Friday, May 24, 2019

تورکیات دهخدا

تورکیات دهخدا

 

مئهران باهارلی


در این نوشته به یک شعر بلند و دو شعر کوتاه به زبان تورکی از دهخدا پرداخته‌ام. میرزا علی‌اکبرخان دهخدا (خان‌باباخان اوغلو آقا‌خان اوغلو مهرعلی‌خان اوغلو قیلیچ‌خان اوغلو) متولد تهران پایتخت دولت تورک قاجار و اصلا از شهر قزوین در تورک‌ایلی، یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی سیاسی و فرهنگی اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیستم در ایران است. وی در زمره‌ی هزاران شخصیت سیاسی و فرهنگی ایرانی در دوره‌ی مذکور است که علی رغم داشتن «ملیت تباری تورک» (از طریق والدین)، خود را منسوب به ملت ایران با زبان ملی فارسی می‌دانستند و در نتیجه دارای «ملیت انتخابی ایرانی» بودند[1]. دهخدا مولف جامع‌ترین و کامل‌ترین فرهنگ زبان فارسی (لغت‌نامه‌ی دهخدا) است و به همین سبب از سوی عده‌ای از ناسیونالیست‌های فارس ملقب به «فردوسی ثانی» شده است.

علی رغم این و نیز خسارات غیر مستقیمی که دهخدا از جمله با عدم ذکر ریشه‌ی تورکی بسیاری از امثال و حکم و واژه‌ها و عبارات تورکی و نقل آن‌ها به عنوان فارسی در آثار خود، عدم ذکر منبع تورکی اقتباسات و نظیره‌هایی که نوشته، همچنین تورکی‌ننویسی، به زبان و فرهنگ تورک وارد نموده، وی برخلاف بسیاری از تورک‌های ایران‌گرا، تورک‌های چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و پان‌ایرانیست و استالینیست زمانه‌ی خود، دارای تمایلات نژادپرستانه‌ی پان‌ایرانیستی و ضد تورک آشکار نبود. دهخدا حتی یکی از دو مولف نخستین طرح‌ها در تاریخ ایران در لزوم گذر به نظام جمهوری فدرالیستی بنام «پروگرام جمهوری ممالک متحده‌ی ایران» (در پایان مقاله)، و شخصیتی پی برده به انحراف حرکت مشروطیت بود ....

آشنائی دهخدا با زبان و ادب تورکی در سه مرحله بوده است:

نخست در دوران کودکی از طریق ل‌له‌ی همدانی خود. دهخدا می‌گوید: «من زبان تورکی را از معلم خود حسین بیگ که اهل درگزین همدان بود آموختم». (اشعار دهخدا، حاشیه‌ی صفحه‌ی ١٣٢). این بیان نشان می‌دهد که در خانه با دهخدا به زبان تورکی تکلم نمی‌شده و وی با زبان فارسی و مانند یک فارس تربیت شده است.

دوم در سال‌های مشروطیت در تهران از طریق مطبوعات تورک قفقاز و عثمانلی. دهخدا در سال‌های انتشار صور اسرافیل در تهران، علاوه بر دانستن زبان تورکی در حد سرودن شعر (موضوع این نوشته) بر ادبیات تورک هم حاکم بود. در این دوره زبان تورکی کانال ورود اندیشه‌های نو - از تجدد و اصلاحات اجتماعی و سیاسی تا اتحاد اسلام و مشروطیت و سوسیال دموکراسی و جمهوریت و ...- به ایران بود و نه تنها تورک‌ها، بلکه بسیاری از نخبه‌گان فرهنگی و سیاسی فارس هم با زبان تورکی آشنا و قادر و مشتاق به استفاده از مطبوعات و کتب تورکی چاپ قفقاز و عثمانلی بودند.

سوم حین اقامت در استانبول و اوروپا. سفر به اوروپا و اقامت در استانبول، باعث آشنائی و تسلط هر چه بیشتر دهخدا بر ادبیات و فرهنگ تورک بویژه عثمانلی گردید.

علی رغم تسلط بر زبان و ادب تورکی، از دهخدا صرفا یک شعر بلند و دو شعر کوتاه به زبان تورکی به یادگار مانده است. (کلا دهخدا کم و به حکم ضرورت شعر می‌گفت). ظاهرا دهخدا این اشعار تورکی را به ل‌له‌ی خود حسین بیگ درگزینی تقدیم کرده و افزوده است: «اگر این اشعار را (ل‌له‌ام) می‌شنید از کم‌سوادی من در تورکی ناراحت می‌شد که خوب تورکی را نیاموختم». زبان بکار رفته در این اشعار تورکی که در حد مقبولی هستند، تورکی معیار - ادبی است (چوخ‌لوجا، گه‌به‌ریر، اوْل، مین‌له‌رجه، بیرجه، اولور مو؟، ...). ادعای دهخدا در این اشعار مبنی بر کم‌سوادی در تورکی و خوب نیاموختن آن، شاید علاوه بر اظهار تواضع و فروتنی، بدان سبب باشد که در میان بسیاری از تورک‌تبارهای از هویت ملی تورک خود الینه شده مخصوصا در تهران، تظاهر به تورکی‌ندانی مود شمرده می‌شد.

