علل شتاب نسبی در فارس شوندهگی تورکها در استانهای همدان، مرکزی، ...
مئهران باهارلی
در دوران معاصر نخستین قدم رسمی - دولتی برای فارسسازی تورکان ساکن در ایران و مخصوصاً منطقهی ملی تورکنشین در شمال غرب ایران – تورکایلی، در سالهای ١٨٩٧ - ١٩٠٠ با اجباری ساختن زبان فارسی و ممنوع کردن زبان تورکی در نظام آموزشی مودرن توسط نظامنامه – اساسنامهی «انجمن معارف تهران» (انجمن تأسیس مکاتب ملیهی ایران) -١٨٩٧ و «انجمن معارف تبریز» -١٩٠٠ وابسته به نظارت معارف برداشته شد[1]. یک دهه بعد با اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجار (ژوئیه ١٩٠٩) توسط مشروطهطلبان انگلیسی، عناصر ضد تورک ازلی، ماسون، پارسیهای هندوستانی - زرتشتیان بومی، افراطیون ارمنی داشناک، مانقورتهای تورک انجمن آزربایجان - تهران، تروریستها و آشوبطلبان بختیاری، گیلک، قفقازی، .... سرکوب زبان تورکی به سیاست راهبردی، نهادینه و دائمی دولت مشروطهی ایران تبدیل و با تاسیس رژیم پهلوی -١٩٢٥ به آنچه با ترمینولوژی مودرن «نسلکشی ملی و زبانی تورک در ایران» نامیده میشود، ارتقاء یافت. در ١٢٣ سال اخیر نسلکشی ملی و زبانی تورک در ایران و مولفههای آن سیاست تغییرناپذیر دولتهای حاکم بر ایران بوده است: مشروطهطلبان - حکومتهای مشروطه ١٨٩٧-١٩٢٥ بیست و سه سال؛ رژیم پهلوی ١٩٢٥-١٩٧٩ پنجاه و چهار سال؛ جمهوری اسلامی ایران ١٩٧٩-تاکنون ٢٠٢٠ چهل و یک سال.
در نتیجهی سیاست نژادپرستانه - استعماری (داخلی) «نسلکشی ملی و زبانی تورک در ایران»، به موازات فارسزبان شدن صدها مرکز جمعیتی تورک در سرتاسر کشور و کاهش پیوستهی جمعیت تورک و تبدیل آن از اکثریت مطلق جمعیتی به اکثریت نسبی[2]، جمعیت تاجیکزبان - دریزبان - فارسزبان کشور از ١٠٪ کل اهالی ایران در اوائل قرن بیست به ٣٠٪-٣٥٪ در حال حاضر افزایش یافته است. به گونهای که اقلا یک سوم جمعیت تاجیکزبان - دریزبان - فارسزبان کشور، تورکهای تغییر زبان داده به فارسی در قرن اخیر (و یک سوم دیگر، اعراب، و بخش اعظم یک سوم باقیمانده ایرانیکزبانهای غیر فارس تغییر زبان داده به فارسی) هستند.
روند فارس شوندهگی در میان بخشهایی از جامعهی تورک مانند نخبهگان، مقامات، فعالین سیاسی (ایرانگرا، پانایرانیست، باستانگرا، چپ، کومونیست، لیبرال، غربگرا، سکولار و ...)، معتقدین به ولایت فقیه، دینداران شیعی، زنان، ... سریعتر و گستردهتر است. به لحاظ جوغرافیایی نیز، هر چند تغییر زبان اجباری تورکها به فارسی در سرتاسر ایران مشاهده میشود، اما در مراکز جمعیتی تورکنشین که جزیرهوار در میان دیگر گروههای ملی پراکندهاند، مخصوصا در جنوب، در مرکز و در شمال شرق کشور بسیار گسترده و سریعتر است. چنانچه در بسیاری از این مراکز جمعیتی با اهالی تورکتبار، نسل جدید دیگر قادر به تکلم به زبان تورکی و یا درک آن نیست. (البته در این مناطق، وجوه دیگر فرهنگ تورک پس از دو نقطهی عطف گراییدن شاه اسماعیل- شاه تهماسب- شاه عباس حقیر به شیعیگری فارسی و سپس انقلاب مشروطیت و سیاست نسلکشی ملی تورک، مدتها است که ریشهکن و فراموش شده است).
