ابن بطوطه: زبان تبریز تورکی بود, و تحریف کسروی
مئهران باهارلی
٭
هر چند از قرون پیش از اسلام، گروههای گوناگون شمالی و غربی و شرقی تورکیک در
مناطق مختلف تورکایلی اسکان یافته بودند؛ اما با فتح ری و قوم و ساوه و آوه و قزوین
و همدان و ... به سالهای ١٠٢٩-١٠٣٠ میلادی توسط سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی؛
سپس فتح و فتح دوبارهی ری و قزوین و ابهر و زنجان و همدان و کنگاور و ... توسط
سلطان توغرول بیگ سلجوقی به سالهای ١٠٤٢-١٠٤٦؛ و فتح تبریز و نخجوان و گنجه و دیگر
مناطق آزربایجان به سالهای ١٠٥٥-١٠٥٦ توسط توغرول بیگ سلجوقی و ابراهیم یینال و دیگران
بود که تورکایلی، هر دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی آن، دارای اکثریت جمعیتی تورک و به وطن ملت تورک تبدیل شد. پس از فتوحات ١٠٢٩-١٠٥٦، تغییرات و
تحولات دموگرافیک و زبانی بعدی حادثه در دورهی دولتهای بی شمار تورک و موغول و
تاتار و تورکمان حاکم بر منطقه، صرفا باعث تقویت عنصر تورک قبلا موجود در تورکایلی،
و اوغوزی و تورکمانی شدن یک دست ترکیب قومی و زبانی آن شد.
٭
ابن بَطّوُطَه - Ibn Battuta (أبو عبد الله محمّد
بن عبد الله اللَواتی الطَنْجی بن بطوطة، ١٣٠٤-١٣٦٨ میلادی) مورخ مسلمان بربر از شهر
طنجه در مغرب (مراکش امروزی)، یکی از برجستهترین سیاحان تاریخ بشری است. وی ٥٠
سال بعد از مارکوپولو سیاح معروف ونیزی، هنگامی که ٢٠ - ٢٢ سال داشت، آغاز به سفری
کرد که نزدیک به سی سال طول کشید. وی مشاهدات خود در این سفر را که بخش اعظم دنیای
شناخته شدهی آن زمان (شمال و شرق آفریقا، جنوب شرق اوروپا، قفقاز، آسیای صغیر،
خاورمیانه، آسیای میانه-تورکستان، شبه قاره ی هند، جنوب و جنوب شرقی آسیا، و شرق
چین) را شامل میشد، در کتابی با ارزش به نام «تُحفَة اَلنُظار فی غَرائِب
اَلأمَصار وعَجائِب اَلأسَفار» به رشتهی تحریر در آورد.
مشاهدات
و گزارشهای ابن بطوطه در بارهی دنیای تورک آن عصر (تورکان آناتولی، خاورمیانه
شامل ایران امروزی، قفقاز، شبه جزیرهی کریمه، جنوب روسیه، آسیای میانه، شبه قارهی
هند، ....) و دولتها و سلاطین و حکام تورک –موغول حاکم بر آنها، بسیار ذی قیمت و
جالب توجهاند. همچنین:
١-
گزارشهای ابن بطوطه در بارهی وضعیت و موقعیت زنان تورک و موغول، آزادی و حقوق
برابر آنها با مردان در اقوام و جوامع تورک و موغول، اشتراک و اختلاط زنان تورک و
موغول در مسائل سیاسی و حیات اجتماعی و امر دولتمداری، عدم تقید زنان تورک و
موغول به حجاب و ستر اسلامی-شرعی و ... علاوه
بر تاریخ سیاسی و فرهنگی تورک، به لحاظ تاریخ فمینیسم و حقوق بشر و .... هم دارای
اهمیت فوق العادهای هستند (این بخشها در نوشتهی جداگانهای در سؤزوموز منتشر
خواهند شد).
٢-ابن
بطوطه در اثر خود، شیوع و رواج گستردهی زبان تورکی در قلمروی دولتهای تورک-موغول
«جغتایی» حاکم بر ماوراء النهر و «ایلخانی» حاکم بر ایران فعلی و نواحی مجاور آن،
کاربرد رسمی زبان تورکی از سوی سلاطین و مقامات تورک و موغول[1]، استفاده از زبان تورکی در
مراسم دینی، پایان و یا رو به پایان بودن روند تورکزبان و تورک شوندهگی موغولان
در این نواحی، قبول هویت قومی تورک و خود را تورک دانستن و تورک معرفی کردن حکام و
سلاطین موغول، .... را تثبیت کرده است (تثبیتها و مشاهدات ابن بطوطه در این موارد
را در مقالهای جداگانه خواهم آورد).
