Friday, July 31, 2020

اعلام مواضع در باره‌ی اصطلاح تورکان ایران، تورک‌ستیزی فرانسه، محور ترانس‌آتلانتیک، مناسبات با اسرائیل، و تعامل با انتقاد تخریبی-ترور شخصیت

اعلام مواضع در باره‌ی اصطلاح تورکان ایران، تورک‌ستیزی فرانسه، محور ترانس‌آتلانتیک، مناسبات با اسرائیل، و تعامل با انتقاد تخریبی-ترور شخصیت 

مئهران باهارلی

 

این نوشته مرکب از کامنت‌هایی است در پاسخ به یک نوشته‌ی فیس بوکی علی‌رضا نظمی افشار[1].

«در باره‌ی اصل مطلب، یعنی تلفن آن شخص در باره‌ی سرکوب من و .... چیزی نمی‌گویم. چرا که اعمال این قبیل افراد را، مانند خودشان لایق اتلاف انرژی و وقت برای پاسخ دادن نمی‌دانم.

در باره‌ی مطالب دیگر:

١-تورکان ایران - ایران تورک‌له‌ری، یک نام قومی (مانند تورکان آزربایجان - آزه‌ربایجان تورک‌له‌ری، ...) است. اگر منظور اشاره به تورک‌هایی که در ایران هستند و بودند و ... است، می‌باید در زبان فارسی اصطلاح «تورکان ایرانی» و در تورکی «ایران‌لی تورک‌له‌ر» (و «تورکان آزربایجانی» - «آزه‌ربایجان‌لی تورک‌له‌ر»، «تورکان همدانی» - «همدان‌لی تورک‌له‌ر»، ....) را بکار برد که به معنی تورک منسوب به ایران به هر معنی (تابعیت، سکونت، زنده‌گی، تاریخ، ...) بوده، اما معنی یک قوم جداگانه نمی‌دهد. بنابراین من هرگونه کاربرد «تورکان ایران»، به جای «تورکان ایرانی»، ایضا «تورکان آزربایجان» به جای «تورکان آزربایجانی»، و ... چه در مقالات و چه در نام کونگره‌ی تورکان ایران و دیگر تشکیلات را نادرست می‌دانم.

٢-بنده فرانسه را مهم‌ترین دشمن دنیای تورک می‌دانم. در دو قرن گذشته همه‌ی دولت‌های استعماری مسیحی اوروپایی و در راس آن‌ها بریتانیا، روسیه، فرانسه، و در قرن بیستم چین، .... دشمن جهان تورکیک بودند. روسیه در اشغال بخش اعظم جهان تورکیک (و آلتائیک و مونقولیک و اورال – فین - اوقوریک) که اکنون هم تحت اشغال فدراسیون روسیه است، از سیبری تا قفقاز شمالی و بخش‌های شمالی آسیای میانه و شمال موغولستان و مناطق غازان و وولگا و شبه جزیره‌ی کریمه و ...؛ بریتانیا در سیاست عمومی ساقط کردن امپراتوری موغولان در هندوستان و قاجارها در ایران؛ چین در اشغال تورکستان شرقی و موغولستان داخلی و ... نقش درجه اول را بازی کرده‌اند.

اما مشخصا نقش میسیون‌های دیپلوماتیک، ارتش و میسیونرهای مسیحی فرانسه در دشمنی با تورکان غرب، یعنی تورکان ساکن در ایران، قفقاز و عثمانلی، در قرن نوزده و سال‌های جنگ اول جهانی به ویژه در ایجاد هویت استعماری قومی آزری، مدیریت و سازماندهی و آموزش و مسلح کردن جیلوها و متعاقب آن قتل عام ١٣٠٠٠٠-١٤٠٠٠٠ تن از تورکان در شمال غرب ایران (غرب آزربایجان، اورمیه و سلماس و ...) توسط آن‌ها، مسلح کردن و سازماندهی کومیته‌چی‌های تروریستی و خراب‌کار ارمنی در جنوب آناتولی به سال‌های جنگ استقلال این کشور و ... بارزتر بوده است.

پس از آن نیز فرانسه مرکز سیاسی تورک‌ستیزی در اوروپا بر علیه جمهوری آزربایجان، تورکیه و تورک‌های قبرس، اشغال قره‌باغ، همچنین در دشمنی با تورک‌های ساکن در ایران از طریق تبدیل فرانسه به پایگاه داشناکسوتیون و سپس آسالا و دیگر گروه‌های تروریستی ارمنی، حمایت از حزب دموکرات کوردستان و پ‌ک‌ک و دیگر گروه‌های تروریستی و مسلح توسعه‌طلب کوردی، جرم شناختن انکار افسانه‌ی نسل‌کشی ارامنه توسط پارلمان فرانسه، حمایت از توسعه‌طلبی کوردی در عراق و الحاق کرکوک تورک به اقلیم کوردستان، حمایت از تروریست‌های کوردی پ‌ک‌ک-ی‌پ‌گ در اشغال سرزمین‌های تورک و عرب شمال و شرق و مرکز سوریه توسط آن‌ها و مخالفت با خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، دسیسه‌چينی به همراه یونان و اسرائیل و روم‌های قبرس برای محاصره‌ی دریایی تورکیه در مدیترانه و دست‌اندازی به آن منابع دریایی و زیر آبی منطقه که حق تورکیه و تورک‌های قبرس است، جلوگیری مصرانه و دائمی از مذاکرات عضویت تورکیه در اتحادیه‌ی اوروپا، و دسیسه برای اخراج تورکیه از ناتو و [پ.س. به رسمیت شناختن استقلال آرتساخ توسط سنای فرانسه]، ... است. در حالی که در اغلب این موارد انگلستان مواضع ضد تورک دو قرنه‌ی خود را مدت‌هاست که ترک کرده، و در این اواخر عموما سیاستی هم‌سو با تورکان غرب و یا اقلا غیر خصمانه دارد.