اولگویی دیگر در روند فارسسازی در داخل منطقهی ملی تورکنشین در شمال غرب کشور و یا تورکایلی، که از استانهای تهران و قوم و البورز و مرکزی و همدان و کرمانشاه آغاز و تا سواحل دریای خزر و مرزهای جمهوری آزربایجان و تورکیه امتداد مییابد مشاهده میشود: فارس شوندهگی زبانی تورکان در بخشهای جنوبی و جنوب شرقی منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران – تورکایلی، یعنی مناطق تورکنشین استانهای تهران، قوم و البورز و قزوین و گیلان (جنوب شرقی آن) و مرکزی و همدان و کرمانشاه، در مقایسه با بخشهای شمالی آن - آزربایجان یعنی مناطق تورکنشین استانهای زنجان و اردبیل و آزربایجان شرقی و آزربایجان غربی، به طور نسبی سریعتر است. این پدیده دلائل چندی دارد:
١- هویت ملی آزربایجانی و ایدئولوژی آزربایجانگرائی (هر دو نوع پانایرانیستی و استالینیستی آن) مهمترین عامل تسریع روند فارس شوندهگی در مناطق غیر آزربایجانی تورکایلی است. بدین شرح که «هویت قومی آزربایجانی» به عنوان یکی از اقوام سازندهی ملت ایران که در دورهی مشروطیت توسط انگلستان؛ و «هویت ملی آزربایجانی» به عنوان ملتی غیر تورک که در سالهای پایانی دههی ١٩٣٠ توسط روسیهی شوروی اختراع شدند، با جعل مفاهیم قوم - ملت آزری و آزربایجان، زبان آزری - آزربایجانی، ادبیات آزربایجان و ... (در حالی که اینها ملت تورک، زبان تورکی، ادبیات تورک، ..... هستند)، تبلیغ آزربایجان به عنوان وطن (در حالی که جوغرافیای آزربایجان عینیتی با وطن تورک ندارد، نصف وطن تورک در ایران در خارج جوغرافیای آزربایجان قرار دارد و مساحت وطن تورک اقلا دو برابر آزربایجان است)، بازنویسی تاریخ و آفرینش شخصیتهای ملی با محور قرار آزربایجان شرقی – اردبیل، حذف کامل تودهی تورک و بخشهای تورکنشین استانهای همدان و مرکزی و البورز و قوم و تهران و کرمانشاه از همهی آنها، میلیونها تن تورک ساکن در این بخش از تورکایلی را به عنوان گروههای قومی جداگانه تقدیم کردن، .... باعث ایجاد واگرایی و شکاف هویتی و تشدید حس بیگانهگی بین تورکهای ساکن در این مناطق غیر آزربایجانی تورکایلی با تورکهای ساکن در منطقهی آزربایجانی تورکایلی شد، و در عمل تودهی یکپارهی تورک در شمال غرب ایران و ملت تورک و وطن تورک را تجزیه کرد. به عنوان نمونه آزربایجانگرایان پانایرانیست تقیزاده و کسروی و تربیت و .... با منطقهمحوری (آزربایجان) به جای ملتمحوری (تورک)، با تاسیس انجمن آزربایجان - تهران، نگارش کتابهای تاریخ هیجده سالهی آزربایجان و دانشمندان آزربایجان و .... عمدا و آگاهانه بخشهای غیر آزربایجانی ملت تورک و وطن تورک را از بخشهای آزربایجانی آن جدا و تجزیه کردند. در حالیکه زبان و ادبیات و تاریخ مناطق تورکنشین در آزربایجان و در خارج آن در استانهای همدان و مرکزی و ... حتی در دورهی مشروطیت، یک واحد فرهنگی و زبانی و انسانی و سیاسی بود و است.
