مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسطنه در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶
مئهران باهارلی
Cemşid Han Subataylı Afşar Urmulu’dan
Türk medeniyeti tarihi ile kültürel mirası üzerine bir Türkçe makale
An article in Turkish on the history of Turkish civilization and cultural heritage by Cemşid Han Subataylı Afşar Urmulu
خلاصه:
جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مقالهای به زبان تورکی در سال ١٩١٦ در موضوع تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک و خدمات و حمایتهای سلاطین تورک از علوم، فنون و هنرها؛ و معارفپروری، دانشطلبی، و فرهنگدوستی آنها منتشر کرده است. این مقاله نخستین مقاله در این موضوع، نوشته شده توسط یک تورک از تورکایلی و ایران، آن هم به زبان تورکی است. مقالهی جمشید خان همچنین نخستین مبارزهی روشنفکری با شرقشناسی، ایرانشناسی و تاریخنگاری فارسمرکز و تورکستیز است. در نهایت این مقالهی فوقالعاده ارزشمند تاریخی، حاوی اطلاعاتی در بارهی تمایلات تورکگرایانهی جمشید خان است. در این کتابچه متن اصلی تورکی مقاله را در دو الفبای لاتینی و عربی، به همراه ترجمهی فارسی قسمتهای مربوط به تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک دادهام.
Özet
Urmulu Cemşid Han Subataylı Afşar Mecd üs-Seltene, 1916
yılında Türk uygarlığı öteyi (tarihi) ve kültürel bırakıtı (mirası) ile Türk Hakanlarının
bilim, kuraştırım (teknoloji) ve uzluğa (sanata) verdikleri yumuşlar (hizmetler)
ve koldamalar (destekler) konusunda Türkçe bir yazga (makale) yayınlamıştır. Bu
yazga, ötekte Türkili ve İran'dan olan bir Türk sarından (tarafından) Türk diliyle
bu konuda yazılmış ilk yazgadır. Cemşid Han'ın yazgası aynı zamanda Fars merkezcilik
ve Türk karşıtlığı temelinde kurulan doğubilimcilik, İranoloji ve İran tarihciliğine
karşı ilk entelektüel direniş örneğidir. Bu son derece değerli yazga, Cemşid
Han'ın Türkçülük eğilimleri deyresinde (hakkında) de önemli bilgiler içermektedir.
Bu pitikçikte (kitapçıkta), yazganın orijinal Türkçe metnini, Latin ve Arap
alfabelerinde, ayrıca Türk uygarlık öteyi ve kültürel bırakıtı ile ilgili bölümlerin
Farsça çevirisini verdim.
اؤزهت
اورمولو جمشید خان سوباتایلی آفشار مجدالسلطنه، ١٩١٦ ایلینده تورک اویقارلیغی اؤتهیی (تاریخی) و کولتورهل بیراخیتی (میراثی) ایله تورک خاقانلارینین بیلیم، قوراشدیریم (تئکنولوژی) و اوزلوغا (صنعته) وئردیکلهری یوموشلار (خدمتلهر) و کؤمهکلهری قونوسوندا تورکجه بیر یازقا (مقاله) یایینلامیشدیر. بو یازقا، یاخین اؤتهکده تورکایلی و ایراندان اولان بیر تورک ساریندان (طرفیندهن) تورک دیلییله بو قونودا یازیلمیش ایلک یازقادیر. جمشید خانین یازقاسی عینی زماندا فارس مرکزچیلیک و تورک قارشیتلیغی تهمهلینده قورولان دوغوبیلیمچیلیک، ایرانولوژی و ایران تاریخچیلییینه قارشی ایلک اهنتئلئکتوئل دیرهنیش اؤرنهییدیر. بو سون درجه دهیهرلی یازقا، جمشید خانین تورکچولوک اهییلیملهری دهیرهسینده (حاققیندا) ده اؤنهملی بیلگیلهر ایچهرمهکدهدیر. بو پیتیکجیکده (کتابجیقدا) یازقانین اوریژینال تورکجه متنینی، لاتین و عرب الیفبالاریندا، آیریجا تورک اویقارلیق اؤتهیی و کولتورهل بیراخیتی ایله ایگلیلی بؤلوملهرین فارسجا چئویریسینی وئردیم.
Abstact
Urmulu Cemşid Han Subataylı Afşar
Mecd üs-Seltene published an article in Turkish in 1916 about the historical
and cultural heritage of Turkish civilization, the services and support
provided by Turkish sultans to science, technology and art. This article is the
first in history to be written on this subject in the Turkish language by a
Turk from Türkili and Iran. Cemşid Khan's article also represents the first instance
of intellectual resistance against orientalism, Iranology and Iranian
historiography rooted in Persian centrism and anti-Turkism. In addition, this valuable
article contains important information about Cemshid Khan's Turkist tendencies.
In this booklet, I have provided the original Turkish text of the article in
both the Latin and Arabic alphabets. Additionally, I have included the Persian
translation of the sections pertaining to the history of Turkish civilization
and cultural heritage.
در شمارههای ۵ و ۶ مجلهی «تورک یوردو» چاپ استانبول، به تاریخهای ۱۶ مارس و ۱ آوریل ۱۹۱۶، یک مقالهی تورکی به نام «بیر جواب مناسبتییله - ایران ادبیاتینا بیر نظر» (به مناسبت یک جواب - نظری بر ادبیات ایران) به قلم جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی - مجدالسلطنه در دو قسمت منتشر شده است[1]. این مقالهی فوقالعاده ارزشمند علمی، تاریخی، ادبی و تحقیقی از هر جهت، از جمله تورکی معیار و تاریخ آن و نثر تورکی، شایستهی ارزیابی جدی و تدقیق و تحلیل عمیق است.
در کتابچهی حاضر نخست این مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه را به اختصار بررسی کردهام. سپس متن کامل تورکی آن را با املای مودرن و فونتیک تورکی – عربی، همچنین الفبای تورکی – لاتینی دادهام. سپس ترجمهی فارسی دو بخش آن مربوط به سلاطین و تاریخ تمدن تورک را تقدیم، و در نهایت متن کامل قصیدهی فارسی مسعود سعد سلمان در ستایش تورکان که مجدالسلطنه در مقالهی خود فقط ۷ بیت آن را نقل کرده، آوردهام.
سبب تحریر این مقاله
«تورک یوردوTürk Yurdu » معتبرترین و با پرستیژترین نشریهی روشنفکری تورکگرایان در اواخر عمر امپراتوری عوثمانلی بود. در این نشریه اعاظم وقت فرهنگ و ادب جهان تورک، اندیشمندان و اصحاب قلمی چون یوسوف آقچورا، ضیاء گؤکآلپ، عمر سیفالدین، محمدامین یورداقول، احمد آغااوغلو، علی حسینزاده توران، علی جانیپ، محمدفواد کؤپرولو، محمدعلی توفیق، خالیده ادیب، محمدامین رسولزاده و ... قلم میزدند. ضمیمهی ادبی تورک یوردو «خالقا دوغروHalka Doğru » [به سوی خلق] و بعد از تعطیلی آن «تورک سؤزوTürk Sözü » [سخن تورک] نام داشت و توسط «جلال ساحیر» منتشر میشد («حبیب ساحیر» از تورکگرایان نخستین در تورکایلی، تخلص خود را از وی گرفته است). مدیر مجلهی تورک یوردو «محمدامین یورداقول» بود. وی که با لقب شاعر ملی در تورکیه شناخته میشود و از موسسین مجلهی تورک یوردو و از اعضای جمعیت «اتحاد و ترقی» بود، بعدها مدیریت آن مجله را به یوسوف آقچورا محول کرد. جمعیت اتحاد و ترقی و مجلهی تورک یوردو هر دو در آن سالها در قفقاز و ایران، در سراسر تورکایلی و آزربایجان به ویژه در میان نخبهگان غرب آن بسیار شناخته شده و محبوب بودند. مجلهی تورک یوردو و آثار محررین عوثمانلی مانند یورداقول، سلیمان نظیف، نامق کمال و ... تاثیر عظیمی بر جریان تورکگرائی و تشکل هویت ملی مودرن تورک در عوثمانلی، تورکایلی و آزربایجان (قفقاز و ایران) در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیستم داشتند. (برای خواندن مطلبی در بارهی سرود تورکی محمدامین یورداقول که در مدرسهی خئییر یورودو در اورمو خوانده میشد به این مقاله[2] مراجعه کنید).
جمشید خان اندیشمندی فرهیخته و صاحبقلمی مجرب در سطح اندیشمندان و اصحاب قلم مذکور بود. مقالهی تورکی او هم پاسخ و نقدی است طولانی به قسمتی از سری مقالات «سلیمان نظیف» محرر برجستهی عوثمانلی با نام «ایران ادبیاتینین ادبیاتیمیزا تاثیرلهری» (تاثیرات ادبیات ایران بر ادبیات ما)[3] در شمارهی بیستم نشریهی «مجموعهی ادبیات عمومیه» که سلیمان نظیف در آن میراث فرهنگی و مدنی سلاطین و حکام تورک در تاریخ را به باد انتقاد گرفته و ادبیات تورکی را ریزهخوار ادبیات تاجیکی – دری – فارسی - ایرانی شمرده بود (شیفتهگی و والهگی - گؤزقامانیسم به ادبیات فارسی یک ناهنجاری ریشهدار در دورهی عوثمانلی و بعد از آن جمهوریت در تورکیه است که تا به امروز ادامه دارد. سلیمان نظیف یک متفکر با تمایلات اسلامگرایانهی سنّی و تفکرات و حسیات منفی به شیعیان بود. اما جمشید خان یک ملیتگرای تورک بود و به عنوان یک سکولار قاطع معتقد به اتحاد اسلام (مسلمانها)، اعتقادی به سنیگرایی - شیعیگرایی نداشت، بلکه آنها را کاملا مضر میدانست).
پیشگامی در تالیف آثار تورک گرایانه
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی شخصیتی است که از بسیاری جهات حداقل ۱۰۰ سال جلوتر از زمانهی خود بود. وی زمانی در بارهی تورکها، ادب و تاریخ تمدن تورک مینوشت که مقاله نوشتن در بارهی تورکیت در ایران و آزربایجان، آن هم به زبان تورکی کاری خطرناک بود. چرا که این موضوع در دوران مشروطیت و بعد از آن به تابو مبدل شده بود (حتی امروز نیز برای بسیاری از ایرانگرایان و آزربایجانگرایان وضعیت چنین است و آنها از ذکر نام و هویت ملی و تاریخ و تمدن و ... «تورک» و نوشتن مطلب در بارهی آنها وحشت دارند). بسیاری از ایدهها و مسائل که برای جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی ارزش حرف زدن داشتند و وی با اِشراف و ذهن روشن و صمیمیت در بارهی آنها سخن میگفت (هویت تورک، و تاریخ تمدن و ادب و فرهنگ تورک، سلاطین و تاریخ سیاسی تورک، ....)، در میان نخبهگان و روشنفکران مشروطهطلب - که نوعا و عادتا به جهان پیرامون خود و خودشان با چشم ایرانیت و فارسیت و شیعیگری و تورکستیزی ... مینگریستند، به ویژه در تبریز مرکز آزربایجان اصلا مطرح نهبود. این واقعیت که در آن دوران در حلقهی روشنفکران غالب و مسلط بر مرکز آزربایجان در بارهی تاریخ ادب و فرهنگ و تمدن تورک اصلا حرف نهمیزدند، نشان میدهد که جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی بسیار فراتر از منحنی فرهنگ نخبهگان عصر خود و عامهپسندی توده بوده است.
مقاله حاوی اطلاعاتی شخصی در بارهی جمشید خان است
-جمشید خان در مقالهی خود ادوار زبان فارسی را به هفت دوره تقسیم کرده است. اما دو بخش منتشر شدهی این مقاله تنها شامل پنج دورهی نخست است و بخش سوم این نوشته شامل دورههای ششم و هفتم منتشر نشده است. در مجلهی تورک یوردو یک مقالهی تورکی دیگر از جمشید خان مجدالسلطنه با نام «ایراندا تورک صنایع نفیسهسی» هم به طور ناقص و صرفا بخش «اشعار» آن و بدون قسمت «آثار نثر» منتشر شده است. احتمالا جمشید خان به سبب بازگشت فوری از استانبول به آزربایجان برای مقابله با تهاجمات اشرار و تروریستهای آسوری و ارمنی و ارتش اشغالگر روسیه حین «تورک قیرقینی»، موفق به انتشار و یا تالیف بخشهای پایانی این دو مقاله نشده است.
-تالیف همچو پاسخی از سوی جمشید خان به سلیمان نظیف نشان میدهد او که بر زبان و ادب و تاریخ و میراث تمدنی تورک وقوف و احاطهی کامل داشت، خود را به لحاظ ادبی و علمی کاملا در حد و واجد صلاحیت و وقوف و احاطه بر زبان و ادب و تاریخ و میراث تمدنی تورک، برای نقد برجستهترین محررین و علمای تورک امپراتوری عوثمانلی همعصر خود مانند سلیمان نظیف میدانست. محتوای نقد مستدل، محکم و موفق جمشید خان هم نشان میدهد که وی در این گمان و قضاوت خود، صائب و محق، حتی در این عرصه برتر و فاضلتر از بسیاری از محررین و متفکرین عوثمانلی بوده است.
-جمشید خان بیان میکند صرفا کسانی دارای قابلیت و صلاحیت درک حقایق و تشخیص و انتقاد در بارهی زبان و ادبیات تورکی هستند که بر زبانهای ایرانیک و تورکیک (جغتائی، اویغور، پهلوی، زند، دری، سوغدی) و ادبیاتشان به شایستهگی عالِم و واقف باشند. این بیان جمشید خان ایمائی است به آشنائی و وقوف خودش بر اغلب این زبانهای ایرانیک و تورکیک، (و عدم آشنائی و وقوف سلیمان نظیف بر اغلب آنها).
-جمشید خان در یکجا اثری از شرقشناس بریتانیایی «آربوتنات»[4] به نام «پورترههای فارسی، طرحی از تاریخ، ادبیات و سیاست فارسی»[5] را به عنوان تائیدیه بر ادعای خود دائر بر نقش تعیین کنندهی سلاطین و حاکمیتهای تورک در تشکل ادبیات فارسی نام میبرد. از آنجائی که این اثر تا آن موقع، به تورکی و یا فارسی ترجمه نهشده بود، این رفرانسدهی نشان میدهد که جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی بر زبان انگلیسی نیز، در حد مطالعهی آثار علمی و تاریخی و ادبی انگلیسی مسلط بوده است.
-جمشید خان در بند مربوط به استقلال تورکستان در چین، میگوید که در آزربایجان ایران هم علاوه بر دیگر نقاط جهان تورک، شاهزادهگان معروف که ارباب معرفت و از احفاد و اخلاف چنگیز خان و امیر تیمور میباشند موجود هستند. این بیان جمشید خان که یک شاهزادهی قاجاری و افشاری بود، ایماء و تلمیحی است به از نسل چنگیز و تیمور بودن خود او. انتخاب نام سوباتایلی[6] - ژنرال موغول و استراتژیست چینگیز خان - از طرف جمشید خان و دخترش اولجای سوباتایلی افشار اورمویی به عنوان نام خانوادهگی هم این احتمال را تقویت میکند.
مطالب مطرح شده در مقالهی تورکی توسط جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی
به لحاظ موضوعی مطالب مطرح شده در این مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
۱- قسمتهایی مربوط به تمایلات سیاسی تورکگرایانهی او:
این مقاله از جهت روشنگری در بارهی گرایشات سیاسی و هویتی ملی جمشید خان در آن مقطع بسیار مفید و آموزنده است و به وضوح نشان میدهد که وی در آن مقطع زمانی به لحاظ هویت ملی انتخابی یک «تورک»، و به لحاظ سیاسی یک «تورکگرا - تورکیست» تمام عیار بود. به واقع جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی، اقلا از سالهای ١٩٠٧- ١٩١٠ به هنگام اقامت – تبعید در تفلیس، حتی قبل از آن در دورهی مشروطیت و پیشمشروطیت یک تورکیست بود[7] و سالهای اقامت او در استانبول، صرفا اوج تمایلات تورکگرایانه و بلوغ و به ذروه رسیدن شعور ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی و دخترانش است[8].
قسمتهای مربوط به تمایلات سیاسی تورکگرایانهی او شامل ستایش و مدح هویت و میراث تاریخی تورک و سلاطین تورک، بیان این که استانبول پایتخت سلطنت جلیلهی عوثمانلی معبود همهی تورکان آسیا است؛ زبان تورکی وسیع و بینیاز است؛ پشتیبانی از جنبش استقلال تورکها در تورکستان چین، بیان همبستهگی تمدنی و سیاسی همهی تورکان جهان، و مهمتر از آن آغاز مقالهاش با نقل و ترجمهی شعری از مسعود سعد سلمان در ستایش تورکان، .... است.
