Saturday, April 2, 2016

نثر تورکی‌یِ خلجی و پدیده‌یِ علی اصغر جمراسی فراهانی


نثر تورکی‌یِ خلجی

و

پدیده‌یِ علی اصغر جمراسی فراهانی 

مئهران باهارلی 

٢٠٠٨ 

http://xelec-turk.blogspot.com/

سؤزوموز

سال‌ها قبل پروفسور گرهارد دوئرفر (Prof. Dr. Gerhard Doerfer)، تورکیک‌‌شناس برجسته در مقاله‌ی خود «زبان‌های تورکیک در ایران» به هنگام دادن شعری به خلجی، آن را اولین نمونه‌ی ادبیات خلجی معرفی میکرد و میگفت: «جهت بدست آوردن فکری تقریبی از موقعیت خاص این زبان تورکیک، متنی از روستای خراب میدهم. این شعر را آقای مسیب عرب گل در سال ١٩٦٨ نوشته و اولین سند کتبی ادبیات خلج بشمار می‌رود. خلج‌ها صاحب ادبیات مخصوص به خود، بویژه ادبیات کتبی نیستند»[1]

وضعیت توصیف شده توسط پروفسور دوئرفر، مدت‌هاست که دیگرگون شده است. امروز نه تنها تورکان خلج دارای ادبیات مکتوب‌اند، بلکه علاوه بر ادبیات مکتوب منظوم، دارای ادبیات مکتوب منثور نیز می‌باشند. این دگرگونی دارای عوامل انسانی و اجتماعی و فرهنگی بسیاری است. اما به جرات می‌توان گفت یک عامل انسانی بنام «علی‌اصغر جمراسی فراهانی»[2]، مخلص به بیلیم Bilim، مدیر سایت بیلیم در این میان عاملی تعیین کننده بوده است.

علی‌اصغر جمراسی فراهانی، امیر علی‌شیر نوائی ادبیات خلجی

الف- علی اصغر جمراسی فراهانی، از نسل نوین تورکولوق‌ها- تورکی‌شناسان در ایران است. وی در همه‌ی عرصه‌های مربوط به خلج‌ها، زبان و فرهنگ و تاریخشان قلم می‌زند. جمراسی به واقع فرهنگستانی خلجی در قالب یک فرد است. خدمت او به حفظ و گسترش زبان و ادبیات تورکیک خلجی در عین حال، خدمتی تاریخی و بی‌همتا به علم تورکولوژی در ایران و در مقیاس بین‌المللی است. کتاب «خلج‌ها، یادگار تورکان باستان» وی، نخسین اثر جامع منتشر شده در ایران و به زبان فارسی در باره‌ی تورکان خلج است[3].

ب- نوشته‌های جمراسی در معرفی خلجستان، این جنوب شرقی‌ترین بخش منطقه‌ی ملی تورک‌نشین شمال غرب ایران (تورک‌ایلی) واقع شده در استان‌های امروزی مرکزی و قوم، در عرصه‌ی تورک‌ایلی‌‌شناسی نیز فوق العاده پربهایند. امری که بسیاری از محققین و فرهنگیان آزربایجانی تاکنون از آن غافل بوده‌اند. تورک‌ها باید علاوه بر مطالبه‌ی الحاق منطقه خلجستان به واحد اداری تورک‌ایلی، خواستار رسمی شدن زبان خلجی، هم در واحد اداری تورک‌ایلی و هم در مقیاس کشوری شوند.

ج- نقش علی‌اصغر جمراسی در ادبیات معاصر خلجی، قابل مقایسه با نقش امیر علی‌شیر نوائی در ادبیات تورکی چغتائی است. وی با سرودن بی‌انقطاع منظومه‌های خود به زبان تورکی خلجی آن هم در عرصه‌های گوناگون اجتماعی اغلب مودرن، تجربه‌ی «نمونه‌های منفرد شعر خلجی سال‌های ٦٠ میلادی» را تبدیل به «ادبیات منظوم تورکی خلجی» کرده است. جمراسی از این جنبه محق است که به عنوان بنیان‌گذار سنت شعری تورکی خلجی شناخته شود. کتاب «قارشو بالوققا سلام» وی، اولین کتاب شعر به زبان تورکی خلجی در ایران است. قارشو بالوققا سلام، منظومه‌ای به سبک حیدربابای شهریار به زبان تورکی خلجی و به دو الفبای لاتین-تورکی و عربی-تورکی است[4].

 پ- مهم‌ترین نقش جمراسی در ادبیات خلجی، آغاز به نوشتن نثر به این زبان، امری که در تاریخ خلج بی‌سابقه بوده می‌باشد. وی به این اعتبار، بنیان‌گذار «نثر و ادبیات منثور تورکی خلجی» نیز شمرده می‌شود (باعث افتخار اینجانب است که نقشی – هر چند کوچک - در این امر داشته‌ام).

د- در عرصه‌ی نثر و ایجاد ادبیات منثور تورکی خلجی، جمراسی کار را با جمع‌آوری قصه‌های پریان و نوشتن داستان‌های عامیانه آغاز کرده است. او به اشعار عامیانه نیز می‌پردازد. اما اولین قطعات نثری وی به صورت قصه‌اند. این همان مسیر صحیحی است که تقریبا در میان همه‌ی ملل و زبان‌های معاصر به هنگام ایجاد ادبیات مکتوب و نثر مودرن و ملی پیموده شده است.

ر- جمراسی در آثار خود متون تورکی خلجی را همواره به دو خط عربی تورکی و لاتینی تورکی ثبت می‌کند. وی با اتخاذ الفبای لاتین برای زبان تورکی خلجی، در واقع بنیان‌گذار الفبای لاتین زبان تورکی خلجی نیز می‌باشد.

 م- از دیگر مزایای نشرهای اینترنتی آثار جمراسی آن است که وی در پایان هر نوشته، لیست کوتاهی از معانی لغات تورکی خلجی بکار برده شده در آن نوشته را می‌آورد. شاید بتوان در آینده با تکمیل نمودن و ترکیب این لیست‌ها، لغت‌نامه‌ی تورکی خلجی-فارسی آنلاین را نیز ترتیب داد.










نقد:

الف- کاربرد "ح" به جای "ه": جمراسی در نوشتن بعضی از کلمات تورکی خلجی، حرف "ح" را بکار می‌برد (مانند حایدولار = آیدیلار در تورکی، حکمک = اکمه‌ک در تورکی، ...) که بنظر این جانب روشی غیر ضروری و مشکل‌آفرین است. زیرا برای نشان دادن این صدا به راحتی می‌توان از حرف "ه" نیز استفاده نمود (هایدولار به جای حایدولار، هکمه‌ک به جای حکمه‌ک) و دلیلی برای بکار بردن "ح" وجود ندارد. مگر آنکه صدای "ه" در این کلمات به گونه‌ی ویژه‌ای ادا می‌شوند که بنده از آن بی‌اطلاعم. علاوه بر آن، کاربرد حرف "ح" که مختص زبان عربی است، شبهه‌ی عربی بودن این کلمات اصیل تورکی را ایجاد می‌کند.

