تمام گزارشهای اصلی اوروپایی در بارهی برآمدن شاه اسماعیل، بر
«ارتباط مسیحی ارمنی» او اصرار و پافشاری میکنند
مئهران باهارلی
کشیش ارمنی دین مسیحی و کتب مقدس آن را به [شاه] اسماعیل نوجوان آموخت و بیهودهگی و پوچی دین محمدی را به او نشان داد.
خانیم آمئلییا گالاغئر پروفسور دپارتمان مطالعات دینی و رئیس بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانه (دانشگاه نیاگارا، آمریکا) مقالهای در بارهی داستان آشیقی تورکی «حکایت شاه اسماعیل» را در مجلهی تحقیقات فولکلور منتشر و در قسمتی از این مقالهی ارزشمند خود مسالهی تناسب داستان آشیقی تورکی «حکایت شاه اسماعیل» با حقایق تاریخی را بررسی کرده است. او در این قسمت میگوید سرتاسر گزارشهای اصلی اوروپایی در بارهی سالهای بلوغ و نوجوانی و فورم گرفتن شخصیت شاه اسماعیل و سپس برآمدن و خروج او، بر «ارتباط مسیحی ارمنی» وی اصرار و پافشاری میکنند. او سه نمونه را هم ذکر میکند: گزارش «کاتئرینو زئنو»، سفیری ونیزی که برای ایجاد یک اتحاد بر علیه عثمانلیها به دربار آققویونلو اعزام شده بود، گزارش یک «تاجر ایتالیایی ناشناس» در سال 1508، و گزارش «جییوان مارییا آنجییولئللو» (هر سهی این گزارشات در مقالههای جداگانه در سؤزوموز منتشر خواهند شد).
آنچه از این سه گزارش که پروفسور آمئلییا گالاغئر بدانها اشاره کرده بر میآید آن است که شاه اسماعیل نوجوان هنگامی که در «قصبهی آرمینیگ» - مقر «کیلیسای سورپ خاچ» و استقرار اسقف اعظم ارمنی - در «جزیرهی آختامار» (اقتمر) واقع در «دریاچهی وان» در شرق آناتولی و غرب خوی مخفی بود، نه تنها تحت تربیت کشیشان و راهبان ارمنی که دین مسیحیت و کتب مقدس آن – طبق آموزههای کیلیسای ارمنی – را به وی تعلیم داده و آموزاندند قرار داشت، بلکه در این سالها اندیشه و حرص فرمانروایی و حکمرانی و خصومت با عثمانلی و .... توسط آنها به وی تلقین و القاء و تزریق شده است.
نکتهی جالب دیگری که در این مقاله بدان اشاره شده «مقروض و بدهکار شدن» شاه اسماعیل به راهبان و کشیشان ارمنی به سبب محافظت آنها از او و آموزش و تربیتش، و حسن نیت و خوشرویی در حد افراط آنها نسبت به وی است. به واقع تاریخ نشان داد که شاه اسماعیل و بعدها مخصوصا شاه عباس حقیر که مخفیانه به مسیحیت طبق آموزههای کیلیسای ارمنی تغییر دین داده بود، با بالا کشیدن ارمنیان و مسلط کردنشان بر دولت و دیوان و اوردو و تجارت و ... دولت قیزیلباشیه، و تغییر دادن اجباری مذهب تورکهای علوی و سنی به شیعی امامی و وارد کردن بعضی از تعالیم و آئینهای مسیحیت ارمنی در شیعهی امامی، و در نهایت ایجاد شکاف عمیق و دشمنی و برادرکشی شیعی – سنی که تا به امروز ادامه دارد، این قرض و بدهی خود را پرداختند ....
نوت: ارجاعات و منابع داده شده در این قسمت که نقل کردهام را ترجمه ننمودم. علاقهمندان میتوانند برای دسترسی به آنها به اصل مقالهی انگلیسی که لینک آن را در پاورقی دادهام مراجعه کنند.
پایان نوت مئهران باهارلی
تمام گزارشهای اصلی اوروپایی در بارهی برآمدن شاه اسماعیل، بر «ارتباط مسیحی ارمنی» او اصرار و پافشاری میکنند. (قسمتی از مقالهی اصلی: تحول شاه اسماعیل صفوی در «حکایت» تورکی[1]).
تالیف آمئلییا گالاغئر
تصویر اسماعیل به عنوان یک پادشاه الهی، جذابترین و محتشمترین بیان خود را در گزارشهای معاصر ایلچیها و مامورین اعزامی، تجار و جاسوسان اوروپایی مییابد. زمانی که شاه اسماعیل در سال 1501 در کنارهی امپراتوری عثمانلی به قدرت رسید، گزارشهای تهیه شده برای جمهوری ونیز از اسماعیل به عنوان یک پیامبر و یک مسیح [حیاتبخش و محیی] استقبال کردند. هالهی تقدسی که [این] پادشاه اسلامی را فرا گرفته بود، به نظر میرسد، ریشه در دیدگاه مسیحی گزارشگران داشت. پالمیرا برومت برههی مابین به قدرت رسیدن اسماعیل تا زمان شکست او در چالدیران در سال 1514 را به صورت احیاء یک اومید مشخصا مسیحیایی [دین] عیسوی تحلیل میکند که دوباره زنده گردیده و بر شاه جوان منطبق شده بود.
