خیانت
مئهران باهارلی
سؤزوموز
در این نوشتهها من «خیانت» را، نه به معنی قانونی - حقوقی، بلکه مطابق با ادبیات سیاسی بین المللی روزمره و به معنی «همسوئی و همکاری با بدخواهان بر علیه حقوق و آزادیهای مردم خود و با آگاهی بر زیان دیدن مادی و معنوی جمعیت خود در نتیجهی این همسوئی و همکاری» بکار بردهام.
در فرهنگ سیاسی تورک معاصر، مفهوم «خیانت» تعریف نشده است. نبود مفهوم خیانت در فرهنگ سیاسی تورک، موجب ایجاد ابهام، مخدوش شدن مرزها، سیالیت و حتی عینیت بین رفتارهایی که در ادبیات سیاسی و عرف بین المللی «خیانت» و متضاد آن «خدمت» شمرده میشوند گردیده و باعث شده که آزربایجانگرایان (مخصوصا دو طیف آزربایجانگرایی پانایرانیستی ایجاد شده توسط انگلستان و وابستهگانش در دورهی مشروطیت – سالهای جنگ جهانی اول، و آزربایجانگرایی استالینیستی ایجاد شده در اواخر دههی ١٩٣٠ توسط روسیه و وابستهگانش) به سهولت دشمنی با ملت تورک و وطن تورک و زبان تورکی و تلاش برای نابود ساختن آنها در صف اقوام و ملل و دول متخاصم، و حتی آژان و اجیر و مزدور بودن آن دولتها و سیاستهای ضد تورکشان را به صورت یک رفتار و ارزش مثبت و متعالی و پسندیده و ملی تقدیم و تشویق کنند. چنانچه تقریبا همهی شخصیتها و قهرمانان ملی آزربایجانگرایان، افرادی هستند که نه تنها به هویت ملی تورک اعتقادی نداشته - ندارند، بلکه منکر و دشمن آن بوده و در عمل و حیات سیاسی و فرهنگی خود هم به ملت تورک و زبان تورکی و وطن تورک و تاریخ تورک علنا خیانت کردهاند. بسیاری از این قهرمانان ملی آزربایجانگرایان علاوتا عامل و مزدور دولتهای متخاصم روسیه و انگلستان و ... بودهاند.
تعریف و کاربرد آگاهانهی اصطلاح «خیانت» در بارهی مصادیق مفهومی و شخصیتیای که خائن بودن آنها برای اصحاب بصیرت امری بدیهی است، شاید تلنگری باشد به اذهان خمود و دماغهای منگ شده که با وارد کردن نوعی شوک، آنها را به تعقل و بازبینی آن مفاهیم و شخصیتها ترغیب و مجبور سازد؛ به آنها یادآوری کند که اقدام مصرانهی یک شخصیت و رهبر تورک بر علیه ملت تورک و وطن تورک و زبان ملی تورکی و هویت ملی تورک و ... به منظور نابود ساختن آنها به هیچ وجه «اوکئی» نیست. بلکه بر عکس، زشت و قبیح و شرمآور و ننگین است.
من از جمله و به طور مشخص رفتارهای آتی را، به ویژه از طرف نخبهگان و روشنفکران و رهبران سیاسی تورک که دارای مسئولیتهایی ویژه بوده و هستند، مصداق خیانت به ملت تورک و وطن تورک و تاریخ تورک میدانم:
١- انکار یگانهگی ملی تودهی اوغوز غربی ساکن در ایران
و تلاش برای تجزیهی آن به چندین ملت و قوم مخصوصا «ملت آزربایجان» و ....
٢- تلاش برای تغییر خودنامگذاری ملی مردم ما و یا بخشی
از آن که «تورک» است به ایرانی و آزربایجانی و آزری و ...
٣-انکار وطن بودن مجموع مناطق تورکنشین در شمال غرب
ایران و تورکایلی (تورکوستان سابق)، مخصوصا مناطق تورکنشین در خارج جوغرافیای
آزربایجان در استانهای امروزی زنجان و همدان و قزوین، کرمانشاه و کوردستان،
گیلان، مرکزی، البورز، قوم و تهران و تلاش برای تجزیهی آن مخصوصا در کسوهی «وطن
آزربایجان»
٤-بیگانه و تحمیلی نامیدن هویت ملی تورک و دشمنشماری
تورکها (از جمله توسط تورکهای منسوب به جریان چپ ایرانی مانند ارانی و پیشهوری
و ...)