در زیر اشعار تورکی مذکور را آورده و پس از آن توضیحاتی چند داده‌ام:









١- شیخ الاسلام[2] عزاسی‌ندا جنابِ موللا نصره دین‌ه تعزیت[3]

 چرند پرند – ادبیات - صور اسرافیل، شماره‌ی ٢٣، ص ٦، سال اول، پنج شنبه ١٧ محرم ١٣٢٦ [فوریه ٢٠، ١٩٠٨]


قافقازدا دایان گئچه‌ن‌ده بیر آز

مه‌ن‌ده‌ن یئتیر ائی صبا به اِعزاز

چوخ‌لوجا سلام اوْ بی قرین‌ه

تفلیس‌ده‌کی موْللا نصره دین‌ه

سونرا دئ که ائی دوْچارِ آلام

بو چرخِ فلک کیمه وئریپ کام؟

انسان گه‌به‌ریر[4]، چه بنده چه شاه

قالماز بو جهان‌دا جز بیر آللاه

بس‌دیر!، هه‌یه [5] مصلحت گؤرورسه‌ن

بیر بئیله غم ائیله‌مه، چۆرورسه‌ن!

گر ائتدی وفاتْ شیخ الاسلام[6]

ظنّ ائتمه‌یه‌سه‌ن که اؤلدو گم‌نام

شُکر ائیله که شیخِ نوری‌میز وار

سونرا دا حسن دبوری‌میز وار

دین.ین دیره‌یی هیچ وقت یاتماز

آللاه بیزی موْللاسیز بیراخماز

«گر رفت پدر ، پسر بماناد»

«جای خر.ی، کرّه خر بماناد»

 

اوْل وقت که شیخ سرخوْش ایدی

تئهران‌دا سه‌نین یئرین بوْش ایدی

تا دین‌ین اولایدی لاپ [دا] تازه

روحون دا گه‌له‌یدی اهتزازا

توْپ‌خانه‌ده بیر ساعات دۇرایدین

گؤز گۆشه‌سی‌له باخیپ گؤره‌یدین

مین‌له‌رجه آراق کۆپو دۆزولدو

یۆز سۆزله‌مه‌ده‌ن پیلاو سۆزولدو

بیر یان‌دا اساسِ چرس وْ تریاک

بیر یان‌دا بساطِ دخترِ تاک

وعظ ائتدییی حال‌دا شیخِ نوری

چه‌کدی آراق‌ی حَسَنْ دبوری

هم دۆنبه‌ک‌ی چالدی، هم ده تاری

شام‌دان سحره «گوهر خماری»[7]

القصّه به طورِ محرمانه

جنّت اؤتورولدو بو جهانا

بونلار هامی گئچدی، گئتدی، امّا

قالدی مه‌نه بیرجه سؤز که آیا

«دین کئف‌لی ایله بپا اوْلور مۇ؟»

«قوْچچو[8] ایله کودئتا اوْلور مۇ؟!!»

 

هرچند که نئچچه[9] باش که‌سیلدی

توْپ‌لارا جنازه‌له‌ر آسیلدی

مین‌له‌رجه داغیلدی خانمان‌لار

چوخ‌لوجا ییخیلدی دودمان‌لار

هم دارا چه‌کیلدی نعشِ مُسْلِم

هم جهله بۇلاشدی نامِ عالِم

هم سیّدِ یزدی[10] کئیْف‌له‌ندی

گه میندی حِماری، گاه [دا] ایندی

ذی‌قعده آیی، حلال‌لاشدی

هم مُثله مسلمان‌ا یاراشدی

چه‌پگه‌ن‌له‌ر[11]، عبالار اوْلدو «بابی»

پالتوو.سا «شیخی»، پوْتون «وهابی»

باغ‌لاندی بیر آیا ته‌ک دکاکین

کاسب.له‌ر اوْلدو چوْخو مساکین

بون‌لار هامی گئچدی، گئتدی امّا

قالدی مه‌نه بیرجه سؤز که آیا

دین کئف‌لی ایله بپا اوْلور مۇ؟

قوچچو ایله کودئتا اوْلور مۇ؟

 

«باش‌لار قاریشیق‌دیر، ایش آزالسا»

«مابعد.ی گینه اوْلور، گه اولسا»

اما موللا عمی، باغیش‌لا! بئله گؤرونور که شعرله‌ر تورکی‌یه اوخشامادی! (دخو)

١-کودئتا (Coup d’état): اقداماتی است که دول مستبده با قوشون منظم و توپ و اسلحه‌ی کامل خود، جلوی خیالات آزادی‌خواهان را می‌گیرند (مثلا قوشون توپ‌خانه).

٢-ذوالجناح[12]

مشعل تۆتونو قوْیمور

گؤروم سه‌نی، ذوالجناح

سه‌نه سامان آلمیش‌ام

توْربان هانی، ذوالجناح؟

 

میدان‌دا ته‌ک دۇروپ‌سان

افساریوی قیریپ‌سان

شِمره ته‌پیک وۇروپ‌سان

تؤک قانی‌نی، ذوالجناح!

 (اصلی‌نی تورک حاجی‌لاری محرّم آیی‌نین ١١ینده ذوالجناح آدلی آتا اوخورلار):

 

نه‌ده‌ن شئیهه چه‌که‌رسه‌ن؟

گؤز میدانا تیکه‌رسه‌ن

مگر آغام اؤلوپ‌دور؟

سه‌نه قربان، ذوالجناح

 

فاطِمه نورِ عینی

اُمّت.ین ثَقَلَیْن‌ی

هاردا قوْیدون حسین‌ی؟

سنه قربان، ذوالجناح[13]

 

٣-خوش حالیمیزا

شاه گه‌له‌ر محلّه‌میزه

خوش ‌حالیمیزا، خوش‌ حالیمیزا

گؤزو دۆشه‌ر، اوْردا بیر قیزا

خوش ‌حالیمیزا، خوش حالیمیزا

 

٤-معمّا(ی تورکی)

قوربانین اولوم، قورخمایاسان؛ قورخمایاسان؛ اله‌م صل اله محمد و علاه م‌ ح‌ مد (شماره ٢٥)

 

٥-از کونسرت ایرانی که دختران قوچان در قهوه‌خانه‌ی آواز (کافه شانتان) تفلیس به خواهش روس‌ها و تورکمن‌ها به وزن «ای خدا لیلی یار ما نیست» داده‌اند [سه مصراع آخری تورکی است]: شماره‌ی ٤، ٢٠ ماه ژوین سال ١٩٠٧ میلادی

یاشاسین ایران‌ین گؤزه‌ل قیزلاری!!!

