ضبط تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی با صدای اقبال السلطان خوانندهی «هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار»، در نتیجهی اعتراض «ما فارسی نمیخواهیم، تورکی بخوانید» محفل تورکیست در تفلیس
مئهران باهارلی
در این نوشته ماجرای تصنیفی بنام «من بیر تورکهم» [من یک تورک هستم] را بررسی کردهام که در سال ١٩١٤ در تفلیس پایتخت فعلی گورجستان و با صدای اقبال السلطان یکی از دو خوانندهی «هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار» [احمد شاه] به سرپرستی غلامحسین خان درویشخان ضبط شده است. (به سبب تالیف و خوانده شدن این تصنیف توسط هئیتی که نام رسمی آن موسیقیچیهای دربار حضرت شاه (خاقان) قاجار بود، از این به بعد این تصنیف را تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» مینامم. این نامگذاری همچنین آن را از گونههای «من بیر تورکم-اورمیهای» ١٩١٨ که در سالهای جنگ جهانی اول در مدرسهی تورک یوردوی اورمیه به عنوان سرود خوانده میشد[1]، گونهی «بن بیر تورکوم-عثمانلی» ١٨٩٧ سرودهی اصلی شاعر عثمانلی یورداقول و گونهی کمالیستی آن «بن بیر تورکوم –آلتی اوخ» ١٩٣٨ مشخص میکند)[2].
خوانده و ضبط شدن تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» باعث ایجاد بعضی سوء تفاهمها شده است. از جمله اینکه گویا شعر این تصنیف معنا و مفهوم پانتورکیستی هم دارد، اقبال السلطان این تصنیف را با مقدمات و تدارک سنگین آماده و ضبط کرده است؛ اقبال آذر در سال ١٩١٤ یک تورکگرا و یا ملیتگرای تورک بود که سی سال بعد در دورهی حکومت ملی آزربایجان و پیشهوری در ١٩٤٥ آذری شد و به ایرانگرایی پانایرانیستی ضد تورک تغییر موضع داد و ... [3]. این استنتاجات و ادعاها و حدس و گمانها محصول عدم آگاهی بر و بررسی نکردن اسناد و منابع دست اول و آفیشها و کتابها و روزنامهجات وقت در بارهی این رویداد است.
ضبط صفحات در تفلیس
ضبط کردن موسیقیهای دورهی قاجار و در راس آنها موسیقی تورک (و فارس و لور و عرب و ارمنی و یهودی و گیلک و مازندرانی و افغانی و ... رایج در ایران) توسط شرکتهای اوروپایی در سال ١٨٩٩ در ایران و خارج آن آغاز شد. در سال ١٩٠٩ بعضی از این شرکتها که در ایران شعبه و دفتری و موزّعی داشتند، به دلیل وضعیت آشفته و هرج و مرج و ناشی از انقلاب مشروطهی انگلیسی و اشغال تهران پایتخت قاجاری توسط دستهجات مسلح و تروریستی مشروطهطلب، عدم استقبال مردم بومی از صفحات آثار ضبط شده و .... تصمیم گرفتند که به جای ضبط در ایران، هئیتهای موسیقی به اوروپا آورده شوند که تا ضمن دادن کونسرتها، ضبطهای بیشتری از موسیقیهای ایرانی که شامل همهی زبانها و موسیقیهای رایج در ایران میشد انجام گیرد. تا اواخر سال ١٩١٢ حضور مهمترین این شرکتها گرامافون کومپانی ل.ت.د. در ایران تماما متوقف شد.
در سال ١٩١٣ کومپانی «مونارخ ریکورد Monarch Record » آلمانی در تفلیس مرکز سیاسی، اداری و فرهنگی قفقاز روسیه شروع بکار کرد. این کومپانی خوانندهگان و نوازندهگان مناطق گوناگون قفقاز را به این شهر دعوت می کرد و اجراهای سازی و آوازی آنان را در صفحات گرامافون ضبط نموده و در قفقاز، روسیه، کشورهای شرق و اوروپایی به فروش میرساند.
در مارس سال ١٩١٤ به دعوت کومپانی مونارخ ریکورد «هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار» [احمد شاه] به سرپرستی درویش خان[4] تارزن مرکب از خود او، ابوالحسن خان قزوینی ملقب به اقبال السلطان (بعدها اقبال آذر)، سید حسین طاهرزاده[5]-آوازخوان، باقرخان[6] رامشگر-کمانچهکش، عبداللهخان دوامی[7]-ضرب زن و نوازندهی تونبک معروف به دو دانگی عازم سفر گاسترول به اوروپا برای پر کردن صفحهی گرامافون شد. هیئت برای دادن کونسرت و پر کردن صفحه نخست در شهر تفلیس مرکز سیاسی-فرهنگی قفقاز توقف کرد. معروف است درویشخان برای تهیهی تدارکات و هزینههای این سفر، خانهی خود را در بانک گرو گذاشت و تا آخر عمر نتوانست منزل خود را از گرو در بیاورد.
«هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار» در تفلیس، دستگاهها و تصانیف زیادی را در استریوی شرکت «مونارخ ریکورد آلمان» اجرا و در صفحات گرامافون ضبط کردند (موضوع کونسرتهای این گروه در تفلیس در ادامهی مقاله). از تصنیفهای تورکی ضبط شده در تفلیس تصنیف آپاردی تاتار منی و تصنیف من بیر تورکم قاجاری – خاقانی است. صفحههای ضبط شده از این سفر توسط کومپانی دیویدوف (Davidoff)، بعدا به برلین فرستاده شد. اما به جز چند صفحه، صفحات دیگر در آشوب جنگ جهانی اول از میان رفت. ظاهرا تعداد کمی از این صفحات که وارد ایران شده و در آرشیوهای دولت ایران بودند هم، بعد از ساقط کردن سلسلهی قاجار و تاکید رضا شاه بر حذف موسیقی حزنانگیز مقامی و به دلیل بی اعتنایی مسؤولان شکسته و یا نابود شد. تا آنکه در سالهای اخیر وزیر وقت فرهنگ عطاء الله مهاجرانی تعدادی از این صفحات را از آرشیو موسیقی دولت گورجستان خریداری و به تهران انتقال داد.
ضبط قطعات و تصانیف تورکی در دورهی قاجار یک امر استاندارد و قاعدهی معمول و لازم الاجرا بود.
پس از آغاز ضبط کردن موسیقیهای دورهی قاجار توسط شرکتهای اوروپایی در سال ١٨٩٩ و به بعد، ضبط قطعات و تصانیف تورکی در تهران و خارج آن در قفقاز، اوروپا، آسیای میانه، ... (و قطعات و تصانیف به دیگر زبانهای موجود در قلمروی قاجاری از جمله ارمنی و گورجی و گیلکی و لوری و کوردی و عربی و یهودی و مازندرانی و افغانی و ..... ) یک قاعدهی معمول و امری استاندارد و لازم الاجرا بود. قابل ذکر است که در کاتالوگها و اسناد این دوره آثار ضبط شده از موسیقی تورکی ایران قاجاری و قفقاز با نامهای گوناگونی مانند پرشین-تارتار= ایرانی-تاتار، پرشین=ایرانی، تورکی، قفقازی، آزربایجانی، حتی ارمنی و گورجی ثبت شده است.
