Wednesday, November 9, 2022

در ریشه‌شناسی باشماق، باغ، بند-بانت، باغناز، مانقورت، باغلاوا، باغداش، بوته، ...

 در ریشه‌شناسی باشماق، باغ، بند-بانت، باغناز، مانقورت، باغلاوا، باغداش، بوته، ....

 

مئهران باهارلی

 

در زبان تورکی مصدری قدیمی به‌ صورت باماق با بون «با» به‌ معنی بستن، گره‌ زدن، بند زدن با طناب و ...  وجود دارد. این بن و مصدر در بسیاری از زبان‌های آلتاییک از جمله ‌موغولی، تونگوزی – مانچوری، کوره‌ای و ژاپونی هم موجود است. از این مصدر تورکی کلمات متعددی ساخته‌ و مشتق شده ‌است. بسیاری از این کلمات امروز در زبان تورکی رایج و ریشه‌شناسی آن‌ها کاملا معلوم است. مشهورترین این‌ها کلمه‌ی «باغ» به ‌معنی بند و پیوند و طناب و ... است. بعضی دیگر از کلمات دیگر مشتق از مصدر باماق تورکی وجود دارند که یا ریشه‌ گرفتنشان از این مصدر کمتر معلوم است، و یا برای آن‌ها ریشه‌یابی‌های دیگری به‌ غیر از مصدر باماق شده ‌است. در زیر به تعدادی از این کلمات اشاره ‌کرده‌ام:

باغ: اسم و بون مصدر باغماق مرکب از بن مصدر باماق به ‌علاوه‌ی پسوند اسم‌ساز از فعل – ق است: با + ق باق-  باغ، به‌ معنی بند و گره‌ و رابطه‌ و علقه‌ و پیوند و عهد و اتفاق و ....... کلمات بی‌شماری از باغ ایجاد شده ‌است. مانند باغ‌لی (بسته، وابسته)، باغ‌لاماق (بستن)، باغلام (ارتباط)، باغیم (وابسته‌گی)، باغیم‌لی (معتاد، وابسته)، باغیم‌سیزلیق (استقلال)، باغلانتی (ارتباط)، باغداش (هماهنگ بودن)، باغ‌لاشماق (عهد بستن برای مسابقه)، باغینتی (اضافت)، باغیل (اضافی)، باغلاج (ادات ربط)، باغیش (محل التصاق مفصل و بند و طناب و ...)، باغلاما (ساز تورکی)، باغیت (کونترات) و .... همچنین:

باغلاوا: باقلوا - باغلاوا نوعی شیرینی – غذای تورکی شناخته شده در مقیاس جهانی است که توسط مردمان تورک آسیای میانه‌ ایجاد، توسط تورکان قفقاز (جمهوری آزربایجان) متکامل شده و در مطبخ‌های دربار امپراتوری تورک عثمانلی در قصر توپ‌قاپی سارایی به اوج خود رسیده ‌است. بنا به‌ بعضی از ریشه‌شناسان کلمه‌ی تورکی باغلاوا از بن باغ با افزوده‌ شدن پسوند –لاغو (-لاوا) ساخته ‌شده ‌است[1].

باشماق: به ‌معنی کفش، این کلمه‌ و کلمه‌ی باشاق به‌ همین معنی در تورکی قدیم شاید مرکب از با (بن مصدر باماق) + ش (پسوند فعل مشارکتی) + ماق (پسوند اسم‌ساز از فعل در تورکی قدیم) و در معنی اولیه‌ی کفش بنددار باشد. کلاوسون هم باشماق را مشتق از مصدر باماق اما به‌ معنی آنچه ‌که ‌به ‌پا بسته‌ می‌شود دانسته است[2]. (آیاق‌قابی به ‌معنی کفشی مانند ظرف است که ‌پا در درون آن قرار می‌گیرد). برای باشماق ریشه‌‌یابی‌های دیگری نیز شده‌ است، از جمله ‌ارتباط دادن آن به ‌فعل باسماق که ‌در کلماتی مانند باسقیچ به ‌معنی کفش در تورکی قیپچاق، و باسینجاق در تورکی تورکیه ‌به‌ معنی پایه دیده می‌شود؛ ارتباط باشماق با کلمه‌‌ی «بیاشمی» در زبان‌های آلتائیک به معنی زانو و موچ پا (پروژه‌ی داده‌های ریشه‌شناسیک بین المللی استارلینگ – استاروستین)؛ یا ربط دادن آن به ‌کلمه‌ی «باش» تورکی از مصدر باشاماق قدیمی به‌ معنی بریدن و شکافتن و مرتبط با بالتا، ... (توسط دوئرفر، این ریشه‌یابی به نظر بسیاری نادرست است).

