سرزمین کورد: از قارس و ارزروم تا شیراز و اصفهان، از تبریز تا حلب
مئهران باهارلی
در زیر جملهای از سرمقالهی شمارهی اول نشریهی هفتهگی «ژین» چاپ استانبول به تاریخ ٧ تشرین ثانی ١٣٣٤ – ٧ نووامبر ١٩١٨ را آوردهام. در این جمله که محدودهی پراکندهگی «قوم شجیع و ملت نجیبهی کورد» را ترسیم میکند، طول این محدوده در شمال دو شهر تورک قارس و ارزروم در شمال شرق آناتولی-تورکیه نزدیک منطقهی قفقاز؛ در جنوب دو شهر فارسستان اصفهان در ایران مرکزی و شیراز در ایران جنوبی؛ و عرض این محدوده در شرق شهر تورک تبریز در منطقهی آزربایجان تورکایلی؛ و در غرب شهر عرب و تورکمان حلب در غرب سوریهی امروزی معین شده است.
نقل قول:
کورد ملت نجیبهسی مقدراتینی تعقیب ائتمهک ایچون ..... طولاً قارس و ارزرومدان باشلایاراق ایرانین شیراز و اصفهانینا قدهر امتداد ائدهن جبال و اراضی داخلینه؛ و عرضاً تبریزدهن حلب جهتلهرینه قدهر یاییلیپ لااقل بئش میلیون نفوس تشکیل ائدهن ... بو قوم شجیع ...
ترجمه:
ملت نجیب کورد برای پیگیری سرنوشت خود، .... این قوم شجیع که در داخل کوهها و اراضیای که به درازا از قارس و ارزروم شروع شده و تا شیراز و اصفهان ایران ادامه مییابد و به پهنا از تبریز تا حدود حلب، پخش شده و اقلاً جمعیتی ٥ میلیون نفره را تشکیل میدهد .....
چند توضیح:
١-حدود ترسیم شده در سرمقالهی ژین، در نظر اول ممکن است بیان معصومانهای در بارهی پراکندهگی قوم کورد به نظر آید و گمان شود که مولف صرفاً قصد شمردن مناطقی را که قوم کورد در آنها به صورت اکثریت جمعیتی، یک اقلیت و یا جزیرهوار و پراکنده زندهگی میکند را دارد. اما واقعیت غیر از این است و این بیانات آمادهسازی افکار عمومی برای آشنا شدن با حدود کشور موعود «کوردستان بزرگ» است. زیرا در همان سالها این حدود عیناً، و حتی قلمروی بسیار وسیعتری از آن که در جنوب به خلیج بصره-عربی و در غرب به دریای آقدهنیز-مدیترانه و در شمال تا داخل قفقاز امتداد مییافت، در نقشههای غربی-اوروپایی-آمریکایی در داخل قلمروی «کوردستان» ترسیم و تبلیغ میشد.
٢-مناطقی که در این بیان و عموماً نقشههای کوردستان بزرگ به عنوان قلمروی کوردستان مطرح شدهاند، سرزمین و وطن تاریخی ملل گوناگونی از جمله ملت تورک (در آناتولی مرکزی، جنوبی، شرقی؛ در جمهوری آزربایجان- قفقاز جنوبی؛ در شمال عراق، در شمال و غرب سوریه؛ در تورکایلی در شمال غرب ایران- استان آزربایجان غربی، شرق استان آزربایجان شرقی و غرب استانهای زنجان و همدان؛ شمال و شرق استان کوردستان، شرق استان کرمانشاه؛ مناطق تورکنشین در ایران مرکزی-استان اصفهان و ایران جنوبی-استان فارس و ...)، ملت عرب (در جنوب آناتولی، سوریه، عراق، عربستان ایران)، لور، لک، فارس، گوران، زازا، گورجی، وس میباشند. در بسیاری از این مناطق یا کوردها درصد اندکی از جمعیت را تشکیل میدهند و یا اصلاً کورد وجود ندارد. به عنوان نمونه در این بیان تبریز حد شرقی کورد نشان داده شده است. یعنی آن که تبریز و غرب استان آزربایجان شرقی فعلی، و تمام شهرهای استان آزربایجان غربی شامل شهرهای مرند و جولفا و خوی و ماکو و سالماس و اورمو و مراغه و سولدوز و قوشاچای و سایینقالا و تیکانتپه و ... و صدها روستای تورک این منطقه؛ داخل در کوردستان موعوداند.