٣-من جهان تورکیک را - همانگونه که از دوران آتیلای هون و سپس امپراتوری موغول و مخصوصا عثمانلی و ... همواره آن چنان بود - یک پدیده‌ی آوراسیایی و فوق قاره‌ای می‌دانم که بر اساس بعضی مولفه‌ها مانند پای‌بندی به مودرنیته و سکولاریسم و برابری زنان و مردان و .... دارای فرهنگ مشترک – انسجام داخلی است. علاوه بر این زمینه و خصلت تاریخی که آن را به غرب فلسفی پیوند می‌دهد، به دو دلیل دیگر معتقدم که در شرایط فعلی ضرورت دارد جهان تورکیک (حتی جهان‌های آلتائیک، مونقولیک و اورال - فین - اوقوریک) در محور ترانس‌آتلانتیک، به جای محورهای خاورمیانه و ایران – روسیه - چین جای بگیرد. یکی به عنوان تضمینی برای دور نشدن از ارزش‌های دموکراسی لیبرالی و حقوق بشر و ... در سیاست داخلی، دیگری جلوگیری از تبدیل غرب به یک جبهه‌ی واحد ضد تورک از طریق نفوذ و ایجاد واگرایی در آن و خنثی کردن جناح ضد تورک غربی از داخل. معنی این بیان از جمله آن است که سیاست استراتژیک تورکیه و جمهوری آزربایجان و دیگر جمهوری‌های تورکیک در نزدیکی به - عضویت - ادامه‌ی عضویت در اتحادیه‌ی اوروپا و پارلمان اوروپا و ناتو و .... بجا، و گفتمان‌ اسلام‌گرایان و اولوسال‌چی‌ها و آوراسیاچی‌ها .... که مخالف این‌ها هستند هم‌سو با مواضع ایران – روسیه - چین که دو سوم جهان تورکیک را تحت اشغال خود دارند است.

٤-ادعای شما مبنی بر اینکه من در مورد اسرائیل و برنامه‌ی آن نسبت به دنیای تورک نظر مثبتی دارم صحیح نیست. اساسا مطالب بنده در مورد برنامه‌های اسرائیل نسبت به دنیای تورکیک نیست، در باره‌ی ضرورت دوری از افتادن به دام بنیادگرایان اسلامی، پان‌ایرانیست‌ها، افراطیون ارمنی و  یونانی و روم و ...  برای راندن تورکان به دشمنی با دولت اسرائیل و جامعه‌ی یهودی - موسوی و و یهودی‌ستیزی – آنتی‌سمیتیزم؛ و برعکس در ضرورت نزدیکی جهان تورکیک به دولت اسرائیل و جامعه‌ی یهودی - موسوی است. مانند همان کاری که جمهوری آزربایجان و دیگر دولت‌های تورکیک انجام می‌دهند و در راستای منافع ملی خودشان است. جهان تورکیک مساله‌ای ماهوی – ارضی - ملی با دولت قانونی اسرائیل و جامعه‌ی یهودی - موسوی ندارد (برخلاف مشکلات جهان تورکیک با ارمنستان، با روم‌های قبرس - یونان، با توسعه‌طلبان و تروریست‌های کورد، با پان‌ایرانیست‌ها - ایران، روسیه، چين و .... که همه خصلت ماهوی – ارضی - ملی دارند). مخالفت با اخلال‌گری‌های حقوق بشری و توسعه‌طلبی - اشغال‌گری دولت اسرائیل تحت حاکمیت نتانیاهو و توسعه‌طلبی بنیادگرایان موسوی در خارج قلم‌روی ١٩٦٧ و ....  را هم دولت‌های تورکیک باید از طرق دیپلوماتیک بیان و مدیریت کنند. مخالفت منطقی و معقول و دیپلوماتیک آنجلا مارکل صدراعظم آلمان با سیاست‌های ترامپ چیزی است، مخالفت جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریکا در بستر غرب‌ستیزی و آمریکا را ریشه‌ی مشکلات ایران نشان دادن چیزی دیگر .

٥-در مورد کم‌حوصله‌گی بنده، - با اغماض از این مطلب که شخصی کردن مسائل و مخصوصا جهد برای روان‌کاوی بنده جایی در انتقاد سازنده ندارد و رفتاری غیر مدنی و تخریبی است - بر عکس من در حد غیر قابل تصوری پرحوصله هستم. همین واقعیت که الان دو دهه است علی رغم تمام تخریبات و ترورهای شخصیتی آزربایجان‌گرایان استالینیست و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و تورک‌های چپ ایرانی، در مسائل گوناگون ملت تورک ساکن در ایران، حتی بعضا در یک موضوع خاص ده‌ها مقاله‌ی تحقیقی موشکافانه نوشته‌ام برای اثبات این مدعا کافی است. تبلیغات عصبی و کم‌حوصله بودن من و ... بخشی از سیاه‌نمائی آزربایجان‌گرایان استالینیست و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و تورک‌های چپ ایرانی بی بضاعت بر علیه من و ترور شخصیت است که به مصداق کافر همه را ز کیش خود پندارد، قیاس از خود می‌کنند و ظاهرا بر عده‌ای موثر واقع شده است.

