نزاع سنی – شیعی، سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن روسیه، سنیستیزی
دولت مشروطهی ایران و کامنت تخریبی قا. تر.
مئهران باهارلی
در این نوشته سه سند-گزارش در مورد تحریک و شعلهور کردن آتش نفاق و جنگ بین سنی و شیعه توسط دولت روسیه؛ و سنیستیزی دولت مشروطهی ایران در سال ١٩٠٨ را آورده و سپس در سایهی آنها به تحلیل یک کامنت ضد سنّی قا.تر.، یک آزربایجانگرای التقاطی پرداختهام.
این اسناد-گزارشها میگویند دولت مشروطهی ایران ١٣ سنّی در آزربایجان را به قتل رسانده و مطبوعات روسیه هم مشغول به تحریک دشمنی بین سنّیان و شیعیان در این کشور هستند. روسها در منطقهی سالماس و اورمیه به منظور به جان هم انداختن دولت ایران (تحت کونترول مشروطهطلبان) و عثمانلی، هر چه را که از دستشان برمیآید میکنند. هدف روسیه متجاوز نشان دادن عثمانلیها و بیزار کردن ایرانیها از آنهاست تا بدین بهانه بتواند ارتش خود را در ایران نگه دارد. در رشت و اورمیه و سالماس قوای دولت مشروطه به کونسولگریهای عثمانلی تجاوز کرده است. گزارش دهنده دلیل این واقعهها را توطئهی روسیه برای دشمن کردن ایرانیها و عثمانلیها میداند که برای تحقق دسیسههای خود عدهای بی عقل (دولت مشروطهی ایران) را بر علیه یگانه دوست صمیمیاش عثمانلی بکار میبرند. سپس اضافه میکند روسیه در امر تفرقه بیانداز حکومت کن بر اساس اعتقادات مذهبی تجربه و مهارت دارد. چنانچه در سال ١٩٠٦ جنگ مسلمان –تورک و مسیحی-ارمنی در قفقاز را به راه و در بخارا هم سنیها و شیعیها را به جان هم انداخته بود؛ اکنون نیز به شعلهور ساختن جنگ سنی و شیعه در ایران مشغول است.
بیر)- ایران: سنّی و شیعی نزاعی و روسیه سیاستی
صراط مستقیم ١٣٢٦. عدد ١١٤. ٨ ذی القعده پنجشنبه ٢٨ تشرین اول، ٣٢٦. [٢، دئسامبر، ١٩٠٨]. بئشینجی جلد. صحیفه ١٧٧
بو هفتهنین یومی غزئتهلهرینده آزهربایجاندا ١٣ سنّینین تاهران حکومتی عسکری طرفیندهن قتل ائدیلدیکلهری خبرینی اوخودوق. روس مطبوعاتی ایسه، مطبوعات قسمیمیزده مندرج اولدوغو وجهله، سنّی-شیعی نزاعینی اورتایا چیخاریپ وحدتِ فکریهلهری گئتدیکجه قوّتلهشهن بو ایکی اؤز قارداشی بیر بیرینه دوشورمهیه چالیشییورلار.
بو ایکی حادثهیی یان یانا قورساق، واضح بیر نتیجه اهلده ائدهریز. شؤیله که: روسلار ضبط ائتمهک ایستهدیکلهری ممالکِ اسلامیه اهالیسی آراسینا اختلاف و نفاق تخملهری ساچاراق، مقصدلهرینه واصل اولماق ایستهرلهر. بونون امثالینی متعدّد یئرلهرده گؤردوک. مثلاً: ١٩٠٦ سنهسی روسیه حکومتی قافقاسیاداکی مسلمان و ائرمهنیلهر آراسینداکی جزئی اختلافی آلاولامیش و بیر سنه دوام ائدهن و بینلهرجه خانمانی محو ائدهن بیر محاربه شکلینه تحویل ائتمیش ایدی. بوخارادا ایسه سنّی، شیعیلهری بیر بیرلهرینه توتوشدوردو.
بو گیبی فتنهکارانه ایشلهرده روسیه حکومتی خیلی تجربه و مهارت صاحبی اولدوغوندان، ایراندا داخی وخیم بیر نتیجهیه وارماسی محتمّل اولان بیر سنّی-شیعه نفاقی چیخارمایا چالیشدیغی شبههسیزدیر. موحّدین متیقّظ و آگاه بولونسونلار!.
