Saturday, May 4, 2019

نیم‌تاج خانم لک سالماسی، و تحریف شعر «دوشیزه‌گان اورمو، خواهران سالماس» منسوب به او

نیم‌تاج خانم لک سالماسی، و تحریف شعر «دوشیزه‌گان اورمو، خواهران سالماس» منسوب به او 

مئهران باهارلی

نیم‌تاج خانم لک سالماسی، سراینده‌ی شعر «دوشیزه‌گان اورمو، خواهران سالماس» در اعتراض به لاقیدی مقامات تهران به کشتار تورکان سالماس و اورمو و تاراج و غارت شهرها و روستاهای تورک در سال‌های جنگ جهانی اول توسط دسته‌جات مسلح و اشقیای آسوری و ارمنی و کورد

خلاصه:

در سال‌های جنگ جهانی اول، دسته‌جات مسلح و اشقیای آسوری و ارمنی و کورد به تحریک و با حمایت‌های دولت‌های غربی - مسیحی (آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه و دیگر کشورهای اوروپایی) به کشتار اهالی بی دفاع و غیر مسلح غرب تورک‌ایلی دست زدند. تمرکز این قتل عام‌ها که در ادبیات سیاسی «تورک قیریمی (قیییمی)» ویا «قارا قیرقین» نامیده می‌شود در منطقه‌ی سالماس - اورمو در غرب آزربایجان بود. حین تورک قیریمی بیش از دویست هزار تن تورک توسط دسته‌جات و اشقیای مسلح ارمنی و آسوری و کورد کشتار شدند. شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی یکی از آثار ادبی معدود باقی‌مانده از شاهدان عینی این فجایع، و یک سند تاریخی مهم است که در اعتراض به لاقیدی مقامات ایرانی به کشتار تورکان سالماس و اورمو و تاراج و غارت شهرها و روستاهای تورک سروده شده است. در این مقاله سیر تحریف متن و نام این شعر، وارونه‌نمایی علت سروده شدن آن، تقدیم آن به صورت یک اثر قومیت‌گرایانه‌ی فارسی، و معرفی نیم‌تاج خانم لک سالماسی به عنوان یک ناسیونالیست ایرانی از سوی قومیت‌گرایان فارس و آزربایجان‌گرایان در یک صد سال گذشته را بررسی کرده‌ام.

اؤزه‌ت:

بیرینجی دونیا ساواشی ایل‌له‌ری‌نده آسورو، ائرمه‌نی و کورد سیلاح‌لی گروپ‌لاری، باتی‌لی – خیریستییان دولت‌له‌رین (آمئریکا، فیرانسا، اینگیلته‌ره، روسیا و باشقا بیر سیرا آوروپا اؤلکه‌له‌ری) قیشقیرتماسی و یاردیمی ایله تورک‌ایلی‌نین باتی بؤلگه‌سی ساوونماسیز و سیلاح‌سیز اهالی‌سی‌نی اؤلدورمه‌یه باش‌لادی‌لار. سیاسی ادبیات‌دا «تورک قیییمی» و یا «قارا قیریم – قیرقین» اولاراق آنیلان بو قتل عام‌لارین اوداق نوقطه‌سی آزه‌ربایجان‌ین باتی‌سی‌نداکی سالماس – اورمو بؤلگه‌سی ایدی. تورک قیییمی دؤنه‌می‌نده ایکی‌یوز مین‌ده‌ن چوخ تورک سیلاح‌لی ائرمه‌نی، آسورو و کورد گروپ‌لار ساری‌ندان اؤلدورولدو. نیمتاج خانیم سالماس‌لی‌یا عطف ائدیله‌ن «اورمو قیزلاری و سالماس باجی‌لاری» شعری، بو تیراژئدی‌له‌رین گؤرگو تانیق‌لاری‌ندان گئری‌یه قالان آز سایی‌داکی ادبی اثرله‌رده‌ن بیری‌دیر. بو اؤنه‌م‌لی تاریخی به‌لگه ایران‌لی یئتگی‌لی‌له‌رین سالماس و اورمو تورک‌له‌ری‌نین اؤلدورولمه‌سی، شه‌هه‌رله‌ر و که‌ندله‌ری‌نین یاغمالانماسی‌نا قارشی گؤسته‌ردیک‌له‌ری دویارسیزلیق پروتئستو ائدیلیر. بو مقاله‌ده گئچه‌ن یوز‌ایل‌ده ایران‌چی و آزه‌ربایجان‌چی‌لار ساری‌ندان بو شعرین متنی‌نین و آدی‌نین چارپدیریلماسی، یازیلما نه‌ده‌نی‌نین ته‌رس سونولماسی، و سالماس‌لی نیتاج خانیم‌ین دا ایران میلت‌چی‌سی اولاراق تانیدیلماسی سوره‌جی‌نی اینجه‌له‌دیم.

Özet

Birinci Dünya Savaşı yıllarında Süryani, Ermeni ve Kürt silahlı grupları, Batılı-Hıristiyan devletlerin (ABD, Fransa, İngiltere, Rusya ve diğer bâzı Avrupa ülkeleri) kışkırtması ve desteğiyle Türkili’nin batı bölgesi savunmasız ve silahsız ahâlisini öldürmeye başladılar. ​Siyasi literatürde "Türk Kıyımı" veya "Kara Kırım" olarak anılan bu katliamların odak noktası Azerbaycan'ın batısındaki Salmas-Urmu bölgesiydi. Türk Kıyımı döneminde ikiyüz binden fazla Türk silahlı Ermeni, Süryani ve Kürt gruplar tarafından öldürüldü. Nimtaç Hanım Salmaslı’ya atfedilen "Urmu'nun kızları ve Salmas'ın bacıları" şiiri, bu trajedilerin görgü tanıklarından geriye kalan az sayıdaki edebi eserden biridir. Bu önemli tarihi belgede İranlı yetkililerin Salmas ve Urmu Türklerinin öldürülmesi, şehirler ve köylerinin yağmalanmasına karşı gösterdikleri duyarsızlık protesto ediliyor. Bu makalede, geçen yüzyılda İrancı ve Azerbaycancılar tarafından bu şiirin metninin ve isminin çarpıtılması, yazılma nedeninin ters sunulması, ve Salmaslı Nimtaç Hanım'ın da İran milliyetçisi olarak tanıtılması süreci inceliyorum.

Abstract

During the First World War, Assyrian, Armenian and Kurdish armed groups, instigated and supported by Western-Christian governments (USA, France, Britain, Russia and some other European countries), systematically carried out massacres against the defenseless and unarmed population in the western region of Turkili. The focal point of these atrocities, known as the "Türk Kıyımı (Turkish Massacre)" in political literature, was the Salmas-Urmu region in the western Azerbaijan. During the Turkish Massacre, over two hundred thousand local Turks were killed by armed Armenian, Assyrian, and Kurdish groups. The poem "Urmu's Daughters and Salmas' Sisters", attributed to Nimtaç Hanım Salmaslı, is one of the few remaining literary works from eyewitnesses of these tragedies. This important historical document, protests the insensitivity of Iranian officials towards the killing of Salmas and Urmu Turks, and the plundering of cities and villages. In this article, I will explore how Iranian and Azerbaijani nationalists have manipulated the text and title of this poem, misrepresented the purpose behind its creation, and wrongfully presented Salmaslı Nimtaç Hanım as an İranian nationalist in the last century.







