ما تورکیم!
از نامهی دانشآموزان اورمیه به انجمن ملی تبریز در صد و ده سال پیش
مئهران باهارلی
نشریهی فریاد چاپ اورمیه شمارهی یازده خود به تاریخ ٢١ مای ١٩٠٧ یعنی ١٠٩ سال پیش را، به گزارش ناآرامیها و هیجانات مربوط به مطالبهی امضاء قانوننامهی اساسی در دارالشورا و دارالخلافه اختصاص داده است. در این شماره متن یک خطابهی سیاسی تورکی از دانشآموزان مدرسهی معرفت اورمیه به همراه متن یک تلگراف فارسی از دانشآموزان همان مدرسه به انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز و جواب فارسی انجمن به آن درج شده است.
١-این
تلگراف و به ویژه خطابهی تورکی دانشآموزان، دارای ارزش تاریخی فوق العادهای
است. زیرا دانشآموزان اورمیه در هر دوی این اسناد به یادگار مانده از دورهی
مشروطیت صراحتا هویت ملی تورک خود را ذکر و بر آن تاکید کردهاند. این در حالی است
که بر خلاف هویت مذهبی - اسلامی و هویت ایرانی - فارسی که در دورهی مشروطیت در میان
نخبهگان و روشنفکران و سیاسیون و تحصیلکردهگان مرکز و شرق آزربایجان هویتهای
اصلی و مقبول و دارای پرستیژ بودند، هویت ملی تورک در آن مناطق مخصوصا در تبریز فورم
نگرفته بود و خریداری نداشت. چنانچه در جواب انجمن ایالتی تبریز به دانشآموزان
اورمیهای نیز، اشارهای به هویت ملی تورک نمیشود.
٢-در خطابهی تورکی دانشآموزان اورمیه، از قوم تورک و تورکان آزربایجان، آنهم نه در شعر و مزاح، بلکه در یک خطابهی سیاسی جدی نام برده میشود. این نوع تلقی که در غرب آزربایجان کاملا جا افتاده بود، پدیدهای کمسابقه برای مرکز و شرق آزربایجان در آن دوره است. در متون باقیماندهی سیاسی و جدی از شرق و مرکز آزربایجان و مشروطهگرایان آن مناطق مخصوصا در تبریز، - بر خلاف غرب آزربایجان - علی القاعده و هرگز ذکری از هویت ملی تورک نیست.
٣-در این خطابهی تورکی با غرور و افتخار گفته میشود که قوم تورک دارای ودیعهی فطری جلادت و دلیری ممتاز است و در مبارزهی اخیر مشروطیت برای حریت و آزادی نیز، جهانیان را شگفتزده کرده است. این افتخار به تورکیت در غرب آزربایجان هم، بر خلاف جریان در حال نیرو گرفتن در میان سران مشروطه بویژه در شرق و مرکز آن تبریز که به طور روزافزونی تورکستیز و تورکهراس بودند و تورکیت را خوار میشمردند است.
٤-خطابهی تورکی دانشآموزان تورک مدارس اورمیه با شعارهای یاشاسین افشار (زنده باد افشار) و یاشاسین اورمییه حمیّتی (زنده باد حیثیت و شرف اورمیه) پایان مییابد. در تلگراف فارسی دانشآموزان اورمیهای نیز منسوبیت تورکان اورمیه به افشارها مخصوصا قید شده است. این هم بسیار جالب توجه است. زیرا نشان میدهد که علاوه بر تشکل هویت ملی تورک در همگامی و همسوئی با تورکان آناتولی و عثمانلی، تورکان غرب آزربایجان مخصوصا اورمیه در آن دوره بر هویت قومی و طائفهای خویش نیز کاملا واقف بودند.
