مینباشی یوسف ضیاء طالبزاده، و اقدامات او در ایجاد
پایههای دولت ملی تورکایلی - ١٩١٨-١٩١٩
مئهران باهارلی
در این مقاله سندی از مین باشی یوسف ضیاء طالبزاده،
رئیس «هئیت مخصوصهی اوردوی ششم» عثمانلی به هنگام آزادسازی تبریز و رئیس «جمعیت
اتحاد اسلام» تاسیس شده در ١٩١٨ را دادهام (بیوگرافی او در پایان این مقاله
آمده است). در این سند که گزارش او به مقامات مافوق در وزارت جنگ عثمانلی است، وی
از جمله بعضی از اقداماتش را ذکر میکند که در عمل به معنی ایجاد پایههای دولت
ملی تورک در آن سالها در سرزمین تورکایلی است. از جمله: تاسیس «جمعیت اتحاد
اسلام» (اسلام به دو معنی مسلمانان و تورک است) در تبریز مرکز آزربایجان، انتشار
نشریهی اورگان این جمعیت بنام «اتحاد اسلام قزئتی»، ایجاد «تشکیلات مسلحهی مجاهد»،
آموزش سربازان و ژاندارمهای وقت دولت قاجاری، سازماندهی عشایر و طوائف منطقه برای
مقابله با اوردوهای اشغالگر روسیه و انگلیس و فرانسه و متحدین مسیحی آنها، و
نهایتا تاسیس یک دانشکدهی کوچک آموزش و تربیت افسران. یوسف ضیاء طالبزاده به سبب اشتراک در آزادسازی تورکایلی در سالهای جنگ
جهانی اول و اقداماتش در بنیان گذاردن دولت ملی تورک در تورکایلی، در تاریخ تورکایلی
مانند انور پاشا و علی احسان پاشا، خلیل پاشا، عمر ناجی و روشنی بیگ و حسین جاوید
و ... یک قهرمان ملی شمرده میشود.
اقدامات یوسف ضیاء در پایهریزی دولت ملی تورکایلی ١٩١٨- ١٩١٩
١-تاکنون نه در تورکایلی و نه در جمهوری آزربایجان و تورکیه تحقیقات علمی در بارهی اقدامات یوسف ضیاء در دورهی مورد بحث آزادسازی تبریز و تورکایلی در ایران انجام نگرفته است. اساسا به سبب حذف و بایکوت او در دورهی شوروی و تاریخنگاری آزربایجانگرا، در بارهی او معلومات صحیح چندانی هم وجود ندارد (مثلا نگاه کنید به پاراگراف مربوط به اشتباهات جمهوری آزربایجان در نشر عکس به یادگار مانده از هئیت رئیسهی جمعیت اتحاد اسلام در تبریز در ادامهی این نوشته). از این جهت، به سبب پرتوافکنی بر این دوره از حیات یوسف ضیاء و تاریخ تورکایلی و مخصوصا دولتمداری تورک و تلاشها در سالهای جنگ جهانی اول برای تاسیس دولتی تورک در تورکایلی، این سند فوق العاده روشنگرانه و مفید است.
٢-«جمعیت اتحاد اسلام» در تبریز که یوسف ضیاء موسس و میرزا علی هئیت رئیس ایرانی آن بود[1]، غیر از «فرقهی اتحاد و ترقی اسلام» است که رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه در همان دوره در شهر ساووجبولاغ (مهاباد بعدی) آزربایجان تاسیس نمود و پس از مدتی به سبب تمایلات تورکگرایانهی جمشیدخان عملا به «فرقهی اتحاد تورک» تبدیل شد. (حزب اتحاد و ترقی اسلام با توصیهی «محمت راغب بیگ» نائب سرکونسولگری عثمانلی در تبریز هنگامی که وی در ساووجبولاق (مهاباد بعدی) بود، به عنوان یک جمعیت سیاسی و اجتماعی در آن شهر تاسیس و به زودی شعبههای آن در سرتاسر تورکایلی (اورمیه، سلماس، خوی، تبریز، مراغه، همدان، اردبیل، ...) گسترده شد. بنا به منابع عثمانلی موسسین حزب عبارت بودند از: «مجدالسلطنه اردشیر جمشید (خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه)» حاکم سابق اورمیه و خوی و از سرآمدان اورمیه، «حاجی پیشنماز آقا سلماسی» از مجاهدان، «حاجی بیگ میرزا آقا بلوری تبریزی»، «قاضی علی» نائب حکومت ساووجبولاق، و مینباشی «احمد وجدانی» مدیر بیمارستان هلال احمر ساووجبولاق. پس