٣-ابن
بطوطه هنگامی که در بغداد بود به موکب[2] سلطان ابوسعید بهادرخان[3] آخرین خاقان دولت متحد
تورک-مغول ایلخانی پیوست و سپس سفری به غرب ایران و در این میان تبریز مرکز تورکایلی
و منطقهی آزربایجان آن (از کرمانشاه به سوی همدان و از آنجا به طرف شمال) کرد.
تبریز، تحت حاکمیت دولت تورک-موغول ایلخانی مرکز تجارتی مهم و شهر عمدهی منطقه
بود و باشکوهترین دوران خود در تاریخ را میگذرانید.
مشاهدات ابن بطوطه در تبریز و بازار آن
ابن
بطوطه از مشاهدات خود در تبریز گزارش مختصری، حاوی نکات بسیار مهم تاریخی از جمله
موارد زیر داده است:
-تکلم
به زبان تورکی در شهر تبریز
-وجود
دو نوع از اسلام رقیب، یکی «اسلام تورکی-متصوفه» با موسسات خاص خود مانند زاویه، دیگری
«اسلام متشرعه-فقاهتی» با موسسات خاص خود مانند مچیت-مسجد، جامع و مدرسه پابپای هم
-آزادهگی
و حریت اجتماعی زنان تورک تبریز و عدم تقیدشان به محدودیتهای اسلام متشرعه-فقاهتی
-ساختار،
صنفها، حرفهها و فعالیتهای تجاری در بازار قازان (تبریز) که ابن بطوطه آن را بهترین
بازارهای دنیا معرفی میکند و فراوانی امتعه و ثروت آن
-
معماری، کاشیکاری و سنگفرش و ...ابنیهها و عمارات ایلخانی (آرامگاه قازانخان، شنب
قازان، سنگهای مرمر و کاشیکاریهای جامع علیشاه و...)، مولفههای کلّیهها
(مدرسه، زاویه، ...) و فضای شهری (نهر و درخت و تاک و گل و ...)
ترجمههای مخدوش فارسی اثر ابن بطوطه:
ترجمههای
فارسی سفرنامهی ابن بطوطه را نمیتوان دقیق و وفادار به متن اصلی نامید. به عنوان
نمونه در ترجمهی فارسی بند مربوط به مشاهدات ابن بطوطه در تبریز توسط دکتر
محمدعلی موحد[4]،
کلمهی «تجار» که به معنی بازرگانان است، به صورت «خواجگان» ترجمه شده است:
-ترجمهی
موحد: «غلامان خوشگل .... در پیش خواجگان ایستاده بودند »
ترجمهی
صحیح: «و آن جوهرات، در دست مملوکهایی نیکوصورت بود که .... در پیشروی تجار ایستاده
بودند »
ترجمهی
موحد: «هر یک از اصناف پیشهوران در این بازار محل مخصوصی دارند»
ترجمهی
صحیح: «در این بازار هر یک از اصناف [دارای محل] جداگانه هستند و با دیگری اختلاط
نمیکنند».
ترجمهی
موحد: «و من در این میان فتنههایی از جمال و زیبایی دیدم»
ترجمهی
صحیح: «من همهی این فتنهها را دیدم». منظور ابن بطوطه از فتنه، نه منحصرا «زیبایی» زنان
تورک، بلکه همچنین «آزادی و اختلاط آنها در صحنهی اجتماع با مردان» است که به نظر وی
فتنهگری میآمد.
ترجمهی
موحد: «مدرسهی زیبایی با زاویهای بنا کردهاند»
ترجمهی
صحیح: «یک مدرسهی زیبا و یک زاویه وجود دارد». «مدرسهی متشرعه» و «زاویه ی
متصوفه» دو موسسهی رقیب و مستقل از هم بودند.
ترجمهی
موحد: «از دست چپ خانقاهی وجود دارد»
ترجمهی
صحیح: «در دست چپ یک زاویه وجود دارد». هر چند خانقاه و زاویه اغلب دارای ساختار و
کارکرد مشابهی بودند، اما «زاویه» بیشتر به تکیهی کوچک متصوفه در مکانهایی خلوت،
و «خانقاه» به تکیهی بزرگ متصوفه دلالت دارد. بنابراین مترادف نیستند.