وی ملت تورک را با اوصافی چون «بزرگترین جهانگیران عالَم»، «برجستهترین و غیورترین ملت دنیا» میستاید و از سلاطین و زمامداران تورک در تاریخ با صفات «خاقانهای عظیمالشان»، «اسلاف بزرگوار مشهور و معظم» تقدیر میکند. در تائید این ادعاها، ابیاتی از یک شعر فارسی مسعود سعد سلمان در مدح تورکان را عینا نقل و سپس ترجمهی آنها به تورکی را میدهد.
جمشید خان میراث و شرف تاریخی اسلاف بزرگوار تورک را میراث و شرف تاریخی همهی تورکان به شمول تورکان قفقاز (جمهوری آزربایجان)، آزربایجان (ایران) و کریمه و تورکستان و هندوستان و قازان و اورنبورگ و آستاراخان قلمداد کرده سزاوار تقدیس میداند. امپراتوری عوثمانلی را «سلطنت جلیله» و استانبول پایتخت عوثمانلی را «مرکز سلطنت تورک» و معبود و «ستایشگاه محبوب بیش از هفتاد و پنج میلیون تورک در آسیا» مینامد. از جنبش استقلال تورکستان در چین با شعف و شوق حمایت و پشتیبانی کرده، «پرچم آبی» تورکستان را از یک سو «بیرق جهانگیر تیمور» و از سوی دیگر «شرف تاریخی همهی تورکان و محبوب» آنها مینامد.
جمشید خان بیان میکند ما تورکان خارج عوثمانلی انتظار همبستهگی، یاری و کومک نخبهگان استانبول را داریم. در حالی که با تلعین و تحقیر کردن میراث تمدنی و سلاطین تورک توسط امثال سلیمان نظیف مواجه شدیم. عملی که عاقلانه و خردمندانه نبوده، اهانت به همهی تورکان جهان است، سبب نارضایتی آنها میشود و آیندهی نیکی - برای تورکان عوثمانلی و جهان – نهخواهد داشت.
۲-بخشهای مربوط به تاریخ تمدن تورک و دفاع از میراث مدنی و فرهنگی سلاطین و زمامداران تورک حامی و مروج علوم و فنون و هنرها در تاریخ
اینها مطالبی مربوط به تاریخ تمدن و میراث مدنی و فرهنگی تورک؛ معارفپروری، دانشطلبی، فرهنگدوستی، خدمات و حمایت سلاطین و زمامداران تورک از علوم، فنون و هنرها (نجوم، هندسه، تاریخنگاری، ادبیات، شعر، خطّاطی، معماری، ...) هستند که جمشید خان با دادن و ذکر نمونههائی معرفی و از آنها دفاع کرده است.
او از «خانان غزنوی»، «سلاطین سلجوقی»، «سلالهی چنگیز»، «سلالهی تیمور»، «شیروانشاهان» و «اتابکان» با افتخار نام میبرد. با تاکید، نقش مثبت و تعیین کنندهی آنها در تاریخ تمدن تورک، در ایران و در جهان اسلام را میستاید و به طور مشخص با افتخار به شخصیتهای تورک و مونقول زیر اشاره میکند: امیر کبیر علیشیر نوایی، محمود سبک تکین، آلپ ارسلان، سلطان سنجر، طوغان شاه سلجوقی، آتابک قیزیل آرسلان، هولاگو خان، چنگیز خان، اتابک سعد زنگی، اتابک ابوبکر، علاء الدین کیقباد سلجوقی، غازان خان، ابوسعید بهادر خان (چنگیزی)، امیر تیمور، شاهرخ میرزا، بایقارا میرزا، میران شاه، اسکندر میرزا، بایسونقور ابن شاهرخ، سلطان ابراهیم، میرزا اولوق بیگ، میرزا ابوسعید تیموری، ابوالنصر سلطان حسین میرزا.
٣- مقابله با سرقت میراث فرهنگی تورکها و شیطانسازی از تورک و موغول:
مقالات جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی در بارهی تاریخ تمدن و ادب تورک، در شمار نخستین مبارزات روشنفکری با شرقشناسی، ایرانشناسی و تاریخنگاری ایرانیکمحور تورکستیز؛ و در زمرهی اولین اعلان جنگ قلمی تورکها در ایران و تورکایلی به رفتار سخیف، ناشایست، بدَوَی و مَرَضی تمدندزدی فارسی - ایرانی و سرقت میراث فرهنگی تورکها، همهپارسیانگاری، همهزرتشتیانگاری و همهآریائیانگاری؛ یکسونگری، انکار واقعیتها، دروغپردازی و جعل تاریخ با انگیزههای شوونیستی و نژادپرستانه، استعمارگرایانه و زیادهخواهی قومی فارسی در ایران هستند. و از این رو نیز دارای اهمیت و معنی مضاعف و فوقالعاده میباشند.
از اوائل دورهی قاجاریه و در سراسر قرون نوزده و بیستم دیپلوماتها، شرقشناسان، ایرانشناسان و تاریخنگاران بریتانیائی، فرانسوی - اوروپائی، با هدف مهندسی هویت قومی-ملی در ایران و ایجاد ملت مودرن ایران فارسیزبان، با نگارش و انتشار هزاران نوشته و کتاب و مقاله و تحقیق در غرب، در اوروپا، در ایران و در هندوستان، به بازنویسی گستردهی تاریخ سیاسی، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران و جهان اسلام، ایجاد تصوری نادرست و هویتی غیر واقعی برای ایران به عنوان کشوری فارسی با تاریخ پارسی، نژاد آریائی و گذشتهای زرتشتی .... اهتمام کردند.
آنها به منظور مشروعیتزدائی از هویت ملی تورک، به شیطانسازی از و تقدیم عنصر تورک و به ویژه موغول به صورت عنصری حاشیهای، بیگانه، منفور، وحشی، خشن، غیر متمدن، اشغالگر و دشمن در تاریخ و جامعه و فرهنگ ایرانی و گویا تنها سبب و علت همهی مشکلات و نابسامانیهای ایران و منطقه؛ و همزمان به مصادره و غصب سیستماتیک میراث تاریخی و فرهنگی تورک و عرضهی آنها به صورت میراث تاریخی و فرهنگی فارسی پرداختند. به عنوان نمونه دولتهای تورک در تاریخ (از غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان تا قیزیلباشیه، افشار، قاجار، ...)، مینیاتور تورک - تبریز (در تاریخ هنر، دورهی اول آن مینیاتور «موغولی» و دورهی دوم آن مینیاتور «تورکمانی» و سپس «قیزیلباشی» نام دارد)، معماری تورک (از دورهی سلجوقی تا آخر قاجار)، موسیقی تورک سراسر ایران (از جمله موسیقی باخشی خراسان و موسیقی آشیقی تورکایلی)، صنایع دستی و هنر قالیبافی تورک (طوائف تورک و فرشبافی شهرهای تورکنشین)، حتی آشپزی تورکی ....، توسط آنها به دولتها و مینیاتور و معماری و موسیقی و صنایع دستی و قالیبافی و آشپزی ایرانی-پرشین-فارسی، و در یک کلام کل تمدن تورک به تمدن ایران-فارسی تبدیل شد.
این دیدگاه فارسمرکز و آریامحور با نفی تاریخ و تمدن و فرهنگ تورک و قطع نمودن مظاهر فرهنگ و تمدن معاصر مردمان ایران از ریشههای تاریخی و انسانی واقعیشان، آنها را منحصرا به نژاد خیالی آریائی، زرتشتیان، پارسیها، ایرانیکزبانها و به ویژه به ملت ایران که پدیدهای مودرن و ساخته شده در دوران مشروطیت است منتسب و با هویت ملی، اتنیک و یا نژادی ایرانی- آریائی که هرگز وجود نداشت - مترادف کرده، تاثیرات معظم فرهنگی، انسانی و اجتماعی حاکمیت هزار و چند صد سالهی دولتهای تورک حاکم بر قلمروی فعلی ایران در طول تاریخ[9] و دولتهای خراجگزار آنها را، به علاوهی این واقعیت که در طول تاریخ اکثریت مطلق اهالی قلمروی فعلی ایران را اقوام و دستهجات غیر ایرانیکزبان اکثرا آلتاییک - تورک (و سمیتیک - عرب) تشکیل میدادند نادیده گرفته و یا انکار میکند.
٤-بخشهای مربوط به ارائهی تاریخ مختصر شعر و ادب فارسی- ایرانی و ستایش از آن
جمشید خان به درستی ادوار زبان فارسی (دری) را از دورهی غزنویان آغاز و آن را به هفت دوره تقسیم میکند (در این مقاله تنها به پنج دورهی نخست میپردازد). در حالی که ایرانشناسان غربی آن را – برای تراشیدن قدمت برایش – به نادرستی ادامهی زبانهای ایرانیک قبلی گویا پارسی میانه و ... میشمارند.
جمشید خان در مقالهی خود از شعرای فارس - ایران (فردوسی توسی، مسعود سعد سلمان) با تواضع و احترام و تکریم یاد میکند و همه را به پیروی و عمل به نصایح حکیمانهی آن بزرگواران در بارهی انسانیت فرا میخواند. وی ملت فارس را «ملت نجیبه» مینامد و بر استغناء و بی نیازی زبان فارسی به کلمات عربی تاکید میکند .... این همه نشان میدهد که جمشید خان علی رغم تورکیست و تورکگرا بودن، فردی فوقالعاده آزاداندیش و انساندوست بود و هیچگونه تعصب بی جای قومی و ملی و زبانی و تفکرات و احساسات منفی بر علیه زبان و فرهنگ فارسی، و بنا به دیگر آثارش بر علیه زبان و فرهنگ ارمنی، کوردی، مسیحیان و انگلستان و .. نداشت. حتی بنا به منابع متعدد منتشر شده در سؤزوموز، جمشید خان یک دوست کوردها و مسیحیان و اوروپائیان و ... بود. وی صرفا مخالف تهاجمات و وحشیگریهای اشقیاء و تروریستهای کورد و آسوری و ارمنی و دولتها و اوردوهای انگلیسی و روسی و فرانسوی حامی آنها بود.
مفاهیم تورک، فارس، ایران سیاسی، ادبیات ایران
جمشید خان مشخصا از ملت فارس نام میبرد و دو مفهوم ملی «تورک» و « فارس » را جدا از هم میداند. عنوان این مقاله که نظری به ادبیات ایران است. اما مجدالسلطنه در آن عمدتا به تاریخ تمدن تورک و دفاع از نقش سلاطین و زمامداران تورک در ایجاد و شکوفائی علوم و هنر و ادبیات در ایران و جهان اسلام پرداخته است. این نشان میدهد که بنا به جمشید خان میراث تمدنی ایران اساسا متعلق به ملت تورک و نه فارس است.
هر چند در این مقاله ایران سیاسی جمشید خان شامل عمدتا تورکها، و همچنین فارسها است؛ اما هنگامی که او از ادبیات ایران صحبت میکند، منظورش ادبیات فارسی » (تاجیکی – دری) است و نه ادبیات تورک. او ادبیات تورک را کاملاً جدا و مستقل از ادبیات ایران میشمارد.
دفاع از تورکی سره و اصلاح - تغییر الفبای عربی.
مطالبی پراکنده که در آنها جمشید خان بعضی دیدگاههای تحولخواهانه و متجدد و مترقی خود را در بارهی مسائل روز فرهنگی و سیاسی تورک و زبان تورکی، و نکوهش کهنهپرستی بیان کرده است. از جمله وی با ذکر «محاکمه اللغتین» اثر امیر علی شیر نوائی میگوید زبان تورکی وسیع و غنی است و احتیاجی به کلمات عربی نهدارد. وی وفور کلمات عربی در زبان تورکی (و فارسی) را معلول روحانیون مذهبی میداند و از اقدامات متفکرین و متجددین برای تصفیهی زبان تورکی از لغات اجنبی و در این میان اصلاح - تغییر الفبای عربی دفاع میکند. وی ناکامی در این عرصهها را ناشی از مقاومت و اعتراض کهنه مغزها میداند ....
جمشید خان به هنگام نقل شعر فارسی مسعود سعد سلمان، در دو جا فورم «تورک» با حرف « و » را به جای «ترک» معمول در فارسی؛ همچنین به هنگام ذکر شاعر «آذری»، نام وی را یکبار به صورت «آزری» و با « ز »، به جای فورم معمول آذری در فارسی نوشته است. با این وصف مجدالسلطنه از نخستین محررین در دوران معاصر است که فورمهای «تورک» و «آزری» را بهکار برده و تورکیگرایی در املاء را اعمال کرده است.
تورکینویسی جمشید خان
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی زمانی به تالیف مقالات تورکی در تاریخ ادب و فرهنگ و تمدن تورک پرداخته است که در مرکز آزربایجان تبریز، تقریبا هیچ قلم-به-دستی قادر و یا مایل به نوشتن به تورکی ادبی در موضوعات علمی، اجتماعی و سیاسی نهبود. زیرا با ظهور جنبش مشروطیت و خاصه بعد از اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجار توسط تروریستها و آشوبگران ماشهی انگلیس و ازلی و ماسون و پارسی و داشناک و باستانگرا و قفقازی و ....، و با حاکمیت دولت مشروطه که موقعیت زبان فارسی را به عنوان زبان ملی و مکتوب و تنها زبان نظام تحصیلی و رسمی و اجباری تثبیت کرد، تورکینویسی در تبریز و مرکز آزربایجان تقریبا و عملا متروک شد. پس از آن همهی جریانات سیاسی که در تبریز به عنوان ادامهی حرکت ضد تورک مشروطه ظهور کردند، معتقد به هویت ملی ایرانی بر اساس زبان ملی فارسی بودند و زبان تورکی را به رسمیت نهمیشناختند. (مانند جنبشپان ایرانیستی آزادی ستان به رهبری خیابانی که از سوی آزربایجانگرایان استالینیست به عنوان یک حرکت ملی تقدیم شده است). آزربایجانگرایان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجان در تبریز به همین سبب تمام نشریات و اسناد رسمی و اعلامیههای خود خطاب به مردم تورک را عینا مانند نیروهای اشغالگر روس و آسوری و ارمنی و کورد صرفا به زبان فارسی، بعضا به همراه زبان فرانسه، اما هرگز نه به زبان تورکی صادر میکردند. مدارس و نشریات و .... این حرکتها نیز همه فارسیزبان بودند. (اما در همان دوره در غرب آزربایجان افراد و قلمهای تورکینویس مانند جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی در حد سلیمان نظیف و آقایئف و آقچورا و قاسپیرانسکی، و مدارس تورکزبان مانند صلاحیه - خیر یوردو و بالاو - بالو در اورمو وجود داشتند).
همان گونه که در دورهی مشروطیت و به بعد، کاربرد فارسی و روسی و ارمنی و آسوری و کوردی مکتوب از سوی دستهجات و حرکات سیاسی به ترتیب فارس و روس و ارمنی و آسوری و کورد در ایران، دلیل بر وجود شعور ملی مربوطه و حساسیت زبانی زائیدهی آن در ایشان است، در همان دوره کاربرد زبان تورکی از سوی جمشید خان افشار اورمویی در آفرینش آثار علمی و تحقیقیاش در بارهی تاریخ فرهنگ و تمدن تورک هم – که نمونهای منحصر به فرد در تاریخ مودرن تورکایلی است - دلیل قطعی بر وجود شعور ملی تورک و حساسیت زبانی فوقالعادهی این شخصیت علیم است. ایضا عدم کاربرد تورکی مکتوب و به جای آن اصرار بر کاربرد فارسی مکتوب از سوی نخبهگان و رهبران سیاسی تورک به ویژه مشروطهطلبان و دموکراتهای مرکز آزربایجان - تبریز، دلیل قطعی بر فقدان شعور ملی تورک و نهبود حساسیت زبانی زائیدهی آن در میان این دستهجات، و باورشان به هویت ملی مودرن ایرانی فارسمحور است.
در آغاز قرن و بیست و یکم برای ملت تورک ساکن در ایران، زبان معیار مودرن تورکی ادامهی زبان مکتوب و نثر تورکی است که نسل اول محررین و روشنفکران تورک و تورکگرا در ایران، جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه، تقی رفعت، غنیزاده دیلمقانی، سعید سلماسی، محمود اشرفزاده، ... به کار بردهاند[10]. این تورکی معیار و مکتوب تا سالهای ۱۹۳۷ قبل از مهندسی قومی استالینیستی در جمهوری آزربایجان در قفقاز نیز به کار میرفت. (به موازات ظهور دو «هویت ملی تورک» در غرب آزربایجان و «هویت ملی ایرانی» در مرکز و شرق آزربایجان، دو نوع کاربرد از زبان تورکی در نشریات آن دوره دیده شد. در غرب (خوی، سلماس - دیلمقان، اورمو، ....) زبان ادبی و معیار تورکی، و برای نوشتن نثر و مقالات در مسائل اجتماعی و سیاسی به کار میرفت. اما در مرکز و شرق آزربایجان (تبریز، اردبیل)، از لهجهی محلی و زبان غیر ادبی، آن هم اغلب در شعر و هجو و مزاح و زیرنویس کاریکاتورها استفاده میشد).
