ریشهشناسی کلمات گنبد و قبه، و کلمات تورکی هممعنی گؤبه و گۆمبهت
مئهران باهارلی
دو کلمهی قُبّه و گُنبد در زبان فارسی دارای شباهت ظاهری و معنایی با دو کلمهی تورکی گؤبه (برآمده، قولومبه) و گۆمبهت هستند:
١-قبّه: کلمهای عربی به معنی بنای گنبدمانند گرد و برآمده با قسمت فوقانی و سقف نیمکرهای. قُبَّة در زبان عربی هیچ اشتقاقی نهدارد. اغلب کلمهی قبّه را مربوطه به نام غذای عربی كُبَّة (در تورکی: ایچلی کؤفته) که به صورت مدور و گرد است، عدهای آن را همریشه با קֻובָּה عبری (کوهان، گوز، قوس، ...) و از اصل آرامی – سریانی، و بعضی مربوط به گُنبد دانستهاند.
٢-گنبد: گمبد، گنبت، گنبذ، ... سقف در شکل نیمکره و برآمده. مرتبط با کلمات عربی جُنْبُذَة (گنبد)، جُنْبَذ (گنبد، آتشگاه)، جُنْبُذ (شکوفهی انار، گل سرخ). کلمهی گنبد دارای ریشهای نامعیّن و غیر قطعی است. عدهای گنبد را محرف و متحول و یا فورم متاخر قبّة عربی، عدهای دیگر از ریشهی آرامی-سریانی (gwbt’)، و برخی مرتبط با گؤبهت – گۆمبهت تورکی دانستهاند.
٣-گؤبه: کلمهای تورکی به معنی برآمده. از مصدر تورکی گؤبمهک Göbmek - کؤپمهک Köpmek ویا گوپمهک Güpmek به معنی برآمدن، باد کردن، قولومبه، دوْمبا شدن (دمبه کلمهای تورکی است)، ورم کردن، نفخ کردن. فورم «قوْباماق» در تورکی جغتایی به معنی فربه شدن، پر چرب شدن، چاق شدن، و «قوْبا» به معنی فربه و چاق است. کلمهی گؤبه – قوبا با کومک پسوند اسمساز از فعل «-ه، -ا» ساخته شده است: گؤپ + ه ← گؤپه (این پسوند در کلمات آتی هم وجود دارد: بوْش ← بوْشاماق، قان ← قاناماق، اوْیوُن ← اوْیناماق، دیل ← دیلهمهک، اوت ← اوْتاماق، آد ← آداماق، بهنیز ← بهنزهمهک، یاش ← یاشاماق، اوُغور ← اوُغراماق، اوُز ← اوزاماق، .... [1]). در زبان تورکی از ریشهی گؤبمهک - کؤپمهک مشتقات متعددی ساخته شده است: گؤبهک (ناف، شکم. گؤب + -ه + -ک، پسوند تصغیر)، گؤبهلهک (قارچ، گؤب + -هلهک، پسوند اسمساز از فعل)، گؤبهلهن (قارچ، گؤب + -هلهن، پسوند اسمساز از فعل)، گؤبهچ (چاق، گؤب + -هچ، پسوند اسمساز از فعل)، کؤپوشگهمهک (باد کردن صورت و پوست)، کؤپوک - کؤپهلهک (حباب گرد و مدور)، کؤپورمهک (حباب آوردن)؛ و نیز کؤپرو (پل)، کؤپچوک (بالشکهای نمدی برآمده در جلو و عقب زین)، کؤپچهک (چرخ و تکرلک ارابه)، ... نام غذای تاتاری کؤبهته – گؤبهته (در تورکی: کؤفته، مانند تهبریز کؤفتهسی که مدوّر است) نیز ممکن است مرتبط با ریشهی کؤپمهک – گؤپمهک باشد.
بنا به دوئرفئر کؤپمهک نهایتا مرتبط با مصادر موغولی کؤخه (köxe-, köge-) و کؤخهره (köxere-) به معنی برآمدن، قولومبه شدن، و «کؤخهرگه» (kögerge) به معنی پوست باد کرده، تولوم و کؤروک است. از این مصدر موغولی، در لهجههای زبان تورکی کلمات «کوْخا Koxa» و «کؤک Kök» (کؤگ) به معنی چاق و فربه هم وجود دارند. تعدادی از مشتقات مصدر گؤبمهک - کؤپمهک در دیگر زبان و لهجههای تورکیک بدین شرحاند: کوپچه Küpçe (چوواشی)، کٶبٶٶ Köböö (ساخا-یاقوتی)، کامبور Kambur (تورکی تورکیه، گاگاووزی)، گوبهرمهک Gübermek (تورکمنی)، کٶبهرگه Köberge (قاراچای، قومیق، خاقاسی)، خوپلایماق Xupplaymaq (اوزبیکی، اویغوری)، کٶبٶٶرو Köböörü (قیرقیزی)، خاوانگ Xavañ (تووینی)، ... مصادر کٶبهره Köbere در مونقولی کلاسیک و کوبسیره Kubsire در زبان مانچو هر دو به معنی باد کردن و متورم شدن، و نیز کلمهی کٶوئر Köver مجاری از همین ریشهاند.
