تورکِ تبریز، شعر تورکی امیر هدایتالله بیگ آققویونلو، و اندکی در
بارهی نام سرخاب
مئهران باهارلی
امیر افصحالدین هدایتالله بیگ (چلبی، نوایی، ...) آغقویونلو،
زیسته در قرن ١٥ میلادی، مانند جهانشاه قاراقویونلو از حکام تورک شاعر است. (در
مقالات دیگری به بیوگرافی و برخی از اشعار وی پرداختهام). از هدایتالله آغقویونلو
یک دیوان تورکی به یادگار مانده که مانند دیوان تورکی جهانشاه قاراقویونلو از مهمترین
آثار تورکی دورهی تورکمانی پیش از دولت قیزیلباشیه (صفویه) است.
در دیوان تورکی هدایتالله بیگ آغقویونلو، شعری وجود
دارد که درآن به تبریز و محلهی سرخاب آن اشاره شده است. کاربرد دوگانهی
سرخاب-تبریز در ادبیات دیوانی تورک وقت، بسیار مرسوم و رایج بود و کمتر شاعر تورک دیوانی
وجود دارد که دوگانهی سرخاب-تبریز را بکار نبرده باشد (نمونهای از اشعار
حکمدار-شاعر تورک آناتولیایی قاضی برهانالدین سالور سیواسلی که دوگانهی
سرخاب-تبریز را در آنها بکار برده در مقالهی دیگری تقدیم خواهد شد).
یکی از نکاتی که اهمیت این شعر تورکی را دوچندان میکند،
کاربرد اصطلاح «تورکِ تبریز» در بیت پایانی آن است. اگر حافظ با بیت زیرین خود،
«تورک شیرازی» را جاودانه ساخت:
اگر آن تورک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
هدایت بیگ نیز با شعر خویش «تورک تبریز» را ابدی کرده
است. به همین سبب بجا خواهد بود که این شعر، «تورکِ تبریز» نامیده شود:
سرخاب ایچینده قانینی تؤکسه، «هدایت» اینجیمه
عینِ کَرَمدیر هر نه کیم اوْل «تۆرکِ تبریز»
ائیلهیه
علی رغم اهمیت شعر «تورک تبریز»، برخی از کلمات آن در
تورکیه، از جمله همین «تورک تبریز» به اشتباه خوانده شده است. چنانچه پروفسور زینب
قورخماز، در یک مقالهی خود[1] «تورک تبریز» در بیت فوق را به
صورت «تَرْکِ تبریز» خوانده و بر اساس این قرائت نادرست، استنتاجات اشتباه دیگری
در بارهی حیات هدایت الله آغقویونلو از قبیل نیت وی برای ترک کردن شهر تبریز و
.... کرده است.
در زیر متن کامل شعر تورکِ تبریز را آورده، سپس با ارائهی ترجمهی
آن، به تصحیح اشتباهات خوانشی انجام گرفته پرداختهام:
تورکِ تبریز، امیر هدایتالله بیگ آققویونلو
چکمیش گؤزون مژگان اوْخون، ایستهر که خونریز ائیلهیه
«تا نیچه» اوْل خونی سوْرون، «هردم بیر انگیز ائیلهیه؟»
«فکریم» دئدیم «تیغین دورور»، «قصدینده» دئر «تیز ائیلهرهم»
بالله عجب دولت مانا، گر فکریمی تیز ائیلهیه
اغیارا توُش ائدیپ منی، آییردی یاریمدان فلک
قصدیمدهدیر، تا بیلمهزهم داخی نه انگیز ائیلهیه
یئتمهز آنین اوصافینین اوُجونا یۆز مین ایل اگر
عقلیم مینیپ وهم آتینی، فکریمنی ماهمیز ائیلهیه
سرخاب ایچینده قانینی تؤکسه، «هدایت» اینجیمه
عینِ کَرَمدیر هر نه کیم اوْل «تۆرکِ تبریز» ائیلهیه
TÜRK-İ TEBRİZ. Emir Efsehüddin Hidayetullah
Bey Ağqoyunlu
Çekmis gözüñ müjgân oxun, ister
ki xunrîz éyleye
“Tâ niçe” ol xûnî soruñ, “herdem bir engîz éyleye?”
