از کونگرهی ملی فارس در تبریز-١٩٢٦ تا کونگرهی ترویج زبان و ادب
فارسی در اورمیه-٢٠١٩
مئهران باهارلی
٨
اوکتوبر ٢٠١٩ (١٦ مهر ١٣٩٨) چهاردهمین «گردهمایی بین المللی انجمن ترویج زبان و
ادب فارسی» از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه اورمیه، آزربایجان، تورکایلی
برگزار شد. در مراسم افتتاحیه دوکتور رحیم حب نقی فارسی زبان ملت همسایه و حاکم فارس
را «میراث مشترک و ملی همهی ایرانیان» نامید. حجت الاسلام سید مهدی قریشی نمایندهی
ولی فقیه[1] در آزربایجان غربی
و امام جمعهی شیعیان امامی در شهر تورک اورمیه، علی رغم آن که خود تورک و زبان
ملی او تورکی است، با آوردن روایتی (که طبق آن گویا پارسها علم و یا دین را حتی
اگر در ثریا باشد بدست میآورند)[2] به مداحی از فارسزبانها
و غلو در نقش زبان فارسی در توسعهی اسلام پرداخته گفت: «این روایت، عالم بودن
فارسیزبانها را نشان میدهد. اسلام به وسیلهی زبان فارسی در کشورهای مختلف
گسترش یافته، و دین اسلام مدیون زبان فارسی است. پرداختن به زبان فارسی یکی از
مطالبات رهبری جمهوری اسلامی ایران است و برگزاری همایش بین المللی ترویج زبان و
ادب فارسی مسئولیت ما در جهت تحقق مطالبات ایشان است. برگزاری همایشهایی این چنینی
در راستای ترویج زبان و ادبیات فارسی باید بیشتر شود».
گردهماییهای ترویج زبان و ادب فارسی در شهرهای تورکنشین ایران
نخستین تجمع از سلسله گردهماییهای ترویج زبان و ادب فارسی در شهرهای تورک و آزربایجان، در آوریل سال ١٩٢٦ در تبریز برگزار شد. در این نوشته سه گزارش به زبان تورکی از نشریهی یئنی قفقاز و یک گزارش به زبان فارسی از محمدعلی صفوت تبریزی در بارهی این نخستین کونگرهی ترویج زبان فارسی در آزربایجان را نقل کردهام. اما نخست چند توضیح:
١- در سالهای قبل از مشروطیت جریانی در میان برخی از نخبهگان تورک در تبریز و تهران وجود داشت که زبان فارسی را زبان ملی خود میدانست. این جریان خود را در شکل پارسی سرهنویسی، باستانگرایی، انتشار داوطلبانهی نشریات فارسیزبان در داخل و خارج کشور مانند اختر و حکمت و کاوه و ایرانشهر، تاسیس مدارس مودرن فارسی در شهرهای تورک، ممنوع ساختن تورکی و اجباری ساختن فارسی در مدارس توسط انجمنهای معارف تهران و تبریز،... بروز میداد.
٢- پس از اشغال پایتخت قاجار توسط مشروطهطلبان ضد تورک و حاکمیت آنها بر دولت ایران، امر ترویج زبان فارسی به عنوان زبان ملی و تاسیس و گسترش شبکهی مدارس فارسیزبان در آزربایجان و دیگر مناطق تورکنشین که از آمال و غایههای حرکت مشروطیت بود، همزمان با مانقورتها (انجمن آزربایجان تهران، انجمن غیبی تبریز، فرقهی دموکرات آزربایجان-آزادیستان خیابانی، تورکهای چپ ایرانی در فرقههای عدالت و کومونیست و سوسیالیست و دموکرات ایران و ....) دارای پایهی دولتی نیز شد که توسط نظارت معارف و ... به پیش رانده میشد.
٣-پس
از کودتای سوم اسفند ١٩٢٠ سردار سپه و دولت جدید ایران، که اکنون به جز احمدشاه از
صدر تا ذیل به تسلط مطلق فارسگرایان و آریاپرستان درآمده بود، تصمیم به «منسوخ
کردن زبان تورکی، تغییر دادن زبان تورکها از تورکی به فارسی و تبدیل زبان فارسی
به زبان حقیقی آزربایجان در مدت اندک» گرفت و مشخصا از سال ١٣٠٢ تدابیر و
اقدامات نامنظم قبلا موجود در این راستا را با توسعه دادن آنها تشدید کرد. علت اصلی
تصمیم دولت کودتا به ممنوع ساختن و ریشهکن کردن سریع زبان تورکی، وحشت و احساس
خطر مقامات فارس و فارسگرا از رشد شعور ملی تورک به معنی مودرن و روند شتابان گسترش
جریانات سیاسی تورکگرا در سراسر تورکایلی و تورکان پراکنده در دیگر نقاط ایران در
ربع اول قرن بیستم و اوج آن جنبش ملی دموکراتیک تورک در سالهای جنگ جهانی اول،
رسمی ساختن زبان تورکی توسط حاکمیت اتحاد به صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار
اورومی-مجدالسلطنه، پیدایش مطالبات استقلالطلبانه و الحاقطلبانه به
عثمانلی-آزربایجان قفقاز در میان تورکان تورکایلی به موازات حضور اوردوی عثمانلی
در منطقه، توجه روزافزون دولت عثمانلی و تورکان قفقاز به وضعیت اسفبار تورکان
ساکن در ایران بویژه ممنوعیت گذارده شده بر زبان تورکی در نظام آموزشی از سوی دولتهای
مشروطه و بعد از آن، و نهایتا بلند شدن صداهایی در قفقاز خواستار استقلال
آزربایجان ایران و اتحاد آن با جمهوری سوسیالیستی آزربایجان بود.