باش‌لیق: به‌ معنی شیربها و صداق، آنچه‌ از قوماش و زر و گوهر و سیم که ‌در هنگام عروسی از خانه‌ی داماد به‌ خانه‌ی عروس می‌فرستند، پول نقدی که‌ خانواده‌ی عروس از داماد گیرد. در زبان‌های ائوئنکی و مانچو از خانواده‌ی زبان‌های آلتایک مانچو - تونگوزی، فعلی به‌ صورت «با» وجود دارد که ‌به‌ معنی پیشنهاد ازدواج، پیشنهاد شده‌ برای ازدواج از کودکی و ... است. با توجه ‌به‌ این داده، ‌شاید باش‌لیق هم نه در ارتباط با باش به معنی سر، بلکه مرتبط با مصدر باشماق به‌ معنی با هم پیوند و رابطه‌‌ی متقابل ایجاد کردن، و در معنی ثانوی پیوند در ارتباط با ازدواج باشد. با این ریشه‌شناسی باش‌لیق به ‌معنی آنچه ‌که‌ خانواده‌ی داماد به ‌خانواده‌ی عروس به ‌مناسبت پیوند ازدواج و جهت تضمین و تحکیم آن می‌فرستد و یا پیوندانه است. کلمه‌ی باش‌لیق در این معنی شاید مرکب از بن با (بون مصدر باماق) به‌ علاوه‌ی پسوند مشارکتی -ش، و یا مخفف «باغیش‌لیق» از «باغیش» مرکب از باغ و -ش (پیوند متقابل) به علاوه‌ی پسوند اسم مصدر -لیق باشد. قابل توجه است که کلمه‌ی باغیش مانند خود باغ به معنی طناب و بند (خیمه) هم است[3].

باغداماق: بستن، تصنیف کردن، از اینجا باغدا به‌ معنی بسته ‌و تصنیف موسیقی، باغدار به ‌معنی بسته‌کار و آهنگ‌ساز است. بون باغداماق مرکب است از باغیت + ا (پسوند فعل‌ساز از اسم، مانند بوش - بوشاماق): باغیتاماق باغتاماق باغداماق؛ و یا مرکب از باغ و پسوند فعل‌ساز از اسم -دا در تورکی قدیم، مانند اونده‌مه‌ک (اون + ده، صدا زدن)، ایسته‌مه‌ک (ایز + ده، دنبال چیزی بودن، خواستن چیزی)، ....

بانت- بند: در تورکی قدیم کلمه‌ای به ‌صورت بانْتْ به ‌معنی بند وجود داشت. این کلمه ‌در لغت‌نامه‌ی ائتیمولوژیک گوله‌ن‌سوی به ‌معنی باغ و به ‌صورت با (بن مصدر باماق) + ن (پسوند انعکاسی) + ت (پسوند اسم ساز از فعل)، ریشه‌یابی شده ‌و به ‌معنی آنچه ‌که ‌بسته‌ شده، و بند آمده ‌است[4]با + ن + یت بانیت بانت.  مشابهت لفظی و معنایی «بانت» تورکی با کلمه‌ی «باندBand » انگلیسی و «بند» در فارسی که ادعا شده از ریشه‌ی فرضی هندواوروپایی «Bhendh» می‌باشند تصادفی است. 

باداماق، باداقلاماق: بخو (بوخاو) زدن، پای حیوان را با طناب بستن. از اینجا باداق: طناب کوچک برای بخو زدن و بستن پای حیوان، باداماق شاید مخفف باغداماق فوق الذکر باشد.

باغناز: این کلمه که به معنی متعصب، به شدت وابسته به یک عقیده و ... است، به دو صورت ریشه‌شناسی شده است:

الف-مرکب از باغ به علاوه‌ی پسوند اسم و صف‌ساز – ناز. پسوند -ناز در کلمات دیگر هم دیده می‌شود: قورناز (شیاد، از قورماق)، تیخناز (گوشتالو، از تیخماق)، قیرناز (قیرنیس، خسیس، از قیرماق)، اه‌ینه‌ز (ایگ‌نه‌ز، لاغر و نزار، از ایگ به معنای بیماری)، ....

