سطحیت، عامیانهگی، بیگانهگی با عقلانیت، بریدهگی از واقعیتها، شعارزدهگی،
...آفتهایی مهلک در اندیشه و مشی سیاسی آزربایجانگرایان
Tuesday, November 20, 2012
مئهران باهارلی
آقای
نادئر نادیر ن.پ.ت؛ با تشکر از نقدتان. لازم است چند نقطه یادآوری شود:
١- در بارهی شناخته شدن رسمی و حقوقیی وجود و هویت خلق تورک در ایران.
شناخته شدن رسمی و حقوقیی یک ملت در یک کشور، مسالهای جدا از مرزهای سیاسیی مستقل و پرچم و یا دولت ملیی وی است. این مسائل یکی نیستند و بنابراین میباید جداگانه مدیریت و متحقق شوند. چنانچه علی رغم ایجاد دولت منطقهایی کوردستان در عراق، باز هم کوردها بر گنجانده شدن رسمی هویت مستقل کورد در قانون اساسیی این کشور اصرار کردند و موفق به گنجاندن آن هم شدند. در تورکیه هم کوردها اکنون خواستار گنجاندن و شناخته شدن رسمیی هویت کورد در قانون اساسیی تورکیهاند، در حالیکه کوردهای این کشور در حال حاضر دارای پرچم و دولت و مرز ملیی شناختهی شدهی خود نیستند. چرا که اینها حقوق متفاوتیاند و هرکدام میباید جداگانه بدست آورده شوند. بدست آوردن هر یک نیز به معنیی عدم احتیاج به دیگری نیست. حتی اگر کوردها - مانند نمونهی عراق - دارای مرز و پرچم و دولت ملیی مستقل خود باشند، بنا به خواست و استراتژی آنها میبایست هویت مستقل کورد در قانون اساسیی این کشور هم و به لحاظ حقوقی – قانون اساسی به رسمیت شناخته شود.
زیر ا به رسمیت شناخته شدن قانونیی هویت و حقوق ملی یک ملت در قانون اساسی کشوری چندملتی، یکی از ضمانتهای همان مرز و پرچم و دولت ملی است که شما از آن صحبت میکنید. شناخته نشدن هویت خلق تورک در قانون اساسیی ایران – به همراه عوامل دیگر - بود که باعث گشت در سالهای جنگ جهانی اول دولت تورک اتحاد - بیرلیک به صدارت رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه پس از خروج اوردوی نجاتبخش عثمانلی، همچنین در سالهای جنگ جهانی دوم دولت حکومت ملیی آزربایجان پس از خروج ارتش اشغالگر شوروی، علی رغم داشتن مرز و پرچم و دولت منطقهای و امضاء کردن توافقاتی با دولت مرکزی، به سادهگی و در یک چشم به هم زدن سقوط کند. زیرا هویت ملیی خلق تورک در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته نشده بود و به لحاظ قوانین داخلی از پشتوانهی حقوقی و ضمانت قانونی برخوردار نبود.
میپرسید «رسمی شدن هویت و وجود ملت در زیر پرچم بیگانه چه معنائی میتواند داشته باشد؟». قبول رسمیی هویت و وجود یک ملت از طرف دولت مرکزی، معانیی متعددی دارد که فوقا به برخی از آنها اشاره کردم. اینها و دیگر معانیی آن را میتوان با مطالعهی خواستهای کوردها در ترکیه و عراق و سوریه بهتر متوجه شد.
اینکه فرمودهاید «خواست شناخته شدن رسمیی هویت و وجود خلق تورک در قانون اساسی از اساس غلط است»، خود فرمایشی از اساس غلط است. مخاطب هر حرکت ملی، در گام اول اوتوریتهی رسمی است که میباید آن ملت را به رسمیت بشناسد؛ و مجادلهی ملی در هر جای جهان نیز در عمل و مقدمتا با مطرح کردن و به پیش راندن همین خواست آغاز میشود. پس از قبول و یا رد این خواست از سوی همان اوتوریته است که مجادلهی ملی برای گام برداشتن در مسیرهای مقتضی، دلیل و مشروعیت و حقانیت بدست میآورد.
اینکه
فرمودهاید «این خواست ملت تورک آزربایجان نیست»، نادرست است. اساسا بدین سبب که ملت
ما «تورک» نام دارد و نه «ملت تورک آزربایجان». در ایران ملتی به اسم ملت
آزربایجان و یا ملت تورک آزربایجان وجود ندارد. این اصطلاحات بافندهگیهای
نیروهای استعماری و ماشههای مانقورت و گؤزماقان آنها است. خواستهای مطرح شده
مربوط به همهی خلق تورک ماست و نه صرفا بخشی از آن که در آزربایجان ساکن است.
تلاش برای تجزیهی ملت تورک ساکن در ایران به ملت آزربایجان و یا ملت تورک
آزربایجان و ملتکهای تورک غیر آزربایجان با ماسک آزربایجانپرستی و ... یک دسیسهی
پانایرانیستی - انگلیسی – روسی - داشناکی است. آزربایجانگرایان باید از این خیانت
ملی دست برداشته و به خوش خدمتی به پانایرانیسم پایان دهند.
