کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط دستهجات مسیحی
در سال ١٩١٧ با سقوط دولت تزاری روسیه، قوای وی مجبور به عقبنشینی از بخشهائی از خاک عثمانلی که در آغاز قرن بیستم به اشغال خود در آورده بود شد. متعاقب آن تحت رهبری آتاتورک و با پس راندن نیروهای اشغالگر بریتانیا، فرانسه، یونان و ایتالیا، ملت تورک در آناتولی-رومائلی و یا تورکیهی جدید، موفق به کسب و حفظ استقلال وطن خویش گردید. بدین ترتیب طرح ماجراجویانهی دول استعماری اوروپائی-غربی و بنیادگرایان مسیحی برای تاسیس یک دولت صلیبی-ارمنی در خاک و مناطق تورکنشین شرق آناتولی با استفاده از روشها و تاکتیکهای سابوتاژ، خرابکاری، ترور، شورشهای مسلحانه، نسلکشی، کشتار و اخراج تودهی تورک که به مدت بیش از نیم قرن آنها را بکار برده بودند (و در نهایت با واکنش سخت و رادیکال امپراتوری عثمانلی مواجه شده بود) یکبار و برای همیشه با ناکامی مواجه گردید.
پس از اتفاقات فاجعهانگیز، پرهزینه و تاسفبار مذکور در عثمانلی، نه ارمنیان و نه دول استعمارگر اوروپایی-غربی از پای نشستند. آنها برای جبران مافات در شرق و جنوب آناتولی، بیش از پیش به جنوب قفقاز و شمال غرب ایران قاجاری متوجه شدند. در همان سالها روسیه بخشهای بسیار گستردهای از اراضی تورکنشین در جنوب قفقاز را به دولت تازه تاسیس شدهی ارمنستان (و بخشهای دیگری را به داغستان روسیه و گورجستان) الحاق نمود. دولت جدید ارمنستان هم بلا درنگ شروع به پاکسازی قومی و تبعید و اخراج ساکنین تورک بومی این مناطق، بویژه از شهر تورکنشین و آزربایجانی ایروان و یا پایتخت بعدی این دولت کرد. (هنگامی که روسها خانات تورکی-آزربایجانی-قاجاری ایروان – منطبق بر بیشتر اراضی جمهوری ارمنستان امروزی- را اشغال نمودند، اکثریت جمعیت آن تورک بود[1]. تقریباً دو سوم جمعیت مسلمان (تورک) خود شهر ایروان-پایتخت بعدی ارمنستان - ، یعنی بیش از ٦٠٠٠٠ تن از طرف روسیه در اوایل قرن بیستم، و بقیه به همراه تورکان ساکن در دیگر مناطق ارمنستان در اواخر همین قرن از طرف دولت ارمنستان به زور نفی بلد و اخراج شدند).
از طرف دیگر ارمنیان به همراهی آسوریان، باز با تحریک، خطدهی و کومک دول استعمارگر غرب-مسیحی به هوس تاسیس دولت مسیحی آسورستان (آثورستان) در بخشهای جنوبی خاک تورکایلی (غرب آزربایجان) به مرکزیت اورمیه، و الحاق بخشهای شمالی آن (حوالی خوی-ماکو) به دولت تازهتاسیس ارمنستان افتادند.
و باز در زمینهسازی این هدف، نیروهای مسلح دولت ارمنستان و شبه نظامیان ارمنی (قاچاقلار) به همراهی همتایان آسوری خود جیلولار به سودای بدست آوردن برتریت جمعیتی عددی و خاک، دست به قتل عام و نسلکشی تورکان در بخشهای شمال غربی تورکایلی (غرب آزربایجان) زدند. به اینها نظامیان و افسران و فرماندهان ارمنی اوردوهای روسیهی تزاری که در کشتارها شرکت داشتند را هم باید افزود. قتل عام فجیع و نسلکشی بیش از صد و سی هزار تن از تورکان در بخشهای شمال غربی تورکایلی (غرب آزربایجان) به سالهای جنگ اول جهانی در اورمیه، سولدوز، خوی، سلماس، مرند، قاراداغ، دیلمقان، شرفخانه، ماکو، قوشچی، … انجام شده توسط نیروهای مسلح مسیحی ارمنی-آسوری، به «قارا قیرقین»، «تورک قیریمی» و یا حوادث «جیلولوق-قاچاقلیق» معروف است.
