زدن افسار اولاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی
حرف بزنند
مئهران باهارلی
میرزا
احمدخان محسنی دوغدو آبادی معروف به عمادالملک، رئیس معارف آزربایجان در دورهی سلطنت
رضاشاه که بین سالهای ۱۳۰۵- ۱۳۱۲شمسی (۱۹۲۶ــ۱۹۳۳میلادی) هفت سال مقام
ریاست کل ادارهی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفهی آزربایجان را بر عهده داشت، یکی
از کسانی است که برای نسلکشی زبانی تورکی و امحای زبان و مظاهر فرهنگی تورک از مدارس
و مطبوعات و تئاترها و حتی محاورات روزمره در آزربایجان عناد سماجتگونه داشت. در
کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» جملهای منسوب به وی بدین مضمون درج شده است: «هر
کس که تورکی حرف میزند، افسار اولاغ به سر او بزنید و او را به آخور ببندید».
در روایتی دیگر گفته میشود محسنی «تکلم به فارسی را معادل حرف زدن مثل آدم»
(و تکلم به تورکی را معادل حرف زدن مثل حیوان) شمرده است. نوشتهی حاضر تدقیقی است
در حول و حوش این جملات.
۱- در بیوگرافی احمد محسنی (توسط اقبال و دیگران) اطلاعات آتی داده میشود: احمد فرزند عبدالمحسن محسنی شریعتمدار دوغدو آبادی در ۲۷ نووامبر ۱۸۷۶ در قریهی دوغدو آباد محولات (مه ولات)، قهستان خوراسان به دنیا آمد. مدتی در خوراسان تحصیل کرد. از آن پس به تهران آمد و پیش خلیل ثقفی اعلمالدوله و علیرضا مهذبالسلطنهی بهرامی به فراگرفتن طب پرداخت و بعد از چندی مطبی دایر و به معالجهی بیماران پرداخت. در ١٩٠٤ به پاریس و پس از شش سال در ١٩١٠ به لندن رفت. ادعا شده که او در ادبیات و روانشناسی نیز مطالعه کرد. بعد از مراجعت به ایران در سال ١٩١٤ به خدمت وزارت معارف در آمد. وی دارای نشان طلای درجهی اول بود و در سال ۱۹۱۸ به لقب عمادالملک ملقب شد. چندی سمت رئیس دفتر مجلس شورای عالی معارف و سپس رئیس دارالتالیف در دارالترجمهی وزارت معارف بود. نیّرالملک در سال ۱۹۲۱ شمسی وی را به جای میرزا احمدخان سعیدی به مدیر کل وزارت معارف برگزید. در سال ۱۹۲۶ به ریاست معارف آزریایجان فرستاده شد. در خرداد ۱۹۳۳ پس از این که میرزا یحیی خان اعتمادالدوله قاراگؤزلو از کار وزارت معارف کنار رفت، کفالت و سرپرستی این وزارتخانه به محسنی سپرده شد و وی شصت و پنجمین وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفهی ایران گشت. اما دوران این کفالت و وزارت طولانی نبود. وی پس از مدتی معزول و به ریاست بیمه برگزیده شد. او در اواخر عمر دوچار بیماری پوستی شد و در تهران درگذشت.
۲-در طول تاریخ همواره «کشمکش تورک و تاجیک»، در گذشتهی دور به شکل «جنگ توران و ایران»، در دورهی دولت قیزیلباشیه (صوُفَویه) به شکل «جدال قیزیلباش و تاجیک»، در اوائل دورهی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی - عراقستانی» و با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس» وجود داشته است. در عرصهی سیاسی تفوق در این نبرد همواره با تورکان بود. اساسا بدین سبب که حاکمیت سیاسی و سلطنت و اوردو تحت کونترول آنها قرار داشت. اما در عرصهی فرهنگ در درازمدت برندهی قطعی تاجیکها - فارسها بودند. زیرا قاطبهی نخبهگان تورک به دلائل گوناگون نه به زبان خود، بلکه به زبان تاجیکی - دری و یا فارسی بعدی مینوشتند و بدین طریق در عمل راه فارسسازی خود و تودهی تورک را گشوده و هموار میساختند. در دوران مودرنتیه با تاسیس دولت تورک قاجار این کشمکش ازلی عیانتر و علنیتر شد. در دورهی حاکمان تورکگرای این سلسله چون آغامحمد خان، محمد شاه، حاجی میرزه آقاسی و عباس میرزا، هنوز تفوق سیاسی در دست تورکان بود. اما بعد از قتل امیرکبیر تورکگرا با توطئههای مهد علیای فارسگرا و تصمیم قطعی دو امپراتوری استعمارگر بریتانیا و روسیه دائر به پایان دادن به حاکمیت تورک و تاسیس دولت فارس در ایران، وضعیت به طور ریشهای بر له فارسها و فارسگرایان تغییر یافت و صعود ایشان در نردبان اقتدار سیاسی شتاب گرفت.
