کلمهي آزري-آذري، ياء النسبة عربي- ياي نسبت فارسي و شبهريشهشناسي آن بر
اساس قوم آز
مئهران باهارلي
Monday, May 14, 2012
سؤزوموز
خلاصه: کلمهي آزري، نه به لحاظ ريشهشناختي و نه به لحاظ ساختاري و آواشناسي،
کلمهاي تورکيک نيست. آزري در زبان عربي به معني منسوب به آزربايجان است.
اين کلمه توسط مولفين عرب دورهي اسلامي، در جهان عرب، بر اساس قواعد زبان عربي و
با استفاده از پسوند .ي النسبهي عربي ايجاد شده است. ريشهشناسي کلمهي آزري با
ربط دادن آن به زبان تورکي و قومي بنام آز که در متون اورخون ذکر شده، نه «حقيقت
علمي» و نه «نظريهي علمي» است. بلکه صرفاً «پيشنهاد»ي است غير علمي و «ادعا»ئي
ناشي از فتيشيسم نام آزربايجان و قوميتگرايي
افراطي آزربايجاني. ريشهشناسيهاي تورکي براي کلمهي آزري (و نام آزربايجان) که
از سوي آزربايجانگرايان انجام ميگيرد نمونهاي از شبهريشهشناسي (Pseudo-etymology) و گوروپيسم (Goropism) بوده، فاقد
ارزش و اعتبار علمي است.
ياء النسبةي عربي- ياي نسبت فارسي
پسوند «.ي النسبة»ي عربي: پسوند بسيار رايج «ياء النسبة»ي عربي، پسوند سازندهي
نوعي صفت به نام صفت نسبي است. پسوند ياء النسبة، اغلب نوعي رابطه را نشان ميدهد.
اين رابطه در اکثر موارد رابطهاي جوغرافيائي و يا اتنيکي-ملي است. چنانچه «مصري» به
معني اهل و منسوب و مربوط به جوغرافيائي موسوم به مصر؛ و «عربي» به معني عرب، مربوط
و منسوب به اتنيسيته و ملت عرب است. ياء النسبة در نام و نام فاميلي اشخاص نيز بکار
ميرود و مشخص کنندهي محل تولد، منسوبيت جوغرافيائي، اصليت، وابستگي طائفهاي، تباري،
تعلق به يک جامعهي انساني و .... است. مانند بخاري، انصاري، حنبلي، طباطبائي، ...
صفات ساخته شده با پسوند ياء النسبة معمولاً داراي پيشوند ال ميباشند. مانند البغدادي،
المصري، المالکي، ...
-فورم
مذکر مفرد پسوند النسبة « .ي »، فورم مونث مفرد آن « .ية »، فورم جمع مذکر آن « .يين
» و فورم جمع مونث آن « .يات » است که با اضافه شدن آنها به آخر کلمه، اسم و صفت ايجاد
ميشود. مانند مصر، مصري (مذکر مفرد)، مصرية (مونث مفرد)، مصريين (جمع مذکر)؛ لبنان،
لبناني، لبنانية، لبنانيين، لبنانيات؛ أمريکا، أمريکي (با حذف الف)، أمريکية، أمريکيين؛
فلسطين، فلسطيني، فلسطينية، فلسطينيين؛ سوريا، سوري (با حذف الف)، سورية، سوريين؛ السودان،
سوداني، سودانية، سودانيين؛ مدرسة، مدرسي، مدرسية، مدرسيين، ....
-براي
ساختن اسم مفاهيم، در اغلب موارد فورم مونث « .ية » (معادل « .يسم » اوروپائي)؛ و براي
ساختن صفت مفاهيم هر دو فورم مونت و مذکر (معادل « .يست » اوروپائي) بکار ميروند. بنابراين
در زبان عربي فورم مونث «الاشتراکية» به معني سوسياليسم، و دو فورم مذکر «اشتراکي» و
مونث «الاشتراکية» به معني سوسياليست (هم اسم و هم صفت) بکار ميروند.
