ملیت تباری، ملیت انتخابی، ملیت سیاسی؛ و دورگههای تورک (نیمه تورکها، قسما تورکها)
مئهران باهارلی
«هویت ملی» و یا «ملیت» چند نوع است:
الف-«هویت ملی تباری»: ملیتی است که شخص هنگام تولد خارج از اراده خود و
به سبب والدین صاحب آن میشود. فرزند یک پدر تورک و مادر تورک، دارای هویت ملی
تباری تورک است. مانند ارانی، کسروی، ستارخان، خیابانی، گوگوش (فائقه آتشین)، گلشیفته (رهاورد) فراهانی، و ... که ملیت
تباریشان «تورک» است. هویت ملی تباری امری غیر قراردادی و غیر قابل تغییر است.
ب-«هویت ملی انتخابی»: ملیتی است که شخص آن را آگاهانه انتخاب میکند و خود را با آن تعریف کرده منسوب به آن ملیت میداند. هویت ملی انتخابی تقیزاده تبریزی، ارانی تبریزی و کسروی تبریزی «ایرانی»، هویت ملی انتخابی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی «تورک»، و هویت ملی انتخابی باقیروف «آزربایجانی» است. هویت ملی انتخابی، امری قراردادی و قابل تغییر توسط فرد صاحب آن است.
ج-«هویت ملی سیاسی»: کشور و یا ملتی است که یک شخص آشکارا و یا من غیر مستقیم منافع ملی آن را حفظ و یا در راستای تامین آن تلاش میکند. هویت ملی سیاسی کسروی و دیگر پان ایرانیستهای تورکتبار «فارس» است[1]. هویت ملی سیاسی شخصیتها معمولا با هویت انتخابی آنها یکی است. هویت ملی انتخابی و سیاسی پدر و مادر یک فرد و شخصیت، نمیتواند لزوما با هویت ملی انتخابی و سیاسی آن فرد و شخصیت یکی باشد.
در اینجا باید به چند مفهوم مهم دقت کرد:
١- ملیتهای «تباری»، «انتخابی» و «سیاسی» مفاهیمی متفاوتند: باید بین مفهوم ملیت تباری که فرد به هنگام تولد ناخواسته آن را از طریق پدر و مادر کسب میکند، و ملیت انتخابی شخص که وی در سالهای آتی آن را آزادانه و یا به اجبار برمیگزیند، فرق گذاشت. زیرا این دو ممکن است یکی نباشند و تاثیرات و انعکاسهای آنها در حیات شخصی و فرهنگی و سیاسی شخص هم بسیار متفاوت حتی متضاد باشند. به عنوان نمونه استالین و یا «یوسب بساریونیس چه جوگاشویلی» که ملیت تباریاش گورجی، اما ملیت انتخابی و سیاسیاش روس بود. انتخاب نام روسی «استالین» هم معرف هویت ملی انتخابی جدید روس اوست. و یا «سید جعفر جوادزاده خلخالی» که ملیت تباریاش «تورک»، اما ملیت انتخابی و سیاسیاش «ایرانی» بود. انتخاب نامهای فارسی «پرویز» و «پیشهوری» هم معرف هویت ملی انتخابی و سیاسی جدید اوست (وی در سه سال آخر حیات خود ظاهرا هویت ملی انتخابی «آزربایجانی» را برگزید).
٢- یک فرد مجاز و محق است که هویت ملی انتخابی و سیاسی خود را تعیین کند: مسالهی تعریف هویت ملی اشخاص امری نسبی و یک حق فردی است. در جهان مودرن و یا پوستمودرن هر کس حق دارد هویت ملی (انتخابی) خود را آزادانه و هر گونه که بخواهد تعریف و انتخاب کند. حتی در بعضی از کشورها افراد میتوانند قانونا نژاد و اتنیسیتهی (انتخابی) خود را معین کنند. مثلا برای استفاده از برخی تبعیضهای قانونی به نفع اقلیتها، یک به اصطلاح سفیدپوست میتواند خود را سیاهپوست و یا یک چینی معرفی کند و قانونا هم سیاهپوست و یا چینی شمرده شود. همچنین هر کس مختار است و حق دارد که در راستای منافع ملی هر ملتی که میخواهد تلاش کند.
