Thursday, December 29, 2022

بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟ بو قیز تورک‌ون قیزی‌دیر

 

بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟ بو قیز تورک‌ون قیزی‌دیر

 

Bu qız kimin qızıdır? Bu qız Türkün qızıdır


رامیان - Ramyan

November 28, 2005

 

از وئبلاگ مازندران - گلستان تورک‌له‌ری

http://mazandaran-turk.blogspot.com/


علی یازرلو (یازیرلی) محقق فولکلور، در نوشته‌ای مربوط به ‌مراسم عروسی تورک‌ها در شهر رامیان، متن تورکی ترانه‌هایی که ‌در این مراسم خوانده‌ می‌شود را به‌ لهجه‌ی محلی داده ‌است که‌ در آن «تورک»، نام قومی – ملی ملت تورک ساکن در ایران هم ذکر می‌شود.

ذکر نام ملی «تورک» در ترانه‌های مردمی (تورکو) مهم است، زیرا علاوه بر دلالت بر وجود عزم وجدان تاریخی ملت تورک برای حفظ نام ملی خود و «خودنام‌گذاریEndonym » ملی‌اش، نشان می‌دهد که تلاش‌های «پان‌ایرانیسم» و دولت ایران برای ریشه‌کن کردن نام ملی تورک با تبلیغ «هویت ملی ایرانی» ایجاد شده توسط صلیبیان از ١٢٠ سال پیش به دوره‌ی مشروطه، و تلاش‌های مشابه مشترکشان با روسیه برای ریشه‌کن کردن نام ملی تورک با تبلیغ «هویت ملی آزربایجانی» استالین – میکویان ساخته، هر دو به شکست انجامیده است.

این مطلب هم‌چنین از جهت نشان دادن اوج غفلت و گمراهی و غیر ملی بودن جریان ایدئولوژیک – سیاسی موسوم به «آزربایجان‌گرایی» – «حرکت ملی آزربایجان» دارای اهمیت است. در حالی که کوردها (کرمانج‌ها) ساکن در خراسان به عنوان جزئی از ملت کورد نه تنها با دیگر کوردان ساکن در ایران و کوردستان ایران، بلکه با کوردهای عراق و ...، حتی دیگر ملل ایرانیک مانند گوران‌ها و زازاها و ... پیوندهای مستحکم فرهنگی و سیاسی و ادبی و هویتی و .... برقرار کرده‌اند و به صورت ید واحد عمل می‌کنند، جریان مانقورتی و استعمارساخته و ضد تورک «آزربایجان‌گرایی» در خیانتی تاریخی و خوش‌خدمتی معمولش به تورک‌ستیزان، به تکه پارچه کردن و تجزیه‌ی ملت تورک (اوغوزهای غربی) ساکن در ایران به «ملت خیالی آزربایجان» و «تورک‌های ایران» و بیگانه ‌نمایاندن قسمت‌هایی از ملت تورک که ساکن در خارج منطقه‌ی آزربایجان هستند مشغول است.

رامیان شهری تورک‌نشین در استان عمدتا تورکمن‌نشین گلستان است. در استان مازندران پس از بهشهر به ‌طرف شرق با روستاها و شهرهای تورک‌نشین واقع در منطقه‌ی ملی «تورکمن‌یورت» (به ‌فارسی تورکمن صحرا) مواجه‌ می‌شویم که در ادامه به منطقه‌ی ملی تورک در شمال شرق «آفشار یورت» ملحق می‌شوند. در این منطقه‌ هر چند اکثریت را تورکمن‌ها (Turkmen-Türkmen) تشکیل می‌دهند، در نواحی جنوبی‌تر شهرهای گلوگاه، رامیان، مینودشت؛ هم‌چنین روستاهایی در شهرستان شاهرود (بخش بسطام میامی) تورک‌نشین هستند. اکثریت تورک‌های رامیان منسوب به تورک‌های گرای‌لی هستند (در حاشیه‌ی کوه ‌بلندجار موسوم به ‌کهنه‌ رامیان، اراضی دره ‌بیژن، توران، خاندوز، نظام آباد، ازدارتپه‌ و دیگر نواحی در شهرستان‌های رامیان و آزادشهر کنونی). علاوه ‌بر گروه‌های تورک قدیمی تاتار و جالاییر و بایات .... گروه‌های تورک متاخر هم مانند تورکمانان (Turcoman-Türkman) شاهی‌سئوه‌ن‌ و قیزیل‌باش‌ و قاجار در تشکل مردم تورک این منطقه ‌دخیل بوده‌اند که ‌بعدها بسیاری و بلکه همه‌گی در گرای‌لی‌ها جذب شده‌اند. قابل ذکر است که‌ گرای‌لی‌ها در دیگر نقاط خراسان هم ساکن هستند (کالپوش،...)[1]. طوایف گرای‌لی ساکن در رامیان عبارتند از: قلیچی (شامل بای‌ها و بیگ‌ها) اصلا شاهسون‌ها و قیزیل‌باش‌ها شامل یازرلوها (یازیرلی)، کاغذلوها (چاغیزلی‌)، رجب‌لی‌ها، قوانلوها (قووان‌لی) و صادقلوها (ساداق‌لی)، قرجه (قاراجا)، ...

