عملکرد حکومت ملی آزربایجان در فروپاشاندن هویت ملی تورک و تودهی تورک در ایران
پسلرزهی حکومت ملی آزربایجان
یکی از جریانات آزربایجانگرا که تاثیر مستقیمی در اضمحلال و زوال و فروپاشیدهگی هویت ملی تورک و تودهی تورک در ایران داشته است، ماجرای فرقهی دموکرات آزربایجان – حکومت ملی آزربایجان است. این پدیده که ساخت روسیهی استالینیستی بود، نه تنها موفق به جلب حمایت ملت تورک ساکن در ایران از خود نشد، بلکه با ایجاد چند اینهمانی مهلک، در عمل باعث گشت اکثریت مطلق تودهی تورک نه فقط در دیگر نقاط ایران، بلکه در خود آزربایجان هم منکر تورکیت شوند و داوطلبانه به فارس شدن خود و خانوادهشان تن داده و یا اقدام کنند. از جمله:
-اینهمانی
بین تورک و آزربایجان (منحصر و محصور کردن تورکیت به جوغرافیای آزربایجان)،
-اینهمانی
بین هویت ملی تورک و پیروی از سیاستهای توسعهطلبانهی روسیه،
-اینهمانی
بین تورک و استالینیسم - توتالیتاریسم،
-اینهمانی
بین تورک و اقتصاد اشتراکی،
-اینهمانی
بین تورک و کومونیسم و دینستیزی،
-اینهمانی
بین تورک و غربستیزی و لیبرالیسمستیزی،
-این
همانی بین تورک و بی ارزش شمردن حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و حقوق زنان و حقوق گروههای عقیدتی و اقلیتهای دینی،
-این همانی بین تورک و نداشتن شعور و آگاهی وطن تورک و ملت تورک، خیانت به ملت تورک (انکار یک ملت واحد بودن تورکهای ساکن در ایران)، نفی نام و هویت ملی تورک مردم تورک (ممنوع کردن نامهای تورک و تورکی و جایگزین کردن آزربایجانی و آزری به جای آنها)، وطنفروشی (انکار وطن تورک بودن همهی مناطق تورکنشین در شمال غرب ایران)، ....
نهایتا حکومت ملی آزربایجان با ایجاد «اینهمانی بین تورک و چپ»، و سپس ادغام فرقهی دموکرات آزربایجان با حزب تودهی ایران، (علاوه بر نابود کردن هویت سیاسی مستقل ملت تورک)، موجب شد که پس از افول خود، تورکهای چپ به جریان چپ ایرانی که از همان آغاز ظهورش و ماهیتا ضد تورک بود ملحق شوند و پس از آن عملا به صورت ماشهها و سربازان ناسیونالیسم ایرانی – فارسی ضد تورک تبدیل گردند. پدیدهای که تا به امروز ادامه دارد و به صورت ماشین مانقورتسازی و گؤزقامانسازی عمل میکند: با چپگرا شدن یک تورک، او عملا هویت ملی ایرانی را قبول میکند، پیاده و سیاهی لشکر جریانات فارس میشود و به لحاظ سیاسی شدیدا ضد تورک و ضد تورکیه و مدافع توسعهطلبی و تروریسم ارمنی و کوردی میگردد.
به عبارت دیگر، ماجرای حکومت ملی آزربایجان باعث شد که ملت تورک ساکن در ایران، از جریان و طیف سیاسی چپ تورک هم محروم شود. چنانچه امروز هم هیچ جریان «چپ تورک» در ایران وجود ندارد، تورکان منسوب به «چپ ایرانی» و «چپ آزربایجانی» وجود دارند که هر دو در همسویی با پانایرانیسم منکر وجود ملت تورک در ایران هستند.