از انتقال مرکزیت « فرقهی اتحاد و ترقی اسلام» به تبریز و گشایش شعبههایش در اورمیه، سلماس، خوی، همدان، اردبیل، ... و گسترش تشکیلاتش در تمام تورکایلی، «جمشیدخان افشار اورومی» رئیس، «حاجی بیگ میرزا بلوری» نائب رئیس، «میرزا فضل الله» رئیس شعبهی اورمیه، «امین الشرع خوئی» از رهبران شاخهی خوی آن، «شیخ علی ثقه الاسلام همدانی» از رهبران شاخهی همدان، «حاج شعبانعلی» از رهبران آن در اردبیل، ... بودهاند. در سالهای جنگ جهانی اول ژؤن تورکها در راستای پروژهی اتحاد اسلام عثمانلی، و ادراک ملیت مشترک با تورکهای شمال غرب ایران، از «حزب اتحاد و ترقی اسلام» حمایت میکردند. این حزب در صدد چاپ رسالهها و نشریات تورکی در اورمیه و تبریز (موفق به آن شد) برای تبلیغ مرام و اندیشهی سیاسی خود بود. این حزب در آغاز یک حزب اتحاد اسلامی («فرقهی اتحاد اسلام») بر اساس ایدئولوژی اتحاد اسلام عثمانلی (اتحاد ملل مسلمان به رهبری عثمانلی بر علیه دولتهای استعماری و متهاجم اوروپایی) بود که بعدا مبدل به یک حزب ناسیونالیست تورکگرا («اتحاد تورک») شد. اینکه این دو تشکل با نام اتحاد اسلام یکی به ریاست یوسف ضیاء – علی هئیت (جمعیت اتحاد اسلام) و دیگری به ریاست جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه (فرقهی اتحاد و ترقی اسلام – اتحاد تورک) چه رابطهای با هم داشتند و یا در هم ادغام شدهاند و یا نه، فعلا برای اینجانب معلوم نیست.
٣-رابطهی «تشکیلات مسلحهی مجاهد» که یوسف ضیاء به ایجاد آن اشاره میکند، با «تورک مجاهیدله ر فیرقهسی» به رهبری تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری تبریزی) فعلا برایم معلوم نیست[2]. در عکس جمعی، ظاهرا «محمد عمو» به نمایندهگی از «تشکیلات مسلحهی مجاهد» حضور دارد. «تورک موجاهيدلهر فيرقهسی» حزبی محلی در تبریز به سالهای ١٩١٧-١٩١٨، و رهبر آن تبريزلی حاجی بيگ (حاجی ميرزا آقا بلوری) بود. با تبدیل شدن حرکت مشروطه به یک حرکت انگلیسی – پارسی - ارمنی ضد تورک و کشتار مجاهدین تورک از جمله ستارخان توسط مشروطهطلبان انگلیسی - داشناکها - انجمن آزربایجان، اکثریت بقایای مجاهدین معتدل دورهی مشروطیت در تبریز که بر خلاف رهبران افراطی حرکت مشروطیت، تمایلات پارسیگرایانه و ضد تورک نداشتند – از جمله «باقرخان سالار ملی»- به این حزب تورکگرا پیوستند. «تورک موجاهیدلهر فیرقهسی» مهمترین تشکیلات بومی ملی، تورکگرا و متحد اوردوی نجاتبخش اسلام - عثمانلی در شهر تبریز بود و با تشکیلات ضد تورک و فارسگرا - ارمنیگرا - انگلیسگرای فرقهی دموکرات آزربایجان مبارزه میکرد.
٤-یوسف ضیاء از انتشار نشریهای به اسم «اتحاد اسلام قزئتی» به عنوان اورگان «جمعیت اتحاد اسلام» در تبریز صحبت میکند. در منابع آزربایجانگرایانه – ایرانگرایانه اطلاعاتی در بارهی این نشریه یافت نشد. رابطهی «اتحاد اسلام قزئتی» با روزنامهی «آزربایجان» (بنا به کسروی «آذرآبادگان») که رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه تاسیس کرد هم فعلا برایم معلوم نیست[3] (نشریهی آزربایجان که رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی در تبریز منتشر کرد، یکی از مهمترین بلکه مهمترین نشریهی تورک در تاریخ تورکایلی است. اما به سبب حاکمیت ایرانگرایی و مانقورتیسم آزربایجانی، علی رغم وجود نسخههای آن در ایران، نه محل بایگانی آن معلوم است و نه نسخههای آن بازنشر شدهاند).
