رسمی بودن زبان موغولی در دولت ایلخانی و
تورکزبان شدن ایشان بنا به برتولد اشپولر
مئهران باهارلی
در زیر بخشهایی از ترجمهی فارسی کتاب تاریخ موغول در
ایران تالیف برتولد اشپولر[1]، در بارهی کاربرد رسمی و
مکتوب زبان موغولی در دورهی دولت ایلخانی و روند تورکزبان شدن سلاطین و طوائف و
اوردوهای موغول در ایران فعلی و ماوراء النهر را آوردهام.
١- در دورهی چنگیزخان و بعد از او تحت حاکمیت دولتهای
موغول؛ قاآنها و ایلخانان، سلاطین، فرماندههان و حدود نیمی از تودههای عظیم
اوردوهای ایشان از موغولها (نیم دیگر از تورکان) تشکیل مییافت. علاوه بر این
دسته از سلاطین و حکام و مقامات و نظامیان موغول، بعضا اقوام و طوائف موغول نیز به
همراه امرای خود به سوی غرب، ایران و آزربایجان و قفقاز و تورکیهی فعلی مهاجرت میکردند.
٢- دولتهای موغول شامل ایلخانی، زبان و خط موغولی را به
عنوان یک زبان و خط رسمی دولتی بکار میبردند. خط مورد استفادهی آنها برای نگارش
زبان موغولی، خط اویغوری[2] اصلاح شده که چنگیزخان شخصا
متداول ساخته بود، و بعدها خطی اختراع شده توسط یک راهب تبتی به اسم فاگْسْپا [ʼPhags-pa][3]، با حروف چهارگوش که
قوبیلای خان از اشاعهی آن حمایت میکرد بود.
٣-کاربرد رسمی زبان و خط موغولی در دولتهای موغولی حاکم
بر ایران و منطقه، از جمله در اشکال زیر بود:
-تاسیس بخشی در دبیرخانهی رسمی (دیوان رسایل؛ دیوان انشاء، ...) برای تالیف و نگارش متون موغولی
(دبیرخانه همچنین به تعداد زبانهای
رسمی دولت و دربار، دارای بخشهای
اویغوری، ختایی، تبتی، تنگویی، دری، ... بود)[4].
-در نشانهای
رسمی دولت، آلدامقا (آل طمغا)، ...
- در مراودات و مکالمات شفاهی قاآنها و ایلخانها، سلاطین و حکام و
نظامیان با دیگر مقامات و مردم
- در ضرب متون و اسامی بر سکهها
- در نگارش اسناد دولتی داخلی، یارلیقها و ...
- در نگارش مکتوبها و پیامهای دیپلوماتیک به دولتها و
مقامات خارجی
-در دادن نامهای موغولی به اماکن جوغرافیایی و شهرها و
... که قبلا دارای نامهایی به زبانهای دیگر بودند (هرچند مانند اسامی جوغرافیایی
تورکی، بسیاری از نامهای اماکن جوغرافیایی به زبان موغولی در ایران کنونی، یادگار
اسکان گروههای موغولی در آن مناطق است).
- صاحبمنصبان دولت، مورخین دربار و ... که خود
به لحاظ قومیت و تبار موغول نبودند هم به آموختن زبان موغولی رغبت نشان میدادند. همچنین
دولتهای دیگر مانند ممالیک مصر مکتوبات خود خطاب به ایلخانان را به زبان موغولی
هم مینوشتند. این و دیگر رفتارهای مشابه به سبب رسمی و دولتی بودن زبان موغولی در
دولتهای موغولی حاکم بر ایران و وقوف آنها به اهمیت و ضرورت دانستن زبان موغولی برای
ایجاد ارتباط با ایشان بود.
٤- سلاطین و حکام و فرماندههان موغول، علاوه بر زبان
موغولی، علی القاعده زبان تورکی (اویغوری، جغتایی، ..) را نیز میدانستند. بهویژه
سلاطین
موغول عموما افرادی چند، حتی چندین زباندان بودند. به عنوان نمونه چنگیزخان، که بنا به بسیاری از محققین، مادرش منسوب به یک طائفهی
-تورک-موغول مرتبط با قونقوراتها بود، تورکی نیز میدانست. و یا غازانخان فرمانروایی
فرهیخته بود و علاوه بر تورکی و مونقولی، بر زبانهای عربی، چینی، تبتی، هندی،
فارسی و لاتینی تسلط داشت[5].