ظهور حرکت فارسگرای مشروطیت در تورکایلی و گسترش آن به دیگر مناطق ملی ایران - هرچند تودهی تورک بیخبر از همه چیز و شرکت کننده در این حرکت صرفا خواستار تجدد، اصلاحات، قانونمداری، حریت، عدالت، مساوات و .... بود، با توجه به اینکه مدیریت حرکت مشروطیت کاملا در دست عناصر و مراکز ضد تورک قرار داشت و آنها هم هدفی جز ساقط کردن سلسلهی تورک قاجار و یا در مقیاس تاریخی شکست دادن حریف تورک در جنگ تاریخی ایران و توران را دنبال نمیکردند، آخرین میخها را بر تابوت حاکمیت سیاسی تورک بر ایران زد و باعث تصفیهی عنصر تورک از دربار و عالیترین سطوح بروکراسی دولت قاجار - به جز شاه و پیرامونیان اندک وی - گشت.
۳- با آغاز جنبش مشروطیت، حاکمان جدید فارسگرا نوک حملهی خود بر علیه تورکان را به سوی زبان تورکی متوجه ساختند و ریشهکن کردن زبان تورکی از طریق ممنوع ساختن تحصیل به زبان تورکی، به موازات تحمیل زبان فارسی را به سیاست رسمی دولت جدید مشروطهی ایران تبدیل نمودند. در پاسخ به ممنوع ساختن زبان تورکی در نظام تحصیلی، مقاومتهای کمصدا و ضعیفی از سوی نخبهگان تورک مانند مظفرالدین شاه ابراز شد، اما اکثریت مطلق نخبهگان تورک به ویژه رهبران تورک مشروطهطلبان در مرکز و شرق آزربایجان، آزربایجانگرایان ایرانگرا و آزربایجانگرایان پانایرانیست آن دوره در تبریز و اردبیل، نه تنها موافق و پشتیبان سیاست تورکیزدائی در آزربایجان و دیگر مناطق تورکنشین بودند، بلکه خود از طراحان و تئوریسینهای این سیاستها هم بشمار میرفتند.
متعاقبا سه سال پس از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان یعنی از سال ۱۳۰۲ سیاست نسلکشی زبانی و سرکوب زبان تورکی به سیاست علنی دولت ایران تبدیل گشت. این سیاست در اساس توسط وزارت معارف، علاوه بر ممنوع ساختن تعلیم و تعلم تورکی، در شکل ممنوع کردن تکلم و مراوده به زبان تورکی در مدارس، ممنوعیت چاپ و نشر و به ویژه ورود و قرائت هر گونه تورکی مکتوب اعم از نشریه و کتاب از عثمانلی و قفقاز، ناتوان گردانیدن تورکها از تورکینویسی و تورکخوانی، گسترش مدارس فارسیزبان در مناطق تورکنشین و تاکید بر ایجاد مدارس فارسیزبان برای دختران و بزرگسالان تورک.... اجرا میگشت. (از آنجائی که وظیفهی اصلی «وزارت معارف» بعد از مشروطیت و یا فرهنگ بعدی در آن دوره، فارسسازی تورکها و ریشهکن کردن تورکها و زبان تورکی از ایران و تورکایلی بود، میتوان آن را «وزارت فارسسازی» هم نامید).
