گاوصندوق و
گوسفندصندوق و شترصندوق نیست، «قاب صاندیق» (قاپساق) تورکی است
مئهران باهارلی
کلمهی «گاوصندوق» در زبان فارسی محرف «قاب صاندیق» مرکب از «قاب» و «صاندیق» است. «قاب» کلمهای تورکی به معنی ظرف، و «صاندیق - صندوق» احتمالا معرب کلمهی تورکی «چنته – چانتا» است. «قاب صاندیق» خود به سبب تشابه صوری با کلمهی «قاپساق» تورکی قدیم جایگزین آن شده است.
در زبان فارسی هزاران کلمهی تورکی و تورکیسم (کلمات آلتایی از قبیل موغولی و چینی و غیر آلتایی مانند زبانهای اوروپایی که از طریق زبان تورکی وارد فارسی شدهاند) وجود دارند که ریشه و اشتقاق آنها کاملا معلوم و مشخص است. اما به همین مقدار هم کلمات تورکی دیگری وجود دارند که عموم بر ریشه و اصلیت تورکی آنها واقف نیستند. محققین فارس اغلب در برخورد با اینگونه کلمات، با سائقهی ناسیونالیسم افراطی فارسی (اصرار و عناد در نفی تاریخ یک هزارسال تورکِ ایران و انکار وجود عنصر تورک و اکثریت نسبی جمعیتی تورک در ایران و تاثیرات زبانی گستردهی تورکی بر فارسی و ...)، تورکی الاصل بودن آنها را مخفی و انکار کرده، و برای آنها ریشهشناسیها و به واقع ریشهسازی و ریشهتراشی و ریشهبافیهای فارسی غیر علمی و بی پایه انجام میدهند. این ریشهتراشیها اکثرا به سبب فوق العاده خیالبافانه و آبسورد بودن، مضحک (مصداق ضرب المثل «خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!») و به سبب تلاش برای دروغپردازی، زشت هستند. تقریبا هیچ کلمهی تورکی موجود در زبان فارسی وجود ندارد که ناسیونالیستهای فارس برای آن یک ریشهی خیالی و بی پایه نتراشیده باشند.
به عنوان نمونه اصطلاح «دارما داغین» تورکی (مرکب از اسم مصدر «دارما» از فعل «دارماق» به معنی پراکندن، و «داغین» از مصدر «داغینماق» و داغیتماق به همان معنی) که در فارسی به شکل «درب و داغون» در آمده (دارما داغین ← داربا داغین ← دربه داغون ← دربو داغون ← درب و داغون) و مرتبط با درب و در و دروازه .... گمان شده است. و یا «تاخما» - یک نوع معرق و گچکاری در معماری قدیم تورک که در آن پارچههای رنگی گچی در سازه تعبیه و جای داده میشود - (از مصدر «تاخماق» به معنی تعبیه کردن) در فارسی به شکل «تَخْمه» نوشته شده و مرتبط با تخم و دانه و خایه و ... گمان شده است.
یکی دیگر از اینگونه کلمات دارای ریشهی تورکی در زبان فارسی کلمهی «گاوصندوق» است. این کلمه چیزی نیست به جز اصطلاح مرسوم «قاب صاندیق»[1] در تورکی که در آن قاب و صاندیق مترادف یکدیگرند. قاب صاندیق در تورکی معادل «کیز - گیز» در تورکی قدیم به معنی صندوق نگهداری پول، اشیای گران قیمت و اسناد است. (کیز در تورکی مودرن در کلمات گیزلی، گیزلهمهک، گیزهم، .... باقی مانده است).
در محیط فارسی، بخش اول گاوصندوق «گاو» به معنای حیوان گمان و بر اساس این گمان غلط برای آن وجه تسیمههای عجیب و غریبی مطرح شده است. (ادعای «ارزشمند و مقدس بودن این صندوق مانند گاوِٰ!»: در حالی که در فرهنگ قوم فارس گاو حیوان مقدسی نیست و کلمهی گاو هم در زبان فارسی معنی باارزش و مقدس ندارد. وانگاه گاوصندوق چیز مقدسی نیست؛ ادعای «گاو نامیده شدن گاوصندوق به سبب وزن بسیار زیاد یا جابجایی آن به سبب این وزن زیاد توسط گاو!»: در حالی که در زبان فارسی برای اشاره به جثهی بزرگ از نام حیوانات و مخلوقاتی مانند خر و شتر و دیو و غول استفاه میشود و نه گاو؛ در ضمن گاوصندوق در جای ثابت و یا در داخل یک دیوار قرار داده میشود و حمل نمیگردد، حتی اگر جابجا شود با گاو جابجا نمیشود؛ و یا ادعای «شباهت گاو به گاوصندوق و آرامبخشی گاوصندوق مانند آرامبخش بودن گاو! »: ظاهرا مطرح کنندهگان این ادعا هیچ گاوی ندیدهاند و از وجود گاو وحشی بی خبر بودهاند. ...)