یاشاسین آصف الدّوله!!!

یاشاسین ملّت وزیرله‌ری!!!

دهخدا منتقل کننده‌ی تجدد و نوآوری تورک به زبان و ادب فارسی

دهخدا علی رغم آنکه تورک بود، هیچ اثری – به جز دو شعر فوق - به زبان تورکی نیافرید و طبعاً دارای خدمت و جای‌گاه و تاثیری بر زبان و ادبیات تورک نیست. اما بر خلاف تورکی، وی دارای خدمات و تاثیرات و جای‌گاه بسیار مهم و برجسته در زبان و ادبیات فارسی است. چنانچه ادبای فارس، دهخدا را «موسس و بنیادگذار نثر انتقادی، پایه‌گذار نثر طنزی ادبی و سیاسی با استفاده از زبان گفتاری و عامه و اصطلاحات و تعییرات عامیانه، از پیشوایان تحول در نثر فارسی، از پیش‌گامان ساده‌نویسی و شکل‌دهنده‌گان به نثر داستانی نوین به شیوه‌ی امروزی، شاعری متجدد و مبتکر و نوآور در مضامین اشعار و سبک نوشتاری و پیدایش شیوه‌های نو، ... در زبان و ادب فارسی» شمرده‌اند. آثار دهخدا در همه‌ی این عرصه‌ها به عنوان نمونه‌های عالی ادبیات جدید فارسی قبول می‌شود. به این پیش‌گامی‌ها تالیف لغت‌نامه‌ی دهخدا که بزرگ‌ترین و جامع‌ترین فرهنگ فراهم آورده شده برای زبان فارسی است را هم باید افزود.

نکته‌ی مهم در این رابطه آن است که دهخدا همه‌ی نوآوری‌ها و ابتکارات خود در عرصه‌ی زبان و ادبیات، حتی فکر تالیف لغت‌نامه‌ی خود را از زبان و ادبیات و فرهنگ تورک، مشخصا از دو منبع قفقاز و عثمانلی اخذ و اقتباس و به زبان و ادبیات و فرهنگ فارسی منتقل کرده است. یعنی دهخدا بیش از آن که خود یک آفریننده‌ی سبک‌ها و مضامین و ... جدید باشد، آورنده و منتقل کننده‌ی آن‌ها از زبان و ادب تورکی به زبان و ادب فارسی است.

دهخدا پایه‌گذار «نثر طنزی» ادبی فارسی شمرده می‌شود. پیشوای «شعر طنزی ادبی» فارسی هم، یک قزوینی دیگر بنام سید اشرف‌الدین معروف به گیلانی، صاحب نشریه‌ی نسیم شمال در رشت و سپس در تهران، فوت کرده در فروردین ١٩٣٤ به شدت متاثر از طنز تورک بومی –تورک‌ایلی و قفقاز بود. اساسا طنز در ادبیات فارسی، به عنوان نوعی نقد ادبی و یک انتقاد اجتماعی به کنایه و در جامه‌ی هزل و شوخی، محصول تورکان است. مانند نکته‌ها و سخنان و حکایات ملانصرالدین که منشاء آناتولیایی دارد.

تاثیرپذیری از طنزنویسان تورک قفقاز: یحیی آریان‌پور[14] معترف است که «صور اسرافیل علاوه بر قرابت نوشته‌ها و اشتراک در موضوع، در سبک و شیوه‌ی هنری، آفریدن تیپ‌ها و کاراکترها، انتخاب عرصه و محیط مناسب، آراستن پیکره‌ی داستان، پروراندن مطلب، طرز نگارش و بیان مطالب، طریقه‌ی مقایسه و آوردن تمثیل‌ها و تصویرها، استفاده از فرهنگ عامه، عرضه‌ی مطالب در فورم گفتگوهای زنده، تلگراف‌ها، نامه‌های خواننده‌گان و پاسخ روزنامه به آن‌ها و نتیجه‌گیری و ...» شبیه‌سازی و تقلیدی از سبک و شیوه و مضامین نشریه‌ی تورکی ملانصرالدین و متاثر از طنزنویسان تورک قفقاز، مانند جلیل محمدقلی‌زاده و میرزا علی‌اکبر صابر شیروانی بود.

تاثیرپذیری از لطیفه‌های شاه‌ی‌سئوه‌نی - شاهسونی و بکتاشی: علاوه بر طنزنویسان تورک قفقاز، دهخدا مستقیما از فرهنگ طنز مردمی تورک هم بهره برده است. در میان امضاهای دهخدا بر مقالات اجتماعی و سیاسی طنزآمیزش، نام‌های اویارقلی (اوُیارقوُلوُ)، موللا اینک‌علی (اینه‌ک علی)، آزادخان علی‌اللهی و خادم الفقراء و ... وجود دارد. این دو نام اخیر، علی‌اللهی و خادم الفقراء، اشاره به دو ژانر طنز مردمی تورک در ایران و تورکیه دارند. «علی‌اللهی» یکی از نام‌های مذهب تورکان علوی شاهی‌سئوه‌ن (شاهسون) است. در فرهنگ طنز مردمی تورک، ژانر «لطیفه‌های شاه‌ی‌سئوه‌نی - شاهسونی» وجود دارد که عموما باورهای دینی و روحانیون شیعی را هجو و نقد می‌کنند. خادم الفقراء یکی از نام‌های مورد استفاده‌ی بکتاشیان است. «لطیفه‌های بکتاشی» در عثمانلی، معادل لطیفه‌های شاه‌ی‌سئوه‌نی - شاهسونی در ایران - قفقاز است و عقاید و اصول اسلامی را هجو و نقد و خوش‌باشی را تبلیغ می‌کنند. کاربرد این اسامی از طرف دهخدا، آشنائی وی با طنز و لطیفه‌ها و نکته‌های شاه‌ی‌سئوه‌نی - شاهسونی و بکتاشی را نشان می‌دهد.