در زیر نخست توضیحاتی در باره‌ی کلمات به کار رفته در این مقاله، سپس ترانه‌ی تورکی مزبور را، و در انتهای مقاله‌ نوشته‌ی محقق علی یازرلو را داده‌ام.

چند توضیح:

١-املای کلمات تورکی در متن و ترانه ‌به ‌شدت مخدوش نوشته‌ شده‌ است. مثلا بالنگا یک بار هم به ‌صورت بالقکا، حناقا یک بار هم به ‌صورت حناگا، قوربان به‌ صورت قوروان هم نوشته‌ شده ‌است.

٢-ینگ: پسوند –ین مالکیت دوم شخص مفرد در فورم قدیمی و شرقی - شمالی آن حفظ شده‌ است: ترکینگ – تورک‌ون، کیمنگ - کیمینگ – کیمین (مال چه ‌کسی؟)؛ مننگ - مه‌نینگ – مه‌نیم (مال من)، حناقا – حناگا (حنانگا، به حنای تو)، بالنگا - بالقکا (بالانگا، به بالای تو)، ...

٣-یپگ: حرف ی در اول بعضی کلمات حفظ شده ‌است: ییپه‌ک – ایپه‌ک (ابریشم). اما اوز به ‌جای یوز (رویت، رخت)

٤-لور لور: شاید محرف لالا در عربی که‌ صفت مروارید به ‌معنی درخشان است: لؤلؤ لالا - مروارید درخشنده. (در تورکی لور لور هم‌چنین به‌ معنی شلاله‌ و آبشار کوچک است).

٥-بله ‌برون: این اصطلاح مرکب از دو کلمه‌ی تورکی مترادف به ‌معنی هدیه‌ای که ‌خانواده‌ی عروس به‌ خانواده‌ی داماد می‌دهد و فورم اصلی – اولیه‌ی تورکی آن «به‌له‌ک بیرین» و یا «به‌له‌ک بئرنه» است. اصطلاحات تورکی «به‌له‌ک بیرین» و «به‌له‌ک بئرنه» را در یک مقاله‌ی دیگر ریشه‌شناسی کرده‌ام[2].

٦-یازیر- یازقیر: نام مولف یازرلو و یا یازیرلی، ماخوذ از اسم طائفه‌ی اوغوزی «یازقیر» به ‌معنی طائفه و ایلی که ‌در قلمروی وسیعی پخش و منتشر شده، است. کلمه‌ی یازقیر مرکب است از «یاز» + «قیر». «یاز» بن مصدر یازماق - یاسماق (یایماق، آچماق، یاییلماق)، هم‌ریشه‌ با یازیلماق (آچیلماق، یاییلماق)، یازینماق (چؤزولمه‌ک)، یازی (قیر، اووا، بوش و آچیق یئر)، یازاق (اوتلاق)، یاسماق (داغیدیپ یایماق)، ... است. «–گور، -قور، -غور» پسوند مبالغه‌ی اسم فاعل ساز از مصدر است که در کلمات آتی هم وجود دارد: اؤزگور (آزاد)، اویغور (سازگار)، سالغور (مهاجم)، بیلغیر (بیلگیلی)، دویغور (چابوق سئزه‌ن)، سیزغیر (دویارلی، حساس)، یوزغور (اییی یوزه‌ن)، اؤتگور (که‌سکین)، تاپقیر (که‌سکین ذکالی، حاضر جواب)، چاپقیر (یئیین قوشان)، که‌سغیر (که‌سکین)، ...[3]