کلمهی تورکی قاب – قاو – گاو: بخش اول کلمهی «گاوصندوق» یعنی گاو تلفظ «قاو» در لهجههای تورکی شرقی و قیپچاقی شمالی (و «کاو» در تورکی عثمانلی) از کلمهی تورکی «قاب» است که در لهجهها و متون تورکی قدیم و فعلی به صورتهای گوناگون قاب، قاپ، قاف، قاو، کاو، خا[2] (در تورکی ساخا – یاکوت)، ... ثبت شده است. تبدیل حرف «ب» به حرف «و» در لهجههای تورکی رایج در ایران هم شایع است. مانند تبدیل خبر ← به خهوهر، هاوار (در تمام لهجهها)، و یا جوراب ← جئرراو، قربان ← قوروان (در لهجه های شیروان زبان تورکی در خوراسان).
قاب در زبان تورکی به معنی هر نوع ظرف، قوطی، محفظهی فیزیکی چوبی و فلزی و پارچهای و بیولوژیک و .... است که چیزی در درون آن قرار داده میشود و یا هر آنچه چیزی را اعم از خوراکی و نوشیدنی و بدن انسان و اشیاء و ... در بر میگیرد. کلمهی قاب احتمالا مرکب از بن فعلی «قا» (از مصدر چینی «قا» به معنی افزودن، جمع کردن، گرد هم آوردن؟) به علاوهی پسوند تورکی اسمساز از فعل «-پ» است. از همین ریشه است قاباق (کیچیک قاب)، قاجاق، قاباقولاق، قابالاق، قابجیق، قابیرجاق، قابیرجیق، قابورقا، قابداماق، قابتورقای (جعبه، قوطی، توربهی بزرگ)، قابتاقا (چنته، توربه، کیسه،..) شاید قوْبدوْ (قوطی، قوطی باریک و دراز) ...[3] کلمهی قاب تورکی به زبان فارسی هم وارد شده و در این زبان عینا به صورت قاب (قاب عکس، ...)، در کلمات مرکب بشقاب (بوشقاب)، ... و یا در فورمهای متحول به لحاظ آوایی مانند قفتان (محرف قاب دون ← قاف تون ← قافتان، مانند فیستان: محرف بئز دون ← فئس دون ← فیس تون← فیستان)، گاوصندوق (قاب ساندیق ← قاو صاندیق ← کاو صاندیق ← گاوصندوق)، .... بسیار مستعمل است. بنا به بعضی محققین کلمهی تاباق – طَبَقْ هم محرف قاپاق تورکی است[4].
کلمهی ساندیق – صندوق: ریشهی صندوق در زبان عربی مشخص نشده است. بنا به بعضی از محققین کلمهی صندوق عربی محرف کلمهی تورکی «چنته – چانتا» است (با تبدیل چ ← ص، ت ← د، و اضافهکردن حرف ق به آخر کلمات مختوم به حرف ه. مانند تبدیل چینی ← صینی در عربی). حتی مولف پانایرانیست ایرج افشار مجبور به اشاره به این نکته شده است: «کلمهی صندوق یادآور کلمهی چنته میباشد.... دوکتور محمد حمیدالله چنته را تورکی یاد کرده است»[5]. دوکتور حمیدالله در کتاب الذخائر والتحف (ص ٣٣٣)، کلمهی صندوق را معرب کلمهی تورکی چانتا دانسته است: «صندوق. صنادیق: كأنه معرّب كلمة تركية چنته» (صندوق ظاهرا عربی شدهی کلمهی تورکی چنته – چانتا است).