٤- حکومت نظامی سردار سپه و دولت مودرن و فارسگرای ایران، امر فارسسازی تورکها و مدیریت آن از طریق تحمیل و ترویج و جایگزین کردن زبان بیگانهی فارسی به عنوان زبان ملی، توسعهی نظام تحصیلی و شبکهی مدارس استعماری فارسزبان، ریشهکن کردن زبان تورکی در آزربایجان و دیگر مناطق تورکایلی و بین تمام تورکان ساکن در دیگر نقاط ایران را به نظامیان و نیروهای امنیتی (وزارت جنگ، لشکر شمال غرب، فرماندهی قوشون آزربایجان، حاکم نظامی آزربایجان، فرماندهی نظامی اورمیه، ....) احاله کرد. زیرا شهروندان تورک خود را – که در ضمن اکثریت اهالی کشور را تشکیل میدادند- به عنوان دشمن، و مسالهی زبان و فرهنگ و هویت و حقوق ملی تورک را نه یک مسالهی حقوق شهروندی و توسعهی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، ... بلکه یک تهدید امنیتی میدید و با آزربایجان و دیگر مناطق تورکایلی به صورت یک سرزمین خارجی اشغال شده در حین جنگ و یا مستعمره رفتار میکرد (هرچند دولتهای استعمارگر روسیه و بریتانیا نیز هرگز- به سبک دولت ایران- اقدام به ممنوعیت زبان بومیان مستعمرهی خود و تحمیل زبان خویش بر آنها نکردهاند).
٥- بعضی از اقدامات و تدابیر دولت ایران -حکومت نظامی سردار سپه برای نیل به هدف «منسوخ ساختن زبان تورکی در مدت اندک» در دورهی پنج سالهی بین کودتا تا تاسیس سلسلهی پهلوی (١٢٩٩-١٣٠٤) عبارت بود از تاسیس و گسترش شبکهی مدارس فارسیزبان در آزربایجان و دیگر مناطق تورکنشین که از دورهی مشروطیت آغاز و در دورهی آزادیستان ادامه داده شده بود، تحقق امر اجباری نمودن تعلیم و تدریس منحصرا به زبان فارسی که توسط انجمن معارف تهران و تبریز ٢٠ سال پیش از آن اعلام و در دورهی آزادیستان هم امتحان شده بود، تبعید معلمین و ماموران تورک و تغییر آنها با معلمین و ماموران فارس، قدغن نمودن تحصیل و جلوگیری از تدریس به زبان تورکی، ممانعت از نشر و چاپ کتب تورکی، جلوگیری از ورود نشریات و مکتوبات تورکی از تورکیه و آزربایجان، ....
٦- جنبش مشروطیت، سیاست فارسگرایی در همهی عرصهها را به سیاست رسمی خود و حکومتهای بعدی ایران تبدیل کرد. با تاسیس سلطنت پهلوی در ١٩٢٥، این سیاست به استراتژی نسلکشی ملی تورک و نسلکشی زبانی تورکی ارتقا یافت. با تاسیس سلسلهی پهلوی، تدابیر و اقدامات قبلی پراکندهی نخبهگان تورک مانقورت مخصوصا از تبریز-اردبیل، دولت مشروطه و سردار سپه بین سالهای ١٣٠٤-١٣٠٠ برای ریشهکن کردن زبان تورکی، با اضافه کردن اقدامات و تدابیر جدید (مانند تلاش برای تغییر نام «تورک» به آزرآبادی و بعدها آزری و آزربایجانی و ...) به یک سیاست دولتی زبانکشی تورکی و نسلکشی ملی خلق تورک تمام عیار، هماهنگ و سیستماتیک و تماما تحت مدیریت نظامیان مبدل شد. برگزاری «کونگرهی فارس در تبریز» هم، یک تشبث جدید دولتی-نظامی برای منسوخ ساختن و ریشهکن کردن زبان تورکی بود که در سال ١٣٠٤ به محض بر تخت سلطنت نشستن رضا خان و به امر سرتیب محمد حسین خان آیریم امیرلشکر شمال غرب، تحقق یافت.