در سال‌های جنگ جهانی اول، دسته‌جات مسلح و اشقیای آسوری و ارمنی و کورد پس از قریب به نود سال آموزش‌ها و حمایت‌های مالی، سیاسی و تبلیغاتی دولت‌های غربی - مسیحی (آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه و دیگر کشورهای اوروپایی) و به تحریک آن‌ها به قتل عام و کشتار اهالی بی دفاع و غیر مسلح غرب تورک‌ایلی از ماکو تا بیجار و نواحی جنوبی‌تر آن به منظور تغییر ترکیب دموگرافیک منطقه از تورک به آسوری – ارمنی - کورد دست زدند. تمرکز این قتل عام‌ها که در ادبیات سیاسی جمعاً «تورک قیریمی» و «قارا قیرقین» (و در زبان مردم منطقه «جیلولوق» و «سیمیتقولوق») نامیده می‌شود در منطقه‌ی سالماس (سلماس) - اورمو (اورمیه) در غرب آزربایجان بود. زیرا گروه‌های متجاوز مذکور، همه‌ در صدد اشغال و الحاق این منطقه‌ی استراتژیک به ترتیب به کوردستان بزرگ، آسورستان بزرگ و ارمنستان بزرگ وعده داده شده بدان‌ها توسط دولت‌های غربی - مسیحی بودند.

بنا به تثبیت‌ جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی، صاحب‌نظر در تاریخ و شاهد وقایع مذکور و رهبر نیروهای مسلح مردمی تورک که به مقاومت و مقابله با اشغال‌گران و قتل عام کننده‌گان مزبور پرداخته بودند، دختر وی مستوره افشار اورمویی، هم‌چنین زعما و بزرگان شهر اورمو در مکاتبات‌شان با مقامات و نهادهای دولتی وقت ایران، حین تورک قیریمی - قارا قیرقین بیش از یک صد و سی هزار تن تورک توسط دسته‌جات مسلح ارمنی و آسوری، و هفتاد هزار تن تورک توسط اشقیای مسلح کورد کشتار شده و تلف گردیدند. (سه دهه قبل در سال‌های ۱۸۸۱-۱۸٧٩ حین طغیان و تجاوزات و هجوم شیخ عبیدالله نهرینی از طائفه‌ی کورد نهری به شهرها و روستاهای غرب آزربایجان، در فجایع موسوم به «شیخ گه‌لدی»، بین ٣٠ هزار تا ١٠٠ هزار تن تورک در این منطقه کشتار شده بودند[1]).

فجایع و کشتار تورکان و تاراج و غارت شهرها و روستاهای تورک توسط دسته‌جات مسلح و اشقیای مسیحی مهاجر و بومی ملحق شده بدان‌ها، نه تنها در منابع غربی - مسیحی وقت سانسور می‌گشت و به هیچ وجه منعکس نمی‌شد، بلکه با وارونه‌نمایی و یک‌سونگری، به صورت کشتار و قتل عام مسیحیان توسط تورکان عرضه می‌گشت. هر چند، منابع و مطبوعات قفقازی و عوثمان‌لی و ایرانی و دیگر ملل مسلمان آن روز، علی رغم تعداد و امکانات بسیار محدودترشان نسبت به مطبوعات غربی، تا آن‌جا که می‌توانستند به انعکاس این فجایع و هم‌دردی با مردم تورک منطقه و مخصوصا اورمو و سلماس می‌پرداختند.

یکی از این مطبوعات، نشریه‌ی «آزادی شرق» بود که توسط مهاجرین افغانستانی در شهر برلین آلمان منتشر می‌شد و با درج چندین نوشته در باره‌ی سفاکی‌های اشقیای اشغال‌گر آسوری و ارمنی و مظلومیت تورکان بومی و در راس آن‌ها اهالی اورمو و سالماس و مظالمی که بر آن‌ها می‌رفت، به آگاهی‌دهی و اطلاع‌رسانی به مردم ایران و دیگر جوامع مسلمان، شرقیان و اوروپایی‌ها می‌پرداخت. این نشریه از جمله به تاریخ ٢٥ دسامبر ١٩٢١ یعنی ٩٨ سال پیش در شماره‌ی ١٠ خود، نوشته‌ای با نام «سرود و ناله‌ی وطنی» چاپ کرد و در آن، شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» منسوب به نیم‌تاج خانم لک سلماسی[2] (Nimtaç Hanım Lek Selmasî, Nimtac Xanım Lek Salmaslı) را نقل نمود.

آزادی شرق علت درج این نوشته و شعر منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی را، اعتراض به «وزیر خارجه و حکومت‌های خائن ایران» که امتیاز کشتی‌رانی در دریاچه‌ی اورمو را به بارون جبرئیل بوداغیانس ارمنی – بنا به نشریه یکی از محرکین و موسسین قتل عام و کشتار تورکان اورمو و سالماس و ... - داده بودند عنوان کرد. بارون جبرئیل بوداغیانس از ارمنی‌های سالماس و سرمایه‌داری بزرگ بود. تابعیت روسیه را پذیرفت، امتیاز کشتی‌رانی در دریاچه‌ی اورمو را که متعلق به شاه‌زاده ملک قاسم میرزا حاکم اورمو - مراغه و سپس فرزند او شاه‌زاده امام‌قلی میرزا پدر زن جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی بود به چنگ آورد. با وقوع انقلاب روسیه، بوداغیانس به مشارکت با شرکت انگلیسی استیونس و دولت انگلستان پرداخت و به منظور کشتی‌رانی در دریاچه‌ی اورمو تجارت‌خانه‌ی (Boudaghiantz and Stevens) را تاسیس کرد. بوداغیانس و دولت انگلستان مدعی بودند دولت قاجاری حق کشتی‌رانی در دریاچه‌ی اورمو را نه‌دارد (این موضوع و مخالفت و مقاومت شخصیت‌های ملی تورک ولی‌عهد «محمدحسن میرزا قاجار»، و «ملک سلطان خانم» دختر شاه‌زاده امام‌قلی میرزا (هم‌سر مجدالسلطنه) با تسلط ارمنستان، روسیه و سپس انگلستان بر دریاچه‌ی اورمو موضوع یک نوشته‌ی دیگر من است).

در زیر نخست نوشته‌ی نشریه‌ی آزادی شرق که در آن متن اصلی شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس نقل شده را آورده، سپس توضیحاتی در باره‌ی سیر تحریف متن این شعر و دادن عنوانی پان‌ایرانیستی به آن، و تخریب شخصیت نیم‌تاج خانم لک سالماسی توسط قومیت‌گرایان فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - استالینیست را داده‌ام (در املای نام شهرها فورم‌های صحیح اورمو و سالماس را استفاده کردم):

سرود و ناله‌ی وطنی (آزادی شرق، چاپ برلین، شماره‌ی ١٠، ٢٥ دسامبر ١٩٢١)

