قدم
قویدو فغفور و خاقانیمیز- شعر تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین
میرزا به مراغه
مئهران باهارلی
در این نوشته شعری به زبان تورکی از میرزا مهدی شکوهی در
استقبال از ورود مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه بعدی) به شهر مراغه- آزربایجان-
تورکیایلی را آوردهام[1]. این شعر که از ژانر «اؤوگوÖvgü » (مدحیه) در ادبیات تورک است،
حاوی اشاراتی جالب توجه به فرهنگ و تاریخ تورک و مراغه است.
١-میرزا مهدی شکوهی (١٨٩٥-١٨٣١) متولد تبریز و سپس
مهاجرت کرده به مراغه، یک شاعر تورک دورهی قاجاری است. اشعار
وی بیشتر در دو ژانر «هنهکHenek » (طنز) و «آغیتAğıt » (مرثیه) است. تورکیسرایی میرزا مهدی شکوهی
در اواخر قرن نوزده و به سالهای جنبش مشروطه، هنگامی که بسیاری از نخبهگان تورک
در مراغه، مانند نخبهگان اردبیل-خلخال و هرچند به درجهای کمتر از نخبهگان تورک تبریز
و تهران، به دامان ایرانیگری فارسمحور، باستانگرایی، پارسیسرایی و تورکی
ننویسی و .... در میغلطیدند، دارای اهمیت مضاعف است. به واقع میرزا مهدی تبریزی
نه تنها به تورکی سرود، بلکه دارای نوشتههایی منثور به تورکی، آنهم تورکی ادبی و
معیار استانبول است که در سؤزوموز منتشر خواهند شد.
٢-یکی
از دلائل سروده شدن این مدحیه به زبان تورکی توسط شکوهی در استقبال از ولیعهد، آن
بود که مظفرالدین شاه مشوق شعرای تورکیسرا و عموما حامی زبان تورکی و دارای
تمایلات تورکگرایانه بود[2]. در منابع تاریخی متعدد
حمایت مظفرالدین شاه از زبان تورکی ثبت شده است. به عنوان نمونه جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی-مجد السلطنه رهبر ملی تورک در مقالهی مشهور و تاریخی خود
به زبان تورکی، در دو جا از حمایت و توجه مظفرالدین شاه قاجار به شعرای تورک (رشید
افشار ارومی، لعلی) سخن رانده است[3]:
٢٩-رشید افشار: مشاهیرِ شعرای آزهربایجاندان و اهالی رومیهدهن
اولوپ، تورکجه قصیده و غزللهری پک معروفدور. گلستان تاریخینه علاوه اولاراق،
بیر افشار تاریخی یازمیش. مظفّرالدین شاهِ مرحومون طرفِ توجّهاتِ ملوکانهسی
ایدی.
٣٤-لعلی: مشاهیرِ شعرای آزهربایجاندان اولوپ، آتشین لسان و
نفعی مسلک بیر تورک شاعری ایدی. مظفّرالدین شاهِ مرحومون لعلی'یه توجّهلهری
وار ایدی.
نمونهی
دیگر عبدالله بهرامی، شخصیت پانایرانیست و ضد تورک و از رهبران فرقهی دموکرات
آزربایجان و کومیتهی تروریستی مجازات و ... است که در خاطرات خود مینویسد مظفرالدین
شاه که یک کلمه زبان خارجی یاد نگرفته بود و فارسیاش ناقص بود ، اعتنایی به فارسی
نمیکرد و زبان محلی یعنی تورکی را بر فارسی ترجیح میداد[4]. این پاراگراف که عبدالله
بهرامی آن را به قصد تحقیر و تخریب و ترور شخصیت مظفرالدین شاه نوشته، در واقع
تائیدی است بر شعور ملی تورک و فرهیختهگی مظفرالدین شاه قاجار. (فارسی ناقص
مظفرالدین شاه، نشان میدهد که وی - بر
خلاف تناقضگویی بهرامی- چند کلمه زبان خارجی (فارسی) میدانست....)
توضیحاتی در بارهی چند اصطلاح بکار رفته در این شعر:
چین-ماچین: اشاره
به سرزمینهای دوردست شرق آسیا. در ادبیات قدیم تورک و عرب و فارس، منظور از چین،
ولایتی تاریخی از تورکان و یا تورکستان شرقی (قسمت شمالی و شمال غربی چین امروزی؛
و یا خاتای، ختای، خیتای، خطای، ...)، و منظور از ماچین، چین بزرگ (چین شرقی و
جنوبی امروزی و یا ختن یا خیتان، بارخان، ...) بود. با این وصف حدیت « اطْلُبُوا العِلمَ وَلَو فِي الصِّينِ » به معنی «علم را طلب کنید ولو در
تورکستان شرقی» است.
