Friday, June 5, 2020

سید لقمان اورموی: آلِ عثمان نورِ چشمِ عالمند، و مدح سلطان سلیم دوم


سید لقمان اورموی: آلِ عثمان نورِ چشمِ عالمند، و مدح سلطان سلیم دوم

مئهران باهارلی

سلطان سلیم دوم (١٥٢٤-١٥٧٤) ملقب به ساری (زرد، بلوند)، فرزند سلطان سلیمان قانونی (محتشم) و هاسئکی[1] خرّم سلطان (نام اصلی: آناستازییا؟، آلئکساندرییا لیسووسکا؟)، یازدهمین سلطان عثمانلی و نودمین خلیفه‌ی مسلمین بود. در دوره‌ی حاکمیت سلطان سلیم دوم، قلمروی امپراتوری عثمانلی اوروپای جنوب شرقی و مرکزی را گذشت و به حدود اوروپای غربی رسید.

در این مدحیه، سید لقمان آشیرلی اورموی پس از ستایش خاندان عثمانلی و قره العین و فرزندان دلبند عالمیان نامیدنشان، به مدح سلطان سلیم دوم می‌پردازد و می‌گوید او یازدهمین مروارید و یا سلطان از رشته‌ی آل عثمان است. با اینهمه قدرت و ارج سلطان یازدهم سلطان سلیم دوم، صد برابر قدرت و ارج سلطان دهم سلطان سلیمان قانونی است.


شهزاده سلیم دوم در سال ١٥٤٥ در قونیا، با نوربانو سلطان (نام اصلی سئسئلییا وئنییئر بافو؟، راشئل؟، کالئ کاتئنوئو؟) ازدواج کرد. (سلطان مراد سوم حاصل این ازدواج است). وی پس از کسب حمایت پدرش سلطان سلیمان قانونی (محتشم)، در جنگی بر علیه برادر خویش شهزاده بایزید در قونیا به تاریخ ٢٩ ماییس ١٥٥٩ به پیروزی رسید. شهزاده بایزید مغلوب به شرق آناتولی فرار کرد و مدتی بعد به دولت قزلباشیه پناهنده شد. (پس از مکاتبات و اصرارهای مکرر سلطان سلیمان قانونی، در سال ١٥٦١ شاه تهماسب در یک عهدشکنی و در مقابل دریافت مبلغ متنابهی از سلطان عثمانلی، شهزاده بایزید و چهار فرزند خردسال او که به وی پناهنده شده بودند را در قزوین به فرستده‌گان سلطان سلیمان قانونی تسلیم کرد. آن‌ها نیز همه را با خفه کرده، نعششان را به سلطان سلیمان قانونی فرستادند[2]). بعد از فوت پدر، شهزاده سلیم دوم به عنوان تنها پسر او در سال ١٥٦٦ بر تخت سلطنت نشست و تا پایان عمر در سال ١٥٧٤ سلطنت کرد.

سید لقمان آشیرلی اورموی در این شعر، ماجرای جنگ شهزاده سلیم دوم و برادرش شهزاده بایزید در قونیا را به قصه‌ی یوسف در قرآن تشبیه کرده می‌گوید یوسف به سبب در «چاه» انداخته شدن توسط برادرانش عزت کسب کرد. اما سلطان سلیم دوم، برادر و دشمنانش را مغلوب ساخت و به «جاه» رسید.

در پایان سید لقمان آشیرلی اورموی، سخنان نیک خود در ثنا و ستایش سلطان سلیم دوم را فیض و عطیه‌ی مولانا جلال الدین رومی مدفون در قونیا به خویشتن می‌داند.

پایان

مثنوی

آلِ عثمان نورِ چشمِ عالم‌اند
نسلِ فرّخ، اصلِ پاکِ آدم‌اند
حقّ از ایشان برگزیده این زمان
شهْ سلیمْ خانِ دُوُم اندر جهان
ذاتش از شاهانِ عثمانی حَسَبْ
یازده عقدیست کامل در نَسَبْ
قدرت و قدرش ولی از جمله شه
یک به صد افزون است از ده، یازده
دولتش بین کز جلوسش پیش‌تر
شد به قونْیه دشمنش زیر و زبر
حَبَّذا کین قصه‌یِ شاهِ سلیم
حالِ یوسف دان به قرآنِ کریم
لیک یوسف شد عزیز از بند و چاه
شد به چاه اخوان و خصمش، خود به جاه
گشت فیض از روحِ مولانا جلال
در ثنایِ شاهم این زیبا مقال
تا جهان بادا شهانش بنده باد!
فَرْقِ اعدایش به خاک افکنده باد!

سؤزلوک

حبّذا: چه نیکو است این؛ چه خوش است؛ چه خوب است؛ نیکا؛ خوشا؛ زهی؛ آفرین
حَسَب: خویشاوندی پدر، گوهر هر مرد و بزرگی وی از روی نسب و مال و دین و کرم و شرف بالفعل
عقد: در اینجا گردن‌بند و حمیل و رشته‌ی مروارید.
فرق: سر؛ کلّه
فيض: بخشش و عطا
قبیله: در اینجا زمره و گروه
ما لا یعدّ و لا یحصّی: آنچه غير قابل شمارش، نامحدود است
مقال: گفتار

برای مطالعه‌ی بیش‌تر:

اورمولو سید لقمان آشیرلی‌نین اوغوزلار و عوثمانلی‌لار تاریخی حاققی‌ندا یازدیغی تورک‌جه منثور «هنرنامه» کیتابی مینیاتورلاری

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/httpswww.html

سید لقمان اورموی: در مدح سلطان محمد فاتح و ستایش فتح استانبول

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_69.html

سید لقمان اورموی: آلِ عثمان نورِ چشمِ عالمند، و مدح سلطان سلیم دوم

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/06/blog-post.html




[1] بو آدین کؤکه‌نی خاصه‌گی‌، و آنلامی عوثمانلی سارایی‌ندا قاراواش‌لار آراسی‌ندان سئچیله‌ن سولطان‌ین گؤزده‌سی‌دیر. بوتون آنلام‌لاری:
1.Osmanlı döneminde, bir görevde uzun süre kalmış olanlara verilen san
2.Osmanlı sarayı’nda karavaşlar arasından seçilen padişah gözdesi
3.Bostancı Ocağı’nın küçük rütbeli subayları
[2] مئهران باهارلی. رجاءنامه‌ی تورکی شاه تهماسب اول صفوی

No comments:

Post a Comment