مقالهای تورکی از حاجی اسدالله ممقانی تبریزی
(١٩١٠): عاجز دئییلیز؛ جهالتیمیز غالبدیر. بو مرضین علاجی اتحاددیر!
در
این نوشته مقالهای تورکی به قلم اسدالله افندی ممقانی در تبلیغ اندیشهی اتحاد
اسلام، به نقل از نشریهی تعارف مسلمین، چاپ شده در استانبول به سال ١٩١٠ را آوردهام.
شیخ
حاجی اسدالله افندی ممقانی (مامقانی) تبریزی (Şeyh
Hacı Esedullah Efendi, Shaikh Asadollah Mamaghani) (۱٨٨٥– ۱٩٧٠) از مجتهدین شیعی
تجددخواه و اصلاحطلب تورک در پایان دورهی قاجار، یک مشروطهطلب معتدل هوادار اندیشهی
آزادی و حکومت قانون[1]، رابط
مجتهدین و خادمین دینی (روحانیون) شیعی مستقر در نجف با ایرانیان مقیم استانبول،
تبریز، اوروپا و قفقاز-روسیه؛ از اعضای موثر انجمن سعادت ایرانیان در استانبول؛ منصوب
شده از سوی سلطان عثمانلی به مقام شیخ الاسلامی شیعیان جهان؛ همبند جمعیت اتحاد و
ترقی عثمانلی، از پیوستهگان تورک ایرانی به حرکت اتحاد اسلام عثمانلی، و بدین سبب
از هموارکنندهگان مسیر روند خودآگاهی ملی تورک که در سالهای جنگ جهانی اول منجر
به «مجادلهی ملی تورک» در ایران و تورکایلی شد میباشد. در عرصهی دینی، اسدالله
افندی ممقانی در زمرهی نسل اول نواندیشان اسلامی-شیعی تورک در دوران مودرن بوده، مدافع لائیسیسم
و جدائی دولت از صنف متولیان دین و ضرورت عدم دخالت مطلق خادمان دین (روحانیت) در
امور دولتی و عرفی است.
مختصری از حيات شيخ حاجی اسدالله افندی ممقانی: شیخ اسدالله ممقانی
در سال ۱۸۸۵ در شهر ماماغان (ممقان) واقع در جنوب غربی تبریز به
دنیا آمد. تحصیلات خود در زبان و ادبیات تورکی و فارسی و عربی و فقه و اصول و حقوق
اسلامی را در تبریز آغاز کرد و سپس برای ادامه به نجف اشرف در عراق عرب که بخشی
از قلمروی امپراتوری عثمانلی بود رفت. در آنجا با محررین و ادبا و فضلا و مقامات تورک
عثمانلی مانند «سلیمان نظیف»[2] رفاقت و مراودت پیدا نمود و
از آن طریق با ایدههای تجدد، مشروطیت عثمانلی، دولت عرفی و نواندیشی دینی تورک
آشنا شد. در این دوره به همراه «احمد تاجر شبستری» رهبری «جمعیت ایرانیان بغداد و
عتبات عالیات» را- که پس از احیای رژیم مشروطه در عثمانلی، تحت حمایت «جمعیت اتحاد و
ترقی» به فعالیتهای خود افزوده بود- بر عهده داشت.
شیخ
اسدالله ممقانی پس از کسب درجهی اجتهاد به تبریز آمد و به صف مشروطهخواهان پیوست.
بعد از به توپ بستن مجلس به عنوان نمایندهی مجتهدین و روحانیون مشروطهخواه نجف
از راه حلب و شام عازم استانبول پایتخت امپراتوری عثمانلی شد. پس از ورود به
استانبول، به ریاست «انجمن سعادت ایرانیان» انتخاب گشت[3]. انجمن سعادت روابط صمیمانهای
با حزب «اتفاقی و ترقی» عثمانلی و «ژون تورکها» داشت، تحت حمایت آنها بود و به
صورت واسطه بین استانبول با تهران، تبریز، نجف و ممالک اوروپائی عمل میکرد. با
افزایش اعتبار و قدرت انجمن سعادت، شیخ اسدالله ممقانی از سوی سلطان عثمانلی به
مقام شیخالاسلامی مذهب شیعه در باب عالی منصوب شد. اندکی بعد لباس روحانیت را به
کنار گذاشت و در ترکیب سهیمهی سلطان و با تقبل تمام هزینهها از سوی دولت عثمانلی به
تحصیل در رشتهی حقوق در دارالفنون عثمانلی مشغول شد و دانشنامهی پایان
تحصیلات خود را از این دانشگاه دریافت کرد. در سال ١٩١٦به استخدام وزارت خارجه
درآمد و به نمایندهگی از دولتهای قاجار و عثمانلی، با سمت رئیس محکمهی نظارت بر
امور شرعیه در استانبول، به انجام وظیفه مشغول شد. اسدالله افندی ممقانی با رجال
عثمانلی مخصوصا «انور پاشا» و «طلعت پاشا» مرتبط بود. فعالیتهای شیخ حاجی اسدالله
افندی ممقانی به عنوان نمایندهی خادمان دینی شیعی نجف و رئیس کولونی ایرانیان در
«درِ سعادت» (استانبول) سبب شد تا دولت عثمانلی نسبت به ایرانیان و حرکات آزادیخواهانهی
آنها از خود نرمش و سمپاتی نشان دهد.