۴- در دورهی حاکمیت رضاشاه، فارسسازی تورکان و مخصوصا نسلکشی زبانی تورکی از تورکایلی در راس اهداف استراتژیک دولت ایران بود و عاجلیت تمام داشت. به همین سبب علاوه بر والیان آزربایجان، روسای ادارهی معارف آزربایجان هم از میان فاناتیکترین و به لحاظ انسانی - اخلاقی نازلترین عناصر ضد تورک اغلب فارس که کینه و نفرتی عمیق از زبان و هویت و فرهنگ تورک داشتند انتخاب میشدند. از نمونههای مشهور این گونه افراد که یاد هر کدام با یک نوآوری نژادپرستانهی ضد تورک در حافظهی تاریخ ثبت شده است «عبدالله مستوفی» والی آزربایجان (سرشماری تبریز را خرشماری خوانده است) و «حسن ذوقی» رئیس معارف آزربایجان بین ۱۹۴۰-۱۹۳۷ (صندوقهای جریمه برای تکلم به زبان تورکی در مدارس را باب کرده است) میباشند.
۵-در منابع دیگری هم به تورکستیزی احمد محسنی اشاراتی شده است. از جمله م. ع. فرزانه در نوشتهای بنام «چشمانداز انسانی و دموکراتیکگونهی معلم و مربی اشکان اویشن در برخورد با مسئلهی همبستهگی و الفت ملی» روایتی نقل میکند که در آن محسنی تکلم به فارسی را معادل حرف زدن مثل آدم (و لابد تکلم به تورکی را معادل حرف زدن مثل حیوان) شمرده است [متن به لحاظ املایی ائدیت شد]: «محسنی در راستای مبارزه با زبان تورکی علاقهی شدیدی به تشکیل کونفرانسها و مجالس دید و بازدید داشت و در این باره آن چنان قاطع و سختگیر بود که یک بار دستور داد علی منصور استاندار وقت را که تاخیر ورود داشت به مجلس سخنرانی راه ندهند. ادارهی فرهنگ یک قهوهچی شوخ و خوشبرخورد به نام آقا مش حسین داشت که اغلب فرهنگیان او را دوست داشتند و سر به سرش میگذاشتند. در یکی از اعیاد نوروز که محسنی طبق رسم همهساله در تالار آئینه، فرهنگیان را افتخار شرفیابی و عرض تبریک داده بود، آقا مش حسین سینی چائی را در تالار میگرداند و طبق معمول به یکی متلک میگفت و از آن یکی متلک میشنود. و البته همهی این بگومگوها به تورکی انجام میشد. محسنی که مش حسین را زیر نظر داشت، یک دفعه با صدای بلند، به طوری که حاضران اجلاس همه بشنوند، میگوید: حسین، پسر تو این همه سال اینجا هستی، چهار کلمه فارسی یاد نگرفتی که مثل آدم حرف بزنی؟ سکوتی بر جلسه مسلط میشود و لحظهای بعد آقا مش حسین سینی به دست و تبسم ملیح در گوشهی لب با صدای رسا میگوید: حضرت اشرف بشقین ها، خیلی بشقین ها (یعنی به بخشین ها) شما چند سال است اینجا تشریف داری و خودتان هم ماشاالله، ماشاالله دوقتور پروفسور هستی، چهار کلمه تورکی یاد نگرفتی که مثل آدم حرف بزنی، من با این گرفتاری و پریشان خیالی چطور میتوانم فارسی یاد بگیرم؟!» (این روایت بسیار عبرتآموز است، چرا که نشان میدهد در دورهی رضاشاه هیچ مقاومت سازمان یافته و جدی از طرف نخبهگان تورک بر علیه نسلکشی زبانی و ملی تورک در ایران وجود نداشت. تنها مقاومت موجود، اعتراضات پراکندهی مردم سادهدل و عامی تورک در قالب شوخی و ... بود که طبیعتا بی اثر و ناماندهگار بودند).