پدیدهی
فارس شوندهگی داوطلبانه در اثر وحشت و دافعهای که حکومت ملی آزربایجان ایجاد
کرد، به خصوص در میان تورکان منسوب به طبقهی متوسط، طبقات به لحاظ اقتصادی فوقانی
جامعه، کسبه و تجار و کارفرمایان که از اقتصاد اشتراکی و مصادره شدن اموالشان وحشت
میکردند، روشنفکران و هنرمندان و نویسندهگان و شاعران، آنها که لیبرال و
دموکراسیدوست و ضد توتالیتاریسم و ضد استالینیسم بودند، دینداران و مذهبییان،
آنها که مخالف سیاستهای توسعهطلبانهی روسیه بودند، آنها که در غرب آزربایجان
و تورکایلی از تسلط مجدد گروههای مسلح ارمنی و آسوری و کوردی بر خود و تکرار قتل
عامهای سالهای جنگ جهانی اول وحشت داشتند ....، یعنی اکثریت مطلق تورکان ساکن در
ایران مشاهده شد.
آزربایجانگرایی و نقش مخرب آن در تسهیل و تسریع فارسسازی مردم تورک در ایران
آزربایجانگرایی استالینیستی که ایدئولوژی رسمی حکومت ملی آزربایجان بود، عامل مهمی در تسهیل و تسریع روند اضمحلال و زوال هویت ملی تورک در ایران بوده و یک جریان فارسشوندهگی قوی علیحده در میان تورکان ایجاد کرده است.
آزربایجانگرایان، به بهانهی آزربایجانپرستی و فتیشیسم نام ایرانیک آزربایجان، اتحاد سیاسی با دیگر ملل تورکیک مانند تورکمن (اوغوزهای شرقی) و خلج و قازاق که سهل است، در یک خیانت ملی آشکار ملت واحد «تورک» (اوغوزهای غربی) را به چندین مِلَّتَک آزربایجانی و قشقایی و بوجاقچی و فریدنی و افشار و سونقوری و خوراسانی و ....؛ و در یک وطنفروشی علنی وطن یکپارچهی تورک در شمال غرب ایران «تورکایلی» را به مملکت خیالی آزربایجان و ممالک غیر آزربایجان تجزیه و تکه پارچه میکنند. هویت ملی آزربایجانی به سبب این عملکرد سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن خود و سرگرم کردن مردم تورک با هویتهای قومی جعلی استعمار ساختهی جوغرافیایی و لهجهای و ... (از سالهای تاسیس انجمن آزربایجان در تهران به دورهی مشروطیت تاکنون) بیش از ١٢٥ سال است که به جادهصافکن امیال ضد تورک پانایرانیسم و اوروپای صلیبی – روسیه – ارمنستان، و تسهیل کنندهی سیاست تورکستیزی - فارسسازی مردم تورک و نسلکشی زبانی و هویتی ملت تورک توسط دولت ایران، ضامن حاکمیت قوم فارس بر ملت تورک، و مانع اصلی داخلی در راه روند ملت شوندهگی تورکزبانان (اوغوزهای غربی) ساکن در ایران و احقاق حقوق ملیاش تبدیل شده است.
همچنین آزربایجانگرایی با محدود و محصور کردن تورکیت به آزربایجان، اکثریت مطلق تورکان ساکن در ایران را که قرون متمادی است در خارج آزربایجان توطن نمودهاند، سردرگم و دودل و بی پایگاه و بی هویت ملی ساخته، و بدین طریق مستقیما در نسلکشی تورکان خارج آزربایجان، ایضا فارسیزبانان تورکتبار دخیل است. زیرا این مردم تورک ساکن در خارج آزربایجان با منطقی ساده میگویند اگر آزربایجانی و تورک همانگونه که آزربایجانگرایان مدعی هستند با هم عینیت و ترادف دارند، پس ما که آزربایجانی نیستیم، نتیجتا تورک هم نیستیم. ...