گرچه اشعار ذیل را ما یک مرتبه در فوق‌العاده‌ی نومره‌ی (٤) برای هم‌دردی عزیزان اورمو و سالماس انتشار دادیم، ولی چون قدر مناسب حال شما حکومت‌های خائن است، این شش فرد[3] از اشعار غم‌انگیز ادیبه‌ی محترمه نیم‌تاج خانم صبیه‌ی مرحوم مسعود دیوان لک؛ به مناسبت اجاره دادن فلان وزیر خارجه کشتی‌رانی دریاچه‌ی اورمو را به یکی از همان اشخاصی که ظلم‌های اورمو و سالماس را محرک و موسس بوده‌اند، ما مرتبه‌ی دیگر به نظر قارئین کرام و اهل وطن این سرود وطنی را می‌رسانیم. و هم چنان که وعده داده‌ایم آن اوضاع اسف‌انگیز گذشته‌ی اورمو و سالماس را برای بیداری ملت ایران و اطلاع تمام شرقیان نومرات آتیه انتشار خواهیم داد:

[دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس - اورمو قیزلاری ایله سالماس باجی‌لاری]

خونِ برادران همه سرخابِ رو کنند

١-ایرانیان که فرِّ کیان آرزو کنند

بایست نخست کاوه‌یِ خود جست و جو کنند

٢-مردِ بزرگ باید و عزمِ بزرگ‌تر

تا حلّ مشکلات به نیرویِ او کنند

٣-ایوانِ پیْ‌شکسته مرمّت نمی‌شود

صد بار اگر به ظاهرِ وی رنگِ رو کنند

٤-در اندولوس نمازِ جماعت شود به‌پا

در قادسیّه چون که به خون‌ها وضو کنند

٥-آزاده‌گی به دسته‌یِ شمشیر بسته‌اند

مردان همیشه تکیه‌یِ خود را بدو کنند

٦-شد پاره پرده‌یِ عجم از غیرتِ شما

اینک بیاورید که زن‌ها رفو کنند

٧-نوحِ دگر به‌باید و توفانِ وی زِ نو

تا لکّه‌هایِ عیبِ شما شست و شو کنند

٨-نسوانْ حقیر و زلفْ پریشان، کشیده صف

تشریحِ عیب‌هایِ شما مو به مو کنند

٩-دوشیزه‌گانِ شهرِ اورمو گشاده‌ رو

دریوزه‌گی به برزن و بازار و کو کنند

١٠-بس خواهران به خطّه‌یِ سالماس تا کنون

خونِ برادران همه سرخابِ رو کنند

١١-اندر طبیعت است که باید شود ذلیل

هر ملّتی که راحتی و عیش خو کنند

آزادی شرق، نومئرو ١٠ ص ٤-٥

نیم‌تاج خانم لک سالماسی و زر خانم افشار اورمویی

شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی یک سند مهم تاریخی و یکی از معدود آثار ادبی بسیار موثر و باقی‌مانده از شاهدان عینی فجایع تورک قیریمی و قارا قیرقین (جیلولوق - سیمیتقولوق) است[4]. یک اثر مشابه در خور ذکر دیگر، شعر «یاشاسین خوی‌لولار، یاشاسین علی احسان پاشا» به زبان تورکی است که در باره‌ی مدافعه‌ی شهر خوی توسط تورک‌های بومی و اوردوی نجات‌بخش عوثمان‌لی در مقابل ارتش متجاوز ارمنستان به فرماندهی ژنرال آندرانیک اوزانیان سروده شده است[5].

مانند مظالم سالماس و اورمو که به سبب شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی همواره یادآور نام این شخصیت ملی تورک است، حماسه‌ی دفاع از شهر خوی در مقابل تهاجم ارتش آندرانیک نیز یادآور یک شخصیت ملی تورک دیگر بنام «زر خانم افشار اورمویی» که در آن واقعه مردم را به دفاع از شهر و مقاومت دعوت و تهییج نمود است.

از دیگر وجوه تشابه نیم‌تاج خانم لک سالماسی و زر خانم افشار اورمویی یکی هم آن است که هر دوی این شخصیت‌های ملی تورک، از سوی پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - استالینیست، در معرض تخریب شخصیتی قرار گرفته‌اند. چنان‌چه به منظور لوث کردن حماسه‌ی مقاومت خوی، یک ترانه‌ی محلی تورک از ناحیه‌ی چیلدیر - قارس با تغییر مدام متن و مستهجن ساختن آن، به زر خانم افشار اورمویی اسناد می‌شود (زر خانم افشار اورمویی موضوع یک نوشته‌ی دیگر من است[6]). در مورد نیم‌تاج خانم لک سالماسی، متن و نام شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» از سوی قومیت‌گرایان فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست تحریف، علت سروده شدن آن وارونه‌نمایی، شعر به صورت یک اثر قومیت‌گرایانه‌ی فارسی تقدیم، و خود نیم‌تاج خانم لک سالماسی به عنوان یک ناسیونالیست فارس‌گرا حتی پان‌ایرانیست عرضه شده و بدین طریق در معرض تخریب شخصیتی قرار گرفته است. 

در منابع آزربایجان‌گرایانه نیم‌تاج سلماسی به زینب پاشا تشبیه می‌شود. حال آن که بین زینب پاشا که از سوی آزربایجان‌گرایان به عنوان قهرمان ملی تبلیغ می‌گردد[7] و زنانی که نام‌هایشان در مجادله‌ی ملی تورک برده می‌شود، چون زر خانم افشار اورمویی و نیم تاج خانم سالماسی، به جز زن و تورک بودن، شباهت و قرابت چندانی وجود ندارد.

سیر تحریف متن شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس

سیر تحریف ترکیب «نسوان قُهْبا» در شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس

منبع

فورم اصلی

 

جونگ خطی سید محمود فرخ خراسانی، دهه‌ی ١٩٢٠

نسوانِ «قُهْبا»، مویِ پریشان

فورم اصلی

عامل تحریف

سیر تحریف

 

نشریه‌ی آزادی شرق، سال ١٩٢١

نسوان، «حقیر» و زلفْ پریشان

تحریف اول

نشریه‌ی آینده، سال ١٩٢٧

نسوانِ «قحبه»، موی پریشان

تحریف دوم

علی‌زاده سرابی، نشریه‌ی آینده، سال ١٩٢٧

نسوانِ «زشت»مویِ زلف پریشان

تحریف سوم

پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست

نسوانِ «رشت»، موی پریشان

تحریف چهارم

در بیت هشتم متن اصلی شعر منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی، ترکیب «نسوان رشت» وجود ندارد. اما قومیت‌گرایان فارس با گنجاندن «نسوان رشت» در آن بیت، شعر را تحریف کرده‌اند. هدف از این تحریف، تعمیم شعر به دیگر شهرهای ایران و تغییر موضوع شعر از کشتار تورکان اورمو و سالماس در غرب آزربایجان توسط متجاوزین و اشقیای آسوری و ارمنی و کورد به عملیات بولشویک‌ها در رشت، و بدین طریق ایرانی‌سازی این شعر است. در زیر سیر ظهور فورم جعلی و پان‌ایرانیستی «نسوان رشت» را نشان داده‌ام.

