متن تورکی وثیقهی اتحاد اسلام نادری- نجف
مئهران باهارلی
در آرشیوهای عثمانلی نخستوزیری جمهوری تورکیه - بخش خط همایون[1]، ترجمهای تورکی از وثیقهی اتحاد اسلام نادری معروف به وثیقهی نجف موجود است. این سند علاوه بر تاریخ تورک، تاریخ خاورمیانه و جهان، از جنبههای سکولاریسم، اتحاد اسلام، تقریب مذاهب اسلامی و تاریخ نواندیشی اسلامی دارای اهمیت فوق العاده است.
١-مودرنیتهی تورک با نادرشاه آغاز میشود: مودرنیتهی تورک، به دو دلیل با نادرشاه افشار آغاز میشود:
نخست ظهور شعور ملی تورک حتی ملیگرایی تورکی در نادرشاه به معنی مودرن و بویژه انعکاس تعیین کنندهی عامل تورکیت در روابط و مناسبات بین المللی دولت افشاری با دولتهای تورکیک موغال و آسیای میانه و عثمانلی (اغلب سلاطین و خاقانهای تورکمان – تورک - موغول قبل از وی، مانند جهانشاه قاراقویونلو، تیمور کورهکهن و .... هم دارای شعور قومی تورک، اما به معنی پیش مودرن «حمیت اویماقیت» بودند)؛ همچنین کاربرد گستردهی زبان تورکی از سوی نادرشاه به عنوان زبان دولتی رسمی[2].
دوم سکولار بودن نادرشاه. نادرشاه یک فرمانروای سکولار به معنی مودرن بود و در طول حاکمیت خویش تلاشی آگاهانه برای تقلیل حتی صفر کردن نقش مذهب و دین در امور دولتی و دیپلوماسی، به حداقل رسانیدن رابطهی دولت و روحانیون شیعی، مخصوصا حذف عامل مذهب از روابط و مناسبات بین دو دولت تورک عثمانلی و افشاری میکرد.
٢-نادرشاه خواهان حذف شیعهی امامی بود: نادرشاه میراث صفوی - شاه اسماعیل و در راس آنها مذهب شیعهی امامی را در تضاد کامل با هر دوی این ویژهگیها و غایههای خود یعنی تورکیت و سکولاریسم میدید. به همین سبب نه تنها مصمم به طرد روحانیون شیعهی امامی از دستگاه دولت، بلکه خواستار حذف تئولوژیک شیعهی امامی به عنوان یک مذهب نیز بود[3].
٣-قورولتای موغان چؤلو: نادرشاه در راستای حذف و نابود ساختن مذهب شیعهی امامی، دو قورولتای مهم که سیر تاریخ را عوض کردند ترتیب داد. نخستین آنها یک قورولتای سیاسی در دشت موغان به تاریخ ٨ مارس ١٧٣٦ مشهور به قورولتای موغان چؤلو است که در آن وی تاجگذاری خود را منوط و مشروط به روی گردانیدن اهالی ایران از مذهب شیعهی امامی که شاه اسماعیل به ضرب شمشیر و با قتل عامها و نسلکشی و .... بر مردم تحمیل کرده بود و به جای آن قبول مذهب جدیدی بنام جعفری (مذهب نادری) که نادرشاه خود آن را تاسیس نمود کرد. در این قورولتای نادرشاه همچنین در پنج ماده خواستار شناخته شدن مذهب جدید جعفری به عنوان مذهب پنجم اهل سنت از سلطان عثمانلی به عنوان خلیفهی مسلمین شد. قطعنامهی پایانی قورولتای موغان، معروف به وثیقهی موغان است (در سؤزوموز منتشر خواهد شد). مفصلترین گزارش از قورولتای موغان را آبراهام کاتوغیگوس کرتی (گیریتلی) که در قورولتای شرکت داشت در کتاب وقایع خود به زبان ارمنی تالیف کرده است. در این کتاب پر ارزش، نمونههایی پر بهاء از مکالمات نادرشاه به زبان تورکی و سه مارش نظامی تورکی از دولت افشاری[4] نیز ثبت شده است.
٤-تاسیس مذهب جعفری نادری: نادرشاه موسس و مبدع مذهب جدیدی به اسم جعفری است که در وثیقهها و مکتوبات و اسناد وی نام آن مکررا برده میشود. مذهب جدید «جعفری» که نادرشاه ایجاد نمود و خواستار قبول آن به عنوان مذهب پنجم اهل سنت بود، یک مذهب اهل سنت، و غیر از مذهب «شیعهی امامی» است که گاها با بی دقتی جعفری هم نامیده میشود. (همانگونه که مذهب شیعهی امامی با بی دقتی دیگری بعضا علوی نامیده میشود، در حالی که «علوی» امروز به معنی یک مذهب کاملا جدا از اسلام اورتودوکس است). ویژهگی اصلی مذهب جعفری ویا نادری، انکار و رد بحث امامت و ولایت تشیع و عدم اعتقاد به معصوم بودن امامان و ... است. نادرشاه بحث امامت و ولایت تشیع را از اساس بدعت میدانست. از دیگر ویژهگیهای مذهب جعفری نادری (بر اساس تاکیدات و بیانات و کردههای خود نادرشاه که در سؤزوموز منتشر خواهند شد)، تسامح عقیدتی و تقبیح و اجتناب از تکفیر دیگر مذاهب و ادیان؛ غیر ضروری، زائد و زیانبار دانستن صنف روحانیون شیعی (کلا صنف خادمان دینی تمام مذاهب و ادیان)؛ لزوم تکریم و اعزاز خلفای راشدین؛ ممنوعیت ذکر علی ولی الله در اذان و اقامه؛ ممنوعیت برگزاری جشن غدیر خم، مخالفت با عزاداریهای شیعیان، ترک و مخالفت با متعه (صیغه)، قبول مسح در وضو و .... است.
٥-حرکت از سنیگرایی به دئیسم - لادینی و سپس لاادریگری: پانایرانیستها، ناسیونالیستها، تاریخنگاران ملیتگرای فارس و دولت ایران، همچنین آزربایجانگرایان با تحریف و وارونهنمایی، مذهب نادرشاه را شیعهی امامی و خود وی را یک شیعهی معتقد نشان میدهند. این ادعا کذب محض و دروغپردازی است. نادرشاه نه تنها شیعه نبود، بلکه علنا دشمن تشیع بود و آگاهانه با آن دشمنی میورزید و برای نابود ساختن آن هم در سطح مردمی و هم تئولوژیک تلاش میکرد. (وی اما کاری به مردم شیعی نداشت). در حیات شخصی هر چند نادرشاه در زمان قورولتای موغان تمایلات بارز سنیگرایی داشت (در وثیقهی موغان تورکمانها و افشارها به امر او اصلا سنی قلمداد شدهاند)، اما به مرور زمان نادرشاه به دئیسم و لادینی (اعتقاد به خدا در ضمن رد ادیان) و در نهایت لاادریگری رسید. با اینهمه، نادرشاه همواره یک مصلح دینی (در آغاز دروندینی و سپس بروندینی)، و یکی از برجستهترین طرفداران و طلایهداران وحدت جهان اسلام و اتحاد اسلام در تاریخ است.
