کتاب «اتحاد اسلام» شیخ
الرئیس قاجار تبریزی و دعوت او به قبول سیادت و مرجعیت سلطان عثمانلی برای تمام
مسلمانان مخصوصا شیعیان
مئهران باهارلی
شخصیت تورک شاهزاده شیخ الرئیس ابوالحسن میرزا قاجار تبریزی، نوهی فتحعلیشاه قاجار، روحانی، خطیب، ادیب و از چهرههای سیاسی دههی آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم به دورهی مشروطیت، مولف یکی از نخستین کتابها در دفاع از پروژهی اتحاد اسلام عثمانلی به زبان فارسی بنام «اتحاد اسلام» است[1]. کتاب اتحاد اسلام شیخ الرئیس قاجار تبریزی از لحاظ تاریخ مفکورهی اتحاد اسلام، نواندیشی دینی تورک، و بسترسازی ناسیونالیسم تورک در میان تورکان ساکن در ایران دارای اهمیت است. اهمیت دیگر این کتاب آن است که شیخ الرئیس قاجار تبریزی در آن با تابوشکنی ضربههایی اساسی به بنیان شعوبیسم و صفویسم وارد آورده است. از جمله:
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی در عدول
از سنت غالب شیعه، با احترام از شیخین – ابوبکر و عمر، نام میبرد و آنها را «شیخین
رضی الله عنهما»، و خلیفهی دوم را «عمر رضی الله عنه» مینامد.
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی من غیر
مستقیم میگوید اعتقادات مذهب شیعه که دولت عرفی را نامشروع میشمارد با ادارهی
دولت و ملکداری تناقض دارد، و مقامات قاجاری دخالت صنف روحانی را مانع پیشرفت
امور حکومتی و دیوانی میدیدند.
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی عوام شیعه
را و به واقع خواص آنها را سرزنش میکند و میگوید آنها از فوائد عامه و مصلحت
عمومی و مناسبات مشترکه بیخبرند، پیرو اخلاق علی نیستند، قدر کلمهی واحده را
نمیدانند. حتی مغلوبیت و محو و نابود شدن اهل سنت، باعث خوشحالی و مسرت آنها [عوام
شیعه] میشود.
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی میگوید
استانبول سر اسلام است، اما این غافلین [عوام شیعه] حتی راضی هستند استانبول توسط
خارجیان [دول اوروپائی] اشغال شده و بیرق کفر در آن برافراشته شود. اما آنها
نمیدانند که حرمت حرم مسلمین و شوکت شعائر و آداب آنها صرفا در زیر سایهی
سلاطین عثمانلی و قدرت پرچم عثمانلی موجود است.
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی سلطان
عبدالحمید دوم عثمانلی را به دفعات ستوده تمجید میکند و او را سلطانی روشنفکر،
با افکاری صحیح، هوشمند، ژرفاندیش و فصیح، بافراست؛ و دارای مقام خلافت عظمای کل
مسلمانان و یگانه پناهگاه مسلمین ﻭ عامل اتحاد آنان میخواند.
- شیخ الرئیس قاجار تبریزی میگوید علمای مسلمانان مخصوصا شیعیان مستقر در اماکن متبرکه و عراق عرب میباید سلطنت علیه عثمانیه را به عنوان مرجعیت خود و مقام خلافت کبرای کل مسلمانان قبول کنند و شیعیان قفقاز و هندوستان هم با اندیشهی اتحاد اسلام عثمانلی همسو و همکار شوند.
سه ایدئولوژی، سه حرکت ملی، سه ساختار دولتی:
برای درک اهمیت کتاب اتحاد اسلام شیخ الرئیس قاجار تبریزی لازم است جریانات ایدئولوژیک-سیاسی عمدهی حاکم بر نخبهگان و سیاسیون آن برهه در ایران قاجاری را شناخت.
در اواخر قرن نوزده-اوائل قرن بیستم، تورکان ساکن در
تورکایلی، ایران قاجاری و قفقاز یعنی اوغوزهای غربی، با سه جریان سیاسی-ایدئولوژی
مواجه شدند که به نوبهی خود سه هویت ملی (ملت ایران، ملت تورک، ملت آزربایجان)
و سه ساختار دولتی (دولت مودرن مشروطه-پهلوی-جمهوری اسلامی ایران، دولت جمهوری
خلق آزربایجان در قفقاز و دولت تورک اتحاد در تورکایلی، جمهوری سوسیالیستی
آزربایجان) و سه حرکت سیاسی ملی (پانایرانیسم-ناسیونالیسم ایرانی، حرکت ملی
تورک، حرکت ملی آزربایجان) و تاریخنگاری-روایت تاریخی (روایت-تاریخنگاری ایرانی،
روایت-تاریخنگاری تورک-علمی، روایت-تاریخنگاری آزربایجانی) را ایجاد کردند که
امتداد آنها تا به امروز وجود دارد.
جریان نخست مرکب از روندهای اصلاحات قاجاری، جدیدیلیک در جهان تورکیک و اتحاد اسلام عثمانلی بود. این جریان که با هدف جستجوی علل عقبماندهگی و تلاش برای رفع ذلت ملل و اقوام تورکیک آغاز شد با پایان دادن به فاناتیسم اسلامی و فرقهگرایی-سکتاریسم شیعی و عثمانلیستیزی، تورکهای ساکن در تورکایلی، ایران قاجاری و قفقاز را دوباره در بستر تاریخی و طبیعی خود جهان تورک قرار داد، باعث کشف دوبارهی آناتولی – عثمانلی توسط آنها، و اتحاد عملی دولتین تورک قاجار و عثمانلی در بسیاری از عرصهها از جمله اصلاحات اجتماعی و سیاسی و اتخاذ مواضع مشترک دیپلوماتیک در امور بین المللی شد. در عرصهی هویت ملی این جریان پس از چند دهه چپ و راست زدن و صرف انرژی در وادی «ملت عثمانلی» و «امت مسلمان»، نهایتا به تورکگرایی رسید و منجر به تشکل هویت ملی تورک به معنای مودرن در میان اوغوزهای غربی و در این میان تورکان ساکن در تورکایلی، ایران و قفقاز شد. در عرصهی ساختار دولتی این جریان منجر به تاسیس دولت تورک «جمهوری خلق آزربایجان» در قفقاز و دو هفته بعد از آن «دولت تورک اتحاد» در تورکایلی به سالهای جنگ جهانی اول به صدارت قهرمان ملی تورک-رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه گشت. به روزگار ما «حرکت ملی تورک» محصول و ادامهی طبیعی-تاریخی این جریان است. روایت تاریخی-تاریخنگاری این جریان روایت-تاریخنگاری تورک نام دارد که در میان این سه، تنها روایت-تاریخنگاری علمی است.