پایان مقدمه ی مئهران باهارلی
متن تورکی مقالهی «بیر جواب مناسبتیله: ایران ادبیاتینا بیر نظر» به قلم جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه
بیر جواب مناسبتیله: ایران ادبیاتینا بیر نظر
هفتهلیک «ادبیاتِ عمومیه مجموعهسی»نین[11] ییرمینجی ساییسیندا «ایران ادبیاتینین ادبیاتیمیزا تاثیری»[12] عنوانی آلتیندا، دنیانین اهن بویوک جهانگیرلهری اولان تورکلهرین عظیمالشّان خاقانلارینی تلعین ائتدیلهر. مادام که مقالهنین محرّری، ایران شعرایِ مشهورهسینی تقدیر ائتمهیه کسبِ لیاقت ائتمیش، و حقیقةً آنلارین دئدیکلهرینی و افکارینی درک ائتمیش بولونویور، نهدهن دولایی اونلارین انسانیته دائر نصایحِ حکیمانهلهرینه مراعات بویورمویورلار؟ ایرانین اهن بویوک و گزیده شاعری، مشهورِ عالَم «فردوسییِ طوسی»یِ علیهالرّحمه دییور که:
بزرگش نخوانند
اهلِ خرد
که نامِ بزرگان به زشتی بَرَد
«بویوکلهرین اسمینی چیرکینلیکله ذکر ائدهن، عاقللهر نزدینده بویوک ساییلماز».
اعاظمِ شعرایِ ایرانیهدهن «مسعود سعد سلمان» رحمةاه علیه بوندان سهکیز یوز سنه اوّل، یعنی عوثمانلی سلطنتِ جلیلهسینین تشکیلیندهن ایکی یوز سنه مقدّم، دنیانین اهن معظّم و غیور ملّتی اولان تورکلهرین ستایشینده بو قصیدهیی انشاد ائتمیشدیر:
تورکان که پشت
و بازویِ دینند و روزگار
هستند گاهِ
حمله بزرگانِ کارزار
گُردانِ سرکشند
و دلیرانِ چیرهدست
شیرانِ بیشهاند
و پلنگانِ کوهسار
در دستشان کمانها
مانند ابرها
در رزمْ تیرهایشان
بارانِ تندبار
پولاد را به تیغ
بهسُنبند گاهِ زخم
خورشید را به تیر
بهپوشند روزِ بار
رحمت بر این یلان
که به میدانِ کرّ و فر
خیزند وقتِ
حمله چو شیرانِ مرغزار
از ترسِ «تورک»
شرک بهنالد چو رعدِ سخت
وز تیغِ «تورک»
کفر بهگرید چو ابرِ زار
در چشمِ نیکخواهان،
رسته چو تازه گل
در چشمِ بدسگالان، رسته چو تیز خار
«تورکلهر که زمان و دینین قوّتلی قوللاریدیر، هجوم وقتینده محاربهنین بویوکلهریدیر. سرکش پهلوانلار و چیرهدست دلیرلهردیر. محاربهنین آرسلانلاری و زمانین قاپلانلاریدیر. اونلارین اهللهرینده کمانلار بولوتلار گیبیدیر. حربده اونلارین قوللاری ساغاناقلارا بهنزهر. چهلییی چهتین وقتلهرده قیلیجلا کهسهرلهر. حرب گونلهرینده گونهشی اوخلاریلا اؤرتهرلهر. رحمت بو جهنگ میدانینداکی پهلوانلارا ... هجوم وقتینده چیمهن آرسلانلاری گیبی یئرلهریندهن قالخارلار. تورکلهرین قورخوسوندان شرک گؤکگورولتوسو گیبی نالهلهر ائدهر. آغلایان بیر بولوت گیبی تورکون قیلیجیندان کفر آغلار. تورکلهر خیرخواهلار نظرینده تازه چیچهک گیبیدیرلهر. فنالارین گؤزونده ایسه دیکهنلی اوخ گیبیدیرلهر».
ایستانبول تورک مرکزِ سلطنتی اولماق مناسبتیله، آسیادا یئتمیش بئش میلیون تورکون سئوگیلی بیر ستایشگاهیدیر. بؤیله مهم بیر موقعده «چینگیز» و «تیمور» گیبی تورکلهرین معظّم و مشهور اسلافِ بزرگوارلارینا تقدیس یئرینه تلعین ائتمهک و آنلارین تاریخی شرفلهرینی تحقیر ائتمهک، نه قادار ناشایسته و بدمَآلدیر، بونو آتییِ قریب گؤستهرهجهک.
بوگونلهرده «تیمور»ون جهانگیر اولان و عموم تورکلهرین تاریخی شرفی اولان سئوگیلی گؤک بایراغی[13] بیرینجی دفعه اولماق اوزهره «تیمور»ون مارشیلا برابر تموّج و ترنّمه باشلایور. و اوراداکی تورک قارداشلاریمیز فداکارانه استقلال بایراغی اوجالدییورلار. ایستانبول [ایسه] نوازش و تکریم و تبریکینی، لعنتلهریله ابراز ائدییور.
ما زِ یاران
چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آن که ما پنداشتیم
«بیز دوستلاردان یاردیم بهکلهردیک. ظنّ ائتدیییمیز نه قادار یانلیش ایمیش! ».....
«چینگیز» و «تیمور» سلالهسیندهن بوگون هیندده، قازاندا، قافقاسیادا، آزهربایجاندا، قیریمدا، تورکوستاندا، آستارخاندا، اورینبورقدا معروف و اربابِ معرفت و نفوذ شاهزادهلهر کثرتله موجوددورلار. عجبا بو تلعینی نه دورلو تفسیر ائدهجهکلهر؟
[عربی کلماتین تورک و فارس لسانلارینا قاریشماسی]
تورک لسان و ادبیاتی خصوصوندا هر ایکی لسانا عالِم اولان بیر شخص، حقِّ تنقید و تشخیص قازانابیلیر. چاغاتای و اویغور و پهلوی و زند و دری و سوغدی لسانلارینا واقف اولمایان محرّرلهر، بو مسالهده حقیقتی درک ائدهمهزلهر. ایستانبولدا بو زماندا تورک و فارس لسانینا لایقیلا واقف اولان محرّرلهر، معالتّاسّف اقلّیت اوزهره بولونویور. اگر ایستانبولدا فارسی لسانینی اهسکی زماندا اولدوغو گیبی بیلهنلهر اولسایدی، «بین بیر گئجه»یی فیرانسیزجادان ایستانبول تورکجهسینه ترجمه ائتمهیه لزوم گؤرمهزلهردی.
گهلهلیم فارس ملّتِ نجیبهسینین مزایا و فضائلینه، و ادبیات و لسانینین عرب لسان و ادبیاتینا غلبه چالماسینا. ائوئت، بو بیر حقیقتدیر که هیچ منکری بولونماز. لاکین عربین عجمه و عجمین عربه کلمات اعاره ائتدییی ادّعاسی، آچیق بیر سهودیر. عربلهر فارسیلهردهن معنی استعاره ائتدیلهر. فارسیلهرین عربدهن کلمات عاریت آلماغا هیچ بیر نوع احتیاجلاری یوخدو. شؤیله که بیرینجی عصرین ایران شعراسی هیچ بیر کلمه عربلهردهن عاریت آلمادیلار. «فردوسییِ طوسی»نین «شهنامه»سی بو حقیقتین بویوک بیر شاهدیدیر.
عربی کلماتین تورک و فارس لسانلارینا قاریشماسی، دین علماسینین فوقالعاده نفوذوندان حدوثا گهلمیشدیر. اهللی سنه اقدم «شاهزاده جلالالدین میرزا [قاجار]» کهندی همفکرلهرییله متّفقاً «فردوسییِ طوسی»نین احیاء ائتدییی لسانی یئنیدهن احیاء ائتمهیه همّت ائدیپ، «نامهیِ خسروان» اسمینده اوچ جلد اولماق اوزهره ایران تاریخینی یازدی. بو تاریخ تاهراندا طبع و نشر اولوندو و بیر قاچ سنه سونرا وییانا و میصیردا و هیندده طبع اولوندو. زواللی شاهزاده و متّفقلهری قافقاسیالی ادیبِ معروف «میرزه فتحعلی آخوندوف»، «میرزه یوسوف خان مستشارالدوله» و [میرزه محمدعلی، داها سونرا آلئکساندر] «کاظیم بهیگ»[14] و «میرزه علی خان مشیرالوزاره» و «محمدعلی خان نظمین» (؟) قدما و اهسکی قافالی محرّرلهر و رؤسا طرفیندهن بویوک هجوم و تحقیرلهره دوچار اولدولار. معروف تورک ادیبی قافقاسیالی «میرزه فتحعلی آخوندوف» تورک لسانینی اجنبی لغتلهردهن تصفیه و الفبایِ تورکینین تجدیدی مقصدیله ١٢٨٥ سنهیِ هجریسینده ایستانبولا گهلمیش، لاکین اهسکی قافا[لی]لار و معترضلهرین هجومونا اوغراییپ، مأیوساً عودت ائتمیش ایدی.
بوندان سونرا ایراندا آنف البیان مقصود ایله «میرزه اسماعیل خان [تویسرکانی]» زند «فرازستان نامه» اسمینده اهسکی ایرانا دائر مفصّل بیر تاریخ یازیپ، ۱۸۹۴ میلادیده طبع و نشر اولوندو. «تیرانداز بن اردشیر» ۱۲۴۲ تاریخِ یزدگردیده «خورده اوستا»یا بیر شرح یازیپ نشر ائتدی. «میرزه رضا خان [افشار بهکیشلی] قزوینی» ۱۲۵۲ تاریخِ یزدگردیده «پَرْوَزِ نگارشِ پارسی» اسمینده بیر انشاء کتابی تألیف و ایستانبولدا طبع ائتدیردی. بیرینجی عصر شعرایِ فارسیسی ایله سون دورون مجدّدلهری طرفیندهن یازیلان مذکور کتابلارا دقّت بویورولسا، فارسی لسانینین کلمات آلماقدان نه قادار مستغنی اولدوغو صراحتاً آنلاشیلیر.
بونون گیبی «امیرِ کبیر علیشیر نوایی»نین «محاکمة اللغتین»ی ملاحظه و دقّت ایله مطالعه اولونسا، تورک لسانینین وسعت و احتیاجسیزلیغی تماماً آنلاشیلمیش اولور.
اسلامیتدهن سونرا حقیقت گؤزویله ایران تدقیق ائدیلینجه، معلوم اولور که علوم و فنونون بویوک حامی و مروّجلهری اسلامدا تورک سلاطینِ عظیمالشّانلهریدیر، خصوصاً «سلالهیِ چینگیز» و «سلالهیِ تیمور». اگر بو حقیقتلهره بوراجا معارضلهر وار ایسه، آنلارا آوروپاجا تماماّ مکشوفدور دییهجهییم میستیر «ائف، ائف، آربوتنات M. F. F. Arbuthnot [15] کهندی تاریخینده بو جهتی واضحاً بیان ائدییور.
[فارسی لسانینین تواریخی]
فارسی لسانینین تواریخی یئدی عصره تقسیم اولونور. اونون بیرینجی و یئدینجی عصرلهرینین هر بیری تقریباً ایکی یوز سنه و متباقی بئش عصرین هر بیری ایسه تقریباً یوز سنه امتداد ائدهر ....
بیرینجی عصرده فارسی شعرلهر اصل و خالص فارس لسانیندا اولوپ،
سنه ۹۱۲دهن تا سنه ۱۱۰۶ میلادییه قادار دوام ائدهر.
ایکینجی عصرده فارسی شعرلهره عرب کلمهلهری قاریشمیش و بو
لسان ایله بعضی قصاید و افسانهآمیز اشعار یازیلمیشدیر. سنه ۱۲۰۳-۱۱۰۶
اوچونجو عصر پندنامهلهر و دینی شعرلهر دورودور. سنه
۱۲۰۳دهن ۱۳۰۰
دؤردونجو عصر عالی درجه شعرلهر و افسانهآمیز و عاشقانه دینی
شعرلهر عصریدیر. سنه ۱۳۰۰دهن ۱۳۹۷
بئشینجی عصر شاعرِ مشهور و اعظم جامی دورودور. ۱۳۹۷دهن
۱۴۹۴
آلتینجی عصرده اشعار تدریجاً زوال بولدو. منشآت و نثریات ایسه
ترقّی ائتدی. ۱۴۹۴دهن ۱۵۹۱
یئدینجی عصرده داخلیندهکی اغتشاشاتین کثرتینه مبنی، فارسی معارفی عمومیتله اندراس بولدو. ۱۵۹۱دهن ۱۸۸۵
مذکور شاعرلهرین و محرّرلهرین اسملهری:
(بیرینجی عصر، سنه ۹۱۲ تا سنه ۱۱۰۶ میلادییه قادار)
شاعرلهر: اسعدی، آزری[16]،
دقیقی، فردوسی [طوسی]، معزّی، نظامی، عروضی، رودکی، عمر خیّام
محرّرلهر: الموری، امیر نصر، ابن سینا، بلعمی، غزالی، ملک شاه، نظامالملک، طبری
بیرینجی عصر: بنی امیّه خلفاسی ایّامِ خلافتلهرینده (۸۷۴-۶۴۱) فارسی لسانینی منع ائتمیشدیلهر. مملکتلهرینین هر طرفینده رسمی و خصوصی اوراق عرب لسانیندا یازیلییوردو. لاکین فارسی لسانینین قوّتی و ایرانیلهرین کهندی لسانلارینا میلی او قادار شدید ایدی که نتیجهده ایرانیلهرین عصیانینا و بنی امیّهنین انقراضینا سبب اولدو. سامانیلهر عهدینده لسانِ فارسی اهسکیسی گیبی عمومیلهشمهیه باشلادی.
«محمود سوبهک تیکین» (۱۰۶۰-۹۹۸) که غزنوی خانلارینین اعظمِ سلاطینی ایدی، انتشارِ معارفه فوقالعاده میلی واردی. بو بابدا بویوک همّت و غیرت ابراز ائیلهدی. عرفا و شعرایی فوقالعاده حرمتلهر ابراز ائدهرهک، کهندی دربارینا جمع ائتدی و آذرییی اونلارا ملک الشّعرا یاپدی. «محمود»ون امریله فردوسی «شاهنامه»یی، و آذری «وامق عذرا»یی، و نظامی عروضی «ویس و رامین» حکایهیِ عاشقانهسینی ترقیم ائتدیلهر.
بو عصرین اواخرینده «سلاطینِ سالچوقی» اقتدار و شوکت صاحبی اولدولار. «آلپ آرسلان»، اوچونجو سالچوق پادشاهی اعظمِ ملوک عدّ اولونور و معارفین اهن بویوک حامیلهریندهندیر. باغداددا، اصفهاندا، بلخده، هراتدا، موصلده، آمدده، نیشابوردا انجمنِ معارفلهر و مدرسهلهر تاسیس ائیلهدی که معروف سعدی، ابوعلی سینا، امام محمّد غزّالی او مدرسهلهرین شاگردلهریندهندیلهر . ...
[ایکینجی عصرین شاعر و محرّرلهری]
[شاعرلهر: ...]
[محرّرلهر: ...]
ایکینجی عصر: بو عصره مدّاحلار و قصیدهسرالار دورهسی دئمهک مناسب اولور. انوری، خاقانی، ظهیر فاریابی، و اثیرالدین بو عصرده ظهور ائتدیلهر. بویوک شاعر انوری، «سلطان سانجار»ین درباریندا بولونوردو. خاقانی، ابوالعلیٰ و فلکی، «شیروان شاهلاری»نین دربارینا منسوبدولار. ظهیر فاریابی و اثیرالدینین هر ایکیسی، «آتابهکلهر»ین مدّاحیدیلهر. ازرقی «توغان شاه سالچوقی»نین درباریندا اوتوروردو. شرفالدین «آتابهکان» درباریندا مقیمدی. «سندباد حکایهسی» [سندبادنامه] که فیرهنگیستاندا مشهوردور، «توغان شاه» امریله یازیلدی. سنائی بو عصرین اعاظمِ شعراسینداندیر. «آتابهک قیزیل آرسلان» شیخ نظامییِ گنجوییه نهایتسیز احترام و توجّه ابذال ائیلهردی. عمیق بخاری «یوسف و زلیخا»، رشید سمرقندی «عشق وفا [مهر و وفا] حکایهسی»نی بو عصرده تنظیم ائتمیشلهردیر. بو عصرده مرورِ امور ایله عرب کلماتی فارسی نظمیات و نثریاتا قاریشدیریلدی.