فغفور-خاقان: از
القاب بکار رفته برای سلاطین تورانی-تورک-موغول- تاتار-تورکمان. «خاقان» بیشتر در
مورد سلاطین تورک، «قاآن» در مورد سلاطین موغول، و «فغفور» در مورد سلاطین چین و ماچین
بکار میرفت.
قبر هولاگو- هلاکو: منظور مدفن هولاگو امپراتور موغولی در جزیرهی «شاهاتالا آداسی» (نام
دولتی-جعلی فارسی: جزیرهی شاهی، اسلامی) است. هولاگو (Hulagu, Hülegü Hulegu Qülegü ,
Hulâgu; Mongolian: Хүлэгү/ᠬᠦᠯᠡᠭᠦ, Chinese: 旭烈兀;) پسر تولوی و سورقاقتانی بکی
شاهزادهی کئرئییت-قارائیت؛ برادر سلاطین تورک آریق بؤکه، مؤنگکه خان و قوبلای
خان؛ نوهی چنگیزخان موغول بود که قسمت اعظم غرب آسیا را به تصرف خود در آورد. فتوحات
هولاگو در خاورمیانه منجر به تأسیس دولت تورک موغول ایلخانی گردید. هولاگو در سن ۴۹ سالهگی به سال ۱۲۵۶ میلادی در قیشلاق خود - اقامتگاه
زمستانیاش- در کنار رودخانهی جیغاتی (جغاتو) در جنوب دریاچهی اورمیه درگذشت و در شاهاتالا آداسی دفن گردید. اوج
شکوه مراغه در زمان هولاگوخان موغول بود که شهر مراغه را پایتخت دولت ایلخانی ساخته
بود. بسیاری از ابنیهی تاریخی مراغه، یادگار وی و دیگر سلاطین دولت تورک موغول
ایلخانی، و به شیوه و سبک موغولی معماری تورک است.
سرخ رو-گنبد سرخ مراغه: تعبیر سرخ رو شدن ولیعهد مظفرالدین
میرزا، میتواند اشاره به مواجههی او با «قیزیل توربه» (آل، قیرمیزی
گومبهت. نام دولتی-فارسی جعلی: گنبد سرخ) در مراغه باشد. «قیزیل توربه» (گنبد
سرخ)، یکی از برجستهترین نمونههای شیوهی سلجوقی معماری تورک در شکل گنبدی، و از
سمبولهای شهر مراغه است. («شیوهی سلجوقی معماری تورک» همدورهی «معماری
رومانسک» در اوروپا و مقدمهی «شیوهی ایلخانی-موغولی معماری تورک» که
همدورهی «معماری گوتیک» بود است. شیوهی ایلخانی-موغولی معماری تورک، با «شیوهی
تیموری معماری تورک» ادامه یافت)[5].
از توربههای (بقعههای) سلجوقی و ایلخانی آنهایی که دارای گنبد و قبهی مخروطی به ترتیب در شکل چادر سلجوقی و موغولی هستند «گومبهت»
(گنبد)؛ و آنها که بدون گنبد در شکل چادر تورکی-موغولی هستند «بورج» (برج) نامیده
میشوند. «قیزیل توربه» قدیمیترین در میان پنج توربه-بقعه (گنبد، برج، ...) معروف
تورک-موغول در مراغه است: «قیزیل توربه -آل، قیرمیزی گومبهت»، «گؤک، گؤی بورج»
(معروف به قبر سویورقاقتانی بکی، مادر هولاگو[6])، «دهییرمی بورج-یووارلاق گومبهت»
(برج مدور و یا استوانهای)، «قاراسونقور گومبهتی»
(غفاریه)، «بورج محله آتابک» (این هم معروف به گؤی بورج) که به سال ١٣١٥ در دوره ی رضاشاه کاملا ویران و منهدم شد.
ریشهی عربی نام مراغه: نظرات گوناگونی در بارهی ریشهی نام مراغه مطرح شدهاند. آغاز شعر شکوهی
با باغ و جنت و بوستان و گلستان نامیدن مراغه و ذکر نخل و سرو و گل و برگ و ..،
اشاره به پذیرش ریشهشناسی نام مراغه بر اساس زبان عربی از طرف او به سبب وجود باغهای
زیاد میوه و تاکستانها در اطراف آن دارد. یکی از معانی ریشهی مَرْغ در زبان
عربی، چمن؛ سبزه، مرغزار و مرتع و دشت و ... است.
