Monday, May 4, 2020

اختراع آذری‌ توسط فرانسه، تحول معنایی آن توسط انگلستان و رایج ساختن آن توسط مساواتی‌ها و حکومت ملی آزربایجان



اختراع آذری‌ توسط فرانسه، تحول معنایی آن توسط انگلستان و رایج ساختن آن توسط مساواتی‌ها و حکومت ملی آزربایجان 

مئهران باهارلی

در دهه‌های پایانی قرن نوزده، اوغوزهای غربی ساکن قلمروی عوثمان‌لی متعاقب ‌گروه‌های قومی مسیحی منطقه، وارد روند ملت‌شونده‌گی به‌ معنی مودرن شدند و ‌این روند منجر به‌ ظهور ملت مودرن تورک در آن قلم‌رو گشت. اما یک روند ملت‌شونده‌گی مشابه هم‌زمان و هم‌آهنگ در میان اوغوزهای غربی خارج قلم‌روی عوثمان‌لی، یعنی تورکان ساکن در ایران قاجاری و قفقاز مشاهده نشد. در حالی که تورکان قفقاز در سیر دینامیک‌های داخلی روسیه‌ی تزاری روند ملت‌شونده‌گی مستقلی را تجربه کردند، در میان اوغوزهای غربی ساکن در ایران، روند ملت‌شونده‌گی به ‌دلائل گوناگون تقریبا در همان آغاز متوقف گشت. یکی از مهم‌ترین دلائل این امر، ابداع و ترویج سه نام و هویت قومی جدید از سوی دولت‌های اوروپایی و وابسته‌گان آن‌ها به‌ جای «تورک» و «تورکی» بود که بسیاری از نخبه‌گان تورک را به سردرگمی و پریشان‌اندیشی هویتی مبتلا کرد. مراحل ظهور و سیر این حادثه چنین است:

١-«آذری» نامیدن توده‌ی تورک مقیم در قفقاز جنوبی و سپس آزربایجان ایران و زبانشان به‌ جای نام‌های واقعی و تاریخی «تورک» و «تورکی» برای اولین بار در پاریس – فرانسه به سال ١٨٨٥

٢- ظهور هویت قومی «آزربایجانی» به عنوان جزئی از «ملت ایران» در آغاز جنبش مشروطیت در اوائل ١٩٠٠ با تاسیس «انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان» در تهران به دست عوامل آنگلوفیل پان‌ایرانیست، باستان‌گرا، پارسی، ماسون، ازلی، داشناک و ...، و «انجمن ایالتی آزربایجان» در تبریز؛ سپس تثبیت آن در سال‌های جنگ جهانی اول ١٩١٥-١٩١٨ توسط «فرقه‌ی دموکرات آزربایجان» در تبریز شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران، نشریه‌ی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» در باکو و ...

٣-ایجاد و تثبیت هویت ملی «آزربایجانی» در روسیه‌ی بولشویک-شوروی استالینیستی به سال ١٩٣٦-١٩٣٧ به عنوان یک ملت قفقازی غیر تورک با ویژه‌گی‌های ضد عوثمان‌لی- ضد تورکیه‌ای.

به طور خلاصه، «آذری» به ‌جای «تورک» پدیده‌ای فرانسوی، «آزربایجانی» به ‌عنوان بخشی از «ملت ایران» پدیده‌ای انگلیسی – پارسی (زرتشتی)، «آزربایجانی» به عنوان ملتی غیر تورک پدیده‌ای روسی؛ و هر سه «دیگرنام‌گذاری»‌هایی (Exonym, Xenonym) محصول مهندسی قومی استعماری از سوی دولت‌های خارجی - صلیبی هستند.

در این مقاله ‌به ‌اختصار به ‌ماجرای اختراع و مراحل و عوامل دخیل در رواج نام و هویت قومی-زبانی «آذری» برای نامیدن ملت «تورک» ساکن در آزربایجان ایران و قفقاز جنوبی و زبان تورکی او پرداخته‌ و نشان داده‌ام که بر خلاف مشهور، آذری‌ به ‌عنوان نام یک زبان و ملت تورکیک، اختراع مولفین عرب، ‌انگلستان،  کسروی،  رضاشاه، استالین،  عوثمان‌لی و ... نیست. بلکه مخترع آذری‌ به ‌جای تورک، شرق‌شناسان و دیپلومات‌های فرانسه ‌در سال ١٨٨٥؛ و شایع کننده‌گان عمده‌ی آن در عوثمان‌لی و قفقاز، محمدامین رسول‌زاده‌ و دیگر رهبران مساوات از سال ١٩١٢ به‌ بعد؛ و در ایران، حکومت ملی آزربایجان به سال ١٩٤٥ می‌باشند. 

آذریه-آذربیه-آذربیجیه‌ی سیاحان عرب

بین قرون ١٠-١٣ میلادی چهار مورخ و سیاح دوره‌ی اسلامی در پنج متن عربی اصطلاحات «آذریه» (سه بار)، و «آذربیه» (یک بار) را به کار برده‌اند. (آذربیجیه،‌ آذربیجیده، ... نگارش-خوانش‌های متفاوت آن‌ها در نسخه‌ها است):

١-یعقوبی نویسنده‌ی البلدان (٨٩١ میلادی): وأهل مدن آذربیجان وكورها أخلاط من العجم الآذریة والجاودانیة القدم؛ (ترجمه: اهالی شهرهای آزربایجان و شهرستان‌های آن آمیخته‌ای از ایرانی آذری‌ و جاودانی قدیم هستند). در اینجا آذریه ظاهراً مانند جاودانیه، صفت وصف کننده‌ی کیش و عقیده (آتش‌پرستی؟) است، نه زبان و قوم

٢-مسعودی مولف التنبیه و الاشراف (٩٢٦): کالفهلویة و الدریة و الآذریة و غیرها من لغات الفرس. (ترجمه: مانند پهلوی و دری و آذری‌ و غیره از زبان‌های فرس). در اینجا آذریه به صورت اسم یک زبان در ردیف زبان‌های ایرانیک (فرس-فارس)، و یا زبان‌های منطقه‌ی فارس مانند دری و پهلوی آمده است.

٣-سمعانی مولف الانساب، ذیل مبحث تنوخی (۱۱۵۵): و کلّمته بلسان الأذربیة شیئاً کثیراً. (ترجمه: و با او به زبان آذربی صحبت بسیار کردم). در اینجا آذربیه احتمالا اشتباه ناسخ (فورم صحیح آذریه و یا آذربیجیه) و به معنی یک زبان منسوب به آزربایجان است.

٤-یاقوت حموی در معجم البلدان (١٢٢٤-١٢٢٨): و لهم لغة یقال لها الاذریة لا یفهمها غیرهم. (ترجمه: زبانی دارند که به آن آذری‌ می‌گویند و برای کسی به جز خودشان مفهوم نیست). در اینجا آذریه به عنوان اسم زبان و یا به معنی زبانی منسوب به آزربایجان به کار رفته است. باز در معجم الادباء (قرن ١٣) به نقل از املای نادرست انساب سمعانی: وکلّمته بلسان الأذربیة شیئاً کثیراً.

به ‌عنوان زبان، آذریه-آذربیه‌ی این متون عربی، دارای ویژه‌گی‌های زیر می‌باشد:

١- فورم کوتاه‌شده‌ی «آزربایجانی» و به ‌معنی اولیه‌ی «منسوب به ‌آزربایجان» است.

٢-نام یک قوم نیست. در متن یعقوبی شاید نام گروهی عقیدتی -دینی (آتش‌پرستان؟) در ردیف جاودانیه است.

٣- احتمالا بیشتر از آن که مشخص کننده‌ی یک زبان معین و مشخص باشد، صفتی عمومی برای هر زبان رایج و بومی در آزربایجان ایران (و نه قفقاز و عراق عجم) است.

٤-لزوما به‌ معنی یک زبان حاکم و سراسری در منطقه‌ی آزربایجان نیست.

٥-نام یک زبان تورکیک نیست. زبان‌های تورکیک رایج در آزربایجان و دیگر مناطق مجاور در منابع آن دوره از جمله متون عربی، همیشه «تورکی» و یا با دیگر نام‌های لهجه‌ای، طائفه‌ای و ... معلوم تورکیک (قاراخانی، قیپچاقی، تاتاری، خزری، بولقاری، ...) نامیده و ذکر می‌شدند، و نه آذری.

٦- آذری به جز در معجم البلدان، یک «خودنام‌گذاری» (Endonym, Autonym) نیست، مردمان بومی متکلم به ‌آن زبان‌ها خود، زبان مورد بحث را آذری‌ نمی‌نامیدند. زیرا به جز این چهار متن عربی، در هیچ متن فارسی و .... آن دوره‌ هم‌چو نام‌گذاری‌ای بکار نرفته و کسی مخصوصا از آن خطه زبانی با نام «آذری» را ذکر نکرده است. در نتیجه آذریه - آذربیه یک «دیگرنام‌گذاری» (Exonym, Xenonym) الیت – نخبه‌گانی از سوی سیاحان و مورخین عرب و عربی‌نویس است. فاعل «به آن آذری‌ می‌گویند» در معجم البلدان هم ممکن است «خودشان» و یا به احتمال بیشتر «دیگران» (مانند اعراب) باشد.

از آن جائی‌ که ‌آذری‌ استعمال شده‌ در این چهار متن عربی، نام قومی تورکان ساکن در آزربایجان و زبان تورکی آن‌ها – که در منابع آن دوره‌ «تورک» و «تورکی» نامیده‌ می‌شدند نیست، خارج از موضوع این مقاله است (موضوع مقاله‌ی حاضر: آذری‌ به ‌عنوان نام یک زبان و قوم-ملت تورکیک، نامی جای‌گزین برای ملت تورک ساکن در ایران و قفقاز و آناتولی شرقی و زبان تورکی. در مقاله‌ی جداگانه‌ای به‌ اصطلاحات آذریه-آذربیه-آذربیجیه‌ی مولفین عرب پرداخته‌ام).

ادعای نادرست دانش‌نامه‌ی بزرگ اسلامی در باره‌ی کاربرد نام آزری به معنی تورکی توسط میرزا کاظم بیگ دربندی - ١٨٣٩

در اینترنت مطلبی از دانش‌نامه‌ی بزرگ اسلامی با عنوان «آذری (زبان)» وجود دارد[1] که در آن، گویا به نقل از «ایسلام آنسیکلوپئدی‌سی» چاپ تورکیه، ادعا می‌شود نخستین بار «میرزا محمدعلی کاظم بیگ دربندی» (آلئکساندر قاسیموویچ کاظیم به‌ی)، شرق‌شناس، مورخ و لغوی تورک قفقازی، «آذری» را به معنی «تورکی» به کار برده است: «به ظاهر نخستین کسی که آذری را به این معنی گرفته، میرزا کاظم بیک دربندی است که در کتاب خود به نام «گرامر عمومی زبان تورکی ـ تاتاری» که در ١٢٥٥ق/١٨٣٩م در شهر غازان به چاپ رسیده، «آذری» را به معنی تورکی به کار برده است (نک‍. اسلام آنسیکلوپدیسی)».

ادعای دانش‌نامه‌ی بزرگ اسلامی در باره‌ی کاربرد آذری‌ به جای تورکی توسط میرزا کاظم بیگ دربندی نادرست است. در کتاب مذکور، که در اینترنت هم قابل دسترسی است، حتی یک بار کلمه‌ی آذری‌ بکار نرفته است. در این کتاب در مقام مقایسه‌ با دیگر زبان و لهجه‌های تورکیک (عوثمان‌لی، تاتاری، چوواشی، ...)، لهجه‌های زبان تورکی در قفقاز به صورت «آزربایجانی» مشخص شده‌اند، نه «آذری»[2].

ترجمه‌ی آذریه به صورت لغت تورکان (زبان تورک‌ها) در کتاب نامه‌ی دانشوران - ١٨٧٩ میلادی

در جلد اول ص ۳۶۷ کتاب «نامه‌ی دانشوران» که در زمان ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده و به سال ١٨٧٩ میلادی به چاپ رسیده است، «لسان آذربیه» و «لسان آذربایجان» در متن عربی داستان انساب سمعانی در باره‌ی ملاقات خطیب تبریزی با ابوالعلا معری، هر دو و یک‌جا به صورت «لغات تورکان» به فارسی ترجمه و آزری به شکل زبان تورکی رایج در آزربایجان تعریف شده است[3]. هر چند مولفین نامه‌ی دانشوران خود کلمه‌ی آزری را به کار نبرده‌اند، اما این یکی از نخستین نمونه‌هایی است که آزری به معنی غلط تورکی رایج در آزربایجان قبول شده است. همان گونه که گفته شد در اینجا آذربیه، احتمالا اشتباه ناسخ و در اصل آذریه است. فی الواقع در نخستین نشر اوروپایی این اثر، ناشرین هم متوجه نادرستی آذربیه شده‌ و آن را به صورت آذربیجیده بازنویسی کرده‌اند.

مرحله‌ی اول- اختراع آذری‌ توسط شرق‌شناسان و دیپلومات‌های فرانسوی

آذری‌ به‌ عنوان نام یک لهجه‌ از زبان تورکی که در منطقه‌ی آزربایجان قفقاز، نخستین بار در سال ١٨٨٥ توسط دو شرق‌شناس فرانسوی به‌ نام‌های باربییه‌ دؤ مئینار (Charles Adrien Casimir Barbier De Meynard) و استانیسلاس گییار (Stanislas Guyard) به کار رفته‌ است[4]. این دو در جلد ترجمه‌ی فرانسوی نمایش‌نامه‌ی «سه ‌تمثیل» (بر اساس ترجمه‌ی فارسی آن توسط میرزا جعفر قراجه‌داغی چاپ تهران، از متن اصلی تورکی چاپ باکوی آن)، چاپ مطبعه‌ی دولتی دارالسلطنه‌ی پاریس پایتخت فرانسه، تورکی رایج در قفقاز را «Dialecte Turc Azeri» (لهجه‌ی تورکی آذری‌) نامیده‌اند. در مقدمه‌ی فرانسوی این کتاب هم، اصطلاح «Dialecte Turc De l’Azerbaïdjân» (لهجه‌ی تورکی‌ در آزربایجان) به کار رفته، اما در بخش فارسی این چاپ فرانسوی زبان اصلی اثر صرفا به ‌صورت «تورکی» ذکر شده‌ است: «... مشتمل بر سه‌ تمثیل می‌باشد که ‌سابقاً از اصل تورکی به ‌فارسی ترجمه‌ شده، در دارالخلافه‌ی تهران صورت انطباع پذیرفته‌ بود...». این نیز نشان می‌دهد که ‌ترکیب «تورکی آذری» برای مخاطبین ایرانی و تورک ناشناخته‌ بوده، اختراع و جعل دو فرانسوی مذکور است. به‌ همین سبب آن‌ها در متن فارسی، زبان اصلی اثر را «تورکی»، نامی که ایرانیان به کار می‌بردند نامیده‌اند و صرفا در متن فرانسه، شاید برای یادآوری به ‌مخاطبان فرانسوی که‌ این اثر محصول عوثمان‌لی نیست و به منظور مشخص کردن آن از تورکی عثمانلی، کلمه‌ی «آذری» را با فونت متفاوت ایتالیک به کلمه‌ی تورکی افزوده‌اند. (در متن روی جلد تنها کلمه‌ی آذری‌ با فونت ایتالیک چاپ شده است).

