برجسته کردن بجا و نابجای تورک قیرقینی (جیلولوق - قاچاقلیق - سیمیتقولوق)
مئهران باهارلی
در مورد مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق - قاچاقلیق - سیمیتقولوق) در میان ما - ملت تورک ساکن در ایران - شاید روشنگرانهتر باشد که از دو نوع برجسته کردن بجا و شایسته و برجسته کردن ناشایست و نابجای این مساله صحبت کرده، اولی را تائید و دومی را نقد نمود.
واقعیت آن است که مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق - قاچاقلیق - سیمیتقولوق) از طرف ما نه تنها به طور شایسته برجسته نشده، بلکه تاکنون ناگفته مانده، حتی یک هزارم منابع و اسناد و آرشیوها و خاطرات و آثار آشیقی و اشعار مردمی و ... به یادگار مانده از آن وقایع، به عنوان نمونه اخبار و نوشتهجات روزنامههای وقت و اسناد آرشیوهای نظامی-دیپلوماتیک عثمانلی، حتی خاطرات و نوشتهجات و مکاتبات و یادداشتهای رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه و دیگر رهبران دخیل و شاهدان دست اول و بزرگان تورک بومی وقت در این مورد به صورت سیستماتیک و کارشناسانه و علمی منتشر نشده است.
از
طرف دیگر، کتب و نوشتهجات متعددی از بازماندهگان و اعقاب آسوری کینهتوز و تورکستیز
و بنیادگرای مسیحی آن حوادث به زبانهای اوروپایی از جمله انگلیسی منتشر شده از
طرف معتبرترین دانشگاههای غرب مانند دانشگاه کولومبیا در آمریکا وجود دارد که بعد
از خواندن آنها این گمان در خواننده به وجود میآید که در سالهای جنگ جهانی اول اورمیه
شهری تماما آسوری و مسیحینشین بود که تورکان مهاجم و خونخوار و شریعتطلب به یکباره
به آن هجوم آورده و به یاری اوردوی عثمانلی به قتل عام و نسلکشی مردم غیر مسلح آن
- مسیحیان - دست زدهاند. و این، سوای هزاران خاطرات و آثار هنری و موسیقی و ادبی
و نقاشی و انجمنها و مراکز آرشیوی و یادبودها و موزهها و سایتها و کونفرانسها
و .... در این مورد است که توسط آنها طی یک صد سال گذشته در این موضوع ایجاد شده
و میشوند و در میان ما –ملت تورک ساکن در ایران - حتی مشابه یکی از آنها موجود نیست.
در بروز این حادثه، نقش دولت ایران - از دوران مشروطیت تاکنون - که اسناد مربوطه در آرشیوهای دولتی را غیر وصول میسازد و در برابر تحقیق در بارهی آنها و جمعآوری و انتشارشان مانعتراشی و تضییقات و سانسور اعمال میکند مهم است. اما علت اصلی، مانقورتیسم ایرانگرا و مانقورتیسم آزربایجانگرا (پانایرانیستی-آنگلوفیل و استالینیستی-روسوفیل) در میان نخبهگان تورک عمدتا از مرکز و شرق آزربایجان است که در قرن گذشته عامدا این مساله را مسکوت گذاردهاند. در این بستر، باید از علیرضا مقدم که شعر تورکی بکار رفته در عکس روی جلد کتاب «حماسهی مقاومت، حکایت مقاومت قهرمانانهی مردم خوی در مقابل تهاجم ارامنه به روایت منابع دست اول» را پس از یک صد سال بازیافته و منتشر کرد تشکر دوباره نمود. این، یک نمونهی نادر از برجسته کردن بجای این مساله است.
البته در میان ما اخیرا گروهی از فعالین سیاسی آزربایجانگرا -نوعا از مرکز و شرق آزربایجان- به این مساله اشاره میکنند. اما مانند برخورد آنها به هر مسالهی دیگر، اشارات آنها به این مساله هم عموما فاقد عمق و به دور از جدیت، پر از بی دقتی و اشتباه و شعار و هوچیگری و دشمنتراشی نادرست، و در مجموع مضر و و مشمول برجسته کردن نابجا است. چیزی که در طرز آنها وجود ندارد آگاهی و عمق و همهجانبهگی و دیدن تصویر بزرگتر و دقت به علل ایجاد حوادث و امتداد امروزی آنها و ملی و بومی بودن است. (آزربایجانگرایی، تورکستیزی در ایران را هم معلول رضاخان، حتی ایجاد دولت قاجار قلمداد میکند، در حالیکه مسئول و موجد تورکستیزی رسمی و دولتی در ایران خود آزربایجانگرایان دورهی مشروطیت هستند. آنها در عرصهی مسالهی ارمنی و آسوری و کورد و ... هم در همان مسیر نادرست قرار دارند).