جریان دوم که محصول و برآیند و به مدیریت مشترک ازلیان بابی، پارسیان هندوستان، باستانگرایان آریایی، شعوبیان شیعی، مشروطهطلبان انگلیسی، مراکز ماسونی، وارثان ذهنیت صلیبی در اوروپای استعمارگر و مانقورتیسم تبریزی-مانقورتیسم قفقازی بود، در آغاز قرن بیستم معروف به انقلاب مشروطیت ایران شد. این جریان که هدف مشخص پایان دادن به سلسلهی قاجار و حاکمیت تورک بر ایران، و تورکزدائی از آن را دنبال میکرد در عرصهی هویت ملی منجر به تشکل هویت ملی ایرانی بر مبنای زبان فارسی-ملت ایران فارسزبان، تاریخ پارسی، زرتشتیگری و نژاد آریایی (پانایرانیسم)، آغاز تورکستیزی رسمی و نهادینه در ایران، و به عنوان زائدهای فرعی هویت قومی آزربایجانی شد. این جریان در عرصهی ساختار دولتی منجر به اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجار، تاسیس دولت مشروطه، کودتای سردار سپه و در نهایت ساقط نمودن دولت قاجاری و تاسیس دولت پهلوی شد. به روزگار ما پانایرانیسم، ناسیونالیسم افراطی فارسی، متولیان مذهب شیعه، دولت جمهوری اسلامی ایران، آزربایجانگرایی ایرانگرا و آزربایجانگرایی پانایرانیستی وارث و ادامهی طبیعی-تاریخی این جریان هستند. روایت-تاریخنگاری این جریان، روایت-تاریخنگاری ایرانی نام دارد که بسته به مورد غیر علمی- ضد علمی است.
جریان سوم که ریشه در قفقاز و روسیه داشت در اشکال آنارشیسم و سوسیال دموکراسی و کومونیسم و بولشویسم در قالب گروههای افراطی هرج و مرج طلب و قانونستیز و تروریست مجاهدان مشروطه و فدائی و اجتماعیون عامیون و ... ظهور کرد، به جریان دوم یعنی مشروطهطلبی انگلیسی پیوست و جریان ضد تورک چپ ایرانی را آفرید، و عامل اصلی بسط فرهنگ خشونت و جو ترور و جنگ داخلی و هرج و مرج برای تضعیف دولت قاجار شد. این جریان با سقوط امپراتوری تزاری این بار تحت حمایت روسیهی بولشویک همچنان تاثیرات مخرب خود را ادامه داد. از جمله در عرصهی هویت ملی در دههی ١٩٣٠ منجر به ایجاد هویت ملی آزربایجانی بر اساس قفقازیت و ضد تورک-ضد عثمانلی بودن توسط استالین، سد کردن روند ملت شونده گی تمام اوغوزهای غربی ساکن ایران، سد کردن تشکیل مفهوم وطن تورک مرکب از تمام مناطق تورکنشین در شمال غرب ایران –تورکایلی، ایجاد یک تاریخنگاری ضد تورک و استعماری بر مبنای جوغرافیای آزربایجان، و در عرصهی ساختار دولتی منجر به ایجاد «حکومت ملی آزربایجان» در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم شد. به روزگار ما چپ ایرانی و آزربایجانگرایی استالینیستی و «حرکت ملی آزربایجان» وارث و ادامهی این جریان است. روایت -تاریخنگاری این جریان، روایت-تاریخنگاری آزربایجانی نام دارد که بسته به مورد غیر علمی- ضد علمی است
موضع و جایگاه شیخ الرئیس قاجار تبریزی
شیخ الرئیس قاجار تبریزی در مقاطع گوناگون حیات خود، تماسهای بسیار و تاثیرپذیریهایی مهم از جریان دوم که در انقلاب مشروطیت ایران مجسم شد داشت، از جمله: فارسینویسی، پارسی سرهگرایی (این دو به سبب پدیدهی «مانقورتیسم تبریزی»)، حشر و نشر با هندوستان و سران پارسی آنجا، مناسبات با میرزا ملکوم خان، بابیان ازلی، مجامع فراماسون، همکاری با طرفداران اتحاد اسلام نوع ایرانی ضد قاجار -سید جمال الدین افغانی در جمعیت اتحاد اسلام، مشروطهطلبان انگلیسی، انجمن تروریستی و ضد قاجار آزربایجان، ...). به نحوی که بسیاری از وارثان این جریانات (بهائیها، روحانیت شیعه، ناسیونالیستهای فارس، پانایرانیستها، ....) شیخ الرئیس قاجار تبریزی را منسوب به جریان و حرکت خود میدانند.