نسوانِ «قُهْبا» ‌مویِ پریشان: جونگ خطی سید محمود فرخ خراسانی، اوایل دهه‌ی ١٩٢٠

نسوان قُهْبا مویِ پریشان، کشیده صف

تشریحِ عیب‌هایِ شما مو به مو کنند

در جونگ خطّی سیّد محمود فرّخ خراسانی، اوایل دهه‌ی ١٩٢٠ ترکیب «نسوانِ قُهَبَه (قُهْبا)» آمده است. با توجه به تسلط سید محمود فرخ خراسانی بر ادبیات فارسی و عربی[8]، این فورم به احتمال بسیار، فورم صحیح و اولیه‌ی شعر است. در این قدیمی‌ترین فورم شعر، قهبا به تورکی عوثمان‌لی، همان واژه‌ی قُهَبَة و یا قُهْبَة عربی، مونث قُهْبَ به معنی سفیدی که بر روی آن تیره‌گی باشد، سفیدی آمیخته با خاکستری و ... است[9]. «قُهْبا مویْ» یعنی موی سفید و خاکستری و «نسوانِ قُهْبا موی» یعنی زنان مسن با موهای سفید و خاکستری. کاربرد قهبا - قُهَبَة در این شعر، واژه‌ای بسیار نادانسته در زبان فارسی اما معلوم در تورکی عوثمان‌لی، انس و تسلط سراینده بر تورکی عوثمان‌لی را می‌رساند.

مآل بیت چنین است: پیرزنان سفیدموی تورک اورمو‌یی فراری و پناهنده که از کشتارهای آسوریان و ارمنی‌ها و کوردها جان سالم به در برده‌اند، هر چند پریشان و خوار و زبون شده‌، اما دارای عیب‌ و ننگ نیستند. بلکه این زمام‌داران و کلاه‌داران در تهران و حاکمان ایران هستند که دارای عیب و ننگ می‌باشند. عیوب این دسته آن‌چنان زیاد است که زنان اورمو و سالماس برای تشریح یک به یک آن‌ها صف کشیده‌اند و (طبق بیت هفتم) برای پاک کردن پلیدی ننگ‌شان توفانی مانند توفان نوح لازم است.

نسوان، «حقیر» و زلفْ پریشان: نشریه‌ی آزادی شرق، سال ١٩٢١

نسوان، «حقیر» و زلفْ پریشان، کشیده صف

تشریحِ عیب‌هایِ شما مو به مو کنند

دو سال پس از سروده شدن شعر در نشر آن توسط نشریه‌ی آزادی شرق، عبارت «نسوان، حقیر» به کار رفته که به معنی زنان تورک ذلیل، خوار و زبون شده در اورمو و سالماس است. شاید ناشرین آزادی شرق عبارت نسوان قهبا - قُهَبَة را به سبب شباهت آن به واژه‌ی قحبه که به معنی زن بدکاره و هرجایی و ... است نامناسب یافته و آگاهانه آن را به نسوان حقیر مبدل کرده‌اند.

نسوانِ «قحبه»، موی پریشان: نشریه‌ی آینده، سال ١٩٢٧

نسوانِ «قحبه»، موی پریشان، کشیده صف

تشریحِ عیب‌هایِ شما مو به مو کنند

حدود ٨ سال پس از سروده شدن شعر، نشریه‌ی پان‌ایرانیستی آینده، احتمالاً به سبب عدم اطلاع از وجود کلمه‌ی قُهَبَه در زبان عربی و قهبا در زبان تورکی عوثمان‌لی، کلمه‌ی قهبا - قُهَبَة را با کلمه‌ی قحبه به معنی بدکاره عوضی گرفته و عبارت «نسوانِ قحبه» را به کار برده است.

نسوان «زشت» موی زلفْ پریشان: متن تحریف شده توسط علی‌زاده سرابی، نشریه‌ی آینده، سال ١٩٢٧

نسوان زشت موی زلف پریشان، کشیده صف

تشریحِ عیب‌های شما مو به مو کنند

شخصی به اسم علی‌زاده سرابی در نامه‌ای که به سال ١٩٢٧ به نشریه‌ی آینده نوشته، با اعتراض به فورم مستهجن نسوان قحبه که آینده آن را به کار برده بود، و بی اطلاع از فورم اصلی (نسوان قهبا - قُهَبَة)، خودسرانه آن را با «نسوان زشت» عوض کرده و برای اولین بار ادعا نموده که این شعر در باره‌ی غارت شهر «رشت» است. وی چندین تغییر دیگر نیز در این شعر داده و بیت نامربوط زیر را هم - تحت تاثیر ناآرامی‌های مبارزه با حجاب در تهران که در سال ١٩٢٧ در مطبوعات انگلیسی هم منعکس شده بود - بدان افزوده است:

آنان که احتجاب زنان کرده‌اند وِرْدْ

به‌تر بُوَدْ که ز مردی خود گفت و گو کنند

نسوان «رشت»، موی پریشان: فورم جعلی که توسط پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و استالینیست تبلیغ می‌شود

نسوان رشت، موی پریشان کشیده صف

تشریحِ عیب‌های شما مو به مو کنند

پس از جعل ترکیب «نسوان زشت» توسط علی‌زاده سرابی در سال ١٩٢٧ در نامه‌اش به نشریه‌ی آینده، و ادعای بی پایه‌اش مبنی بر سروده شدن این شعر در اعتراض به غارت شهر رشت گیلان، بعدها دیگر مولفین قومیت‌گرای فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - استالینیست هم، در یک تحریف دیگر عبارت جعلی «نسوان زشت» را به عبارت من در آوردی‌تر «نسوان رشت» تبدیل نموده و شروع به خیال‌بافی و داستان‌پردازی در باره‌ی حمله‌ی بولشویک‌ها و تورک‌ها به رشت، مهاجرت نیم‌تاج سالماسی به رشت و ... که همه دروغ محض هستند کردند. روندی که تا به امروز ادامه دارد.

عناوین پان‌ایرانیستی داده شده به شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس

به مرور زمان و به موازات حاکم شدن قومیت‌گرایی فارسی بر دولت و فرهنگ ایران و آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی – استالینیستی بر مولفین تورک، نام این شعر نیز به گونه‌های پان‌ایرانیستی‌تر متحول شده است.

«کاوه» و «فرّ کیان» و ...: قومیت‌گرایان فارس شعر منسوب به نیم‌تاج سالماسی را با نام «کاوه» و «فرّ کیان» و ... منتشر می‌کنند، در حالی که نه نام شعر این گونه است و نه مضمون آن در باره‌ی هم‌چو موضوعاتی است. عناوین کاوه و فرّ کیان برای این شعر، جعل قومیت‌گرایان فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست است.

خونِ برادران همه سرخابِ رو کنند: در نشریه‌ی آزادی شرق، ١٩٢١ مصراع «خون برادران همه سرخاب رو کنند» به جای عنوان شعر آمده که به نظر می‌رسد انتخاب این نشریه است.

پیام زنان به مردان: نشریه‌ی پان‌ایرانیستی آینده، به منظور تحریف ماهیت اصلی این اثر از مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول و ربط دادن آن به مبارزات زنان در دوره‌ی رضاخانی و ایرانی‌سازی آن، شعر را در سال ١٩٢٧ با عنوان پیام زنان به مردان منتشر کرده است.

ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند: عنوانی با ذهنیت آزربایجان‌گرایی ایران‌گرایانه که مهدی مجتهدی مولف کتاب رجال آزربایجان در عصر مشروطیت ص ٢١٤ در سال ١٣٢٧ (١٩٤٨) به کار برده است. فرّ کیانی، نماد خورشید بال‌دار در فرهنگ و تمدن بین‌النهرینی، خاورمیانه، مصر، سوریه و عراق تاریخی است که از دهه‌ی سوم قرن بیستم توسط رهبران پارسی - زرتشتی از تمدن‌ها و فرهنگ‌های مذکور اقتباس - سرقت و به عنوان سمبول خود تبلیغ شد. (این نماد، اخیراً از طرف قومیت‌گرایان فارس و نژادپرستان آریاکار هم به عنوان سمبول ملی ایرانی به کار برده می‌شود).

