مَشَدی باقر خان رئیس احرار اورمویی، یاور رهبر ملی تورک
جمشید خان سوباتایلی افشار – مجدالسلطنه
مئهران باهارلی
یکی از شخصیتهای ملی تورک ربع اول قرن بیستم و از رهبران «مجادلهی ملی تورک» در سالهای جنگ جهانی اول، «اورمولو مهشهدی باقیر خان» (مَشَدی باقر خان اورمویی) ملقب به «رئیس احرار» است. او در آغاز قرن بیستم از پیشگامان حرکت مشروطیتطلبی معتدل و از رهبران دستهجات مشروطهطلب مسلح مردمی در اورمو به ترتیب موسوم به «احرار» و «مجاهدین» بود. به همین سبب به «رئیس احرار» ملقب شده بود. «رئیس» در این لقب به معنی باشقان و باشچی (سرکرده) تورکی است که در آغاز قرن بیستم عموما به رهبر دستهجات مردمی مسلح در آناتولی و آزربایجان اطلاق میشد. (امروز هم در تورکیه رئیس مخصوصا در میان گروههای ناسیونالیست تورک یک عنوان تحبیبی مانند «رفیق» در میان کومونیستها و «برادر» در میان اسلامگرایان است. رئیس سابقا در امپراتوری عوثمانلی یک منصب نظامی مخصوصا در نیروی دریایی بود). رئیس همچنین در تورکی به معنی رئیس بلدیه است که ممکن است یکی از دلائل ملقب شدن مشدی باقیر خان به این عنوان باشد. مشروطهطلبان معتدل در اورمو به سرکردهگی مشدی باقیر خان و اسماعیل خان افشار انجمن بلدیه را تشکیل و اعضای آن را تعیین کرده بودند. جزء «احرار» در لقب اورمولو مشدی باقیر خان که در خاطرات سرگرد اسکندر افشارپناه هم ذکر شده، منعکس کنندهی این واقعیت است که مشدی باقیر خان در دورهی مشروطیت متعلق به مشروطهطلبان معتدل تورکگرای ملهم از و همسو با عوثمانلی بود که در آنجا «احرار» نامیده میشدند. در حالی که مشروطهطلبان ضد تورک و انگلیسی و پانایرانیست، عموما با کلمهی پارسی سرهی «آزادیخواه» خوانده میشدند.
اطلاعات بیوگرافیک در بارهی «مشدی باقیر خان» فرزند «فرامرز بیگ» و ملقب به «رئیس احرار»، کم، و اغلب غیر مستند و غیر آرشیوی است. در مُهر او که در نامههایش به کار برده، «باقر خان فرامرز بیگ اوغلو» نوشته شده است. وی اهل اورمو، متولد سال ١٨٧١ و متوفی سال ١٩٣٩ است. ظاهرا مشدی باقیر خان رئیس احرار پس از جنگ جهانی اول با زراعت و فلاحت امرار معاش و در اواخر عمر در نزدیکی محلهی «گؤل اوستو» در اورمو زندهگی میکرد، جایی که در آنجا در ٦٨ سالهگی در نتیجهی سکتهی مغزی فوت کرد. (منبع دادههای این بند و بعضی دیگر از اطلاعات بیوگرافیک در این مقاله، بیانات محقق اورمویی مجید خلیلزاده است).
حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار در دورهی مشروطیت: گفته شده او که در سی سالهگی (١٩٠١) به استانبول، تفلیس و بعد باکو سفر کرده بود، مدتی مقیم قفقاز و به ویژه باکو بوده، در جنبشهای اجتماعی – سیاسی انقلابی قفقاز روسیه سالهای ١٩٠٥-١٩٠٦ شرکت داشته، و تربیت سیاسی خود را آنها اخذ کرده است. او بعد از صدور فرمان مشروطیت (١٩٠٦) به اورمو بازگشت و در حرکت مشروطهطلبی معتدل و تورکگرا در اورمو، همراه با جمشید خان سوباتایلی افشار مجدالسلطنه، مَشَدی اسماعیل خان افشار، میرزه علی عسگرآبادی و سایرین اشتراک داشت. پس از حاکمیت مشروطهطلبان بر اورمو، مشدی باقیر خان رئیس احرار در سال ١٩٠٩ وظیفهی ریاست پولیس شهر را بر عهده گرفت. او در این مقام، رئیس حدود ١٥٠ نفر مجاهد مسلح بود که حفظ نظم و امنیت شهر را بر عهده داشتند. (منبع اصلی دادههای این بند، گزارش رسولزاده از اورمو – در ادامهی مقاله – است). بنا به تاریخ هیجده سالهی آزربایجان، مشدی باقیر خان رئیس احرار و مشدی اسماعیل افشا و آقا میرزه محمود از رئیسهای مجاهدین اورمو بودند که برای کومک به مبارزین (عموغلو، امیر حشمت) در نبردهای خوی (بر علیه کوردها و دیگران) به آن جا رفتند و مدتی نیز در آن جا ماندند.
مشدی باقیر خان رئیس احرار در راه مشروطیت - که بنا به عدهای خود از آغاز کنندهگان آن در اورمو بود –جانبازیها کرد، بارها به زندان افتاد و تبعید شد. او در طول مجادلات خود یک (چندین؟) بار هم به شهبندری عوثمانلی در اورمو التجاء کرد، حادثهای که به لحاظ افکار و گرایشات سیاسی و هویتی او مهم است. هنگامی که قوای روس بر تبریز حاکمیت یافتند آنها و والی صمد خان شجاعالدوله تهاجم گستردهای را برای سرکوب احرار و مجاهدین آغاز کردند (اعدام ثقهالاسلام و دیگران). در اورمو نیز درصدد دستگیری سران معروف مجاهدین و احرار بر آمدند. موج دستگیریها در ٧ ژانویهی ١٩١٢ توسط جلالالملک حاکم اورمو آغاز شد (مشدی اسماعیل افشار از رئیسهای مجاهدین، حاجی آتاکیشی بیگ موید التجار، ...). قوای روس در شهر هم عدهای را دستگیر نمودند (ابوطالب علیزاده، حاجی سید حسین ملکالتجار، حاجی عباسقلی وکیلالتجار، ....). اما جلالالملک قبل از اقدام به دستگیری، به کسانی که قرار بود بازداشت شوند پیغام فرستاد و پس از بیان آن که مجبور است به خواست روسها برای دستگیریشان عمل کند، به آنها توصیه نمود از شهر خارج و یا به شهبندری عوثمانلی پناهنده شوند. متعاقب آن جمعی از مجاهدین و احرار از شهر فرار کردند. عدهای هم شامل آقازاده صاحب روزنامهی فروردین و مشدی باقیر خان رئیس احرار و تعدادی از تجار به طرق مختلف خود را به شهبندری عوثمانلی در اورمو رسانیده و پناهنده شدند. (منبع دادههای این بند، عمدتا اثر تاریخ هیجده سالهی آزربایجان احمد کسروی است که مانند تمام اطلاعات داده شده در این کتاب – به لحاظ اعتبار و وثوق – میباید با آن محتاطانه برخورد کرد). مشدی باقر خان پس از اتمام ماجرا مدتها در روستاهای اورمو به زندهگی مخفی روی آورد.
(در آن مقطع مقامات عوثمانلی از مشروطهطلبان معتدل قاجاری و تورکگرا و یا «احرار»، و نیز از «مجاهدین» و عشایر کورد که بر علیه روسیه - دشمن ازلی عوثمانلی – و قوای ائتلاف میجنگیدند حمایت میکردند. به همین سبب در شهرهای مختلف از جمله اورمو و تبریز و تهران، شهبندریهای عوثمانلی به طور رسمی ملجا و مامن مشروطهطلبان و مخالفین روسیه شده بود و به آنها پناه میداد. حتی قوای نظامی وابسته به شهبندری در اورمو، در مواردی مجاهدین مواجه با تهدید جانی از طرف روسیه را از خانههایشان گرفته تحتالحفاظه به شهبندری عوثمانلی منتقل میکرد.
