رومیه شیخی عزیز محمود اورموی:
حکایهیِ غربت – ائلگینلیک اؤیکوسو
ائی اهرهنلهر، ائی قارداشلار!
مئهران باهارلی
در این نوشته شعری به تورکی از مولانا شیخ عزیز محمود اورموی (Azîz Mahmûd-ı Urmevî, Mevlana Şeyh Aziz Mahmûd Urmevî) معروف به رومیه شیخی (Rûmiye-Rumîye Şeyhi) و یا شیخ محمود نقشی (Şeyh Mahmud-ı Nakşî)، شخصیت دینی تورک از شهر اورمیه، آزربایجان، تورکایلی در قرن هفده؛ متصوف و عالم در علوم قرآنی، شیخ طریقت سنّی نقشبندیه، و موسس شاخهی اورمویهی آن (Urmevîyye) را آوردهام.
شیخ اورمیه: «شیخ عزیز محمود اورموی» (تولد: اورمیه-؟، فوت: دیاربکر ١٦٣٨) که به عنوان خلیفهی پدرش «سید احمد» معروف به «قوچ آغا (قوجغا) سولطان» (مریدانش وی را «حضرت قوچ» مینامیدند)، در اورمیه به ارشاد مشغول بود، در سال ١٦٠٣ به سبب مظالم صفویان و سرکوب و کشتار سنیها توسط آنان، با خویشاوندان و مریدانش مجبور به مهاجرت - فرار به «تورکمانیا» در آناتولی - دیاربکر شد. پدر او «قوچ آغا سولطان»، در اورمیه ماند و چهار سال بعد به سال ١٦٠٧ در این شهر فوت کرد. بنا به روایات، قبر قوچ آغا سلطان در منطقهی شئخ تهپهسی اورمیه است.
شئیخ تهپهسی - شیخ تپه: نام یکی از مناطق اصلی و بسیار زیبای شهر اورمیه منسوب به و یادگار اورمیه شئیخی قوجغا (قوچ آغا) سولطان پدر شیخ عزیز محمود اورموی و خاندان اوست. در این تپه مقبره، زاویه و تکیهی اورمیه شئیخی قوجغا (قوچ آغا) و مزار بسیاری از مریدانش، همچنین قبر چندین پاشای عثمانلی با سنگنوشتههای تورکی نویسانده شده توسط خانهای اورمیه قرار داشت. مقبرهی قوجغا (قوچ آغا) سولطان در دورهی رضاشاه تخریب شد. در سالهای اخیر «شیخ تپه اورمانی» (پارک جنگلی) در این منطقه ایجاد شده است.
مهاجرت به آناتولی: پس از فوت قوچ آغا سولطان، پسر دیگرش «سید علی اورموی» خلیفهی او در اورمیه شد. سید علی اورموی نیز مدتی بعد در نتیجهی افزایش تضییقات صفویان با خانواده و مریدان خود به برادرش عزیز محمود اورموی در دیاربکر ملحق و از طرف او به مقام شیخی درگاه نقشبندی در سانجاق خارپوت وابسته به دیاربکر منصوب و بدانجا فرستاده شد. سید علی پس از آن در آناتولی به این مناسبت معروف به «سید علی خارپوتی» گشت. پس از سید علی پسرش «سید صدّیق اورموی»، و بعد از او پسر وی «سید ابواب عاجزی اورموی» عهدهدار این مقام شدند.
شیخ عزیز محمود اورموی پس از مهاجرت به دیاربکر در آنجا علاوه بر یک زاویه (شئیخ اورومی تهککهسی، در تورکیه به اشتباه شئیخ رومی نوشته میشود)، کلّیهای متشمل بر یک جامع (رومیه شئیخی عزیز اهفهندی جامیعی و یا عزیزیه جامیعی- Azîziye Camii)[1] و یک مکتب دینی (شئیخ رومی مدرسهسی) تاسیس کرد. شیخ عزیز محمود اورموی در دورهی حیاتش محبوبیت و نفوذ فوق العاده و قدرت اقتصادی بسیاری کسب کرد و شهرتش از تبریز و ایروان و ارزروم تا موصل و اورفا و وان و بتلیس به تمام منطقهی تورکماننشین (تورکمانیا) و مناطق کوردنشین و عربنشین مجاور رسید. چنانچه بنا به کاتب چلبی، وی که تبدیل به مرشد معنوی این منطقه، مخصوصا جنوب شرق آناتولی گشته بود، دارای چهل هزار مرید بود که ذکر آشکار (جهری) میکردند.