هرچند در یکی دو منبع تاریخی (فرمان علی شوکور، ...)، تا شمال همدان جزوی از آزربایجان شمرده شده است، اما دهها و صدها هزار منبع دیگر این ناحیه را خارج آزربایجان و جزئی از عراق عجم شمردهاند. وانگاه مساله، صرفا شمال همدان نیست. مناطق تورکنشین جنوب همدان و استانهای مرکزی و قوم و تهران و البورز و حتی مناطقی در قسمت شمالی استان لورستان هم بخشی از وطن تورک هستند، در حالیکه در هیچ منبعی بخشی از آزربایجان قلمداد نشدهاند. (وطن تورک در شمال غرب ایران را منحصر به جوغرافیای آزربایجان کردن، حتی در صورت بسط مفهوم آزربایجان تا همدان، از آنجائی که مناطق تورکنشین جنوب همدان و استانهای مرکزی و قوم و البورز و تهران و شمال لورستان را شامل نمیشود، مصداق «وطنفروشی» است). تودهی تورک این مناطق غیر آزربایجانی از تورکایلی، هرگز ملیت خود تورک را آزربایجانی، و زبان خود تورکی را آزربایجانی ندانستهاند و نخواهند دانست. به همین سبب هویت ملی آزربایجانی و آزری رایج در میان بعضی نخبهگان و فعالین سیاسی آزربایجانگرای محلیباز و فاقد شعور ملی تورک، باعث سردرگمی هویتی تورکان این مناطق میشود و ایشان را متقاعد میکند که واقعا هم تورکان این منطقه یک گروه قومی متفاوت از به اصطلاح آزربایجانیها و آزریها هستند. این واگرایی و سردرگمی آنها را در مقابل تهاجم هویتی فارسی-ایرانی بی دفاع و صدمهپذیرتر میکند. باید از دستکاری و تحریف واقعیتها دست برداشت: مناطق تورکنشین استانهای همدان و کرمانشاه و مرکزی و قوم و البورز و تهران و شمال لورستان در جوغرافیای آزربایجان قرار ندارند، اما این مناطق قسمتی از وطن تورک (تورکایلی) هستند. بسط نام آزربایجان به این مناطق، شانس مقبولیت جهانی و حتی از طرف خود مردم آن منطقه را ندارد.
٢- تقسیمات اداری و سیاسی کشور و منطقهبندیهای تصنعی: مناطق جنوبی تورکایلی در تقسیمات اداری کشور دورهی مشروطیت و پس از آن، و در راستای سیاستهای فارسسازی (فارسیفیکاسیون) و تورکیزدائی - تورکستیزی همواره از بدنهی تورکنشین در آزربایجان (استانهای آزربایجان غربی، شرقی، اردبیل، زنجان، ...) جدا گردیده است. لایحه - قانون ضد ملی و ضد تورک انجمنهای ایالتی و ولایتی هم، وطن تورک و یا منطقهی ملی یکپارچهی تورکنشین در شمال غرب کشور، تورکایلی را بین هشت (۸) واحد اداری جداگانه، هر کدام با مدیریت و ادارهی مستقل و به شرح زیر تقسیم و تجزیه کرده بود: «ایالت آزربایجان»، «ولایت زنجان»، «ولایت همدان»، «ولایت کوردستان»، «ولایت گیلان»، «ولایت کرمانشاهان»، «ولایت عراق-اراک» و «دارالسطنهی تهران». طبق این قانون، تجزیهی منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران و یا وطن تورک حالت قانونی به خود گرفت و تثبیت شد.
امروز نیز در دورهی جمهوری اسلامی، علاوه بر تجزیهی منطقهی ملی تورک و یا تورکایلی با بازی پایانناپذیر «استانسازی» به چهارده استان، بخشهای جنوبی آن یعنی استانهای همدان و مرکزی و شمال لورستان و .... در هر نوع منطقهبندی مثلا در «گردهمائیهای موسیقی محلی»، «ادبیات عاشورائی»، «طرح مناطق اقتصادی کشور»، حتی «پیشبینی هوا» به دقت و با تاکید از استانهای تورکنشین بخش شمالی تورکایلی در آزربایجان جدا نگاه داشته میشوند. تا از یک طرف از آگاهی مردمان دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی تورکایلی به تعلق خود به یک ملت واحد تورک و تعلق سرزمینشان به یک وطن واحد تورک ممانعت به عمل آید. از طرف دیگر، قرار دادن بخش جنوبی تورکایلی همراه با مناطق نامتناجس کورد و لور و لک و فارسنشین در یک گروهبندی منطقهای، آنها را به کاربرد زبان رابط فارسی مجبور ساخته و بدین طریق روند تورکزدائیشان را تسریع کند.
٣-نزدیکی جوغرافیایی بخش جنوبی و جنوب شرقی تورکایلی به منطقهی ملی فارسنشین و پایتخت باعث میشود مردم تورک این نواحی به راحتی در معرض هجوم زبانی و فرهنگی فارسی و سیاستهای بی شمار ضد تورک دولت که از مرکز هدایت میشوند قرار بگیرند.
٤-دوری جوغرافیایی از جمهوری آزربایجان و به ویژه تورکیه که به عنوان منبع فیاض و پشتیبان و پایگاه هویت ملی و فرهنگ و زبان تورکی برای تودههای تورک ساکن در ایران عمل میکنند. علی رغم ظهور اینترنت و تلویزیونهای ماهوارهای، عدم قرب و نبود پیوستهگی جوغرافیایی بین بخشهای جنوبی و جنوب شرقی تورکایلی با تورکیه، یک دزآوانتاژ بسیار بزرگ برای این بخش از تورکایلی بشمار میرود.