عموما مجاهدینی که به شهبندریهای عوثمانلی التجاء میکردند، تمایلات مثبتی به عوثمانلی داشتند و یا پیدا میکردند و بعدها طرفدار جریان اتحاد اسلام عوثمانلی، تورکگرا و مخالف مشروطیت پانایرانیستی و انگلیسی و ضد تورک میشدند. مانند «ستار خان» که در مقطعی تحت مدیریت داشناکها و پانایرانیستها و ماسونها و ازلیها قرار داشت، اما بعدها و پس از التجا به شهبندری عوثمانلی و روشن و آگاه شدن توسط مقامات عوثمانلی، به ماهیت ضد تورک و ضد اسلام مشروطهطلبان پانایرانیستی – انگلیسی پی برد، به مخالفت با آن برخاست، طرفدار اتحاد اسلام شد و به همین دلیل هم همراه با سیصد تن از مجاهدین تورک تبریزی در پارک اتابک مورد هجوم آنها (تقی زاده، یپرم خان، حیدر عموغلو، اسعد بختیاری، ...) قرار گرفت و کشته شد. و یا «باقر خان» که در سالهای جنگ جهانی اول به یک ملیتگرای تورک و تورکوفیل مبدل شد).
در تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی، که عموما شخصیتهای ملی تورک و جریانات تورکگرا و کل «مجادلهی ملی تورک» ربع اول قرن بیستم را سانسور و حذف میکنند، مشدی باقیر خان رئیس احرار هم نادیده گرفته شده است. اگر هم ذکری از او شده، در بستر ایرانگرایی و آزربایجانگرایی تصویری غیر واقعی و در تضاد با شخصیت و افکار و حیات سیاسی واقعی او که یک تورکگرا بود ترسیم شده است. به عنوان نمونه وی به صورت یک مشروطهطلب افراطی در ردهی مانقورتهای ضد تورک انجمنهای آزربایجان تهران و تبریز قلمداد و آزادیخواه نامیده میشود. در حالی که همانگونه که ذکر شد مشدی باقیر خان یک مشروطهطلب معتدل تورکگرا و بنابراین یک «احرار» بود و نه «آزادیخواه»، همانگونه که در لقب او «رئیس احرار» هم دیده میشود.
(در تاریخنگاریهای آزربایجانی و ایرانی که مشروطهطلبی ضد تورک، پانایرانیستی و انگلیسی را تقدیس میکنند، همچنین ادعا میشود غرب آزربایجان و اورمو و خوی از اولین شهرها بعد از تبریز بودند که به نهضت مشروطهطلبی پیوستند، اورمو ناجی مشروطیت بود، .... این ادعاها کذب است. منبع این ادعاها به درجهی بسیار کتاب تاریخ هیجدهی سالهی آزربایجان تالیف کسروی است. کتابی که مانند کتاب تاریخ مشروطیت او، در اساس یک اثر ایدئولوژیک، روایتهایی گزینشی و یکسونگرانه و پیشداورانه از اتفاقات و وقایع، تحریف و بازنویسی تاریخ آزربایجان و ملت تورک ساکن در ایران در آن مقطع، بزرگنمایی و اغراق در بارهی حرکت ضد تورک و پانایرانیستی مشروطیت انگلیسی، و سانسور و حذف مجادلهی ملی تورک در آن سالها است. در حالی که خود کسروی در مورد اورمو در آن کتاب میگوید: «چون ما این داستانها را نیک نهمیدانیم، به کوتاهی از آنها میگذریم» (ص ٣٥٩). اورمو کانون تورکیت و تا آخر وفادار به دولت تورک قاجار که ستون فقرات قوای نظامی آن را افشارها تشکیل میدادند بود و مانند اکثریت مطلق مناطق تورکایلی و ملت تورک ساکن در ایران، هرگز به مشروطیت افراطی ضد تورک و پانایرانیستی و انگلیسی ضد قاجاری نهپیوست. اساسا رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی - مجدالسلطنه جریان غالب مشروطیتطلبی (ضد تورک، پانایرانیستی، انگلیسی، تروریستی) را یک جریان فاسد «اشرار و اوباش» نامیده است. واقعیت عدم استقبال از مشروطیت در اورمو در منابع دیگر هم تثبیت و صراحتا ذکر شده است. به عنوان نمونه رسولزاده در گزارش خود (در ادامهی مقاله) میگوید: «اندیشهی