اهمیت استراتژیک غرب آزربایجان و منطقهی اورمیه
نیت و اصرار دولتهای استعماری اوروپائی برای اشغال و تقسیم غرب آزربایجان بین دو دولت مسیحی موعود آسورستان و ارمنستان، سه سبب عمده داشت.
نخست ایجاد دولت و خصمی قوی در مرزهای شرقی عثمانلی. اوروپائیان در قرون گذشته به این هدف از طریق دولت صفوی نائل میشدند. اما دولتهای افشاری و قاجاری به طور روزافزونی سیاست خارجی و منطقهای ضد عثمانلی و ضد تورکی صفویان را ترک نموده و مخصوصا در دورهی مظفری به سوی اتحاد استراتژیک با عثمانلی حرکت کرده بودند.
دوم آنکه، همانگونه که فلورانس ائلو بئلییه استاد دانشگاه سوربن پاریس هم تثبیت کرده است[2]، «غرب آزربایجان و بویژه منطقهی اورمیه دارای نقش کلیدی و تعیین کننده در منازعهی بین دولتهای عثمانلی-متحدین و روسیه-متفقین، و در امر دستیابی و تسلط بر قفقاز جنوبی، حتی آناتولی شرقی بود. استراتژیستهای عثمانلی و روسیه وقوف کامل داشتند که برای دستیابی به قفقاز، پیروزی از آن کسانی خواهد شد که قبلاً منطقهی اورمیه را تصرف کرده باشند. در نتیجهی این ارزیابی بود که در سالهای جنگ جهانی اول، ارکان حربی روسیه به منظور اشغال منطقهی اورمیه و تسهیل امر دفاع از مناطق تحت اشغالشان در قفقاز، سپاهی به فرماندههی کولونل اشتولدر بدانجا اعزام نمودند».
سوم آنکه غرب-اوروپا-روسیه که هدف ژئواستراتژیک خاتمه دادن به حاکمیت سیاسی و نظامی تورک در آسیا و اوروپا و خاورمیانه و شمال آفریقا را دنبال مینمود، همچنین مصمم بود که عنصر جمعیتی و دموگرافیک تورک در نقط استراتژیک و کلیدی بویژه در محل اتصال قفقاز-خاورمیانه-آسیای صغیر یعنی تورکایلی و آزربایجان ایران، جمهوری آزربایجان و جمهوری تورکیه امروزی را توسط قتل عام و دیپورت و تهجیر و یا آسیمیلاسیون زبانی و ملی تصفیه و نابود سازد. در این استقامت غرب –اوروپا-روسیه در سالهای جنگ جهانی اول تلاش نمود تا شمال آزربایجان (خوی، مرند، ماکو حتی تبریز) و باکو را ضمیمهی ارمنستان بزرگ، و غرب آن (سلماس، اورمیه، نقده، ...) را ضمیمهی آسورستان بزرگ کند[3].
نبود حافظهی تاریخی جمعی و تکرار فجایع
پس از فرو پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی و گرفتار آمدن آزربایجان قفقاز در دامن جنگ داخلی و ناآرامیهای قومی و در اثر غفلت درازمدت رهبران و سادهلوحی مردم رسپوبلیکای آزربایجان، دوباره فرصت را غنیمت شمرده استقلال منطقهی عمدتاً ارمنینشین قرهباغ علیا از رسپوبلیکای آزربایجان را اعلام نمودند. بدنبال آن و با روی آوردن تروریستهای ارمنی از سراسر جهان (لوس آنجلس و لبنان و فرانسه و روسیه و ...) به قاراباغ، سناریوی قتل عام تورکها و اشغال اراضی تورکنشین در سالهای جنگ جهانی اول در شرق تورکیه، در جنوب قفقاز و در شمال غرب تورکایلی (غرب آزربایجان) توسط ارمنیها و با حمایتها و تشویقهای آشکار و نهان روسیه و دول اوروپائی- غربی (فرانسه، ...) و مراکز میسیونری مسیحی، بار دیگر و عیناً تکرار شد.