اینکه فرمودهاید «خواست شناخته شدن رسمیی هویت و وجود خلق تورک در ایران ائتلاف با پانایرانیست و پانفارس است»، ادعایی کلا بیاساس و نامربوط، بلکه مهمل است. مطرح کردن خواست رسمیت زبان تورکی در ایران، حتی قبول شدن آن از سوی دولت ایران و یا تحمیل آن به دولت ایران، به معنیی ائتلاف و... با کسی نیست. ائتلاف بین نیروهای سیاسی یک چیز است، مطرح کردن خواستهای ملیی راهبردی چیزی دیگر. وانگاه مگر اکنون که پکک و دیگر گروههای کورد خواست شناخته شدن هویت کوردی را از دولت تورکیه مطالبه میکنند، میخواهند با دولت تورکیه و یا با پانتورکیستها ائتلاف کنند؟ و یا خواست تورکهای قبرس برای شناخته شدن رسمیی خود از طرف دولت روم قبرس، به معنی ائتلاف آنها با بخش روم و افراطیون پانهلنی است؟ این چه سفسطه و مغلطهی خنکی است که آزربایجانگرایان بدان متوسل میشوند؟
٢- رسمیت زبان تورکی توسط قانون اساسی در مقیاس سراسری
بر خلاف ادعای شما رسمیت زبان تورکی توسط قانون اساسی و در مقیاس سراسری که در مناسبات گوناگون از جمله مراسم بایبک هم به دفعات برزبان آورده شده، همیشه از خواستهای اساسیی ملت تورک (و نه ملت خیالی تورک آزربایجان) بوده و بعد از این هم خواهد بود. بر عکس، خواستهای حداکثری - ماکسیمالیستی مانند استقلال و .... که هیچ زمینه و آمادهگی و شرایط ذهنی و مادی لازم در میان تودهها و نخبهگان ملت تورک، جامعهی ایران و منطقه و کوچکترین احتمالی برای تحقق آنها در آیندهای نزدیک وجود ندارد و صرفا از طرف برخی از فعالین سیاسیی آزربایجانگرای خارجنشین و بریده از واقعیتها مطرح میشوند، چیزهایی هستند که روح ملت تورک از آنها خبری ندارد.
اینکه گمان کردهاید رسمیت زبان تورکی توسط قانون اساسی و در مقیاس سراسری، به معنیی تدریس اجباریی زبان تورکی در مناطق غیر تورکنشین مانند سیستان و بلوچستان و هرمزگان و احواز و .... و تحمیل آن به ملل غیر تورک ساکن در ایران است، ناشی از سطحینگری و سوء برداشت و ناآشنائی با معنی و مفهوم این خواست، و یا به طور ساده خود را به کوچهی علی چپ زدن است. رسمیت زبان تورکی در مقیاس سراسری و توسط قانون اساسی، ربطی به تدریس اجباریی آن در مناطقی که بکار نمیرود و تحمیل آن بر ملل غیر تورک ندارد، بلکه به معنیی ارتقاء موقعیت آن به موقعیتی برابر با زبان فارسی، پذیرش قانونی و حقوقیی زبان تورکی به عنوان یک زبان رسمیی دولت مرکزی، کاربرد آن در اسناد رسمیی دولت، مانند انتشار قانون اساسی، اسکناس، پاسپورتها، .....، در ایجاد ارتباط با اتباع خود در ادارات و در دادگاهها و ... در روابط دیپلوماتیک خارجی و سفارتخانهها ...، و ملزم و موظف بودن دولت به حفاظت و توسعهی آن از جمله با تاسیس فرهنگستانهای دولتی زبان و ادبیات و تاریخ و ... تورک در ایران است. مانند وضعیت زبان کوردی و دری که به ترتیب در عراق و افغانستان زبان دوم رسمی هستند. و یا مانند وضعیت خود زبان تورکی در دورهی تاریخ تورک ایران یعنی دورهی یک هزار سالهی حاکمیت تورک - موغول بر ایران که طی آن تورکی همواره یک زبان رسمی دوژور بود.
٣- ادارهی امور خود تورکان در همهی مناطقی که در آنها سکونت دارند
فرمودهاید که «این، یعنی ایجاد بیش از ده منطقهی جوغرافیائیی خودمختار تورک در ایران». این ادعای شما ناشی از سوء برداشت و سطحینگری و ناآشنائی با دموگرافیی ملت تورک ساکن در ایران است.