اوچونجو عصرین شاعر و محرّرلهری
شاعرلهر: جلالالدّین رومی، امیر خسرو دهلوی، سعد ابن زهنگی،
سعدی
محرّرلهر: جوینی، نصیرالدّین طوسی
اوچونجو عصر: «چینگیز خان»ین تورونو «هولاکو»نون امریله بویوک و مشهور فیلوسوف و منجّم نصیرالدّین طوسی هئیت جدوللهری - زیجِ ایلخانییی - تحریر و ترتیب ائدیپ و ماراغاداکی معروف رصدخانهیی انشاء ائتدی. «هولاکو» علمِ نجومدا ماهر، علوم و فنونون مروّجی، صاحبِ کمال بیر ذات ایدی. نصیرالدّین طوسینین بعضی تصنیفاتی بوگونه قادار بیر مراجعتگاه اولاراق استعمال اولونویور.
بو عصرین ملوکوندان «آتابهک سعد زهنگی[17]» ادیب و شاعرِ شیرینکلام ایدی. جانشینی «آتابهک ابوبکر» بویوک شاعر سعدی ایله معاصر اولوپ و نهایتِ محبّتله سعدییی حمایه ائیلییوردو. (۱۲۵۸) میلادیده سعدی اکثر تصنیفاتینی اونون اسمینه تقدیم ائدیپ، او جملهدهن «گلستان»یندا دییور:
که سعدی که گویِ
بلاغت ربود
در ایّامِ
بوبکر بن سعد بود
سزد گر به دورش
نیازم چنان
که سیّد به دورانِ نوشیروان
او عصرین بویوک معارفپرورلهریندهن بیری ده «علاءالدّین کیقباد سالچوقی»دیر که قونیادا ایّامِ حکومتینده مشرقدهن علما و شعرایی اطرافینا جمع ائدیپ، ترویجِ معارفه چالیشییوردو. اعاظمِ شعرایِ صوفیهدهن مولانا جلالالدّینی نهایتِ اکرام ایله دربارینا قبول ائیلهمیشدی.
دؤردونجو عصرین شاعر و محرّرلهری
شاعرلهر: اوحد اصفهانی [اوحدی مراغهای]، ابن عاقدی،
حافظ، کمالالدین خجندی، خواجه کرمانی، میر کرمانی، نصیر بخاری، سلمان ساوجی، عبید
زاکانی
محرّرلهر: عبدالله ابن فضلالله وصّاف، ابن عاقدی، حمیدالدّین متوّفی، خواجه ابرو، معینالدین جوینی، نظامالدین هروی، رشیدالدین امیر
دؤردونجو عصر : بو عصرده «چینگیز خان»ین جانشینلهری مملکتلهرینین اِعمارینا فوقالعاده همّت ائدیپ، او جملهدهن «هولاگو خان» و «غازان خان» هر ایکیسی صاحبِ معرفت و کمال ایدیلهر. بیرینجیسی علمِ نجومدا و ایکینجیسی السنهیِ مختلفهیه و مثلا فارسی، کشمیر و چین لسانلارینا تکمیل صورتده واقف ایدی. «غازان خان» علوم و صنایعِ اسلامیهیه بو عصرِ مدنیتی حصر ائتدی[18].
بیر ده صنایع و علومون اعاظمِ حامیلهریندهن «ابو سعید باهادیر خان» او سلسلهیِ علیهنین یئدینجی سلطانیدیر. شهزادهلییینده خواجه عبدالله «ابو سعید باهادیر خان»ین معلّمی ایدی. تحصیلینده بویوک ترقّیاتا نائل اولوپ، خوشنویس و خطّاطِ ممتاز اولدو. بو واسطه ایله جماعتی خطّاطلیغا و حُسنِ خطّه فوقالعاده تشویق و ترغیب ائدیپ، اوْل وقتدهن بوگونه قادار خوشنویسلیک ایراندا معمول اولدو. ایامِ «ابو سعید چینگیزی»دهن سونرا یازیلمیش تذکرهلهرده خطّاطلارین اسامیسی یازیلماغا باشلاندی و خطّاطلیغین یوکسهک درجهلهرینه بانی اولدو. درباریندا شعرا و مورّخلهر و ادیبلهر جمع اولدولار. او جوملهدهن سلمان ساوجی و عبید زاکانی و مولانا نصیر بخاری بویوک شاعرلهردهن معدود اولویورلار ایدی. علمِ تاریخ «ابو سعید باهادیر خان»ین حمایهسینده بویوک ترقّیاتا واصل اولدو. ابن عاقدی و خواجه ابرو دربارینین معروف مورّخلهریدیر.
«غازان خان»ین ایّامیندا خواجه رشیدالدین، او وزیرِ بینظیر «جامع التّواریخ»ی بیتیردی. عبداللّه بن فضل شیرازی - که مخلصی وصّافدیر - «چینگیز خان»ین اخلاف و جانشینلهرینین تاریخینی ایّامِ «ابو سعید»ه قادار ترقیم ائیلهدی. بو [«تجزیه اﻻمصار و تجزیه اﻻعصار»، «تاریخ وصاف»] تاریخی، صحّتِ سبْک و صدقِ کلامیله سون درجهده معتبر ایدی.
حمیدالله مستوفی اسمیندهکی جوغرافیا عالمی بو عصرده ظاهر اولدو. ابتدا کهندی «گزیده تاریخی»نی نثراً یازیپ، بعد نظمه گهتیردی که بوگونه قادار بو تاریخ احسنِ تواریخِ عمومییِ شرق اعتبار اولونور. اون بیر سنه ظرفینده جوغرافیا و تاریخِ طبیعییه دائر «نزهت القلوب» اسمینده بیر باشقا کتاب تألیف ائتدی. بو کتاب مستشرقلهر نظرینده احسنِ کتبِ رسمیه تانیلمیشدیر. پهک مقبول و مستحسن اولدو. بؤیله که «هربولت»[19] اونو فارس جوغرافیادانی تسمیه ائتدی. حمیدالدین (۱۳۴۵) میلادیده وفات ائتدی.
«تیمور» دربارینا بیر چوخ مورّخ و محرّرلهر جمع ائتمیشدی. او جملهدهن بیری مشهور نظامالدّین مروی ایدی و «تیمور»ون وقایع، محاربات و فتوحاتینی ترقیم ائیلهردی. شرفالدّین علی یزدی و احمد عرب شاه «تیمور»دان سونرا اونون تاریخینی یازدیلار. بو ایکی تاریخ ده «تیمور»ون درایتِ فوقالعادهسینی مفصلاً شرح ائدییورلار . ...
بئشینجی عصرین شاعر و محرّرلهری
شاعرلهر: ابو اسحاق، امیرشاهی بزواری، برندق، جامی، قنبری،
کاتبی، قاسم الانوار، نسیمی، یوسف عامری
محرّرلهر: عبدالرزاق احمد ابن عرب شاه، علی شیر، اوحد بزواری، دولت شاه، عباد نیشابوری، حسین واعظ کاشیفی، جامی، شرفالدین علی یزدی، سلطان حسین خراسانی، الغ بگ [اولوق بهی]
بئشینجی عصر: «تیمور»ون سلالهیِ علّیهسی صیانتِ امورِ معارفده و محافظتِ طلّابِ علومدا بیری بیرینه رقابت ائدییوردولار. بو سببدهن دولایی آنلارین ایّامِ حکومتینده بیر عصرِ نورانی و مدنیت شروع ائتدی. بو عصرین سونوندا نشریات و نظمیات سون درجه یوکسهلدی. و یوز سنهیه قادار بو حالدا ثبات ائیلهییپ و آخرده بیرینجی درجهدهن شاعر اولان مولانا جامی ایله ختام بولدو.
«شاهرخ میرزا» و اونون معارف و صنایعپرست اوغلونون محاسن و مکارمِ اخلاقی توصیفدهن مستغنیدیر. «بایقارا میرزا» کهندی آمجا[20]سی «میران شاه» گیبی برندقِ شاعره بین آلتون انعام ائتدی. «اسکندر میرزا» دا ابواسحاقِ شاعره بویوک عطایادا بولونویوردو. «بای سونقور ابن شاهرخ»، سیّد قاسم انواری و تمام اؤز معاصر اربابِ هنرلهرینی سون درجهده حمایه و تلطیف ائدهردی. سیّد قاسم انوار بویوک شاعر و محرّرلهردهن ساییلیر. بیر قاچ لسانا واقف ایدی. شرفالدین علی یزدی «سلطان ابراهیم»ین امریله «امیر تیمور»ون جهانگیرلیک ایّامینین تاریخینی - که چیندهن آوروپایا قادار ممالکینین حدودی ایدی - یازیپ، «تاریخِ صاحبقرانی» [«ظفرنامهیِ تیموری»، «فتحنامهیِ صاحبقرانی»] تسمیه ائتدی. بو تاریخ کتبِ معتبرهدهن معدود اولوپ، آوروپا محرّرلهریندهن بعضیلهری - «قاپیتان ولاد کرود (؟)» گیبی - اونو استعمال ائتمیشدیلهر. احمد ابن عرب شاهین «تاریخِ تیمور»و دا [«عجایب المقدور فی نوائب تیمور»؟] چوخ معروفدور.
بو عصرین بویوک و مشهور معارفپرورلهریندهن بیری ده «میرزه الغ بک» [اولوق بهی]دیر. شرقین مورّخلهری اتّفاقِ آرا ایله اونو اعلمِ سلاطین سایارلار. علومِ نجوم و هندسهده اختصاصِ فوق العادهسی وار ایدی. اونون حقّینده شعرانین بو فارسی بیتی معروفدور:
چون اولوغ بیگی
به علمِ هندسه
یافت نهتوان در هزاران مدرسه
اولوق بهی سهمهرقهندین [سمرقندین] شمالِ شرقیسینده بیر رصدخانه بناء ائتمیش، حتّی بعضی مورّخلهر اونون رصدخانهسینی نصر ابن طوسینین رصدخانهسینه ترجیح ائدییورلار. مولانا غیاثالدین، مولانا جمشید [مولانا غیاثالدین جمشید کاشانی؟]، مولانا علی کرش [قوشچی سمرقندی؟]، مولانا کردیزاده [علی صلاحالدین موسی پاشا قاضیزاده رومی؟]، بوریجه [؟]، اولوغ بهک رصدخانهسی تسمیه ائتدیلهر. رصدخانهیه علاوه اولاراق «اولوق بهک» سهمهرقهند شهرینده بیر بویوک مدرسه بناء ائدیپ که بو عمارت چوخ عالی و مزیّن و مجلّادیر.
بو سلسلهنین واجبالذّکر اشخاصیندان بیری ده «میرزه ابوسعید تیموری» [سلطان ابوسعید کورهکهن]دیر که معارفه بویوک خدمتلهر ابراز ائتمیشدیر. دولت شاه [بن علاءالدولهیِ سمرقندی] صاحبِ «تذکرة [الشعراء]»، [مولانا کمالالدّین] عبدالرّزاق [بن اسحق سمرقندیِ] مورّخ اونون خواص درباریلهریندهندیر. مولانا نسیمی، مولانا اوحدی بزواری [سبزواری؟]، مولانا عباد [عبید] بو عصرده یئتیشدیلهر.
«ابوالنّصر سلطان حسین میرزا» و اونون وزیری «امیر علیشیر نوائی» مشاهیرِ رجالِ شرقدهن اولوپ، «علیشیر» محرّرینِ علمیه ایچینده بویوک بیر مقام احراز ائتمیش و تألیفاتِ کثیرهسی صاف تورکی لسانیندادیر.
مولانا کاشفی [کمالالدین حسین واعظ کاشفی سبزواری]، «انوارِ سهیلی» محرّری بو عصرین گزیده محرّرلهریندهندیر. مولانایِ مذکور موادِّ مُلکیه خصوصوندا پهک فائدهلی بیر قوانین یازمیش. «قوانینِ تیمور» [«اخلاق محسنی»؟] اسمینده بو کتاب، شرق علماسینین یازدیغی قوانین کتابلاریندان فائدهلیدیر.
مجدالسلطنه افشار
[سون]
پایان متن تورکی
BİR CEVAP MUNÂSİBETİYLE: ÎRÂN EDEBİYATINA BİR NAZAR
Haftalık “Edebiyat-ı Umûmiye Mecmuası”nın yirminci sayısında “Îrân edebiyatının edebiyatımıza te’sîri” unvanı altında dünyanın en büyük cihangirleri olan Türklerin azimüşşan hakanlarını tel’în ettiler. Mâdem ki makalenin muharriri Îrân şuarâ-yi meşhûresine takdîr etmeye kesb-i liyâkat etmiş, ve hakîkaten anların dediklerini ve efkârını derk etmiş bulunuyor, neden dolayı onların insâniyete dâir nesâyih-i hekîmânelerine murâât buyurmuyorlar? Îrân’ın en büyük ve güzîde şâiri meşhûr-i âlem Firdevsî-yi Tûsî aleyhirrahme diyor ki:
بزرگش
نخوانند اهلِ خرد
که نامِ بزرگان به زشتی بَرَد
Büyüklerin ismini çirkinlikle zikr eden, âkiller nezdinde büyük sayılmaz.
[dünyanın en muazzam ve gayur milleti olan Türkler]
Eâzim’i şuarâ-yi Îrâniyeden Mes’ûd Se’d Selman rahmetullahi aleyh bundan sekiz yüz sene evvel, ya’ni Osmanlı saltanat-ı celîlesinin teşkîlinden iki yüz sene mukaddem, dünyanın en muazzam ve gayur milleti olan Türklerin sitâyişinde bu kasîdeni inşâd etmiştir:
تورکان
که پشت و بازویِ دینند و روزگار
هستند
گاهِ حمله بزرگانِ کارزار
گُردانِ
سرکشند و دلیرانِ چیرهدست
شیرانِ
بیشهاند و پلنگانِ کوهسار
در
دستشان کمانها مانند ابرها
در
رزمْ تیرهایشان بارانِ تندبار
پولاد
را به تیغ بهسُنبند گاهِ زخم
خورشید
را به تیر بهپوشند روزِ بار
رحمت
بر این یلان که به میدانِ کرّ و فر
خیزند
وقتِ حمله چو شیرانِ مرغزار
از
ترسِ «تورک» شرک بهنالد چو رعدِ سخت
وز تیغِ
«تورک» کفر بهگرید چو ابرِ زار
در
چشمِ نیکخواهان، رسته چو تازه گل
در چشمِ بدسگالان، رسته چو تیز خار
Türkler ki zaman ve dînin kuvvetli kollarıdır, hucûm vaktinde muhâribenin büyükleridir. Serkeş pehlivanlar ve çîredest delîrlerdir. Muhâribenin arslanları ve zamanın kaplanlarıdır. Onların ellerinde kemanlar bulutlar gibidir. Harpte onların kolları sağanaklara benzer. Çeliyi çetin vakitlerde kılıçla keserler. Harp günlerinde güneşi oklarıyla örterler. Rahmet bu cenk meydanında pehlivanlara … hucûm vaktinde çimen arslanları gibi yerlerinden kalkarlar. Türklerin korkusundan şirk gökgürültüsü gibi nâleler eder. Ağlayan bir bulut gibi Türk’ün kılıcından küfür ağlar. Türkler hayırhahlar nazarında tâze çiçek gibidirler. Fenâların gözünde ise dikenli ok gibidirler.
[İstanbul Türk merkez-i saltanatı]
İstanbul Türk merkez-i saltanatı olmak munâsibetiyle yetmiş beş milyon Türk’ün sevgili bir sitâyişgâhıdır. Böyle bir mühim mevkî’de Çingiz ve Timür gibi Türklerin muazzam ve meşhûr eslâf-ı büzürgvârlarına takdîs yerine tel’în etmek ve anların târîhî şereflerini tahkîr etmek, ne kadar nâşâyiste ve bedmaâldir, bunu âti-yi karîb gösterecek.
Bugünlerde Timür’ün cihangîr olan ve umum Türklerin târîhî şerefi olan sevgili Gökbayrağ’ı birinci defa olmak üzere Timür’ün marşıyla berâber temevvüc ve terennüme başlayor. Ve oradaki Türk kardaşlarımız fedâkârâne istiklal bayrağı ucaldıyorlar. İstanbul [ise] nevâziş ve tekrîm ve tebrîkini, lânetlerile ibrâz ediyor!
ما زِ یاران
چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آن که ما پنداشتیم
Biz dostlardan yardım beklerdik. Zann ettiyimiz ne kadar yanlış imiş ....!
Çingiz ve Timür sulâlesinden bugün Hind’de, Kazan’da, Kafkasya’da, Azerbaycan’da, Kırım’da, Türküstan’da, Astarhan’da, Orinburg’da ma’rûf ve erbâb-ı ma’rifet ve nufûz şâhzâdeler kisretle mevcuddurlar. Acaba bu tel’îni ne dürlü tefsîr edecekler?
