Friday, July 14, 2023

طبیب روتا: اسماعیل نوجوان مادر تنی‌اش را با دستان خودش کشت، به‌ سبب بیداد و بی رحمی فوق العاده‌ای که در حق تورکمان‌ها نشان داد، آن‌ها از اسم صوفو وحشت داشتند.

 

طبیب روتا: اسماعیل نوجوان مادر تنی‌اش را با دستان خودش کشت، به‌ سبب بیداد و بی رحمی فوق العاده‌ای که در حق تورکمان‌ها نشان داد، آن‌ها از اسم صوفو وحشت داشتند. 


مئهران باهارلی


تمام اثرهای فارسی در باره‌ی شاه ‌اسماعیل مخصوصا در باره‌ی نوجوانی و سال‌های نخستین حاکمیت او در اواخر حیاتش نوشته ‌شده‌اند و بیش‌تر از واقعیات تاریخی، روایت رسمی و خیاطی شده‌ی دولت قیزیل‌باش را منعکس می‌کنند. اولین آثار در باره‌ی سال‌های آغازین حاکمیت شاه‌ اسماعیل هم‌زمان با آن سال‌ها، نه در ایران بلکه در اوروپا منتشر شده ‌است. به واقع نخستین اثر در باره‌ی شاه‌ اسماعیل در جهان، در سال ١٥٠٢ در آلمان چاپ شده‌ که ‌ترجمه‌ی اطلاعات منابع ونیزی است. دومین اثر در باره‌ی او هم یک منبع ونیزی دیگر، تالیف «جییووانو (زوآن، یوهانس، ...) روتا» (Ioannes/Giovanno/Zuan Rota) است که‌ وی آن را در سال ١٥٠٤ نوشته‌ و به‌صورت ورق عریض (فورم پیشین روزنامه‌های بعدی) در سال ١٥٠٦ منتشر شده ‌است[1]. این دومین اثر در باره‌ی شاه ‌اسماعیل با عنوان «حیات صوفو، ....» (La Vita del Sophi) در همان سال‌ها در اوروپا به‌ زبان‌های ایتالیایی (١٥٠٦، ١٥٠٨، ١٥٠٩، ١٥١٥)، فرانسه‌ (١٥١١)، آلمانی (١٥١٥ دوبار)، لاتین (١٥٧٢) چندین بار تجدید چاپ شده ‌است.

سنای ونیز در سال ١٥٠٤ به ‌جییووانو روتا ‌یک طبیب مقیم سوریه، ماموریت داد ‌در باره‌ی شاه ‌اسماعیل و حکومت او گزارشی رسمی تهیه‌ کند. او هم یک گزارش مفصل و دقیق در این باره ‌(La Vita del Sophi) تهیه ‌و به‌ دولت ونیز ارسال نمود. روتا در گزارش رسمی خود که ‌خطاب به‌ دوجه ‌(شاه) ونیز لئوناردو لورئدان (Leonardo Laurentani/ Loredan) است تاکید می‌کند که‌ برای نگارش آن تحقیقات بسیار و گسترده‌ و عمیقی انجام داده، صرفا مطالب موثق افراد معتبر و بسیار مطمئن و درست‌کار را ملحوظ، و روایات عامه‌ی مردم و غرض آلود و بی‌هوده‌گویی‌ها را حذف کرده‌ است. گزارش روتا به ‌سبب آن که‌ رسمی است و تنها سه ‌سال بعد از اشغال تبریز توسط شاه اسماعیل تالیف شده‌ اهمیت فوق العاده‌ای دارد.

در این نوشته ‌قسمتی از این اثر – گزارش ‌جییووانو روتا در باره‌ی خشونت و بی‌داد و ستم‌کاری و خون‌آشامی و ویران‌گری شاه ‌اسماعیل به هنگام اشغال تبریز و کشتن مادر تنی‌اش به دستان خودش را، به نقل از ترجمه‌ی انگلیسی آن[2] نقل کرده و ترجمه‌ی فارسی آن توسط خودم را داده‌‌ام.