٥- در تلگراف فارسی دانشآموزان اورمیه به انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز، آنها تاکید میکنند که منسوب به خانوادهی تورک و طایفهی افشارند. دلیل این تاکید چیست؟ شاید این جوانان تورک خود را موظف دانستهاند که واقعیت فراموش شدهی تورک بودن را به سران انجمن ایالتی تبریز یادآوری کنند. زیرا در آن مقطع، اکثر سران انجمن تبریز مانند غالب نخبهگان آن شهر به هویت ملی تورک اعتقادی نداشتند و بسیاری مدافع هویت ملی نوظهور ایرانی حتی به شدت تورکستیز بودند. اغلب این اشخاص تبریزی در دو دههی آتی به فارسگرایان و فارسزدهگان (مانقورتیسم – گؤزقامانیسم تبریزی)، برخی نیز به پانایرانیستها و باستانگرایان و همکاران رژیم تورکستیز و تورکهراس پهلوی تبدیل شدند.
٦-در خطابه و تلگراف دانشآموزان اورموی، از مسلمانان به نام ملت اسلام (به ترمینولوژی امروزی امت اسلام)، از ایرانیان به عنوان رعیت و نفوس (یعنی صرفا مردم و نه ملت و یا قوم ایران)، از تورک به عنوان قوم و خانواده (به ترمینولوژی امروزی ملت تورک) و از افشار به عنوان طایفه (یعنی زیرگروه طائفهای ملت تورک) نام برده میشود. این همان ترمینولوژی صحیحی است که ما نیز امروزه کمابیش آن را بکار میبریم، اما در انجمن ایالتی آزربایجان - تبریز آن روز ابدا بکار نمیرفت. زیرا بسیاری از سران این انجمن ایرانگرا و پان ایرانیست بودند و به هویت ملی ایرانی و نه هویت ملی تورک باور داشتند.
٧-در خطابه و تلگراف دانشآموزان اورمیه، از ایران با عنوان قطعه (زمین و سرزمین) و از آزربایجان به شکل صفحات (پهنه) یاد میشود. و گفته میشود که هر وجب خاک ایران با خون اجداد تورکان سرشته شده است. این، همان درک تورکان پیش از مشروطیت از مفهوم ایران است که آن را واحدی ایجاد شده، تحت حاکمیت و حراست شده (محروسه) توسط تورکان و دارای اکثریت جمعیتی تورک میدانستند. طبیعی است این درک تورکهای پیش از مشروطیت از مفهوم ایران، کاملا با مفهوم جدید و استعماری ایران که بعد از مشروطیت فورم گرفت و نهادینه شد و به معنی یک هویت ملی فارسمحور و ضد تورک است دو چیز متفاوت و متضادند.
٨-در
گزارش نشریهی فریاد نام مدارس معرفت، کمالیه، قدسیه و جلالیهی اورمیه برده شده و
گفته میشود که دانشآموزان مدرسهی جلالیه خطابهی شدیدالمال تورکی را قرائت
نمودند و دانشآموزان مدارس معرفت و کمالیه خطابههای تورکی خود را خواندند. این
تثبیتها نشان میدهند که اولا بر خلاف ادعای قومیتگرایان فارس، پانایرانیستها
و مقامات رسمی دولت ایران، زبان تورکی در آن زمان نه صرفا در شعر و مزاح، بلکه به
عنوان یک زبان زنده و توانای رابط و زبان اصلی در بیان و افاده و حل و فصل امور
اجتماعی روزمره و سیاسی و حیات روزانهی مردم تورک و دوما به صورت یک زبان مکتوب و
نوشتاری بکار میرفت و سوما در مدارس زبان تعلیم و تعلم بود.
٩-متن تورکی خطابهی دانشآموزان دارای کیفیتی خوب و حتی عالی است. آشنائی و تسلط دانشآموزان مدارس اورمیه به تورکی ادبی و مکتوب، آن هم در این سطح عالی، نشان میدهد که زبان تورکی در مدارس اورمیهی آن دوره با اهتمام و در کیفیتی عالی تدریس و آموخته میشد. این امر همچنین نشان میدهد که مردم اورمیه که مخاطبان این متون سیاسی تورکی بودند نیز، کاملا با تورکی ادبی متعالی آشنا بودند.
