Wednesday, July 18, 2018

خط قرمز فارسی برای عبور کردن است و ضرورت تشکيل «تورک ائوله‌ری- ائل ائوله‌ری» و «شورای سراسری تورک‌تباران فارسی‌زبان»

خط قرمز فارسی برای عبور کردن است و ضرورت تشکيل «تورک ائوله‌ری- ائل ائوله‌ری» و «شورای سراسری تورک‌تباران فارسی‌زبان» در کشور

مئهران باهارلی

سيد محمد بطحايی وزیر آموزش و پرورش ایران ادعا کرده است «آموزش زبان و ادبیات فارسی و تکلم دانش‌آموزان ابتدایی به فارسی خط قرمز آموزش ما (دولت ایران و فارسها) به ویژه در مناطق عشایری و مناطق دو زبانه مانند بلوچ، عرب، ترک‌زبان و غیره است و معلمان نباید به هیچ وجه برای برقراری ارتباط راحت‌تر با دانش‌آموزان به زبان محلی تکلم کنند، چرا که این امر بسیار خطرناک است». وی چندی پیش هم در دیدار با «ویاچسلاو نیکونوف» رئیس کمیته‌ی آموزش و علوم دومای روسیه، پیشنهاد کرده بود «به منظور شکستن انحصار زبان انگلیسی، زبان فارسی و روسی در مدارس دو کشور به عنوان زبان دوم آموزش داده شود».

مدتی پیش نیز علی يونسی دستیار رئیس جمهوری، در مصاحبه با روزنامه‌ی قانون گفته بود «در ایران تورک وجود ندارد، آذری وجود دارد. آذری‌ها، برادر دوقلوی کردها هستند؛ هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. بخش زیادی از آذری‌ها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و تورکی فارسی شده است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و می‌توان نام آن را تورکیِ فارسی یا تورکیِ ایرانی گذاشت».

تا آنجا که به ملت تورک مربوط است، خط و خط‌کشی‌های بطحايی وزیر آموزش و پرورش (که حتی از بردن نام تورک وحشت داشته، به جای آن تورک‌زبان بکار می‌برد) و دیگر مقامات قومیت‌گرای افراطی فارس، پشیزی ارزش ندارد. اینگونه خط قرمز فارسی صرفا سزاوار عبور کردن و پاک شدن فوری است. دیگر آنکه آنچه باید انحصار آن در ایران در هم شکسته شود فارسی است و نه انگلیسی. و آنچه باید دومین زبان ایران شود فارسی، بعد از تورکی است. ( در ایران تورکی زبان اول این کشور و زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است. اما بیش از ١٢٥ سال پیش از دوره‌ی مشروطیت، غیررسمی اعلام و از عرصه‌های دولتی، آموزشی، دیپلماتیک و رسانه‌های سراسری مطرود و ممنوع؛ و به جای آن فارسی که زبان دوم این کشور و زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همه‌ی عرصه‌های مذکور اعلام شده است). این گستاخی‌ها و حدنشناسی‌ها و ستمکاری‌ها و ابله‌بازی‌های فارس‌گرایان و فارس‌زدگان و دولت ایران، صرفا به تنفر بیشتر مردمان غیرفارس ایران از زبان فارسی منجر می گردد و نه کسب اعتبار و علاقه‌ی مردم به آن.


تورکها و روشنفکران و سیاسیون تورک باید عادتها و قالبها و سنتها و شعارها و تاکتیکهای آزربایجان‌گرایانه‌ی بی‌فایده و مضر خود را به کناری نهند. آنها باید مساله را از «مساله‌ی آزربایجان»، به صورت واقعی خود یعنی «مساله‌ی تورک» دیده و ارزیابی کنند. «مساله‌ی آزربایجان» در مخیله‌ی بعضی فعالان سیاسی وجود دارد. اما «مساله‌ی تورک» در متن تاریخ و جامعه و توده‌های مردم تورک در سرتاسر ایران وجود دارد. آنها باید به عنوان نمونه به جای زدن به کوه و فرار از مردم و برگزاری مراسم در تجلیل از بابک، شخصیتی که نه ربطی به تورکیت دارد و نه مقبولیت و انعکاسی در میان توده‌ی تورک و نه خاصیت متحد کننده و پیوند دهنده‌ی ملی، باید به میان مردم تورک بازگردند و برای ایجاد حساسیت و آگاهی و حرکتهای مدنی اعتراضی در ارتباط با مسائل واقعی ملت تورک پراکنده در سرتاسر ایران، از ممنوعیت زبان تورکی و نژادپرستی تورک‌ستیز تا حجاب اجباری و بی کاری و بی آبی و ... چاره‌اندیشی کنند.

ملت مدرن ایران، دولت-ملت ایران، .... بر اساس فارس‌محوری و آریاکاری، انکار و امحاء تورک و عرب بنیاد گذارده شده است. فارسها و دولت فارسی-ایران هرگز داوطلبانه وجود و حقوق تورک و عرب در ایران و سهیم کردن آنها در اقتدار سیاسی را قبول نخواهند کرد. باید تورکها و عربها آنچنان قدرت غیرقابل مقاومتی کسب کنند که فارسها و دولت فارسی-ایران را، علی رغم مخالفتشان، به پذیرفتن وجود و حقوق ملل تورک و عرب در ایران و تقسیم اقتدار مجبور کنند. یعنی مساله، پیدا کردن راهکارها برای کسب آن قدرت درهم شکننده است، نه جلب رضایت فارسها که هیچ اهمیت عملی ندارد.