اولا در ایران سه - چهار منطقهی تورک که در آنها تورکها اکثریت اهالی را تشکیل میدهند وجود دارند (در شمال غرب - تورکایلی، در جنوب - قاشقاییورت، در شمال شرق - آفشاریورت و احیانا در مرکز – حوالی فریدن)
دوما شما نمیباید نگران وجود مناطق ملیی تورک متعدد در ایران باشید. این امر باید موجب نگرانیی دولت ایران و پانایرانیستها باشد نه تورکها. بگذارید آنها غصهی این «پیچیدهگیی امور» را بخورند. چرا شمای آزربایجانگرا با پانایرانیستها همدردی میکنید؟
سوما ادارهی امور خود تورکان ذکر شده در این بند، دارای مصادیق کوتاهمدت - میانمدت و درازمدت است. مصداق کوتاهمدت - میانمدت ادارهی امور خود، دولت منطقهای نیست، بلکه شهرداریها و شوراهای شهر و روستا و ... است. مانند تورکیه که اکنون این مرحله متحقق شده و شهرداریهای شهرهای کوردنشین در دست نیروهای سیاسیی کورد میباشد. اما دولت منطقهای، مصداق ادارهی امور خود در درازمدت است که در صورت وجود شرایط لازم میتواند در قالب خودمختار و فدرال (برای واحدهای افشاریورت و قاشقاییورت و منطقهی ملی تورک در شمال غرب کشورو یا تورکایلی، ....) متحقق شود.
اینکه فرمودهاید «خواست ادارهی امور خود تورکان در مناطقی که در آن سکونت دارند، خواستی جزئی و پیش پا افتاده است»، نیز ناشی از ناآگاهی با روند و مراحل بدست آوردن حقوق ملیی گروههای ملی در جهان معاصر و نقش بینادین ادارهی امور خود در این روند، همچنین ندانستن معنی ادارهی امور خود است. بر عکس ادعای شما، خواست ادارهی امور خود تورکان در مناطقی که در آنها ساکن اند، یکی از، بلکه اساسیترین خواست میانمدت ملت تورک ساکن در ایران است. حداکثرخواهی – ماکسیمالیسم، یکی از مشکلات فعالین سیاسی آزربایجانگرای خارجنشین بریده از واقعیتها است که باعث شده که آنها همه چیز را در مقایسه با استقلالی که معلوم نیست چگونه بدست خواهند آورد پیش پا افتاده گمان کنند. در حالیکه حتی از گشودن یک کودکستان به زبان تورکی در ایران نیز عاجزند.
٤- در بارهی عبارت (منطقهی ملی تورک در شمال غرب و یا آزربایجان اتنیک)؛ فرمودهاید که «مرزهای تاریخیی آزربایجان مشخص است و نام آن آزربایجان است». این دو فرمودهی شما هر دو نادرست است.
اولا «منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران» و یا تورکایلی که از تهران – اراک - سونقور - نهاوند .... شروع شده و به مرزهای جمهوریی تورکیه و رسپوبلیکای آزربایجان ختم میشود، عینیت و ربطی به آزربایجان تاریخی و جوغرافیایی و اداری و ... ندارد؛ و مرزهای آن هم منطبق با مرزهای تاریخی و جوغرافیایی و اداری و ... آزربایجان نیست. صرفا نیمی از منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران - تورکایلی در داخل آزربایجان جای میگیرد، و علاوه بر آن بخشهایی از آزربایجان هم خارج تورکایلی است. تورکایلی (نام منطقهی دموگرافیگ تورکنشین و وطن تورک) و آزربایجان (نام منطقه ی جوغرافیایی و واحد تقسیمات اداری – سیاسی کشوری)، دو مفهوم و دو سرزمین متفاوت هستند، بنابراین نمیتوانند به جای یک دیگر و مترادف و جایگزین هم بکار روند.
دوما مرزهای تاریخیی آزربایجان ثابت، حتی چندان مشخص و تثبیت شده نیست. هر چند اینجانب نوشتههائی به هدف مشخص کردن آن تالیف و نقشههائی در این باره برای اولین بار تهیه کردهام.
سوما مرزها و قلمروی دولت ملیی تورک در شمال غرب ایران و مناطق تورکنشین مجاور آن در غرب و مرکز در آینده، چه به صورت فدرال چه به صورت مستقل، هرگز بر اساس مرزهای آزربایجان تاریخی و جوغرافیایی و اداری و ... و یا هر چیز مشابه دیگری تعیین نخواهد شد. مرزها و قلمروی دولت ملیی تورک آینده، بر اساس حدود منطقهی ملیی تورک و یا دموگرافی و پراکندهگیی ملت تورک در شمال غرب ایران، یعنی بر اساس حدود وطن تورک تعیین خواهد گشت. وطن تورک که آزربایجانگرایان از آن هم درک درستی ندارند عبارت است از تمام مناطقی در شمال غرب ایران، هم در آزربایجان و هم در خارج آزربایجان، که تورکها در آنجا به صورت حداکثری و پیوسته ساکن هستند. این سرزمین تورکنشین است که قلمروی دولت ملیی تورک آینده خواهد بود. وطن شمردن آزربایجان و وطن نشمردن تورکایلی که دارای وسعتی دو برابر آزربایجان است، نمونهی بارز وطنفروشی جریان منحط و خیانتپیشهی آزربایجانگرایی است.