این فعالین سیاسی آزربایجانگرا که به شدت تحت تاثیر شعارهای خیالبافانهی الحاق به جمهوری آزربایجان قرار دارند، به همراه هویت ملی ضد تورک - استعماری - جعلی آزربایجانی و تعریف نادرست از حدود وطن تورک و .....؛ دشمنی فاناتیک با ارمنی را هم واردات کردهاند. توجه به منسوبیت این فعالین سیاسی آزربایجانگرا به شرق و مرکز آزربایجان، در ریشهیابی این رفتار اهمیت بسیار دارد. زیرا این رفتار نمودی است از یک ناهنجاری بسیار عمیق و مزمن در روند ملتشوندهگی نخبهگان آن منطقه که باعث میشود نگرش آنها به هویت ملی تورک، وطن تورک، تاریخ تورک و شخصیتهای ملی تورک و در امتداد آن به مسالهی توسعهطلبی ارمنی و آسوری و کوردی؛ همچنین برخورد آنها با عثمانلی و تورکیه و .... همه مخدوش و نادرست شود. عدهای از این افراد، در حالیکه شعارهای بسیار غیر واقعی در بارهی مسالهی قاراباغ میدهند و حقوق ارمنیان آن ناحیه که به همه حال دارای تاریخی در آن دیار از ١٨٥٠ به بعد و حقوقی به لحاظ تئوریک و از منظر حقوق بشری هستند را کلا انکار و نفی میکنند، در همان حال به دفاع از گروههای تروریستی کوردی ایرانی و عراقی و سوریهای و تورکیهای که علنا اورمیه را داخل در نقشههای کوردستان بزرگ کرده و عملا هم در حال کوردستانسازی تدریجی آن هستند میپردازد و مطرح کردن تهدید توسعهطلبی گروههای کوردی مسلح مخصوصا در مورد اورمیه و کل استان آزربایجان غربی را – که تاریخی اقلا دویست ساله دارد- خواست جمهوری اسلامی قلمداد میکند. این، اوج تناقضگویی و غفلت و بی شعوری ملی است.
برای نسل ما ضروری است که بدون احساساتی و جوگیر شدن و عمده و خودی کردن نادرست مسائل جمهوری آزربایجان و تورکیه و کوپیه کردن نحوهی برخورد آنها به مشکل ارمنییشان- که به همه حال دولتهایی دارای نهادها و آکادمیها و تکنوکراتها و متخصصین و ... هستند که بسیار بیشتر و بهتر از ما بر مسالهی ارمنی خود واقفاند و اشراف دارند، در درجهی اول بر مشکل خودمان متمرکز شویم.
در این استقامت و برای جبران غفلت و مافات یک صدساله، میباید به جمعآوری و نشر مجدد هر آنچه از آن دوران باقی مانده، از اشارات به این فجایع در کتابهای آن وقت، اشعار مردمی و آشیقی و خاطرات و اخبار، عکسها و نوشتهجات و گزارشات و تحلیلهای روزنامههای وقت و اسناد آرشیوهای نظامی و دیپلوماتیک عثمانلی و قفقازی و ایرانی و اوروپایی و روسی و .... در وسیعترین صورت ممکنه اقدام کنیم. این کار، برجسته کردن غیر ضروری و زندهگی در گذشته و تحریک نفرت و دشمنی نیست. آگاهیدهی و روشنگری و شکستن تابوها و سانسورها و تصحیح وارونهنویسی و وارونهنمایی است و از قضا مانع برجسته کردن غیر ضروری و زندهگی در گذشته و تحریک نفرت و دشمنی از طرف افراطیون ارمنی و آسوری و کوردی و ایضا فعالین سیاسی آزربایجانگرا میشود.
کار واجب دیگر، پرداختن به مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق – قاچاقلیق - سیمیتقولوق) با توجه به تصویر بزرگتر و عنایت به ریشهیابی علل و تشخیص روابط عمیق و امتدادهای آن است، از جمله توجه به سه مورد کلیدی زیر:
-مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق – قاچاقلیق - سیمیتقولوق) بخشی بسیار مهم از روند ملتشوندهگی تورکها در غرب آزربایجان، به بیانی دقیقتر مرحلهی آغاز خودآگاهی ملی تورک و مجادلهی سیاسی ملی تورک در ایران است. عدم موفقیت در تبدیل مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق – قاچاقلیق - سیمیتقولوق) به بخشی از تاریخ ملی تورک و فرا منطقهای و مولفهای از روند ملتشوندهگی کل تورکهای ساکن در ایران -مشابه عملکرد آن حوادث در روند ملتشوندهگی آسوریها و ارمنیها و کوردها که باعث ایجاد یک مای جمعی و همبستهگی ملی بین آنها شده و یا جنگهای استقلال در همان سالها در آناتولی که منجر به ایجاد ملت مودرن تورکیه شد- و تلقی آن به صورت مشکل محلی عدهای از تورکها در غرب آزربایجان، اقلا از این منظر به معنی انکار روند ملتشوندهگی ما خواهد بود. یعنی همان کاری که یک صد سال نخبهگان ایرانگرا و آزربایجانگرا با موفقیت آن را انجام دادهاند.
