یک سناریوی پوْستخامنهای و تورکان ساکن در ایران
مئهران باهارلی
چرخش استراتژیک روسیه به سمت تورکیه - آزربایجان و جهان تورکیک، و دوری ظاهری وی از افراطیگریهای مسلمانستیزانهی ماکرون، صرفا به سبب وجود جمعیت تورکیک و مسلمان در روسیه نیست. تورکیکها و مسلمانان همیشه در روسیه وجود داشتهاند. دلیل نزدیکی فعلی روسیه به تورکیه و به تبع آن به جهان تورکیک، برآیند عوامل متعدد و گوناگون دیگری نیز است.
ظهور ترامپ و تمایل آمریکا برای عقبنشینی از بسیاری نقاط منطقهی ما؛ صفگیریها و تقسیم منطقه و جهان مانند دورههای پس از جنگهای جهانی اول و دوم و ترسیم نقشهی جدید ژئواستراتژیک جهانی؛ قدرتیابی و تبدیل شدن مجدد تورکیه به یک بازیگر اصلی منطقهای پس از میانپردهای یک صد ساله؛ تهدیدهای مشترک و یکسانی که روسیه و تورکیه با آن مواجهند از جمله تلاش غرب برای محاصره کردن این دو در مرزهایشان با دولتهای متخاصم و جنگهای نیابتی و در مورد روسیه گسترش بجای ناتو و انقلابات مترقی و مردمی مخملی - رنگی در قفقاز و بالکان و اوروپای شرقی؛ در مورد تورکیه دولتکهای کورد در سوریه و عراق، روم قبرس، یونان، ارمنی، نئوناپلئونیسم فرانسه، ... ؛ موقعیت آوراسیایی روسیه و تورکیه؛ قرار گرفتنشان در مسیر جادهی ابریشم قرون وسطی و خطوط انرژی گازی و نفتی معاصر؛ همپوشانی منافع ملی هر دو دولت در جلوگیری از ورود آمریکا و فرانسه به قفقاز (البته به دلایل متفاوت برای هر کدام)؛ و ... است که این دو را تشویق و مجبور به جای گرفتن در یک جبهه میکند.
علاوه بر آن روسیه دیگر تورکیه را بر خلاف گذشته، تهدیدی حیاتی برای خود تلقی نمیکند. تا سالهای جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانلی در مقابله با تلاش روسیه برای تجزیهی او، به تحریک گروههای تورکیک داخل قلمروی روسیهی تزاری برای استقلال و یا الحاق به خود میپرداخت (در آن دوره هنوز ایجاد یک ملت تورک فراگیر از همهی گروههای تورکیک، احتمالی کاملا ممکن بود). اما اکنون با استقلال جمهوریهای تورکیک آسیای میانه و پیشرفت نسبی روند ملت شوندهگی مستقل گروههای تورکیک داخل فدراسیون روسیه (با تاسیس حکومتهای محلی تورکیک بر روی کاغذ خودمختار در داخل فدراسیون روسیه) و بُعد جوغرافیایی آنها و احترام تورکیه به اصل تمامیت ارضی کشورها و ...، تورکیه فعلا نیت و برنامه و منفعتی در تحریک گروههای تورکیک داخل در فدراسیون روسیه ندارد (پ.س.: پس از تهاجم روسیه به اوکرایین، این وضعیت کاملا معکوس شده و منفعت درازمدت تورکیه در تحریک گروههای تورکیک داخل در فدراسیون روسیه برای کسب استقلالشان است. مئهران باهارلی). عضویت تورکیه در ناتو نیز، بر خلاف سالهای جنگ سرد، تهدیدی برای روسیه نیست. زیرا عملکرد آن بیشتر جلوگیری از عملیات و دخالتهای نابجای ناتو در منطقه و جهان از درون است، تا تسهیل و تقویت آنها.
و
اما وضعیت ایران شباهتی به روسیه ندارد. دولت ایران کاملا بر این واقعیت واقف است
که با غضب حاکمیت تورک (قاجار) بر سر کار آمده و «هویت ملی ایرانی» مودرن محصول یک
مهندسی ملی استعماری غربی و تعریف شده بر اساس تورکستیزی و ضرورت فارسسازی
تورکان ساکن در ایران است، بنابراین «دولت ایران» و مفهوم «ملت ایران» هر دو دارای
ماهیت ضد تورک هستند. در مورد روسیه همچو چیزهایی وجود ندارد. به همین سبب است که
دولت ایران، بر خلاف روسیه، هرگز به بلوغ و عقلانیت سیاسی در ارتباط و تعامل با
تورکان داخل مرزهای خود و جهان تورکیک نخواهد رسید. زیرا برای همچو چیزی، میبایست
مقدمتا هویت و حقوق ملی تورک در ایران و منطقه را قبول کند. و این به معنای آن است
که خود و فلسفهی وجودی خود را نفی نماید؛ امری که هرگز متحقق نخواهد شد.