٥-زبان فارسی را زبان ملی و مشترک تورکها، ادبیات فارسی
را ادبیات ملی تورکها، ... نشان دادن (از جمله توسط ساعدی و .....).
٦-اشتراک مقامات دولتی و روحانیون عالیرتبهی شیعی و
شخصیتهای فرهنگی و هنری و .... تورک در سیاستهای دولتی برای فارسسازی زبانی ملت
تورک و ممنوع کردن زبان تورکی و ریشهکن کردن آن
٧-مبارزهی سیاسی و یا مسلحانه در صف متخاصمین بر علیه دولتها و حاکمیتهای تورک و تلاش برای ساقط کردن آنها و یا حمایت قلمی و تبلیغاتی از این گونه فعالیتها (از جمله همسوئی شاه اسماعیل و شاه تهماسب و شاه عباس و .... با دولتهای صلیبی - استعماری اوروپایی بر علیه تورکان شرق و غرب؛ تلاش تروریستهای تورک قفقازی و مشروطهطلب و ازلی و ... برای ساقط کردن دولتهای قاجار و جمهوری مردم آزربایجان در قفقاز و حاکمیت اتحاد – دولت تورک بیرلیک به رهبری جمشیدخان سوباتالی افشار اورومی در ربع اول قرن بیستم؛ همکاری فرقهی دموکرات آزربایجان و رهبران آزادیسِتان با دول اوروپائی صلیبی و متفقین آنها ارمنیها و آسوریها بر علیه اوردوی مشترک تورک بومی – عثمانلی در سالهای جنگ جهانی اول ....)
٨-حمایت مخصوصا تورکهای منسوب به جریانات چپ (نابدل، پارسا بناب، ....) از عناصر و تشکیلات توسعهطلب منسوب به ملل و اقوام همسایه مانند کورد و ارمنی و فارس و آسوری و .... که با تحریف تاریخ و تغییر دموگرافی و ارتکاب قتل عام و اشغال مناطق و شهرهای تورک مانند اورمیه و دیگر نواحی تورک در منطقه (عراق، سوریه، ...)، خواهان الحاق آنها به قلمروی کشورهای موعودشان (فارسستان بزرگ و کوردستان بزرگ و ارمنستان بزرگ و آسورستان بزرگ و ...) بوده و هستند.
٩-تلاش روحانیون شیعی برای تحمیل شیعی امامی متشرعه که دین ملی فارسی است به خصوص گونهی ولایت فقیهی آن بر مردم تورک و تغییر سیستم اعتقادی او که اسلام تورکی است، وابسته کردن مدارس تربیت خادمان دینی شیعی در مناطق تورکنشین به حوزههای علمیهی فارسستان ...
در اینجا «خائن» قضاوت و یک اصطلاح قانونی - حقوقی نیست. اصطلاحی سیاسی است که موضع یک شخصیت در بارهی گروهی که منسوب به آن است را بازگو میکند. اگر هم به طور تلویحی بتوان این اصطلاح را قضاوت نامید، این قضاوت از نوع قضاوت یک طبیب در تشخیص و تعیین بیماری یک مریض است. چرا که مصادیق فوق الذکر، همه علائم یک ناهنجاری و بیماری، بلکه سندرومی مزمن در میان بسیاری از نخبهگان و روشنفکران و رهبران سیاسی تورک هستند. همانطور که گذاردن تشخیص بر بیماری یک مریض برای چارهیابی و درمان آن بیماری و نجات بیمار امری پسندیده و ضروری است، تشخیص ناهنجاریهای فوق در میان نخبهگان و روشنفکران و سیاسیون تورک و نامیدن آن با نام واقعیشان (خیانت) هم، برای نجات مردم تورک ضروری و پسندیده است، حتی اگر این امر از طرف عدهای قضاوت شمرده شود. اما رفتار و عملکرد آزربایجانگرایان در انکار و مخفی نمودن وجود خیانت و خائنین، مانند انکار بیماری یک مریض در شرف مرگ است که صرفا به قطعیتر و نزدیکتر کردن مرگ وی، و به واقع قتل او منجر خواهد شد. ...
