Monday, December 12, 2022

دلائل عدم استقبال ملت تورک از حکومت ملی آزربایجان به عنوان یک پدیده‌ی ملی که هر تورک خود را اخلاقا به حمایت از آن موظف حس کند

دلائل عدم استقبال ملت تورک از حکومت ملی آزربایجان به عنوان یک پدیده‌ی ملی که هر تورک خود را اخلاقاً به حمایت از آن موظّف حس کند 

حکومت ملی آزربایجان - بر خلاف جمهوری مهاباد - از بطن «مجادله‌ی ملی تورک» برای احقاق حقوق ملی ملت تورک ساکن در ایران زاده نشده بود. تشکیلاتی بود که استالین پس از پنج سال اشغال منطقه توسط ارتش سرخ، توسط عوامل وابسته به خود ایجاد، و آن را از خارج به آزربایجان «بخیه» کرده بود. تاسیس حکومت ملی آزربایجان در راستای سیاست‌ جدید دولت شوروی پس از جنگ جهانی دوم برای ایجاد مناطق حائل و در صورت امکان تاسیس دولت‌های اقماری در پیرامون خود، ایجاد جای پایی در منطقه که پس از خروج ارتش سرخ از شمال ایران بتواند آن را به عنوان اهرم فشار بر علیه دولت ایران به منظور داخل کردن حزب توده‌ی ایران در حکومت تهران و دادن چند وزارت به او، و به عنوان تهدید بر علیه تورکیه به کار گیرد بود. استفاده از کارت سرکوب مردم تورک و زبان تورکی توسط دولت رضاشاه، صرفاً تدبیر استالین برای بدست آوردن حمایت مردمی و مشروعیت سیاسی برای این ماجرا، و دزدیدن مجادله‌ی ملی تورک توسط روسیه و چپ‌های ایرانی (مانند دزدیدن نارضایتی مردم از رژیم محمدرضا شاه توسط موللایان و بنیادگرایان شیعی  در انقلاب ١٣٥٧) بود.

استالین رهبری این حرکت را به مقامات جمهوری سوسیالیستی آزربایجان و در راس آن‌ها باقیروف سپرده بود. باقیروف هم پس از دو تلاش ناموفق برای یافتن رهبری ایرانی برای این حرکت از میان عناصر چپ و کومونیست کاملا وفادار و سرسپرده به دولت شوروی که می‌بایست علاوه بر آن که مطلقا فاقد تمایلات تورک‌گرایانه و شعور ملی تورک باشند، تمایلات ضد تورک داشته و قبلا هم عملا بر علیه حرکت ملی تورک و قوای ملی تورک جنگیده باشند، به پیشه‌وری رسید (دو نامزد دیگر «سید ابوالقاسم موسوی تبریزی» و «یوسف افتخاری اردبیلی» علی رغم بولشویک بودن و فقدان شعور ملی تورک و جنگیدن بر علیه تورک‌گرایان و دولت جمهوری مردمی آزربایجان – مساوات، به سبب عدم فرمان‌برداری مطلق از روسیه‌ی استالینی، نامناسب تشخیص داده شده و توسط باقیروف حذف گریدند).

رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان که فاقد شعور ملی تورک بودند و در لغت‌نامه‌شان اصطلاحات ملت تورک و وطن تورک و تاریخ تورک و ...وجود نداشت، علی رغم اقداماتی مانند رسمیت زبان تورکی تحت نام زبان آزربایجانی به دستور باقیروف و ....، خود راسا هیچ اقدامی برای برانگیختن شعور ملی تورک و آگاهی دادن به مردم تورک در باره‌ی هویت ملی تورک و حقوق ملی و زبانی‌شان و تاریخ مجادله‌ی ملی تورک و  ... نکردند. بر خلاف جمهوری مهاباد که نقشه‌های «کوردستان بزرگ» را منتشر می‌کرد، حکومت ملی آزربایجان حتی یک نقشه از مناطق تورک‌نشین شمال غرب ایران و یا وطن تورک را تهیه و منتشر نکرد. زیرا با هویت ملی تورک بیگانه و از فرهنگ و تاریخ تورک منقطع بود و به ملت تورک و وطن تورک نیز مطلقا اعتقاد نداشت. به همین سبب رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان در طول حاکمیت کوتاه خود از یک طرف به تکرار تاریخ‌نگاری وارداتی آزربایجان‌گرایی استالینیستی و ریشه‌ی مادی آزربایجانیان و ... و از طرف دیگر به وام‌گیری‌های بی حد و حصر از تاریخ‌نگاری ایرانی و پان‌ایرانیستی و محلی‌گرایی آزربایجانی لجام گسیخته پرداختند، و  شخصیت‌های تاریخی ایرانیک و قهرمانان ملی ایرانی – ناسیونالیسم فارسی (زرتشت و گئومات و بابک و صفویان و مشروطه و آزادی سِتان و ...) را به عنوان شخصیت‌های ملی آزربایجانی تبلیغ کردند. در حالی که این شخصیت‌ها و جریان‌ها کوچک‌ترین ربطی به هویت ملی مودرن تورک و تاریخ ملی تورک و مجادله‌ی ملی تورک و وطن تورک نداشتند، حتی بسیاری تورک نبودند، و یا صراحتا ضد تورک بودند و ... این چنین فیگورهایی طبیعی بود که نمی‌توانست توده‌ها و مردم تورک ساکن در ایران، حتی قسمت ساکن در آزربایجان سرزمین تورک‌ایلی را به عنوان یک گروه ملی برانگیخته و متحد کند، همان گونه که نکرد.