سه‌ سال بعد در ١٨٨٩ نشریه‌ی رسمی جمهوری فرانسه[5]، در خبری راجع به‌ ترجمه‌ی فرانسوی نمایش‌نامه‌ی «سه‌ ‌تمثیل»، باز هم ترکیب «Dialecte Turc Azeri» (لهجه‌ی تورکی آذری‌) را به کار برده‌ است. این نشریه، اورگان مطبوعاتی دولت جمهوری فرانسه‌ بوده ‌اطلاعات رسمی و حقوقی مربوط به‌ حکومت‌ها و پارلمان فرانسه‌ را درج و منتشر می‌کرد (و می‌کند).

ظاهراً پس از آن کاربرد «تورک آذری» و حتی «آذری» به تنهایی در فرانسه به همین معنی و معنی جدید قومی (تورک‌های ساکن در آزربایجان) ادامه یافته است. چنانچه ٢٥ سال بعد در سال ١٩١٠ در کتاب دیپلومات و سیاست‌مدار فرانسوی ویکتور بئرار (Bérard, Victor) بنام «انقلاب ایران ....»[6]، «تورک آذری‌» به‌ عنوان نام زبان (چهار بار)، نام قوم (چهار بار)، اسم تمدن («تمدن تورک آذری»، یک بار)؛ «آذری‌» به‌ عنوان اسم قوم شامل قاجارها و افشارها و دیگران (دو بار)، و «تورکستان آذری‌» به ‌معنی آزربایجان ایران (دو بار) به کار برده‌ شده است. به‌ جز این موارد معدود، در این کتاب ‌مردم و زبان ما همیشه «تورک»؛ و «آزربایجان» یک «کشور تورک» و «تورکستان» نامیده ‌می‌شود. ویکتور بئرار در کتاب خود ملل تورکیک ساکن در ایران را به‌ «تورکمن» (اوغوزهای شرقی) و «تورک» (اوغوزهای غربی) تقسیم می‌کند و می‌گوید تورک‌ها اولاد تورکمن‌ها هستند که ‌در طول تاریخ، مانند دیگر «موغول‌های آزربایجان»، در میان «تورانیان» مهاجر به ‌آزربایجان و آناتولی و ... آمده‌اند. وی از ملل تورکیک «قیرقیزها» را متاثر از فرهنگ چینی، «اوزبیک‌ها» را متاثر از فرهنگ فارسی-ایرانی (پئرسان)، «عوثمانیان» را متاثر از فرهنگ اوروپایی، و «تورک‌ها» (یعنی تورک‌های ساکن در ایران) را متاثر از دو فرهنگ فارسی-ایرانی و اوروپایی می‌شمارد. (تثبیت‌های ویکتور بئرار در کتاب مذکور موضوع یک مقاله‌ی مستقل این‌جانب خواهد بود).

اصطلاحات «تورک آذری‌» و «آذری» اختراع شده‌ در فرانسه ‌دارای ویژه‌گی‌های زیر است:

١- برای نامیدن ملت تورک ساکن در جوغرافیای قفقاز و آزربایجان ایران و لهجه‌ای از زبان او که تورکی است به کار رفته‌ است. این اولین بار است که «آذری»‌ مترادف تورک و تورکی و به ‌عنوان نام یک ملت و یک زبان تورکیک بکار می‌رود (آذری‌ متون عربی، ‌نام یک زبان و قوم تورکیک نبود).

٢-«خودنام‌گذاری» نیست، «دیگرنام‌گذاری» ابداع شده ‌توسط خارجیان، مقامات دولتی و شرق‌شناسان مرتبط با دولت فرانسه است.

٣- یک دیگرنام‌گذاری مرتبط با سیاست استعماری فرانسه‌ در منطقه برای جدا ساختن زبانی و هویتی ملی تورکان ساکن در ایران قاجاری و قفقاز از تورکان ساکن در آناتولی-عوثمان‌لی ‌است. باربییه‌ دؤ مئینار ‌دارای تمایلات ایران‌گرایانه بود. از کارهای تحقیقاتی وی پایان ترجمه‌ی شاه‌نامه‌ی فردوسی، تالیفاتی در باره‌ی دین جدید بهائی، جنگ‌های صلیبی و زرتشتی‌گری است. 

٤- ‌فرانسویان می‌دانستند تورک‌های ساکن در ایران و آزربایجان و قفقاز و زبانشان، بخشی از ملل و زبان‌ها و تاریخ و ... تورک هستند و خود و زبانشان را صرفا «تورک» و «تورکی» می‌نامند.

«آذرستان» در نشریه‌ی «تورک درنه‌یی» به سال ١٩٠٩

در یک شماره از نشریه‌ی «تورک درنه‌یی» چاپ استانبول به سال ١٩٠٩، در یک منظومه‌ی تورکی نام مربوط «آذرستان» به معنی آذربایجان ایران (در مقابل «شیروان» و یا آزربایجان قفقاز) به کار رفته و در زیرنویس به صورت «آذربایجان» معنی شده است:

قیریم، قافقاس، قیرغیز، خوارزم، بوخارا، هم تورکستان

قازان، کاشغار، فرغان، شیروان، آذرستان، طاغستان

تیرابزون، اورتاسارای، عمر خالص؛ تورک ده‌رنه‌یی، ییل ١، سایی ٥، ١٣٢٧ [١٩٠٩]، ص ٢٢١

مرحله‌ی دوم: رسول‌زاده‌ی مهاجر-پناهنده‌ در عوثمان‌لی

ظاهراً نام‌های آذری‌ و تورک آذری‌ (و آزربایجانی) به صورت مترادف و یا به ‌جای نام ملت تورک و زبان تورکی، در میان تورکان قفقاز برای نخستین بار به سال ١٩١٢ از سوی محمدامین رسول‌زاده‌ و احتمالاً دیگر سران جنبش مساوات و محررین و سیاسیون قفقازی که‌ به ‌عوثمان‌لی پناهنده شده ‌بودند در استانبول به کار رفته ‌است.

محمدامین رسول‌زاده ‌در سری مقالات خود بنام «ایران تورک‌له‌ری» در نشریه‌ی تورک یوردو چاپ استانبول به‌ سال ١٩١٢، «آزه‌ری»، «آزه‌ری تورکو» و «آزه‌ربایجان‌لی» را چند بار به ‌جای «تورک» به کار برده ‌است:

-در شماره‌ی ١٤ «آزه‌ری» یک بار؛ «آزه‌ربایجان تورکو»، «آزه‌ربایجان تورک‌له‌ری» و «آزه‌ربایجان‌لی» چند بار

-در شماره‌ی ٢١ «آزه‌ری مبعوث‌لار»، «آزه‌ری تورک‌له‌ر» هر کدام یک بار  

-در شماره‌ی ٢٢ «آزه‌ری شاعیرله‌ری»، «آزه‌ری تورک شعراسی» هر کدام یک بار[7]

-در همان سال و در همان نشریه، شخصی با امضای «ت. ی. » (شاید خود محمدامین رسول‌زاده) در یک مقاله‌ مربوط به‌ میرزا فتح‌علی آخوندوف، سه ‌بار ترکیب «آزه‌ری تورک» (تورک آذری‌) را به کار برده ‌است: «آزه‌ری تورک ادیب‌له‌ری‌نده»، «آزه‌ری تورک ادبیاتی»، «آزه‌ری تورک شاعر و حکیم‌له‌ری‌نده‌ن»[8].

ویژه‌گی‌های آذری‌ و تورک آذری‌ رسول‌زاده‌ در این مقطع چنین است:

١-در این دوره رسول‌زاده آزه‌ری و آزه‌ری تورکو (و آزه‌ربایجان‌لی) را به عنوان نام قوم بکار می‌برد، نه زبان

٢-احتمالا رسول‌زاده‌ نام‌های آذری‌ و تورک آذری‌ را مستقیما از منابع فرانسوی (و آزه‌ربایجان‌لی را از منابع قفقازی-روسی) اخذ کرده است

٣- رسول‌زاده‌ این نام‌ها را در خطاب به‌ مخاطبان عوثمان‌لی، و برای مشخص کردن موضوع بحث که ‌تورکان قفقاز بوده‌اند، به کار برده ‌است.

٤-چهار نام‌گذاری‌ متفاوت (آزه‌ری، آزه‌ری تورکو، آزه‌ربایجان تورکو، آزه‌ربایجان‌لی) که‌ رسول‌زاده‌ برای نامیدن یک ملت تورک ساکن در قفقاز بکار می‌برد، نشان می‌دهد که‌ وی در این مورد به‌ یک نام تثبیت شده‌ نرسیده ‌بود.

٥-کاربرد «دیگرنام‌گذاری»های خارجی-اوروپاساخته‌ی آذری‌ و آزربایجانی و ... از سوی رسول‌زاده ‌و دیگر سیاسیون و محررین مساوات‌چی، آغازگر اغتشاش و پریشانی و سردرگمی جدی و ماندگار در عرصه‌ی هویت ملی در میان نخبه‌گان تورک قفقاز شد. (رسول‌زاده در آغاز ایران‌گرا و در سال‌های اقامت خود در تهران به دوره‌ی مشروطیت سردبیر نشریه‌ی ایران نو که نقشی مهم در تشکل مفهوم ملت ایران داشت بود).

محمودخان اشرف‌زاده‌ی تبریزی و نام مستعار آذری- ١٩١٣

محمودخان اشرف‌زاده‌ی تبریزی هنگامی که ‌در سال ١٩١٣ در پاریس ساکن بود، ﺩﺭ ﺟﺮﺍﻳﺪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ به ویژه در ﻣﺠﻠﻪ‌ی «Revue Du Monde Musulman» با نام مستعار «آذریAZÉRI » ﻣﻘﺎﻻت ﻋﻠﻤﯽ ﺗﺎﻳﺨﯽ مفصل به زبان ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﯽﻧﻮﺷﺖ[9]. نام مستعار آزری که اشرف‌زاده‌ به کار برده است به ‌معنی شخص منسوب به ‌آزربایجان بود و نه ‌نام قوم - ملت تورک و یا زبان و لهجه‌ی تورکی وی، زیرا اشرف‌زاده در آن مقطع تمایلات پان‌ایرانیستی ضد تورک نداشت، حتی در حیات اورمیه‌ای خود قبل از آن تورک‌گرا بود[10]. با این‌همه شاید او در انتخاب این نام مستعار، ‌از آن جائی ‌که‌ در این دوره ساکن پاریس بود، متاثر از مستشرقین و ادبیات سیاسی فرانسوی که آزری را به‌ صورت معادل و جای‌گزین تورک ساکن در آزربایجان به کار می‌بردند بوده است.

مرحله‌ی سوم: سیاسیون و محررین عوثمان‌لی ملهم از مهاجرین قفقازی استانبول و مستشرقین فرانسه‌

اندکی بعد تحت تاثیر مساواتیان مهاجر قفقازی در استانبول مانند رسول‌زاده‌ و مستشرقین و دیپلومات‌های فرانسوی، نخستین نمونه‌های کاربرد «تورک آذری» و «آذری» به ‌جای نام قومی تورک‌های ساکن در آزربایجان این بار از طرف برخی از سیاسیون و محررین عوثمان‌لی هم دیده‌ شد.  

به‌ عنوان نمونه «مونیس تکین آلپ» در سال ١٩١٤ در کتاب خود «تورک‌له‌ر بو محاربه‌ده‌ نه ‌قازانابیلیرله‌ر؟ ...»، در حالی که ‌بارها اصطلاح «ایران تورک‌له‌ری» و «ایران‌لی تورک‌له‌ر» را به کار برده، یک بار هم ترکیب «تورک‌های آذری» را به‌ جای نام قومی-ملی تورک‌های ساکن در آزربایجان ایران که‌ «تورک» است به کار می‌برد. ظاهراً این، نخستین نمونه‌ی «تورک آذری»‌ نامیده شدن تورکان ساکن در آزربایجان ایران توسط محررین عوثمان‌لی است: «... ایران تورک‌له‌ری میانی‌ندا داخی مفکوره‌جی و فدائی آدام‌لار نادر دئییل‌دیر. ایران تورک‌له‌ری معنوی بیر غایه ‌ایچون استحقارِ موت ائتمه‌ک‌ده‌ن احتراز ائتمه‌دیک‌له‌ری‌نی مکرراً اثبات ائتمیش‌له‌ردیر. روس قازاق‌لاری‌نین چیزمه‌له‌ری آلتی‌ندا محو و نابود اولان ایران انقلابی، آزه‌ری تورک‌له‌رین محصولِ غیرتی دئییل می؟»[11]

باز در سال ١٩١٤ محمدامین یورداقول شاعر ملی تورک، در منظومه‌ی معروف خود بنام «تورک یوردونا: ائی تورک اویان!»، «آزه‌ری» را در ردیف چوواش و باشقورت و فین و قالموق و ... به ‌عنوان یک نام قومی و به‌ جای «تورک» برای نامیدن تورک‌های ساکن در آزربایجان (احتمالا قفقاز) به کار برد. این نخستین نمونه‌ی کاربرد «آذری» به جای «تورک» از سوی محررین عوثمان‌لی است: «آنا وطن: چوواش‌ی، آزه‌ری‌یی، باشقورت‌و- سارت‌ی، فین‌ی، قالموق‌و عین قان‌لا یوغوردو...»[12]

مقاومت جمشیدخان مجدالسلطنه ‌افشار اورومی در استانبول در مقابل آذری‌‌ و تورک آذری‌

علی‌رغم پذیرش دیگرنام‌گذاری‌های خارجی- اوروپاساخته‌ی تورک آذری‌ و آذری‌ از سوی رسول‌زاده ‌و دیگر رهبران مساوات‌چی قفقازی مهاجر-پناهنده در عوثمان‌لی، تورکان ساکن در ایران و آزربایجان حتی آن‌ها که ‌در آن دوره‌ مقیم استانبول بودند، به‌ جای‌گزین ساختن خودنام‌گذاری ملی-تاریخی-طبیعی خود «تورک» با این دیگرنامگذاری‌های جدید رغبتی نشان ندادند.