اما واقعیت آن است که وجه اتّحاد اسلامگرایی و عثمانلیگرایی شیخ الرئیس قاجار تبریزی آن چنان قوی است که این تاثیرپذیریها و همسوئیها را به حاشیه رانده و ناچیز و خنثی میکند. در نتیجه به واقعیت نزدیکتر خواهد بود اگر شیخ الرئیس قاجار تبریزی را شخصیتی در بستر جریان اصلاحات قاجاری، جدیدیلیک جهان تورکیک و اتّحاد اسلام عثمانلی طبقهبندی کرد. به ویژه آنکه شیخ الرئیس قاجار تبریزی حفظ دولتین قاجار و عثمانلی را واجب میدانست و تلاش ساده لوحان برای براندازی آنها را فتنه میخواند، امری که هدف اصلی طیفهای گوناگون مشروطهطلب بود:
عموم تبعهی دول اسلامیه را ترغیب و تشویق باید کرد که وقایهی شؤون و حفظ ناموس و شرف دولت متبوعه و سلطنت حاضره را لازم الرعایه دانسته، طبعاً و طوعاً شوکت سلطان را بخواهند و آسایش را در ظل سلطنت بدانند و پارهای سادهلوحان را تنبیه باید کرد که از اقدامات وهنآمیز فتنهانگیز متحرز باشند. الفتنه اشد من القتل. ص ٥٩-٦٠
اهمیت تورک، شاهزادهی قاجاری، تبریزی و روحانی شیعی بودن شیخ الرئیس قاجار تبریزی
عثمانلییان به سبب چندجنبه بودن شیخ الرئیس قاجار تبریزی - یک شخصیت تورک، یک شاهزادهی قاجاری، یک تبریزی و یک روحانی شیعی بودن - قبول پروژهی اتحاد اسلام توسط او را بسیار باارزش و مفید میشمردند:
-قاجار بودن شیخ الرئیس قاجار تبریزی تمایلات عثمانلیگرایی وی را توجیه و تشدید میکند. زیرا قاجاریان علی القاعده عثمانلی دوست بودند. عثمانلیدوستی قاجاریان به دورهی مظفرالدین شاه و سلطان عبدالحمید ثانی، مناسبت دولتین قاجار و عثمانلی را عملا به یک ملت-یک دولت متحول کرده بود. عثمانلییان قاجاری بودن مبلغ اصلی اتحاد اسلام در میان شیعیان یعنی شیخ الرئیس قاجار تبریزی را عاملی برای تسریع و تشدید نزدیکی هم قاجارها و هم شیعیان در آن واحد به عثمانلی میدیدند.
-روحانی شیعه بودن شیخ الرئیس قاجار تبریزی مهم بود، زیرا شیعه در دوران شاه اسماعیل اول-شاه تهماسب و مخصوصا شاه عباس اول گام به گام تبدیل به یک دین ملی فارسی و ایدئولوژیای ضد تورک و ماشهی اوروپای صلیبی برای ضربه زدن به مسلمانان و تورکان و تحقق دسیسه ها و مطامع استعماری آنها در منطقه شده بود. روحانیون شیعه نیز به عنوان متولیان این دین فارسی، همیشه و از جمله در دورهی مشروطیت آتش بیار معرکهی دشمنی شیعه-سنی و عثمانلیستیزی بودند. هر چند نادرشاه به طرزی بسیار رادیکال در همهی عرصهها هدف تضعیف شیعه و متولیان آن صنف روحانیت شیعه را دنبال میکرد، اما اصلاحات و تدابیر و افکار وی در این عرصه نواندیشی دینی یک فرد بروندین بود. حال آنکه اکنون شیخ الرئیس قاجار تبریزی یک روحانی عالیرتبهی شیعه، با پیوستن به اتحاد اسلام عثمانلی علنا و با صدای رسا از شیعه قداستزدایی، و سیاست عملی آن را در ایجاد و تشدید واگرایی و تخاصم بین مسلمانان نقد، و نارسائی اعتقادات شیعی در عرصهی دولتمداری را بیان کرده، سلطان عثمانلی را خلیفهی همهی مسلمین و در این میان شیعیان میشمرد. بنابراین افکار و نظرات شیخ الرئیس در این عرصه نواندیشی دینی یک فرد دروندین است.
-تبریزی بودن شیخ الرئیس قاجار تبریزی مهم بود، زیرا تبریز مرکز ایالت آزربایجان به دلائل گوناگون در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم مخصوصا سالهای انقلاب مشروطیت-جنگ جهانی اول تبدیل به پایگاهی ضد تورک -از جمله کانون ناسیونالیسم ایرانی، تبلیغ فارسی به عنوان زبان ملی تورکها، تروریسم مشروطه و ازلی، دسیسههای ضد قاجاری، مانقورتیسم قفقازی و مرکز عملیات گروههای مسلح اولتراناسیونالیست ارمنی بر علیه تورکان عثمانلی و قفقاز و ایران، و مخصوصا حسیات ضد عثمانلی .... شده بود.
نخستین کتاب به فارسی در دفاع از اتحاد اسلام عثمانلی
اصطلاح «اتحاد اسلام» در عنوان کتاب شیخ الرئیس قاجار تبریزی به معنی «اتحاد مسلمین» است و نه اتحاد و ادغام و یکسانسازی مذاهب و فرق اسلامی. زیرا در آن دوره «اسلام» در زبان تورکی و لهجهی عثمانلی آن علاوه بر دین اسلام، به معنای مسلمان، و «اسلاملار» به معنی مسلمین هم بکار میرفت. در ترجمهی این مفهوم به صورت «پاناسلامیزم» به زبانهای اوروپایی هم اسلام به معنی مسلمانان است. در نتیجه پاناسلامیزم به معنی اتحاد بین مسلمانان است و نه به معنی اسلامگرایی که پدیده و مفهوم دیگری به معنی بازگشت به اسلام اصلی فرضی و سلفی و تاسیس دولتها بر اساس شریعت اسلام و دولت دینی است. با این وصف شیخ الرئیس قاجار یک «اتحاد اسلام»چی- پاناسلامیست بود و نه «اسلام»چی و یا اسلامگرا.