٣-میباید به حق انتخاب هویت ملی افراد و ملیت انتخابی و سیاسی انتخاب شده از طرف آنها احترام گذارد: همه دارای این حق هستند که از دیگران، همچنین مقامات دولتی بخواهند که هویت ملی انتخابی آنها را قبول کرده و به رسمیت بشناسند. به عنوان نمونه ممکن است یک شخص بدنیا آمده در خانوادهای تورک (دارای ملیت تباری تورک) از هویت تورک خود بیگانه شود و یا از آن نفرت پیدا کند، و به طور آزادانه و آگاهانه و داوطلبانه هویت ملی خود را غیر تورک، ایرانی، فارس، آزری، آزربایجانی و .... انتخاب و اعلام کند. این حق اوست. در این حالت، هویت ملی تباری این فرد همچنان تورک، اما هویت ملی انتخابی او غیر تورک خواهد بود. باید به حق اینگونه افراد برای انتخاب ملیتشان احترام گذاشت. (در عین حال میباید سیستم استعماری و نژادپرستانهی ضد تورک حاکم بر ایران که باعث رواج مانقورتیسم و از خود بیگانهگی افراد میشود را هم نقد، افشاء و محکوم کرد). البته این، به غیر از آسیمیلاسیون اجباری تودههای تورک است که به همه حال باید آن را محکوم و با آن مخالفت کرد و برای طرد هویت ملی اجباری فارسی، ایرانی، .... و اعادهی هویت ملی تورک تلاش نمود. زیرا تودههای تورک، قربانیان سیاست استعماری و نژادپرست فارسسازی و نسلکشی ملی و زبانی تورک در ایران هستند.
٤- ملیت تباری و ملیت انتخابی-سیاسی مشاهیر و شخصیتهای تاریخی باید جداگانه ذکر شوند. در مورد شخصیتها و مشاهیر تاریخی و معاصر، در کتب تحقیقی و رجال و ...، حتما میباید به ملیت تباری، انتخابی و سیاسی آنها به طور جداگانه اشاره کرد، تا تصویری واقعیتر و دقیقتر از شخصیت و حیات سیاسی و فرهنگی و روشنفکری و هویتی آنها بدست آید. این امر، لازمهی احترام به حقوق و آزادیهای شخصیتها در انتخاب ملیت خود، احترام به حق مردم از آگاه شدن بر حقایق و نیز اخلاق علمی است. در غیر این صورت، اینگونه آثار صرفا مبلغ دروغ و تحریفگری و فریبکاری و تلاش برای تاریخبافی و باعث سردرگمی عامه خواهد شد. به عنوان نمونه ضروری است که ذکر شود پیشهوری و خیابانی به «ملت تورک» معتقد نبودند و خود را منسوب به «ملت ایران» میدانستند. در حالیکه در همان دوره جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، ملیت انتخابی خود را «تورک» اعلام میکرد. اما در تاریخنگاری آزربایجانگرایانه، علی القاعده ملیت تباری و انتخابی و سیاسی هیچ شخصیتی ذکر نمیشود. در نتیجه بسیاری از شخصیتهای غیر تورک و دشمنان تورک به عنوان شخصیت ملی، حتی قهرمان ملی «ملت آزربایجان» آنها معرفی و تبلیغ میگردد.