ب- کاربرد Ĥ به جای X در متون لاتینی:  برای نشان دادن حرف خ در الفبای لاتین تورکی در ایران و نیز الفبای مشترک ملل تورکیک، حرف X بکار می‌رود. به نظر من کاربرد حرف X در الفبای خلجی همانقدر که خلج‌ها و فرهنگ خلجی را به جهان تورکیک پیوند می‌دهد، کاربرد اشارات نامعمول و غیر عمومی مانند Ĥ نیز خلج‌ها و فرهنگ خلجی را از جهان تورکیک جدا خواهد ساخت.

پ-ندادن اصل کلمات در پاورقی‌ها-دیب‌نوت‌ها: در پاورقی‌ها به هنگام دادن معنی کلمات تورکی خلجی بکار برده شده در متن، اصل کلمات داده نمی‌شوند و این باعث می‌گردد که خواننده برای دیدن اصل کلمه مجبور به مراجعه‌ی دوباره به متن اصلی شود. با نوشتن معنی کلمات در مقابل خود آن‌ها در پاورقی‌ها، می‌توان لزوم دوباره‌کاری و مراجعه به متن را رفع کرد.

ج- اگر در پایان هر نوشته معنی لغات بیشتری داده شود، بویژه از جهت کومک به کسانی که با تورکی خلجی آشنا نیستند بهتر خواهد بود.

د- در متون تورکی خلجی به خط لاتین، در بعضی جاها اول اسامی خاص و جملات با حروف بزرگ و در بعضی جاها با حروف کوچک نوشته می‌شوند. برای یک‌دست‌سازی متون به لحاظ املا، بهتر است همه جا اسامی خاص و اول جملات با حروف بزرگ نوشته شوند.

ز- در آثار جمراسی برای ثبت بعضی از کلمات، از اِعراب عربی (کسره، فتحه، ضمه، تشدید،...) استفاده می‌شود. حال آنکه کاربرد اِعراب در نوشتن زبان‌های تورکیک به خط عربی، مفید به فایده نیست و بر خلاف حرکت به سوی الفبای فونتیک است. برای اطلاع بیشتر در مورد کاربرد الفبای عربی و روش‌های اجتناب از کاربرد اعراب به هنگام نوشتن زبان‌های تورکیک، می‌توان به نوشته‌ی «سؤزوموز یازیمی» مراجعه کرد.

ط- در الفبای لاتینی تورکی خلجی، برای صدای بین "ق" و "خ" که در کلماتی مانند قار و قاموش وجود دارند، می‌توان از کاراکتر Ķ لاتینی که در الفبای تورکیک قاراچای-بالقار نیز وجود دارد استفاده نمود. اضافه نمودن این کاراکتر برای زبان تورکی نیز، جهت نشان دادن صدای "ک" اوروپائی در کلماتی مانند نام کشورهای "کره، کانادا" ضروری است.

در زیر سه نمونه‌ی بسیار جالب از داستان‌های نوشته شده توسط علی‌اصغر جمراسی به زبان تورکی خلجی و به دو خط عربی - تورکی و لاتینی - تورکی از سری "خلج ائلیچه یازولمادوق سؤزلر، اویونلارلا ماتاللار"، (سخن‌ها و داستان‌های نانوشته در بین قوم کهن خلج به زبان تورکی خلجی) به نقل از سایت مذکور داده می‌شود. متون خلجی با الفبای عربی عینا مطابق آنچه جمراسی نوشته است و متون لاتینی با الفبای لاتین مشترک برای زبان‌های تورکیک در ایران (X به جای Ĥ، ...) عرضه شدند:

١- جیک-جیک خانوم ماتالو

٢- بئره له توه ماتالو

٣- شانگول، مانگول، گول دسته سه ماتالو


گئرچه‌یه هو!!!

 

جیک-جیک خانوم ماتالو

یازقولو: علی اصغرجمراسی

داستان جیک-جیک خانم


بی وارادو، بی یوقادو، کؤنلرین بی کؤنوچه بی قوش وارادو، اونین آتو جیک-جیک خانومادو. بی کؤن جیک-جیک خانوم حینمیشده قیزیل گول پُوتاسو [1] اوستوچه حوقیردی کی اونین هاداقه تیکن باتدو. غیوریلده [2] اونو حییی بیلمدی.

حاجوق حقلده واردو اَبه سی یانه. حایدو: اَبه جان هاداقوما تیکن باتموش بی مونو حیپ. اَبه سه حایدو بَبَه جان منیم کؤزوم کؤرمز یئتیوه ننه نین حیپیته.

جیک-جیک اوشدو واردو ننه سینین داموچا غُوندو، ننه سه حایدو: قیچیمه تیکن باتموش بی مونو حیپ. ننه سه حایدو بالاجان منیم کؤزوم کؤرمز یئتیوه [3] خالاین حیپئته.

جیک-جیک خانوم واردو قوندو خالاسونان حوه دامه بناءاتده کؤزلرینده یاش توکمک غه. خالاسو حایدو: جیک-جیک خانوم، شیرین جانوم مزلیق خانوم نه حقلؤرین؟ جیک-جیک خانوم حقله-حقله خالاسه جاواب وئرده: خالاجان هاداقوما تیکن باتموش قاناموش یئکه حیپه. خالا جیک-جیک خانومین هاداغوندا تیکنی حیده قودو دولاوقا [4]. جیک جیک خانومین حالو باراولدو بی اویان اوچدو، بی بویاقا اوچدو حایدو: خالاجان من واری یوم کؤروغم حامام داموچا قوشلار تیکن-تیکن اوینورللار یا نه؟ اوچا کلیم تیکنیمه آلوم واروم تیکن اویناماققا.

 جیک-جیک خانوم اوشدو واردو حامامدامه کؤردو قوشلار تیکن- تیکن اوینورللار، کلدی خالاسو یانه حایدو خالاجان تیکنیمه وَره. خالاسو حایدو: پوشوک کلدی پاجادا سیده تونوروم حشده، تیکنی آلاوشتوردوم یوکدوم تونورچا کؤندی، تئمه سنه نئرده تیکن حیتیکلیم وئردیم؟ جیک-جیک خانوم حایدو: منیم تیکنیم وره وئرمگین بی دسته لاواشولاردا کؤنورم تزم. خالا کؤلدو حایدو: بو عرسین له ووروم قیچین غیریلیر. جیک-جیک خانوم اویانقا اوشدو، بویانقا اوشدو بی دسته خالاسینین حکمکلرینده [5] کؤتوردو تزدی.