١٠-متن خطابهی دانشآموزان اورمیه، به زبان تورکی مشترک ادبی نیمهی دوم قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم است که از شرق ایران و قفقاز تا شمال آفریقا و مرکز اوروپا رواج داشت. این امر نشان میدهد که غرب آزربایجان و عموما کل تورکایلی کاملا در حوزهی فرهنگی و زبانی و ادبی عثمانلی و آناتولی قرار داشت و در مبادله و مراوده و بده بستان فعال با آن بود. سه دههی بعد، تشویق محلیگرائی و ایجاد زبان آزربایجانی و ... به عنوان ابزاری در سیاستهای توسعهطلبانهی روسیه برای نفوذ در شمال غرب ایران و آزربایجان و ریشهکن کردن هویت ملی تورک و ایجاد سدی در مقابل هویت تورکیه، ضربهای جدی به این بده بستان فرهنگی و زبانی طبیعی و تاریخی بین تورکایلی و آناتولی زد.
١١-در این گزارش به جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه رهبر ملی تورک نیز اشاره شده است. نشریهی فریاد وی را به مثابهی شخصیتی دارای مزایای بیشمار ستوده و بیان میکند که در آن روزهای بحرانی مجدالسلطنه آن چنان فداکارانه مشغول به رتق و فتق و نظم و انتظام دادن به امور شهر و مدیریت حیات سیاسی و اجتماعی آن بود که لحظهای برای استراحت شخصی نداشت. گزارش به پیشواز مجدالسلطنه از دانشآموزان اورمیهای دارای شعور ملی تورک و دلداری و روحیه دادن به آنها هم اشاره میکند.
١٢- این گزارش و دیگر مطالب شمارههای گوناگون نشریهی فریاد بر جنبهی کمتر پرداخته شدهی مشروطهگری مجدالسلطنه هم پرتوافکنی میکنند. البته باید این نکته را با تاکید ذکر نمود که مجدالسلطنه، این برجستهترین شخصیت و رهبر بلامنازع هویتگرائی مودرن و دموکراتیک تورک و فرماندهی کبیر تورک در دهههای آغازین قرن بیستم در ایران و تورکایلی و تنها قهرمان ملی واقعی ملت تورک در آن دوره، یک مشروطهگرای معتدل بود. او مانند اغلب تودههای تورک و مقامات قاجاری صرفا حامی جنبهی آزادیخواهی، اصلاحات، قانونمداری و مودرنیتهی حرکت مشروطیت بود. اما مجدالسلطنه با قدرتها و شخصیتهای داخلی و خارجی که قصد تبدیل جنبش مشروطیت به یک حرکت ضد تورک فارسمحور و استفادهی ابزاری از آن صرفا برای ساقط کردن دولت تورک قاجاری و دور ساختن ملت تورک از حاکمیت و اقتدار سیاسی در ایران را داشتند (و در این امر موفق شدند) مخالف بود.
١٣-در سرلوحهی هر شمارهی نشریهی فریاد حسب المعمول بیتی از شعرای معروف تورک آورده میشد. بیت سرلوحهی شمارهی موضوع این مقاله هم از شعر «حریت قصیدهسی» اثر نامق کمال گرفته شده است: «معینی ظالمین دونیادا اربابِ دنائتدیر/کؤپهکدیر ذوق آلان، صیادِ بیانصافا خذمتدهن» (ترجمه: پستفطرتان، یاریکنندهگان به ظالماناند. این سگ است که از خدمت به صیاد بیانصاف لذت میبرد)
نامق کمال شاعر برجستهی عثمانلی است که مانند سلیمان نظیف و دیگران تاثیر عظیمی بر روشنفکران تورک در دهههای آخر قرن نوزده و اول قرن بیست و بر جنبش مشروطیت در تورکایلی داشت. متن کامل شعر مذکور وی در آخر نوشتهی حاضر داده شده است.