شیخ عزیز محمود اورموی با مقامات دیوانی و لشکری عثمانلی روابط بسیار نزدیکی داشت. دختر عزیز محمود اورموی با شاعر ادبیات دیوانی تورک موللا محمد چلبی آمیدی ازدواج کرد. به سال ١٦٣٤ شیخ عزیز محمود اورموی در «چارباغ کؤشکو» (قصر قوس) در دامنهی کوه «قیرخلار داغی» که متعلق به خودش بود، ضیافتی با شرکت هزاران مریدش برای سلطان مراد چهارم که در مسیر سفر جنگی به بغداد در دیاربکر هم توقف نموده بود داد. پس از آن مورد التفات سلطان قرار گرفت و به همراه مریدان خود در سفر جنگی ایروان در آزربایجان قفقاز شرکت کرد.
اعدام: علی رغم اینکه طریقت نقشبندی یکی از معتدلترین طریقتهای صوفی سنّی بود، اما به سبب دسائس برخی از فتنهجویان بر علیه عزیز محمود اورموی که از هنگام سفر جنگی ایروان شروع شده بود، همچنین ترس حاکمیت از نفوذ معنوی افزاینده و قدرتیابی بیش از حد او و احتمال عصیانش بر علیه امپراتوری عثمانلی، سلطان مراد چهارم به هنگام بازگشت از فتح بغداد در سال ١٦٣٨، امر به قتل عزیز محمود اورموی داد و او توسط یک شخص دروز که در خانهاش مقیم بود با خفه گردیدن اعدام شد. بنا به اولیاء چلبی: «موراد خان دییاربکیره گهلدییینده کیمیاجی معان اوغلو قیزینی و رومییه شئیخی عزیز حضرتلهرینی بیر گونده شهید ائدیپ، ایستانبولا هیجری ١٠٤٨ تاریخینده گیردی و یئدی گون یئدی گئجه شهنلیکلهر اولدو»[1].
اعدام عزیز محمود اورموی محبوب مردم منطقه، در میان ایشان انفعال عظیمی بوجود آورد. سلطان مراد چهارم خود نیز بعدها از اعدام وی پشیمان گشت و برای تلافی، با فرمانی روستای کعبی را وقف فرزند کوچک عزیز محمود اورموی کرد. این روستا و جامع و مدرسهی حاجی مشتاق (عزیز محمود اورموی) تا سال ١٩١٠ متعلق به وقف شیخ محمود اورموی بود. سلطان مراد چهارم یک سال بعد از اعدام عزیز محمود اورموی بیمار شد، به بستر مرگ افتاد و بنا به روایات «آه رومیه شئیخی!» گویان فوت کرد. مردم مرگ زودهنگام سلطان مراد چهارم، را به علت قتل ناحق عزیز محمود اورموی دانستند. در کتب تاریخ عثمانلی حیات و فعالیتها و دلایل قتل عزیز محمود اورموی و مدرسه و مزار .... او به تفصیل ذکر شده است. از جمله در تاریخ نعیما، سیاحتنامهی اولیاء چلبی، فضلکهی کاتب چلبی، تاریخ پئچهوی، تاریخ سولاقزاده، همچنین در آثار عشّاقیزاده، شیخی، علی امیری افندی، اسماعیل بلیغ، یادگار شمسی محمد شمس الدین، .... (بعضی از آنها در سؤزوموز منتشر خواهد شد).
پس از اعدام عزیز محمود اورومی، خلیفههای وی در
سرتاسر آناتولی پخش شدند و به امر ارشاد و تبلیغ «طریقت اورمویلیک» ادامه دادند.