چنانچه در ضبط اواخر سال ١٩٠٥-ژانویهی سال ١٩٠٦ توسط توسط ماکس هامپه (Max Hampe) و برادرش فرانتز هامپه (Franz Hampe) در تهران، از شرکت گرامافون و تایپ رایتر ل.ت.د. (The Gramophone & Typewriter, Ltd.)، با کومک ژنرال لؤمئر (General Lemaire) مدیر موزیک قوشون ایران، که طی آن صدای مظفرالدین شاه هم در ١٦ ژانویهی ١٩٠٦ ضبط شده است، تصنیفهای تورکی آتی ضبط شدهاند:
از علی خان نائب السلطنه (باقرخان-کمانچه) تصنیف تورکی؛ از حسین شمیرانی تصنیف قاراباغی داداش آماندیر؛ از یاور ابراهیم خان با اورکستر شاهی آواز افشاری و تصنیف تورکی، از میرزا محمد خان –تار و میرزا غلام رضا شیرازی-تار تصنیف تورکی گَل گَل؛ از قربان خان- تار و میرزا غلام شیرازی-تار تصنیف تورکی من گولهنده؛ از حاجی لوره و اکبر تورکه دوئت تورکی و لوری؛ از حسین جان رقاصه و نائب علی رئیس-کمانچه: آواز قاراباغی و تصنیف تورکی؛ از علی خان نائب السلطنه و صفدر خان-کمانچه سهگاه قفقازی؛ از میرزا سید احمد خان و میرزا حسین قلی خان-تار آواز آزربایجانی. در این ضبط همچنین تصنیفهایی به زبانهای فارسی، لوری (بختیاری و فیلی)، گیلگی، کوردی، افغانی، عربی، و ارمنی ضبط شدهاست.
سنت ضبط تصنیفها و آوازهای تورکی حتی در اوائل سلطنت رضا شاه هم ادامه داشت. چنانچه در ضبط سال ١٩٣٣ توسط گرامافون کومپانی ل.ت.د. (The Gramaphone Co., Ltd.) و کولومبیا گرافوفون کومپانی ل.ت.د. (The Columbia Graphophone Co., Ltd.) به خوانندهگی مادام لازاریا (Madam E. Lazaria) تصانیف تورکی آتی ضبط شدهاند:
گئدهن یار، سندهن منه یار اولماز، قاراقاش و آواز قفقازی، دورنا و آواز قفقازی، آمان آوچی و آواز قفقازی، سن هارالیسان، تصنیف لیلی و مجنون به تورکی، آواز کابل به تورکی، اسهن آبهئی (؟)، پراخود و آواز قفقازی[8]. (در سؤزوموز مقالهای در بارهی موسیقی تورکی ضبط شده در صفحات توسط شرکتهای صفحهپرکنی اوروپایی در دورهی قاجار منتشر خواهد شد).
بنابراین این ادعای منابع فارسی و دولتی ایران و پانایرانیستی و .... که این و گروههای مشابه برای ضبط موسیقی اصیل ایرانی روی صفحهی گرامافون به اوروپا سفر میکردند تماما نادرست است. این گروهها برای ضبط موسیقیهای موجود در ایران و به زبانهای رایج در آن از جمله تورکی به اوروپا سفر میکردند.
خوانندهگان هئیت موزیسینهای دربار حضرت شاه قاجار در سفر تفلیس هم طبق این سنت ضروری قاجاری میبایست حتما به زبان تورکی که زبان اکثریت نسبی مردم و زبان رسمی دربار و اوردوی قاجاری و خاندان شاهی قاجار بود، تصنیفهایی خوانده و ضبط کنند.
دلیل انتخاب شعر من بیر تورکم محمد امین یورداقول توسط هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار برای ضبط
انتخاب شعر من بیر تورکم محمد امین یوردا قول که دارای مضامین ملی گرایانه است و علاوه کردن آن به تصنیفهای فولکلوریک و مردمی تورکی برای ضبط، ناشی از عوامل زیر بود:
١-اعتراض تورکیستهای بومی قفقاز به صرفا فارسیخوانی اقبال السلطان در شب اول و دوم «کونسرت شرق»
اقبال السلطان در شب اول «کونسرت شرق» «هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار» در تفلیس صرفا به فارسی خواند. اما فارسیخوانی اقبال السلطان باعث نارضایتی و اعتراض تماشاگران تورک شد. آنها در شب دوم کونسرت با فریادهای «ما تورکی می خواهیم نه فارسی، تورکی بخوان!» به اقبال السطان اعتراض کردند. رسام ارژنگی که در آن سال در تفلیس بوده ماجرای مجبور شدن اقبال السلطان به تورکیخوانی توسط «چند نفر از تورکپرستان تفلیس» را در خاطرات خود روایت کرده است. او که در اقامت خود در تفلیس از کومکهای جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه برخوردار شده بود، در خاطرات خود وی را «سخت تورکیسم» یعنی پانتورکیست افراطی مینامد. البته ارژنگی تبریزی در روایت خود ادعاهای نادرستی به منظور خودستایی هم مطرح کرده، مانند اینکه وی در دیدار با اقبال السلطان هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار را تشویق به اجرای کونسرت در تفلیس کرده است. حال آنکه همانگونه که در ادامه خواهد آمد، برنامهی اجرای کونسرت گروه قبل از ورود آنها به تفلیس معین و تبلیغات و آگهیهایی در این باره در روزنامهها و درب تئاترها و کولوبها نصب شده بود. عامل اصلی در برگزاری کونسرتها هم علاوه بر خواست کومپانیهای صفحه پرکنی، خواست مسلمانان تفلیس یعنی اهالی و هنرمندان تورک بومی قفقازی و مهاجرین قاجاری ساکن در آن شهر بود.
اعتراض تورکها در کونسرت تفلیس به فارسیخوانی اقبال السلطان؛ به روایت «زندهگی به قلم خود»[9] ارژنگی-پدف ص ٣١-٣٢
موسیقیدانان ایران در تفلیس- روزی در تفلیس، از خیابانی میگذشتم. که ناگهان با آوازخوان نامدار تبریز، اقبال آذر روبرو شدم. پس از سلام و خوش آمد از او پرسیدم اینجا چه میکنید؟ گفت با یک گروه از هنرمندان آمدهایم تا صفحهی گرامافون پر کنیم. اگر مایل باشید شما را با آنها آشنا میکنم. با هم به مهمانخانهای که در آن اقامت کرده بودند رفتیم. درویشخان تارزن، باقرخان کمانچهکش، طاهرزاده آوازخوان، عبداللهخان معروف به دو دانگی همهگی بودند. من با آنها آشنا شدم و تشویقشان کردم که در آنجا یک یا دو کونسرت هم اجرا کنند. بعد در یک ورق بزرگ چهرههایی از آنها با آب و رنگ ساختم و تابلو را قاب و شیشهکردم. چند شب پیش از کونسرت، تابلو را در بزرگترین خیابان تفلیس به معرض نمایش گذاردم و شب کونسرت هم تابلو در بالای باجهی فروش بلیط نهاده شد. در شب دوم کونسرت چند نفر از تورکپرستان تفلیس بلند شدند و داد کشیدند که ما فارسی نمیخواهیم. تورکی، تورکی بخوانید!. چون پرده پایین آمد و در این فاصله مردم سالن را برای تنفس ترک کردند، من به دنبال آن آدمهای لوس افتادم. آنها در بارهی زبان حرف میزدند و میگفتند :" سامیی واژنیی یازیک، ائتو روسکیی"[10] یعنی مهمترین زبان، زبان روسی است. من جلوی آنها را گرفتم و گفتم شما که طرفدار زبان تورکی هستید این جمله به جز (دی) که در آخر گفتید تمامش روسی است. پس، بروید با این تورکی غزل بسازید تا موسیقیدانان ایرانی آن را بخوانند. آن وقت آن گروه مثال اینکه از خواب بیدار شده باشند متوجه شدند که دارند به روسی حرف میزنند، ولی گمان میکنند که این زبان تورکی مردم قفقاز است. درآن زمان وقتی کسی مجاب میشد، اغلب دست به چاقو یا ششلول میبرد .