“Fikrim” dédim “tîğiñ durur”, “qesdiñde” dér “tîz éylerem”
Bi’llâh eceb devlet maña, ger fikrimi tîz éyleye
Ağyâra tûş édip meni, âyırdı yârımdan felek
Qesdimdedir tâ bilmezem dâxı ne engîz éyleye
Yétmez anıñ evsâfınıñ ûcûna yüz miñ il eger
Ağlım minip vehm âtını, fikrimni mahmız éyleye
Surxâb içinde qânıñı tökse Hidâyet incime
Éyn-i keremdir her ne kim ol Türk-i Tebriz éyleye
ترجمه به فارسی:
(یار من) تیر مژگان چشمش را کشیده و میخواهد خونریزی
کند. (از او) بپرسید «تا چند مدام تحریک (و آشوب) خواهد کرد؟»
(به او) گفتم «اندیشه و نگرانی من تیغ تو است». (در
جواب) میگوید «به قصد (جان) تو، آن را تیز میکنم». قسم به خدا برای من سعادت
بزرگی خواهد بود اگر او این نگرانی مرا به سرعت متحقق کند (و خونم را بریزد).
فلک مرا از یارم جدا و مواجه با بیگانهگان کرد. قصد
(جان) مرا کرده، اما نمیدانم چه تحریکات (و آشوبهای) دیگری دارد
عقل من اگر سوار اسب وهم شود و فکرم را مهمیز خود سازد، صد
هزار سال دیگر هم نمیتواند به حاشیهی اوصاف او برسد
هدایت اگر یار تو خونت را در محلهی سرخاب بر زمین
بریزد، نرنج! چرا که هر آنچه که آن «تورک تبریز» بکند، عین کرم و لطف است.
توضیحات و تصحیح قرائتهای نادرست:
تورکِ تبریز- تَرْکِ تبریز: همانطور که دیده میشود، در بیت آخر آشکارا «تورکِ تبریز» بکار رفته است و
نه «تَرْکِ تبریز». شاعر یار خود را به «تورکِ تبریز» تشبیه کرده که کاملا با زیبایی
و اوصاف لایحصی و خونریزی و .... که در ابیات قبلی به وی و در ادبیات دیوانی به
تورکها نسبت داده میشود همخوان است. علاوتا به لحاظ دستوری در اینجا بعد از «اوْل»
به معنی او، باید یک فاعل – اسم فاعل مانند «تورک تبریز» بیاید و نه یک فعل و یا
اسم مصدر مانند «تَرْکِ»... خوانش «تَرْکِ تبریز» قطعیا نادرست است.
بیر انگیز- پرانگیز: در مصرع دوم بیت اول، «بیر انگیز» به صورت «پرانگیز» خوانده شده که بی
معنی است. اما «بیر انگیز» به معنی یک انگیزه و تحریک، و «بیر انگیز ائیلهیه» یعنی
تحریک و آشوبی بکند معنیدار است.
انگیز-خونریز: انگیز و
خونریز هر دو اسم فاعل، اولی به معنی محرک و تحریک کننده، انگیزه؛ و دومی به معنی ریزندهی
خون و کشنده و قاتل است. اما در این شعر هر دو به صورت اسم مصدری، انگیز به معنی
تحریک و آشوب؛ و خونریز به معنی خونریزی بکار رفتهاند.
قصدیندهدیر- قصدینده دئر: در مصرع اول بیت دوم، کلمهی «دیر» به معنی است و به صورت «قصدیندهدیر» خوانده
شده است. حال آنکه در اینجا دیر همان «دئر» و یا «دیییر» امروزی به معنی میگوید
است. «قصدینده دئر تیز ائیلهرهم» و یا «دئر: قصدینده تیز ائیلهرهم» یعنی میگوید به قصد جان تو، تیغ را تیز میکنم.
تیز-تیز: در بیت دوم دو بار «تیز» با دو معنی متفاوت، در مصرع اول
به معنی برّنده برای تیغ و در مصرع دوم به معنی زود (تئز امروزی) به عنوان قید حالت
ائیلهمهک بکار رفته است.
در نتیجه بیت دوم با توجه به دو مورد قصدینده دئر و دو
تیز به معنی آتی است: به او گفتم که اندیشه و نگرانی من تیغ تو است. در جواب میگوید
تیغ را به قصد جان تو تیز میکنم. قسم به خدا برای من سعادت بزرگی خواهد بود اگر
او این نگرانی مرا به سرعت متحقق کند و خونم را بریزد.