۶- کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» منبع جملهی منسوب به احمد محسنی را مقالهی «پیام به پیشهوری» به قلم نوشاد چاپ شده در روزنامهی کیهان، شمارهی ۸۶۳، مورخهی ۲۶ر۱۰ر۱۳۲۴ ذکر میکند (دسترسی به این مقاله میسر نشد). «نوشاد» مذکور، «عبدالرحمن فرامرزی» از موسسین روزنامهی کیهان چاپ تهران است. مقالهی «پیام به پیشهوری» بعدها در ترکیب ۱۴۵ نوشته از وی در کتابی به نام «استاد فرامرزی و قضیهی آزربایجان» دوباره منتشر شده است. عبدالرحمن فرامزی علی رغم آنکه به لحاظ ملیت یک لار و به لحاظ مذهبی یک سنّی (و نه فارس و شیعه) بود، با اینهمه یک فارسگرای افراطی و نژادپرست ایرانی و تورکستیز تمام عیار، به عبارت دیگر یک مانقورت لار بود. وی در لزوم ریشهکن کردن زبانهای غیر فارسی از ایران، از جمله زبان مادری و ملی خود لاری چنین مینویسد: «نگارندهی این سطور خود دارای یک لهجهی محلی هستم که مردم مرکز یا سایر شهرستانهای ایران آن را نخواهند فهمید. آن لهجه لارستانی است. ولی اگر امروز کسی با زبان لاری ورقهای چاپ کند او را خائن میدانم! اتفاقا وقتی هم مقالهای در این موضوع نوشته و پیشنهاد کرده بودم که مردم باسواد و روشنفکر هر شهرستان یا ناحیهای بکوشند زبانهای محلی را از بین برده و حتی در خانوادهی خود نیز با زبان مرکزی یا فصیح صحبت کنند… بزرگترین شیرازهی وحدت یک ملت، وحدت زبان آن ملت است و کسانی که در نقاط دوردست کشور از ضعف حکومت مرکزی استفاده کرده، برای اجرای هوای نفس یا گول زدن مردم بیسواد دست به چنین کاری میزنند، بدانند که به خود و خانوادهی خود، به افتخارات آباء و اجداد و به عظمت کشور خویش خیانت میکنند».
۷- مدارج علمی و لیاقتهای بوروکراتیک احمد محسنی مسالهدار هستند. معلوم نیست فراگیری طب در تهران که وی با ادعا و استناد به آن در تهران طبابت میکرد در یک موسسهی صلاحیتدار و با دریافت پایاننامه و درجهی دوکتورای پزشکی بوده و یا در آن سالها وی یک حکیم تجربی بدون تحصیلات رسمی شمرده میشد. این امر که وی گویا پس از تکمیل و اتمام تحصیلات پزشکی در لندن و پاریس و بازگشت به ایران به کار طبابت نپرداخت هم این شبهه را تقویت میکند که تحصیلات پزشکی وی کلا مسالهدار بوده، حتی شاید او دارای پایاننامه و درجهی دوکتورای پزشکی نبوده است.
ترقی محسنی در دستگاه بوروکراسی دولتی هم نه بر اساس شایستهسالاری و لیاقت، بلکه به سبب روابط شخصی و یا به اصطلاح پارتیبازی بوده است (عزل سریع وی از مقام وزارت معارف هم میتواند موید ناشایستهگی اداری وی باشد). احمد محسنی خواهر میرزا سلیمانخان میکده را به همسری برگزیده بود و چون او از افراد صاحب نفوذ بود موجبات ترقی محسنی را فراهم آورد. میرزا سلیمانخان میکده از جمله رجال سیاسی عصر مشروطه بود و با ملک المتکلمین، یکی دیگر از رهبران ازلی مذهب مشروطیت و عضو ارشد و سخنگوی انجمن ضد تورک آزربایجان تهران دوستی داشت. دختر او با مهدی ملکزاده، پسر ملک المتکلمین ازدواج کرده بود. جلسات انجمن سری باغ میکده که اعضاء آن تاثیرات مهمی در اوضاع سیاسی دوران قاجار و مدیریت حرکت مشروطیت داشتند و در راستای ساقط کردن دولت تورک قاجار فعالیت مینمودند، در باغ میرزا سلیمانخان تشکیل میگردید. میرزا سلیمانخان میکده مانند اغلب رهبران مشروطهطلب پس از ساقط کردن دولت تورک قاجار به رژیم پهلوی پیوست و نمایندهی نایین در سومین دورهی مجلس شورای ملی شد.