این در حالی بود که تنها بیست سال پیش از آن در سال‌های جنگ جهانی اول پروژه‌ی اتحاد اسلام عوثمان‌لی، توانسته بود تمام تورکان ساکن در سراسر ایران، اعم از شیعه‌ی امامی و جعفری نادری و سنی حنفی و سنی شافعی و علوی علی اللهی و اهل حق و بهایی و مقامات دولتی و نظامی و نخبه‌گان و روشن‌فکران و سیاسیون و روحانیون و ایلات و روستائیان و طبقات متوسط و فوقانی و پائین و ... تورک، در شمال غرب و در غرب و در مرکز و در جنوب و در شمال شرق و .... کشور را متحد کرده و همه‌ی آن‌ها را مانند یک واحد و یک‌وجود به حمایت از اوردوی اسلام – عوثمان‌لی در مقابل دول استعماری اوروپایی و صلیبیان و متحدان بومی مسیحی مسلح آن‌ها برانگیخته متشکل کند و در مسیر تورکیت به حرکت وادارد، امری که حکومت ملی آزربایجان موفق به تحقق درصدی از آن هم نشد.


حکومت ملی آزربایجان موفق نشد خود را به عنوان یک پدیده‌ی ملی برای تورکان ساکن در ایران که هر تورک خود را اخلاقا موظف به حمایت از آن حس بکند تقدیم کند. زیرا:

-سخنان پیشه‌وری مبنی بر اینکه «تورک‌ها از قدیم دشمن ما هستند» به یک‌باره هر گونه الفت و پیوند بین مردم تورک و حکومت ملی آزربایجان را قطع کرد و از بین برد. اولا بدین سبب که او در این جمله‌ی خائنانه‌ی خود تورک‌ها را مطابق با ترمینولوژی پان‌ایرانیستی به معنی صرفا تورکیه‌ای بکار برده و بدین ترتیب در هم‌سویی و هماهنگی آشکار با سیاست نسل‌کشی ملی تورک دولت پهلوی، منکر تورک بودن نام ملی تورک و هویت ملی تورک ما شده است. دوما در راستای سیاست‌های صلیبی، روسیه و پان‌ایرانیستی و داشناکی به دشمن نمایاندن تورکیه و ایجاد واگرایی بین تورکان ساکن در ایران و تورکیه پرداخته است، سوما ....

-رهبریت حکومت ملی آزربایجان، عوامل وابسته به روسیه‌ی شوروی – استالینی و از منظر تورکیت نوعا غیر ملی بودند. آن‌ها به اسم ملت تورک وارد میدان نشده بودند و کوچک‌ترین دغدغه‌ای برای آگاه‌سازی مردم تورک به تاریخ و فرهنگ و حقوق خویش و اتحاد ملی تورک‌زبانان ساکن در ایران و تشکل شعور وطنی تورک نداشتند. برای منافع ملی ملت تورک مجادله نمی‌کردند. آن‌ها برای نجات ایران، و در عمل در راستای منافع ملی روسیه حرکت می‌کردند. بر خلاف رهبریت جمهوری مهاباد که افرادی از منظر کوردیت مستقل از روسیه‌ – شوروی – استالین و ملی بودند، به اسم ملت کورد وارد صحنه شده بودند و تمام هم و غمشان منافع ملی ملت کورد بود.

-ایدئولوژی آزربایجان‌گرایی و هویت ملی آزربایجانی که از شوروی واردات شد یک هویت قومی و ملی بی پایه و بیگانه و استعماری برای تورکان ساکن در ایران بود و هیچ گونه مقبولیتی در میان اهالی تورک، حتی ساکنین منطقه‌ی آزربایجان نداشت.