اکنون در ساختار جمهوری اسلامی ایران بویژه سپاه پاسداران - علی اکبر ولایتی سردمدار سیاستهای تورکستیزانه در منطقه بر علیه تورکیه و جمهوری آزربایجان است. و اگر گاهی اوقات چیزهایی شبهمعقول، آن هم صرفا لفظا و نه عملا – مانند لزوم احترام ارمنستان به تمامیت ارضی جمهوری آزربایجان - از دولت ایران شنیده میشود، محصول حضور خامنهای و امثال او، یعنی دولتمردان تورکتبار آسیمیله شده اما نه صراحتا ضد تورک در ساختار حکومتی، سنتی به یادگار مانده از قرن گذشته و دوران پهلوی است.
در آن دوره به منظور فریفتن تورکها که عددا و شعورا و عملا هنوز مهم بودند، و نشان دادن به آنها که گویا تورکها هم در حاکمیت ایران اشتراک دارند، این چنین دولتمردان تورکتبار آسیمیله شده به وفور در سطوح بالای مقامات دولتی و لشکری ایران بکار گرفته میشد. اما اکنون با پیشرفت فوق العادهی امر فارسسازی تورکها و نزدیک شدن آنها به استحالهی کامل در فارسها، حاکمیت دیگر ترسی از واکنش محتمل تورکهای باقیمانده به عدم تمثیلشان در دولت ایران ندارد. بنابراین در ردههای بالای مقامات دولتی و لشکری ایران، تقریبا هیچ تورکی وجود ندارد.
با فوت خامنهای، حاکمیت ایران تماما به دست فارسها و فارسگرایان افراطی خواهد افتاد و نه تنها بهبودی در مناسبات دولت ایران یکدست فارس و فارسگرا با جهان تورکیک مشاهده نخواهد شد، بلکه ما شاهد طرفداری علنی و اتحاد استراتژیک ایران با ارمنستان و یونان و سوریه و برخی دولتهای عربی تورکهراس و کوردهای منطقه و تاجیکستان و ...، بر علیه تورکیه و آزربایجان و تورکهای قبرس و افغانستان و عراق و دولتهای تورکیک آسیای میانه و ... خواهیم بود. سرکوب فرهنگی و زبانی و سیاسی تورکهای ساکن در ایران نیز، تحت رهبریت امثال غلامعلی حداد عادل و دیگر رهبران فارس فاناتیک ضد تورک جمهوری اسلامی، گستردهتر و شدیدتر و تسریع خواهد شد. به تبع آن، واگرایی تورکهای ساکن در ایران از دولت ایران و گسست از ایرانیت شدت خواهد گرفت.
نسل جدید و آتی تورک در ایران باید از ایلوزیون - خیال واهی و دیلوزیون - توهم بلوغ و عقلانی شدن دولت ایران، اومیدوار بودن به تغییر ذهنیت نخبهگان و جامعهی فارس، و یا حمایت دولتهای غربی و مراکز جهانی از حقوق تورکان ساکن در ایران و ... دست بردارد. زیرا هیچکدام از اینها هرگز متحقق نخواهند شد. دولت ایران هیچ حق ملی شامل حق تحصیل به زبان تورکی و رسمیت زبان تورکی را نخواهد پذیرفت؛ جامعه و نخبهگان فارس از حقوق ملی تورکهای ساکن در ایران دفاع نخواهند کرد.
غرب نیز از روشنفکرانی مانند چامسکی گرفته تا عفو بین الملل - همان طور که امروز علنا از ارمنستان اشغالگر و نسلکش بر علیه آزربایجان اشغال شده و قربانی دفاع میکنند - در آینده هم از حاکمیت فارسها و فارسسازی تورکها حمایت؛ و هر حرکت و مجادلهی عملی برای احقاق حقوق ملی تورکان ساکن در ایران را به اسم پانتورکیسم و نئوعثمانیگری تورکیه و گرگهای خاکستری و دیکتاتوری علییف و سلطانیسم اردوغان و ... محکوم و سرکوب خواهد کرد. چنانچه در دورهی مشروطیت با شیطانسازی از قاجارها، به حاکمیت تورک بر ایران خاتمه داد.