جیک-جیک خانوم کؤکچه  اوچارادو، کؤردو یئرچه بی چوبان  سنداق بی شیرمیش یئیور. اونین یانوچا قوندو یئرکه، کلدی چوبان یانی. حایدو: هارماقاین قونچو دایو. نه سه ائتورین؟ چوبان حایدو ساغول جیک-جیک خانوم، سنداق غییرمیشم آمما حیکمکیم یوقادو اونین یئره قیق توقراموشام.  جیک-جیک خانوم حایدو: منیم حیکمکیم وار آلا سؤت ایچه توغره بیله یئپیدک. قونچو حیکمکی آلدو توغرادو بایداقا اؤسته دق سؤت توکدو تا حیشه دیلر یئمغه بوشلئغلر قونلارین بی سه توشدو بوغداقا.

قونچو حایدو: جیک-جیک خانوم شیرین جانوم، مزلیق خانوم، پورتو یووا او قونو بوغدادا حُولی سؤرو بَره لی اوچا یئک بیله سنداقو یئپیدق. جیک-جیک خانوم اوچدو واردو قونو بوغدادا حولودو کلدی کؤردو چوبان سنداقو یئمیش تامام  اتمیش تؤکدمیش، هنده بایداقا حیکمک یئره قیق تولدارموش. جیک-جیک خانوم پررین چالدو حایدو: قونچو دایو منیم حیکمکلریمه وره من واری یوم. قونچو حایدو: آچوغموشدوم حیکمکین یئدیم نئرده حیتیکلیم حیکمک وئردیم سنه؟ جیک-جیک خانوم حایدو: تئز اول منیم حیکمکیم وَرهَ، وئرمگین او قونو کی بوغدادا هولودوم کؤتورم تَزَم. قونچو کؤلدو حایدو: جیک جیک خانوم بُو دوگنکی کؤروین؟ موندولا ووروم یاپوشین یئرکه، اگر جوؤرگتین وار قونو گوتورل. جیک-جیک خانوم اویانقا اوچدو بویانقا اوچدو بوغدادا حولونقولو قونو کؤتوردی اوشدو.

جیک-جیک خانوم واقدو یئرکه کؤردو بی بُوررا هاتلوق واری یور اوللارقا یووقلاشدو حایدو: هاتلوق لالالار نئرَق واری یوریز؟ هاتلوقلار جاواب وئردیلر: جیک-جیک خانوم شیرین جانوم مزلیق خانوم واری یوق پادوشاهقا کلین حیتیک غک. جیک جیک خانوم اوچدو واردو پادوشاه کؤدنیچه قوندو بی دامین شرفه سه. کوردو کلین اونگوچه ایت حولری یورلار. خابار آلدو نَپَس کلین اونگوچه ایت حؤلری یوریز؟ حایدولار: واوا کلمیش ییرقی بولونمؤرو بیزدق مجبور اوموشاق  کلین اونگوچه  ایت حولریغک.

جیک-جیک خانوم حایدو: بوقوزین پادوشاه کؤدنه کتمیشم یئتیوَین کلین اؤنگُوچه هُولردین، آمما آووال کرک من بی پستا کلین کسیکین حارقاما کدگم اوچا کلین کدگه. خدمتچیلر حایدولار اولتا آووال کلین کسیکین وئریمیز سن کدین. جیک-جیک خانوم واردو ایچگر حَوچه کلین کسیکین کدغه، آمما خدمتچیلر کلین کسیکین قوشقا وئرمدیلر کدگه، اونو حوده سانگاللادولار.

جیک-جیک خانومین قارو کلده خدمتچیلرکه حایدو منیم قوزومو ورین. خدمتچیلر حایدولار: «یو وا بوشین پیکاره» قوزین یو هُولردیک یئدیک اوستونده دق سوو ایشدیک (ایچدیک). جیک-جیک خانوم حایدو: قوزومو وئرمغئز کلینه کؤتؤرم تزم. خدمتچیلر کولدولار حایدولار: تئمکتا کیم کؤرموش قوش کلین  قاوزئغه؟ قوش حایدو: پس تئمه کؤردین کلینه نبر قاوزئلر. جیک-جیک خانوم مونو حایدو اوشدو واردو قوندو بی اؤجا دامین اوسته، کوزلدی کوردو کلینه چالا-چالا کلی یور لار. اویانقا اوچدو بویانقا اوچد کلینه هات اؤستونده کؤتوردو تزدی.

جیک-جیک خانوم کلده بی یئکه یاقاق هاقاچین گالاسو اوستوچه قوندو. کوردو حاقاچین کولگه سیچه بی آشوق یورموش بزن چؤگؤر چالؤر. جیک-جیک خانوم حایدو: آشوق لالا حارماقاین، یئکه بو کلینه وئردیم سنه سندق سازین ورمنه. آشوق بو سؤزکه خوشو کلدی حایدو جیک-جیک خانوم شیرین جانوم مزلیق خانوم آلا بوساز سنین حلالین اولتا. قوش چؤگؤرو آلدو کلینه وئرده آشوققا. آشوق کلینین الینده اوپدو اونو یئده اؤز حوه، جیک جیک خانوم داق چؤگؤرو آلدو واردو غوندو هاقاچین گالاسه بوشلادو چؤگؤر چالماققا و حوقوماققا: 

تیکن وئردیم، حکمک آلدوم

چالو سازوم چالو سازوم

حکمک وئردیم، قوزو آلدوم

چالو سازوم، چالو سازوم

 قوزو وئردیم کلین آلدوم

چالو سازوم چالو سازوم

کلین وئردیم چؤگور آلدوم

چالو سازوم چالو سازوم

او کؤنده بو یان جیک-جیک خانوم عومرین کؤدنلرچه ساز وورماقلا کئچری یور. ساز ورقوللار جانو ساغ اولتا.

-1 پُوتاسو: شاخه، بوته

-2 غیوریلده: تلاش کرد، تقلا کرد

- 3یئتیوه: ببر

-4 دولاوقا: تاقچه

-5 حکمکلرینده: نان ها


 

Cik-Cik Xanom Matalu

Yazğolu: Eli Esğer Cemrasi

yazolmadoğ üyunlarla matallar

Bi varadu, bi yoğadu, künlerin bi künuçe bi qoş varadu. unin atu cik-cik xanomadu. Bi kün cik-cik xanom hünmuşdu qizil gul putasu üstüçe hoğiredé ki unin hadağé tiken batdu 

her ber étdé unu hiyi bilmedé. haccoğ heqledé vardu ebesé yané. haydu ebe hadağoma tiken batmuş bi monu hip. Ebesé haydu bebecan menim küzom kürmez yétive nenein hipéte.

