در ملامت و انتقاد از روحانیون شیعی تورک
مئهران باهارلی
١- در نتیجهی وارد شدن بسیاری از نخبهگان تورک در قرون نوزده و بیست مخصوصا در تبریز مرکز ایالت آزربایجان به روند ملت شوندهگی اشتباهی و عوضی ایرانی - فارس به جای تورک، اکثریت مطلق آنها فاقد شعور ملی تورک بوده و هستند و به جای «ملت تورک»، خود را منسوب به «ملت ایران» با زبان ملی فارسی میدانند. عدهی قلیلی از فعالین سیاسی در استان سابق آزربایجان شرقی هم (تبریز - اردبیل – موغان و اطراف) در یک روند ملت شوندهگی معیوب و منحط و استعمارساختهی دیگر، به «ملت آزربایجان» معتقد شدهاند. برآیند این دو روند مخدوش ملت شوندهگی نخبهگان، فاجعهی ملت نشوندهگی عموم تودهی تورک ساکن در ایران است.
نخبهگان تورک منکر هویت تورک را از لحاظ گرایشات سیاسی میتوان در چند زمرهی کلی، مانند پانایرانیست، غربگرا، راستگرا، چپگرا، روسگرا و شیعهگرا و ... تصنیف کرد. از اینها، در بارهی زمرههای سکولار پانایرانیست، غربگرا، راستگرا، چپگرا، روسگرا (مانند رهبران تورک ضد تورک مشروطیت و آزادی سِتان و تشکیلات بی شمار سراسری راست و چپ و پانایرانیست در ایران) کمابیش آگاهی وجود دارد. اما تاکنون زمرهی سوم که شامل (اکثریت) شیعهگرایان تورک و در راسشان روحانیون تورک شیعی میشود از منظر تمایلات و عملکردهای ضد تورکشان تدقیق نشده است. در این نوشته به کوتاهی به مورد خاص روحانیون تورک شیعی از این منظر پرداختهام.
روحانیت تورک شیعی به عنوان یک طبقهی اجتماعی مخصوصا مجتهدین و آیت اللههای برجسته نه در قیام زن، زندهگی و آزادی؛ و نه هیچ وقت دیگر (به جز نمونههایی استثنایی) به نام ملت تورک و با هویت ملی تورک به دفاع از حقوق بشری و قومی و زبانی و منافع ملی مردم تورک – چه برسد به حقوق همهی مردمان ایران - برنخاسته، و به سیاست رسمی فارسسازی اجباری ملت تورک و نسلکشی زبانی و ملی او، و سیاستهای منطقهای ضد تورک دولت ایران اعتراض، و یا از سوء مدیریت و رفتارهای استبدادی و ظالمانهی دولت ایران انتقاد نکرده است. بر عکس، از این سیاستها و رفتارهای ضد تورک حمایت نموده است.
٢- در ایران و منطقه، به جز مورد تورکهای ساکن در ایران، خادمان دینی و روحانیون تقریبا همهی ملل دیگر در راستای منافع ملی ملت خود و محافظت و دفاع از او در مقابل تعرضات و بدخواهیهای دشمنانشان عمل میکنند. وضعیت روحانیون ارمنی و یونانی و فارس و.... که همیشه مدافع منافع ملی واقعی و یا فرضی ملل ارمنی و یونانی و فارس، حتی محرک و مشوق و بانی ناسیونالیسم تهاجمی و توسعهطلب و افراطی این ملل هستند اظهر من الشمس است. در زیر به منظور تسهیل امر مقایسه، نمونههای روحانیون اوکرایین، بلوچ و کورد را هم یادآوری کردهام:
الف-کلیسای اوکرایین: پس از تهاجم نظامی روسیه به اوکرایین، کلیسای اورتودوکس اوکرایین که قبلا به کلیسای اورتودوکس روسیه وابسته بود، در تصمیمی تاریخی از آن جدا شد. روند جدا شدن کلیسای اوکرایین از کلیسای روسیه که از زمان اشغال شبه جزیرهی کریمه توسط روسیه در سال ٢٠١٤ آغاز شده بود در چند مرحله تشدید و نهایتا پس از حملهی نظامی همهجانبهی اخیر روسیه به اوکرایین منجر به اعلام استقلال کامل کلیسای اورتودوکس اوکرایین از کلیسای اورتودوکس روسیه شد. این اقدام کلیسای اوکرایین گام تاریخی، جسور و شرافتمندانهی روحانیون و خادمان دینی کلیسای اوکرایین در رها کردن ملت خود از کولونیالیسم و امپریالیسم روسی بود.