-ممنوع ساختن نام ملی ملت «تورک» و نام زبان او «تورکی» از یک طرف، و رایج ساختن نام‌ها و هویت‌های جعلی و پان‌ایرانیستی آزری و آزرآبادی و آزربایجانی و  ... توسط حکومت ملی آزربایجان، هم‌سو با سیاست نسل‌کشی ملی و زبانی تورک توسط رضاخان و دولت پهلوی بود. هیچ تورک آگاهی نمی‌توانست و نمی‌تواند آن را چیزی غیر از خیانت بنامد.

- ملت آزربایجان، مفهوم و هویتی واگرایانه و تفرقه‌انداز و تجزیه‌کننده‌ی ملت تورک ساکن در ایران و منطقه‌ی تورک‌نشین به هم پیوسته در شمال غرب ایران و یا تورک‌ایلی (وطن تورک)، بر مبنای آزربایجانی و غیر آزربایجانی بود، نه متحد کننده. بنابراین از همان آغاز اکثریت ملت تورک به ویژه قسمت ساکن در خارج آزربایجان (بخش‌های تورک‌نشین استان‌های زنجان و قزوین و همدان و مرکزی و البورز و قوم و  تهران، ....)، حکومت ملی آزربایجان را خودی ندید.

-اکثریت تورکان، هم در آزربایجان و هم در دیگر نقاط ایران این حکومت را، که در سال‌های اشغال شمال غرب کشور توسط ارتش سرخ روسیه و به امر استالین و توسط عوامل بولشویک تاسیس شد، به درستی بازیچه‌ی شوروی می‌دانستند. این امر معلوم به خصوص در پروسه‌ی فروپاشی حکومت ملی آزربایجان عیان‌تر  شد. در حالی که رهبران این حکومت و در راس آن‌ها پیشه‌وری در متابعت از دستور استالین فرار کردند (او پس از اقدامات مخربش در ماجرای جمهوری گیلان به پیروی از آواتیس میکائیلیان سلطان‌زاده که موجب فروپاشی آن دولت شد، باز هم به امر مقامات روسیه فرار کرده بود)؛ رهبران جمهوری مهاباد ماندند و شهید شدند، زیرا افرادی ملی و غیر وابسته به روسیه بودند و مستقلا در باره‌ی گا‌م‌ها و تاکتیک‌ها و استراتژی‌های خود و بر اساس منافع ملی کورد تصمیم می‌گرفتند.

-تخریب شخصیت‌های ملی تورک مانند رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی – مجدالسلطنه که بیست سال قبل بر علیه ارتش‌های متجاوز روسیه و انگلیس و فرانسه و  قوای مسلح ارمنی و آسوری متحد آن‌ها دلاورانه جنگیده بود و پان‌تورکیست نامیدن شخصیت‌های ملی تورک مانند ابوالفتوح علوی منتشر کننده‌ی موللا نصرالدین تورکی در تبریز از یک طرف؛ و از طرف دیگر تقدیم پان‌ایرانیست‌ها و عناصر تروریست و خائنین ضد تورک مانند شاه عباس حقیر و ارانی و خیابانی و حیدر عموغلو و سلیمان میرزا و ... به عنوان آزادی‌خواه و شخصیت ملی توسط حکومت ملی آزربایجان، او را در نظر مردم آگاه تورک مخصوصا ملیون تورک به صورت پدیده‌ای ضد تورک و غیر ملی تسجیل کرده بود. 

- در غرب آزربایجان و در منطقه‌ی دریاچه‌ی ارومیه که ناسیونالیسم تورک در آن ریشه داشت، و مهم‌تر از آن خاطرات قتل‌عام‌های انجام شده توسط گروه‌های مسلح ارمنی و آسوری و کورد با حمایت روسیه در دو دهه‌ی قبل کاملا زنده بود، کادرها و نیروهای اصلی حکومت ملی آزربایجان را ارمنی‌ها و آسوری‌ها و کوردها تشکیل می‌داد. مسلح کردن دوباره‌ی این گروه‌ها و مسلط کردنشان بر منطقه توسط حکومت ملی آزربایجان، نارضایتی عمیق و ناراحتی جدی و خشم مردم تورک به حکومت ملی آزربایجان را باعث شد....