٦-در مورد لحن تند و پرخاش‌جویانه در باره‌ی شما، همچو چیزی صحت ندارد و به هیچ وجه اتفاق نیافتاده است. من هرگز بر علیه شما و کلا هیچ فرد دیگری که مراعات قواعد دیالوگ مدنی و انتقاد سازنده را می‌کند، لحن تند بکار نمی‌برم. اساسا بدین سبب که فردی به شدت خون‌سرد و مبادی آداب هستم. اما بر این واقعیت هم واقف هستم که اغلب افکار و نوشته‌های من، حاوی اندیشه‌ها و ایده‌ها و دیدگاه‌های بکر و بی سابقه و تابوشکنی‌هایی است که بسیاری را در مواجهه‌ی نخست متعجب (و آزربایجان‌گرایان استالینیست و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و تورک‌های چپ ایرانی را وحشت‌زده و هراسان، خشمگین و پریشان‌حال) می‌کند. ظاهرا اینگونه افراد عقاید بنده که بنیان‌های اعتقادی آن‌ها را فرو می‌ریزد و بهت‌زده‌گی و وحشت‌زده‌گی‌شان پس از مواجهه با آن‌ها را به صورت پرخاش به خودشان درک می‌کنند. در حالیکه این درکشان یک واکنش نامناسب و ناسازگار خود آن‌ها نسبت به جهان خارج و وضعیت روحی خودشان است؛ و نه تندی و پرخاش بنده به ایشان که اصلا وجود ندارد.

٧-و اما در تعامل با کسانی که به انتقاد تخریبی و بدتر از آن ترور شخصیت بنده می‌پردازند و نیز حامیان علنی و ضمنی ترور شخصیت مساله فرق می‌کند. من در این‌گونه موارد، باز هم در کمال خون‌سردی و با خوش‌حالی تمام و آرامش مطلق و بدون اتلاف وقت و صرف انرژی - که این افراد را لایق آن هم نمی‌دانم - پروتوکول‌های جهانی پذیرفته شده برای مقابله و مواجهه با این‌گونه انتقادهای تخریبی و ترورهای شخصیتی را اعمال می‌کنم. این پروتوکول‌ها - که اساسا برای جلوگیری از ایجاد تنش و اعصاب خوردکنی، و ایجاد فضاهایی مدنی و محترمانه برای هم‌زیستی و بیان آزادانه‌ی افکار و انتقاد سازنده و ... طراحی شده‌اند - تروریست‌های شخصیتی و منتقدین تخریبی را افرادی پیسیکوپات دارای ناهنجاری‌های روانی - اجتماعی که حقوق دیگران را به رسمیت نمی‌شناسند و حتی بر آن‌ها واقف نیستند، متمایل به خشونت و مستعد به انجام اعمال جنایت‌کارانه و دارای ضریب هوشی پائین می‌دانند و در تعامل با آن‌ها، اجتناب از ادامه‌ی دیالوگ و درگیر شدن، اعلام صریح خطوط قرمز و اصول قطعی که ایشان باید بعد از آن در محیط مربوطه رعایت کنند، و در صورت عدم رعایتشان تجرید کردن فوری و بیرون راندن سریع و قاطعشان از محیطی که در آن به ترور می‌پردازند، ... را توصیه می‌کنند[2].»


[2]  برای اطلاعات بیشتر در این زمینه:

SÖZÜMÜZ COMMENTING RULES AND GUIDELINES سؤزوموزده یوروم یازما ایلکه و قورال‌لاری

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/sozumuz-commenting-rules-and-guidelines.html

یاناشقا- اسکله، آیلاق-بندرYanaşqa-İskele, Aylaq-Liman


یاناشقا- اسکله، آیلاق-بندر

یاناشقا: اسکله. یاناشماق (یاخین‌لاشماق) فئعلینده‌ن: یاناش+قا (بؤلگه: بؤل+گه؛ دؤنگه: دؤن+گه، توتقا: توت+قا، ... کیمی)
آیلاق: بندر (قازاق‌جادان). آیماق (گزمه‌ک، دولاشماق، دؤنمه‌ک، ..) فئعلینده‌ن: آی+لاق (باتلاق: بات+لاق کیمی). 