٥-موضوع سازماندهی عشایر و طوائف که یوسف ضیاء به آن اشاره میکند، یکی از موفقیتهای چشمگیر عثمانلی در سالهای جنگ جهانی اول است. عثمانلی موفق شد که نه تنها در تورکایلی بلکه بسیاری از طوائف و عشایر تورک در شمال و در مرکز و در جنوب ایران را به حرکت درآورده و با حرکت اتحاد اسلام همسو کند که این هم به نوبهی خود باعث بیدار شدن شعور ملی تورک در آنها گشت. به عنوان نمونه حسین خان بوجاقچی –در کرمان[4]، صولت الدوله قاشقای –در فارس، شاهیسئوهن –در اردبیل، جهانشاهخان امیر افشار قیداری زنجانی، عبدالحسينخان بهارلو، ميرزا رفيعخان افشار، و ... با سازماندهی ایلاتی مستقل خود و در هماهنگی با حرکت اتحاد اسلام - اوردوی تورک و به صورت متحد نظامی او بر علیه نیروهای انگلیسی و روسی عمل میکردند. (بر خلاف حکومت ملی آزربایجان ایجاد شده توسط روسیهی استالینیستی، که از جمله با هویت جعلی آزربایجانی و گفتمان آزربایجانگرایانهی خود نه موفق به متحد کردن تمام تورکهای ساکن در ایران و نه در تورکایلی و حتی در آزربایجان شد، بلکه آنها را متفرق و تجزیه کرد).
اما مهمترین و موفقترین نمونهی بسیج ایلات و طوائف و گروههای داوطلب تورک توسط اوردوی عثمانلی در طول سالهای جنگ جهانی اول، ایجاد تابورهای نظامی افشار، مرکب از پیاده و سواره بود. دستهی اصلی را «فوج افشار اورمیه» تشکیل میداد که در سال ١٩١٥ به اوردوی عثمانلی به فرماندهی خلیل پاشا ملحق شد و تا آخر جنگ به عنوان متحد ثابتقدم اوردوی اسلام عمل کرد. دستهی دیگر با نام «آوشار مجاهدین اسلامیهسی» (مجاهدین اسلامیهی افشار) مرکب از افشارهای دیگر نواحی تورکایلی (خمسه، همدان، کرمانشاه، اسدآباد، ملایر، دولتآباد، کنگاور، میانه، زنجان، قزوین، آوه، بیجار، سنندج، منجیل، گروس، قروه، یاسوکن، .... ) به فرماندهی کل «سردار فاتح امیر افشاری» بود که در سال ١٩١٦ تشکیل شد.[5] نمونهی دیگر «جهانشاهخان امیر افشار کَرَسْفی قیداری زنجانی» (۱٨٤١ -۱٩٢٨) امیر افشارهای خمسه تا حدود گروس، همدان و اردبیل است که در سال ١٩١٦ اطاعت و فرمانبری خود از فرماندهی عثمانلی در ناحیهی همدان - بیجار را تعهد کرد و خواست خود مبنی بر پیوستن به جهاد اوردوی اسلام به همراه ٨٠٠٠ سوارهاش را بیان نمود و پسرش «سردار فاتح» از طرف «علی احسان پاشا» به فرماندهی «فوج افشار» (خمسه، عراق عجم، همدان، کوردستان، کرمانشاه، قزوین ...) منصوب شد.[6]
٦-در بارهی ابعاد آموزش سربازان و ژاندارمهای ایرانی در تبریز توسط اوردوی عثمانلی که یوسف ضیاء بدان اشاره میکند، هنوز بررسیهای علمی بر اساس اسناد آرشیوی انجام نشده است. اما در منابع به عنوان مثال به ایجاد افواجی در نقاط دیگر مانند «فوج همدان» مرکب از ٨٠٠ نفر تورک، و دیگر «افواج تورک» به عنوان بخشی از اوردوی عثمانلی اشاره شده است: «در این فوج که خالصا از افراد تورک مرکب بود، دستورها و اوامر نظامی به زبان تورکی صادر میشد؛ و افسران ایرانی، آموزش و تربیت و درسها را به زبان تورکی میدادند»[7].