تاثیرپذیری از فرهنگ و زبان و ادبیات تورکی عثمانلی: دهخدا متاثر از فرهنگ و زبان و ادبیات تورکی عثمانلی بود[15]. در نوشته‌های فارسی دهخدا بعضا اصطلاحات تورکی عثمانلی هم دیده می‌شود، مانند وطن‌تاش به معنی هم‌وطن و روز بازار (ترجمه‌ی پازار گونو تورکی، یک‌شنبه)[16]. اما روشن‌گرانه‌ترین و عبرت‌آمیزترین نمونه‌ی این تاثیرپذیری، شعر بسیار معروف دهخدا در رثاء میرزا جهانگیرخان بنام «یاد آر ز شمع مرده یاد آر»[17] (سومین شماره‌ی صور اسرافیل، مارس ٨، ١٩٠٩) است که وی آن را به تقلید از شعر «یاد ائت» اثر رجائی‌زاده اکرم[18] از اعاظم ادب تورک عثمانلی سروده است. هنگامی که دهخدا بر شعر یاد ائت نظیره - تقلید می‌نوشت، ٢٢ سال از سروده شدن آن شعر می‌گذشت و در این مدت ده‌ها نظیره از سوی شعرای تورک در عثمانلی و قفقاز بر آن نوشته شده بود. به احتمال زیاد دهخدا یاد آر ز شمع مرده یاد آر را بر اساس بازنشر یاد ائت در نشریه‌ی فیوضات ١٩٠٧، ٢ اییول، سایی ٢١؛ و به احتمال کمتر به تقلید از نظیره‌های طنز نوشته شده بر یاد ائت توسط شعرای تورک قفقاز مانند علی‌اکبر صابر، عباس صحت، مشدی حبیب زینالوف، ... سروده است.

علی رغم آنکه شعر دهخدا به لحاظ فورم، وزن، ساختمان و شماره‌ی مصراع‌ها، تقلید و نظیره‌ای بر شعر یاد ائت رجائی‌زاده اکرم، و حتی نام آن «یاد آر» ترجمه‌ی فارسی عنوان شعر او «یاد ائت» تورکی است؛ با این‌همه، دهخدا شرط امانت را رعایت ننموده و به منبع و مرجع اقتباس شعر یاد آر اشاره نکرده است. جالب توجه است که سید اشرف الدین سابق الذکر هم که بسیاری از اشعارش اقتباس و ترجمه‌ی آزاد از آثار طنزنویسان تورک قفقاز از جمله میرزا علی‌اکبر طاهرزاده صابر بود، مانند دهخدا، حتی یک‌بار منبع و مرجع اقتباس و نظیره‌ها و تقلیدها و ترجمه‌های خود را ذکر نکرده است.

شعر یاد ائت رجائی‌زاده اکرم و نظیره‌های تورکی نوشته شده بر آن، موضوع یک نوشته‌ی دیگر من است. در اینجا صرفا متن کامل آن را، من باب ادای احترام به این شاعر بزرگ، می‌آورم:

یاد ائت – رجائی‌زاده محمود اکرم  [٩، مارس، ١٨٨٧]

وقتا که گه‌لیپ بهار یک‌سر              

اشیادا عیان اوْلور تَغَیُّر

وقتا که هَزارِ عشق‌پرور

یاپراق‌لار ایله ائدیپ تَسَتُّر

بیلمه‌م کیمه قارشی حسرتی‌نده‌ن

باش‌لار نَوَحاتا بی تَاَخُّر

قیل گؤک‌یۆزونون لطافتی‌نده‌ن

صافیّتِ عشقیمی تَخَطُّر

یاد ائت به‌نی، بیر دقیقه یاد ائت!

 

بیر لیلِ سکون‌نمادا تنها

اوْلدوق‌دا نشیمن‌ین سرِ آب

قیل چشمینی عطفِ سمتِ بالا

سئودالار ایچی‌نده نورِ مهتاب

اوْلدوق‌جا درونونا غم‌افزا

ائیله او گئچه‌ن دمی تذکّر

پیشِ نظرین‌ده سطحِ دریا

ائتدیک‌جه تموّج و تَنَوُّر

یاد ائت به‌نی، ساکتانه یاد ائت!

 

وقتا که صباحا قارشی ناگاه

بیر زورق ایچی‌نده ته‌ک بیر انسان

حسرت‌له چه‌کیپ بیر آتشین آه

تیتره‌ک سه‌س ایله اولور غزل‌خوان

اوْل آهِ حزین عاشقانه

اوْل غم‌لی ترانه‌یِ تحسّر

بی شبهه ائدینجه قلب و جانا

ایجابِ تکدّر و تاثّر

یاد ائت به‌نی، گیزلی گیزلی یاد ائت!

 

بیر قلبِ رقیق و ناتوان‌لا

فرقت‌ده نه چه‌کدیییم بیلینمه‌ز

هجران‌لا؛ ستم‌له؛ امتحان‌لا

امّا که وفایِ دِل سیلینمه‌ز

سئودیمسه سه‌نی بو تۆرلو سئودیم

سه‌ن‌سین بانا مایه‌یِ تفکّر

ائتدیک‌جه لسانیم اۆزره دایم

اذکارِ محبّت‌ین تَکَرُّر

یاد ائت به‌نی، سن ده گاه یاد ائت!