٣-یکی از اهداف کوردستان نامیدن سرزمینهایی که اصلاً جمعیت کورد نهدارند و در آنها ملل تورک و عرب و لور و ... دارای اکثریت مطلق جمعیتی، در بعضی موارد ٩٩ درصد جمعیت هستند، آماده ساختن افکار عمومی جهان برای اشغال آن سرزمینهای غیر کورد و سپس تصفیهی فیزیکی صاحبان اصلی آن سرزمینها و نهایتاً کوردسازی-کوردستانسازی آنها است. به عبارت دیگر کوردستان نامیدن سرزمینهایی که دارای جمعیت کورد نیستند، رفتاری از سر بوالهوسی و ناآگاهانه نیست. بلکه رفتاری کاملاً آگاهانه و به خوبی سنجیده شده است. عین همین رفتار را غربیان با «پرشیا» نامیدن ایران که اکثر مناطق آن دارای هیچ جمعیت فارسی نهبود و نیست، و «ارمنستان» نامیدن شرق و مرکز و جنوب آناتولی و جنوب قفقاز و شمال غرب ایران که اصلاً جمعیت ارمنی نهداشت و یا ارمنیان اقلیتی کوچک در آنها بودند و هستند، و «آسوریا» نامیدن جنوب شرقی آناتولی و آزربایجان غربی و شمال عراق و ... که آسوریان در آنها اقلیت فوق العاده کمشمار بودند انجام دادهاند:
الف-پرشیا: غربیان بیش از دو هزار سال سرزمینی را که نه تحت حاکمیت پرسها و نه اصلاً دارای جمعیت پرس بود، با اصرار و به طور کیفی پرشیا نامیدند. زیرا آنها مصمم بودند که این سرزمین یعنی ایران را که از قضا در قرون اخیر اکثریت جمعیتی آن تورک و به مدت بیش از هزار سال تحت حاکمیت تورک – موغول بود، با خلع حاکمیت تورک و فارسسازی تورکان ساکن در آن تبدیل به پرشیا یعنی یک کشور پرس کنند. به واقع با انقلاب مشروطیت موفق به تحقق نسبی این پروژه هم شدند.
ب-آسوریا: آسوریا نامیدن سرزمینهایی که اصلاً دارای جمعیت آسوری نهبود و اقلاً در هزار سال اخیر هیچ دولت آسوری نیز بر آنها حاکمیت نهداشت، و علاوتاً اکثریت مطلق جمعیت آن تورک بود، منجر به حوادث جیلولوق- تورک قیرقینی و قتل عام بیش از ١٤٠٠٠٠ تن تورک در استان آزربایجان غربی و دیگر مناطق غربی تورکایلی در سالهای جنگ جهانی اول شد. زیرا غربیان مصمم بودند سرزمینی را که به طور کیفی در نقشهها مبدل به آسوریا کرده بودند، در عمل هم با قتل عام تورکان (و در عراق اعراب) ساکن و صاحب آن و اسکان آسوریان مهاجر و مهاجم تبدیل به آسورستان سازند.
ج-کوردستان: کوردستان نامیدن سرزمینهای ملل دیگر نیز از اولگوی فوق پیروی میکند. بی شک دولتهای غربی – مسیحی استعمارگر با سائقهها و کومپلکسهای دیرین ضد تورک، تمام سرزمینهایی را که در نقشههای کوردستان بزرگ داخل در کوردستان نشان داده و میدهند، در اولین فرصت و با تضعیف دولتهای مرکزی به هر دلیل (جنگ داخلی، انقلاب، جنگهای منطقهای و بین الملل و ...) و بهدست گروهها و دستهجات و اشقیاء کوردی که خود مسلح و آماده و تربیت و تحریک کردهاند اشغال نموده و نفوس تورک آنها را پاکسازی و مبدل به کوردستان خواهند کرد. چنانچه به اشغال و قتل عام تورکها در غرب آزربایجان به سالهای جنگ جهانی اول توسط سیمیتو و پیشتر از آن توسط شیخ عبیدالله اقدام کردند. در دهههای اخیر سرزمینهای تورکماننشین در شمال عراق و در راس آن کرکوک توسط افراطیون کورد اشغال و ضمیمهی کوردستان شد. اکنون هم در سوریه، گروههای مسلح و تروریستی و اشقیاء کورد با حمایت یک پارچهی غرب و در راس آنها فرانسه و ایالات متحده در صدد کوردستانسازی اقلاً یک سوم تا نیمی از کشور سوریه که موطن اعراب و اتراک و آسوریان است، و الحاق آن به دولت کوردستان آینده هستند.