-اقدامات و تبلیغات ضد تورکیه‌ای و تفرقه‌افکنانه‌ی حکومت ملی آزربایجان به امر روسیه و ارمنستان، نکته‌ی منفی دیگری در پرونده‌ی او بود. اقداماتی مانند تاسیس قوای «فدائی» (برگرفته از نام تروریست‌های داشناک و ارمنی موسوم به «فدائی» که بر علیه عثمانلی و تورکان در آناتولی کشت و کشتار می‌کردند)، قوای «قیزیل‌باش» (که با صلیبیان و فارس‌ها بر علیه تورکان اتحاد کرده و از پشت به جهان اسلام و تورک خنجر زده بودند)، ادعای اینکه تورکیه ارمنیان را نسل‌کشی کرده است و .... مخصوصا با توجه به آن که هنوز خاطره‌ی آزادسازی تورک‌ایلی و نجات مردم تورک توسط اوردوی عوثمان‌لی با دادن هزاران شهید از قتل عام‌های قوای مسلحه‌ی ارمنی و آسوری که اغلب فراریان از تورکیه بودند در خاطره‌ی مردم زنده بود.

-مردم تورک از ماجراپرستی‌ها و آشوب‌ها و هرج و مرج طلبی‌ها و تخریبات و ویران‌گری‌های بلا انقطاع آزربایجان‌گرایان تبریزی جداً خسته شده و به تنگ آمده بودند. مخصوصا خاطره‌ی ناامنی و خون‌ریزی‌ها و جنگ‌های داخلی و برادرکشی‌هایی که اراذل و اوباش و اجامر و اشرار مشروطه‌طلب تبریزی - انجمن آزربایجان دوره‌ی مشروطه و دموکرات‌های آزربایجان آزادی سِتان و .... با نام آزربایجان ایجاد کرده بودند هنوز در یادها زنده بود. مردم تورک به هیچ وجه آماده‌ی یک آشوب‌طلبی جدید تبریزیان با سوء استفاده از نام آزربایجان نبودند.

-نیروهای تورک وقت، مرکب از ملیون تورک باقی‌مانده از حکومت اتحاد و مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول، باقی‌مانده‌گان جمهوری مردمی آزربایجان و مساوات، و نهایتا دولت تورکیه، به دلیل وقوف بر یک پروژه‌ی روسی بودن و هم‌چنین مواضع ناخوشایند حکومت ملی آزربایجان در قبال هویت ملی تورک و تورکیه، از آن استقبال و حمایت نکردند و بدان نپیوستند. بسیاری از مردم و مخصوصا تورک‌گرایان وقت هم به تاسی از آن‌ها به این ماجرای روی خوش نشان ندادند.

-رهبران حکومت ملی آزربایجان که خاست‌گاه اصلی‌شان آزربایجان شرقی بود، غافل از این مطلب بودند که منطقه‌ی تبریز - اردبیل اقلا در دو قرن گذشته کانون ناسیونالیسم ایرانی فارس‌محور و مرکز تولید نخبه‌گان تورک فاقد شعور ملی تورک، بلکه متنفر از تورک، به عبارت دیگر کارخانه‌ی تولید گؤزقامان و مانقورت بود. اکثریت مردم آن منطقه هم، مخصوصا طبقه‌ی متوسط و روحانیون شیعی تحت تاثیر شیعی‌گری فارسی و جنبش‌های ضد تورک و پان‌ایرانیستی مشروطیت و آزادی ‌سِتان و .... قرار داشتند و نیز در نتیجه‌ی ٢٥ سال سیاست فارس‌سازی توسط دولت پهلوی کاملا در هویت ملی ایرانی استحاله یافته و به مانقورت‌هایی مبدل شده بودند که ملیت خود را ایرانی و فارسی را زبان ملی خود می‌دانستند. همگامی و یا سکوت این گروه‌ها مخصوصا در تبریز و اردبیل در مقابل حکومت ملی آزربایجان، نه با انگیزه‌های ملی تورک و شعور و آگاهی، بلکه ناشی از رفتار گرائیدن به صاحب قدرت و از حزب باد بودن بود که خود ناهنجاری دیگری ناشی از دژنراسیون اخلاقی و فرهنگی در قاطبه‌ی جامعه‌ی ایرانی است. بنابراین کاملا قابل انتظار و قطعی بود که با فرار رهبران و فروپاشی حکومت ملی آزربایجان، این توده‌ی ناآگاه حتی پیش از ورود ارتش شاهنشاهی و دسته‌جات مسلح فاشیستی شاه‌پرست و .... به طرف حاکم جدید چرخش ١٨٠ درجه‌ای کرده و برای خوش خدمتی به آن‌ها خود راسا و داوطلبانه به قتل عام و کشتار وحشیانه‌ی منسوبین به حکومت ملی آزربایجان و دموکرات‌ها و مهاجرین و .... بپردازند و در مراسم کتاب‌سوزی شرکت کنند. چنانچه کردند ....