چهارما من در نوشتههای خود برای نامیدن منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران اصولا از اسم تورکیایلی و بعضا به همراه آن آزربایجان اتنیک استفاده میکنم. «تورکایلی» نام پیشنهادیی من برای نامیدن سرزمین تورکنشین در شمال غرب ایران است (اصطلاح «تورکائلی»، از طرف بابک جوانشیر و همفکران او و برای منطقهی متفاوتی بکار میرود و غیر از «تورکایلی» است). کاربرد «آزربایجان اتنیک» در بعضی نوشتهها نیز به منظور یادآوریی این مطلب است که عدهای مخصوصا در سالهای جنگ جهانی اول آزربایجان را که یک نام جوغرافی بوده و نامی اتنیک نیست، به معنیی اتنیک و با بسط معنی معادل کل منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران بکار بردهاند (این کاربرد و بسط مفهوم آزربایجان، امروزه مفید به فایده نیست، بلکه مضر است). بنابراین، شما به عوض من، میبایست تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان ایرانیست و آزربایجانگرایان استالینیست) مجتهدی، قرهجهلو، اصغرزاده، اوبالی، آزادگر، سلطانزاده و دیگران) را - که همهی منطقهی ملیی تورک در شمال غرب و نواحی تورکنشین مجاور آن در غرب و مرکز ایران را داخل در آزربایجان خودشان نمیدانند - مخاطب قرار میدادید.
٥- چیزهائی که در بارهی تاسیس «پارلمان ملیی تورک (تورکایلی) که در برگیرندهی همهی منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران بوده و دارای حق وتو باشد» گفتهاید نیز ناشی از ناآگاهی با تاریخ جنبش ملیی دموکراتیک خلق تورک در ایران و دیگر جنبشهای ملی در منطقه و جهان است.
اولا این مساله که دیگر ملتهای ساکن در ایران مانند فارس و کورد و بلوچ و عرب نیز خواستار چنین پارلمانهائی خواهند شد و یا نخواهند شد، مسالهی ما نیست، مسالهی آنهاست. شما و ما بهتر است با مسائل ملت خودمان درگیر باشیم.
ثانیا ایران کشوری چندملتی است و اگر همهی ملتهای ساکن در آن خواستار تاسیس پارلمان ملیی خود شوند، البته که امری طبیعی، معقول و به سبب تسریع و تسهیل تحقق مطالبات ما، مقبول و مطلوب است. اساسا هدف حرکت ملی تورک هم تحقق این شق است.
ثالثا، احتمال ایجاد چندین پارلمان منطقهای و تقسیم قدرت سیاسی بین ملل ساکن در ایران با فارسها، چرا شمای آزربایجانگرا را ترسانیده و وحشتزده میکند؟ همچو احتمالی باید خوف و اندیشهی ملت حاکم فارس که قدرت انحصاری را از دست خواهد داد باشد. نگرانی و ناراحتی پانایرانیستها از تحقق همچو حالتی طبیعی، اما نگرانی و ناراحتی آزربایجانگرایان از آن باعث تعجب و عبرت است (البته برای کسانی که واقف نیستند آزربایجانگرایی زاییده و زائدهی پانایرانیسم است).
چهارما اینکه فرمودهاید «تشکیل چنین پارلمانی استارت جنگ داخلی بین ملل ساکن در ایران است»؛ ادعائی پوچ و فالبینیای نادرست است. تجربه به کرات، از جمله در عراق، نشان داده که کاملا بر عکس ادعای شما، تشکیل پارلمانهای ملی جلوی جنگ داخلی را میگیرد و یا جنگ داخلی قبلا در جریان را متوقف میکند.
اینکه فرمودهاید «تشکیل پارلمان منطقهای دارای هزینهای بسیار بیشتر از هزینهی مبارزه برای استقلال است». این ادعا علاوه بر ناآشنائی با روند مبارزات ملی در منطقه، ناشی از نداشتن کوچکترین ارزیابی و درک درست از هزینههای استقلال در خاورمیانه، و یا ندانستن معنی جنگ استقلال، و یا معنی کلمهی «هزینه» را ندانستن است. اگر کوچکترین آشنائی با مجادلهی استقلال فلسطینیها و تورکهای قبرس و کوردهای منطقه و آلبانیهای کوسووا و ارمنیان قاراباغ و چچنها و اویقورهای تورکستان چین و ... داشتید، همچو ادعای آبسوردی نمیکردید. با این وصف، این ادعای شما را نمیتوان حتی برای دادن پاسخی موجز جدی گرفت. بگذریم از این مساله که آزربایجانگرایان -که حتی از بازکردن یک کودکستان تورک در ایران عاجز و ناتوانند- استقلالی را که مدام از آن سخن میگویند به جز در عالم رویا و خیال نمیتوانند متحقق کنند (آن هم در شرایط منطقهای و جهانی که اصل تمامیت ارضی کشورها تقدس پیدا کرده، و علاوه بر آن مخالف اصلی امر استقلال تورکها از ایران همان خود تورکها که ٩٩،٩٩ درصدشان فاقد شعور ملی بوده، آسیمیله شده و خود را ایرانی میدانند است).
