Sunday, May 22, 2022

کلاویخو: مردم منطقه‌ی اورمیه‌ «تورک» هستند و سرزمین خود را «تورکوستان» می‌نامند

 کلاویخو: مردم منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ «تورک» هستند و سرزمین خود را «تورکوستان» می‌نامند

مئهران باهارلی

Özet

Siyasi bir heyet kapsamında Emir Timur Kurgan'ın sarayına gönderilen İspanyol diplomat ve gezgin Ruy González de Clavijo, bu heyetin gezisini bir seyahatnamede anlattı. Bu eser Timurlu Devleti ve topraklarının sosyal, idari, siyasi ve demografik durumu ve sorunları hakkında değerli bilgiler sunmaktadır. Clavijo'nun seyahat günlüğünde yaptığı en ilginç ve önemli gözlemlerden biri, şu anda İran'ın Batı Azerbaycan eyaletinde olan Urmu (Rumiye, Urmia) Gölü'nün batısındaki bölgenin yerel halkının kendilerine 'Türk', topraklarına ise 'Türküstan' adını verdiklerini belirtmesidir. Clavijo'nun gözlemi bize bu bölgede yaşayanların kimlikleri ve öz algıları ile özadlandırmaları hakkında değerli bir fikir veriyor. Bu son derece değerli gözlem, aynı zamanda "Türküstan" adının (Türkçe'de "Türkili"), bu bölgenin yerlileri tarafından İran'ın kuzeybatısındaki ve çevresindeki Türk topraklarını ifade etmek için bir özadlandırma (endonym, autonym) olarak kullanımının tarihinin anlaşılması açısından da büyük önem taşımaktadır. Bu yazımda bu konuyu ve bu eserin birçok tercümesinde Türkistan kelimesinin yanlış okunuşlarını inceledim.

Abstract

Spanish diplomat and traveler Ruy González de Clavijo, who was sent to the court of Emir Timur Kurgan as part of a political delegation, described the trip of this delegation in a travelogue. This work provides valuable information about the social, administrative, political and demographic situation and problems of the Timurid State and its lands. One of the most interesting and important observations made by Clavijo in his travelogue is about the local people and their land of the region west of Urmu Lake, in what is now the West Azerbaijan province of Iran. He mentions that the inhabitants referred to themselves as 'Turks' and their land as 'Turkustan'.  Clavijo's observation provides us with a valuable insight into the identity and self-perception of the inhabitants of this region. This statement also is of great significance in understanding the history of the usage of the term 'Turkustan’ as an endonym (autonym) by the natives of this region to refer to their own land in the Turkish populated northwest of Iran and its surroundings. In this article, I examined this issue and the misreading of the word Turkustan in many translations of this work.

اؤزه‌ت:

سیاسی بیر قورول قاپسامی‌ندا امیر تیمور کوره‌‌که‌ن سارایی‌نا گؤنده‌ریله‌ن ایسپانیول دیپلومات و گه‌زگین کلاویخو، بو قورولون گه‌زی‌سی‌نی بیر سیاحت‌نامه‌ده آنلاتدی. بو اثر تیمورلو دولتی و توپراق‌لاری‌نین سوسیال، اداری، سیاسی و دئموگرافیک دورومو و سورون‌لاری حاققی‌ندا ده‌یه‌رلی بیلگی‌له‌ر سونماق‌دادیر. کلاویخونون سیاحت گون‌لویونده یاپدیغی اه‌ن ایلگینج و اؤنه‌م‌لی گؤزله‌م‌له‌رده‌ن بیری ده، شو آن‌دا ایران‌ین باتی آزه‌ربایجان ایالتی‌نده اولان اورمو (رومیه، اورمیه) گؤلونون باتی‌سی‌نداکی بؤلگه‌نین یئره‌ل خالقی‌نین اؤزله‌ری‌نه «تورک»، توپراق‌لاری‌نا ایسه «تورکوستان» آدی‌نی وئردیک‌له‌ری‌نی به‌لیرتمه‌سی‌دیر. کلاویخونون بو سون درجه گؤزله‌می، بو بؤلگه‌ده یاشایان‌لارین کیم‌لیک‌له‌ری و اؤزآلقی‌لاری ایله اؤزآدلاندیرمالاری حاققی‌ندا بیزه اؤنه‌م‌لی بیلگی‌له‌ر وئریر. عینی زمان‌دا «تورکوستان» آدی‌نین (تورک‌جه‌ده: تورک‌ایلی) بو بؤلگه‌نین یئرلی‌له‌ری ساری‌ندان ایران‌ین قوزئی باتی‌سی‌نداکی و چئوره‌سی‌نده‌کی تورک توپراق‌لاری‌نی آنلاتماق اوچون بیر اؤزآدلاندیرما (ائندونیم، اوتونیم) اولاراق ایش‌له‌دیلدییی‌نین تاریخی‌نین آنلاشیلماسی آچی‌سی‌ندان دا اؤنه‌م داشیماق‌دادیر. بو یازیم‌دا بو قونونو و بو اثرین بیر چوخ چئویری‌سی‌نده تورکوستان کلیمه‌سی‌نین یانلیش اوخونوش‌لاری‌نی اینجه‌له‌دیم.