پس
از جنگ جهانی اول، شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی به تبریز بازگشت و در مسجد حاج سید
المحققین به امامت جماعت و وعظ پرداخت. در دوران وزارت عدلیهگی معاضدالسلطنه پیرنیا
به سبب اجتهاد در فقه، برای عضویت دیوان عالی دعوت شد. اما پس از اشتغال به مدتی
کوتاه، برای تکمیل و به روز کردن تحصیلات
حقوقی خود، بار دیگر به استانبول رفت و وارد دارالفنون عثمانلی شد. سپس به پاریس
رفت و چندی در آنجا به تحصیل و مطالعه در علم حقوق اشتغال داشت.
اسدالله
ممقانی مانند اکثر تورکگرایان هوادار اتحاد اسلام پس از سقوط خاندان قاجاری، به
دستگاه عدلیه جذب شد و عناوین شغلی متعددی از
جمله مدعی العموم استیناف اصفهان، معاون پارکه دیوان عالی تمیز (١٩٣٠)، مستشار دیوان
عالی تمیز (شعبههای مختلف به ویژه ۳ و ۴)، معاون اول دادسرای دیوان عالی کشور (١٩٤٤)،
رئیس شعبه چهارم دیوان عالی کشور، ... را بر عهده گرفت. اسدالله ممقانی در کابینهی
ساعد مراغهای وزیر عدلیه بود. او که یکی از اعضای کومیسیون تهیه و تدوین قانون مدنی
(جلدهای دوم و سوم) و از قضات نامدار عدلیه بود، در محاکمات جنجالی و تاریخی مانند
محاکمه نصرت الدوله فیروز، شرکت داشت. وی در سال ١٩٤٦ بازنشسته شد و در ۸۵ سالهگی
به سال ١٩٧٠ در تهران به درود حیات گفت.
تورک گرایی اسدالله افندی ممقانی: علی رغم آنکه اسدالله افندی
ممقانی مانند بسیاری دیگر از مقامات دینی تورک ایرانی معتقد به پروژهی اتحاد
اسلام عثمانلی (ابوطاللب زنجانی، هادی نجم آبادی، اسدالله خرقانی، شیخ الرئیس ابوالحسن
قاجار تبریزی، سید جمالالدین اسدآبادی، معلم احمد فیضی تبریزی، ...) یک تورکگرای
کلاسیک نبود، با اینهمه به صرف قبول پروژهی اتحاد اسلام عثمانلی، در زمرهی آماده
کنندهگان و بسترسازان روند خودآگاهی ملی تورک تورکان ساکن در ایران و تورکایلی و
یکی از پیشگامان و شخصیتهای موثر در ظهور تورکگرایی مودرن در ایران بشمار میرود.
بنا
به سلیمان نظیف، اسدالله افندی ممقانی خود را یک «تورک» اهل آزربایجان ایران میدانست.
بنا به میرزا رضاخان ارفع که در سال ١٩٠١ به سفارت دولت قاجاری در استانبول منصوب
شده بود، پس از ارائهی اعتبارنامهاش سلطان عثمانلی امر کرد که وزارت معارف عثمانلی
همه ساله دوازده تن از بزرگزادهگان ایران را مجانا در مدارس نظام و طب و حقوق
برای تحصیل قبول کند. شیخ اسدالله ممقانی، زهرا خانم قابله، راضیه خانم و مرضیه
خانم طبیبه، جلیل خان و مصطفی خان ارفعی دندانساز و ..... جزء این گروه سهمیهای
تحصیل کننده در عثمانلی بودند.