چنانچه‌ جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطېه، رهبر ملی تورک که ‌در سال ١٩١٥ بر اثر تضییقات روسیه‌ و انگلستان مقیم استانبول بود و علی رغم تسلط کامل بر زبان و ادبیات و فرهنگ سیاسی فرانسه، در مقالات تورکی خود در نشریه‌ی تورک یوردو، تورکان ساکن در آزربایجان و ایران را بر خلاف فرانسویان صرفا «تورک» می‌خواند و دیگرنامگ‌ذاری‌های آذری‌ و آزربایجانی و ... را هرگز به کار نمی‌برد[13]. رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمی – مجدالسلطنه که از دوران مشروطیت به طور روزافزونی تمایلات تورک‌گرایانه داشت، در دهه‌ی ١٩١٠ تماما یک تورکیست بود. در حالی که مستشرقین و دیپلومات‌های فرانسوی در نشریات و کتب، و رسول‌زاده ‌و دیگر رهبران مساوات در همان سال در نشریه‌ی تورک یوردو نام‌های جدید آذری‌ و آذری‌ تورکو را به کار می‌بردند و شایع می‌کردند؛ جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه حتی در عنوان یکی از مقالات تورکی خود «ایران‌دا تورک صنایع نفیسه‌سی»[14]، «تورک» بودن نام ملی ما را برجسته ‌و تاکید و در متن مقاله‌ نیز به‌ دفعات زبان تورکی رایج در آزربایجان ایران را صرفا و منحصرا «تورکجه» ‌(تورکی) می‌نامد. 

مرحله‌ی چهارم: رسول‌زاده‌‌ در قفقاز -١٩١٨

رسول‌زاده ‌پس از بازگشت به ‌قفقاز، در نوشته‌جات خود ‌به ‌کاربرد دیگرنام‌گذاری‌های «آذری»، «آزربایجانی»، «تورک آذری»، «تورکی آذری»، «تورکی آزربایجانی» و .... به موازات خودنام‌گذاری‌های «تورک» و «تورکی» ادامه‌ داد. در حالی که در این دوره، علی رغم کاربرد آذری‌ از طرف رسول‌زاده و ...  اکثریت مطلق نخبه‌گان تورک قفقازی هم‌چنان خود را «تورک» و زبان خود را «تورکی» (و مقامات روسی آن‌ها را «تاتار») می‌نامیدند.

به‌ عنوان نمونه رسول‌زاده به ‌سال ١٩١٨ هنگامی که ‌لیدر فرقه‌ی مساوات و سردبیر روزنامه‌ی آچیق سؤز بود در مقاله‌ای که تقی رفعت در شماره‌ی ٦٨ روزنامه‌ی تجدد، ٢٣ ژانویه ١٩١٨ در نوشته‌ای تورکی بدان پاسخ داد ، ترکیبات «تورکی آزربایجانی» را به‌ جای زبان تورکی، «ملت آزربایجان» را به‌ جای ملت تورک و «ادبیات آزربایجان» را به‌ جای ادبیات تورک به کار می‌برد؛ آزربایجان را مشتق از آذرآبادگان و از ریشه‌ی آذر دانسته، آذری را آتش‌پرست معنی؛ و در نهایت تورکان قفقازی و تورکان ساکن در آزربایجان ایران را یک بار یک ملت واحد و در سطر بعدی دو ملت جداگانه ‌قلم‌داد می‌کند:

«قافقاسیا مسلمان‌لاری اؤز تورک‌جه‌له‌ری‌نه‌ آزه‌ربایجان تورک‌جه‌سی، ادبیات‌لاری‌نا آزه‌ربایجان ادبیاتی، اؤز قوبئرنییالا‌ری‌نا دا روسیا آزه‌ربایجانی دییورلار. آزه‌ربایجان کلیمه‌سی آذرآبادگان'‌دان مشتق اولوپ دا، وجه‌ اشتقاقی (آذر)‌ده‌ن ایسه، آذری‌له‌رین (آتش‌پرست‌له‌رین) طواف ائتدیک‌له‌ری آتش‌کده‌له‌ر، باکو اویئزدی آثارِ عتیقه‌سی‌نی تشکیل ائتمییور مو؟... ..آزه‌ربایجان بیر ملّت ایسه، او ملّتین، متمدّن بیر ملّته‌ یاخیشاجاق درجه‌ده‌ مطبوعاتا، معاصر ادبیاتا، معاصر مکتب‌له‌ره‌ و آز چوخ تربیه‌ی سیاسیه‌یه‌ مالک اولان قسمی، همان آراس شمالی‌ندا ساکن‌دیر..... ایکی قارداش ملّت آراسی‌نداکی اخوتِ اسلامیه‌ نامی‌نا سرد اولونان مطالعاتی، یئنی‌ده‌ن بیر مناقشه‌ طرزی‌نه‌ ارجاع ائتمه‌ک آرزوسی- تکرار ائدییوروز- بیزده‌ یوخ‌دور»[15].

باز در ٢٨ ماه ‌مه ‌١٩١٩ رسول‌زاده در نطق خود به ‌مناسبت تاسیس جمهوری مردمی آزربایجان در قفقاز، نام ملی تورکان ساکن در قفقاز را «تورک آزربایجان» و «تورک‌های آذری» قلم‌داد می‌کند.

این دو نمونه نشان می‌دهند:

١-رسول‌زاده ‌در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول هنوز به ‌اسم ملی واحدی برای تورکان ساکن در قفقاز نرسیده ‌بود.

٢- رسول‌زاده‌ به‌ وجود یک گروه‌ و قوم باستانی آتش‌پرست به‌ نام «آذری» در باکو معتقد بود، ویا به‌ طور کیفی آن گروه‌ آتش‌پرست واقعی و یا فرضی را آذری‌ می‌نامید.

٣-رسول‌زاده‌ به هنگام کاربرد نام‌های آذری‌ و آزربایجانی به‌ جای نام ملی «تورک»، بر ایرانیک-زرتشتی بودن ماهیت آن‌ها آگاهی کامل داشت.

٤-رسول‌زاده در ملت واحده بودن تورکان ساکن در قفقاز و شمال غرب ایران مردد بود.

٥-در تمام مواضع و افکار و حالات فوقا ذکر شده‌ی رسول‌زاده، رسوبات بارز ایران‌گرایی ملاحظه می‌شود.

مرحله‌ی پنجم: نشریه‌ی «آذری‌ تورکو» به ‌سردبیری رسول‌زاده

پس از اشغال جمهوری مردمی آزربایجان (آزه‌ربایجان خالق جمهوریتی) توسط بولشویک‌ها به سال ١٩٢٠ رسول‌زاده‌ و دیگر سران آن جمهوری به‌ عوثمان‌لی پناهنده شدند. در این دوره‌ این گروه مشهور به مساوات‌چی در نخستین نشریه‌ی در تبعید خود بنام «‌یئنی قافقاسیا»، نام آذری‌ را به ‌شدتی بیشتر به کاربرده و تبلیغ کردند. بعضی مقالات احتمالا به ‌قلم رسول‌زاده به ‌امضای «آذری» به‌ چاپ رسید. حتی دومین نشریه‌ی مهاجرین مساوات‌چی در استانبول، «آزه‌ری تورکو» نام داشت.

بسیاری از نخبه‌گان و محررین عوثمان‌لی، پس از آن که‌ مشاهده ‌کردند نام آذری‌ و تورک آذری‌ از سوی سیاسیون مهاجر تورک قفقازی در استانبول به‌ معنی تورکان ساکن در قفقاز و آزربایجان ایران و لهجه‌های تورکی آن‌ها، قبول شده ‌و مصرانه‌ به کار می‌رود، بر اساس اصل «صلاح مملکت خویش خسروان دانند»، ناچار و با طیب خاطر شروع به آذری‌ نامیدن تورکان قفقاز جنوبی و بعدها آزربایجان ایران کردند. بدین ترتیب اصطلاحات آزه‌ری تورکو و آزه‌ری در میان نخبه‌گان عوثمان‌لی (معلم جودت، عمر سیف الدین،...)، ‌در مطبوعات و روزنامه‌های استانبول و ادبیات سیاسی گسترش یافت. ‌البته مراد از این «آذری»، بر خلاف آذری سیاحان و مورخین عرب، نه‌ زبان‌ها و یا لهجه‌های ایرانیک، بلکه لهجه‌های زبان تورکی رایج در قفقاز جنوبی و بعدها آزربایجان ایران، یعنی لهجه‌های «تورکمانی» بود.

مرحله‌ی ششم: نقش دموکرات‌های آزربایجان در تبریز در رواج آذری در عوثمان‌لی

در سال‌های جنگ جهانی اول، حرکات ضد تورک در میان نخبه‌گان ایران‌گرا و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست عمدتا از مرکز و شرق آزربایجان و در تبریز که در طول قرن نوزده و سال‌های جنبش مشروطیت به مرکز ایران‌گرایی تبدیل شده بود وسعت گرفت. بسیاری از مشروطه‌طلبان افراطی سابق، تورک‌های چپ ایرانی و دموکرات‌های آزربایجانی (در انجمن آزربایجان، آزربایجان جزء لاینفک ایران، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران، تقی‌زاده، کاظم زاده ایرانشهر، کسروی، ارانی، شفق، امیرخیزی، یکانی، تربیت، فیوضات، رضا افشار، ارژنگی، ...) بر علیه‌ ملت خود تورک و اوردوی نجات‌بخش اسلام که ‌به ‌کومک آن‌ها شتافته‌ بود، در صف پان‌ایرانیست‌ها و پارسی‌ها و ازلی‌ها و ماسون‌ها و روس‌ها و انگلیس‌ها و داشناک‌ها و جیلوها... جای گرفتند.

این وضعیت الیم شوک بزرگی به نخبه‌گان عوثمان‌لی وارد کرد و بسیاری از آن‌ها را قانع نمود که‌ این دسته از تورکان اهل آزربایجان، علی رغم تورک بودن تباری، به‌ سبب فقدان شعور ملی تورک و خودباخته‌گی مزمن ملی و استحاله‌ی عمیق در فرهنگ ایرانی – فارسی - شیعی - ضد تورک و .... حقیقتا از آن‌ها متفاوت هستند؛ حتی این دو متعلق به ‌یک ملت نمی‌باشند. (در حالی که در اواخر سال‌های جنگ جهانی اول، سلطان عثمانلی و بسیاری از سران اتحاد و ترقی و ژؤن تورک‌ها و ... تورکان قفقاز جنوبی و آزربایجان ایران مخصوصا غرب آن را بخشی از ملت تورک خود می‌دانستند). این برداشت، آن‌ها را به لزوم تمییز بین هویت ملی خود و تورکان آزربایجان ایران راند. پس از آن برای این نخبه‌گان عوثمان‌لی، «تورک» صرفا نام قومی-ملی تورکان عوثمان‌لی و بالکان و قبرس و ... ؛ و «آذری» نام قومی-ملی تورکان ساکن آزربایجان ایران و قفقاز جنوبی شد. در این استعمال، «آذری» باری منفی و تحقیرآمیز داشت و به ‌معنی تورک آبکی و رقیق، تورک فاقد شعور ملی تورک، ایرانی شده‌ و فارس‌زده، فرقه‌گرای شیعی، آلت دست دشمنان تورک و صلیبیان و روس‌ها و داشناک‌ها و ... بود. این تلقی، کمابیش برداشت حاکم در میان کمالیست‌های بعدی از آذری‌‌ها و یا تورکان آزربایجان ایران هم بود.

آغاز به استفاده از آزری توسط بعضی از تورک‌گرایان در عثمانلی

در این دوره (و یکی-دو سال قبل از آن به هنگام تاسیس جمهوری مساوات در قفقاز)، بخشی از تورک‌گرایان در عثمانلی هم (روزنامه‌ی تورک دونیاسی، یوسوف آقچورا، نیهال آتسیز، حسن روشنی بیگ، احمد جعفر اوغلو، ...) نام‌های تورک آذری‌ و آذری‌ را به کار بردند. چنان‌چه در نوشته‌ای چاپ شده به سال ١٩١٩ در نشریه‌ی تورک‌گرای «تورک دونیاسی» به مناسبت تبریک آزادسازی باکو از اشغال بولشویک، به هم‌راه «آذری تورک‌له‌ری» که دو بار به کار رفته، یک بار هم «آذر قارده‌ش‌له‌ریمیز» به معنی برادران آذرمان بکار رفته است. اگر این اشتباه چاپی نباشد، نخستین نمونه‌ی کاربرد «آذر» (و نه آذری) به معنی «تورک اهل آزربایجان قفقاز» است. (نشریه‌ی تورک دونیاسی، استانبول، جمعه ائرته‌سی، ١٠ ذی الحجه ١٣٣٧، ٦ سپتامبر ١٩١٩، سایی ١٧، صفحه ١)

باز از همان سال نشریه‌ی «اهالی» (یوردو) طبع ادیرنه در بخش اوروپایی تورکیه در مقاله‌ای اصطلاح «آزه‌ری تورک‌له‌ری» را بکار برده است: «شرق‌ده‌ن گه‌له‌ن دادلی خبرله‌ر، تبریز فرقه‌له‌ری‌نین ملیت‌پرورانه ‌‌حرکتی: تبریزده‌کی سیاسی فرقه‌له‌ر بالاتحاد قافقاس آزه‌ربایجانی‌یله ‌بیرله‌شمه‌یه‌‌ قرار وئرمیش‌له‌ردیر. شو ملیت عصری‌نده ‌آزه‌ری تورک‌له‌ری‌نین متفرق بیر حال‌دا بولونمالاری، مختلف حرث‌له‌ر تحت تاثیری‌نده‌‌ قالمالاری تاثّرله‌ گؤرولمه‌ک‌ده ‌‌ایدی». اهالی (یوردو). مستقل الافکار تورک قزئته‌سی. ادیرنه، سالی. ٢ کانون اول ١٣٣٥، ٩ ربیع الاول ١٣٣٨، [٢ آرالیق] ١٩١٩ (سه‌شنبه، دسامبر ١٩١٩)

با این‌همه بسیاری از تورک‌گرایان و ملی‌گرایان تورک مانند حسین‌زاده علی، آغااوغلو، خالیده ادیپ .... به نام آذری‌ روی خوش نشان ندادند. در جمهوری سوسیالیستی آزربایجان نیز، کومونیست‌ها و بولشویک‌ها و اسناد دولتی تا سال ١٩٣٧، هم‌چنان ملت و زبان خود را صریحا و صرفا «تورک» و «تورکی» می‌نامیدند.