ترجمه:
ایران؛ نزاع سنی - شیعی و سیاست روسیه
در روزنامههای این هفته خبر قتل ١٣ نفر سنّی در آزربایجان بدست نظامیان حکومت تهران را خواندیم. و اما مطبوعات روسیه همانگونه که در بخش مطبوعات خود درج کردهایم، تلاش میکنند با ایجاد جنگ سنی و شیعی، این دو برادر تنی که وحدت فکری بینشان روز به روز مستحکمتر میشود را به جان هم بیاندازند.
اگر این دو حادثه را در کنار هم گذارده تحلیل کنیم، به نتیجهای واضح میرسیم. بدین شرح که: روسها هنگامی که میخواهند سرزمینهای مسلمانان را تصرف کنند، برای وصول به این هدف خود، بین اهالی آن سرزمینها، تخم نفاق و اختلاف را میپراکنند. نمونههای متعدد این را در جاهای مختلف مشاهده کردیم. مثلا در سال ١٩٠٦ حکومت روسیه اختلافات جزئی بین مسلمانان [تورکها] و ارمنیان در قفقاز را شعلهور ساخته آن را به جنگی تبدیل کرد که در عرض یک سال هزاران خانمان را محو و نابود ساخت. و اما در بخارا، این بار سنیها و شیعهها را به جان هم انداخت.
حکومت روسیه در اینگونه فتنهانگیزیها دارای تجربه و مهارت بسیار است. در ایران هم بی شک، در صدد ایجاد یک نفاق شیعه و سنی است که احتمال منجر شدن به نتیجهی وخیمی را دارد. طرفداران اتحاد، آگاه و هشیار باشند!
ایکی)- ایران: روسیه آنتیریکالاری
سالماس و اورمییه جواریندا ایرانلی و عثمانلی قارداشلاری بیر بیرلهرینه دوشورمهک اوزهره، روسلار اهللهریندهن گهلهن هر شئیی یاپییورلار. بعض وقایع موسّفهیی گئچهنده یازمیشدیق. بو هفته ظرفینده پئتئرسبورگ آژانسینین داغیتدیغی تئلئگرافنامهلهر عثمانلیلاری مستولی و ایرانلیلاری عثمانلیلاردان بیزار گؤستهرمهک ایستییورسا دا، بوتون بو خبرلهر، روسلارین عسکرلهرینی ایراندا توتماق و ایران ایله دولت علیه آراسینی آچماق ایچون اویدوردوقلاری شئیلهردهن عبارتدیر.
عدد ١١٨ ، ٥ ذی الحجه پنجشنبه ٢٥ تشرین ثانی ٣٢٦، بئشینجی ییل، صفحه ٢٤٠
ترجمه
ایران: دسیسههای روسیه
روسها برای به جان هم انداختن ایرانیها و عثمانلیها در جوار اورمیه و سالماس هر چه که از دستشان بر میآید را میکنند. قبلا بعضی حوادث تاسفبار را نوشته بودیم. در طول این هفته، آژانس پترزبورگ با تلگرافنامههایی (خبرنامههایی) که منتشر کرد، در صدد آن برآمد که عثمانلیها را به صورت متجاوز، و ایرانیها را بیزار از عثمانلیها نشان دهد. اما تمام این اخبار، دروغبافیهای روسیه برای ایجاد واگرایی بین ایران و دولت علیهی عثمانلی و در نتیجه نگاه داشتن قوای نظامی خود در این کشور است.
اوچ)-ایران: رشت، خوی و سالماس وقعهلهری:
گئچهنلهرده آوروپادان گهلهن تئلئگرافنامهلهرده، دولت عثمانیهنین رشت شهبندرخانهسینه بعض تحقیرات ایقاع اولوندوغو، خوی و سالماس شهبندرلهرینه تجاوز وقوعا گلدییی خبر وئریلییوردو. ....