٤-چگونه است که افراطیون کورد موفق شدهاند سرزمینهای تورک در شمال غرب و غرب ایران را به عنوان مناطق کوردنشین و کوردستان به افکار عمومی جهان جا بهزنند، اما وجود و حضور صاحبان اصلی این سرزمین یعنی تورکهای بومی این مناطق (آزربایجان غربی، شمال و شرق استان کوردستان، شرق استان کرمانشاه و ..) هرگز در رسانههای فارسی - ایرانی و جهانی و آزربایجانگرا منعکس و مطرح نهمیشود؟ دلیل این امر آن است که پروژهی کوردستان بزرگ، اساساً ساخته و پرداختهی غرب – اوروپا -روسیه است.
غرب-اوروپا-روسیه به عنوان یک پروژه و سیاست راهبری صلیبی – امپریالیستی مصمم بود و است که نه تنها به حاکمیت سیاسی و نظامی تورک در آسیا و اوروپا و خاورمیانه و شمال آفریقا پایان دهد، بلکه عنصر جمعیتی و دموگرافیک تورک را هم از کل این منطقه، یا توسط قتل عام و دیپورت و تهجیر و یا توسط آسیمیلاسیون زبانی و ملی تصفیه و نابود سازد. در این راستا غرب-اوروپا-روسیه موفق شد که دولتهای باقیماندهی تورک در سیبری، روسیهی مرکزی و ناحیهی قازان-وولگا، شبه جزیرهی کریمه، آسیای میانه، تورکستان شرقی، موغالها در هندوستان، و نهایتاً قاجارها در ایران و عوثمانلیها و ... را یکی پس از دیگری از صحنهی سیاسی و نقشه حذف کند و سپس تمام آنها را - به جز تورکیه - به قلمروی خود و یا مانند ایران رضاخانی به قلمروی ماشههای خود ضمیمه نماید.
٥- غرب –اوروپا-روسیه مصمم است که به حضور تورک در محل اتصال قفقاز – خاورمیانه - آسیای صغیر یعنی تورکایلی و آزربایجان ایران، جمهوری آزربایجان و جمهوری تورکیه پایان دهد. محاصرهی تورکیه از شرق و جنوب و غرب با دولتهای متخاصم ارمنی و یونانی و روم و کوردی، ایضاً محاصرهی تورکایلی از شمال و شرق و غرب توسط عناصر متخاصم ارمنی و کورد و فارس و تالش؛ اشغال قاراباغ و ٢٠ در صد از خاک رسپوبلیکای آزربایجان توسط روسیه-ارمنستان، حتی در مقیاس بزرگتر ایجاد «هویت ملی آزری-آزربایجانی» به جای هویت ملی تورک، «شهر اقوام نامیدن» اورمو، (در حالی که به عنوان نمونه دیگر شهرها در ایران مانند سنندج و تهران و اصفهان و رشت و ساری و ... به مراتب و بسیار بیشتر از اورمو مسکن اقوام گوناگون هستند)، اسکان پی در پی صدها هزار پناهندهی کورد عراقی در استان آزربایجان غربی توسط دولتهای پهلوی و جمهوری اسلامی، تغییر سیستماتیک اسامی جوغرافیایی تورکی منطقه به اسامی جعلی فارسی، ... همه در راستای این هدف استراتژیک تورکیزدایی از آزربایجان غربی است.