٧-یوسف ضیاء گزارش خود را به صورت «رئیس هئیت مخصوصهی اوردوی ششم» امضاء کرده است. منابع پانایرانیستی و آزربایجانگرا احتمالا این «هئیت مخصوصه» را که وابسته به اوردوی ششم بود با «تشکیلات مخصوصه» اشتباه کرده و یکی شمردهاند و در نتیجه یوسف ضیاء را به عنوان عضو سرویس مخفی جاسوسی عثمانلی و .... معرفی و از او شیطانسازی کردهاند. علی رغم عدم دسترسی به اسناد و اطلاعات کافی در این مورد، به نظر میرسد «هئیت مخصوصه» نام موسسهای رسمی و علنی در اوردوهای عثمانلی شاید به معنی کومیسر سیاسی و فرهنگی ... و غیر از «تشکیلات مخصوصه» است (این گزارش هم «مخفیانه» نیست). علاوه بر آن، «تشکیلات مخصوصه» سرویس مخفی عثمانلیها نبود. بلکه تشکیلاتی نیمه رسمی و در خارج اوردوهای کلاسیک عثمانلی، برای ایجاد هستههای مقاومت از بومیان برای انجام عملیات چریکی و جنگهای پارتیزانی بر علیه قوای متجاوز روسیه تزاری در سرزمینهای اشغال شده قفقاز، خاورمیانه و آسیای میانه توسط روسیه و زدن ضربه از پشت بر اوردوهای اشغالگر و به شدت منفور روسیه بود.
٨-یوسف
ضیاء در گزارش خود استقبال مردم بومی از جمعیت اتحاد اسلام را تاکید کرده است. در منابع
دیگر هم، حتی در آثار تورکستیز معروف
احمد کسروی که کلا تاریخ «مجادلهی ملی تورک» - جریان سیاسی اصلی در تورک ایلی - را
سانسور و حذف کرده و به جای آن حرکت حاشیهای و ضد تورک مشروطیت در آزربایجان را
به عنوان حرکت سیاسی اصلی جا زده است، استقبال تورکان بومی از «جمعیت اتحاد اسلام»
(و حزب اتحاد و ترقی اسلام، ...) ذکر شده است. از جمله در اسناد سری وقت ارتش
بریتانیا گفته میشود که جمعیت اتحاد اسلام در تبریز دارای ١٥ عضو رهبری از جمله
دو موللا، دو سید و چهار نظامی بومی بود. (این سند در سؤزوموز منتشر خواهد شد[8])
عکس جمعی به یادگار مانده از هئیت رئیسهی جمعیت اتحاد اسلام در تبریز
یک عکس جمعی از تعدادی از اعضای هئیت رئیسهی جمعیت اتحاد اسلام در تبریز در دست است[9]. در توضیح زیر عکس با دست عبارت «انجمن مرکزی اتحاد اسلام ایران و عثمانی در تبریز ذیحجه ١٣٣٧» نوشته شده، و نام چند تن از حاضرین برده شده است. این افراد عبارتند از:
١-میرزا علی هئیت، رئیس [ایرانی] جمعیت ٢-یوسف ضیاء بگ، مامور [نظامی] سیاسی دولت عثمانلی ٣-[لطف الله] صدق السلطنه[10] ٤- حاج میرزا ابوالقاسم اهرابی ٥- [میرزا اسحاق خان] معزز الدوله [کلانتری باغمیشهای][11] ٦-[ حاجى حسینقلى خان دونبولى تبریزى] نظام الدوله[12] ٧-حاج محمد عمو، رئیس انجمن مجاهدین[13].
Îrân ve Osmanlı “İttihâd-i İslâm” [Cemiyyeti] “Merkezî Encümeni” [Héy’eti], Tebriz, Sıxman ayı 1919
این
عکس در بعضی منابع جمهوری آزربایجان به صورتی مغلوط معرفی شده است. از جمله
ادعا شده مربوط به قرن نوزده، در شهر خراسان است که معلمین و شاگردان مکتب «یوسف
ضیاء اورموی» را نشان میدهد !!!!! اینها همه بافندهگی است. اولا
خوراسان شهر نیست، منطقه و استان است؛ دوما این عکس در خراسان گرفته نشده، بلکه در
تبریز گرفته شده است؛ سوما نه در قرن نوزده بلکه در قرن بیستم سال ١٩١٩ گرفته شده؛
چهارما ربطی به مدرسهی یوسف ضیاء اورمیهای ندارد، بلکه مربوط به جمعیت اتحاد
اسلام است؛ پنجما حاضرین معلمین و شاگردان نیستید، اعضای هئیت مدیرهی جمعیت اتحاد
اسلام هستند .....