-الاق، -ه‌له‌ک، فئعل‌ده‌ن یئر آدی یاپان سون‌اک‌دیر:

بیته‌لگه: زمین حاصل‌خیز
قوْنالقا: موتل (تورکمه‌ن‌جه)
اینه‌لگه: فرودگاه
گؤره‌لگه: موزه
سره‌لگه: ویترین
سۇنالقا: فوآر
دئنه‌لگه: آزمایش‌گاه، لابراتوار
ائره‌لگه: ترمینال
اوْخالقا: قرائت‌خانه
دۇرالقا: پارکینگ          
اوْزالقا: پیست مسابقه (اسب‌سواری، ماشین‌رانی، دو، ....)                             
سۆره‌لگه: جاده
کؤچه‌لگه: کوچ‌گاه      
سێنالقا: فای (زلزله)
تۇتالقا: گوشی تلفون، ....
تۇتقا: دستگیره‌ی در

-ارقا، -ه‌رگه، سون‌اکی، -القا، -ه‌لگه سون‌اکی‌نین واریانتی‌دیر: 
دوشه‌لگه: سایت      

Aylaq: Liman
Yanaşqa: İskele
İnelge: Hava alanı
Érelge: Terminal
Duralqa: Parking
Dénelge: Labratuar
Düşerge: Sayt
Düşelge: Sayt, Menzil
Qonalqa: Motel
Köçelge: Göç yeri
Görelge: Müze
Sunalqa: Fuar
Serelge: Vitrin
Oxalqa: Kıraathane
Ozalqa: Yarış pisti
Sınalqa: Fay hattı
Bitelge: Münbit toprak
Sürelge: Cadde
Tutalqa: Âhize
Tutqa: Kapı kolu


Wednesday, July 29, 2020

پرویز ناتل خانلری: من تورکی را عزیز می‌دارم. آنان که به زبان تورکی تاخته‌اند، به وطن من می‌تازند.


پرویز ناتل خانلری:

من تورکی را عزیز می‌دارم. 
آنان که به زبان تورکی تاخته‌اند، به وطن من می‌تازند. 
هر جا که فرهنگ تورکی هست، وطن من است.


«از آن روز که مقاله‌ی دفاع از زبان تورکی را نوشته‌ام به من ایرادها کرده‌اند. یکی گفت درشتی کرده و به این و آن تاخته‌ای. دیگری گفت تعصب ورزیده به عمد نقص و عیب تورکی را ندیده گرفته‌ای.

درشتی را انکار نمی‌کنم. اما با درشتان درشت باید بود و آنجا که پای دفاع از عزیزی در میان است نرمی به کار نباید برد. من تورکی را عزیز می‌دارم و به خود می‌بالم که این زبان من و کسان من است. زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده‌اند. زبانی که فضولی بدان غزل سروده است و در دورترین نقطه‌ی آسیا قرن‌ها پیش از این مطربان چینی غزلش را به گوش جهان‌گردان اندولوس خوانده‌اند.

نزد من وطن آن نیست که شما می‌پندارید. این چهار خط فرضی که دور ایران کشیده‌اند وطن مرا محدود نمی‌کند. هر جا که فرهنگ تورکی هست وطن من است. زیرا در آنجاست که روح من و ذوق من آشنا می‌یابد. و به گمان من وطن آنجاست که آشنائی‌هائی هست. نمی‌گویم که فرهنگ همان زبان است. اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است. و جزء بزرگی است!

پس آنان که به زبان تورکی تاخته‌اند، به وطن من می‌تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که می‌بینم دست غرض دشمنان در این کار است....

ما تورکی‌زبانیم  و هنوز به زبان پدران بزرگ‌وار خود سخن می‌گوئیم. بیگانه‌گان چه حق دارند که به زبان تورکی یعنی زبان ما بد بگویند؟»



تذکر: نوشته‌ی فوق طنز است. اصل سخنان وی در باره‌ی زبان فارسی است.

پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲۱۳۶۹) ادیب، زبان‌شناس، نویسنده و شاعر، سیاست‌مدار، وزیر و سناتور معاصر فارس، رئیس و مدیر بنیاد فرهنگ ایران، فرهنگستان ادب و هنر، سازمان پیکار با بیسوادی و ... بود. قطعه‌ی فوق را از کتاب «زبان‌شناسی و زبان فارسی» او، صفحات ١٧٥ و ١٨٩، گرفتم و در آن صرفا کلمات «فارسی» و «سعدی» را به ترتیب به «تورکی» و «فضولی» مبدل کردم. تا متن طنز جدید فوق حاصل شود.

ایرانیانی که سخنان فوق در باره‌ی زبان تورکی را سفیهانه و ابلهانه، بی معنی، عجیب و غریب، ناشی از تعصب و قومیت‌گرایی و نژادپرستانه و محکوم و ... می‌یابند، اصل گفته‌های ناتل خانلری، این ادیب و دولت‌مرد فارس در باره‌ی زبان فارسی را هم می‌بایست سفیهانه و ابلهانه، بی معنی، عجیب و غریب، ناشی از تعصب و قومیت‌گرایی و نژادپرستانه و محکوم و ... بیابند. و آنانکه اصل سخنان ناتل خانلری در باره‌ی زبان فارسی را معقول و موجه و وطن‌پرستانه و ادیبانه و مفید و قابل دفاع می‌شمارند، لاجرم حکم به عاقلانه و موجه، وطن‌پرستانه و ادیبانه و مفید و قابل دفاع بودن سخنان فوق در باره‌ی زبان تورکی هم داده‌اند. ... 