پس از هر گفتار نفرت‌انگیز و گستاخانه‌ی مقامات دولتی (وزیر آموزش و پرورش، دستیار رئیس جمهوری، ...) روشنفکران و سیاسیون و فرهنگیون تورک و تشکیلاتهای مدنی آنها باید به صورت موردی:

١-با اعلانیه‌های مشترک و نامه‌های سرگشاده به این مقامات شدیدا اعتراض کنند،
٢-خواستار استعفا و توبیخ و مجازات آنها شوند،
٣-از وزیر و مقام مزبور به جرم تفرقه‌افکنی و نفرت‌پراکنی بر علیه گروههای قومی و مخالفت با حقوق بشر، مقاوله‌های بین المللی که ایران امضاء کننده‌ی آنهاست و همچنین مبانی اسلامی در این رابطه، به دادگاهها و دیگر مراجع صلاحیتدار شکایت نمایند،
٤- در این راستا تجمعات و تظاهرات مردمی اعتراضی در شهرها -و نه در کوهها- برگزار نمایند.
٥-نمایندگان تورک در مجلس شورا می‌باید سوال از وزیر و دیگر اقدامات نظارتی برای پاسخگو کردن وزیر آموزش و پرورش (بطحائی) و دستیار رئیس جمهوری (یونسی) و ... را فعال کنند.

روشنفکران و سیاسیون و فرهنگیون تورک و تشکیلاتهای مدنی آنها همچنین باید در مقیاسی وسیعتر:

١-از حد اعتراض شفاهی گذر کرده و با نادیده گرفتن قوانین و مصوبات ضد تورک دولت در عمل آنها را بی ارزش و هیچ کنند.
٢-ادعای ملی بودن و رسمیت انحصاری زبان فارسی را، به صراحت و در هر سطح و مناسبت رد کنند،
٣-در هر آکسیون و بیانیه در مورد مساله‌ی تورک، خواست «رسمیت زبان تورکی توسط قانون اساسی و در مقیاس کشوری» را در صدر خواستهای خود ذکر نمایند
٤-سالانه «کنگره‌ی سراسری زبان تورکی» در مسائل و مشکلات زبان تورکی – هر سال در یک شهر تورک‌نشین- و با شرکت تمام تورکها از تمام استانها به نسبت جمعیت آنها برگزار کنند،
٥-خواستار صریح «تاسیس فرهنگستان زبان و فرهنگ و تاریخ تورک در تهران» شوند، ملت تورک احتیاجی به « بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان» که حتی نام آن فارسی است ندارد. ما خواهان تاسیس «فرهنگستان زبان، فرهنگ و تاریخ تورک» به مرکزیت تهران هستیم.
٦-خواستار برچیده شدن شعبه‌های فرهنگستان زبان فارسی و مراکز توسعه‌ی زبان فارسی در مناطق تورک‌نشین شوند،
٧-خواستار «تاسیس مراکز و کانالهای تلویزیونی تورک در تمام استانهای تورک‌نشین و در پایتخت تهران» شوند،
٨-خواستار تاسیس «شبکه‌ی تلویزیونی سراسری تورکی» به تورکی ادبی-معیار شوند
٩-شهرداری‌های مناطق تورک‌نشین و تهران را ترغیب و مجبور به «کاربرد زبان تورکی در تابلوها و نامهای خیابانها و علائم رانندگی و کتیبه‌ها و سردر ابنیه‌ها و ...» نمایند،
١٠-شهرداری‌های مناطق تورک‌نشین و تهران را ترغیب و مجبور به «نصب مجسمه‌های شخصیتهای تورک باورمند به هویت تورکی و ادبای تورکی‌نویس» نمایند
١١-با نصب مجمسه و نامگذاری اماکن و مدارس به نام شخصیتهای ضد تورک در سرتاسر ایران مخالفت جدی نمایند
١٢-در هر شهر، «بناهای یادبودی برای وقایع مهم در ارتباط با ملت و تاریخ تورک» ایجاد کنند (فتح ری، حماسه‌ی خوی در شکست آندرانیک، قتل عام تورکهای اورمیه توسط جیلوها، شهدای بالو، ....)
١٣-اقدام به ایجاد «روز ملی شعر تورکی»، «روز ملی نثر تورکی»، «روز ملی مطبوعات تورک‌زبان»، «روز ملی تئاتر تورک‌زبان»،..... نمایند
١٤-در داخل کشور «انجمن قانونی مبارزه با نژادپرستی و تورکی‌ستیزی» را تاسیس نمایند
١٥-به ممنوعیت کاربرد زبان تورکی در نامگذاری اشخاص و اماکن به هر طریق ممکن و از جمله شکایت به دادگاهها اعتراض کنند
١٦-خواهان «بازگرداندن رسمی نامهای اصلی تورکی اماکن و جغرافیایی تعویض‌یافته به فارسی» شوند، و خود نیز آن نامهای تورک را بکار برند
١٧-تا زمانیکه نظام تحصيلی تورک‌زبان ایجاد نشده است، به «بایکوت سمبولیک مدارس فارسی در روز و ساعت معینی» بپردازند.
١٨-به ایجاد «شبکه‌ی مدارس تورکی‌زبان غیردولتی در سرتاسر کشور» اقدام نمایند
١٩-برای اجرایی کردن همه‌ی موارد فوق، در هر شهر و روستای تورک در سرتاسر ایران نهادها و انجمنهای غیردولتی مدنی به اسم «تورک ائوی»، «ائل ائوی» ایجاد نمایند
٢٠-به ایجاد «شورای سراسری تورک‌تباران فارس‌زبان» (تورکانی که در نتیجه‌ی سیاست فارس‌سازی قادر به تکلم به زبان تورکی نیستند، بویژه در استانهای تهران، مرکزی، همدان، اصفهان، فارس، کرمان، خراسان، ...) اقدام نمایند.
.........

No comments:

Post a Comment