٢- تشبث غلامحسین درویشخان رهبر «هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار» که وفادار به دولت قاجار و مخالف ناسیونالیسم افراطی فارسی- پانایرانیسم عارف قزوینی بود
غلامحسین درویشخان رهبر «هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار» (دارای ملیت تباری تورکمن از طرف پدر از ایل تکه[11] –از طرف مادر گیلک از شهر طالقان) و حسین طاهرزاده تویسرکانی (دارای ملیت تباری تورک از استان همدان فعلی) یکی دیگر از خوانندهگان این هئیت، به امور سیاسی گرایش نداشتند و ظاهرا وفادار به دولت قاجار و بر خلاف اقبال السطان و عبدالله دوامی بدور از تمایلات ضد تورک و پانایرانیستی حرکت مشروطه بودند. عبدالله دوامی در خط عارف قزوینی پانایرانیست و ضد تورک بود. اقبال السطان و یا اقبال آذر بعدی هم به هنگام کونسرتهای تفلیس و بقیهی عمر خود، به لحاظ هویت ملی انتخابی هرگز دارای شعور ملی تورک، و به لحاظ سیاسی هیچگاه تورکگرا نبوده است (در ادامهی مقاله).
عارف قزوینی قبل از سفر تفلیس هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار، از عبداللهخان دوامی ضربزن هئیت میخواهد که تصنیف شوستر[12] او را هم در تفلیس خوانده ضبط کنند. درویشخان و طاهرزاده مخالفت میکنند و میگویند که عارف در سیاست است و ما نیستیم. (غلامحسین خان درویشخان از قبل دارای اختلافاتی با عارف قزوینی بود که عارف در دیوان خود به آنها اشاره کرده است). اما عبدالله دوامی خودسرانه به خواندن تصنیف شوستر عارف قزوینی و ضبط آن اقدام میکند. درویشخان از این لاابالیگری عصبانی شده، با زدن مشت پوست تار خود را پاره میکند تا تصنیف یاد شده ضبط نشود و با حالت قهر محل را ترک میکند. عبدالله دوامی در یک مصاحبهی رادیویی واقعهی فوق را چنین ذکر کرده است: «در سفر دوم درویش خان به تفلیس، كه من هم همراه او بودم، عارف قزوینی به بدرقهی ما آمد و از من خواهش كرد تصنیف شوستر او را در صفحه بخوانم. ولی به هنگام ضبط صفحه در تفلیس، درویشخان به علت سیاسی بودن تصنیف از ضبط صفحه خودداری كرد و من به ناچار تصنیف دیگری از عارف را كه جنبهی سیاسی نداشت در صفحه اجرا كردم.»[13]
٣-خواهش و توصیهی روشنفکران و موزیسینهای تورک قفقازی- روشنفکران و هنرمندان تورک قفقازی، مخصوصا شوشینسکی که مورد احترام بسیار درویشخان سرپرست هئیت و ابوالحسن خان -خوانندهی اصلی گروه و مسبب اعتراض تماشاگران تورکیست- بود، در امر برپایی کونسرت به هئیت کومکهای شایانی کرده بودند. (در ادامهی مقاله). بعید نیست ایشان هم به هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار توصیه کرده باشند که با گنجاندن تصنیفی مشخصا با مضامین تورک گرایانه در میان تصنیفهای تورکیای که ضبط خواهند شد، از تورکان قفقازی و ایرانی ساکن تفلیس آزرده از صرفا فارسیخوانی اقبال السلطان دلجویی کنند.
گفتههای تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی
١-تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی[14]، با اخذ چند مصراع و قسمتهایی از چند مصراع دیگر شعر مشهور شاعر ملی تورک محمدامین یورداقول[15]، سپس پیش و پس کردن و دادن تغییرات مختصری در آنها و افزودن جان و آی و نام و ... ایجاد شده است. این دستکاری نشان میدهد گفتههای تصنیف مذکور، بر خلاف دیگر تصنیفهای فولکلوریک و مردمی که در این سفر پر شدهاند و دارای متنی ادبی و صحیحاند، به طرزی عجولانه و شاید فی المجلس و ارتجالی، برای خواباندن اعتراض تماشاگران تورک و دلجویی «هیئت موسیقیچیهای دربار شاه قاجار» از جامعهی فرهنگی تورک قفقازی-تورکایلیلی در تفلیس بسته شده است.
٢- بر خلاف ادعاهای پانایرانیستی، شعر تصنیف من بیر تورکم قاجاری-خاقانی هیچ مضمون پانتورکیستی دائر به تبلیغ لزوم اتحاد سیاسی گروههای گوناگون تورکیک ندارد، بلکه صرفا یک شعر با مضامین ملی تورک و وطنپرستی تورکی برای برانگیختن حس دفاع از وطن در مقابل دشمن اشغالگر است.
من
بیر تورکهم دینیم، جینسیم اولودور
سینهم،
اؤزوم آتشیله نار دولودور (٢)
تورک اولادی وطنینین قولودور (٢)
تورک
اولادی ائوده قالمهز، آی گئدهرهم
یار یاتاغین دوشمن آلمهز، آی گئدهرهم
آی
گئدهرهم، گئدهرهم، گئدهرهم
جان گئدهرهم، جان آلارهم، نام آلارهم
آتا
یوردون اولاد پوزمهز، آی گئدهرهم
بو دونیاده کیمسه قالمهز، آی گئدهرهم
یارادانین
کیتابینی قالدیرتمهم
(؟)سینین
بایراغینی آلدیرتمهم
دوشمنیمی وطنیمه سالدیرتمهم
تورک
اولادی ائوده قالمهز، وای گئدهرهم
یار یاتاغین دوشمن آلمهز، وای گئدهرهم
آی
گئدهرهم، گئدهرهم، گئدهرهم
جان گئدهرهم، جان آلارهم، نام آلارهم
آتا
یوردون اولاد پوزمهز، وای گئدهرهم
بو
دونیاده کیمسه قالمهز، وای گئدهرهم
XÂQÂNÎ - QACAR “MEN BİR TÜRKEM” YIRI – 1914
Men bir Türkem, dinim cinsim uludur
Sinem, özüm ateşile, nar doludur (X2)
Türk évladı veteninin quludur (X2)
Türk évladı évde qalmaz, ay géderem
Yar yatağın düşmen almaz, ay géderem
Ay géderem, géderem, géderem
Can géderem, cân alaram, nâm alaram
Ata yurdun évlad pozmaz, ay géderem
Bu dünyada kimse qalmaz, ay géderem
Yaradanın kitabını qaldırtmam
?sinin bayrağını aldırtmam
Düşmenimi vetenime saldırtmam
Türk évladı évde qalmaz, vay géderem
Yar yatağın düşmen almaz, vay géderem
Ay géderem, géderem, géderem
Can géderem, cân alaram, nâm alaram
Ata yurdun évlad pozmaz, vay géderem
Bu dünyada kimse qalmaz, vay géderem
تفلیس مرکز فرهنگی و مرکز تورکگرایی قفقاز، و محفل تورکگرای مجدالسلطنه در تفلیس
اعتراض تماشاگران تورک شهر تفلیس به صرفا فارسیخوانی اقبال السلطان و ضبط تصنیف من بیر تورکم قاجاری-خاقانی در سال ١٩١٤ یک حادثهی مهم تاریخی و در ارتباط با رشد و شکوفایی شعور ملی تورک در این شهر، حتی حضور و فعالیتهای جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی در آن است. تفلیس که مرکز اداری و فرهنگی قفقاز روسیه بود و کاملا در حیطهی فرهنگی و مودرنیتهی اوروپایی قرار داشت، از مدتها قبل به مرکز تورکگرایی ناسیونالیسم تورک تورکان بومی قفقاز (ایضا گورجی و ارمنی) تبدیل شده بود. ناسیونالیسم تورک در قفقاز در تفلیس پدیدار و از آنجا به شهرهای دیگر قفقاز از جمله گنجه و باتوم سرایت کرده بود. (در حالیکه در آن موقع باکو، مرکز حرکات کارگری، فاقد شعور ملی تورک و .... بود): اکینچی نخستین نشریهی تورک قفقاز، و بعدها نشریهی موللا نصرالدین در تفلیس منتشر شده است؛ شیخ الاسلام سیلانی پدر علیبیگ حسینزاده، از نخستین تئوریسینهای ناسیونالیسم تورک و از موسسین جمعیت اتحاد و ترقی عثمانلی مقیم تفلیس بود؛ اعلان تاسیس جهموری مردم آزربایجان نخست در تفلیس منتشر شده است؛ ....
رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه، در سال ١٨٩٠ نوشتهجات تحلیلی خود در بارهی ناسیونالیسم و تروریسم و توسعهطلبی ارمنی را در تفلیس منتشر کرده است[16]. از این دوره سفر سعید سلماسی و غنی زاده دیلمقانی به تفلیس را نیز داریم که پس از بازگشت به اورمیه منجر به انتشار فریاد یکی از نخستین نشریات فارسی -تورکی در تاریخ تورکایلی و ایران با تمایلات بارز تورکگرایانه در این شهر شد. به هنگام ضبط تصنیف من بیر تورکم قاجاری-خاقانی جمشیدخان در تفلیس زندهگی میکرد. وی در آن دوره یک ملیتگرای کامل تورک بود[17] و کتب خود را در تفلیس[18] و مقالات تورکی خود را در نشریهی تورکگرایان در استانبول منتشر میکرد[19]. حتی منابع آمریکایی تورکگرا شدن جمشیدخان را معلول اقامت وی در تفلیس دانستهاند[20]. اما مناسبتر آن است گفته شود تمایلات تورک گرایانهی قبلا موجود جمشید خان، در اقامت تفلیس تشدید و بالغ شد. زیرا وی بسیار قبل از آن از دورهی مشروطیت دارای تمایلات تورک گرایانه و به ادعای هیربد دارای تمایلات پانتورکیستی بوده است[21]. جمشیدخان در اقامت دوم خود در تفلیس به نوبهی خود منجر به ایجاد جریانی تورکگرا در میان تورکان ایرانی و تورکایلیلی ساکن در تفلیس (محفل تورکگرای مجدالسلطنه در تفلیس) شده بود. بدین سبب روسها و انگلیسها در سالهای جنگ جهانی اول برای دور کردن جمشیدخان از تفلیس، او را به باتوم و سپس به تهران تبعید کردند[22].
در آن دوره تفلیس دارای جمعیت تورک قابل ملاحظهای –قفقازی و مهاجر از ایران قاجاری بود که تورکی زبان اصلی آنها در مناسبات و مراودات اجتماعی بود. به عنوان نمونه در صور اسرافیل خبری مربوط به یک کونسرت ایرانی در کافه شانتان تفلیس در ژوئن سال ١٩٠٧ آمده که در آن شعارهای تماشاگران ایرانی صرفا به زبان تورکی و روسی است: یاشاسین ایرانین گؤزهل قیزلاری! [زنده باد دختران قشنگ ایران]، یاشاسین آصف الدوله! [زنده باد آصف الدوله]، یاشاسین ملّت وزیرلهری! [زنده باد وزرای ملّت][23]
معمای لهجهی اقبال السلطان
اقبال السلطان که اهل روستای کؤهنه الوند قزوین با جمعیت تورک (کل منطقه دارای جمعیت مختلط تورک و تات متکلم به زبانهای گوناگون تاتیک) است، تصنیف من بیر تورکم قاجاری-خاقانی را با لهجهای میخواند که شبههی تورک نبودن او را ایجاد میکند. مخصوصا عدم رعایت سیستماتیک قانون هماهنگی اصوات تورکی در این تصنیف (در کلمات پوزمهز، دونیاده، آلارهم، قالمهز، سالدیرتمهم، آلدیرتمهم، آلمهز، آلارهم)، – حتی در صورت تات تبار بودن او- عجیب است. زیرا تاتهای آن منطقه عموما به تورکی روان صحبت میکنند. گویا روح الله خالقی در (سرگذشت موسیقی ایران، تهران، ١٣٣٣)، میگوید ابوالحسن خان تورک نبود. در برخی منابع پانایرانیستی هم تورک نبودن وی مطرح شده است. از طرف دیگر منابع جمهوری آزربایجان ادعای تبریزی بودن وی را مطرح کردهاند که مانند ادعای آنها دائر بر ملیگرای تورک بودن اقبال السطان و همکاریاش با مشروطهطلبان و ستارخان و حکومت ملی آزربایجان و .... از ریشه و کلا بی اساس و دروغ است.