مشروطه در بین مسلمانان [تورکهای] این جا و علی الخصوص دهات اطراف چندان رواجی نهدارد. زیرا اورمی از اول به علت ثروتمند بودن اراضیاش و افتادن حکامی تا حدودی نسبت به حکام نقاط دیگر ایران مداراکننده به بختشان، چندان تحت فشار نهبود. [اورموییها] خویشتن را تا حدودی راحت احساس کردهاند و به این جهت هم میل چندانی نسبت به دست و پا زدن در راه مشروطه و ریاضت کشیدن به خاطر آن نشان نهدادهاند». در خوی هم کمابیش وضعیت مشابهی برقرار بود. حتی «نهضت فرهنگی» یعنی جریان تاسیس مدارس فارس در مناطق تورک که مشروطهطلبان پانایرانیست به راه انداخته بودند و دموکراتهای آزربایجان تبریز به پیش میبردند، بسیار دیر به این شهر رسید. زیرا خوی هم مانند اورمو، «تورکستان» بود و نه «فارسستان»).
حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار در سالهای جنگ جهانی اول: مهمترین دورهی حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار، سالهای جنگ جهانی اول که بالکل از تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی سانسور و حذف شده، است. مشدی باقیر خان رئیس احرار در این دوره نه تنها پیوسته به جریان اتحاد اسلام و یک تورکگرا بود، بلکه یار و یاور رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمولو – مجدالسلطنه در مبارزات مسلحانه و نظامی بر علیه قوای ائتلاف (اوردوهای روسیه، بریتانیا، فرانسه، و متحدان مسیحی آنها دستهجات مسلح ارمنی و آسوری) بود. چنانچه در برخی از منابع و اسناد تاریخی، نام مشدی باقیر خان رئیس احرار اورمو، همراه با نام رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمولو – مجدالسلطنه ذکر میشود. از جمله در اعلامیهی تهدیدآمیز نیکیتن نائب کونسول روسیه در اورمو خطاب به اهالی تورک، و در متن استنطاق و بازجویی مقامات عوثمانلی از سرگرد اسکندر افشارپناه در رواندوز عراق (این دو سند – منبع در مقالات دیگری منتشر و تحلیل خواهند شد).
(در سالهای آخر جنگ جهانی اول رهبری کل قوای تورک بومی و یا مجاهدین اسلامیه را جمشید خان سوباتایلی افشار – مجدالسلطنه؛ رهبری قوای مجاهدین اسلامیهی تورک در اورمو را مشدی باقیر خان رئیس احرار؛ و رهبری آنها در تبریز را حاجی بیگ بلوری بر عهده داشتند. حاجی بیگ بلوری تبریزی، رهبر مجاهدین تورک در تبریز و مانند مشدی باقر خان ملقب به «رئیس» بود. او که در سالهای جنگ جهانی اول یک ملیگرای تورک تمام عیار بود، در کنار رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی – مجدالسلطنه و حاجی پیشنماز سالماسی یکی از موسسین حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» در ساووجبولاق آزربایجان به سال ١٩١٥؛ و تاسیس کنندهی یک مدرسهی مودرن تورک به نام سعادت در سایینقالا (نام جعلی: شاهیندژ) آزربایجان در سال ١٩١٧ است. عموما مجاهدین مشروطهطلب تورک، به جز آنهایی که پیروی تقیزاده و انجمنهای آزربایجان تهران و تبریز و .... بودند، تمایلات ضد تورک نهداشتند، بلکه بسیاری تورکگرا بودند. این دستهجات در سالهای جنگ جهانی اول به جریان اتحاد اسلام عوثمانلی و ناسیونالیسم و ملیتگرایی تورک پیوستند و موسوم به «مجاهدین اسلامیه» شدند. از مشهورترین اینگونه مجاهدین تورک، «باقر خان» (یار ستار خان) است که طبق اسناد ارتش بریتانیا در سالهای جنگ جهانی اول تماما به صف تورکگرایان پیوسته و یک «تورکوفیل» بود).