خلاصه:

کلاویخو دیپلومات و سیاح اسپانیایی که در ترکیب یک هئیت سیاسی به دربار امیر تیمور کورگان فرستاده شده بود شرح سفر این هیئت را در یک سفرنامه نوشته است. این اثر حاوی اطلاعات مهمی در باره‌ی وضعیت و مسائل اجتماعی و اداری و سیاسی و دموگرافیک امپراتوری تیموری و قلمروی آن است. کلاویخو می‌گوید مردم منطقه‌ای در غرب دریاچه‌ی اورمو (شاهو تالا) در استان آزربایجان غربی امروزی که از جنوب سلماس شروع می‌شد و اورمو (اورمیه)‌ و حوالی آن را دربر می‌گرفت، خود را «تورک» و سرزمین خویش را «تورکوستان» می‌نامیدند. نوشته‌ی کلاویخو اطلاعات ارزشمندی در باره‌ی هویت قومی اهالی این منطقه و خودنام‌گذاری آن‌ها می‌دهد. این تثبیت فوق العاده‌ ارزش‌مند هم‌چنین یکی از اسناد مهم در باره‌ی تاریخ خودنام‌گذاری این منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران توسط اهالی آن به صورت «تورکوستان» (به معنی منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران، به تورکی «تورک‌ایلی») است. در مقاله‌ی حاضر این موضوع و قرائت‌های اشتباه کلمه‌ی تورکستان در بسیاری از ترجمه‌های این اثر را بررسی کرده‌ام.


روی گونزالئز کلاویخو (Ruy González de Clavijo، فوت ۲ آوریل ۱۴۱۲) اصیل‌زاده، نویسنده و سیاح اسپانیایی بود که ‌در ترکیب دومین هئیت سیاسی رسمی هانری سوم پادشاه ‌اسپانیا به دربار جهان‌گیر و خاقان تورک «امیر تیمور صاحب‌قران»، موسس امپراتوری تیموری – کوره‌که‌ن (گورکانی، بابوری، بارلاسی) که‌ در شرف تسخیر سراسر آسیا بود فرستاده ‌شد. کلاویخو شرح سفر این هئیت را که ‌مرکب از او، یک کشیش به‌ نام «آلفونسو پائر»، یک نظامی به ‌نام «گومئز دو سالازار» و خدمه‌ی بسیار و هدایای فراوان بود و ‌در سال ١٤٠٣ از ائل پوئرتو سانتا ماریا نزدیک کادیز در اسپانیا به حرکت در آمده به سمرقند رفت و دوباره ‌از سمرقند به ‌اسپانیا در سال ١٤٠٦ بازگشت، در یک سفرنامه‌ی پرارزش تحریر کرد.

در این سفرنامه ‌که ‌حدود یک قرن و نیم پس از کتاب معروف مارکوپولو (Marco Polo، فوت ٨ ژانویه ١٢٥٤) سیاح ایتالیایی و پنجاه ‌سال پیش از اختراع چاپ نگاشته ‌شده، کلاویخو مطالب جالب، بکر و مهم بسیاری را در باره‌ی امپراتوری تورک تیموری، مسائل اجتماعی و اداری و سیاسی و دموگرافیک، اوضاع و احوال شهرها و حاکمان و مردمان قلمروی آن، و حکمرانی امیر تیمور کوره‌که‌ن ثبت کرده ‌است. کلاویخو که بر زبان تورکی مسلط بود همچنین در کتاب خود مطالب مهمی در باره‌ی آزادی‌ها و حقوق برابر سیاسی و اجتماعی زنان تورک، و اسلام تورک، مانند مسلمانی با عقیدت و درست ایمان بودن امیر تیمور، در عین حال شراب‌خواری تورکان و شخص امیر تیمور در سن هفتاد ساله‌گی و همه‌ی زنان تورک در ضیافت‌ها و ... طبق سنن تورک را ثبت کرده است.

از دیگر نکات مهم در سفرنامه‌ی کلاویخو اشارات او به‌ دموگرافی قومی اهالی ایران امروزی در عصر تیموری است. اطلاعات و تثبیت‌های کلاویخو نشان می‌دهد که ‌در آن دوره ‌نه‌ تنها شمال غرب و غرب تورک‌نشین ایران یعنی منطقه‌ی ملی تورک – «تورک‌ایلی» امروزه، و شمال شرق آن در خراسان(«افشاریورت» و «تورکمه‌ن‌یوردو») ، دارای اکثریت اهالی تورک بود، بلکه‌ تورک‌ها در سرتاسر دیگر اراضی‌ای که ‌امروزه ‌ایران نامیده‌ می‌شود هم پخش شده‌ و اسکان گزیده‌ بودند. به عنوان نمونه کلاویخو در مورد منطقه‌ی «خوی» در منطقه‌ی آزربایجان تورک‌ایلی چنین می‌گوید (ترجمه‌ی رجب‌نیا): «در اوردویی که ‌متعلق به ‌تاتاران جغتای بود آرمیدیم. این تاتاران گله‌های اغنام و مواشی خود را به‌ چرا آورده ‌و بیش از یک صد چادر در آن چراگاه‌ها برپا کرده ‌بودند. چهارشنبه ‌را نیز در چادرهای اوردوی دیگری از جغتائیان آرمیدیم .... در هر سو با جغتائیان برخورد می‌کردیم که‌ با آن که‌ چادرنشین بودند، جزء مردم خوی به‌ حساب می‌آمدند ....»[1].