٧-هدف نزدیک از برگزاری کونگرهی فارس در تبریز، «جلب و تشویق افکار عامه برای «مکالمه نکردن به زبان فارسی، دادن تیاترهای فارسی، مکاتبه به زبان فارسی در دوایر دولتی، تشکیل مدارس فارسیزبان مجانی ابتدایی، وعظ کردن بر منابر به زبان فارسی؛...» در آزربایجان و دیگر مناطق تورکایلی بود. هدف غایی «اعلان این مطلب به جهان که آزربایجان تورک نبوده، بلکه فارس است؛ و فارسی زبان اصلی و تاریخی آزربایجان میباشد»، مغزشویی انسان تورک و تثبیت زبان تحمیلی فارسی به صورت زبان ملی و اولیهی او بود. تمام این اهداف، اهداف جنبش مشروطیت هم بودند که در تحقق کامل آنها ناکام مانده بود.
٨- دولت جمهوری اسلامی ایران عینا مانند سلف خود رژیم پهلوی، به زبان و هویت ملی تورک به دیدهی یک تهدید امنیتی نگریسته و با تورکایلی مانند سرزمینی اشغالی و مستعمره برخورد میکند. او همچنین سیاست زبانکشی تورکی و نسلکشی ملی تورک را از دولت شاهنشاهی پهلوی به ارث برده، و مولفههای آن از جمله برگزاری گردهمایی ترویج زبان و ادب فارس در شهرهای تورک را با وسواس و اهتمام، صادقانه و بدون وقفه اجرا میکند.
٩-همانگونه که رژیم پهلوی نوآوریهایی در سیاست فارسگرایی حرکت مشروطیت انجام داده بود، جمهوری اسلامی ایران هم در این عرصه نوآوریهایی کرده است. مانند «طرح بسندهگی برای فارسسازی کودکان ٣-٦ سالهی تورک»، مخصوصا سوء استفادهی ابزاری از اسلام و رنگ و لعاب اسلامی-شیعی دادن به سیاست استعماری-نژادپرستانهی فارسسازی تورکها، آریاکاری، توسعهطلبی فارسی و امپریالیسم فرهنگی فارس در تورکایلی و دیگر مناطق ملی تورک.
١٠-بسیاری از افراد دخیل در برگزاری کونگرهی ملی فارس در تبریز و طراحان و مجریان سیاست نسلکشی ملی تورک و زبانکشی تورکی در ایران، از مقامات عالیرتبه (رضاشاه، سرلشکر آیریم، ...) گرفته تا نخبهگان بومی، به لحاظ هویت ملی تباری تورک بودند. اینگونه نخبهگان و مقامات، کلا تمام نخبهگان تورک که زبان فارسی را زبان ملی تورکها بدانند، مانند کسانی که در تورکیه زبان یونانی و در جمهوری آزربایجان زبان ارمنی، ... را زبان ملی تورکهای آن کشورها بدانند، از منظر تاریخ تورک شخصیتهایی خائن بوده و هستند. مخصوصا با توجه به این نکته که ملت تورک در ایران قریب به ١٢٠ سال معروض به نسلکشی ملی و زبانکشی دولتی بوده، به رسمیت تورکی در ایران پایان داده شده، نظام تحصیلی تورک ممنوع گشته، و خواست رسمیت دوبارهی زبان تورکی و تاسیس دوبارهی نظام تحصیلی تورک به یک مطالبهی ملی و همهگانی تورک تبدیل شده است.
١١-
در روزگار ما ارزیابی و تحقق حقوق و مطالبات گروههای ملی و از جمله ملت تورک ساکن
در ایران مانند رسمیت دوبارهی زبان تورکی و برپایی دوبارهی نظام تحصیلی تورک،
باید بر اساس عرف و سنن تاریخی و واقعیات دموگرافیک و حقوق بشر و منشورها و
کونوانسیونهای بین المللی و غیره انجام پذیرد، نه بر اساس روایات و داستانها و
افسانههای مذهبی. در این راستا ملعبه کردن اسلام برای پیش راندن آجنداهای ضد تورک
شعوبی و ناسیونالیسم افراطی فارسی توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، مخصوصا روحانیون
شیعه مانند قریشیها میباید به شدیدترین وجه ممکن و در درجهی اول توسط اسلامگرایان
تورک محکوم شود. همچنین است اقدامات تحریک کنندهای مانند برگذاری گردهماییهای
ترویج زبان فارسی در شهرهای تورکنشین که به همه حال و به هر طریق ممکن میباید به
آن اعتراض و از برگذاریشان ممانعت به عمل آورد و یا مختل کرد و خاتمه داد.
پایان
توضیحات
سیر ماجرای نخستین کونگرهی زبان فارسی در تورکایلی بر اساس چهار گزارش:
در اواخر سال ١٣٠٤ در زمان فرماندهی وقت لشکر آزربایجان محمد حسین خان آیریم به فرمان او یک کومیسیون هشت نفره، در موضوع ترویج زبان فارسی در آزربایجان و ریشهکن کردن تورکی از آن در استانداری تبریز تشکیل شد. مشایخی رئیس، جهانشاهی نایب رئیس، میر عبدالحمید خان غیاثی کاتب، نیکجو مباشر؛ محمدعلی صفوت و دوکتور رفیع امین از اعضای این کومیسیون بودند. هر چند همهی اعضا زبان فارسی را زبان ملی تورکها و زبان اصلی آزربایجان میدانستند، اما محمدعلی صفوت تلاش کرد نظر خود مبنی بر لزوم یکسانسازی و ترویج زبان و ادبیات فارسی در آزربایجان به وسیلهی روشهای نرمافزاری مانند فرهنگ و فرهنگییان به جای روشهای سختافزاری مانند تشدید و تحکم ماموران اعزامی از تهران را به دیگر اعضای کومیسیون بقبولاند. اما کومیسیون نظرات وی را قبول نکرد و تصمیم به تشکیل یک کونگره در تبریز گرفت. کومیسیون موظف به آماده کردن مراسم افتتاح کونگره شد.