عدم موفقیت حکومت ملی آزربایجان به تقدیم خود به عنوان پدیده‌ای ملی برای تورکان، از این واقعیت هم روشن می‌شود که عملیات مقابله با آن و نهایتا هجوم به آزربایجان و اشغال آن اساسا تحت فرماندهی سیاسی و نظامی مقامات و افرادی بود که خود تورک بودند. از جمله: محمدرضا شاه پهلوی، سپهبد نادر باتمانقیلیج که بعد از اشغال تبریز به حکومت نظامی آن منصوب شد، سرهنگ پیاده‌ی ستاد میرحسین هاشمی تبریزی (داماد باقرخان) که فرمانده‌ی لشکر ۳ تبریز و ستون مرکزی قوای حمله کننده به آزربایجان بود، سرهنگ نصرت‌الله بایندیر فرمانده‌ی ستون غربی، سرهنگ جان‌پولاد معاونت فرمانده‌ی لشکر ستون مرکزی؛ مرتضی‌قلی بیات – سهام السلطان اراکی استاندار آزربایجان در دوره‌ی حکومت ملی، ابراهیم حکیمی - حکیم‌الملک تبریزی، محمد ساعد مراغه‌ای و علی سهیلی تبریزی نخست وزیران ایران در زمان اشغال ایران قبل و یا بعد از قوام در سال‌های ماجرای حکومت ملی آزربایجان، سیدحسن تقی‌زاده تبریزی رئیس هیئت ایرانی وقت در سازمان ملل، روحانیون شیعی سید یونس اردبیلی و میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی که فتوا به مهدور الدم بودن منسوبین حکومت ملی آزربایجان دادند، سید کاظم شریعت‌مداری تبریزی که پس از اشغال دوباره‌ی آزربایجان به استقبال محمدرضاشاه پهلوی رفت، ....

آزربایجان‌گرایان که جمهوری مهاباد - دارای رهبران ملی کورد، غیر وابسته به روسیه، معتقد به هویت ملی کورد و برآمده از حرکت ملی کورد و مجادله‌ی ملی کورد که دغدغه‌ای به جز ملت کورد و احقاق حقوق ملی کورد نداشتند و به همین سبب هم ماندند و به شهادت رسیدند و جنبش ملی کورد را به اوج و اعتلا رساندند-، و حکومت ملی آزربایجان که رهبرانشان و در راس آن‌ها پیشه‌وری، شخصیت‌هایی ایران‌گرا و باستان‌گرا، به شدت ضد تورک، وابسته و ماشه‌ی روسیه‌ی استالینی، بی ربط با حرکت ملی تورک و مجادله‌ی ملی تورک بودند و هیچ دغدغه‌ای برای ملت تورک و احقاق حقوق ملی تورک نداشتند و بر عکس برای نجات ایران پرچم‌داری می‌کردند و در نهایت به دستور موسکو فرار کردند و بدین ترتیب باعث سرافکنده‌گی و خفت ابدی ملت تورک شدند و ضربات تاریخی بی شماری بر هویت ملی تورک و یگانه‌گی ملی مردمان تورک ساکن در ایران و مجادله‌ی ملی – سیاسی او وارد آوردند را یکی و هم‌ردیف گمان و یا تقدیم می‌کنند، یا متوجه نیستند که چه می‌گویند، و یا کاملا متوجه هستند که به فریب مردم مشغولند.

برای مطالعه‌ی بیشتر

عمل‌کرد حکومت ملی آزربایجان در فروپاشاندن هویت ملی تورک و توده‌ی تورک در ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_28.html

تبلیغ نام‌ها و مفاهیم پان‌ایرانیستی آذری، آذرستان و آذرآبادی توسط حکومت ملی آزربایجان

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_19.html

دلائل عدم استقبال ملت تورک از حکومت ملی آزربایجان به عنوان یک پدیده‌ی ملی که هر تورک خود را اخلاقا به حمایت از آن موظف حس کند

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_12.htm

کشتار و ویرانی‌های ارتش سرخ در اورمیه

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_28.html

ژنرال دوکتور پناهیان، رد ملت آزربایجان و زبان آزربایجانی، و قبول منطقه‌ی ملی تورک (تورک‌ایلی) توسط او

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/04/blog-post_16.html

No comments:

Post a Comment