٥- اختلاط گروههای مونقول و تورکیک در طول تاریخ امری معلوم،
واقعی و تثبیت شده است. در طول تاریخ گروههای تورکیک و یا مونقول تاریخی اندکی یافت
میشوند که به درجات معینی با دیگری آمیختهگی
نداشته باشد. حتی در مواردی در هم آمیختهگی شدید و طولانی دو عنصر
تورک و موغول، پدیدههای قومی انتقالی موغول- تورک، مانند «تاتار» را ایجاد کرده
است. مفهوم تاتار در آغاز بیشتر صبغهی موغولی و بعدها بیشتر صبغهی تورکی داشت. چنانچه همانطور که مولف جامع نیز تثبیت کرده است
پیش از ظهور چنگیز خان و جهانگشایی او، مونقولها هم جزئی از تاتارها شمرده می
شدند. بعضی ملل تورکیک معاصر
مانند تاتار و کازاخ (قازاق) و اویغور و اغلب گروههای تورکیک سیبیریایی به لحاظ
تباری گروههای آمیختهی تورک و مونقول هستند. البته علاوه بر تورک شدن گروههای متعدد
مونقول (یعنی موغولها)، برخی گروههای تورک هم تدریجا مونقولزبان شدهاند.
٦- در قلمروی ایلخانی و شرقتر از آن در آسیای میانه در
قلمروی دولت جغتایی، عنصر پرشمار موغول به مرور زمان تورکزبان شد. با اسلام آوردن
بسیاری از سران موغول در ماوراء النهر (ترمشیرین، تهرْمهشْرین، ...) و ایران
کنونی (غازان خان، ...)، آداب و رسوم و فرهنگ عامهی موغول هم در این پهنه در فرهنگ عامهی تورک
استحاله یافت. چنانچه مدتی بعد در اواخر قرن ١٣ میلادی، موغولهای قلمروی ایلخانی
و شرقتر از آن دولت جغتایی در ماوراء النهر، تقریبا تماما تورک شده بودند[6]. به زبان تورکی تکلم میکردند،
زبان تورکی را در مراسم مذهبی خود (سرودها و الاهیها، اوراد و اذکار و..) بکار میبردند
و خود را «تورک» دانسته و معرفی مینمودند[7]. حتی برخی از سلاطین موغول
در ایران، آسیای میانه و هندوستان خدمات بسیار ارزنده و ماندهگاری به فرهنگ، زبان
و ادبیات تورکی نمودهاند[8].
٧- پیش از دورهی ایلخانی، گروههایی انبوه از تورکها در سرتاسر ایران و مخصوصا به صورت
کومپاکت در شمال غرب آن تورکایلی- شامل هر دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی آن (در عراق عجم-جبال)، قفقاز و آسیای صغیر پراکنده شده و اسکان یافته بودند. با این همه
در دورهی ایلخانی بود که به موازات ورود دستهجات انبوه اوردوها و اقوام تورک جدید
به همراه اوردوها و اقوام موغول تورک شده و یا در حال تورک شدن، و با رسوخ فرهنگ عامه
و آداب و رسوم تورک به اعماق جوغرافیای تورکایلی (تمام شمال غرب ایران) و قفقاز
جنوبی، این منطقه به طور یکدست تورک شده، روند تبدیل آن به وطن تورک که از دورهی
پیش از اسلام آغاز شده بود به طور قطعی به پایان رسید. چنانچه اشپولر هم میگوید «در
دورهی ایلخانان، در تبریز به تورکی تکلم میشد».