اسدالله
افندی ممقانی در سالهای حیات عدلیه، به همراه شخصیت ملی تورک علی هئیت، مخالف فکری
و سیاسی سید احمد کسروی تبریزی و تورکیستیزی و عقاید خصمانهی وی نسبت به اسلام و
خادمان دینی بود. در منابع دورهی پهلوی گفته میشود که اسدالله ممقانی تعصب و تمایلات
آزربایجانی داشت. با توجه به این که در آن دوره خود را «تورک» دانستن و یا داشتن
تمایلات «تورکی» برای مقامات دولتی یک تابو، بلکه جرم به شمار میرفت، این بیان را
میباید به تمایلات تورکگرایانهی وی تعبیر کرد. پس از شهریور ١٣٢٠ و برکناری
رضاشاه و باز شدن فضای سیاسی در کشور در سال ١٣٢١ اسدالله ممقانی به همراهی علی هئیت
تبریزی، سید ابوالفتح علوی خلخالی، حمید نطقی تبریزی (از شخصیتهای نسل اول تورکگرا
در ایران) و ... موسس و عضو چندین تشکل تورکگرا مانند «کلوپ آزربایجان» (بنا به
جواد هئیت «جمعیت آزربایجانیهای مرکز»)، «انجمن دوستی و فرهنگی ایران و تورکیه»،
... بود[4].
تورکینویسی و تورکی اسدالله افندی ممقانی- زبان مقالهی اسدالله
افندی ممقانی، تورکی معیار-ادبی است که در اواخر قرن نوزده در ایران و قفقاز مورد
استعمال بود. شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی از دوران تحصیل خود در تبریز قاجاری
در مدارس سنتی که در آنها تورکی نیز تدریس میشد با ادبیات تورک، سپس به هنگام
تحصیل در نجف-عراق عرب که جزئی از قلمروی عثمانلی بود، با محررین عثمانلی از جمله
«سلیمان نظیف» مراوده و با ادبیات سیاسی تورکی آشنائی پیدا کرد. این آشنائی پس از
مهاجرت او به استانبول پایتخت عثمانلی، انتصاب به مقام شیخ الاسلامی شیعیان از طرف
سلطان عثمانلی و بعدها تحصیل علم حقوق در دارالفنون استانبول به مراتب گستردهتر و
عمیقتر شد.
بی
شک شخصیتی محرر و ناطق و تئوریسین چون شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی، که سالهای
متمادی در تورکایلی، سپس عثمانلی-تورکیه زیسته و در آنجا به تحصیلات عالی پرداخته،
صاحب تالیفات متعدد به زبان تورکی است. اما تاکنون هیچکدام از تالیفات تورکی او
در ایران منتشر نشده است (به جز این مقاله که برای اولین بار معرفی میشود و یک
سخنرانی تورکی از او که قبلا در سؤزوموز درج شده است[5])
اسدالله ممقانی و حرکت اتحاد اسلام عثمانلی: اسدالله ممقانی و دیگر شخصیتهای
تورک هم عصر او، به سبب پیوستن به حرکت اتحاد عثمانلی، از هموارکنندهگان مسیر روند
خودآگاهی ملی تورک - در سالهای جنگ جهانی اول منجر به «مجادلهی ملی تورک» در ایران
و تورکایلی شد- محسوب میشوند:
الف-
پروژهی اتحاد اسلام تجدد و همگرایی و اتحاد عمل سیاسی-نظامی جوامع مسلمان اعم از
سنی و شیعی و علوی و وهابی و سنوسی و حتی ازلی و بهایی و احٖمدی-قادیانی و... در
مقابله با تجاوزات دول استعماری اوروپایی و در زیر چتر عثمانلی را تبلیغ میکرد.
این پروژه همچنین مانع تاریخی «تعصب مذهبی» که قرنها مانند سدی در مسیر نزدیکی
تورکان شیعی و علوی ایران و منطقه به تورکان عثمانلی عمل میکرد را از میان
برداشت و ضربهای کاری به سیاست استعمارگران اوروپایی برای جدا ساختن و تجرید جوامع
علوی-شیعی منطقه از جهان اسلام و ایجاد دشمنی و واگرایی و تفرقه در میان جوامع مسلمان، آغاز شده توسط شاهان خاندان صفوی (به ویژه شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب اول و شاه عباس
اول، که شیعهی امامی فارسی-عربی را به مذهبی برای دشمن ساختن تورکان علوی-شیعی
منطقه با بقیهی جهان تورکیک و جهان اسلام تبدیل کرده بودند) وارد ساخت.