کلاویخو: مردم منطقه‌ی اورمیه ‌«تورک» هستند و سرزمین خود را «تورکوستان» می‌نامند

یکی دیگر از نکات بسیار مهم و غفلت‌شده‌ی سفرنامه‌ی کلاویخو، مطالب و گزارش او درمورد اهالی منطقه‌ای در غرب دریاچه‌ی اورمو (شاهو تالا) در استان آزربایجان غربی امروزی و خودنام‌گذاری این منطقه است. کلاویخو می‌گوید مردم این منطقه ‌که ‌از جنوب سلماس شروع می‌شد و اورمو (اورمیه)‌ و حوالی آن را دربر می‌گرفت، خود را «تورک» و سرزمین خویش را «تورکوستان» می‌نامیدند. این تثبیت یکی دیگر از اسناد تاریخی مهم در باره‌ی سابقه‌ی «تورکوستان» (معادل و ترجمه‌ی فارسی «تورک‌ایلی») نامیده‌ شدن منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران است. در این مقاله ‌به‌ این اطلاعات و تثبیت فوق العاده‌ ارزش‌مند تاریخی پرداخته‌ام.















  ١-کلاویخو در این قسمت می گوید که‌ هیئت او مسافت بین تبریز و خوی را در حدود ٧٢ ساعت یعنی سه ‌روز طی کرده‌ و به‌ شهر خوی رسید (حرکت پیش از سپیده ‌دم روز شنبه ‌٢٢ آوگوست، تمام یک‌شنبه، تمام دوشنبه، وصول به‌ خوی در سپیده‌ دم روز سه‌شنبه). در خوی پس از شنیدن خبر شورش قارایوسوف تورکمان موسس دولت تورک قاراقویون‌لو و تهاجم او به‌ منطقه‌ی خوی و سپس ارزینجان در آناتولی، هئیت به جای ادامه‌ی راه‌ مستقیم به‌ طرف غرب به ‌سوی ماکو، به‌ دست چپ یعنی جنوب پیچید و پس از حدود ٤٨ ساعت راه‌نوردی یعنی دو روز، به‌ یک قالای ارمنی‌نشین رسید. (حرکت غروب سه‌شنبه، تمام چهارشنبه، وصول به ‌قالای ارمنی در غروب پنج‌شنبه). با توجه ‌به ‌این که‌ هئیت مسافت ١٢٥ کیلومتری بین تبریز و خوی را در ٧٢ ساعت طی کرده ‌است، مسافتی که ‌آن را از خوی به‌ طرف جنوب در غرب دریاچه‌ی اورمیه ‌در ٤٨ ساعت طی کرده ‌و پس از مدتی توقف برای خوراک چهارپایان به‌ قالای ارمنی مذکور رسیده چیزی در حدود ٦٠- ٦٥ کیلومتر می‌شود (٦٥ =٧٢ : ٤٨ x ١٢٥). ٦٥ - ٦٠ کیلومتر از خوی به ‌طرف جنوب، مطابق است با منطقه‌ای در جنوب سلماس به تقریب در ٢٥-٣٠ کیلومتری شمال اورمیه. کلاویخو می‌گوید در جنوب این قالای ارمنی که‌ در ٢٥-٣٠  کیلومتری شمال اورمو (اورمیه)‌ ‌قرار دارد، یعنی در منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ و احتمالا جنوب آن، مردمی ساکن هستند که‌ خود را «تورک» و سرزمین‌شان را «تورکوستان» می‌نامند.

ترجمه‌ی کلمه‌ به ‌کلمه‌ی متن اصلی به ‌فارسی، تو سط مئهران باهارلی

«بدین سبب، آن‌ها باید راهی را که‌ تعقیب می‌کردند و مستقیم به‌ ماکو می‌رفت ترک کنند، و به‌ جای آن (در خوی) به ‌دست چپ پیچیده ‌به ‌سوی جنوب بروند. سه‌شنبه، روز بعد، به‌ هنگام غروب آن‌ها دوباره‌ به ‌راه ‌افتادند. همه‌ی شب و چهارشنبه ‌را راندند. و (صرفا) در مرغزاری (توقف کرده) به‌ چهارپایانشان جو دادند. بعد از آن تمام روز و شب را راندند و روز بعد پنج‌شنبه‌ هنگام غروب به‌ روستایی رسیدند که‌ یک قالای (دژ) کوچک داشت و اهالی آن ارمنی بودند. این روستا در آرمنیا (سرزمین ارمنی) قرار داشت که ‌متعلق به‌ (قلم‌روی، تحت حاکمیت) عمر میرزا (تیموری)[2] بود. نزدیک این محل در جهت جنوب، مردمی دشتی که‌ خود را «تورک» و سرزمینشان را «تورکوستان» می‌نامیدند مسکن داشتند. این مردم (تورک) بر آن سرزمین مسلط هستند و حکم‌رانی می‌کنند. بسیاری از آن‌ها هم در میان این ارمنی‌ها (در صلح و آشتی) زنده‌گی می‌کنند. این سرزمین از حیث نان و طعام بسیار غنی و دارای وفور نعمت است».

