ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی):
فارسی برای تورکها زبانی بیگانه است
پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است
مئهران باهارلی
در زیر بخشهایی از یک کتاب چاپ شده در سال ١٨٣٣ میلادی توسط دو میسیونر پروتستان - شرقشناس - آکادمیسین آمریکایی به نامهای الی اسمیت (Eli Smith) و هریسون گری اوتیس دووایت (Harrison Gray Otis Dwight) در بارهی «پرشین» نامیدن تورکهای کائن در ایران و نادرستی آن، خارجی بودن زبان فارسی برای تورکها و تهدید کوردی بر اورمیه را آوردهام.
این دو شخص که از طرف هیئت کومیسیونهای آمریکایی برای فعالیتهای میسیونری خارجی (American Board of Commissioners for Foreign Missions-ABCFM) در سال ١٨٣٠ یک سفر ١٦ ماههی اکتشافی در شرق تورکیه، قفقاز (ارمنستان، گورجستان، جمهوری آزربایجان فعلی) و ایران (منطقهی آزربایجان) برای مشاهده و ارزیابی وضعیت مسیحیان آن مناطق داشتند، نتیجهی مشاهدات خود را در یک کتاب دو جلدی به سال ١٨٣٣ در شهر بوستون آمریکا منتشر کردند[1].
تثبیتهایی مهم:
کتاب مذکور علاوه بر مطالب مهم و جالب در بارهی فعالیتهای میسیونرهای مسیحی خارجی در آزربایجان، حاوی تثبیتهای مهمی در بارهی تورکها، موقعیت زبان فارسی در میان آنها، تولرانس مذهبی آنها و .... است. از جمله بنا به مولفین کتاب:
١- در منطقهی آزربایجان، به جز کوردهای غرب و جنوب آن، همه تورک هستند و به مانند اهالی شمال رود ارس، به زبان تورکی سخن میگویند. این تورکها از نسل و محصول در هم آمیختهگی طوائف تورکی هستند که از دورهی توغرول بیگ سلجوقی در قرن یازده میلادی بر منطقه حاکم شدهاند. ارتش و طبقهی نجبای ایران عمدتا از آنها تشکیل یافته و حاکمیت فعلی قاجار هم یکی از آن طوائف تورک است.
٢- فارسی زبان بومی و مادری تورکها نیست و در آزربایجان کسی به زبان فارسی صحبت نمیکند، مگر به عنوان یک زبان خارجی و بیگانه. آشنائی با و یا به کار بردن زبان فارسی از طرف عدهای از تورکها، نتیجهی زبان تجارت و دولتی بودن فارسی و تدریس آن در مدارس است.
٣- «پرشیا» (فارسستان) نامیدن ایران و «پرشین» (فارس، فارسی) نامیدن ایرانیان، یکی از دروغهای یونانیان باستان و یک نامگذاری غلط است. زیرا در این کشور تورکها (و عربها و کوردها و لورها) فارس نیستند و کلمهای فارسی نمیدانند. حتی حاکمیت کشور، فارسی و یا پرشین نیست. هرچند اوروپائیان وقت به استفاده از این نامگذاریهای غلط یونانیان دروغگو ادامه میدهند، اما خود ایرانیان اطلاعی از مفاهیم پرشیا و پرشین ندارند. برای آنها فارس و یا فارسستان صرفا یک استان در جنوب این کشور است.
٤- مولفین میگویند کوردهای آزربایجان غارتگرانی خیانتکار و خونآشام و کاملا خارج از کونترول دولت ایران هستند. بنا به تثبیت بسیار دقیق و صائب آنها اورمیه، همیشه در صورت تضعیف دولت ایران به علل داخلی و یا خارجی، در معرض تهاجمات خصمانهی کوردهای یغماگر قرار میگیرد.
اهمیت تثبیتهای فوق:
تورک و تورکی: این تثبیتها از آن جهت که تورکها را ایرانیان تغییر زبان داده به تورکی نمیداند، و آنها را «تورکتبار» دانسته و خودشان را «تورک» و زبانشان را «تورکی» (و نه آزری و آزربایجانی و تورک آزری و تورک آزربایجانی و ...) مینامد دارای اهمیت است.
نام قومی تورکمان: دووایت میگوید در اطراف تورکمانچای، عدهای از تورکها هنوز نام قومی تورکمان را دارند که غیر از تورکمن در شرق خزر است. تورکمان که نام تورکمانچای هم منسوب به آنها است، نام قومی شاخهی شرقی اوغوزهای غربی ساکن در آناتولی، خاورمیانهی عربی و ایران و قفقاز (در مقابل شاخهی غربی که تورکان بالکان – استانبول – عوثمانلی بودند) از قرون ١١-١٢ میلادی به بعد است. سرزمین بسیار بزرگی مرکب از جنوب و مرکز و شرق آناتولی و شمال غرب ایران و جنوب قفقاز هم در این دوره «تورکمانیا» به معنی سرزمین تورکمانها نامیده میشد. نام تورکمان توسط پانایرانیسم و آزربایجانگرایی و استالینیزم به آزری و آزربایجانی تغییر داده شده است.