با پیشروی ارتش ارمنستان و نیروهای روسیه در داخل خاک رسپوبلیکای آزربایجان، ارتش این کشور علاوه بر قرهباغ علیا، قرهباغ سفلای تورکنشین را نیز متصرف و افزون بر آن هفت استان دیگر این کشور را اشغال نمود. جنگ خونین در گرفته، بیش از پنجاه هزار کشته و یک میلیون بیخانمان و آوارهی تورک برجای گذاشت. در ادامه، به عنوان تاکتیکی برای فراری دادن اهالی تورک، ارتش ارمنستان با حمایت هنگ ٣٦٦ ارتش روسیه شهر خوجالی رسپوبلیکای آزربایجان را اشغال و به کشتار جمعی تودهی تورک غیر نظامی اقدام نمود. در «قتل عام خوجالی» صدها غیر نظامی تورک شامل زنان و کودکان به طرز فجیعی کشتار شدند. گزارشات منابع حقوق بشری و بین المللی بیطرف، پر از ذکر نمونههای فجایع و جنایات جنگی انجام شده در این قتل عام توسط نیروهای ارمنی، مانند دریدن شکم و بریدن گوشهای زنان و مردان، شلیک تیر خلاص به سرهای کودکان و نوجوانان، کشتار تمامی اعضاء بسیاری از خانوادهها، مثله کردن سربازان اسیر و به دار آویختنشان میباشد.
در ضرورت تاسیس مرکز آرشیو و اسناد «تورک قیریمی» («قارا قیرقین») در تورکایلی -آزربایجان غربی
گذشته
باید در گذشته باقی بماند و البته میباید از آنچه که اتفاق افتاده است - بدون
آنکه اسیر گذشته شد- درسهای لازم گرفته شود. این بخش دوم همان چیزی است که خلق تورک
از آن غافل بوده است. در گذشته تورکان در تورکیه، آزربایجان و ایران که خود به
دفعات قربانی نسلکشی ارامنه بودهاند آنچنان میدان را خالی گذاردهاند که اکنون
ارمنیان موفق به قبولاندن داستان نسلکشیشان به افکار عمومی جهان شدهاند. ارمنیان،
که هویت ملی ارمنی را بر اساس نفرت و دشمنی با «تورک» بنیاد گذاردهاند، وقایع خونین
سالهای نخست قرن بیستم و مصیبتهایی را که متحمل شدهاند را هرگز نخواستهاند
فراموش کنند و فراموش کردهاند که آنها در حین آن فجایع، هم قربانی و هم آغاز گر
فجایع و قربان کننده بودهاند. دیاسپورای ارمنی نیز به جای مواجههی بیطرفانه با
تاریخ، اعتراف و عذرخواهی از کشتارها و مظالمی که در آغاز و پایان قرن بیستم بارها
و بارها بر علیه خلق تورک در شرق تورکیه، آزربایجان قفقاز و ایران انجام داده، با
زنده نگاه داشتن افسانهی قتل عام ارامنه دائم در تنور نفرت دمیده است.
در
حالیکه مردم تورک در تورکیه، قفقاز و ایران، با انساندوستی فوق العاده اما همچنین
سادهدلی تمام مصیبتهایی را که در آن سالها متحمل گردیدهاند، هم از حافظهی خود
و هم از حافظهی فرزندان خود پاک کرده، تلخیها و دشمنیها را در گذشته دفن نموده و
هویت ملی خود را نه بر اساس دشمنی با دیگر ملل، بلکه بر اساس دوستیهای آینده بنا
نهادهاند. ملت تورک -بر خلاف ملت ارمنی- نه به گذشته، بلکه همیشه به آینده نگریسته
و برای حفظ این موضوع در حافظهی جمعی ملی و روشنگری و اطلاعرسانی در بارهی آن،
به سبب آنکه صادقانه به قربانی بودن خود باور داشته، صافدلانه کوچکترین اقدامی
ننموده است.