ترجمهی
موحد: «دیوارها به وسیلهی کاشی ... پوشانده شده»
ترجمهی
صحیح: « دیوارهای آن با [چینی] قاشانی ... مفروش شده است». «قاشانی»
و یا کاشانی یعنی هر چیز منسوب به کاشان شامل کاشی. در حالی که «کاشی» صرفا نوعی آجر
و چینی و ... پخته شده است. بنابراین مترادف نیستند.
ترجمهی
موحد: «من به بازار جوهریان که رفتم»
ترجمهی
صحیح: «من به هنگام عبور از بازار جواهرفروشان،...». ابن بطوطه به بازار
جواهرفروشان نهرفت، بلکه برای رفتن به احتمالا بازار عنبرفروشان، از آن عبور کرد.
ترجمهی
موحد: «مطالبی که از وضع وطن من پرسید»
ترجمهی
صحیح: «از مملکتم پرسید». احتمالا سلطان صرفا نه از وضع مملکت ابن بطوطه، بلکه
همچنین از کجائی وطن او پرسیده است.
ترجمهی
موحد: «فرمان داد تا توشه و زاد راه هم به من بدهند و محملی در اختیار من بگذارند».
ترجمهی
صحیح: «فرمان داد توشه و مَرْکَب [برای سوار شدن حین] راه، با یک محمل [شتر] در
اختیار من بهگذارند». سلطان به داده شدن یک مرکب –برای سوار شدن- و یک محمل
-احتمالا شتر برای حمل بار- به ابن بطوطه امر میدهد.
ترجمهی
موحد: « پس از ده روز راهپیمایی به شهر تبریز رسیدیم»
ترجمهی
صحیح: «پس از ده روز به شهر تبریز رسیدیم». ابن بطوطه با یک موکب حرکت و احتمالا
حین سفر از مرکبهای آن موکب هم استفاده میکرد و صرفا راهپیمایی (به معنی پیاده روی) نمینمود.
ترجمهی موحد: « چون امیر (به سلطان) گفت که ....»
ترجمهی صحیح: « چون امیر به او عرض کرد که ... ». مقام
دونپایهای چون امیر به سلطان نمیگوید، بلکه «عرض میکند» ....
ترجمهی کلمه به کلمه، دقیق و وفادار به متن این بند از کتاب ابن بطوطه از
عربی به فارسی (مئهران باهارلی) [5]:
با
توجه به نقایص ترجمههای فارسی سفرنامهی ابن بطوطه، در زیر ترجمهی کلمه به کلمه،
دقیق و وفادار به متن بند مربوط به تبریز آن کتاب، از عربی به فارسی توسط خود را
آوردهام:
من ده روز در این اوردو سفر کردم، [سپس] در مصاحبت امیر علاء الدین
محمد به سوی تبریز رهسپار گشتم. وی از امرای شریف و فاضل بود. پس از ده روز به
شهر تبریز رسیدیم و در خارج شهر در محلی موسوم به «شام» [شانب قازان] منزل کردیم. «قبر
قازان»، پادشاه عراق در این محل است. بر سر قبر او یک مدرسهی زیبا و یک زاویه وجود
دارد که در آن به داخل شونده و خارج شونده [از شهر] غذا –از نان، گوشت، برنج پخته
شده با روغن [پیلاو] و حلوا - داده میشود. امیر مرا در همین زاویه که در میان نهرهای
روان و درختان سرسبز قرار گرفته منزل داد.