ب، ج - روحانیون بلوچ و کورد: روحانیون و خادمان دینی ملل تاریخا سنی در ایران مانند بلوچ، تورکمن و کورد (قسمت سنیشان) نوعا مدافع حقوق مذهبی و قومی و زبانی ملل خود بوده، همیشه به تبعیضات گسترده و سیستماتیک و نهادینهی مذهبی و قومی و زبانی و منطقهای جمهوری اسلامی (شیعی فارسی) ایران اعتراض کرده و خواستار احقاق حقوق بیشتر مردم خود شدهاند (از جمله در عرصهی مذهبی با مطالباتی مانند: اصلاح و تغییر و تجدید نظر در قانون اساسی در این رابطه، تغییر قانون ممنوعیت کاندیداتوری اهل سنت برای ریاست جمهوری، اجازه دادن به برگزاری عیدها و نماز اهل سنت و داشتن مسجدی مناسب و مستقل برای سنیها در شهرهایی مانند تهران؛ دادن فرصتهای مدیریت عالی در سطح وزیر، معاون وزیر یا معاون رئیس جمهور و فرصتهای اقتصادی برای سنیها؛ توقف تهدید روحانیون اهل سنت و ارعاب فعالان ملی و مدنی توسط نهادها و مقامات دولتی، ...).
در حوادث سیاسی و جریانات اجتماعی نیز روحانیون و خادمان دینی ملل بلوچ و کورد و تورکمن همیشه به نام ملت خود و با هویت ملی خود بلوچ و کورد و تورکمن، برای حفاظت از منافع مردم خود اعلام مواضع کردهاند. روحانیون و خادمان کورد (و ارمنی)، به مسائل همتباران خود در کشورهای همسایه و منطقه هم حساسیت و واکنش نشان میدهند و اعلامیهها صادر میکنند. در قیام اخیر زن، زندهگی و آزادی هم اولگوی رفتاری دفاع از مردم خود (همچنین تمام ایرانیان) از روحانیون سنی بلوچ و کورد مشاهده میشود. در این رابطه به ویژه مواضع روحانی بلوچ عبدالحمید اسماعیلزهی معروف به مولوی و یا مولانا عبدالحمید امام جمعهی اهل سنت شهر زاهدان (و مدیر مدرسهی عالی دارالعلوم زاهدان، عضو اتحادیهی جهانی علمای مسلمان، عضو مجمع جهانی فقهاسلامی، مدیر شورای هماهنگی مدارس اهل سنت سیستان و بلوچستان)؛ و روحانیون و ماموستایان و مدرسان و امامان جمعهی کوردهای سنی شهرها و روستاهای سنندج و دهگلان و سقز و سردشت و ... قابل توجه است. روحانیون و خادمان دینی بلوچ و کورد در بیانیهها و سخنان و نامههای سرگشادهی خود از نحوهی برخورد خشونتآمیز حکومت ایران با مردم انتقاد؛ به کشتار و هدف گلوله قرار دادن و تیراندازی نیروهای امنیتی به سوی مردم معترض، گرفتن اعترافِ اجباری با توسل به زور و اعمال فشار، شکنجه و بدرفتاری با بازداشتشدهگان، آزار جنسی و تجاوز به زنان زندانی، افزایش اعدامها و صدور حکم اعدام برای جوانان بازداشت شده اعتراض کردهاند. آزادی زندانیان سیاسی مخصوصا آنهایی که در جریان اعتراضات اخیر بازداشت شدهاند، توقف محاکمههای ناعادلانه و فرمایشی و مجازات معترضان و صدور احکام سنگین برای آنها را خواستار شدهاند. آنها همچنین از قطعنامهی شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد تشکیل کومیتهی حقیقتیاب برای پاسخگو کردن رژیم ایران در ارتباط با جنایتهای حقوق بشریاش حمایت کرده، خواستار برگزاری رفراندوم در ایران با حضور معتمدان و رهبران دینی و ملی و نظارت ناظران نهادهای بینالمللی برای خروج از بحران و بن بست فعلی شدهاند؛ .....
روحانیت شیعی تورک، صنفی از آغاز غیر ملی
روحانیت شیعی تورک در فورمی که امروز آن را میدانیم، از همان ابتدای تشکلش در قرن شانزده به دورهی دولت قیزیلباش، ماهیتی غیر ملی و غیر تورک داشت، یعنی از بطن تاریخ و فرهنگ و سنن و سیستمهای اعتقادی تورک برنخاسته بود. البته تمام فرق و طیفهای تشیع، دارای هستهای ایرانیک و محصول آمیختهگی اعتقادات و سنن ایرانیک با اسلام به هنگام گسترش آن در منطقه و در این معنی غیر ملی هستند. حتی بسیاری از آنها مستقیما توسط جمعیتهای ایرانیک ایجاد شدهاند.
در این میان، جریانات غلات تورک که نخستین بار در دورهی موغولان کبیر و حاکمیت موغولی ایلکا نویان و ایلخانیان ظاهر شدند، کمتر از ایرانیت متاثر، و دارای خصلتهای تورک – موغول بیشتری بودند و حتی بسیاری از سنن و باورهای شامانیستی و توتمیستی و تنگریستی خود را به مذاهب و طریقتهای جدیدشان داخل نمودند. زیرا نخستین غالیان تورک را موغولان و تورکان ایلهای تماما بیگانه با فرهنگ و سنن ایرانیک تشکیل میداد. بعد از مهاجرت این غالیان تورک به آناتولی، فاصلهی آنها از ایرانیت (و آمیختهگیشان با مسیحیت) بیشتر شد. اما تشیع ایرانیک – تاجیکی و یا شیعهی امامی – فارسی در ایران، به دور از این تاثیرات و بستر تورکی – موغولی، ملقمهای از باورها و سنن ادیان و مذاهب ایرانیک پیش از اسلام و در راسشان زرتشتیگری و شعوبیسم فارسی باقی ماند (و در زمان صفویه تحت تاثیر تعالیم صلیبی ضد تورک و آیینهای عزاداری مسیحیت کاتولیکی و گرایش شاه عباس حقیر به کلیسای ارمنی قرار گرفت و خصلت ضد تورک آن افزایش یافت).