٧-چره – چیرا (شب چره): کلمه‌ی چره در اصطلاح شب چره که مولف آن را به صورت غذایی ‌شامل گوشت و پلو که خانواده‌ی داماد در جشن و پای‌کوبی شب حنابندان به مهمانان می‌دهد، ظاهرا کلمه‌ی تورکی – موغولی «چیرا»، از ریشه‌ی تورکی - موغولی چیر به معنی بزم، سرور، وجد، شادی، شادمانی، جشن، ضیافت و میهمانی است که به صورت سور در نام چهارشنبه سوری هم موجود می‌باشد (در این صورت شب چره به معنی شب ضیافت است). از همین ریشه است کلمات «سیره، شیره، سیره‌گه، سیره‌گه‌ن»، ... به معنی سور و مهمانی و ضیافت، بزم، شادی، شادمانی، وجد، سرور؛ مصدر «جیرقا، چیرقا، سیرغا، چیرغا، جیرغا، جارقاخ، جارقاخا، جاراق، جیروخ، جاره‌غ، جه‌رغا، زارقال، جیرقال، ... » در زبان‌های مونقولیک به معنی شادمان بودن، مسرور بودن، به وجد آمدن، خوشحال بودن، فرخنده بودن، نیک انجام شدن؛ «سورچو، سورچی» (مهمان‌دار، در دوره‌ی دولت‌های تورکی-تورکمانی قاراقویون‌لو و آغ‌قویون‌لو و ...)، «سویورقا-سیورغا» (شادمانی)، «سویورگه» (ضیافت، جشن)؛ «سورنامه» و یا «سوریّه» اشعاری که در گذشته در قلمروی دولت‌های تورک در مراسم جشن عروسی و در مدح عروس و داماد خوانده می‌شد؛  سُرنا (سرنا، زرنا، زیرنا) به معنی «ساز جشن» مرکب از سور (تورکی-موغولی) + نی و یا نای؛ «چیرغامیشی، جیرغامیشی، جرغامیشی، جیرقامیشی، یرغامیشی، سرغامشی، سوُرغامێشی، سورامیشی، سورمیشی، سیورمش،... » مرکب از بن «سور -جیرقا» موغولی و «میش» تورکی و «ی» فارسی (پسوند اسم مصدر)، معادل اسم مصدر سیراما - سوراما – سوره‌مه در تورکی به معنی جشن، شعف، شادی، سرور، عید، اعیاد، لذت، عیش و نوش، شادمانی، وجد و غریو؛«سورچرانی» محرف «سور چیراغا»ی موغولی (ربطی به چراغ ندارد)؛ «چراغان» (در مراسم و ضیافت) محرف «چیراغا»ی موغولی (ربطی به چراغ ندارد)؛ «سور دادن»، «ختنه سوران»، شاید «سوران» (غریو و آواز لشکریان به هنگام ازدحام)، ...[4].


بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟ بو قیز تورک‌ون قیزی‌دیر

BU QIZ KİMİN QIZIDIR? BU QIZ TÜRKÜN QIZIDIR

 

گلن حناقا قوربان [گه‌لین حنانا قوربانGelin xınana qurban ] عروس قربان حنای تو

قد بالانگا قوربان [بوی بوخونونا قوربانBoy buxununa qurban ] قربان قد و بالای تو 


جواب [یانیت] 

خالینگا قوروانم من، خالینگا قوروانم من [ به‌نینه ‌قوربانام مه‌ن، به‌نینه ‌قوربانام مه‌نBenine qurbanam men ]

هفت رنگ یپگ مینگزدم [یئدی بویا‌لی ایپه‌ک‌له‌ به‌زه‌دیمYédi boyalı ipekle bezedim ] ابریشم هفت‌رنگ زینت دادم

تللرینگ قوروانم من [تئل‌له‌رینه ‌قوربانام مه‌نTéllerine qurbanam men ]

 

اللره‌ حنالده ‌[اه‌ل‌له‌ری حنالی‌دیرElleri xınalıdır ] دست‌هایش حنا زده ‌است

گوزلره‌ سرمه‌لده ‌[گؤزله‌ری سورمه‌لی‌دیرGözleri sürmelidir ] چشم‌هایش سرمه‌ کشیده ‌است

به ‌قز کیمنگ قزده؟ [بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟Bu qız kimin qızıdır? ] این دختر کیست؟

به ‌قز ترکینگ قزده‌ [بو قیز تورک‌ون قیزی‌دیرBu qız Türk’ün qızıdır ] این دختر، دختر تورک است

 

بر کینگ با، دزنن [بیر کؤینه‌یی وار، دیزی‌نده‌نBir köyneyi var dizinden ] یک پیراهن دارد تا زانویش