تورکمان‌کشی مهیب در ابعاد نسل‌کشی: روتا مشخصا به‌ کشتار تورکمان‌ها و بی‌رحمی و خشونت فوق‌العاده‌ای که ‌شاه ‌اسماعیل در حق تورکمانان کرد اشاره ‌و تاکید می‌کند. وی می‌گوید او نه‌ تنها مردان تورکمان، بلکه‌ زنانشان و نیز کارگران جنسی شهر را، هر کدام را به ‌روشی متفاوت (در منابع دیگر: با گردن زدن و سر بریدن، دو شقه و نیمه ‌کردن بدن، زنده ‌زنده ‌سوزانیدن، در قفس گذاشتن و منفجر کردن،  ....) کشتار کرد. ابعاد این بی‌رحمی و بی‌داد شاه‌ اسماعیل آن چنان بود که ‌تورکمان‌ها حتی با شنیدن نام «صوفو» (عنوان شاه‌ اسماعیل) وحشت‌زده‌ می‌شدند (مفهوم «تورکمان» در آن دوره‌ علاوه ‌بر قاراقویون‌لوهای علوی و آغ‌قویون‌لوهای سنی، تمام دیگر تورکان ایلی و غیر ایلی غیر عثمانلی و یا همه‌ی تورکان منسوب به‌ شاخه‌ی شرقی اوغوزهای غربی در ایران و قفقاز و خاورمیانه‌ و آناتولی و بالکان را شامل می‌شد).

تخریب مقابر و سوزاندن استخوان‌های اموات: روتا می‌گوید شاه ‌اسماعیل به ‌منظور انتقام‌گیری مقبره‌ی سلطان یعقوب آق‌قویون‌لو را که ‌بسیار باشکوه‌ و زیبا، و در خور پادشاهی آن چنان ‌بزرگ بود، تماما تخریب و ویران کرد، به ‌طوری که‌ چیزی از آن باقی نماند. او استخوان‌های داخل قبور بزرگان تورکمان را بیرون کشیده‌ سوزانید و خاکسترشان را بر هوا کرد. (ویللئم فلور مترجم انگلیسی گزارش روتا در پانویس یادآوری کرده‌ است که ‌بنا به ‌باربارو کونتارینی و دیگران، شاه ‌اسماعیل مقابر شاهان و بیگ‌های آق‌قویون‌لو که‌ در نبرد بر علیه‌ شیخ حیدر شرکت داشته‌اند را گشود، استخوان‌هایشان را بیرون کشیده ‌و سوزانید. طبق منابع دیگر فارسی (خواندمیر، قومی، ...) اسماعیل قبلا هم در باکو، در سال ١٥٠١ قبر دشمنان سولطان جنید را باز کرده‌ و استخوان‌هایشان را سوزانده‌ بود).

کشتن مادر تنی به‌ جرم انتقاد و سرزنش فرزند: بیانات دهشت‌انگیز روتا در باره‌ی کشتن مادر اسماعیل نوجوان توسط او هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که ‌او مادر تنی اسماعیل بود. وی صراحتا ذکر می‌کند مادر اسماعیل خواهر یعقوب بیگ بود. او هنگامی که ‌نزد پسر خودش اسماعیل بود و از بی‌دادگری‌ها و وحشی‌گری‌های فرزندش در حق تورکمانان مطلع ‌شد، در رفتاری جسورانه، ‌ناشی از آن که ‌وی مادر تنی اسماعیل و اسماعیل یک نوجوان بود، او را به‌ خاطر این اعمال، شدیدا توبیخ و سرزنش کرد. اما اسماعیل به ‌شدت از این نصیحت و عتاب مادرش عصبانی ‌شد و بلافاصله‌ او، مادر خودش را – بنا به ‌بعضی با دستان خودش و با بریدن سرش – به ‌قتل ‌رساند.