-براي
برخي از نامهاي مختوم به -ا، پسوند النسبة به « .وي » (مذکر مفرد)، « .وية » (مونث
مفرد) و « .ويين » (مذکر جمع) تبديل ميشود. مانند فرنسا، فرنسوي، فرنسوية، فرنسويين؛
أسيا، أسوي، أسوية، أسويين؛ سنة، سنوي، سنوية، سنويين؛ نبي، نبوي، نبوية، نبويين؛
...
-هنگام ساختن مونت و جمع از يک اسم، معمولاً پسوند « .ة » به عنوان فورم مونث
و پسوند « .ين » به عنوان فورم جمع باقاعده افزوده ميشود. مانند کويس، کويسة، کويسين
(خوب، در لهجهي مصري). فورم جمع برخي از صفتهاي نسبي ساخته شده با اين پسوند، خارج
از قاعده است. مانند عربي، عربية، عرب؛ ترکي، ترکية، أتراک؛ کردي، کردية، أکراد؛ مغربي،
مغربية، مغرابة؛ انجليزي، انجليزية، انجليز؛ ...
-اگر
صفتي به -ي ختم شده اما فاعل نباشد، قبل از اضافه کردن پسوندهاي « .ة » و « .ين » به آخر آن، ميبايد پسوند « .يّ » (ياء
مشدّدة) افزوده شود: غبي، غبيّة، أغبياء (احمق)؛ ذکي، ذکيّة، أذکياء؛ مصري، مصريّة،
مصريين. اما اگر صفتي مختوم به -ي در فورم فاعلي باشد، لزومي به افزودن « .يّ » به آخر
کلمه به هنگام ساختن مونث و جمع نيست. در اينگونه کلمات به جاي آن، الف فاعل در فورم
مذکر ممدود، و الف فورم مونت و جمع کوتاه تلفظ ميشود: غاليĞâlî -، غاليةĞaliyye -، غاليين-Ğaliyyin هادي -Hâdî، هاديةHadiye -، هاديين
Hadiyyin (آرام)؛ ...
پسوند .ي النسبةي عربي در نامهاي مرکب (المرکب المزجي) و مرکب اضافي: در نامهاي مرکب (در انواع
ترکيب اسنادي، ترکيب مزجي، ترکيب اضافي) ياء النسبةي عربي به آخر بخش اول کلمه و يا
جزئي از آن که به عنوان بخش اول فرض ميشود افزوده و بقيهي کلمه حذف ميگردد. مانند
تبديل:
«تأبط
شراً» به «تأبَطي»، «جاد الحق» به «جاديّ»، «معد يکرب» به «معدويّ» (ترکيب اِسنادي)؛
«بعلبک»
به «بعليّ»، «حضرموت» به «حضرميّ»، «الهندوستاني» به «الهندي»؛ «الهندوستانية» به «الهندية»،
«افغانستاني» به «افغاني»؛ «باکستاني» به «باکي»؛ «أذربيجانية» به «أذربيجية» و «أذرية»
(ترکيب مزجي)؛
«تيم
اللات» به «تيميّ»، «امرئ القيس» به «امرئيّ»، «رأس بعلبک» به «رأسي»، «مُلاعب الأَسنة»
به «ملاعبيّ» (ترکيب اضافي).
در
ترکيبهاي اضافي ساخته شده با اب، ام، ابن، عبد، مجدل و .... ياي النسبة به آخر جزء
دوم ترکيب (مضاف اليه) آمده و به جاي جزء دوم، جزء اول کلمه (مضاف) حذف ميگردد: مانند
تبديل «أبو بکر» به «بکري»؛ «عبد المطلب» به «مطّلبيّ»؛ «ابن عباس» به «عباسي»، «أم
زيد» به «زيدي»؛ «عبد الأشهل» به «اشهلي»؛ «مجدل شمس» به «شمسي»؛ .....