مطالبی در بارهی «کونسرت شرقی» «هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار» [احمد شاه] در تفلیس
قبل از رسیدن هیئت به تفلیس
قبل از رسیدن هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار به تفلیس، در اماکن معروف و مراکز هنری مهم شهر و سردرهای تئاترها و کولوبها آفیشها و آگهیهای بزرگ و رنگارنگ در بارهی کونسرت آنها نصب شده بود. متن روسی و تورکی یکی از این آگهیها چنین است: تیفلیس. قازیوننی تئاتر. اوّلینجی دفعه اولاراق جناب طاهرزاده، جناب میرزا ابوالحسنخان و مشهور تارزن جناب درویشخانین تحت نظرینده، باقرخانین، عبداللهخانین تیفلیس موسلمان دیرام آرتیستلهرینین اشتراکییله طنطنهلی بیر صورتده وئریلهجهک شرقی قونسئرت؛ تماشا باشلایاجاق آخشام ساعت ٧ یاریمدا؛ بیلیتلهر ساتیلیر: ...[24]
در بارهی آمدن هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار به تفلیس در روزنامههای وقت اخبار متعددی چاپ شد. ترجمهی جدید یکی از اخبار روسی زاکاوکازسکایا رئچ، دوم مارس ١٩١٤، شمارهی ٥٠ به آزربایجانجا از کتاب آزهربایجان خالق موسیقیچیلهری چنین است: آوروپایا گئدهرکهن ایران شاهینین سارای مغنّیسی ابوالحسن خان تیفلیسده قوناق اولاجاقدیر. یئرلی مسلمان جمعیتینین آرزوسویلا او تیفلیسده بیر نئچه کونسئرت وئرمهک فیکریندهدیر. اونو دا قئید ائدهک کی ابوالحسن خان هله هئچ بیر واخت بؤیوک تاماشاچی کوتلهسی قارشیسیندا چیخیش ائتمهمیشدی. خوانندهنین سسی اولدوقجا گوجلو، ملاحتلی هم ده یوکسهک تئمبره مالک سسدیر. حرکتلهری چوخ اینجهدیر، صحنهده اللهرینی دؤشونه قویوپ آیاق اوستونده اوخویور. گؤرکهمی مغرور و عظمتلیدیر. مغنّی قدیم ایران موتیولهرینه یئنی روح یئنی فورما یئنی حسلهر گتیرمیشدیر. اونو دینلهیهنده آداما ائله گلیر کی شرق موتیولهرینی اوخویان آوروپا مغنیسینی دینلهییرسهن. بئله بیر شرایطده مسلمان خوانندهسینین قارشیداکی کونسئرتینین چوخ ماراقلی اولاجاغی گؤزلهنیلیر. شوبههسیز کی همین کونسئرتلهر مسلمانلاردان ساوایی شرق موسیقیسینین پرستشکارلاری اولان دیگر قافقازلیلاری دا ماراقلاندیراجاقدیر. کونسئرتلهر خواننده، هابئله موسیقیچیلهری تارزن درویشخان و اونون دستهسی تیفلیسه گلهن کیمی باشلاناجاقدیر». [25]
کونسرتها
هدف دعوت کومپانی مونارخ ریکورد از هئیت، دادن کونسرت توسط گروه و ضبط صفحات آنها بود. جمعیت تورک محلی هم مایل بود «هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاه قاجار» در تفلیس کونسرتهایی بدهد. نخستین کونسرت با نام «کونسرت شرق» در تاریخ ٢٦ مارت ١٩١٤ در تئاتر کازیوْننی Казенный Театръ)، بعدها تئاتر-اوپرای ز. پالیآشویلی Палиашвили . 3) داده شد و بنا به مطبوعات محلی و ابوالحسن خان مورد استقبال شدید تماشاچیان و هنرمندان موسیقی تفلیس و جامعهی هنری و فرهنگی تورک تفلیس، اعم از تورکهای محلی قفقازی و تورکایلیلی قرار گرفت (این منابع به اعتراض تورکیستها به فارسیخوانی ابوالحسن خان و یا قهر کردن درویشخان در اعتراض به ضبط تصنیف عارف قزوینی اشاره نکردهاند).
به نظر میرسد دستهی مشوق، بر خلاف دستهی تورکیستها که در شب دوم به فارسیخوانی ابوالحسن خان اعتراض کردند، مشکلی با فارسیخوانی او نداشتهاند. پس از اشغال قفقاز توسط روسیهی تزاری، بسیاری از نخبهگان تورک قفقازی به سبب عشق رومانتیک به ایران هر چه رنگ و صبغهی ایرانی داشت، از جمله زبان و ادبیات و موسیقی و مذهب فارسی را در مقابله با حاکمیت روسیه، خودی میدانستند. به همین دلیل آنها در قرن نوزده تار و کمانچه و سنتور و آوازها و موسیقی اصیل و مقامی ایرانی-فارسی را که در ایران در حال احیاء شدن بود، بدون گذراندن از فیلتر سنن و فرهنگ و زبان و موسیقی ملی تورک، به عنوان موسیقی خودی اخذ و در دورهی شوروی استالینی به عنوان موسیقی ملی خود پذیرفتند. در حالیکه بویژه موسیقی غمآلود مقامی آنگونه که در قرون ١٩-٢٠ در قفقاز روسیه و سپس جمهوری سوسیالیستی آزربایجان بازسازی شده است، در اساس ایرانی-فارسی بوده ربط چندانی به تورکیت ندارد، و برای تودهی تورک مخصوصا ایلات تورک غیر خودی و ناشناخته است. (همان نخبهگان فارسزده به هنگام ایجاد ملت آزربایجان در دورهی استالین، زبان ادبی معیار جدید آزربایجانجا را هم به سبب خودی انگاشتن فارسی و کلمات عربی مصطلح در آن، آکنده از کلمات فارسی و عربی ساختند).
یکی از تماشاگران مشهور کونسرت وانو ساراجیشویلی (Vano Sarajishvili ვანო სარაჯიშვილი, ١٨٧٨–١٩٢٤) بانی اوپرای گورجی بود که به صحنه رفته در سخنانی هنرمندی اقبال السلطان را بسیار تقدیر کرد، او را در آغوش کشید و بوسید و گفت که ابوالحسن خان یکی از خوانندهگان متبحر شرق است و چیزی از تنور مشهور ایتالیایی اوپرا ائنریکو کاروزو (Enrico Caruso ،١٩٢١-١٨٧٣) کمتر ندارد.
عینعلی سولطانوف ( ١٨٦٢-١٩٣٥ میلادی ) روزنامهنگار معروف تورک قفقازیدر این باره مقالهای روسی تحت عنوان « کونسرت شرق » در زاکاوکازسکایا ٣٠ مارت ١٩١٤، شماره٧٣ نوشت. ترجمهای بخشی از مقالهی او در کتاب آزهربایجان خالق موسیقیچیلهری[26] به آزربایجانجا چنین است[27]: ایراندان گلمیش خوانندهلهر ابوالحسن خان و طاهرزادهنین موسیقیچیلهردهن درویش خان و باغیرخانین مارتین ٢٦دا کازیوننی تئاتردا وئردیکلهری ایلک شرق کونسئرتینه چوخلو آدام گلمیشدی. تاماشاچیلارین آراسیندا شرق موسیقیچینین ماهیر بیلیجیلهری و طلبکار پرستشکارلاری وار ایدی. اونلارین و سون درجه آلوده اولان بوتون تاماشاچیلارین تعریفین نظره آلساق، دئمهک اولار کی کونسئرت چوخ موفقیتله گئچمیشدیر. گئنیش تاماشاچی کوتلهسی قارشیسیندا ایلک دفعه چیخیش ائدهن خواننده ابوالحسن خان (تئنور) کیلاسیک ایران ماهنیلارینین بیر نئچهسینی ایفا ائتدی. ابوالحسن خان نه قدهر اوجادان اوخوسا دا، نه قدهر چتین زنگوله وورسا دا اونون سسی بوتون مرحلهلهرده تمیز و آهنگداردیر. هم ده او اوخویارکهن صفتینده هئچ بیر گرگینلیک حس اولونموردو.
هنرمند مردم مصطفی مردانوف هم که همراه با شوشینسکی به تشکیل کونسرت کومک میکرد در این باره در خاطرات خود نوشته است (خاطیرهلهریم. باکی، ١٩٦٤، ص ٨١-٨٢): شرقین مشهور خوانندهلهریندهن ساییلان ابوالحسن خان اؤز دستهسییله تیفلیسه کونسئرت وئرمهیه گلهنده، بیرینجی نؤوبهده سئیید شوشینسکینین گؤروشونه گئتدی. ایکی صنعتکار چوخ صمیمی گؤروشدولهر. سئیید شوشینسکی جنوبی آزهربایجاندان گلمیش قوناقلارا اؤز خرجی ایله فیراک تیکدیردیپ صحنهیه چیخارتدی. ابوالحسن خان اورهک آچان گؤزهل بیر سسله بایات شیراز و راست دستگاهی اوخودو. او دینلهییجیلهری واله ائتدی. بو کونسئرتده اشتراک ائدهن گورجوستان اوپئرا صنعتینین بانیسی وانو ساراجیشویلی ابوالحسن خانین صنعتکارلیغینی یوکسهک قیمتلهندیرهرهک دئدی: ابوالحسن خانین نهیی کاروزودان اسکیکدیر؟ او سونرا صحنهیه چیخیپ ابوالحسن خانی باغرینا باسیپ اؤپدو. ابوالحسن خانین کونسئرتلهرینین تشکیلینده سئیید شوشینسکی ایله بیرلیکده بیز ده کؤمهک ائدیردیک. ایستهییردیک کی قاسترول سفریندهن اونلار اؤز وطنلهرینه خوش تاثراتلا گئتسینلهر.