فورمهای گوناگون چانتا در زبانهای تورکی و موغولی چنین است: چانتا، چهنته، چانتیک، چهنتهی، چهنتی، چهنتیک (لهجههای آناتولی)؛ جوُنتای، جوْنتای، جوْنتایی، شوْنتای (قازاق)، چوْنتوْی، چؤنتۆک (قیرقیز)، چوُنتاک (اوزبیکی افغانستان)؛ چۆنگکه، چۆخ، سیگوُدای، سیاوُدای، شوُوُدای (موغولی)[6]، .... به واقع هم تلفظ صندوق در زبان عربی با ضمه (صُندوق) و هم تلفظهای اولیهی صندوق در زبان فارسی مانند صندُق و صندوقه با فورمهای تورکی و موغولی چانتا (سیگودای؛ چؤنتۆک ← صُندوق، چانتیک ← صاندیق) شباهت ظاهری دارد. به لحاظ معنایی کلمهی صندوق در آغاز منحصرا به معنی تابوت و سنگ قبر مکعب درون خالی که بر روی قبر میگذاشتند بکار میرفت. معنی اولیهی صندوق به صورت جعبهای درون خالی، معنی دقیق قاب و قاو است؛ و معنی نخستینِ آن به صورت تابوت، دلیل دیگری است که نشان میدهد اصطلاح تورکی «قاب ساندیق» جایگزین فورم تورکی پیشین «قاپساق» (در زیر) شده است. مفهوم صندوق در دورهی متاخر هم مانند گذشته، با تورکان مرتبط بوده است. چنانچه نوعی از صندوقهای کوچک فولادی و یا آهنی «مَجَری» - محرف ماجار (مجار) اسمی با ریشهی تورکی – نامیده میشدند.
فورم اولیهی قاپساق و قاپسا:
به نظر میرسد کلمهی مرکب تورکی «قاب ساندیق» (فورم اولیهی گاوصندوق در فارسی) به سبب تشابه صوری با کلمهی تورکی «قاپساق» به معنی صندوق، قوطی، ظرف، جعبه، صندوق تابوت، تابوت، ... طی روند موسوم به «بهنزهر قوندارما» – (جعل مشابه)[7] جایگزین آن شده است. فی الواقع در میان کاربردهای فورم گاوصندوق در زبان فارسی محل قرار دادن انسان هم وجود داشت. چنانچه احمد قومی در اوایل قرن ١١ هجری در خلاصه التواریخ مینویسد: «فرمودهایم .... آن ملحد را با دو نفر مرید صاحب وقوف، در گاوصندوق نهند» (منشی قمی، جلد ١، ص ٥٨٣).
کلمهی تورکی «قاپساق» مرکب است از بن «قاب» به علاوهی پسوند اسمساز از اسم «–ساق». از همین ریشه است مصدر قاپساماق (شامل و حاوی بودن) و قاپسام (شمول). کلمهی تورکی قاپساق و گونهی آن قابیرساق – قابیرچاق، و فورمهای قاپسا، خافسی، آبسی، آبسا، ... در بسیاری از زبانهای گوناگون موسوم به آلتاییک (تورکیک، مونقولیک، تونگوزیک – مانچو و ژاپونی) حتی در زبان مجاری در معانی نزدیک (صندوق، قوطی، قوطی کوچک، صندوقچه، تابوت، قایق کوچک کنده شده از چوب، ...) وجود دارد (در ضمیمهی آخر مقاله). قابل توجه است که در بعضی از این کلمات، مانند تبدیل حرف «ب» قاب صاندیق به حرف «و» در فورم محرف فارسی آن گاوصندوق، حروف «ب – پ» به حرف «و» (در زبانهای ائوئنکی، ائوئن، نئگیدال) و به حرف «ف» (در تورکی میانه، در ژاپونی میانه) تبدیل شدهاند.