٥-باید از جعل و تحمیل هویت ملی «مطلوب» به شخصیتها، ویا «مهندسی هویت ملی» اجتناب کرد. باید از تعیین کردن هویت ملی برای دیگران اجتناب کرد. کسی که خود را «تورک» میداند به لحاظ هویت ملی انتخابی «تورک»، و کسی که خود را «ایرانی» میداند به لحاظ هویت ملی انتخابی «ایرانی» است. اما نشریات و رسانههای آزربایجانگرا با زیر پا گذاردن این حق بنیادین انسانی و جعل واقعیتها، هویت ملی آزربایجانی را بر شخصیتهایی مانند ستارخان و خیابانی و کسروی و ارانی و حنیفنژاد و گوگوش و .... تحمیل و ایشان را به صورت «آزربایجانی» عرضه میکنند. در حالیکه این شخصیتها علی رغم هویت ملی تباری تورکشان، به لحاظ ملیت انتخابی و سیاسی خود را نه تورک و نه آزربایجانی، بلکه «ایرانی» دانستهاند. ایضا نباید کسانی که علی رغم داشتن هویت تباری تورک، هویت ملی انتخابیشان تورک نیست را به زور، دارای هویت ملی انتخابی تورک دانست.
بسیاری از ادبا و خوانندهگان و نویسندهگان و شعرا و محققین در ایران صرفا فارسینویس و فارسیسرا و فارسیخوان، مانند حمیرا (پروانه امیرافشاری)، هایده (معصومه دده بالا)، مهستی (اعظم ویا خدیجه دده بالا)، گوگوش (فائقه آتشین)، سوسن (طاهرخانی)، عهدیه (عهدیه بدیعی سرابی)، گلشیفته (رهاورد) فراهانی، ....، مخصوصا آنهائی که مانند غلامحسین ساعدی فارسی را زبان ملی خود اعلام کردهاند، علی رغم دارا بودن هویت ملی تباری تورک، به لحاظ هویت ملی انتخابی باید «فارس» شمرده شوند. در این مورد، هویت ملی انتخابی را زبانی تعیین میکند که آنها آثار علمی، هنری و روشنفکریشان را به آن میآفرینند و آن را زبان ملی خود میخوانند. همچنین هویت ملی انتخابی مقامات و سیاسیون تورکتبار در دو دورهی پهلوی و جمهوری اسلامی مانند محمدرضا پهلوی و هزاران شخص دیگر، همان است که خود تعریف و انتخاب میکنند، و آن «ایرانی» است.
٦- نباید ملیت تباری افراد به دلیل مواضع سیاسی آنها سانسور شود: در تاریخنگاری آزربایجانگرایانه و کتب نامآوران و مشاهیر و دانشمندان آزربایجان شخصیتهای تورک که هویت انتخابیشان با هویت ملی آزربایجانی و مواضع سیاسیشان با ایدئولوژی آزربایجانگرایی مطابق نباشد، از جمله شخصیتها و رهبران ملی بیشمار تورک، مانند جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی و دختران او مستوره افشار، اولجای سوباتایلی افشار؛ معلم فیضی، توفیق همدانی، حاجی بلوری، ابوالفتوح علوی، موللا بوزو، ... .... به سبب ملیت انتخابی تورکشان، تورکگرایی، ارتباط با عثمانلی-تورکیه، ... بالکل سانسور و حذف و طرد حذف میشوند.
از طرف دیگر در اینگونه آثار ملیت تباری تورک بسیاری از شخصیتها مانند رضاشاه و کسروی و ارانی به سبب قبول هویت فارسی - ایرانی و مواضع ضد تورک آنها مخفی نگاه داشته میشود. غافل از آنکه با سرپوش گذاردن بر و انکار هویت ملی تورک این افراد نمیتوان از شر خصلتها و یادگارهای منفی آنها خلاص شد.