٨-دولت ایران، ناسیونالیسم فارسی و بسیاری از شرقشناسان-ایرانشناسان غربی، با میراثدزدی
تمدنی و غارت معنوی، آثار و مظاهر تمدنی دولتهای موغولی حاکم بر ایران فعلی و یا
بخشهایی از آن را (دولتهای ایلخانی-هولاکویی، جلایری-ایلکا نویان، آل چوپان،
آل اینجو،....)، از سنن دولتمداری و پرچمها (شیر و خورشید و شمشیر) و سمبولها و
نظام پولی و ارتش آنها گرفته تا دستاوردهایشان در عرصهی علوم نجوم-اخترشناسی،
تاریخ، ریاضیات و هنرهای موغولی از قبیل معماری و خطاطی و مینیاتور و نقاشی و موسیقی،
صنایع کتاب و کتابآرایی.... را به اسم ایرانیت و فارسیت مصادره و غصب و با نام
«ایرانی» تقدیم میکنند. اما به طور گزینشی، بخش دیگری از سنن و مظاهر تمدنی
موغولی از قبیل تولرانس زبانی، چند زبانه بودن دولت و رسمیت زبان تورکی و موغولی در
آن دولتها را مخفی ساخته و حذف و طرد میکنند. (تولرانس زبانی، چند زبانه بودن
دولت و رسمیت زبان تورکی، جزئی از سنن و تاریخ این منطقه و مردمان آن است. بر عکس، رسمیت
دولتی انحصاری زبان فارسی در ایران، بدعتی نامیمون در ضدیت با سنن و تاریخ آنها است
و دیر یا زود بدان پایان داده خواهد شد).
٩- علاوه بر آفرینش میراث مدنی، علمی، هنری و مظاهر
تمدنی فوق الذکر، موغولها در تشکل تباری ملل کنونی ساکن در ایران اعم از تورک و
تورکمن، فارس-تاجیک، کورد، لور .... نقش اساسی داشتند. ذکر این نکته ضروری است که
هرچند بخش اعظم تودهی موغول به مرور زمان تماما تورکزبان و تورک شد، اما بخشهای
دیگری از موغولها که در خارج مناطق تورکنشین ایران اسکان کرده بودند، مستقیما و
یا در قالب تورکهای موغولتبار، تدریجا در بومیان ایرانیک مخصوصا سه گروه فارس-تاجیک،
کورد و لور استحاله یافتند. به واقع بخش عمدهای از تاجیکها و فارسها و کوردها و
لورهای معاصر ایران، به تنها بر خلاف تبلیغات «آریایی خالص» نیستند، بلکه اصلا
موغولهای تغییر زبان داده شدهاند. بی جهت نیست که نیمی از اسامی جوغرافیایی
مناطق فعلا کوردنشین در ایران موغولی است. و یا هزارههای ایران و أفغانستان اساسا
مونقولها و موغولهای تاجیکزبان شدهاند. ... استحالهی گروههای مونقول و موغولهای
تورک شده در تاجیکها-فارسها و لورها و کوردها و نقش اساسی آنها در تشکل این
اقوام ایرانیک، موضوعی تماما مغفول و سانسور شده، حتی تابو در تاریخنگاری و مردمشناسی
ایرانی و ایرانشناسی و ... است.
١١- ناسیونالیسم فارسی و تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرایی
استالینیستی به تحریف تاریخ موغولی ایران و در این راستا به شیطانسازی از عنصر و
مولفهی موغولی و طرد و انکار آن پرداختهاند. آنها در ارتباط با واقعیت رابطهی
تباری، فرهنگی، زبانی و تاریخی مردم تورک با بخشی از گذشتهی موغولیاش (و عثمانلیاش)
در میان نخبهگان تورک نوعی ترس و واهمه ایجاد کردهاند. اما ملت تورک و دوستداران
علم و حقیقت، باید خود را از این ترس رها سازند. از این منظر، تمام کلمات و پسوندهای
موغولی در زبان تورکی، ایضا کلمات و پسوندهای تونگوزی، تبتی، چینی، کورهای، حتی
سانسکریت وارد شده به زبان تورکی از طریق زبان موغولی؛ تمام دولتهای موغولی حاکم
بر ایران فعلی و یا بخشهایی از آن (ایلخانی-هولاکویی، جلایری-ایلکا نویان، آل چوپان،
آل اینجو، حتی آل کرت-غوریان از موغولهای بعدا تاجیکزبان شدهی هزاره، تیموری از تاتارها،
قوتلوقخانی- قراختائی اصلا چینی)؛ مینیاتور و معماری
و دیگر هنرهای موغولی و .... همه جزئی از میراث تاریخی و سیاسی و فرهنگی تورک، یعنی
«خودی» هستند.