٢-چند نسخه‌ی خطی قدیمی باقی‌مانده ‌از قرن ١٥ از سفرنامه‌ی کلاویخو وجود دارد. از جمله‌ دو نسخه‌ی خطی در کتاب‌خانه‌ی ملی مادرید و یک نسخه در کتاب‌خانه‌ی ملی بریتانیا که ‌این آخری تاکنون منتشر نشده ‌است[3]. نشرهای متعددی بر اساس این نسخه‌ها با الفبا و لهجه‌ی اسپانیایی قدیم و با الفبا و لهجه‌ی اسپانیایی مودرن انجام گرفته‌ است[4].

٣-بعضی از ناشرین اوروپایی در قرائت اسامی تورکی و موغولی ذکر شده ‌در نسخه‌های خطی دوچار سختی و اشتباه‌ شده‌اند. مثلا کلمه‌ی «تورکوستان» در یک نسخه‌ به ‌صورت «توردوستان» (Turdustan) و در نسخه‌ی دیگری به‌ صورت «چوچستاری» (Chuchstary) خوانده ‌شده ‌است. این قرائت‌های نادرست، ناشی از اشتباه گرفتن بعضی از حروف لاتینی با حروف دیگری که ‌در خط کارولینگین (Carolingian minuscule) مشابه ‌هم نوشته ‌می‌شوند و به‌ طور مشخص اشتباه گرفتن حرف « ت » با « چ »، اشتباه گرفتن حرف « ر » با « ج » و اشتباه گرفتن حرف « ن » با « ر » حادث شده ‌است. (نگاه‌کنید به‌ عکس زیر).

در باره‌ی نام‌های تورک و تورکوستان در سفرنامه‌ی کلاویخو:

١-در حالی که ‌کلاویخو در کتابش تورک‌های ساکن در ایران امروز را با اسم‌های گوناگون و اغلب به‌ صورت مترادف «موغول» و «تاتار» و «جغتای» و «تورکمان» و «تورک» می‌نامد، در مورد اهالی منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ در جنوب سلماس مشخصا می‌گوید که‌ آن‌ها خود را «تورک» می‌نامند. زیرا خودنام‌گذاری مردم تورک در منطقه ‌در قرن ١٥ میلادی، «تورک» بود.

٢-کلاویخو می‌گوید مردم تورک منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ در جنوب سلماس، سرزمین خود را «تورکوستان» می‌نامیدند. املای این اسم مطابق با قانون هماهنگی اصوات تورکی به‌ صورت تورکوستان و نه‌ تورکیستان نشان می‌دهد که‌ «تورکوستان» یک خودنام‌گذاری از طرف مردم تورک بود، یعنی نام «تورکوستان» را خود تورک‌ها به‌ وطنشان داده‌اند و این نام یک دیگرنام‌گذاری مانند «پرشیا» و «آرمنیا» – «ارمنیه» (ارمنستان) نیست که‌ اوروپایی‌ها وضع و جعل کرده ‌باشند.

٣-در متن لاتینی نام «آرمنیا» صرفا به ‌معنی محل سکونت ادعایی ارمنی‌ها است که اوروپائیان به کار می‌بردند و نه ‌یک نام جوغرافیایی و توپونیم قومی موجود که اهالی بومی منطقه به کار برند. اساسا به این دلیل که نام‌های «ارمنی» و «ارمنستان» و «ارمنیه» از طرف خود ارمنیان به کار نمی‌رفت (آن‌ها خود را «های» و سرزمینشان را «هایستان» می‌نامیدند). ارمنستان – ارمنیه یک دیگرنام‌گذاری کیفی از طرف مخصوصا اوروپائیان برای سرزمین‌هایی که آن‌ها گمان می‌کردند ارمنیان در آن زنده‌گی می‌کنند اما اغلب دارای اکثریت جمعیتی تورک بود، و یک اسم بی مسما مانند «پرشیا» است. بر خلاف «تورکوستان» که‌ یک نام جوغرافیایی و توپونیم قومی وضع شده و به کار رفته ‌توسط خود تورکان منطقه‌ بود که ‌اغلب از طرف اوروپائیان و متحدان تاجیک (فارس‌های بعدی) در گذشته و حال حذف و سانسور شده ‌است. کلاویخو هم به هنگام اشاره به تورک‌های منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ و یا تورکوستان می‌گوید «بسیاری از آن‌ها هم در میان این ارمنی‌ها زنده‌گی می‌کنند». یعنی منطقه‌ای که ارمنیان در قرن پانزده در آن سکونت داشتند به لحاظ قومی مختلط و مرکب از تورک و ارمنی بود.