ب-مرکب از فعل باغین به معنی خود را بستن و وابسته کردن (فورم انعکاسی فعل باغ: باغ + ین) به علاوه‌ی پسوند اسم ‌ساز –از.

بانماق: به‌ معنی بستن به خود و یا بسته‌ شدن چیزی، مرکب از با (بن مصدر باماق) + ن (پسوند انعکاسی). مانند سیماق (شکستن) سینماق (شکسته شدن، در هم شکستن). در لهجه‌های تورکمانی در بعضی موارد دیگر به‌ جای پسوند -ن پسوند مجهول -ل بکار می‌رود که البته اشتباه است: در تورکیه‌ یئنمه‌ک در تورک‌ایلی ییییلمه‌ک، دئنمه‌ک دیییلمه‌ک، یونماق یویولماق، قونماق قویولماق، ....

مانقورت: بن فعل بانماق فوق الذکر در شکل مانماق در ریشه‌یابی کلمه‌ی مانقورت تورکی هم مطرح شده ‌است: مانقورت: مان + قوروت. بنا به این نظر مانقورت مرکب است از بن فعلی «مانماق» فورم انعکاسی مصدر «ماماق» و یا «باماق» به معنی خود را با بند چرمی و تسمه و حلقه و کمربند بستن، به علاوه‌ی بن فعلی «قوروتماق» به معنی خشک کردن؛ در مجموع به معنی آنکه بر سرش بند چرمی گزارده و خشک شده است. در لهجه‌های آناتولی کلمه‌ای مربوط به این معنی «مان» (بسته شدن با بند و تسمه») در فورم «مه‌نقۆرت» به معنی حلقه‌ای برای بستن حیوانات به درخت وجود دارد[5].

بوته: در «پروژه‌ی داده‌های ریشه‌شناسیک بین المللی استارلینگ – استاروستین»[6]، کلمه‌ای آلتائیک به ‌صورت «باتوْ» به‌ معنی گیاهی که‌ برای ساختن طناب از آن استفاده‌ می‌شود داده‌ شده‌ است. منبع مذکور این کلمه ‌را مرتبط با کلمه‌ی «بوتا» در تورکی که‌ به‌ صورت «بوته» به‌ فارسی وارد شده ‌دانسته‌ است. به ‌نظر می‌رسد خود کلمه‌ی «باتوْ» به‌ معنی گیاهی که‌ برای ساختن طناب بکار می‌رود، مرتبط با بون «با» در مصدر باماق به ‌معنی بستن با طناب و ... باشد.

 

SERGEI STAROSTIN, STARLING AN INTERNATIONAL ETYMOLOGICAL DATABASE PROJECT

https://starlingdb.org/cgi-bin/response.cgi?root=config&morpho=0&basename=\data\alt\altet&first=101

فعل باماق به معنی بستن

Proto-Altaic*bā́

Nostratic: Nostratic 

Eurasiatic: *ba

Meaning: to bind

Altaic: *bā́

Kartvelian: *b-

References: МССНЯ 364, ND 180 *ba.V.

Meaning: to bind

Russian meaning: связывать

Turkic: *b(i)ā-

Proto-Turkic: *b(i)ā-

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: 1 to bind 2 to fasten 3 bundle 4 bond, rope

Russian meaning: 1 связывать 2 укреплять 3 связка 4 веревка

Old Turkic: ba- 1, 2, ba-ɣ 3, 4, 'confederation' (Orkh., OUygh.)

Karakhanid: ba- 1, 2, ba-ɣ 3, 4 (MKKBAt.)

Turkish: ba-ɣ 3, 4, ba-ɣ-la- 1,2

Tatar: baw 3, 4, bɛj 4

Middle Turkic: baɣ 4

Uzbek: bɔɣ 3, 4

Uighur: baɣ 3, 4

Sary-Yughur: paɣ 4

Azerbaidzhan: baɣ 3, 4

Turkmen: bāG 4

Khakassian: (dial.) paɣ (Kyz.) 4

Shor: paɣ (R) 4

Oyrat:  4

Halaj: vā- 1, baɣ 4 (baɣ m.b. < Ogh.)