دیدار هئیت با خان شوشینسکی و جلیل محمد قلیزاده
هیئت موسیقیچیهای دربار حضرت شاهقاجار پس از ورود به تفلیس به دیدن میر مؤحسون سید خان شوشینسکی (١٨٨٩-١٩٦٥) موسیقیدان مشهور تورک و استاد مشهور موسیقی مقامی آزربایجان، که در آن هنگام مقیم تفلیس بود رفت. (ادعا شده لقب خان با اقتباس از نام ابوالحسن خان به شوشینسکی داده شده است. گویا شوشینسکی از دوران جوانی آواز کوردی بیات ابوالحسن خان در شهناز را آنچنان به خوبی تقلید میکرد که همه در تمجید و تحسین به او «اصل خان کیمی اوخور» -مانند خان (ابوالحسن خان) میخواند» می گفتند). شوشینسکی در سفر تفلیس همه گونه شرایط آسایش را برای هئیت فراهم، برای اجرای کونسرت به آنها کومک و با پول خود برای آنها لباس فیراک تهیه کرد. وی در کونسرتهای هئیت هم فعالانه شرکت و اعضای گروه را به صحنه راهنمایی کرد.
هیئت در مدت اقامت خود در تفلیس همچنین چندین بار شاهد اجراهای سید شوشینسکی بود. در ضیافتی که بعد از کونسرت برگزار گردید، درویشخان ضمن دعوت سید شوشینسکی به تهران به وی گفت: جای شما تهران است. شما نه تنها در آنجا، بلکه در تمام شرق میتوانید خوانندهی درجه اول به شمار آیید. ابوالحسن خان هم از هنرنمایی سید شوشینسکی تمجید فراوان کرد و به قدردانی از او یکی از صفحههای ضبط شده از اجرای خود در دستگاه همایون که بر روی آن به تورکی «سید شوشینسکییه ابوالحسن خاندان هدیه» نوشته بود را به او تقدیم کرد. سید شوشینسکی در خاطرات خود ذکر میکند «جلیل محمد قلی زاده نویسنده و ناشر موللا نصرالدین، ابوالحسن خان را به عنوان مهمان افتخاری به دفتر مجله دعوت کرد. ابوالحسن خان آوازی را در دستگاه کورد شهناز «کوردی بیاتی» آن چنان با احتشام خواند که از هیجان مکرر آن تا صبح نتوانستم بخوابم» [28]
همبستهگی اقبال السلطان با قاجارها، مخالفت او با تجزیهطلبی، و دلبستهگیاش به فارسی
در کتاب آزهربایجان خالق موسیقیچیلهری، ادعا شده که ابوالحسن خان در تبریز بدنیا آمده، معروف به تبریزلی ابوالحسن خان آذر بوده، در هفت سالهگی با از دست دادن پدرش به قزوین مهاجرت کرده، و لقب اقبال السلطان را به او احمد شاه داده است. اینها همه نادرست است.
اقبال السطان متولد روستای کؤهنه در الوند قزوین است. او در دربار تبریز فراش خاص و آوازخوان ولیعهد محمدعلی میرزا که به او لقب «خان» را داد بود. با بر تخت سلطنت نشستن محمدعلی شاه همراه او به تهران رفت و شبیهخوان تکیهی دولت شد. وی در این دوره با نام ابوالحسن خان قزوینی معروف بود. پس از اشغال تهران توسط تروریستها و قوای مسلح مشروطهطلبان انگلیسی با محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد. پس از تبعید محمدعلی شاه به خارج کشور، ابوالحسن خان به تبریز رفته در مجالس شجاع الدوله حاضر شد. در آوریل ١٩١٢ شجاع الدوله به او لقب اقبال السلطان را داد. با روی کار آمدن پهلوی و منسوخ شدن القاب قاجاری، نام ابوالحسن اقبال آذر را گرفت ...
همبستهگی اقبال السلطان با قاجارها: تمام ادعاهای تاریخنگاری آزربایجانگرایانه و ایرانگرایانه مبنی بر همکاری اقبال السلطان با مشروطهطلبان و ستارخان و مجاهدین و .... دروغ و وارونهنویسی تاریخ است. او که فردی سیاسی نبود تا به آخر به دولت قاجار وفادار ماند. زیرا به گفتهی خود «با نان و نمک آنها بزرگ شده بود». از همین سبب هم با حرکت مشروطه که حرکتی براندازانه بر علیه دولت قاجار بود مطلقا دلبستهگی نشان نداد. دلیل اینکه به سوال چه خاطرهای از مشروطیت و حوادث تبریز دارد، جواب هیچ خاطرهای ندارم را داده، همین همبستهگی او با قاجارها و عدم دلبستهگی او به مشروطیت ضد قاجار بود. مشروطهپرستان مانند نصرت الله فتحی این وضعیت را به صورت «جسمش در اختیار مظهر ضد آزادی بود»[29] توصیف کردهاند.
مخالفت اقبال السلطان با تجزیهطلبی: اقبال السلطان مخالف حرکات تجزیهطلبانه بود. دلیل اصلی مخالفت او با حکومت ملی آزربایجان آن است که وی این حرکت را یک حرکت تجزیهطلبانه تلقی میکرد. با تاسیس حکومت ملی آزربایجان به دستور بی ریا وزیر فرهنگ وقت آزربایجان به ریاست شعبهی موسیقی ادارهی هنرهای ظریفهی آن دولت منصوب شد. اما او که در مجلس جشنی با حضور سران فرقهی دموکرات آزربایجان در ساختمان شهرداری تبریز شعر «لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست» از عارف قزوینی را به زبان فارسی به آواز خوانده و حکومت ملی آزربایجان را «دزد خانهگی» نامیده بود[30] استعفا داد-خلع شد؟ و به تهران رفت. پس از ساقط شدن حکومت ملی آزربایجان دوباره به تبریز برگشت و از طرف دولت محمدرضا پهلوی مجددا به سمت ریاست کارگزینی شهرداری تبریز منصوب شد.