گزارش محمدامین رسولزاده از اورمو برای روزنامهی تورک ترقی چاپ باکو
در ادامه، مطلبی در بارهی مشدی باقر خان رئیس احرار به قلم محمدامین رسولزاده را نقل کردهام. در تمام منابعی که ذکری از مشدی باقیر خان رئیس احرار کردهاند، بی استثناء او به نیکی یاد و حسن سلوک، خوش رفتاری، حسن نیت و خلوص عقیدت وی تقدیر و تمجید شده است. محمدامین رسولزاده هم که در سال ١٩٠٩ یک سفر دو هفتهای به اورمو داشت، در یک گزارش که برای روزنامهی تورک ترقی چاپ باکو فرستاده، مشدی باقیر خان رئیس احرار را به صورت شخصی «سلیم النفس، آدمی خوب، یاد شونده به نیکی، نجیب، دارای استعداد خداداده و رفتار مناسب با مجاهدین» توصیف کرده است.
نوت اول: بعضی از تثبیتها و مخصوصا تحلیل و تفسیرهای رسولزادهدر مورد اورمو در این گزارش – مانند دیگر گزارشات و نوشتههای او در مورد تورکهای ساکن در ایران و تورکایلی – آمیخته با پیشداوری، مغایر با واقعیات و نادرست است (رسولزاده در آغاز یک ایرانگرا با تمایلات ملیگرایی ایرانی و ضد قاجاری و ضد عوثمانلی بود). ادعاهایی مانند آن که
-«اورمو کانون روحانیون است، مسلمانان (تورکها) در این جا
نیز مثل هر جای دیگر عمر به بطالت میگذرانند، کار دیگری نهدارند، ...». در حالی
که اورمو کانون تورکگرایی و مودرنیته در تورکایلی آن زمان بود، اغلب روحانیون
شیعی در اورمو هم در حدی غیر قابل قیاس با تمام روحانیون شیعی دیگر، آزاداندیش و
متجدد بودند؛ اورموییها به عنوان بزرگترین شهر و مرکز افشارها در ایران، ستون
فقرات اوردوی قاجاری را تشکیل میدادند، ....
-تفسیر و تحلیل رسولزاده در مورد عدم مبارزهی مردم اورمو
با تجاوزکاران و متجاوزین کورد نیز غلط و بی پایه است. اگر چه در بعضی مقاطع تاریخی
کمبود و غفلت و تعللهایی وجود داشته است، اما مردم و مقامات اورمو و اطراف عموما در
مقابل متجاوزین و اشقیاء کورد تمام قد ایستادهاند.
-محکوم کردن روابط مردم اورمو با عوثمانلی و توصیف عوثمانلی
به صورت «بیگانه» و ... از طرف رسولزاده هم کاملا بیجا است. روابط غرب
آزربایجان با عوثمانلی ناشی از وجود پیوستهگی عمیق تباری و زبانی و فرهنگی، درک
صحیح از قومیت و ملیت یکسان تورک، ضرورتهای زمانه، و تمایلات قوی در هر دو سطح
نخبهگانی و مردمی برای الحاق اورمو و غرب آزربایجان از ماکو و سالماس و خوی تا
سولدوز و تیکان تهپه و سایین قالا و بیجار به قلمرو و دولت عوثمانلی بود.
-«فدایی» نامیدن مجاهدین مشروطهطلب تورک معتدل و «فداییباشی»
خواندن مشدی باقیر خان رئیس احرار از طرف رسولزاده هم ناشایست است. زیرا فدایی
در فرهنگ سیاسی آن موقع به معنی تروریستهای ارمنی بود که بر علیه تورکهای
عوثمانلی و قاجاری و در آناتولی و قفقاز جنگ و خرابکاری میکردند. نام صحیح قوای
مسلح مشروطهطلبان معتدل و تورکگرا نه «فدایی»، بلکه «مجاهدین» (و در سالهای
جنگ جهانی اول «مجاهدین اسلامیه») است.