٦-مشروعیت تورکی: دولت افشاری و شخص نادرشاه هیچ ربطی به هویت ملی ایرانی ندارد. نادرشاه بنیانهای مشروعیت خود را از تورکیت میگرفت. او خود را تالی چنگیز و تیمور میدانست. بر خلاف شاه اسماعیل که بنیان مشروعیت خود را از وابستهگی (ساختهگی) به خاندان علی و انتساب به اهل بیت میگرفت. این ذهنیت شاه اسماعیل کاملا در تضاد با ذهنیت و درک حکام و سلاطین و خاقانهای تورک – موغول پیش از و بعد از خاندان صفویان است. به عنوان نمونه حتی سلاطین قاجار و در راس آنها آغا محمدخان، فتحعلیشاه و محمدشاه، مشروعیت سیاسی خود را از انتساب به طوائف تورکمان و تورک و موغول و اوسطورههای تورک ابن یافث و اوغوزخان و متابعت از تؤره – یاسا – توزوک - یوسونهای تورک – موغول، ... اخذ میکردند. زیرا به اعتقاد آنها حق حاکمیت جهانی از سوی خداوند به سلاطین تورک - موغول، و با انتساب بدانها به ایشان تعلق داشت. تاکید مکرر نادرشاه بر تورکمانیت و افشاریت و ... در مکتوبات و وثیقههای موغان و نجف و ... به دلیل مشروعیتآوری آنها است.
در این راستا نادرشاه در وثیقهی موغان، ممالک ایران را از آن تورکمانیه و افشار میداند و از خود به صورت «طلای دست افشار معدن پادشاهی» نام میبرد. در وثیقهی نجف نیز کاربرد تعبیرات «دودمانِ رفیع الشّانِ تورکمانیه»، «تاجبخشِ ملوکِ ممالکِ هند و توران»، «تواریخِ هند و تورک» و .... همه به سبب مشروعیت تورکی (و مرکزیت هویت تورک برای نادرشاه و ملی دانستن تاریخ تورک از سوی او) است.
٧-دیگر منابع مشروعیت: مشورت، قدرت و عدالت. از منابع دیگر مشروعیت برای نادرشاه، یکی استفادهی مکرر وی از ابزار «کنکاش - کنگش» و «قورولتای» و «جانقی» یعنی مشورت طبق تؤره – یاسا – توزوک - یوسونهای تورک – موغول است، مانند قورولتای موغان که وی را به یک پادشاه منتخب مردم تبدیل نمود، و قورولتای نجف که مذهب شیعهی امامی در نتیجهی اجماع خادمان دین عراق عرب و تورکایلی و فارسستان و تورکستان و افغانستان و ... ابطال و الغاء شد. منبع دیگر مشروعیت برای نادرشاه، قدرت و توانایی در دفاع از اتباع خود در مقابل دشمنان بود. این همان دلیلی است که نمایندهگان اهالی ایران در قورولتای موغان با استفاده از آن وی را به پادشاهی بر خود مجاب میکنند. عامل سوم مشروعیتآور، عدالت است. گرچه نادرشاه حاکمی بی رحم و ظالم بود، اما «ظلم بالسویه عدل است» (بر سکههای چنگیزخان نیز عبارت «خاقان العادل» ضرب میشد)....
٨-قورولتای اتحاد اسلام نادری در نجف: تقریبا هفت سال بعد از قورولتای موغان، نادرشاه در ١٤ دسامبر ١٧٤٣ قورولتای دینی نجف مشهور به قورولتای اتحاد اسلام نادری را برپا کرد. در قورولتای نجف که با حضور رهبران دینی سنی و شیعی از عراق عرب و ایران و افغانستان و تورکستان و ... برگزار شد، مذهب شیعهی امامی در عمل باطل اعلان و به جای آن مذهب جدید جعفری به شرحی که نادرشاه آن را تدوین کرده بود پذیرفته شد. فردای امضاء شدن وثیقه، به امر نادرشاه خطبهی نماز جمعهی مسجد کوفه، به اسم سلطان عثمانلی خوانده و نادر برادر کوچکتر سلطان عثمانلی نامیده شد.
٩-وثیقهی اتحاد اسلام نادری –نجف: قطعنامهی قورولتای نجف که رهبران دینی مذکور آن را مهر کردهاند معروف به وثیقهی اتحاد اسلامی نادری و به انشای میرزا مهدیخان شخصیت ملی تورک، منشی الممالک نادر، تورکولوق و مورخ، مولف سنگلاخ و مبانی الغت و دُرّهی نادره و جهانگشای نادری و ... است. متن فارسی این وثیقه در منابع مختلف از جمله در جهانگشای نادری آمده است. ابوالبرکات علامه شیخ عبدالله بن حسین سویدی (١٧٩٣-١٧٦١) هم که در قورولتای مذکور به صفت وکیل مطلق العنان نادرشاه شرکت داشت، متن عربی آن را در کتاب خود بنام «الحجج القطعیه لاتفاق الفرق الاسلامیه» آورده است. کتاب فوق العاده ارزشمند ابوالبرکات عبدالله سویدی گزارشی دقیق و مفصل و بی نظیر از قورولتای نجف است. این کتاب توسط سرطبیب گئورهکزاده حافظ حسن افندی (١٨٠١-١٧٢٧) در سال ١٧٩٢ با نام «وقایعنامهی نادرشاه در مذهب شیعهی جعفریه» به تورکی ترجمه شده است[5]
١٠-ابوالبرکات عبدالله سویدی در کتاب خود تصریح میکند در طول قورولتای نجف مکالمات نادرشاه (و دیگر مقامات افشاری) به لهجهی «تورکمانی» زبان تورکی بوده است. در منابع دیگر نیز انجام دیدارها و مکالمات نادرشاه در قورولتای نجف به زبان تورکی ذکر شده است: «احمد پاشا عبدالله بن حسین را نزد نادر اعزام داشته بود تا وی را در ایجاد سازش بین دستههای مختلف مذهبی ایران کومک کند. عبدالله پس از آن که از طرف نادر بار یافت، با وی به زبان تورکی مدتی به مذاکره پرداخت. نادر از او تقاضا نمود که به عنوان یک مصلح بی طرف اختلاف مذهبی را از میان بردارد و جریان را به احمد پاشا گزارش دهد»[6]
ابوالبرکات عبدالله سویدی در کتاب خود همچنین نقل قولها و مکالمات بکر و متعدد و فوق العاده مهمی از نادرشاه و دیگر مقامات دولت افشاری را نقل کرده است (مجموع سخنان نادرشاه و دیگر مقامات افشاری در قورولتای نجف را در مقالهی جداگانهای منتشر خواهم کرد). به عنوان نمونه در صص ٣٦-٣٥ (از ترجمهی تورکی):
[نادرشاه] بانا لغاتِ
تورکمانیه ایله خطاب ائیلهییپ و اوّل ائیلهدییی گیبی، یینه صوتِ
اعلاء ایله «احمد خانین کیفی نیجهدیر، چاغ میدیر و نه عالمدهدیر؟»
دئدیکده،
فقیر داخی «الحمدالله ولی نعمت صفا و عافیتدهدیرلهر»
دئدیم.