مرحله‌ی هفتم: محمت فواد کؤپرولوزاده

در میان مولفین عوثمان‌لی-تورکیه‌ای، محمد فواد کوپرولوزاده ‌(Fuat Köprülü) دارای نقشی بی همتا و ویژه‌ در شیوع نام آذری‌ به جای تورک برای تورکان ساکن در آزربایجان ایران و قفقاز جنوبی، حتی شرق آناتولی است. وی معتقد بود تورکان ساکن در آزربایجان، «شعبه‌ی آذری» ملت تورک را تشکیل می‌دهند. کؤپرولو در ١٩٢١ آغاز به ‌تالیف کتاب «آذری‌ ادبیاتی تاریخی» کرد؛ در سال ١٩٢٦ یکی از شاگردان خود به ‌اسم امین عابد را موظف به ‌تهیه‌ی تزی با نام «تاریخ ادبیات تورک آذری» (Azeri Türk Edebiyatı Tarihi) نمود (این اثر یک سال بعد در باکو با نام «تاریخ ادبیات تورک‌های آزربایجان» چاپ شد)؛ در همان سال کتاب «آزه‌ری ادبیاتی‌نا عائد تدقیق‌له‌ر» (Azeri Edebiyatına Ait Tetkikler) را تالیف کرد؛ ماده‌ی آذری‌ را به ‌آنسیکلوپدی اسلام وارد نمود؛ اصطلاح ساحه‌ی آذری‌ (Azeri Sahası) را جعل کرد،. ... تالیفات و اقدامات کؤپرولو باعث داخل شدن مفهوم آذری‌ و مشتقات آن (ادبیات آذری‌، شعرای آذری‌، ساحه‌ی آذری‌، ...) به ‌ادبیات علمی و تورکی‌شناسی، و ‌رسمیت پیدا کردن آن به‌ معنی تورکان ساکن آزربایجان ایران و قفقاز جنوبی و شیعیان تورک‌زبان شرق آناتولی در تورکیه شد. تا به‌ امروز هم آذری‌ در تورکیه ‌به ‌این معنی استفاده‌ می‌شود.

ویژه‌گی‌های آذری‌ کؤپرولو چنین است:

١-کؤپرلو آذری‌ را به‌ معنی لهجه‌های تورکمانی زبان تورکی مستعمل در قفقاز جنوبی و ایران و شرق و جنوب تورکیه، عراق و ....، به کار می‌برد.

٢- آذری‌ نامیدن لهجه‌های تورکی رایج در ایران و قفقاز و آناتولی شرقی و جنوبی و خاورمیانه توسط کؤپرولو؛ یک جعل کیفی، بی پایه و نادرست بود. زیرا این لهجه‌های زبان تورکی در طول تاریخ هرگز ‌آذری‌ نامیده نشده بودند، بلکه‌ و به ‌درستی «تورکمانی» نامیده‌ می‌شدند.

٣-منسوب نمودن لهجه‌ی تورکمانی به آزربایجان از طریق نام آذری‌ تخصیصی نابجا بود. زیرا لهجه‌های تورکمانی، منحصر و ‌محدود به ‌آزربایجان و ‌تورکان ساکن در آزربایجان نبوده و نیستند. بلکه در سراسر ایران، قفقاز، عراق، سوریه‌ و بخش بسیار بزرگی از شرق، جنوب و مرکز تورکیه ‌رایج بوده و هستند.

٤-«ساحه‌ی آذری» کؤپرولو هرگز وجود نداشته و ندارد. آنچه وجود داشته و دارد «ساحه‌ی تورکمانی» است.

٥-تغییر نام لهجه‌های زبان تورکی از تورکمانی به ‌آذری‌ توسط کؤپرولو، آن هم بر خلاف خواست و خودنام‌گذاری متکلمین بدان لهجه‌ها که همیشه ‌خود را تورک و زبانشان را تورکی و لهجه‌هایشان را اغلب تورکمانی نامیده‌اند، یک دیگرنام‌گذاری الیتیست (نخبه‌گرایانه)، و با معیارهای کنونی تجاوز به حقوق انسانی این تورکان، حتی رفتاری نژادپرستانه بود.

٦-آذری‌ نامیدن خودسرانه‌ی لهجه‌های تورکمانی زبان تورکی توسط کؤپرولو، فرقی با آذری‌ نامیدن خودسرانه‌ی زبان‌های گوناگون ایرانیک رایج در شمال غرب ایران از طرف کسروی ندارد.

مرحله‌ی هشتم: اعتراض کسروی به ‌کاربرد آذری‌ به ‌معنای ملت تورک و اختراع زبان ایرانیک آذری توسط او

رواج کاربرد نام «آذری» به‌عنوان زبانی تورکیک و برای نامیدن لهجه‌ها‌ی تورکمانی زبان تورکی رایج ‌در آزربایجان ایران و قفقاز، در آغاز از سوی قومیت‌گرایان فارس و پان‌ایرانیست‌ها با اعتراضات شدیدی مواجه ‌شد. یکی از این افراد احمد کسروی تبریزی بود که در سال ١٩٢٥ ‌با انتشار کتاب «آذری زبان باستان آزربایجان» به ‌این کاربرد اعتراض نمود. اعتراض کسروی به ‌آذری‌ نامیدن زبان تورکی صائب و بجا بود. زیرا در طول تاریخ نه‌ خود توده‌ی تورک و نه‌ دیگران هرگز وی را آذری‌ ننامیده‌ بودند. اما کسروی در این میان، مرتکب خبط و جعل‌های بزرگ‌تری شد. از جمله ‌آذری‌ به کار رفته ‌توسط چهار سیاح عرب را به ‌عنوان یک زبان مشخص ایرانیک که‌ زمانی در سرتاسر آزربایجان رایج و زبان عمده‌ حتی تنها زبان ، و در ضمن مختص آزربایجان بود ‌عرضه ‌کرد. حال آن که ‌آذری‌ سیاحان عرب، زبان فراگیر و حاکم آزربایجان، و احتمالا یک زبان واحد و مشخص ایرانیک نبود.

ویژه‌گی‌های آذری‌ کسروی تبریزی چنین است:

١-آذری‌ کسروی نام زبان است، نه ‌نام قوم و ملت و مردم

٢-کسروی مخترع «زبان آذری» به‌ معنی یک «زبان ایرانیک» مشخص که ‌گویا قبل از تورک شدن آزربایجان در آن جا به عنوان زبان حاکم و سراسری رایج بوده، است. اما آذری کسروی ربطی به زبان تورکی ندارد. آذری‌ به‌ عنوان نام زبان تورکی رایج در آزربایجان، ‌توسط فرانسوی‌ها ٤٠ سال قبل از کتاب کسروی و به‌ سال ١٨٨٥ در پاریس اختراع شده‌ است.

٣-کسروی مانند همه‌ی پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست آن دوره، همواره ‌زبان ما را «تورکی» می‌نامید.

٤- هیچ کدام از نمونه‌هایی که ‌کسروی و پیروان او از متون قدیمی و یا معاصر به‌ عنوان نمونه‌های آذری‌ می‌دهند، در آن دوره و یا توسط متکلمین کنونی‌شان ‌آذری‌ نامیده‌ نشده‌اند، متعلق به‌ یک زبان واحد نبودند، مختص آزربایجان هم نیستند. بلکه ‌نمونه‌هایی از زبان‌های گوناگون ایرانیک از جمله‌ زبان‌های تاتیک، زبان رازی-راجی، لهجه‌های جنوبی زبان تالشی، زبان گیلکی، لهجه‌های لکی، زبان کرمانجی از زبان‌های کوردیک و ... هستند که در خارج آزربایجان هم متکلمینی داشته-دارند. آذری‌ نامیدن کیفی و خودسرانه‌ی این نمونه‌ها از طرف کسروی بی پایه و نادرست، و آذری‌ نمایاندن آن‌ها از سوی او تقلب و دروغ‌پردازی است.

مرحله‌ی نهم: انگلستان و تبدیل زبان آذری ایرانیک کسروی به هویت قومی-ملی آذری‌ ایرانی

دولت بریتانیا مبدع و مخترع آذری‌ به معنی قوم و زبانی تورکیک در آزربایجان نبود (فرانسه مخترع آن است). بلکه انگلستان یک ربع قرن پیش از آن در دوره‌ی مشروطیت، مخترع هویت قومی-ملی «آزربایجانی» به عنوان بخشی از ملت مودرن ایران توسط عناصر مستقیما وابسته به خود و سیاسیون آنگلوفیل بود[16].

با این‌همه پس از انتشار کتاب «آذری‌ و یا زبان باستان آزربایجان» توسط احمد کسروی تبریزی به سال ١٩٢٥، دولت بریتانیا فورا متوجه ارزش و قابلیت‌ها و فائده‌ی مفهوم زبان آذری‌ ایرانیک او در سیاست استراتژیک خود در آن مقطع مبنی بر تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی از ایران و منطقه و مهندسی قومی آن بخش از خلق تورک که در سه استان آزربایجانی ساکن بودند شد و به تبلیغ و انتشار وسیع و گسترده‌ی نوشته‌ی غیر علمی کسروی در غرب و مراکز سیاسی و آکادمیک جهان پرداخت. نخست آن را در نشریه‌ی انگلیسی (The Times of Mesopotamia) چاپ و سپس توسط انجمن آسیائی پادشاهی لندن (The Royal Asiatic Society) بازنشر نمود و به خود کسروی نیز عضویت انجمن آسیائی پادشاهی لندن را اعطا کرد[17].

اما مهم‌ترین نقش انگلستان در این رابطه، تبدیل نمودن «آذری» کسروی از نام یک «زبان ایرانیک» قبل از رایج شدن تورکی در آزربایجان، به نام یک «قوم ایرانی» معاصر بود. در این پروژه‌ی انگلیسی، آذری‌ یک هویت قومی انتقالی - نخست از تورک به آذری‌ و سپس از آذری‌ به فارس – و ابزاری برای نسل‌کشی ملی توده‌ی تورک ساکن در سه استان آزربایجانی ایران بود.

آذرآباد و آذرآبادی رضاشاه

بر خلاف آنچه برخی از فعالین سیاسی آزربایجان‌گرا شایع ساخته‌اند، رضاشاه و نظام رضاخانی ایجاد کننده‌ی آذری نیست، مبلّغ آن هم نبود. جنبش مشروطیت که تاریخ‌نگاری و مانقورتیسم آزربایجانی آن را ملی می‌داند، سیاست فارس‌گرایی در همه‌ی عرصه‌ها را به سیاست رسمی حکومت‌های مشروطه‌ی ایران (١٩٠٩-١٩٢٥) تبدیل کرد. با تاسیس سلطنت پهلوی در ١٩٢٥، این سیاست به استراتژی نسل‌کشی ملی تورک و نسل‌کشی زبانی تورکی ارتقا یافت. در همان دوره کومونیست‌های جمهوری سوسیالیستی آزربایجان در قفقاز، خواستار استقلال آزربایجان ایران و اتحاد آن با جمهوری خودشان شدند. این امر باعث گشت دولت رضاخانی احساس خطر کرده تغییر و زدودن نام قومی-ملی «تورک» و «آزربایجان» از ایران را هم به مولفه‌های سیاست نسل‌کشی ملی تورک خود اضافه کند. اما ظاهراً در این برهه، نامی که رضاشاه در نظر داشت جایگزین «تورک» سازد، «آذرآبادی» بود، نه «آذری»:

پیشنهاد رضاخان برای تغییر نام آزربایجان به آذرآباد، در سفر به تبریز، خرداد ١٣٠٤: «تغییر نام آزربایجان به آذرآباد. چون اسم آزربایجان بی خطر نیست و در بعضی جرائد قفقاز، آزربایجان ایران را آزربایجان جنوبی نامیده‌اند و خطر تجاوز به این سرزمین وجود دارد، برای رفع سوء تفاهمات و دفع خطر پیش‌نهاد می‌شود که اسم آزربایجان را به آذرآباد و اهالی آن آذرآبادی نامیده شوند»[18].

١-به ادعای برخی منابع مانند برهان قاطع، گویا آذرآباد نام دیگر آتش‌کده‌ی تبریز به اسم «آذربادگان»، بنا شده توسط موبدی به اسم «آذرآباد»، و از اینجا نام دیگر شهر تبریز بوده است.

٢-توصیه‌ی نام آذرآباد و آذرآبادی از سوی رضاشاه، به سبب ماهیت و هویت پارسی-پهلوی-زرتشتی غلیظ این نام بود.

٣- دو دهه بعد، نام پارسی-پهلوی-زرتشتی آذرآبادی به جای تورک و آذرآباد به جای آزربایجان، در نشریات حکومت ملی آزربایجان دوباره تبلیغ شد.

مرحله‌ی دهم: تبلیغ نام‌ها و مفاهیم پان‌ایرانیستی آذری، آذرستان و آذرآبادی توسط حکومت ملی آزربایجان

بر خلاف آنچه مشهور است، نام قومی جعلی و بی پایه و پان‌ایرانیستی آذری برای نامیدن قسمتی از ملت تورک که در جوغرافیای آزربایجان ساکن است و زبان او، نه توسط کسروی و رضاخان، بلکه حکومت ملی آزربایجان در ایران رایج و شایع شده است. («آزری» کسروی مفهوم دیگری به معنی زبانی ایرانیک پیش از رایج شدن زبان تورکی در آزربایجان بود. کسروی و رضاخان همیشه در اشاره به مردم تورک و زبان آن‌ها نام‌های تورک و تورکی را به کار برده‌اند).

در سال ١٩٣٧ حزب کومونیست روسیه ‌به ‌رهبری استالین اصلا گورجی با ملیت انتخابی روس و میکویان ارمنی به‌ منظور سد کردن تاثیرات معظم فرهنگی و سیاسی تورکیه از جمله‌ تورک‌گرایی و استقلال‌طلبی بر تورکان قفقاز، تصمیم به ‌مهندسی هویت ملی توده‌ی تورک در قفقاز و از بین بردن و ریشه‌کن کردن هویت ملی تورک او گرفت، مانند آنچه در مورد رومن‌های مولداوی اشغال شده کرده بود. در این راستا «ملت آزربایجان» با هویت ملی آزربایجانی، زبان آزربایجانی، ادبیات آزربایجانی، تاریخ آزربایجانی، وطن آزربایجانی، شخصیت‌های ملی آزربایجانی و ایدئولوژی – دوکترین آزربایجانی‌گرایی و آزربایجان‌گرایی .... بر اساس مختصات بومی قفقازی مشترک با ارمنیان و .... و همه در تضاد با مفاهیم ملت تورک و هویت ملی تورک و زبان تورکی و ادبیات تورک و تاریخ تورک و وطن تورک و شخصیت‌های ملی تورک، و با دشمن‌سازی و کینه‌ورزی به تورک و عوثمان‌لی- تورکیه‌ اختراع شد[19] و توسط متود‌های بولشویکی – لنینی - استالینی (اعدام، تبعید، شکنجه‌، ترور ‌روشن‌فکران و سیاسیون و اهل قلم تورک؛ دعوی‌های شبه‌ایمانی و شبه‌علمی، برجسته کردن بخش‌هایی از واقعیت و به حاشیه راندن بخش‌های دیگر آن، وارونه‌نمایی، تخریب دیگری و شبه‌نقد، خشونت زبانی، ادبیات تکفیری، شیطان‌سازی، لجن مال کردن، مغزشویی، مانقورت‌سازی، و ....) بر توده‌ی تورک در آزربایجان شوروی تحمیل گردید.

در این مهندسی ملی روسی و ملت‌سازی استالینیستی، تغییر نام ملت «تورک» به «آزربایجانی» و نام زبان «تورکی» به‌ زبان «آزربایجانی» جای‌گاهی مرکزی داشت. اما ظاهراً دولت شوروی-استالین دارای سیاست خاصی برای تبلیغ نام آذری‌ نبود. این حکومت ملی آزربایجان بود که پس از تاسیس به امر استالین، در مقیاس بسیاری وسیع و برای اولین بار در تاریخ ملت تورک ساکن در ایران، شروع به تبلیغ نام‌ها و هویت‌های پان‌ایرانیستی آزری، آزرستان، آزرآباد و ... در قلمروی تحت کونترول خود کرد.