ملزها-دورگهها-آرقونها:
یکی از نکات اصلا بررسی نشده، موضوع دورگهها و یا آرقونها-ملزهای تورک، افراد نیمه تورک و یا قسما تورک حاصل ازدواجهای بین ملتها، پدیدهای بسیار رایج در ایران است. (در تورکی «آرقۇن» و در موغولی «قارااوناس» به معنی دورگه و مترادف «ملز» (Mulatto) است. کلمهی متفاوت «آریقۇن» موغولی به معنی پاک، خالص، صاف؛ معادل آرێق-آرێ تورکی است). برخی از مشاهیر و شخصیتهای نیمه تورک در تاریخ معاصر ما چنیناند:
فاطما موختارووا: نیمه تورک، نیمه تاتار لیپکا (پدر: تورک از اورمیه؛
مادر: تاتار لیپکا از لهستان)، زیسته در روسیه و آزربایجان شوروی
سیدمحمدرضا میرزاده عشقی: نیمه تورک، نیمه فارس. ملیت انتخابی: فارس (باستانگرا)،
(مادر: تورک، از تبریز، پدر: فارس؟، اصلا از تهران)
آواتیس میکائیلیان سلطانزاده: نیمه تورک، نیمه ارمنی. ملیت
انتخابی: ارمنی (پدر: تورک، از مراغه؛ مادر: ارمنی، از مراغه؟)
جمیله شیخی: ملیت تباری: تاتار؛ ملیت انتخابی: تورک؟ (پدر: شیخ
وینسکی، تاتار، از قزاقستان؛ مادر: تاتار، از قزاقستان. هر دو مهاجرت کرده به
آزربایجان شوروی و از آنجا به زنجان در تورکایلی)
جم کاراجا: نیمه تورک، نیمه ارمنی. ملیت انتخابی: تورک (پدر: تورک،
از اسفهلان در آزربایجان شرقی؛ مادر: ارمنی، از استانبول)، تغییر مذهب داده به
علویگری تورک
فرح دیبا: نیمه تورک، نیمه گیلک؛ ملیت انتخابی: فارس (پدر: تورک،
از تبریز، مادر: گیلک، از لاهیجان)
پروفسور لطفیزاده: نیمه تورک، نیمه تاتار. ملیت انتخابی: ایرانی؟
آمریکایی؟ آزربایجانی؟ (پدر: تورک، از اردبیل؛ مادر: یهودی روس)
داریوش شایگان: نیمه تورک، نیمه گورجی. ملیت انتخابی: فارس (پدر: ملیت تباری تورک، ملیت انتخابی فارس؛ مادر: گورجی)
فریبرز دانا: نیمه تات، یک ربع تورک، یک ربع آسوری. ملیت انتخابی فارس (پدر: تات، مادر: نیمی تورک، نیمی آسوری، از اورمیه؛ ملیت انتخابی مادر: تورک)
روبر حسین: نیمه تورک، نیمه یهودی. ملیت انتخابی فرانسوی (پدر: تورک، پدر پدر تورک از آزربایجان، مادر پدر تورک از خوراسان، ملیت انتخابی پدر فارس-زرتشتی؛ مادر یهودی روس از اوکراین).
سید علی خامنهای: نیمه فارس، نیمه تورک. ملیت انتخابی ایرانی (پدر: تورک از خامنه، اجداد فارس از تفرش، عربتبار از عراق؛ مادر: فارس از اصفهان، عربتبار از عراق)
علی صیاد شیرازی: نیمه تورک، نیمه انارکی. متولد شهرستان درگز از
افشاریورت در شمال شرقی ایران. پدر او زیاد خان شیرازی یک ارتشی تورک از ایل قشقایی؛
مادر او حاجیه خانم شهربانو شجاع اهل انارک نائین - اصفهان بود. انارکی یک زبان
ایرانیک غیر فارسی است.