ما ایرانیان نیز بیش از هشتاد سال است با تبلیغات هماهنگ تورکستیزانهی لوبی ارمنی- قومیتگرائی فارسی متحد آن کانالیزه شدهایم و دانستههایمان در بارهی مسئلهی ارمنی در عثمانلی، کشتار تورکان در ایران و آزربایجان به دست ارامنه و آسوریان و کلاً مسئلهی تورک-ارمنی بسیار اندک است. آن اندک هم، عبارت است از همان ادعاهای افراطیون ارمنی و آسوری که به آموزه و تبلیغات رسمی دولتی در ایران مبدل گشته است. امروز در ایران بسیاری از نژادپرستان ایرانی، پانایرانیستها، قومیتگرایان افراطی فارس (هر سه جناح مذهبی، چپ و سلطنتطلب)، توسعهطلبان و اولتراناسیونالیستهای کورد، آزربایجانگرایان پانایرانیست، آزربایجانگرایان استالینیست و تورکهای چپ ایرانی عملاً به صورت مدافعین توسعهطلبی دولت ارمنستان و اشغال اراضی جمهوری آزربایجان، توجیه کنندهگان قتل عامهای انجام شده توسط ارمنیان بنیادگرا در آزربایجان ایران، جمهوری آزربایجان و لوبیگران افراطیون ارمنی ضد تورک در آمدهاند.
لوبی پرقدرت ارمنی در ایران موفق شده است از یک طرف با وارونهنویسی تاریخ، ارمنیپرستان دورهی مشروطیت و آزادیخواهان و جنبش آزادیستان و دموکراتهای آزربایجانی و .... را به عنوان قهرمانان ملی «ملت آزربایجان» به آزربایجانگرایان ضد تورک جا بزند، و از طرف دیگر به سیاستهای خارجی تنها دولت رسماً شیعهی جهان، یعنی جمهوری اسلامی ایران جهت داده و آن را به پشتیبانی از کشوری که خاک مسلمانان اکثراً شیعه را اشغال نموده و به قتل عام شیعیان مسلمان پرداخته است وادارد. با پیروی دولت جمهوری اسلامی از سیاستهای ضد تورک و حمایت وی از دولت اشغالگر ارمنی، میتوان گفت که دول استعماری اوروپائی-غربی مانند دورهی صفوی- شاه عباس، موفق شدهاند که در سیمای ایران و بنام اسلام شیعی ضربهی مهلک و تاریخی دیگری بر پیکر جهان اسلام و دنیای تورکیک وارد آورند.
در ایران در اثر غفلت یک سد سالهی خلق و نخبهگان تورک – علی رغم آن که قربانی قتل عامها و نسلکشی و مظالم ارمنیان بودهاند- به جز نوشتههای پراکنده و غیر تخصصی و مقالات اغلب جدلی با ذهنیت شعاری آزربایجانگرایانه، مطالعات و بررسیهای جدی و آکادمیک و مجموعههای اسناد و آرشیو در بارهی «قارا قیرقین» - «تورک قیریمی» ویا کشتارهای تورکان در غرب آزربایجان به سالهای جنگ جهانی اول توسط نیروهای ارمنی و آسوری (حوادث جیلولوق-قاچاقلیق)، بویژه از منظر «روایت تورک از تاریخ معاصر» وجود ندارد (روایتهای ایرانی و آزربایجانی از تاریخ معاصر، نوعا ضد تورک و غیر علمی هستند). جا دارد که مرکز و یا مراکزی به این منظور، متشکل از اسناد دولتی، روزنامهها، عکسها، خاطرات بازماندهگان آن حوادث، سرودههای آشیقان، مرثیههای مردمی در بارهی آن فجایع و..... ایجاد شود. در کتب تاریخ و جوغرافیای مربوط به منطقه هم اطلاعات پراکندهی بسیاری وجود دارد که آنها هم میباید جمعآوری و بر حسب موضوع و محل وقوع فجایع (اورمیه، سالماس، خوی، دیلمقان، سولدوز، ماکو، قره داغ، مرند، قوشچو، شرفخانه و ....) هر کدام به صورت جداگانه دستهبندی و نشر شوند.