دلبستهگی اقبال السلطان به فارسی: اقبال السلطان علی رغم خواندن تصانیف و آوازهای بسیار به تورکی- به سبب سنت تورکیخوانی مغنیان قاجاری که فوقا بحث شد،- زبان فارسی را زبان ملی خود میدانست و به آن دلبستهگی داشت. این خصلت او که در ماجرای صرفا فارسیخوانیش در کونسرت تفلیس در سال ١٩١٤ و اعتراض تورکیستهای تفلیس به این امر هم بروز کرده بود، سی سال بعد در سال ١٩٤٥ در زمان حکومت ملی آزربایجان مجددا، اما این بار به صورت دشمنی با تورکی و بسیار تشدید شده دوباره مشاهده شد. زیرا در این دوره او هم مانند بسیاری از نخبهگان تبریزی که قبلا در سالهای جنگ جهانی اول آن مسیر را طی کرده بودند، زبان تورکی را با تجزیهطلبی و غیر ایرانی بودن؛ و زبان فارسی را با یکپارچهگی ایران و ایرانیت مترادف میدید. بنا به کتاب هزاردستان، وقتی بولبول محمدوف خوانندهی اوپرای جمهوری آزربایجان با ناراحتی از او که نمیخواسته هنگام تدریس و خواندن آواز از اشعار تورکی استفاده کند، میپرسد چرا وی اصرار دارد که حتما اشعار فارسی بخواند؟ مگر او دست پروردهی آزربایجان نیست؟ اقبال آذر جواب میدهد به آن دلیل که عقدنامهی مادرم به زبان فارسی نوشته شده است[31]. در مصاحبه با مرتضی حنانه هم میگوید هر چه در تبریز اصرار کردند به تورکی مشق موسیقی بکنم، مقاومت کردم و گفتم «من ایرانی هستم، من تورک نیستم».
[1] ٩٨مین سالگرد
تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو (خئییر-خئیر یوردو، صلاحیه) اورمیه و ١٠٧ مین سالگرد
مدرسهی تورک بالاو-بالوو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
[2] مئهران باهارلی. تصنیفهای من بیر تورکم خاقانی-قاجاری ١٩١٤، من
بیر تورکم اورمیهای-تورک یوردو ١٩١٨ (منتشر خواهد شد).
تصنیف
«من بیر تورکم» «خاقانی - قاجاری» (١٩١٤)، سرود مدرسهی «اورمیهای - تورک
یوردو» (١٩١٨)، اصل «عثمانلی – یورداقول» (١٨٩٧) و جور «کمالیستی - آلتی اوخ» (١٩٣٨) آن
[3] مانند بعضی استنتاجات، ادعاها و حدسیات نادرست در این نوشته: «چه شد
که ابولحسن خان اقبالالسلطان به اقبال آذر تبدیل شد؟» – محمد بابایی
[4] غلامحسین خان درویشخان (۱۲۵۱ تهران – ۲ آذر ۱۳۰۵تهران) پدرش حاجی بشیر
اهل زیدشت طالقان و مادرش از ترکمنهای ایل تکه بود. درویشخان از هنرمندان نامی
و استادان موسیقی صاحب سبک و تاثیرگذار بر موسیقی اواخر دورهی قاجاریان است. وی
را از بنیانگذاران کونسرت در ایران (در تئاتر باقیروف تهران)، از ایجادکنندهگان
و گسترشدهندهگان پیشدرآمد در موسیقی ایرانی دانستهاند. درویشخان که ناصرالدین
شاه او را تارچی خطاب میکرد، پس از قتل
ناصرالدین شاه از نزدیکان و نوازندهگان مخصوص شعاع السلطنه پسر دوم مظفرالدینشاه
شد. با ظهور جنبش مشروطه درویشخان رهبر اورکستر در نخستین کونسرتهای انجمن اخوت
که به حمایت صفاعلی ظهیرالدوله انجام میشد گشت و در سلک اخوان صفایی درآمد.
غلامحسین خان درویشخان به امور سیاسی گرایش نداشت و ظاهرا از وجوه ضد قاجاری و
ضد تورک و پانایرانیستی حرکت مشروطه بدور بود. اما کونسرتهای متعددی برای امور
خیریه و اجتماعی میداد. از جمله کونسرت برای غارت شدهگان اورمیه در ١٩٠٧
[5] سید حسین طاهرزاده (۱۲۶۱ اصفهان - ۱۲ شهریور ۱۳۳۴ تهران) پدرش سید طاهر
تویسرکانی از تورکان تویسرکان استان همدان-تورکایلی. سید حسین دوران کودکی و
جوانی خود را برای تحصیل فقه در حوزهی علمیه در اصفهان سپری کرد. با فروش صفحات
ضبط شده توسط شرکتهای اوروپایی شهرت سیدحسین طاهرزاده افزایش یافت و به چهرهای
شناخته شده در میان خوانندهگان آن دوره تبدیل گشت. ظاهرا او هم مانند درویشخان از وجوه ضد قاجاری و ضد تورک و پانایرانیستی
حرکت مشروطه بدور بوده است.
[6] باقرخان رامشگر موسیقیدان و نوازندهی کمانچه، متولد ۱۲۵۲ در اصفهان، فوت ۱۳۳۸.
در امامزاده
عبدالله تهران به خاک سپرده شد.
[7] عبدالله خان دوامی. متولد ۱۲۷۰ روستای طاد، تفرش – ۲۰ دی ۱۳۵۹.
ظاهرا در خط عارف قزوینی بوده تمایلات ضد قاجاری (فارسگرایانه، و پانایرانیستی-ضد
تورک؟) داشته است.
[8]
Michael S Kinnear. (2000) The Gramophone Company's Persian recordings,
1899-1934: a complete numberical catalogue, by matrix serials, of Persian
recordings made from 1899 to 1934 by the Gramophone Company, Limited: together
with a supplement of recordings made by Columbia Gramophone Company, Limited,
from 1928 to 1934 / compiled by Michael S. Kinnear; with the cooperation of EMI
Archives, London.
https://bajakhana.com.au/tag/the-gramophone-companys-persian-recordings/
[9] ارژنگی مانند
دیگر همشهریان تبریزیاش، ایرانشهر، کسروی، ارانی، شفق، ناصح ناطق، فیوضات و ...
یک ایرانگرا و آزربایجانگرای پانایرانیست بود. او نمایشنامهای نژادپرستانه و
ضد تورک به اسم آزربایجانی چگونه تورک
شد نوشته به صحنه آورده است.
مجدالسلطنه در
سال ١٩١٠، شدیدا تورکگرا و سخت تورکیست بود.
[10] در متن فارسی به صورت اشتباه «سامی قلاون پازک لاتن اسکی دی»
نوشته شده است. فورم صحیح عبارت است از:
Самый важный язык, это Русский
[11] ایل تکه Teke یکی از
ایلهای بزرگ ملت تورکمن است. در گذشته اراضی ایل تکه از شرق به چهارجو و مرو و
بخشی از اراضی قسمت پایین رودخانهی مُرغاب و تجن و سرخس ایران، از غرب به اراضی
یموتها و گوکْلانها، از شمال به خط فرضی میان چهارجو و صحرای خیوه و قیزیل
آرْواد (قیزیل آروات یا قزل رباط) و از جنوب به خط مرزی خراسان و تورکمنستان محدود
بود. امروزه غالب تورکمنهای تکه در جمهوری تورکمنستان، گروههایی نیز در شمال
خراسان، از جمله در جَرگَلان بوجنورد سکونت دارند.
[12] ویلیام مورگان شوستر William Morgan Shuster) (۱۸۷۷
- ۱۹۶۰) حقوقدان،
ناشر و کارشناس مالی اهل ایالات متحدهی آمریکا که در سال ۱۹۱۱ برای اصلاح مالیه و
نظم بخشیدن به امور مالی کشور به استخدام دولت قاجار درآمده بود، در آذرماه
بدنبال اولتیماتومِ روسیه، مجبور به ترک ایران شد. عارف قزوینی ناراحت از رفتن او
تصنیف «شوستر» را ساخت.