١٤- در این و دیگر خطابهها و تلگرافها و نشریات و اسناد باقیمانده از اورمیهی آغاز قرن بیستم، شهر اورمیه همواره به عنوان شهری تورک، افشار و آزربایجانی عرضه میشود و کوچکترین صحبتی از کورد و کوردان در داخل شهر اورمیه نیست. زیرا در آن زمان این شهر دارای هیچ نفوس و اهالی کورد نبود.
در
زیر به ترتیب خطبهی تورکی دانشآموزان مدرسهی معرفت، تلگراف فارسیدانش آموزان
مدرسهی معرفت به انجمن ایالتی تبریز، پاسخ فارسی انجمن ایالتی تبریز به تلگراف مزبور،
بخشهائی از شمارهی یازده نشریهی فریاد در بارهی خطابههای تورکی دانشآموزان
مدارس اورمیه، و در نهایت متن کامل قصیدهی حریت از نامق کمال که بیتی از آن در
سرلوحهی این شمارهی نشریهی فریاد چاپ شده را آوردهام.
الف-متن خطابهی تورکی دانشآموزان مدرسهی معرفت اورمیه-١٩٠٧
معرفت شاگردانینین خطابهسی
ائی مسلمانلار یئتهر! آرتیق بو غفلت یئتهر! ملّتِ اسلاما بیحد بو مذلّتلهر یئتهر!
آغالار! ...
بالخاصه تورک قومی، آزهربایجان تورکلهری مودوع فطرتلهری اولان جلادتِ ممتازه ایله بو حرّیت دعواسیندا جهانی متحیر ائدهجهک صورتده اؤیله بیر شطرنجِ حمیت اوینادیلار که: بیرینجی حملهده استبداد بوتون عَوَنهسیله ششدرِ حیرتده مات اولدو گئتدی. ایندی رعیتِ ایرانیهنین اؤز اهلینه گئچمیش حقوقِ مسلمهیِ طبیعیهسینی قانونِ اساسینی امضا ائتمهمهکله غصب ائتمهک ایستییورلار. دئمهک سابقده اولدوغو کیمی ایییرمی میلیونا قریب نفوسِ ایرانیهنی ظلمون او هوایِ کثیفینده بوغماق، قانونسوز، حقوقسوز بیر حالدا تحتِ تضییقِ استبداددا اهزمهک ایستییورلار..
آغالار! ....
ذلتِ
اسارتله یاشاماقدان، قانلار ایچینده اؤلمهک بیز ایرانلیلارین اعتقادِ موروثیمیزدیر.
بیز
مدرسهلیلهر همین بو دقیقهده سعادتِ ملیهمیز نامینا آزهربایجان صفحهلهرینی
قانلاریمیزلا رنگین ائتمهیه حاضریز.
غیرت
ائی هموطنانِ عزیز
وطن
یولوندا فدایِ حیات ائدهن اؤلمهز
یاشاسین
افشار...
یاشاسین
اورمییه حمیتی ....
ب-تلگراف فارسی دانشآموزان مدرسهی معرفت اورمیه به انجمن ولایتی تبریز
تلگرافِ تلامذهیِ مدرسهیِ معرفت به تبریز
حضورِ مبارکِ اعضایِ محترمِ انجمنِ مقدسِ ملی
ادام الله ظلالهم. زحماتی را که آن وجودهای محترم و سایر مجاهدین ملت در راه استحصال مشروطیت تامه و مطالبهی امضای قانون اساسی متحملند، برای این است که افق استقبال وطن عزیز ما را از ابرهای مظلم استبداد پاک فرمایند. تا ما بتوانیم در آن هوای سعادت پیرا استنشاق نسیم حیات دورهی جدید نماییم. و ما شاگردان مدرسهی معرفت نیز زحمت تحصیل را با این اومید مینماییم که خود را برای خدمات ملیه آماده و در راه وطن مصدر جانفشانی باشیم. و چون خط حرکت شما و ما منتهی به نقطهی واحده میشود لهذا غیرت و حمیت مفطوره و موروثهی ما اطفال معصوم که منسوب به خانوادهی (تورک) و طایفهی افشاریم ما را بر آن واداشته که در این موقع از روسای ملت خود که تمام زحمات را برای ما میکشند مدافعه نموده و اعانت کوچک را که از امثال ما خوردهسالان متقضی است فروگذار ننماییم.