کاوه: عنوان پان‌ایرانیستی به کار رفته توسط علی اکبر مشیر سلیمی در کتاب زنان سخنور، جلد ٢، ص ٣٧٧-٣٧٨، سال ١٣٣٥ (١٩٥٦) که پس از آن تاریخ تا به امروز توسط قومیت‌گرایان فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - استالینیست تبلیغ می‌شود.

دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس: مناسب‌ترین عنوان برای این قطعه‌ی ادبی برجسته‌ی مجادله‌ی ملی تورک که منعکس کننده‌ی منظور شاعر و موضوع شعر و مانع از سوء استفاده‌ی نژادپرستان آریایی و قومیت‌گرایان افراطی فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - استالینیست ‌باشد، عنوانی مانند «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» با الهام از ترکیبات «دوشیزه‌گان شهر اورمو» و «خواهران خطه‌ی سالماس» که در شعر  به کار رفته‌اند است.

تخریب شخصیت نیم‌تاج خانم لک سالماسی و حماسه‌ی ملی عرب قادسیه

قومیت‌گرایان فارس با سوء تعبیر از کلمات «عجم» (بیت ٦) و «ایرانیان» (بیت ١) استفاده شده در شعر، آن را به صورت سروده‌ای با مضمون ایران زمین‌گرایی باستان‌گرایانه و ناسیونالیستی پارسی تقدیم می‌کنند. حال آن که در این شعر «عجم» مطابق با اصطلاح رایج و درک تورک‌های غرب آزربایجان آن دوره به معنی تورک شیعی (معمولا در مقابل کورد سنّی در غرب آزربایجان)؛ و «ایرانیان» به معنی اتباع ایران، فارغ از ملیت است و هیچ‌کدام به معنی ملت ایران با زبان ملی فارسی و تاریخ پارسی و گذشته‌ی زرتشتی و ... نیست.

اشاره‌ی شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس به «فرّ کیان» و «کاوه» مطلقاً به دور از تمایلات و سائقه‌های باستان‌گرایی، نژادپرستی آریایی و زرتشتی‌گری و ناسیونالیسم فارسی؛ بلکه صرفاً استفاده‌ی ادبی و شاعرانه از بار حماسی و تهییج کننده‌ی این مفهوم و آن داستان که در سال‌های دوران مشروطیت توسط غربیان و پارسیان هند به تدریج بر زبان‌ها افتاده بودند است.

در همین شعر، اوسطوره‌ی بین النهری – مصری – سامی – عبری - یهودی - مسیحی نوح و توفان وی هم به کار رفته است. در ادبیات اقوام و گروه‌های مذکور توفان نوح سمبول نابود ساختن دنیای کهن با تمام پلیدی‌ها و گناهان و زشتی‌هایش، و نجات و زایش نو است. بالاتر از آن، در این شعر داستان حماسی - ملی عرب نبرد قادسیه به سال ٦٣٦ میلادی بر علیه پرس‌ها (با فارس‌های امروزی یکی نیستند)، و فتح اندولوس به سال ٧١٤ توسط مجاهدین و غازیان عرب با افتخار و به عنوان یک عبرت و درس یاد شده که تماماً بیانی منافی ناسیونالیسم ایرانی – پارسی است. به سبب همین بار ضد ناسیونالیسم ایرانی – پارسی است که مولفین ایران‌گرا و آزربایجان‌گرایی مانند محمدامین ریاحی، تاریخ خوی، صص ٥٣٦-٥٣٧؛ محمد دیهیم، تذکره الشعرای آزربایجان، تاریخ زنده‌گی و آثار، جلد ٤ صص ٢٤٨-٢٥٠؛ عقیقی بخشایشی، مفاخر آزربایجان، ج سوم، تبریز ١٣٧٥. ص ١٤٦٤؛ ... با سائقه‌ی ناسیونالیسم ایرانی ضد عرب، بیت مربوط به قادسیه را به هنگام نقل شعر حذف کرده‌اند.

مآل بیت مربوط به قادسیه که به واقع شاه‌بیت این شعر می‌باشد چنین است: جنگ قادسیه وضوی خونینی بود که غازیان عرب اندکی بعد نماز آن را در اندولوس اسپانیا خواندند. یعنی جسارت و پایداری و جنگاوری و دلاوری، میوه‌های شیرین بسیاری چون فتوحات و موفقیت‌های آتی را به ارمغان خواهد آورد. مردم اورمو و سالماس و ... هم می‌باید از اعراب و حماسه‌ی تاریخی قادسیه درس‌ آموخته، دست به اسلحه به‌برند و بدون خوف از ریختن خون دشمن و فدا کردن جان خود از خانه و کاشانه‌ی خویش دفاع کنند، تا نائلیت‌ و ظفرهای بیشتری را به دست آورند.

همان‌گونه که کاربرد ادبی اوسطوره‌ی نوح و توفان وی، و تمجید و ستایش پیروزی اعراب در جنگ قادسیه بر پرس‌ها و فتح اندولوس توسط ایشان، هرگز سراینده‌ی این شعر را یک عبری و یا قومیت‌گرای عرب نه‌می‌کند، ذکر داستان کاوه و فرّ کیان هم او را یک ناسیونالیست فارس و ایرانی نه‌می‌سازد. سراینده‌ی این شعر، یک شخصیت ملی تورک و به لحاظ سیاسی متعلق به مجادله‌ی ملی تورک است. ناسیونالیست ایرانی و باستان‌گرای پارسی و ... نشان دادن وی، چیزی نیست جز تخریب آگاهانه‌ی شخصیت او.

وارونه‌نمایی سبب سروده شدن و موضوع شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس

شعر «دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس» منسوب به نیم‌تاج خانم لک سالماسی در اعتراض به کشتار تورکان سالماس و اورمو توسط دسته‌جات مسلح و اشقیای مسیحی آسوری و ارمنی، و کورد به رهبری سیمیتقو سروده شده است. اما مولفین قومیت‌گرای فارس اقدام به وارونه‌نمایی کرده و سبب سرودن آن را به اعتراض به یورش تورک‌های عوثمان‌لی به اورمو و رشت، و حمله‌ی بولشویک‌ها به رشت تغییر داده‌اند. چنان‌چه «دین‌شاه ایرانی[10] در سخنوران دوران پهلوی در باره‌ی شعر کاوه سروده‌ی نیم‌تاج می‌نویسد: هنگام کشتار و چپاول اموال عمومی اورمو، در یورش تورک‌ها به سلماس و رشت یعنی در طول جنگ جهانی اول که پدر و خویشاوندان نیم‌تاج به قتل رسیدند، سروده شده است».