بنا به ادعای نشریهی فارسیزبان «تبریز»، چاپ تبریز که صفحات خود را به نشر مذاکرات و مقررات این کونگرهی آینده اختصاص داده بود، فکر دعوت برای برگزاری این کونگرهی خاص آزربایجان در آیندهی نزدیک از سوی برخی از متشبثین و بعضی از علاقهمندان در تبریز آمد و این کونگره به منظور مقابله با نشریات مطبوعات باکو و استانبول که گهگاه مشاهده میشد، و برای خاتمه دادن به زمزمههایی که بیست سال پیش در باکو توسط قلم چند محرر تورک شروع شده بود تشکیل شد.
این کونگره در آغاز قرار بود با نام «کونگرهی آزربایجان» با شرکت نمایندهگانی از مناطق و مراکز مختلف آزربایجان ایران تشکیل شود، اما بعدا نام آن به «کونگرهی ملی فارس» تغییر داده شد. کومیسیون شروع به دعوت نمایندهگان برای شرکت در این کونگرهی تاریخی که در ایران بی سابقه بود از ولایات مختلف آزربایجان کرد. در میان اعضای کومیسیون و در میان لیست نمایندهگان به نام اشخاصی که بنا به سوابق خدمات خود معروف بوده باشند دیده نمیشد. در میان اسامی اشخاصی با صفتهای اصفهانی نمایندهی اسکو و قزوینی نمایندهی مرند و ... وجود داشت. اسامی اعلام شده، طبق اصول جدید ملی دارای القاب مرسوم قدیمی نبودند.
کونگرهی فارس در تبریز با شرکت جمعا ٦٠ نفر با طنطنه تشکیل و با نطق سرتیب آیرم فرماندهی قوای نظامی در آزربایجان افتتاح شد. در مراسم افتتاح، فرماندهان نظامی و امرای برجستهی ایران شرکت و نطقهایی ایراد کردند. دوکتور رفیع خان به ریاست کونگره، آقایان حاجی ذکاء الدوله و غنیزاده به منشیگری انتخاب شدند. گزارشی توسط میر عبدالحمید خان غیاثی در بارهی تاریخ آزربایجان قرائت شد. بنا به این گزارش، زبان ملی آزربایجان همیشه فارسی و زبان پهلوی بوده است. بعد از غیاثی، از طرف محمود خان غنیزاده هم گزارشی در بارهی تاریخ آزربایجان خوانده شد. در این گزارش غنیزاده، از لزوم فارسی بحث میکرد.
این حادثهی مهم در مطبوعات تهران انعکاس بارزی نداشت. صرفا روزنامهی «ناهید» ٣٠ فروردین ١٣٠٥، مقالههایی را به نقل از روزنامهی تبریز در بارهی کونگرهی ملی زبان فارسی تبریز در باب زبان فارسی و زبان اصلی آزربایجان درج کرد. «ناهید» کاریکاتوری بر علیه نشریهی موللانصرالدین منتشر کرد که در آن یک میرزای فارس به افسران تورکیهای که از پشت پرده عملیات موللانصرالدین، تزریق آمپول تورکیت به تبریزیان را نگاه میکنند، میگوید «بیهوده غم نخورید؛ اینها همان تبریزیهایی هستند که اعلامیههای تورکی ارتش اشغالگر تورکیه را بر دیوارها نمیخواندند».
در همان سال در اعتراض به برگزاری این کونگره برای نخستین بار، در
تبریز و دیگر شهرهای اطراف، کارتهای تبریک عید به زبان تورکی چاپ شد و به صفوت (و
شاید دیگر اعضای کومیسیون-کونگره) فرستاده شد.
آزهربایجان قونقرهسی
یئنی قافقاسیا، ٢٩ مارت ١٩٢٦، ١٥ رمضان ١٣٤٤، سایی ١٠، صحیفه ١٦
تبریزده منتشر «تبریز» نام فارسجا قزئتهده اوخودوغوموز بیر مقالهیه نظراً اخیراً گرهک باکی، گرهک ایستانبول مطبوعاتیندا آرا سیرا تصادف ائدهن نشریاتا بیر مقابله اولماق مقصدییله، آزهربایجانین اصلی و تاریخی لسانینین فارسیجا اولدوغونو (؟) اثبات و اعلان ائتمهک اوزهره ایران آزهربایجانینا مخصوص بیر قونقره دعوتی بعضی متشبّثلهر طرفیندهن دوشونولویورموش.