خارجی بودن فارسی: این تثبیتها یک بار دیگر تائید میکنند که زبان فارسی برای تورکهای ساکن در ایران، در گذشته یک زبان کاملا خارجی و بعد از دورهی مشروطیت یک زبان تحمیلی از سوی دولت است.
عدم ترادف بین پرشین و ایرانی: تثبیتهای فوق نشان میدهند که اوروپائیان خود واقف به نادرستی و غیر منطقی بودن کاربرد نام «پرشیا» به جای «ایران» در زبانهای اوروپائی بودند و این نامگذاری را یک دروغ تاریخی میدانستند. زیرا هرگز همه و یا اکثریت ناحیهای که آنها پرشیا مینامیدند دارای اهالی پرس نبوده است، بلکه اکثریت آن همواره غیر پرس و در قرون اخیر تورک بوده است. حتی دولتهای بیشمار تورک و موغول حاکم بر ایران که اوروپائیان آنها را به طور کیفی و بی جهت دولتهای پرشیا و یا پرشین مینامیدند، هیچ کدام پرس و فارس نبودند.
برای جلوگیری از آشفتهگی مفهومی و سوء استفادهی ناسیونالیستهای افراطی ایرانی و فارس از کاربرد نادرست پرشین به جای فارس و ایرانی و ... ، که باعث میشود آنها تاریخ و میراث تاریخی و تمدنی ایرانیان غیر فارس و غیر پرس را صرفا به سبب پرشین نامیده شدن آنها غصب کنند، لازم است که در همهی زبانها برای نامیدن کشور صرفا از نام «ایران»، برای اتباع کشور از نام «ایرانی»، برای نامیدن فارسها از نام «فارس» و برای نامیدن منطقهی ملی فارسنشین از نام «فارسستان» استفاده کرد. نام «پرشین» هم باید صرفا در مورد «پرسهای باستان» به کار رود، نه فارسهای معاصر و یا کل ایرانیان امروزی.
بومی نبودن کوردها در اورمیه: این تثبیتها نشان میدهد که کوردها بومی اورمیه نبودند، بلکه اورمیه در معرض تهاجم و غارتگری و خونریزیهای آنها، به عنوان یک تهدید خارجی قرار داشت.
ترجمهی کلمه به کلمه:
صفحات ١٦٣-١٦٤: در واقع شما ممکن است تعجب کنید که من مسلمانان این ایالت [آزربایجان] را «پرشین» مینامم. زیرا به استثنای کوردها در غرب و جنوب آن، آنها همه از نژاد «تورک» هستند و به زبان «تورکی» صحبت میکنند. عدهی کمی در تورکمانچای، در مسیر تهران نام خاص «تورکمان» را حفظ کردهاند، هر چند اکنون ارتباطی با برادرانشان [تورکمنها]، دورتر در شرق، ندارند. بقیه، مانند کسانی در شمال ارس که قبلا توجه شما بدانها جلب شده، از همان نژاد آمیخته از ترکیب طوائف تورکی هستند که از روزگار توغرول [بیگ سلجوقی- قرن ١١ میلادی] تاکنون بر این منطقه تسلط پیدا کردهاند. فارسی به هیچ عنوان و از طرف هیچ کس صحبت نمیشود، مگر به عنوان یک زبان خارجی....
اما فارسها همیشه یک نژاد مطیع و تحت تسلط بوده و اکنون اتباع و دهقانانی با رتبهای کمتر شرافتمندانه از طوائف کوچرو هستند. بین هفتصد تا هشتصد هزار تن از اهالی ایران هنوز در چادرها زندهگی میکنند و در حالی که حتی یکی از آنها به زبان فارسی صحبت نمیکند، گل سرسبد ارتش ایران و منبع غرور اشرافیت و طبقهی نجبای او هستند. زبان این طوائف، تورکی، عربی، کوردی و لوری است و خود شاه [محمد شاه غازی قاجار] هم از یک طائفهی کوچروی تورک است.
اگر ما استعمال عنوان «پرشین» را برای نامیدن کسانی که فارسزبان هستند محدود کنیم، در این صورت باید حتی تابعیت ایرانی حاکمیت کشور را هم انکار نمائیم. حال آن که «پرشین» عنوانی است که وی [ایران] از آن آگاهی ندارد. ایرانیان نام «پرشین» را که ما به آنها و کشورشان میدهیم تصدیق نمیکنند. برای آنها فارس، و فارسستان که مشتق از آن است، صرفا به عنوان نام ایالتی که مرکز آن شیراز است شناخته میشود.