ایرانلی قارداشلاریمیزین بؤیله اهن بحرانلی بیر دورهی تاریخیلهرینده یگانه صمیمی دوستلاری اولان بیر دولت اسلامیهنین ممثل رسمیلهرینه روا گؤردوکلهری بو گیبی معاملاتین سبب و علتی، رشت، خوی و سالماسین موقع جوغرافیلهری معلوم اولمازسا، هیچ آنلاشیلمازدی. مواقع مذکوره روسیه حدودو جواریندادیر.... اؤتهدهن بهری ایضاح ائدهگهلدیییمیز اوزهره روسیه، ایران سیاستینین شو آندا اهن مهم بیر اساسی، هر نه صورتله اولورسا اولسون، عثمانلی و ایرانلی مسلمان قارداشلاری بیر بیرلهریندهن سویوتماق، بیربیرلهرینه عدو قیلماقدیر. بونا وصول ایچون بیر تاخیم عقلسیز آداملاری شبههسیز قوللانییورلار.
صراط مستقیم، عدد ١١٧، ٢٩ ذی القعده پنجشنبه ١٨ تشرین ثانی، بئشینجی جلد. ص ٢٢٤
ترجمه
قبلا در تلگرافنامههایی که از اوروپا میرسید، اخباری راجع به بعضی
تجاوزات [دولت مشروطهی ایران] به کونسولگریهای عثمانلی در رشت و خوی و سالماس
گزارش میشد. .... علت و سبب این رفتارهای برادران
ایرانیمان در چنین دورهی تاریخی بحرانی، بر علیه نمایندهگان رسمی یک دولت اسلامی
که تنها دوست صمیمی ایران است، بدون توجه به موقعیت جوغرافیایی رشت و خوی و سالماس
غیر قابل درک است. این مکانها در نزدیکی مرزهای روسیه قرار دارند.... همانطور که
مدتهاست تشریح میکنیم، در حال حاضر یکی از اساسهای مهم سیاست روسیه در قبال
ایران، دلسرد کردن برادران مسلمان ایرانی و عثمانلی به هر طریق ممکن، و دشمن
ساختن آنها با یکدیگر است. آنها برای وصول به این هدف خود، بی شک مشتی آدم بی
عقل را بکار میبرند.
کامنت تخریبی قا. تر. و چند توضیح
١-دو هفته پیش یکی از مقالههایم در موضوع نامهی تورکی فرماندهی ارتش دولت قیزیلباش (صفویه) زینل خان شاملو[1] را بازنشر کردم. این مقاله که به لحاظ معرفی و تقدیم این مکتوب-سند تورکی برای اولین بار، دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی است با استقبال خوانندهگان سؤزوموز مواجه شد. اما شخصی به اسم قا. تر. در زیر این مقالهی مفصل جدی-علمی؛ یک کامنت دو کلمهای به شکل زیر گذارد: «راوی سنی دی (سون نو)». یعنی اینکه به نظر این شخص، مولف این نوشته یعنی من یک سنّیمذهب هستم.
٢-قا.
تر. یک آزربایجانگرای التقاطی با تمایلات شدید محلیگرایانه (تبریز)، شیعهی
فارسیگرایانه، لومپنیستی-شارلاتانیستی است که فعالانه به ترور شخصیتی بر علیه این جانب و دیگر روشنفکران
و متفکرین و محررین آزاداندیش و مستقل تورک مشغول است:
-کوتاهی و لودهگی کامنت قا. تر. به تنهایی، آن هم با املایی
اینچنین مفتضح در پاسخ به یک مقالهی طولانی جدی-علمی، «بی احترامی به مولف» آن
است.
-کامنت
قا. تر. یک «انتقاد تخریبی» است، زیرا به جای پرداختن به مضمون نوشته، بحث را به
صاحب اندیشه منحرف کرده است.
-کامنت
قا. تر. مصداق «ترور شخصیت» است، زیرا اعتقادات مذهبی مولف -که وی حق دخالت در آن
ندارد- را موضوع بحث قرار داده، و با اعلام سنی بودن مولف – که به نظر او امری
مذموم و منفی و شرمآور است، به گمان خود همکیشانش را در بارهی خطر و ماهیت
دشمنانهی مولف –یعنی سنی بودنش- آگاه کرده است.
-کامنت
قا. تر. به سبب مذموم و منفی شمردن سنی بودن، مصداق «ادبیات نفرت» است.
-کامنت
قا. تر. به سبب باور داشتن به یکسان اندیشیدن تمام افراد منسوب به مذهب سنیگری و این
پیشفرض که همهی افراد سنی مذهب دارای نگرش واحدی در موضوعات تاریخی هستند و
ایجاد این ایستئریوتیپ، یک «کامنت نژادپرستانه» است.