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان [Küreken xınana qurban

سورمسه ‌یتمز گوزنن [سورمه‌سی ایتمه‌ز گؤزونده‌نSürmesi itmez gözünden ] سرمه‌ی چشمانش پاک نمی‌شود

داماد حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان  [Küreken xınana qurban

 

آلادیپ اپم اوزنن [آلدادیپ اؤپوم اوزونده‌نAldadıp öpüm üzünden ] او را فریب بدهم و صورتش را ببوسم

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربانKüreken xınana qurban ] داماد فدای حنای تو

قد بالانگا قوربان [بوی ‌بوخونونا قوربانBoy buxununa qurban ] فدای قد و بالای تو

 

اوچه‌گوزلر، مارال گلده‌ [آوچی گؤزله‌ر، مارال گه‌لدیAvçı gözler maral geldi ] آن آهو چشم رام آمد

 

بر کینگ با ابریشم [بیر کؤینه‌یی وار ایپه‌کBir köyneyi var ipek ] یک پیراهن دارد از ابریشم

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان [Küreken xınana qurban

دوداقنا دیده‌ دیشم [دوداغی‌نا ده‌یدی دیشیمDodağına deydi dişim ] به ‌لب‌هایش دندانم خورد (کنایه ‌از بوسه)

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان [Küreken xınana qurban

 

نجور اولار مننگ ایشم؟ [نه جور اولار مه‌نیم ایشیم؟Ne cür olar menim işim? ] کار من چطور خواهد شد

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربانKüreken xınana qurban ] داماد فدای حنای تو

قد بالانگا قوربان [بوی بوخونونا قوربانBoy buxununa qurban ] فدای قد و بالای تو

 

اوچه‌ گوزلر، مارال گلده ‌[آوچی گؤزله‌ر مارال گه‌لدیAvçı gözler maral geldi ] آن اهو چشم رام آمد

 

بر کینگ با قرمز [بیر کؤینه‌یی وار قیرمیزیBir köyneyi var qırmızı ] یک پیراهن دارد قرمز رنگ

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان [Küreken xınana qurban

لور لور یانار اوزه ‌[لور لور یانار اوزوLor lor yanar üzü ] گونه‌هایش با تلالو می‌درخشد

داماد، حنانگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان [Küreken xınana qurban 

پایان مقدمه‌ی مئهران باهارلی

بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟ بو قیز تورک‌ون قیزیدیر

مراسم ازدواج در شهر رامیان

علی یازرلو

شهر رامیان یکی از شهرهای قدیمی استان مازندران و در حال حاضر جزو استان گلستان محسوب می‌شود که ‌یکی از شهرهای شهرستان گنبد کاووس است. در این شهر کوهپایه‌ای که ‌دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، پرورش کرم ابریشم، تهیه ‌نخ از آن و بافتن پارچه‌های ابریشمی بسیار رواج دارد. بر همین اساس ابریشم و پارچه‌های ابریشمی در آداب، سنت و ادبیات شفاهی مردم رامیان راه‌ یافته ‌است.

مراسم ازدواج یکی از رسم‌های سنتی در این شهر است که ‌نحوه‌ی برگزاری آن از سوی علی یازرلو - پژوهشگر فرهنگ مردم ـ مورد بررسی و در اختیار خبرنگار بخش آیین و سنت‌های خبرگزاری دانشجویان ایران قرار گرفته‌ است. تحقیق این مردم‌شناس به ‌این ترتیب است:

در شهر رامیان اگر پسری دختر مورد علاقه‌اش را انتخاب کند خانواده‌اش به ‌خانه‌ی عروس می‌روند و مراتب را به ‌اطلاع آن‌ها می‌رساند. اگر درخواست آن‌ها مورد تایید قرار گرفت، شبی را برای مراسم «بله‌ برون» [به‌له‌ک بیرین] انتخاب می‌کنند. در این شب ریش سفیدها دور هم جمع می‌شوند و در اصطلاح به ‌آن شب «قند سندرما» [قند سیندیرما] (قندشکن) می‌گویند. در شب قندشکن دو طرف شرط و شروط خود را بیان می‌کنند و سپس دو کله ‌قند توسط شخصی از خانواده‌ی داماد شکسته ‌و در بین مهمان‌ها تقسیم می‌شود. در این شب، پولی که ‌به‌ عنوان شیربها تعیین شده‌است در میان دستمال ابریشمی پیچیده ‌و از طرف خانواده‌ی داماد به ‌پدر عروس داده‌ می‌شود. خانواده‌ی عروس نیز بنا بر رسوم محلی، مقداری از پول داخل دستمال را بر می‌دارند و بقیه‌اش را باز می‌گردانند به‌ این رسم در اصطلاح محلی «کیسه تیه» [کیسه ‌ته‌کی] (ته ‌کیسه) می‌گویند.