پسوند .يّةي عربي: از پسوندهاي جمع عربي است و در کلمات نشان دهندهي منسوبيت جوغرافيائي،
مسلک، قوميت و مليت که به حرف -ي ختم ميشوند، بکار ميرود. مانند بوسطجي- بوسطجيّة
(پستچي، پسوند .جي تورکي است)؛ کندرجي- کندرجيّة (پينهدوز، پسوند .جي تورکي است)؛
قهوجي- قهوجيّة (قهوهچي، پسوند .جي تورکي است)؛ فلسطيني- فلسطينيّة؛ لبناني- لبنانيّة،
.... پسوند « -يّة » عربي همچنين براي جمع بستن برخي کلمات معدود خارجي در زبان عربي
بکار ميرود. مانند شوفير- شوفيريّة؛ خاخام- خاخاميّة، ....
پسوند .ي النسبةي عربي در زبان فارسي: پسوند « .ي » نسبت در زبانهاي فارسي،
دري و تاجيکي معاصر (به جز چند نمونهي نادر که باقيماندهي پسوند پهلوي « .يک » است)
ريشه در پسوند « .ي النسبة»ي عربي دارد و از
اين زبان گرفته شده است. پسوند مذکور در اين سه زبان نيز مانند زبان منشاء، نشاندهندهي
منسوبيت جوغرافيائي، مليت و قوميت و امثالهم است. مانند ارمني، ژاپني، چيني، لهستاني،
يهودي، مسيحي، بهائي، زرتشتي، ... در زبان دري اين قاعده شمول بيشتري دارد و حتي کوردها
نيز با استفاده از پسوند .ي النسبةي عربي، به جاي کرد، به صورت کردي ناميده ميشوند.
پسوند .ي النسبةي عربي در زبان فارسي و بسياري ديگر از زبانهاي ملل مسلمان، مانند خود
زبان عربي براي ساختن نام خانواده گي نيز بکار ميرود: پرويزي، خسروشاهي، يزدي، آزربايجاني،
خميني، ....
پسوند .ي النسبةي عربي در زبان انگليسي: در زبان انگليسي در مورد برخي از کشورها صفات منسوبت
جوغرافيائي و مليتي بکار ميروند که با پسوند .ي النسبةي عربي ساخته شدهاند. مانند
عراقي Iraqi، کويتي Kuwaiti، سواحيلي Swahili، .....
در اينگونه
نامهاي انگليسي، -ي آخر کلمه ريشهي عربي دارد و همان ياي النسبة است. به عنوان مثال
کلمهي هندي Hindi در زبان انگليسي از کلمهي هند به علاوه پسوند .ي النسبةي عربي
ساخته شده است. (فورم «هند» از کلمهي سانسکريت «سيندهو» - نام محلي رودخانهي ايندوس
در بخش شمال غربي شبه قارهي هند - ريشه گرفته، و توسط زبان عربي در دائرهي لغات جهاني
رايج گرديده است. اما کلمهي مشابه «هندو» غير از «هندي» بوده و به معني منسوب به دين هندوئيزم
ميباشد). کلمهي «هندي» در زبان انگليسي از سال ١٨٢٥ به عنوان صفت و از سال ١٨٨٠ به
عنوان نام يک زبان بکار ميرود و خود مخفف کلمهي «هندوستاني» است. کلمهي هندوستاني
Hindustani که
عيناً در زبان انگليسي نيز بکار ميرود، به معني اهل هندوستان و يا سرزمين هندوها بوده
و مرکب از دو پسوند .ستان فارسي و پسوند .ي النسبةي عربي است. پسوند .ي النسبةي عربي
به برخي ديگر از زبانهاي اوروپائي هم از جمله زبان اسپانيائي، در ترکيب کلمات مذکر و
مونث وارد شده است: Marbellí, Ceutí, Maghrebí, Zaragozí, Andalusí, Alfonsí
پسوند .ي عبري و حضور آن در زبان انگليسي: در زبان عبري نيز مانند عربي و بسياري
ديگر از زبانهاي سامي، پسوند .ي و يا گونههاي آن که منسوبيت جوغرافيائي و ملي را ميرساند
وجود دارد. مانند دات- داتي (ديني)، يئروشالايم- يئروشالمي (اورشليمي)، يهودا- يهودي،
تائيمان- تائيماني (يمني)، زارفات- زارفاتي (فرانسوي)، ويلنا- ويلنائي (منسوب به ويلنا
در آلمان)، اشکناز- اشکنازي (آلماني- عبري قرون وسطائي)، سفاراد- سفارادي (اسپانيائي)،
موسلامي (منسوب به جامعهي مسلمان)، ناتسري (منسوب به جامعهي مسيحي)، سمولاني (دست
چپي، چپگرا)، .... . اين پسوند در صفت منسوبيت به کشور اسرائيل در زبان انگليسي نيز
عيناً بکار ميرود (Israeli) کلمهي اسرائيلي در زبان
انگليسي، ساخته شده با استفاده از پسوند .ي عبري که غير از پسوند .ي النسبة عربي است
ميباشد، هر چند ريشهي تاريخي اين دو پسوند يکي است. (اسرائيلي که در زبان انگليسي
از سال ١٩٤٨ بکار ميرود، به معني همهي شهروندان کشور اسرائيل، فارغ از دين و تبار
و مليت و منشاء آنها بوده و غير از اسرائيليت Israeliteدر اين زبان که به قومي باستان اشاره
دارد ميباشد).
