تورکیات شاه قاسم انوار سرابی
مئهران باهارلی – ٢٠٠٨
KASIM ENVAR’IN TÜRKİYATI
MÉHRAN BAHARLI - 2008
قرائت کامل و تصحیح اشعار و ملمعات تورکی معلوم و
نامعلوم شاه قاسم انوار سرابی (١٤٣٣-١٣٥٥)، و نقدی بر نشرهای نفیسی، دولت آبادی،
صدیق و جمهوری آزربایجان
SARAVLI ŞAH KASIM ENVAR’IN (1355-1443) ÇAĞATAY TÜRKÇESİ’NDE BÜTÜN KOŞUK (ŞİİR) VE KARMAKLARI (MÜLLEMMA’LARI)
اؤزهت:
تورکایلینین آزهربایجان بؤلگهسینین ساراب (ساراو) اوروندا (شهرینده) دوغان قاسیم انوار (١٣٥٥-١٤٣٣)، ١٤نجو یوزایلین بؤیوک گیزهملی (میستیک) و اولو صوفو قوشارلاریندان (شاعیرلهریندهن) بیریدیر. فارسجا، تورکجه، گیلکجه و عربجه دیللهرینده قوشوقلار (شعرلهر) و قارماقلار (ملمعلهر) یازمیشدیر. قاسیم انوار ١١.نجی یوزایلده آزهربایجان دا داخیل اولماق اوزهره، گونوموز ایران و تورکایلینده تورکجه اثرلهر یاراتما گهلهنهیینی سوردورهنلهردهندیر. قاسیم انوارین تورکجه قوشوق و قارماقلاری چاغاتای تورکجهسینده اولوپ، دؤنهمی تورکلهرینین توپلومسال اهکینجینی (سوسیال کولتورونو)، یاشام بیچیمینی، بیرئیسهل داورانیشلارینی، گهلهنهکلهرینی و اینانج سیستئملهرینی یانسیتماسی نهدهنی ایله اؤنهملیدیر. شو آنا دهک قاسیم انوارین تورکجه قوشوقلارینین هامیسی یایینلانمامیشدیر. بو پیتیکده (کیتابدا) ایلک کهز قاسیم انوارین تورکجه و تورکجه – فارسجا قوشوقلارینین توکهلینی (تمامینی) ١٣ اهلیازما تهمهلینده سونورام. آیریجا ایندییه دهک اوخونمامیش، یانلیش اوخونموش و یا یانلیش یوروملانمیش چوخلوجا کلیمه و دهریمین (تئرمینین) دوغرو اوخونوش و آنلامینی، داها اؤنجه تورکجه اولدوغو بیلینمهیهن ویا یانلیشلیقلا گیلکجه – فارسجا اولدوغو سانیلان نئچه تورکجه – فارسجا قوشوغو ایلک دفعه تانیدیرام. بو پیتیکده وئردیییم قاسیم انوارین تورکجه و تورکجه – فارسجا قوشوقلاری ایندییه دهک یایینلانانلارین یاخلاشیق ایکی قاتیدیر. پیتییین سون بؤلومو قاسیم انوارین تورکجه قوشوق و قارماقلارینین سعید نفیسی و عزیز دولت آبادی ساریندان اهکسیک یایینلانماسی، و حسین محمدزاده صدیق و آزهربایجان جمهوریتینین یانلیشلارلا دولو یایینلارینا بیر اهلهشدیریدیر.