آنلاشیدیغینا گؤره علاقهمند بعض شخصلهر طرفیندهن یاخین گونلهرده
تبریزده انعقاد ائدهجهک اولان بو قونقرهیه آزهربایجانین (ایران آزهربایجانی)
مختلف مرکز و نقطهلهریندهن دهلهگهلهر جمع اولاجاق، بوندان ییرمی سنه اوّل
باکیدا بیر قاچ تورک محرّرینین قلمی ایله باشلایان زمزمهلهره بیر نهایت وئریلهجهکمیش.
تبریزده ملی فارس قونقرهسی
یئنی قافقاسیا، ١٤ نیسان ١٩٢٦، ١ شوّال ١٣٤٤، سایی ١١، صحیفه ١٦-١٥
گئچهن نسخهمیزده «تبریز» قزئتهسیندهن نقلاً تبریزده ایران آزهربایجانینین مختلف نقطهلهریندهن منتخب دهلهگهلهریندهن مرکّب بیر قونقره توپلاناجاغینی یازمیشدیق. مذکور قزئتهنین اخیراً آلینان نسخهلهرینده بو وقعهیه عائد متمّم معلومات وئریلمهکدهدیر.
اوّلجه «آزهربایجان قونقرهسی» نامی ایله توپلاناجاغی خبر وئریلهن بو موسّسهنین اسمی، بو دفعه «ملّی فارس قونقرهسی» شکلینه قونولموشدور. قونقرهنین رسمِ گشاد و افتتاحی ایله مشغول اولاجاق قومیسیون انتخاب ائدیلمیشدیر. ٨ کیشیدهن عبارت اولان بو قومیسیونون ریاستینه آقایِ مشایخی، ایکینجی رئیسلییینه جهانشاهی، کاتبلییینه آقایِ غیاثی و مباشرلییینه آقایِ نیکجو تعیین اولونموشلاردیر.
قزئتهنین معلوماتینا گؤره قومیسیون حالِ حاضر ایراندا نظیرهسی اولمایان بو تاریخی قونقرهنین رسمِ گشاد مراسمینی احضار ائتمهکله مشغول ایمیش. عینی منبعدهن اؤیرهندیییمیزه گؤره شیمدیلیک مختلف آزهربایجان ولایتلهریندهن دهلهگه اولاراق ١٥ آدام انتخاب اولونموشدور. گرهک قومیسیون اعضاسی، گرهک لیستهسی اعلان اولونان دلهگهلهر آراسیندا ایران آزهربایجانینجا سابق خدمتلهری ایله معروف ذوات اسمینه تصادف ائدیلمهمیشدیر. حتّی اسملهر میانیندا اصفهانی، قزوینی صفتلهرینی داشییانلار بیله واردیر. اعلان اولونان اسملهرین یئنی ایران اصولو ایله اسکی لقبلهردهن مستعفی ملّیلهشمیش بیر شکل آلدیغینی دا آیریجا قید ائتمهلیییز.
اوّلجه ده یازدیغیمز وجهله بو قونقرهنین مقصدی آزهربایجانین تورک دئییل، فارس اولدوغونو بوتون جهانا اعلان ائتمهکدهن عبارت ایمیش. دوروپ دورورکهن ایران مفکورهچیلهرینین بؤیله بیر تشبّثه نهدهن لزوم گؤردوکلهرینی تقدیردهن عاجزیز. چونکه صحیفهلهرینی بو مهم قونقرهنین گلهجهک مذاکرات و مقرّراتینی نشر و تعمیمه شیمدیدهن حصر ائدهن تبریز قزئتهسیندهن بیله بو قونقرهنین هانکی مقصد و احتیاجلا دعوت ائدیلدییینی صراحتله اؤیرهنهمییوروز. بو مسالهیه حصر اولونان غیرِ کافی ستونلار بیر تاخیم مبهم و قاریشیق سطرلهردهن باشقا بیر شئی ایفاده ائدهمییور. سونرا بو مهم حادثهنین معهود روشنی –عارف مناقشهسیندهن سونرا- تاهران مطبوعاتینجا بارز بیر انعکاسینا دا تصادف ائتمهدیک.
یالنیز شو قدهرینی سؤیلهیهبیلیریز که تاهراندا انتشار ائدهن «ناهید» نام مزاح قزئتهسی تبریزلیلهرین اعماقینا تورکلوک معجونونو شیرینقا ائدهن «موللانصرالدین»ه قارشی وضعیت آلان بیر فارس میرزاسینین مستهزی طورونو ترسیم ائیلهمیشدیر. موللا نصرالدین عملیاتینی پرده آرخاسیندان سیر ائدهن تورکییهلی ضابطلهره بو میرزا «بیهوده اوزولمهیین. بونلار او تبریزلیلهردیر که تورک اشغال اوردوسونون دووارلارا نصب ائتدیییی اعلانی تورکجه اولدوغو ایچین اوخومویورلاردی» دییور.