از جمله: پسرش اسماعیل چلبی (در دیاربکر)، برادرزادهاش آچیقباش محمود افندی و
شیخ ابراهیم (در بورسا)، قارا عبدالله (در وان)، شیخ حاجی محمت و شیخ قارامان (در ارزوروم)،....
در قرن هفده شاخهی اورموی طریقت نقشبندیه که عزیز محمود
اورموی آن را آغاز کرده بود، در تمام شرق آناتولی و همچنین بورسا دارای نفوذ و
فعالیت بسیار بود.
مزار: بنا به سالنامهی دیاربکر (١٨٩٨) قبر عزیز محمود اورومی در دروازهی روم قاپیسی (اورفا قاپیسی)، محلی که خانهی وی در آنجا قرار داشت بود. ملک احمد پاشا یکی از مریدان عزیز محمود اورومی و سلاحدار سلطان مراد چهارم که بعد از فتح بغداد والی دیاربکر شد، ابیات زیر را بر سنگ مزار عزیز محمود اورموی نوشت:
گهلیپ ائتدیک زیارت بو مقامی
کی بودور پیشوای شئیخ رومی (سنه ١٠٤٤)
بنا به اخبار، در سال ٢٠٠٧ مزار عزیز محمود اورومی، در خارج روم قاپیسی در محل مزار خانوادهگی وی (در پشت بنای ت.ر.ت.، در مقابل بنای ایش و ایشچی بولما قورومو) دوباره کشف و بازسازی شد.
آثار: عزیز محمود اورومی مولف یک رسالهی تورکی در «اوراد طریقت نقشبندیه» است که پس از تصحیح در سؤزوموز منتشر خواهد شد. در تورکیه این رساله از طرف یک محقق به برادر وی سید علی اورموی ثم خارپوتی، و از طرف یک محقق دیگر به برادرزادهاش آچیقباش محمود افندی اورموی نسبت داده شده است. اما همانگونه که در عنوان نسخهی خطی این رساله به وضوح بیان شده، این اثر متعلق به خود شیخ عزیز محمود اورموی معروف به شیخ رومیه است.
عزیز محمود اورومی دارای یک اثر تورکی دیگر به نام «تذکرهی بابا» با بیش از هشت هزار بیت است که نسخههای خطی آن با اسامی گوناگون ثبت شدهاند (تذکرهی حضرت بابا، تذکره فی بیان احوال نبی علیه السلام، بابا کلامی، ...). در این اثر حجیم بیش از ٨٢ قطعهی منظوم تورکی وجود دارد که بسیاری متعلق به عزیز محمود اورموی، و بقیهی قطعات سروده شده توسط دیگر صوفیان طریقت اورمویه است.
شعری که در زیر تقدیم میشود، ماخوذ از اثر مذکور عزیز محمود اورومی «تذکرهی بابا» است. زبان اشعار تذکرهی بابا آمیختهای از لهجهی تورکمانی مخصوصا اورمیه و لهجهی عثمانلی، با واژهگان بسیار و قالبهای دستوری قدیمی تورکی فراوان است. در برخی موارد یک کلمه حتی در یک شعر با دو تلفظ تورکمانی و عوثمانلی نگاشته شده است. مانند کلمهی مهنیم و بهنیم در شعر زیر که فورم مهنیم دو بار و فورم بهنیم در بقیهی موارد آمده است (به منظور یکسانسازی متن و سهولت در خوانش، دو مورد مهنیم هم به صورت بهنیم نشان داده شد).
پایان نوت مئهران باهارلی
حکایهیِ غربت – ائلگینلیک اؤیکوسو
ائی اهرهنلهر، ائی قارداشلار!
رومیه شیخی عزیز محمود اورموی:
(اورمو، تورکایلی ؟ - دیاربکیر، تورکمانیا ١٦٣٨)
ائی اهرهنلهر، ائی قارداشلار!