بخواهید
مشروطیه تامه و امضای قانون اساسی را که ما فدائیان راه وطن تا ریختن آخرین قطرهی
خون معصومانهی خود در این مشروع مقدس حاضریم.
امضاء
تلامذهی مدرسهی معرفت
ج- جواب فارسی انجمن ایالتی تبریز به شاگردان مدرسهی معرفت اورمیه
جواب [به] شاگردان مدرسهی معرفت از [انجمن ایالتی] تبریز
نوباوهگان وطن عزیز و تازهنهالان عرصهی اتحاد و اتفاق: تلامذهی مدرسهی معرفت ارومی ادام الله ایام استفاداتهم.
اظهارات مجدانه و همراهی غیورانهی آن سعادتطلبان مدرسهی فطانت موجب بسی امتنان و تشکرات آقایان اعضای محترم انجمن مقدس ملی گردید. الحق حمیت جبلی شما را حکایت مینمود: که از سوابق زمان خدمات بزرگ و زحمات سترگ دولتی و ملتی را اباعن جد مصدر و متحمل بوده و در هر قرن و عصر آبا و اجداد آن خوردسالان گرامی و سرکردهگان افشار منشاء خدمات عمده بودهاند. و اومیدواریم که در آتیه از اثر تحصیلات و علوم مکتسبهی آن نوباوهگان وطن، نواقص معاش و معاد ما نیز به درجهی کمال رسیده و حقوق متروکهی چندین سالهی ایرانیان در تحت قوانین علم و عرفان محفوظ بماند.
امضاء
انجمن ملی تبریز
د-بخشهائی از شمارهی یازده نشریهی فریاد چاپ اورمیه در بارهی دانشآموزان مدارس اورمیه (٢١ ماییس ١٩٠٧)
"در میدان توپخانه ازدحام به اندازهای بود که امکان مرور
و عبور نداشت. وقت عصر تلامذهی مدرسهی معرفت و کمالیه صفهای نظامی بسته و با بیرقهای
قرمز که در روی آنها عبارات زنده باد مشروطیت و زنده باد حریت نوشته شده بود به طور
بسیار منتظمی در توپخانه آمده و خطابههای تورکی مهیجانه که در موقع درج خواهد
شد خوانده و اظهار همدردی با سایر برادران وطنی خویش نمودند. این منظره و این
بیرقها و این خطابهها به اندازهای در عموم موثر افتاد که اکثر اهالی و علما صدا
به گریه بلند کردند و جناب آقای مجدالسلطنه که تعداد مزایای ایشان بیرون از
حوصلهی شمار و در این چند روزهی اختلال میتوان گفت که در بیست و چهار ساعت شب و
روز دقیقهای به تنفس و آسایش خویش وقت ندارند، تلامذهی این دو مدرسه را با انواع
تلطیفات دلداری فرموده و به استقبال ایشان را اومیدواریها دادند.
...
و
شاگردان مدرسهی معرفت هم تلگرافی به انجمن مقدس ایالتی تبریز نوشته بودند که به
جهت خرابی سیم مخابره نشده بود آن را هم دادند مخابره شد. این چند فقره تلگراف در
جزو علاحده درج خواهد شد.
...