٤-کاربرد نام «تورکوستان» از طرف تورکان برای تسمیه‌ی وطنشان نشان می‌دهد آن تورک‌ها در قرن ١٥ میلادی دارای شعور قومی تورک بودند و مانند دیگر ملل ساکن در ایران امروزی (کوردستان و لورستان و بلوچستان و عربستان و تورکمنستان و ....) برای نامیدن منطقه‌ی ملی خود در شمال غرب ایران و یا قسمتی از آن اسم «تورکوستان» که ‌شامل نام قومی و ملی‌شان «تورک» بود را آفریده‌ و به کار می‌بردند.

٥-کاربرد نام «تورکوستان» برای تسمیه‌ی منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و یا قسمتی از آن، حتی تمام ایران تحت حاکمیت سیاسی تورک، دارای تاریخ و سابقه‌ای طولانی و پیوسته ‌است. علاوه‌ بر کلاویخو، حمدالله‌ مستوفی قزوینی در کتاب نزهه ‌القلوب منطقه‌ی خوی را، اولیاء چلبی در سفرنامه‌ی خود اورمو (اورمیه)‌ ‌را، غلات تورک بر مذهب علوی قیزیل‌باشی در کتاب مقدسشان قطب‌نامه ‌تمام منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران را، پیر مَحْمَتْ عاشیق چلبی در کتاب مشاعیر الشعرا تمام ایران تحت حاکمیت تورکان را، و ... «تورکستان». نامیده‌اند.

٦-از دلائل عدم عمومی شدن نام موجود و به کار رفته‌ی «تورکستان» برای منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران، بی شعوری ملی بسیاری از نخبه‌گان تورک مخصوصا در قرن نوزده ‌در تبریز مرکز ایالت آزربایجان بود که‌ ملتفت و متوجه‌ ضرورت و اهمیت وضع نامی دارای کلمه‌ی تورک برای سراسر منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب – غرب ایران نبودند (ادامه‌ دهنده‌گان راه‌ آن‌ها، یعنی آزربایجان‌گرایان و منسوبین به «حرکت ملی آزربایجان» الآن هم ملتفت و متوجه ‌مطلب نیستند). دلیل دیگر آن بود که ‌تورک‌ها بر دولت مرکزی ایران حاکم بودند و نمی‌خواستند با نامیدن صرفا بخشی از ایران به ‌صورت «تورکستان»، خود و حق حاکمیت سیاسی‌شان را صرفا محدود به ‌آن منطقه‌ کنند. زیرا آن‌ها تمام ایران را از آن خود و حاکمیت بر تمام ایران را حق مشروع خویش می‌دانستند. و نهایتا آن که نام «تورکستان» قبلا برای تسمیه‌ی مناطق تورک‌نشین در آسیای میانه به کار می‌رفت. به همین دلیل است که در بعضی از منابع به منظور مشخص کردن این دو منطقه با نام تورکستان، برای نامیدن تورکستان در آسیای میانه اصطلاح «تورکستان قدیم» (در مقابل «تورکستان‌های جدید» در شمال غرب ایران و ....) به کار رفته است.

٧-نام «تورکوستان» معادل و ترجمه‌ی فارسی نام تورکی «تورک‌ایلی» است. بنابراین «تورک‌ایلی» که ‌امروز برای تسمیه‌ی منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران به کار می‌رود، دارای تاریخ و سابقه‌ی کاربرد طولانی در گذشته، در شکل «تورکوستان» بوده ‌است (حتی ممکن است «تورکستان» که در آن دوره برای نامیدن مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران به کار می‌رفت ترجمه‌ی فارسی نام قبلا موجود «تورک‌ایلی» بوده باشد).

٨-تثبیت‌های کلاویخو یک بار دیگر نشان می‌دهند و واقعیت معلوم آتی را تائید می‌کنند که منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ بسیار پیش از دوران قیزیل‌باش (صفویه) تورک‌نشین و مملکتی تورک بود. آنچه در عهد قیزیل‌باشیه (صفویان) به وقوع پیوست صرفا عبارت بود از تفوق عنصر اوغوز – تورکمان «افشار» بر شهر و منطقه، و نه تورک شدن آن که روندی به اتمام رسیده قرن‌ها قبل از آن توسط گروه‌های تورک و موغولِ خلج، قیپچاق، تاتار، جغتای‌، سولدوز، اویغور، جالاییر، مرگن، و از اوغوزها ییوا، چپنی، ایناللی، ایگدیر، بایات، قاراقویون‌لو، آغ قویون‌لو، قاجار، تورکمان – ته‌ره‌که‌مه،  ... بود.