به دلائل فوق، روحانیت تورک شیعهی امامی – فارسی بیشتر مانند خادمان دینی تاجیکهای غربی یعنی فارسها و مدافع منافع ملی آنها و میسیونرهای مذهبی دین ملی فارسی در میان تورکها و سرزمینهای تورک عمل کرده است. این امر خود را مشخصا در چند شکل بارز نشان میدهد:
فارسی نویسی: زبان رسمی آموزشی در حوزههای علمیهی شیعی در مناطق تورکنشین و در راس آنها تورکایلی فارسی است. چرا که فارسی، زبان دینی و مقدس مذهب شیعهی امامی است. میتوان گفت روحانیت شیعهی تورک، زبان فارسی را زبان ملی خود میداند. تورکینویسی، بویژه نثر تورکی در موضوعات تخصصی، رفتاری است که نوعا در میان رهبران و روحانیون و مجتهدین و آیت اللههای برجستهی تورک شیعی امامی در ایران و خارج آن دیده نمیشود. (البته این، غیر از عرصهی ادبیات نوحه و مرثیه است که زبان تورکی - هرچند به شدت متاثر از فارسی - اما هنوز در آن حضوری پررنگ دارد). روحانیون شیعی تورک، علی رغم کاربرد زبان تورکی در محاورات، علی القاعده همواره به فارسی نوشته و آفریدهاند. کتب توضیح المسائل مجتهدین شیعی تورک همیشه به فارسی (و عربی) هستند (که بعدا به منظور تبلیغات در جمهوری آزربایجان و تورکیه و .... به تورکی ترجمه میشوند). هیچ کدام از آثار قلمی منثور سید محمدحسین طباطبایی تبریزی معروف به علامه طباطبائی، علامه جعفری تبریزی، علامه امینی سرابی تبریزی، آیت الله خوئی، آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری تبریزی، موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، نوری همدانی، سید محمدعلی قاضی طباطبائی تبریزی، ..... و هزاران روحانی تورک شیعهی امامی دیگر به زبان تورکی نیست. حتی علامه طباطبائی اشعاری به پارسی سره دارد. سید محمد کاظم شریعتمداری در اوان انقلاب اسلامی ایران که عدهای از اهل فرهنگ تورک در دیداری با او خواستار حمایتش از تحصیل به زبان تورکی شده بودند به آنها گفته بود «مگر زبان تورکی، ادبیات دارد؟» (نقل به مضمون شخصی که در آن دیدار حضور داشت)؛ ..... این رفتارها همه بر خلاف اولگوی مشاهده شده در میان روحانیون و خادمان دینی فارس و ارمنی و یونانی، حتی تورکمن و بلوچ و کورد و ... است.
دشمنی با اعتقادات و سبک زندهگی تورکان: آنچه روحانیت شیعهی تورک به عنوان مذهب شیعه در میان ملت تورک تبلیغ و ترویج میکند، بیگانه با سنن و فرهنگ ملی تورک و مغایر با سبک زندهگی مردم تورک و اسلام تورک است، از دولت دینی و حدود و تعزیرات شرعی و اخیرا بدعت ولایت فقیه گرفته تا حجاب اسلامی و صیغه و چند همسری و محدودیت حضور زنان در جامعه و تحریم موسیقی و رقص و .... علاوه بر آن تلاش روحانیت شیعهی تورک برای تبلیغ شیعهی امامی، که مذهب - دین ملی فارسی است و بدعتهای آن مانند ولایت فقیه در میان تورکان، همچنین اقدامات برای تغییر دادن اجباری مذاهب تورکان مانند علی اللهی (قیزیلباشی – بکتاشی) به مذهب شیعهی امامی فارسی، در تحلیل نهایی به معنی نابود کردن مولفههای هویتی و مظاهر ملی تورک و اسلام تورک است.
فرقهگرایی: شعلهور نگاه داشتن تعصبات مذهبی و فرقهگرایی شیعی، و تشدید دشمنی بین سنی و شیعی یکی از منفورترین سیاستهایی است که مخصوصا از طرف روحانیت شیعی تورک وابسته به دولت تعقیب میشود. تلاش برای محدود ساختن کاربرد تورکی به عرصهی نوحهخوانی و تعزیه همزمان با اخراج تورکی مکتوب از همهی عرصههای حیات اجتماعی و مدنی و سیاسی و هنری و ...، عدم اعتراض روحانیت شیعه به افراط نامعقول در برگزاری مراسم تعزیه و نوحهخوانی و ...، حتی حمایت ضمنی بعضی از آنها از مراسم سادیستی و مازوشیستی زنجیرزنی و قمهزنی و .... هم در این مقوله جای میگیرد. هدف از این سیاستها، تحمیق و مانقورتسازی ملت تورک، جلوگیری از رشد شعور ملی تورک او، ایزوله کردن ملت تورک ساکن در ایران از تورکیه و دنیای تورکیک، تضعیف او (و کل جهان اسلام)، و سوء استفاده از تورکان شیعهی فاناتیک و مانقورت شده بر علیه جهان تورک و دیگر مسلمانان در راستای امیال و اهداف توسعهطلبانهی فارسی - ایرانی (در سوریه، جمهوری آزربایجان، ....) است.