[Arabî kelimâtın Türk ve Fars lisanlarına karışması ]
Türk lisân ve edebiyatı husûsunda her iki lisâna âlim olan bir şahıs, hakk-ı tenkît ve teşhîs kazanabilir. Çağatay ve Uygur ve Pehlevi ve Zend ve Deri ve Soğdî lisanlarına vâkıf olmayan muharrirler, bu meselede hakikatı derk edemezler. İstanbul’da bu zamanda Türk ve Fars lisânına lâyıkıyla vâkif olan muharrirler maatteessüf ekalliyet üzere bulunuyor. Eger İstanbul’da Fârisi lisânını eski zamanda olduğu gibi bilenler olsaydı, “Bin Bir Gece”yi Fıransızcadan İstanbul Türkçesine tercüme etmeye luzum görmezlerdi.
Gelelim Fars millet-i necîbesinin mezâya ve fezâyiline ve edebiyat ve lisânının Arap lisan ve edebiyatına galebe çalmasına. Evet, bu bir hakîkattır ki hiç münkiri bulunmaz. Lâkin Arab’ın Acem’e ve Acem’in Arab’a kelimat iâre ettiyi iddiâsı açık bir sehvdir. Araplar Fârsîlerden ma’ni istiâre ettiler. Fârsîlerin Araptan kelime âriyet almağa hiç bir nev’ ihtiyaçları yoktu. Şöyle ki birinci asrın Îrân şuarâsı hiç bir kelime Araplardan âriyet almadılar. Firdevsî-yi Tûsî’nin Şehnâmesi bu hakîkatın büyük bir şâhididir.
Arabî kelimâtın Türk ve Fars lisanlarına karışması Din ulemâsının fevkelâde nufûzundan hudûsa gelmiştir. Elli sene akdem Şâhzâde Celal ed-Dîn Mirza Kacar kendi hemfikirleriyle müttefikan Ferdevsî-yi Tûsî’nin ihyâ ettiyi lisânı yeniden ihyâ etmeye himmet edip, “Nâme-yi Husruvan” isminde üç cilt olmak üzere Îrân târîhini yazdı. Bu târîh Tahran’da tab’ ve neşir oldu. Ve bir kaç sene sonra Viyana ve Mısır’da ve Hind’de tab’ olundu. Zavallı şâhzâde ve müttefikleri Kafkasyalı edîb-i ma’rûf Mirze Fethali Ahundov, Mirze Yusuf Han Müsteşâr üd-Devle ve Kazım Bey ve Mirze Ali Han Müşir el-Vizâre ve Mehemmedali Han Nazmin? kudema ve eski kafalı muharriler ve ruasa tarafından büyük hucum ve tahkirlere duçar oldular. Ma’rûf Türk edîbi Kafkasyalı Mirze Fethali Ahundov Türk lisânını ecnebi lugatlerden tasfiye ve elifbâ-yi Türkî’nin tecdîdi maksadıyla 1285 sene-yi hicrîsinde İstanbul’a gelmiş, lâkin eski kafa[lı]lar ve mu’terizlerin hucûmuna uğrayıp me’yûsen avdet etmiş idi.
Bundan sonra Îrân’da ânif-ül beyân maksûd ile Mirze İsmayıl Han [Toyserkâni] Zend “Ferâzistânnâme” isminde eski Îrân’a dâir mufassal bir târîh yazıp, 1894 mîlâdîde tab’ ve neşir olundu. Tîrendâz bin Erdeşir 1242 târîh-i yezdgerdîde “Hurda Avesta”ya bir şerh yazıp neşr etti. Mirze Rıza Han [Afşar Bekişli] Kazvînî 1252 târîh-i yezdgerdîde “Pervez-i Nigâriş-i Pârsî” isminde bir inşa kitabı te’lîf ve İstanbul’da tab’ ettirdi. Birinci asır şuarâ-yı Fârsîsi ile son devrin müceddidleri tarafından yazılan mekzûr kitaplara dikkat buyurulursa, Fârsî lisânının kelimat almaktan ne kadar mustağnî olduğu sarâhaten anlaşılır.
Bunun gibi Emîr-i Kebir Alişir Nevâyi’nin “Muhâkemetü'l-Lugateyn”i mulâhıza ve dikkat ile mütalaa olunsa, Türk lisânının vus’at ve ihtiyaçsızlığı tamâmen anlaşılmış olur.
[Türk selâtîni, ulûm ve funûnun büyük hâmi ve mürevviçleri]
İslâmiyetten sonra hakîkat gözüyle Îrân tatkik edilince ma’lûm olur ki ulûm ve funûnun büyük hâmi ve mürevviçleri İslam’da Türk selâtîn-i azimüşşanlarıdır, husûsen sülâle-yi Çingiz ve Sülâle-yi Timur. Eger bu hakîkatlere buraca muarızlar var ise, onlara Avrupaca tamâmen mekşûftur diyeceyim Mistir F. F. Arbuthnat kendi târîhinde bu ciheti vâzihen beyan ediyor.
[Fârisî lisânının tevârîhi]
Fârsî lisânın tevârîhi yedi asra taksim olunur. Onun birinci ve yedinci asırlarının her biri takrîben iki yüz sene ve mutebâki beş asrın her biri ise takrîben yüz sene imtidâd eder.
-Birinci asırda Fârsî şiirler
asıl ve hâlis Fars lisânında olup, sene 912den tâ sene 1106 mîlâdiye kadar
devam eder
-İkinci asırda Fârsî şiirlere
Arap kelimeleri karışmış ve bu lisan ile ba’zı kasâyid ve efsâneâmîz aş’âr
yazılmıştır. Sene 1106-1203
-Üçüncü asır pendnâmeler ve dînî
şiirler devridir. Sene 1203 den 1300
-Dördüncü
asır âli derece şiirler ve efsâneâmiz ve âşıkâne dînî şiirler asrıdır. Sene
1330den 1397
-Beşinci
asır şâir-i meşhur ve a’zam Câmî devridir. 1397den 1494
-Altıncı
asırda aş’âr tedrîcen zevâl buldu. Münşeât ve nesriyat terakki etti. 1494den
1591
-Yedinci asırda dâhilindeki iğtişâşâtın kesretine mebni, Fârsî maârifi umumiyetle indiras buldu. 1591den 1885.
Mezkûr şâirlerin ve muharrirlerin isimleri:
Birinci asır, sene 912 ta sene 1106 mîlâdiye kadar
Şâirler: Es’edî, Âzerî, Dakîkî,
Firdevsî, Müizzî, Nizâmî, Arûzî, Rûdekî, Ömer Hayyam
Muharrirleri: Elmûrî, Emîr Nesr, İbn-i Sînâ, Bel’emî, Gazâli, Melik Şah, Nizâm ül-Mülk, Teberî
Birinci asır: Benî Ümeyye hulefâsı ayyâm-i hilâfetlerinde (874-641) Fârisi lisânını men’ etmiştiler. Memleketlerinin her tarafında resmi ve husûsi olarak Arap lisânında yazılıyordu. Lâkin Fârisi lisânının kuvveti ve Îrânîlerin kendi lisanlarına meyli o kadar şedîd idi ki netîcede Îrânîlerin isyânına ve Benî Ümeyye’nin ınkırâzına sebep oldu. Samânîler ahdinde lisân-ı Fârisi eskisi gibi umûmîleşmeye başladı.
Mahmud Sübek Tikin (998-1060) ki Gaznevi Hanlarının a’zam-ı selâtîni idi, intişâr-ı maârife fevkelâde meyli vardı. Bu babda büyük himmet ve gayret ibrâz etti. Urefâ ve şuarâyı, fevkelâde hörmetler ibrâz ederek, kendi derbârına cem’ etti ve Âzerî’yi onlara melik-üş-şuara yaptı. Mahmud’un emriyle Firdevsî “Şâhnâme”yi ve Âzerî “Vâmık Üzra”yı ve Nizâmî Arûzî “Veys ve Râmîn” hikâye-yi âşıkânesini terkîm ettiler.
Bu asrın avâhirinde Selâtîn-i Salçûkî iktidar ve şevket sâhibi oldular. Alp Arslan üçüncü Salçuk pâdışâhı, a’zâm-ı muluk add olunur ve maârifin en büyük hâmîlerindendir. Bağdad’da, İsfahan’da, Belh’te, Herat’ta, Musul’da, Amid’de, Neyşâbur’da encümen-i maârifler ve medreseler te’sîs eyledi ki ma’rûf Se’dî, Ebu Alî Sînâ, İmam Muhammed Gazzâli o medreselerin şâgirtlerindendiler ....
[İkinci asrın şâir ve muharrileri]
[Şâirler]
[Muharriler]
İkinci asır: bu asra meddahlar ve kasîdeserâlar devresi demek munâsip olur. Enverî, Hâkânî, Zehîr Faryâbî, ve Esîr ed-Dîn bu asırda zuhûr etti. Büyük şâir Enverî Sultan Sancar’ın derbârında bulunurdu. Hâkânî, Ebul Alâ ve Felekî, Şirvan şahların derbârına mensupdular. Zehîr Faryâbî ve Esîr ed-Dîn’in her ikisi Atabeklerin meddâhıdılar. Azrakî Toğan Şah Salçûkî’nin derbârında otururdu. Şeref ed-Dîn Atâbekân derbârında mukîmdi. “Sendbad Hikâyesi” [Sendbadnâme] ki Firengistan’da meşhûrdur Toğan Şah’ın emrile yazıldı. Senâî’ bu asrın aâzim-i şuarâsındandır. Atabek Kızıl Arslan Şeyh Nizâmî-yi Gencevî’ye nihâyetsiz ihtiram ve teveccüh ibzâl eylerdi. Amîk-i Buhârî “Yusuf ve Züleyha”, Reşid Semerkandî “Aşk vefa” [mihr ve vefa] hikâyesini bu asırda tanzîm etmişlerdir. Bu asırda murûr-i umûr ile Arap kelimâtı Fârisî nazmiyat ve nesriyata karıştırıldı.
Üçüncü Asrın Şâir Ve Muharrirleri
Şâirler: Celâleddin Rûmî, Emîr
Husrev Dihlevî, Se’d ibn Zengî, Se’dî
Muharrirler: Cüveynî, Nesîreddîn Tûsî
Üçüncü asır: Çingiz Han’ın torunu Hulagu’nun emriyle büyük ve meşhûr filosof ve müneccim Nesîr-ed-Dîn Tûsî hey’et cetvelleri Zeyc-i İlhanlı’yı tahrîr ve tertîp edip ve Marağadaki ma’rûf rasathâneyi inşâ etti. Hulagu ilm-i nucûmda mâhir, ulûm ve funûnun mürevvici, sâhib-i kemal bir zat idi. Nesîr ed-Dîn Tûsî’nin bâ’zı tasnîfâtı bugüne kadar bir murâciatgâh olarak isti’mâl olunuyor.
Bu asrın mulûkundan Atabek Se’d Zengî edîp ve şâir-i şîrin kelâm idi. Cânişîni Atabek Ebûbekir büyük şâir Se’dî ile muâsır olup ve nihâyet-i muhabbetle Se’dî’yi himâye eyliyordu. 1258 mîlâdîde Se’dî ekser-i tasnîfâtını onun ismine takdim edip, o cümleden Gülüstan’ında diyor:
که سعدی که گویِ بلاغت ربود
در ایّامِ بوبکر بن سعد بود
سزد گر به دورش نیازم چنان
که سیّد به دورانِ نوشیروان
O asrın büyük maârifperverlerinden biri de Ala’ ed-dîn Keykubad Salçûkî’dir ki Konya’da eyyâm-ı hukûmetinde maşrıktan ulemâ ve şuarâyı etrafında cem’ edip tervîc-i maârife çalışıyordu. Aâzım-ı şuarâ-yı Sûfiye’den Mevlana Celâl ed-Dîn’i nihâyet-i ikrâm ile derbârına kabûl eylemişti.
Dördüncü Asrin Şâir Ve Muharrirleri
Şâirler:
Evhedî İsfahânî, İbn-i Âkidî, Hâfiz, Kemal ed-dîn Hucendî, Hâce Kirmânî, Mir
Kirmânî, Nesîr Buhârî, Selman Savacî, Übeyid Zâkânî
Muharriler: Abdullah ibn Fazlullah Vassâf, İbn Âkidî, Hemid üd-dîn Müteveffi, Hâce Ebru, Müîn ed-dîn Cüveynî, Nizâm ed-Dîn Herevî, Reşîd ed-Dîn Emîr.
Dördüncü asır: bu asırda Çingiz Han’ın cânişinleri memleketlerinin î’mârına fevkelâde himmet edip, o cümleden Hulagu Han ve Gazan Han her ikisi sâhib-i ma’rifet ve kemal idiler. Birincisi ilm-i nucûmda ve ikincisi elsine-yi muhtelifeye ve mesela Fârsi, Kişmir ve Çin lisanlarına tekmil surette vâkıf idi. Gazan Han ulûm ve sanâyi’-i İslâmiyeye bu asr-ı medeniyeti hasr etti.
Bir de sanâyi’ ve ulûmun aâzim-ı hâmîlerinden Abu Seid Bahadır Han o selsele-yi illiye’nin yedinci sultanıdır. Şehzâdeliyinde Hâce Abdullah Ebu Seid Bahadır Han’ın muallimi idi. Tahsilinde büyük terakkiyata nâil olup, hoşnivis ve hattât-ı mumtaz oldu. Bu vâsıta ile cemâatı hattatlığa ve hüsn-i hatta fevkelâde teşvik ve tarğip edip, ol vakıttan bugüne kadar hoşnivislik Îrân’da ma’mûl oldu. Eyyâm-ı Ebu Seid Çingizî’den sonra yazılmış tezkirelerde hattatların esâmisi yazılmağa başlandı ve hattatlığın yüksek derecelerine bâni oldu. Derbârında şuarâ ve müverrihler ve edipler cem’ oldular. O cümleden Selman Savacî, ve Übeyid Zâkânî ve Mevlâna Nesîr Buhâri büyük şâirlerden ma’dûd oluyorlar idi. İlm-i târîh Ebu Seid Bahadır Han’ın himâyesinde büyük terekkiyâta vâsıl oldu. İbn-i Âkîdî ve Hâce Ebru derbârının ma’rûf müverrihleridir.
Gazan Han’ın eyyâmında Hâce Reş7d ed-D7n o vezîr-i bînezîr Câmi’ üt-tevârih’i bitirdi. Abdullah bin Fezl Şîrâzî ki mahlası Vessâf’tır, Çingiz Han’ın ahlâf ve cânişinlerinin târîhini eyyâm-ı Ebu Seid’a kadar tarkîm eyledi. Bu [Tecziyet ül-Emsar ve tecziyet ül-Asâr, Târîh-i Vessaf] târîhi sıhhat-ı sebk ve sıdk-ı kelâmıyla son derece mu’teber idi.
Hemidüllah Mostovfî ismindeki coğrafya âlimi bu asırda zâhir oldu. İbtida kendi Güzîde Târîhini nesren yazıp be’d nazma getirdi ki bugüne kadar bu târîh ehsen-i tevârîh-i umûmi-yi Şark i’tibâr olunur. On bir sene zarfında coğrafya ve târîh-i tabîiye dâir Nüzhet ül-Kulûb isminde bir başka kitap te’lîf etti. Bu kitap müsteşriklerin nazarında ehsen-i kütüb-i resmiye tanılmıştır. Pek makbul ve müstahsan oldu. Böyle ki Herbolt onu Fars coğrafyadânı tesmiye etti. Hemid üd-Dîn 1345 mîlâdîde vefat etti.
Timur derbârına bir çok müverrih ve muharrirler cem’ etmişti. O cümleden biri meşhûr Nizâmeddin Mervî idi ve Timur’un vakâyi’, muhâribat ve futûhâtını tarkîm eylerdi. Şeref ed-Dîn Ali Yezdî ve Ahmed Arab Şah Timur’dan sonra onun târîhini yazdılar. Bu iki târîih de Timur’un dirâyet-i fevkelâdesini mufassilen şerh ediyorlar.
Beşinci asrın şâir ve muharrirler
Şâirler:
Abu İshak, Emirşah-ı Bezvârî, Berendek, Câmî, Kanberî, Kâtibî, Kasım el-Envar;
Nesîmî, Yûsif Â’mirî
Muharrirler: Abdurrazzak Ahmed İbn-i Arab şah, Ali Şir, Evhed Bezvârî, Devlet Şah, İbad Nîşâbûrî, Hüseyin Vâiz Kâşifî, Câmî, Şeref ed-dîn Ali Yezdî, Sultan Hüseyin Horasâni, Uluğ Bey.
Beşinci asır: Timur’un sülâle-yi illiyesi siyânet-i umûr-i maârifte ve muhâfızat-ı tullâb-ı ulûmda biri birine rekâbet ediyordular. Bu sebepten dolayı anların eyyâm-ı hukûmetinde bir asr-ı nûrâni ve medeniyet şurû’ etti. Bu asrın sonunda nesriyyat ve nazmiyyat son derece yükseldi. Ve yüz seneye kadar bu hâlda sebât eyleyip ve ahırda birinci dereceden şâir olan Mevlânâ Câmî ile hitâm buldu.