٦- اینکه فرمودهاید «این خواستها میتواند بعد از استقلال مطرح شود و برای ملت تورک ساکن در آزربایجان خواستهی اساسی و اول و آخر استقلال است»، از بنیان نادرست است.
اولا مسالهی استقلال و یا فدرالیسم ملی و ... خواستهای درازمدتاند. در حالیکه این موارد خواستهای کوتاهمدت و میانمدتاند.
دوما بسیاری از مسائل و خواستهای ملیی خلق تورک اصلا ربطی به اهداف درازمدت استقلال و یا فدرالیسم ندارند و منوط بدانها هم نیستند. از آن جمله حقوق زبانی و فرهنگی و دینی و ... و البته حق ادارهی امور خود.
استقلال یکی از مصادیق حق تعیین سرنوشت خود و تنها یکی از دهها و صدها مسائل ملت تورک است. تقلیل دادن همهی حقوق و مسائل و مطالبات ملت تورک به حق تعیین سرنوشت خود و موقوف کردن همهی آنها به تحقق آن، به معنی تایید بر اسارت و بیحقوقی خلق تورک است. علاوه بر آنکه حق تعیین سرنوشت خود، به واقع یک حق نیست، بلکه یک امتیاز سیاسی است که – در صورت شامل ما شدن- معلوم نیست کی و چگونه محقق خواهد شد.
سوما صرفا آن گروههای ملی میتوانند خواستار استقلال از یک کشور شوند که قبلا در آن کشور دارای یک دولت منطقهای بوده باشند، مانند اقلیم کوردستان عراق، چچنها، اویقورهای چین، تورکهای قبرس، فلسلطینیها و ... اما تورکهای ایران دارای دولت منطقهای نیستند. بنابراین صحبت کردن آزربایجانگرایان از استقلال و .... بی معنی و پوچ و مضحک است. برای تشکیل آن دولت منطقهای هم تنها راهکار همان است که من نوشتهام.
اگر این ادعای تماما غیر معقول شما درست میبود (تعطیل کردن همهی مطالبات ملی و موکول کردنشان به بعد از استقلال آزربایجان جنوبی)، اکنون در عراق و تورکیه و ... میباید احزاب و تشکیلات و شخصیتهای کورد دست از همهگونه فعالیت سیاسی و فرهنگی و ادبی و اجتماعی برمیداشتند و مانند شما «اول و آخر استقلال است» میگفتند. اما نمیگویند. زیرا آنها، بر عکس آزربایجانگرایان استالینیست و التقاطی، در عالم رویا زندهگی نکرده و خود را با خواب و خیال و شعارهای بیپایه و بیپشتوانه دلخوش نمیکنند. مسالهی آنها خلقشان و بدست آوردن حقوق ملیی خلقشان در عرصههای گوناگون است. این مبارزهای بسیار طولانی و پرپیچ و خم و پیچیده است که به بسترسازیها و ایجاد شرایط عینی و ذهنیی لازم، از جمله آگاه نمودن و بسیج تودهها و نخبهگان تورک و غیر تورک و جهتدهی به افکار عمومی و ایجاد روندها و گفتمانهای سیاسیی مطلوب و تبلیغات و بدست آوردن حامیان داخلی و خارجی و ... نیاز دارد. چیزهائی که با اول و آخر استقلال گفتن چند فعال سیاسیی آزربایجانگرای خارجنشین و بریده از واقعیتها، که هیچ کس آنها را جدی نمیگیرد هرگز به دست نمیآیند و نخواهند آمد؛ بلکه با نقشهی راههائی که در زیر درج میشود بدست میآیند. اینها هستند نقطهی آغاز هر چیز و حتی زمینهساز فدرالیسم و استقلالی که شما از آن سخن میگوئید:
مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران در عرصهی حقوق ملی تورک (فارغ
از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
کوتاهمدت
١- شناخته شدن رسمی و حقوقیی وجود، نام، هویت و حقوق «ملت تورک» ساکن در ایران، با ذکر و تضمین آنها در قانون اساسی
٢-رسمیت «زبان تورکی» توسط قانون اساسی در مقیاس سراسری و دولت ایران؛ کاربرد زبان تورکی در اسناد دولتی (انتشار متن قانون اساسی، چاپ اسکناس، شناسنامه، گذرنامه، کارنامه، دیپلوم؛ گواهینامهی رانندهگی، عقد ازدواج، طلاق، فوت، ...)، در مناسبات شفاهی و مکتوب دولت با مردم (دادگاهها، ادارات، ...)، و با دولتهای خارجی و سازمانهای منطقهای و بین المللی، و در اسناد دیپلوماتیک (قراردادها، عهدنامهها، ...)