پسوند .ي النسبةي عربي وارد شده از طريق زبانهاي فارسي، اوردو، هندي و ...
به زبان انگليسي: علاوه بر شماري کلمات داراي پسوند .ي النسبةي عربي که مستقيماً از طريق زبان
عربي وارد زبان انگليسي گرديدهاند، کلمات داراي پسوند .ي النسبةي عربي توسط برخي از
زبانهاي ديگر مانند اوردو، هندي، فارسي و ... نيز به زبان انگليسي داخل شدهاند. مانند
کلمهي خاکي (Khaki) که مستقيماً از زبان اوردو به زبان انگليسي وارد شده است. اين
کلمه مرکب از کلمهي خاک فارسي به علاوه پسوند .ي النسبةي عربي است. و يا کلمهي آزربايجانيAzerbaijani در زبان انگليسي که دخيل از زبان فارسي است.
پسوند مشابه .يا در زبانهاي لاتين: در زبانهاي لاتيني پسوند مشابهي به
شکل (-ia) و با معاني کمابيش يکسان وجود دارد. اين پسوند از جمله در نام
جايها و کشورها مانند Italia ايتاليا، روماني Romania بکار ميرود. اين پسوند مانند مشابه عربي خود براي جمع لاتيني
نيز کاربرد دارد: Amphibia دوزيستان، خزنده گان Reptilia
پسوند .يک در پهلوي: پسوند « .يک » در زبان پهلوي براي ساختن صفت نسبت و به وفور
به کار ميرفته است. مانند خِرَديک (خرد)، زرديک (زرد)، گمانيک (گمان)، نريک (نر)،
کنشيک (عملي)، منيک (مال من)، گوهريک (جوهري)، .... اين پسوند که در زبان فارسي امروز
فقط در بعضي کلمات محدود مانند تاريک، نزديک، باريک، زنديق (فرم عربي زنديک)، ....
باقي مانده، در شماري از زبانهاي اوروپائي و هندوايرانيک ديگر کمابيش حفظ شده است. از
جمله در زبان تبري (مازندراني) در فورمهاي « .يک» و « .يج»: لرزنيک (ترسان)، رامنديک
(رمنده)، خردينيک (بسيار خرد)، يوشيج (منسوب به يوش)؛ و نيز در زبان انگليسي با تبديل
به «-ي y»:Dreamy (رويائي)، Juicy (آبدار). پسوند
« .يک » در سالهاي اخير از سوي فرهنگستان زبان فارسي براي ساختن کلمات تخصصي علمي و
معادل پسوندهاي همريشهي «.يکس» انگليسي (ics)، «.يک» فرانسوي (ique)، «.يکوس» لاتيني (icus)، «.يکوس» يوناني(ikos) و «.يگ» آلماني قديم (ig)، ...
فعالانه به
کار گرفته شده است: آوائيک (فونتيک)، فرمانيک (سايبرنتيک)، زبانيک (زبانشناسي)، پرتابيک
(بالستيک)، نيروئيک (ديناميک)، توانيک (ديناميک)، سرشتنشانيک (کاراکتريستيک)، زيستيک
(بيوتيک). فرهنگستان زبان فارسي پسوند پهلوي .يک را حتي در ترکيب با کلمات عربي نيز
بکار برده است: صوتيک (آکوستيک)، معنائيک (سمانتيک)، نوريک (اپتيک)، ...