فردای آن روز از دروازهای معروف به «دروازهی بغداد» وارد شهر شدیم. و
به بازار بزرگی که با نام «بازار قازان» شناخته میشود- از بهترین بازارهایی که
در شهرهای دنیا دیدهام- رسیدیم. در این بازار هر یک از اصناف [دارای محل] جداگانه
هستند و با دیگری اختلاط نمیکنند. و من به هنگام عبور از بازار جواهرفروشان، از
انواع جواهراتی که دیدم، چشمم خیره شد. و آن جواهرات، در دست مملوکهایی نیکوصورت
بود که لباسهای فاخر بر تن داشتند و دستمالهای حریر بر کمر بسته بودند. و اینها
در پیش روی تجار ایستاده بودند و جواهرات را به زنان تورک نشان میدادند. و این زنان [جواهر]
بسیار میخریدند و [در خرید آن] برهم سبقت میجستند. من همهی این فتنهها را دیدم
که باید از آنها به خدا پناه برد. در ورود به بازار مشک و عنبرفروشان هم، همان وضع
بلکه بیشتر از آن را دیدیم»
بعد به «مسجد جامع» که وزیر علیشاه معروف به جیلان آن را ساخته است
رسیدیم. و در بیرون آن [با برگرداندن] رو به قبله، در دست راست یک مدرسه و در دست
چپ یک زاویه وجود دارد. صحن آن [جامع] با مرمر و دیوارهای آن با [چینی] قاشانی که
چیزی مانند زلیج است مفروش شده است. و یک نهر آب از آن میگذرد. در آن انواع اشجار
و تاکهای انگور و درخت یاسمین وجود دارند. و بر حسب عادت، هر روز بعد از نماز عصر
در صحن این جامع سورههای یس و فتح و عمّ را قرائت میکنند. و مردم شهر برای این جمع
میشوند.
یک شب را در تبریز گذراندیم. و فردایش فرمان سلطان ابوسعید به امیر
علاء الدین برای ملحق شدنش به وی رسید. پس با امیر از تبریز بازگشتم. و در تبریز
کسی از علما را ملاقات نکردم. سپس تا رسیدن به اوردوی[6]
سلطان به سیاحت ادامه دادیم. امیر مذکور، بودن من [در موکب] را به سلطان خبر داد و
مرا به حضورش برد. سلطان از مملکتم پرسید و خلعت و اسبی به من بخشید. و چون امیر به
او عرض کرد که من عازم سفر حجاز شریف هستم، سلطان فرمان داد توشه و مرکب [برای
سوار شدن حین] راه، با یک محمل [شتر] در اختیار من بهگذارند و این [فرمان] را به
امیر بغداد «خواجه معروف» نوشت. چون من به بغداد بازگشتم خواجه، فرمان سلطان را به
جای آورد ...
اشپولر: در شهر تبریز در آن زمان به تورکی مکالمه میشد
ابن
بطوطه میگوید در بازار جواهرفروشان تبریز، فروشندهگان جواهرات را به زنان تورک
نشان میدادند و زنان تورک در خرید
جواهر بر هم سبقت میگرفتند..... بسیاری از صاحبنظران، این تثبیت ابن بطوطه را به
صورت تورک و تورکزبان بودن اهالی تبریز در آن دوره معنی و تعبیر کردهاند. به
عنوان نمونه برتولد اشپولر مولف کتاب «تاریخ موغول در ایران؛ سیاست، حکومت و فرهنگ
دورهی ایلخانان»[7]، مشخصا با مرجع
نشان دادن این مشاهدهی ابن بطوطه در بازار جواهرفروشان تبریز، نتیجهی آتی را
گرفته است: «در شهر تبریز در آن زمان به تورکی مکالمه میشد» (In Tabriz sprach man schon damals türkisch). ترجمهی
تورکی این جملهی اشپولر بدین صورت است: «در تبریز، از قبل تورکی صحبت میکردند» (Tebriz’de zaten daha öncelerinden Türkçe konuşulmakta idi) [8]
متن
کامل پاراگراف مربوطهی اشپولر چنین است[9]:
«فرهنگ عامهی موغول در آسیای غربی سرانجام یکسره در فرهنگ عامهی
تورکها حل شد. فتح ایران و ممالک دیگر موجب شد که تورکها در این مناطق پراکنده
شوند. گرچه پیش از آن تاریخ نیز در مناطق مهم خاور نزدیک اقوام تورک ساکن شده
بودند، اما با بنیانگذاری قلمروی ایلخانان نه تنها فرهنگ عامهی تورکان در ایران
رسوخ کرد، بلکه مناطق مهم از جمله آزربایجان (در شهر تبریز در آن زمان به تورکی
مکالمه میشد [ارجاع در زیرنویس به نوشته ی مذکور ابن بطوطه] یکسره تحت تسلط فرهنگ تورکها در آمد. این یکی از بارزترین نشانههای
حملهی چنگیزخان و جانشیان وی به ایران است».