بیوگرافی مختصر یوسوف ضیاء طالبزاده (Yusuf Ziya Talıbzâde)
پداگوگ، پوبلیسیست، دراماتورگ، مترجم، شاعر، ایدئولوگ، خادم اجتماعی، سیاستمدار و نظامی تورک. به لحاظ سیاسی یوسوف ضیاء یک تورکیست – تورکگرا و یک الحاقچی - الحاقیست یعنی طرفدار الحاق مناطق تورکنشین قفقاز و شمال غرب و غرب ایران به امپراتوری عثمانلی – تورکییهی بعدی بود. زیرا تنها راه نجات آزربایجان قفقاز را از اشغال توسط روسیه در الحاق به عثمانلی میدید. در دورهی شوروی بردن نام یوسف ضیاء که «دشمن خلق» شمرده میشد ممنوع بود. نظام شوروی برای از بین بردن نام و خاطره و آثار او هر آنچه را که میتوانست انجام داد. کتابهایش را جمعآوری و بسیاری از اسناد مربوط به او را نابود کرد. (یوسف ضیاء از این جهت شباهات بسیار به رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه دارد). خانوادهی او هم معروض به تعقیبات و آزارهای رژیم شوروی بودند.
یوسف ضیاء برادر بزرگ عبدالله شائق (از آفرینندهگان ادبیات تورک کودکان در جمهوری آزربایجان) متولد ١١ اوکتوبر ١٨٧٧ در وبورچالی – گورجستان است. او در سال (١٨٩٤؟) همراه خانواده به خوراسان مهاجرت کرد. در آنجا در مکتب جوانی دانشمند و روشنفکر از اورمیه به اسم میرزه یوسف ضیاء به تحصیل پرداخت (بنا به محقق تاریخ اورمیه مجید خلیلزاده، این شخص «میرزا یوسف نقیب العلماء اورمیهای»، برادر «میرزا ابوالقاسم مجتهد اورموی» معروف به «بالا مجتهد» است). در سال (١٨٩٩؟) به تفلیس و در ١٩٠٠ به باکو بازگشت و تخلص «ضیاء» را به احترام و یاد معلم اورمیهای خود انتخاب کرد. سپس برای ادامهی حصیلات دینی به بغداد رفت.
در عرصهی فرهنگی و تالیف، یوسف ضیاء مولف مقالات متعددی در نشریات تورک قفقاز از جمله حیات، ارشاد، فیوضات، ترقی، یئنی فیوضات، شلاله، .... و مولف کتب متعدد (معلم الشریعه، تعلیم الشریعه، حقیقت اسلام، ایسلام تاریخی، اسلام و مذاهب، هدیهی نسوان، تحصیل قواعد (دستور زبان تورکی)، درام ارمنوسه، نمایشنامهی امیر خالد ابن ولید، تورکیه مکتوبلاری (به عنوان مخبر نشریه ی ارشاد)، ...) است. او نادرشاه تالیف نریمانوف را به فارسی ترجمه کرد. در سال ١٩٠٧ مامور اهدای یک نسخه از ترجمهی سه جلدی قرآن به زبان تورکی اثر میر محمدکریم آغا الباکوئی (جعفرزاده) قاضی باکو همراه تفسیر آن به همت حاجی زین العابدین تاغییف، مزین به جواهرات و الماس و دیگر سنگهای قیمتی ... به سلطان عثمانلی عبدالحمید دوم شد.
یوسف ضیاء در تاسیس حزب مساوات در سال ١٩١١ فعالانه نقش داشت ویکی از پنج عضو نخستین آن بود. در سال ١٩١٢ حین جنگهای بالکان به همراه همسرش جنت و پسرش طلعت داوطلبانه به عثمانلی مهاجرت و در آنجا آغاز به تحصیلات نظامی نمود، رتبهی بینباشی (سرگرد) را بدست آورد و به همراه احمد جواد عسکرزاده مخبر آچیق سؤز در گنجه، در نبردها شرکت کرد. در این دوره با ژؤن تورکها، خلیل پاشا و انور پاشا مرتبط شد. اما به خواست یوسوف آقچورالی برای فعالیت به قفقاز بازگشت. یوسوف ضیاء در سالهای جنگ جهانی اول در صف اوردوی عثمانلی در ناحیهی قارس – آرداهان بر علیه روسها و ارمنیها جنگید. در سال ١٩١٨ به هنگام کشتار تورکهای باکو با اوردوی اسلام قفقاز به فرماندهی نورو پاشا که احمد آغااوغلو مشاور حربی آن بود و در مقام رئیس «یاردیم آلایی» (گردان معاونت) در نبردهای آزادسازی باکو شرکت کرد و فاتحانه به آن وارد شد. یوسف ضیاء در سال ١٩١٨ با اوردوی عثمانلی و در مقام رئیس هئیت مخصوصهی لشکر ششم در آزادسازی تبریز اشتراک داشت (فوقا اشاره شد).