نوت: در زبان تورکی کلمات متعدد دیگری دارای بن قاب – قاپ با معانی و احتمالا ریشهشناسیهای متفاوتی وجود دارند که بعضی از آنها به زبان فارسی هم راه یافتهاند (بحثهای دور و درازی بین صاحبنظران در ارتباط ریشهشناسیک قاب موضوع این نوشته با این کلمات وجود دارد). مانند:
قاپ:
بستن و پوشاندن (درِ ظرف، روی چیزی)؛ مشتقات آن: قاپاماق، قاپاق، قاپقاق = قاپاق،
قاپلاماق، قابلاما (قابلمه، ظرف دردار)، قاپی، قاپالی، قاپقا (دروازهی شهر)،
قا،
قاغ، قاو: ظرف توخالی، بوشلوق؛ مشتقات آن: قارین، قاووق، قاب (رحِمِ زن)، قاواق –
کاواک،
قاب،
قاو: دربرگیرنده؛ مشتقات آن: قابیق – قاویق (پوستهی خشک درخت که به راحتی آتش میگیرد،
پوست خشک مار و ...)، قاواغو (فتیل)، قاولاماق (پوست انداختن)،
قاپ:
قاپلاماق (استیلا ائتمهک)، قاپلان (پلنگ فارسی مخفف این اسم تورکی است)، قاپان
(تور، تله، دام)، قاپچور – قفچور (نوعی مالیات)،
قاب:
برآمده؛ مشتقات آن: قاباق (میوه)، قابارماق، قاباق (اؤن)، قابان (قابان دیش)،
قاب:
جمعیت، از مصدر چینی قا به معنی افزودن، جمع کردن، گردهم آوردن؛ مشتقات آن: قاری
(همسر زن که به خانواده اضافه میشود)، قالاماق (انباشتن بر روی هم)، و بنا به عدهای
قام (شامان)، قاموق (هامی، همه)، ....
قا: از ریشهی چینی به معنی عائله؛ مشتقات آن: قاداش، قاغا - کاکا، قادین، قایین، قابین = کبین[8]،
ضمیمه:
KAPSA
Orçun Ünal. Klasik Moğolca Söz Varlığlnda Türkçe Kökenli Kelimeler Ve Türkçe Moğolca Ses Denklikleri
Klasik Moğolca absan “tabut, kaburçak, ölü konulan sandık” karşılaştırın
Dagur Moğolcası abese “tabut”
(Martin 1961: 110). Klasik Moğolca absan sözcüğü, Tunguzca *xapsa sözcüğünden
alınmış olabilir.
Eski Türkçe (Divānü Lugāti t-Türk)
ḫafsı (← Süryanice ḳapsā) “hokka” Orta Türkçe (Codex Cumanicus) kapsa
(? ← Mogul Moğolcası) “sandık; tabut” Orta
Türkçe (Et-Tuhfetü z-Zekiyye Fi l-Lügati t-Türkiyye) apsa (? ← Mogul
Moğolcası) “tabut”.
Karşılaştırın Mançuca absa
“huş ağacı kabuğundan yapılmış kap”
(Norman 1978: 4), Orokça xapsaw ~ xapsau
“çanta, kutu” (SSTYa I 9), Nanayca xapsio
“huş ağacı kabuğundan yapılmış kutu” (Onenko 1980: 455).
KAPSAK
Sergei Starostin, Starling An International Etymological Database Project
Proto-Turkic: *Kapɨrčak, *Kapsak
Altaic etymology: Altaic
etymology
Proto-Altaic: *k`àp`à
Nostratic: Nostratic
Meaning: a k. of vessel, box
Russian meaning: вид
сосуда, ящик
Turkic: *Kapɨrčak,
*Kapsak
Proto-Turkic: *Kapɨrčak, *Kapsak
Meaning: 1 box, coffin 2 basket
Russian meaning: 1 ящик, гроб
2 корзина
Karakhanid: qapɨrčaq 1,2
(MK)
Turkish: koburčuk, dial.
kapurǯak 1, dial. kabzak, kabsak 2
Middle Turkic: qabɨrčaq
(IM), qaburčuq (AH)
Turkmen: Gapɨrǯaq 1
Chuvash: > Hung. koporsó
1 (see Gombocz 1912)
Comments: EDT 587, ЭСТЯ 5,
276-278. Tekin (1979, 127) cites Uygh. qapɨz 'coffin', but we were unable to
find the word either in Old or Mod. Uyghur. Perhaps he meant Karakh. xafsɨ
'small box' (MK, see EDT 587). Brockelmann derived the word from Lat. capsa
through Syr. qafsā, but a loan in Turkic < Syr. is not quite probable,
and the word might well be genuine. But modern forms: Tur. dial. kapsa 'box,
chest', (CCum.) qapsa 'box, coffin' may well be < Syr. (cf. ЭСТЯ 5, 277).