منابع ایرانی و آزربایجانی ادعاهایی آبسورد مانند این که «نیم‌تاج خانم سلماسی با زبان تورکی هم آشنایی داشت را بر زبان آورده‌اند». آن‌ها هم‌چنین نیم‌تاج را به رشت مهاجرت داده‌اند: «در کشتار لکستان در جنگ جهانی اول خانواده‌اش را از دست داد و خود از سلماس به رشت رفت» (ویکی‌گفتاورد و ویکی‌ پدیا). حتی شماری او را گلستانی و مجاهدی که لباس نظام جنگ پوشیده کرده و  در حین جنگ اورمو به شهادت رسانیده‌اند: «بانو نیم‌تاج از خانواده‌های گلستانی بود .... در هنگام شورش آزربایجان در سال ١٣٣٧ هجری قمری و در زمان جوانی خود و پیش از ازدواج و آمدن به تهران در باره‌ی‌ پریشانی و کشتار و تاراج رضائیه، سلماس و رشت سروده است ... وی در جنگ اورمو به اتفاق مجاهدین با لباس نظام جنگ کرد و به شهادت رسید». (قراچورلو، رزا؛ برجسته‌ترین زنان ادیب و شاعر ایران در دوران مشروطیت در سال‌های ١٢٨٥ تا ١٣٠٤ هجری شمسی و نقش آن‌ها در تحولات اجتماعی ایران).

در حالی که علت سروده شدن شعر حتی در منابع زیر به وضوح بیان شده است:

هنگام شورش آشوریان به سال ١٣٣٧ هجری در آزربایجان... گفته». علی اکبر مشیر سلیمی. کتاب زنان سخنور، جلد ٢، ص ٣٧٨

موقعی که کوردهای اسمعیل آقا بر آن قصبه [لکستان] که نزدیک سلماس است وارد شدند، بازار آن‌جا را آتش زدند. عده‌ای را که میانشان از اقوام او بودند قتل عام نمودند. دوشیزه‌ی داغ‌دیده در تحت تاثیر احساسات، قصیده‌ای ... سرود». رجال آزربایجان در عصر مشروطیت، صص ٢١٣، ٢١٤

اندکی بعد غزلی از نیم‌تاج خانم سلماسی که به تاثیر آن حادثه [فاجعه‌ی قتل عام تورکان لکستان توسط اسماعیل آقا سیمیتو] و فجایع اکراد در اورمیه و سایر نواحی سروده شده بود، بر سر زبان‌ها افتاد». تاریخ خوی ص ٥٣٦

در منابع قومیت‌گرایانه‌ی فارسی و پان‌ایرانیستی جدیدتر (بصاری، طلعت، زنددخت، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول، ١٣٤٦، ص ٥٢ و ٥٣) نظیره‌هایی نوشته شده بر شعر دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس حاوی مصراع‌هایی از آن به شخصی به اسم فخرالملوک متخلص به زنددخت از شیراز، مدیر مجله‌ی «دختر ایران» و مؤسس «مجمع انقلاب نسوان» منسوب شده است. حال آن که زنددخت خود در نوشته‌ای شعر مذکور را از نیم‌تاج خانم لک سالماسی دانسته بود: «به فرموده‌ی بانوی با شهامت خردمند و ادیب هنرمند نیم‌تاج خانم لک معروف به سلماسی: ایوان پی شکسته مرمت نمی‌شود، صد بار اگر به ظاهر آن رنگ و رو کنند. ایران‌پرست پرشور زنددخت». (مقاله‌ی زنددخت از شیراز در آینده - مجلد دوم (١٠)، ص ٧٤٣).

غیر قابل استناد بودن تالیفات مولفین آزربایجان‌گرا

بسیاری از مولفین و فعالین سیاسی آزربایجان‌گرا علاوه بر انکار مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول و دروغ‌پردازی در باره‌ی علت سروده شدن شعر‌ دوشیزه‌گان اورمو و خواهران سالماس؛ دیگر تحریفات قومیت‌گرایان فارس و پان‌ایرانیست‌ها در باره‌ی آن شعر و خود نیمتاج سالماسی - مانند کاوه نام داشتن شعر، ذکر نام شهر رشت در آن، سروده شدن آن در رشت، ربط دادن آن به حمله‌ی بولشویک‌ها و گویا یورش تورک‌ها به ایران، باستان‌گرایی نژادپرستانه‌ی نیمتاج سالماسی، تعلق وی به دوره‌ی مشروطیت و رضا شاه، و ... را عیناً قبول و با افزودن ادعاهای بی پایه‌ی جدیدتری در نوشته‌ها و سایت‌های خودشان منعکس و تکرار و تبلیغ می‌کنند[11].

تحریفات و ادعاهای کذب قومیت‌گرایان فارس - پان‌ایرانیست‌ها توسط آزربایجان‌گرایان استالینیست با افزودن دروغ‌هایی جدید بر قبلی‌ها، در جمهوری آزربایجان و نیز تورکیه پخش شده است[12]. در این آثار از جمله ادعا می‌شود نیمتاج خانم یک شاعر دارای ملیت آزربایجانی بود که در اشعار خود مبارزه‌ی طبقاتی و نبرد بین فقیران و ثروتمندان را سروده است. شماری از این منابع ترجمه‌ی آزاد و در مواردی اشتباه‌آمیز شعر توسط ابوالفضل حسینی را اساس گرفته‌اند. حال آن که ابوالفضل حسینی حتی شاه‌بیت شعر را به صورت نادرست و بی معنی زیر ترجمه کرده است: «قیلمیش‌لار اندولوس‌ده جماعت نمازی کی، قان قادسیه دستمازی اوچون افتخار اولا» (در اندولوس نماز جماعت خوانده‌اند تا خون برای وضوی قادسیه افتخار باشد!).

عدم مراجعه‌ی مولفین آزربایجان‌گرای ایران‌گرا، پان‌ایرانیست و استالینیست در ایران و جمهوری آزربایجان به منابع اصلی و اسناد و پرسش‌گری و کنجکاوی در ادعاها و راستی‌آزمایی آن‌ها و به جای آن تکرار طوطی‌وار بافنده‌گی‌های قومیت‌گرایان فارس و یک‌دیگر و افزودن مدام بر دروغ‌های پیشین با سائقه‌های ایران‌گرایی و آزربایجان‌گرایی، از جمله ملتفت نه‌شدنشان به این واقعیت که «نسوان رشت» خوانش نادرست «نسوان زشت» که آن هم تماماً جعل من درآوردی یک متقلب سرابی در سال ١٩٢٧ بوده، به تنهایی نشان‌گر افلاس گویا محققین آزربایجان‌گرا و بی ارزش و غیر قابل استناد و استفاده بودن تالیفات و تحقیقات اغلب آن‌ها است.