پس از اشغال آزربایجان قفقاز توسط بولشویکها و تاسیس جمهوری سوسیالیستی آزربایجان در سال ١٩٢٠ به هنگام عبور از مرز ایران به جمهوری آزربایجان دستگیر و محبوس شد. اما با ضمانت همهشریاش نریمانوف که اکنون صدر هئیت وزاری جمهوری سوسیالیستی آزربایجان شده بود آزاد گشت. در سال ١٩٢١ عضو کومیتهی انقلاب دیار نخجوان و از ماه فوریه با رتبهی ژنرالی کومیسر نظامی و بعدا به سبب روابط خوبش با مقامات دولتین تورک قاجار و عثمانلی کومیسر امور خارجی نخجوان شد. (ظاهرا نام روستایی به اسم یوسوف ضیاء کندی در این دوره و به خاطرهی او داده شده است). در این مدت او مکاتباتی بی نتیجه با دولت مستقر در باکو در بارهی الحاق مناطق تورکنشین ارمنستان مانند زنگیلان به جمهوری آزربایجان داشت. اما به سبب عدم دریافت جواب مثبت و مشاهدهی طرفداری دولت جدید کومونیستی شوروی از توسعهطلبی ارمنی و تجاوزات داشناکها و دیگر گروههای مسلح و ملیگرای ارمنی در ناحیهی نخجوان به عنوان اعتراض آزربایجان را در اواخر سال ١٩٢٢ ترک کرده، به باکو بازگشت. سپس بعد از گرفتن مجوز ترک قلمروی شوروی با وساطت نریمانوف، راهی تورکستان شد. به حرکت باسماچی پیوست و به عنوان معاون انور پاشا بر علیه ارتش سرخ، استعمارگری و اشغالگری روسیه و در راه استقلال ملل مسلمان و تورک تورکستان به نبرد پرداخت. وی در اینجا نیز نقش موثری در تاسیس دستهجات مسلح بومی و آموزش نظامی آنها ایفا کرد. انور پاشا در چهارم آگوست ١٩٢٢ در روز عید قربان در درگیری با یک بریگارد ٣٠٠ نفرهی سوارهی ارتش سرخ به فرماندهی افسری ارمنی به نام «یاکوف آرکادییویچ ملکوموف» (هاکوپ ملکومیان) در نزدیکی بئلچیوان تاجکیستان امروزی، در اثر اصابت گلولههای میترالیوز روسها، به همراه ٢٥ تن از گروه ٣٠ نفرهی خود کشته شد. (در تعیین محل قرارگاه انور پاشا، یک ارمنی چئکیست و عضو ارتش سرخ بنام «گئورگی سرگییویچ آقابکوف» (گئوورک آرتیونوف) نقش اساسی داشت)[14]. سه روز پس از قتل انور پاشا، و با تهاجم سنگین ارتش سرخ، یوسوف ضیاء تصمیم به عقبنشینی با دستهی تحت فرماندهیاش به افغانستان گرفت. اما هنگام عبور از رودخانهی آمودریا (جیحون) در قیشلاق شیخ (؟)، ولایت درواز، ناحیهی خوارزم – در تاریخ در ١٨ ماه مه سال ١٩٢٣ - از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در سن ٤٥ سالهگی کشته شد.
پایان
مقدمهی مئهران باهارلی
گزارش مینباشی یوسف ضیاء از تبریز
[٢٩
تمموز ١٩١٨]
حضورِ عالیلهرینه
محترم افهندیم حضرتلهری
١-بورالارین بعضی احوال
و اوضاعینا عاید، اوّلجه ده عرضِ معلومات ائتمیش ایدیم.
٢-قارشیمیزدا اینگیلیز
قوّتلهری پئک محدوددور.
٣-اینگیلیزلهر ایراندا
پارا و دسیسه ایله ایش گؤرمهک ایستییورلار. طبیعیدیر کی شرفلی مسلمانلار نه
اونلارین اغفالاتینا قاپیلیر، و نه ده بو خاینلهرین پاراسینا تنزّل ائدهر.
٤-اینگیلیزلهرین پئک
چوخ پارالارا مقابل توپلاماقدا اولدوقلاری سواری و پیاده ایرانلیلار، عادی
طبقه و آداملارا مخصوصدور.