‌در سال چهارم اشغال شمال غرب ایران توسط ارتش سرخ، حکومت و یا دولت ملی آزربایجان به امر استالین و به دست مقامات جهموری سوسیالیستی آزربایجان ایجاد شد. این دولت دارای سه لایه‌ی رهبری (لایه‌ی فوقانی: استالین و میکویان، لایه‌ی میانی: باقیروف، لایه‌ی تحتانی: پیشه‌وری) بود. در فرمان‌برداری از سیاست‌های استالین، در اسناد و نشریات و تبلیغات رسمی حکومت ملی آزربایجان کاربرد نام ملی «تورک» و زبان «تورکی» اکیدا ممنوع بود و در هم‌سوئی با ترمینولوژی حزب کومونیست روسیه‌ی شوروی به جای آن‌ها نام جعلی و استعماری و نژادپرستانه و ضد تورک «آزربایجانی» به کار می‌رفت. به عنوان نمونه در مصوبه‌ی تاریخ چهارشنبه ١٩ دی ١٣٢٤- ٩ ژانویه ١٩٤٦، به نام «دیل حقّی‌نده آزه‌ربایجان ملی حکومتی‌نین قراری» به امضای ‌پیشه‌وری، «آزه‌ربایجان ملی دولتی‌نین باش‌وزیری»، که از جمله در آن زبان آزربایجانی، زبان رسمی اعلام می‌شود، به جای زبان «تورکی» از زبان «آزربایجانی» (آزه‌ربایجان دیلی)، و به جای «تورک» از واژه‌ی «آزربایجانی» (آزه‌ربایجان‌لی) استفاده شده است[20].

هر چند نفی و انکار و ممنوع ساختن نام و هویت ملی «تورک» و جای‌گزین کردن آن‌ها با «آزربایجانی» توسط حکومت ملی آزربایجان بالذات یک عمل ضد تورک و من غیر مستقیم هم‌سویی با پان‌ایرانیسم و همکاری با سیاست نسل‌کشی ملی و زبانی ملت تورک ساکن در ایران که توسط دولت ایران تعقیب می‌شد بود، با این همه حکومت ملی آزربایجان با تبلیغ و تشویق شدید نام‌های تماما پان‌ایرانیستی آذری‌ و آذر و آذرستان و آذرآباد و ... که در آزربایجان شوروی رایج نبودند، مستقیما هم سیاست‌های پان‌ایرانیستی معینی را تعقیب و اجرا می‌کرد. دلیل این امر آن بود که‌ بر خلاف رهبران جمهوری مهاباد که دارای شعور ملی کورد و شخصیت‌هایی ملی بر آمده از حرکت ملی کورد و تاریخ کورد و معتقد به هویت ملی کورد بودند، رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان دارای شعور ملی تورک و حسیات ملی تورک و حتی قائل به وجود ملت تورک و هویت ملی تورک و بر آمده از حرکت ملی تورک و تاریخ تورک و مشخصا مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول و بعد آن نبودند[21]. بر عکس، آن‌ها عمدتا مرکب از فعالین جنبش کارگری، مشروطه‌طلبان افراطی و دموکرات‌های آزربایجانی و آزادی سِتانی سابق، تورک‌های چپ ایرانی و کومونیست‌های عضو حزب توده، همه ایران‌گرایانی بودند مطلقا فاقد شعور ملی تورک و شدیدا معتقد به «ملت ایران» ‌و «هویت ملی ایرانی» ایجاد شده‌ در دوران مشروطیت توسط انگلستان و پارسی‌ها و ازلی‌ها و داشناک‌ها و ماسون‌ها و بختیاری‌ها و مازندرانی‌ها و باستان‌گرایان ایرانی و .... که برای نجات ایران وطن خود به میدان آمده بودند.

قاضی محمد رهبر ملی و فرهیخته‌ی کورد جمهوری مهاباد و دیگر سران آن حرکت هم، به درستی و با تیزبینی قابل تقدیر، سران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان را اشخاصی فاقد آمال ملی تورک و صرفا دارای آمال کومونیستی می‌دانستند که حاضر بودند منافع ملی آزربایجانی خود [که اساسا ضد تورک بود] را به راحتی فدای مصالح مبارزه‌ی اصلی کومونیستی خویش کنند[22]. (البته وجود حسیات منفی به و نفرت از «تورک» و نام «تورک» در میان دسته‌ی دیگری از مقامات محلی حکومت ملی آزربایجان به ویژه در استان آزربایجان غربی، بدین سبب بود که آن‌ها به لحاظ ملیت اصلا تورک هم نبودند، بلکه ارمنی، آسوری و کورد دارای تمایلات ناسیونالیستی افراطی ضد تورک بودند)

ویژه‌گی‌های آذری‌ که ‌از طرف حکومت ملی آزربایجان تبلیغ می‌شد چنین است:

١-یک نام‌گذاری الیتیست بود و توسط مقامات و وابسته‌گان حکومت ملی آزربایجان بر مردم تورک تحمیل می‌شد. در حالیکه توده‌های مردم تورک ساکن در آزربایجان (و نه در هیچ کجای ایران) هرگز خود را «آذری»‌ نمی‌نامیدند، بلکه «تورک» می‌نامیدند.

٢- نام آذری‌ را، نه مقامات دولت شوروی و یا آزربایجان سوسیالیستی، بلکه مقامات و سیاسیون ایرانی ایران‌گرا و مساله‌دار با «تورک» حکومت ملی آزربایجان (تورک‌های چپ ایرانی، آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا؛ باقی‌مانده‌های جنبش انگلیسی مشروطیت و آزادی سِتان ضد تورک؛ افراطیون ارمنی، آسوری، کورد؛ ...) تبلیغ می‌کردند. مقامات دولت آزربایجان شوروی و آزربایجان‌گرایان استالینیست این حکومت ملی آزربایجان، نام «آزربایجانی» را به کار می‌بردند.

٣-تقریبا همه‌ی مقامات و مولفین و شعرایی که نام‌های آذر و آذری‌ و ... را به جای تورک به کار می‌بردند، از مرکز و شرق آزربایجان، منطقه‌ای تاریخا ایران‌گرا و سنتا مساله‌دار با تورک، اکثریت مطلق از تبریز و در درجه‌ی دوم از اردبیل، سپس خلخال و سراب و ... بودند.

٤-تبلیغ آذری‌ به جای تورک در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان، با آگاهی بر ریشه‌ و ماهیت ایرانیک – زرتشتی - پارسی و بار شدیدا ضد تورک - پان‌ایرانیستی این نام و به منظور ریشه‌کن کردن نام و هویت تورک، و با حسیات میهن‌پرستی ایرانی و ایران‌گرایی آتشین انجام می‌گرفت.

٥- برای مقامات و سیاسیون حکومت ملی آزربایجان، آذری‌ و آذر و آذرآبادی و آذرستان و ... ، بسیار مقبول‌تر از هویت ملی استالینی «آزربایجانی» بود، زیرا ماهیت و هویت ایرانی، زرتشتی، و باستان‌گرایانه‌ی پیش از تورک و اسلام بسیار بیشتری داشت.

٦-مقامات شوروی و جمهوری آزربایجان به سبب خصلت ضد تورک شدید آذر و آذری‌ و آذرآبادی و آذرستان ....، دست مقامات ایرانی حکومت ملی آزربایجان در استفاده و تبلیغ آن‌ها را باز گذاشته بودند.

٧-رهبری و مقامات ایرانی حکومت ملی آزربایجان، عامل اصلی رواج هویت‌های استعمارساخته‌ی آذری‌ و آزربایجانی به جای تورک در ایران، مخصوصا در میان نخبه‌گان ایران‌گرا و چپ‌گرا هستند.

٨- رهبری و مقامات ایرانی حکومت ملی آزربایجان، با انکار نام و هویت ملی تورک و رایج ساختن نام و هویت ملی «آزربایجانی» ساخته‌ی استالین – میکویان و نام‌های پان‌ایرانیستی آزری و آزر و آزرآباد و .... مرتکب بزرگ‌ترین خیانت‌ها بر علیه ملت تورک شده‌اند. (همان گونه که به فرض اگر آتاتورک نام «تورک» در تورکیه را قدغن و به جای آن نام ملت و زبان «آناتولیایی» و «آناتی» را بر مردم تورک آن کشور تحمیل می‌کرد، مرتکب خیانت بر علیه ملت تورک می‌شد. و یا اگر قاضی محمد نام «کورد» را ممنوع و به جای آن نام ملت و زبان «کرمانشاهی» و یا «کِرمی» را بر مردم کورد تحمیل می کرد، مرتکب خیانت بر علیه ملت کورد می‌شد)

«شاعرله‌ر مجلسی»

در این دوره در اشعار شعرای حکومتی منظومه‌هایی با نام «آذرلی‌ییک» (روزنامه‌ی آزربایجان، ص ٢، نمره ١٩٢)، «آذری‌له‌ر» (شاعرله‌ر مجلسی، دوقتور فخرالدین نوری-اردبیل)، ... منتشر شده است. اما یکی از نشریاتی که در آن نام‌ پان‌ایرانیستی آزری و مشتقات آن به وفور بکار رفته، کتاب «شاعرله‌ر مجلسی»[23] است که در اوکتوبر-نووامبر سال ١٩٤٥ در تبریز از طرف «شاعرله‌ر مجلسی‌نین نشریاتی» وابسته به حکومت ملی آزربایجان چاپ شده است. در این کتاب که از مهم‌ترین اسناد در خیانت سران حکومت ملی آزربایجان به نام و هویت ملی تورک است، خودنام‌گذاری ملی ملت ما «تورک» و نام زبان ما «تورکی» هرگز به کار نمی‌رود و به جایشان دیگرنام‌گذاری‌های ایرانیک و پان‌ایرانیستی آذر، آذری، آذرلی، آذر ائلی، آذری ائلی، آذرآبادی، آذرستان ائلی، آذربایجان ائلی و ... استفاده می‌شود. در حالی که در همین کتاب نام ملل تاجیک، تاتار، روس، قازاخ، ائرمه‌نی، ائستون، قیرقیز، تورکمه‌ن، کورد، اؤزبک، لئه، گورجی، ... عینا مطابق با خودنام‌گذاری‌های آن ملل است:

آذر (و آذر ملتی، آذر ائلی، ‌آذر ائولادی، ‌آذر ائل‌له‌ری، آذر قادینی، آذر نسلی، آذر یوردو؛ آذر اؤلکه‌سی، ائولاد آذر، آذراوغلو)؛ آذرلی (نهضت آذرلی‌نی)؛ آذری‌ (و ملت آذری‌، آذری‌ ائلی، آذری‌‌له‌ر، آذری‌ ائولادی‌، آذری‌ نسلی، آذری‌ دیلی، آذری‌ تاریخی، آذری‌ ملکو، آذری‌ یوردو، آذری‌ توپراغی)؛ آذرستان‌ (و آذرستان اهلی، آذرستان ائلی،‌ آذرستان ائل‌له‌ری، آذرستان خلقی‌، آذرستان ائولادی ، ‌آذرستان دیلی، جنوبی آذرستان، شمالی آذرستان‌، ‌آذرستان یوردو، آذرستان ملکو، آذرستان تورپاغی، آذرستان شعری، آذرستان نشانی‌، آذرستان اؤلکه‌سی)؛ آزه‌ربایجان (آزه‌ربایجان ائلی‌، آزه‌ربایجان دیلی‌)؛ آذرآبادی؛ آذرآبادان؛ آذرآبادگان؛ ...

علی فطرت -تبریز: دیلیم آذر، ائلیم آذر، مکانیم آذرستان‌دیر- مه‌نه ‌بو آذرستان ایندی ب‌الله‌ باغ رضوان‌دیر؛ داها غم ائیله‌مه‌ز عالم‌ده ‌آذر ائولادی- که ‌آذری‌‌ده‌ن اولوپ آذری‌‌له‌ره ‌رهبر؛ آذرستان داغ‌لارین ممکن دئییل آلماق سه‌نه؛ آذرستانی جمالین ائیله‌ییپ وادی طور، ...

میر مئهدی اعتماد-تبریز: سیز ده ‌ائی آذری‌ ائلی چالیشین؛ آذری‌ ائلی شجاعت‌ده؛ سئومه‌یه ‌هر کس آذری‌ دیلی‌نی؛ یاشاسین آذری‌ ائلی، یاشاسین - یاشاسین آذری‌ دیلی، یاشاسین؛ آذری‌‌له‌ر یولوندا وورقون‌دور؛ یاشاسین هر نه‌ آذری‌ ائلی وار؛ آذره‌م مه‌ن ده‌ آذری‌ ائلی‌یه‌م؛ آذری‌ نغمه‌سی ترانه‌سی‌دیر، ...

محمد بی ریا-تبریز: آزه‌ربایجان ائلی‌ییک؛ آذرستان ائلی حقّین بوکولمه‌یه‌ن قولودور؛ بیز آذری‌‌ییک قدرتیمیز قهر و غضب‌له، ....

یحیی شیدا-تبریز: که ‌شعری ائیله‌ییپ حیران بوگون ده ‌آذرستانی؛ آذری‌ ائولادی‌ییک، بیز ساتماریق پولا وطن؛ آذری‌ تاریخی‌نی محو ایسته‌یه‌ن‌له‌ر آنلاسین- آذری‌‌له‌ر طالعی دنیا بویو فرخنده‌دیر؛ آذرستان یوردونون بیز قهرمان ائولادی‌ییق؛ زنده‌ اول ائی آذرستان ملکی، دور تا وار جهان؛ گؤر نئجه ‌آذر ائولادی فخریله ‌اتحاد ائدیپ، ...[24]

١-تقریبا همه‌ی شعرای این کتاب (جمعا ٨٨ نفر) مخصوصا آن‌ها که اصطلاحات آذر، آذری، آذرلی، آذر ائلی، آذری ائلی، آذرآبادی، و ... را به جای «تورک» به کار برده‌اند، از مرکز و شرق آزربایجان، اکثریت مطلق از تبریز، و در درجه‌ی دوم از اردبیل هستند. از اورمیه تنها به اشعار دو شاعر جای داده شده که در آن‌ها هم اصطلاحات ایرانیک – زرتشتی - پارسی آذر، آذری، ... به کار نرفته‌اند.

