فرمان ناصرالدین شاه به ارتقای رتبهی جمشیدخان افشار اورومی
مجدالسلطنه از سرهنگی به سرتیپیی فوج هفتم افشار در سال ١٨٩٠؛ و ریشهشناسیی
کلمهی تورکیی تیپ
مئهران باهارلی
ناصرالدین شاه قاجار با فرمانی به تاریخ ماه می ١٨٩٠، رتبهی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه را هنگامی که او ٢٦ سال داشت از سرهنگی به سرتیپیی فوج هفتم افشار ارتقاء داد. خاندان و اجداد جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه به طور سنتی دارای مقامات عالیرتبهی نظامی در دولت قاجار بودند و فرماندهیی فوجهای افشار منطقهی اورمیه، مانند فوج هفتم افشار و فوج هشتم افشار و فوج جدید افشار به آنها تعلق داشت (دو هنگ پیاده نظام فوج هفتم افشار و فوج هشتم افشار با اصلاحات ارتش از سوی عباس میرزا، در سال ١٨٠٧؛ و فوج جدید افشار در نیمهی دوم قرن ١٩ تشکیل شد. فرماندهی فوج هشتم افشار اورمیه در جنگ جهانیی اول، پرویز خان شهاب الدوله؛ و در زمان حوادث جیلولوق حاجی عزیزخان امیر تومان بود).
در
زیر متن فرمان ناصرالدین شاه را آورده و سپس توضیحاتی دادهام.
فرمان ناصرالدین شاه قاجار به ارتقای رتبهی جمشیدخان افشار اورومی
مجدالسلطنه از سرهنگی به سرتیپیی فوج هفتم افشار در سال ١٨٩٠
بِسْمِ اَللَّه تَعَالَی شَأْنُه اَلْعَزِیزُ
[دامقا:]
اَلْمُلْكُ لِلَّه تَعَالَی
تا
که دستِ ناصرالدّین خاتمِ شاهی گرفت
صیتِ
داد و معدلت از ماه تا ماهی گرفت
[توغرا:]
اَلْمُلْكُ لِلَّه تَعَالَی شَانُهُ
حکمِ همایون شد آنکه
چون مراتبِ لیاقت و صداقت و مدارجِ استحقاق و کفایتِ مقرّب الخاقان جمشیدخانِ سرهنگ، نوهیِ مرحوم شجاع الدوله در پیشگاه مرحمت دستگاه اقدسِ همایونی مشهود و معروض افتاده؛ بر ذمّتِ همّتِ والا نهمتِ ملوکانه لازم شمردیم که او را با استعلاءِ مقام و ارتقاءِ رتبه، سرافراز و قرینِ مباهات و امتیاز فرمائیم.
لهذا در هذه السّنهی میمونهیِ بارس ئیل مشارالیه را به اعطاءِ منصبِ سرتیپییِ سوّم و نشان و حمایلِ مخصوص به آن، مفتخر و ممتاز؛ و قرینِ عزِّ امتیاز فرمودیم که به عونِ عنایاتِ کاملهیِ شاهنشاهی مستظهر و امیدوار بوده، با کمالِ صداقت و نهایتِ غیرت در فوجِ هفتمِ افشار، جمعییِ «عمده الامراء» العظام خسروخانِ «سرتیپِ اوّل» به ایفایِ مراسمِ خدمت اشتغال ورزد.
مقرّر آنکه فروزنده اخترِ برجِ سلطنت و شهریاری، درخشنده گوهرِ دُرجِ خلافت و تاجداری، فرزندِ اعزِّ اسعد، کامکارِ نامدار کامران میرزا نائب السلطنه، امیرِ کبیر و وزیرِ جنگ، مشارالیه را دارایِ منصبِ مزبور دانسته، به اندازهیِ این موهبت او را مفتخر و سرافراز بداند. المقرّر مقرّبوا الخاقانِ لشکرِ همایونِ عِظام، شرحِ فرمانِ همایون را ثبت نموده، در عهده شناسند.