 

وقتا که حلول ائدیپ ده ائیلول

مستغرقِ حُزْن اوْلور طبیعت

وقتا که بیر اِغبِرارِ مجهول

ائیله‌ر دِلینی اسیرِ قِسْوَت

سیر ائت او سحابه‌یی سمادا

ائتدیک‌جه حزین حزین تَقَطُّر

بیر رقّت ایله خلافِ عادت

شاید اولا یاش‌لا گؤزله‌رین پُر

یاد ائت به‌نی، اوْل زمان‌دا یاد ائت!

 

وقتا که دۇروپ شۇ قلبِ غم‌ناک

توْپراق‌دا نهان اوْلور وجودوم

وقتا که دوْلوپ دهانیما خاک

شوقون‌لا تمام اوْلور سُرودوم

تنها گئجه‌له‌رده بیر خَیالَت

منظورون اوْلونجا بالتّحیّر

یۇم چشمینی با کمالِ رقّت

بدبختی‌یِ عشقیم ائت تصوّر

یاد ائت به‌نی، غم‌لی غم‌لی یاد ائت!

لغت‌نامه و امثال و حکم: فکر ایجاد لغت‌نامه‌ای جامع که معنای همه‌ی لغات و اعلام اشخاص و جوغرافیایی رایج در فارسی به همراه شاهد نظم و نثر برای معنی واژه‌ها و ترکیبات را داشته باشد زمانی که دهخدا در استانبول ساکن بود و پس از مشاهده‌ی لغت‌نامه‌های مودرن متعدد و حجیم تورکی عثمانلی مانند لهجه‌ی عثمانی، لغت رمزی، لغت ناجی، لغت ابوالضیاء، قاموس عثمانی، قاموس تورکی، رسیم‌لی قاموس تورکی، لغت جودی، مکمل عثمانلی لغتی، منتخبات لغت عثمانیه و ... به ذهن وی خطور کرده بود. به واقع دهخدا بسیاری از مواد این لغت‌نامه‌های عثمانلی را عینا و یا با ترجمه در لغت‌نامه‌ی خود وارد کرده است. (مثلا نگاه کنید به ماده‌ی مطران، که ترجمه‌ی کلمه به کلمه‌ی لغت‌نامه‌های عوثمانلی است).

فکر چاپ جداگانه‌ی «امثال و حکم» هم متعلق به یک شخصیت دیگر تورک «اعتماد الدوله قراگزلو» (قارااوغوزلو)، وزیر معارف وقت از منطقه‌ی همدان در تورک‌ایلی است. بدین شرح که دهخدا در آغاز به هنگام تدوین لغت‌نامه‌ی خود، مَثَل‌ها را هم در آن داخل کرده بود. اما اعتماد الدوله به دلیل نبود امکانات تکنیکی، از وی خواست که مثل و حکمت و اصطلاح و اخبار و احادیث را جداگانه منتشر سازد. بدین‌گونه مجموعه‌ی چهار جلدی «امثال و حکم» متولد شد. دهخدا در هر دوی این آثار امثال، حکم و لغات بی شمار تورکی را، در بسیاری موارد بدون ریشه‌یابی و حتی بدون اشاره به تورکی بودن آن‌ها ثبت کرده است.

پروگرام جمهوری ممالک متحده‌ی ایران: به نظر برخی از محققین مانند خسرو شاکری، میرزا علی‌اکبر خان دهخدا به همراه حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی مولف یکی از نخستین و منظم‌ترین طرح‌ها برای ایجاد جمهوری فدرال در ایران بنام پروگرام جمهوری ممالک متحده‌ی ایران است[19]. دهخدا به هنگام بازگشت از تبعیدگاه خود در ایوردن سویس به ایران در استانبول این طرح را به یاری یحیی دولت‌آبادی نوشت و آن را در تاریخ یکم فوریه ۱۹۰۹ میلادی قریب چهارماه پیش از فتح تهران و شکست محمد علی‌شاه (۱۵ ماه مه ۱۹۰۹ میلادی) با عنوان نظم و ترقی، خلاصه‌ی برنامه‌ی جمهوری ممالک متحده‌ی ایران در روزنامه‌ی سروش که منتشر می‌کرد چاپ نمود. (خلاصه‌ی ترجمه‌ای از «پروگرام جمهوری ممالک متحده‌ی ایران» در ژوئن همان سال همراه با خبر انتشار روزنامه‌ی سروش، در مجله‌ی فرانسویRevue Du  Monde Musulman  به چاپ رسید).

این در حالی بود که حتی سوسیال دموکرات‌های آن زمان مانند نریمانوف (دارای تمایلات ایران‌گرایانه - فارس‌گرایانه)، فکر می‌کردند که شعار جمهوری برای ایران نامناسب است. و یا جوادزاده - پیشه‌وری سردبیر روزنامه‌های حریت و حقیقت و آژیر با هرگونه اختلافات زبانی و تباری میان ملت ایران مخالفت می‌کرد و به شدت مخالف ایده‌ی مترقی «ممالک متحده‌ی ایران» سید ضیاءالدین طباطبایی بود که فدرالیسم قومی را برای ایران ترویج می‌نمود.

سؤزلوک:

آراق: عرق، آراقی (راکی)، کلمه‌ای تورکی - موغولی هم‌ریشه با آیراق موغولی و آیران و آیاق (قدح، جام شراب) تورکی

دونبه‌ک: دومبه‌ک، تنبک، دومبه‌له‌ک، کلمه‌ای تورکی، نوعی طبل کوچک

چپن - چه‌په‌ن - چپگن - چه‌پگه‌ن – چپکن - چه‌پکه‌ن – چکمن - چه‌کمه‌ن: چوخادان یاپیلمیش، کؤینه‌ک اوستونه گیییله‌ن، اوزه‌ری ایش‌له‌مه‌لی قول‌لاری اوزون و ییرتماج‌لی، یاخاسیز و بویو بئل‌ده‌ن یوخاری‌دا قالان اوست گییسی، ردا، قبا، روبدؤشامبر، ...