اشتراک در تاسیس دولت دینی فارسی – شیعی و مشروعیت دادن به آن: در میان سران جمهوری اسلامی (شیعی - فارس) ایران تعداد زیادی روحانی شیعی تورک وجود داشتند (علی اکبر فیض آلنی مشهور به علی مشکینی – خیاو اردبیل، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، صادق خلخالی، هادی غفاری - آذرشهر، محمد مفتح – پامولو (فامنین)- همدان، سید علی خامنهای (نیمهفارس – نیمهتورک)، سید حسین موسوی تبریزی، ... ). اینها که تقریبا همه از و یا مرتبط با استان آزربایجان شرقی هستند، اشخاصی فاقد شعور ملی تورک و ذوب شده در شیعیگری - دین ملی فارسی و هویت ملی ایرانی - فارس و دخیل و مسئول در مشروعیت دادن به آن، تضییق حقوق بشری کل مردمان ایران و مخصوصا حقوق ملی و زبانی ملتهای غیر فارس ساکن در ایران و در راس آنها ملت خود تورک هستند. حضور این افراد در ردههای بالایی نظام جمهوری اسلامی ایران به طور موثر از طرف ناسیونالیستهای فارس و کورد برای لجن مال کردن ملت تورک ساکن در ایران و شیطانسازی از و سیاهنمایی او، و از طرف غرب صلیبی به عنوان دلیلی بر نبود مسالهی ملی تورک و تبعیض بر علیه تورکان در ایران سوء استفاده شده است. بعضی از این اشخاص مانند صادق خلخالی که در مقام حاکم شرع صدها تن را به قتل رسانید و محمد موحدی معروف به فاضل لنکرانی (نیمهفارس – نیمهتورک) که به قتل چند نویسنده و روزنامهنگار از جمهوری آزربایجان به جرم ابراز عقیده فتوا داد، نامهایی ننگین در حافظهی تاریخی مردم تورک هستند.
همسویی با دشمنان ملت تورک و دفاع از منافع ملی فارس به جای منافع ملی تورک: اکثریت روحانیون شیعی تورک، نه تنها از ایدهها و آرمانها و روندهای دموکراتیزاسیون و سکولاریسم و پایان دادن به تبعیض جنسیتی و سرکوب دولتی و شکنجه و لغو حکم اعدام و .... در مقیاس کشوری دفاع علنی نمیکنند، بلکه در عرصهی حقوق و منافع ملی تورک هم، به جز چند استثناء آن هم اغلب در ردههای میانی و پائینی و طلبهها و ...، عموما از سیاستهای ضد تورک دولت ایران در داخل و در خارج حمایت مینمایند. مانند آیتالله حاج شیخ مرتضی بنی فضل تبریزی که در قیام مردم تورک به کاریکاتور سوسک در سال ٢٠٠٦، معترضین تورک را مصداق مفسد فیالارض خواند و خواستار اشد مجازات برای آنها شد:
الف-در عرصهی داخلی – ملی نامیدن زبان فارسی: مهمترین رفتار ضد تورک که از روحانیت شیعی تورک دیده میشود، سکوت در برابر سیاست فارسسازی ملت تورک و تحمیل زبان فارسی به عنوان زبان ملی بر او است. رفتار بعضی از روحانیون شیعی تورک مانند میرزا علیآقا تبریزی مشهور به ثقةالاسلام در دورهی مشروطیت که زبان فارسی را زبان ملی همهی ایرانیان نامید و شیخ محمد خیابانی که ظاهرا در صدد ممنوع کردن زبان تورکی در مدارس بود و .... در گذشته، و حجت الاسلام سید مهدی قریشی نمایندهی ولی فقیه در آزربایجان غربی، و شخص سید علی خامنهای (ظاهرا نیمهتورک – نیمهفارس) رهبر جهموری اسلامی که زبان فارسی را زبان ملی تورکان مینامند و کونگرهها و همایشهای ترویج زبان و ادب فارسی در مناطق تورکنشین و در خارج از کشور برگزار میکنند، مصداق بارز خیانت ملی است.