[13] تصانیف (آهنگهای)
عارف و اجراهای آن
[14]https://www.piwox.com/tag/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84_%D8%A2%D8%B0%D8%B1
[15] مئهران باهارلی. تصنیفهای من بیر تورکم خاقانی-قاجاری ١٩١٤، من
بیر تورکم اورمیهای-تورک یوردو ١٩١٨
[16] جماعت ارامنه و آخرین نقشهی آنها برای تاسیس دولت ارمنی، به قلم
جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه- سال ١٨٩٤
[17] جمشیدخان افشار
اورومی-مجدالسلطنه بیشتر از «اتحاد اسلام»، متمایل به «اتحاد تورک»، و متوجه به
و ساعی در یک ناسیونالیسم افراطآمیز [تورک] است
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_91.html
حسین
جاوید: مجدالسلطنه تنها شخصیت طرفدار تورک و ضد انگلیس؛ و خیانات فرقهی دموکرات
آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post.html
مجدالسلطنه
در سال ١٩١٠، شدیدا تورکگرا و سخت تورکیست بود.
[18] مقالهای از جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی: قتل عام سی هزار
تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم ترویج شریعت در اورمیه، میاندوآب، بناب،
مراغه، ملکان، ... مقدمه، تصحیح، ویرایش، زیرنویسی: مئهران باهارلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post.html
حکما
و دانشمندان اوروپایی که از طرف روحانیها تکفیر شدهاند. مولف: جمشیدخان سوباتایلی
افشار اورومی- ١٩١٣
[19] ایراندا
تورک صنایعِ نفیسهسی. مقالهی تورکی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه
در بارهی ادب و شعر تورکی در ایران- سال ١٩١٥
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_14.html
جمشیدخان
افشار اورومی: ایران ادبیاتینا بیر نظر. مقالهی تورکی جمشیدخان سوباتایلی افشار
اورومی مجدالسطنه در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶
[20] ویلیام ویگرام: مجدالسلطنه، یکی از روشنفکرترین و آزاداندیشترین
نجبای ایران، فرماندهای سلحشور و دلاور و رهبر قوای بومی تورک بر علیه متجاوزین
آسوری-ارمنی و متحدین صلیبی آنها
[21] یک نفر تورک از آزربایجان که طرفدار تشکیل دولت تورکی دراز و
باریک از ادیرنه تا قاراقوم بود
[22] دستگیری، تبعید و حبس جمشیدخان افشار اورومی توسط دولتین روسیه و
بریتانیا
[23] از کونسرت ایرانی که دختران قوچان در قهوهخانهی آواز (کافه شانتان) تفلیس به خواهش روسها و تورکمنها به وزن «ای خدا لیلی یار ما نیست» دادهاند [سه مصراع آخری تورکی است]: صور اسرافیل، شمارهی ٤، ٢٠ ماه ژوین سال ١٩٠٧ میلادی
(تماشاچیان به هئیت اجتماع):
هورا هورا هورا!
ایسلاوا گراتسی وسئ نیم تویئتسام پرسی! [پیروز باد، همه متّحد شوید، همهی ایرانیها!]
ایسلاوا مینسترستوو روسسی! [پیروز باد
وزیر ملّت روس!]
ایسلاوا آصف الدوله! [پیروز باد آصف
الدوله!]
یاشاسین ایرانین گؤزهل قیزلاری! [زنده
باد دختران قشنگ ایران!]
یاشاسین آصف الدوله! [زنده باد آصف
الدوله!]
یاشاسین ملّت وزیرلهری! [زنده باد
وزرای ملّت!]
همچنین: حکایت دختران قوچان، افسانه نجم
آبادی، صص ٣٢-٣٤
[24] Тифлисъ. Казенный Театръ. Въ Первый Разь Въ Среду
26-Го Марта 1914 Года. Прибывшими Изь Тегерана Известными Срисворными Это
Величества Шаха Певцыми. Абулъ гасанХан, Тахиръ заде извъстными. Дервишъ
ханомъ. Восточный Концертъ
[25] газеты «Закавказская речь» от 2 марта 1914 года:
«Проездом в Европу у нас гостит в Тифлисе придворный певец Абульгасан Хан. По
желанию местного мусульманского общества он предполагает дать в Тифлисе
несколько концертов. Голос у певца сильный, вполне выработанный, приятного
тембра. Манеры его изящны, держится он прямо, со сложенными на груди руками,
гордо и величественно. В популярные персидские мотивы… певец вносит много
нового своеобразного чувства и, слушая его, как будто слушаешь европейского певца,
исполняющего восточные мотивы. При этих условиях предстоящие концерты
мусульманского певца обещают быть весьма интересными и привлекут, вероятно,
помимо мусульман, много других кавказцев — ценителей восточной музыки. Они
начнутся, как только приедет из Персии ожидаемый также придворный музыкант
Дервиш Хан со своими сподручными.»
[26] آزهربایجان خالق موسیقیچیلهری، باکی، یازیچی،
رئداکتورو تئیمور احمدوف، ١٩٨٥، ١٩٥-٢٠٢
[27] Эйнали Султанов, «Восточный концерт», ,№ 73 газеты
«Закавказская речь: «Первый восточный концерт приезжих из Персии певцов
Абульгасана Хана и Тахирзаде с музыкантами Дервиш Ханом и Багир Ханом, данный в
Казенном театре 26 марта, привлек массу публики, среди которой немало серьезных
ценителей восточной музыки. По общему мнению этих ценителей, а равно по
выраженным восторгам и одобрениям всей публики, можно сказать, что .концерт прошел
блестяще. Певец Абульгасан Хан (тенор), выступавший перед публикой в первый
раз, дал несколько номеров истинно прекрасного классического персидского пения.
Как высоко ни поднимал голос свой Абульгасан Хан, к¬кие трудные «зангуле»
(речитативы) он ни выкидывал, голос «его оставался во всех стадиях чистым и
музыкальным, и все это достигалось им совершенно свободно, без всяких
напряжений и усилий
[28] Сеид Шушинский: «Джалил Мамедкулизаде пригласил
Абульгасан Хана в редакцию как почетного гостя. Игбал Азер так великолепно
исполнил «Кюрд-Шахназ», что я, вновь и вновь переживая впечатление от этого, не
мог потом уснуть до утра».
[29] نصرتالله فتحی. وارث باربد، یا اقبال السلطان.
تبریز، ۱۳۳۸
[30] شهریار علی رغم خدمت تاریخیاش با سرودن منظومهی تورکی حیدربابا،
در موضعی ضد تورک و ضد ملی، این واقعه را در شعر زیر با افتخار ذکر کرده است:
یاد
آن شب کن که او از بهر ایران عزیز-صیحه زد با نفس کاین جا سر بده، تورکی مخوان
شعر
عارف خواند و گفت ای مجلس شورا بگو-خانه از غیر است یا زین ملت بی خانمان
وآنگه
آتش زد به جان خلق و با شیون گریست-ثبت شد آن گریه در تاریخ آزربایجان
غیرت
قفقازیان با خدا هم کار کرد-تا حریف شیردل جانی به در برد از میان
تورکی
ما بس عزیز است و زبان مادری-لیک اگر ایران نگوید لال باد از وی زبان
مرد
آن باشد کهحق گوید چو باطل رخنه کرد-هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان
[31] زمزمهی
هزاردستان، یادنامهی استاد ابوالحسن اقبال آذر، به اهتمام سید جواد حسینی. نشر
تهران، چاپ اول، سال ١٣٨٢ عبدالحسین
ناهیدی آذرابوالحسن خان اقبال آذر آخرین حلقة زنجیر هنرمند درباری
No comments:
Post a Comment