ب-پذیرش
سیادت سلطان عثمانلی از سوی اسدالله افندی ممقانی و دیگر معتقدان تورک ایرانی پروژهی
اتحاد اسلام، دسیسهی تبدیل عثمانلیهراسی و عثمانلیستیزی (نوعی از تورکهراسی و
تورکستیزی) به رکن هویت قومی اهالی ایران و در این میان تورکان و مخصوصا نخبه گان
تبریزی را – که مانع مهم دوم در مسیر نزدیکی تورکان ایران و منطقه به تورکان عثمانلی
و جهان تورکیک و نتیجتا تشکل شعور ملی تورک بود -به افلاس کشانید.
جایگاه اسدالله افندی ممقانی در نواندیشی اسلامی تورک: اسدالله افندی ممقانی
از مجتهدین اصلاحطلب، متجدد و نوگرای شیعی و (مانند فاطمه برغانی طاهره قره
العین، سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجمآبادی، سید اسدالله خرقانی، شیخ
الرئیس قاجار تبریزی، میرزا ابوطالب زنجانی، ...) از پیشگامان نواندیشی اسلامی
تورک است. اسدالله ممقانی در این موضوعات تحت تأثیر فضای تجددخواهان عثمانلی بوده،
عموما در خط اسلام تورکی حرکت کرده است. («اسلام تورکی» یعنی قرائت و برداشتی از
اسلام که مطابق بر روحیات و سنن و شرایط و وضعیت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و
جوغرافی و اقتصادی و سبک زندهگی جوامع تورک است)
اسدالله
افندی ممقانی اندیشههای خود در باب نواندیشی اسلامی تورک را در سخنرانیها،
مقالات و کتابهایش مطرح کرده است. از جمله رسالهای با عنوان «مسلک الامام فی
سلامة الاسلام» که در سالهای نخست اقامت در استانبول و کتاب «دین و شؤون» که آن
را هفت سال بعد در سال ١٩١٦ تالیف و هر دو را در استانبول چاپ کرد. نواندیشی
اسلامی ممقانی بیشتر در عرصهی عمل و سیاست است و نه بازنگری اصول و امهات اسلام و
اصلاح و به روزسازی آنها. وی به عنوان یک اهل شریعت، نظریهها و برداشتهای تازهای
از دین، رابطهی دین و خادمان دینی (روحانیون) و حکومت، حکومت شرعی و فقهی روحانی،
عملکرد و وضعیت روحانیت، ... ارائه داده و بسیاری از اندیشههای سنتی رایج در این
موضوعات را به چالش و نقد کشیده است. از جمله او مدافع لائیسیسم و جدایی مطلق صنف خادمان
دین (روحانیون) از دولت و مسائل حکومتی است. بنا به اسدالله افندی ممقانی:
-عالم
اسلام غرق تعصب و جهالت بوده، و عامل اصلی آن روحانیون و مجتهدین شیعه هستند. اختلافات
فقهی میان فقها و به ویژه در عبادات منشاء اختلاف میان جماعت مسلمانان و موجب
اختلال امور مسلمین شده است.
-مراجع
تقلید و علمای اعلام و جامعهی روحانیت با توجه به سطح پائین آگاهی و دور بودنشان
از صحنهی اجتماع و تحولات عصر جدید و ... فاقد شرایط لازم برای کسب موقعیت رهبری
هستند و به هیچ دلیل عقلی و نقلی، به هیچ
عنوان و به هیچ بهانه صلاحیت و حق دخالت در امور غیر شرعی، مخصوصا در امور حکومتی
را ندارند.
- مسألهی اجتهاد و
تقلید در حد رجوع ناآگاه به آگاه بوده؛ هر نوع تسلط فقیه بر مقلدین بی موضوع است.
صلاحیت و وظایف عالم دینی، محدود به مرجعیت احکام راجع به این صنف است؛ مانند
محاکمات شرعیه، نکاح و طلاق، نصب قیم، بیان احکام عبادیه از قبیل مسائل صوم، صلواه
و غیر ذالک. محاکم شرع صلاحیت مداخله در امور عرفی را ندارند.
-دولت
حقه، منحصر به حکومت امام معصوم و فقیه جامعالشرایط نیست. حکومت (چه سلطنت، چه
جمهوری و چه نوع دیگر) در اختیار مردم است و اگر حاکم مورد تأیید مردم باشد، بر
اساس اصل قرآنی شورا، حاکمیت او مشروعیت پیدا میکند؛ در نتیجه مورد تائید اسلام
بوده، یک حاکمیت اسلامی است. «متدین حقیقی» کسی است که تابعیت حاکمیت عرفی و
قوانین اجتماعی آن را بهپذیرد.
-روحانیون
و مراجع تقلید و مجتهدین شیعه میباید با توجه به ضرورتهای زمانه، جریانات مدنیت
و انسانیت و تجدد و تعالی که از اوروپا در حال وزیدن است را خوشآمد گویند.