٢-اشعار آذری‌گرایانه‌ی این کتاب (و دیگر نشریات حکومت ملی آزربایجان) عموما مطابق ادبیات سفارشی و تبلیغات استالینیستی و کیش شخصیت‌پرستی استالین و لنین سروده شده‌اند:

آذر ائلی ائتسین سه‌ن‌له ‌افتخار

اجرا اولسون سئتالین‌ین فرمانی

اوْل قه‌ده‌ر تاپدی لیاقت کیم اونا داهی لئنین

وئردی قیمت، قلبی‌ده‌ن آلقیش‌لادی آذر ائلین

(از آزه‌ربایجان، نومره ١٨٨، ایکی‌نجی دوره، ٥ شنبه، ١٢ اردیبهشت ١٣٤٥، ٢ مه ١٩٤٦، ص ١. سروده‌ی شعرای آزه‌ربایجان شاعرله‌ر و یازیچی‌لار جمعیتی: محمد بی ریا - تبریز، علی فطرت - تبریز، میر مهدی اعتماد - تبریز، ابوالقاسم کامل - تبریز، بالاش آذراوغلو - اردبیل، حسین صحاف - تبریز):

سؤیله‌یین آذری‌ اولادی تمام

وئریر ایستالین‌ه آتش‌لی سلام

٣-در این کتاب (و دیگر نشریات حکومت ملی آزربایجان)، بنا به تاریخ‌نگاری پان‌ایرانیستی – صلیبی - روسی – ارمنی - فارسی، موغول و تورک‌ها (هون‌ها، خزرها، قاجارها، و مخصوصا عوثمان‌لی‌ها، ..) به صورت دشمن معرفی می‌شوند:

گر محمدخان قاجارین تالان‌چی لشکری

ایسته‌ییپ سینه‌ن‌ده‌ آت چاپسین، قول ائتسین آذری

قویمادین نابود اولا دونیادا سؤنمه‌ز شهرتین

تیتره‌ییپ عوثمان‌لی‌لارین ارکانی کینین‌ده‌ن سه‌نین

حمله‌ ائتدیک‌ده ‌سه‌نین تورپاغینا عوثمان‌لی‌لار

قیلدی‌لار ملیتین محو ائتمه‌یی دل‌ده‌ن شعار

(از آزه‌ربایجان، نومره ١٨٨، ایکی‌نجی دوره، ٥ شنبه، ١٢ اردیبهشت ١٣٤٥، ٢ مه ١٩٤٦، ص ١. سروده‌ی شعرای آزه‌ربایجان شاعرله‌ر و یازیچی‌لار جمعیتی: محمد بی ریا - تبریز، علی فطرت - تبریز، میر مهدی اعتماد - تبریز، ابوالقاسم کامل - تبریز، بالاش آذراوغلو - اردبیل، حسین صحاف - تبریز):

بورا چنگیزیله عوثمان‌لی گه‌لیب

عرب و روم‌یله افغان‌لی گه‌لیب

او قوشون‌لاردان او عسکرله‌ردن

یاراماز قان‌لی ستمگرله‌رده‌ن

ظلم، ایشکه‌نجه، تالان‌دان باشقا

گؤرمه‌میشدیک داها بیر شئی اصلا...

٤-در این کتاب، تاریخ ایرانی پیش از تورک آزربایجان تقدیس و باستان‌گرایی ایرانی و اصطلاحات تاریخ‌نگاری پان‌ایرانیستی (زرتشت، اهرمن، زند و پازند، آتروپات، ...) تبلیغ می‌شود، ادعای پارسیان هند - پان‌ایرانیست‌های وقت تکرار می‌گردد که آزربایجان محل تولد زرتشت است، ... تاکید بر نام آذر و مشتقات آن در شعرای حکومت ملی آزربایجان، به سبب ارتباط این نام با ایرانی‌گری و تاریخ باستان ایران و زرتشتی‌گری است:

ائتمه‌ییپ مسکن سینه‌ن‌ده‌ هیچ زمان‌دا اهرمن

بیر زمان زردوشت‌ونو سه‌ن عالم‌له‌ره‌ وئردین نشان

ایسته‌سه‌ن هندوستان‌ا ائیله‌ ایندی بیر سفر

زند و پا زندی گؤروپ اول بو سؤزوم‌ده‌ن باخبر

آتروپات گؤردون نئجه ‌ایسکه‌نده‌ری ناچار ائدیپ

آخری ائیله ‌دلاور عجزی‌نه‌ اقرار ائدیب

آتروپاتی بو دیارا ائتدی آخر حکمران

گؤردو آزه‌ربایجان‌ی مسکن شیر و ژیان

اصرار شعرای حکومت ملی آزربایجان در جای‌گزینی آذرستان و آذرآباد پان‌ایرانیستی به جای فورم عربی – تورکی آزربایجان

از نکات بسیار جالب توجه اشعار شعرای مذکور در این کتاب و دیگر نشریات حکومت ملی آزربایجان، اصرار به کاربرد و تبلیغ نام آذرستان و به درجه‌ی کم‌‌تری آذرآبادگان، آذرآباد و آذرآبادان به جای آزربایجان است. دلیل این امر آن است که شعرای مذکور که تمایلات ایران‌گرایانه‌ی پیش از تورک – اسلام داشتند، ترجیح می‌دادند به جای فورم عربی - تورکی آزربایجان (که به همه حال یک نام غیر تورکی و ایرانیک است)، فورم پارسی سره‌ی «آذرآبادگان» و «آتورپاتگان» را به کار برند. آن‌ها فورم «آزرستان» را از آن جائی‌ که به سبب داشتن پسوند «.ستان» کاملا فارسی می‌نمود، حتی بیشتر می‌پسندیدند. قبلا در سال‌های جنگ جهانی اول، دموکرات‌های آزربایجان ایران‌گرا و پان‌ایرانیست و متفقین انگلستان و متحدین داشناک به رهبری خیابانی (که حکومت ملی آزربایجان خود را وارث آن می‌دانست) هم، نام آزربایجان را با ترکیب «آزادی‌سِتان» ساخته شده از کلمه‌ی فارسی «آزادی» به علاوه‌ی پسوند ایرانیک .سِتان (سِتاننده)، جمعا به معنی «اؤزگورلوک آلان» تعویض کرده بودند.

کاربرد نام‌های باستان‌گرایانه‌ی آذرآباد به جای آزربایجان و آذرآبادی به جای تورک معنی‌دارتر است. زیرا این‌ها نام‌هایی بودند که دو دهه قبل آن‌ها را رضاشاه توصیه کرده بود که - به سبب ارتباط آشکارشان با زرتشتی‌گری و ایران باستان، به جای تورک و آزربایجان بکار برده شوند. حکومت ملی آزربایجان با احیای نام‌های آذرآباد و آذرآبادی، این خواست و آرزوی رضاشاه را به جا آورد:

چوخ‌لاری بو فکره دوشدو آذرآبادی آلا، ص ٤

ایندی ده‌ ساخلاییر آذرآبادان (اوهانس غوقاسیان- جعفر خندان ترجومه‌سی

اشعار فوق که به تبلیغ باستان‌گرایی ایرانی در کتاب چاپ حکومت ملی آزربایجان می‌پردازند، اثر شاعری ارمنی هستند. این نیز نشان می‌دهد که در عرصه ی مبارزه با هویت ملی تورک و تلاش برای ایرانیک سازی آن، آزربایجان‌گرایان و ناسیونالیست‌های افراطی ارمنی ضد تورک همبسته و همکار می‌باشند.

مرحله‌ی یازدهم: موجه نمایاندن آذری از طریق شبه‌ریشه‌ی تورکی تراشیدن برای آن

در سیر رواج نام و هویت آذری‌ به جای تورک، شبه‌ریشه‌شناسی‌ تورکی اسم آذری‌ و آزربایجان (آز+اری؛ آز+ار+بای+قان و .... ) مرحله‌ی مستقلی را تشکیل می‌دهد. این شبه‌ریشه‌شناسی‌ تورکی که توسط آزربایجان‌گرایان استالینیست (از ایران حسین محمدزاده صدیق؛ علیرضا اصغرزاده؛ علی قره‌جه‌لو، .... و از جمهوری آزربایجان فریدون آغاسی جلیلوف و امثالهم) تبلیغ می‌شود و احیانا برخی فعالین سیاسی آزربایجان‌گرای دارای تمایلات تورک‌گرایانه اما ناآشنا با علوم تاریخ و ریشه‌شناسی و تورکولوژی، .... را تحت تاثیر قرار می‌دهد، یک ریشه‌تراشی‌ تماما غیر علمی[25] با سائقه‌ی شوونیسم قومی و فتیشیسم آزربایجانی است.

تاکتیکی دیگر برای توجیه و خوش نمائی نام و هویت استعماری آذری؛ انتشار نشریه‌های کاغذی و یا مجازی دارای کلمه‌ی آذری در نام خود مانند «آذری» (آزربایجان‌گرایان استالینیست)، «آذرآنلاین» (آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا)، «آذری‌‌ها» (آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست‌) و ... ‌ است.

مرحله‌ی دوازدهم: آذری‌فیل‌های فعلی

در سال‌ ١٩٢٥ کسروی به شدت به کاربرد جدید آذری‌ به معنی تورک اعتراض کرد. اما علی رغم این اعتراض اولیه‌، پان‌ایرانیست‌های دیگر، ناسیونالیست‌های افراطی فارس، مقامات رسمی دولت رضاخانی، دولت بریتانیا و دیگر غربیان صلیبی، آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا، و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست با وقوف بر پوتانسیل‌های ضد تورک بی‌شمار نام آذری‌، کم کم تغییر موضع داده و شروع به آذری نامیدن تورکان ساکن در آزربایجان و زبان تورکی آن‌ها کردند. بعد از ساقط شدن حکومت ملی آزربایجان؛ چپ‌های تورک ایرانی، آزربایجان‌گرایان استالینیست و افراطیون ارمنی و کورد، و پس از تاسیس جمهوری اسلامی ایران بنیادگرایان شیعی نیز به خیل آذری‌‌دوست‌ها پیوستند. این گروه‌ها در اتحادی نانوشته بر محور تورک‌ستیزی، در رسانه‌ها و نوشته‌ها و ادبیات سیاسی و ... خود به ‌طور گسترده‌ای آذری‌ را برای نامیدن قسمتی از ملت تورک ساکن در ایران که ساکن آزربایجان است و زبان تورکی وی بکار می‌برند.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری آزربایجان، عده‌ای از نخبه‌گان این کشور مانند ائلچی به‌ی به نام و هویت ملی تورک بازگشتند. اما نهایتا جمهوری آزربایجان در نتیجه‌ی مانورهای حیدر علییوف، دوباره مقهور هویت ضد تورک روسیه ساخته‌ی «آزربایجانی» شد. در این میان با گشوده شدن مرزها اهالی جمهوری آزربایجان که در سفر به تورکیه از آذری‌ نامیده شدن خود در این کشور آگاه می‌شدند، به هنگام بازگشت، نام و هویت «آذری»‌ را هم با خود به همراه آورده در کشور خویش شایع و این کشور را آلوده به دو هویت ضد ملی آزربایجانی و آزری ساختند. روند واردات «آذری» از تورکیه به جمهوری آزربایجان، با افزایش سیاحت به تورکیه و ماهواره و اینترنت و ... هم چنان ادامه دارد.

الفبای  ملت‌شناسی و وطن‌شناسی تورک:

ملت تورک: «ملت تورک» یکی از چهار «ملل تورکیک» ساکن در ایران (تورک، تورکمن، قازاق و خلج) است. نامیدن «ملت تورک» ساکن در ایران و یا بخش‌هایی از آن با اسامی‌ای چون «آذری»، »آذربایجانی»، «تورک آذری»، «تورک آذربایجانی»، ... نادرست و رفتاری ضد ملی است.

زبان تورکی: زبان ملت تورک ساکن در ایران «تورکی» نام دارد و به‌ همراه «تورکمنی» و یا زبان ملت تورکمن ساکن در ایران، متعلق به‌ «گروه ‌اوغوزی» زبان‌های تورکیک است.

تورکی و تورکمنی، دو زبان اوغوزی: «زبان تورکمنی»، مجموع «لهجه‌های شرقی اوغوز»؛ و «زبان تورکی» مجموع «لهجه‌های غربی اوغوز» را  تشکیل می‌دهند.

ملت واحد تورک: تمام گروه‌هایی که تاریخا به یکی از لهجه‌های اوغوزی غربی و یا تورکمانی سخن گفته - می‌گویند، در هر کجای ایران که باشند، بخشی از یک ملت واحد تورک هستند. اقوام و ملل مستقل و مجزا شمردن بخشی از این گروه‌ها  تحت عناوینی چون ملت آزربایجان و ملت تورک آزربایجان و .... نادرست و یک خیانت ملی است.

لهجه‌های تورکمانی: لهجه‌های زبان تورکی و یا اوغوز غربی، به دو گروه شرقی و غربی تقسیم می‌شوند. تاریخاً نام‌ عمومی لهجه‌های غربی زبان تورکی اغلب «عوثمان‌لی»، و نام عمومی لهجه‌ی شرقی زبان تورکی اغلب «تورکمانی» بوده- است. لهجه‌ی آزری و آزربایجانی نامیدن لهجه‌های تورکمانی نادرست و رفتاری ضد ملی است.

زبان واحد تورکی: تمام لهجه‌های اوغوز غربی و یا تورکمانی در ایران، لهجه‌های یک زبان واحد بنام تورکی هستند. بخشی از لهجه‌های تورکمانی زبان واحد تورکی را، بر مبنای جوغرافیا زبان علیحده‌ا‌ی چون زبان آزربایجانی و ...  نامیدن نادرست و خیانت ملی است.

ساحه‌ی تورکمانی: گستره‌ای در ایران، قفقاز جنوبی، عراق، سوریه، شرق و جنوب و مرکز تورکیه که لهجه‌های تورکمانی، یعنی لهجه‌های شرقی اوغوز غربی در آن رایج بوده-است، «ساحه‌ی تورکمانی» نام دارد. ساحه‌ی تورکمانی را «ساحه‌ی آزری» نامیدن، نادرست و غیر علمی است.

تورک‌ایلی و یا وطن تورک: منطقه‌ی ملی تورک در شمال غربی ایران و یا وطن ملت تورک «تورک‌ایلی» (در گذشته تورکستان) نام دارد. نیمی از وطن تورکی و یا تورک‌ایلی جزئی از جوغرافیایی که ‌تاریخاً و در تقسیمات اداری-سیاسی «آزربایجان»، و نیم دیگر جزئی از جوغرافیایی که‌ تاریخاً و در تقسیمات اداری-سیاسی «عراق عجم» و «جبال» و «عراقستان» و ... نامیده‌ می‌شد قرار دارد. وطن تورک را محدود به ناحیه‌ی آزربایجان کردن، نادرست و خیانت ملی است.

قلم‌روی وطن تورک: «تورک‌ایلی» و یا وطن تورک امروز بین چهارده استان آزربایجانی غربی، آزربایجان شرقی، اردبیل، گیلان، زنجان، قزوین، البورز، تهران، قوم، مرکزی، همدان، کوردستان، کرمانشاه و لورستان تقسیم شده ‌است. وطن تورک عبارت است از مجموع این مناطق به هم پیوسته‌ی تورک‌نشین به صورت اکثریتی در اوستان‌های مذکور. بخش‌های غیر آزربایجانی تورک‌ایلی را وطن تورک ندانستن، نادرست و یک خیانت ملی است.