«٨ اوکتوبر ٢٠١٩ (١٦ مهر ١٣٩٨) چهاردهمین «گردهمایی بین المللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی» از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه اورمیه، آزربایجان، تورکایلی برگزار شد. در مراسم افتتاحیه دوکتور رحیم حب نقی فارسی زبان ملت همسایه و حاکم فارس را «میراث مشترک و ملی همهی ایرانیان» نامید. حجت الاسلام سید مهدی قریشی نمایندهی ولی فقیه در آزربایجان غربی و امام جمعهی شیعیان امامی در شهر تورک اورمیه، علی رغم آن که خود تورک و زبان ملی او تورکی است، با آوردن روایتی که طبق آن گویا پارسها علم و یا دین را حتی اگر در ثریا باشد بدست میآورند به مداحی از فارسزبانها و غلو در بارهی نقش زبان فارسی در توسعهی اسلام پرداخته گفت: «این روایت، عالم بودن فارسیزبانها را نشان میدهد. اسلام به وسیلهی زبان فارسی در کشورهای مختلف گسترش یافته، و دین اسلام مدیون زبان فارسی است. پرداختن به زبان فارسی یکی از مطالبات رهبری جمهوری اسلامی ایران است و برگزاری همایش بین المللی ترویج زبان و ادب فارسی مسئولیت ما در جهت تحقق مطالبات ایشان است. برگزاری همایشهایی این چنینی در راستای ترویج زبان و ادبیات فارسی باید بیشتر شود»[1].
ب-در عرصهی خارجی – همکاری با ارمنستان اشغالگر: یکی از رفتارهای ضد تورک روحانیت شیعی تورک سکوت اکثریت آنها در مقابل سیاست دولت ایران در تاسیس اتحاد استراتژیک با ارمنستان بر علیه جمهوری آزربایجان و تورکیه است. رفتار بعضی از روحانیون شیعی تورک دولتی مانند سید محمدرضا میرتاجالدینی نمایندهی تبریز، آذرشهر و اوسکو در مجلس که خواستار حملهی نظامی به جمهوری آزربایجان و نخجوان و ضمیمه کردنشان به ایران شد، مصداق بارز خیانت ملی است.
«سید محمدرضا میرتاجالدینی نمایندهی تبریز، آذرشهر و اوسکو در مجلس شورای اسلامی در نطق خود خواستار الحاق نخجوان به ایران شد و گفت: «سخنی با رئیسجمهور آذربایجان دارم. اخیراً سخنی بزرگتر از دهان خود گفته است و گفته «سرنوشت تلخ جدایی آذریزبانان از آذربایجان»، چقدر این رئیسجمهور نسبت به تاریخ بی اطلاع است! دقت کنید آذربایجان از ایران جدا شد و این طور نیست که شما میگویید. این نکته را یادآور میشوم و به خوبی به خاطر بسپارید. با این لفاظیها مشکلی در همسایهگی ما ایجاد نکنید که نیازی به لشکرهای محمد رسول الله (ص)، علی بنابیطالب (ع)، امام حسین (ع) باشد، البته تنها لشکر عاشورا جواب شما را میدهد. اگر بنا باشد کسی ملحق شود باید نخجوان به ایران ملحق شود»[2].
روحانیت شیعی در هر دوی این عرصهها یعنی ملی نمایاندن زبان فارسی و همکاری با ارمنیان اشغالگر، به ویژه در تاریخ اخیر سابقهی بدی دارد. مانند روحانیون شیعی تورک تبریزی پیوسته به حرکت مشروطه و جریان فرقهی دموکرات آزربایجان – آزادی سِتان که حرکتهایی ضد زبان تورکی، فارسپرست و ارمنیپرست بودند. و یا سید یونس اردبیلی و میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی و دیگر روحانیون شیعی تورکستیز و پانایرانیست که با صدور فتواهایی افراد پیوسته به حکومت ملی آزربایجان را مهدور الدم و مستوجب قتل «قَتَله» اعلام کردند[3].
استثناها
همانگونه
که قبلا گفته شد، تثبیتهای فوق در مورد اکثریت روحانیون شیعی تورک مخصوصا طبقات
فوقانی آنها (مجتهدین، آیتاللهها، ...) است. و الا تعداد کثیری از طبقات میانی
و پایینی روحانیون و شیعی و طلبهها دغدغهی زبان و ادبیات تورکی داشته و دارند،
در این باره آثاری تالیف و انجمنهایی تاسیس کرده و در عرصهی سیاسی هم انتقادات و
اعتراضاتی به سیاستهای ضد تورک دولت ایران، هم در داخل (تضعیف و نابود کردن زبان
تورکی) و هم در خارج (حمایت دولت ایران از ارمنستان) نمودهاند. هر چند این
رفتارها و اقدامات، اغلب به نام ملت تورک و با تاکید بر هویت ملی تورک انجام
نگرفته و نیز نتوانسته تمثیل کنندهی موضع قاطبهی روحانیون شیعی تورک شود و یا آن
را به نماد و نهادی دارای وصف ملی تورک (روحانیت شیعی دارای ملیت تورک) متحول کند.