üşdu vardu nenesinin damuça qondu, nenesé haydu: qiçime tiken batmuş bi monu hip. nenesé hay du balacan menim küzom kürmez yétive xalain hipéte.

cik-cik xanom vardu qondu xalasunin hevé damé bena étdé küzlerinde yaş tokmekke. xalasu haydu: cik-cik xanom, şirin canom, mezeliq xanom, ne heqlürin? cik-cik xanom heqlé-heqlé xalasé cavab vérdé: xalacan hadağuma tiken batmoş, qanamoş, yéke hipé! xala cik-cik xanomin hadağunda tikené hidé qodu dulavqa. cik-cik xanomin halu bar oldu, bi o yan, bi bu yanqa uçdu haydo: xalacan men variyom kürogem hamam damu ça qoşlar tiken-tiken uynurllar ya na? oçaq kelim tikenim alom varom tiken uynamağğa.

cik-cik xanom uşdu vardu hamam damé kürdé qoşlar tiken-tiken uynurllar keldi xalasu yané haydu xalacan tikenimé vere. xalasu haydu poşuk keldi pacada siddé tunorum héşdé, tikené aluşturdom yukdom tunorça kündé . témé sené nérde tiken hitikelim vérdim?

cik-cik xanom haydu: Menim tikenimé vere vérmegein, bi deste lavaşlarda kütürem tezem. xala küldü haydu: bu ersinle vürum qiçin qirilir. Cik-Cik xanom u yanqa uçdu, bu yanqa uçdu, bi deste xalasonin hikmekinde kütürdü tezdé.

cik-cik xanom kükçe uçaradu, kürdu yérçe bi çoban sendaq bişirmiş yéyur. unin yanuça qondu yérke. keldé cobanin yané haydu harmaqin qonçu dayu. nese éturin? Coban haydu sağol cik-cik xanom sendaq qeyirmişem amma hékmekim yoqadu unin yéré qiq tuqramuşam.

Cik-cik xanom haydu: menim hékmekim varar ala, süd içé tuğré bile yépidek. qonçu hékmeki aldu tuğradu baydasé üstédeğ süd tükdu ta hişediler yémeğé boşléğeler qonlarin bisé tuşdu buqdağa. Qonçu haydu: cik-cik xanom, şirin canom, mezeliq xanom, pürtu yuva u qonu boqdada huli sürü berelé uça yéke bilé sendaq yépideğ.

cik-cik xanom uşdu vardu qonu boqdada huludu, keldi kürdu qonçu sendaqu yémiş tamam étmiş, tüketmiş hende baydaqa hékmek yéré qiq tuldarmuş. cik-cik xanom perrin çaldu haydu: qonçu dayu menim hékmeklerimé vere men variyom. Qonçu haydu: açuğmuşdom hékmekin yédim nérde hitikelim hékmek vérdim sene?  cik-cik xanom haydu: téz ol menim hékmekimé vere, vérmegin u qonu ki boqdada huludom  Kütürem tezem ! Qonçu küldu: cik-cik xanom bu dügeneki küruin mondula vurom yapoşin yérke eger cérgetin var qonu kürurel Cik-cik xanom o yanqa uçdu, bu yanqa uçdu, boqdada holunğulu qonu kütürdu uşdu .

Cik-cik xanom vağdu yérke kürdu bi burra hatluq variyur, ullarqa yuvuğ laşdu xabar aldu: hatluq Lalalar néreğ variyuriz? hatluqlar cavab vérdiler :cik-cik xanom şirin canom mğzeliq xanom, variyuğ  paduşahqa kelin hitikeğek.

cik-cik xanom uşdu vardu paduşah küdenéçe qondu bi damin şerefesé. kürdu kelin ünguçe it huleriyurllar. xabar aldu nebes kelin ünguçe it huleriyuriz? Haydular: vava kelmiş yirqi bolunmürü biz değ mecbur omuşağ kelin üngüçe it hüleriğek .

Cik-cik xanom haydu: bu qozin paduşah küdené ketmişem. yétivein kelin ünguçe hülerdin, amma avval kerek men bi pesta kelin kesikin harqama kedegem, uçaq kelin kedeğe. xidmetçiler haydolar: olta qozin aldolar yéddiler kelin ünguçe hulerigeler cik-cik xanom vardu içger hevçe, kelinin kesikin kedeğe. Amma xidmetçiler kelin kesikin qoşqa vérmediler kedege unu hevde sangalladular.

cik-cik xanom qaru keldi xidmetçilerke haydu: menim qozumu verein! Xidmetçiler haydular: yuva boşin péykaré qozinu hulerdik yédik üstunde değ suv içdik. Cik-cik xanom haydu: qozumu vérmeğeiz keliné küturem tezem! Xidmetçiler küldüler haydular: témketa kim kürmuş qoş kelin qavzéğe? Qoş haydu: pes témi kürdin keliné neber qavzéler.

Cik-cik xanom munu haydu uçdu vardu qondu bi üca damin üsté, küzledé kürdu keliné çala-çala keliyurllar. Cik-cik xanom o yanqa uçdu, bu yanqa uçdu, keliné hatın üstünde kütürdu tezdé.

Cik-cik xanom keldi bi yékke yaqağ haqaçu galasu üstüçe qodu. yérke vağdu, kürdü haqaçın külgesiçe bi aşşuq  çügür çalur. Çik-cik xanom haydu: aşşuq lala harmağain yéke bu keliné vérdim sene, sendeğ sazin ver mene. Aşşuq bu süzke xoşu keldé haydu: cik-cik xanom şirin canom mezeliq xanom, ala sazu helalin olta. Cik-Cik xanom çügüru aldu keliné vérdé aşuqa. aşşuq kelinin elinde opdé unu yédé üz hevé.

Cik-cik xanomdağ çügüru aldu vardu qondu haqaçin galasuça boşladu çügürin çalmağğa, hoğumağğa:

Tikan vérdim, hékmek aldom,

Çalu sazom, çalu sazom 

Hékmek vérdim, qozu aldom,

Çalu sazom, çalu sazom.

Hékmek vérdim qozu aldom

Çalu sazom, çalu sazom

Qozu vérdim, kelin aldom

Çalu sazom, çalu sazom,

Kelin vérdim çügür aldom

Çalu sazom, çalu sazom.

U künde boyan cik-cik xanom omrin  küdenlerçe sazla çala-çala kéçeriyur, saz vurğullar canu saq olta.