پسوند نسبت .ي در زبان فارسي: در فارسي مودرن، پسوند قديمي« .يک» پهلوي
به جز چند نمونهي بسيار محدود (احتمالاً دينيک- ديني) که به « .ي» تبديل شده، در ديگر
موارد کاملاً متروک گرديده است. تقريباً همهي نمونههاي موجود پسوند « .ي» نسبت در
فارسي امروزي، ماخوذ از زبان عربي و يا همان پسوند «.ي النسبة»ي عربي است. حتي کلمهي
«فارسي» (Farsi) که به زبان انگليسي نيز وارد شده است، بر خلاف آنچه ادعا
ميشود فورم تغيير يافتهي کلمهي «پارسيک» متروک نبوده، بلکه خود ماخوذ از زبان عربي
و مرکب از کلمهي فارس (فورم و تلفظ عربي کلمهي پارس) به علاوه پسوند .ي النسبةي عربي،
و در نتيجه يک عربيسم در زبان انگليسي است.
پسوند .ي نسبت تورکي؟: ادعاي محمدحسين صديق دائر بر آنکه پسوند «.ي» در کلمهي
آزري، فورم متحول پسوند «.يگ» پهلوي، که آن هم خود از زبان تورکي به اين زبان وارد شده،
مقرون به حقيقت نيست و نادرست است. زيرا:
-
پسوند .ي در کلمهي آزري، فورم متحول پسوند .يگ پهلوي نيست، بلکه همان پسوند .ي النسبهي
عربي با تاريخ معين و شناسنامهي مشخص است.
-
ادعاي دخيل بودن پسوند .يگ پهلوي از زبان تورکي هم صحيح نيست. در هيچ منبع علمي و معتبر
ريشهشناسي تورکيک و ايرانيک همچو ادعائي مطرح و پذيرفته نشده است.
-
در زبان تورکي اصلاً پسوندي تورکي به صورت .ي که صفت نسبي را برساند وجود نداشته و
ندارد.
ادعاهاي
محمدحسين صديق در بارهي ريشهي تورکي کلمات آذر و آتش و ...، نيز، آن هم بر اساس مصدر
آتماق تورکي همه از اين قبيل و بدور از جديت و غير علمي بوده، و طبق منابع معتبر و
موثق اتيمولوژيک زبانهاي تورکيک و ايرانيک صحت ندارند.
خلاصه: آذري، آذريه و آذربايجاني در زبانهاي عربي، فارسي، تورکي و انگليسي
کلمات
آذري، الآذريه و ندرتاً فورم آذربيجيه براي نخستين بار از سوي مولفين عرب دورهي اسلامي،
در خارج از آزربايجان، حتي در خارج جهان تورکيک ايجاد گرديده، در متون عربي -و نه
در متون تورکي- بکار رفته و توسط آنها -و نه تورکها- رايج شدهاند. ساختار کلمات آذري
و الآذريه کاملاً در انطباق با زبان و قواعد دستوري زبان عربي است.
کلمهي «آذري»: مخفف آذربايجاني («آزربايجانيه») در زبان عربي ميباشد. همانند
«هندي» که مخفف «هندوستاني» (الهندي- الهندوستاني، الهندية- الهندوستانية، ...)، «افغاني»
مخفف «افغانستاني»، «باکي» مخفف «باکستاني»، .... در زبان عربي است. در اينجا به
طور قانونمند ياي النسبه به بخش اول کلمه افزوده شده و بخش دوم کلمه حذف گرديده است
(المرکب المزجي). پسوند .ي در آخر کلمهي آزري، فارغ از ريشهشناسي بخش آزر آن، بدون
کوچکترين ترديدي پسوند .ي النسبةي عربي است که با نام ياي نسبت به زبان فارسي نيز داخل
شده است.
وجود
فورم مخفف مياني «أذربيجية» در زبان عربي مويد ديگري است بر آن که کلمهي آذري فورم مخفف
نهائي «آزربايجانيه» است. به عبارت ديگر اين کلمه نخست در فورم «أذربيجانية» بوده
که سپس به «أذربيجية»، و آنهم نهايتاً به «أذرية» تبديل شده است.