بریدهگی روحانیت شیعی از ملت تورک و به دور از مودرنیته بودنش در دورهی پهلوی و مخصوصا جمهوری اسلامی ایران بسیار تشدید و تعمیق شده، و این صنف و طبقه به سرعت در حال فارس حتی ضد تورک شدن، از همه جهت و از هر جنبه است. از این منظر در گذشته روحانیت شیعی تورک در وضعیت بسیار بهتری قرار داشت. چنانچه در سالهای مجادلهی ملی تورک، یعنی اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیستم و سالهای جنگ جهانی اول، روحانیون شیعی تورک بسیاری مخصوصا از غرب آزربایجان و همدان و .... که مواضعی مترقی و مودرنیست داشته و یا اقداماتی در راستای منافع ملی نزدیک ملت تورک و حفاظت از او کردهاند وجود داشتند. هر چند اینها هم اغلب مواضع سیاسیای بود که نه به اسم «ملت تورک»، بلکه به اسم ملت ایران و امت اسلام و ... اتخاذ شده بود. چند نمونهی قابل ذکر عبارت است از پیوستن روحانیون تورک شیعی مانند «شیخ محمد ابوطالب زنجانی»[4]، «شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی تبریزی»[5]، «شیخ الرئیس قاجار تبریزی»[6] به جریان اتحاد اسلام عثمانلی[7] که باعث تضعیف فرقهگرایی شیعی شد؛ دفاع «شیخ علیآقا قاضی بناب» از مردم و شهر بناب در مقابل تهاجم شیخ عبیدالله[8]؛ فتوای جهاد «میرزا فضل الله ناصحی اورومی» و «میرزا مسیح افشار اورومی» در حمایت از اعلام جهاد سلطان عثمانلی بر علیه روسیه و انگلیس و فرانسه[9]، پیوستن «حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورومی» به اتحاد اسلام و تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو در اورمیه[10]، اقدامات «میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی» در پیوستن به عثمانلیان در فاجعهی جیلولوق[11]، طرفداری «میر حسین آغا عربباغی اورومی» از دولت سکولار و جدایی دین از دولت و مخالفتش با مرجعیت و تقلید[12]، مخالفت «آیت الله ابوالقاسم خویی» با بدعت ولایت فقیه که در دههی هفتاد میلادی منجر به ایجاد به «زد و خورد و جبههگیری فارس و تورک» در شکل «خوییسم» و «خمینیسم» (خوییچیهای تورک و خمینیچیهای فارس) در میان روحانیون و علمای قوم شد؛ دفاع «موللا حسنی زورگاوالی اورومی» از شهرهای اورمیه و نقده در مقابل اشغالگری گروههای مسلح و تروریستی کورد بعد از انقلاب اسلامی [13]،...
در دوران اخیر هم بعضی از روحانیون در عرصههای مشخصی مخصوصا نواندیشی دینی، مخالفت با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه رفتارها و مواضع مثبتی داشتهاند. اما این اشخاص مطلقا فاقد شعور ملی تورک، تماما دارای هویت ملی ایرانی و بدون کوچکترین رابطهای با تورکیت هستند. مانند مخالفت دو برادر مجتهد به اسامی «ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی» و «سیدرضا موسوی مجتهد زنجانی» با کلیت جمهوری اسلامی (ولایت فقیه، اعدامها، دادگاههای انقلاب، تعطیلی دانشگاهها، مصادرهی اموال و ...)، شرکت نکردن «علامه طباطبائی» در رفراندوم جمهوری اسلامی، مخالفت «سید کاظم شریعتمداری» با ولایت فقیه و حمایت سطحی و مقطعیاش از نوعی خودگردانی (مخالفت شریعتمداری با خمینی صرفا جنگ قدرت بود)، دیدگاههای غیر سنتی «محمد مجتهد شبستری» در رد الهی بودن ادیان و معصومیت پیغمبر اسلام، اعتقاد به سپری شدن دوران اصول و اجتهاد، مخالفت با اعدام و دیگر احکام شریعت، ....
اعتراضات مردم تورک به روحانیت شیعی ضد تورک
مردم تورک به رفتارها و مواضع ضد تورک روحانیت شیعی تورک عکس العمل نشان دادهاند. اما این عکس العملها هم که به دلایل گوناگون، از جمله ملت نشوندهگی تورکها و نبود آزادیهای بیان و تشکیلات و توسعه نیافتهگی فرهنگی و اجتماعی جامعهی تورک، نبود صنف «روشنفکر تورک»، ... اغلب به طور انفرادی و گسسته و ناپیوسته، غیر سیستماتیک بوده، تاکنون به طور علمی تدقیق و تحقیق نشده است. موارد مذکور طیف بسیار گستردهای را شامل میشود، مانند اعتراض زنان تورک افشار در منطقهی صحنهی تورکایلی (واقع در استان کرمانشاه امروزی) به تبلیغ صیغه و چندهمسری توسط روحانیون شیعی[14]، تغییر مذهب و بابی و ازلی شدن عدهای از مردم تورک در قرن نوزده در اعتراض به تحجر روحانیون شیعی، بی احترامی مردم به موللایان و راه ندادنشان به روستاها، انتقاد از روحانیت شیعی به زبان طنز و هجو در اشعار کریمی مراغهای[15]؛....