این وقت شاگردان مدرسهی جلالیه و متعاقب آنان شاگردان مدرسهی قدسیه دفیله زده به انتظام مخصوص آمدند. و صف بسته اولا یکی از شاگردان جلالیه خطابهی شدید المال تورکی قرائت نموده بعد نشیدهی مخمسی را که یکی از ادبای اورمیه سروده بود به طور یکآهنگ و همآواز خواندند. آن حالت شاگردان مدرسهی جلالیه خیلی موثر بود. چنانکه جمعی از حضار گریه میکردند. روساء دلداری و اومیدواری داده و شاگردان مدارس را معاودت دادند. کثرت به اندازهای بود که توی چادرها و تمام میدان توپخانه و درب آن کلا مملو بود و آمد و شد نهایت اشکال را داشت.
باز
امروز شاگردان مدرسهی معرفت صفوف حمیت بسته و در میدان توپخانه آمدند. راستی را
از عموم اطوارشان با کمال وضوح مینماید که آن مبارکنهالان نوخواسته با همان صدق
و صفوت که از مزایای عالم صباوت است، فقط بویی از سعادت ملیه استثمام نموده و در
سر این مقصود عالی به حقیقت جان خویش در کف دارند."
ر- شعر حریت اثر نامق کمال
نامیق کمال- حرّیت قصیدهسی
گؤروپ
احکامِ عصری منحرف صدق و سلامتدهن
چهکیلدیک
عزّت و اقبال ایله بابِ حکومتدهن
اوسانماز
کهندینی انسان بیلهنلهر خالقا خذمتدهن
مروّتمند
اولان مظلوما اهل چهکمهز اعانتدهن
حقیر
اولدویسا ملّت، شانینا نقصان گهلیر سانما
یئره
دوشمهکله جوهر، ساقط اولماز قدر و قیمتدهن
وجودون
کیم خمیرِ مایهسی خاکِ وطندهندیر
نه
غم راهِ وطنده خاک اولورسا جور و محنتدهن
معینی
ظالمین دونیادا اربابِ دنائتدیر
کؤپهکدیر
ذوق آلان، صیادِ بیانصافا خذمتدهن
ههمهن
بیر فیضِ باقی ترک ائدهر بیر ذوق فانییه
حیاتین
قدرینی عالی بیلهنلهر حسن شهرتدهن
نهدهندیر
خالقدا طولِ حیاتا بونجا رغبتلهر
نهدیر
اینسانا بیلمهم منفعت حفظِ امانتدهن
جهاندا
کهندینی هر فرددهن آلچاق گؤرور اول کیم
اوتانماز
کهندی نفسیندهن ده، عار ائیلهر ملامتدهن
فلکدهن
انتقام آلماق، دئمهکدیر اهل ادراکا
ائدیپ
تزییدِ غیرت، مستفید اولماق ندامتدهن
دوروپ
احکامِ نصرت اتّحادِ قلبِ مّلتده
چیخار
آثارِ رحمت اختلافِ رای امّتدهن
ائدهر
تدویرِ عالم بیر مکینین قوّهی عزمی
جهان
تیترهر ثباتِ پای اربابِ متانتدهن
قضا
هر فیضینی هر لطفونو بیر وقت ایچین ساخلار
فتور
ائتمه ساقین ملّتدهکی ضعف و بطالتدهن
دئییلدیر
شیرِ در زنجیره تهمت عجزِ اَقدامی
فلکده
بخت اوتانسین بینصیب اربابِ همّتدهن
ضیا
دور ایسه اوجِ رفعتیندهن اضطراریدیر
حجاب
ائتسین طبیعت یئرده قالمیش قابلیتدهن
بیز
اول نسلِ کریمِ دودهی عثمانیانیز کیم