پایان نوت مئهران باهارلی
بخشهایی از کتاب تاریخ موغول در ایران تالیف
برتولد اشپولر[9]
[در بارهی رسمی بودن زبان
موغولی در دورهی ایلخانان]
دستههایی که تحت فرماندههی چنگیزخان کشور
خوارزمشاه را تصرف کردند، و همچنین سپاههای بعدی موغول، یک واحد قومی و زبانی
را تشکیل نمیدادند. دو قوم به وضوح قابل تمیز از یکدیگر بودند: موغولان که نقش
رهبری به عهدهی آنان بود و تودههای عظیم سپاه را تشکیل میدادند و تورکان. مردم
این زمان نیز متذکر این تفاوت بودهاند.
...
صرف نظر از لشکرکشی، اقوام موغولی گاه گاه تحت
رهبری امرای خود به سوی مغرب کوچ میکردند. پس از برچیده شدن بساط ایلخانان، دیگر
اطلاعی در بارهی تعداد و سرنوشت آنان در دست نیست.
چنگیزخان گذشته از زبان مادریاش که موغولی
بود، به زبان تورکی نیز سخن میگفت. و جانشینان او اگر چه بر زبانهای دیگر نیز
تسلط داشتند، اما جملهگی به زبان موغولی سخن میگفتند. خط اویغوری را که چنگیزخان
برای نوشتن کلمات موغولی متداول کرد، و در آغاز گروه معدودی آن را میشناختند، تا
امروز باقی مانده است. پعاگسپا [فاگْسْپا- ʼPhags-pa] راهب تبتی
خطی اختراع کرد که حروف آن به شکل چهارگوش بود و به نام خود وی نامیده گردید. این
خط که قوبیلای از اشاعهی آن حمایت میکرد به زودی منسوخ شد.
بر روی سکههای موغولی قاآنها و ایلخانان،
با توجه به این وضع، گذشته از متن عربی متداول، متن موغولی نیز به خط اویغوری که
کوتاه بود ضرب میشد. تنها غازان یک بار فرمان داد که بر روی سکه علائم پاگسپا
نیز ضرب گردد. تمام ایلخانان پس از آباقا این رسم را محفوظ داشتهاند. در دوران
زمامداری غازان و اولجایتو نقصان خط موغولی مشهود است، اما این خط در دورهی
ابوسعید بار دیگر رونق میگیرد. حتی آخرین فرمانروایان بی نفوذ موغول، بر روی سکههایشان
متن موغولی ضرب میکردند، اگرچه این متن تنها حاوی نام آنان بود.
اسناد موغولان نیز به زبان مادری ایشان نوشته
میشود. اما مدتی پس از تشکیل فرمانروایی موغولان نمونههای اسناد مسلمانان که به
زبانهای عربی و فارسی نگاشته شده بود، سرمشق موغولان قرار میگرفت. اسناد و نامههای
ارسالی به ممالک خارجه نیز، حتی به مصر، گاه گاه به زبان موغولی تصنیف میگردید.
اما در مورد این کشور مکاتبات به زبان عربی نیز نگاشته میشد. مصریان دبیرخانهی
مخصوصی برای زبان موغولی تشکیل داده بودند که پناهندهگان ایرانی و بردهگانی که
از دشت قیپچاق به مصر میگریختند، در آن به کار اشتغال داشتند. و در نتیجه پیامهای
خود را به دربار خان موغول گاه گاه به زبان موغولی تصنیف میکردند.
اما چون مکتوب موغولی به مغربزمین از جمله
فرانسه، انگلستان و دربار پاپ میرسید، ایجاد اشکال میکرد. ناگفته نماند که اغلب،
ترجمهی فارسی و یا لاتین نامهها ضمیمهی آن بود. چنان چه پیام خان موغول کتبا به
لاتین ترجمه نهشده بود، شاهان مغرب زمین ناگزیر بودند که آن را توسط سفرای موغول
به زبان لاتین ترجمه کنند.
برخی از صاحبمنصبان دولت که از اقوام غیر
موغولی بودند، زبان موغولی را کمی میآموختند، تا در مذاکره با فرمانروا در هنگام
لزوم از اطلاعات خود در آن زبان یاری جویند. مورخین دربار نیز چون رشیدالدین از
اطلاعات خود در این زمینه برای تالیف وقایع تاریخی دورانهای گذشته استفاده میکردند.
اگر چه آنان معمولا همکاران موغولی در اختیار داشتهاند.
....
زبان موغولی مدتها در میان موغولان زنده بود.