Şahruh Mirza ve onun maârif ve sanâyi’perest oğlunun mahâsin ve mekârim-i ahlâkı tevsiften mustağnîdir. Baykara Mirza kendi amcası Miran Şah gibi Barandak-i şâire bin altın an’âm etti. İskender Mirza da Abu İshâk-i şâire büyük atâyâda bulunuyordu. Bay Songur İbn-i Şahruh, Seyyid Kasım Envâr’ı ve tamam öz muâsır erbâb-ı hünerlerini son derecede himâye ve teltîf ederdi. Seyyid Kasım Envâr büyük şâir ve muharrirlerden sayılır. Bir kaç lisâna vâkıf idi. Şeref ed-dîn Ali Yezdî Sultan İbrahım’ın emriyle Emîr Timur’un cihangirlik ayyâmının târîhini - ki Çin’den Avrupa’ya kadar memâlikinin hudûdi idi - yazıp, Târîh-i Sâhibkırân-î [Zafenâme-yi Timûri, Fetihnâme-yi Sâhibkırânî] tesmiye etti. Bu târîh kütüb-i mu’tebereden ma’dûd olup, Avrupa muharrirlerinden bâ’zıları - Kaptan Vlad Krod? gibi – onu isti’mâl etmiştiler. Ahmed İbn Arab Şah’ın Târîh-i Timur’u da [Acayib el-Makdûr fî nevâyib-i Timur?] çok ma’rûftur.
[Mirze Uluğ Bey, Emîr Alişir Nevâyi]
Bu asrın büyük ve meşhûr maârifperverlerinden biri de Mirze Uluğ Bey’dir. Şarkın müverrihleri ittifâk-ı ârâ ile onu e’lem-i selâtîn sayarlar. Ulûm-i nucûm ve hindesede ihtisâs-ı fevkelâdesi var idi. Onun hakkında şuarânın bu Fârisi beyti ma’rûftur:
Çün Uluğ Beygi bé élmé hendese
Yâft netvan der hézâran medrese
Uluğ Bey Semerkand’in şimâl-i şarkîsinde bir rasathâne bina etmiş, hatta bâ’zı müverrihler onun rasathânesini Nesr İbn Tûsî’nin rasathânesine tercîh ediyorlar. Mevlâna Giyâseddin, Mevlâna Cemşîd, [Mevlâna Giyâseddin Cemşîd Kâşânî?], Mevlâna Ali K.r.ş [Kuşçi Semerkandi?], Mevlâna Kerdîzâde [Ali Salahaddin Mûsa Paşa Kadızâde Rûmî?], Borice?, Uluğ Bey rasathânesini tesbîh? ettiler. Rasathâneye ilâve olarak Uluğ Bek Semerkand şehrinde bir büyük medrese bina edip ki bu imâret çok âli ve müzeyyen ve mücellâdır.
Bu silsilenin vâcib üz-zikr aşhâsından biri de Mirze Abu Seid Timûrî [Sultan Abu Seid Küreken]dir ki maârife büyük hidmetleri ibrâz etmiştir. Devletşah [Bin Ala üd-Devle Semerkandî] sâhib-i Tezkiret [üş-Şuarâ], [Mevlâna Kemâleddin] Abdurrazzak [Bin İshâk Semerkandî] müverrih onun havas derbârîlerindendir. Mevlâna Nesîmî, Mevlâna Evhedî Bezvârî? [Sebzevâr?], Mevlâna İbad [Übeyd?] bu asırda yetiştiler.
Mevlâna Kâşifi [Kemâleddin Hüseyin Vâiz Kâşifi Sebzevâri], “Envâr-i Süheylî” muharriri bu asrın güzîde muharrirlerindendir. Mevlânâ-yi mekzûr mevadd-ı mülkiye husûsunda pek faydalı bir kavânîn yazmış. Kavânîn-i Timur [Ahlâk-ı Muhsini?] isminde bu kitab, Şark ulemâsının yazdığı kavânîn kitaplarından faydalıdır.
Mecd üs-Seltene Afşar
Son
ترجمه به فارسی بخشهای اول و دوم مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه «بیر جواب مناسبتیله - ایران ادبیاتینا بیر نظر» توسط مئهران باهارلی
ترجمهی فارسی بخش اول- تورکها برجستهترین و غیورترین ملتها (دونیانین اهن معظّم و غیور ملّتی اولان تورکلهر)
در شمارهی بیستم «مجموعهی ادبیات عمومیه» هفتهگی، در مقالهای بنام «تاثیر ادبیات ایران بر ادبیات ما»، خاقانهای عظیم الشان تورکها، بزرگترین جهانگیران عالم را تلعین نمودند. مادام که نویسندهی مقاله با قدردانی از شعرای مشهور ایران احراز صلاحیت کرده و گفتهها و افکار ایشان را حقیقتا ادراک نموده است، به چه علت نصایح حکیمانهی آنها در بارهی انسانیت را مراعات نمیفرمایند؟ فردوسی علیه الرحمه، بزرگترین و گزیدهترین شاعر ایران و شهرهی عالم میگوید که:
بزرگش نخوانند اهلِ خرد
که نامِ بزرگان به زشتی برد
کسی که نام بزرگان را به زشتی ذکر میکند، در نزد عقلا بزرگ شمرده نمیشود
مسعود سعد سلمان رحمه الله، از بزرگان شعرای ایران، هشت صد سال قبل از این، یعنی دویست سال پیش از تاسیس سلطنت جلیلهی عوثمانلی در ستایش تورکها، بزرگترین و باحمیتترین ملت جهان، قصیدهی زیر را انشاد نموده است:
تورکان که پشت و بازوی دینند و روزگار
هستند گاهِ حمله بزرگانِ کارزار
گُردانِ سرکشند و دلیرانِ چیرهدست
شیرانِ بیشهاند و پلنگانِ کوهسار
در دستشان کمانها مانند ابرها
در رزم تیرهایشان بارانِ تندبار
پولاد را به تیغ به سُنبند گاهِ زخم
خورشید را به تیر بپوشند روزِ بار
رحمت بر این یلان که به میدانِ کرّ و فر
خیزند وقتِ حمله چو شیرانِ مرغزار
از ترسِ «تورک» شرک بنالد چو رعدِ سخت
وز تیغِ «تورک» کفر بگرید چو ابرِ زار
در چشمِ نیکخواهان رسته چو تازه گُل
در چشمِ بدسگالان رسته چو تیز خار
«تورکها که بازوان نیرومند زمان و دین هستند، به هنگام هجوم بزرگان جنگند؛ پهلوانان سرکش و دلیران چیرهدست هستند؛ شیران جنگ و پلنگان زمانهاند. کمانها در دست تورکها مانند ابر، و بازوان آنها در حین کارزار بسان باران تندبار است. تورکها به هنگام سختی پولاد را با شمشیرهایشان میبرند و در روز نبرد خورشید را با تیرهایشان میپوشانند. رحمت بر این پهلوانان میدان جنگ.... تورکها به وقت هجوم آوردن، مانند شیران مرغزار از جای خویش بر میخیزند. از ترس تورکها، مشرکین مانند رعد آسمان ناله میکنند و از وحشت شمشیر تورکان، کفار مانند ابر میگریند. تورکها در نظر خیرخواهان مانند گل تازه و تر، و در چشم بدخواهان بسان خاری تیزاند».
استانبول، به سبب آن که مرکز سلطنت تورک است، ستایشگاه و معبود هفتاد و پنج میلیون تورک در آسیا است. در مکانی این چنین مهم، به جای تقدیس، تلعین و تحقیر کردن میراث تاریخی شریف پیشینیان بزرگوار کبیر و مشهور تورکان مانند چنگیز و تیمور، چقدر ناشایست و بدسرانجام است. این را آیندهی نزدیک نشان خواهد داد.
در روزهای اخیر، پرچم آبیرنگ محبوب [تورکستان] و جهانگیر تیمور که شرف تاریخی همهی تورکان است، برای نخستین بار به همراه ترنم سرود تیمور به اهتزاز در میآید و برادران تورک ما در آن جا [تورکستان]، با فداکاری بیرق استقلال را بر میافرازند. [اما] استانبول شفقت و پاسداشت و تبریکش را با تلعین خود اظهار میکند:
ما زِ یاران چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آن که ما پنداشتیم
ما از دوستان انتظار کومک داشتیم؛ آن چه گمان میکردیم چه قدر اشتباه بوده است! ....
امروز از سلالهی چنگیز و تیمور، در هندوستان، در قازان، در قفقاز، در آزربایجان، در کریمه، در تورکستان، در آستاراخان، در اورنبورگ، شاهزادهگان معروف با نفوذ و ارباب معرفت به وفور یافت میشوند. آیا آنها، این تلعین را چه گونه تفسیر خواهند نمود؟
در بارهی زبان و ادبیات تورک، کسانی که به هر دو زبان عالم هستند می توانند انتقاد حق و صلاحیت تشخیص را کسب کنند. نویسندهگانی که بر زبانهای چاغاتای - جغتائی و اویغور و پهلوی و زند و دری و سوغدی واقف نیستند، در این مساله نمیتوانند حقیقت و کنه مطلب را درک کنند. امروزه در استانبول، نویسندهگانی که به شایستهگی بر دو زبان تورکی و فارسی واقف باشند، با تاسف اقلیتی کمشمارند. اگر در استانبول کسانی که زبان فارسی را به خوبی میدانستند مانند گذشته یافت میشدند، لزومی به ترجمهی داستانهای هزار و یک شب از متن فرانسوی به تورکی استانبولی نمیدیدند
ترجمهی فارسی بخش دوم - سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند. زبان تورکی وسیع و بینیاز است.
[سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند]
درآمیختن کلمات عربی به زبانهای تورکی و فارسی امری است که در اثر نفوذ فوق العادهی علمای دین حادث شده است. ... ادیب معروف تورک «میرزه فتحعلی آخوندوف» قفقازی، با هدف تصفیهی زبان تورکی از لغات بیگانه و نوسازی الفبای تورک در سال ۱۲۸۵ هجری [تاریخ صحیح ۱۲۷۹ قمری و یا ۱۸۶۲ میلادی است. م.ب.] به استانبول آمده، اما مورد هجوم معترضین و کهنهمغزها قرار گرفته، مایوسانه بازگشته بود. ... اگر کتاب محاکمت الغتین «امیر کبیر علیشیر نوایی» با ملاحظه و دقت مطالعه شود، وسعت و بینیازی زبان تورکی کاملا درک خواهد شد.
با تدقیق و بررسی ایران بعد از اسلام به چشم حقیقت، معلوم میشود که در میان مسلمانان، سلاطین عظیم الشان و بلندمرتبهی تورک، مخصوصا «سلالهی چنگیز» و «سلالهی تیمور» بزرگترین حامیان و مروجین علوم و فنون و تکنولوژی بودهاند. اگر در این مقام، معترضینی به حقایق مذکور موجود باشند، باید بگویم این خصوص را مستر اف. اف. آربوتنات [Forster Fitzgerald Arbuthnot] هم، که در اوروپا شخصیتی کاملا شناخته شده است، در تاریخ خود به روشنی بیان میکند.
تاریخ زبان فارسی به هفت دوره تقسیم میشود. دورههای اول و هفتم هر کدام تقریبا دویست سال، و بقیهی پنج دوره هر کدام تقریبا صد سال است.
دورهی نخست
«محمود سبک تکین» [سو بهک تیگین] (۱۰۶۰-۹۹۸) که اعظم سلاطین «خانان غزنوی» بود، شوق و تمایل فوق العادهای برای نشر و ترویج معارف و فرهنگ داشت و در این خصوص اهتمام و غیرت بسیار ابراز میکرد. وی با اظهار احترام فوق العاده به عرفا و دانایان و شعرا، آنها را در دربار خود گرد آورد و آذری را ملک الشعرای آنها تعیین نمود. به فرمان محمود، فردوسی «شاهنامه»، آذری «وامق و عذرا» و نظامی عروضی داستان عاشقانهی «ویس و رامین» را نگاشتند.
در اواخر این دوره «سلاطین سلجوقی» صاحب اقتدار و شوکت شدند. «آلپ آرسلان» سومین پادشاه سلجوق، که اعظم ملوک و سلاطین شمرده میشود، از بزرگترین حامیان علوم و فرهنگ است. وی در شهرهای بغداد، اصفهان، بلخ، هرات، موصل، آمد [دیاربکر] و نیشابور انجمنهای فرهنگی و آموزشگاههایی تاسیس نمود که سعدی، ابوعلی سینا و امام محمد غزالی معروف از شاگردان آن مدارس هستند. ...
دورهی دوم
شاعر برجسته انوری، مقیم دربار «سلطان سنجر» بود. خاقانی، ابوالعلی و فلکی، منسوب به دربار «شیروانشاهان» بودند. ظهیر فاریابی و اثیرالدین هر دو، مداح «اتابکان» بودند. شرفالدین مقیم دربار «اتابکان» بود. ازرقی در دربار «دوغان شاه سلجوقی» مسکن داشت. «داستان سندباد» [سندبادنامه] که در اوروپا مشهور است، به امر «طوغان شاه» نوشته شد. «آتابک قیزیل آرسلان» به شیخ نظامی گنجوی احترام و توجه بیپایان نشان میداد. عمیق بخاری «داستان یوسف و زلیخا» و رشید سمرقندی «داستان عشق وفا» [مهر و وفا] را در این دوره به نظم کشیدهاند. ... انوری، خاقانی، ظهیر فاریابی و اثیرالدین در این دوره ظهور کردند. سنائی از اجلّهی شعرای این دوره است.
دورهی سوم
به امر «هولاگو»، نوهی «چنگیز خان»، نصیرالدین طوسی فیلسوف و ستارهشناس مشهور و برجسته جداول هئیت - «زیج ایلخانی» - را تحریر و ترتیب نمود و رصدخانهی معروف مراغه را بنیان نهاد. «هولاگو» در علم ستارهشناسی ماهر، مروج علوم و تکنولوژی و شخصیتی فاضل و صاحب کمال بود. برخی از تالیفات نصیرالدین طوسی تا به امروز به عنوان مرجع و منبع به کار میروند.
از ملوک این دوره، «اتابک سعد زنگی»، ادیب و شاعری شیرینکلام بود. جانشین او «اتابک ابوبکر» معاصر شاعر برجسته سعدی بود و با محبت تمام از وی حمایت مینمود. سعدی اغلب تصنیفات خود را در ۱۲۸۵ میلادی به نام وی تقدیم و عرضه نموده است. وی از جمله در گلستان خود میگوید:
که سعدی که گویِ بلاغت ربود
در ایّامِ بوبکر بن سعد بود
سزد گر به دورش نیازم چنان
که سیّد به دورانِ نوشیروان
از فرهنگپروران برجستهی آن دوره یکی هم «علاءالدین کیقباد سلجوقی» است که به روزگار حکومتش در قونیه، علما و شعرا را از عالم شرق جمع آورده و به ترویج فرهنگ و علوم کوشش مینمود. وی مولانا جلالالدین [رومی]، از اعاظم شعرای صوفیه را در نهایت اکرام به دربار خود پذیرفته بود. ...
دورهی چهارم
در این دوره جانشینان «چنگیز خان» به اِعمار و آبادانی ممالک خود اهتمام فوق العادهای داشتند. از آن جمله «هولاگو خان» و «غازان خان» هر دو بافرهنگ و فاضل و فرهیخته بودند. «هولاگو خان» بر علم ستارهشناسی و «غازان خان» بر زبانهای گوناگون مانند فارسی، کشمیری و چینی در حد کمال واقف و آگاه بود. «غازان خان» این دورهی تمدن را به علوم و هنرهای اسلامی تخصیص داد.
یکی دیگر از بزرگترین حامیان و مشوقین علوم و هنرها، هفتمین سلطان آن خاندان عالیمرتبه، «ابوسعید باهادیر خان» است. معلم وی به هنگام شهزادهگی خواجه عبدالله بود. «ابوسعید باهادیر خان» در تحصیلاتش پیشرفت بسیار کرد، خوشنویس و خطاط ممتازی شد و به واسطهی آن مردم را به خطاطی و نیکوئی خط تشویق و ترغیب فوق العاده نمود. از آن زمان تا به امروز، خوشنویسی در ایران معمول گشته است. در تذکرههای نوشته شده پس از روزگار «ابوسعید چنگیزی»، به ذکر اسامی خطاطان آغاز کردند. وی سبب وصول هنر خطاطی به درجات عالی شد. شعرا و مورخین و ادبا، از آن جمله سلمان ساوجی، عبید زاکانی و مولانا نصیر بخاری که از شعرای برجسته شمرده میشدند، در دربار «ابوسعید باهادیر خان» گرد آمدند. علم تاریخ در سایهی پشتیبانی و حمایت «ابوسعید باهادیر خان» به ترقیات بزرگی نائل گشت. ابن عاقدی و خواجه ابرو، از مورخین معروف دربار «ابوسعید باهادیر خان» هستند.