دیاسپوراها و کانتون‌های تورک: همه‌ی گروه‌های تورک و همه‌ی مناطق تورک‌نشین در خارج تورک‌ایلی ‌ویا وطن تورک، به ترتیب «دیاسپوراهای تورک» و «کانتون‌های تورک» در ایران را تشکیل می‌دهند. مهم‌ترین این‌ها «کانتون تورک قاشقایی» در جنوب ایران و «کانتون تورک افشاری» در شمال خراسان است.

اهداف کاربرد نام «آذری» به‌جای «تورک» و «تورکی»

دولت ایران، آذربایجان‌گرایان و کسان و مراجعی که‌ عامدانه تورکان ساکن در آزربایجان و ایران و قفقاز و زبانشان را آذری‌ و آذربایجانی می‌نامند در صدد القاء اندیشه‌های زیر‌اند:

١-تورکان ساکن در آزربایجان به‌ لحاظ تباری اصلاً تورک نبوده‌ و ایرانی‌نژاد می‌باشند.

٢-زبان تورکی رایج در آزربایجان در اصل زبان ایرانیک «آذری» است که صرفا ‌در سده‌های اخیر اندکی از زبان تورکی تاثیر پذیرفته ‌است.

٣-بین تورکان ساکن در آزربایجان و یا آذری‌‌ها و تورکان بخش‌های دیگر تورک‌ایلی و تورکان سایر نقاط ایران، به‌ لحاظ تباری ‌و هویت زبانی و ملی یگانه‌گی وجود ندارد، این‌ها اقوام متفاوت و جداگانه‌ای هستند.

٤-همه‌ی سرزمین تورک‌نشین به هم پیوسته در شمال غرب ایران و اطراف آن که مجموعا تورک‌ایلی را تشکیل می‌دهند، موطن آذری‌ها نیست، بلکه صرفا جوغرافیای آزربایجان که نام آذری از آن گرفته شده نیاخاک آن‌ها است

٥-آذری‌ها و یا توده‌ی تورک ساکن در آزربایجان، ریشه ‌و هویت زبانی، ملی و تباری متفاوتی از بخش‌های غیر آزربایجانی تورک‌ایلی، از دنیای تورکیک و مخصوصا از تورکان ساکن در آناتولی دارند. گروه‌ اول ایرانیک است، اما بقیه‌ تورک می‌باشند.

٦-تورکان ساکن در آزربایجان و یا آذری‌ها ارتباطی با تاریخ تورک و دولت‌های تورک حاکم بر ایران و اقوام و طوائف تورک قدیم و باستان ندارند و وارث میراث عظیم تمدنی و ادبی و هنری و فرهنگی و سیاسی آن‌ها نیستند.

٧-تورک‌های ساکن در آزربایجان و یا آذری‌ها ادامه‌ی اقوام بومی باستانی اغلب ایرانیک و غیر تورک جوغرافی آزربایجان هستند.

٩-تورک‌های ساکن در آزربایجان و خود آن منطقه، ابدیا باید تحت تاثیر و نفوذ دولت ایران و فارس‌ها باقی بماند.

هدف غایی از رایج ساختن نام و هویت «آذری» (و آزربایجانی):

-ایجاد سرگشتگه‌گی هویتی ملی در نخبه‌گان و مردم تورک ساکن در آزربایجان

-زدودن «تورک» از حافظه‌ی تاریخی مردمان تورک ساکن در آزربایجان

-بی‌ریشه و بی‌هویت‌سازی توده‌ی تورک ساکن در آزربایجان

-تجزیه‌ی توده‌ی تورک ساکن در ایران به چند گروه قومی مجزا که نام یکی از آن‌ها آذری‌ (و آزربایجانی) است

-متوقف کردن روند ملت‌شونده‌گی و جلوگیری از ادغام مردمان تورک ساکن در ایران در قالب یک ملت واحد تورک

-تجزیه‌ی سرزمین یک‌پارچه ‌تورک‌نشین واقع در شمال غرب ایران-تورک‌ایلی و یا وطن تورک به یک بخش آزربایجانی و چند بخش غیر آزربایجانی

-تسهیل امر نسل‌کشی ملی تورک در ایران

- ریشه‌کن کردن و حذف ملت و وطن تورک از صحنه‌ی جوغرافیا و تاریخ.


[1]  اسم الکتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی الجزء : 1  صفحة : 151

[2]Адербиджанскаго (Азербайджанского), турецкаго; Адербиджанскомъ (Азербайджанском), Тюркскомъ, турецкомъ; Адербиджанскихъ (Азербайджанских), турецкихъ; Адербиджанскiя  (Адербейджанские), турецкiя; Адербиджанцы (Азербайджанцы), оттоманы, тюрки, турки; Адербидж.  Адербид.  Адерб.  Адер. 

Казем-бек Мирза А. Общая грамматика турецко-татарского языка

[3]ابوالعلاء معرّی [باش‌لیغی]:

.... چون همواره در خانه‌ی خود منزوی و دیده‌اش از ابصار ممنوع بود، از این روی خود را رهین المحبسین نام نهاد. چه خود پیوسته اسیر منزل و گرفتار عمی بود. زمانی که در معرّه اقامت داشت، از سرعت انتقال و قدرت ضبط وی نوادر و حکایاتی آورده‌اند. چنان که خطیب ابو زکریای تبریزی که از تلامذه‌ی اوست گوید: روزی در مسجد معرّه در مجلس افاداتش حاضر بودم و مدت دو سال بود که از یاران دیار خود دیّاری ندیده، پیوسته ورود قاصد و نیل مقصود را منتظر بودم. ناگاه مردی که با من هم‌سامان و هم‌سایه بود در رسید. زیاده مسرور شدم. [ابوالعلاء] از مسرت و ابتهاجم بپرسید. گفتم «مرا با این جوان در بلد و سامان مشارکت است و در منازل و بیوت مجاورت». گفت «هان برخیز تا از یار و دیار خود نشانی یابی و از کار و روزگار خویش به وی بازگویی». گفتم «مرا افادات سعادت‌قرین زیاده از آن حظًّ دهد که دیدن یک نفر از اهل سامان خود. لاجرم تا افاضات به انجام نرسد با وی سخن آغاز نکنم». ابوالعلاء گفت «در این مکان به انتظار نشسته، بر نخیزم تا بازگردی و هر مساله که ناتمام مانده بازگویم». نزد آن جوان رفتم، سوال‌ها کردم، جواب‌ها شنیدم و بازگشتم. از من پرسید که «این سخنان از چه زبان بود؟» گفتم «این خود لغت تورکانست». گفت «اگر چه معانی را نیافتم، ولی الفاظ را ضبط کردم». و آن سخنان را به الفاظ تورکی با تهجی نیکو ادا کرد. از آن قدرت ضبط و سرعت حفظ مرا زیاده حیرت دست داد.....

نامه‌ی دانشوران ناصری. اه‌ل‌یازما، بیرینجی جیلد، صص ٥٠٣-٥٠٤

https://ia801005.us.archive.org/21/items/ktp2019-11-00896/ktp2019-11-00896.pdf

متن اصلی عربی:

سمع الحدیث الیسیر و حدث به، روی عنه ابو القاسم علی بن المحسن التنوخی القاضی و ابو الخطاب العلاء ابن حزم الاندلسی و ابو طاهر محمد بن احمد بن ابی الصقر الانباری و ابو زکریا یحیی بن علی الخطیب التبریزی و جماعة کثیرة سواهم و حکی تلمیذه (ابو زکریا) التبریزی انه کان قاعداً فی مسجده بمعرة النعمان بین یدیه یقرا علیه شیئاً من تصانیفه قال: و کنت قد اقمت عنده سنین الم ار واحداً من (اهل) بلدی فدخل معنا صفة المسجد بعض جیراننا للصلاة فرایته و عرفته و تغیرت من الفرح فقال (لی) ابو العلاء ای شیء اصابک فحکیت له انی رایت جاراً لی بعد ان لم الق احداً اهل بلدی منذ سنین، فقال لی قم و کلمه، فقلت (له) حتی اتمم السبق، فقال: قم، انا انتظرک، فقمت و کلمته بلسان الأذربیة شیئاً کثیراً لی ان سالت عن کل ما اردت، فلما رجعت و قعدت بین یدیه قال لی: ای لسان هذا؟ قلت: هذا لسان (اهل) أذربیجان؛ فقال: ما عرفت اللسان ولا فهمته غیر انی حفظت ما قلتما، ثم اعاد (علی) لفظاً بلفظ ما قلنا و جعل جاری یتعجب غایة العجب و یقول: کیف حفظ شیئاً لم یفهمه! ....ص ٩٢

[4] Barbier de Meynard et S. Guyard, Trois comédies, traduites du dialecte turc azéri en persan par Mirza Dja’far, et publiées d’après l’édition de Téhéran avec un glossaire et des notes. Paris, 1886 (texte)

[5] Journal officiel de la République française, vingt – unième année, no 262, le numero: 20 centimes. Samedi 28 septembre 1889

[6] Bérard, Victor (1910). Révolutions de la Perse; les provinces, les peuples et le gouvernement du roi des rois. Paris: Librairie Armand Colin.

[7] İran Tükleri 2. Bölüm, sayı 14, yıl 1, 17 mayıs 1328, 20 mayıs 1912; İran Türkleri 4. Bölüm, sayı 21, yıl 1, 23 agustos 28, 5 eylül 1912, 29; İran Türkleri 5. Bölüm, sayı 22, yıl 1, 6 eylül 1328

http://www.tufs.ac.jp/common/fs/asw/tur/htu/data/HTU2349/index.djvu

[8] Türk Yurdu, sayı 5, 25 Ocak 1912, 1327-1328, Sayfa 127-131

[9]  بیاد مرحوم اشرف زاده- کاوه، شماره ی ١١، ١٥ اوکتوبر ١٩١٦؛ همچنین خاطرات سید محمدعلی جمالزاده. ص ٩٤

[10] محمودخان اشرف‌زاده ‌اصلا تبریزی بود. اما به‌ اورمیه ‌رفت. در آن‌جا تحت تاثیر ناسیونالیسم تورک قرار گرفت. سردبیر نشریه‌ی فارسی-تورکی فروردین شد. در این نشریه‌ علاوه ‌بر مقالات، در ستون  «داغ‌دان باغ‌دان» مطالبی تورکی بر علیه ‌روسیه‌ی تزاری نوشت. پس از اعدام ثقه‌الاسلام توسط روس‌ها به ‌هم‌راه‌ بسیاری دیگر به‌ استانبول فرار کرد، در مدت هفت-هشت ماه ‌زنده‌گی در استانبول به ‌هنگام جنگ‌های بالقان در سال ١٩١٠، با حسیات عثمانلی‌گرایی و تورک‌گرایی، رساله‌ی کوچکی به ‌اسم «عصر حاضرده‌ن بیر یاپراق» (برگی از دوره‌ی کنونی) به ‌زبان تورکی نشر نمود (در سؤزوموز منتشر خواهد شد). از آن‌جا به ‌پاریس رفت و در جرگه‌ی نویسنده‌گان مجله‌ی پان‌ایرانیستی ایران‌شهر وارد شد. پس از سه‌ سال در ١٩١٣ به ‌دعوت تقی‌زاده ‌به ‌برلین رفت و به ‌کومیته‌ی ملیون ایران پیوست. دو سال بعد در ١٩١٥ از طرف این کومیته ‌به ‌ایران فرستاده‌شد و در هرسین کرمانشاه ‌توسط طائفه‌ی قبادی ایل لک کاکاوند در سن سی ساله‌گی به‌ قتل رسید. محمودخان اشرف‌زاده ‌به ‌هنگام اقامت در اورمیه ‌و سردبیری نشریه‌ی «فروردین»، مانند محمود غنی‌زاده‌ سردبیر نشریه‌ی فارسی - تورکی «فریاد» در اورمیه، یک تورک‌گرا بود. بعدها با سفر به‌ پاریس و سپس برلین و پیوستن به‌ تبریزیان ایران‌گرا و پان‌ایرانیست تبریزی (تقی‌زاده، کاظم زاده‌ایران‌شهر، یکانی، امیرخیزی، تربیت، ...) و دیگر پان ایرانیست‌ها (پورداوود، جمال زاده، قزوینی ....) و ایران‌گرا (و محمود غنی‌زاده)‌ پان‌ایرانیست شد.

[11] م. قوهن. [مونیس تکین آلپ بعدی]: تورک‌له‌ر بو محاربه‌ده نه قازانابیلیرله‌ر؟ بویوک تورک‌لویون، اه‌ن مشهور تورک‌چوله‌رین مطالعاتی. ص ٤١، چیخاران: تورک یوردو کتاب‌خانه‌سی، ایستانبول، ١٣٣٠ [١٩١٤]، قدر مطبعه‌سی

[12] محمدامین. «تورک یوردونا: ائی تورک اویان». ١٣٣٠، ص ١٨

[13] جمشیدخان افشار اورومی: ایران ادبیاتی‌نا بیر نظر

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_12.html

جمشیدخان افشار اورومی: سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند. زبان تورکی وسیع و بی‌نیاز است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post_25.html

مجدالسلطنه افشار اورومی: تورک‌ها برجسته‌ترین و غیورترین ملت‌ها (دونیانین اه‌ن معظم و غیور ملتی اولان تورک‌له‌ر)

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_73.html

[14] مقاله‌ی تورکى مجدالسلطنه افشار اورومى در باره‌ی ادب و شعر تورکى در ایران- سال ١٩١٥

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_14.html

[15] نامه‌ی تورکی تقی رفعت به محمدامین رسول‌زاده

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_23.html

[16] واکنش بريتانيا و روسيه به ظهور هويت ملی تورک در نيمه‌ی اول قرن بيستم-ايجاد هويت آلترناتيو قومی آذربايجانی و هويت ملی آذربايجانی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_24.html

[17] آذريسم و دولت بريتانيا

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_27.html

[18] روزنامه‌ی ستاره‌ی ایران، شماره‌ی ١٢٠، ١٣٠٤-٣-٢٠، ص ١. به نقل از والیان آذربایجان از ١٣٠٤ تا ١٣٢٠. حبیب شیری آذر، انتشارات خجسته، ١٣٨٧

[19] «تورک» نامیده شدن تورک‌ها توسط خودشان یک «خودنام‌گذاری»، خودتفسیریSelf definition ، خودهویتیSelf Identification ، و نام تورک برای آن‌ها یک ائندونیم Endonym و اوتونیم Autonym طبیعی و تاریخی و داوطلبانه است. در حالی که «آزربایجانی» و «آزری» نامیده شدنشان یک پدیده‌ی «دیگرنام‌گذاری» استعماری و غیر تاریخی و غیر داوطلبانه، و این نام‌ها برای تورک‌ها زنونیم Xenonym   و اگزونیمExonym  هستند.

زنونیم: Xenonym نامی که بیگانه‌گان یک گروه قومی - ملی را بدان می‌خوانند.

اندونیم: Endonym نامی که خود یک گروه قومی- ملی خود را بدان می‌خواند.