کیمسه حالیم سوْرماز بهنیم
غریبلیکده سئللهر اوْلدو
گؤزوم یاشی دۇرماز بهنیم
ایستهرهم کی دوْستا گئدهم
بۇ جَسَدین؛ تَرْکین ائدهم
صورتیمه صفت دۆزهم
نَفْسیم مطیع اوْلماز بهنیم
یاشیم آخار چایلار گیبی
گۆنوم اؤتهر آیلار گیبی
یانیمدان چوْخ کیمسه گئچهر
گؤزوم یاشین سیلمهز بهنیم
بیر قۇش اوْلدوم، اۇچدوم گئتدیم
یئدی ایقلیملهری اؤتدوم
اوْغول اۇشاق، دوْستلار سؤزون
قۇلاغیم ائشیتمهز بهنیم
بانا بۇ جورو ائیلهمه!
غوربته دۆشدویوم یئتهر
دیدار گؤستهر، آل جانیمی!
قانیم حلال اوْلماز بهنیم
بیر آوجی ایدیم داغلاردا
آوسیز داغا گهلمهز ایدیم
سهن گؤزونه توْر چهکمیشسین
قۇشوم آوین آلماز بهنیم
غم گؤنلوم ائوینه دوْلدو
هیچ بیلمهزهم بانا نوْلدو
جیگریم یاندی، کۆل اوْلدو
هیچ تۆتونوم تۆتمهز بهنیم
بۇ غم بهنیم مۆلکوم اوْلدو
ایشیم اوْلدو، دۆشۆم اوْلدو
بۇ بهنزیم سارالدی سوْلدو
هرگیز یۆزوم گۆلمهز بهنیم
غملهر نیجه چۇلقاماسین؟
گؤزوم نیجه آغلاماسین؟
بیر کیمسه غریبسین دییۆ
گؤنلوم آوالاماز بهنیم
ائی دوْستلاریم، قارداشلاریم!
بیله گهزهن یوْلداشلاریم!
بۇنجا که سیزی چاغیرام
مگر اۆنوم گهلمهز بهنیم ؟
داییما فیکریم، خیالیم
یوْلداشلاریم قاتیندادیر
گئدیپ صحبت ائدهر گیبی
هیچ آدیم آنیلماز بهنیم
بۇ غربت گؤنلومو تۇتدو
زاریلیغیم حدّدهن اؤتدو
گؤنلوم قۇشو اۇچدو، گئتدی
قوْو ائدهرهم گهلمهز بهنیم
بۇندا غوربتلییین گؤرمهز
اوْلوپدور ایلین آوجیسی
ایستهر کی ها جمال گؤره
بۇ آج گؤزوم دوْیماز بهنیم
گؤزوم امره مطیع اوْلسا
معشوقونا سجده قێلسا
دوْست بیر کهز یۆزومه باخسا
هرگیز گۆلوم سوْلماز بهنیم
گؤزوم ساورێ اوْلدو، اۇچدو
جیگریم یاندی، تۇتوشدو
واردی اصلینه ائریشدی
کیملیییمی بیلمهز بهنیم
بهنی وطندهن قوْپاردی
شریف کعبه محبّتی
گؤنلومو نقشی آپاردی
عقلیم گئری گهلمهز بهنیم
یانیبانی کۆل اوْلموشام
یایلار گیبی بۆکولموشهم
گؤزوم یوْللارا تیکمیشهم
نیشه دوْستوم گهلمهز بهنیم
ائی دوست، بیر کهز یۆزون گؤرسهم
داخی آیریق مکان قالماز
عشقینده یانیپ کۆل اوْلدوم
هیچ اوْدوم گؤرونمهز بهنیم
حضوروم قلبیمدهن آتار
غم - قایقیلار بهنی آرتار
یاشلار گهلیر، اؤنون تۇتار
گؤزوم یوْلون گؤرمهز بهنیم
چێخدیم شهرین مینارینا
چاغیردیم دوْستلارا هاوار
احمد ایله محمّدیم
هاواریما گهلمهز بهنیم
بهن بیر غریبهم ایللهرده
وصفیم سؤیلهنهر دیللهرده
اؤردهییم اۆزهر گؤللهرده
سۇسوزلوغوم قانماز بهنیم
بۇ غوربتیم دفتر اوْلدو
جۆمله عالم بانا گۆلدو
اؤز یوْلداشلاریم[ین] ایچينده
دفتریم اوْخونماز بهنیم
بهن آغلارام، داغلار آغلار
غریبلیک جیگریم داغلار
سندهن اؤزگه هیچ بیر احد
خیالیما گهلمهز بهنیم
HİKÂYE-İ QÜRBET (ÉLGİNLİK ÖYKÜSÜ)
ÉY ERENLER, ÉY QARDAŞLAR
RÛMİYE ŞÉYXİ AZİZ MAHMUD URMEVİ
(Urmu, Türkili ? – Diyarbekir, Türkmaniya 1638)
Éy erenler, éy qardaşlar!