از ادوار قدیم و اکنون هم، «ایران» نام بومی کل پادشاهی است. همسایهگانشان، تورکها و عربها، آن را با تکبر واقعی یونانی، «عجمستان» و یا سرزمین باربارها [وحشیها] مینامند. ما هم اشتباه یونانیان باستان را [در کاربرد پرشیا - پرشین به جای ایران - ایرانی] ادامه دادهایم و احتمالا همچنان به دیدن آن به صورت موضوعی که - در مقایسه با بسیاری از نادرستیهایی که «یونان دروغگو» در تاریخ به ما گفته است - کمتر به تصحیح احتیاج دارد ادامه خواهیم داد. بنابراین در حالی که ما همچنان نام یک ایالت [فارسستان، پرشیا] را به کل قلمرو تعمیم میدهیم، من هیچ گونه اعتراضی برای کاربرد آن نام [پرشین] همچنین برای نامیدن کل ملت و یا حداقل همهی کسانی که دین ملی را به رسمیت میشناسند - به وجهی که مسلمانان آزربایجان را هم شامل شود - نمیبینم.
هرچند فارسی زبان مادری مسلمانان آزربایجان نیست، با اینهمه بسیاری به آن صحبت میکنند و برای عدهای، حتی در میان طبقات پائین شهرها، آشناست. چرا که زبان تجارت و دولت بوده، به همراه زبان عربی از توجه همهی کسانی که امتیاز دستیابی به مدارس را دارند، برخوردار است.
ص ٢٥٣: کوردهایی که آنها [آسوریان ساکن در آزربایجان] را احاطه کردهاند، غارتگرانی خیانتکار و خونآشام هستند که کاملا فراتر و خارج از کونترول دولت ایران میباشند.
صفحه ٢٦٤: همچنین، به نظر ما آشکار است هر وقت که دولت ایران به علل داخلی و یا خارجی مشوش [و تضعیف] میشود، اورمیه در معرض تهاجمات خصمانهی کوردهای یغماگر قرار میگیرد.
متن اصلی انگلیسی:
Pages 163-164: You may wonder, indeed, that I call the moslems of this province Persians; for, with the exception of the Kurds on the west and south, they are all of the Turkish race, and speak the Turkish tongue. A few at Turkman-chai, in the direction of Teheran, though they have now no connection with their brethren farther east, have retained the particular name of Turkman. The rest are of the same mixed descent, from all the Turkish tribes that have overrun this region since the days of Toghrul, as those to whom your attention has been already directed to the north of the Aras, and they speak the same dialect of Turkish. Persian is spoken by none, except as a foreign language. ….
But the Persians have always been a subject race, and now the citizen and the peasant hold a less honorable rank than the nomad/ between seven and eight hundred thousand of the inhabitants of Persia still live in tents, and while not one of them is of the Persian language, they furnish the flower of her army, and the pride of her nobility. Turkish, Arabic, Kurdish and Loorish are their native tongues. The Shah himself is of a Turkish nomadic tribe.
If we would confine the name of Persian to those who are of the Persian language, therefore we must deny even to to the sovereign of the country his title of citizenship. The title of Persian, however is one of which he is ignorant. The Persians do not acknowledge the name we give them and their country. Fars, or Farsistan from which it is derived, is known to them only as the province of which Shiraz is the capital. Iran is now and has been from the earliest ages, the indigenous name of the whole kingdom.
Their neighbors, the Turks and Arabs call it with genuine Grecian arrogance, the land of Ajem, or Barbarians. We have perpetuated the mistake of the ancient Grecians, and shall probably continue to regard it as needing correction less, than many of the errors which “lying Greece” has told us in history. While we preserve therefore in extending the name of a province over the whole realm, I see no objection to applying it also to the whole nation, or at least to all who profess the national religion, so as to include the moslems of Aderbaijan.
Though Persian is not the native language of the moslems of aderbaijan, however it is spoken by many. It is the language of trade and of government, and is familiar to some even of the lower orders in towns. It shares with the Arabic the attention of all who enjoy the priviledge of schools…..
Page 253: The kurds which surround them are treacherous and blood thirsty robbers, entirely beyond the control of the Persian government.
Page 264: To the hostile incursions of the predatory kurds,
too, it seems to us evident that oormiah must be exposed, whenever the
government of Persia is disturbed by either internal or foreign causes.
[1] Researches Of The Rev. E. Smit And Rev. H. G. Dwight In Armenia: Including A Journey Through Asia Minor, And Into Georgia And Persia, With A Visit To The Nestorian And Chaldean Christians Of Oormiah And Salmas. In Two Volumes- Vol. 2. By Eli Smith, Missionary of the American Board of Commissioners for Foreign Missions. Boston: Published by Crocker and Brewster, 47 Washington Street, New York, Jonathan Leavitt, 182 Broadway. 1833. Pages 163-164
لینکهای دانلود کتاب در فورمتهای رنگی و سیاه و سفید
the HathiTrust Digital Library
https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=nyp.33433081590147&view=1up&seq=7
Google Books
No comments:
Post a Comment