٥-ریشههای عمیق مذهب شیعهی فارسی و مشتقات آن در طول تاریخ (شامل جریانات الحادی، تصوفی، درویشی، بابی، بهایی، ...) در این منطقه. این پدیده با دو مکانیزم به تورکیزدائی از بخشهای جنوبی تورکایلی کومک میکند. اولا افراط در فرهنگ مذهبی میان تورکان که از سوی ناسیونالیسم فارسی و دولت ایران به شدت تشویق میشود، به تنهایی فرهنگ ملی (تورک) در منطقه را عقب میراند. دوما مذهب شیعی که نوعی مذهب ملی فارسی و زبان مذهبی-دینی مکتوب آن فارسی است، به همراه خود دیگر عناصر هویتی و فرهنگی فارسی را هم در میان تورکان این منطقه شایع و رایج و ماندگار میسازد.
٦-گستردهگی افراطی و نامتناسب و نامعقول فرهنگ تعزیه و عزاداری در میان تورکان این منطقه که به طور موثر همهی گونهها و وجوهات فرهنگی جوامع تورک، از ادبیات تورکی سکولار گرفته تا موسیقی و رقص و فولکور و.... تورک را کمرنگ و یک به یک نابود و ریشهکن میکند. جمهوری اسلامی به سبب بُردار هویت فارسی بودن عزاداری شیعیان، به طور هدفدار مشغول به شایع و رایج ساختن فرهنگ تعزیه و عزاداری شیعیگری فارسی در جمهوری آزربایجان، حتی هزارهها و دیگر گروهها در افغانستان و .... است.
٧-بر خلاف بخشهای آزربایجانی منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران - تورکایلی که به جز با تاتها، با ملل غیر تورک تماس و در هم آمیختهگی جوغرافیایی و انسانی عمدهای ندارند (هر چند با ملل کورد و تالش همسایه هستند)، بخشهای جنوبی تورکایلی در استانهای همدان و مرکزی و کرمانشاه و البورز و قوم و تهران، علاوه بر تماس، در بسیاری از نواحی با تودههای گروههای ایرانیکزبان فارس، لک، لور و کورد در وضعیت کاملا در هم آمیختهگی و تو در تو قرار دارند. این درهم تنیدهگی که آنها را به کاربرد فارسی به عنوان زبان رابط مجبور ساخته روند فارس شوندهگی همهی آنها را تسریع میکند.
برای مطالعهی بیشتر:
زبانمان
تورکی در همدان در خطر است. «زنان و دختران» زبان مادریمان را تهدید میکنند!!!
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post_10.html
علل
شتاب نسبی در فارس شوندهگی تورکها در استانهای همدان، مرکزی، ...
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_27.html
عامل
جوغرافیا و تاثیرات منطقهای بر شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی، ...
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_23.html
نحلههای
فکری مخدوش و هويتهای ملی معيوب
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_42.html
واکنش
بريتانيا و روسيه به ظهور هويت ملی تورک در نيمهی اول قرن بيستم-ايجاد هويت
آلترناتيو قومی آزربايجانی و هويت ملی آزربايجانی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_24.html
اختراع
آذری توسط فرانسه، تحول معنایی آن توسط انگلستان و رایج ساختن آن توسط مساواتیها
و حکومت ملی آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post.html
نورالدين
کيانوری: ما خلقی به نام خلق تورک را نمیشناسيم. خلق آزربايجان را میشناسيم که
زبانش آزری يا آزربايجانی است.