مازنی فارس‌شده: ناتل خانلری، دارای ملیت مازنی-تبری و مانند اکثریت مطلق فارس‌ها، از غیر فارس‌های فارس‌زبان شده است. نام خانه‌واده‌گی او خانلری، اسمی تورکی و به سبب مقام پدر بزرگ وی در دولت قاجاری است. (مئهران باهارلی)

Sunday, July 26, 2020

فارس‌ها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چه‌‌طور فارس‌زبان شدند؟

فارس‌ها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چه‌‌طور فارس‌زبان شدند؟

مئهران باهارلی


١-از دوره‌ی مشروطیت بدین سو در ایران هزاران مقاله و کتاب و رساله و برنامه‌ی رادیویی و تلویزیونی و ... در باره‌ی تورک نه‌بودن تورک‌ها، فارس و آزری بودن قسمتی از تورک‌ها که ساکن در منطقه‌ی آزربایجان از تورک‌ایلی هستند، و تغییر داده شدن زبانشان به تورکی به زور توسط موغول‌ها، .... منتشر شده و الان هم می‌شود. حال آن که مهم‌ترین تغییر هویت قومی و زبان حادث شده در تاریخ هزار و پانصد سال اخیر در ایران، نه در مورد تورک‌ها، بلکه در مورد فارس‌زبان‌ها رخ داده است: فارس‌ها و یا کسانی که امروز در ایران به فارسی به عنوان زبان مادری و یا اولیه‌ی خود صحبت می‌کنند، به جز درصد کمی، همه اعراب، تورک‌ها، موغول‌ها و ایرانیک‌های غیر فارس هستند که در طول زمان زبانشان به زبان دری – و در دو قرن اخیر به لهجه‌ای از آن که «فارسی فتح‌علی‌شاهی» نامیده می‌شود - تغییر یافته است.

در طول تاریخ تا دوره‌ی مشروطیت در همه‌ی منابع و کتب و نشریات و ... مربوط به مردمان ساکن در ایران صحبت از «تورک و تاجیک» می‌رفت[1]. مراد از «تاجیک» در این اصطلاح مردمانی بودند که به دری، زبانی وارداتی از افغانستان امروزی به ایران، تکلم می‌کردند و در اوائل قرن بیستم حداکثر ١٠-٥ درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند. امروز در ایران نام قومی «تاجیک» ناپدید و مجموع کسانی که یکی از لهجه‌های طیف تاجیکی - دری - فارسی را به عنوان زبان مادری و اولیه‌ی خود به‌کار می‌برند حدود ٢٥٪-٣٥٪ جمعیت کل کشور شده است.

در ایران بحث اصلی نه‌باید این باشد که تورک‌ها از کجا پیدا شدند، زبان مردم آزربایجان در اول آذری بود، منشاء زبان تورکی، تورکستان و آسیای میانه است، و .... . بلکه بحث اصلی می‌باید این باشد که آن تاجیک‌ها به چه علت ناپدید شدند و کجا رفتند، ٣٠ درصد جمعیت ایران که الآن به یکی از لهجه‌های طیف تاجیکی - دری - فارسی صحبت می‌کند چرا و چه‌گونه پیدا شد، و نیز این که دری زبانی ایجاد شده در افغانستان و جنوب آسیای میانه پس از فتح آن سرزمین‌ها توسط اعراب، از اختلاط زبان عربی و بعضی از زبان‌های ایرانیک، منشاء آن کشور افغانستان کنونی، و دری مانند همه‌ی دیگر زبان‌های ایرانیک، یک زبان «وارداتی» به این سرزمین است.

٢- قسمت قابل توجهی از فارس‌های امروزی در ایران، اصلا دسته‌جات عرب و تورک‌ و موغول‌ و ایرانیک‌های غیر فارس‌ (رازی‌ها، مازنی‌ها، گیلک‌ها، تات‌ها، لورها، کوردها و ...) هستند که پس از پذیرفتن و کاربرد تاجیکی - دری به عنوان یک زبان ادبی، در روندی کمابیش طبیعی تغییر زبان داده و متکلم به آن شده‌اند[2]. عینا مانند مردمی در پاکستان که امروز اوردو زبان مادری و اولیه‌ی آن‌ها است. در حالی که در گذشته قوم و تباری به اسم اوردو وجود خارجی نه‌داشت. تنها پس از زبان رسمی و دولتی شدن است که اوردو به تدریج به زبان مادری و اولیه‌ی قسمت‌هایی افزاینده از مردم در پاکستان تبدیل شده است.

بخش بزرگ‌تری از فارس‌زبان‌ها نیز گروه‌های زبانی و قومی غیر فارس هستند که از دوره‌ی مشروطیت بدین سو در اثر سیاست‌های استعمار داخلی، فارس‌سازی دولتی و تحمیل زبان فارسی به عنوان تنها زبان رسمی، دولتی، تحصیلی، اداری، رسانه‌ای و ... بر مردمان ایران، یعنی در نتیجه‌ی یک روند آسیمیلاسیون غیر طبیعی و استعمار داخلی، تغییر زبان داده و می‌دهند و شروع به صحبت به تاجیکی - دری - فارسی می‌کنند. (اقلا یک سوم مردم فارس‌زبان امروزی تورک‌ها و موغول‌های تغییر زبان داده شده به فارسی هستند، مخصوصا آن‌هایی که نام‌های فامیلی تورکی و موغولی دارند: افشار، بیات، خلج، قلیچ خانی، سالور، آغاجری، یاسایی، تیموری، قراگؤزلو، قرائی، ...).

به عبارت دیگر در ایران چیزی به اسم «فارس اصیل» وجود نه‌دارد. مردم فارس‌زبان امروزی به لحاظ تبار اولیه گروه‌های عرب، تورکیک-موغولیک و ایرانیک غیر دری – غیر تاجیک هستند که زبانشان به فارسی تغییر یافته است. یعنی فی‌الواقع «فارس‌نما» هستند.