بئره له توه ماتالو

داستان گرگ و شتر

ناقل: خانم صغری تلخابی

نویسنده: علی اصغرجمراسی

 

بی وارادو بی یوقادو کؤنلرین بی کؤنوچه بی آچ بئره وارادو، اونئچچه کؤنده حِشنه بولماتوقادو یئپیغه، بی کؤن آچلوق اونا کار ائتده، تاقدا (قوش غیه سینده) آشدو بالوققا یووغ لاشدو، کؤروغه بی حیواندا، اچچیده یا اوغلاغدا ای بولؤر یئپیغه یا نا. او سومسونو- سومسونو [1] کلده ائرده باقلار حارا سه آشدو بی باغغا کوردو بی نارون قوزو اوتلورو. قوزوقا هایدو: حیشوم سنه یئپیغم. قوزو هایدو: من بی بالا جونبول قوزوسسام منه یئمکله سن توغ اوماین یووا قونشو باغوچا بی اچچه اوتلؤر اونو یئپه.

بئره آشدو قونشو باغه کؤردو بی قارا اچچه پان [2] حاراسوچا کؤکا یئیور، اچچه هایدو: بئره بُود نسه ائتؤرین. بئره هایدو: سخد آچام، کلمیشم سنه یئپیغم. اچچه هایدو: من بی تاغوراق [3] حارقان اچچیسم، منه یئمغله سن بی زاد اوماین یووا اوبی سه باغغا، اودا بی قون اوتلور اونو یئپه.

بئره هاتقولدو آشدو اوبی سه باغغا، کؤردو بی هورون قون ماو کؤلگه سیچه یورموش گَوش [4] ائتور. بئر ین زاوقو اولدو تیشلرین بی بیر اوسته چالدو هایدو: کلمیشم سنه یئپیغم. قون هایدو: منه یئمکله سن بی یئرکه ائرمین یووا قونشو باغوچا بی یئکه توه اوتلور اونو یئپه.

بئره واردو اوبی سه غونشوباغه ، کوردو بی ساروق توه کانا [5] ایچه اوتلورو، توه بئرین کؤردو هایدو: نئرق واری یون بئره؟ بئره هایدو: سخدآچوقموشام کلمیشم سنه یئپیغم. توه هایدو: منیم سوزوم یوق آمما منیم اتیم شیرین تاتلوقار تؤزو یوق، اگر حیشؤرین منه یئپیغین هونک اوستومه واراق محمدخان دا بی هاز تؤز آلداق، اوچا منه یئپه.

بئره هاتلوقدو هوندو تَوَین اوسته کلدیلر بالوق حاراسه. بالا کلمه کاللار هارالوقچا اوینئردیلر، کوردولر بئره هونموش توه اوسته بنا ائتدیلر داد وقال ائتمکگه وبئرین توه اوستوچه تاشلاماققا.

بئره غورقودا، هاتلوقدو توه اوستونده توشدو یئرکه ال قودو قاچاققا واردو نوروزکامارو اوستوچه یوردو اؤز اؤزه هایدو:


واردین کؤردین باغچا قوزو

یئپیغدین قالوقادو اککه کؤزو

نئچچه غدین تاتو- تؤزو

واردین کؤردین باغچا اچچه

یئپیغدین قالوقادو اککه قیچه

نئچچه غدین تاتو- تُؤزو

واردین کؤردین باغچا قویون

یئپغدین قالوقادو بویون بویون

نئچچه غدین تاتو تؤزو

واردین کؤردین باغچا تَوَه

یئپغدین قالوقادو اؤیدوسو سوه سوه

نئچچه غدین تاتو توزو


-1 سومسونو: درحال گشت و گذار، با تفحص راه رفتن

-2 پان: ردیف

- 3تاغوراق: لاغر و مردنی

- 4گَوش: نشخوار کردن

-5کانا: ردیف گودی باغ انگور

 

Béréle Teve Matalu

hayqolu: telxabluq soğra xanom

yazqolu: eli esğer cemrasi


Bi varadu bi yoqadu künlerin bi künuçe bi aç béré varadu.u néççe künedé héşne bolmatuğadu yépiğe, mağul açoğmuşdu. açluğ nua kerétdé taqda aşdu baloğu küzledé keldé baloğğa yuvoğlaşdu küroğe bi héyvanda, eççide,qozuda ya oğlağdaiy bolur yépiğe yana. béré somsonu – somsony keldé érdé baqlar harasé. xiz vurdu aşdu bi bağğa, kürdu baqin panuça bi naron qozy otlur. qozuqa haydu hişom sené yépiğem. qozu haydu: men bi bala conbol qozusam mené yémekle sen toğ omain yuva qonşu bağuça bi eççi otlur u nu yépé.

béré aşdu qonşu bağé kürdu pan harasuça bi qara eççi kuka yéyur. eççi bérin kürdu haydu: bod nese étoin béré? u haydu sexd açam kelmişem sené yépiğem. Eççi haydu men bi tağğorağ harqan eççisem mené yémeğ le sen bi zad omain, yuva ubisé bağğa u da bi qon otlur unu yépé.

Béré hatğoldu aşdu u bisé bağğa kürdu bi huron qon mav külgesiçe yurmuş gevş étur. brin zavğu oldu tişlerin bi bir üsté çaldu haydu kelmişem sené yépiğem. qon haydu: mené yémeğle sen héç yérke érmein yuva qonşu bağuça bi yékke teve otlur unu yépé.

Béré vardu u bisé qonşu baqé kürdu bi saroq teve uda otlur. teve bérin kürdu haydu néreğ variyuin béré? béré haydu sext açuğmuşam kelmişem sené yépiğem. Teve haydu menim süzüm yoğ amma menim etim şirin tatluqar tuzu yoğ, eger hişurin mené yépiğein huneke üstume varağ memmed xanda bi haz tuz aldağ uça mené yépéh.

Béré hatqoldu hundu tevein üsté keldiler baloğ harasé, bala keleme kallar haraloğça oynéretdiler kürdoler béré hunmuş teve üsté, boşladolar dado- qal étmekke ve bérin teve üstuçe taşlamağğa.