در عرض چند سال، این گزارشات به روایتهای مفصلی تبدیل شدند که بازگوئیهای منحصر به فردی از اوایل زندهگانی اسماعیل را در بر میگرفتند. گزارشگران مسیحی هم، مانند آنچه در «حکایت» [داستان فولکلوریک تورکی «شاه اسماعیل»] آمده، نقل میکنند که سالهای شکلگیری اسماعیل در زندهگی مخفی گذشته بود. مرتبط کردن او با ارشاد و حمایت یک کشیش و یا راهب صومعهی ارمنی، به تداوم شایعات در مورد بدهکاری و مقروض بودن اسماعیل به مسیحیان کومک کرد:
[١]- کاتئرینو زئنو، سفیری ونیزی که برای ایجاد یک اتحاد بر علیه عثمانلیها به دربار آققویونلو اعزام شده بود، روایت آتی را از دوران کودکی اسماعیل قید کرد: «اسماعیل و برادرانش پس از مرگ پدرشان حیدر متفرق شدند. یکی به آناتولی، دیگری به حلب، و سومی [شاه اسماعیل بعدی] به جزیرهای در دریاچهی آتامار [وان]، که مسیحیان ارمنی در آن زندهگی میکردند و به نام «مادر مقدس خدا» خوانده میشد، جایی که او چهار سال در خانهی یک کشیش [ارمنی]، بدون اینکه هیچ چیزی در بارهی او در ایران دانسته شود در اختفا به سر برد. این جوان که اسماعیل نام داشت، سیزده ساله و با حضوری نجیب و سلوکی واقعاً سلطنتی بود. تو گویی در چشمان و پیشانی او چیزی بود، نمی دانم چه، آن قدر بزرگ و متحکّم، که به وضوح نشان میداد او به هر حال یک روز تبدیل به یک فرمانروای بزرگ خواهد شد ....
بنابراین، [این] کشیش نیک [ارمنی] که اظهار میکرد طالعبین است و سیر حوادث را از منظر آسمانها میداند، زیج خود را انداخت و پیشبینی کرد که او [شاه اسماعیل بعدی] حکمروای تمام آسیا خواهد شد. از این رو با اشتیاق بیشتری خود را وقف خدمت به وی کرد و در حد توانش با او به تواضع، و مهربانی مفرط رفتار نمود. و بدین ترتیب برای او [شاه اسماعیل بعدی] یک قرض و بدهی - بزرگترین سپاسگزاری – آفرید [که میبایست به مسیحیان – ارمنیان پرداخت کند]».
زئنو در ادامه ذکر میکند که اسماعیل تحت مراقبت یک «دوست بسیار قدیمی پدرش»، کار کیا میرزا در استان گیلان قرار گرفت. بنا به روایت رسمی صفوی [هم]، اسماعیل سالهای شکلگیری خود - پیش از تصرف تاج و تخت در تبریز – را تحت سرپرستی این خیلتاش مستقل شیعی گذراند. به نظر میرسد زئنو در روایت خود، [این] منابع تاریخی صفویه را قسماً تایید میکند. با این حال، او اظهار میکند که «محل واقعی اختفای» شاه اسماعیل، «تحت مراقبت و سرپرستی کشیش ارمنی» بود.
[٢]-سرتاسر گزارشهای اصلی اوروپایی در بارهی برآمدن شاه جدید، بر «ارتباط مسیحی ارمنی» اصرار و پافشاری میکنند. روایت مشابهی در موضوع بار آورده شدن و تربیت مسیحی اسماعیل، در گزارش سال 1508 از یک «تاجر ایتالیایی ناشناس» یافت میشود. این تاجر، همچنین ادعا میکند که «کشیش خوب» [ارمنی]، «دین منزه و کتب مقدس ما» را به اسماعیل آموخت، و نیز بیهودهگی و پوچی دین محمدی را به او نشان داد.
[٣]-گزارشی از جییوان مارییا آنجییولئللو به طوری مشابه، شرح میدهد که مسیحیان ارمنی به همراه مادر و برادرانش از اسماعیل محافظت کردند. مسیحیان [ارمنی] پس از سه سال، هر چند با اکراه، این خانواده را به آققویونلوها تسلیم کردند. میزبانان [ارمنی]، مخصوصا اسماعیل را به خاطر «زیبایی و رفتار دلپذیرش» دوست داشته بودند.
The Armenian Christian connection persists throughout the major European accounts of the new Shah rising.