شهرِ رمضان ١٣٠٧ [ماه می ١٨٩٠]
چند توضیح:
١-اوردوی قاجار، مطابق با مودل اوردوهای دولتهای تورک - موغول ماقبل خود و همچنین عثمانلی سازمانبندی شده و مانند دیگر اوردوهای تورک – موغول در طول تاریخ - تمام عناصر قومیی ساکن در قلمروی قاجاری را به خدمت میگرفت. با این همه مانند اوردوهای تورک و موغول دیگر، ستون فقرات اوردوی قاجاری و فرماندهیی آن تورک بود. در میان سپاهیان تورک، افشارها که انبوهترین گروه اوغوزی در ایران و منطقه بودند، وزنهی اصلی را تشکیل میدادند. به گونهای که در اوردوی قاجاری همیشه چندین فوج و دسته و جماعت و ... افشاری- در قالب واحدهای پیاده نظام و سواره نظام و توپچی و چریک و ایلیاتی و.... وجود داشت. هرچند این فوجها و دستهها و جماعات افشاری، از افشارهای پراکنده در سرتاسر ایران تشکیل میشدند، اما بزرگترین و گل سرسبد آنها در اورمیه (فوج هفتم افشار، فوج هشتم افشار، دستهی افشار اورومی، فوج بهادران افشار، ...)، مرکز افشارهای تورکایلی و ایران و پایتخت افشارهای جهان مستقر بودند و فرماندهیی این واحدهای نظامی افشاری در منطقهی اورمیه را سنتا پدران و اقربای نزدیک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی بر عهده داشتند.
واحدهای نظامی افشار در اوردوی قاجاری در نیمهی دوم قرن نوزده:
پیاده نظام:
ﻓﻮج ﻫﻔﺘﻢ اﻓﺸﺎر، ﻓﻮج ﻫﺸﺘﻢ اﻓﺸﺎر (هر دو از تومان اول)؛ ﻓﻮج ﺟﺪﯾﺪ اﻓﺸﺎر (از تومان سوم)؛ ﻓﻮج اﻓﺸﺎر ﺑﮑﺸﻠﻮ، فوج سیم افشار بکشلو (هر دو از تومان ششم)؛ دو فوج خرقان افشار (از تومان دویم ؟)
سواره نظام:
دستهی افشار اورومی، دستهی افشار صاین قلعه (سایین قالا)، جماعت افشار شاهسون، جماعت افشار اسدآبادی، جماعت افشار ساوجبلاغ، جماعت افشار بکشلو (همه از تورکایلی: آزربایجان و عراق)؛ جماعت افشار خراسانی (از ارض قدس)، جماعت افشار کرمانی (از کرمان)
توپچی:
ﻓﻮج اول توپچییان اﻓﺸﺎر (از آزرﺑﺎﯾﺠﺎن)؛ ﻓﻮج ﺑﻬﺎدران اﻓﺸﺎر
٢-زبان کاری در اوردوی قاجاری – همانگونه که اسناد و منابع آن دوره ذکر و تاکید کردهاند- تورکی بود. تورکی در اوردوی قاجاری- مانند دربار قاجاری- به عنوان یک زبان رسمی، پرستیژ و رابط، اکثرا شفاهی بکار میرفت. اما حضور زبان تورکی در اوردوی قاجاری، محدود به زبان کاری نبود. بلکه بسیاری از عناوین و رتبهها و اسامی واحدهای نظامی و سلاحها و اصطلاحات رسمی در اوردوی قاجاری هم به زبان تورکی بود. هرچند به مرور زمان بسیاری از این عناوین و رتبهها و اسامی واحدها و سلاحها – به موازات استحالهی قومی تورکها در تاجیکها (فارسهای بعدی) و به حاشیه رانده شدن زبان تورکی، به فارسی ترجمه شده و بکار میرفت (مانند ترجمهی –باشی تورکی به سر فارسی)، همانگونه که در این فرمان نیز دیده میشود، هنوز در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیستم تعداد قابل توجهی از آنها به زبان تورکی بودند.