واقعیت. نام و هویت ملی «تورک»، خط قرمز ماست. در ایران قومی به اسم «آزربایجانی» وجود ندارد، «تورک» وجود دارد. رابطهی آزربایجانی با تورک، مانند رابطهی کرمانشاهی است با کورد، خوزستانی با عرب، گلستانی با تورکمن، خراسان جنوبی با فارس. اینها مترادف و هممعنی و معادل و مساوی و .... یکدیگر نیستند. سیاست تورکستیزی در ایران بر علیه آزربایجان نیست، بر علیه «ملت تورک» و «زبان تورکی» و تمام «مناطق تورکنشین» مخصوصا تورکایلی است. آزربایجانگرایان که بر حسب عادتهای دیرین، تورکهراسی، محلیگرایی، پیروی از سیاستهای دولتهای ضد تورک اوروپایی روسیه و فرانسه و بریتانیا، جهالت و مانقورتیسم و ... آزربایجانی را به جای تورک جا میزنند و مصمم به تجزیهی ملی ملت تورک و تحمیل هویت ملی جعلی آزربایجانی به جای هویت ملی تورک بر بخشی از آن هستند، علاوه بر نژادپرستی بر علیه ملت تورک و خیانت ملی، با تفرقهافکنی در میان ملت تورک، مانند ١٢٥ سال گذشته، اکنون هم بازیچه و خدمتگزار پانایرانیسم و تورکستیزی در ایران هستند. اما بدخواهان، موفق به حذف نام و هویت ملی «تورک» و جایگزین کردن آن با آزری، آزربایجانی .... نخواهند شد.
فانتزی آزربایجان پرچمدار ایران
پیشهوری به گفتهی خود میخواست نخست آزربایجان را آزاد کرده سپس آن را پایگاهی برای آزادسازی کل ایران بکند، یعنی به زیر پرچم روسیهی لنینی – استالینیستی در آورد. این ذهنیت که تقریبا به طور انحصاری مختص فعالین سیاسی و سیاستورزان استان آزربایجان شرقی اغلب تبریزی - اردبیلی است، در واقع یک مکانیزم دیگر برای فارس شوندهگی تورکها در ایران بوده و «فانتزی پرچمداری آزربایجان برای نجات ایران» نام دارد.
مکانیزم فوق بدین صورت عمل میکند که اینگونه فعالین سیاسی و سیاستورزان تورک، با نیت نجات ایران توسط آزربایجان و آزربایجانیان (تورکها)، وارد صحنهی سیاست ایران میشوند، اما در این حین تماما در گفتمان ایرانی و هویت ملی ایرانی و .... فارسمحور، در فارسیت ذوب و حل گشته و به همراه فارس شدن خود، احزاب و تشکیلاتی که تاسیس کردهاند و اعضا و هواداران تورک آنها را هم فارس میکنند. از اینگونه احزاب تاسیس شده توسط فعالین سیاسی تورک پرچمدار نجات ایران که تماما در ایرانیت و فارسیت ذوب و ادغام شدهاند نمونههای بی شماری را میتوان نام برد: حزب تودهی ایران (به صدارت سلیمان میرزا اسکندری)، جبههی ملی ایران (مصدق)، نیروی سوم (خلیل ملکی - تبریز)، حزب عدالت (جمال امامی - خوی)، نهضت آزادی ایران (مهدی بازرگان - تبریز)، سازمان مجاهدین خلق ایران (حنیفنژاد - تبریز، سعید محسن – اردبیلی الاصل)، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران (حمید اشرف اصلا تورک، بهروز ارمغانی – تبریز، اشرف دهقانی – تبریز و ...)، راه کارگر (محمدرضا شالگونی - تبریز)، حزب رنجبران ایران (یونس پارسا بناب - تبریز)، سازمان پیکار (پوران بازرگان – اردبیلی الاصل)،....
اندیشهی پرچمداری آزربایجان برای نجات ایران در میان آزربایجانگرایان پانایرانیست و آزربایجانگرایان استالینیست و چپ ایرانی مفهومی بنیادین است (ظاهرا آزربایجانگرایان التقاطی از آن عدول کردهاند). این جریانات وظیفهی آزربایجان را پرچمداری در جنبشهای مذهبی و ملی ایران و ایثارگری، شجاعت و فداکاری در راه نجات و تامین امنیت ملی ایران میدانند، و به عنوان نمونههای سنت پرچمداری آزربایجان برای ایران، تاریخ مشروطیت، مبارزاتی که ادامهی آن به ساقط کردن دولت قاجار، سپس تاسیس و سرنگونی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی ایران منجر شد، و دادن هزاران کشته و معلول در جنگ ایران-عراق، ... را مطرح میکنند.