نشان دادن واقعیات مربوط به فجایع تورک قیرقینی و جایگاه واقعی آن در روند ملتشوندهگی ملت تورک و مجادلهی ملی وی، همچنین و خود بخود افشاگری و طرد وارونهنویسی تاریخنگاری رسمی-دولتی ضد ملی و ضد تورک ایرانی و آزربایجانی است که سعی میکنند و موفق هم شدهاند که جریانات تاریخی دیگری مانند حرکت مشروطیت ایران و ادامهی آن جنبش آزادیستان را -که بخشی از روند ملتشوندهگی ملت ایران بر اساس زبان ملی فارسی بودند، اما صرفا در آزربایجان اتفاق افتادهاند-، همچنین اقدام روسیهی استالینی برای ایجاد پایگاهی در شمال غرب ایران (حکومت ملی آزربایجان) پس از اشغال پنجسالهی آن -١٩٤٠ به عنوان تدبیری برای طرد و ریشهکن کردن جریانات بومی تورکگرا و نفوذ همهگانی و عمیق عثمانلی-تورکیه در آزربایجان را به عنوان جنبشهای ملی و نتیجهی هویت ملی ما تقدیم کنند.
فایدهی سوم بازنشر اسناد و واقعیتهای مربوط به تورک قیرقینی و عنایت به تصویر بزرگتر و روابط و علل و امتدادهای آن، کومک تعیین کننده به فهم مسالهی توسعهطلبی گروههای مسلح کوردی است. زیرا این اسناد به عیان نشان میدهند که در پشت توسعهطلبی معاصر گروههای مسلح و تروریستی کورد و مخصوصا اصرار آنها برای الحاق اورمیه به کوردستان، همان بازیگران منطقهای و بین المللی سالهای جنگ جهانی اول (دولتهای روسیه، فرانسه، انگلستان، آمریکا، ... و میسونرهای مسیحی درهم تنیده با آنها و ...) قرار دارند که خواستار مصر ایجاد دولت آسورستان به مرکزیت اورمیه بودند. این بازیگران- البته به جز انگلستان که تغییر موضع داده است- در گروه مینسک هم جا گرفتهاند که نشان میدهد هنوز مصمم به ادامهی بازی قدیم و بُرد در آن هستند. در مورد توسعهطلبی کوردی معاصر هم، بازیگران و صحنهی بازی (غرب آزربایجان به مرکزیت اورمیه) همان بازیگران و همان صحنهی بازی قدیمی است، صرفا ماشه عوض شده است (کورد به جای آسوری-ارمنی).
رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه در نوشتهای[1] تاکید میکند ایدهی تشکیل کوردستان بزرگ از طرف سیمون چلنگریان ارمنی، وزیر خارجهی شیخ عبیدالله به او القا شد. این همان دیدن تصویر بزرگتر و کشف روابط عمیق و امتدادها است که بسیاری از ما از انجام آن ناتوانیم. تا زمانی که حتی نوشتهجات جمشیدخان مجدالسلطنه، یکی از شخصیتهای اصلی شاهد و دخیل و صاحبنظر در ماجرا پس از یک صد سال هنوز منتشر نشده، ادعای برجسته کردن مسالهی تورک قیرقینی (جیلولوق - قاچاقلیق - سیمیتقولوق) از طرف ما چندان منصفانه و محق نیست.
نکتهی پایانی آن که خاموشی متمدنانه در مقابل تهاجمی غیر متمدنانه، تنها به از بین رفتن تمدن منجر خواهد شد. یعنی تقدیری که ما به دست خود در مقابل تهاجم فارسی برای خود رقم زدهایم. برجسته کردن بجای مسالهی تورک قیرقینی تنها پاسخ معقول به برجسته کردن نابجا و وارونهنمایی و سوء استفادهی مدام از آن از طرف افراطیون آسوری و ارمنی و کوردی و فعالین سیاسی ناآگاه آزربایجانگرا است.
گئرچهیه هو
[1] مقالهای
از جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی: قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی
به اسم ترویج شریعت در اورمیه، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، .... مقدمه، تصحیح، ویرایش، زیرنویسی: مئهران باهارلی
No comments:
Post a Comment