شخصیت |
ملیت
تباری |
ملیت
انتخابی |
پدر |
مادر |
فاطما
موختارووا |
نیمه
تورک، نیمه تاتار لیپکا |
تورک ؟ |
تورک – اورمیه |
تاتار
لیپکا – لهستان |
میرزاده
عشقی |
نیمه
تورک، نیمه فارس |
فارس |
فارس؟ -
تهران |
تورک – تبریز |
آواتیس
میکائیلیان سلطانزاده |
نیمه
تورک، نیمه ارمنی |
ارمنی |
تورک – مراغه |
ارمنی –
مراغه؟ |
جمیله
شیخی |
تاتار |
تورک؟ |
تاتار –
قزاقستان |
تاتار –
قزاقستان |
جم کاراجا |
نیمه
تورک، نیمه ارمنی |
تورک |
تورک – اسفهلان |
ارمنی –
استانبول |
فرح دیبا |
نیمه
تورک، نیمه گیلک |
فارس |
تورک – تبریز |
گیلک – لاهیجان |
پروفسور
لطفیزاده |
نیمه
تورک، نیمه یهودی |
ایرانی؟
آمریکایی؟ |
تورک –
اردبیل |
یهودی
روس |
داریوش
شایگان |
نیمه
تورک، نیمه گورجی |
فارس |
ملیت
تباری تورک، ملیت انتخابی فارس |
گورجی |
فریبرز
دانا |
نیمه
تات، یک ربع تورک، یک ربع آسوری |
فارس |
تات |
نیمه
تورک، نیمه آسوری – اورمیه، ملیت انتخابی تورک |
روبر حسین |
نیمه
تورک، نیمه یهودی |
فرانسوی |
تورک
(مادر از خوراسان، پدر از آزربایجان؛ ملیت انتخابی پدر: فارس) |
یهودی
روس از اوکراین |
سید علی
خامنهای |
نیمه
فارس، نیمه تورک |
ایرانی |
تورک از
خامنه، فارستبار (تفرش) |
فارس از
اصفهان، عربتبار |
علی صیاد
شیرازی |
نیمه
تورک، نیمه انارکی |
ایرانی |
تورک از
ایل قشقایی |
انارکی
از اصفهان |
١-ازدواجهای مختلط بین گروههای ملی (و اعتقادی و ...) متفاوت، امری به غایت طبیعی و مقبول است. آنچه غیر طبیعی و نامعقول است، وجود سیاست دولتی برای نابودی گروههای ملی (و اعتقادی و ...) خاص، و سوء استفاده از پدیدهی ازدواجهای مختلط برای ریشهکردن آن گروههای خاص است. مانند وجود تورکستیزی نهادینه و گسترده و سیاست نسلکشی ملی و زبانی تورک در ایران، تحقیر و شیطان سازی از هویت ملی تورک و عدم رسمیت و ممنوع بودن زبان تورکی و ...، که باعث میشود ازدواجهای مختلط تورکان ساکن در این کشور تقریبا همیشه به فارسسازی کودکان حاصل از این ازدواجها و در نیتجه کومک به پاکسازی ملی تورکها از ایران منجر شود.
٢-بسیاری از افراد حاصل ازدواجهای دو ملیتی مخصوصا با ملل غیر تورکیک دیگر، بعدها هویت ملی تورک را نفی میکنند. چنانچه هویت ملی انتخابی میرزاده عشقی فارس (پدر فارس)، آواتیس سلطانزاده ارمنی (مادر ارمنی)، فرح دیبا فارس (مادر گیلک)، داریوش شایگان فارس (مادر گورجی) و فریبرز دانا فارس (پدر تات) است. تنها استثناء جم کاراجاست که علی رغم ارمنی بودن مادرش، هویت ملی انتخابی خود او تورک است.
٣-باید شخصیتهای نیمه و یا قسما تورک هم در آثار مربوط به تاریخ میراث تمدنی تورک و کتب مشاهیر و نامآوران تورک جای بایستهی خود را بیابند و ذکر شوند. یهودیان-موسویان، مشاهیر و شخصیتهای تاریخی که درصدی تبار یهودی و یا گذشتهی موسوی دارند را هم، جزء میراث تمدنی یهودی -موسوی میشمارند و در آثار تاریخ تمدن و یا کتب رجال یهود-موسوی و با ذکر نیمه و یا قسما یهودی-موسوی بودنشان و بدون تقدیم آن شخصیتها به صورت یهودی خالص میآوردند. اما در تاریخ آزربایجانگرایانه و کتب مشاهیر و نامآوران نوشته شده بر اساس هویت ملی آزربایجانی و ایدئولوژی آزربایجانگرایی مخصوصا در ایران، به هیچ شخصیت نیمه تورک و یا قسما تورک جای داده نمیشود. به عنوان مثال فاطما موختارووا (پدر تورک از اورمیه، مادر تاتار لیپکا از لهستان) در کتب آزربایجانگرایان حذف و سانسور میشود. باید در کتب شخصیتها و رجال تورک، علاوه بر شخصیتهای به لحاظ ملیت تباری تورک، شخصیتهای نیمه تورک و یا قسما تورک (یک چهارم، یک هشتم، ...) هم، فارغ از ملیت انتخابی و مواضع سیاسیشان، و همانگونه که هستند به عنوان شخصیتهای تورک و یا نیمه تورک و قسما تورک .... داخل شوند. (میرزاده عشقی، داریوش شایگان، لطفی زاده، آواتیس میکائیلیان، جم کاراجا، و ...)