به این موضوع از آن جا میتوان پی برد که در آثار عربی و فارسی هنگام نقل لغات موغولی
تنها صورت صحیح و کامل کلمات ذکر نمیشد، بلکه گاه گاه این کلمات به صورتی که در
میان مردم در مکالمات روزمرهی آنان متداول بود نقل میگردید. به خصوص حرف غ که [اگر]
در میان دو حرف صدادار واقع بود حذف میشد. مثلا المفضل، حاکم قفقاز را که نامش
جورماغون است، پیوسته به نام جورمون ذکر و نام تقتغا، خان دشت قیپچاق در آثار
نویسندهگانی که به زبانهای عربی و فارسی مینگاشتند، به صورت تقطا (و یا طقتا)
نوشته شده است. چنان چه مردم به این زبان تکلم نمیکردند، در نامهای مذکور این
حرف حذف نمیشد و نویسندهگان این نامها را به همان صورتی که در زمان گذشته معمول
بوده است، نقل میکردند. در چین نیز وضع به همین منوال بود. در ایران به کرّات برای
شهرهائی که نامی داشتند، نامهای موغولی نیز دیده میشود.
در مشرقزمین و در مغربزمین گذشته از عنوان
موغول، اغلب نام تاتار و یا تارتار به چشم میخورد. میر خواند این دو نام را گاه
گاه با یکدیگر و همزمان به کار میبرد. به این ترتیب وقتی گفته میشود که زبان
رسمی دربار قاآن در آغاز قرن هشتم تاتاری بوده است، باید دانست که منظور همان زبان
موغولی است. اما چون در زمانهای بعد صحبت از زبان تارتاری میشود، منظور زبان
تورکی است. چه در آٚن موقع دیگر دو قوم موغول و تورک با هم در آمیخته بودند. کلمهی تاتار به
این معنی به خصوص در بارهی تورکانی که امروز در روسیه ساکنند اطلاق میشود.
[در بارهی تورکزبان شدن موغولان]
گذشته از موغولان، قبایل تورک در هجوم اقوام
آسیای شرقی و مرکزی به مناطق غربی نقش مهمی به عهده داشتند. تعداد کثیری از
سپاهیان چنگیزخان و به روایت ابن اثیر بیش از نیمی از آنان تورک بودهاند. به این
ترتیب سپاهیان چنگیزخان که سمرقند را تصرف کردند، به تورکانی که خوارزمشاه مامور
دفاع آن شهر کرده بود، به این دلیل که آنان نیز همنژادشان هستند، زیانی وارد
نیاوردند. این وضع در جنگهای دشت قیپچاق و نیز زد و خورد موغولان با تورکان قفقاز
و در نبردهای اطراف بغداد در سال ٦٥٨ ه.ق. مشهود است.
ایلخانان گذشته از زبان موغولی یعنی زبان
مادریشان – که دستور چنگیزخان مبنی بر انتخاب زن اصلی از میان زنان موغول نیز به
دوام آن کومک میکرد، زبانهای تورکی و فارسی را نیز میفهمیدند. حتی در مواردی که
مستقیما به این موضع اشاره نهشده است، باید در تسلط ایلخانان بر زبانهای تورکی
و فارسی تردیدی نداشت. با این همه میدانیم که ابوسعید مثلا با اتابک لورستان به
زبان تورکی صحبت میکرد و غازان گذشته از زبان موغولی، از زبانهای عربی، هندی، کشمیری،
تبتی، ختای، و فرنگی مطلع بود. ماموران غیر ایرانی دولت ناگزیر بودند که بر زبان
فارسی و یا عربی متناسب حوزهی ماموریتشان تسلط داشته باشند.
.....
گسترش دین اسلام وجود موغولان را در کنار
تورکان رفته رفته از میان برد و موجب شد که آداب موغولان یکسره در رسوم تورکها
حل شود. مارکوپولو در سال ١٢٧٤ وجود چنین تمایلی را مشاهده کرده است. مدتی پس از
آن یعنی در هنگام زوال سلطنت ایلخانان، این تحول تقریبا کامل شده بود.
در ماوراء النهر نیز تحولی به همین شکل صورت
گرفته است. کَپَکْ [کهپهکKepek ] و پس از او
ترمشیرین [تهرمه شْرینTerme Şrin ] که دین اسلام را پذیرفت بیشتر
به زبان تورکی تکلم میکردند و خود را «سلطان تورکان» میدانستند. در مجالس قرائت
قرآن گذشته از اشعار فارسی، اشعار تورکی نیز خوانده میشد. ظاهرا زبان موغولی دیگر
هیچگونه اهمیتی نداشت.