تا این مرحله ‌اجرای رسم‌ها برعهده‌ی مردان طایفه ‌است و ازاین پس بقیه‌ی امور به‌ زنان واگذار می‌شود.

مراسم شیرینی خوران در رامیان به «کشمش یمه» [کیشمیش یئمه] (کشمش خوران) معروف است و در آن خانواده‌ی داماد برای عروس، لباس، کلا و وسایل لازم را می‌خرند، داخل سینی‌های بزرگی که ‌توسط پارچه‌های ابریشمی تزیین شده‌ قرار می‌دهند و به ‌دیدن عروس می‌روند. در مدتی که‌ دختر و پسر با هم نامزد هستند، خانواده‌ی داماد باید هر عید مانند عید فطر و عید نوروز هدیه‌هایی را و در عید قربان، گوسفند قربانی را به ‌خانواده‌ی عروس بدهد.

پس از مشخص شدن قول و قرار عروسی روز سعد و نیکویی را که ‌معمولا با ولادت یا اعیاد مذهبی مقارن است برای عروس انتخاب می‌کنند. اکنون جشن عروسی، سه‌ روز طول می‌کشد که‌ در روز اول نزدیکان به‌ منزل داماد یا عروس می‌روند و شب آن روز حنابندان است. در گذشته، شام مفصلی برای پذیرایی از مهمانانی که ‌در «بله‌ برون» شرکت می‌کردند، تدارک می‌دیدند، در شب حنابندان مهمانان معمولا تا پاسی از شب به‌ جشن و پای‌کوبی می‌پردازند و سپس خانواده‌ی داماد غذایی را به ‌عنوان شب چره‌ [چیرا] که ‌شامل گوشت و پلو است به‌ مهمانان می‌دهد.

در روز بعد مهمانان برای صرف نهار دعوت می‌شوند و پس از خوردن غذا، پولی را به ‌منزله‌ی کومک به ‌عروس و داماد در آغاز زندگی‌شان در سینی می‌گذارند. داماد پس از نهار توسط دوستانش به ‌حمام برده‌ می‌شود و لباس عروسی بر تن او می‌کنند غروب همان روز، عروس را با شادی و پای‌کوبی به‌ خانه‌ی داماد می‌آورند پدر عروس، نان و پنیری را در شالی ابریشمی می‌گذارد، به‌عنوان سپیده‌بختی و برکت به ‌کمر عروس می‌بندد و او را به‌ خانه‌ی بخت می‌فرستد.

داماد پس از ورود عروس به‌ خانه، میوه‌هایی مانند انار، سیب و تخم مرغ رنگ کرده‌ را به ‌سمت افرادی که‌ در عروسی شرکت کرده‌اند، پرتاب می‌کند. با این کار، جوانان با شور و هیجان برای گرفتن میوه‌ها با یک‌دیگر به ‌رقابت می‌پردازند. مادر داماد نیز نقل و نبات و برنج بر سر عروس می‌پاشد و این کار، نماد خوش‌بختی و برکت است. فردای آن روز مراسم «گلن گورمه» [گه‌لین گؤرمه] برگزار می‌شود که ‌در آن تمام فامیل عروس و داماد برای این زوج هدیه‌هایی را می‌آورند.

در هنگام حنابندان عروس این شعرها خوانده‌ می‌شود:

*

گلن حناقا قوربان [گه‌لین حنانا قوربان] عروس قربان حنای تو

قد بالقکا قوربان [بوی بوخونونا قوربان] قربان قد و بالای تو

جواب

خالگا قوروانم من، خالگا قوروانم من [ به‌نینه ‌قوربانام مه‌ن، به‌نینه ‌قوربانام مه‌ن]

هفت رنگ یپگ مینگزدم [یئدی بویا‌لی ایپه‌ک‌له ‌به‌زه‌دیم] ابریشم هفت‌رنگ زینت دادم

تللرگ قوروانم من [تئل‌له‌رینه ‌قوربانام مه‌ن]