[نادرشاه] «ائی عبدالله اهفهندی، بیلیر
میسین بهن سهنی نه ایچون دعوت ائیلهدیم؟» [دئدیکده]،
دئدیم «خیر، شاهیم»
[نادرشاه] دئدی که «بهنیم مملکتیم ایکی
فرقهدیر. بیری تورکوستان و بیری افغانیان. و بونلاردان باشقا بیر فرقه رعیتِ ایرانی[7]
طائفهسی داخی واردیر. ایرانیلهر آنلارا دئرلهر که «سیزلهر کافرسیز. آنلار
داخی ایرانیلهره سیز کافرسیز دئرلهر. ایشبو کفر ایسه بیر قبیح شئیدیر و بو
لایق دئییلدیر که بیر مملکت ایچینده بیر آلای قوم اولالار که بیر بیرلهرینه
کافر دیییپ فرق و تمیز اولماغا و بعضیسی بعضیسینی تکفیر ائدهلهر. بو اییی
معنا اولماییپ و اسلام داعیهسینده اولانلارا یاخیشیر شئیدهن دئییلدیر. ایمدی
یا عبدالله اهفهندی، الیوم سهن بهنیم طرفیمدهن وکیلیم اولوپ، ایشبو کفریات که
بونون ایله جملهسی مخذول و معیوبلاردیر، آنی آنلاردان دفع و رفع ائدهسین و بهن
شهادت ائدهریم کی بو اوچو داخی منفه (؟) یعنی قتله مستحقلهردیر. و بونلاردان
هر نه گؤروپ و ائشیدیرسهن احمدخانا واردیقدا بونلارین جملهسینی نقل ائدهسین»
دیییپ و بانا یانیندان چیخماغا اذن وئریپ و اعتماد الدولهسی یانیندا ضیافته امر ائیلهدی و ظهردان سونرا موللاباشیسی اولان علی اکبر ایله ملاقات ائیلهییپ و بحث ائتمهمیزه اشارت بویوردو».
١١-نادرشاه به ابوالبرکات عبدالله سویدی برای تعیین آنچه که در طول مباحثات قورولتای میبایست از شیعهی امامی طرد و محکوم و حذف شوند وکالت مطلق داده بود. همچنین وی را مامور ساخته بود که صورت جلسهی قورولتای نجف را به نظرش برساند. صص ٦٥-٦٦:
وقتا که آخشام اولوپ بونلاردان جملهسی داغیلیپ برطرف اولدوقدا، [نادر]
شاه طرفیندهن اعتماد الدولهسی گلیپ: «شاهیمیز اولان اهفهندیمیز سیزلهره
مخصوص سلام ائدیپ و بولوندوغونوز خدمته تشکر ضمنییله، طرفینیزه عظیم دعالار ائیلهدی.
و سیزدهن رجا ائدهرلهر که:
«بهن امر ائیلهدیم، یارین قومون جملهسی بیر یئره جمع اولوپ و
مجموع ائتدیکلهری اقرارلارینی متضمن بیر حجت اولونوپ و هر قبیله امضاءلارینی
وضع ائدیپ و آلتینا مهرلهرینی وضع ائدهجهکلهردیر و آنلاردان داخی نیاز
ائدهریم که آنلار دا بو مادهیه واقف اولدوقلاری وجه اوزره، حجتِ مذبورون
بالاسینا اسملهری.نی یازیپ و مهرلهرینی وضع ائدهلهر» دییه امر ائیلهدیلهر»
دئدیکده،
فقیر داخی «علی الراسی و علی العینی. لطف ائیلهمیشلهر و کَرَم بویورموشلار. نیازا نه حاجت. امرلهری مطاعدیر» دئدیم....
پایان مقدمه
نادرشاهین مذهبِ جعفری خصوصونا دائر علمایِ ایران و توران و افغان، و بغدادا تابع نجف و حلّه علماسیندان اوْلماق اۆزره یازدیردیغی کاغیدین ترجمهسیدیر:
بو مقدّمهنین تحریریندهن و بو وثیقهنین تسطیریندهن غرض اوْلدور که:
چونکه خاتم النّبیین (صَلِّیَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلِیَ [ آلِهِ ] وَ أَصْحَابُهُ أَجْمَعِین) حضرتلهرینین بعثتلهریندهن سوْنرا صحابهیِ راشدیندهن هر بیری ترویجِ دینِ مبینده بذلِ نفوس و اموال و اشاعهیِ مساعییِ مشکوره و مجاهداتِ مبروره ائتدی، آیتِ وافی هدایتِ «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَار[8]»ین پیرایهپوشِ تشریفِ نزولو اوْلدولار.
جنابِ سیّد الابرارین رحلتیندهن سوْنرا اجماعِ صحابهیِ کرام ایله، که حلّ و عقدِ کارِ امّته اهل اوْلموشلار ایدی، بنایِ خلافتْ خلیفهیِ اوّل «ثَانِی اِثْنَیْنِ اِذْهَمَا فِی اَلْغَار[9]»، صدرنشینِ مسندِ خلافت، احمدِ مختار ابی بکر الصّدیق (رَضِیَ اَللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ) اۆزهرینه؛ و آندان سوْنرا اصحابین نصّی و نصبی ایله فاروقِ اعظم، «مُزَیَنُ اَلْمِنْبَرَ وَ اَلْمِحْرَاب»، عمر ابن الخطّاب اۆزهرینه؛ وَ بَعْدَهُ مشورت و اتّفاق ایله جنابِ ذی النّورین، عثمان بن عفّان اۆزهرینه؛ آندان سوْنرا حضرتِ «اِسْدَاللَهُ اَلْغَائِبُ مَظْهَرَ اَلْعَجَائِبِ وَ مُظْهِرُ اَلْغَرَائِب»، علیّ بن ابی طالب (عَلَيْهِ السَّلَامُ) اۆزهرینه قرار بۇلدو.
خلفایِ اربعهدهن هر بیری کهندی خلافتلهری مدّتلهرینده بیربیرییله سالکِ مسلکِ التیام و ائتلاف، و شوائبِ اختلافدان معرّی ایدیلهر. رسمِ مصادقت.ی ملحوظ، و حوزهیِ ملّتِ محمّدیه.یی شرک و کین تطرّقوندان مصون و محفوظ تۇتموشلاردیر. و اوْل مدّتین انقضاءسیندان سوْنرا که خلافتْ بنی امیّهیه و آندان سوْنرا بنی العبّاسا انتقال ائتدی، آنلار داخی بو ملّت و عقیده اۆزهرینه باقی و خلافتِ خلفایِ اربعهیه قائل اوْلموشلار ایدی.