پُر گنج-گنج ویران: گنج نخست به معنی خزینهی پنهان جواهر و اشیاء قیمتی، و گنج دوم به معنی
گنجک و یا شیز، یکی از نامهای قدیمی «تیکان تپه» و دریاچهی «سوغورلوق» (تخت
سلیمان) است. در جنوب مراغه هم روستایی به اسم گنجی وجود دارد...
میر تختی - سلیمان بارگاهی: اشاره به تخت سلیمان، که نام تورکی آن «سوغورلوق» (ستوریق) است.
صوفو چای- رود صافی: «صوفو چای» (نام دولتی-فارسی جعلی: رود صافی) از رودهای دائمی شهرستان مراغه
است که از کوه سهند سرچشمه گرفته به دریاچهی اورمیه میریزد.
قدم قویدو فغفور و خاقانیمیز- میرزا مهدی شکوهی
در حینی که موکبِ همایونِ حضرتِ اقدسِ شهریاری مظفّرالدین شاهِ غازی،
روحنا فداه، در ایِّامِ ولیعهدی به مراغه آمده بود، همین مدیحه از جانبِ اهلِ
مراغه در حضورِ مبارک خوانده شده:
شُکُفت اوْلدو گلبرگِ خندانیمیز
دؤنوپ
جنّته باغ و بوستانیمیز
ثمر
وئردی صد شُکر، نخلِ اومید
نه
رنگین گول آچدی گولوستانیمیز
ماراغا
اولوپ رشکِ باغِ ارم
ائدیپ
جلوه سروِ خرامانیمیز
ماراغا مگر کشورِ مصردیر
مشرّف قیلیپ ماهِ کنعانیمیز
ماراغا اولوپ قبلهگاهِ جهان
قدم باسدی شوکتلی سلطانیمیز
ماراغا بلند آسماندیر مگر
طلوع ائتدی خورشیدِ رخشانیمیز
ماراغا مدینه و یا مکّهدیر
اولوپ نازل آیاتِ قرآنیمیز
ماراغا مگر چین و ماچین اولوپ
قدم قویدو فغفور و خاقانیمیز
دوروپ رودِ صافی کناریندا خضر
گؤروپ وار بیزیم آبِ حیوانیمیز
تاپیپ میر تختینه عزّ و شرف!
ووروپ بارگاهین سلیمانیمیز
هولاکو نیچون یوخلاییپ قبرده
که بیلمیر گلیپ شاهِ شاهانیمیز
دوروپ سلطنت سیرین.ی ائیلهسین
اونون تک نه چوخ عبدِ فرمانیمیز
آیاغین توزون ائیلهریک توتیا
اولور روشنا چشمِ گریانیمیز
او سمِّ سمندین دهیهن ریزه سنگ
بیزیم پُربها لعل و مرجانیمیز
علی شاهِ مردان سنین یاوَرین
نئجه خصم اولور مردِ میدانیمیز
سن اوْل سرخرو، هیچ باک ائیلهمه
رکابیندا آخسین بیزیم قانیمیز
چکیپ سهمین اسلاما محکم حصار
که محفوظ اولوپ دین و ایمانیمیز
نثارِ قُدومِ سعادت لزوم
محقّر بو نقدِ دل و جانیمیز
بیزه مجلسِ عشرت اولدو جهان
قمر مشعل، انجم چراغانیمیز
مبارک آیاغیندا جانلار فدا
خیال ائیلهمه یوخدو قوربانیمیز
گؤنول شاد، طالع قَوی، بخت یار
که پُر گنج اولوپ، گنج ویرانیمیز
دیلهک حاصل اولدو، دعا مستجاب
یئتیپ جسمه جان، درده درمانیمیز
غیابِ حضوروندا واردیر بیزیم
شکوهی کیمی بیر ثناخوانیمیز
خدایا اؤزون لطف قیل گئتمهسین
دل آزرده عزّتلی مهمانیمیز
خدا حفظ ائده دولت و شوکتین
تصدّق بیزیم مالیمیز، جانیمیز
سُمّ: سنب، سمب، سومب، ... ناخن دست یا پای چهارپایان
سمند: اسب زردرنگ
سهم: ترس، بیم، هراس، هول، خوف
نمونههای ژانر مدحیهی تورک:
سید
لقمان اورموی: در مدح سلطان محمد فاتح و ستایش فتح استانبول
مدحیهی
تورکی قُمْری دربندی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار
قصیدهی
تورکی کونسول قاجار در شام در مدح فخرِ شاهان، حضرتِ سلطان حمید
میللی