یکی از اعتراضات مردم تورک به روحانیت شیعی که کاملا بر اساس هویت ملی تورک و با نام تورک انجام گرفت، اشعار طنز مردم اورمیه در حین قیام کاریکاتور سوسک در سال ٢٠٠٦ بر علیه روحانیونی که مواضع ضد تورک اتخاذ کرده بودند است[16]. جالب توجه است که در یکی از این اشعار تورکی سروده شده در ١٦ سال پیش برای نخستین بار از «باش ساریغی ساللاماق» یعنی «عمامه پرانی» سخن میرود که در جنبش زن، زندهگی، آزادی به عنوان یکی از روشهای اعتراض شاهد آن هستیم.
حسابرسی از روحانیت شیعهی تورک
عدم انتقاد و حسابرسی به موقع از مواضع نادرست و غیر ملی، میتواند به فاجعه منجر شود و یا قطعا خواهد شد. چنانچه در دورهی مشروطیت عدم انتقاد از آزربایجانبازی انجمن ماسونی – ازلی – تروریستی آزربایجان و ملی نامیدن زبان فارسی و قهرمانسازی از عناصر فاقد شعور ملی تورک و ... توسط عناصر مانقورت و گؤزقامان تبریزی و اردبیلی و ...، به فاجعهی ظهور هویت قومی و ملی استعمارساخته و ضد تورک آزربایجانی و تبدیل خیانت به ملت تورک (تغییر نام ملت تورک به آزری و آزربایجانی، تجزیهی ملت تورک ساکن در ایران به آزربایجانی و تورکان دیگر) و وطنفروشی (وطن گمان کردن جوغرافیای آزربایجان و قسمتهای غیر آزربایجانی تورکایلی را وطن تورک ندانستن) به امری مقبول و لازم در ایدئولوژی منحط آزربایجانگرایی شده است.
به همین سبب ضروری است که روشنفکران و فعالین سیاسی تورک و عموما «حرکت ملی تورک»، مواضع و رفتارهای نامناسب و غلط و غیر ملی – ضد ملی و مضر روحانیت شیعی مانند آنچه در زیر آمده را، علنا و صراحتا تقبیح و محکوم نمایند. هدف استراتژیک و غایی، جدایی و استقلال کامل مراکز تربیت خادمان دینی شیعه - حوزههای علمیه در تورکایلی و دیگر مناطق ملی تورک از فارسستان است:
-دفاع روحانیون از زبان فارسی به عنوان زبان ملی تورکها،
-کاربرد
زبان فارسی به عنوان زبان تعلیم و تعلم و مکتوب در حوزهها و مدارس مذهبی شیعی
-تالیف
و انتشار رسالههای دینی و توضیح المسائلها به فارسی به جای تورکی
-مخالفت
با حقوق و آزادیهای زنان،
-مخالفت
با سبک زندهگی و فرهنگ تورک مانند موسیقی و رقص و ...
-فرقهگرایی
و تحریک دشمنی شیعه و سنی،
-بیانات
دشمنانهی روحانیون
بر علیه جمهوری آزربایجان و تورکیه،
-تبلیغ
بدعتهای شیعیان امامی فارس مانند ولایت فقیه و ....
-دفاع
از اجرائات ضد انسانی و وحشیانهای مانند اعدام و قصاص و سنگسار و دست و پا بریدن
و چشم در آوردن تحت عنوان احکام شریعت
-عدم
اعتقاد به جدایی مطلق دین و دولت و بر عکس اعتقاد به تاسیس دولت دینی شیعی
اسلامی.
برای مطالعهی بیشتر:
اکثریت
مردم ایران تورک هستند. اما سیاست و حکومت در دست فارسزبان های اقلیت است. چرا ؟
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_97.html
راه
حل مشکل فارسسازی مذهبی (شیعهی امامی فارسی کردن) تورکها
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_3.html
قصور
و اهمال سلاطین قاجار، و خیانت و دشمنیاری بعضی از اهل قلم، سیاسیون و روحانیون
تورک در صیانت از هویت ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/02/blog-post_8.html
تورکلهر
و تورکایلی-ائتنیک آزهربایجان`ین دینی تؤرهنلهرینین دیلی «تورکجه» اولمالیدیر.
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_14.html
بیرجه
مهن آلدانمادیم واعظ، سهنین اوهامینا - جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی تورک
اولوسال اؤندهرین تورکجه و فارسجا قوشوقلاریندان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_23.html
سید
عظیم شیروانیدهن باش یاران بدعتچیلهره: جدّیم توپورور گؤرسه سیزی، روزِ
جزادا
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_20.html
دین
و آسیمیلاسیون ملت تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_2.html
اسلام
تورکی، اسلام مرزی؛ پاسخی به نقد حیدر شادی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_25.html
راه حل
مشکل فارسسازی مذهبی تورکها
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_3.html
هرگز
هیچ دولت تورک (حتی قاجار و عثمانلی) به معنی دقیق کلمه دولت دینی نبوده است.
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_15.html
زیرگروههای
دینی - اعتقادی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post.html
صعود
روحانیت شیعهی امامی فارس در دولت توركی قیزیلباشی صفوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_4.html
آقای
آیت الله، شما چرا تورکی یاد نگرفتهاید؟!