فورم «الآذريه»: از سوي مولفين عرب و با استفاده از پسوند .يه عربي ساخته شده
است. .يه از پسوندهاي جمع عربي است که بعد از صفات و اسامي نشاندهندهي منسوبيت جوغرافيائي
و ... مختوم به .ي ميآيد. مانند فلسطيني- فلسطينيّة؛ لبناني- لبنانيّة....
آزربايجاني در زبان انگليسي: کلمهي آزربايجاني Azerbaijaniاز افزودن پسوند ياء النسبهي عربي به
نام آزربايجان حاصل شده است. پسوند .ي در آخر کلمهي آزربايجاني که عيناً در زبان انگليسي
نيز بکار ميرود، فارغ از ريشهي نام آزربايجان، ياء النسبةي عربي است. اين کلمه از
طريق زبان فارسي وارد زبان انگليسي شده و بنابراين در اين زبان يک «فارسيسم» است.
اشارهاي به شبهريشهشناسي دو کلمهي آذري و آذربايجاني بر اساس نام اقوام
آز-آس:
ريشهشناسي
کلمهي آزري با ربط دادن آن به زبان تورکي و قومي بنام آز که در متون اورخون ذکر
شده، نه «حقيقت علمي» و نه «نظريهي علمي» است. بلکه صرفاً «پيشنهاد»ي است غير
علمي و «ادعا»ئي ناشي از فتيشيسم نام
آزربايجان و قوميتگرايي افراطي آزربايجاني. ريشهشناسيهاي تورکي براي کلمهي
آزري (و نام آزربايجان) که از سوي آزربايجانگرايان انجام ميگيرد نمونهاي از شبهريشهشناسي
(Pseudo-etymology) و گوروپيسم (Goropism) بوده، فاقد
ارزش و اعتبار علمي است:
شبهريشهشناسي تورکي براي نام آزري
١-همانگونه
که فوقاً نشان داده شد، کلمهي آزري مخفف کلمهي آذربايجاني («آزربايجانيه») در
زبان عربي ميباشد. اين کلمه به عنوان صفت نشان دهندهي منسوبيت جوغرافيائي، نخستين
بار نه توسط تورکان و نه در آزربايجان، بلکه توسط مولفين عرب دورهي اسلامي و در
سرزمينهاي عرب ايجاد شده و در متون عربي مربوط به آزربايجان (يعقوبي-٨٩١،
مسعودي-٩٥٧، ياقوت، ...) بکار رفته است.
١-آزري به معناي «هر چیز منسوب به آزربايجان»، و در مورد زبان به معني
«هر زبان منسوب به آزربايجان» است. به عبارت ديگر اسم جنس بوده و از نام هيچ قوم خاص
و زبان خاصي، از جمله اقوام ادعايي آز و آزر و ... گرفته نشده است. منطقاً آزري
توسط اعراب وضع کنندهي آن ميتوانست در اشاره به هر قوم و هر زبان موجود در
آزربايجان آن دوره، از جمله اقوام و زبانهاي تاتيک، ديگر زبانهاي ايرانيک از جمله
تالشي، گيلکي، راجي، کوردي، حتي تاجيکي-فارسي؛ همچنين اقوام و زبانهاي تورکيک که در
آن دوران در آزربايجان نيز در حال اسکان و پراکنده شدن بودند بکار رود؛ و نه يک
قوم خاص به نام آز و يا آزر.
٢-کلمهي آذري در زبانهاي تورکي و فارسي، مانند زبان عربي با الف
ممدود تلفظ ميشود. در زبان تورکي معاصر، الف ممدود در کلمات تورکيالاصل بکار نميرود،
بلکه صرفاً در کلمات فارسي و عربي دخيل بکار برده ميشود. اگر کلمهي آزري داراي
ريشهاي تورکي ميبود، قاعدتاً ميبايست در تورکي معاصر با الف کوتاه تورکي، و نه
الف ممدود فارسي-عربي که در زبان تورکي وجود ندارد، تلفظ ميشد. بنابراين آزري با
الف ممدود، کلمهاي دخيل در زبان تورکي و بدون ريشهي تورکي است.