اصطلاح اتحاد اسلام (İttihâd-ı İslâm) برای نخستین بار توسط «نامیق کمال» شاعر ملی تورک در نشریهی حریت به تاریخ ١٠ مه ١٨٦٩ بکار رفته است. چهار سال بعد در ١١ اکیم ١٨٧٣ کاتب ضوابط محکمهی تجارت بحریهی عثمانلی «اسد افندی»، این اصطلاح را در عنوان یک رسالهی تورکی بنام «صدای اتحاد اسلام» بکار برد. نیم قرن بعد در دورهی ژؤن تورکها به هنگام رواج دوبارهی مفهوم اتحاد اسلام، نشریهای به نام «اتحاد اسلام» منتشر و کتابهایی هم با این عنوان تالیف و چاپ شد، مانند کتاب «اتحاد اسلام و آوروپا» تالیف «عزمزاده رفیق» به عربی که توسط ابراهیم خلیل به تورکی ترجمه شد (١٩٠٩)، کتاب «اتحاد اسلامین ماضیسی، حالی، ایستیقبالی» تالیف «جلال نوری» (١٩١٣)؛ «اتحاد اسلام و آلمانیا» تالیف «جلال نوری» (١٩١٤)، و «اتحاد اسلاما دائر بیر ریساله» اثر «شیخ الاسلام موسا کاظم افندی»، ....
ظاهرا شیخ الرئیس قاجار تبریزی اولین کس است که کتابی فارسی دارای اصطلاح اتحاد اسلام در عنوان آن تالیف کرده است. ٨ سال پس از انتشار کتاب اتحاد اسلام شیخ الرئیس قاجار تبریزی و پنج سال پیش از انقلاب مشروطهی ایران به سال ١٩٠٢ یک شخصیت تورک دیگر بنام محمد کاظم میلانی پسر حاج ابراهیم میلانی، تاجری از شهر میلان –آزربایجان شرقی-تورکایلی، ساکن اسکندریه در مصر کتابی را بارهی عوامل عدم اتحاد مسلمین به زبان عربی بنام «روایة السبب الیقین المانع لإتحاد المسلمین» در ٣٣٠ صفحه منتشر کرد[2]. محمد کاظم میلانی در عنوان کتاب خود اصطلاح رساتر «اتحاد مسلمین» را به جای اصطلاح ذوالمعنین «اتحاد اسلام» بکار برده است.
تَکَوّنِ فکر تالیف کتاب اتحاد اسلام
بنا به نوشتههای شیخ الرئیس قاجار تبریزی در کتاب منتخب نفیس[3] ص ١١٧ اندیشهى تالیف کتاب اتحاد اسلام به سال ١٨٨٦؛ به دورهى اقامت اول او در استانبول باز مىگردد. وی در این کتاب ماجرای مذاکرات خود با جودت پاشا وزیر عدلیهی عثمانلی، رضاپاشا مشیر اکرم و رئیس کومیسیون مهاجرین در بارهی اتحاد اسلام را به تاریخ جمعه، ٢٨ ذی القعده سال ١٣٠٣ (٢٧ آوگوست ١٨٨٦) نقل میکند و میگوید که او حین این مذاکرات آمادهگی خود را به عنوان یکی از روسای روحانی شیعهی اثنی عشری برای تالیف رسالهای مخصوص خطاب به شیعیان اثنی عشری در دعوت از آنها به اتحاد اسلام-مسلمانان بیان کرده است:
«این مغایرت [بین شیعیان و سنیها] که تا به حال پیدا شده است، نتیجهىِ ملاحظاتِ سیاسیه است که در زمانِ صفویه در مقابلِ معاداتِ سلاطینِ عثمانیه، مقابلت در میانِ عمومِ اهالى نشر شده. و الاّ سّب و لعنِ صحابه از ضرورتِ مذهبِ شیعه نیست. و در صورتى که دو سلطان اسلام خود را برابر و برادر مىدانند و وقایهىِ دین را پیشنهادِ خاطر فرمودهاند، اصلاحِ حال و خیالِ جمهورْ، سهلْ مطلبى است. و من خود که یکى از رؤساىِ روحانی شیعهىِ اثنى عشرى گفته مىشوم، عقیدهىِ خود را مىگویم و حاضرم که به همهىِ اهالىِ ملتِ خود برسانم و در ضمنِ رسالهىِ مخصوصه که طبع و نشر نمایم، به اتحاد هیاتِ اسلامیت دعوت کنم که: ای شیعیان اثنی عشری! درست تصور کنید ..... در چنین عصری که ملل اجنبیهی اعادی شریعت نبویه در اعدام اساس متفق الکلمه و متحد القول و با این قوتها و عدتهای فوق التصور بر ماها حمله آوردهاند، تکلیف دینداری و شریعتخواهی ما این است که اصلا از مواد اختلاف سخنی نگوئیم و به مناسبت جهت جامعه به دشمنان دین و عموم معاندین چنان بنمائیم که در حفظ بیضهی اسلام و حمایت حوزهی دین همدست و همداستانیم. در چنین موقعی که کلمتین طیبتین لا اله الا الله و محمد رسول الله در معرض خطر است انصاف باید داد [آیا] سزاوار است که دو ملت اسلامیه به پارهاختلافات مذهبیه بپردازند و به جای تحبّب و وداد، تعصّب و عناد ظاهر سازند؟»
شیخ الرئیس قاجار تبریزی «رسالهی مخصوص خطاب به شیعیان اثنی عشری در دعوت از آنها به اتحاد اسلام-مسلمانان» را که گفته بود حاضر به تالیف آن است، مانند بسیارى دیگر از آثار خود ٨ سال بعد در سال ١٨٩٤ به هنگام اقامت در شهر بمبئی هندوستان تألیف و به چاپ رساند. (نوت خاتمهی کتاب چاپ بمبی: در هیجدهم شهر جمادی الاخری سال هزار و سی صد و دوازده هجری (١٧ دسامبر، ١٨٩٤) در حدود مسقط این کتاب تمام و متکی الختام شد. کاتب ابن عباس مرتضی الحسینی البرقانی در بمبی شهر رجب المرجب ١٣١٢ هجری قمری-مطبعهی گلزار حَسَنی)