٣- ایجاد «رسانههای جمعیی دیداری و شنیداریی سراسریی تورک» و «مطبوعات سراسریی تورک» دولتی و خصوصی
٤-ایجاد «نظام تحصیلی تورکزبان»، دولتی و خصوصی در همهی مقاطع (مهد کودک تا دانشگاه و بعد از آن)، با مفردات و زبان آموزشی تورکی «اجباری» در سراسر مناطق (شهرها، روستاها و محلات) تورکنشین ایران، و با مفردات و زبان آموزشی تورکی «داوطلبانه» در مناطق غیر تورکنشین
٥-تاسیس
«بنیاد واحد تاریخ، فرهنگ و زبان تورک» و هر موسسه و نهاد دیگری که زبان فارسی از
آن برخوردار است برای زبان تورکی از طرف دولت، در مقیاس کشوری و نه بر اساس منطقه،
لهجه و نه با نامهایی غیر از «تورک»
میانمدت
٦-ادارهی امور خود تورکها (در مقیاس محله، ده، بخش، شهر، شهرستان، استان) در هر جای ایران که در آن سکونت اکثریتی دارند؛ و در راس آنها منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران (اقلیم تورکایلی)؛ و در کانتونهای تورک در جنوب و در مرکز و در شمال شرق ایران
٧- گردهم آوردن همهی منطقهی تورکنشین به هم پیوسته در شمال غرب و نواحی تورک نشین مجاور آن در غرب و مرکز ایران تقسیم شده بین ١٤ استان (شامل تمام شهرها و روستاهای تورکنشین آنها) در یک واحد اداری یکپارچه در تقسیمات کشوری، ترجیحا با نام ایالت و یا اقلیم «تورکایلی»
٨-تاسیس
«پارلمان اقلیم-ایالت تورکایلی» که همهی منطقهی تورکنشین به هم پیوسته در
شمال غرب ایران تقسیم شده بین ١٤ استان (شامل شهرها و روستا و دیگر مراکز جمعیتی
تورکنشین آنها) را پوشش دهد، و دارای «حق وتو»ی قوانین و مصوبات مجلس مرکز باشد.
ایراندا یاشاماقدا اولان تورک خالقینین بؤلگه، لهجه، مذهب و سیاسی اهییلیمدهن
آسیلی اولماقسیزین، ایران دولتیندهن طلب ائتدییی قیسا و اورتا وعدهلی ایستهکلهر
قیسا وعدهلی ایستهکلهر
١-«تورک ملتی» آدی، کیملییی و حاقلارینین حقوقی و رسمی اولاراق آنایاسادا تانینماسی و قارانتی آلتینا آلینماسی
٢-تورکجهنین ایران دولتی طرفیندهن آنایاساجا اؤلکه چاپیندا رسمی دیل اعلان ائدیلمهسی، رسمی دولت بهلگهلهرینده قوللانیلماسی (آنایاسانین یاییملانماسیندا، ایسکیناس، پاسپورت؛ دیپلوم، اوخول کارنهسی؛ کیملیک، دوغوم، سوروجو، ائولهنمه، بوشانما، اؤلوم بهلگهلهری و بهنزهرلهرینده)، دولتین خالقلا سؤزلو و یازیلی ایلهتیشیم قورماسیندا (محکمهلهرده، دولت ادارهلهرینده، ...)، دیپلوماتیک ایلیشگی و بهلگهلهرده (یابانجی دولتلهر، اولوسلارآراسی و بؤلگهسهل تشکیلاتلارلا ایلهتیشیمده، آنلاشمالار و سؤزلهشمهلهرده، ...)
٣-بوتون اؤلکهنی قاپسایاجاق گؤرسهل و ائشیتسهل تورک مئدیا، اؤزهل و دولته باغلی تورک قزئتهلهر ایله تورک باسینین یارادیلماسی
٤-تورکلهرله مسکون بوتون بؤلگهلهرده (محله، کهند، شهههر، ایلچه - شهرستان و ایل - استان دوزئیینده)، دولته باغلی و اؤزهل، آنااوخولدان اونیوئرسیته و سونراسینا قهدهر، مفردات و ائییتیم دیلینین تورکجه اولدوغو زورونلو تورک ائییتیم سیستئمینین اولوشدورولماسی، ایرانین تورکلهرله مسکون اولمایان باشقا بؤلگهلهرینده ده عینی تورک ائییتیم سیستئمینین گؤنوللو وئرسییونونون اولوشدورولماسی
٥-«تورک
دیلی، کولتورو و تاریخی قورومو»نون لهجه و بؤلگهلهره سینیرلی و آسیلی اولمادان،
و تورکدهن باشقا هر هانسی ائتنیک - ملی آدلاندیرما ایشلهدیلمهدهن
یارادیلماسی، دولت طرفیندهن فارسجانی قوروما و گهلیشدیرمه آماجلی
اولوشدورولان بوتون قوروملارین بهنزهرینین تورکجه ایچین ده اولوشدورولماسی
اورتا وعدهلی ایستهکلهر
٦-تورکلهرین ایرانین باشاباشیندا چوخونلوغو اولوشدوراراق یاشادیقلاری محله، کهند، شهههر، ایلچه و ایللهرده (باشدا ایرانین قوزئیباتیسیندا تورکلهرله مسکون ائتنیک بؤلگه و یا تورکایلینده، و ده ایرانین گونئیینده، مرکزینده و قوزئیدوغوسونداکی تورک کانتونلاریندا) اؤزلهرینی یؤنهتمهلهری و کهندی یئرهل یؤنهتیملهرینه صاحب اولمالاری
٧-اداری تقسیمات - بؤلگوده اوندؤرت -١٤ اوستان آراسیندا بؤلوشدورولموش اولان تورکایلینین (ایرانین قوزئیباتیسیندا تورکلهرله مسکون بیتیشیک ائتنیک بؤلگهنین) شهههر، کهند و باشقا یئرلهشیم مرکزلهرینین ترجیحا «تورکایلی ایالتی» آدی آلتیندا بیرلهشدیریلهرهک تهک بیر اداری –سیاسی بیریمین اولوشدورولماسی
٨-یئتگی
آلانی ایرانین قوزئیباتیسیندا تورکلهرله بیتیشیک بیچیمده مسکون اولان بوتون
شهههر، کهند و یئرلهشیم مرکزلهرینی (اداری تقسیمات - بؤلگوده اوندؤرت اوستان
آراسیندا بؤلوشدورولموش اولان تورکایلینی) قاپسایان «تورکایلی پارلامئنتی»نین
اولوشدورولماسی. تورکایلی پارلامئنتی ایرانین مرکزی پارلامئنتینین چیخاردیغی
یاسا و قبول ائتدییی قرارنامه وس.نی وئتو ائتمه حاققینا صاحب اولمالیدیر.