.....
خلاصهی مقالهی تورکی اسدالله ممقانی: دین اسلام بر خلاف دیگر ادیان، دینی
جامع است که تمام امور لازمهی انسانی شامل معاملات و سیاسیات و خلقیات و ... را
حاوی بوده، ترقی روحانی و تکامل نفسانی نوع بشر را تامین میکند. علی رغم این، وضعیت
امروز مسلمانان چیزی جز فقر و فلاکت و
کثافت و جهالت نیست. زیرا بر خلاف اوائل اسلام، در میان مسلمانان کنونی اتحاد وجود
ندارد. عامل ضعف و انحطاط کنونی جوامع مسلمان، سلاطین مستبد و علمای دینی بی خبر
از مقتضیات عصر هستند. چارهی خروج از این وضعیت، اتحاد است. اما نه اتحادی مجرد و
صرفا لفظی، چرا که چنین اتحادی موقتی و شکننده خواهد بود. بلکه اتحادی صحیح بر
مبنای محکم لازم است، که آن هم صرفا میتواند بر اساس تحصیل و معارف ایجاد شود. در این
جا علمای دین وظیفهی مهمی دارند و آن از میان برداشتن منافرت و تعصبات فرقهای و
مذهبی و طریقتی که همه ناشی از جهالتند است. ایجاد نفاق و دشمنی بین مسلمانان بر
اساس تفاوت بین مذاهب و طریقتها و ... بزرگترین ضربه به اسلام است. زیرا اینگونه
تفاوتها صرفا در فروعات و اموری بین اشخاص و خالِق هستند. اما حفاظت از اسلام بر هر
مسلمان واجب است و در این مورد، بر خلاف دیگر واجبات و وظایف، استثنائی وجود
ندارد. معنی حفاظت از اسلام در این عصر هم، حفاظت از وجود و حیات دولتهای مسلمانان است....
تعارف مسلمین، جلد ١، عدد ٢،
پنجشنبه ١٨ ربیع الاخر ١٣٢٨، [١٩ آوریل ١٩١٠]
[قاپاق اوستونده]: ایران افاضلِ علماسیندان و نجفِ اشرف مجتهدلهریندهن
شیخ اسدالله
دینِ حقِّ اسلام ادیانِ سائرهدهن زیاده نوعِ بنی بشری
ترقّی و تکاملا دعوت ائدییور. اگر بیر شخص درست بصیرتله سائرِ ادیانی تدقیق و
تحقیق ائدهرسه، گؤرور که اونلارین بعضیسی یالنیز تکالیفِ دینیهیی بیان ائدهر،
ترقّیاتِ روحانیه و تکمّلاتِ نفسانیهدهن عاریدیر. و بعضیسی یالنیز تهذیبِ
اخلاق و مراتبِ روحانیهیی بیان ائدهر، تکالیفِ بدنیه و سیاسیاتِ مدنیهیه چندان
تعرّض.و یوخدور.
اما دینِ حقیقتِ اسلام جمیعِ لازمهیِ انسانی؛ [ایستهر]
معاملات، ایستهر سیاسیات، ایستهر خُلقیات اولسون، هپسینی به طریقِ اکمل بیان
بویوروپ، تمامِ طُرقِ تکامل و ترقّییی مسلمانلار.ین یوزونه آچمیشدیر. فقط بؤیله
بیر قانون قارشیسیندا مسلمانلارین ضعف و انحطاطا دوشمهسی چوخ جایِ تعجّبدور.
بوگون بوتون ممالکِ اسلامیهیی سیاحت ائدهرسهک، فقر و
فلاکت و کثافت [و] جهالتدهن باشقا بیر شئی گؤرهمهییز. گویا جهالت و کثافت
مسلمانلارین لازمِ طبیعتی اولوپ، « اُطْلُبُوا اَلْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ الی اللَّحْدُ[7]»،
«طَلَبُ العِلْمِ فَرِیضُهُ عَلَی کلُّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمُهُ[8]»، «
النَّظَافَةُ مِنَ الْإِیمَانِ[9] » مسلمانلارا شامل دئییلمیش ! ....