در این استقامت غرب –اوروپا-روسیه در سالهای جنگ جهانی اول نخست تلاش نمود تا شمال آزربایجان ایران (خوی، مرند، ماکو حتی تبریز) و باکو را ضمیمهی ارمنستان بزرگ، و غرب آن (سالماس، اورمو، سولدوز، ...) را ضمیمهی آسورستان بزرگ کند. اما این نقشهها همه توسط امپراتوری عوثمانلی بر آب شد. پس از آن بود که غرب –اوروپا-روسیه پروژهی یدکی سوم یعنی پروژهی ایجاد کوردستان بزرگ را استارت زد. به عبارت دیگر پروژهی کوردستان بزرگ، ادامه و وئرشین قرن بیست و یکمی پروژههای قرن بیستمی ارمنستان بزرگ و آسورستان بزرگ است.
٦-تبلیغ ایدهی کوردستان بزرگ؛ کوردستاننمایی اراضی و شهرهای بزرگ تورکنشین مانند اورمو و خوی و سالماس و ... در شمال غرب ایران، و قارس و ارزروم و .... در جنوب و شرق تورکیه؛ مظلومنمایی از اشقیاء و گروههای تروریست کوردی که اقلاً در یک صد و پنجاه سال گذشته مرتکب صدها قتل عام و غارت و کشتار در روستاها و شهرهای تورک شدهاند و علاوتاً نقش درجهی اول در کشتار ارمنیان و آسوریان در جنگ جهانی اول را هم داشتند؛ قهرمانسازی از کولبران ناچار و معصوم کورد که گروههای تروریستی و اشقیاء کوردی اغلب از آنها به عنوان منبع فینانسمان خود و ناامن ساختن منطقه و خرید املاک در شهرهای تورک و قاچاق اسلحه و مواد مخدر و .... سوء استفاده میکنند؛ مبارز و قهرمان آزادی ساختن از و مشروعیت بخشیدن به اشقیاء و گروههای مسلح و تروریستی کورد ایرانی و دهها تشکیلات تروریستی و مسلح کورد وابسته به پکک در ایران و عراق و سوریه و تورکیه؛ سانسور صدای تورکان منطقه در رسانههای غربی و جهانی؛ تحریف واقعیات دموگرافیک و اتنیک منطقه با حذف عنصر تورک و مبالغه در نفوس کورد، ... همه مولفههایی از پروژهی غرب –اوروپا-روسیه برای ایجاد کوردستان بزرگ است.
٧-یکی دیگر از دلایل موفقیت نسبی در کوردستاننمایی سرزمینها و شهرهای تورک و تورکایلی در افکار عمومی و رسانههای جهانی، ایجاد نوعی اتحاد استراتژیک بین بازیگران منطقهای و جهانی در حمایت از توسعهطلبی کوردی است. علاوه بر دولتهای استعمارگر و امپریالیستی غربی-اوروپایی-روسیه و در راس آنها فرانسه و بنیادگرایان مسیحی با ذهنیت صلیبی و ضد تورک، مهمترین این بازیگران به اختصار عبارتند از:
الف-افراطیون ارمنی نااومید از تصاحب شرق و جنوب آناتولی که با حمایت از توسعهطلبی کوردی به تکه پارچه شدن تورکیه دلبستهاند.
ب-افراطیون آسوری که با مختومه شدن پروژهی آسورستان بزرگ به مرکزیت اورمو و علی رغم آنکه بیش از ١٤٠٠٠٠ تن از تورکان در آزربایجان را به سودای تاسیس آسورستان قتل عام نمودند، پس از خسرانی تاریخی، اومیدوار به انتقامکِشی از تورکیه و تورکان منطقه از طریق تکه پارچه کردن تورکیه و کوردستانسازی آزربایجان توسط توسعهطلبان کورد، دشمنان سابق خود هستند.