٣-نه‌بود توده‌ی بومی متکلم به زبان فارسی در طول تاریخ در ایران، منتج به ظهور چند فنومن و یا پدیده‌ی اجتماعی شده است:

الف- ناموجود بودن فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالی‌بافی و دولت‌مداری و ... فارس. چرا که - بر عکس فولکلور و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالی‌بافی و دولت‌مداری و ... تورک -  در ایران یک توده‌ی فارس که آفریننده‌ی این مقولات باشد وجود نه‌داشته است. این نیز عامل اصلی در مجبور شدن مردم و نخبه‌گان فارس و دولت ایران و حامیان صلیبی و غربیشان به دزدیدن فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالی‌بافی و دولت‌مداری و ... تورک، تقدیم تمام این‌ مظاهر و میراث تمدنی تورک به عنوان ایرانی-پرشین-فارسی، و ظهور سنت و سیاست فارسی فرهنگ‌دزدی و میراث‌دزدی به منظور ایجاد سابقه و تاریخ برای خودشان شده است.

ب- عدم اعتقاد بسیاری از فارس‌زبان‌ها به وجود قوم و یا ملت فارس. این نیز قابل درک و طبیعی است. زیرا تورک‌ها هم در طول تاریخ در ایران حضور داشته و هم خود را تورک می‌شناختند و تورک می‌نامیدند و این توده‌ و قوم تورک بود که در دوره‌ی مودرنیته تبدیل به ملت تورک شد. اما در ایران در طول تاریخ نه توده و یا قوم فارس وجود ‌داشت و نه بعدا فارس‌زبان شده‌ها خود را به عنوان فارس شناخته و یا می‌نامیدند که در دوران مودرنیته به ملت فارس تحول پیدا کنند.

ج- فارس‌سازی اجباری تورک‌ها و دیگر ملل غیر فارس: واقعیت نه‌بود قومی به اسم فارس در ایران هم‌چنین باعث شده است که از دوره‌ی مشروطیت بدین سو فارس‌سازی اجباری تورک‌ها و دیگر ملل غیر فارس تنها مکانیزم اوروپائیان و صلیبیان و پان‌ایرانیست‌ها و دولت ایران برای آفرینش «ملت ایران» با زبان ملی فارسی باشد.

٤-با توجه به واقعیت‌های فوق‌الذکر، سه دلیل عمده که پان‌ایرانیست‌ها، دولت ایران و قومیت‌گرایان افراطی فارس برای تخطئه‌ی زبان تورکی و لزوم ممنوع ساختن و ریشه‌کن کردن آن از ایران می‌آورند، یعنی:

الف-وارداتی بودن زبان تورکی از شرق و آسیای میانه،

ب-گویا تغییر زبان مردم آزربایجان از آذری و فارسی به تورکی،

ج-تحمیل تورکی از طرف موغول‌ها.

از قضا در باره‌ی خود زبان فارسی صادق است. زیرا:

الف- دری زبانی وارداتی از افغانستان و آسیای میانه است.

ب-فارس‌زبان‌های فعلی در ایران غیر فارس‌های تغییر زبان داده و «فارس‌شده‌گان» و یا «فارس‌نماها» هستند.

ج-از مشروطیت به این سو زبان فارسی از طرف دولت با تمام امکانات و خرج میلیاردها دولار و رسما به جبر و زور بر غیر فارس‌ها تحمیل می‌شود و در نتیجه یک زبان استعماری «تحمیلی» است.

با این وصف به منطق قومیت‌گرایان فارس و پان‌ایرانیست‌ها، زبانی که در درجه‌ی اول می‌باید آن را در ایران تخطئه، ممنوع و منسوخ ساخت، فارسی است و نه تورکی.

برای مطالعه‌ی بیشتر

فارس‌ها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چه‌‌طور فارس‌زبان شدند؟

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_26.html

تازیک، تات‌جیک، تاجیک؛ و پارس، فارس

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_34.html

«فارس» غیر از «پرس»، و این دو غیر از «پارسی» هستند

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_7.html

پرس‌های باربار (وحشی) و عجم (گنگ)؛ و یا گر حکم شود که‌ مست گیرند، در شهر هر آن‌که‌ هست گیرند

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/02/blog-post_20.html

ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی): پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است.

 http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_9.html

تاسیس جمعیت تورک‌تبارهای فارسی‌زبان در ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post.html


[1]« آن که از بدو حال نادر شاه تا زمانی که از سفر خوارزم برگشته عازم داغستان شد در امر سلطنت و جهان‌داری یگانه و از راه و رسم معدلت و عاجزنوازی فرزانه و در سلوک با قاطبه‌ی ایرانی نادر زمانه بود و اهالی ایران نیز از خرد و بزرگ و تورک و تاجیک فدویانه نقد جان را در راه او می‌باختند». (مجمل التواریخ گلستانه، ص 8).