فرهنگ عامهی موغول در آسیای غربی سرانجام یکسره
در فرهنگ عامهی تورکها حل شد. فتح ایران و ممالک دیگر موجب شد که تورکها در این
مناطق پراکنده شوند. گرچه پیش از آن تاریخ نیز در مناطق مهم خاور نزدیک اقوام تورک
ساکن شده بودند، اما با بنیانگذاری قلمروی ایلخانان نه تنها فرهنگ عامهی تورکان
در ایران رسوخ کرد، بلکه مناطق مهم از جمله آزربایجان (در شهر تبریز در آن زمان
به تورکی مکالمه میشد) یکسره تحت تسلط فرهنگ تورکها در آمد. این یکی از
بارزترین نشانههای حملهی چنگیزخان و جانشیان وی به ایران است.
[1] لینک دانلود اصل کتاب به زبان
آلمانی:
SPULER, Bertold
Die Mongolen in Iran: Politik, Verwaltung und Kultur der Ilchanzeit 1220-1350
لینک دانلود ترجمهی کتاب به زبان تورکی:
İran Moğollari, Cemal Köprülü, Ankara, 1957https://turuz.com/book/title/Iran+Moghollari-Siyaset-Idare+Ve+Kultur+Ilxanlilar+Devri+%281220-1350%29-Bertold+Spuler-Cemal+Koprulu-1937-590s
لینک دانلود ترجمهی کتاب به زبان فارسی:
برتولد اشپولر. تاریخ موغول در ایران؛ سیاست، حکومت و
فرهنگ دورهی ایلخانان. ترجمهی دوکتور محمود میرآفتاب. بنگاه ترجمه و نشر کتاب،
تهران ١٣٥١
[2] مئهران باهارلی. خط و زبان تورکی اویغوری از خطوط و زبانهای رسمی
دولتهای تورکی حاکم بر ایران. ٢٠٠٦
[3] این نام که در متون عثمانلی به صورت «با سه پا»
نوشته میشد، در ترجمهی فارسی کتاب، به صورت نامناسب «پعاگسپا» نوشته شده که
نمونهای از افزودن نادرست حرف عین عربی به کلمات تورکی و ... غیر عربی است. برای اطلاعات بیشتر در این موضوع:
مئهران باهارلی. افزودن حرف ع - عین عربی به کلمات تورکی،
آشیق-عاشق، اوراقات-آروات-عورت، آباقا-عمی جان، آیراکی-عرق، آتامان-تومان-عثمان، ...
[4] دولت تورک- موغول جلایری (۱۳۳۵–۱۴۳۲) طبق سنت جاافتاده و تغییرناپذیر
همهی دولتهای تورک و موغول پیش و پس از خود در ایران، دارای چندین زبان و خط رسمی
دوفاکتو (زبانهای تورکی، موغولی، فارسی و عربی؛ خطوط اویغوری، عربی، ....) بود.
در دورهی دولت تورک- موغول جلایری، زبانهای موغولی و عربی زبانهای رسمی «بیتیکچی»
(دیوان انشاء که فرمانها و اسناد سیاسی و اداری نامههای سلاطین و وزرا را
تدوین و گردآوری میکرد؛ دفاتر ثبت و ضبط اداری)، حتی «یارغو» (دیوان قضا)
بودند. همچنین دستور داده شده بود تمام قوانین که پیش از آن اغلب به زبان
عربی بود (پایتخت نخستین جلایریان، شهر بغداد در عراق عرب بود)، در هر محل به
زبان همان محل نوشته شود. جلایریان مانند دیگر دولتهای تورک-موغول هرگز نهکوشیدند
که زبان تورکی و یا موغولی را بر مردم قلمروی حاکمیت خویش تحمیل کنند.
مئهران
باهارلی. شعر تورکی سلطان احمد جالاییر- جلایری
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/blog-post_7.html
[5]
Ghazan was a man of high culture. Besides his mother tongue Mongolian, he
more or less spoke Arabic, Persian, Indian, Tibetan, Chinese, and
"Frank", probably Latin. Histoire de l'Empire Mongol, Jean-Paul
Roux, p.432
[6] رابطهی تورکها و موغولها بسیار مرکب و نزدیک
است. تورکهای
اوغوز غربی ساکن در ایران و جهموری آزربایجان و تورکیه و عراق، از ترکیب
هزاران طائفه و تیرهی متفاوت تورک و موغول آمیخته با بومیان گوناگون بوجود آمدهاند.