- کامنت قا. تر. به سبب تلاش برای تفرقه انداختن بین گروههای اعتقادی تورک، در راستای سیاستهای تورکستیزانه و استعماری دشمنان تورک است.
٣- مهم است که سنیستیزی قا. تر. را در بستر آفرینش و تطور و عمل کرد ایدئولوژی-جریان هویت قومی-ملی آزربایجانگرا، به عنوان وارث تاریخی سنیستیزی - تورکستیزی – عثمانلیستیزی بعضی از سلاطین خاندان صفوی و آزریگری - آزربایجانگرایی موجدین آن یعنی دولتهای استعماری فرانسه و بریتانیا و پارسیهای هندوستان و ماسونها و ازلیها در دورهی مشروطیت و سپس روسیهی استالینیستی و ارمنستان و فارسستان در دههی ١٩٣٠ هم مطالعه کرد.
الف-قیزیلباشیه (علیاللهیگری، طریقت «اردبیلیه» از دورهی شاه اسماعیل ختایی به بعد) و یا آنچه امروز شعبهی تورکی مذهب علوی نامیده میشود، هر چند در معنای عمومی عائد به و بخشی از جهان اسلام و تمدن اسلامی است، اما بر خلاف شیعهی امامی از اسلام اورتودوکس که در میان فارسها و اعراب امروزی رایج است، از اسلام هترودوکس شمرده میشود. طریقت اردبیلیه بویژه از زمان شیخ حیدر با تبدیل شدن به طریقت «حیدریه» و پسرش سلطان علی، سنّیستیزی را به جزئی از اعتقادات خود تبدیل نمود. اما این صرفا در زمان شاه اسماعیل ختایی پسر سلطان علی بود که دشمنی با سنّیها به سطح یک بیماری، آنچه که ما امروز «ادبیات نفرت» مینامیم، اعتلاء یافت و در زمان شاه تهماسب و مخصوصا شاه عباس حقیر به ابزاری برای اوروپائیان – صلیبیان برای خنجر زدن از پشت به جهان اسلام و دنیای تورکیک تبدیل شد. آزربایجانگرایان پانایرانیست (انگلیسی - دورهی مشروطیت) و آزربایجانگرایان استالینیست (روسی - دههی ١٩٣٠) به سبب عملکرد تورکستیزانهی این نوع شیعیگرایی شاهان مذکور خاندان صفوی، آن را تبدیل به مولفهای از هویت قومی - ملی آزربایجانی و در تاریخنگاریشان آن شاهان از پشت خنجرزن را به قهرمانان ملی خود تبدیل کردهاند.
ب-گونهی پانایرانیستی آزربایجانگرایی محصول انگلستان و عوامل ماسون، پارسی، ازلی، داشناک، باستانگرای آریاکار و ... است که ملت ایران و هویت قومی آزربایجانی به عنوان جزئی از ملت ایران را، بر اساس مولفههای تورکستیزی، زبان فارسی و مذهب شیعهی امامی آفریدند. در ادبیات سیاسی مشروطه، در نوشتهها و نشریات بسترساز جریان مشروطیت مانند روزنامهی اختر (با مدیریت محمدطاهر تبریزی)، همواره به سنیان ایرانی (تورکمنها، کوردهای سنی، بلوچ، تالشهای سنی و ...) به چشم غیر ایرانی نگریسته شده است. زیرا به زعم آنها شیعیگری بخشی از هویت ملی مودرن ایرانی بود، در نتیجه سنیها جزئی از ملت ایران نبودند. دشمنی فارسیت-شیعیگری با تورکیت-سنیگری، به ویژه در دورهی محمدعلی شاه قاجار که از پشتیبانی طوائف تورکمن سنیمذهب ساکن در شمال شرق ایران برخوردار بود و دشمنان او یعنی مشروطهطلبان که فارسی را زبان ملی و شیعیگری را مذهب ملی خود میدانستند به اوج خود رسید. در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم مرکز جریان آزربایجانگرایی پانایرانیستی مانند هویت ملی ایرانی، نواحی مرکز - شرق آزربایجان (تبریز - اردبیل) بود.