قابل ذکر است که شیخ الرئیس قاجار تبریزی تقریبا سی سال پس از تالیف کتاب اتحاد اسلام، در بحبوحهی جنگ جهانی اول و سالمندیاش در اواخر ژانویهی ١٩١٥، یک شعر فارسی دارای اصطلاح اتحاد اسلام در عنوان خود «اتحاد اسلام و وحدت کلمهی دینیه» در ستایش خلیفهی مسلمین، سلطان عثمانلی محمد خامس (پنجم) رشاد سروده است[4]. (تاریخ سرودن این شعر، شیخ الرئیس قاجار تبریزی را به یک شخصیت ملی تورک تبدیل میکند، زیرا به معنی حمایت آشکار او از عملیات نظامی و سیاسی عثمانلی در آزادسازی تورکایلی و دفع تهاجمات و کشتارهای انجام گرفته در غرب آزربایجان توسط جیلولوق است: دو هفته بعد از آزادسازی تبریز توسط اوردوی نجاتبخش عثمانلی در ٩ ژانویهی ١٩١٥؛ چهار هفته بعد از اعلان جهاد میرزا فضل الله ناصحی مجتهد اورومی و میرزا مسیح افشار مجتهد اورومی صدرالشریعه بر علیه دولتین روسیه و بریتانیا به پیروی از اعلان جهاد سلطان عثمانلی در اوائل ژانویهی ١٩١٥؛ دو ماه بعد از شرکت ایرانیان عثمانلی در میتینگ سلطان احمد استانبول، حمایتشان از جهاد سلطان عثمانلی، فرستادن نامه به سفارتخانهها در اعتراض به به دار کشیدن ١١١ تن در اورمیه توسط روسها در ٢٥ نووامبر ١٩١٤؛ و سه ماه و نیم پس از آن فاجعه)
در تفاوتهای اتحاد اسلام نادرشاه افشار و اتحاد اسلامی که شیخ الرئیس بدان معتقد بود
شیخ الرئیس قاجار تبریزی در کتاب اتحاد اسلام علاوه بر دو موضوع اساسی کتاب یعنی پروژهی اتحاد اسلام عثمانلی و لزوم قبول مقام خلافت اسلام سلطان عبدالحمید دوم و تبعیت از او از طرف تمام مسلمانان جهان مخصوصا شیعیان و روحانیون شیعی در ایران و عراق و قفقاز و هندوستان، به مسائل متعدد دیگری، اغلب به صورت مختصر اشاره کرده است. از جمله حقوق زنان و حجاب حجاب و تستر (صفحات ١٩-٢٤)، قصاص شرعی و اعدام (١٤-١٨)، بحث حدوث و قدم قران و جبر و اختیار (٢٨-٢٩)، دخول اصطلاحات فلسفی حکمت یونان و طریقههای متصوفه و اصحاب کشف (٣٢-٣٨)، محاربات داخلهی اسلام (٣٩-٤٥)، ...
نکتهی مهم در این اشارات آن است که نگاه شیخ الرئیس قاجار تبریزی به این موضوعات، عموما نگاهی انتقادی و شکاک و به زیر سوال بردن آنها در بستر تجدید نظر و تغییر و اصلاح در امهات و اصول اسلامی نیست. بلکه بیشتر به توجیه آن چه وجود دارد میپردازد. به عنوان مثال وی میگوید سّب و لعنِ صحابه از ضرورتِ مذهبِ شیعه نیست. یعنی آنکه این سب و لعن صحابه است که دارای اشکال و نقص و نادرست است و میباید ترک شود تا سازگاری و همزیستی بین مسلمانان حاصل گردد. اما خود ضروریات شیعه محتاج تجدید نظر نیست. به عبارت دیگر وی مشکل جوامع مسلمان را خود مسلمانان میداند و نه اسلام بذاتهی و یا تفسیر و قرائتهایی که متولیان آن به نام اسلام کردهاند.
با این وصف شیخ الرئیس قاجار تبریزی مانند سید جمال الدین افغانی، یک روحانی سیاسی بود که از طریق نقد تعصبات مذهبی مخصوصا شیعی، قصد داشت به سازگاری بین تشیع و تسنن برسد. در حالیکه اتحاد اسلام نادرشاه افشار بسیار گستردهتر، عمیقتر و بنیادیتر بود. نادرشاه مذاهب شیعهی امامی و علویگری را بدعتهایی مضر، امهات و ضروریات و اصول آن دو مانند عصمت امامان و حکومت معصوم را نادرست و غلط، و صنف مجتهدین-روحانیون را زائد میدانست و به لزوم از بین بردن هر دو مذهب اعتقاد داشت. نادرشاه صرفا وجود بعضی تفاوتها در عرصهی فروعات غیر ضروری را قبول می کرد و نمایش آنها به عنوان سنن مذهبی را مجاز میشمرد. به همین منظور هم اقدام به ایجاد مذهب پنجم تسنن به نام جعفری (نام دقیقتر جعفری نادری) برای تمثیل این دسته کرد.
پیشنهاد برای عقد میثاق و عهدنامهی اتحاد بین دولتین قاجار و عثمانلی
نوآوریها و تابوشکنیهای شیخ الرئیس قاجار تبریزی در عرصهی سیاسی بسیار بیشتر است. اما در این عرصه هم او عقبتر از نادرشاه افشار قرار دارد. هرچند شیخ الرئیس قاجار تبریزی مانند نادرشاه افشار، سلطان عثمانلی را به عنوان خلیفهی تمام مسلمانان جهان قبول میکرد، اما قائل به حفظ دولتین تورک عثمانلی و قاجار به صورت برابر و برادر- سلطان عثمانلی به مثابهی یک شاه خیّر و سلطان قاجار مانند یک ماه نیّر - بود. در حالیکه هدف غائی نادرشاه ادغام کامل دولت افشاری در امپراتوری عثمانلی، مانند نمونهی خانات تاتار کریمه بود[5]. از این جهت افکار سلطان عبدالحمید دوم در نزدیکی دولتین تورک قاجار و عثمانلی را میتوان در خط و ادامهی افکار نادرشاه افشار شمرد و نه افکار شیخ الرئیس قاجار تبریزی را. زیرا سلطان عبدالحمید دوم ضمن اعتقاد به لزوم حفظ استقلال سیاسی دولت قاجار، اعتقاد داشت که به منظور موفقیت در دفع موثر تجاوزات و تهاجمات نظامی صلیبی-اوروپایی، اوردوی قاجاری باید به اوردوی عثمانلی الحاق شود و یا تحت کونترول فرماندهی واحد سلطان عثمانلی به عنوان خلیفهی مسلمین درآید[6].