-نهایتا بی سواد نامیدن مشدی باقیر خان رئیس احرار از طرف رسولزاده به سبب سواد فارسی نهداشتن اولی، جای تعجب دارد. زیرا شخصیتی همچو مشدی باقیر خان که عمری را در فعالیتهای سیاسی و انقلابی در استانبول و تفلیس و باکو گذرانده بود و از رهبران دستهجات نظامی تورک بومی و در ارتباط تنگاتنگ با فرماندهان ردهبالای اوردوی عوثمانلی در منطقه بود، بی شک دارای سواد تورکی بوده است. فارسی نهدانی به معنی بی سوادی و عوام بودن نیست. از قضا و بر خلاف ادعای رسولزاده کاملا امکان دارد که فارسی نهدانی مشدی باقر خان، باعث ارتقاء قابلیت او در فهم و درک مسائل سیاسی شده که یکی از نتایج آن، گرایش او به اتحاد اسلام و ملیتگرایی تورک است.
نوت دوم: متن زیر ترجمهی نوشتهی اصلی رسولزاده به زبان تورکی توسط رحیم رئیسنیا به فارسی است. رئیسنیا اصل تورکی نوشته را نهداده است. به این سبب، همچنین با توجه به افکار ایرانگرایانه و ضد عوثمانلی و آزربایجانگرایانهی رحیم رئیسنیا، همچنین وجود املاهای مباحثهدار (نوشتن مشهدی به جای مشدی، ارومی به جای اورمی، ...) در مورد دقت و رعایت امانت در این ترجمه، باید محتاط بود.
گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران. ترجمهی رحیم رئیسنیا. مکتوبات ایران، ٣١. در ارومیه، مسلمانها. ص ٢٢٦
«افرادی که صفوف فدائیان را پر کرده، جان نثاری میکنند، کلاً مسلمان [تورک] هستند. در حال حاضر در حدود صد و پنجاه نفر فدایی مسلح به توفنگهای ورندیل کار حفظ نظم در شهر را به عهده دارند. اینان تحت ریاست فداییباشی معروف، مشهدی باقر هستند. مشهدی باقر وظیفهی ریاست پولیس شهر را به عهده دارد. تمام مردم اورومی به سلیم النفس بودن مشهدی باقر شهادت میدهند. در حالی که بعضی از فدائیان مشروطه متهم به رشوهگیری و غارتگری هستند، از این آدم به نیکی یاد میشود. به یک نفر اورمیهای برخورد نهکردم که از وی شکایتی داشته باشد. همه یکزبان میگویند که مشهدی باقر آدم خوبی است، آدم نجیبی است. این آدم مدتها در قفقاز و به ویژهدر باکو مقیم بوده، در جنبشهای اجتماعی – سیاسی روسیه کم و بیش شرکت داشته و تربیت سیاسی خود را در جریان جنبشهای انقلابی سالهای ١٩٠٥-١٩٠٦ گرفته است. افسوس که این آدم بی سواد است و عوام. اگرچه این بی سوادی و عوامی به اعتراف خودشان تاثیر خود را در فهم و درک مسائل سیاسی نشان میدهد، اما در پرتوی استعداد خداداده و رفتار خویش با فدائیان کسب لیاقت میکند».
ارومی، ١٥ [٢٨] ژوئن. م. امین. ترقی، شمارهی ١٤٥، ١ [١٤] ژوئیه١٩٠٩ [٢٤ جمادی الثانی ١٣٢٧].
منابع دادههای بیوگرافیک:
-
بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی. هئیت مولفان: محمود رامیان، محمد تمدن، علاء
الدین تکش. ص ٢٨٩
-گزارشهایی
از انقلاب مشروطیت ایران. ترجمهی رحیم رئیس نیا. مکتوبات ایران، ٣١. در ارومیه،
مسلمانها. ص ٢٢٦
-
احمد کسروی. تاریخ هیجدهی سالهی آزربایجان. صص ٣٥٨-٣٦١
-
مصائب ارومیه خاطرات سرگرد اسکندر افشارپناه، به کوشش مجید خلیلزاده. صص ٨٨-٩٠
No comments:
Post a Comment