Kimse halım sormaz benim
Qeriblikde séller oldu
Gözüm yaşı durmaz benim
İsterem ki
dosta gédem
Bu cesedin
terkin édem
Sûretime
sifet düzem
Nefsim müti’ olmaz benim
Yaşım axar
çaylar gibi
Günüm öter
aylar gibi
Yanımdan
çox kimse géçer
Gözüm
yaşın silmez benim
Bir quş
oldum, uçdum gétdim
Yédi
iqlimleri ötdüm
Oğul uşaq,
dostlar sözün
Qulağım éşitmez
benim
Bana bu
cévri éyleme!
Qürbete
düşdüyüm yéter
Dîdâr
göster, al canımı!
Qanım
halal olmaz benim
Bir avcı
idim dağlarda
Avsız dağa
gelmez idim
Sen gözüne
tor çekmişsin
Quşum avın
almaz benim
Qem gönlüm
évine doldu
Hiç
bilmezem bana noldu
Ciyerim yandı,
kül oldu
Hiç
tütünüm tütmez benim
Bu qem
benim mülküm oldu
İşim oldu,
düşüm oldu
Bu benzim
saraldı, soldu
Hergiz
yüzüm gülmez benim
Qemler
nice çulqamasın?
Gözüm nice
ağlamasın?
Bir kimse
qeribsin diyü
Gönlümü avalamaz benim
Éy
dostlarım, qardaşlarım!
Bile gezen
yoldaşlarım!
Bunca ki
size çağıram
Meyer ünüm
gelmez benim?
Dâyima
fikrim, xayalım
Yoldaşlarım
qatındadır
Gédip
söhbet éder gibi
Hiç adım
anılmaz benim
Bu qürbet
gönlümü tutdu
Zarılığım
hedden ötdü
Gönlüm
quşu uçdu, gétdi
Qov éderem,
gelmez benim
Bunda
qürbetliyin görmez
Olupdur
ilin avcısı
İster ki
ha cemal göre
Bu ac
gözüm doymaz benim
Gözüm emre
müti’ olsa
Me’şûquna
secde qılsa
Dost bir
kez yüzüme baxsa
Hergiz
gülüm solmaz benim
Gözüm
savrı oldu, uçdu
Ciyerim
yandı, tütüşdü
Vardı,
esline érişdi
Kimliyini
bilmez benim
Beni
vetenden qopardı
Şerîf Ke’be
mühebbeti
Gönlümü
neqşi apardı
Ağlım géri
gelmez benim
Yanıbanı
kül olmuşam
Yaylar
gibi bükülmüşem
Gözüm
yollara tikmişem
Nişe
dostum gelmez benim
Éy dost,
bir kez yüzün görsem
Daxı ayrıq
mekân qalmaz
Éşqinden yanıp
kül oldum
Hiç odum
görünmez benim
Huzûrum qelbimden
atar
Qem qayqılar
beni artar
Yaşlar gelir,
önün tutar
Gözüm yolun
görmez benim
Çıxdım şehrin
minârına
Çağırdım dostlara
Havar!