[2]« بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زبانند و داعیهٔ ایرانی‌گری دارند، یا عربند یا ترک یا مغول ....» (مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۵، نشر انترنت). گفتهٔ مشابه از داکتر علی شریعتی است که می‌نویسد: « من در کنفرانس های ارشاد نشان داده ام که اصولاً ملیت ایرانی پس از حملهٔ عرب بوجود آمد!» ( علی شریعتی، بازگشت، مجموعه آثار، ص. ۳۲۵). ...« تا جاییکه بتوانیم در تاریخ پیش برویم فارس ها مخلوطی از اقوامی هستند که به زبان عربی تکلم می کرده و بنابراین از نژاد سامی بوده اند، اقوامی در اصل از آسیای علیا آمده و در دوران های بسیار کهن با مهاجرت های پی در پی به فلات ایران سرازیر شدند.» ( کنت دو گوبینو، سه سال در آسیا، ص ۲۱۸، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ۱۳۸۳، نشر قطره).

https://www.facebook.com/photo/?fbid=6428323617197797&set=a.902055836491297

Saturday, July 25, 2020

تازیک، تات‌جیک، تاجیک

تازیک، تات‌جیک، تاجیک

مئهران باهارلی

 تازیک:

ایرانیک‌زبان‌های قدیم در آسیای میانه (تاجیکستان، شمال شرق افغانستان کنونی، ...)، فاتحین و مهاجرین عرب در آن سرزمین‌ها و اولاد و اعقاب ایشان را تازیک می‌نامیدند. در بعضی از لغت‌نامه‌های فارسی این معنی اولیه‌ی تازیک (با املاهای گوناگون تاز، تازک، تزیک، تاجیک، تاژ، تاژیک، تاجک، تازی، ...) حفظ شده است: «عرب، بچه‌ی عربی که در عجم بزرگ شده باشد، لغتی که پارسیان بر تازیان نهاده‌اند، منسوب به قبیله‌ی عرب طَیْ، عرب‌زاده‌ای که در عجم کلان شود، فرزند عرب در عجم زاییده و برآمده، بچه‌ی عرب که در عجم بزرگ شود، نسل تازی (عرب ) که در عجم بزرگ شده باشد، ...». کلمه‌ی تازیک به احتمال بسیار مرکب از «طی» (نام قبیله‌ای عرب)[1] به علاوه‌ی «-زیک»، پسوند نسبت در زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی) و معادل -زی در زبان فارسی است: طَیْ + زیک تَیْ زیک تَیْزیک تَزیک تازیک. بنا به یک نظر دیگر کلمه‌ی تاجیک محتملاً شکل ایرانیک شده‌ی «طایی » و به معنی از قبیله‌ی تاج (تاژ، یعنی قبیله‌ی عرب طی) است. (ریشه‌یابی نام تاجیک بر اساس تاج (گویا منسوب به قبیله‌ای ایرانیک به اسم تاج)، تاج (تاجی و یا تجیگ از کلاه تاج مانند)، تاختن (تازیک: مردم کمرباریک و دونده، مانند اسب تازیک و سگ تازیک)، داها (دجیک از نام قوم باستانی داهه، داها، دئی)، ترسیدن (ترسیک: جبان، ترسنده)، تگاس یونانی، تژی سکایی، . .. نادرست است). کلمه‌ی تاشیه (Taşih) در زبان چینی به معنی عرب، محرف تازیک (بویل، حاشیه ص ١٦، ترجمه‌ی انگلیسی تاریخ جهانگشای)؛ و کلمه‌ی «تازی» کوتاه شده‌ی تازیک در دری افغانستان است که دوچار تحول معنایی شده و مِن باب اطلاق جزو به کل معنی مطلق عرب را کسب کرده است.

تات‌جیک:

تورکیک‌های قدیم ایرانیک‌زبان‌هایی که تحت حاکمیت خود در می‌آوردند، حاکمیت تورک را قبول می‌کردند، و یا تبعه‌ی غیر تورک تورک‌ها را «تات‌جیک» می‌نامیدند. تات‌جیک مرکب است از کلمه‌ی آلتاییک «تات» (تت، طط، طات، طاط، ...) و پسوند تورکی تحبیب و تصغیر و تحقیر «جیک». (ایرانیک‌های مذکور که اکثرا در بلاد به تجارت و صناعت و در قرا و دیه‌ها به زراعت و فلاحت اشتغال می‌ورزیدند، به اندازه‌ی تورکان سالاشیر (سلحشور) و دلاور نه‌بودند و از این رو در نظر تورک‌ها حقیر به شمار می‌رفتند). معنی اولیه‌ی تات در تورکیک باستان، بیگانه و خارجی بود که بعدا در بسیاری از زبان‌های تورکیک معنی ایرانیک، اهل فرس، آن که تورک و موغول نه‌باشد، ... را پیدا کرده است. امروز در لهجه‌های زبان تورکی رایج در ایران، تات به معنی فارس (هم‌چنین شخص دارای لکنت زبان، کم‌حرف، لال، بی زبان، دست و پا چلفتی، گیج، ناخوشایند، بی ادب، زشت، ....)، و در تورکمنی به معنی غیر تورکمن و یا تورکمنی که تلفظ کلمات را با تاثیر از فارسی به صورت نادرست ادا می‌کند و ... است. کلمه‌ی توت Tót در زبان مجاری به معنی اسلوواک، و تات در یوقوری – ساریق یوغور (در چین) به معنی تبتی هم از همین ریشه‌ی تورکیک است[2].