همراه با برگزاری کونفرانسها و نمایشگاهها و سمینارهای علمی ادواری در مراکز دانشگاهی و فرهنگی شهرهای مذکور، میبایست به برپاداشتن مراسم سالانهی یاددبود مذهبی در مچیتها (مسجد) و جمعائولهری (جمعخانه) و نصب مجسمه و بناها و لوحهای یادبود در آنها– به زبانهای تورکی، انگلیسی و فارسی - نیز اقدام نمود. مانند همهی امور مربوط به ملت تورک، برای هیچکدام از تدابیر و اقدامات فوق نمیبایست منتظر و مشروط به حمایت و حتی اذن دولتی بود، بلکه میبایست راساً اقدام نمود.
تنها در این صورت است که میتوان به این سوال پاسخ داد که چگونه چنین فجایعی بوجود میآیند و تکرار میشوند. یافتن پاسخ این سوال از طرف خلق و روشنفکران تورک، آیندهای صلحآمیز برای مردم منطقه و ملت تورک را تضمین میکند. و غفلت از پاسخدهی به این سوال است که باعث شده تورکان در طول قرن بیستم اقلاً چهار بار در معرض کشتار جمعی توسط ارمنیان و متحدان و حامیانشان اوروپایی-بنیادگرای مسیحیشان قرار گیرند.
نقش و سهم ارمنیان بومی و مهاجر در کشتارهای پیرامون جنگ جهانی اول در آزربایجان ایران
در سالهای جنگ جهانی اول، تورکها در غرب آزربایجان توسط اشرار مسیحی-آسوری پناهنده از عثمانلی موسوم به جیلو و آسوریهای بومی - مستظهر به دولتهای استعماری اوروپائی و در راس آنها روسیه و فرانسه- بارها کشتار شده و قتل عام گردیدهاند. اما در بسیاری از انتشارات و نوشتههای سالهای اخیر در بارهی این کشتار و قتل عامها، - بدلیل خشم از اشغال قره باغ توسط ارمنیان- صرفاً نقش ارمنیان در آن فجایع تاکید و برجسته نشان داده میشود. حتی در موارد بسیار ارمنیان به عنوان عاملین اصلی و گاهاً تنها عامل آن فجایع تقدیم میشوند. این امر هم، بدرستی، باعث اعتراض برخی از ناظرین میگردد.
از طرف دیگر، هرچند عاملین اصلی بسیاری از کشتارهای مذکور در غرب آزربایجان، نیروهای آسوری مهاجر موسوم به جیلوها و هدایت و تحریک کننده و تدارکاتچیان آنها نیز کشورهای مسیحی و استعمارگر غربی-اوروپائی و در درجهی اول روسیه و فرانسه بودند، با اینهمه ارمنیان نیز در برخی از حوادث فاجعهآمیز مذکور، در دو فورم «دستهجات اشرار مسلح» و «ارتش کلاسیک» شرکت داشتند. دستهجات ارمنی پناهنده از عثمانلی و فراری از قفقاز (قاچاق)، ارمنیان بومی و سالداتها و دراگونهای ارمنی در اوردوی منظم روسیه که در آن زمان بخشهای عظیمی از آزربایجان را تحت اشغال خود داشت، در شماری از قتل عامها و کشتارهای مذکور مشارکت فعال داشته و یا عامل آغاز کننده و اصلی کشت و کشتارها بودند. حتی در مواردی مانند نمونهی تهاجم ارتش ارمنستان به فرماندههی سرلشکر آندرانیک اوزانیان به خوی، ارتش ارمنستان مستقیماً به شهرهای آزربایجان حمله کرده است. علاوه بر آن، ارمنیان در آن دوره، هم در بخشهای شرقی و جنوبی آناتولی و هم در شمال ارس به کشتارهای بیشمار بومیان تورک دست یازیدهاند. در مواردی اشتراک ارمنیان بومی در کشتارهای تورکان در غرب تورکایلی هم گزارش شده است.
با توجه به تحریف گسترده و سیستماتیک تاریخ معاصر منطقه و بازنویسی یکجانبهی آن، مظلومنمائی خود و شیطانسازی از خلق تورک توسط ارمنیان در سطح جهانی، جا دارد که تصویری جامع و واضح از نقش و سهم منفی و یا مثبت ارمنیان بومی و مهاجر در تک تک حوادث و کشتارهای پیرامون جنگ جهانی اول در آزربایجان ایران به استناد اسناد و مدارک باقی مانده از آن دوره و با تالیف تحقیقات و مونوگرافیها و تکنگاریهای علمی متعدد در بارهی هر حادثه و کشتار، ... ترسیم شود.