Chuvash: pъjav 4

Yakut: bā-j- 1, 2, bɨa 4

Dolgan: bā-j- 1, bɨa 4

Tuva: baɣ-la- 1

Tofalar: Baɣ 4

Kirghiz: bō 3, 4

Kazakh: baw 3, 4

Noghai: baw 4

Bashkir: baw 4, bäj 4

Balkar: baw 4

Gagauz: bā-la- (< *bag-la-) 1

Karaim: baɣ 3, 4

Karakalpak: baw 3, 4

Salar: baχ 4

Kumyk: baw 3, 4

Comments: EDT 292, 310, ЭСТЯ 2, 13-17, VEWT 53 (*bā, deriv. *bā-g), Федотов 1, 411, Stachowski 55, 69. Turk. *bāg > Mong. baɣ (KW 27, TMN 2, 254), baɣča ( > Man. baqsan etc., see Doerfer MT 142). Yak. has a standard verbal stem modifier (-j-).

Tungus-Manchu: *ba- 

Proto-Tungus-Manchu: *ba-

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: 1 to propose for marriage 2 proposed for marriage since childhood

Russian meaning: 1 сватать 2 сосватанные с малолетства

Evenki: ba- 1

Literary Manchu: ba-čixi 2

Comments: ТМС 1, 60.

Korean: *pa 

Proto-Korean: *pa

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: rope, string

Russian meaning: веревка

Modern Korean: pa

Comments: KED 701.

Japanese: *bǝ́ 

Proto-Japanese: *bǝ́

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: rope

Russian meaning: веревка

Old Japanese: wo

Middle Japanese: wó

Tokyo: wó

Kyoto: wṓ

Kagoshima: wó

Comments: JLTT 503. The Tokyo accent is aberrant (*wò would be expected), but Kyoto, Kagoshima and the RJ gloss (wó) point to *bǝ́.

Comments: EAS 57, SKE 179, Martin 228, ОСНЯ 1, 172, АПиПЯЯ 68. One of the few common Altaic monosyllabic roots. Mong. *baɣu- 'to bind' is probably < Turk. (Щербак 1997, 103). Doerfer's (TMN 2, 254) criticism is unacceptable ("unklar, da kor. Nominalstamm, tü. Verbalstamm").

فعل باماق به معنی پیشنهاد ازدواج

Tungus-Manchu: *ba- 

Proto-Tungus-Manchu: *ba-

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: 1 to propose for marriage 2 proposed for marriage since childhood

Russian meaning: 1 сватать 2 сосватанные с малолетства

Evenki: ba- 1

Literary Manchu: ba-čixi 2

Comments: ТМС 1, 60.

باتوْ

Proto-Altaic: *bằtò

Nostratic: Nostratic

Meaning: a k. of plant (for making ropes)

Russian meaning: вид растения (для изготовления веревок)

Turkic: *buta-

Tungus-Manchu: *batu-kin

Japanese: *bàtà

Comments: The root evidently denoted some k. of plant used for making ropes or yarn. Note however that the Turkic reflex is poorly attested and not quite reliable; in PTM a reconstruction *bartu-kin is also possible (and perhaps preferable). The PA form should thus perhaps be changed to *bằrtò - a Tung.-Jpn. isogloss.


[1] مئهران باهارلی، باغلاوا-باقلوا هديه‌ی توركان به‌ جهانيان

[2] Sir Gerard Clauson: An Etymological Dictionary Of Pre-Thirteenth-Century Turkish.

http://turuz.com/book/title/an-etymological-dictionary-of-pre-thirteenth-century-turkis

[3] اسماعیل هادی. فرهنگ تورکی نوین، تاملاتی در عرصه‌ی ریشه‌شناسی (تورکی – فارسی).

[4] Prof. Dr. Tuncer Gülensoy. Türkiye Türkçesindeki Türkçe Sözcüklerin Köken Bilgisi Sözlüğü

https://www.turkcenindirilisi.com/pdf-doc-ppt/tuncer-gulensoy-pdf-turkiye-turkcesindeki-turkce-sozcuklerin-h90510.html

[5] ریشه‌شناسی مانقورت و کؤزقامان؛ و کلمات تورکی مایماق، ملنگ، مشنگ، ننگ، ....

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/10/blog-post_28.html

[6] SERGEI STAROSTIN, STARLING AN INTERNATIONAL ETYMOLOGICAL DATABASE PROJECT

https://starlingdb.org/cgi-bin/query.cgi?basename=%5Cdata%5Calt%5Cturcet&root=config&morpho=0

No comments:

Post a Comment