کلمات تورکی بکار برده شده در این فرمان: خان، خاقان، سرتیپ،
افشار، بارس ایل
بارس ایل-ییل: سال ببر، دولت قاجاری تقویم حیوانیی دوازدهگانهی تورکی - آلتایی (اویغوری، موغولی، ختایی، چینی، ...) را به طور رسمی بکار میبرد. این تقویم تورک با تاسیس دولت پهلوی توسط رضاشاه ممنوع شد.
از دیگر کلمات نظامیی تورکی در دورهی قاجار: اوردو، قوشون، تابین،
تومان، امیر تومان، نویان، امیر نویان، سالار (سپهسالار)، جوخه (سرجوخه)، ایل،
ایلیاتی، توپ، خانه، توپخانه، توپچی، چریک، بهادران، یئنگی (در یئنگی مسلمان)، -باشی
(وکیلباشی، آجودانباشی، ...)، -چی، (موزیکانچی، شیپورچیباشی، ...)، بیرق، بیرقدار،
بیگ (بیگزاده)، یساول، قراول، نسقچی، قالا، بیگی، قلعهبیگی، ساخلو، قزاق، ....
٣-ریشهشناسیی کلمهی تورکیی تیپ، در رتبهی سرتیپ: سرتیپ مرکب از سر فارسی (ترجمهی پسوند تورکیی –باشی در مناصب و رتبهها) و تیپ تورکی است. تیپ کلمهای با ریشهی تورکی و در زبان فارسی به معنیی دسته، گروه، واحدی نظامی، پایینتر از لشکر یا تومان و بزرگتر از فوج و یا تابور است که نادرشاه افشار آن را به وجود آورد. تیپ در زبان تورکی به معنیی متصل به یکدیگر، بی درز بوده، محرف و واریانت- دهییشکهی «کیپ» تورکی است که در آن حرف ک به حرف ت تبدیل شده است. کیپ در زبان تورکی به معنیی محکم بسته شده، تنگ، به هم پیوسته، محکم، قوی، نیرومند، مجازا بسیار خوب، سالم؛ کیپلهمهک به معنیی قوروماق، ساخلاماق، محافظت و حفظ کردن، تحکیم و تقویت کردن؛ کیپلیک به معنیی استحکام؛ کیپلهشمهک به معنیی به هم چسبیدن چند چیز و یا شخص. از تلفظهای لهجهای کیپ: خیپ.
از دیگر نمونههای تبدیل ت - د ↔ ک - ق به همدیگر در کلمات تورکی: اکمهک ↔ اتمهک، تزهک ↔ کسهک، قایماز - قایماس ↔ تایماز - تایماس (قاییتماز و دؤنمهز، آن که عقب نمینشیند و رجعت و انصراف نمیکند، از خود لغزش نشان نمیدهد)، تۆره – توُرا - طوره ↔ قوره (خانزاده؛ امیرزاده؛ شاهزاده. در تورکیی شرقی تورالیق به معنیی اشرافزادهگی و بیگزادهگی، و تورالی فورم غربیی آن است. از ریشهی «قور»- قوُر: رتبه، طبقهی اعیان و اشراف، بایارلار و بویوکلهر، بهیلهر و شهرین بؤیوکلهری)، کیپ ↔ تیپ، قوُیماق ↔ دوُیماق (شنیدن، حس کردن)، خربزه- قارپوز ↔ تاربوز – تربزه (هندوانه)، ....
از نمونههای محتمل تبدیل ت - د ↔ ق - ک به هم هنگام ورود کلمات از تورکیی باستان به زبانهای قدیمی ایرانیک و هند و اوروپایی و یا سامی - عربی: تَرَکْ ↔ قیریق، تاول ↔ قابار، توش ↔ گوج، داماق ↔ کامه، تره ↔ کره، تندیر ↔ کندیر، قاچماق ↔ تازیدن، قاب ↔ تاباق، کل ↔ تاس، تیزاب ↔ کذّاب، ، تاس ↔ کاس (کاسه)، گالش ↔ طالش (تالش)، ....