[1] زبان تورکی به مثابهی يکی از سه زبان رسمی دوفاکتوی ارمنستان
[2] به نقل از ایران و جنگ جهانی اول. مجموعهی مقالات سمینار. جنگ جهانی اول در غرب دریاچهی اورمیه. ص ٤٣٠
[3] این پروژه امروز هم ادامه دارد. محاصرهی تورکیه از شرق و جنوب و غرب با دولتهای متخاصم ارمنی و یونانی و روم و کوردی، ایضا محاصرهی تورکایلی از شمال و شرق و غرب توسط عناصر متخاصم ارمنی و کورد و فارس و تالش؛ اشغال قرهباغ و ٢٠ در صد از خاک رسپوبلیکای آزربایجان توسط روسیه-ارمنستان، در مقیاس بزرگتر ایجاد «هویت ملی آزری-آزربایجانی» به جای هویت ملی تورک، تغییر سیستماتیک اسامی جوغرافیایی تورکی در منطقه به اسامی جعلی فارسی، «شهر اقوام نامیدن» اورمیه در حالیکه شهرهای سنندج و تهران و اصفهان و رشت و ... بسیار بیشتر از اورمیه مسکن اقوام گوناگون هستند، اسکان پی در پی صدها هزار پناهندهی کورد عراقی در استان آزربایجان غربی توسط دولتهای پهلوی و جمهوری اسلامی، تبلیغ ایدهی کوردستان بزرگ؛ کوردستاننمایی اراضی و شهرهای بزرگ تورکنشین مانند اورمیه و خوی و سلماس و ... در شمال غرب ایران، و قارس و ارزروم و .... در جنوب و شرق تورکیه؛... همه در راستای این هدف استراتژیک تورکیزدایی از آزربایجان و منطقه است.
مئهران باهارلی. سرزمین کورد: از قارس و ارزروم تا شیراز و اصفهان، از
تبریز تا حلب
برای مطالعهی بیشتر:
روایت
تورکی از قتل عامِ مردمِ ولایتِ اورمیه توسط آسوریان و ارمنیان و کوردان؛ و قدردانی
مردم تورک از رهبر ملی مجدالسلطنه افشارِ نجات دهنده
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_9.html
عریضهی
مردم اورمیه در حمایت از رهبر ملی تورک جمشیدخان مجدالسلطنه، قتل عام بیش از دویست
هزار تن از اهالی اورمیه توسط آسوریها و ارمنیها و کوردها، و حمایت دولت سردار
سپه از آن قاتلین و اشرار
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post.html
غرش
شیر در قفس: اعتراض مجدالسلطنه به مظالم و ارمنیپرستی وزارت عدلیه- دولت کودتای
سوم اسفند و انگلستان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_5.html
مستوره
افشار اورومی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديلهسی»، بر اساس
عرض حال و شکايت وی به مجلس شورای ملی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html
کشتار
سیصد هزار تن تورک در سالماس و اورمو – اورمیه و سولدوز به روایت سید حسین عرب
باغی اورومی
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_8.html
جنایات و وحشیگریهای اشقیاء و تروریستهای آسوری و ارمنی در اورمیه: شکمهای دریده شدهی دختربچهها، رودههای بیرون ریخته، چشمان از حدقه در آمده، مغزهای پاشیده بر دیوار، کودکان زنده انداخته شده در آتش، ....
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_28.html
در
آتش سوزانیدن زنان و کودکان تورک روستاهای بالاو، گجین، کوتالان و ... اورمیه توسط
قوای مسیحیه؛ اعدام غیر نظامیان تورک سنّی توسط ارتش روسیه به تاریخ ١٥ اوکتوبر
١٩١٤
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_28.html
پختن
کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچهها و زنان؛ وحشیگریهای اشقیاء
ارمنی در قوتور، یئستیکان (یزدکان)، آختاجی، ... در غرب آزربایجان و وان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html
تاریخ
تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه،
ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
قتل
عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوریها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت
عبدالله بهرامی
No comments:
Post a Comment