İRAN’DA YAŞAMAKTA OLAN TÜRK HALKININ BÖLGE, LEHÇE,
MEZHEP VE SİYASİ EĞİLİMDEN ASILI OLMAKSIZIN,
İRAN DEVLETİ’NDEN TALEP ETTİĞİ KISA VE ORTAVADELİ İSTEKLER
Kısavadeli istekler
1-“Türk Milleti” ismi, kimliği ve haklarının hukuki ve resmi olarak, anayasada tanınması ve garanti altına alınması
2-Türkçe’nin İran devleti tarafından anayasaca ülke çapında resmi dil ilan edilmesi, resmi devlet belgelerinde kullanılması (Anayasanın yayımlanmasında; banknot, nufüs cüzdanı, pasaport, ehliyet, diploma, karne; evlilik, boşanma, ölüm belgeleri ve benzerlerinde); devletin halkla sözlü ve yazılı iletişim kurmasında (mahkemelerde, devlet dairelerinde ….); diplomatik ilişki ve belgelerde (yabancı devletler, uluslararası ve bölgesel teşkilatlarla iletişimde; anlaşmalar ve sözleşmelerde …)
3-Bütün ülkeyi kapsayacak görsel ve işitsel Türk medyası, özel ve devlet Türk gazeteleri ile Türk basının yaratılması
4-Türklerle meskun bütün bölgelerde (mahalle, köy, şehir, ilçe ve il düzeylerinde), devlete bağlı ve özel, ana okuldan üniversite ve sonrasına kadar, mufredat ve eğitim dilinin Türkçe olduğu “Zorunlu” Türk Eğitim Sistemi’nin oluşturulması; İran’ın Türklerle meskun olmayan başka bölgelerinde de aynı Türk Eğitim Sistemi’nin “Gönüllü” versiyonunun oluşturulması
5-Türk Dili, Kültürü ve Tarihi Kurumu’nun, lehçe ve bölgelere sınırlı
ve asılı olmadan ve Türk’ten başka her hangi etnik-milli isimlendirme kullanılmadan yaratılması; devlet tarafından Farsça’yı koruma
ve geliştirme amaçlı oluşturulan bütün kurumların benzerinin Türkçe için de
oluşturulması
Ortavadeli istekler
6-Türklerin İran’ın başabaşında çoğunluğu oluşturarak yaşadıkları mahalle, köy, şehir, ilçe ve illerde, (başta İran’ın kuzeybatısında Türklerle meskun etnik bölge veya Türkili’nde; ve de İran’ın güneyinde, merkezinde ve kuzeydoğusundaki Türk Kantonları’nda) kendilerini yönetmeleri ve kendi yerel yönetimlerine sahip olmaları
7- İdari taksimatta ondört -14 ostan veya il arasında bölüştürülmüş olan Türkili’nin (İran’ın kuzeybatısında Türklerle meskun bitişik etnik bölge’nin) şehir, köy ve diğer yerleşim merkezlerinin tercihen “Türkili Eyaleti” adı altında birleştirilerek tek bir idari siyasi birimin oluşturulması
8-Yetki alanı İran’ın kuzeybatısında bitişik biçimde Türklerle meskun
olan bütün şehir, köy ve yerleşim merkezlerini (idari taksimatta ondört ostan
veya il arasında bölüştürülmüş olan Türkili - Etnik Azerbaycan’ı kapsayan
Türkili Parlamentosu’nun oluşturulması. Türkili Parlamentosu, İran’ın merkezi
Parlamentosu’nun çıkardığı yasa ve kabul ettiği kararname vs.yi veto etme
hakkına sahip olmalıdır.