فتیشیسم آزربایجانی و محلی‌گرایان استان آزربایجان شرقی، پنج مفهوم متفاوت «ملت تورک» و «زبان تورکی» و «گروه لهجه‌های تورکمانی» و «وطن تورک» و «دولت تورک» را یکی نموده و با ذهنیتی ذات‌گرایانه - تمامیت‌خواهانه‌ و کودکانه همه را آزربایجان نام گذارده است.

نام ملت - اتنونیمEthnonym : تورک

نام زبان - گلوسونیمGlossonym : تورکی

نام لهجه - دیالکتونیمDialectonym : تورکمانی

نام وطن - پاتریدونیمPatridonym : تورک‌ایلی

نام دولت - استاتونیم Statonym: تورک‌ایلی ؟، تورکمانیا ؟، و یا ؟...

[20] آذربایجان، شماره ٩٦، ایکی‌نجی دوره، ١٩ دی ١٣٢٤، ٩ ژانویه ١٩٤٥، صفحه ١

[21] آذربایجان فیرقه (محلی) حوکومتی‌نین تورک کیم‌لیییمیزی تحریف ائتمه‌سی

آذربایجان‌چی‌لیق آدلی سوویئت ایدئولوژی‌سی‌نی اؤلکه‌میزده میراث بیراخان آذربایجان فیرقه حوکومتی، استالینیستی آذربایجان بؤلگه‌سه‌ل حوکومتی (محلی حوکومت) اولماسی‌نا رغمن اونون ایچه‌ری‌سی‌نده‌کی ماهاباد (ساووج‌بولاق) کورد جومهوریتی ایدی. آذربایجان‌چی‌لار تبریز'ده فیرقه (محلی) حوکومتی قوردوغو آن‌دا ماهاباد'دا دا کوردله‌ره جومهوریت قورموشدورلار، قاضی محمد بو جومهوریتین باشقانی (جومهورباشقانی)، پیشه‌وری ایسه قوردوغو فیرقه حوکومتی‌نین باشباخانی ایدی. آذربایجان فیرقه (محلی) حوکومتی‌نده تورک‌لوک آنلاییشی اولمامیش و بو حوکومتین تورک‌لویه و تورک‌چولویه قارشی اولدوغو حال‌دا ماهاباد کورد جمهوریتی‌نده کوردچولوک یاشامسال بیر آنلاییش ایدی. تورک یوردو باتی آذربایجان ایلی‌نی کورد اکسپنسیونیزمی و ایردانتیزمینه پای وئره‌ن استالین و اونون اه‌ل‌آلتی‌سی آذربایجان‌چی که‌سیم یعنی آذربایجان فیرقه (محلی) حوکومتی باش‌چی‌لاری هئچ ده بو عمله ائعتیراض ائتمه‌میش‌دیرله‌ر، تبریز'ده قاضی محمد'ی خوش قارشی‌لاییپ باغری‌لاری‌نا باسمیشدی‌لار و کوردیستان پروژه‌سی‌ندن حیمایت ائتمیشدی‌له‌ر.پیشه‌وری حوکومتی سوویئت ایدئولوژی‌سی‌نی اساس آلاراق اولوسوموزون و میللی کیم‌لیییمیزین آدی‌نی «تورک» دئییل "آذربایجان‌لی" بیلدیریردی. عئینی زامان‌دا فیرقه حوکومتی پان‌ایرانیستی دوشونجه‌له‌ره دایاناراق آذربایجان بؤلگه‌سی‌نده یاشایان تورک‌له‌ره قوندارما "آذری" کیم‌لییی‌نی ده تاخماغا چالیشمیش‌دیر. دؤنه‌مین ژورنال‌لاری‌ندا آذربایجانی "آذریستان" و آذربایجان‌ین باتی بؤلگه‌لری‌نی "کوردیستان" آدلاندیران دا آذربایجان‌چی که‌سیم، فیرقه حوکومتی و کوردچو اه‌مه‌ک‌داش‌لاری اولموش‌دور .فیرقه باش‌چی‌لاری بؤلگه‌سه‌ل حوکومتی قورمادان اؤن‌جه "آذری‌چی‌لیک، پان‌ایرانیست آذربایجان‌چی‌لیق" دوشونجه‌سی‌نه اینانیب سول‌چو ایران-فارس میللییت‌چی جبهه‌سی‌نده یئر آلیردی‌لار، استالین‌'ین امری ایله بیر آن فیکیر ده‌ییشیب سوویئت‌'ین و "استالینیست-میکویانیست آذربایجان‌چی‌لیق" ایدئولوژی‌سی‌نین قول‌لوغونا گئچدی‌له‌ر.فیرقه حوکومتی آذربایجان‌دا تورک‌لویو دیرچه‌لتمه‌ک اوچون دئییل استالینیزم و سوویئتیزمی راحات‌جاسی‌نا کوتله آراسی‌ندا یایماق اوچون خالقین دیلی‌نی یعنی تورک‌جه‌نی قول‌لانیردی، آنجاق یوخاری‌دا وورغولادیغیمیز گیبی استالینیزمی و عئینی زامان‌دا پان‌ایرانیزمی اساس آلاراق اولوسوموزون و میللی کیم‌لیییمیزین آدی‌نی «تورک» دئییل "آذری"-"آذربایجان‌لی" و دیلیمیزی "تورک‌جه" دئییل "آذری"-"آذربایجان دیلی" اعلان ائتمیشدی.  آشاغی‌دا وئردیییمیز اؤرنه‌ک‌له‌رده آذربایجان فیرقه حوکومتی‌نین رسمی قزئتی‌نده میللی کیم‌لیییمیزی، اولوسوموزون آدی‌نی تحریف ائده‌ن یازی و شئعیرلرده‌ن و کوردیستان‌چی‌لیغا وورغون اولان استالینیست آذربایجان‌چی که‌سیمین گؤروش‌له‌ری‌نی گؤرمه‌ک‌ده‌ییک.

تورک‌ائلی قروبو – باتور اولجایتو تالای

@Turkeline_Dogru, https://t.me/turkeline_dogru/3135

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10216087093682545&set=pb.1605954673.-2207520000..&type=3&theater

[22]The Kurds often maintained that their Azerbaijani neighbours possessed no national spirit. Proof of this they saw in the ease with which Pisheveri had agreed to reunite with Iran, subordinating Nationalism to the larger interests of the Communist Cause. They could not write off their aspirations in any document that ignored the depth to which Kurdish separatist sentiment had penetrated the area since the beginning of the Second World War”.

The Kurdish republic of 1946. William Eagleton JR. Oxford University Press 1963. page 105.

[23] کتاب شاعرله‌ر مجلسی، نووامبر ١٩٤٥. نومره ‌٣-٤. شاعرله‌ر مجلسی‌نین نشریاتی، تبریز.

[24] هم‌چنین: آذر ائلی‌ییک پاک آدیمیز، پاک قانیمیز وار؛ آذری‌له‌ر قویمادی اونلار یئتیشسین کامی‌نا؛ بیر قدم قویسا قاباغا یاندیریر آزه‌ر اونو؛ آذرستان تورپاغی‌ندا سای‌سیز آسلان‌لار یاتیب؛ هیچ زمان بو آذر ائولادی اسیر اولماز اینان؛ دشمنه‌ غالب گلیب‌دیر آذری‌‌له‌ر هر زمان؛ باغلاییب دیوان‌لار آذر ملتین، وئرمیش نشان؛ آذرستان‌دا تمامن دشمن‌ین باتدی سه‌سی؛ جوشدو اوندان آذری‌ ائولادی‌نین پاک قان‌لاری؛ قیرخ ایل اوّل بو جنوبی آذرستان تورپاغی؛ آذرستان‌ین دئدی اولسون اؤزونده‌ اختیار؛ عرشه‌ یوکسه‌لدی بو یئرده‌ن آذری‌‌له‌ر نغمه‌سی؛ ائی آنا، ائی آذرستان ائی، ایگیت‌له‌ر توپراغی؛ گؤر نه‌له‌ر قورموش شمالی آذرستان‌دا نه‌له‌ر؛ آرتیق آسوده‌ حیات سورمه‌ک‌ده ‌آذر ائل‌له‌ری، آذری‌‌له‌ر اؤز گوجویله‌ آلمیش اؤز حرّیت‌ین، آذرستان‌دان ولیکن ائیله‌دی خوف حذر (علی فطرت، میر مهدی اعتماد، حسین صحاف، مظفر درفشی، میر مهدی چاووشی، یحیی شیدا، آذراوغلو)؛ قاصد آرادی تاپدی آذری‌ داغ‌لاری‌ندا، ایندی ده‌ ساخلاییر آذرآبادان، آییق‌دیر آذری‌ن جنگاور اوغلو، دؤش‌له‌ری‌نده‌ن سوت وئرمیشدی اونا آذر قادینی (اوهانس غوقاسیان- جعفر خندان ترجومه‌سی)، آذرستان گول آچیپ گؤرمه‌لی ایام اولدو - بخت و اقبال آتی آذر ائلی‌نه ‌رام اولدو؛ ائشیدیپ نهضت آذرلی‌نی تهران مخوف؛ تازه‌ده‌ن غافل ائدیپ تاولاماغا آذری‌‌نی؛ ملت آذری‌یه‌ یاخشی سرانجام اولدو؛ توتاجاق بوگون بایرام گه‌له‌ن آذر نسلی (قلی‌خان بورچالو)، یاشاسین قهرمان آذر ائولادی؛ آنام مه‌نه ‌آزه‌ربایجان دیلی‌نده؛ آزه‌ربایجان دیلی مه‌نیم دیلیم‌دیر، آزه‌ربایجان ائلی مه‌نیم ائلیم‌دیر؛ آشنادیر آزه‌ربایجان دیلی‌یله، بلبل ایله‌ آذرستان دیلی‌یله (محمد باقر نیکنام)، توک سالارلار آذرستان ائل‌له‌ری‌نده‌ن ارتجاع؛ ائی باخان خائن بیزیم بو آذرستان سمتی‌نه؛ آذری‌ ائلیم‌دیر بو قهرمان ائیلم (کمالی)، آذرستان گول آچیپ؛ گول آچیپ آذر ائلی ملتیمیز شاد اولدو؛ آذرستان ائلی‌نین نسلی‌نه ‌بایرام‌دی بوگون؛ آذرستان‌دا هر ایل ملی بیر اعیاد اولدو (ع. مصدقی)؛ پرچم مشروطه‌ نصب اولسون بو آذر یوردونا؛ آذرستان سر به‌ سر مثل جنان اولسون گه‌ره‌ک؛ آذرستان اهلی گولسون، کامران اولسون گه‌ره‌ک؛ آذرستان تورپاغین بیر باغ رضوان ائتمه‌یه‌ (عباس اسلامی)؛ آذری‌ ملکونده‌ باکو شهری‌نی جان گؤرموشه‌م؛ آذر ائولادی‌نی دعوا گونو آسلان گؤروره‌م (میلانی)، آذرستان ائلی‌نین هر نه ‌دیله‌یی؛ بو شرف‌دیر مه‌نه‌ آزه‌ردیر آنام (آذراوغلو)، آذرستان‌دا اولوپ ملی حکومت برقرار - آذر ائولادی بوگون دونیایا ائیله‌ر افتخار، آذرستان اهلی‌نه‌ اولموشدو ویرانه‌ مکان، آذرستان یینه ‌اؤز خلقی‌نی دلشاد ائیله‌دین (حسین صراف)؛ آذری‌ یوردوسان، اودلار وطنی؛ تماما آذرستان خلقی‌نی سه‌ن بختیار ائتدین (محمد ایمن)، اول جنت ایسته‌ر آذرآبادگانی مه‌ن (م.ع. صفوت)؛ بیر گلستان‌دیر فرح‌لی آذرستان اؤلکه‌سی- آذری‌ نسلی‌یه‌م، آذربایجان‌دیر وطنیم (میر مهدی چاووشی)، اوچ اودلار یوردوندان، آذر ائلی‌نده‌ن (علی توده)، آذر اؤلکه‌سی ائی آنا وطن (ابراهیم ذاکر)، آذرستان خالقی‌نین شیر و ژیان اوغلان‌لاری (فخرالدین محزون)، دوغما آذربایجان ائلی‌نده‌ن سه‌نه (علی نشانی)، ائی آذر یوردونون آنا قوجاغی (غلامحسین صدری)، آذری‌ توپراغی نه‌ بختیاردیر (عباس صابری)، یاشار ائل‌له‌ر، بو  بی گول تورپاغین ائی آذر ائولادی (شادمان)، آذرستان شعری، یاشا عالم‌ده‌ سه‌ن ائی آذرستان (علی روده‌چیان)، شاد اول ائی ائولاد آذر، شان‌لی آذربایجان (م. محمد)، شاد اولا روحون ائی آذر ائلی‌نین خلق سه‌سی (مظفر درفشی)، آذرستان آدی هر لحظه ‌شعاریم‌دی مه‌نیم (میر ایوب محمودی)، آذرستان (موسی طاهری)، آذر آیی آذر ائلی جومله ‌اولوپ آزاد (هوشیار)، آذرستان‌دا قویون سیز قدرت‌یله ‌نیک نام (رحیم نوبری)، یاشا آذری‌ ائلی، سه‌ن شاد یاشا هر آن وطنیم، آذر ائولادی سه‌نین غالب اولوپ جلادی‌نا (محمد مظلومی)، آذرستان نشانی‌سان آزه‌ربایجان آزه‌ربایجان، آذرستان اؤلکه‌سی ظلم ایله‌ چوخ تالان اولوپ (سعدی یوزبندی)، آذری‌‌له‌ر بیر داها اولماز پریشان اه‌ل چه‌کین، آذرستان اؤلکه‌سین سانما بوگون باش‌سیز بدن (کاشف)، ائی آذری‌ توپراغی‌نی دشمن‌ده‌ن حفظ ائده‌ن‌له‌ر، حسرت قویدوز یاغی‌لاری آذرستان یوردونا (موسی برینی)، آذر اولادی ائدیپ دریا کیمی هر یان‌دا جوش-آذرستان اؤز حقوقوندان اؤتور ائتدی خروش، آذرستان اولادی تا چاتدی اؤز آمالی‌نا (عباس‌قلی ریسمانی)، آذری‌له‌ر شعری؛ آذری‌‌می گه‌تیره‌سه‌ن، آذرله‌ریم قوجا جوان، سونرا بیزیم آذری‌‌له‌ر (دوقتور فخرالدین نوری)، بحمدالله‌ که ‌توفیق اولدو حق‌ده‌ن آذرستان‌ا، بئله‌ بیر شوکت تابانا یئتدی آذرستان‌لی، تاپیلماز درد و غم بوندان سورا ائولاد آذرده (مجید امیرخیزی)، ...

[25] کلمه‌ی آذری‌-آذری، یاء النسبة عربی- یای نسبت فارسی و شبه‌ریشه‌شناسی آن بر اساس قوم آز

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_28.html

No comments:

Post a Comment