تا بۇنا دهک که دوْقوز یۆز آلتی سنهسینده که «شاه اسماعیل صفوی» خروج و معارجِ عظتمه عروج ائتدی، علمایِ آزهربایجان و اهردهبیل و گیلانین تعلیملهرییله[10] نقودِ حقّیتِ خلفایِ ذیشانی تزییف، و قلوبو آنلارین مطاوعت و متابعتلهریندهن اماله ائیلهدی. و بۇنا علاوه سبّ و رفض، که خامهیِ رقیقة اللسان آنین ذکرینین هَجُنَتیندهن زبانِ صریری دماغِ خاموشییه چهکهر، شایع ائدیپ، منابر و مساجدده بۇ گونه اقوالدان انواعِ فظایع اعلان ائتدیلهر.
و بۇ معنانین شیوعوندان سوْنرا اهلِ سنّت و جماعت داخی اطرافدان عداوته آغاز ائدیپ، ترکِ مصافات ائتمهلهرییله بو فرقهنین قتل و نهب و اَسْرینی مباح بیلدیلهر. تا بیر حدّه دهک که امّتِ خیر الوَرا اسیرلهری، فیرهنگ و سایر ولایاتدا بیع و شَری معرضینده اوْلدولار. و بۇ حادثهیِ شنعاءْ خاقانِ مغفور و پادشاهِ مبرور «شاه سلطان حسین»ین ایّامینا دهک متداول و معمول ایدی. تا بۇنا دهک که وارا وارا دشت و صحرا تۆرکمهنلهری و آنلاردان سوْنرا قندهار افغانلاری و دولتِ عثمانیه و روسیه اطرافدان بنیانِ ممالکِ ایرانا رخنه وئرمهلهرییله اساسِ سلطنت و مملکتی ویران ائدیپ، ایرانیانین قلع و استیصاللارینی کهندیلهره لازم بیلدیلهر.
چونکه مالِک المُلکِ ازل و پادشاهِ لم یزلین مشیّت و ارادهسی بیر امره تعلّق تۇتار، آنین اسبابی پردهیِ کُموندان ساحتِ بروز و شهودا گهلیر. بناءً علیه، اعلیحضرتِ قدَرقدرتِ کیوانمهابتِ مرّیخصلابت، ملجاء السّلاطین و مرجع الخواقین، چراغافروزِ دودمانِ رفیع الشّانِ تورکمانیه، کشورآرایِ عرصهیِ جهان بتائیداتِ سبحانیه، تاجبخشِ ملوکِ ممالکِ هند و توران، ظلّ سبحانی و نادرِ دوران [نادرشاه افشار] (خَلَّدَ اَللَّهُ مُلْكَهُ وَ سَلْطَنَتَهُ)نون -تاریخِ نادری و تواریخِ هند و تورکده تفاصیلِ حالِ خجستهمآلی مذکور و مسطور اوْلدوغو وجهله- کوکبِ ذاتِ بیهمال و نیّرِ وجودِ سعادتاشتمالی مطلعِ مُلکِ ابیورددهن آغازِ طلوع و بنیادِ ظهور و سطوع گؤستهریپ، ساحتِ ایرانین ظلمتینی ازاله ائیلهدی. اوْل مملکتلهر.ی که اقتضایِ انقلابِ دهر ایله غیرین تصرّفونا گیرمیش ایدی، زورِ بازویِ تائیدِ الاهی و قوّتِ سرپنجهیِ اقبالِ ظلّ اللاهی ایله اخذ و نزع، و بنیانِ شوکتِ اربابِ عناد و نزاعی کسر ائیلهدی.
تا بۇنا دهک که بین یۆز قێرخ سهکیز سنهسینده صحرایِ موغانین مشورتِ کبراسیندا که [نادرشاه افشار] وضیع و شریفِ ایرانین جملهسینی اظهار ائدیپ، عقدِ مجلسِ مشورت ائتدیلهر که: «اوْل جماعت هر کیمی ایستهرلهر ایسه سلطنت ایچون اختیار ائدیپ، کهندی ایشلهرینه بنا قوْیالار». اهالییِ ایران اهللهرینی دامنِ ابرام و الحاحا اۇروپ، عرض ائیلهدیلهر که: «پادشاهی و سلطنتی خداوندِ عالَم اوْل حضرته و اوْل حضرتی داخی بیزه احسان ائتدی. بیزیم تغییرِ حکم الاهیده اختیاریمیز یوْخدور و بو سلطنت اوْل جنابین حقّیدیر. اوْل وجهله که اوّل گۆندهن آنلارین حالینی صیانت ائدیپ، آنلارا پنجهیِ دشمنانِ قویدهن رها وئرمیشلهردیر، یینه آنلارین مقامِ محافظه و محارسهلهرینده اوْلالار و ایرانین ستم گؤرموشلهرینی باشقا اۇمودا قوْمایالار».
اوْل حضرتِ شهنشاه داخی الهامِ الاهی ایله بۇیوردولار که: «هر زمان که اهالییِ ایران بیزیم سلطنتیمیزه راغب و کهندی آسایش و راحتلهرینه طالب اوْلالار، بیر صورتده بو مسئول قبولا ملاقی و حصولا مقرون اوْلور که مخالفِ مذهبِ اسلافِ کرام و آباءِ عظامِ نوّاب شاهیمیز اوْلان آثارِ بدعتی تارِک، و طریقِ حقّیتِ خلفایِ راشدینه ناسک و سالک اوْلالار». آنلار داخی حقّانیت یوْلوندان شائبهیِ انانیّتدهن معرّی [و] متّفق الآراء اوْلدوقلاری حالدا بو حکمِ قدسییی سمعِ اذعان ایله اِصغاء ائدیپ، بۇ مطلبین تاکید و استقراری ایچون بیر وثیقه ترقیم و پاک اعتقادلیق مُهرویله مختوم ائدیپ، خزانهیِ عامرهیه تسلیم ائیلهدیلهر.
اعلیحضرتِ شاهنشاهی داخی بو معنانین مقابلینده دولتِ عثمانیهیه ایلچی ارسال ائدیپ، اعلیحضرتِ سلیمانْ حشمت، باسطِ بساطِ امن و امان، ناشرِ رایاتِ «انَّ اللَّهَ یَامُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلاِحْسَان[11]» سلطان البرّین و خاقان البحرین، خادم الحرمین الشریفین، ثانییِ اسکندر ذوالقرنین، داورِ دارادرایتِ کیخسرو، غلامِ خدیوِ گردونشکوهِ انجماحتشام، سلطانِ ظلّ اللهِ خلافتدستگاه، پادشاهِ اسلامپناهِ ممالکِ روم (أَيَّدَ اللَّهُ بَقَائِهِ) حضرتلهریندهن بئش مطلبین طالبی اولدولار:
١-اوّلکیسی بۇ که: اهلِ ایران چونکه عقایدِ سالفهدهن نکول و مذاهبِ حقّهدهن
اولان مذهبِ جعفرییی اختیار و قبول ائتمیشلهردیر، قضّات و علماء و اهفهندیانِ
کرامِ روم آنلاییپ، آنی مذاهبین بئشینجیسی عدّ ائدهلهر.