تورکان ساکن در ایران باید خود را برای کارزار سرنوشتساز و نهایی دورهی پوستخامنهای آماده کنند؛ با واقعگرایی و جدیت و درک اینکه مطلقا تنها و بدون حامی خارجی هستند، و با تبدیل شدن به یک مرکز قدرت موثر، بر حل مشکل خود و احقاق حقوق ملی خویش، علی رغم مخالفت یکپارچهی دولت ایران و جامعهی فارس و غرب و ...، متمرکز شوند. ملت تورک ساکن در ایران باید خود و حقوق ملی خود را بر جامعهی فارس، دولت ایران و غرب و جهانیان تحمیل کند:
ظفر دائما قیلیجین سیرتیندا، سونگونون اوجوندادیر.
باید تمام تورکان اوغوز غربی ساکن در ایران را به عنوان یک ملت واحد تورک قوام داد و بدین ترتیب علاوه بر حفظ و جذب همهی زیرگروههای جوغرافیایی و لهجهای و منطقهای و طائفهای و مذهبی و ... تورکتبار و تورکزبان به بدنهی ملت تورک خود و تقویت آن، عرصهی مبارزه با فاشیسم فارسی را به سراسر ایران گستراند.
از سوی دیگر – در زمانی که جمهوری آزربایجان، هر چند بسیار دیر، به دفاع از مناطق اشغالی خود در قاراباغ و حوالی آن و حتی مناطق سابقا تورکنشین زنگهزور و ایروان و .... داخل در خاک ارمنستان؛ و دولت تورکیه به دفاع از «وطن آبی» خود پرداختهاند- ما هم میباید هر سانتیمتر از سرزمینهای تورکنشین در شمال غرب ایران، مخصوصا قسمتهایی که در خارج منطقهی آزربایجان (در جبال و عراق عجم سابق) قرار دارند را به عنوان بخشی جدائیناپذیر از وطن تورک «تورکایلی» تقدیم، تبلیغ و مدافعه کنیم.
در این رابطه مبارزه با مانقورتیسم آزربایجانی به عنوان یک ایدئولوژی ضد تورک و ستون پنجم دشمنان تورک از مرکزیت و محوریت برخوردار است. میباید جریانات آزربایجانگرا را که «ملت تورک» ساکن در ایران (اوغوزهای غربی) را به چند گروه ملی که یکی از آنها «ملت آزربایجان» (گویا ملت ایشان) و «بقیه» (گروههایی تورک که ملت ایشان نیستند)؛ و «وطن تورک» را به دو منطقهی «آزربایجان» (گویا وطن ایشان) و «مناطق تورکنشین غیر آزربایجانی» (که وطن ایشان نیست) تجزیه و تکه پارچه میکنند، به عنوان خائنین به ملت تورک و وطنفروشان و دنبالکهای پانایرانیسم، ماشهها و مزدوران استعمارگران غربی و پارسیها و دیگر تورکستیزان افشاء، تشهیر و محکوم کرد.
همانگونه که در تورکیه تجزیهی یک «ملت تورک» به دو «ملت آناتولیایی» و «ملت غیر آناتولیایی»، و تجزیهی یک «وطن تورک» به دو «وطن آناتولی» و «وطن غیر آناتولی»، خیانت به ملت تورک و وطنفروشی است، تجزیهی «ملت تورک» واحد ساکن در ایران به «ملت آزربایجان» و «تورکهای غیر آزربایجانی» و تجزیهی «وطن یکپارچهی تورک» (تورکایلی) به «وطن آزربایجان» و «مناطق غیر وطن مسکن دیگر تورکها» هم خیانت آشکار به ملت تورک و وطنفروشی ناب است.
برای مطالعهی بیشتر:
راهکار
احقاق حقوق ملی تورک در ايران با توجه به اولگوی تاريخی موجود در ايران و
خاورميانه
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_15.html
یک
سناریوی پوْستخامنهای و تورکان ساکن در ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_4.html
مباحثهی
فدراليست-استقلالطلب، مسالهی استقلال مناطق ملی و تحولات ساختارشکنانه در صورت
نبود شعور ملیی تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_6.html
مطالبات
بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post.html
سطحیت،
عامیانهگی، بیگانهگی با عقلانیت، بریدهگی از واقعیتها، شعارزدهگی، ...آفتهایی
مهلک در اندیشه و مشی سیاسی آزربایجانگرایان
No comments:
Post a Comment