٥-آزهربایجانین مرکزی
اولان تبریز شهرینده «اتّحادِ اسلام جمعیّتی» تاسیس ائدهرهک، اولاً
ایران سرباز و ژاندارمالارینی تعلیم و تربیه ائتدیرمهک، ثانیاً «مجاهد»
نامییلا تشکیلاتِ مسلّحه یاپماق، ثالثاً عشایر و قبایلی دوشمانلارین
علیهینه قالدیرماق و تشویق ائتمهیه چالیشییوروم.
٦-شانلی اوردوموز و شرفلی
سونگوموز سایهسینده، دوشمانلاری ایراندان طرد ائدهجهییمیزه امینیم.
٧-بورادا ایرانلی ضابطلهر
یئتیشدیرمهک ایچین بیر کوچوک «ضابط مکتبی» آچماق ایستییوروم.
٨-«اتّحادِ اسلام»
نام قازئتئمیز ناشر افکاریمیزدیر.
٩-ایرانی قورتارماق
ایچین، آزهربایجانین شرفلی اولادلاری «اتّحادِ اسلام جمعیتی»نه توپلانمیشلاردیر.
١٠-عاییلهنین معیشتینی
تامین ائتمهک ایچین، اوّلجهده یازمیش ایدیم.
١١-معارف مدیریتی و
ایستانبول ولایتینه یازاراق، عاییلهیه وئریلهجهک معاشین لااقل ییرمی لیرایا
بالغ ائدیلمهسی حاقّیندا تشبّث بویورولماسینی اومید ائدهریم. زیرا باهالیلیق
معلومدور. امورِ شرقیّهدهن آلینان اون بئش لیرا، یالنیز اکمهکلهرینی ادارهیه
کافی اولور.
١٢-عاییلهنین سیخینتی
ایچهریسینده یاشادیقلارینی متضمّن آلدیغیم مکتوب، برایِ معلومات معروضدور.
فی ٢٩-٧-٣٤
آلتینجی اوردو هئیتِ
مخصوصه
و اتّحادِ اسلام جمعیّتی
رئیسی
بینباشی
طالبزاده یوسوف ضیاء
BİNBAŞI YUSUF ZİYA TALIBZÂDE’NİN TEBRİZ’DE YAPTIĞI SİYASİ VE ASKERİ GİRİŞİMLERLE İLGİLİ RAPORU
[29 Temmuz 1918]
Huzûr-i Âlîleri’ne
Muhterem Efendim Hazretleri
1-Buraların bazı ahvâl u evzâına
âid evvelce de arz-ı ma’lûmât etmiş idim.
2-Karşımızda İngiliz kuvvetleri
pek mahdûddur.
3-İngilizler Îrân’da para ve
desîse ile iş görmek istiyorlar. Tabîîdir ki şerefli Müsülmanlar ne onların
iğfâlâtına kapılır ve ne de bu hâinlerin parasına tenezzül eder.
4-İngilizlerin pek çok paralara
mukâbil toplamakta oldukları süvârî ve piyâde Îrânlılar, âdî tabaka ve adamlara
mahsûstur.
5-Azerbaycan’ın merkezi olan
Tebriz şehrinde “İttihâd-ı İslâm Cemiyeti” tesîs ederek, evvelâ Îrân “Serbâz”
ve “Jandarma”larını tâ’lîm ü terbiye ettirmek, sâniyen “Mücâhid” nâmıyla
teşkîlât-ı müsellaha yapmak, sâlisen “Aşâyir ü Kabâil”i düşmanların aleyhine
kaldırmak ve teşvîk etmeye çalışıyorum.
6-Şanlı Ordumuz ve şerefli
süngümüz sâyesinde düşmanları Îrân’dan tard edeceyimize emînim.
7-Burada Îrânlı zâbitler
yetiştirmek için bir küçük “Zâbit Mektebi” açmak istiyorum.
8-“İttihâd-ı İslâm” nâm gazetemiz
nâşir-i efkârımızdır.
9-Îrân’ı kurtarmak için,
Azerbaycan’ın şerefli evlâdları “İttihâd-ı İslâm Cemiyeti”ne toplanmışlardır.
10-Âilenin maîşetini te’mîn etmek
için, evvelce de yazmış idim.
11-Maârif Müdîriyeti ve İstanbul
Vilâyeti’ne yazarak, âileye verilecek maâşın lâekall yirmi liraya bâliğ
edilmesi hakkında teşebbüs buyurulmasını ümit ederim. Zîra pahalılık ma’lûmdur.