ج- در سالهای جنگ جهانی اول روسیهی تزاری به شدت در صدد ایجاد و شعلهور ساختن دشمنی سنی - شیعه در میان تورکان ساکن در ایران بود. زیرا در آن دوره، صدها برابر محبوبیت امروزی تورکیه در جمهوری آزربایجان، عثمانلی در میان تورکان ساکن در ایران، از هر نحله و مسلک و عقیده، جعفری و امامی و علوی و بهایی و بی دین و ....دارای محبوبیت و تاثیر مافوق تصوری بود. این محبوبیت و تاثیر پس از تاسیس رژیم پهلوی و جمهوری تورکیه، اگر چه با کاهش، اما همچنان ادامه یافت. روسیهی شوروی برای از بین بردن این محبوبیت و تاثیر مخصوصا در آزربایجان قفقاز، نه تنها هویت ملی جعلی و جدید آزربایجانی را ایجاد کرد، بلکه سنّیستیزی را مانند تورکستیزی (و عثمانلیستیزی - تورکیهستیزی) به آن مونتاژ کرد. بی سبب نیست که قهرمانان ملی ایدئولوژی و تاریخنگاری آزربایجانگرا و هویت ملی آزربایجانی روسیهساخته نوعا همه شخصیتهایی ضد سنّی و ضد تورک و ضد عثمانلی و .... هستند. مرکز جریان آزربایجانگرایی استالینیستی و هویت ملی آزربایجانی در ایران از نیمهی دوم قرن بیستم تاکنون نواحی مرکز - شرق آزربایجان (تبریز - اردبیل) بوده است.
٤-امروز آزربایجانگرایانی مانند عل. اص.، اح. او.، قا. تر.، دا. تو.، اک. آز.، ... که وارثان حقیقی سنت تاریخی سنیستیزی - تورکستیزی آزربایجانگرایی پانایرانیستی و آزربایجانگرایی استالینیستی و پیش از آنها ایرانیگری و صفویگری هستند و از خودآگاهی ملی «تورک» به وحشت افتادهاند، به منظور شیطانسازی از هویت ملی تورک و بدنام و نابود ساختن آن، ادعا میکنند که اعتقاد به تورک بودن هویت قومی - ملی مردم تورکزبان ساکن در ایران و آزربایجان، صرفا در میان تورکان سنّی وجود دارد و تورکگرایی سیاسی، محصول تورکان سنّی است. هر چند شعور ملی تورک همیشه در میان تورکان سنّی در تورکایلی همواره وجود داشته و به مراتب بیشتر از تورکان گراییده به شیعی فارسی بوده، با اینهمه این ادعا دروغ است. تورکیت خود را قبول کردن و شعور ملی تورک در ایران به هیچ وجه منحصر به تورکان سنّی نیست. اما میتوان گفت در یک صد و بیست سال اخیر آزربایجانگرایی ضد تورک اختصاص به ایرانگرایان و شیعهی فارسی گرایان و محلیگرایان و ضد تورکهای متمرکز در شرق – مرکز آزربایجان (تبریز، اردبیل، ...) داشته است و دارد. در این بستر است که قا. تر. در کامنت تخریبی و ترور شخصیتی خود، ادعا میکند که اینجانب سنّی – «سون نو» هستم.
٥-این افراد آزربایجانگرای کؤزقامان و مانقورت، به سبب دشمنی و کینهتوزی با تورکان سنی، حاضرند داوطلبانه به هویت ملی خود یعنی تورک پشت، و به عنوان ماشههای دولتهای استعمارگر مسیحی اوروپایی بر علیه جهان تورکیک و دنیای اسلام و تورکان سنی و تورکیه عمل کنند. در حالیکه رهبران ملی تورک در طول تاریخ تماما مسیر مخالفی را طی نمودهاند. شعار نادرشاه افشار در حق دولت افشاری و عثمانلی «دولتین دولتِ واحده، و مملکتین مملکتِ واحده»[2]؛ شعار مظفرالدین شاهی در بارهی قاجار و عثمانلی «یک ملت و یک دولت واحده»[3] و شعار رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه «دولتِ عّلیهیِ عثمانیه امروز اسبابِ مفاخرتِ عمومِ اسلامیان»[4] است. مقایسه کنید سخنان این رهبران ملی و اندیشمندان مسئول و دوراندیش و استراتژیست تورک را با گفتهی پیشهوری، عامل روسیه: «تورکها از قدیم دشمن ما هستند»[5] که در تبعیت از سیاست روسیهی تزاری ذکر شده در این گزارش - اسناد است.