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_28.html
یک
تفسیر تورکی کوتاه از عبدالبهاء و تنبیه روحانیون تورک شیعی امامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_2.html
[1] از کونگرهی ملی فارس در تبریز-١٩٢٦ تا کونگرهی
ترویج زبان و ادب فارسی در اورمیه-٢٠١٩
[2] بیانات تاریخی الهام علییف در سازمان دولتهای تورک، تحریف آن از
طرف دولت ایران و پانایرانیستها؛ و چند ملاحظه و توصیه به جمهوری آزربایجان
[3] قومیتگرایی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی - «جشن مقدس کتابسوزان»
آذر سال ١٣٢٥ (دسامبر ١٩٤٦) در آزربایجان توسط دولت پهلوی - ارتش ایران
[4] وزیر مختار بریتانیا در ایران: روحانیت شیعهی فارس از نادرشاه متنفر
بود، قاجارها را فرزندان توران و تاتارهای غاصب تلقی میکرد
[5] نطق تورکی شیخ حاجی اسدالله افندی ممقانی نووامبر ١٩١٠ و جایگاه او
در نواندیشی دینی تورک
[6] شیخ الرئیس قاجار تبریزی: شعر اتحاد اسلام و وحدت کلمهی دینیه،
در ستایش خلیفهی اعظم، سلطان معظم مَحْمَتْ رشات عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post_16.html
کتاب
«اتحاد اسلام» شیخ الرئیس قاجار تبریزی و دعوت او به قبول سیادت و مرجعیت سلطان
عثمانلی برای تمام مسلمانان مخصوصا شیعیان
[7] نامهی تورکی مجتهدین شیعهی تبریزی در اعلان حمایت از اتحاد
اسلام به رهبری خلافت عظمای عثمانلی- اوّل سپتامبر ١٩١٠
[8] قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم ترویج
شریعت در اورمیه، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، ....
[9] اعلان جهاد میرزا فضل الله ناصحی اورومی و میرزا مسیح افشار بر
علیه روسیه و بریتانیا، پیوستن جمشیدخان افشار اورومی و پارتیزانهای وی به اوردوی
خلیل پاشا، و خواست شاهیسئوهنها از عثمانلی برای فتح تبریز
[10] ٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو – صلاحیه در اورمیه، و یادی از حاجی میرزا فضل
الله مجتهد اورمولو
[11] تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در
آزربایجان. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
[12] آیت الله عربباغی اورومی: مراجع تقلید و مجتهدین شیعی، علّت
ذلّت و ضعف و فلاکت اهل اسلام و ایران هستند
[13] غلامرضا حسنی زۆرگاوالی (Zürgavalı) و باقیروف
[14] مردان تورک بر خلاف حکم شریعت اسلام، که به
نکاح چهار زن اجازه داده، یک همسر اختیار میکنند. در میان تورکان رسم «متعه» و یا
صیغهی شیعیان هم وجود ندارد. زنان تورک متعه و صیغه را چیزی بسیار زشت میدانند
و مخالفت و انزجار خود از این سنت را علنا ابراز میکنند. چنانچه به سبب تصویب و
تبلیغ صیغه توسط موللاها، بارها با آنها جنگیدهاند.
دختر
سوارکار از ایل تورک افشار از «صحنه» (در استان کرمانشاه فعلی) – تورکایلی،
آزادیها و حقوق زنان تورک و اعتراضشان به جواز شرعی صیغه
[15] -روحانیون با مشغول شدن به فقه (علم شرع) و
غسل و طهارت و .... و علوم قدیمی دیگر عمر خود را بر باد میدهند. آنها میباید
از همه جهت، از جمله در لباس و قبا و لباده خود را به روز کنند. روحانیون با
تکرار مکررات در تفسیر من بکا و لعنت کردن به شمر و ابن زیاد و ممنوع کردن باده و
..... باعث شدهاند مردم اعتقادات خود به دین و ایمان و معاد را کلا از دست بدهند.
-مردم به موللایان بی احترامی میکنند، آنها را به روستاها راه نمیدهند،
حتی کسان دارای ریش مذهبی را مسخره میکنند.
آی
ماللا گهل دوزهلدهک قُرآنی سهنلی مهنلی، یونگوللهدهک کتابِ سبحانی سهنلی
مهنلی
[16] آزهربایجان اویاقدیر – تورکلویونه
دایاقدیر، تورکونایلی آلدانماز - خامنهاییه اینانماز
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_29.html
خامنهای قوُش قوْواندیر / فارسا چهپیک چالاندیر / هاشمیدهن قوْرخاندیر / یالانچی پهلواندیر / فارسی قیریلداداندیر / تورکلویونو داناندیر / سؤزلهری گوْپ، یاواندیر / دانیشدیغی چاخاندیر.
-------------------
فارس نؤکهری ماللانین / باش ساریغین ساللایین / ساققالینا قیغلایین / اهللهرینی باغلایین / تاخین، وورون قاندالین / قولاقلارین داغلایین / آخیرلاردا ساخلایین / چاریقلارین توللایین / آیاقلارین ناللایین / چول پالازین توپلایین / آرخاسینی چوللایین / فارسیستانا یوللایین.
No comments:
Post a Comment