شاعیر معلم فیضی: عوثمانلی سلطان عبدالحمیدخان و قاجار مظفرالدین شاه اؤیگوسونده
قدم
قویدو فغفور و خاقانیمیز- شعر تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین میرزا
به مراغه
شیخ
الرئیس قاجار تبریزی: در ستایش خلیفهی اعظم، سلطان معظم مَحْمَتْ رشات عثمانی
سِنْجه
بیر طفلِ صغیر، عقل و فطانتجه کبیر؛ تختِ ایرانا جلوس ائتدی بو دم «احمدشاه»
[1] لینک دانلود دیوانِ قصائد و غزلیات و لطائفِ حاجی مہدی آقائے
تبریزی الساکن فی المراغہ المتخلص بہ شکوہی، ترکی + فارسی
[2] مظفرالدین شاه قاجار: باید همه به تورکی با من حرف بزنید
دستور
مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم
آن
مظفرالدین
شاه: گل و لای نعل اسبهای اوردوی قهرمان عوثمانلی، مدال شرف بر سینهی من است
[3] مقالهی تورکى مجدالسلطنه افشار اورومى در بارهی ادب و شعر تورکى
در ایران- سال ١٩١٥
جمشیدخان
افشار اورومی: سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند. زبان تورکی
وسیع و بینیاز است
[4] خاطرات عبدالله بهرامی، صفحهی ٥٨: مظفرالدین شاه
بنا بر قرارداد تورکمان چای دورهی ولیعهدی و مدت جوانی خود را در شهر تبریز
گذرانیده بود. چون پدرش مدت پنجاه سال سلطنت نمود، این بود که این ولیعهد خیلی
زیادتر از آنچه باید در آن ایالت توقف نموده و به اخلاق مردم شهر تبریز خو گرفته و
حتی زبان محلی را به فارسی ترجیح میداده است. .... از قراری که نزدیکان وی
حکایت میکردند این شاه استعداد تحصیل و مطالعه هم نداشته و یک کلمه زبان خارجی
نیاموخته بود. فارسی او هم ناقص و قدرت نوشتن یک کاغذ معمولی را فاقد بوده است.
[5] دولت ایران-محققین و مولفین پانایرانیست که با
جدیت مشغول به وارونهنمایی و بازنویسی تاریخ و غارت همه جانبهی میراث مدنی و
فرهنگی تورک هستند، اخیرا دو « معماری سلجوقی» و «معماری خوارزمشاهی»
را «معماری رازی»، دو «معماری موغولی-ایلخانلی» و «معماری تیموری»
را «معماری آزری-آزربایجانی»، دو «معماری قاراقویونلو» و «معماری قیزیلباش»(صفویه)
را «معماری اصفهانی»، و همهی اینها را که جمعا «معماری تورک» هستند
«معماری ایرانی» مینامند.
[6] سویورقاقتانی بکی - سورخوختینی بکی – سییورکؤکتینی بکی (Sorqaqtani,
Sorghaghtani, Sorkaktani, Sorkhokhtani, Sorkhogtani, Siyurkuktiti, Mongolian: Сорхагтани
Бэхи/ᠰᠥᠯᠺᠥᠺᠲᠠᠨᠢ ᠪᠡᠺᠢ, Chinese:
顯懿莊聖皇后) همسر تولویخان؛ پسر چهارم چنگیزخان و مادر هولاگو،
منگوقاآن، قوبلایخان و آریق بؤک؛ برادرزادهی توغرول اوْنگخان آخرین خاقان
کونفدراسیون طائفهای تورک کرائیت (Kerait, Kereit, Khereid; Mongolian: Хэрэйд) که بعدها به شدت با موغولها درهم آمیخت. سویورقاقتانی
بکی قدرتمندترین خاتون تورک-موغول در زمان خویش؛ زنی با تدبیر و کفایت و کاردان و
عاقل، معروف به بخشش و کرم، بر دین عیسوی بود که از خود تعصب دینی نشان نمیداد و
نسبت به رعایای مسلمانان ممالک چنگیزی به مهربانی رفتار میکرد.
No comments:
Post a Comment