٦-سنّیستیزی آزربایجانگرای نوعی قا. تر. به ویژه در مقطع کنونی که جمهوری آزربایجان با حمایت همهجانبه و صریح تورکیه موفق به بازپسگیری قسمت اعظم اراضی اشغالی خود در قاراباغ شد، و نیز با توجه به این واقعیت که جمعیت جمهوری آزربایجان مرکب از سنّی و شیعه است، علاوه بر بی شعوری ملی، نشانگر بلاهت سیاسی حیرتآور او و دیگر آزربایجانگرایان شیعهزده است.
٧- جریانات - ایدئولوژیهای آزربایجانگرایی پانایرانیستی و استالینیستی، بر اساس اصل استعماری تفرقه بیانداز و حکومت کن، نه فقط به خیانت ایجاد واگرایی بین تورکان سنّی و شیعه، بلکه به خیانت تلاش برای ایجاد تفرقه و غیریتهای چندین لایهای (جوغرافیایی، طائفهای، لهجهای، ...) در میان تودههای تورکزبان (اوغوز غربی) ساکن در ایران هم مرتکب شده، و در این امر موفقیت نسبی هم بدست آوردهاند:
-با طرح دو هویت قومی - ملی جعلی «آزربایجانی» و «سایر تورکهای ایران» در راستای امیال و استراتژی پانایرانیستها و دول صلیبی و مراکز ضد تورک دیگر، از ادغام و در هم آمیختن و ملت شوندهگی تودههای تورکزبان (اوغوز غربی) ساکن در ایران در قالب یک گروه ملی واحد و یکپارچه جلوگیری کردهاند؛
- با محدود کردن وطن به «جوغرافیای آزربایجان»، «دیگر مناطق تورکنشین در شمال غرب ایران ویا مناطق غیر آزربایجانی تورکایلی» را خارج از وطن خود شمرده و بدین ترتیب در راستای امیال و استراتژی پانایرانیستها و دول صلیبی و مراکز ضد تورک دیگر، از وطن شوندهگی همهی تورکایلی که از مناطق تورکنشین استانهای تهران و قوم و مرکزی و البورز و همدان و کرمانشاه شروع و به مرزهای جمهوریهای آزربایجان و تورکیه امتداد مییابد جلوگیری کردهاند،
-با محلیگرایی، تاریخی بالکل جعلی و ضد تورک بر اساس جریانات سیاسی معاصر تبریز (مشروطه، آزادیستان، ...) و پیرامون که اغلب بی ربط به تورکیت و مسالهی ملی تورک و بر عکس ایرانگرا و ضد تورک و روسگرا و ارمنیگرا و .... بودهاند آفریدهاند، و یا دقیقتر تاریخنگاری پانایرانیستی – صلیبی (روسی، انگلیسی، فرانسوی، ...) ضد تورک را کوپی کردهاند.
-با لهجهگرایی و سوء استفاده از واقعیت وجود لهجههای گوناگون زبان تورکی (مانند تبریزی و زنجانی و همدانی و افشاری و سونقوری و ....) از تشکل زبان ادبی فراگیر تورکی جلوگیری کردهاند.
- با تبلیغ حرف استالینیستی (Ə) در الفبای لاتین تورکی، به ایجاد غیریت و واگرایی با تورکهای آناتولی پرداختهاند،
-تفرقهاندازی بین ملت تورک در حیطهی اعتقادی، بر اساس تعصبات شیعهگری و سنّیستیزی هم در این بستر کلی قابل توضیح است.
پایان
گؤروتلهرین یازیسی:
قارشیلاشدیرما بیزیم حاققیمیزدیر
نادرشاه افشار:
«افشار و عثمانلی دولتِ واحده، و مملکتِ واحده»
مظفّرالدّین شاه:
«قاجار و عثمانلی یک ملّت و یک دولتِ واحده»
جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه:
«دولتِ
علّیهیِ عثمانیه اسبابِ مفاخرتِ عمومِ اسلامیان».
«تورکلهر
دونیانین ان معظّم و غیور ملّتی»
سید جعفر پیشهوری:
«تورکها
از قدیم دشمن ما هستند».
Qarşılaşdırma
bizim haqqımızdır.
Nadir
Şah Afşar:
“Afşar ile Osmanlı tek devlet, tek ölke”
Müzefferedin
Şah Qacar:
“Qacar ile Osmanlı tek bir millet ve tek bir devlet”
Cemşidxan
Subataylı Afşar Urumi - Mecdülseltene:
“Yuca
Osmanlı devleti bütün Müsülmanların qıvanc qaynağıdır.”