شخصیتهای نامبرده شده در فرمان ناصرالدین شاه قاجار:
«جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه» فرزند «اردشیر خان بکیشلو (بهکیشلی) سرتیپ افشار»، از دولتشخصها و سیاستمداران و نظامیان دلاور و روشناندیش، یکی از شخصیتهای برجستهی روشنفکری، فرهنگی و ادبیی تاریخ معاصر تورک و تورکایلی، و از ثروتمندان و بزرگان اورمو (اورمیه) است. او یک تورکینویس، نویسنده، شاعر، ادبیاتشناس، تاریخشناس، تاریخنگار، محقق، متفکر، روشنفکر، ژورنالیست، تحلیلگر، پوبلیسیست، عتیقهشناس، کولکسیونر، فیلانتروپیست؛ ژنرال قوشون قاجار، فرماندهی نظامی، چریک نبردهای پارتیزانی؛ مدافع و نجاتبخش تودهی تورک و شهرهای تورک در مقابل متجاوزین و اشرار، و در نهایت قهرمان ملی تورک است.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه به لحاظ هویت ملی خود را «تورک» میدانست و بدان فخر و مباهات میکرد. او از معدود رهبران برجستهی سیاسی، نظامی، دولتی، متفکرین و محققین و اهل قلم تورک دارای شعور ملی تورک به معنی مودرن در تاریخ معاصر تورکایلی؛ از سابقون تورکگرایی مودرن؛ نمایندهی تمام عیار جنبش خودآگاهی ملی تورک در تاریخ معاصر تورک و برجستهترین سیمای آن در آغاز قرن بیستم؛ پدر ناسیونالیسم مودرن تورک در تورکایلی و ایران؛ پیشگام، پیشوا و اولگو و قدوه و اسوهی حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر و مجادله برای احقاق حقوق ملی و حفظ منافع سیاسی «ملت تورک» در تورکایلی و ایران است.
حیات و فعالیتهای قلمی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و مناصب دولتی جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه صرفا در دفاع از تودهی تورک و تورکیت و تورکایلی خلاصه میشود. جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه به فرهنگسازی، رفورمیسم، پراگماتیسم، اعتراضات سازنده و به دور از خشونت، نافرمانی مدنی مانند تظاهرات و تحصن و فعالیتهای مطبوعاتی اعتقاد داشت. وی که در عرصههای ادبی، فرهنگی و سیاسی در ارتباط تنگاتنگ با قلمروی عوثمانلی و قفقاز قرار داشت، مدافع سرسخت جدائی دین از دولت و سکولاریسم مطلق، و لاتینسازی الفبای زبان تورکی بود.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه علیرغم کسوت نظامیی امیرتومانی (ژنرالی) خویش، به عنوان یک تورکگرای دموکراتیک و مودرن، در دورهی جنبش مشروطه از رفورمهای دموکراتیک دولت تورک قاجاری و وجه آزادیخواهانهی مشروطهطلبی در تورکایلی و ایران (مجموعا موسوم به «مشروطهی قاجاری - معتدل» در مقابل «مشروطهی انگلیسی - افراطی») حمایت میکرد. اما جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه بر خلاف مشروطهطلبان افراطی، مطلقا از قومیتگرائیی فارسی، هویت ملیی ایرانی، باستانگرائی و دشمنی با اقتدار و حاکمیت سیاسیی تورک در ایران، یعنی شعارها و آمال مشروطه طلبی انگلیسی - افراطی به دور بود و با ساقط کردن تورکها از اقتدار سیاسیی ایران ابدا موافق نبود.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه سیاستمدار و نظامی تورکی است که در یکی از بحرانیترین برهههای تاریخ تورکایلی یعنی سالهای جنگ جهانی اول، در تضمین امنیت تودهی تورک و آزادسازی و دفاع از مردم و شهرهای تورک و کل تورکایلی در مقابل متجاوزان روس، انگلیس، فرانسه، و دستهجات مسلح ارمنی، آسوری و کورد متحد آنها نقش تعیین کنندهای ایفا نموده است. او تنها قهرمان ملی تورک است که بر علیه هر دو دولت استعماری روسیه و بریتانیا و سیاستهای امپریالیستی و پروکسیهای آنها جنگیده و توسط هر دوی آنها هم دستگیر و مجازات شده است.