Amelia Gallagher
Ismail’s portrayal as a divine monarch finds its most spectacular expression in contemporary accounts of European envoys, merchants, and spies (Amoretti 1979). As Shah Ismail rose to power on the edge of the Ottoman Empire in 1501, reports intended for the Venetian Republic hailed Ismail as a prophet and a messiah. The aura of sanctity imbued upon the Islamic monarch, it seems, rests in the Christian perspective of the reporters. For Ismail’s rise to power until his defeat at Chaldiran in 1514, Palmira Brummett analyzes the revival of a distinctly Christian messianic hope, revived and projected upon the young Shah.
Within a few years, these epistles developed into elaborate narratives incorporating unique versions of Ismail’s early life (Brummett 1996: 338). Like the hikaye, the Christian reporters recount that Ismail’s formative years were spent in hiding. Associating him with the guidance and protection of an Armenian priest or friar helped perpetuate rumors about Ismail’s indebtedness to Christians.
CATERINO ZENO, a Venetian ambassador dispatched to the Aqqoyunlu court to forge an alliance against Ottomans, recorded the following version of Ismail’s childhood. After their father Haydar’s death, Ismail and his brothers dispersed: One to [A]Natolia, another to Aleppo, and the third to an island in the lake Atamar [Van], inhabited by Armenian Christians and called by the name of the Holy Mother of God, where he remained four years concealed in the house of a priest, without anything being known of it in Persia. This young, who was called Ismail, was thirteen years old, of noble presence and a truly royal bearing, as in his eyes and brow there was something, I know not what, so great and commanding, which plainly showed that he would yet some day become a great ruler….
Therefore, the good priest, who professed to be an astrologer and to know the course of events from the aspect of the heavens, cast his horoscope, and foresaw that he would yet become lord of all Asia. On this account he set himself with greater solicitude to serve him, and treated him to the extent of his power with every sort of indulgence and courtesy. Thus, laying up a debt of the greatest gratitude from him (Grey 1873b:46-47)
Zeno goes on to mention Ismail’s placement in the province of Gilan under the charge of a “very old friend of his father’s”, Kar Kiya Mirza. According to the official Safavid version Ismail spent his formative years under the care of this independent Shii chieftain before capturing the throne at Tabriz. In this detail, it seems Zeno partially confirms the historical Safavid sources. However, he claims that Shah Ismail’s true “place of concealment” was in the care of the Armenian priest.
The Armenian Christian connection persists throughout the major European accounts of the new Shah rising.
A similar version of Ismail’s Christian upbringing is found in the 1508 account of an ANONYMOUS ITALIAN MERCHANT. The merchant further claims that the good priest tutored Ismail “in our holy faith and in the Scriptures, showing him also the vanity and emptiness of the Mohametan religion” (Grey 1873b:187).
An account by GIOVAN MARIA ANGIOLELLO similarly relates that Armenian Christians shielded Ismail along with his mother and his brothers. The Christians surrendered the family to the Aqqoyunlu after three years, albeit reluctantly. The hosts had loved Ismail especially for “his beauty and pleasing manners” (Grey 1873b:103).
برای مطالعهی بیشتر
طبیب روتا: اسماعیل نوجوان مادر تنیاش را با دستان خودش کشت، بهسبب بیداد و بی رحمی فوق العادهای که در حق تورکمانها نشان داد، آنها از اسم صوفو وحشت داشتند.
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post_14.html
شاه اسماعیل کودکان و زنان و طبیبها را در تبریز تکه تکه کرد، مادر تنی خود را به قتل رساند
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post_7.html
آنجییولئللو: مخفی کردن اسماعیل نوجوان در جزیرهی آقتامار وان مقرّ اوسقوف ارمنی و فراری دادن او به قاراباغ توسط کشیشان ارمنی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/07/blog-post.html
قتل مادر تنی شاه اسماعیل توسط او، قتل عام انسانها، کشتار سگها در تبریز و نبش قبر و سوزاندن اجساد سران و سرداران تورکمان آققویونلو و جنایات فجیع بسیار دیگر
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_29.html
تربیت ارمنی – تلمّذ مسیحی شاه اسماعیل نوجوان بنا به منبعی دست اول، سیاحتنامهی تاجر گمنام
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_26.html
مغزشویی شاه اسماعیل جوان توسط راهبان ارمنی در کلیسای جزیرهی آختامار – اقتمر در دریاچهی وان
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/05/blog-post_22.html
تمام گزارشهای اصلی اوروپایی در بارهی برآمدن شاه اسماعیل، بر «ارتباط مسیحی ارمنی» او اصرار و پافشاری میکنند
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/05/blog-post_24.html
فرار اسماعیل نوجوان به جزیرهی آقتامار دریاچهی وان مقرّ جاثولیقوس ارمنی و مخفی شدن او به مدت چهار سال در کلیسای ارمنی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_30.html
[1] Amelia Gallagher. The Transformation of Shah
Ismail Safevi in the Turkish Hikâye. Journal of Folklore Research, Vol. 46,
No. 2 (May/August 2009), pp. 173-195 (23 pages)
No comments:
Post a Comment