از عواقب تورکمان‌کشی شاهان صفوی: نفرت شاه ‌اسماعیل و شاه ‌تهماسب و شاه ‌عباس حقیر از تورکمان‌ها آن چنان شدید و عمیق بود که ‌علاوه‌ بر انکار هویت تورکمانی خودشان در شجره‌سازی‌های جعلی‌شان، به‌ تورکمان‌کشی‌های سیستماتیک و متعددی (علاوه ‌بر سنی‌کشی، علوی‌کشی، قیزیل‌باش‌کشی، ....) منجر شد. تورکمان‌کشی شاه‌ اسماعیل و شاه ‌تهماسب و شاه ‌عباس حقیر، نقش مهمی در متوقف کردن روند تورک شدن ایران امروزی که‌ در دوره‌ی جلایریان و ایل‌خانلیان و وارثان تورکمان آن‌ها قاراقویون‌لوها و آق‌قویون‌لوها به‌ اوج خود رسیده ‌بود؛ هم‌چنین خالی شدن جنوب شرق و جنوب آناتولی و قسمت‌های غربی تورک‌ایلی از تورکمان‌ها و کوردسازی آن مناطق داشته ‌است.

صوفو و صوفی: روتا شاه‌ اسماعیل را «صوفو» (Sophy)، طریقت «حیدریه»‌ی پدر او را «اردبیلی»،  صوفویان (علویان تورک قیزیل‌باش) را «صوفی» (Soffi, Soffica) و نام تورکی‌شان را «قیزیل‌باش» می‌خواند. وی با کاربرد دو املای متفاوت برای «صوفو» به‌ معنی شاه قیزیل‌باش و عنوان شاه ‌اسماعیل و «صوفی» به‌ معنی طریقت صوفویه و یا علویان تورک قیزیل‌باش، فرق بین این دو را مشخص کرده‌ است.

پایان نوت مئهران باهارلی


[تورکمان‌کشی و مادرکشی شاه ‌اسماعیل بنا به‌ گزارش رسمی طبیب جییووانو روتا به ‌مجلس سنا - دولت ونیز]

ترجمه‌ی کلمه ‌به‌ کلمه ‌از انگلیسی توسط مئهران باهارلی

«او ارتشی ​​کوچک جمع نمود (اگر کسی بخواهد ٧٠٠ نفر را یک ارتش بخواند) و به‌ سمت شهری به ‌نام شماخی که‌ چندان دور از مرز او نبود لشکرکشی کرد. …. او به‌ طور غیر منتظره‌ای بلافاصله‌ پیروز شد، آن شهر را غارت کرد و با آتش و شعله‌ سوزاند. نه‌ اینکه ‌آن را با مردانی که‌ هم‌راه ‌او بودند به ‌طور معجزه‌آسایی (با توجه ‌به ‌این که‌ آن شهر و سرزمین می‌بایست به ‌اندازه‌ی کافی [توانایی] مقاومت در برابر یک ارتش بزرگ و قدرت‌مند با بیش از سه ‌هزار سوار را داشته ‌باشند) بگیرد.

پس از پیروزیش در شاماخی، ارتش او به ‌لحاظ اندازه، چه ‌پیاده ‌و چه ‌اسب، به‌ حدی افزایش یافت که ‌به‌ حدود یک هزار یا کمتر رسید و برای آمدن به‌ اصیل‌ترین شهرْ تبریز، پایتخت پادشاهی ایرانیان تقویت شد. تا جسورانه ‌به ‌الوند بیگ که ‌در آن زمان پادشاه ‌بود حمله ‌کرده ‌و با او بجنگد.

[اسماعیل] غیر از پیاده، یک لشکر ​​پنج هزار اسبی داشت. او شهر را شکست داد و درهم شکست و حاکمیت بر تبریز را به‌ دست آورد. و در آن جا – [این خبر] تائید شد - بزرگ‌ترین خشونت و بی‌داد را در حق تورکمان‌ها (سربازان این سرزمین این گونه ‌نامیده ‌می‌شوند)، و نه ‌تنها در مورد مردان، بلکه‌ در مورد زنان و کارگران جنسی هم مرتکب گشت. او همه‌ی آن‌ها را به ‌طرق مختلف کشت.