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه حین فاجعهی «تورک قیرقینی» (جیلولوق)، در کسوهی فرماندهی ارتش منظم (ژنرال و امیر تومان قوشون قاجاری)، با تشکیل دادن گروههای پارتیزانی تورک بومی (تورک چئتهلهری) و تقبل رهبری و فرماندهی عالی آنها، و نهایتا در ترکیب فرماندهان اوردوی متحد تورک بومی-عوثمانلی در نبرد بر علیه ارتشهای متجاوز و اشغالگر روسیه، بریتانیا، فرانسه و دستهجات مسلح و تروریست آسوری، ارمنی و کوردی متحد آنها به دفاع مسلحانه از مردم بیدفاع تورک و شهرهای اورمیه و سلماس و اطراف آنها قیام کرد.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه به عنوان یکی از فرماندهان اوردوی متحد تورک در آزادسازی تبریز و کل تورکایلی از نیروهای اشغالگر روسیه و بریتانیا نقش کلیدی بازی نمود. او پس از آزادسازی تبریز به سال ١٩١٨، صدر «حاکمیت تورک اتحاد – تورک بیرلیک یؤنهتیمی» (٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اوکتوبر ۱۹۱۸)، دولتی نیمهمستقل- تحت الحمایهی امپراتوریی عوثمانلی و تنها حاکمیت ملی و تشکل حکومتی تاسیس شده صرفا بر اساس هویت ملی تورک و به هدف دفاع از «منافع ملیی ملت تورک» در تاریخ معاصر و مودرن در ایران و تورکایلی شد. رهبر حزب اتحاد و ترقی اسلام و موسس و رهبر حزب اتحاد تورک شد و نخستین نشریهی ملی – سیاسی - اجتماعی و دولتیی مودرن تورک در تاریخ تورکایلی به نام «آزربایجان» را با تشبث و نظارت و سرمایه و کومکهای مالیی خود و تشویقاتش در تبریز منتشر کرد.
مقام و منزلت جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه در تاریخ معاصر ملت تورک ما و تورکایلی معادل رسولزاده برای جمهوری آزربایجان و آتاتورک برای تورکیه، و جمع بین آنها است. با این تفاوت که جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه بر خلاف آن دو شخصیت که اولی نقشی تعیین کننده در تشکل ناسیونالیسم ایرانی به دورهی مشروطیت و رایج کردن هویت ملی ضد تورک و پانایرانیستی – صلیبی آزری و آزربایجانی داشت و دومی با رژیم ضد تورک رضا شاه اتحادی استراتژیک برقرار نمود و ....، هرگز با هیچ دولت بر علیه تورکان قفقاز و آناتولی و دیگر نقاط جهان همکاری نکرد.
مجدالسلطنه بر خلاف رهبران فارسگرا و ایرانمحور مشروطیت انگلیسی در آزربایجان و قیام آزادی ستان، در هیچ عمل سیاسی و یا نظامیی ماجراجویانه، ماکزیمالیستی، غیر عملی، ایدئالیستی، براندازی، خشونتطلبانه، تروریستی و غیر ملیای چون تلاش برای نجات ایران، سپر بلا کردن ملت تورک و آزربایجان برای ایران، قیام به نام ملت ایران و ساقط کردن دولت تورک قاجاری و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران و ... شرکت نکرد. اما هر جا که ملت تورک، هویت تورک و وطن تورک در معرض تهاجم و اشغال و قتل و کشتار و امحاء دشمنان و بدخواهان بود؛ در مصاف نیروها و اوردوهای اشغالگر روسیهی تزاری و بریتانیا و فرانسه، اشرار و متجاوزین ارمنی - قاچاق، جانیان و اشقیای آسوری - جیلو، غارتگران کورد - سیمیتقو و همهفارسانگاران نوکیسه و ضد تورک مشروطهطلب و مانقورتهای تبریزی و قفقازی؛ مجدالسلطنه افشار اورومی بیدرنگ و بدون کوچکترین تردیدی در آنجا بنام و برای دفاع از ملت تورک، آگاهانه و داوطلبانه، در لباس دولتشخص، سیاستمدار، نظامی، روشنفکر، تاریخنگار، محقق، ادیب و ژورنالیست و پوبلیسیست حضور داشت.