سوزله‌مه: صافی و آب‌کش برنج، سوماق پالان، سوزگه‌چ و سوزه‌ری (در آناتولی به معنی خرده‌های برنج)، کلمه‌ای تورکی

قوچو: داش مشدی، یکه بزن، لات، لوطی، باج‌گیر، کلمه‌ای تورکی

کئف‌له‌نمه‌ک: مست شدن، اه‌سریمه‌ک

کئف‌لی: اه‌سریک، مست

گه‌به‌ریر: می‌میرد (در زبان آرقو)

گؤک‌یوزو: آسمان

هه‌یه: ١-ائوئت، آری، بلی ٢-بیر شئی‌ین بول و چوخ اولدوغو یئر و ییغیناق (ده‌رله‌مه سؤزلویو)

 

اذکار: ذِکر، یادکردنی‌ها، اوراد

آغام: ارباب و صاحب عزیز و محبوب. م پسوند تحبیب و اعزاز است.

اغبرار: خاک آلود شدن، گردآلود شدن، تیره رنگ شدن، خاک رنگ گشتن

پوتون: پوتین

تحسر: حسرت داشتن؛ افسوس خوردن، دریغ خوردن

تخطر: گذشتن و تجاوز کردن از چیزی

تستر: در پرده شدن، پوشیده شدن

تقطر: قطره‌ قطره چکیدن؛ چکه‌ چکه ریختن آب یا مایع دیگر

تکدر: آزرده‌گی، دل‌تنگی، کدورت، تیره شدن، مکدر شدن، رنجیدن، رنجاندن، اذیت کردن، آزار رساندن

تنور: از دور به آتش نگریستن، از دور دیدن آتش را

ثَقَلَین: دو ثَقَل (چیز گران‌مایه و پرارزش، گران‌مایه‌ی معنوی). در اینجا منظور از امت‌ین ثقلینی، قرآن و اهل بیت است

خُماری: می‌زده‌گی، شراب‌زده‌گی، بیماری که از افراط در آشامیدن شراب و جز آن پیدا شود

خیالت: صورت و پنداری که در خواب دیده می‌شود

دبوری: لات، ولگرد، بی سر و بی پا، لات و لوت، آسمان جل

سحابه: قطعه‌ای از ابر

سرخوش: اه‌سریک، مست

قسوت: سخت‌دل‌ شدن، سنگ‌دلی

گه: مخفف گاه؛ زمان، وقت؛ محل، مکان، جای و مقام

نوحات: جمع نَوحَه، آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده می‌شود. گریه ‌و‌ زاری و شیون بر مرده، مویه

نور عینی: (عرب‌جه) گؤزومون ایشیغی

هزار: بلبل، عندلیب، هزاردستان


[1] حق و آزادی این‌گونه تورک‌تباران که ملیت انتخابی خود را نه تورک، بلکه ایرانی اعلام می‌کنند محترم است. با این‌همه همه‌ی شخصیت‌های دارای ملیت تباری تورک با هر ملیت انتخابی و هر موضع نسبت به هویت ملی تورک، حتی اگر آن را نفی کنند، باید در کتب مشاهیر و نام‌آوران تورک و به عنوان شخصیت‌های تورک ذکر گردند.

ملیت تباری، ملیت انتخابی، ملیت سیاسی؛ و دورگه‌های تورک (نیمه تورک‌ها، قسما تورک‌ها)

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_29.html

 [1] بوگونکو آزه‌ربایجان رئسپوبلیکاسی‌نین سالیان بؤلگه‌سی دوغوم‌لو «آخوند موللا عبدالسلام آخوندزاده»، قافقاسیانین شیخ الاسلامی ایدی. حبل المتین؛ سایی ١٩٣، ص ٣. ٣٠ دئسامبر ١٩٠٧. مئهران باهارلی

[2] موضوع این شعر، «اجتماع یک هفته‌ای (٩-١٦ ذی‌قعده ١٣٢٥) ٢٠٠ تا ٨٠٠ نفر از مخالفان مشروطه که در میانشان روحانیون شیعه شیخ فضل‌الله نوری، حاجی سید علی‌آقا یزدی و خویشاوند او سید محمد یزدی هم بود، با شعارهای توحید و اسلام و ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم در میدان توپ‌خانه» است. «در این اجتماع، شیخ فضل‌الله نوری که خواهان مشروطه‌ی مشروعه بود به منبر رفت، کتاب احکام بهاءالله به زبان عربی «اقدس» را گشود و این عبارت را خواند «ان یا ارض الطاع سوف تنقلب فیک الامور و یحکم علیک جمهور الناس» و گفت مشروطه‌خواهان همان بهائیانی هستند که می‌خواهند کشور منقلب گردد تا آن را معجزه و دلیل غیب‌گویی بهاء‌الله قرار دهند. بعضی الواط و اشرار و عوام هم که اکثرا مسلح بوده و چند توپ در اختیار داشتند، به این اجتماع ملحق شدند. آن‌ها میدان توپ‌خانه را اشغال و در آن چادرها برپا و در انظار مردم به شراب‌نوشی و قمار و لهو و لعب اقدام و به مزاحمت و غارت و مجروح و مقتول کردن مردم بی گناه دست زدند. این اوباش از جمله شخصی به اسم عنایت‌الله را به بهانه‌ی بابی بودن مثله کردند و در حالی که وی هنوز نیمه‌جانی داشت چشم‌هایش را از حدقه بیرون آورده، تن او را به یکی از درخت‌های میدان آویختند».