و چون نتوانست از دائی‌اش یعقوب بیگ - از طرف مادرش - انتقام بگیرد، زیرا مرده‌ بود و همان طور که ‌قبلا گزارش کرده‌ام پدر [اسماعیل] را کشته‌ و سرزمین او را گرفته ‌بود، به ‌مقبره‌ی او که ‌بسیار با شکوه‌ و زیبا بود – چنان‌چه‌ شایسته‌ی چنین پادشاهی است – [و چندین شاه‌ در آنجا دفن بودند] رفت، آن را کاملاً با خاک یکسان و خراب و متلاشی کرد، به‌ طوری که‌ هیچ نشانی از آن باقی نماند. او استخوان‌ها را از قبور بیرون کشیده‌ همه‌ را سوزاند و خاکستر آن‌ها را بر باد داد. (بنا به ‌باربارو کونتارینی، .... مقابر شاهان و بیگ‌های آق‌قویون‌لو که‌ در جنگ بر علیه‌ سولطان حیدر که‌ در آن کشته‌ شد اشتراک داشتند، باز و استخوان‌هایشان سوزانیده ‌شد. ... بنا به ‌خواندمیر و قومی، اسماعیل قبلا هم در سال ١٥٠١ وقتی که‌ در باکو بود، دشمنان سولطان جنید را نبش قبر کرده ‌بود. ویللئم فلور. مترجم انگلیسی).

هنگامی که‌ مادرش، خواهر یعقوب بیگ که ‌با پسر خودش اسماعیل [در تبریز] بود، از این موضوع مطلع شد، جسارت نشان داده‌ - هم به ‌خاطر این که ‌او پسرش بود و هم به‌ دلیل این که‌ هنوز یک نوجوان بود-، او را به‌ خاطر این عمل شدیدا توبیخ و سرزنش کرد. او [اسماعیل] این مجازات را چنان سخت و آزاردهنده ‌دید که‌ فورا فرمان داد مادرش را گرفتند و کشتند. بعضی می‌گویند که ‌او [اسماعیل] با دستان خودش وی [مادر تنی‌اش] را کشت.

به ‌دلایل فوق [بی‌داد و خشونت و خون‌آشامی و ویران‌گری فوق‌العاده‌ی اسماعیل نوجوان] روز به ‌روز ارتش او بزرگ‌تر، و جسورتر و قدرت‌مندتر شد. به ‌دلیل ظلم و بی رحمی فراوانی که ‌او در حق تورکمان‌ها و خویشاوندانشان کرد، آن‌ها از نام «صوفو» [شاه‌اسماعیل] بسیار وحشت داشتند».

GIOVANNI ROTA: LA VITA DEL SOPHI

He gathered a small army (if one wants to call 700 men an army) and marched to a town called Symiacque [Shamakhi] not so far from his border. …. he unexpectedly immediately won, sacked and burnt it with fire and flames rather than that he miraculously took it with the men that were with him given that the city and land should have been sufficiently [able] to withstand a large and powerful army of more than three thousand horsemen.

After his victory at Shamakhi his army increased such in size, both foot and horse, that it numbered about one thousand or less, and it was bolstered to come to the most noble town of Tauris (sic; Tabriz), the capital of the kingdom of the Persians, to boldly attack king Aluant [sic; Alvand], who at that time was its king, and to do battle with him.

He had an army, apart from foot, of five thousand horses, he [Esma`il] broke and defeated it and obtained the rule over Tabriz. Whence it was confirmed that he committed the greatest cruelty against the Turkmen (thus are called the soldiers of this land) and not only against men, but also against women and prostitutes. He had them all killed in various ways.

And because he could not take revenge on Ya`qub Beg, his maternal uncle, because he had died, who, as I have reported in the foregoing had killed his father and had taken his land, he went to his tomb, which was very magnificent and beautiful as befits such a king, and he had it totally razed and smashed into pieces, so that no sign of it remained. He had the bones taken out from the grave and had these all burnt and the ashes thrown into the wind.