Béré qorğuda hatqoldu teve üstonde tuşdu elqodu qaçağğa vardu novroz kamaru üstuçe yurdu üz-üzé haydu:

Vardin kürdin baqça qozu

Yépiğedin qaloğadu ekké küzu

néççé ğedin tatu- tuzu

Vardin kürdin baqça eççé

yépiğedin qaloğadu ekki qiçé

néççe ğedin tatu-tuzu

Vardin kürdin baqça qoyun

Yépiğedin qaloğadu boyun-boyun

néççéğedin tatu-tuzu

Vardin kürdin baqça teve

Yépiğedin qaloğadu üydusu seve-seve

néççéğedin tatu-tuzu

 

شانگول، مانگول گول دسته سه ماتالو

داستان شنگول و منگول

علی اصغر جمراسی

 

بی وارادو بی یوقادو، الله دا ساوای هئچ کیم یوقادو. کؤنلرین بی کؤنوچه بی اَچچه [1] وارادو اونین اوچ بالاسو واردو، بی سینین آتو شانگول بی سه مانگول و اوبی سی دق گول دسته سه. بُو اَچچه کؤنده واررادو بئبانچا، تاقچا اوتلئرده، هُولوندوقه شاخو هاراسوچا اوت، آغزوچا سُوو و مَمَکیچه سُؤت کلیرده. هَو [2] ائِشکیچه تُوررادو ائشیکه چاللادو. شانگول، مانگول و گول دسته سه دق هاتلوقو هاتلوقو کللدیلر ائشیک داله, خابار آللادولار کیمر؟ اچچه ائشکین بویانوندا هایورادو:

شانگول، مانگول گول دسته سه

اِئشیکه هاشدین من کلمیشم

آغزومچا سوو کتمیشم

شاخومچا اوت کتمیشم

ممکیمچه سؤت کتمیشم

ائشیکه هاشدین من کلمیشم

شانگول، مانگول و گول دسته سه دق داماق[3] اوللادولار تِز ائشکه هاچارادولار. اَچچه کیررَده [4] هَوکه اوللارین سووین، اوتین وئررده و اولارو اَمزیررده وسِبه قه تا یاتُورادولار. تزده اچچه واردوقه بالالارینن اؤچین دق یوزونده اوپرده واوللارقا تاپشوررادوکی :شانگول، مانگول گول دسته سه اوماقا بئره [5] سیزه آللاتوقا یئتیوگه یئپیقه. هرکیم ائشکیه چالدو اگر من هایقولو سُؤزلره هایمادو سیز ائشکیه اونین یوزه هاچماین. کؤنلرین بی کؤنو بئره غضبلنده اؤز اؤزه هایدو: شانگول، مانگول گول دسته من سیزه یئسم کرک. بُوسؤزو هایا هایا کلده اچچین هوه ائشکه، بالا-بالا بوشلادو ائشکه چالماققا.

شانگول، مانگول و گول دسته سه دق هاتقولو هاتقولو کلدیلر ائشیک داله. سسلندیلر کیمر؟ بئره هایدو: شانگول، مانگول گول دسته سه ائشکی هاچدین. بالالار اونین سسینده بیلدیلر کی بو چالقولو ننه لره داقار، بلکه اوبئره ره کی حیشؤر [6] اوللارو آللاتوقا. بئره ماولاق یالواردو که من سیزین ننه ئیزم ائشکه هاشدین آمما اوللار ائشکه هاچمادولار.  بئره حیشه ده ائشکه سیپئقه، آمما اوساحات کؤردو اچچه کلی یوربئره تزده بی هاقاچ دالوچا برکینده کؤروگه اچچه ائشیکه نبر هاچؤر. بو بُؤد قالتا سیزکه خابار وئردیم اچچه ده. اچچه کلده بنا ائته ائشکه تُؤمکگه هایدو:

شانگول مانگول گول دسته سه

ائشکیه هاشدین من کلمیشم

آغزومچا سوو کتمیشم

شاخومچا اوت کتمیشم

ممکیمچه سؤت کتمیشم

ائشیکه هاشدین من کلمیشم

شانگول، مانگول و گول دسته سه دق اوینه اوینه کلدیلر ائشکه هاشدولار اچچه کیرده هوکه. کؤنده که وارا اوللارو سوولادو، امزیرده واوتلادو. بی هاز اوللارلا اویان بویاندا دانوشدولار وبالالارو ائشکه چالقولو ماجاراسین ننلره هایدولار. اچچه هایدو اوخائن بئره میش اوچا بالالارین یوزونده اوپدو هنده واردو اوتلاماققا.

تئمه سیزکه بئریده خابار وئردیم، او اچچین سؤزلرین اؤرگندیکینده سُؤره، بی هاز کؤزلده اوچاق [7] هاقاچ دیبینده هونده یاواش-یاواش کلده بوشلادو اچچه ائشکین چالماققا. اوغلاغلار اوینه-اوینه کلدیلر ائشیک داله خابار آلدولار کیمر؟ بئره سسین اچچه سسه اوخشادو هایدو:

شانگول مانگول گول دسته سه

ائشکیه هاشدین من کلمیشم

آغزومچا سوو کتمیشم

شاخومچا اوت کتمیشم

ممکیمچه سؤت کتمیشم

ائشیکه هاشدین من کلمیشم

بالالار موناق بیلدیلرکه بوللارو غئغیرگیله [8] ننه لره ره، جلد ائشیکه هاشدولار؛ بئره امان وئرمده اوساحات شانگول لا مانگولو ترری- ترری [9] یئده اوتدو [10] غارنه. گول دسته سه دق غور قودا تزده بی ماو آستوچا کئشینده [11]. بئره ماولاق هاغرادو اونو بولمادو ناچار اچچین غورقوسوندا هوده تاشقار هوندو پُوردو [12] واردو. گول دسته سه دق بی کُؤلچا, [13] کیززین حیده القودو حقلمکگه (حقلمه ققه).

شامچاقو اچچه اوتلاماقدا هولوندو کلده ماولاق ائشکه چالدو آمما اونا جاواب وئرگیله اومادو، او ائشکه ییتلده [14] کؤردو ائشیک هاچوقار، کیرده ایچگر کؤردو شانگوللا مانگول یوق آمما؛ گول دسته بی کؤلچا کیززین حیمش غورقودا تیتیرورو. [15] خابار آلدو بس شانگوللا مانگول قانو؟ گول دسته اَلقودو حقله مققه آوندوغوندا سُؤره احوالاتو ننه سه هایدو. اچچه حیرصلنده هایدو: هاوول، منیمکه بئره له قالتا، سن ائشکه اؤرتو هوچه تُورال [16]؛ تئمه بئره غه کؤرستیم بالا یئمک نبر اولور.