[3] متن‌ده «گبورور» بیچیمی‌نده یازیلمیش‌دیر

[4] متن‌ده «هیه» بیچیمی‌نده یازیلمیش‌دیر. چاپ یانلیش‌لیغی (نییه، نه‌یه، ...) دئییل‌سه، آنلامی بیر شئی‌ین بول و چوخ اولدوغو یئر و ییغیناق اولان «هه‌یه» کلیمه‌سی ایله ایلگی‌لی‌ اولابیلیر.

[5] شیخ الاسلام ظاهرا یکی از روحانیون مرتجع قفقاز بود.

[6] «گوهر خماری» از هنرمندان و خواننده‌گان زن عصر ناصری بود: «...گوهر خماری که به اعتبار دیده‌گان خمار و گیرایش بدین نام خوانده می‌شد. نگارنده دوران پیری او را درک کرده و با آن که در آن وقت متجاوز از هفتاد سال از عمرش می‌گذشت، از او آوازهایی شنیده که برتر از تصور است. گوهر در جوانی دل‌داده‌ی آقا رضا اقبال‌السلطنه عکاس‌باشی ناصرالدین شاه بود و به راستی او را می‌پرستید. در مجالس حال همین که به اصطلاح گرم می‌شد، به پا می‌خواست و دایره بر دست چرخ‌زنان و دیوانه‌وار به میان مجلس می‌آمد و با حرکاتی موزون که حاکی از جذبه‌ی عاشقانه بود، با آهنگ‌هایی پرسوز اشعاری موثر می‌خواند و در پایان نغمه‌سرایی صفیری شکوه‌آمیز و ناله‌ای جان‌سوز بر آورده دف را به یک سو پرتاب می‌کرد و خود را بر زمین افکنده اشکِ سوزان از دیده‌ی می‌گون روان می‌ساخت». از کتاب رجال عصر ناصری، تالیف دوست‌علی معیرالممالک

(آیری‌جا حبل المتین قزئته‌سی‌نین بیر یازی‌سی‌نا گؤره، «گوهر خماری» فوج‌دا اولان تانینمیش بیر عسکرین‌آدی‌دیر.  مئهران باهارلی)

[7] متن‌ده «قوچی» یازیلمیش اولان بو کلیمه، وزن گه‌ره‌یی مشدد و «قوچچو» بیچیمی‌نده اوخونمالی‌دیر

[8] متن‌ده «نچه» یازیلمیش‌ اولان بو کلیمه، وزن گه‌ره‌یی مشدد و «نئچچه» بیچیمی‌نده اوخونمالی‌دیر

[9] حاجی سید علی‌آقا یزدی که در نجف می‌زیست، در پاسخ به تقاضای مظفرالدین شاه از میرزا حسن شیرازی، به ایران فرستاده شده بود تا رهبری شیعیان ایران را به عهده گیرد. وی به همراه پسر عمویش سید محمد یزدی پس از به توپ بستن مجلس به صف مستبدین پیوست. از سید علی یزدی فرزندی به نام سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی بر جای ماند که بعدها در کودتای انگلیسی ١٢٩٩ نقش بازی کرد و به نخست‌وزیری رسید.

[10] متن‌ده «چیگنلر ده» بیچیمی‌نده یازیلمیش و وزنی پوزوق‌ اولان بو ترکیب،‌ «چپگنلر – چپگه‌ن‌له‌ر» اولاراق دوزه‌لتیلدی.

[11] اشاره به مراسم شبیه‌خوانی ذوالجناح در روز عاشورا که در آن کفنی آغشته با رنگ قرمز روی اسبی نیل یا سفید انداخته و تیرهایی نماد تیرهای یزیدیان و عمامه‌ای نماد امام حسین روی اسب نصب می‌کنند و مراسمی از قبیل نذر دادن و گذشتن از زیر شکم اسب و گذراندن بچه‌ی شیرخواره از زیر شکم اسب و سینه‌زنی ... هم اجرا می‌شود.

[12] از شعرهای منسوب به ثاقب اهری:

نه‌ده‌ن کاکیلین یالی/ الوان اولموش بیر یانی؟

 بیر خبر وئر آغام‌دان/ سه‌نه قربان ذوالجناح

حسین‌ین آتی گه‌لدی/ قان‌لی خالاتی گه‌لدی

یاخشی گه‌تدین حسین‌ی/ سه‌نه قربان ذوالجناح

نه‌ده‌ن شیهه چه‌کیرسه‌ن؟ / گؤز میدانا تیکیرسه‌ن

مگر آغام اؤلوپ‌دور؟/ سه‌نه قربان ذوالجناح

فاطِمه نورِ عینی / اُمّت.ین ثَقَلَیْن`ی

هاردا قویدون حسین`ی؟ / سه‌نه قربان ذوالجناح

نه تؤکورسه‌ن قان یاشی ؟/ آغلاتدین داغی داشی

هانی حسین‌ین باشی؟/ سه‌نه قربان ذوالجناح

[13] آریان‌پور تبریزی یک تورک ایران‌گرا متاثر از جریانات تورک‌های چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایی ایران‌گرا - پان‌ایرانیست و استالینیست، و معقتد به ملت ایران بود. او ادبیات فارس را ادبیات ایران می‌نامید، تورک را صرفا در مورد عثمانی‌یان بکار می‌برد، زبان تورکی را زبان آزربایجانی می‌نامید، .... آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا مانند آریان‌پور تلاش کرده‌اند در مقایسه با نشریه‌ی موللا نصرالدین که تمایلات مشروطه‌طلبانه و ضد اسلام داشت، تاثیرپذیری دهخدا و ... از ادبیات و نشریات عثمانلی و نشریات تورک‌گرای قفقاز مانند فیوضات را کم‌رنگ کنند.