٣-پسوند .ي نسبت در کلمهي آذري، مانند زبانهاي فارسي و عربي با
ياي ممدود تلفظ ميشود. در زبان تورکي معاصر، صداي ياي ممدود صرفاً در کلمات با
ريشهي غيرتورکي موجود است. اگر آزري کلمهاي تورکي الاصل بود، ميبايد در تورکي
معاصر نه با .ي ممدود، بلکه با .ي کوتاه تورکي تلفظ ميشد. بنابراين آزري با .ي
ممدود، کلمهاي دخيل در زبان تورکي و بدون ريشهي تورکي است.
٤-در کلمهي آزري قانون هماهنگي اصوات تورکي وجود ندارد. اگر اين
کلمه تورکي ميبود، ميبايست داراي فورم «آزاري» و يا «ازهري» ميشد. عدم رعايت
قانون هماهنگي اصوات در کلمهي آزري، احتمال تورکي بودن آن را ضعيف ميکند.
٥-
بر عکس تورک و تورکمان و ....، نام آزري هرگز از سوي تودهي تورک، در هيچ برههاي
از زمان براي ناميدن خود، بکار نرفته است. بلکه در قرون اوليهي اسلامي از سوي
مولفين عرب، و در قرن گذشته توسط دولتهای استعمارگر فرانسه و بریتانیا و روسیه و ارمنستان و ....؛ و نخبه گان تورکستيز ايرانگرا، پانايرانيست، آزربايجانگرايان
ايرانگرا، آزربايجانگرايان پانايرانيست، آزربايجانگرايان استالينيست و چپهاي
تورک ايراني و .... بکار رفته است. اين خود، قرينهي ديگري بر تورک منشاء نبودن نام
آزري است.
ادعاي ارتباط با قوم آز
کلمهي
آزري با نام اقوام باستاني «آز» در آسياي ميانه و «آز-آس» در شمال درياي سياه بيارتباط
است و از آنها ريشه نگرفته است. به لحاظ آواشناسي نيز، وجود ارتباط ريشهشناسيک
بين کلمهي آذري با نام قوم آز نامحتمل است:
١-هيچگونه مدرک، سند، متن، يافته و شاهد باستانشناسي، تاريخي،
اتنولوژيک، ادبي، ديني، زبانشناسي و .... به زبان تورکي و يا غير تورکي وجود
ندارد که به نام آزر-آزري به هنگام نخستين کاربردهاي آن توسط مولفين عرب، به عنوان
نام يک قوم تورکيک در آزربايجان و يا هر آنتيتهي ديگر با نام آزر و مدلول تورکيک
که در ارتباط با آزربايجان بوده باشد اشارهاي کند.
٢-زمانيکه
نخستين بار نام قوم بعدها تورکيک شدهي آز در متون اورخون قرن هفتم دو بار ذکر
ميشد، بيش از هزار سال بود که نام آزربايجان و فورمهاي گوناگون آن- که آزري شکل
مخفف آن در زبان عربي است- (در متون آسوري، پهلوي، يوناني، ...) وجود داشت.
٣-منشاء تباري اوليهي قوم آز که در متون اورخون قرن هفتم دو بار ذکر
ميشود نامعلوم است. اين قوم بعدها تورکيک شده است. يعني زمانيکه براي نخستين بار
نام آزربايجان و فورمهاي گوناگون آن در متون تاريخي ذکر ميشود، اساساً قوم آزي در
آسياي ميانه وجود نداشت. اگر هم به فرض محال وجود داشت، تورکيک نبود.
٤-هيچ
سندي وجود ندارد که نشان دهد قوم تورکيک شدهي آز که در متون اورخون قرن هفتم ذکر
ميگردد، از آسياي ميانه و موغولستان به شمال قفقاز و مخصوصاً به آزربايجان ايران مهاجرت
کرده باشد. آنهم بدان انبوهي و جمعيت بيشمار که بتواند نام خود را بر سرزمين وسيع
آزربايجان بدهد. اگر همچو مهاجرت انبوه و نامگذاري در نتيجهي آن رخ داده بود،
حتماً در منابع تاريخي بدان اشاره ميشد، در حاليکه نشده است.