Özet
Türkili'nin Azerbaycan bölgesinin Sarab (Sarav) urunda (kentinde) doğan Kasım Envar (1355-1433), 14. yüzyılın büyük gizemli (mistik) ve ulu Sofu koşarlarındandır (şairlerindendir). Çoğu Farsça olmakla birlikte, Türkçe, Gilekçe ve Arapça dillerinde de koşuklar (şiirler) yazmıştır. Kasım Envar, 11. yüzyılda, Azerbaycan da dahil olmak üzere, günümüz İran ve Türkili'nde başlayan Türkçe eserler yaratma geleneyini sürdürenlerdendir. Kasım Envar'ın Türkçe koşuk ve karmakları (mülemmaları) Çağatay Türkçesinde olup, dönemi Türklerinin toplumsal ekincini (kültürünü), yaşam biçimini, bireysel davranışlarını, geleneklerini ve inanç sistemlerini yansıtması nedeniyle önemlidir. Şu ana dek Kasım Envar'ın Türkçe koşuk ve karmaklarının tükeli (tamamı) yayınlanmamıştır. Bu pitikte (kitapta) ilk kez Kasım Envar'ın Türkçe ve Türkçe-Farsça koşuk ve karmaklarının tümünü 13 elyazma temelinde sunuyorum. Ayrıca şimdiye dek okunmamış, yanlış okunmuş veya yanlış yorumlanmış birçok kelime ve derimin doğru okunuşu ve anlamını; daha önce Türkçe olduğu bilinmeyen veya yanlışlıkla Gilekçe-Farsça olduğu sanılan bir kaç Türkçe-Farsça koşuğu ilk kez tanıtıyorum. Bu pitikte verdiyim Kasım Envar'ın Türkçe ve Türkçe-Farsça dizeleri, şimdiye deyin yayınlananların neredeyse iki katıdır. Pitiyin son bölümü, Kasım Envar'ın Türkçe koşuk ve karmaklarının Said Nafisi ve Aziz Dowlatabadi sarından (tarafından) eksik yayınlanması, ve Hüseyin Mehemmedzâde Sediq ile Azerbaycan Cumhuriyeti'nin yanlışlarla dolu yayınlarına bir eleştiridir.
Abstract
Qasim-i Anvar (1355-1433) was born in the city of
Sarab in the Azerbaijan region of Türkili. He is renowned as one of the great
mystics and Sufi poets of the 14th century. Qasim-i Anvar primarily composed
poems in Farsi, with some also in Turkish, Gilaki and Arabic languages. Qasim-i
Anvar is considered one of the successors in the tradition of creating Turkish
works in present-day Iran and Türkili, including Azerbaijan, which originated
in the 11th century. Qasim-i Anvar's Turkish poems and macaronic verses are
written in Eastern Chagatai Turkish. These works are significant not only from
a literary standpoint and in the field of Turkology, but also because they
reflect the social culture, lifestyle, individual behavior, traditions and
belief systems of the Turks during his time. All of Qasim-i Anvar's Turkish
poems have not been published yet. In this book, for the first time, I am
presenting for the first time, all of Qasim-i Anvar's Turkish and
Turkish-Persian poems. These poems are based on 13 manuscripts and provide the
correct reading and meaning of many words and terms that have been previously
unread, misread or misinterpreted. Additionally, I am introducing some Turkish
- Persian poems that were not previously recognized as Turkish or were
mistakenly believed to be Gilaki-Persian.
The book presents a collection of Qasim-i Anvar's Turkish and
Turkish-Persian poems, which is nearly twice the size of previous publications.
In the final section, the book provides a critique of the incomplete
publication of Qasim-i Anvar's Turkish poems and macaronic verses by Said
Nafisi and Aziz Dowlatabadi, as well as the error-filled publications by
Huseyin Mehemmedzade Sediq and the Republic of Azerbaijan.