٢-ایکینجیسی بۇ که: چونکه کعبهیِ معظّمهده مسجدِ حرامین ارکانِ اربعهسی مذاهبِ اربعه اماملارینا تعلّق تۇتار، بۇ مذهبین اماملاری داخی رکنِ شافعیده آنلار ایله شریک اوْلوپ، آنلاردان سوْنرا علیحدةً کهندی امامییله آئینِ جعفری اۆزهره نماز قێلالار.
٣-اۆچونجوسو بۇ که: هر سال طرفِ ایراندان میر الحاج تعیین اوْلونا که مصر و شام امیرِ حاجی قاعدهسی اۆزهره کمالِ اعزاز و احترامدا حجّاجِ ایرانی کعبهی مقصودا یئتیشدیره؛ دولتِ علّیهیِ عثمانیهده مصر و شام میر الحاجینا تالی اوْلا.
٤-دؤردونجوسو بۇ که: ایکی مملکتین اسیرلهری هر کیمین یانیندا اوْلموشلار ایسه، مطلق العنان و آزاده اولونا؛ آنلار اۆزهرلهرینه بیع و شری روا گؤرولمهیه.
٥-بئشینجیسی بۇ که: طرَفِیندهن بیرهر وکیل بیربیرلهرینین پایتختلهرینده اوْلا؛ ایکی مملکتین امورونا وفقِ مصلحت اۆزهره فیصل وئرهلهر، که بۇ وسیله ایله میانهیِ امّتِ محمّدیهدهن صوری و معنوی اختلاف دفع، و مِن بعد «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مقتضاسی اۆزهره الفت و برادرلیک قاعدهسی روم و ایران اهالیسی بینلهرینده مسلوک اوْلا.
دولتِ علّیهیِ ابد پیوندِ عثمانیهنین اُمناسی بیر قاچ مطلبی - که میر الحاج تعیینی و جانبِینین اسیرلهری اطلاقی و دولتِینین مقرّلهرینده وکیل اوْلماقدان عبارتدیر - قبول، و مذهبِ جعفریهیی تصدیق ائتدی. و باقی موادّی محذوراتِ شرعیه و اعتذاراتِ مُلکیهیه موقوف ائتمیشلهر ایدی. ذیشان ایلچیلهر بۇ مطلب خصوصوندا آمد شد ائتدی. اوْل طرفدهن اقامتِ عذر و بو جانبدهن براهینِ قاطعه و حججِ ساطعه ایله جواب القاء و افهام اوْلوندو.
چونکه یئدی سهکیز یێل ظرفینده آمد شدِ سفراء ایله بۇ مقدّمات صورتِ انجامِ بۇلمادی، بۇ سالِ خجسته فالدا که دوْنوز یێلی و بین یۆز اهللی آلتی سنهسینه مطابق اوْلدو؛ بۇ نیّت ایله که هوایِ نفسانیتدهن خالی اوْلان آبِ گفتگو ایله روم توْپراغیندا آتشِ فتنهیی منطفی و مایهیِ فساد و نزاعی اهلِ اسلام بینلهریندهن منتفی ائیلهیهلهر، کوکبهیِ شاهی و اوْردویِ سلطنتپناهی، عساکرِ موفوره ایله حرکت ائدیپ و بالجمله ممالکِ ایران و بلخ و بخارادان مشایخِ اسلام و قضّاتِ کرام و علمایِ اعلامی بۇ امورون مذاکره و مقاولهسی ایچون موکبِ شاهییه احضار ائدیپ، مهمانلیق وجهیله بۇ سرزمینه متوجّه اوْلدولار که معهود مطلبلهری ملکِ موروثی مقدّمهسییله معاً طیّ ائدهلهر.
بۇ اثنادا [نادرشاه افشار] نجفِ اشرفده تقبیلِ آستان و تلثیمِ ترابِ روضهیِ علّیه، یعنی زیارتِ مشهدِ حضرتِ علی (كَرَّمَ اَللَّهُ وَجْهَهُ) ایله فائز و مشرّف اوْلدولار. نجفِ اشرف و کربلا و حلّه و توابعِ بغداد اوْلان محلّلهرین علماسیندان داخی بیر گروه دائرهیِ گفتگو و مذاکرهیه اظهار اوْلونوپ، مجدداً امرِ شاهی عزِّ نَفاذ بۇلدو که: «لِلَّهِ اَلْحَمْدُ، مذهبِ اسلامدا هیچ بیر وجهله قصور و فتور واقع دئییلدیر. اِلّا اوْل فساد که دولتِ صفویهنین ابتدایِ ظهوروندان بهری میانهیِ امّتِ نبویهده شیوع بۇلموشدور. علمایِ کرام که دعائمِ اسلامدیرلار، بیربیرلهرییله مجلسِ مشاوره[12] و مذاکرهیی آراسته و مشربِ عَذْبِ ملّتِ نبوییی شکوک و شبهات دوْردوندان تصفیه ائدیپ، هر نه که زلالِ حقّ و رشاد و ماءِ معینِ صفوتنمایِ صواب و سَداددیر اختیار ائیلهیهلهر».
بناءً
علیه، فرمان اوْلوندوغو اۆزهره درگاهِ عرش اشتباهِ حضرتِ یعسوب الدّین و امام
المتّقینده طرحِ مقالات ایله اظهارِ عقایده سعی ائتدیلهر. حقیقتِ ماجرا اوْل
وجهلهدیر که مشهدِ شریفده اوْل حضرتین شهادتییله یازیلمیشدیر:
داعیانِ دولتِ نادریه[13] اوْلان علمایِ ممالکِ ایرانین عقیدهیِ اسلامیهلهری بۇدور که:
حضرتِ سیّد المرسلینین رحلتیندهن سوْنرا اجماع ایله خلافتْ، خلیفهیِ اوّل ابوبکرِ صدّیق (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) جنابلارینا و آندان سوْنرا اوْل جنابین نصّی و اتّفاق ایله فاروقِ اعظم عمر بن الخطّاب (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) اۆزهرینه، وَ بَعْدَهُ اصحابین مشورت و اتّفاقیله ذین النّورین عثمان بن عفّان، وَ بَعْدَهُ امیر المومنین علی بن ابی طالب (عَلَيْهِ السَّلَامُ) اۆزهرینه قرار داده اوْلدو. «والسَّابِقُونَ الاولُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ اَلاِنْصارِ وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِاحسانَ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه[14]» مدّعاسی اۆزهره، و داخی «لَقَدْ رَضِیَ اَللَّهُ عَنِ المومنین اذ یُبَایِعُونَكَ تَحْتَ اَلشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِم[15]» آیتِ شریفهسی فحواسی اۆزهره، و داخی «اِصْحَابِی كَالنُّجُومِ بَایَهِمْ اِقْتَدِیهُمْ اِهْتَدَیْتُمْ» حدیثِ شریفی ایله خلیفهیِ بر حقّ ائتدیلهر.