ج-افراطیون موسوی و لوبی اسرائیل در ایالات متحده که پس از موضعگیریهای ضد اسرائیلی اردوغان با سائقههای اسلامگرایانه، چتر حمایتی خود از تورکان و تورکیه در رسانههای جهانی و مخصوصاً در دولت آمریکا را برچیدند و پس از آن موجی ضد تورکیه و حتی ضد تورک (بر علیه منافع مشروع تورکها در مدیترانه، قبرس، قراباغ، کرکوک، تورکان سوریه، در مورد قبول ادعای نسلکشی ارامنه و ...) در رسانههای مطرح جهانی و اوروپا، ناتو و مخصوصاً در دولت آمریکا آغاز شد (از نتایج آن: شناسائی گویا نسلکشی ارمنی توسط ایالات متحده، اخراج تورکیه از پروژهی جنگندههای اف ٣٥، تاسیس دهها پایگاه نظامی در یونان، موضعگیریهای پی در پی بر علیه دولت آزربایجان و دفاع از توسعهطلبی ارمنی در قفقاز، تسلیح بیسابقهی رومها در قبرس جنوبی، تاسیس اتحاد استراتژیک با کوردهای اوجالانی و اشغال بیش از یک سوم از خاک سوریه تحت عنوان روژاوا، ....).
٨-افراطیون فارس: ناسیونالیسم افراطی فارس- دولتهای مشروطه - سلطنت پهلوی - جمهوری اسلامی ایران بازیگر دیگری است که به هر قیمت خواهان جدا کردن اتصال جوغرافیایی تورکایلی (ایضاً جمهوری آزربایجان) با تورکیه از طریق کوردسازی و کوردستانسازی کامل استان آزربایجان غربی (و ارمنستانسازی قاراباغ و کل مناطق اشغال شدهی آزربایجان توسط ارمنیان) است. تبلیغ هویتهای قومی «آزری-آزربایجانی» به جای هویت ملی تورک توسط ناسیونالیسم فارس-دولت ایران هم بخشی از این سیاست تصفیهی عنصر تورک از آزربایجان است.
عموماً نیز ناسیونالیسم فارس- دولت ایران، به سبب سیاست راهبردی نسلکشی تورک که اساس پروژهی ایجاد ملت فارسزبان ایران را از دورهی مشروطیت بدین سو را تشکیل میدهد، خود را متحد و متفق طبیعی هر نیرو و جریان ضد تورک در جهان میداند. از جمله:
الف-در سیاست داخلی: حمایت از کوردها و تالشها و تاتها و فارسها و ارمنیها ... بر علیه تورکها در استانهای گوناگون
ب-در مقیاس منطقهای: حمایت از توسعهطلبی ارمنی و کوردی بر علیه تورکان ایران و قفقاز و جمهوری تورکیه و تورکان عراق؛
ج-در مقیاس بین المللی: حمایت علنی و ضمنی از اشغال سرزمینهای تورک در سیبری و شمال آسیای میانه و روسیهی مرکزی و شمال قفقاز و شبه جزیرهی کریمه توسط روسیه، و اشغال تورکستان شرقی توسط چین، و بر علیه قبرس شمالی توسط یونان و ....
٩-عامل مهم دیگری که به پیشبرد پروژهی ایجاد کوردستان بزرگ کومک و یاری میرساند، نخبهگان و فعالین مانقورت تورک هستند که هویت ملی خود را ایرانی و یا آزربایجانی میدانند و عموماً منسوب به جریانات پانایرانیسم، ناسیونالیسم ایرانی، تورکهای چپ ایرانی، آزربایجانگرایی پانایرانیستی، آزربایجانگرایی ایرانگرا، آزربایجانگرایی استالینیستی هستند. افراد وابسته به این جریانات، علاوه بر مقامات مهم دولتی دولتهای مشروطه - سلطنت پهلوی - جمهوری اسلامی ایران، تقریباً در همهی سازمانها و جریانات و احزاب سیاسی ایرانی کنونی هم (فدائیان، مجاهدین، حزب چپ، راه کارگر، ...) از راست و چپ و مرکز و مذهبی و ... حتی در سطح رهبری حضور دارند. این افراد که اغلب از منطقهی مرکز و شرق آزربایجان (تبریز-اردبیل-خلخال-سراب-میانه ...) هستند و به عنوان ستون پنجم دولتهای استعماری غربی –اوروپایی-روسیه و توسعهطلبان ارمنی و کوردی عمل می کنند، تقریباً در همهی موارد چهارطاق از توسعهطلبی کوردی گروههای تروریست و اشقیاء کوردی در ایران و عراق و تورکیه و سوریه حمایت میکنند.
No comments:
Post a Comment