خلاصه:
قاسم انوار (١٤٣٣-١٣٥٥)، متولد شهر سراب آزربایجان در تورکایلی، از اکابر عرفا و مشایخ و شعرای متصوفهی قرن چهارده میلادی است. او علاوه بر فارسی اشعاری به زبانهای تورکی، گیلکی و عربی هم سروده است. سابقهی تورکینویسی و تورکیسرایی در اراضی ایران فعلی و تورکیایلی شامل آزربایجان اقلا به سه قرن پیش از قاسم انوار (قرن یازدهم میلادی) بر میگردد. اشعار و ملمعات تورکی قاسم انوار به تورکی شرقی - جغتایی هستند، و از جهت کاربرد کلمات و اصطلاحات منعکس کنندهی فرهنگ اجتماعی، سبک زندهگی، رفتارهای فردی و سنن و سیستمهای اعتقادی تورکان دورهی او، حائز اهمیت هستند. تاکنون مجموعهی کامل اشعار تورکی قاسم انوار نشر نشده است. در این کتاب، برای نخستین بار مجموعهی کامل ابیات و اشعار اشعار تورکی و ملمعات تورکی – فارسی قاسم انوار سرابی را بر اساس ١٣ نسخهی خطی تقدیم کردهام. همچنین قرائت و معنی صحیح چندین کلمه و ترکیب و اصطلاح که تاکنون قرائت نشده، به صورت نادرست خوانده شده، معنی نشده و یا به اشتباه معنی و تفسیر شده بودند؛ و چند شعر و بیت ملمع تورکی – فارسی که تاکنون تورکی بودن آنها معلوم نبود و یا به اشتباه ملمعات گیلگی - فارسی گمان شده بودند را برای نخستین بار معرفی نمودهام. این مجموعه تقریبا دو برابر اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی - فارسی قاسم انوار است که تاکنون منتشر شده بودند. قسمت آخر این کتاب نقدی است بر نشر ناقص اشعار و ملمعات تورکی قاسم انوار توسط سعید نفیسی و عزیز دولت آبادی، و نشر سراسر مغلوط و پر از اشتباه آنها توسط حسین محمدزاده صدیق و جمهوری آزربایجان.
این کتابچه دارای سه فصل است:
١-متن تصحیح شدهی اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع
تورکی-فارسی شاه قاسم انوار سرابی توسط مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_22.html
٢-توضیح و تشریح اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی-فارسی
شاه قاسم انوار سرابی قرائت و تصحیح شده توسط مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_79.html
٣- نقدی
بر نشر اشعار و ملمعات تورکی قاسم انوار توسط نفیسی، و نشر قسمی آنها توسط دولت
آبادی، صدیق و جمهوری آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_42.html
فصل اول
متن تصحیح شدهی اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی - فارسی شاه قاسم انوار سرابی توسط مئهران باهارلی
در این رساله، برای نخستین بار مجموعهی کامل اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی – فارسی قاسم انوار سرابی را بر اساس ١٣ نسخهی خطی تقدیم کردهام. این مجموعه تقریبا دو برابر اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی - فارسی قاسم انوار است که تاکنون منتشر شده بودند.
در این رساله برای نخستین بار چندین شعر و بیت ملمع تورکی – فارسی که تاکنون تورکی بودن آنها معلوم نهبود و یا به اشتباه ملمعات گیلگی - فارسی گمان شده بودند را معرفی نمودهام (اشعار با ردیفهای بوزا، بوزی). همچنین قرائت و معنی صحیح چندین کلمه و ترکیب و اصطلاح را که تاکنون قرائت نشده، به صورت نادرست خوانده شده، معنی نهشده و یا به اشتباه معنی و تفسیر شده بودند را دادهام. از جمله: شیخ اَدینه، سوْرای سیز، اێسسێ، گؤزهکۆ، مه، سێسان، رسین، ساغێنمای سین، اولیسار، بوْزۇنما، یۆزدهن، دوْققوز - دوْخسان، بلاره، ...
سید معینالدین علی بن نصیر بن هارون بن ابوالقاسم حسینی انواری سرابی تبریزی (١٤٣٣-١٣٥٥)، متولد ساراو (سراب) آزربایجان در تورکایلی، ملقب و معروف به «قاسم انوار»، «قاسم»، «قاسمی»، «قاسم انوار»، «شاه قاسم انوار» از اکابر عرفا و مشایخ متصوفهی بهنام قرن چهارده میلادی است. وی علابه بر فارسی اشعاری نیز به زبانهای تورکی، گیلکی و عربی سروده است.