و آنلارین بینلهرینده ربطِ مواصلت محقّق ایدی. جملهسی بیربیریله بِلا شائبهیِ مغایرت و منافرت، قاعدهیِ موافقتی مسلوک تۇتورلار ایدی. و بیر مرتبهیه دهک اخوّت مراسمی آنلارین بینلهرینده مَرْعی ایدی که خلیفهیِ اوّل و ثانینین رحلتیندهن سوْنرا جنابِ مرتضویدهن آنلارین حالینی سوال ائتدیلهر. اوْل حضرت بۇیوردولار که: «امامَانِ عَادِلاَنِ قَاسِطَانِ كَانَا عَلِیَّ الْحَقِّ وَ مَاتَا عَلِیَّ الْحَقِّ». و خلیفهیِ اوّل داخی خلیفهیِ رابعین شانینده بۇیوردو: «لَسْتَ بخیرکم وَ عَلِیَّ فِیكُمْ». و خلیفهیِ ثانی داخی اوْل جنابین حقّینده بۇیوردو: «لَولَا عَلِیُ لَهَلَكَ عُمَرُ». و بۇنون نظیری که آنلارین بیربیرلهریندهن رضامندلییینه دلالت ائدهر، چوْخدور و بیان و تذکاردان مستغنیدیر.
و سنینِ هجرتین دوْقوز یۆز آلتینجی سالیندا که شاه اسماعیل صفوی خروج گؤستهریپ خلفایِ ثلاثهیه نسبت ایله سبّ و رفضی اشاعت ائیلهدی، بۇ معنا منشاءِ ظهورِ فساد و سببِ نهبِ اموال و اسرِ عباد اوْلوپ، اهلِ اسلام بینلهرینده مورثِ بغض و عداوت اوْلدو. تا بونا دهک که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ[16]» مقضاسی اۆزهره شهنشاهِ عالمپناه، سلطنت و جهاندارلیق رتبهسینی حائز اوْلدو.
بالادا ذکر اوْلوندوغو وجهله صحرایِ موغان مشورتینده [نادرشاه افشار] بو داعیلهردهن استکشافِ حال ائدیپ؛ بیز داخی عقایدِ اسلامیهمیزی عرض ائتمیش ایدیک. و حالا داخی روضهیِ مقدّسهیِ علّیهیِ عَلَویهده داعیلهردهن مجدداً استفسار بۇیورموشلاردیر. داعیلهرین عقایدِ اسلامیهسی وجهِ مشروح اۆزهرهدیر:
-و
خلفایِ راشدین.ی (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالِی عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین)، ترتیبِ
مذکور اۆزهره خلیفهیِ علی التّحقیقِ حضرتِ سیّد المرسلین بیلیریز. شکّ و شبهه تۇتماییز.
-و
رفض و تبرّادان تبرّی ایستهریز.
-و
اوْل وجهیله که قدوة العلماء الاعلام جناب شیخ الاسلام و اهفهندیانِ عظامِ دولتِ
علّیه مذهبِ جعفرییی تصدیق ائتمیشلهردیر، اوْل حضرتین مقلّدی اوْلوپ، بۇ عقیده
اۆزهرینه راسخ و ثابت اوْلوروز.
-و
اوْل که سِمَتِ تحریر بۇیورولموشدور، خلوصِ فؤاد و صمیمِ قلبدهندیر. و بۇ مدّعانین
نقدی شائبهیِ غلّ و غشدهن خالص و مصفّادیر.
-و هر نه زمان که بۇ عقیدهنین خلافی بیزدهن ظاهر اوْلا، دیندهن بیگانه و موردِ غضبِ خداوندگارِ یگانه و محلِّ سَخَطِ شهنشاهِ زمانه اوْلوروز.
بۇنون
ذیلینده شهود موقعینده ایران علماسیندان قێرخ اۆچ نفر کیمهسْنهنین اسملهری
تحریر اوْلونموش[17].
دولتَینِ علیتَیننین داعیلهری اوْلان علمایِ نجفِ اشرف و کربلایِ معلّا و حلّه و توابعِ بغدادین عقیدهلهری بۇدور که:
-امام جعفر صادق (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) ذرّیتِ رسولِ اکرم و ممدوحِ اممدیر و اوْ حضرتین طریقهسی مَرْضی و مقبول و مُسَلَّمدیر. و علمایِ ایرانین عرض و تحریر ائتدیکلهری قراردان داعیلهرین عندینده تحقّق بۇلموشدور که:
-اهلِ
ایرانین عقایدِ اسلامیهلهری صحیح و فرقهیِ مزبوره خلفایِ کرامین حقیقتِ خلافتلهرینه
قائل و اهلِ اسلامدان و امّتِ حضرتِ سیّد الانام (عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ
السَّلَامُ)دان اوْلورلار.
-هر کیمهسْنه که اوْل فرقه ایله اظهارِ عداوتِ دینی ائده، اوْل کیمهسْنه دیندهن، و خدا و رسول و اکابر ده اوْل کیمهسْنهدهن بری اوْلا. دارِ دنیادا آنین محاکمهسی سلطانِ عصر ایله و عقبادا خداوندِ جبّار ایله اوْلسا گهرهکدیر.
بۇنون ذیلینده داخی شهود موقعینده محلّ مزبور علماسیندان سهکیز کیمهسْنهنین اسملهری تحریر اوْلونموشدور[18].
داعیلهرین اقلّی اوْلان علمایِ بخارا و بلخ عقیدهلهری بۇدور که:
-اهالییِ
ایرانین عقایدِ صحیحهیِ اسلامیهلهری اوْل وجهلهدیر که بالادا گئچهن علماء
بیان ائتمیشلهردیر.
-و
بۇ فرقه داخلِ اهلِ اسلام و امّتِ حضرتِ سیّد الانام اوْلورلار.
-و
هر کیمهسْنه که بۇ جماعت ایله دین جهتیندهن اظهارِ عداوت ائده، دیندهن خارج
و حضرتِ سیّد المرسلینین شفاعتیندهن محروم اوْلا. دنیادا پادشاهِ عصر ایله و
آخرتده شاهنشاهِ علی الاطلاق ایله محلِّ مواخذهیه گهلسه گهرهک.
-و
اوْل اختلاف که فروعاتدا ائمهیِ مذاهبِ اربعه ایله عقایدِ مزبوره معتقدلهری
ایچون اوْلا، اسلاما منافی و مغایر دئییلدیر.
-و
بۇ اعتقادین اصحابی اهلِ اسلام؛ و ایکی فرقه که مسلمان و امّتِ محمّدیه و برادرِ
دینیدیرلهر، قتل و نهب و اسرلهری بیربیرلهرینه حرامدیر.
بۇنون ذیلینده داخی شهود موقعینده علمایِ بلخ و بخارادان یئدی کیمهسْنهنین اسملهری تحریر اوْلونموش[19].