تا-تا: در این
شعر دو بار ادات تا بکار رفته است. در مصرع دوم بیت اول تا به معنی الی (تا نئچه:
تا چند، تا به کی)؛ و در مصرع دوم بیت سوم تا ادات قَسَم و تاکید، مانند بالله و
تالله (تا بیلمهزهم: قطعا نمیدانم) است.
نیچه: نئچه، چند
توش: قارشی، توش گلمهک: قارشی گلمهک، اوچراشماق
اوج: کنار و حاشیه، حد نهایی و نکتهی پایانی چیزی و یا سطحی
هردم: هر
وقت، هر زمان، همیشه. اکنون در تورکی به صورت محرف «هردهن» مبدل شده و معنی گاها را
کسب کرده است.
خونی: اسم
نسبت به معنی منسوب به خون، از خون، آلوده به خون. در معنی
مجازی اسم فاعل قتّال، سفّاک، قاتل، کشنده
اندکی در بارهی اسم سرخاب:
سرخاب
در حال حاضر نام قبرستان (مقبره الشعرا)، محله و کوهی (عینالی) در تبریز است. ریشهشناسی نام سرخاب موضوع یک نوشتهی دیگر من خواهد
بود. به اجمال:
همانگونه
که در این شعر نیز دیده میشود، سرخاب صفت
و موصوف مقلوب، مرکب از دو کلمهی «سرخ» و «آب» فارسی گمان
و قبول شده است. حال آنکه مانند ریشهشناسی
تبریز بر اساس تب و ریز فارسی، این هم یک ریشهشناسی عامیانه است. اولا ریشهی نام سرخاب، سرخ و آب فارسی نیست، بلکه احتمالا
عربی و یا تورکی-موغولی است؛ دوما نام کوه و قبرستان که امروزه هر دو به صورت یکسان
سرخاب تلفظ میشود، در گذشته دارای تلفظ یکسان نبوده است. چنانچه اولیاء چلبی هم
با توجه به تلفظ و معنی متفاوت معلوم این دو نام در دورهی خود مقبره را به صورت
«سر خواب مزارلیغی» و کوه را به صورت «سرخات یعنی قیزیل داغ» نوشته و معنی کرده است. ترکیب سرخات میتواند مرکب از سرخا (سورخا؟، سیرقا، ؟) و پسوند –ت (تی) در نامهای جوغرافیایی که به معنی دارای، دار، ... (معادل لی
تورکی) است باشد. مانند قافلانتی داغی به معنی کوه دارای پلنگ و یا
نام شهر آلماتی پایتخت سابق کازاخستان به معنی سیبدار و دارای سیب. بنابراین «سورخاتی
داغی» یعنی کوه دارای سورخا ؟ (نوعی گل باتلاقی)-سیرقا ؟ (گوشواره)....
منشاء عربی- احتمال ریشهی عربی داشتن نام سرخاب هم وجود دارد و هم قویتر
از تورکی بودن آن است. در عراق عرب قلعهای با نام قلعهی «سرخاب» وجود دارد.
احتمالا این نام محرف «سرقاب» عربی است که نام منطقه و شهری در ناحیهی ادلیب
سوریه هم است (نام دیگر سراقب). «صرخاب» همچنین نام فرقهای از زیدیه (سرخابیة، اصحاب صرخاب الطبری) است که معتقدان آن زمانی در آزربایجان نیز پراکنده بودند. در تبریز، نامهای دیگر مرتبط با سوریه و عراق هم
وجود دارند، مانند «دمشقیه» و «بغداد قاپیسی» (برگرفته به ترتیب از اسامی «دمشق خوجا» و «بغداد خاتون»، فرزندان «امیر
چوپان» از دولت تورک-موغول چوپانی). حتی «شانب-شنب» قازان که نامی
تورکی-موغولی است، با ریشهشناسی عامیانه به «شام» در سوریه اسناد شده است. اولیاء
چلبی در اثر خود این ریشهشناسی عامیانه را نقل کرده است: «چون از حیث کثرت باغات
و خضروات شبیه به شام (دمشق) بود، نامش را شام گذاشتهاند». افزون بر آن نام دیگر
کوه سرخاب کنونی «عینالی» هم ظاهرا ریشهی عربی، «عونابن علی» دارد (هر چند
فورم تورکی آن به صورت «عینالی» میتواند مرکب از «عین» عربی به معنی چشمه و «آل»
تورکی به معنی سرخ، جعما به معنی چشمهی سرخ و یا قیزیل بولاق باشد). ممکن است نام سرخاب-سرقاب برگرفته از مهاجرین عرب از مناطق
موسوم به سرخاب و سرقاب سوریه عراق، و یا منتسبین به فرقهی سرخابیهی زیدیه از عراق و
سوریه به تبریز، و یا یک عرب عراقی-سوری با
نام سرخاب-سرقاب که در آنجا زیسته و یا دفن شده گرفته شده باشد...