سابقهی تورکینویسی و تورکیسرایی در اراضی مطابق بر ایران فعلی و تورکیایلی شامل آزربایجان اقلاً به سه قرن پیش از قاسم انوار (قرن دوازدهم میلادی) بر میگردد و وی در این عرصه نخستین نیست، اما سرودههای وی به زبان گیلکی از اولین نمونههای مکتوب این زبان هستند. اشعار و ملمعات تورکی قاسم انوار به تورکی شرقی - جغتایی (مرحلهی پیشین اوزبیکی و اویغوری نو) هستند. در این اشعار صرفاً برخی عناصر محدود تورکی غربی و یا اوغوزی مانند فورم آینده - آرزو سوم شخص مفرد (بوْزا = بوز + -ا، از مصدر تورکی بوْزماق) دیده میشود که آن هم ترجیح شخصی شاعر نهبوده، تاثیرات تورکی غربی و یا اوغوزی موجود در تورکی شرقی هستند.
قاسم انوار بخش بزرگ حیات خود را در شهرهای تورکستان و خوراسان از قبیل هرات، بلخ، سمرقند، نیشابور و ... که تورکی شرقی - جغتایی زبان ادبی در آنها بود گذرانیده است. تورکی شرقی - جغتایی همچنین یک زبان ادبی و پرستیز و رسمی دولت تورک تیموری – کورهکهن (گورکانی) که قاسم انوار در پایتختهای آن میزیست و سراب و تبریز و آزربایجان و کل تورکایلی در قلمروی آن قرار داشتند بود (زبان پرستیژ بودن تورکی جغتایی در دولتهای تورک وقت حاکم بر اراضی ایران فعلی تا پایان حاکمیت ناصرالدین شاه قاجار ادامه یافت). قاسم انوار با سلاطین و بزرگان چاغاتای – جغتایی روابط بسیار و نزدیک داشت. اکثر شاهزادهگان و امیرزادههای چاغاتای - جغتایی، مانند میرزا اولوغ بیگ از مریدان و معتقدان قاسم انوار بودند و در اعزاز و احترام به وی مبالغهی تمام مینمودند. عمارت آرامگاه بر سر قبر قاسم انوار هم به امر امیر علیشیر (اولوشیرا) نوایی از نامدارترین سیاستمداران و فرهنگمردان و دانشمندان و ادبای تورک بنا شده است.
اشعار تورکی، ملمعات تورکی و حتی اشعار فارسی قاسم انوار، از جهت کاربرد کلمات و اصطلاحاتی که نشانگر و منعکس کنندهی فرهنگ اجتماعی، سبک زندهگی، رفتارهای فردی و سنن و سیستمهای اعتقادی تورکان دورهی وی هستند (سورمه، کاکیل، دوْردۇ، قێمێز، شامان، ...)، حائز اهمیت میباشند. به عنوان نمونه وی فیضی که از خداوند به وی میرسد و او آنها را مانند عطیه و هدیهای به خود قبول میکند، با اعداد دوقوز (نه) و دوخسان (نود) توصیف کرده است: (زِ فیضت خاطرِ قاسم، همیشه شاد میباشد - که این فیض از تو مییابد؛ اگر دوْققۇز، اگر دوْخسان). زیرا عدد نه و مضارب آن اعدادی مقدس در میان تورکان و موغولان بودند و تعداد هدیههایی که سلاطین و بزرگان و حتی عامهی مردم تورک و موغول میدادند و دریافت میکردند، مضرب نه بود. در این بیت نیز قاسم انوار در تطابق با این سنت تورکی – آلتاییک، فیضهای کم - اندک خداوند را دوققوز (نه) و فیضهای زیاد - بیشمار او را دوخسان (نود) مینامد.