برای مطالعهی بیشتر:
راهکار
احقاق حقوق ملی تورک در ايران با توجه به اولگوی تاريخی موجود در ايران و
خاورميانه
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_15.html
یک
سناریوی پوْستخامنهای و تورکان ساکن در ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_4.html
مباحثهی
فدراليست-استقلالطلب، مسالهی استقلال مناطق ملی و تحولات ساختارشکنانه در صورت
نبود شعور ملیی تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_6.html
مطالبات
بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post.html
سطحیت،
عامیانهگی، بیگانهگی با عقلانیت، بریدهگی از واقعیتها، شعارزدهگی، ...آفتهایی
مهلک در اندیشه و مشی سیاسی آزربایجانگرایان
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_3.html
---------------------------------------------------------------------------------
نقدی بر نوشته جناب مهران بهارلی (خواستهای اساسی کوتاه - میان مدت جنبش ملی دمکراتیک ترک در ایران)
by Nader Nadir Npt on Tuesday, November 20, 2012 at 7:16am ·
آنچه که در این نوشته چهار بندی حائز اهمیت است اساسی خواندن خواسته های جزئی و پیش پا افتاده ملت ترک آزربایجان می باشد !اساس خواسته های اکثر فعالین ملی و احزاب سیاسی استقلال آزربایجان است که در این نوشته هیچ اشاره ای به آن نشده !بند اول این نوشته
١- شناخته شدن رسمی و حقوقی وجود، هویت و حقوق ملت ترک ساکن در ایران و تضمین آنها در قانون اساسی . باید دید یک ملت با چه چیزی شناخته می شود و آیا این شناخت در چهار چوب مرزهای ایران و زیر پرچم ایران امکان پذیر است ؟؟ بدیهی است که ملتی بدون داشت مرزهای سیاسی مستقل و پرچم" یک ملت بدون دولت است یعنی همان چیزی که اکنون نیز هست !! و رسمی شدن هویت و وجود یک ملت در زیر پرچم بیگانه چه معنایی می تواند داشته باشد !؟چنین خواسته ای از اساس غلط است زیرا که نه خواسته های واقعی ملت ترک آزربایجان را دربر می گیرد و نه چنین ائلافی با پان ایرانیست و پان فارس ممکن .
٢-رسمیت زبان ترکی توسط قانون اساسی و در مقیاس سراسری و دولت مرکزی در ایران . رسمیت زبان ترکی در سرار ایران بعنوان مثال در سیستان و بلوچستان و یا در هرمزگان و یا احواز از خواسته های ملت ترک آزربایجان نبوده ونیست و نخواهد بود رسمی شدن زبان ترکی در سراسر ایران یعنی تدریس اجباری این زبان در مناطق غیر ترک چیزی جز دشمن تراشی ,اتلاف انرژی , و پرداخت هزینه مضاعف برای هیچ و پوچ برای ملت ما نخواهد داشت !
جناب مهران بهارلی ادامه می دهد :
٣- اداره امور خود ترکان در همه مناطقی که در آنها سکونت دارند و در راس آنها در منطقه ملی ترک در شمال غرب کشور و یا آزربایجان . جمله ی اول این بند (اداره خود ترکان در همه ی مناطقی که در آنها سکونت دارند) یعنی ایجاد بیش از ده منطقه ی جغرافیایی خود مختار ترک در ایران !!در هیچ کجای جهان چنین چیزی وجود ندارد که در کشوری به این تعداد منطقه ی خود مختار آن هم تحت لواء یک ملت بوده باشد !! و جمله ی دوم آن (در راس آنها در نمطقه ی ملی ترک در شمال غرب و یا آزربایجان) اول انیکه باید به جناب بهارلی خاطر نشان کرد که مرزهای تاریخی آزربایجان مشخص است ونام آن آزربایجان است نه شمال غرب ایران و نه چیز دیگر !! و دوم این که چنین خواسته ای باز هم خواسته ی جزئی و پیشِ پا افتاده ملت ترک است نه خواست اساسی !!!!
٤-تاسیس پارلمان ملی ترک (آزربایجان) که همه مناطق ترک نشین در شمال غرب ایران
را پوشش دهد و دارای حق وتوی قوانین و مصوبات مجلس مرکز باشد . فرض محال که چنین
پارلمانی تشیکل شد آیا ملل دیگر مانند ملت فارس کرد بلوچ عرب نیز خواستار تاسیس
چنین پارلمانهایی نخواهند شد ؟
تشکیل
چنین پارلمانی استارت جنگ داخلی بین ملل ساکن در ایران است و هزینه ای بسیار بیشتر
از هزینه مبارزه برای استقلال را برای ملت ترک خواهد داشت. چنان که در کامنت هایم
در پست شما ذکر کردم این خواسته ها می تواند بعد از استقلال آزربایجان و برای
اقلیت ساکن در خارج از آزربایجان منطقی بنظر برسد ولی برای ملت ترک ساکن در
آزربایجان خواسته ی اساسی و اول و آخر استقلال است
No comments:
Post a Comment