به
همین سسب است که جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه توسط تاریخنگاریهای
فارسگرا، پانایرانیستی و روسپرست ایرانی و آزربایجانی و مانقورتیسم آزربایجانی
و حرکت ملی آزربایجان، بالکل از صحنهی تاریخ و حافظهی تاریخی ملت تورک حذف شده و
ذکری از این قهرمان ملیی تاریخ معاصر تورک در آنها نیست .....
یوسف خان شجاعالدوله: پدر بزرگ جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه. در سال 1848 که ناصرالدینشاه به قصد تاجگذاری به تهران میآمد، جزء همراهان بود. در همان تاریخ درجهی سرهنگی گرفت و مأمور تشکیل فوجی گردید و با همان فوج در جنگ هرات شرکت کرد و دلآوریی بسیار از خود نشان داد. در 1857 به جای برادرش عسکر خان که توسط سلطان بیگ حاکم مرگور (مهرگهوهر) به قتل رسیده بود، به فرماندهیی فوج افشار رسید و به اورمیه بازگشت. در سال 1860 در جنگ مرو به اسارت تورکمنها درآمد و دو سال در اسارت ماند و عاقبت خودش را به ۱۷ هزار تومان بازخرید و به تهران آمد، مورد عنایت ناصرالدین شاه قرار گرفت و منصب سرتیپ اولی یافت. از جانب شاه مأمور مقابله با ایل کورد شکاک در اطراف اورمیه شد و سپس برای دفع تورکمنها به استرآباد رفت. در حدود 1864، افراد فوجهای مظفر و جدید مراغه که علیه فرماندهی خود آقاخان میرپنجه شوریده بودند، او را از میان تمام سرکردهگان نظامیی اوردوی قاجار به فرماندهیی خود انتخاب کردند و ناصرالدین شاه نیز بر این انتخاب صحه نهاد. ناصرالدین شاه در همین ایام یوسف خان را ملقب به شجاعالدوله کرد. یوسف خان در سال 1868 مأمور تأدیب طایفهی کورد بلباس (بالباس) در دشت لایجان (لاهیجان) در آزربایجان غربی شد و پس از فائق آمدن بر آنان، قلعهی جدیدی در لایجان بنا نهاد و از جانب شاه به دریافت خلعت و نشان نائل گردید. در همان سال به خواهش میرزا صادق قائممقام، که به پیشکاریی مظفرالدین میرزا ولیعهد ناصرالدین شاه، منصوب شده بود، با فوج هفتم افشار به تبریز رفت. در سال 1869 مأمور پذیرایی از ولیعهد امپراتور روسیه شد و بر اثر حسن خدمت، از جانب امپراتور به دریافت نشان و حمایل مخصوص نائل گردید. دربار روسیه نشان و حمایل را به تهران فرستاد و ناصرالدین شاه یک توغرا - طغرا - فرمان به انضمام یک طاقه شال کشمیری بر آن افزود و به نزد شجاعالدوله در اورمیه ارسال کرد. شجاعالدوله در همین سال به حکومت خوی، سلماس و اورمیه نائل شد. اما زمانی که به خوی رفته بود، دربار فرمان حکومت اورمیه را در حق احمد میرزا معینالدوله صادر نمود. شجاعالدوله در سال 1875 به دلیل شکایت مردم خوی، به تهران فرخوانده شد، اما هنگام عزیمت در زنجان بیمار شد و درگذشت. او صاحب یک پسر بنام اردشیر خان (پدر جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه) بود[1].