موللانصرالدین دهن مقصد، باکیدا انتشار ائدهن مشهور مزاح قزئتهسی موللانصرالدیندیر
که ایران آزهربایجانیندا چوخ سئویلهرهک اوخونویوردو. چونکه اوسکو دلهگهسی
اصفهانیلهر، مرند مرخّصی قزوینیلهرجه آنلاشیلماسا دا، بو مجموعه تبریز، اردهبیل،
خوی، سالماس، ماراغا، قاراداغ، مرهند، خالخال، ساراب، اورمیه (اورمو) و سائره کؤیلوسو
ایله اصنافینین آنا لسانی ایله یازییور، اونون حیاتینی تصویر ائدییور، اونون
آشنا اولدوغو موضوعلار اطرافیندا قلم ایشلهتییور، آزهربایجان خلقیاتیندان
دوغان کؤیلو ذوقونون خلق ائتدییی مزاح نکتهلهرینی بویوک بیر وقوف و مهارتله قوللانییوردو.
ایران آزهربایجانی یالنیز موللانصرالدین دئییل، قافقاسیادا چیخان بوتون تورکجه قزئته
و مطبوعاتی داخی اوخویوردو. باکی قزئتهلهرینین ایران اختلالی اوزهریندهکی
احرارانه تاثیری، تاهران مطبوعاتیندان آز اولمامیش، هله تبریز حرکتلهری بو
مطبوعاتین چوخ مهم تاثیرلهری آلتیندا قالمیشدیر.
آزهربایجاندا فارس قونقرهسی
یئنی قافقاسیا، ٢٧ نیسان ١٩٢٦، ١٤ شوّال ١٣٤٤، سایی ١٢، صحیفه ١٥
فارس قونقرهسی «تبریز» قزئتهسینین وئردییی متمّم معلوماتا نظراً مطنطن صورتده آچیلمیشدیر. قونقره آزهربایجانین قطعاتِ عسکریهسی قوماندانی طرفیندهن ایراد اولونان بیر نطقلا آچیلمیشدیر. افتتاح مراسمینه تبریزدهکی بویوک ایران امراسی و عسکری قوماندانلاری اشتراک ائیلهمیشلهردیر.
قونقرهنین ریاستینه دوقتور رفیع خان، حاجی ذکاء الدوله ایله غنیزاده بهیلهر داخی کاتبلییینه انتخاب اولونموشلاردیر. میر عبدالحمید خان غیاثی طرفیندهن آزهربایجان تاریخینه عائد بیر راپور قرائت اولونموشدور. بو راپورا نظراً ملّی آزهربایجان لسانی دائما فارسی و پهلوی لسانی اولموشدور. غیاثیدهن سونرا محمودخان غنیزاده طرفیندهن داخی آزهربایجان تاریخینه عائد بیر راپور اوخونموشدور. بو راپوروندا غنیزاده فارسجانین لزوموندان بحث ائیلهمیشدیر. قونقرهیه مجموعی ٦٠ اعضاء اشتراک ائیلهمیشدیر.
تاریخ فرهنگ آذربایجان (با فوائد ادبی).
محمّدعلی صفوت.١-٣-٢٩، چاپخانهی قوم. ص ١١٤
در زمان فرماندهی سرتیپ آیریم در باب ترویج زبان فارسی در استانداری
کومیسیونی تشکیل شد. نگارنده و مرحوم دوکتور رفیع امین عضویت داشتند. کومیسیون را
به نظریهی خود مذعن و قانع نمود، ولی در عمل به تشکیل کونگره تصمیم شد و معمول
گشت. سرتیپ هم در آن کونگره حضور یافت و نطقها ایراد گردید. در نتیجه همان سال
عکس العملی به ظهور رسید که سابقه نداشت. در ایّام عید نوروز چند فقره کارت
تبریک چاپی از شهر و اطراف به نگارنده رسید که به لغت تورکی نوشته بودند.
اعضای کومیسیون و اعضای مدیریت کونگرهی ملی فارس در تبریز ١٣٠٣
اعضای کومیسیون برای تشکیل کونگره: مشایخی- ریاست، جهانشاهی-نائب رئیس،
میر عبدالحمید خان غیاثی - کاتب
نیکجو –مباشر، دوکتور رفیع خان (رفیع امین)-عضو، صفوت- عضو
اعضای مدیریت کونگره: دوکتور رفیع خان (رفیع امین)- ریاست، میر عبدالحمید
خان غیاثی-مدیر، حاجی ذکاء الدوله- کاتب، محمود غنی زاده-کاتب
سرلشکر محمدحسین آیرُم (آیریم): متولد باکو. از آغاز کنندهگان اصلی و مجریان اولیهی سیاست دولتی نسلکشی ملی تورک و زبانکشی تورک در دورهی سردار سپه-رضا شاه. نخستین کونگرهی ملی فارس در تبریز به دستور او تشکیل شد. آیریم آزربایجان را شایستهی زندهگی در قرون وسطی حتی عصر حجر میدانست. وی توصیه میکرد دولت ایران در آزربایجان صرفا مدارس ابتدائی فارسیزبان تاسیس کند تا امر فارسسازی کودکان تورک سریعتر انجام پذیرد. وی همچنین خواهان انحلال کلیهی مدارس متوسطه در آزربایجان بود، زیرا به گمانش این مدارس جوانان تورک را سیاسی و مخالف دولت میکردند.