منشاء تورکی- وجود روستاهایی با نام سرخاب در دیگر نقاط تورکایلی
(ده
افشاریه ساوجبلاغ کرج؛ دهی در دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان تبریز،
...)؛ سرخاب نام داشتن چند شخصیت تورک در داستانهای حماسی قدیم (نام پسر افراسیاب،
...) در جهت تورکی بودن این نام است. شاید هم این نام توسط تورکمانان ساکن در مناطق سرخاب-سرقاب
عراق و سوریه به تبریز آورده شده است. منطقهی
سرقاب در ادلیب سوریه، در گذشته مسکن تورکمانان علوی و سنی که بخش اعظم آنها به
ایران و آزربایجان و تبریز مهاجرت کردند بود. جالب توجه است که محلهی سرخاب (و چرنداب) در تبریز هم مسکن علویان تورکمان
قیزیلباش بود. واقعهی ظهور علویان تورکمان قیزیلباش (حروفیه، اهل الحق) در این
دو محله به دورهی جهانشاه قاراقویونلو و سپس شورش و کشتار خونین بیش از پانصد تن
از آنان به تفصیل در منابع تاریخی آمده است. نهایتا احتمال ارتباط نام سرخاب با «چارقاب»
تورکی که مانند آغال و قاشقی و گز و ... هنوز هم نام موتیفی در فرشبافی تورکمنهای
کوچنشین در تورکمن صحرا است (تبدیل حروف س و چ به یکدیگر حادثهای معمول در کلمات تورکی است.
مانند ساریق-چاریق، ساغ-چاق، سارقات-چارقات، ....). همچنین نام روستای چارقاب در شمال تورکنشین خراسان و
... موضوعی درخور بررسی است.
مطالبی در بارهی دورهی تورکمانی قویونلوها:
مکتوب تورکی سلطان احمد بیگ آغقویونلو: نوهی سلطان
مَحْمَدْ فاتح، و پادشاه عثمانلیی تورکایلی و ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/06/blog-post.html
تورکِ تبریز، شعر تورکی امیر هدایتالله بیگ آققویونلو،
و اندکی در بارهی نام سرخاب
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_5.html
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_19.html
جهانشاهین گؤی مچیتینده بیر گزینتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post.html
دیوان تورکی سلطان نویان ابوالمظفّر جهانشاه باهادیر
قاراقویونلو باهارلی تورکمان-حقیقی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post.html
دوزهلتمهلهر و اؤنهریلهریمدهن اؤرنهکلهر:
ديوان تورکی جهانشاه حقيقی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_4.html
غزللهر، ١-٢٥
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_62.html
غزللهر، ٢٦-٤٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_18.html
غزللهر، ٤٩-٦٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_37.html
تويوغلار، سؤزلوک- ديوان تورکی جهانشاه حقيقی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_97.html
[1] Zeynep Korkmaz. XV. Yüzyıl Azerî Türkçesinin değerli
bir temsilcisi Emîr Hidâyetullah ve Dîvânı
Surḫ āb içinde ķanuñ
tökse Hidāyet incinmeye
‘ayn-ı keremdür her
ne kim ol terk-i Tebrīz eyleye
demesi, onun
Tebrîz’den ayrılmış olma ihtimaline bir işaret sayılabilir. (77b-842)
با سلام و ممنون بابت این توضیحات عالی
ReplyDelete. (در مقالات دیگری به بیوگرافی و برخی از اشعار وی پرداختهام)
هر چه گشتم مقالات یا اشعار دیگری پیدا نکردم