اوچا یولقا توشدو ماولاق واردو ائرده بی دام اوسته، بنا ائتده هاداقلارین یئرکه تؤمغغه [17]، ایچگرده بی سس کلده بوکیمر دام اوستوچه تاپ وتوپ [18] ائتورو؟ اَچچه هایدو بالالارومو سن یئمیشین؟ تؤلکؤ هایدو نا من یئمه تیقم, یووا [19] بئره سؤراغه. اچچه واردو هوندو بئرین دامونین اؤسته, بو واخت بئره دق بی غازان [20] آش قوموشدو هوچاقین اؤسته. اچچه دام اؤستوچه بوشلادو هاداقین یئرکه تؤمغغه, اوچاق بئره اولودو [21] هایدو:

او کیمر دام اؤستوچه

تاپ و تُوپ ائتؤر شام اؤستوچه

آشومو شؤر ائتؤرو

کؤزومو کؤر ائتؤرو

اچچه جاواب وئرده:

من اچچیسم, آشینو شؤر ائتؤروم

کؤزینو کؤر ائتؤروم

سن یئمِشین شانگولوم؟

سن یئمِشین مانگولوم؟

بئره تیشلرین غیرچیلده جاواب وئرده: بله بله من یئمیشم شانگولین من یئمیشم مانگولین سنئه دق بی کؤن یئسم کرک. یوُوا بود تُؤز ائتمه. اچچه هایدو اگر جؤرکتین وار هُونک تاشقار واراق قاضی یانِه اوچاق سنه نیشان وئردیم بالا یئمک نه بر اولور. مونو هایدو اککه سیدق یولقا توشدو کلدیلر قاضی یانِه. قاضی هایدو یوواین سِبه یئکَینْ. سِبه تِزده اَچچه بی بوغچا فطیر کؤتوردو بئره دق بی کیسه که پیسْ سِیلَق [22] تُولداردو هادوچینه واردولار قاضی یانِه.

قاضی آووال اچچین بوغچاسی هاچدو فطیرلره کؤردو زاوقو اولدو، اوچاق بئره تُوفاسین آغزین هاشدو پیس سیلق یئله قاضین سققلین بی طرفین یئده، قاضی زهریقده [23] هایدو: اککیزدق یوواینْ باققا اوققادور هؤزوم یئپیدین تا بورنیزده هؤزوم غیلله سه [24] یئکلته، اوچاق بی بیرله اللشتین هرکیم کؤچ اولدو حق اونین جانوبوچار.

قاضی یاواش اچچین غولاغه هایدو سن هؤزوم یئمه، قوی بئره ماقول هؤزوم یئپیته، اوچاق سن اَککی گیلله هؤزوم کؤتورال بی سین قُویور بُورنین ساغ تُوپلوکه [25]بی سیندق سُول توپلوکه، اوچا بئرین غئغیره یوواین اَللشمغغه .

بئره له اچچه واردولار باققا. بئره بنا ائتده هؤزوم یئمغغه، اچچه دق هؤزوم یئمغین برین کتده. اچچه کؤز آستو واغدو بئرهغه، کؤردو اونین غارنو شیش میش طبیل وارا اوموش، یاواش قاضی هایقولو سؤزو عمل ائتده، بی گیلله هؤزوم قودو بورنونین ساغ توپلوکه، بی گیلله دق سُول توپلوکه هایدو بَسْسَر بئره یئک واراق اللشدک منیم بورنومدا هؤزوم کلی یور. اوساحات اچچه واردو ییراغدا تاق کلده، شاخلارین سؤخدو بئرین غارنه، بئرین غارنو ییرتیلده تؤکولدو یئرکه، شانگوللا مانگول بئرین غارنوندا سابباساغ [26] هوندولر تاشقار، اوللار ننلرین کؤردولر داماغلارو اولدو، اچچین دق زاوغو اولدو شانگوللا مانگولو کؤتوردوکلده اؤز هَویچَه گول دسته سه یانهِ.

 -1 اَچچه: بز

-2هَو: خانه, منزل , مأوا, مسکن

-3 دق داماق: شاد, خوشحال

-4 کیررَده: داخل می شد وارد می شد از مصدر کیرمک (داخل شدن)

-5 بئره: گرگ

-6 حیشؤر: می خواهد

-7 اوچاق: سپس, بعد, آنگاه

-8 غئغیرگیله: کسی که صدا می زند, صدا کننده

-9 ترری- ترری: زنده زنده

-10 اوتدو: بلعیدن

- 11کئشینده: مخفی شد

-12 پُوردو: فرار کرد, در رفت

-13 کُؤلچا: گوشه دریک گوشه ای

– 14 ییتلده: هول داد, فشار داد

-15 تیتیرورو: می لرزد

-16 تُورال: بمان

-17 تؤمغغه: کوبیدن

-18 تاپ وتوپ: سر وصدا نمودن

-19 یووا: برو

-20 غازان: دیگ

- 21اولودو: داد کشید, نعره زد, غررید

-22 سِیلَق: چُس، باد معده

-23 زهریقده: خشمگین شد، عصبانی شد

-24  هؤزوم غیلله سه: دانه انگور، حبه انگور

-25 تُوپلوکه: سوراخ بینی

-26 سابباساغ: کاملاً سالم

 

Şangul, Mangul Gul Destesé Matalu

bi varadu bi yuğadu ellada savay héç kim yuğadu.künlerin bi künuçe bi varadu onin uç balasu varadu, bisinin atu şangul bisé mangul çu bi sédeğ gul desdesé. bu künde varradu bébança, taqça ütléredé hülonduğé şaxu harasuça ut, aqzuça suv ve memekiçe süt keliredé. hev éşkiçe türradu éşékéy çalladu. şangul, mangul ve gul destesé değ hatloğu hatloğu kellediler éşik dalé xabar alladular kimer? éşkin bu yanonda hayuradu:

şangul,mangul gul destesé

éşiké haşdin men kelmişem

aqzomça suv ketmişem

şaxomça ut ketmişem

memekimçe süt ketmişem

éşiké haçdin men kelmişem

şangul, mangul ve gul destesé değ damağ ulladular téz éşiké haçaradular. kirredé hevke ullarin suvin, utin vérredé ve ullaro emzirredé uçaq sébéğe ta yaturadular. tézde eççé varradoğé balalarin yuzunde operedé ve ullarqa tapşurrado: şangul mangul gul destesé umaqa béréh sizé allatuqa yétivege yépiğe. her kim éşéké çaldu, men hayğolu süzleré haymadu siz éşéké unin yuzé haçmain.

béré künlerin bi künu qezeblendé üz üzé haydo: şangul, mangul, guldestesé men sizé yésemkerek. u bu süzu haya-haya keldé érdé eççin hevé éşéké, bala bala boşlado éşki çalmağğa.