اشتباهات مترجمان انگلیسی و فارسی سفرنامه‌ی کلاویخو:

ترجمه‌ی فارسی سفرنامه‌ی کلاویخو توسط مسعود رجب‌نیا[5] بر مبنای ترجمه‌ی انگلیسی آن توسط گی لؤ استرنج (Guy Le Strange) حاوی بعضی حواشی از حسین محبوبی اردکانی منتشر شده ‌است. در هر دوی این ترجمه‌های انگلیسی و فارسی اشتباهات و بی دقتی‌هایی وجود دارد (ضروری است که این سفرنامه بر اساس نسخه‌های خطی اسپانیایی توسط محققین مسلط بر زبان تورکی و تاریخ تورک از نو به زبان‌های فارسی و تورکی ترجمه و نشر شود):

١- عبارت «حرکت به‌ طرف جنوب در خوی» در متن اسپانیایی، با افزودن (غربی) در داخل پارانتز به‌ صورت نادرست «حرکت به‌ طرف جنوب (غربی)» ترجمه ‌شده ‌است. در حالی که ‌مسیر حرکت هئیت کلاویخو از خوی به‌ طرف جنوب یعنی سلماس و شمال اورمو (اورمیه)‌ بود و نه به طرف جنوب غربی. در نتیجه‌ جایی که‌ کلاویخو آن را در جمله‌ی بعدی تورکوستان می‌نامد منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ در غرب دریاچه‌ی اورمیه ‌است. اما با افزودن بی‌جای (غربی) به ترجمه این تصور ایجاد می‌شود که‌ هئیت کلاویخو از خوی به ‌طرف جنوب غربی یعنی داخل آناتولی حرکت کرد و در نتیجه‌ سرزمینی که‌ وی آن را در جمله‌ی بعدی تورکوستان می‌نامد در آناتولی واقع است. در حالی که ‌این ادعا نادرست است و کتاب کلاویخو چنین چیزی نمی‌گوید. بر عکس، کلاویخو صراحتا می‌گوید که ‌در خوی به‌ سمت چپ پیچیدند و به‌ طرف جنوب، یعنی سلماس و اورمو (اورمیه)‌ ‌روانه‌ شدند و در نتیجه ‌سرزمینی که‌ مردمانش آن را تورکوستان می‌نامند منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ ‌در غرب دریاچه‌ی اورمو (شاهو تالا)‌ است و نه‌ در آناتولی. علاوه بر آن، کلاویخو در توصیف این منطقه که اهالی‌اش آن را تورکستان می‌نامیدند می‌گوید آنجا تحت حاکمیت عمر میرزا تیموری و جزء قلمروی او بود. با توجه به آن که قلمروی عمر میرزا شامل آزربایجان در ایران (و گورجستان و ارمنستان در قفقاز) می‌شد، بنابراین این مکان موسوم به تورکستان هم در جنوب خوی، در آزربایجان قرار داشت و نه در آناتولی.

٢-در ترجمه‌ی فارسی رجب‌نیا، در توصیف مردم تورک منطقه‌ی اورمو (اورمیه)‌ ‌صفت «مسلمان» و کلمه‌ی «نژاد» («مردمی مسلمان از نژاد تورک») استفاده شده ‌که‌ در متن اصلی اسپانیایی وجود ندارند. متن اصلی صرفا می‌گوید اهالی منطقه‌ خود را «تورک» می‌نامند.

٣-ادعا شده ‌که‌ نام تیمور برگرفته‌ از یک آیه‌ی قرآن است که‌ در آن لغت تیمور در زبان عربی به ‌معنی می‌لرزاند وجود دارد. «آن را به‌ فال نیک دانسته ‌بر طفل گزارده‌اند. آیه‌ی ١٦ سوره‌ی ٦٧ الملک: أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِی تَمُورُ». حال آن که‌ تیمور، واریانت و محرف دمیر تورکی به‌ معنی آهن و فلز و مجازا آهنین و مقاوم و .... است.

٤-«که‌سمه ‌قایا» به‌ صورت «صخره‌ی نشکن» معنی شده ‌است. در حالی که ‌که‌سمه ‌در این اصطلاح تورکی به‌ معنی آن‌چه‌ که ‌در شکل مکعب و یا گوشه‌دار بریده‌ شده، ‌است.

٥-در توضیح «قراول» - قاراوول آن را «لغتی به‌ تورکی به ‌معنی پاسدار و نگهبان که بیشتر به‌ آدمی اطلاق می‌کنند تا به ‌دژ» معنی شده‌ است. ‌قاراوول در زبان تورکی به‌ معنی محل و قلعه‌ی پاسداری و نگهبانی و ... هم به کار رفته ‌و در ادامه‌ی این کاربرد، امروزه ‌در تورکی تورکیه‌ «قاراقول» به ‌معنی مرکز پولیس و کلانتری است.

٦-سفره ‌کلمه‌ای فارسی دانسته ‌شده، در حالی که ‌کلمه‌ای عربی و هم‌ریشه ‌با سَفَر، به‌ معنی پارچه‌ای که‌ در حین سفر طعام و خوراک بر روی آن گذاشته ‌می‌شود است.