ابن بطوطه و تاریخنگاری فارسمحور و ضد تورک
تثبیت
تاریخی ابن بطوطه در بارهی تورک بودن اهالی تبریز به دورهی ابوسعید بهادرخان
ایلخان، از سوی قومیتگرایان افراطی فارس و تاریخنگاری رسمی و دولتی فارسمحور و
ضد تورک ایرانی تحریف و وارونهنمایی شده است. در این میان، برخی افراد منسوب به
جریان تاریخی مانقورتیسم تبریزی مانند احمد کسروی، یحیی ذکاء، منوچهر مرتضوی و
دیگران گوی سبقت را از دیگر همگنان پانایرانیست خود ربودهاند. آنها نه تنها
تورک بودن اهالی تبریز در هفتصد سال قبل به دورهی ابوسعید بهادرخان ایلخان را منکر
میشوند، بلکه ادعا میکنند که زبان تورکی چهارصد، سیصد حتی دویست سال قبل در
تبریز و دیگر نقاط تورکایلی رایج شده است.
اما
این دستهجات غافل از آن هستند که با فتح ری و قوم و ساوه و آوه و قزوین و همدان و
... به سالهای ١٠٢٩-١٠٣٠ میلادی توسط سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی؛ سپس فتح و
فتح دوبارهی ری و قزوین و ابهر و زنجان و همدان و کنگاور و ... توسط سلطان توغرول
بیگ سلجوقی به سالهای ١٠٤٢-١٠٤٦؛ و فتح تبریز و نخجوان و گنجه و دیگر مناطق آزربایجان
به سالهای ١٠٥٥-١٠٥٦ توسط توغرول بیگ سلجوقی و ابراهیم یینال و دیگران؛ تورکایلی،
هر دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی آن، دارای
اکثریت جمعیتی تورک و به وطن ملت تورک تبدیل شد. (هر چند قبل از آن هم، از قرون پیش از اسلام، گروههای
گوناگون شرقی و شمالی و غربی تورکیک متناوبا در مناطق مختلف تورکایلی اسکان یافته
بودند). پس از فتوحات ١٠٢٩-١٠٥٦، تغییرات و تحولات بعدی انجام گرفته در دورهی
دولتهای بی شمار تورک و موغول و تاتار و تورکمان، صرفا باعث تقویت عنصر تورک قبلا
موجود در تورکایلی و اوغوزی و تورکمانی شدن یکدست ترکیب قومی و زبانی آن شده است.
دروغپردازی کسروی: احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان
مینویسد:... از آخرهای آن هم سفرنامه ابن بطوطه را میداریم که در زمان
سلطان ابوسعید بتبریز رسیده و چنین مینویسد: «بر بازار گوهریان گذشتم چشمم از دیدن
گوهرهای گوناگون خیره ماند. غلامان نیک روی از آن بازرگانان جامه های زیبا در بر و
دستمالهای ابریشمی بکمر بسته، در پیشروی خواجگان ایستاده وگوهرها را بدست گرفته و
بزنان ترک نشان میدادند و آنان در خریدن بر یکدیگر پیشی میجستند و بسیار میخریدند.
من فتنه هایی در آنجا دیدم که باید بخدا پناه جست، و چون ببازار عنبر فروشان درآمدیم
مانند همانرا بلکه بیشتر در اینجا دیدم». این نوشته پسر بطوطه همان را میرساند که
ما در بالا نوشتیم. ترکان در تبریز مینشسته اند لیکن ترک و تاجیک از هم جدا میبوده
اند.
در
اینجا کسروی مرتکب چندین دروغپردازی و تحریف شده است.
١-ترجمهی
کسروی مغلوط و مخدوش است. به عنوان نمونه وی «تجار» در متن اصلی عربی را به «خواجگان»
ترجمه کرده است: «غلامان ...در پیشروی خواجگان ایستاده». در حالیکه در متن
عربی خواجگان وجود ندارد، تجار وجود دارد که به معنی بازرگانان است.
٢-نتیجهگیری
کسروی از بیان ابن بطوطه، به صورت «این نوشته پسر بطوطه همان را میرساند که ما
در بالا نوشتیم. ترکان در تبریز مینشسته اند لیکن ترک و تاجیک از هم جدا میبوده
اند» تماما بی پایه و مهمل است. ابن بطوطه هیچ صحبتی از وجود تاجیک در تبریز و
بازار تبریز نکرده است. تنها نتیجهای که نمیتوان از بیان ابن بطوطه گرفت، همان
حضور تاجیکها در تبریز است.