şangul, mangul, guldestesé değ hatğolu hatğolu keldiler éşik dalé. seslendiler kmer? béré haydo: şangul, mangul,guldestesé éşéké haşdin. balalar unin sesinde bildilerki bu çalğolu nene leré daqar, belké béréré hişür ullaru allatoqa. béré mavlağ yalvardu ki men sizin neneyizem éşiké haçdin.

amma ullar éşéké haçmadolar, béré hişedé éşéké sipiğe amma u sahat kürdé eççé keliyür. béré tezdé bi haqaç daluça berkindé, küriége eççé éşéké neber haçür.

bu bud qalta sizke xabar vérdim eççéde. u keldé bena étdé éşéké tümekge haydo:

şangul, mangul gul destesé

éşiké haşdin men kelmişem

aqzomça suv ketmişem

şaxomça ut ketmişem

memekimçe süt ketmişem

éşiké haçdin men kelmişem

şangul, mangul ve gul destesé değ oyné oyné keldiler éşéké haşdolar eççé kirdé hevke. kündeké vara ullaro, suvladu, emzirdé ve utlado, bi haz ullarla uyan bu yanda danoş dolar ve balalar éşik çalqolu macerasin neneleré haydolar. eççé haydo u xaén béré miş,uça balalarin yuzonde opdé hende vardu utlamağğa.

témé sizke béréde xabar vérdim . u eççin sözlerin ürgendikinde süre.

Bi haz küzledé uçaq haqaç dibinde hundo yavaş-yavaş keldé boşlado eççé éşkin çalmağğa. oğlağlar oyné-oyné keldiler éşik dalé xabar aldolar: Kimer? béré sesin eççé sesé oxşado haydo:

Şangul, mangul, gul destesé!

éşiké haşdin men kelmişem

ağzomça suv ketmişem

şaxomça ut ketmişem

memekimçe süt ketmişem

éşiké haçdin men kelmişem

Balalar monaq bildiler ké, bullaro qéğırgilé neneleriré. celd éşéké haşdolar. béré eman vérmedé u sahat, şangulla mangulu tirri-tirri yédé otdu qarné. gul destesédeğ qorquda tezdé bi mav astuça kéşindé.

béré mavlağ haqrado u nu bulmado. eççin qorqusunda hevde taşqar hundo purdo vardo. gul destesé bi külça kizzin hidé bena étdé heğlemeğğe. şamçağu eççé utlamağda hulondu keldé mavlağ éşéké çaldo, una cavab vérgilé omado. eççé éşki yiteledé kürdo éşik haçuğar, kirdé içger kürdu şangulla mangul yuğ amma gul destesé külça kizzin himiş qorquda titirur, xabar aldo bes şangulla mangul qano?

gul deste elqudo heqlameğğe. avunduğonda süre ehvalato nenesé danoşdo . eççé hirslendé haydo: havul, menimké béréle qalta, sen éşki ürtu hevçe türal. béréke kürsetim bala yémek neber olur, uça yolqa tüşdu mavlağ vardu érdé bi dam üste. bana étdé hadağlarin yérke tüdumeğğe. içgerde ses keldé: bu kimer dam üstuçe tappu-tup étür eççé hydu: balalaromu sen yémişein? Tülkü haydo: na, men yémetiğem yuva bérde sürağé.

eççé vardo hundo bérin damonin üsté. bu vaxt bérédeğ bi qazan aş qomuşdu, hüçağın üsté bişiriredé. eççé damın üstuçe boşlado hadağin yérke tümekge. uçaq béré uluduo haydo:

u kimer dam üstüçe,

tapu-tup étür şam üstüçe?

aşumu şur étüru,

küzumu kür étüru?

Eççé cavab vérdé:

men eççissem, men eççissem

aşino şür étürom

küziné kür étürom

sen yéméşeyn, şangulum?

sen yéméşeyn mangulum?

béré tişlerin qirçiledé cavab vérdé: belé-belé men yéméşem şangulin men yéméşem mangulin sené değ bi kün yésem kerek. yuva bud tüz étme. eççé haydo: eger cürgetin var hunek taşğar varağ qazi yané.

Uçaq sene néşan vérdim bala yémek neber ulur. monu haydo uça ekki sédeğ yolqa tüşdo keldiler qazi yané.

qazi haydo: yuvain sébéh yékein. sébéh tézde eççé bi buxça fetir kütürdu, bérédeğ bi kiseké pissileğ tüldardo hadu çiné vardolar qazi yané. qazi avval eççin buxçasin haçdu fetirleré kürdo zavqu oldu. uçaq béré tofasin ağzin haşdo pissileğ yélé bide qazin seğğelinin bi tefefin yétdé. qazi zehriğdé haydo:

ekkizdeğ yuvain baqğa oqqadur hüzüm yépidin ta bornizda hüzüm gillesé yékelte uçaq bi birle elleştin her kim küç oldu heğ unin canubuçar.

qazi yavaş eççin qolağé haydo: sen hüzüm yéme qoy béré maqol hüzüm yépite uçaq sen ekki gille hüzüm kütürel bisin qoyür bornin sağ tüpluké bisindeğ sul tüpluké uça bérin qéğré yuvain elleşmeğğe.

béréle eççé vardolar baqğa béré bena étdé hüzüm yémeğğe eççédeğ hüzüm yémekin berin ketdé. eççé küz astu vağaradu béréke kürdo unin qarnu şişmiş,tebil vara omoş. yavaş qazi hayqolu süzü emel étdé, bi gille hüzüm qodu burnonin sağ tüpluké bi gilledğe sol tüplike haydu béré besser yék varağ elleşdek menim burnomda hüzüm keliyür. ullar keldiler qazi yané. qazi ullarqa fermané elleşmek vérdé.

eççé vardo yirağda taq keldé şaxlarin suxdu bérin qarné bérin qarno yirtildé tüküldu yérke, şanglla mangul bérin qarnonda sabbasağ hündular, ullar nenelerin kürduler damağlaro oldu. eççindeğ zavğu oldu, şangulla mangulu kütürdé keldé üz heviçe guldestesé yané.


[1] منبع: زبان‌های تورکیک در ایران. پرفسور دوکتور گرهارد دوئرفر. ترجمه به فارسی: مئهران باهارلی ٢٠٠٣. از وئبلاق تورکولوژی-ایران

http://turkoloji-iran.blogspot.com/

این مقاله به زبان‌های آلمانی  (Die Turksprachen Irans)، انگلیسی (Turkic Languages of Iran) و تورکی تورکیه (İran'daki Türk Dilleri)  نیز منتشر شده است.

[2]http://jamrasi.blogfa.com/, jamrasi1@yahoo.fr

[3] «خلج‌ها، یادگار ترکان باستان». ناشر انتشارات پیام پویا- تهران، تیراژ ١٠٠٠ نسخه، قیمت ٢٠٠٠ تومان، قابل خرید از کتاب فروشی اندیشه نو-تهران، کتابفروشی فتح دانش-اراک، کتابفروشی سروش-آشتیان

[4] «قارشو بالوققا سلام»، انتشارات اندیشه نو- تهران، ٢٥٣ صفحه

No comments:

Post a Comment