در این فصل اشعار تورکی و ابیات و اشعار ملمع تورکی – فارسی قاسم انوار را در یکجا و بدون توضیحات دادهام. کلمات تورکی را با الفبای فونتیک تورکی نوشته و با فونتهای بولد نشان دادم. به منظور تسهیل امکان پیدا نمودن اشعار و ابیات ملمع تورکی در دیوان قاسم انوار، مصرع اول شعر حاوی آنها را به عنوان نام هر کدام به کار بردم.
شعر یکم- اول یار عزیز ایله که جان یادینادیر
١-اوْل «یارِ عزیز» ایله که جان یادێنادێر
مسجدْ سارێ باردێم که بۇگۆن آدینهدیر
٢-میندین جماعت سوْردۇ
که: شیخ آدێ نهدیر؟
دیدیم: نیجه سوْرای سیز؟ که «شیخ اَدینَه»دیر.
------------------------------------
شعر دوّم- بیر باغچهغه ییتتیم که بار ایردی قیزیل آلما
١-بیر باغچهغه ییتتیم که بار ایردی قێزێل آلما
باغچه اێسسێ آیێتتێ که: «بۇ آلمادان آلما !»
٢- گؤکچهک ایگیت اوْغلۇ بارێردێ، قارا، گؤزهکۆ
بیر تهپشی گهتیردی قاتێما، آیتتێ: «مه آلما!»
------------------------------------
شعر سوّم- صباحین مبارک اولسون، چهلهبی سلام قیلدیق
١-صباحێن مبارک اوْلسۇن؛ چهلهبی سلام
قێلدێق
سلام ایله جان بیردیک؛ چهلهبی بیزنی اۇنۇتما !
٢-چهلهبی تو شاهِ جانی؛ چهلهبی تو دلسِتانی
چهلهبی حبیبِ
جانی؛ چهلهبی بیزنی اۇنۇتما !
٣-چهلهبی تو شاه و میری؛ چهلهبی تو دستگیری
چهلهبی تو دلپذیری؛ چهلهبی بیزنی اۇنۇتما !
٤-عاشق اوْلدۇغۇم بیلیر سین؛ جانێما جفا
قێلێر سین
حالِ زارێمنێ سئوهر سین؛ چهلهبی بیزنی
اۇنۇتما !
٥- چهلهبی
شهِ جهانی؛ چهلهبی تو جانِ جانی
چهلهبی نه این، نه آنی؛ چهلهبی بیزنی اۇنۇتما !
٦-اوْدا یاخا سین جانێم سین؛ یئره تؤکه سین
قانێم سین
چهلهبی دِلیم، جانێم سین؛ چهلهبی بیزنی
اۇنۇتما !
٧-سرِ قاسمی فدایت؛ دل و جان طفیلِ راهت
به خدا، به رویِ ماهت؛ چهلهبی بیزنی اۇنۇتما !
------------------------------------
شعر چهارم- خبری دهید جان را، که ز دوست چیست فرمان
چهلهبی بیزغه نظر قێل، که حل اوْلیسار رازِ
مشکل
چهلهبی بیزنی اۇنۇتما، دلِ خسته را مرنجان !
------------------------------------
شعر پنجم-بیا ای ساقییِ جانها، بیار آن باده در گلشن
١-بیا ای ساقییِ جانها، بیار آن باده در گلشن
به غایت خوشدلم کان یار، میپرسد که: سین کیم سین؟
٢-به جانان گفتم ای دلبر، خرابم از غمت یکسر
ولی میخوانم این از بر، بۇ سؤزنۆ سین ایشیتمهس
سین
٣-زهی الطافِ بی پایان، که مییابد دلم پنهان
سلامم گفت و جامم داد، و زانو زد که: هئی، ایچ سین!