اردشیرخان بکیشلو شجاعالدوله: پدر جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه. ناصرالدینشاه او را بنا به خواهش پدرش یوسفخان شجاعالدوله، در حدود سال 1862 به سرهنگیی فوج هفتم افشار منصوب ساخت. اردشیرخان در خلال سالهای 1864 تا1868 گاهی از جانب پدر و گاهی از جانب عمویش اقبالالدوله، به نیابت فرماندهیی فوجهای افشار و مراغه تعیین میشد. در سال 1868 به همراه پدرش به تبریز رفت و پس از آن که پدرش به حکومت خوی و سلماس و اورمیه رسید، از نزد او مرخص شده، به همراه فوج هفتم افشار به اورمیه بازگشت. اردشیرخان پس از فوت پدرش شجاعالدوله لقب گرفت و به سرتیپیی فوج هفتم افشار رسید. او در اوایل دههی 1873 به همراه فوج هفتم افشار در نزد حاکم فارس خدمت میکرد. در سال 1876 به دستور میرزا حسینخان سپهسالار خلع منصب شد، اما پس از یک سال بار دیگر به فرماندهیی فوج افشار منصوب گردید. در سال 1878 به دلیل اختلال حواس، توسط عمویش اقبالالدوله به اورمیه فراخوانده شد و پسر اقبالالدوله، خسرو خان (سراج السلطنهی بعدی) جانشین او شده، به شیراز رفت. اردشیرخان در حدود 1867 با دختر امامقلیخان اقبالالدوله ازدواج کرد و صاحب یک پسر (جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه) شد.
خسرو خانِ سرهنگ ملقب به سراجالسّلطنه: پسر اقبالالدوله، و عموزادهی پدر جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی. خسرو خان سالار افخم (اقبالالملک) امیرتومان، از سرشناسترین رجال نظامی اورمیه و مالکین ثروتمند آزربایجان. وی در سال1878 هنگامی که پدرش بویوک خان اقبالالدوله رئیس قوشون آزربایجان بود به عنوان ریاست فوج هفتم افشار خدمت میکرد و به سراجالسلطنه معروف بود. در سال1893 به علت کفایت و شایستهگی در مرزهای آزربایجان غربی به فرماندهیی فوج هشتم افشار که در دست برادرش خان بابا خان آجودان مخصوص بود نائل شد. در سال1894 نایب الحکومهی سلماس و در سال1896 به عنوان نائب اول فوج هفتم افشار که فرماندهیی آن با آقاخان سردار امیرتومان بود خدمت میکرد. در سال1897 از سوی مظفرالدین شاه به اقبالالملک ملقب گردید. در سال1899 بعد از فوت آقاخان سردار به فرماندهیی فوج هفتم افشار تعیین گردید. در سال 1901 به حکمرانیی ولایات ثلاثه (اورمیه، سلماس، خوی) منصوب و به سالار افخم ملقب شد[2]. فوج هفتم افشار و فوج هشتم افشار ابواب جمعیی خسروخان سرتیپ سراجالسلطنه بودند.
کامران میرزا: شاهزادهی قاجار و فرزند ناصرالدین شاه و برادر مسعود میرزا ظلالسلطان و مظفرالدین شاه، نایبالسلطنه از 1880 تا 1896، سه بار به وزارت جنگ منصوب شد. با تاسیس مدرسهی نظام و استفاده از مستشاران اوتریشی در مسیر اصلاحات گام برداشت.
[1] اورمیه اؤتهک
(اورمیه تاریخ). گوشهای از تاریخ خونین شهر اورمیه
http://urmiye-tr.blogspot.com/2011/04/urmiye-sehirinin-qanl-xatiralarindan.html
[2] مجید خلیل زاده. اورمیه ناجی مشروطیت در غرب آذربایجان. ص ٩٧
No comments:
Post a Comment