خلاصه: تات‌جیک و تازیک دو گونه از یک کلمه‌ی واحد نیستند، و هیچ ارتباط ریشه‌شناسیک بین آن‌ها وجود نه‌دارد. تازیک دارای ریشه‌ی عربی + ایرانیک، و تات‌جیک دارای ریشه‌ی تورکیک و بی ربط با  «تازیک » و «تازی » و «طایی» و ... است (هنینگ).

تاجیک

دو مفهوم «تات‌جیک» و «تازیک» با ریشه و معانی متفاوت، به سبب شباهت ظاهری و معنائی (در اشاره به اقوام ایرانیک‌زبان با منشاء غیر بومی و بیگانه و ...) به مرور زمان در افغانستان و آسیای میانه با هم امتزاج یافته و تبدیل به «تاجیک» به عنوان نام یک قوم متکلم به زبانی ایرانیک و مقیم در آسیای وسطی شده است. همانند اسم تاجیک، ملت تاجیک‌ها به لحاظ تباری هم آمیخته‌ای از عرب و تورک و موغول و ایرانیک‌زبان‌های تغییر زبان داده به دری هستند، و ایرانی‌الاصل و آریایی‌نژاد بودن تاجیک‌ها ادعاهایی غیر علمی است:

«تازیک» (فاتحان و مهاجرین عرب و اعقاب ایشان در آسیای میانه و ایران)

+

«تات‌جیک» (ایرانیک‌هایی که حاکمیت تورک را قبول کرده بودند)

+

«تورک-موغول دری‌زبان شده» (در دوره‌ها‌ی غزنویان، سلجوقیان، ایلخانیان، قیزیل‌باش‌ها و قاجارها)

تاجیک

در بعضی از متون قدیمی مانند «تاریخ جهان‌گشای جوینی» هم به تفاوت بین تازیک و تاجیک و تات‌جیک اشاره شده است:

«تازیک اولاد عرب را گویند که در عجم زائیده و بزرگ شده باشد.

تاجیک [تات‌جیک] قومی را گویند که فارسی‌زبانند و قبول حکومت اتراک را کرده‌اند.

در آسیای وسطی فارسی‌زبان را تاجیک و تورکی‌زبان را تورک می‌نامند».

خلاصه:

اگرچه می‌توان در نوشته‌های مربوط به ایران قبل از قیزیلباشیه (صفویان) حتی قاجارها، به جای «فارس»، اسم «تاجیک» را به‌کار برد، اما با توجه به آن‌چه گفته شد، در مورد عصر حاضر می‌باید از دو نام ملی متفاوت «تاجیک» (در آسیای میانه) و «فارس» (در ایران) استفاده کرد. در مورد افغانستان و آسیای میانه هم «فارس» نه‌باید استفاده شود و بسته به مورد می‌باید از «دری» و یا «تاجیک» استفاده نمود.

برای مطالعه‌ی بیشتر

فارس‌ها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چه‌‌طور فارس‌زبان شدند؟

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_26.html

تازیک، تات‌جیک، تاجیک؛ و پارس، فارس

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_34.html

«فارس» غیر از «پرس»، و این دو غیر از «پارسی» هستند

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_7.html

پرس‌های باربار (وحشی) و عجم (گنگ)؛ و یا گر حکم شود که‌ مست گیرند، در شهر هر آن‌که‌ هست گیرند

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/02/blog-post_20.html

ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی): پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است.

 http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_9.html

تاسیس جمعیت تورک‌تبارهای فارسی‌زبان در ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post.html


[1] نقل قول: «طی ٔ، طائی [طَیْی ِءْ] قبیله‌ای از قبائل عرب و از نیاکان عصر جاهلیت. از نام «طاءة» بر وزن طاعة نیای قبیله‌ی طی که به معنی دور در شدن در چراگاه است. و نسبت به ایشان طائی است و حاتم طائی جوان‌مرد معروف به کرم و ابوتمام طائی شاعر مشهور به آنان منسوبند و شماره‌ی تیره ی مزبور بسیار است، بنوطی - فرزندان طاءة در یمن مُقیم بودند، هنگام بیرون رفتن قبیله‌ی اَزد و پراکنده شدن آنان تیره‌ی طی ٔ نیز از یمن خارج شدند و به نجد و حجاز نزدیک بنی اسد فرود آمدند، آنگاه بر بنی اسد غالب آمدند و از آنجا به دو ناحیه‌ی کوهستانی اجاء و سلمی نقل و تحویل کردند و در آن کوه سکونت گزیدند و تاکنون آن دو کوه را به نام طی ٔ خوانند، و منازل آنان از پائین فید تا پایان اجاء و تا قریات واقع در بادیه‌ی عراق از ناحیه‌ی شام کشیده بود. سپس در آغاز و هنگام فتوحات اسلام در اقطار دیگر پراکنده شدند، و ایشان را تیره‌ها  و بطون بسیار است. و در عصر حاضر نیز بطن‌های بسیاری از فرزندان آن جد جاهلی در بادیه‌ی عراق و شام متفرق و پراکنده می‌باشند».

محمّدعلی میرزا خان حضرت‌له‌ری. مرصّع نشانِ عالی‌یِ عثمانی اهداء بویورولان تبریز والی‌سی


محمّدعلی میرزا خان حضرت‌له‌ری
مرصّع نشانِ عالی‌یِ عثمانی اهداء بویورولان تبریز والی‌سی

مصوّر فنّ و ادب. استانبول. ١٣ نووامبر ١٨٩٩