محمّردیر
سراپا مایهمیز خونِ حمیتدهن
بیز
اول آلِ همم اربابِ جد و اجتهادیز کیم
جهانگیرانه
بیر دولت چیخاردیق بیر عشیرتدهن
بیز
اول عُلوی نهادانیز کی میدانِ حمیتده
بیزه
خاکِ مزار اهوَن گلیر خاکِ مذلّتدهن
نه
غم پر آتشِ هول اولسا دا غوغای حرّیت
قاچار
می مرد اولان بیر جان ایچین میدانِ غیرتدهن؟
کمندِ
جانگدازِ اژدرِ قهر اولسا جلّادین
مرجّحدیر
یینه مین کرّه زنجیرِ اسارتدهن
فلک
هر تورلو اسبابِ جفاسین توپلاسین گهلسین
دؤنهرسهم
قحبهییم مّلت یولوندا بیر عزیمتدهن
آنیلسین
مسلکیمده چهکدیییم جور و مشقّتلهر
کی
ادنا ذوقی اعلادیر وزارتدهن، صدارتدهن
وطن
بیر بیوفا نازنده طنّازا دؤنموش کیم
آییرماز
صادقین عشقینی آلامِ غربتدهن
مبرّایام
رجا و خوفدان، عندیمده عالیدیر
وظیفهم
منفعتدهن حقّیم اغراضِ حکومتدهن
جوانمردانِ
ملّتله حذر غوغادا ائی بیداد
اهریر
شمشیرِ ظلمون آتشی خونِ حمیتدهن
نه
ممکن ظلم ایله بیداد ایله امحاءِ حرّیت
چالیش
ادراکی قالدیر مقتدرسهن آدمیتدهن
گؤنولده
جوهرِ الماسا بهنزهر جوهرِ غیرت
اهزیلمهز
شدّت تضییقدهن تاثیرِ ثقلتدهن
نه
افسونکار ایمیشسین آه ائی دیدارِ حرّیت
اسیرِ
عشقین اولدوق گرچی قورتولدوق اسارتدهن
سنیندیر
شیمدی جذبِ قلبه قدرت سترِ حُسن ائتمه
جمالین
تا ابد دور اولماسین انظارِ امّتدهن
نه
یارِ جان ایمیشسین آه ائی اومّیدِ استقبال
جهانی
سنسین آزاد ائیلهیهن مین یاس و محنتدهن
سنیندیر
دورِ دولت، حکمونو دنیایا انفاذ ائت
خدا
اقبالینی حفظ ائیلهسین هر تورلو آفتدهن
کلاب
ظلمه قالدی گزدییین نازنده صحرالار
اویان
ائی یارالی شیرِ ژیان بو خوابِ غفلتدهن
NÂMIK
KEMAL: HÜRRİYET KASİDESİ
Görüp
ahkâm-ı asrı münharif sıdk u selâmetten
Çekildik
izzet ü ikbal ile bâb-ı hükûmetten
Usanmaz
kendini insan bilenler halka hizmetten
Mürüvvet-mend
olan mazluma el çekmez iânetten
Hakîr
olduysa millet, şânına noksan gelir sanma
Yere
düşmekle cevher, sâkıt olmaz kadr-ü kıymetten
Vücûdun
kim hamir-i mâyesi hâk-i vatandandır
Ne gâm
râh-ı vatanda hak olursa cevr ü mihnetten.
Muini
zâlimin dünyada erbâb-ı denaettir
Köpektir
zevk alan, sayyâd-ı bi-insâfa hizmetten
Hemen bir
feyz-i bâkî terk eder bir zevk-i fânîye
Hayatın
kadrini âli bilenler, hüsn-i şöhretten.
Nedendir
halkta tul-i hayata bunca rağbetler
Nedir
insana bilmem menfaat hıfz-ı emanetten.