شیمدی بیر پارچا دوشونهلیم. عجبا بوُنلارین سببی نهدیر؟
جنابِ اللّه مسلمانلارین طبیعتینی قاصر می خلق ائتمیش؟ تا کندی ترقّیات و تکمّلاتیمیزدان
مایوس اولوپ «
رَضِینَا بِقَضَائِهِ[10] » دییهرهک مقامِ تسلیمده دورالیم می؟ خیر، بؤیله شئی
اولماییپ، مسلمانلارلا باشقا ملّتلهر آراسیندا هیچ بیر فرق یوخ. و اونلارین ترقّیسی
اسبابِ مافوق الطبیعهیه مستند دئییل. بلکه قدرتِ عقل و سیاست و اتّحادلا بو مقامِ
شوکت و عزّته نائل اولموشلار.
عجبا مسلمانلار اوائلِ اسلامدان اتّحاد سایهسینده نه
فتوحاتِ محیّرالعقول که یاپمادیلار، نه ترقّیات که ائتمهدیلهر! پک آز مدّت
ظرفینده بیرقِ اسلامی اقالیمِ ثلاثهده، آوروپا، آسیا، آفریقادا تموّج ائتدیرمهدیلهر
می؟ و بوتون اهالیسی سایهیِ سلطنتِ اسلامیهده یاشامادیلار می؟ ائوئت: امّا او
گوندهن که سلاطینِ مستبّده کندی اغراضِ شخصیهلهرینی اِعمال ائتمهک
مقصدییله بعض مقتضیاتِ عصردهن بی خبر علماء واسطهسییله تخمِ نفاقی
زواللی مسلمانلارین قلبینه ساچدیلار و آنتیریقالارلا « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[11] »یی بوتون بوتون اونوتدوردولار، و «
مَنْ أَصْبَحَ لا یهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ
فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ[12] » حدیثِ شریفینی خاطره گتیرتمهدیلهر ... بو حرکاتین
نتیجهسی اولاراق گون به گون شوکت [ایله] عزّت، ضعف و انحطاطا مبدّل اولدو. و
ممالکِ اسلامیه همزهیِ وصل گیبی درجِ کلامدان ساقط اولدو. «
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِک قَرْیةً أَمَرْنَا
مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا
تَدْمِیرًا [13]»
...
شیمدی نه یاپمالیییز؟ اتّحاد ائتمهلیییز. اتّحاد ایله
هر شئیی یاپماق ممکندیر. اتّحاد سایهسینده ایدی که اوتوز سنهلیک شجرهیِ
منحوسهیِ استبدادی کؤکوندهن قازدیلار. اتّحاد سایهسینده ایدی که یالنیز
«تبریز» بلدهسینین اهالیسی اونبیر آی استبداد عسکرینین قارشیسیندا مقاومت
ائیلهییپ، بالاخره مقصدلهرینه نائل اولدولار.
عجبا سؤز ایله اتّحاد اولور مو؟ خیر. هیچ بیر وقت مجرّد
کلام ایله اتّحاد اولماز. جاهل بیر آدام بوگون اتّحاد ائدهرسه، یارین باشقاسینین
بیر تشویق و تحریکی اوزهرینه اتّحادی نفاقا مبدّل اولور. بوگون تحصیل و معارف
لازمدیر. وقتا که جهل علمه مبدّل اولور، و هر کس کندی منافع و مضرّاتینی دوشونمهیه
مقتدر اولور ایسه، او وقت اتّحاد طبیعتییله حاصل اولاجاق و بناءً علیه، اتّحاد دا
بیر اساسِ صحیح و قوی اوزهرینه ابتناء ائدهجهکدیر.
فقط تحصیل و علم و معارفه اوزون بیر مدّت لازم اولماسینا
مُبنی، علمایِ دینین شیمدی بیر وظیفهسی واردیر. او دا منافرت و تعصّب- که جهالتدهن
ناشیدیر- اورتادان قالدیریلمالی. اختلافِ طریقت یا خود مذهبدهن دولایی اظهارِ منافرت
ائتمهک، مُتاَمِّله یاخیشماز. چونکه مذهب، اختلافی بیر امردیر. امورِ فرعیهده و
خالِقیله کندی بینیندهدیر. مادام که اساسدا بوتون مسلمانلار متّفقدیر، شو حالدا
فروعاتلا اوغراشماق و دین قارداشلارینا اظهارِ منافرت ائتمهک اسلامیته بویوک
بیر ضربه اورماق دئمهکدیر.
بناءً علیه شیمدی بوتون موجودیتیمیزله اسلامین حفظینه
چالیشمالیییز. و اونون حفظینده متّحد اولمالیییز. و آوروپالیلاردان درسِ عبرت
آلمالیییز. شیمدی ممالکِ اسلامیهنین بیر نقطهسینده بیر خیریستییانا تعرّض
اولونسا، تمدّن و انسانیت نامی آلتیندان چار چابوق مداخله ائدهرلهر. گرچه مذهبلهری
مختلف اولسا بیله، یینه مداخلهدهن واز گئچمهزلهر. ایسپانیوللارین مراکشیلهرله
محاربهسی، روس حکومتینین ایرانا عسکر سوق ائتمهسی و شیمدی یئنی بیر دورهیه
گیرمیش اولان گنج ایران حکومتینین هر تشبّثاتینا مانع اولماسی، آوروپالیلارین
انسانیت و ترّقیپرورلیکلهرینی اثبات ائدهر!