سعیدخان سراج میر تبریزی معروف به حاجی ذکاء الدوله: کاتب اولین کونگرهی ملی فارس در تبریز. رئیس معارف آزربایجان به مدت یک سال در ١٩٢٠، سراجمیر در دوران ریاست خود، مدرسه ملی فارس علم و ادب را در تبریز بنیان نهاد. مدتی به کار قضاوت پرداخت. در دورهی چهاردهم مجلس شورای ملی، ریاست انجمن نظارت بر انتخابات را برعهده گرفت. و سال ١٩٤٨ یک سال شهردار تبریز بود. شیفته و دارای اطلاعات جامعی در ادبیات فارسی بود.
دوکتور رفیع خان امین تبریزی: رئیس نخستین کونگرهی ملی فارس در تبریز، پدرش حاج میرزا شفیع امینالتجار اصفهانی از بازرگانان تراز اول ایرانی در استانبول، و برادر کوچکترش میرزا محسن معتمدالتجار از مشروطهخواهان بود. برای تحصیل در رشتهی پزشکی به بیروت و سپس سوئیس فرستاده شد. پس از پایان تحصیلات به تبریز بازگشت و به طبابت مشغول شد. در دورههای دوم و چهارم و ششم نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی بود.
میر عبدالحمید خان غیاثی تبریزی. یک مشروطهطلب و در مسالهی ملی ظاهرا در خط کسروی بود. کسروی میگوید در تبریز در کتابخانه «آزربایجان» واقع در مغازههای مجیدالملک که کتابهای مصری و اوروپایی میفروخت با سه مشروطهخواه دیگر، سید میر عبدالحمید غیاثی، موللا آقا میرزا باقر (طلیعه) و آقا میرزاعلی هیئت هفتهای دو بار باهم مینشستند، از كتابها و ماهنامههای مصری (الهلال و المقتطف) میخواندند و از حال تهران و دیگر جاها آگاهیهایی بدست میآوردند. بنا به کسروی بعدها این سه تن از دشمنان کسروی شدند.
محمود غنیزاده سلماسی: غنیزاده در عنفوان جوانی که در غرب آزربایجان میزیست، به هویت ملی تورک باور داشت. پس از سفر به شمال آزربایجان و مشاهدهی انفجاری که در نشریات و مدارس تورکی در آن خطه پس از انقلاب ١٩٠٥ روسیه پدیدار شده بود، احساسات ملی تورک در او به حرکت در آمد. در بازگشت از جمله در انتشار روزنامهی فارسی-تورکی فریاد به سال ١٩٠٧ شرکت کرد. خطابهی تورکی وی (یاشاسین تورک جوانلاری!) محصول این دوره است. با رفتن به تبریز در سال ١٩٠٨ و همکاری نزدیک با انجمن ایالتی آزربایجان، تحت تاثیر هویت ملی ایرانی و زبان ملی فارسی که انجمن تبریز مدافع آن بود قرار گرفت. با مهاجرت به برلین در سال ١٩١٨ که در آن دوره کانون آریاگرایان و باستانگرایان تورکستیز بود و با پیوستن به حلقهی تبریزیهای مانقورت (تقیزاده، امیرخیزی، ایرانشهر، اسماعیل یکانی، رضا افشار، رضا تربیت .... گرد آمده در اطراف مجلههای کاوه و ایرانشهر...) به مواضع اولیهی خود پشت کرد و به یک پانایرانیست ضد تورک مبدل شد.
محمدعلی صفوت تبریزی: از فعالین مشروطهطلب، از گروه موسوم به آزادیخواهان و دموکراتهای آزربایجان و از رهبران جنبش آزادیستان. صفوت یک «آزربایجانگرای ایرانگرا» بود. «زبان فارسی را زبان ملی» خود میدانست و به لزوم یکسانسازی زبانی (توحید لسانی) و تعمیم زبان فارسی در ایران، یعنی ریشهکن کردن زبان تورکی و فارسسازی تورکها معتقد بود. اما بر عکس آزربایجانگرایان پانایرانیست، که تمایلات فارسگرایانه و عقاید ضد تورک، ضد مساوات و ضد عثمانلی شدید داشتند و خواستار استفاده از روشهای رادیکال و خشونتآمیز سختافزاری برای فارسسازی سریع ملت تورک و نسلکشی ملی و زبانی وی بودند، آزربایجانگرایان ایرانگرا مانند صفوت خواهان اِعمال دیپلوماسی و اتخاذ روشهای فرهنگی و تربیتی نرمافرازی برای وصول به همان هدف؛ و مخالف سیاستهای خشن و رادیکال بودند. زیرا به نظر آنها اینگونه سیاستهای خشن نتیجهی معکوس داده و به هدف مطلوب که گسترش زبان فارسی و ریشهکن کردن زبان تورکی است ضرر میرساند.