البته بوده‌اند کسانی مانند مولفین کتاب بزرگان و سخن‌سرایان آزربایجان غربی (محمود رامیان؛ علاءالدین تکش، محمد تمدن) که با احساس مسئولیت یک محقق واقعی احتیاط کرده، ادعاهای غیر مستند پیش از خود را تکرار نه‌نموده، بر عکس خود را ملزم به ذکر این واقعیت حس کرده‌اند که «برای به دست آوردن آثاری از این بانو که گویا فعلاً در حال حیات و مقیم تهران است به هر دری زدیم و با چند نفر از آشنایان و اقوام او مکاتبه کردیم. اما هر چه بیشتر جستیم، کم‌تر یافتیم». (بزرگان و سخن‌سرایان آزربایجان غربی، بین سا‌ل‌های ١٣٤٤-١٣٤٦، ص ٣٧٢)

نمونه‌ای عبرت‌آمیز: رضا همراز

رضا همراز در نوشته‌ای با نام «نیمتاج خاکپور سلماسی شاعره‌ی پیشرو» ادعاهای بی‌پایه و تحریفات نژادپرستان آریایی و قومیت‌گرایان فارس و پارسیان زرتشتی ضد تورک مانند دین‌شاه ایرانی را با تائید تکرار کرده است: «دین‌شاه ایرانی در سخنوران دوران پهلوی در باره‌ی شعر کاوه سروده‌ی نیمتاج می‌نویسد: هنگام کشتار و چپاول اموال عمومی اورمو، در یورش تورک‌ها به سالماس و رشت یعنی در طول جنگ جهانی اول که پدر و خویشاوندان نیم‌تاج به قتل رسیدند، سروده شده است. قطعه‌ی «کاوه» فوق‌العاده مؤثر و مهیج است..... این شعر، زمانی که بولشویک‌ها به خاک ایران تجاوز کرده و شهر را به یغما بردند و پیش از سلطنت رضا خان سروده شد. .... انتشار دو اثر شعری نیرومند او در جراید عصر مشروطیت به نام‌های (پیام ما به تهران) و (كاوه) در ارتباط با غائله‌ی اشرار به سرکرده‌گی اسماعیل سیمیتقو نام وی را در تاریخ شعر و ادبیات آزربایجان و ایران بلند آوازه گردانید ... نیم تاج سلماسی چون فجایع اكراد را در آزربایجان غربی دید و كومكی از سوی تهران و رضا پهلوی ندید، طی اشعاری پیام سلماسیان را به گوش دولت و ارتش آن زمان رساند. ... این شعر در رشت، زمانی که بولشویک‌ها به خاک ایران تجاوز کرده و شهر را به یغما بردند و پیش از سلطنت رضاشاه سروده شد. ... درونمایه‌های وطن‌پرستی، آزادی‌خواهی و عنایت به مشکلات از ویژه‌گی‌های مهم شعر دوره‌ی مشروطه و پس از آن است که این هر سه شاخصه در اشعار نیمتاج سلماسی دیده می‌شود ... غزل زیر، اثر معروف اوست که به مناسبت حمله‌ی بولشویک‌ها به ایران و رخدادهایی که پیامد جنگ اول جهانی بوده، سروده است ...».

در نوشته‌ی رضا همراز حتی یک بار به ملیت تورک نیمتاج سالماسی و اهالی اورمو و سالماس اشاره نه‌شده، و اصطلاحات بی معنی «ادبیات آزربایجان» و «ادبیات ایران» (به جای ادبیات تورک، ادبیات فارس) به کار برده شده است. قتل عام و کشتار ٢٠٠٠٠٠ تن تورک در سال‌های جنگ جهانی اول در غرب تورک‌ایلی از ماکو تا بیجار، توسط دسته‌جات متجاوز و مسلح آسوری و ارمنی و کورد، فاجعه‌ای پایان یافته نیست. آن تورک‌های قربانی که از حق حیات در صلح و آرامش و در موطن خود در آن زمان محروم گشتند، اکنون هم توسط ایران‌گرایان و آزربایجان‌گرایانی مانند همراز و .... با سانسور و حذف شدن نام ملی‌شان که تورک است، دوباره قتل عام و نسل‌کشی می‌‌گردند.

بر خلاف ادعاهای فوق رضا همراز و امثالهم:

-ملیت نیمتاج سالماسی تورک بود، نه آزربایجانی و نه ایرانی.

-زبان ملی نیمتاج خانم سالماسی تورکی بود. زبان خارجی که وی بعدها با آن آشنایی پیدا کرد فارسی است و نه تورکی.

-نیمتاج شاعر مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول است، نه شاعر مشروطیت و نه شاعر دوره‌ی پهلوی.

-نام این شعر کاوه نیست.

-این شعر در اواخر سال ١٩١٩ سروده شده، نه در دوره‌ی مشروطه (١٩٠٦)، رضا شاه پهلوی (١٩٢٥)، حتی رضا خان (١٩٢١).

-موضوع شعر، مظالم و قتل عام‌های مکرر تورک‌ها توسط دسته‌جات مسلح آسوری و ارمنی و کورد است، نه یورش تورک‌ها به سالماس و اورمو (که اصلاً وجود ندارد) و یا حمله‌ی بولشویک‌ها به ایران.

-این شعر یکی از موثرترین آثار ادبی مجادله‌ی ملی تورک و مشخصا فاجعه‌ی تورک قیریمی و یا قاراقیرقین (جیلولوق - سیمیتقولوق) یعنی کشتار قریب به ٢٠٠٠٠٠ تن تورک در غرب آزربایجان توسط نیروها و دسته‌جات مسلح و اشقیای آسوری، ارمنی و کورد است. ربطی به ادبیات مشروطه و یا مبارزه‌ی طبقاتی و نبرد بین فقیران و ثروتمندان ندارد.

-این شعر در مذمت حاکمان و دولت مشروطه است که موضعی ضد تورک داشتند.

-درونمایه‌ی این شعر مجادله‌ی ملی تورک است و نه شاخصه‌های دوره‌ی مشروطه‌.

-این شعر بر خلاف هویت ملی ایرانی ساخته و پرداخته شده در دوره‌ی مشروطیت است که عرب‌ستیز بود.

-این شعر در باره‌ی شهرهای سالماس و اورمو در آزربایجان سروده شده، نه شهر رشت در گیلان.

-در این شعر کلمه‌ی رشت وجود ندارد.

-در وقایع جیلولوق، عوثمان‌لی‌یان نه یورش کننده، بلکه آزادسازنده‌ی شهرهای تورک از یورش و تهاجم نیروهای مسیحی بودند.

-تورک‌های عوثمان‌لی به سالماس و دیگر شهرهای تورک‌ایلی یورش نه‌کرده بودند، بلکه آن شهرها و اهالی تورکشان را از متجاوزین و جانیان روس و انگلیس و آسوری و ارمنی آزاد ساخته بودند.

-تورک‌ها هرگز به رشت یورش نه‌کرده‌اند.

-در آن موقع شهری به اسم رضائیه وجود نداشت.

-....


[1] مقاله‌ای از جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورمویی: قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم ترویج شریعت در اورمو، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، ....

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post.html

[2] عده‌ای از جمله محمدامین ریاحی ادعا نموده‌اند این شعر از آن نیم‌تاج خانم لک سالماسی نیست: «هم‌شهریان مطلعی از نسل گذشته که با خانواده‌ی گوینده دوستی و آشنایی نزدیک داشته‌اند گفته‌اند که این شعر از اقبال [امیر اقبال لکستانی] عموی نیم‌تاج خانم است که در آن روزها به منظور ایجاد تاثیر بیش‌تر آن را به نام دختر برادر خود منتشر کرده بوده است» (تاریخ خوی، ص ٥٣٧). علی رغم آن که به نظر من و بر عکس ادعای ریاحی، کاملاً امکان دارد این اشعار متعلق به نیم‌تاج خانم سالماسی باشند، تا انجام تحقیقات بیش‌تر و به دست آمدن نسخه‌های خطی حاوی این اشعار و اسناد موثق و دلایل متقن دیگر در باره‌ی آن، و محض احتیاط، در این مقاله عبارت «شعر منسوب به نیم‌تاج خانیم لک سالماسی» را به کار می‌برم.

[3] منظور شش مصرع ابیات ٦، ٧ و ٨ است که در شرق آزادی قبلاً و جدا از دیگر ابیات آورده شده‌اند.