٧- کشیش کلمه‌ای فارسی به ‌معنی کاهن مسیحی و درویش که ‌از یونانی به ‌فارسی در آمده ‌و در یونانی به‌ معنی پیر یا شیخ است معنی شده ‌است. در حالی که‌ کشیش (فورم‌های دیگر آن کاشیشا، کشیشه، قسیس، قشیش، قشیشه، قششه، قشه، ...) به‌ معنی پیشوا و روحانی دین مسیحی، واعظ و مقری عیسوی، ... معادل موللا و آخوند در شیعه، موبد در زرتشتی‌گری، خاخام و کاهن و ربّی در موسویت و ... کلمه‌ای اصلا آرامی به ‌معنی «پیر»، از مصدر قشّ به ‌معنی پیر شدن است. قس و قسیس در زبان عربی هم از این ریشه هستند.

٨-در ترجمه‌ها تعدادی از نام‌های تورکی و موغولی به ‌صورت صحیح قرائت و ثبت نشده، و یا به‌ خطا معنی – ریشه‌یابی شده، و یا اصلا معنی و ریشه‌یابی نشده ‌است. مانند:

-نام «آی دگل» در اصل «آی توکه‌ل» به ‌معنی ماه ‌تمام و قرص ماه ‌است.

- «آنان که‌ این‌گونه‌ از سفیران پذیرایی می‌کنند به‌ نام چاگول خوانده ‌می‌شوند»؛ صحیح «چاقاوول - شاقاوول» به ‌معنی مامور دولتی موظف و مسئول به‌ پذیرایی از مهمانان رسمی است.

چاپانلی» به ‌صورت چوپان‌لی و از چوپانیان و یا آق‌قویون‌لوها و یا قاراقویون‌لوها شمرده ‌شده ‌است. در حالی که ‌به ‌احتمال بسیار منظور از چاپانلی، طایفه‌ی اوغوزی «چپنی» است.

-«نوشابه‌ای که‌ خاص تاتاران است و از شیر مادیان آمیخته ‌با شکر می‌سازند و آن را «بوسه» می‌نامند و در کوزه‌ها می‌ریزند». نام صحیح این نوشابه‌ «بوْزا» است.

-آش کلمه‌ای با ریشه‌ی فارسی و به‌ معنی سوپ دانسته ‌شده ‌است. در حالی که ‌کلمه‌ی آش یک کلمه‌ی تورکی و در اصل به ‌معنی هر نوع خوراک و طعام و غذا است.

ضمیمه:

متن بر اساس نسخه‌ی خطی با الفبا و لهجه‌ی اسپانیایی قدیم LE:

... e çerca deste lugar, [a ora de] medio día, comarca una gente de moros, que eran Turcos; e ala tierra llaman Thurhstany; ... " [6]

متن بر اساس نسخه‌ی خطی با الفبا و لهجه‌ی اسپانیایی قدیم  SR:

“... é cerca deste lugar fácia medio dia comenzaba una gente de moros che llaman Turcos, é á la tierra Turdustan; ... "

متن به‌اسپانیایی قدیم بر اساس نشر:

Historia Del Gran Tamorlan, E Itinerario Y Enarracion Del Viage, Y Relacion Embajada Que Ruy Gonzalez ClavijoLe Hizo Por Mandado Del Muy Poderoso Señor Rey Don Henrique El Tercero Castilla: Y Un Breve Discurso Fecho Por Gonzalo Argote Molina para mayor inteligencia deste Libro ruy gonzález clavijo[7]

“Por lo qual ovieron de dexar el camino de Macu, que era su camino derecho por do avian ido a la ida, e tomaron a la mano izquierda facia medio dia.

E otro dia martes á hora de vísperas partieron de aqui, é anduvieron toda la noche, é anduvieron miercoles, é á hora de medio dia dieron cebada en unos prados, é anduvieron todo el dia y la noche; é jueves siguiente á hora de vísperas llegaron á un aldea que avia un Castillo pequeño, y era poblado de Armenios, y era en tierra de Armenia, é era de Homar Mirassa: é cerca deste lugar fácia medio dia comenzaba una gente de moros que llaman Turcos, é á la tierra Turdustan; é este señoreaba esta tierra, é viven muchos dellos entre estos Armenios: esta tierra es muy abastada de pan y de viandas“.

متن به‌ اسپانیایی قدیم بر اساس نشر:

Cronica de Don Pedro Nino Conde de Buelna, por Gutierre Diez de Games su ... By Gutierre Díez de Games page 215

“Por lo qual ovieron de dexar el camino de Macu, que era su camino derecho por do avian ido á la ida, é tomaron á la mano inquierda fácia medio dia.

E otro dia martes á hora de visperas partieron de aqui, é anduvieron toda la noche, é anduvieron miercoles, é á hora de medio dia dieron cebada en unos prados, é anduvieron todo el dia y la noche; é jueves siguiente á hora de visperas llegaron á un aldea que avia un Castillo pequeno, y era poblado de Armenios, y era en tierra de Armania, é ere de Homar Mirassa: é cerca deste lugar fácia medio dia comenzaba una gente de moros que llaman Turcos, é á la tierra Turdustan; é este señoreaba esta tierra, é viven muchos dellos entre estos Armenios: esta tierra es muy abastada de pan y de viandas…“.