در روزگار «غازان خان»، خواجه رشیدالدین، آن وزیر بینظیر، «جامع
التواریخ» را تالیف نمود. عبدالله بن فضل شیرازی که تخلص وی وصاف است، تاریخ اخلاف
و جانشینان «چنگیز خان» تا به روزگار «ابوسعید» را نگاشت. این کتاب تاریخ وی
[«تجزیه اﻻمصار و تجزیه اﻻعصار»، «تاریخ وصاف»]، به لحاظ درستی سبک و راستی و صدق
کلام یک اثر فوق العاده معتبر بود.
دانشمند علم جوغرافی حمدالله مستوفی در این دوره ظهور کرد. وی نخست «تاریخ گزیده»ی خود را به نثر تالیف و سپس آن را به نظم در آورد. این تاریخ تا به امروز نیکوترین کتب تاریخ در تواریخ عمومی شرق شمرده میشود. وی در ظرف یازده سال کتاب دیگری به نام «نزهت القلوب» را در بارهی جوغرافیا و تاریخ طبیعی تالیف نمود. این کتاب هم در نظر شرقشناسان احسن کتب رسمیه شناخته شده و با مقبولیت و ستایش روبرو گردیده است. آن چنان که هربولت وی را جوغرافیادان فارس نامید. حمدالله در سال ۱۳۴۵ میلادی فوت نمود.
«تیمور» مورخین و نویسندهگان بسیاری را در دربار خود جمع آورده بود. از آن جمله یکی نظامالدین مروی مشهور است که وقایع، جنگها و فتوحات «تیمور» را مینوشت. پس از «تیمور»، شرفالدین علی یزدی و احمد عرب شاه تاریخ وی را تالیف کردند. در این دو تاریخ، آنها درایت فوق العادهی «تیمور» را به تفصیل شرح داده بازمیگویند.
عصر پنجم
«سلالهی عالیمرتبهی تیمور» در حمایت از امور فرهنگی و محافظت از جویندهگان دانشها با یکدیگر رقابت میکردند. به همین سبب در ایّام حکومت آنها یک دورهی تمدّن و نورانی آغاز شد. در اواخر این دوره، امر نشریات و نظمیات فوق العاده اعتلاء یافت و تا یک صد سال به همین صورت با ثبات سیر کرده و در نهایت با ظهور مولانا جامی که شاعری درجه یک بود پایان گرفت.
محاسن و مکارم اخلاقی «شاهرخ میرزا» و پسر فرهنگدوست و هنرپرست وی [غیاثالدین بایسونقور] بینیاز از توصیف است. «بایقارا میرزا» [سولطان حسین بایقارا] مانند عموی خود «میران شاه» به برندق شاعر، اَنعام سکهی طلای «مین آلتین» داد. «اسکندر میرزا» هم به ابواسحاق شاعر عطایای بزرگی میبخشید. «بایسونقور ابن شاهرخ»، سید قاسم انوار و همهی ارباب هنر معاصر خود را در نهایت درجه مورد پشتیبانی و تلطیف قرار میداد. سید قاسم انوار، از محررین و شعرای برجسته شمرده میشود و بر چند زبان واقف بود.
شرفالدین علی یزدی به امر «سلطان ابراهیم»، تاریخ روزگار جهانگیری «امیر تیمور» - که حدود مملکت وی از چین تا اوروپا گسترده میشد - را تالیف نموده و آن را تاریخ صاحبقرانی [«ظفرنامهی تیموری»، «فتحنامهی صاحبقرانی»] نامید. این تاریخ از کتب معتبر شمرده میشود و برخی از مولفین اوروپائی مانند کاپیتان ولاد کرود از آن استفاده نمودهاند. «تاریخ تیموری» [«عجایب المقدور فی نوائب تیمور»؟] تالیف احمد ابن عرب شاه هم بسیار معروف است.
از فرهنگدوستان و معارفپروران معروف و بزرگ این دوره، یکی هم «میرزه الغ بک» [اولوغ بهیگ، اولوق بهی] است. مورخین شرق، به اتفاق آرا وی را اعلم سلاطین و دانشمندترین پادشاهان به شمار میآورند. وی در علوم ستارهشناسی و هندسه تخصص فوق العاده داشت. این بیت فارسی شعرا در بارهی وی معروف است:
چون الغ بیگی به علمِ هندسه
یافت نتوان در هزاران مدرسه
«اولوغ بیگ» رصدخانهای را در شمال شرق سمرقند تاسیس کرده است. بعضی از مورخین رصدخانهی وی را بر رصدخانهی نصیر ابن طوسی برتری میدهند. مولانا غیاثالدین جمشید [کاشانی]، مولانا علی قوشچی [سمرقندی]، مولانا قاضیزاده [صلاحالدین موسی پاشا قاضیزاده رومی] و بوریجه [؟] رصدخانهی اولوغ بیگ را تسمیه [تمجید ؟] کردند. «اولوغ بیگ» علاوه بر رصدخانهی مذکور، در شهر سمرقند مدرسهای بزرگ که عمارت آن بسیار عالی و مزین و مجلاست تاسیس نمود.
از شخصیتهای واجب الذکر این سلسله، یکی هم «میرزه ابوسعید تیموری» [سلطان ابوسعید کورهکهن] است که خدمات بزرگی به فرهنگ نموده است. دولت شاه [بن علاءالدولهی سمرقندی]، عبدالرزاق [مولانا کمالالدین عبدالرزاق بن اسحق سمرقندی] مورخ و صاحب تذکره از درباریان و نزدیکان او بودند. مولانا نسیمی، مولانا اوحدی سبزواری [؟] و مولانا عباد [عبید] از پروردگان این دورهاند.
«ابوالنصر سلطان حسین میرزا» و وزیر او «امیر علیشیر نوایی» از نامداران رجال عالم شرقاند. اکثر تالیفات «علیشیر» که در میان مولفین علمی مقام برجستهای احراز نموده، به زبان تورکی صاف و خالص است. مولانا کاشفی [کمالالدین حسین واعظ کاشفی سبزواری]، مولف «انوار سهیلی» از مولفین برگزیدهی این دوره است. وی یک کتاب قانون بسیار مفید در بارهی موضوع مدیریت و ادارهی موسسات دولتی تحریر کرده است. این کتاب که «قوانین تیمور» [«اخلاق محسنی»؟] نام دارد، از مفیدترین کتب قوانین است که علمای شرق نگاشتهاند.
مجدالسلطنهی افشار
[پایان ترجمهی فارسی]
متن کامل قصیدهی شمارهی ۱۵۵ مسعود سعد سلمان در ستودن تورکان و ستایش سلطان مسعود[21]
تورکان
که پشت و بازویِ مُلکند و روزگار
هستند
گاهِ حمله بزرگانِ کارزار
گُردانِ
سرکشند و دلیرانِ چیرهدست
شیرانِ
بیشهاند و پلنگانِ کوهسار
در
دستشان کمانها مانندِ ابرها
در
زخم تیرهاشان بارانِ تندبار
در
چشمِ نیکخواهان رسته چو تازه گل
در
جانِ بدسگالان رسته چو تیز خار
پولاد
را به تیغ به سُنبند گاهِ زخم
خورشید
را به تیر به پوشند روزِ بار
باره
برون جهانند از آتشین مصاف
بیلک
برون گذارند از آهنین حصار
رحمت
برین سران سرافراخته چو سرو
کاندر
سرایِ ملک رزانند روزِ بار
رحمت
برین یلان که به میدان کر و فر
خیزند
وقت حمله چو شیرانِ مرغزار
جان
بردن عدو را بسته میان به جان
در
پیش شهریار جهاندار کامگار
مسعود
شاه مشرق و مغرب که دور چرخ
بر
تاج او سعود کند هر زمان نثار
ای
یافته سپهر ز تو قدر و مرتبت
وی
کرده روزگار ز رأی تو افتخار
تو
بدسگال مال و ز کف تو روز بزم
چون
بدسگال مال تو کم یافت زینهار
تیغ
برهنه تو چنان یافت کسوتی
کان
ملک را شعار بود عدل را دثار
تا
عزم راه و قصد سفر کردهای شدست
فصل
خزان به خرمی فصل نوبهار
گردی
روان به طالع میمون و فال سعد
اقبال
راهبر شده و بخت کامگار
بر
تیز خیز کوهی تند سبک رکاب
رخشی
چو باد در تک و چون چرخ در مدار
وین
شاهزادهگان که بدیشان شدست باز
اصل
بنای دولت و دین سخت استوار
با
فر و جاه خسرو پرویز و کیقباد
با
بأس و زور رستم و گیو و سفندیار
جمله
تو را عزیزان چون جان و تن ولیک
امر
تو را به رغبت مأمور و جانسپار
در
گرد چتر و رایت تو کرده تعبیه
شیران
بی نهایت و پیلان بیشمار
خو
کرده دستهاشان با لعب طعن و ضرب
خوش
گشته گوشهاشان با بانگ گیرودار
یک
شاهزاده را تو اگر نامزد کنی
گویی
که تخت قیصر و تاجش به حضرت آر
راند
سپه به روم و کند روم را خراب
یک
مه تو را ندارد بیش اندر انتظار
آراستهست
دولت و دین از تو تا به حشر
کایزد
بهر دولت و دین کردت اختیار
شاها
زمین هند به خون تشنه گشت باز
زینجا
به سوی هند سپاهی کش ابروار
سیراب
کن زمین را یک سر به تیغ تیز
هر
سو ز خون فروران بر خاک جویبار
امروز
بارد آنچه نبارید تیغ دی
امسال
بیند آنچه ندیدست هند پار
امروز
بوتپرستان هستند بیگمان
در
بیشهها خزیده و در غارها بشار
اکنون
چنان در افتد در هند زلزله
کز
هر سویی بلرزد هامون و کوه و غار
از
بوم و خاک هند بروید نبات مرگ
وز
جان اهل شرک برآید دم و دمار
در
هند بشکفاند آن تیغ برق زخم
هنگام
کارزار به دی ماه لاله زار
بپراکند
ز هول تو چون گرد هر سپاه
بشکافد
از نهیب تو چون نار هر حصار
وز
سهم آبرنگ حسام تو خسروا
آتشکده
شود دل رایان گنگبار
از
جمع بوتپرستان و ز فوج مشرکان
بانگ
و نفیر خیزد روزی هزار بار
گویند
بازخاست ز جای آن سپید شیر
کو
را ز جان یاران باشد همه شکار
کردست
عزم آن که بشوید ز کفر پاک
مر
هند را به ضربت شمشیر آبدار
در
دست تو به حمله علمها بکند باز
آن
رخش باد سیر تو و آن گرز گاوسار
وین
هر دو را به کوشش یاری دهند نیز
آن
رمح جان شکار تو و تیغ عمر خوار
از
سطوت تو شرک بنالد چو رعد سخت
وز
ضربت تو کفر بگرید چو ابر زار
گردد
ظفر قوی و شود فتح زورمند
زان
بیلک نحیف تو و خنجر نزار
گیرد
زمین ز تیغ همه پاک رود خون
گردد
فلک ز گرد هوا جمله بحر قار
ای
جاه تو چو مهر ز رتبت فلکفروز
وی
کف تو چو ابر به بخشش جهاننگار
تو
سایه خدایی و خورشید خسروان
جز
تو که دید هرگز خورشید سایهدار
اختر
کجا فروزان باشد به نقش مهر
شاهان
به تو چه مانند ای شاه و شهریار
حقا
که چون تو راد ندیدست دور چرخ
والله
که چون تو شاه ندیدست روزگار
دیوان
ملک بیش نیابد چو تو ملک
میدان
ملک بیش نبیند چو تو سوار
در
جمله ملک بود تو را دایه زین سبب
گه
بر کتف نشاندت و گاه با کنار
تا
تیغ تیز مادر فتحست روز رزم
گردد
به گاه زادن گریان و بیقرار
بر
زادن فتوح قوی باد تیغ تو
تا
هر زمانت فتحی زاید چو صد نگار
بادت
خجسته عزم و ره نهمت و غزات
کام
مراد تو همه حاصل ز کردگار
چرخت
غلام و عمر به کام و زمانه رام
دولت رفیق و بخت معیٖن و خدای یار
سؤزلوک
آمد:
آمید، دیاربکر (شهر و منطقه در جنوب شرق آناتولی)
اندراس:
اهسکیلمه، اهپریلمه، ییرتیلما
انشاد:
اوخوماق، قوشوق اوخوماق، قوشوق قوشماق
آنف
البیان: بایاق، دهمینجیک، آز یوخاریدا، بیرآز قاباق سؤیلهنهن و آنیلان
باره:
اسب تیزرو، اسب تیزرفتار، اسب نیک، اسب، توسن، سمند، فرس، مرکب
باس:
عذاب، سختی، خوف، ترس، صعوبت،
دشواری
بدسگال: بداندیش، بدخواه،
بدسرشت، بدطینت، بدنفس، بدنهاد، دشمن
بیلهک:
(تورکی) موچ بازو
پهک: چوخ، لاپ، کؤپ
پهک: (تورکی) چوخ،
لاپ، کؤپ
ترقیم: یازماق،
پیتیمهک
حصر:
چئورهلهمهک، قاپساماق، قوشاتماق
دثار: پوشش، جامه، لباس
رای: حکمرانان هند، راجهی
هند، پادشاه هند
رمح: زوبین، نیزه
روز بار: روزی که پادشاهان دیوان کنند و بار عام دهند
قار:
(تورکی) قارا، سیاه
گاوسار:
گرزی که دارای سر شبیه به گاو باشد
گنگ: رودخانهای بسیار بزرگ
در هندوستان
متباقی:
آرتیق قالان، آردا قالان، قالینتی
مجلّا:
آیدینلاتیلمیش، پارلاتیلمیش، بهلیرگینلهشمیش
معدود:
ساییلان
نهمت:
احتیاج، حاجت، نیاز، آرزو، اهتمام، سعی، کوشش، همت
منبع:
تورک یوردو. ییل ۷، جلد ۱۴، عمومی سایی ۱۵۵. ۱۶ مارت، ۱۳۳۴- سایی ۵ و عمومی سایی ۱۵۶. ۱ آوریل، ۱۳۳۴- سایی ۶
[1] تورک یوردو. ییل ۷، جلد ۱۴، عمومی سایی ۱۵۵.
۱۶ مارت،
۱۳۳۴- سایی
۵ و
عمومی سایی ۱۵۶. ۱ آوریل، ۱۳۳۴- سایی ۶
[2] ٩٨مین سالگرد تاسیس «مدرسهی تورک خیر یوردو» (صلاحیه) اورمیه و
١٠٧مین سالگرد «مدرسهی تورک بالو« و یادی از «حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو»
[3] SÜLEYMAN NAZİF (Solaymān Naẓif), “İran Edebiyatının
Edebiyatımıza Tesiri,” Edebiyat-ı Umumiye Mecmu’ası, 1918, 50/19, pp. 385-87,
51/20, pp. 401-4, 52/21, pp. 418-19, 53/22, pp. 435-35, 54/23, pp. 454-56,
55/24, pp. 465-67, 56/25, pp. 481-83, 57/26, pp. 502-6, 58/27, pp. 519-21, 59/28,
pp. 536-38, 60/29, pp. 550-53, 61/30, pp. 570-71, 62/31, pp. 580-82, 63/32, pp.
606-7; no. 72/41, pp. 791-93.
[4] Forster Fitzgerald Arbuthnot (21 May 1833 – 25
May 1901) was a notable British Orientalist and translator.
[5] جمشیدخان بو کیتابدان سؤز ائتمهکدهدیر:
Forster Fitzgerald Arbuthnot. Persian
portraits. A sketch of persian history, literature and politics. London, B. Quaritch, 1887.
Persian portraits. A sketch of Persian history, literature and politics
by Arbuthnot, Forster Fitzgerald, 1833-1901
[6] Subutai (Classical Mongolian: Sübügätäi or Sübü'ätäi;
Modern Mongolian: ᠰᠦᠪᠡᠭᠡᠳᠡᠢ;
Сүбээдэй, Sübeedei. [sʊbeːˈdɛ]; Chinese: 速不台; c. 1175–1248) was a Mongol general and the primary
military strategist of Genghis Khan and Ögedei Khan.
[7] مجدالسلطنه در سال ١٩١٠، شدیدا تورکگرا و سخت تورکیست بود.