٣-نتیجهی منطقی که میتوان از این بیان ابن بطوطه «مملوکها جواهرات را به زنان تورک نشان میدادند»
گرفت، به شرحی که آمد، تورک بودن اهالی تبریز است. همانگونه که تنها نتیجهای که مثلا
از جملهی مشابه «فروشندهگان جواهرات را به زنان ژاپونی نشان میدادند» در یک
سفرنامهی توکیو میتوان گرفت، ژاپونی بودن اهالی توکیو است. و نه «اهالی توکیو
مرکب از تاجیک و ژاپونی بودند که در توکیو مینشستند، لیکن تاجیک و ژاپونی از هم
جدا میبودهاند»...
سایت تبریز اینفو: در مطلبی
که این سایت در ارتباط با سفر ابن بطوطه به تبریز درج کرده[10]، ناهنجاریهایی وجود دارد:
-در این مطلب شماری از اسامی پارسی سره سازی شدهاند. مانند
کاربرد «میانرودان» به جای ماوراء النهر، «تنگه» به جای طنجة که لفظی به زبان
بربری است، «ابن بتوته» به جای ابن بطوطه...
- به هنگام نقل مشاهدات ابن بطوطه در تبریز، کلمهی «تورک» حذف،
و عبارت «زنان تورک» به «زنان» تغییر داده شده است: «غلامان را با جامههایی
فاخر که دستارهای حریر بر کمر بسته و نزد بازرگانان ایستاده بودند و جواهرات را به
زنان عرضه میکردند و ایشان بسیار میخریدند و بر یکدیگر سبقت میجستند». این
اشتباه غیر قابل عفو است.
-در حالیکه کلمهی تورک حذف شده، سخن گفتن ابن بطوطه به
زبان فارسی (در صورت صحت) با تاکید ذکر شده است: «این جهانگرد معروف مراکشی که از
مردمان بربر یا آمازیغی بود و چهار یا پنج بار به ایران سفر نمود، و در تمام سفرهای
شرقی خود از زبان فارسی برای ارتباط با غیرعربها استفاده کرد».
[1] برای بحثی در بارهی روند تورکزبان و تورک شدن موغولان در
خاورمیانه و ماوراء النهر، نگاه کنید به نوشتهی:
رسمی
بودن زبان موغولی در دولت ایلخانی و تورکزبان شدن ایشان بنا به برتولد اشپولر
[2] موکب: بیر بویوک ذاتین یانیندا یاواش یورویهرهک گئدهن یایاق و یا
آتلیلارین هئیتِ مجموعهسی، آلای
[3] بهادر، بهادور، باهادیر، بغاتور، باغاتور، بقاتور، باقاتور، باقاتیر،
...: کلمه و عنوانی تورکی-موغولی-آلتایی به معنای دلیر و قهرمان
[4] سفرنامهی ابن بطوطه، دکتر محمدعلی موحد، چاپ ششم، ١٣٧٦، چاپ سپهر
نقش، جلد یکم صص ٢٨٣-٢٨٥
[5] اصل عربی، به نقل از نشر فرانسوی، جلد ٢، ص ١٣٠: وسافرت في هذه
المحلة عشرة أيام صحبة الأمير علاء الدين محمدٍ إلى بلدة تبريز، وكان من الأمراء
الكبار الفضلاء، فوصلنا بعد عشرة أيام إلى مدينة تبريز، ونزلنا بخارجها في موضع
يعرف بالشّام. وهنالك قبر قازان ملك العراق،
وعليه مدرسة حسنة وزاوية فيها الطعام للوارد والصادر من الخبز واللحم والأرز
المطبوخ بالسمن والحلوآء. وأنزلني الأمير بتلك الزاوية وهي ما بين أنهار متدفّقة
وأشجار مورقة. وفي غد ذلك اليوم دخلت المدينة على باب يعرف بباب بغداد، ووصلنا إلى
سوق عظيمة تعرف بسوق قازان، من أحسن سوق رايتها في بلاد الدنيا كل صناعة
فيها على حدة، لا تخالطها أخرى. وإجتزت بسوق الجوهريّين، فحار بصري ممّا رأيته من
أنواع الجواهر، وهي بأيدي مماليك حسان الصور، عليهم الثياب الفاخرة وأوساطهم
مشدودة بمناديل الحرير، وهم بين أيدي التجار يعرضون الجواهر على نسآء الأتراك، وهنّ
يشترينه كثيراً، ويتنافسن فيه. فرأيت من ذلك كلّه فتنة يستعاذ الله منها. ودخلنا سوق العنبر والمسك فرأينا
مثل ذلك وأعظم [او اعظم]. ثم وصلنا إلى المسجد الجامع الذي عمّره الوزير علي شاه