ممنوع ساختن زبان تورکی و آموزش به تورکی ، تحمیل زبان بیگانهی فارسی بر تورکها به منظور فارسسازی آنها و تبدیل زبان فارسی به یک زبان رسمی انحصاری و تحمیلی قاتل
پس از کودتای رضاخان-دورهی پهلوی
اسناد دولتی در بارهی منسوخ کردن زبان تورکی و فارسسازی اجباری تورکها
توسط مدارس فارسیزبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html
سخنرانی تقیزاده در مجلس: همه چیز باید فارسی باشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_27.html
انتقاد از سید حسن تقیزاده به سبب توصیهی او به فارسسازی تورکها
در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_26.html
شعار فارسی کردن ایران تقیزاده و اعتراض حاج محمدجعفر افشار کنگاوری
به آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_92.html
تکلم به لهجهی اجنبی تورکی اکیداً ممنوع است. با زبان شیرین فارسی
صحبت کنید!
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_4.html
یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و
قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_30.html
جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان
چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html
خانم معلم و صندوق جریمهی تکلم به زبان تورکی، حکایتهای شهربانو-زن
متولد ماکو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html
سندی از ممنوعیت تئاتر تورکی در تهران، بزرگترین شهر تورکنشین در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_13.html
قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html
بخشنامهی ادارهی فرهنگ آزربایجان برای رایج ساختن نام و هویت قومی
آذری و آذربایجانی به جای تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_12.html
در دورهی جمهوری اسلامی
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئلهی خط و زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_14.html
ممنوع کردن خط لاتین تورکی: کومدی ـ تراژیکی دیگر از قومیتگرایی فارسی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_24.html
مصوبهی حکومت احمدینژاد در بارهی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری
زبان و ادبیات تورکی در دانشگاهها
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_31.html
یکی بر سر شاخ، بن میبرید و یا یونسی دستیار رئیس جمهور و بطحایی وزیر
آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سیا هستند
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_26.html
خط قرمز فارسی برای عبور کردن است و ضرورت تشکیل «تورک ائولهری- ائل
ائولهری» و «شورای سراسری تورکتباران فارسیزبان»
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_18.html
از کونگرهی ملی فارس در تبریز-١٩٢٦
تا کونگرهی ترویج زبان و ادب فارسی در اورمیه-٢٠١٩
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_24.html
٧-نسلکشی زبانی تورکی در ایران:
اعلامیهی جهانی حقوق زبانی Universal Declaration of Linguistic Rights
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_14.html
مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسلکُشی زبانی و زبانکُشی دولتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html
سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html
هویتپروری و برابریخواهی ملی تورک، مبارزهای علیه نژادپرستی،
نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html
ناسیونالیستهای افراطی فارس و پانایرانیستها، از چپ و راست و بنیادگرا
و ... نازیستهای ایران و خاورمیانهاند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post.html
کانون مبارزه با نژادپرستی و تورکستیزی در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_10.html
نهای به آن چشمهای مهربان و پر امید
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_35.html
آقای آیت الله، شما چرا تورکی یاد نگرفتهاید؟!
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_28.html
تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_23.html
بهار تورکیزبانان ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post.html
زنده باد اسپانیایی در آمریکا- مرده
باد تورکی در ایران، مناظرهی داوطلبان دموکرات نامزدی ریاست جمهوری در آمریکا
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/06/blog-post_29.html
[1] «شیعهی امامی» عملا مذهب –دین ملی
فارسی و آلوده به بلکه محصول تعصبات قومی و تمایلات شعوبی است و برای تورکان،
مانند کلیسای گریگوری ارمنی، مذهب-دینی غیر خودی است. مفهوم «ولایت فقیه» نیز،
بدعتی در امتداد بدعت «بابیت» است. نوع تورکی و یا خودی-بومی تشیع دوازده امامی
متشرعه، «مذهب جعفری» است که در آن بدعتهایی مانند عصمت امامان، ولایت فقیه، صنف
روحانیون و ... وجود ندارد. نمایندهگان ولایت فقیه در مناطق تورکنشین را باید
مانند هئیتهای میسیونری مسیحی در مناطق تورکنشین، نهادهایی دولتی در راستای
سیاستهای استعماری و توسعهطلبانهی فارسی ارزیابی کرد.
[2] این روایت که مربوط به حدود دویست سال بعد از پیامبر اسلام است از نظر تاریخنگاری علمی صحت ندارد. بنا به علم تاریخ مودرن، به جز بخش بسیار اندکی از احادیث و روایات، اکثریت مطلق آنها شامل احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم، فاقد سندیت، تاریخیت و اعتبار بوده، غیر قابل قبول؛ افسانهای و تذکرهای، سرهم بندی شده در زمانهای متاخر، نادرست و ساختهگی هستند. بویژه روایات شیعی به سبب سیاسی و آلوده بودن با تعصبات و تمایلات شعوبی و عجمیت، از این جهات مخدوش و معیوباند. علاوه بر راویان، پایهی دیگر اعتبار این روایت، یعنی معصومیت امام هم یک اعتقاد دینی بوده و جایی در علم مودرن ندارد. به واقع مفهوم عصمت بویژه عصمت امامان شیعی، در منابع اولیهی اسلامی وجود نداشته و بدعتی وارد شده به تعالیم اسلامی از دین زرتشتی و ... است.
No comments:
Post a Comment