برای تعیین تبار ایشان، باید هر کدام را جداگانه مورد بررسی قرار داد. در این
رابطه، روایت شاهان قاجار از اصل و ریشهی موغولیشان صحیح است. هستهی اصلی ایل
قاجار، طوائف موغولی تورک شدهی سولدوز و جلایر و اوزبیک و ... است که بعدها مانند
بارلاسها و اویراتها و مرگیتها و قونقوراتها و سولدوسها و چاغاتایها و
تاتارها و ... در آناتولی جنوبی-شمال سوریه، قفقاز جنوبی، تورکایلی و خوراسان با
طوائف اوغوزی در هم آمیختهاند. حتی ریشهی نامهای «قاجار» و و دو شاخهی اصلیشان
قوانلو –«قۇوانلو» (آشاغی باش بعدی) و دوللو-«دۇوانلو» (یوخاری باش بعدی) هر سه
موغولی است .... ویا در ایران بوغایری و جلایر
و تایمانی و تیموری و قرائی و گرایلی و اهالی سولدوز و چار اویماق و بورچالوها
و قازاقهای داخل در قاراپاپاق و کوراسونها و تورکهای سلطانیه و ساوه و زنجان و
همدان و صدها منطقهی دیگر تورکایلی از ترکیب موغولهای مهاجر و حاکم بر آنها با تورکان و
دیگر بومیان آن مناطق حاصل شدهاند.
[7] در قرون ١٤ و ١٥ میلادی در ایران، هندوستان و کل آوراسیا دول و
خاندانهای اصلا موغولی ایلخانی (جلایری)، هلاکوئی (ایلکانی)، چوبانی، اینجوئی،
قوتلوق خانی (قاراخیتای)، جغتائی (چاغاتای)، آلتین اوردا، موغال …. در تودهی
تورک و فرهنگ تورکی استحاله یافته بودند. به منظور تاکید بر فرق و تفاوت بین موغولهای
اصلی تغییر زبان و هویت نداده و موغولهای تورک شده، گروههای موغولی اصیل خویشتن
را «مونغول» (Mongol)،
بخش تورک شدهی ایشان در اوراسیا خود را اغلب «مغول-موغول» (Moğul-Moghul) و موغولهای تورک شده در هندوستان خود را «موغال» (Muğal-Mughal) نامیدهاند. اما منابع
فارسی فرقی بین مونقولهای تورک شده یعنی «موغول» و گروه اصلی «مونقول» نمیگذارند
و در نتیجه و به خطا همه را یکجا مغول و در این میان دولتهای موغولی تورک مانند ایلخانیان،
چوپانیان و غیره را هم دولتهای مغول به معنی مونقول مینامند.
[8] از این جمله است سولطان احمد اویس اوغلو غیاث الدین بهادر جالاییر
(١٤١٠-١٣٨٢) سلطانی فرهیخته از خاندان جلایری و یا ایلخانی با حاکمان اولیهی
مونقول، که در سیر زمان تماما به دولتی تورک تبدیل شد. سلطان احمد جالاییر که موسیقیشناس،
سخنور، مذهّب، نقّاش و خاتمبندی برجسته بود، دیوان شعر ارزشمند و مهمی به زبان
تورکی داشت که تاکنون صرفا یک غزل از آن تثبیت شده است.
مئهران باهارلی. شعر تورکی سلطان احمد جالاییر- جلایری
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/blog-post_7.html
[9] برگرفته از صفحهی ٤٤٧ تا ٤٥٣ ترجمهی فارسی. منابع ذکر شده در
این بخش توسط اشپولر، در عکسهای ضمیمهی این نوشته دیده میشوند. این ترجمهی فارسی، در مجموع ترجمهای موفق است.
با این همه در این نقل، اسامی تورکی و موغولی در کتاب اصلی اشپولر که احیانا در
ترجمهی فارسی به غلط ثبت شدهاند، به صورت صحیح و اصلی آنها و اغلب مطابق با
تلفظ اشپولر نوشته شد.
No comments:
Post a Comment