المعروف بجيلان، وبخارجه عن يمين مستقبل القبلة مدرسة، وعن يساره زاوية. وصحنه
مفروش بالمرمر وحيطانه بالقاشاني، وهو شبه الزليج، ويشقّه نهر مآء، وبه أنواع
الأشجار ودوالي العنب وشجر الياسمين. ومن عادتهم أنهم يقرأو [یقراون] به كلّ يوم
سورة يس وسورة الفتح وسورة عمّ بعد صلاة العصر في صحن الجامع، ويجتمع لذلك أهل
المدينة. وبتنا ليلة بتبريز، ثم وصل بالغد
أمر السلطان أبي سعيد إلى الأمير علاء الدين بأن يصل إليه فعدت معه. ولم ألق
بتبريز أحداً من العلماء. ثم سافرنا إلى أن وصلنا محلة السلطان، فأعلمه
الأمير المذكور بمكاني وأدخلني عليه، فسألني عن بلادي وكساني وأركبني، وأعلمه
الأمير أني أريد السفر إلى الحجاز الشريف فأمر لي بالزاد والركوب في السبيل مع
المحمل، وكتب لي بذلك إلى أمير بغداد خواجه معروف، فعدت إلى بغداد، واستوفيت ما
أمر لي به السلطان....
[6] اوردو (تورکی)، اوردا (موغولی): معسکر، قرارگاه نظامی خاقان
تورک-موغول
SPULER,
Bertold. Die Mongolen in Iran: Politik, Verwaltung und Kultur der Ilchanzeit
1220-1350 (The Mongols in Iran. Politics, administration and culture of the
Ilkhan period 1220-1350)
لینک
دانلود ترجمهی کتاب اشپولر به زبان فارسی: برتولد اشپولر. تاریخ موغول در ایران؛ سیاست،
حکومت و فرهنگ دورهی ایلخانان. ترجمهی دوکتور محمود میرآفتاب. بنگاه ترجمه و
نشر کتاب، تهران ١٣٥١
[8]
S. 497-498: Moğol kavmi nihayet Batı Asya’da Türklük içinde eriyip
gitmiştir. İran’ın ve diğer memleketlerin fethi en sonunda Türklerin iskan
ettikleri sahaların genişlemesini mucib oldu. Her ne kadar daha önceleri Yakın Asya'nın
önemli bölgelerinde Türk kabileleri iskan etmiş bulunmakta idiyseler de, İlhanlı
İmparatorluğu'nun kurulması sonucunda, yalnız Türk kavminin serpintileri İran’a
dağılmakla kalmamış, aynı zamanda da egemenliklerinin çekirdek alanı olan
Azerbaycan’ın bütün alanları da –Tebriz’de zaten daha önceleri Türkçe
konuşulmakta idi - mutlak olarak Türklük için kazanılmıştır. Bu, Çingiz Han
ve haleflerinin bugün de var olan en açık izlerinden biridir.
لینک
دانلود ترجمهی کتاب اشپولر به زبان تورکی:
Spuler, Bertold. İran
Moğolları; Siyaset, idare ve kültür; İlhanlılar Devri (1220-1350). Cemal Köprülü.
1937-590s
[9]
Das mongolische Volkstum ist in Westasien shclieslich ganz im turkischen
aufgegangen. Die Eroberung Persiens und anderer Lander hat so letztlich eine
Ausbreitung des turkischen Siedlungsgebiets mit sich gebracht.
Wenn auch vorher schon bedeutende Gebiete
Vorderasiens von türkischen Stämmen bewohnt waren, so hat die Errichtung des
ilchanischen Reiches nicht nur neue Splitter türkischen Volkstums in Iran
eingesprengt, sondern auch ganze Gegenden , wie das Kerngebiet ihrer Herrschaft
, Äzarbäigän (in Täbriz sprach man schon damals türkisch), endgültig für
das Türkentum gewonnen. Das ist eine der deutlichsten, noch heute vorhandenen
Spuren von Cingiz Häns und seiner Nachfahren Wirken.
[10] وصف تبریز در سفرنامه جهانگردان / ابن بطوطه
http://tabrizpedia.info/وصف-تبریز-ابن-بطوطه/
No comments:
Post a Comment