٤-مرا میگوید آن جانان، چه حیرانی و سرگردان
صفا قێل سین، وفا قێل سین؛ اگر سین عاشقی قێلسان
٥-میانِ گلشنِ حُسْنَت، هزاران گُل به بار آمد
ویران بوْلماسدێر اوْل بوْستان، اگر بیر چیچهیی
سێسان
٦-بیا ای روشنییِ جان، که هم جانی و هم جانان
یۆزۆن گۆلشن، سؤزۆن روشن؛ رسین بوْلدۇ که سلطان سین
٧-زِ فیضت خاطرِ قاسم، همیشه
شاد میباشد
که این فیض از تو مییابد؛ اگر دوْققۇز، اگر دوْخسان
------------------------------------
شعر ششم-یارم خبر در آمد، وشتن کنید وشتن
١-یارم در آمد از در، با حُسن و زیب و با فَر
گفتم: وفا نداری، خندید و گفت: سین سین
٢-ای پادشاهِ جانها، وی راحتِ روانها!
اوّل سینی سئوهردیم، آخر سینی سئوهر مین
------------------------------------
شعر هفتم-گر بر حدیث اهل دل انکار میکنی
١-ای جانِ زندهگانی، وی راحتِ روان
بر من جفا مکن که سئوهر مین به جان سینی
٢-بی یادِ دوست یک نَفَسی نیست قاسمی
ای شیخِ روزگار، نه ساغێنمای سین مینی؟
------------------------------------
شعر هشتم-پیش از بنایِ مدرسه و دِیرِ ارمنی
١-پیش از بنایِ مدرسه و دِیرِ ارمنی
ما با تو بودهایم، سئوهر مین به جان سینی
٢-قربانِ ماهِ رویِ تو کردم هزار بار
ای شاهِ روزگار، نه ساغێنمای سین مینی؟
------------------------------------
شعر نهم- به فضل و رحمت و توفیق ذوالمنن
به غایت روشن و خوب و لطیفی
ولیکن بی وفایی. گفت: سین سین.
------------------------------------
شعر دهم-ای ساقی جانبخش ما، یک لحظه ما را بازجو
١-گفتم: سئوهر مین مین سینی، گفتا: نه ساغێندین مینی
گفتم که: چشمِ روشنی، ای تورکِ مستِ
تندخو!
٢-آنجا
که حق تنها بود، هستییِ ما یاغما بود
قاسم دگر چیزی مجو، چون یافتی او را به او
------------------------------------
شعر یازدهم-آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
١-دوشینه شب که اوّلِ مَه بود و عید بود
آن یارِ غار ییتتی و باردێم سارایێنا
٢-کردم سلامِ گرم، و زدم بوسه بر رکاب
هیچ التفات قێلمادێ، اوْل شه گدایێنا
٣-هر کس زِ کوهِ «کون» صدایی شنیدهاند
آوازِ یارِ غار شنیدهام، صدایْ نَه
٤-گفتم که قاسمی به وصالِ تو یافت راه
در خنده گفت یارِ گرامی که: «های، نه؟ !»