با این همه یکی از مثبتترین و دوراندیشانهترین نظرات شیخ الرئیس قاجار تبریزی، پیشنهاد او برای عقد معاهده و میثاق بین سلاطین قاجار و عثمانلی برای تثبیت و تاکید و رسمی نمودن عملی اتحاد و اخوت بین این دو دولت بود. زیرا به نظر او این برادری و دوستی نباید صرفا متکی و مستظهر به حرف و صحبت باشد:
چاره و تدبیری که در اعادهی صحت و ازالهی علت و احیا و ابقای ملت به کار آید و رفع این مرض مزمن را تعهد بتواند کرد جز این نیست که دو دولت قویمه و دو ملت عظیمهی اسلام [قاجار و عثمانلی] در زیر سایهی مسعود و ظل ممدود رایف ملکوت لا الهالا الله محمد رسول الله تجدید مواخات کنند و توکید مصافات و تلافی و تدارک مافات و دفع و رفع آفات... . ص ٥٢
«چه باید کرد؟ نخست به وسیلهی میثاقى درست، بین دو پادشاه دین پناه، توکید مؤاخات شود و تجدید موالات و این معاهده را بهگفتگوهاى سیاسى و حرفهاى سماعى و قیاسى مقایسه نتوان کرد که غالباً به توسط سفراى حیلتساز دولت ملت برانداز، به موقع مذاکره و امضاء مىرسد. و از مقولهی نازککاریها و مکاریهاى دول متحابّه نباشد که در آن حالت که به خون یکدیگر تشنهاند، به سلامتى یکدیگر باده مىنوشند و هورا مىکشند. بلکه محضر این مرابطهی روحانى و معاهدهی ایمانى را حضور روحانیت حضرت رسالت صلى الله علیه و آله بدانند و در تحت شجرهی مبارکهی توحید، اصلها ثابت و فرعها فى السماء، بیت رضوان را اعاده کنند و خدمت ایمان را اراده. و علاوه بر آن خط حرکت رسمى که به اقتضاى حقوق مزاحمه و حدود متاخمهی بین الدولتین، مسلک معمولى است و بالطبع به اصلاحات پولتیک و اصطناعات انتریک مربوط است، رشتهی دیگر در دست بگیرند، "معتصماً بحبل الله" که بى تفرق کلمه، متحد المرام متفق الکلام، در اعلاى کلمهی اسلام بذل مجاهدت نمایند و صرف مساعدت، "اخواناً على سرر متقابلین». ص ٥٨
علی رغم نزدیکی فوق العاده بین دولتین قاجار و عثمانلی تحت حاکمیت مظفرالدین شاه قاجار و سلطان عبدالحمید ثانی عثمانلی، و وجود شرایط بسیار مساعد برای عقد معاهده و قرارداد اتحاد سیاسی و نظامی استراتژیک که شیخ الرئیس قاجار تبریزی هم نوعی از آن را مطرح ساخته بود، این دو سلطان به آن اقدام نکردند (ظاهرا مسئول اصلی در عدم عقد پیمان اتحاد سیاسی-نظامی بین دولتین قاجار و عثمانلی مظفرالدین شاه است). عدم عقد قرارداد اتحاد استراتژیک سیاسی و نظامی بین دولتین قاجار و عثمانلی نتایج فاجعهآمیزی ببار آورد. نخست باعث شد که محمدعلی شاه برای مقابله با حرکت انگلیسی و تروریستی، آشوبطلبانه، قانونستیز، خشونتآمیز و براندازانهی مشروطیت، در نبود پیمان اتحاد با عثمانلی، به ناچار به کومک روسیهی تزاری –دولتی منفور در افکار عمومی ایرانیان- متوسل شود. فاجعهی دوم رد پیشنهاد کومک نظامی آتاتورک برای اعادهی سلطنت سلطان احمد شاه بود. در حالیکه در صورت وجود پیمان همکاری و اتحاد سیاسی نظامی استراتژیک بین دولتین قاجار و عثمانلی، سلطان احمد شاه بی هیچ دغدغهای میتوانست از کومک آتاتورک برای از بین بردن تهدید رضاخان و حفظ حیات دولت قاجار استفاده کند، حتی دولت تورکیه را مجبور به دخالت نظامی برای حفظ دولت قاجار نماید.
اقتباساتی دیگر از کتاب اتحاد اسلام- شیخ الرئیس قاجار تبریزی
در احترام به خلفای راشدین:
[علی] ... رعایت جانب شیخین رضی الله عنهما را وا نمیگذاشت.... و با خلفا متحد الفکر و متفق الخیال بود.... سخنانی که حضورا یا غیابا به خلیفهی ثالث داشت انشای نصیحت بود نه افشای فضیحت. ص ٤٦ [شیخین، در اصطلاح اهل سنت و به ویژه در منابع تاریخی به ابوبکر بن ابیقحافه و عمر بن خطاب، دو خلیفهی نخست از خلفای سهگانه گفته میشود. م.ب.].
« نه سنیان تابع اطوار عمر رضى الله عنه». ص ٥٦
در نکوهش شیعیان
عوام شیعه که از فوائد عامه و مناسبات مشترکه بی خبرند و شکر جهت جامعه را نمیگذارند و قدر نعمت کلمهی واحده را نمیدانند، شاید مغلوبیت و محویت اهل سنت و جماعت را وسیلهی فوز و فلاح و رابطهی خیر و صلاح خود بدانند. ص ٦٦-٦٧....