-به واقع نیز فانتزی پرچمداری ملت آزربایجان مانند خود ملت موهوم آزربایجان زائیدهی جنبش فارسگرا و ضد تورک مشروطیت است. رهبران تورک از آزربایجان در دورهی مشروطیت، چه در ترکیب انجمن آزربایجان تهران و انجمن غیبی تبریز و چه در فرقهی دموکرات ایران و فرقهی عدالت و ... وظیفهی مردم آزربایجان را پرچمداری برای نجات کل ایران از دولت قاجار و حاکمیت تورک میدانستند.
-رهبران ایرانگرای حرکت آنارشیستی آزادی ستِان که ادامهی حرکت مشروطه بود هم، بر اساس فانتزی پرچمداری آزربایجان برای ایران، میخواستند نخست منطقهی آزربایجان را آزاد کرده و آن را به آزادی سِتان فارسی مانند هایاستان ارمنی تبدیل کنند و سپس آن را به کل ایران تعمیم دهند. سخنان و نوشتههای خیابانی و دیگر رهبران حرکت آزادی سِتان پر است از این گونه خیالپردازیهای پوچ پرچمدارانه.
-بعد از آن «آزربایجان»، و «تبریز» (آزادیخواهان آزربایجانی دورهی مشروطیت و دموکراتهای آزربایجان)، در سه روند «کودتای سوم اوت ۱۲۹۹»، «خلع سلطنت قاجاریه» و یا آخرین دولت تورک در ایران، و «به سلطنت رسانیدن رضاشاه» باز هم پرچمدار بودند و در این راه جانبازیها نمودند.
-رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان نیز که همهگی معتقد به ملت ایران ساختهی حرکت مشروطیت بودند، و در راس آنها شخص پیشهوری غرق در خرافهی پرچمداری آزربایجان برای نجات ایران، قصد داشت دموکراسی استالینی را نخست در آزربایجان متحقق کند و سپس کل ایران را به زیر لوای پر افتخار لنین، اشغالگر آزربایجان قفقاز در آورد. اما وی که آژیتاتوری بسیار ناپخته، کوتاهبین و سطحینگر و ناآشنا با واقعیات تلخ ژئوپولیتیک و سنن و اهداف صحنهگردانان و اسیر اوهامات خود بود، نمیدانست که به وجود آورندهی ماجرا- روسیه-، طرح دیگری دارد. در نتیجه پیشهوری مانند پرچمداری قبلیاش در جمهوری گیلان که باعث سقوط آن شد، ناکام از برافراشتن بیرق پر افتخار لنین بر سراسر ایران، مجبور به فرار گشت ...
واقعیت: ملت تورک و تورکایلی و در این میان آزربایجان،
پرچمدار هیچ مبارزهای، به جز مبارزه برای احقاق حقوق ملی خود نیست. ادبیات خیالبافانهی
«پرچمدار بودن آزربایجان در ایران» محصول ذهنیتی پیشامودرن و پدرسالارانه است، و
مانند ادبیات عوامفریبانهی «آزربایجان، سر ایران است» مدتهاست که به جایگاه
واقعی خود یعنی بایگانی و حافظهی تاریخ سپرده شده است. اکنون ملت تورک و تورکایلی و در این میان آزربایجان نه تنها
پرچمدار هیچ مبارزهای برای هیچ ملت دیگری در ایران و یا نجات خود ایران نیست،
بلکه از پرچمداریهای بیجایی که در گذشته و به خطا کرده و فجایعی که به بار آورده پشیمان است و از این
بابت عذری بزرگ به دیگر ملل ساکن در ایران بدهکار میباشد.
برای مطالعهی بیشتر
عملکرد حکومت ملی آزربایجان
در فروپاشاندن هویت ملی تورک و تودهی تورک در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_28.html
تبلیغ نامها و مفاهیم
پانایرانیستی آذری، آذرستان و آذرآبادی توسط حکومت ملی آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_19.html
دلائل عدم استقبال ملت
تورک از حکومت ملی آزربایجان به عنوان یک پدیدهی ملی که هر تورک خود را اخلاقا به
حمایت از آن موظف حس کند
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_12.html
کشتار و ویرانیهای
ارتش سرخ در اورمیه
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_28.html
ژنرال دوکتور پناهیان،
رد ملت آزربایجان و زبان آزربایجانی، و قبول منطقهی ملی تورک (تورکایلی) توسط او
osqol
ReplyDelete