وانگاه خود آزربایجانگرایان به وفور و اغلب به صورت بیجا و ناموجه از صفت «ملی» (حرکت ملی آزربایجان، شخصیتهای ملی، قهرمان ملی، ...) استفاده میکنند. غافل از آنکه قائل بودن به مفهوم «ملی»، به طور ضمنی قائل بودن به مفهوم «ضد ملی» است، همانگونه که قائل بودن به مفهوم «خادم»، به طور ضمنی قائل بودن به مفهوم «خائن» است. اگر در تورکیه، غازی مصطفی کمال پاشا - آتاتورک رهبر جنگ استقلال تورکیه که بر علیه دول اشغالگر اوروپایی جنگید و ملت تورک و وطن تورک و دولت تورک را از ورطهی نابودی نجات داد و زبان و هویت تورکی را حیاتی نو بخشید، یک قهرمان ملی و خادم ملت تورک شمرده میشود، منطقا هر شخص فرضی که در آن دوره بر علیه آتاتورک با دول اشغالگر اوروپایی برای نابود ساختن ملت تورک و وطن تورک و دولت تورک و زبان تورکی و هویت تورک همکاری کرده، یک شخصیت ضد ملی و خائن به ملت تورک باید شمرده شود.
وضعیت در مورد ما هم چنین است. همانگونه که جمشیدخان افشار اورومی با قلم و سلاح و دارایی خود برای نجات ملت تورک و دولت تورک و سرزمین تورک و زبان و میراث مدنی تورک، بر علیه انگلستان و روسیه و فرانسه و داشناک و جیلو و سیمیتقو جنگید و بدین سبب یک شخصیت ملی و قهرمان ملی و خادم ملت شمرده میشود، تمام شخصیتهایی که با قلم و سلاح و دیگر وسائط بر علیه او و برای نابودی ملت تورک و وطن تورک و دولت تورک و زبان تورکی و میراث مدنی تورک اقدام کردند، باید شخصیتهایی ضد ملی و خائن شمرده شوند.
تاریخ آزربایجانگرایی در ایران، از همان آغاز یعنی پیدایش انجمن آزربایجان در تهران و زائدهی او انجمن ایالتی آزربایجان (انجمن غیبی) در تبریز و بلبشوی مشروطیت در آزربایجان، سپس فرقهی پانایرانیستی دموکرات آزربایجان – بلوای آزادیسِتان و «انجمن آزربایجانیها»ی ضد قاجار و ... با «عَلَم کردن هویت قومی آزربایجانی بر اساس جوغرافیا به جای هویت ملی تورک؛ با اعتقاد به ملت ایران و نبود ملتی بنام تورک در ایران، باور به ملی بودن زبان فارسی، وطن بودن ایران، با لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی که سرزمین یکپارچهی تورکنشین در شمال غرب ایران - تورکایلی را بین ایالت آزربایجان و هفت ولایت دیگر تجزیه کرد، ...»؛ حتی قبل از آن با ایجاد «انجمن معارف تبریز» که بر اساس اعتقاد راسخش به لزوم یکسانسازی زبانی و فارسسازی تورکها در ایران، به ایجاد شبکهی مدارس فارس در تورکایلی پیش از مشروطیت پرداخت، فعالیتهای فرهنگی و مطبوعاتی نخبهگان تبریزی که در داخل و خارج کشور داوطلبانه به پارسی سره نویسی و انتشار نشریات نه به زبان ملی خود تورکی، بلکه به فارسی و تاسیس مدارس فارسی زبان در مناطق تورکنشین و .... پرداختند، تاریخ خیانت به ملت تورک و وطنفروشی است.
نه تنها رهبران تورک جریانات و تشکیلات فوق الذکر، با اتخاذ مواضع شرمآور مذکور به ملت تورک خیانت کردهاند، بلکه تاریخنگاران و مولفین آزربایجانگرایی که در یک صد سال گذشته در ایران و جمهوری آزربایجان با دروغپردازی و تحریف و جعل و سانسور و بازنویسی تاریخ و وارونهنمایی واقعیتها، از یک طرف این جریانات و تشکیلات و شخصیتهای ضد تورک را به عنوان «ملی» تقدیم؛ و از طرف دیگر جریانات و تشکیلات و شخصیتهای ملی تورک را حذف کردهاند و هنوز هم میکنند، دچار خیانت شدهاند و میشوند.
پ.س.: وضعیت استثنائی اشخاصی مانند شهریار و حسنی و ....