دیگر از این دقیقه آگاهی ندارند که در ظل دیانیت پادشاهان اسلام [عثمانلی] حرمت حرم و شوکت شعائر بر قرار و پایدار است و این همه تعین و تزین و رونق و شکوه در عبادتگاه و زیارتگاهاین امت مسلمه در پرتوی استقلال و استقرار دولت اسلامیهی [عثمانلی] دوام و استمرار دارد.... ص ٦٦-٦٧
امروز فساد نیت غفلهی امت مرحومه به مرتبهای است که محویت و انعدام یکی از این دو ملت اسلام وسیلهی مسرت دیگری است. ص ٥٥
« عجب قضیهاى است نه شیعیان پیروی اخلاق على علیه السلام هستند، نه سنیان تابع اطوار عمر رضى الله عنه. با اینکه به اتفاق فریقین، با فى الجمله تفاوت طریقین، به اقتضاى مصلحت دینیه و منفعت صورت نوعیه، آن نزاع شخصى به آشتى و اصلاح مبدل شد و آن حکایتهاى معدود و شکایتهاى محدود، به وصیت جناب رسالت پناهى منتهى به نقطهی سکوت و تناهى آمد؛ و به حمایت اساس دین و حفظ حوزهی اسلام و ابقاى نمایش توحید، همدست و همداستان شدند تا کار دین بالا گرفت و بذورهی اعلى رسید.» ص ٥٦
در تمجید و ستایش سلطان عبدالحمید خان ثانی
نمىتوان گفت وکلاى دولت عثمانى در پارهاى اجراآت از خبط و خطا مصون بودهاند، زیرا که ظهور نتایج حالیه از وضع مقدمات ماضیه، ترجمان صادقى است مضى ما مضى. امروز نقداً آنچه وسیلهی دلخوشى قاطبهی مسلمین و جالب انظار عقلاى روى زمین است، سرمشقى است و خط حرکتى است که اعلیحضرت شوکت مآب، سلطان عبدالحمید خان ثانى احیاءکنندهی دولت عثمانى براى ترقى دین و دنیا به مقام خلافت عظمى نشان مىدهد. این سلطان منور الفکر صائب الرأى، یگانه ملجأ اهالى اسلام در این اندیشه است که کلمهی مسلمین را به نقطهی توحید آرد و اختلافات داخله را مرتفع سازد و نمایش سلطنت اسلامیه را به صورت حکومت روحانیه و خلافت راشده بنماید. اگر محترمین علما و معتبرین وکلا، با تنورات فکریه و تصورات خیریه از خیالات مقدسهی این پادشاه هوشمند عمیق المقال سریع الانتقال همراهى داشته باشند، در ترقى دولت و توقى ملت، حالت منتظرهاى نخواهد ماند.
جمله ادراکات بر اسبان لنگ-شه سوار برق و پرّان چون خدنگ». ص٧ ٧-٧٥
در ضرورت قبول خلافت و مرجعیت امپراتوری عثمانلی از طرف تمام مسلمانان
امروز به قوت قیام رایت دولت علیهی عثمانی در شهر اسلامبول به احترام اسلامیت حسب المعاهده هیچ یک از دول خارجه حق بیرق افراشتن ندارند... و غفلهی مسلمین میخواهند بیرق کفر را در دول و سر اسلام [استانبول] جای بدهند و مشهد قدس توحیدخانه را به علم تثلیث بیارایند و خود بیاسایند. ص ٦٩ ...
به همان علت منصوصه و تنقیح مناط قطعی و قیاس به طریق اولی، الیوم منافع مشروعه و مقاصد مقدسهی علماى اعلام و اساطین اسلام عموماً در این است که سلطنت علیهی عثمانیه را به نظر مرجعیت ملاحظه فرمایند؛ خاصه ذوات فائضه البرکات که در نواحى متبرکه و مشاهد مبارکهی عراق عرب اقامت دارند، و از روحانیت و نور امنیت آن مواطن فیض و مساکن فوز و اماکن فلاح، استمداد و استفاضه کرده و آن نقاط قدسیه را مرکز رواج تشیع نمودهاند و افئدهی چهارده میلیون نفوس شیعه "تهوى الیهم".... مزید ارتباط و اختلاط و فتح ابواب مراجعهی خصوصیه به مقام خلافت کبری از موجبات نیک بختی و افلاح و سعادت است، بلکه در اتخاذ مسلک یگانهگی و اصلاح جنگهای خانهگی و ایجاد وحدت تامه و الفت عامه دو شاهدین پناه و امت شوکتهما به منزلهی یک شاهخیّر و یک ماه نیّر دیده خواهند شد و در هیکل دین توحید دو دست گشاده خواهند بود که متحدالوجود انفاق خیر و جود نمایند .... . ص ٧٠-٧٢
اتحاد اسلام به معنی اتحاد مسلمین، نه یکی ساختن مذاهب سنی و شیعی
شاید بعضى گمان مىکنند که بنده مىخواهم عقاید راسخهی شعب مختلفهی اسلام را متحد کنم. پر واضح است که این امرى است صعب المنال و در اعلى درجه اشکال. تبدیل معتقدات ثابته مشکلتر از نزع روح است، و قابض الارواح دیگرى است: «و لکل امه اجل»... بدیهى است مقصود نه این است که شیعه سنى شود یا سنى راه تشیع گیرد:«لکل وجهة هو مولیها». ص ٥٣
باید به شیعیان هندوستان و قفقازیه و عموم مسلمین که تبعهی دول خارجهاند علنی و مستقیما اطلاع داد که تاسی و همراهی نمایند. ص ٨٣
و سایر امراى اسلامیه را که از تبعیت دولتین علیین بیرون، و امارت مستقله یا حکومت محدودهی مشروطه دارند، به وسایل صحیحه از این اتحاد مقدس اطلاع داده و با این مسلک جدید سعید همراه و هواخواه کنند. و براى تنفیذ اسلام و تنور افکار عمومى، در مکهی معظمه که قبلهی واحدهی قاطبهی موحدین است، خطابهها و اعلانات شود و اوراق مطبوعه به السنهی متعدده در ایام تشریق نشر و تفریق، و از طرف هر دو دولت توحید آیت اسلام و رایت به مجتهدین عظام و مشایخ کرام که روابط قوت روحانیهاند حفظ شأن و وقایهیاحترام و ترفیع رتبه و مقام بدون تفاوت ملاحظه شود. دیگر آن که علما و فقها که حجج اسلام و ثقات المسلمین و بالاستحقاق در ودایع دینیه، مطاع و امین باشند، همم عالیه و افکار سامیهی خود را اندکى به آن مسایل مهمه معطوف و مصروف فرمایند. اولا عموم تبعهی دول اسلامیه را ترغیب و تشویق باید کرد که وقایهی شؤون و حفظ ناموس و شرف دولت متبوعه و سلطنت حاضره را لازم الرعایه دانسته، طبعاً و طوعاً شوکت سلطان را بخواهند و آسایش را در ظل سلطنت بدانند و پارهای سادهلوحان را تنبیه باید کرد که از اقدامات وهنآمیز فتنهانگیز متحرز باشند. الفتنه اشد من القتل. ص ٥٩-٦٠
در تناقض مناسبات اعتقادیهی مذهب شیعه با صورت انعقادیهی دولت و ملکداری
به اقتضای طریقهی مذهبی که سنت و جماعت دارند سلطان اسلام کائنا من کان با حصول اجماع امت و اجتماع شرایط بیعت و جود مقدس روحانی است و از امر اولی الامر انحراف جائز نیست .....این نحو سلطنت که به صورت روحانیت تشکیل شود و مدد از قوت دیانت ملت داشته باشد دولت بی خون دل و سهل الجریان است و به دوام و استمرارش حسب العاده مطمئن میتوان شد.