[8] جمشید خان سوباتایلی
افشار اورومی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به روایت عارف قزوینی
[9] تعدادی از دولتهای تورکیک - موغولی حاکم بر قلمروی ایران چنیناند:
غزنویان ٢٢٣ سال، سلجوقیان ١٥٦ سال، خوارزمشاهیان ١٥٤ سال، تیموریان ٣٥ سال،
ایلخانیان ٧٩ سال، چوپانیان ٢٢ سال، جلایریان ٩٦ سال، قاراقویونلو ٦٢ سال، آغقویونلو
٤٠ سال، قیزیلباشان (صفویان) ٢٣٥ سال، افشاریان ٦٠ سال، قاجاریان ١٢٩ سال. جمعا
١١٥٩ سال
[10] زبانی که امروزه بعضی از فعالین سیاسی آزربایجانگرا در مرکز و
شرق آزربایجان به ویژه تبریز در فعالیتهای خود به کار میبرند، محلیگرا، لهجهگرا،
متاثر از فارسی، فاقد خصلت جامعیت برای همهی زیرگروههای جوغرافیائی و لهجهای
ملت تورک ساکن در ایران و منقطع از سنن ادبی - نوشتاری زبان تورکی، متاثر از و یا
عین زبان رسمی کنونی رسپوبلیکای آزربایجان موسوم به آزربایجانی است و نهمیتواند
به عنوان زبان معیار تورکی برای همهی تورکزبانان ساکن در تورکایلی و خارج آن در
دیگر نقاط ایران پذیرفته شود. این زبان، نتیجهی روند دژنراسیون و تباهی زبان
تورکی معیار و ادبی از زمان صفویان و به بعد، در دورهی مشروطیت، سپس آزربایجانجای
استالینیستی است
[11] EDEBİYYÂT-ı UMÛMİYYE MECMUASI
أدبيات عموميه مجموعهسى
[12] Süleyman Nazif (Solaymān Naẓif), “İran
Edebiyatının Edebiyatımıza Tesiri,” Edebiyat-ı Umumiye Mecmu’ası,
1918, 50/19, pp. 385-87, 51/20, pp. 401-4, 52/21, pp. 418-19, 53/22, pp.
435-35, 54/23, pp. 454-56, 55/24, pp. 465-67, 56/25, pp. 481-83, 57/26, pp.
502-6, 58/27, pp. 519-21, 59/28, pp. 536-38, 60/29, pp. 550-53, 61/30, pp.
570-71, 62/31, pp. 580-82, 63/32, pp. 606-7; no. 72/41, pp. 791-93.
[13] كۆك
بايرىق / Kökbayraq /
Көкбайрақ, شەرقىي تۈركىستان بايرىقى / Sherqiy
Türkistan bayrağı / Шерқий Түркистан Байрағы
شەرقىي تۈركىستان مۇستەقىللىق كۆرىشىدە بىرلىككە كېلىشكە تېگىشلىك
مۇھىم نوقتىلار
[14] MİRZA KÂZIM BEY
(1802-1870) Kafkasyalı, Türk kökenli
şarkiyatçı ve Türkolog, Rusya’da şarkiyat araştırmalarının kurucularından.
[15] Forster Fitzgerald Arbuthnot (21 May 1833 – 25 May
1901) was a notable British Orientalist and translator.
[16] اصل متنده ده ز ایله یازیلمیشدیر: آزری
[17] عنوان «زنگی» در نام عمادالدین
زنگی (ابوالمظفر عمادالدین بن قسیمالدوله آقسونقور بن ایل تارقان فرماندهی تورکمان)
حاکم عراق، موصل و حلب و مؤسس سلسلهی تورک زنگیان، کوتاه شدهی کلمهی «زنگین –
زهنگین»، فورم تورکی کلمهی موغولی «سهنگون» به معنی ثروت و دولت است. این نام
مرتبط با کلمات «سییانگونگ» به معنی توفق و برتری و لقبی برای شاهزادهگان، و
«زییانگزییون» به معنی سپهسالار و امیر که در سنگ نوشتههای اورخون هم آمده، با ریشهی
نهائی چینی است.
قرائت عبارات موغولی سکههای ایلخانلی و جالاییرلی؛ و ریشهی کلمهی
تورکی «زنگین»
[18] در متن: «بو عصر مدنیت حصر آچدی»، که اشتباه چاپی
است.
[19] بلکه جمشید خانین
آماجی، فیرانسیز دوغوبیلیمچییسی بارتئلئمی دؤ هئربئلوتدور
Barthélemy
d'Herbelot de Molainville (14 December 1625 – 8 December 1695) was a French
Orientalist.
[20]آمجا، محرف آباقا به
معنی عمو است. آباقا ← آمجا ← عمی جان: کلمهی «آباقا» به معنی
عمو با گذر از فورمهای آباقا ← آماقا ← آماجا تبدیل به «آمجا»
شده است. این کلمه که در حال حاضر در تورکیه هم به کار میرود، در میان تورکهای
ساکن در ایران با طی روند آمجا ← اهمجه ← اهمیجه ← عمیجه ← عمیجه ← عمی جه ← عمی جهن نهایتا به
صورت «عمی جان» کاملا فارسیزه - عربیزه در آمده است.
افزودن حرف ع - عین عربی به کلمات تورکی، آشیق-عاشق،
اوراقات-آروات-عورت، آباقا-عمی جان، آیراکی-عرق، آتامان-تومان-عثمان، ...
[21] مسعود سعد سلمان، دیوان اشعار، قصاید
برای مطالعهی بیشتر:
مقالات و آثار رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه
ایراندا تورک صنایعِ نفیسهسی. مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه در بارهی ادب و شعر تورکی در ایران - سال ١٩١٥
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_14.html
جمشید خان افشار اورومی: ایران ادبیاتینا بیر نظر. مقالهی تورکی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسطنه در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_12.html
جماعت ارامنه و آخرین نقشهی آنها برای تاسیس دولت ارمنی، به قلم جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه - سال ١٨٩٤
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_28.html
مقالهای از جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم ترویج شریعت در اورمیه، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، ... مقدمه، تصحیح، ویرایش، زیرنویسی: مئهران باهارلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post.html
حکما و دانشمندان اوروپایی که از طرف روحانیها تکفیر شدهاند. مولف: جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی- ١٩١٣
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_30.html
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی، تورک اولوسال اؤندهرین تورکجه و فارسجا قوشوقلاریندان
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_23.html
بیرجه مهن آلدانمادیم واعظ، سهنین اوهامینا – جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی تورک اولوسال اؤندهرین تورکجه و فارسجا قوشوقلاریندان
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_23.html
مجدالسلطنه افشار اورومی: تورکها، برجستهترین و غیورترین ملت دنیا - دونیانین اهن معظم و غیور ملتی اولان تورکلهر
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_73.html
جمشید خان افشار اورومی: سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند. زبان تورکی وسیع و بینیاز است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post_25.html
نادرشاه افشار از زبان رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورومی -١٩١٣
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_7.html
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه ١٩٠٢: گئرچهک رئفورملارین اویقولانماسی اولاناقسیز، رئفورمدان قونوشماق یارارسیزدیر
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_23.html
رهبر ملی تورک جمشیدخان افشار اورومی: در ماهیت واقعی حرکت مشروطه و تخریبات و قساوت اوباش و اشرار موسوم به فدائی و مجاهد
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post.html
جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه، ١٨٩٨ میلادی -١٢٧٧ شمسی: «دولتِ عّلیهیِ عثمانیه امروز اسبابِ مفاخرتِ عمومِ اسلامیان میباشد.»
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_13.html
اولوسال اؤندهر جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه، دوغو تورکیستان باغیمسیزلیق موجادیلهسی اوزهره -١٩١٦
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_29.html
غرش شیر در قفس: اعتراض مجدالسلطنه به مظالم و ارمنیپرستی وزارت عدلیه - دولت کودتای سوم اسفند و انگلستان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_5.html
مئهران باهارلی- انتقاد جمشید خان افشار اورومی از فاناتیسم شیعی، یهودیستیزی، ظلم مقامات ایران به کوردها و تاریخنویسی غیر علمی، در موخره و حاشیهنگاریهایش بر کتاب تاریخ خروج اکراد و قتل [و] غارت شیخ عبیدالله بدبنیاد و اغتشاش و فتنهی زیاد در مملکت آزربایجان در سنهی ١٢٩٧، تالیف علی ابن امیر گؤنه خان افشار
منتشر خواهد شد
در تورکگرایی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه
مجدالسلطنه در سال ١٩١٠، شدیدا تورکگرا و سخت تورکیست بود.
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_2.html
فریت گووهن آجودان مخصوص جمشید خان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار فداکار، فوقالعاده اصیل و دانشمند بود که خانواده و ثروت خود را در راه تورکچولوک – تورکگرایی فدا نمود
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_18.html
جمشید خان افشار اورومی - مجدالسلطنه بیشتر از «اتحاد اسلام»، متمایل به «اتحاد تورک»، و متوجه به و ساعی در یک ناسیونالیسم افراطآمیز [تورک] است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_91.html
حسین جاوید: مجدالسلطنه تنها شخصیت طرفدار تورک و ضد انگلیس؛ و خیانات فرقهی دموکرات آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post.html
«مجدالسلطنه» تنها شخصیت خالصاً طرفدار تورک و بر علیه انگلیس در ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_26.html
انعکاس شعور ملی تورک در نامهای اشخاص خانوادهی جمشید خان افشار اورومی و نادرشاه افشار، و نبود آن در نامهای اشخاص خانوادهی پیشهوری، خیابانی، ستارخان و شاه اسماعیل
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html
در تورکگرایی دختران جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه
مستوره افشار اورومی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديلهسی»، بر اساس عرض حال و شکايت وی به مجلس شورای ملی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به روایت عارف قزوینی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html
امیر ناصر خلج در تورک اوجاغی استانبول: من تورکم؛ سرهنگ باقرخان خلج: ایرانی وجود ندارد، من خلج و پدر بر پدر تورکم
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_11.html
مئهران باهارلی. تورکینویسی دختران جمشید خان افشار سوباتایلی اورومی مجدالسطنه: مستوره، هایده، ....
(منتشر خواهد شد)
دوکتور اولجای افشار اورومی، از نخستین زنان تورکگرای تاریخ معاصر تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_4.html
در بارهی رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه
جمشید سوباتایلی آوشار اورومی (جمشید خان مجدالسلطنه افشار اورومی) والی آزربایجان نیمهمستقل - تحت الحمایهی امپراتوری عوثمانلی (٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اوکتوبر ۱۹۱۸)
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_29.html
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه (١٨٦٤-١٩٤٠)
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post.html
جمشید خان سوباتایلی بکیشلو مجدالسلطنه افشار اورومی
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_20.html
«جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی بکیشلو (جمشید اردشیر افشار) - مجدالسلطنه»
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post.html
پروفسور ویلیامز جکسون: مجدالسلطنه افشار اورومی، جامع سه شخصیت دانشمند، نظامی و درباری
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/saturdaydecember-17-2011-abraham_13.html
جمشید خان مجدالسلطنه و قیصرخانیم افشار در کتاب نیکیتین
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_24.html
جمشیدخان مجدالسلطنه: دوست ملت کورد، و به دور از تعصبات و پیشداوریها و نفرتهای قومی و مذهبی
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/blog-post.html
مئهران باهارلی. ماجرای قتل لاباری میسیونر آمریکایی و تبعید مجدالسلطنه به سبب تحقیقات و گزارش بی طرفانهی او در این خصوص
(منتشر خواهد شد)
فرمان ناصرالدین شاه به ارتقای رتبهی جمشید خان افشار اورومی مجدالسلطنه از سرهنگی به سرتیپیی فوج هفتم افشار در سال ١٨٩٠؛ و ریشهشناسیی کلمهی تورکیی تیپ
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/blog-post_20.html
تییولچهی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه با فرمان محمدعلی میرزا
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_4.html
ما تورکیم! از نامهی دانشآموزان اورمیه به انجمن ملی تبریز در یک صد و ده سال پیش
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_3.html
زبان معیار مودرن تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_31.html
یاشاسین تورک جوانلاری! خطابهی تورکی غنیزاده سلماسی به جوانان تورک نوشته شده در ١٠٩ سال پیش
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_30.html
نامهی تورکی تقی رفعت به محمدامین رسولزاده
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_23.html
٩٨مین سالگرد تاسیس «مدرسهی تورک خیر یوردو» (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد «مدرسهی تورک بالو» و یادی از «حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو»
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html
جمشید خان افشار اورومی و تورک قیرقینی - قارا قیرقین:
ویلیام ویگرام: مجدالسلطنه، یکی از روشنفکرترین و آزاداندیشترین اشراف ایران، نجیبزادهای دانشور، فرماندهای سلحشور و دلاور و رهبر قوای بومی تورک بر علیه متجاوزین آسوری - ارمنی و متحدین صلیبی آنها
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/blog-post_20.html
پیوستن جمشید خان افشار اورومی و نیروهای تحت فرماندهیاش به اوردوی اسلام – عوثمانلی به فرماندهی خلیل پاشا
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_5.html
مجدالسلطنه اورمیه که جزو مهاجرین بود وارد شده و جنگهای قابل تمجیدی نموده
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/08/blog-post.html
عریضهی مردم اورمیه در حمایت از رهبر ملی تورک جمشیدخان مجدالسلطنه، قتل عام بیش از دویست هزار تن از اهالی اورمیه توسط آسوریها و ارمنیها و کوردها، و حمایت دولت سردار سپه از آن قاتلین و اشرار
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post.html
روایت تورک از قتل عامِ مردمِ ولایتِ اورمیه توسط آسوریان و ارمنیان و کوردان؛ و قدردانی مردم تورک از رهبر ملی مجدالسلطنه افشارِ نجات دهنده
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_9.html
دستگیری، تبعید و حبس جمشید خان افشار اورومی توسط دولتین روسیه و بریتانیا
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_20.html
مستوره افشار اورومی، یک شخصیت ملی تورک و دفاع او از «تورک میللی موجادیلهسی»، بر اساس عرض حال و شکایت وی به مجلس شورای ملی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html
کشتار سیصد هزار تن تورک در سالماس و اورمو – اورمیه و سولدوز به روایت سید حسین عرب باغی اورومی
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_8.html
جنایات و وحشیگریهای اشقیاء و تروریستهای آسوری و ارمنی در اورمیه: شکمهای دریده شدهی دختربچهها، رودههای بیرون ریخته، چشمان از حدقه در آمده، مغزهای پاشیده بر دیوار، کودکان زنده انداخته شده در آتش، ....
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_28.html
در آتش سوزانیدن زنان و کودکان تورک روستاهای بالاو، گجین، کوتالان و ... اورمیه توسط قوای مسیحیه؛ اعدام غیر نظامیان تورک سنّی توسط ارتش روسیه به تاریخ ١٥ اوکتوبر ١٩١٤
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_28.html
پختن کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچهها و زنان؛ وحشیگریهای اشقیاء ارمنی در قوتور، یئستیکان (یزدکان)، آختاجی، ... در غرب آزربایجان و وان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html
تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوریها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_10.html
دولت تورک اتحاد
قوتلو اولسون یوز(دؤرد)ونجو ایلدؤنومو: تورک اتّحاد حکومتی - بیرلیک یؤنهتیمی!
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_11.html
اعتراف رسمی به وجود حکومت ملی تورک (دولت اتحاد تورکایلی) به صدارت جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه در سالهای آخر جنگ جهانی اول
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_8.html
تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی. به کوشش علی صدرایی خویی. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
مینباشی یوسف ضیاء طالبزاده، و اقدامات او در ایجاد پایههای دولت ملی تورکایلی ١٩١٨- ١٩١٩
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_27.html
نخستین پرچم ملی تورک در تورکایلی: پرچم اتحاد اسلام (بیرق بیرلیک)– ١٩١٨
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_6.html
سندی از بیرق دولت تورک بیرلیک (اتحاد) و پرچم ملی تورک – تورکایلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/08/blog-post_13.html
بایکوت جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی
از خیانتهای آزربایجانگرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post.html
جهالت است یا مانقورتیسم؟ بایکوت بایکوت شخصیتها (جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی، حاجی بیگ بلوری تبریزی، علیاحسان پاشا، خلیل پاشا، و یاران کرامشان) و جریانات ملی تورک از طرف آزربایجانگرایان، و تقدیر و تقدیم خائنین و پانایرانیستها به عنوان قهرمان ملی از طرف ایشان
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_24.html
اورمولو و افشار اولان «جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی» (مجدالسلطنه) و آزهربایجانچیلارین اونا قویدوغو بایکوت
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post_15.html
فعالین سیاسی آزربایجانگرا، تحریف تاریخ و معرفی کردن رهبران فاقد شعور ملی تورک جنبش مشروطیت به عنوان شخصیتهای ملی
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_19.html
مقاومت و عناد آزربایجانگرایان در مقابل حقایق کم کم در هم شکسته میشود
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_3.html
قهرمان ملی ساختن از علیرضا نابدل
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_24.html
دلایل شیطانسازی از قاجارها در تاریخنگاریهای ایرانگرا و آزربایجانگرا
No comments:
Post a Comment