وضعیت شخصتیهایی که بنا به تعریف داده شده با انکار علنی و مصرانهی هویت ملی تورک و یا اقدامات دیگرشان (اعتقادشان به وجود ملت ایران و ملی بودن زبان فارسی برای تورکها، تبلیغ و تحمیل مذهب ملی فارسی و یا شیعهی امامی بر تورکها، پیشکش کردن سرزمینهای تورکنشین به این و آن و ...)، در مقیاس تاریخی ضربهای مهلک به ملت و فرهنگ تورک و ادامهی حیات آنها وارد کردهاند، باعث میشود که امر قضاوت در بارهی «خیانت» آنها بسیار آسانتر و قطعیتر و بی شک و تردید شود. اما گروه دیگری از شخصیتهای تورک هم وجود دارند که علی رغم داشتن بعضی از مواضع فوق، از جهات دیگری آن چنان خدمت موثر و بزرگی به ملت تورک، زبان و ادب تورکی و یا وطن تورک کردهاند که این خدمت وزنهی آن گناهانشان را کم مقدار و یا بی مقدار میکند. (عکس این مطلب نیز صادق است. عدهای علی رغم نداشتن مواضع ضد تورک آشکار، در عمل آنچنان ضرری به ملت تورک وارد کردهاند که به لحاظ تاریخی در جایگاهی بسیار منفی قرار گرفتهاند. مانند بسیاری از شخصیتهای تبریزی موسس نشریات و مدارس فارسیزبان در دورهی قاجار و یا مشروطهطلبانی که در عمل اقداماتشان منجر به ساقط کردن سلسلهی قاجار و پایان یافتن حاکمیت تورک بر ایران شد). البته حمایت و قدردانی از مواضع مثبت افراد و شخصیتهای مذکور، به معنی فراموش کردن و یا تائید دیگر مواضع سیاسی و یا ایدئولوژیک ضد تورک آنها و یا قهرمان ملیسازی از این شخصیتهای چند وجهی نیست و نباید باشد. برای روشن شدن مطلب به دو شخصیت از این مقوله اشاره میکنم: شهریار و حسنی
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار: آخرین قُلّهی شعر کلاسیک فارسی. بدین سبب دولت ایران روز فوت او ۲۷ شهریور را «روز شعر و ادب فارسی» نامیده است. شهریار به لحاظ هویتی پروردهی نسلی از ایرانگرایان تبریزی و آزربایجانگرایی ایرانگرا بود، ملت و وطن خود را ایران و زبان ملیاش را فارسی میدانست و تورکی را یک لهجه که صرفا زبان مادری قسمتی از ایرانیان از جمله خودش است تلقی میکرد، هیچ هویت و حق وجود مستقلی برای آزربایجان (ایضا تورکایلی و ...) به جزء به عنوان قسمتی از ایران، بلکه مرکز آن قائل نبود. او در بعضی از اشعارش مفاهیمی مانند «نژاد پاک آریان» را تبلیغ، آزربایجان را کانون زبان پهلوی، فردوسی را آفرینندهی ملت ایران، تورک و تازی را دشمن ایران، ... نامیده است. با اینهمه همین شهریار در عین حال سرایندهی منظومهی تورکی «حیدر بابایا سلام» در دورهی سلطنت ضد تورک پهلوی دوم محمدرضا شاه است. منظومهای که نه تنها در مقیاسی بسیار گسترده تابو و ممنوعیت تورکیسرایی در آن دوره در داخل ایران را در هم شکست، بلکه آفرینندهی موج و ژانر جدید «داغ رومانتیزمی» در ادبیات تورکیک جهان شد. مخصوصا تاثیر حیدربابایا سلام در ایجاد حس اعتماد به نفس در تورکیسرایی در مناطق تورکنشین مهجور و فراموش شده و حاشیهای بسیار بارز و عمیق بود و امواجی از سروده شدن نظیرههای متعدد تورکی برای حیدربابایا سلام را ایجاد کرد که تا به امروز ادامه دارد: «آپارما سئل آماندیر - قلم داوات گتیر یازاق ساوایا» اثر موصطافا قولو - ساوه، استان مرکزی، تورکایلی؛ «قالینجا داغی - حاجی ریضوان» اثر کوموزانلی محمد کمیجانی - کومیجان، استان مرکزی، تورکایلی؛ «گورگور بابایا سلام - تحیة الی بابا كركر» اثر اسماعیل سرت تورکمان – کرکوک، تورکمانائلی، عراق؛ «خانیم ننه» اثر عباس پناهی - ماکو، آزربایجان غربی، تورکایلی؛ «یاد اولسون» اثر علی اکبر سراجی - بوجنورد، آوشاریورت خوراسان؛ «زنبیل داغی» اثر رامین خدایی - اورمیه، آزربایجان غربی، تورکایلی؛ «سیسان خاطرهلهری» اثر طهمورث علیزاده (از تورکان بهایی) - سیسان، آزربایجان شرقی، تورکایلی؛ ....