کان قند و نیستان شکرم- هم ز من می روید و من میخورم
......
اما صورت انعقادیهی دولت ایران به مناسبات اعتقادیهی مذهب شیعه
بالطبیعه طور دیگر است.... پادشاه شیعه کائنا من کان نمیتواند خود را امام
المسلمین بداند و مفترض الطاعه بخواند. در مواردی که دو شعبهی دینی و ملکی تمانع
و تزاحم میکنند نتایج وخیمه دارد و شداید عظیمه. راست گویم علمای ملت در جلسهی
تکدرند و وزرای دولت [قاجار] در خلسهی تحیرند. علما را قدرت کامله به اجرای
تحقیقات دینیه نیست واشریعتا میگویند. حکام و عمال دیوان [قاجار] دخالت سلسلهی
روحانی را مانع پیشرفت مقاصد میبینند فریاد وا دولتا میزنند. ص ٧٧
متن عکس:
محاورهی این مجلس (در حضور مبارک اعلیحضرت سلطان عبدالحمیدخان عثمانی در سرای همایونی) سوالاً و جواباً تورکی بود و داعی به فارسی ترجمه مینمایم . شیخ الرئیس ابوالحسن قاجار تبریزی.
پارسی گو، گرچه تورکی خوشتر است
(منتخب نفیس از آثار حضرت شیخ الرئیس، صفحه ١١١)
(پارسی گو، گرچه تازی خوشترست- عشق را خود صد زبان دیگرست.
مولانا جلال الدین بلخی ثم رومی)
برای مطالعهی بیشتر:
پرنس شیخ الرئیس قاجار تبریزی و رفع بلای شیعیگری-سُنّیگری؛
آثار تورکی چاپ تبریز در آناتولی و استانبول
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/11/blog-post.html
شیخ الرئیس قاجار تبریزی: شعر اتحاد اسلام و وحدت کلمهی
دینیه، در ستایش خلیفهی اعظم، سلطان معظم مَحْمَتْ رشات عثمانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post_16.html
شاهزاده شیخ الرئیس حضرتلهریله ملاقات- مصاحبهی
تورکی شیخ الرئیس قاجار تبریزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_16.html
شیخ الرئیس قاجار تبریزی: اسلامین انحطاطینین ان بویوک
سببی، قادینلارینی حقوق بشریتدهن چیخارماق اولموشدور
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_10.html
یک مقالهی تورکی کلامی-فلسفی از شهزاده شیخ الرئیس
قاجار تبریزی: «حقیقتِ وجود مسئلهسی» و یا «ائی جان گؤزلهری اولانلار، باخینیز،
گؤرونوز!»
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/blog-post_30.html
کتاب
اتحاد اسلام شیخ الرئیس قاجار تبریزی و دعوت او به قبول سیادت و مرجعیت سلطان
عثمانلی برای تمام مسلمانان مخصوصا شیعیان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/01/blog-post_22.html
[1] دانلود کتاب شیخ الرئیس ابوالحسن قاجار تبریزی
در فورمات عکسی:
کتاب
اتحاد اسلام شیخ الرئیس ابوالحسن قاجار تبریزی
1-http://sozumuz1.blogspot.com/2022/01/blog-post.html
2-https://www.facebook.com/media/set?vanity=100016259447627&set=a.1004587003426605
در فورمات پدف:
[2]
روایة السبب الیقین المانع لإتحاد المسلمین. الكاتب - مؤلف: میلانی،
محمد كاظمMīlānī, Muḥammad Kāẓim. مكان النشر:
الإسكندریة. الناشر: المطبعة التجاریة. تاریخ النشر: H. 1320. 1902
[3] دانلود کتاب منتخب
نفیس از آثار حضرت شیخ الرئیس
https://eliteraturebook.com/books/view/10060/%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A8+%D9%86%D9%81%DB%8C%D8%B3
[4] شعر فارسی اتحاد
اسلام و وحدت کلمهی دینیه، ترجمه شده توسط حسین دانش به تورکی
[5] تقاضای نادرشاه برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری-ایران به
امپراتوری عثمانی و تحت الحمایهی آن دولت شدن
[6] II. Abdülhamid’in İran’la ilişkilerinde hedeflediği
nihaî noktanın çok fazla iyimser olduğu dikkat çeker. Onun beklentisi,
“Almanya’da olduğu gibi İranîler’in hükümdarları yine İran’da icrâ-yı
hükûmetle, askerin kumandası makām-ı hilâfette olarak bir ittihad vücuda
getirilmesi” yönündedir (BA, YEE, I, 156/XXV-156-3).
İTTİHÂD-ı
İSLÂM اتحاد اسلام
No comments:
Post a Comment