٤-دورگه و ملز بودن شخصیتها مخفی نگردد. آزربایجانگرایان پروفسور لطفیزاده را به عنوان آزربایجانی تقدیم میکنند. در حالیکه لطفیزاده به لحاظ ملیت تباری نیمه تورک (پدر: تورک، از اردبیل) و نیمه یهودی (مادر: یهودی روس) بود. و یا آواتیس میکائیلیان سلطانزاده را ارمنی معرفی میکنند. حال آنکه وی به لحاظ ملیت تباری یک نیمه تورک (پدر: تورک، از مراغه) و نیمه ارمنی (مادر: ارمنی، از مراغه؟) بود.
٥-ملیت انتخابی «نامقبول» ملزها سانسور و تحریف نشود: آزربایجانگرایان
بسیاری از مشاهیر و شخصیتهای نیمه تورک را به سبب «نامقبول» شمردن نیمهی دیگر آنها
(نیمه ارمنی، نیمه یهودی، نیمه کورد، نیمه فارس؛ نیمه تات، ...) خودی نمیشمارند.
به عنوان نمونه شخصیت ملی تورک جم کاراجا از بزرگان موسیقی راک در تورکیه
را سانسور میکنند. زیرا وی یک نیمه تورک (پدر: تورک، از اردبیل) و نیمه ارمنی
(مادر: ارمنی، از استانبول) بود.
برای مطالعهی بیشتر:
«فارس»
غیر از «پرس»، و این دو غیر از «پارسی» هستند
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_7.html
فارس،
تاجیک، تازیک، تاتجیک
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_34.html
فارسها
از کجا آمدند؟ و یا تورک و عرب و موغول و ... چطور فارسزبان شد؟
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_26.html
مئهران
باهارلی. دو مفهوم متفاوت «ملت فارس» و «ملت ایران»
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_32.html
نحلههای
فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_42.html
ملیت
تباری، ملیت انتخابی، ملیت سیاسی؛ و دورگههای تورک (نیمه تورکها، قسما تورکها)
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_29.html
هیچ
کدام از دولتهای تورک –موغول در تاریخ، دولت ایران نبود
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_21.html
[1] هویت ملی فارس را در این نوشته به تسامح بکار بردهام. نوآنسی بین دو مفهوم «ملت فارس» و «ملت ایران» وجود دارد. «ملت فارس» مفهومی معادل ملت تورک، ملت تورکمن، ملت کورد، ملت بلوچ، ملت لور، ملت عرب و ...؛ و به معنی تودهای است که سنتا به زبان فارسی دری و یا تاجیکی غربی سخن میگوید. و اما «ملت ایران» تودهای است که با ظهور جنبش مشروطیت و بر اساس پروژهی مهندسی ملی بریتانیا، قرار بوده و است که از آمیزش ملت فارس مذکور با فارسزبان شدهگان اجباری و داوطلبانهی منسوب به دیگر ملل ساکن در ایران و در راس آنها ملت تورک آفریده شود. بنابراین «ملت فارس»، یک مفهوم و پدیدهی طبیعی تاریخی و خودجوش؛ و «ملت ایران» یک پروژهی مصنوعی و غیر طبیعی و محصول ملتسازی استعماری است.
مئهران
باهارلی. دو مفهوم متفاوت «ملت فارس» و «ملت ایران»
No comments:
Post a Comment