Ehmed ile
Mehemmed’im
Havarıma gelmez
benim
Ben bir
qerîbem illerde
Vesfim söylener
dillerde
Ördeyim
üzer göllerde
Susuzluğum
qanmaz benim
Bu qürbetim
defter oldu
Cümle âlem
bana güldü
Öz yoldaşlarımın
içinde
Defterim oxunmaz
benim
Ben ağlaram,
dağlar ağlar
Qeriblik ciyerim
dağlar
Senden özge
hiç bir ehed
Xayalıma gelmez benim
سؤزلوک:
آرتاماق:
پوزولماق، کؤتولهشمهک، پیسلهشمهک
آوالاماق:
توپلاماق، ییغیشردیرماق، ییغماق، دوزهنلهمهک
آوجی:
شکارچی
آیریق: مستثنا؛
آیریلمیش، آیری توتولان
اهرهن:
اهر، تهکیل (مفرد) آنلامیندا ایشلهدیلهن اهر کلیمهسینین چوغولو (جمعی)،
یاران، صوفولار آراسیندا بیر
بیرینی چاغیرما و سهسلهمه اونلهمی و نداسی
اؤنو:
قاباغی، قارشیسی، قانشاری
اؤیکو:
حکایه، داستان
اۆن: سهس،
صدا
ائرهن:
اؤزوندهن گئچهرهک کهندینی تانرییا آدامیش کیمسه، ائرمیش، اولیا، ولی
ائرهنلهر:
صوفولار آراسیندا بیر بیرینی چاغیرما و سهسلهمه اونلهمی و نداسی
ایل:
اؤلکه، یورت
ائل:
خالق، یاد اولان خالق
ائلگین:
غریب
ائلگینلیک:
غربت
بانا: مهنه
بهنزیم:
بهنیزیم، یوزوم
بوندا:
بو دونیادا
بیله:
بیرلیکده، بیرگه
توتوشماق: یانماغا باشلاماق، اود آلماق
توتوشمهک: یانماغا باشلاماق، اود آلماق
کهز:
یول، کره، دفعه
توْر:
توزاق، آغ، شبکه، آغ گیبی سئیرهک توْخولو بیر توْخوما، باش اؤرتوسو
تۆتمهک:
توتسو و دومان چیخارماق
دییۆ:
دییه
زاریلیق: یوخسوللوق، دوشگونلوک، گوجسوزلوک
ساورێ:
اۇچوشان (ساوریقماق: اورایا بورایا اوچوشماق، داغیلماق؛ ساوریلماق: اوچاری اولماق)
قات:
اؤن، قاباق، یان، حضور، مقام، نزد
قانماق: سو و بهنزهری شئیلهره دویماق
قایقی:
اوزونتو، تاسا، نگرانی، تشویش
قوْو
ائتمهک: قوْغ ائتمهک (قوْغماق، سۆرهکلی آرخاسینا دوشوپ ایزلهمهک)
گیبی:
کیمی، بیگی، تهکین، دهک
نیشه:
نئجه، نیچین
ها: سورهکلی،
آرد آردا، دال دالا، آردی آراسی کهسیلمهدهن
هاوار: یاردیم و کؤمهک ایستهمه چیغلیغی، ایمداد!، باغیرما، قیشقیرما، فریاد
یانیبانی: یانارکهن، یانینجا، یاناندا
قایناقلار:
1-Şeyh Aziz
Mahmûd Urmevî
https://www.biyografya.com/biyografi/2372
2-MEHMET
YUNUS YAZICI. AZÎZ MAHMÛD URMEVÎ VE TEZKİRE-İ HAZRET-İ BABA İSİMLİ ESERİ
3-İsmail
YILDIRIM. URMEVÎ’NİN TEZKİRE-İ HAZRET-İ BABA ADLI ESERİNDE
HİLYE-İ ŞERÎF BÖLÜMÜ
https://pdfs.semanticscholar.org/8cb1/797f91ca1c023b97304629f5a793c8962e5b.pdf
4-Kenan
Erdoğan, “SEYYİD AZİZ MAHMUD URMEVÎ, URMEVÎLİK VE
BİLİNMEYEN BİR ESERİ: BABA KELÂMI”, Bir, 9-10, (1998), s. 211-225.
http://isamveri.org/pdfdkm/20/DKMG203012.pdf
5-Hasan
Basri Öcalan. AÇIKBAŞ MAHMUD EFENDİ VE RİSALE-İ NURBAHŞİYYESİ
No comments:
Post a Comment