Saturday, December 12, 2020

تشکر از ظریف و دیگر مقامات و اوپوزیسیون فارس بابت واکنششان به ‌بایاتی‌ای که ‌اردوغان خواند

 تشکر از ظریف و دیگر مقامات و اوپوزیسیون فارس بابت واکنششان به ‌بایاتی‌ای که ‌اردوغان خواند

مئهران باهارلی


تفسیرهای مختلفی در باره‌ی علت واکنش ظریف و دیگر مقامات جمهوری اسلامی‌ایران از قبیل غلامعلی حداد عادل، محسن رضائی و اوپوزیسیون فارس و پان‌ایرانیست و ... به‌ بایاتی تورکی آرازی آییردی‌لار که‌ اردوغان در مراسم رژه‌ی ظفر باکو خواند می‌شود. از جمله ‌انتقام گرفتن از بی ربط و طرد شدن ایران از قفقاز، حسادت به‌ محبوبیت تورکیه ‌در آزربایجان، تسکین نارضایتی جامعه‌ی فارس از افلاس دیپلوماسی ایران با رجزخوانی‌های پارسی؛ دشمن‌تراشی خارجی برای منحرف کردن مردم از مشکلات داخلی، .... این گمان‌ها در ضمن درست بودن، انگیزه‌ی عمده‌ی این واکنش نیست.

انگیزه‌ی اصلی ایران برای براه ‌انداختن این جار و جنجال، دادن سیگنال به‌ اوروپا و آمریکای بایدن است که ‌به ‌سبب سیاست‌های مستقل اردوغان و زیر و رو کردن پروژه‌های امپریالیستی آن‌ها در منطقه‌ و جهان توسط او، برای تحریم همه‌جانبه‌ و مجازات فلج کننده‌ی تورکیه ‌آماده‌ می‌شوند. دولت ایران با این «فارس»بازی‌ها[1] به ‌آن‌ها مساژ می‌دهد که ‌محاصره‌ی تورکیه ‌در غرب با فرانسه‌ و یونان و در جنوب با پ‌ک‌ک و در شرق با ارمنستان تنها با افزوده ‌شدن فارسستان به‌ آن در شرق تورکیه‌ تکمیل می‌شود. به‌ آن‌ها می‌گوید همانگونه‌ که‌ نخبه‌گان و سیاسیون فارس در پانصد سال گذشته ‌همواره‌ در دشمنی با جهان اسلام و دنیای تورکیک، مزدوری اوروپای صلیبی را کرده‌‌اند، اکنون نیز بسته‌ به ‌خواست آن‌ها آماده‌ی خوش‌خدمتی‌ای در خور هستند، به ‌شرط آن که ‌پاداشی متناسب مانند رفع تحریم‌ها دریافت کنند.

انگیزه ‌هر چه ‌باشد، دولت ایران با این واکنش، خبطی تاریخی و استراتژیک را مرتکب شد. زیرا تورکیه‌ را ‌پس از یک قرن دوباره‌ به‌ درون ایران کشانید و مداخل و طرف در مساله‌ی تورکان ساکن در ایران کرد. 


بدین شرح که‌ در سال‌های جنگ جهانی اول، دولت عثمانلی به‌عنوان پناهگاه‌ و پشتیبان قدرت‌مند جهان اسلام، محبوب همه‌ی ملل مسلمان در اوروپا و آفریقا و خاورمیانه‌ و آوراسیا و شبه‌ جزیره‌ی هندوستان بود. محبوبیت عثمانلی در میان تورکان ساکن در ایران که ‌یک دهه‌ پیش از آن «شعار مظفری قاجار و عثمانلی یک دولت و یک ملت» را مطرح کرده‌ بودند، هزاران بار بیشتر از محبوبیت فعلی تورکیه‌ در جمهوری آزربایجان بود. در آن دوره‌ حضور عثمانلی در ایران امروزی صرفا محدود به‌ محبوبیت در قلوب مردمان مخصوصا ملت تورک ساکن در ایران نمی‌شد، بلکه ‌اوردوهای عثمانلی بالفعل از شمال تا جنوب، از غرب تا مرکز کشور در همه‌جا حضور داشتند و هنگامی ‌که ‌ایران قاجاری به ‌اشغال ارتش‌های بریتانیا و روسیه‌ در آمد، توانسته‌ بودند این سرزمین‌ها را روستا به روستا و شهر به شهر، یک به یک از اشغال آزاد و بویژه تورک‌ایلی را از متجاوزین و تروریست‌های ارمنی و آسوری متحد و ماشه‌ی اشغال‌گران برهانند.