قندهار و غیره ساکنلهریندهن اوْلان آبدالی و غلچه[20] افغانلاری علماسی داعیلهری بۇ وجه اۆزهره چهرهی مطلوبدان کشفِ حجاب ائدهرلهر که:
-عقایدِ
صحیحهیِ اسلامیه اوْل وجهلهدیر که مشهدِین شرفِین و حلّه و غیره و بلخ و بخارا
و توران علماسی بیان ائتمیشلهردیر.
-و هر کیمهسنه که بۇ فرقه ایله بُغضِ دینی مقامیندا اوْلا دیندهن عاری و مستحقِّ غضبِ حضرتِ باری اوْلور. آنین مواخذهسی بو نشئهیِ دنیادا سلطانِ عصرین محاکمهسینه حواله اوْلسا گهرهکدیر.
بۇنون ذیلینده داخی شهود موقعینده افغانِ مزبور علماسیندان یئدی کیمهسْنهنین اسملهری تحریر اۇلونموش[21].
قێسا سؤزلۆک:
اِبرام:
اوْنایلاماق، چێنراماق، چێنقارتماق (تصدیق و تائید)، تابلاماق (قبول کردن)
اِزاله:
یوخ ائتمه، یوْیماق، سیلمهک، سیلیملهمهک (حذف)
اَسْر:
تێل، تۇتۇ (اسیر)
اِشاعت:
یایقینلاشما، ایشلهکلهشمه
اِصغاء:
دینلهمهک، قولاق آسماق، قۇماق، ائشیتمهک
اِلحاح:
آغلایاراق دیلهمهک، سێزلایاراق یالوارماق
اِماله:
اهیمهک، دؤندهرمهک، ساپدیرماق
اَنانیت:
مهنجیللیک، مهنهم مهنهملیک
اۇروپ
(تورکی): وۇروپ
بی
همال: تایسیز، ائشسیز، بهنزهرسیز، تهک، بیرجه
پیرایه
پوش: بهزهنیپ سوسلهنمیش، باخیملی
تارِک:
ترک ائتمیش، بیراخمیش، بوْشلامیش
تَبَرّی،
تَبَرّا: متعرض احسان کسی شدن، بیزار شدن و دوری کردن، بیزاری و دشمن شمردن
مسلمانان غیر شیعه. تبرائیان دستهجات تروریست دولت قیزیلباش (صفوی) بودند که در
کوچه و خیابان به قتل کسانی که خلفای قبل از علی را لعن و نفرین نمیکردند میپرداختند.
ترقیم:
یازماق، پیتیمهک
تزییف:
قوْندارماق، یالان اۇیدورماق، تحریف و جعل ائتمهک
تسطیر:
یازماق، پیتیمهک (تالیف)
تَطَرُّق:
یوْلونو بۇلماق، یوْل تاپماق
تقبیل:
اؤپمهک
تلثیم:
اؤپمهک
حَقّیّت:
گئرچهکلیک، دوْغرولوق، چێنلیلیق
خیر
الوَرا: یالینیقلارین (اینسانلارین) اهن یاخشیسی و لاپ ایییسی
دعائم:
تهمهل، اۇل (پایه، بنیان)
دهک
(تورکی): تهکین، جهن، تا، الی
دوْردوندان:
توْرتوسوندان (دوْرد: توْرتو)
دوْنوز
(تورکی): دوْنقوز
ذُریّت:
اۇروق (نسل)
رفض:
دێشلاماق، دیندهن چێخماق، کهسیلمهک (جدا شدن، دور شدن، قطع رابطه کردن، منصرف
شدن از یک جمعیت و گروه و طریقت و دین و ....)
ساطعه:
آیدین، باییق، آچیق
سَبّ:
سؤیوش، قارقیش
سَخَط:
اؤفکهلهنمه، قێزماق
سَداد:
دوْغرولوق، دۆزگون اولما
سِمَت:
سینجی، بهل (نشانه، علامت)
شَری،
شَراء: ساتماق
شُکوک:
قوشقولار، آرخایین اولماما
شَنعاء:
اوتانج وئریجی، پیس، کؤتو
شوائب:
آری و چیلخا اولمایان نهسنهلهره بولاشما، مان و اهکسیکلیک
صریر:
یازارکهن یوْوۇشون (قلمین) چیخاردیغی سهس
صَفْوَت:
آری، چێلخا، سیلیک (معصوم)
طیّ:
بورادا یازماق، پیتیمهک
عامره:
دوْلو، دوْلوق، باییندیر (معمور)
عَذْب:
دادلی، ایچیلمهلی سو، سۆچیک (گوارا)
فائز:
اؤدول قازانان، اۇتان
فُتور:
گۆجسوزلوک، اهکسیکلیک، یاواشلیق
فظایع:
اۇتانج وئریجی دۇروم
فؤاد:
اۆرهک
فیرهنگ:
آوروپا
قوْمایالار
(تورکی): قوْیمایالار
کُمون:
گیزلی، اؤرتولو، یاشماقلی، قاپالی
کوکبه:
آتلی بؤلویو
کیمهسْنه
(تورکی): کیمهرسه، کیمسه، کیم، هر کیم، هر کس
ماء:
سو
مبروره:
سۇیورقانمیش، یارلیقانمیش، تابلانمیش (شادروان، مقبول)
محارسه:
محارست، قوْروماق، ساوۇنماق
مَرْضی:
بهیهنیلمیش، تابلانمیش (قبول ائدیلمیش)
مَرْعی:
گؤزهتیلهن
مشکوره:
بهیهنیلمیش، آلقیشلانمیش، اؤیولموش
مشورت
کبرا: قورولتای
مصافات:
آرخاداشلیق، سئویتلیک (دوستی)، چیندهنلیک (صداقت)
مطاوعت:
بۇیروغا اۇیماق
معاً:
ایله، بیرله، بیرلیکده، بیرگه
معارج:
آغینقیج (نردبان)، باسقیج، باقانا (پله)
مُعَرّی:
چیپلاق، یالین
مُلاقی:
اۇچراماق، قارشیلاماق، یۆز یوزه گهلمهک
ملّت:
اینانج، کیرتین، کیرتگینج (مذهب)
مُنافرت:
کهکرهمهک، نفرت ائتمهک، دیکسینمهک
مُنطفی: اؤچولموش، اؤچوک (خاموش شده)
مُوَرِّث:
نهدهن، بیر ایشین باعثی
موفوره:
بوْل، تهلیم، چوْخلو
ناسِک:
ساخینیق (متقی)
نشئه:
آجون، دنیا
نَصّ:
یانلیش آنلاشیلماسی اولاسی اولمایان باییق و آچیق سؤز
نَفاذ:
یۆرورلوکده اوْلما
نُقود:
نقدلهر، آقچالار
نُکول:
یۆز چئویرمهک، دؤنمهک
نَهب:
تالاماق، یاغمالاما، چاپاوول، تاراج
هُجَنَت:
اۇیقونسوز، کؤتو و پیس سؤز
وارا
وارا (تورکی): رفته رفته
وافی:
بوْللوجا، تهلیم
وضیع:
آلچاق، دۆشوک دۆزئیلی، سێرادان
یَعْسوب الدین: شیعهلهرین امام علییه وئردیکلهری لقب (یعسوب: اؤندهر، باشبوغ)
[1] Başbakanlık Osmanlı Arşivleri, Hatt-ı Hümâyûn nu: 15/1, 92 a
[2] شعر تورکی آرامگاه نادرشاه آوشار (افشار)، آخرين جهانگير تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_19.html