۸- گفتههای محسنی به عنوان رئیس ادارهی معارف در بارهی افسار زدن به کودکان تورک و بستن آنها به آخور، و فارسی را زبان آدم و در نتیجه تورکیگوئی تورکان را عملی مغایر با آدمیت نامیدن، بسیار فراتر از دریدهگی و شوونیسم زبانی، بلکه مصداق ادبیات نفرت و نژادپرستی سیستماتیک و نهادینه؛ و اقدامات و اجراییات وی به ویژه در توسعهی مدارس فارسیزبان در تورکایلی و دیگر مناطق تورکنشین، به موازات ممنوع ساختن تحصیل و تعلیم و تعلم به زبان تورکی، مصداق نسلکشی زبانی و نسلکشی بر علیه ملت تورک است. البته نژادپرستانی مانند احمد محسنی نمیتوانند درک کنند آنچه یک مدرسه را تبدیل به آخور میکند، نه سخن گفتن کودکان تورک به زبان خودشان تورکی در آن، بلکه تحمیل زبان بیگانهی فارسی بر آنها در آن مدارس است.
اینکه اسناد و منابع تاریخی مربوط به این رفتارهای نژادپرستانه و جانیانه در ایران منتشر نمیشوند و در منابع فارسی، مثلا در بیوگرافی احمد محسنی اشاراتی به جنایات فرهنگی وی بر علیه ملت تورک نمیگردد و در عوض او را به صورت یک فرهنگی و فرهیخه میستایند، همه دلیل بر است که نخبهگان فارس تاریخا مسئول، و شریک جرم در جنایت نسلکشی زبانی و نسلکشی بر علیه ملت تورک در ایران میباشند.
البته این امر منحصر به فارسها نیست. در میان تورکها هم مانقورتها و گؤزقامانهایی پیدا میشوند که نسلکشی انجام گرفته بر علیه ملت تورک توسط مدارس فارسیزبان و وزارت معارف و فرهنگ را خدمت به این آب و خاک و زحمت در امر پیشرفت امور فرهنگی این سامان میدانند. چنانچه شخصی بنام محمدعلی زینی از تبریز در یادداشتهای فرهنگی خود ادعا میکند «رؤسای فرهنگ آزربایجان به این آب و خاک خدمت نموده و زحمات زیادی در پیشرفت امور فرهنگی این سامان تقبل نمودهاند». و یا عبدالعلی کارنگ، باز هم از تبریز میگوید «مرحوم دوکتور احمد خان محسنی مامور سرپرستی و تنظیم تشکیلات معارف آزربایجان، مردی دانشپرور و هنردوست بود».
اساسا بدون وجود طیف بسیار وسیع و انبوه از نخبهگان مانقورت و گؤزقامان خائن تورک به ویژه در مرکز آزربایجان (تربیت، فیوضات، امیرخیزی، غنی زاده، شفق، ....)، غیر ممکن بود که دولت ایران موفق به برچیدن نظام تحصیلی تورک و گسترش مدارس فارسیزبان در تورکایلی و دیگر مناطق تورک شود. و در نهایت آزربایجانگرایان ایرانگرا، آزربایجانگرایان پانایرانیست و آزربایجانگرایان استالینیست که حرکت مشروطیت که مدیریت آن در دست عناصر و مراکز و محافل ضد تورک بود را یک حرکت ملی، و برخی از رهبران و اشتراک کنندهگان در آن حرکت را که یا علنا ضد تورک و یا فاقد شعور ملی تورک بودند به عنوان قهرمانان ملی آزربایجان تقدیم مینمایند، به زبانی ساده دروغ میگویند و به ملت تورک خیانت میکنند.
۹-در بارهی نام دوغدو آباد: دوغدو آباد، روستایی از توابع بخش شادمهر شهرستان محولات در استان خراسان رضوی است. از بختِ بدِ احمد محسنی، نام روستای محل تولد او اسمی تورکی است. نام تورکی این روستا هم مورد حملهی بیماری نژادپرستی قومیتگرایی فارسی و همه فارسانگاری قرار گرفته و در راستای تورکزدائی از صحنهی تاریخ و جوغرافیای ایران، فارسیزه شده و از دوغدو آبادی به دوغ آبادی (و نام عربی ناحیه از محولات به مه ولات) تغییر یافته است. پانایرانیستهای «سایت علمی دانشجویان ایران» نیز با جهشی چندین هزار ساله به عقب، این روستا در خراسان را نقطهای درخشان و تاریخی در سرزمین پارس و ریشهی نام تورکی «دوغدو» را «دوغذو» نام مادر زرتشت پیامبر گویا ایرانی و گویا منجی ایرانیان باستان از ظلمت و تاریکی گمان دانستهاند.