٤-گؤبهت - گومبهت: کلمهای تورکی به معنی قولومبه و برآمده، گنبدمانند و گنبد است. ریشهشناسی تورکی این کلمه به دو شکل ممکن است:
الف-گؤبه + ت ← گؤبهت ← گؤببهت ← گؤمبهت (← گؤنبهت ← گۆنبهت ← گنبد)
ب-گۆپمه - گۆبمه ← گۆببه ← گۆمبه ← گۆمبه + ت ← گۆمبهت (← گۆنبهت ← گنبد)
٢- «ت» در سردشت حرف پروتز اضافه شده به آخر کلمه است. این حادثه در توپونیمهای تورکایلی بسیار مشاهده میشود. مانند تبدیل نام شهر سالماس در غرب آزربایجان به سالماست (در متون قدیمی: سلماست)، یاسوکن ← یاسوکند، شاهسون ← شاهسوند، و نام روستای قطوند از توابعِ گلچیدر مریوان که در اصل نام طایفهی موغولی قاتاغان ← قاطاوان ← قَطَوَن← قطوند، است؛ و .... حذف و یا اضافه شدن حرف «ت» در آخر بعضی کلمات در زبانهای تورکیک و ایرانیک معاصر مانند یادداشت ← یادداش (در تورکی جمهوری آزربایجان)، خورش ← خورشت (در فارسی)، و نیز در تورکی قدیم و باستان هم مشاهده شده است. مانند آوا-آبا (به معنی مرکز جمعیتی) ← آباد، گؤبه ← گؤبهت، و شاید قبّه ← گنبد (بنا به یک نظر ریشهی کلمهی قبّه، کلمهی تورکی گؤبهت به معنی قولومبه و برآمده از مصدر گؤبمهک - کؤپمهک به معنی برآمدن و باد کردن و قولومبه شدن است: کؤپمه - گؤبمه ← گؤببه ← گؤمبه ← گؤمبه + ت ← گؤمبهت ← گؤنبهت ← گنبد)[2]، سۆیومبه (به معنی معبد) ← سؤیومبهت (نام بنای تاریخی سلجوقی – اویغوری در اورمو و سمبول این شهر)، ....
عدهای نیز گومبهت تورکی را از ریشهی مصدر گؤممهک به معنی دفن کردن دانستهاند: گؤممهت ← گؤمبهت ← گؤنبهت.
معماری مقبره و فرهنگ ساختن مقبره - بقعه – تربه بر روی مزارها مخصوصاً مقابر دارای قبّه به شکل گونبد و مخروط و هرم، با آمدن تورکان سلجوقی به اراضی ایران امروز وارد و سپس تبدیل به یک رسم و سنت شد. در حالی که قبل از آن چنان رسمی در این سرزمین وجود نهداشت. اصطلاح «گونبدی» که در آغاز در زبان دری به معنی چادری که با یک ستون بر پای میایستاد بود، موید این واقعیت است که معماری گونبد اقتباس و تکامل «چادیر» تورک - موغول است.گونبدهای مخروطی و هرمی (به فارسی «گونبد رک») که مستقیماً ملهم از چادیرهای تورک - موغول بود؛ در مقابر سلاطین و امرای دورهی امپراتوری تورک سلجوقی بسیار استفاده میشد. تقریباً تمام نمونههای مقبرهها و دیگر بناهای قبّهای تاریخی از جمله مساجد گونبددار در ایران، ساخته شده و محصول دورهی تورک تاریخ ایران و مربوط به دولتها - سلسلههای تورک سلجوقی (اوج و کمال معماری عموماً و معماری گونبدسازی خصوصاً در ایران)، ایلخانی، تیموری، قویونلو، قیزیلباش و قاجار است (مانند «گونبد قونقور اؤلهنگ – سلطانیه» سومین گونبد بزرگ جهان و آرامگاه اولجایتو ایلخان، گونبد علویان همدان، توربه - بقعههای معروف تورک - موغول مراغه، گونبدهای سلجوقی خرقان، ...). اغلب روستاها با نام گونبد در ایران در تورکایلی (اورمو، همدان، تهران، اراک، تبریز، مراغه، ملایر، خوی، بیجار، ورامین، قزوین، سراب، ساووجبولاق، قوم، ...) و دیگر مناطق تورکنشین (درهگز، نیشابور، فیروز آباد، سیرجان، قوچان، ...) قرار دارند.گونبد قابوس بزرگترین شهر دارای کلمهی گونبد در نام خود، مرکز منطقهی ملی تورکمن – تورکمهنیورت و یا تورکمن صحرا است، ...[3].
نتیجه: بین کلمهی قُبّه و گؤبهی تورکی، همچنین بین گُنبد و گۆمبهت تورکی شباهت ظاهری و معنایی جالب توجهی وجود دارد. هیچ کدام از دو کلمهی قبه و گنبد دارای ریشهی ایرانیک نیستند. احتمال وجود ارتباط ریشهشناسیک بین کلمهی قُبّه و «گؤبه»ی تورکی وجود دارد و کلمهی گنبد اقلا در مناطق تورکنشین و زبانهای تورکیک، اغلب محرّف کلمهی تورکی «گۆمبهت» است. مفهوم گنبد، همانگونه که ذکر شد، به وجود آمده در جهان تورکیک است.