Umûr-i Şarkıyye’den alınan on beş lira yalnız ekmeklerini idâreye kâfî olur.
12-Âilenin sıkıntı içerisinde
yaşadıklarını mutazammın aldığım mektûb, berâ-yi malûmât marûzdur.
Fî 29/[0]7/[13]34
Altıncı Ordu Heyet-i Mahsûsa
Ve İttihâd-ı İslâm Cemiyeti Reîsi
Binbaşı
Tâlibzade Yusuf Ziya
Kaynak: Kafkasya dosyası
ATASE, BDH, kl.no. 1854, d.no. 120, f. 1-226.
[1] ميرزا علی آقا هئيت تبريزی: يک شخصيت ملی تورک
[2] حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهيدلهر فيرقهسی) و رهبر آن تبريزلی
حاجی بيگ (حاجی ميرزا آقا بلوری)
[3] برای نشریه ی آزربایجان مجدالسلطنه نگاه کنید به مقالهی «مئهران
باهارلی - تقی رفعت سردبیر روزنامهی آزربایجان، اولین نشریهی ملی- سیاسی مودرن
تورک در تورکایلی تاسیس شده توسط رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی
– مجدالسلطنه»
[4] فورم صحیح نام ایل بوجاقچی و ریشهشناسی آن
[5] تصمیم احزاب سیاسی تبریز برای اتحاد و الحاق به آزربایجان قفقاز
[6] جهانشاهخان امیر افشار کَرَسْفی قیداری زنجانی
https://www.facebook.com/photo?fbid=308829289669050&set=a.214012365817410
[7] تورکی زبان رسمی فوج همدان اوردوی اسلام در سالهای جنگ جهانی اول
[8] نگاه کنید به مقالهی: مئهران باهارلی- جمعیت اتحاد اسلام در
تبریز بنا به اسناد سری ارتش بریتانیا (منتشر خواهد شد)
[9] منبع عکس: Abdulla Shaigin Menzil Muzeyi
https://www.facebook.com/Abdulla-Shaigin-Menzil-Muzeyi-716753415053734/photos/?ref=page_internal
[10] شاید لطفالله صدق السلطنه: پدر عیسی لیقوانی معروف به
امیر معتضد. املاک وسیع او و پسرش در نقاط مختلف آزربایجان مخصوصا لیقوان
ضربالمثل بود.
[11] میرزا اسحاق خان معززالدوله کلانتری یا
باغمیشهای: فرزند حاج میرزا مهدی کلانتر و برادر
کوچکتر میرزا ابراهیم خان شرف الدوله نمایندهی دورهی اول مجلس. دومین قرائتخانه
در تبریز سه سال قبل از مشروطیت در سال 1321 ه.ق. به همت او و در نزدیکی مهمانخانهی
جنب قاری کوپروسو تاسیس شده است.
[12] حاجى حسینقلى خان دونبولى تبریزى نظام
الدوله: فرزند حاج فتحعلی خان دونبولى بگلربیگی
تبریز از اعیان درجه اول شهر تبریز. برادر لطفعلى خان ناصر السلطان بیگلربیگى
دونبولى (دومین رئیس صندوقخانهى وزارت دربار پس از حاجى امین السلطنه در عهد
سلطنت مظفرالدین شاه و داماد شاه یعنى شوهر نواب علیه شکوه السلطنه) بود. حاجى
نظام الدوله با تاج خانم نزهت الدوله دختر میرزا احمد خان ساعد الملک پسر میرزا
تقى خان امیر کبیر ازدواج کرد . وی در نظام رتبه امیر تومانی داشت. بیرق آذربایجان
را برای جشن نیم قرن سلطنت ناصرالدین شاه او به تهران برد. حسینقلی خان نظام
الدوله ممدوح ادیب الممالک فراهانی بود. نظام الدوله در عهد خود رئیس خانواده
دنبلی بود. به عضویت انجمن آزربایجان انتخاب شد و عملا رئیس آن گشت. اما پس از
مشاهدهی حرکات افراطی و قانون ستیزانهی انجمن، از آن کنار کشید.
[13]حاج محمد عمو: رهبر مسّن دستهی
بزرگی از مجاهدان، اهل لئیلاوا. خانهی برادر او حاج میرزا که از مجاهدان در جنگها
با ارتش روسیه بود در هؤکماوار قرار داشت.
[14] مادهی تاریخ فارسی برای شهادت انور پاشا
No comments:
Post a Comment