Mongolian:
*kaɣurčag, *kajirčag
Proto-Mongolian: *kaɣurčag,
*kajirčag
Altaic etymology: Altaic
etymology
Meaning: small box, chest
Russian meaning: маленький
ящик
Written Mongolian: qaɣurčaɣ,
qajirčaɣ (L 914)
Khalkha: xūrcag, xaircag
Buriat: xūrcag 'coffin'
Kalmuck: xūrcǝɣ 'grosser
Kasten'
Ordos: xǟrčaG
Dongxian: xaʒɨ
Shary-Yoghur: χairǯaG
Monguor: xāǯǝ
Comments: MGCD 317. Mong.
> Oyr. qajirčaq etc., see ЭСТЯ 5, 277-278.
Tungus-Manchu:
*xapsa
Proto-Tungus-Manchu: *xapsa
Altaic etymology: Altaic
etymology
Meaning: 1 box 2 bag
3 delved boat
Russian meaning: 1 ящик,
коробка 2 сумка 3 лодка-долбленка
Evenki: awsa 1, 2
Even: awsъ̣ 2
Negidal: awfsak 1
Literary Manchu: absa 1, 3
Orok: χapsaw 2
Nanai: xapsio (Он.) 1
Comments: ТМС 1, 9. Man.
> Nan. apsā̃, Oroch absa. The Orok form quite clearly shows PTM *x-, so it
is hardly probable that Mong. absa 'coffin' is borrowed from < Manchu) -
despite the widespread idea of TM < Mong. and Mong. < Turk. (see, e.g.,
Clark 1977, 148, Sinor 1995).
Japanese:
*kàpì
Proto-Japanese: *kàpì
Altaic etymology: Altaic
etymology
Meaning: scoop, ladle,
spoon
Russian meaning: черпак,
ложка
Old Japanese: kapji
Middle Japanese: kàfì
Comments: JLTT 433
(unjustly united with kapji 'egg, shell').
Comments: Владимирцов 206, Tekin 1979, 127. Despite a widespread point of view (see e.g. ЭСТЯ 5, 277), Mong. can hardly be < Turk. The root (especially in the Turk.-Mong. area) is liable to mergers with *k`i̯ubu 'coffin' and *k`ăp`ù 'barrier' q. v.
[1]
kizlep: “gizleyip” < kiz-le-p→ [kiz “kutu, KAP,
SANDIK” (İT) +le- (İFYE) -p (ZFE)]
Serkan Şen- Eski Uygur
Türkçesi Dersleri
[2] Xâ: kutu, sandık, bagaj . yakutça
Prof. Dr. Tuncer gülensoy Türkiye
türkçesindeki türkçe sözcüklerin köken bilgisi sözlüğü
[3] Arzu çokaktaş uysal. Jean denynin kitaplarlnda kelime
çözümlemeleri
Asiye figen kalkan. Divanü
lügati t türkteki mutfak gereçleri
Farhad Rahimi. Fethali Kaçar'ın Çağatay Türkçesi Sözlüğünde Yer Alan
Moğolca Veya Türkçe-Moğolca Ortak Ve Benzer Sözcükler Üzerine
[4] Cihangir
Kızılözen. Türkçe T- ~ K- denkliğinin Farsçadaki izleri
[5] ایرج افشار، کتاب و صندوق، ص ٣٤.
[6]
Cuntay/Contay(جوُنتای) : çanta, torba, dağarcık”// SG: Contayı
(825)// SG-Feyziye/SG-Tahran: Contay (303)// Kzk.Tr: Şontay (643)// Krgz.Tr:
Çontoy (280)// Moğ-Les: Çüngke/Çünh/Siguday/Siuday/Şūday “çanta, torba, çuval”
(333/1086/1117)// Derleme: Çantay/Cantay.
Farhad Rahimi. Fethali
Kaçar'ın Çağatay Türkçesi Sözlüğünde Yer Alan Moğolca Veya Türkçe-Moğolca Ortak
Ve Benzer Sözcükler Üzerine
[7] بهنزهر
قوندارما (جعل مشابه): روند جایگزین کردن کلمات فارسی و عربی مشابه به جای
کلمات اصلی تورکی
[8] یک تانیقلیق-استشهادنامهی
تورکی در بخشودن کابین-مَهریه از ١٣١٥-١٣٣٥ میلادی
No comments:
Post a Comment