٥
-الف در کلمهي آزري ممدود است. در حاليکه نام قوم آز ذکر شده در متون اورخون با
الف کوتاه تورکي است. بنابراين اين دو يکي نيستند.
٦-کلمهي آذري در همهي متون اوليهي عربي با ذال ثبت شده است. در
حاليکه در متون اورخون نام قوم آز نه با ذ، بلکه با ز ثبت گرديده است. بنابرين آذر
در کلمهي آذري غير از نام قوم باستاني تورکيک شدهي آز در متون اورخون است.
٧-اگر کلمهي آزري از نام قومي به شکل آذ اخذ شده بود اين نام در
تورکي معاصر ميبايد به «آياري» و يا «اهيهري» تبديل ميشد. در حاليکه تبديل
نشده است (حرف ذ تورکي باستان در زبان معاصر تورکي به ي تبديل ميشود. مانند آذاق
به آياق).
٨-قوم آز ذکر شده در متون اورخون، با قومي با نام مشابه آز-آس در
قفقاز شمالي و شمال درياي خزر يکي نيست.
٩- بنا به قاطبهي صاحبنظران، قوم آز در شمال قفقاز و پيرامون
درياي سياه، قومي ايرانيکزبان بوده و نه قومي تورکيک. اين قوم از اسلاف خلق
ايرانيکزبان اوستين امروزي بشمار ميرود.
١٠-اصرار بر ارتباط دادن نام آزري به قوم آز در قفقاز شمالي و
درياي سياه، به طور ضمني انکار ريشهي تورکيک و تائيد و تثبيت ريشهي ايرانيک براي
کلمهي آزري و آزربايجان است.
شبهريشهشناسي تورکي براي نام آزربايجان
آزربايجانگرايان
استالينيست ادعا ميکنند که نام آزربايجان مشتق از آز+ار+باي+قان است. اين شبهريشهشناسي
تورکي براي نام آزربايجان، علاوه بر تمام مشکلاتي که در مورد آزري ذکر شد، با
مشکلات جدي ديگري نيز مواجه است:
١-نبود پايهي تاريخي تائيد شده براي ريشهشناسي تورکي نام
آزربايجان، و بر عکس وجود قرائن بسيار بر له ريشهشناسيهاي غير تورکي آن،
٢-ممدود بودن الف اول کلمهي آزربايجان،
٣-حفظ ذ در نگارش اين کلمه تا سالهاي اخير. حرف ذ تورکي باستان در
زبان معاصر تورکي به ي تبديل ميشود. مانند آذاق به آياق. اگر آذربايجان نامي
تورکي و برگرفته از قومي بنام آذ ميبود، ميبايست در زبان تورکي معاصر فورم
«آياربايقان» را ميداشت. و اگر از نام قومي به اسم آز گرفته شده بود، در گذشته
نميبايست به صورت آذربايجان نوشته شود ....
٤-عدم رعايت قانون هماهنگي اصوات در نام آزربايجان. اگر اين کلمه
تورکي الاصل بود، انتظار مي رفت که داراي
فورمي مانند آزاربايجان و يا اهزهربهيجهن باشد؛
٥-
در زبان تورکي پسوند مکان –قان وجود ندارد، اما يک پسوند مکان به شکل –قا، -گه
وجود دارد. بنابراين اگر اين کلمه داراي ريشهي تورکي بود، ميبايد داراي فورمي
مانند آزاربايقا، اهزهربهيگه ميشد
٦-در
زبان تورکي صفت قبل از اسم ميآيد. بنابراين بخش «آزهر باي» نادرست است. فورم صحيح
اين بخش ميبايد «باي آزار» ميشد (بايآزارقا، نه آزربايجان)
٧-وجود
حروف ذ و ج به وضوح نشان ميدهد که آذربايجان تلفظ عربي کلمهاي غير تورکي محتملاً
به شکل آثربايگان و ..... است.
گئرچهيه
هو
No comments:
Post a Comment