[4] آثار ادبی دیگری در باره‌ی تورک قیریمی- قاراقیرقین وجود دارند که هنوز منتشر نه‌شده‌اند. مانند منظومه‌ی «فشارِ افشار، سال‌نامه‌یِ مخفی‌یِ افشار» در ٢٣٤ صفحه‌ی ربعی، هر صفحه دارای ١٢ سطر شعر، سروده شده توسط اسدالله مخفی افشار اورمویی. وی که در سال‌های جنگ جهانی اول و فاجعه‌ی تورک قیریمی - قارا قیرقین می‌زیست، در سال ١٩١٩ مشاهدات خود را به نظم کشیده است.

[5] زنده باد خویی‌ها، زنده باد تورک‌ها، زنده باد علی‌احسان پاشا و ژون تورک‌ها

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_25.html

[6] زرخانیم افشار اورمویی، قهرمان ملی تورک در حماسه‌ی خوی، و تخریب شخصیتی وی با ترانه‌ی بالازرخانیم از شهر قارس

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_13.html

[7] قهرمان ملی ساختن از زينب پاشا و سانسور مستوره افشار

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_62.html

[8] سید محمود فرخ خراسانی، استاد دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، مصحح چند اثر تاریخی و ادبی، تولیت آستان قدس رضوی، چندین دوره ‌نماینده‌ی مردم قوچان در مجلس شورای ملی، ... بود.

[9] القُهْبَةُ، القُهَبَة، القَهْبُ: غُبرةٌ تعلو أَی لونٍ كان، الأبیضُ عَلَتْهُ كُدْرَةٌ ، لَوْنُه، الـمُسِنُّ، ...

https://www.almaany.com/ar/dict/ar-ar/قهبة/

قهب: سپید که بر وی تیره‌گی باشد. سپیدی مایل به تیره‌گی، ...

https://www.vajehyab.com/?q=قهب

[10] دین‌شاه جی‌جی‌بهای مشهور به دین‌شاه ایرانی (١٨٨١-١٩٣٨)، از پارسیان هندوستان، پیشوایان زرتشتیان شهر بمبئی، اعضای انجمن راهنمایی مزدیسنا، انجمن گات‌ها و باشگاه بین‌المللی روتاری و فراموش‌خانه بود که در حاکم نمودن باستان‌گرایی، پارسی‌گرایی و زرتشتی‌گری بر انقلاب مشروطیت ایران و هویت ملی ایرانی ساخته شده توسط آن نقش تعیین کننده داشت. دین‌شاه در سال ١٩١٨ انجمن زرتشتیان ایران و در سال ١٩٢٢ ایران لیگ را تأسیس کرد. وی از دوستان نزدیک سِر اردشیر ریپورتر، ارباب جمشید جمشیدیان، ارباب کیخسرو شاهرخ، محمدعلی فروغی، علی‌اصغر حکمت و سایر رجال فراماسون ایرانی دوران مشروطیت و رضا شاه پهلوی بود. با سیف آزاد، مدیر روزنامه‌ی ایران باستان و عارف قزوینی، شاعر نژادپرست ضد تورک، رابطه‌ی نزدیک داشت و در هدایت فعالیت‌های این دو مؤثر بود. صادق هدایت و عبدالحسین سپنتا از استعدادهایی بودند که دین‌شاه کشف کرد و پرورش داد. اما مهم‌ترین عمل دین‌شاه در حوزه‌ی فرهنگ کشف ابراهیم پورداوود است. دین‌شاه در سال ١٩٣٢ به دعوت رضا شاه به همراه رابیندرانات تاگور شاعر بنگالی و سِر رستم ماسانی، رئیس مؤسسه‌ی کاما و از گرداننده‌گان لوژهای ماسونی هند به ایران سفر کرد. همراه با محمدعلی فروغی با سِمت ریاست هیئت پارسیان هند با رضا شاه ملاقات نمود و از سوی دولت ایران نشان درجه اوّل علمی به وی اعطا شد. دین‌شاه درصدد بود سرزمین عربی و نفت‌خیز خوزستان را خریداری کند و پارسیان ساکن غرب هند را به این منطقه کوچ و در آن‌جا اسکان دهد. از جمله آثار وی فلسفه‌ی زردشت (۱۹۳۴)؛ اخلاق ایرانیان باستان (جلد ۱ بمبئی ۱۳۰۹ش؛ جلد ۲، تهران، ۱۳۱۲ش)؛ ترجمه‌ی تعلیمات زردشت از رشید شه‌مردان (بمبئی، ۱۳۱۱ش)؛ ترجمه‌ی دیوان حافظ به انگلیسی (۲ جلد)؛ ترجمه‌ی کلیله ‌و دمنه‌ی بهرام‌شاهی به انگلیسی؛ ترجمه‌ی پوران‌دخت‌نامه‌ی پورداود به انگلیسی (بمبئی، ۱۳۰۷ش)؛ تذکره‌ی سخنوران دوران پهلوی (کلکته، ۱۳۱۳ش)؛ پرتوی از فلسفه‌ی ایران‌باستان (بمبئی، ۱۳۱۵ش)؛ پیک مزدیسنان (بمبئی، ۱۳۰۶ش) هستند. دین‌شاه ایرانی در اواسط آبان ۱۳۱۷ شمسی در سن پنجاه و هفت ساله‌گی در بمبئی درگذشت و در تهران در مدرسه‌ی فیروز بهرام از مدارس زرتشتیان مجلس ختم مجللی برایش گرفتند. شمار زیادی از اعیان و فضلا و ادبا و شعرا در آن مجلس حضور یافتند.

[11] به عنوان نمونه آثار زیر تحریفات پان‌ایرانیستی، از جمله ماجرای من در آوردی «نسوان رشت» و عنوان جعلی- پان‌ایرانیستی «کاوه» ...، را طوطی‌وار تکرار و بازنشر کرده‌اند:

-رجال آزربایجان در عهد مشروطیت، مهدی مجتهدی، صص ٢١٣، ٥٠٢؛ ١٣٢٧

-زنان سخنور، علی اکبر مشیر سلیمی، ج ٢ ص ٣٧٨؛ سال ١٣٣٥

-تاریخ خوی، محمد امین ریاحی، ص ٥٣٦؛ تالیف ١٣٤٠، چاپ ١٣٧١

-تذکره الشعرای آزربایجان، تاریخ زندگی و آثار، محمد دیهیم جلد ٤ ص ٢٤٨-٢٥٠، ١٣٦٧

-مفاخر آزربایجان، عقیقی بخشایشی، ج سوم، تبریز ١٣٧٥. ص ١٤٦٤

-مشاهیر سلماس، محمد رضا مهرزاد صدقیانی، جلد اوّل- ١٣٧٨. صص١٢٤-١٣٠؛ جلد دوم ١٣٨٦، صص ١٥٣

-سخنوران آزربایجان ، ج ٢، ص ٨٧٠-٨٧١، عزیز دولت آبادی نشر ستوده، تبریز ١٣٧٨

[12] Cenûbî Azerbaycan Edebiyyatı Antologiyası, Élm Neşriyatı, Bakı-1983

İran Türk edebiyatı antolojisi, Yrd. Doç. Dr. Ali Kafkasyalı

Azerbaycan'ın Âşık ve şair kadınları, Azize Caferzâde, Gençlik Neşriyatı, Bakü-1991

No comments:

Post a Comment