(The tombs of the Aq-Qoyunlu kings and of those lords who had been present when Soltan Heydar died were opened and their bones burnt. According to Barbaro-Contarini 1873, vol. 2, 104-05, 189-91. Aubin 1988, p. 46 has argued that this act may be a shamanistic ritual due to the belief that a person's soul lives on in his bones. Esma`il had started disinterring Soltan Joneyd's enemies already in 1501, when he was at Baku. Khvandamir 1362, vol. 4, pp. 461-62; Qomi 1363, vol. 1, p. 66. Willem Floor).

When his mother, Ya`qub Beg’s sister learnt about this, who was with Esma`il her own son, she took courage, both because he was her son and because he still an adolescent, took him to task about this. He found this punishment so severe and vexatious that he immediately had his own mother seized and killed. Some say that he killed her with his own hands.

Because of the above reasons, day by day, his army grew and it became more audacious and powerful. Because of the great cruelty that he committed against the Turkmen and their relatives they greatly feared the name of the Sophy.

برای مطالعه‌ی بیشتر

طبیب روتا: اسماعیل نوجوان مادر تنی‌اش را با دستان خودش کشت، به‌سبب بیداد و بی رحمی فوق العاده‌ای که در حق تورکمان‌ها نشان داد، آن‌ها از اسم صوفو وحشت داشتند.

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post_14.html

شاه ‌اسماعیل کودکان و زنان و طبیب‌ها را در تبریز تکه ‌تکه ‌کرد، مادر تنی خود را به‌ قتل رساند

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post_7.html

آنجییولئللو: مخفی کردن اسماعیل نوجوان در جزیره‌ی آقتامار وان مقرّ اوسقوف ارمنی و فراری دادن او به ‌قاراباغ توسط کشیشان ارمنی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post.html

قتل مادر تنی شاه ‌اسماعیل توسط او، قتل عام انسان‌ها، کشتار سگ‌ها در تبریز و نبش قبر و سوزاندن اجساد سران و سرداران تورکمان آق‌قویون‌لو و جنایات فجیع بسیار دیگر

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_29.html

تربیت ارمنی – تلمّذ مسیحی شاه ‌اسماعیل نوجوان بنا به منبعی دست اول، سیاحت‌نامه‌ی تاجر گمنام

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_26.html

مغزشویی شاه اسماعیل جوان توسط راهبان ارمنی در کلیسای جزیره‌ی آختامار – اقتمر در دریاچه‌ی وان

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/05/blog-post_22.html

تمام گزارش‌های اصلی اوروپایی در باره‌ی برآمدن شاه اسماعیل، بر «ارتباط مسیحی ارمنی» او اصرار و پافشاری می‌کنند

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/05/blog-post_24.html

فرار اسماعیل نوجوان به‌ جزیره‌ی آقتامار دریاچه‌ی وان مقرّ جاثولیقوس ارمنی و مخفی شدن او به‌ مدت چهار سال در کلیسای ارمنی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_30.html


[1]برای دانلود اصل اثر به ‌زبان ایتالیایی

Giovanni ROTA: La Vita del Sophi (La Vita, costume et statura de Sofi re di Persia et di Media et di molti altri regni et paesi con le gradissime guerre quale ha fatto contra el gran Turcho et altri Re et signori, et de la description di paesi et vita et costume de populi con molte altre cose piacevoe).

https://www.google.com/books/edition/La_Vita_del_Sophi_Re_de_Persia_de_Media/09FlAAAAcAAJ?hl=en&gbpv=1

[2] برای ترجمه‌ی انگلیسی:

Willem Floor. The Early Life of Shah Esma‘il In Contemporary Published Venetian Source

https://tuhistory.tabrizu.ac.ir/article_11372_8aa8ad4003a294f9d8392c3bd31bd459.pdf?lang=en

No comments:

Post a Comment