پس از سقوط روسیه‌ی تزاری و امپراتوری عثمانلی و دولت قاجاری؛ و به‌ روی کار آمدن دولت شوروی و رژیم پهلوی و جهموری تورکیه، کشور تورکیه‌ تقریبا به‌ مدت یک قرن تمام از جوغرافیا و معادلات سیاسی قفقاز و ایران مخصوصا تورکان ساکن در ایران حذف شد.

با جنگ دوم قاراباغ، تورکیه با ریسک داهیانه‌ی اردوغان و حمایت همه‌جانبه‌ از جمهوری آزربایجان، پس از یک قرن دوباره ‌و بسیار قدرت‌مندتر از جنگ جهانی اول به‌ قفقاز بازگشت. نکته‌ی جالب آن که تورکیه‌ ‌از دو روز پیش با الم شنگه‌ی ساده‌لوحانه‌ای که مقامات جمهوری اسلامی ‌ایران و رسانه‌های فارسی برپا کردند، به‌ صحنه‌ی داخلی ایران نیز بازگشته‌ است. شاید اردوغان قصد ایماء به‌ جدایی تورکان قفقاز و تورک‌ایلی و تقسیم شده‌گی دو آزربایجان نداشت، شاید هم دقیقا همین نیت را داشت. اما نیت و قصد وی هر چه بود، مقامات جمهوری اسلامی‌ایران و رسانه‌های فارسی، پس از یک صد سال، تورکیه ‌را غافلانه و دوباره‌ به‌ داخل ایران کشانیدند؛ به‌ یک طرف دخیل در مساله‌ی تورکان ساکن در ایران تبدیل نمودند و این مساله‌ی تاکنون داخلی را با قرار دادن در مرکز مثلث ایران-آزربایجان-تورکیه منطقه‌ای کردند. (و بدین سبب تورکان ساکن در ایران می‌بایست از مقامات مذکور فارس تشکر کنند). این است آن حادثه‌ی زلزله‌واری که دو روز پیش بوقوع پیوست. مقامات، اوپوزیسیون و جامعه‌ی فارس باید خود را به «ایستاتوس» جدیدی که خود آفریدند، و این واقعیت که تورکیه (و جمهوری آزربایجان) دخیل و طرف در مساله‌ی تورکان ساکن در ایران است و در آينده‌ای نه چندان دور گارانتور حقوق ملی آن‌ها خواهد بود عادت دهند.

البته‌ ورود تورکیه ‌به‌ مساله‌ی تورکان ساکن در ایران و تورک‌ایلی، و تبدیل تورکیه‌ به ‌طرفی دخیل در این امر محتوم بود و دیر یا زود متحقق می‌شد. تنها کاری که مقامات و رسانه‌های فارس انجام دادند تسریع تحقق آن بود. ایران کشوری است که ‌هزار سال تحت حاکمیت تورک و بخشی از جهان تورکیک بوده ‌و تمدن و میراث فرهنگی این بازه‌ی هزار ساله، میراث و تمدن تورک است. در حال حاضر نیز اکثریت نسبی جمعیت ایران تورک می‌باشد. علی رغم این واقعیت‌ها امروز در ایران یک سیاست رسمی‌ نسل‌کشی زبانی تورک و نابود ساختن میراث تمدنی و فرهنگی تورک در جریان است. این نیز به‌ طور اوتوماتیک تورکیه ‌و جمهوری آزربایجان را- علی رغم احترام و تقید آن‌ها به ‌تمامیت ارضی ایران- به‌عنوان بخشی از وارثان آن تمدن و فرهنگ و میراث تمدنی تورک محق و بلکه‌ موظف به‌ دخالت سیاسی-دیپلوماتیک و متوقف ساختن سیاست نسل‌کشی تورک و نابود ساختن زبان و فرهنگ و تمدن تورک در ایران می‌سازد.

همانگونه که بومباران مجسمه‌ی بودا توسط طالبان، مساله‌ی دولت‌های وارث تمدن و میراث مدنی بودایی بود و به آن‌ها حق دخالت سیاسی-دیپلوماتیک می‌داد، نسل‌کشی زبانی تورک و نابود ساختن زبان و تمدن تورک توسط دولت ایران کشور هم مساله‌ی دولت‌های تورکیه و جمهوری آزربایجان است و به آن‌ها حق دخالت سیاسی-دیپلوماتیک می‌دهد. یکی نیز بدین سبب که: «نه فقط تورکان جمهوری آزربایجان و تورکان جمهوری تورکیه، بلکه تورکان جمهوری آزربایجان و تورکان جمهوری تورکیه و تورکان ساکن در ایران امروزی، یک ملت هستند».


[1]  فارس- Farce: نمایش کومدی-درام با دلقک‌بازی و ... با کاراکترهای خشن و صیقل نیافته و موقعیت‌های به طور مضحکی غیر ممکن

No comments:

Post a Comment