روس حکومتی، آوروپالیلارین گویا حیاتی تهلکهده ایمیش
گیبی، ایرانا عسکر سوق ائدییور. عجبا ایراندا اون بیر آی محاربه ظرفینده احرارِ
ایرانیه طرفیندهن هانکی آوروپالییا تعرّض اولوندو؟ یاخود روسیهنین کندی مملکتی
نه وقت ایرانین شیمدیکی حالی گیبی امنیتلی بیر دور گؤردو؟ بونلارین حرکاتینین
نه غرضه مبتنی اولدوغونو بیلمهلیییز.
بوگون عالمِ اسلامیتین وجودو اسلام دولتلهرینین
وجودویلا قائمدیر. بناءً علیه، سلطنتِ اسلامین حفظی بوتون مسلمانلارا واجبدیر.
اوروج یاخود حج گیبی احکامِ شرعیهده مکلّفینین وجودونا بیر صدمه یاخود راحاتسیزلیق
عارض اولسا، شرعِ شریف بؤیله احکامینی رفع ائتمیش. فقط اسلامیتین حفظی خصوصوندا
دفاعی، بوتون مسلمانلارین اوزهرینه واجب ائتمیش.
گرچه بینلهرجه مسلمانلارین اتلافینا سبب اولان شئی
عدمِ اتّحادین نتیجهسینده و اسلامین تنزّل و اضمحلالیندا گؤرموش و گؤرمهکده
بولونموش ایکهن، نیچون چاره بولماقدان عاجز قالالیم؟ عاجز دئییلیز؛ جهالتیمیز
غالبدیر. بو مرض و خستهلییین علاجِ شافیسی اتّحاددیر، اتّحاد!...
شیمدی بو مرضین دوقتورِ حاذقی علماءِ اسلامدیر که
جهلایی اقناع ائدیپ، احکامِ الهی موجبینجه مسلمانلارین یکوجود و قارداش
اولدوغونو به حقًّ تلقین ائتمهک و ایناندیرماقدیر. اگر بو صورتله علماءِ اسلام
حرکت ائدهرلهرسه، اسکی زماندان زیاده شرفِ اسلامیت ظاهر اولاجاق و عمومِ ملل
آنلایاجاقلار که اسلام اساساً مانعِ ترقّی و تنزّل دئییل، بلکه بالعکس دینِ اسلام
ترقّی و تکاملون منشاء و منبعیدیر. و او وقت کمالِ افتخارلا «
هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَینَا[14]
» دئریز.
الشیخ اسداه
[1] علیرغم نواندیشی اسلامی و آزاداندیشی و آشنائی
عمیق با اندیشه و فلسفهی اوروپایی، اسدالله افندی ممقانی به سبب اعتقاد به اتحاد
اسلام و عثمانلیدوستی و مشروطهطلب میانهرو بودن، بر عکس رهبران مشروطهطلب افراطی،
دارای تمایلات ضد اسلامی و باستانگرایانه و خصومت با هویت تورکی و نفرت از دولت
تورک قاجاری نبود. در نتیجه از این منظر هم دارای موضعی ملی بود.
مئهران
باهارلی- مشروطهطلبان معتدل تورکگرا و مشروطهطلبان افراطی فارسگرا
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post.html
[2] سلیمان نظیف (دیار بکیر ۱۸۷۰ـ ایستانبول ۱۹۲۷)
نامی
آشنا در ادبیات و فرهنگ و تاریخ سیاسی ملت تورک ساکن در ایران در ربع آخر قرن
نوزده و ربع اول قرن بیستم است. وی مانند نامیق کمال و مَحْمَتْ یورداقول و ...
از محررین و ادبا و روشنفکران عثمانلی است که تاثیر عظیمی بر جنبش مشروطه داشتند.