حجت الاسلام غلامرضا حسنی زۆرگاوالی: اهمیت اصلی حسنی برای ملت تورک، بسیج مردم تورک توسط او و دفاع از شهرهای تورک
اورمیه و سولدوز در مقابل حملات و تهاجمات گروههای مسلح، اشقیاء و تروریستهای
کورد در اوایل سالهای انقلاب و جلوگیری از سقوط و اشغال این شهرهای تورک به دست
تروریستهای کورد است. درست یک روز پس از انقلاب اسلامی ایران در ٢٣ بهمن ١٣٥٧ تروریستهای
کوردی حزب دموکرات کوردستان به دستور عبدالرحمن قاسملو که تا آن زمان در بغداد و
مهمان حزب بعث عراق بود، به شهربانی و ژاندارمری ساووجبولاغ (مهاباد) حمله کرده آنها را خلع سلاح نمودند. یک
هفته بعد در ٣٠ بهمن به پادگان ساووجبولاغ
(مهاباد) حمله کرده تمام سلاحها و مهمات آن شامل اسلحههای سنگین را غارت
نمودند. پس از آن با سلاحها و مهمات غارتی، شروع به تهاجم مسلحانه به دیگر روستاها
و شهرهای تورک از جمله اورمیه و سولدوز نقده کردند. در روزهای نخستین آغاز تهاجمات
تروریستهای کورد به شهرها و روستاهای تورک، خبری از دولت مرکزی و نیروهای امنیتی
آن نبود. مردم تورک کاملا غیر مسلح و بیدفاع، بدون هر گونه تشکیلات سیاسی در
مقابل نیروهای مهاجم کورد تا به دندان مسلح و به خوبی متشکل و بر خوردار از حمایت
خارجی، به حال خود رها شده بودند. در این شرایط عدم توازن مطلق بین قدرت بازیگران،
تنها نیرویی که به دفاع از مردم بیدفاع و غیر نظامی تورک و شهرها و روستاهای تورک
برخاست، خود مردم تورک بودند که به طور خودجوش در گروههای کوچک گرد آمدند، مسلح
شده و بنا به غریزهی صیانت نفس و حب وطن به نبرد با گروههای تروریست کورد
پرداختند. در راس یکی از این گروههای مردمی حجت الاسلام غلامرضا حسنی قرار داشت.
وی با تشویق و تهییج مردم به مسلح شدن و دفاع مسلحانه از خود و سرزمینشان موفق به
دفع تهاجم اشقیاء و تروریستهای کورد و حفظ اورمیه و سولدوز و ... شد. حسنی با دفاع مسلحانه از شهرهای اورمیه و سولدوز در مقابل توسعهطلبان و
مهاجمین کوردی، در طرف صحیح تاریخ ایستاد. دفاع
مسلحانهی حسنی از اورمیه و سولدوز و ممانعت از اشغال و غارت و الحاقشان به
کوردستان بزرگ و ایجاد سابقهی کوردی و کوردستانی برای آنها توسط نیروهای مسلح و
تروریستی کوردی، به لحاظ همخوانی با منافع ملی تاریخی – استراتژیک ملت تورک و
تورکایلی، خواسته و یا ناخواسته آنچنان مثبت و دارای تاثیرات ماندگار در صحنهی سیاست
تورک و تاریخ مبارزات ملی دموکراتیک تورک و ایجاد مفهوم وطن تورک است که دیگر وجوه
منفی او را به حاشیه میراند. (بنیادگرائی شیعی امامی فارسی،
ذوب در ولایت و اعتقاد به ولایت فقیه، جنسیتزدهگی و عدم اعتقاد به بسیاری از
حقوق زنان، فرهنگ سیاسی مبتذل، وابستهگی به نظام توتالیتر جمهوری اسلامی فارس و شیعی،
تضییق تورکهای علوی و و بهایی و دیگراندیشان، ... ).
گئرچهیه هو!
برای آشنائی با شخصیتهای تورک مانقورت،
کؤزقامان، خائن:
https://www.facebook.com/media/set?vanity=100016259447627&set=a.1095251257693512
برای آشنائی با شخصیتهای ملی تورک:
تورک میللی موجادیلهسی Türk Milli Mucâdilesi
No comments:
Post a Comment