------------------------------------
اشعار دوازدهم- دُرد، دُردی، دُردِ دُرد، ،دُردَدن، دُوردیدَن
-چون
سر از خاکِ لحد در حشر بردارم زِ خواب
مست
و حیرانِ تو باشد جانِ دوْرد آشامِ ما
-بعدِ
توبه رفت قاسم کاسهیِ دوْردۇ به دست
بر
سرِ پیمانه آمد، در سرِ پیمانه رفت
-همچو
دوْردۇ
به تهِ خُم نشست
وز
غمِ این رنگرزی پیر شد
-کنون
در مجلسِ رندان برای کاسهای دوْردۇ
هزاران
شیشهیِ تقوی شکستم تا چه پیش آید؟
-داشت
در خُم چند من دوشابِ دوْرد
از
قضا موشی در آن افتاد و مُرد
-در
صومعه چو جرعهای از دوْردِ دوْرد نیست
راهم
نشان دهید که دیرِ مغان کجاست؟
-جانم
فدایِ ساقی و دوْردۇیِ دوْردِ او
کز
نیم جرعه توبه و ناموسِ ما شکست
-ساقی
مرا ز بادهیِ نابِ مغانه داد
دوْردۇی دوْرد داد،
بلی در میانه داد
-ساقییا
لطف کُن و بادهیِ صافی در دِه
صاف
اگر نیست، بیا، دوْردۇی دوْردۇ به من آر
-جهانی
غرقِ دوْردِ دوْرد
گردد
اگر
سنگی نیاید بر سبویم
-بحمدالله
من از دوْردۇکشانم،
ز
ذوقِ دوْردِ دوْردش
جان فشانم
-از
جامِ محبّت همه مستانِ خرابند
ما
از دل و از جان شده دوْردۇکِشِ لیلی
-دلم
کو سر فرو نارد به کونین
غلامِ
همّتِ دوْردۇکِشانت
-صوفی
که کشد بادهیِ صافی به صبوحی
مست
است ولی در صفِ ما دوْردکشان نیست
-گاهی
امینِ مدرسه و خانقه بود
گاهی
امیرِ کوچهیِ دوْردۇکشان بود
-سرِ
ما خاکِ ره دوْردکشان
خواهد بود
واعظ
افسانه مفرما که نهمانی جاوید
-ساقیا یک جامِ می بر جانِ سرمستم فشان
یا از آن خمِ مصفّا، یا از آن دوْردۇدان
-گفتا
بُرو به کویِ سلامت که غافلی
از
ذوقِ جامِ بادهیِ مستانِ دوْردۇدان
-ساقییِ
جان، لطف فرما کاسهیِ دوْردۇ به من
سالها
بهگذشت و دارد دل هوایِ دوْردۇدان
-هر چه در ساغارِ ما ریخت، از آن نوشیدیم
اگر
از بادهیِ صافی، وگر از دوْردۇدان
-صافیکِشانِ صافْ، درین ره مطرّفند
ما
و شرابخانه و ساقی و دوْردۇدان
-قاسم
از پیرِ مغان رطلِ گران میطلبد
اگر
از بادهیِ ناب است، گر از دوْردۇدان
-....
------------------------------------
شعر سیزدهم-بر سر راه بهدید و گفت هئی سین! کیم سین؟
١-بر سرِ راه بهدید و گفت: هئی سین! کیم سین؟
گفتم: ای جانِ جهان، هم بوالعلاء، هم ابوالحسن
٢-ساقیا یک جامِ می بر جانِ سرمستم فشان
یا از آن خمِ مصفّا، یا از آن دوْردۇدان
------------------------------------
شعر چهاردهم-دوش آن مه دو هفتهی من با هزار فن
١-عیّاش و سرفراز و جهانسوز و جامه چاک
طنّاز و تورکتاز و دلافروز و پر فِتَن
٢-از
ناز کژ نهاده کُلَه را و جهنگجوی
دئشنه به
کف گرفته و تشنه به خونِ من
٣-گفتا
بُرو به کویِ سلامت که غافلی
از
ذوقِ جامِ بادهیِ مستانِ دوْردۇدان
٤-اوصافِ حُسنِ توست غزلهایِ بلبلان
حیرانِ آن جمال، گل و لاله در چهمهن
٥-ذرّاتِ کون رو به تو دارد به هر طریق
مستانِ جام توست، اگر یاخشێ، اگر یامان
٦-قاسم
شکست شیشهیِ تقوی و نهنگ و نام
از اقتضایِ زلفِ چهلیپایِ بۇتشکن
------------------------------------
شعر پانزدهم-بتا به ناوک هجران دل مرا بوزی
١-بوتا به
ناوکِ هجران دلِ مرا بوْزی
چه
کردهام، چه شد، آخر بهگو، چرا بوْزی؟
٢-تو
را تۆرکِ خطا گفتم و نه گفتم گیل
مرا
زِ عینِ تکبّر بدین خطا بوْزی
٣-چه
دیدهای، چه شنیدی زِ قاسمی کاو را
به جور و ظلم و ستمکاری و جفا بوْزی؟
------------------------------------
شعر شانزدهم-مرا که چشمِ تو از ناوکِ بلا بوزا
١-مرا که چشمِ تو از ناوکِ بَلا بوْزا
غریب و خسته و مهجور و بی نوا بوْزا
٢-شنیدهام که دوا دَرْدْ را کند چاره
چه چاره، چونکه منِ خسته را دوا بوْزا
٣-رقیب را چو سوال از وصالِ او کردم
بلارهیِ منِ دلخسته را بَلا بوْزا
٤-مگر که چشمِ تو سودایِ کافری دارد
که تۆرکِ غمزهزن
اولادِ مصطفی بوْزا
٥-مگو که بوْزۇنما، تا به چند
وعده دهی؟
اومیدْ [به]
یۆزۇنهم و یۆزۆن مرا بوْزا
٦-هزار جان به وفایِ تو، قاسمی بر باد
بهداد، و دَردِ تو او را به صد جفا بوْزا
------------------------------------
شعر هفدهم- هله، ای ساقییِ جانها، قدحِ باده به من دِه!