https://sozumuz1.blogspot.com/search?q=%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%AA%DB%8C
فارسها
از کجا آمدند؟ و یا تورک و عرب و موغول و ... چطور فارسزبان شد؟
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_26.html
کتاب
درسی دورهی مشروطیت: زبان مردم تورک در آزربایجان قبل از غلبهی موغول، فارسی بود
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_9.html
کتاب
درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_19.html
مناطق
ملی در ایران؛ و منطقهی ملی و یا اتنودموگرافیک تورک در شمال غرب آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_19.html
قانون
تشکیل ایالات و ولایات مشروطه و تجزیهی منطقهی ملی تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_24.html
ناکارآمدی،
ناقص و عقیم و غیر واقعی بودن آذربایجانگرایی صرف
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_23.html
مفهوم
«ملت آزربایجان» در دورهی مشروطیت، آنتیتز «ملت تورک» بود. امروز هم چنین است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_19.html
پان
تورک، پان آزربایجانیسم، تورک باوری، تورکیسم، پان تورکیسم، پان تورکیکیسم، تورانیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_20.html
مغلوبيتمان
در انقلاب مشروطهی ايران و خبطمان در انجمن آزربايجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_19.html
ایضاحاتی
در بارهی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_9.html
روح
دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_85.html
در
ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آنها «آزربایجانی» و یا
«تورک آزربایجانی» نیست
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_11.html
ایراندا
نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا بنزهر اویدورما و
قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_10.html
در
هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post.html
پانایرانیستهای
انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_22.html
انجمن
ایالتی آزربایجان-تبریز و «کورش کبیر»، «نژاد ایرانی»، «زبان ملی فارسی»، «ملت شش
هزار سالهی ایران» و «ملت آزربایجان»اش
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_11.html
بحرانهای
آزربایجانگرایانه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_1.html
آزربایجانگرایی
تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_95.html
باز
هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/11/blog-post_8.html
تورک
صرفاً نام قومی-ملی اوغوزهای غربی است، نه همهی ملل تورکیک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_12.html
لهجهگرائی،
طائفهگرایی و محلیگرایی، سه مانع عمده در مسیر روند ملت شدن خلق تورک در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_47.html
هدف
از بررسی زیرگروههای لهجهای، جوغرافیایی، مذهبی، طائفهای، ... خلق تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_9.html
Türk yérine
koloniyal Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/turk-yerine-kolonliyal-azerbaycan.html
در
ایران، یک «مسالهی تورک» وجود دارد و یک «مسالهی حق تعیین سرنوشت ملت تورک».
مسالهای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود ندارد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_5.html
تورکان
تکانی خوردهاند. هویت ملی تورک در حال شکلگیری، اما بر مبانی مبهم و نه چندان
درست است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_29.html
ایراندا
تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییهر. بو دا مسالهنی بیتیریر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post.html
در
ایران چهار ملت تورکیک با نامهای تورک، تورکمن، خلج و قزاق-کازاخ زندگی میکنند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_9.html
اصطلاح
«ایران تورکچولهری»، صرفاً میتواند محصول مغز علیل و پاک باختهی یک آزربایجانگرای
ضد تورک باشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_95.html
نقشهای
نادرست، ذهنیتی مغشوش، طرزی مضر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_29.html
«تورکیستان» ایله «تورکییه»
دوغرویسا، «تورکایلی» ده دوغرودور.
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_64.html
نام
و ترکیب تورکایلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_25.html
موضوعِ
بحث وطن (تورکایلی) ایسه، گئریسی تفرّعات
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_31.html
تورکایلی،
احمد جواد
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_6.html
جمهوریتخواهی
فارسی و مسالهی ملی در ایران، نگاهی به طرح پیشنهادی و. انصاری-س. مددی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_31.html
خیانت
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_10.html
[1] در طول تاریخ یک روند دیگر کمابیش طبیعی تاجیکزبان - دریزبان شدن تورکها هم وجود داشته است. اکثریت قاطع تورکها – تاتارها - موغولهای اسکان یافته در فارسستان (و کوردستان و لورستان و ... امروزی) در سه مرحله، نخست در دورهی غزنویان و سلجوقیان با قبول زبان تاجیکی - دری به عنوان زبان دیوانی، سپس بعد از اسلام آوردن غازانخان ایلخانی و سپس شیعی شدن اولجایتو و نهایتا با سیاست تحمیل شیعیگری فارسی توسط شاهان خاندان صفوی (شاه اسماعیل، شاه تهماسب، شاه عباس حقیر، ..)، مانند نمونهی تیپیک هزارههای موغولتبار و اکثریت قیزیلباشهای تورک در افغانستان و پاکستان و هندوستان، تماما دریزبان شدند. ظهور جنبش مشروطه که یک پروژهی ملتسازی استعماری به منظور ایجاد ملت ایران با زبان ملی فارسی عمدتا از طریق فارسزبان کردن تورکهای ساکن در ایران که شیعی بودند و در راس آنها تورکهای ساکن در آزربایجان بود، مرحلهی چهارم فارس شوندهگی تورکهای ایران، این بار به صورت یک روند طراحی و مهندسی شده را آغاز کرد.
تمام علل و عوامل برشمرده صحیح و درست است ضمن همکاری خود مانقورت ها و راه نشان دادن این افراد به برنامه ریزان و اتاق های فکر
ReplyDeleteهمانطور که امروزه از ایجاد امامزاده جعلی باکی نیست در طول سلطنتشان باایجاد دیوان ها و بنام مصحح نسخه نویس و کارشناس نسخه خوان بر گسترش و تصحیح دفترچه شعرا انهارا به اصطلاح به اوج رسانذند
ReplyDelete