*

اللره ‌حنالده ‌[اه‌ل‌له‌ری حنالی‌دیر] دست‌هایش حنا زده ‌است

گوزلره‌ سرمه‌لده ‌[گؤزله‌ری سورمه‌لی‌دیر] چشم‌هایش سرمه‌ کشیده‌ است

به‌ قز کیمنگ قزده؟ [بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟] این دختر کیست؟

به ‌قز ترکینگ قزده ‌[بو قیز تورک‌ون قیزی‌دیر] این دختر، دختر تورک است

جواب

خالگا قوراونم من، خالگا قوروانم من [ به‌نینه ‌قوربانام مه‌ن، به‌نینه ‌قوربانام مه‌ن]

هفت رنگ یپگ مینگزدم [یئددی بویالی ایپه‌ک‌له ‌به‌زه‌دیم] ابریشم هفت‌رنگ زینت دادم

تللرگ قوروانم من [تئل‌له‌رینه ‌قوربانام مه‌ن]

در هنگام بردن داماد به‌حمام و یا برگزاری مراسم حنابندان فردی که‌ صدای خوبی داشته‌ باشد، اشعاری را می‌خواند و اطرافیان داماد و عروس در حالی که ‌به‌دور عروس یا داماد حلقه ‌زده‌اند جواب خواننده ‌را می‌دهند. این ابیات به ‌این ترتیب است:

*

بر کینگ با، دزنن [بیر کؤینه‌یی وار، دیزی‌نده‌ن] یک پیراهن دارد تا زانویش

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

سورمسه‌ یتمز گوزنن [سورمه‌سی ایتمه‌ز گؤزونده‌ن] سرمه‌ی چشمانش پاک نمی‌شود

داماد حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

آلادیپ اپم اوزنن [آلدادیپ اؤپوم اوزونده‌ن] او را فریب بدهم و صورتش را ببوسم

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان] داماد فدای حنای تو

قد بالنگا قوربان [بوی ‌بوخونونا قوربان] فدای قد و بالای تو

اوچه‌ گوزلر، مارال گلده ‌[آوچی گؤزله‌ر، مارال گه‌لدی] آن آهو چشم رام آمد

*

بر کینگ با ابریشم [بیر کؤینه‌یی وار ایپه‌ک] یک پیراهن دارد از ابریشم

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

دوداقنا دیده ‌دیشم [دوداغی‌نا ده‌یدی دیشیم] به‌ لب‌هایش دندانم خورد (کنایه‌ از بوسه)

داماد، حناگا قربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

نجور اولار مننگ ایشم؟ [نه ‌جور اولار مه‌نیم ایشیم؟] کار من چطور خواهد شد

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان] داماد فدای حنای تو

قد بالنگا قوربان [بوی بوخونونا قوربان] فدای قد و بالای تو

اوچه‌ گوزلر، مارال گلده‌ [آوچی گؤزله‌ر مارال گه‌لدی] آن اهو چشم رام آمد

*

بر کینگ با قرمز [بیر کؤینه‌یی وار قیرمیزی] یک پیراهن دارد قرمز رنگ

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

لور لور یانار اوزه‌ [لور لور یانار اوزو] گونه‌هایش با تلالو می‌درخشد

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان]

؟

داماد، حناگا قوربان [کوره‌که‌ن حنانا قوربان] داماد فدای حنای تو

قد بالنگا قوربان [بوی ‌بوخونونا قوربان] فدای قد و بالای تو

اوچه‌ گوزلر، مارال گلده ‌[آوچی گؤزله‌ر مارال گه‌لدی] آن اهو چشم رام آمد

بو قیز کیمین قیزی‌دیر؟ بو قیر تورک‌ون قیزی‌دیر

Bu qız kimin qızıdır? Bu qız Türkün qızıdır 

رامیان - Ramyan


[1] مئهران باهارلی تورک‌های گرایلی و قرایی در خراسان، نغمات گرایلی و قرایی در موسیقی تورکی Thursday, February 13, 2003

[2] مئهران باهارلی. در ریشه‌شناسی اصطلاح تورکی «بله ‌برون» - «بلک برین/برنه» - به‌له‌ک بیرین/بئرنه

[3] Ahmet B. Ercilasun. Oğuz Boy Adlarının Etimolojisi

https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/54653

[4] چهارشنبه سوری- اوْدگۆن سۇرۇ، آخرین چهارشنبه و یا سه‌شنبه شب قبل از ٢١ مارس- یئلین‌آی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_16.html

No comments:

Post a Comment