سلیمان نظیف یکی از پدران معنوی و الهامبخش مشروطهچیان تورک در آزربایجان بود و
اشعار وی ورد زبان آنها. در دورهی مذکور بسیاری از محررین تورکیسرا و تورکینویس
مانند تقی رفعت، محمود غنیزاده و بعدها حبیب ساهر و دیگران تحت تاثیر آثار وی
بودند. سلیمان نظیف همچنین نقشی برجسته در تاریخ و روند تشکل شعور و خودآگاهی ملی
تورک به معنی مودرن، آغاز حرکت ملی دموکراتیک تورک و تربیت نسل اول تورکگرایان
مودرن و دموکراتیک در تورکایلی و ایران دارد. وی به همراه اسماعیل قاسپیرالی،
روشنی بیگ، رضا نور و دیگران در زمرهی نخستین نخبگان سیاسی و ادبی و محررین و
روشنفکران عثمانلی است که با انجام سخنرانیها و انتشار کتب و چاپ مقالات متعدد در
مطبوعات در بارهی تورکان ساکن در ایران و تورکایلی-آزربایجان اتنیک، به شناساندن
و معرفی آنها به افکار عمومی عثمانلی و جهان، و دفاع از حقوق ملیشان پرداخته،
مسالهی ملی تورکهای ساکن در ایران را وارد ادبیات سیاسی عثمانلی کرده، و مآلا
برای بیدار ساختن شعور ملی تورک در میان تورکان ساکن در ایران و تورکایلی-آزربایجان
اتنیک و تحریک و تشویقشان به تشکیل دولت ملی خود تلاش نمودهاند.
مئهران باهارلی- اهمیت سلیمان نظیف برای ملت تورک ما
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_43.html
مئهران باهارلی- سلیمان نظیف، یک تورک تورکمان و کوردنمایی
او
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_15.html
مئهران باهارلی- سلیمان نظیف: ای تورک اسیر فارس! مقالهای
تاریخی از سلیمان نظیف: برادران و خواهران یتیم ما (یتیم قاردشلریمز)-١٩٢٤
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_12.html
مئهران
باهارلی- سلیمان نظیف: ناصرالدّین شاهین شو گوزهل بیتلهری
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post.html
مئهران باهارلی- مهدی بهی شقاغی دئرمیش که: بن عالِمه قارشی
شاعر، شاعره قارشی عالِم .... اولوروم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_28.html
مئهران باهارلی- مکتوبی تورکی از عباس افندی عبدالبهاء
غُصْنِ اعظم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_5.html
[3] انجمن سعادت ایرانیان در استانبول تشکیلاتی اساسا بوجود آمده توسط
تورکهای آزربایجانی و غیر آزربایجانی از تورکایلی بود. مؤسس انجمن سعادت شخصیت
تورک «سید اسدالله خرقانی» (از ناحیهی خرقان، استان قزوین، تورکایلی) از نخستین
نواندیشان و اصلاحگران دینی تورک است که به بازنگری و نوسازی برخی از عقاید شیعهی
امامی پرداخته است. «سید اسدالله خرقانی» خود از شاگردان «شیخ هادی نجمآبادی» (از
ناحیهی تنکمان نظرآباد، استان البورز، تورکایلی) عضو برجستهی «اتحاد اسلام» در
تهران عصر ناصری بود و با «سیدجمال الدین اسدآبادی» (اهل اسدآباد همدان، تورک ایلی) شخصیت دیگر تورک و بانی نهضتهای
اصلاحی در جهان اسلام همکاری داشت.
[4] مئهران باهارلی- میرزا علی آقا هئیت تبریزی: یک شخصیت ملی تورک
[5] مئهران باهارلی- نطق تورکی شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی نوامبر ١٩١٠
[6] هپینیز تانرینین ایپلییینه توتونون
و داغیلمایین
[7] بئشیکدهن سین دئشییینه دهک،
بیلگی آرایین
[8] بیلگی ائدینمه بوتون قادین و ارکهک
بویونوئریکلیلهره (موسولمانلارا) واجیبدیر
[9] آرینیق (تمیز) اولما، اینانمانین
گرهییدیر
[10] قضاسینا راضیییق
[11] گئرچهکدهن اینانانلار قارداشدیرلار
[12] موسولمانلارین ایشلهرینی اؤنهمسهمهیهرهک
صاباحلایان کیمسه، موسولمان دئییلدیر
[13] بیر یئری یوخ ائتمهک ایستهدیییمیزده،
اورانین بای و وارسیللارینا فسق ائتمهلهرینی بویروق (امر) ائدهریک. بؤیلهجه
قییینلاندیریلمانی (جزالاندیریلمانی) حق ائتدیکلهریندهن سونرا، بیلهلهرینی
دارماداغین و یوخ ائدهریک.
[14] بو بیزه قایتاریلان یاتیریمیمیزدیر
(سرمایهمیزدیر)
No comments:
Post a Comment