دوغدو یک نام تورکی است و معمولا در ترکیبات برای نامیدن اشخاص بکار می رود: آغدوغدو، اهردوغدو، گوندوغدو، نوردوغدو، تاندوغدو، تورکدوغدو، اؤزدوغدو.... در کتاب قوتادقوبیلیگ به زبان تورکی خاقانی که فورم ایدهال یک دولت را توصیف میکند، چهار شخصیت اصلی که ممثل چهار مفهومند دارای نامهای زیر میباشند: گوندوغدو (عدالت- پادشاه)، آغدوغدو (دولت-وزیر)، اؤگدوغدو (عقل-پسر وزیر)، اؤگدورموش (قناعت، برادر وزیر). در میان شخصیتهای تاریخی تورک نیز به نامهائی شامل دوغدو برخورد می شود. از جمله آیدوغدو بیگ (مرگ ۲۷ تموز ۱۳۰۲)، نام برادرزادهی اوتمان (عثمان) غازی (فرزند گوندوز بیگ) موسس بیگلیک عثمانلی در آناتولی و گوندوغدو نام یکی از چهار فرزند سلیمان شاه (فوت ۱۲۲۷)، پدربرزگ اوتمان (عثمان) غازی، موسس امپراتوری عثمانلی است. نام دوغدو در اسامی مکان نیز، برگرفته از نام شخصیتهای مربوط به آن مکان، دیده میشود. به عنوان نمونه در شهرستان چاراویماق - استان آزربایجان شرقی – نام یکی از مراتع و مزارع روستای نبی صوْفوُ، «گوندوغدو» است. به احتمال قریب به یقین نام روستای دوغدو آباد هم برگرفته از نام یک شخص و بزرگ تورک به اسم دوغدو بوده است.
حتی بعید نیست که اهالی تاجیکزبان این روستا، مانند نقاط بسیار دیگر در خراسان، اصلا تورکان و عربهای بعدها تاجیکزبان شده باشند. چنانچه در لهجهی تاجیکی-دری روستای دوغدو آباد امروز هم کلمات تورکی بسیار بکار میروند. از جمله: شوش (شیش و یا شوش تورکی، شاخههای نازک)، چقو (چاقی تورکی، چاقو)، تلوم (تولوم تورکی، مُشکی که در آن ماست میزنند تا کره از آن جدا شود)، قیماق (قایماق تورکی، سر شیر)، قوروت (کشک)، خامه (مفرّس قایماق تورکی، شیر خیلی پر چرب)، تکَه – تکَ (تهکهی تورکی، بز نر که اغلب پیشروی گله است)، قُچ (قوچ تورکی)، تقلی (توغلوی تورکی، برّهی مادّه)، شیشک (شیشهک تورکی، برّهی نر)، چَووش (چهپیش تورکی، بزغالهی نر)، سرُغ (ساریق تورکی، پارچه یا دستمالی که در آن چیزی مثل مواد غذایی گذاشته و مورد استفادهای مثل ساک دارد)، ....
Doktor Ahmed Han Mühsinî Doğduâbâdî, Azerbaycan ili maarif dâiresi başkanı, İran:
“Türkçe
konuşanın başına dizgin geçirip ahıra bağlayınız. ... ta ki hayvan dili (Türkçe) yerine, insan dili
Farsça konuşsun”.
Doctor Ahmad Khan Muhsini Doghduabadi, head of the education administration of Azerbaijan province, Iran:
“Put a bridle on head of anyone who speaks Turkish and tie him/her to the barn. ... until he/she starts to speak in human language Farsi, instead of the animal language (Turkish)”.