[14] دهخدا در نخستین شماره‌ی نشریه‌ی سروش به یگانه‌گی عادات و آداب و مشابهت ادبیات و نزدیکی زبان بین ایران و عثمانلی اشاره  و از عثمانلیان تقدیر و تشکر کرده است: «جهت جامعه‌ی اسلامیت و مشرقیت، یگانه‌گی عادات و آداب، قرب جوار، مشابهت ادبیات و نزدیکی زبان و بالاتر از همه هم‌دردی و هم‌مسلکی ملت ایران و عثمانی سبب شد که سران قوم هر دو طرف از چندی پیش به مزید روابط ذات‌البین کوشیده و مخصوصا در این ماه‌های آخری که پیش‌قدمان احرار ایران که پس از تعطیل مجلس مقدس شورای کبری در آفاق مختلفه سرگردان بودند، یک باره بعد از طلوع نیّر حریت در مملکت عثمانی به اجتماع در استانبول میل نمودند، بزرگان مملکت عثمانی نیز با آغوش‌های گشاده، مقدم آن‌ها را پذیرفته و بار دیگر دل‌های حق‌شناس عموم اهل ایران را از این حسن پذیرایی مملو امتنان ساختند». سروش، شماره‌ی ١

[15] کلمات تورکی و تورکیسم‌های موجود در نوشته‌ها و اشعار دهخدا بسیار، اما عموما همان کلمات تورکی و تورکیسم‌های رایج در فارسی آن دوره و تعدادی مستقیما اخذ شده از تورکی عثمانلی هستند: سمج، کوره، آقا، خان، چوماق، تومان، کوس، آخوند، نوکر، قهوه‌چی، کوچک، قالی‌چه، ممه، آکبلای، کاغذلوق، یونجه، تپق، قزاق، توپ، تفنگ، طور، کشیک‌خانه، تا (دو تا)، نویان، یوزباشی، ایلخانی، ایل بیگی، ابه باشی، پنجاه باشی، ده باشی، قوشون، داروغه، چاپ، چپاول، یغما، چین، پاتوق، ملنگ، چمن، چالاک، ناچخ، می‌آچارد، سنبیدن، می‌تپد، خدنگ، چنگیز، تگرگ، برکه، جوشن، دغا، اکمه، بت، طغرا، اطاق، ناقلا، یواشکی، شلوق پلوق، قشنگ، یواش، جلو، قلی، بیگلرآقا، تکمه، قاقازان، شاهسون، ...

[16] یاد آر ز شمع مرده یاد آر ظاهرا نخستین شعر فارسی است که مشخصات اشعار اوروپایی را دارد. این شعر که تقلیدی از شعر تورکی «یاد ائت» رجائی‌زاده اکرم از شعرای عثمانلی است، از حیث شکل و سبک و قالب و قافیه‌بندی و مضمون و بیان در ادبیات فارسی آن چنان بی سابقه بود و ترکیبات و تعبیرات و کنایات و سبک بیان و ویژه‌گی‌های خاص آن برای فارسی‌زبانان آن‌چنان تازه‌گی داشت که صورت جدیدی در ادبیات منظوم فارسی بوجود آورد و نقطه‌ی عطفی در تحول شعر فارسی، حلقه‌ی اتصال و پل رابط میان شعر عروضی و شعر آزاد شد؛ هیجانی بوجود آورد و نظیره‌های متعدد فارسی بر آن نوشته شد (احمد خرم، یحیی دانش، پروین اعتصامی، ملک الشعراء بهار، اسدالله اشتری، عبدالرحمن فرامرزی، حیدرعلی کمالی، ....)

[17] روحوم یینه اضطراب ایچی‌نده ... وصلت سببِ جنونوم اولدو!.  رجائی‌زاده اکرم

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_23.html

[18] فدرالیسمی که دهخدا از آن حمایت می‌نمود، نوعی فدرالیسم مختلط «زبانی – ملی» بر اساس مرزهای داخلی زبانی - قومی و «اداری – جوغرافی» بر اساس انجمن‌های ایالتی دوره‌ی مشروطه بود: «در ایران انجمن‌های ایالتی با کمال خوبی می‌توانند کارهای خود را اداره کرده؛ و غالباً اقتدارات شخصیه است که اسباب هر گونه اجحافات و هرج و مرج شده؛ و به تجربه دیده شده است ولایتی که حاکم نداشته است امن‌تر بوده، چه رسد به آنکه انجمن ایالتی داشته باشد»... «وقتی که تمام کارهای ایالت یا مملکت فارس یا تبرستان یا کرمان با خود آن مملکت یعنی از جانب اهالی، وکالتاً با انجمن ایالتی یا مملکتی آن ناحیه باشد، آن انجمن برای اجرای امور، رئیس قوه‌ی مجریه تعیین نموده، این ریاست به کسی خواهد رسید که احقیت و اولویت داشته باشد»... «در هر ایالت یا مملکت باید تمام کارهای آن مملکت را خود اهالی رسیده‌گی نموده و از این حیث آزربایجان مثلا هیچ ربطی به فارس نداشته، باید عربستان بکلی از خراسان جدا کار کند»...«فقط این ممالک متحده در کارهای خارجه و بین الملل و قانون‌گذاری عمومی و محاکمات عامه و افتتاح طرق ثروتیه، مابه الاشتراک داشته؛ یعنی در تهران یا در نقطه‌ی دیگر، مجلس اشتراکی عمومی بر پا شده از هر مملکتی وکلا به آنجا رفته، این مجلس اشتراکی عمومی که اسم آن پارلمنت ممالک متحده‌ی ایران است، در کارهای انجمن مملکتی یا ایالتی تهران و اصفهان و غیره هیچ مداخله نکرده، فقط برای کارهای عامه و مشترکه‌ی بین الممالک و امور خارجه و مالیه‌ی اشتراکیه و غیرها است» ....

No comments:

Post a Comment