سکهی تورکی نادرشاه افشار: دهييرمه گؤتورو
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_22.html
نامهای اشخاص در خانوادهی جمشيدخان افشار اورومی، پيشهوری، نادرشاه، شاه اسماعيل، ستارخان و خيابانی و انعکاس شعور ملی تورک در آنها
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html
کتيبهی تورکی سردر حرم حضرت علی در نجف سروده شده به سفارش نادر شاه
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_13.html
سنگنوشتهی تورکی کلات نوشته شده به امر نادرشاه افشار - کتيبهی نادری
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_30.html
نامهی تورکی نادرشاه افشار به سلطان عثمانلی محمود اول
[3] نادرشاه افشار از زبان رهبر ملی تورک جمشیدخان افشار اورومی -١٩١٣
[4] سه سلام - سرود نظامی تورکی از دولت تورک افشاری
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/06/blog-post_5.html
مکالمات تورکی نادرشاه در قورولتای موغان، متن کامل و
تصحیح شده
[5]
Gevrekzâde Hâfız Hasan Efendi. Vekâyi’nâme-i Nâdir Şâh der Mezheb-i Şîa-i
Ca’feriyye
[6] نادرنامه، محمد حسین قدوسی، فروردین ١٣٣٩ هجری شمسی، چاپ چاپخانهی
خوراسان، ص ٣١١
[7] متنده «ایرانی» یانلیشلیقلا
«ائرمهنی» اوخونموشدور
[8] سوره توبه-آیه ١٠١
[9] توبه-٤٠
[10] متنده «تعمیرلهریله»
یازیلمیشدیر
[11] نحل-٩٠
[12] متنده «محاوره» یازیلمیشدیر
[13] متنده «نادره» یازیلمیشدیر
[14] توبه-١٠٠
[15] فتح-١٨
[16] آل عمران-٢٦
[17] طلبهیِ رکاب: ١-میرزا محمدعلی بن ملا شفیع نایب الصداره العلیه
العالیه ٢- میرزا محمدحسین بن میرزا عبدالکریم قاضی عسکر ٣-آقا حسین بن آقا
ابراهیم شیخ الاسلام اوردوی معلّی [مفتی رکاب] ٤- [سید] میرزا
بهاءالدین محمد شیخ الاسلام کرمان ٥-میرزا صدرالدین محمد شیخ الاسلام دامغان
٦-قاضی هرات ٧-[موللا محمد حسین] آقا حسین شیخ الاسلام سبزوار ٨-[محمد مومن] شیخ
الاسلام استرآباد ٩-[میرزا برهان قاضی] شیخ الاسلام شیروان ١٠-شیخ الاسلام تهران
١١-[حاج محمد الثمامی] شیخ محمد شیخ الاسلام شیراز ١٢-[الحاج صادق، مفتی] قاضی جام
١٣-شیخ الاسلام نیشابور ١٤-سید محمد پیشنماز قوم ١٥-میرزا ابوالفضل شیخ الاسلام
قوم ١٦-سید حسین پیشنماز کاشان ١٧-آقا مرتضی شیخ الاسلام نائین ١٨-ملا رفیع شیخ
الاسلام یزد ١٩-ملا نصیرا مازندرانی ٢٠-آقا مهدی لاریجانی ٢١-شیخ الاسلام گیلان
٢٢-آقا مسیح دهدشتی ٢٣-[موللا محمد صادق] حاجی صالح شیخ الاسلام خلخالی ٢٤-شیخ
الاسلام مراغه ٢٥-سید محمد شیخ الاسلام ایروان. ٢٦-علی اکبر موللاباشی
طلبهی ولایات: ٢٧-[موللا
محمد مهدی] حاجی مهدی نایب الصدارهی ارض اقدس ٢٨-میرزا محمدرحیم شیخ الاسلام اصفهان ٢٩-خطیب
ارض اقدس ٣٠-شیخ الاسلام سمنان ٣١-[شیخ حسین] شیخ الاسلام اورومی ٣٢-قاضی اردبیل ٣٣-میرزا
مقیم خادم رضوی ٣٤-محمدعلی خادم رضوی ٣٥-شیخ الاسلام شوشتر ٣٦-آقا شریف شیخ
الاسلام ارض اقدس [مشهدالرضا] ٣٧-میرزا اسدالله شیخ الاسلام تبریز ٣٨-ملا طالب شیخ
الاسلام مازندران ٣٩-[سید محمد تقی] شیخ الاسلام قزوین ٤٠-حاجی [ محمد] زکی شیخ
الاسلام کرمانشاهان ٤١-شیخ الاسلام کازرون ٤٢-[سید محمد مهدی، امام] میر مهدی
پیشنماز اصفهان ٤٣-سید احمد مفتی شافعی اردلان، ٤٤-موللا محمد امام لاهیجان؟
[18] ١-دخیل علی قاضی کربلا ٢-سید
نصرالله مدرس کربلا ٣-مهدی القنوی ٤-علی بن حمزه شیخ الاسلام کرکوک ٥-محمد بن احمد
الجزایری ٦-احمد بن درویش ٧-ملا محمد خطیب النجف ٨-عبدالله بن حسین السویدی
[19] ١-[علامه
هادی خوجه ملقب به بحر العلم ابن علاء الدین بخاری قاضی بخارا حنفی] محمد باقر
عالم بخارا ٢-میر عبدالله صدور بخاری حنفی ٣-قلندر خواجهی بخاری حنفی ٤-[پادشاه
میر خوجه] شاهیم خواجهی بخاری حنفی ٥-میرزا خوجه بخاری حنفی، ٦-موللا امید صدور
بخاری حنفی، ٧-موللا ابراهیم بخاری حنفی
[20] غلجایی، غلزایی، غلزی،
غلزوی، غرزی، غیلزایی، غیلجائی، قلزایی، گلزایی، قلیجائی (قلنجانی)،.....
افغانیستاندا یاشایان عرب سوْیلو بیر پشتون بویلاری کونفئدئراسیونو
[21] ملا حمزه [قلنجانی حنفی] شیخ الاسلام افغان ٢-[موللا دنیا خلفی
حنفی؟] جمشید پیشنماز افغان ٣-[موللا طه افغانی مدرس بنادرآباد حنفی] علی مدرس
افغان ٤-[موللا امین افغانی قلنجانی بن موللا سلیمان قاضی افغان] محمد امین ٥-موللا
نور محمد افغانی قلنجانی حنفی، ٦-موللا عبدالرزاق افغانی قلنجانی حنفی، ٧-موللا
ادریس افغانی ابدالی حنفی
No comments:
Post a Comment