“Türkler
dünyanın en müezzem ve qeyür milletidir.”
Séyid
Cefer Pişeveri:
“Türkler
eskiden bizim düşmanımızdır.”
هویت مخدوش آزربایجانی و ماهیت تورکستیز آن
سه هویت ملی انتخابی عمده در میان نخبهگان تورک در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post_24.html
نحلههای فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب بعضی از نخبهگان تورک: آزربایجانگرایی و چپ ایرانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_42.html
واکنش بریتانیا و روسیه به ظهور هویت ملی تورک در نیمهی اول قرن بیستم-ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_24.html
«ملت آزربایجان» بنا به سردار سرلشکر پاسدار یحیی رحیم صفوی و یا «آزربایجانگرایی سپاه پاسدارانی»
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/03/blog-post_7.html
در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post.html
مئهران باهارلی: افلاس آذربایجانگرایی و بایگانی شدن پروندهی ملت آذربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/10/blog-post_30.html
صدرا آقاسی: بایستی از ایدهی آزربایجان جنوبی دست کشید. اولگوی اقلیت بودن تورکها، تاکید بر آزربایجان و جوغرافیای آن، میراث فرقهی دموکرات پیشهوری، ... راه به جایی نخواهد برد.
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_8.html
حامد تالپران: ناکارآمدی، ناقص و عقيم و غير واقعی بودن آذربايجانگرايی صرف
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_23.html
حامد تالپران: سکتاریسم آزربایجانی، با خودی که از آن او نیست، فریفتهی اسطورههای ساختهی دشمنان، عملگرای بدون پشتوانهی تفکر، و عامل انحراف از هدف یکتای ملت شوندهگی مردم تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_24.html
روح دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_85.html
Türk yérine koloniyal Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/turk-yerine-kolonliyal-azerbaycan.html
در ایران، یک «مسالهی تورک» وجود دارد و یک «مسالهی حق تعیین سرنوشت ملت تورک». مسالهای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود ندارد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_5.html
در ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آنها «آزربایجانی» و یا «تورک آزربایجانی» نیست
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_11.html
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا بنزهر اویدورما و قوندارما ملتلهر و کیملیکلهر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_10.html
اصطلاح «ایران تورکچولهری»، صرفاً میتواند محصول مغز علیل و پاک باختهی یک آزربایجانگرای ضد تورک باشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_95.html
بحرانهای آزربایجانگرایانه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_1.html
آزربایجانگرایی تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_95.html
باز هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/11/blog-post_8.html
ایراندا تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییهر. بو دا مسالهنی بیتیریر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post.html
پان تورک، پان آزربایجانیسم، تورکباوری، تورکیسم، پانتورکیسم، پانتورکیکیسم، تورانیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_20.html
ایضاحاتی در بارهی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_9.html
[1] نامهای تورکی از فرماندهی کل ارتش دولت قیزیلباش (صفوی) زینلخان
بیگدلی شاملو
[2] تقاضای نادرشاه برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری-ایران به
امپراتوری عثمانی و تحت الحمایهی آن دولت شدن
[3] مظفرالدین شاه به سفیر عثمانلی: تورکی صحبت کن، ما تورکی میدانیم؛
و قاجار و عثمانی، یک ملت و یک دولت واحده
[4] جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه، ١٨٩٨ میلادی (١٢٧٧
شمسی): دولتِ عّلیهیِ عثمانیه امروز اسبابِ مفاخرتِ عمومِ اسلامیان میباشد
[5] خاطرات آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی (یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۲۵)، ص ٢٤٦
در آخر نطق خود آقای پیشهوری مطلب را به روابط آزربایجان و کورد کشید. مبلغی در بارهی یگانهگی دو ملت آزربایجان و کورد و همچنین در تعریف و تمجید قاضی محمد پیشوای محبوب ملت کورد که یکی از بزرگان و ژنیهای عالم شرق است بیان نمود. اظهار داشت که آزربایجانها و کوردها سرحد عراق و تورکیه را حفظ مینمایند و تورکیه (زیر تورکیه نوشته شده است تورکها) از قدیم دشمن ما است.
No comments:
Post a Comment