منابع:
نقش
سیاستهای ﻓرهنگی دورهی رضاﺷاه در وضعیت آﻣوزش و ﭘرورش ﺗبریز. جلیل نائبیان، ﻣﺤرم
قلیزاده، جستارهای ﺗاریخی، فاطمه اورجی نیکآبادی. مدارس دخترانهی تبریز.
http://solanzh.blogfa.com/post-212.aspx
ﭘﮋوهشگاه
ﻋلوم انسانی و ﻣﻄالعات ﻓرهنگی. سال اول، ﺷﻤارهی دوم، ۱۳۸۹ ﭘاییز و زﻣستان، ﺻﺺ ۱۱۸
۹۵
http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/70813890206.pdf
گذشته
چراغ راه آینده است. پژوهش گروهی: جامی، چاپ دوم، ۱۳۶۲. صفحهی ۲۷۲
زبان
مطبوعات، به قلم عبدالرحمن فرامرزی، به کوشش رحیم سعیدی، انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۹، صفحهی ۹۵-۹۴.
یادداشتهای
فرهنگی محمدعلی زینی در تبریز. تعلیقه و حواشی: هادی هاشمیان
http://www.ensani.ir/storage/Files/20101204143038-0%20(66).pdf
م.
ع. فرزانه. چشمانداز انسانی و دموکراتیکگونهی معلم و مربی اشکان اویشن در
برخورد با مسئلهی همبستهگی و الفت ملی
http://www.varliginsesi.com/vs05/vs0506.htm
روستاهای
ایران. چهرههای ماندگار خراسان رضوی - احمدعمادالملک محسنی دوغدو آبادی
http://www.iranvillage.ir/modules.php?name=Forums&file=printview&t=630&start=0
در
بارهی دوغ آباد چه میدانید؟
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=106540
یغمایی،
اقبال؛ دوکتور احمد خان عمادالملک محسنی سی و سومین وزیر (کفیل) معارف و اوقاف.
ماهنامهی آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)، فروردین ۱۳۵۳ - شماره ۷۵
باقر
عاملی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۳ از کاف تا ی. ۱۰۴ – زندگینامهی
دوکتور احمد محسنی (عماد الملک) ۱۶۱۷ تا ۱۶۱۸
تاسیس ادارهی معارف اورمیه
http://azurmia.blogfa.com/9004.aspx
تاریخچهی
مدرسه در شهرستان جولفا (جلفا)
تحميل زبان فارسی به تورکها:
دستور مظفرالدین شاه
قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html
اسناد دولتی در بارهی
منسوخ کردن زبان تورکی و فارسسازی اجباری تورکها توسط مدارس فارسیزبان بنا به
گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html
زدن افسار اولاغ به سر
کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف بزنند
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_9.html
تکلم به لهجهی اجنبی
تورکی اکیداً ممنوع است. با زبان شیرین فارسی صحبت کنید!
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_4.html
یک سند تاریخی: تحمیل
زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_30.html
خانم معلم و صندوق جریمهی
تکلم به زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html
جلوگیری از جار زدن به
زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html
قومیتگرائی افراطی فارسی
و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html
رابینو: روستائیان همدان
تورکاند و کلمهای فارسی نمیدانند.
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_13.html
دانشآموزان تورک کوریجان
- کبود راهنگ - همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_28.html
بخشنامهی ادارهی فرهنگ
آزربایجان برای رایج ساختن نام و هویت قومی آذری و آذربایجانی به جای تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_12.html
نسلکشی زبانی تورکی در ايران:
مورد ایران: نژادپرستی
زبانی، نسلکُشی زبانی و زبانکُشی دولتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html
سیاست انکار و سرکوب هویت
و ملت تورک ورشکست شده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html
هویتپروری و برابریخواهی
ملی تورک، مبارزهای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html
تورکیخوانی و تورکینویسی
و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html
ناسیونالیستهای افراطی
فارس و پانایرانیستها، از چپ و راست و بنیادگرا و ... نازیستهای ایران و
خاورمیانهاند.
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post.html
کانون مبارزه با
نژادپرستی و تورکستیزی در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_10.html
نهای به آن چشمهای
مهربان و پر اومید
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_35.html
آقای آیت الله، شما چرا
تورکی یاد نگرفتهاید؟!
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_28.html
اشکالات اصل ١٥ قانون
اساسی و مسئلهی خط و زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_14.html
مطالبات بنیادین مردم
تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post.html
تحریم مدارس فارسی در یک
روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_23.html
بهار تورکیزبانان ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post.html
No comments:
Post a Comment