Cihanda
kendini her ferdden alçak görür ol kim
Utanmaz
kendi nefsinden de ar eyler melametten
Felekten
intikam almak, demektir ehl-i idrâke
Edip
tezyid-i gayret müstefid olmak nedâmetten
Durup
ahkâm-ı nusret ittihâd-ı kalb-i millette
Çıkar
âsâr-ı rahmet, ihtilaf-ı rey-i ümmetten
Eder
tedvîr-i âlem bir mekînin kuvve-i azmi
Cihân
titrer sebât-ı pây-ı erbâb-ı metânetten
Kaza her
feyzini her lutfunu bir vakt için saklar
Fütur etme
sakın milletteki za'f u betaletten
Değildir
şîr-i der-zencire töhmet acz-i akdamı
Felekte
baht utansın bi-nasib- erbab-ı himmetten
Ziya dûr
ise evc-i rif'atinden iztırâridir
hicâb
etsin tabiat yerde kalmış kabiliyetten
Biz ol
nesl-i kerîm-i dûde-i Osmaniyânız kim
Muhammerdir
serâpâ mâyemiz hûn-ı hamiyetten
Biz ol
âl-i himem erbâb-ı cidd ü içtihâdız kim
Cihangirâne
bir devlet çıkardık bir aşiretten
Biz ol
ulvi-nihâdânız ki meydân-ı hamiyette
Bize hâk-i
mezar ehven gelir hâk-i mezelletten
Ne gam pür
âteş-i hevl olsa da gavgâ-yı hürriyet
Kaçar mı
merd olan bir can için meydân-ı gayretten
Kemend-i
can-güdâz-ı ejder-i kahr olsa cellâdın
Müreccahtır
yine bin kerre zencîr-i esâretten
Felek her
türlü esbâb-ı cefasın toplasın gelsin
Dönersem
kahbeyim millet yolunda bir azîmetten
Anılsın
mesleğimde çektiğim cevr ü meşakkatler
Ki ednâ
zevki âlâdır vezâretten sadâretten
Vatan bir
bî-vefâ nâzende-i tannâza dönmüş kim
Ayırmaz
sâdıkân-ı aşkını âlâm-ı gurbetten
Müberrâyım
recâ vü havfden indimde âlidir
Vazifem
menfaatten hakkım agrâz-ı hükümetten
Civânmerdân-ı
milletle hazer gavgâdan ey bidâd
Erir
şemşîr-i zulmün âteş-i hûn-i hamiyetten
Ne mümkün
zulm ile bidâd ile imhâ-yı hürriyet
Çalış
idrâki kaldır muktedirsen âdemiyetten
Gönülde
cevher-i elmâsa benzer cevher-i gayret
Ezilmez
şiddet-i tazyikten te'sir-i sıkletten
Ne
efsunkâr imişsin ah ey didâr-ı hürriyet
Esîr-i
aşkın olduk gerçi kurtulduk esâretten
Senindir
şimdi cezb-i kalbe kudret setr-i hüsn etme
Cemâlin ta
ebed dûr olmasın enzâr-ı ümmetten
Ne yâr-ı
cân imişsin ah ey ümmid-i istikbâl
Cihanı
sensin azad eyleyen bin ye's ü mihnetten
Senindir
devr-i devlet hükmünü dünyaya infâz et
Hüdâ
ikbâlini hıfzeylesin hür türlü âfetten
Kilâb-ı
zulme kaldı gezdiğin nâzende sahrâlar
Uyan ey yâreli şîr-i jeyân bu hâb-ı gafletten
منابع:
١-نشریهی فریاد. شمارهی یازدهم، سال اول، به تاریخ دوشنبه ٢١ ربیع
الاخر ١٣٢٥، مطابق ٢١ مای ١٩٠٧ میلادی
٢-روزنامهی فریاد (منتشره ١٩٠٧ میلادی برابر با ١٣٢٥ قمری).
گردآورنده: جمال آیریملو. انتشارات دنیا، ١٣٩٤، اورمیه
٣-یاشاسین تورک جوانلاری! خطابهی تورکی غنیزاده سلماسی به
جوانان تورک . نوشته شده در ١٠٩ سال پیش
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_30.html
4-Hürriyet
Kasidesi
No comments:
Post a Comment