١-هر
کسی را زِ
شراباتِ مصفّا قدحی بخش
چونکه
نوبت به من آید قدحِ دوْردۇدان دِه
٢-سخنی
گوی از آن یارِ دلافروز به عاشق
خبرِ
بادِ بهاری به گلستان و چهمهن دِه
٣-میِ
کمیاب به من دِه، قدحِ ناب به من دِه
گلِ سیراب به من دِه، خبرِ بوت به شامان دِه
------------------------------------
شعر هیجدهم-پر گشت جهان از می گلرنگ مغانه
١-خوش
میروی ای دوست خرامان به خارابات
با
سورمهیِ زیبائی و کاکول زده
شانه
٢-هر
کس به هوائی است در این کوی و مرادی
قاسم به می و شاهد و با چهنگ و چاغانا
------------------------------------
شعر نوزدهم-هر چند جنس آن حیات است خربزه
١-زنهار در قاوۇن به حقارت نظر مکن
چون رشک کوزههای بناتست خربزه
------------------------------------
شعر بیستم- تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی
١-به
رغمِ خویش تو مستی، برو که دوری از این در
نه مستِ جامِ خدایی، ولیک مستِ قێمێزی
لینکهای دانلود ١٣ نسخهی خطی دیوان قاسم انوار تبریزی
https://ia803005.us.archive.org/30/items/ktp2019-02-00323/ktp2019-02-00323.pdf
https://ia803004.us.archive.org/29/items/ktp2019-02-00290/ktp2019-02-00290.pdf
https://ia803004.us.archive.org/20/items/ktp2019-17-00896/ktp2019-17-00896.pdf
https://ia801004.us.archive.org/0/items/ktp2019-01-13672/ktp2019-01-13672.pdf
https://ia801001.us.archive.org/13/items/ktp2019-26-00380/ktp2019-26-00380.pdf
https://ia801000.us.archive.org/23/items/ktp2019-19-01145/ktp2019-19-01145.pdf
https://ia803006.us.archive.org/28/items/ktp2019-13-00059/ktp2019-13-00059.pdf
https://ia803007.us.archive.org/4/items/ktp2019-02-00317/ktp2019-02-00317.pdf
https://ia903005.us.archive.org/3/items/ktp2019-27-00727/ktp2019-27-00727.pdf
https://ia803001.us.archive.org/1/items/ktp2019-01-12040/ktp2019-01-12040.pdf
https://ia801003.us.archive.org/20/items/ktp2019-02-00294/ktp2019-02-00294.pdf
https://ia801009.us.archive.org/0/items/ktp2019-26-00535/ktp2019-26-00535.pdf
https://ia801004.us.archive.org/17/items/ktp2019-03-00288/ktp2019-03-00288.pdf
No comments:
Post a Comment