متن به ‌اسپانیایی قدیم بر اساس نشر:

VIDA Y HAZAÑAS DEL GRAN TAMORLÁN, INDICE: EMBAJADA A TAMORLÁN, DE LA CIUDAD DE CALMARIN, QUE FUE LA PRIMERA DEL MUNDO DESPUÉS DEL DILUVIO.

“Por lo cual hubieron de dejar el camino de Macu, que era su camino derecho por do habían ido a la ida, y tomaron a la mano izquierda hacia medio día.

Y otro día martes a hora de vísperas partieron de aquí, y anduvieron toda la noche, y anduvieron miércoles, y a hora de medio día dieron cebada en unos prados, y anduvieron todo el día y la noche; y jueves siguiente a hora de vísperas llegaron a un aldea que había un castillo pequeño, y era poblado de Armenios, y era en tierra de Armenia, y era de Homar Mirassa: y cerca de este lugar hacia medio día comenzaba una gente de moros que llaman Turcos, y a la tierra Turdustán; y éste señoreaba esta tierra, y viven muchos de ellos entre estos Armenios: esta tierra es muy abastada de pan y de viandas“.

متن به‌ اسپانیایی مودرن بر اساس کتاب:

EMBAJADA A TAMORLÁN. Version en castellano modern y edicion de Francisco Lopez Estrada. Page 206

“Por lo cual hubieron de dejar el camino de Macu, que era el derecho hacia donde iban, y hacia mediodía torcieron a mano izquierda.

Continuan desviándose del camino recto

Otro día martes, a hora de vísperas, partieron de aquí, y anduvieron toda la noche, y el otro dia  miércoles. A hora de mediodía dieron cebada en unos prados y prosiguieron día y noche. Jueves, a hora de vísperas. llegaron a una aldea que tenía un castillo pequeño, y que poblada por Armenios. Aquella era tierra de Armenia, dominio de Homar Miraza. Cerca de este lugar, hacia el sur, está el límite con una gente de moros, que eran Turcos, y a este tierra llaman Chuchstary (Turkestán). Esta gente señoreaba la tierra, y muchos de ellos viven entre estos Armenios. El lugar está muy muy abastecido de pan y viandas“.

 

RUY GONZÁLEZ DE CLAVIJO – 1406 

NEAR THIS PLACE TO THE SOUTH [IN URMU (URMIA) REGION], A PEOPLE OF THE PLAIN WHO CALLED THEMSELVES "TURKS" AND THEIR LAND "TURKUSTAN", LIVED. 

BU YERİN YAKININDA, GÜNEYE DOĞRU [URMU BÖLGESİNDE] KENDİLERİNE "TÜRK" VE ÜLKELERİNE "TÜRKÜSTAN" ADINI VEREN BİR OVA - BOZKIR HALKI YAŞIYORDU. 

روی گونزالئز دئ کلاویخو – ١٤٠٦ 

بو یئرین یاخینی‌‌ندا گونئی‌‌ه ‌دوغرو [اورمو بؤلگه‌‌سی‌‌نده] اؤزله‌‌ری‌‌نه‌ «تورک» و اؤلکه‌‌له‌‌ری‌‌نه‌ «تورکوستان» آدی‌‌نی وئره‌‌ن بیر اوْوا – بوْزقیر خالقی یاشاییردی.

نزدیک این محل در جهت جنوب [در منطقه‌‌ی اورمو]، مردمی دشتی که‌ خود را «تورک» و مملکتشان را «تورکوستان» می‌‌نامیدند مسکن داشتند.


[1] همان‌طور که‌ کلاویخو هم در سفرنامه‌ی خود ذکر کرده، اکثریت تورک‌های تورک‌ایلی ‌در آن زمان را تورک‌های جغتای و تاتار (تاتاران جغتای، تاتاران، جغتائیان، ...) یعنی تورک‌های مهاجرت کرده ‌از شرق (تورکستان و آسیای میانه) با ساختار طایفه‌ای تشکیل می‌دادند. کلاویخو «جغتای» را مترادف موغول و یا تاتار به کار می‌برد و هم‌چنین هر بزرگی از خاندان و قبیله‌ی تیمور و ایلچی دولت و پیک رسمی آن و هر صاحب منصب و مامور تورک را هم جغتای می‌نامد. هم‌چنین آنچه ‌که کلاویخو آن را زبان موغولی می‌خواند اغلب تورکی شرقی و یا با نام آن روز جغتایی است. کلاویخو حتی خط و زبان تورکی اویغوری را هم «موغولی» نامیده ‌است (ترجمه‌ی رجب‌نیا): «استان سمرقند از ساحل شمال جیحون شروع می‌شود و این خطه ‌به ‌نام موغولستان معروف است و از اینجا مردم به‌ زبان موغولی سخن می‌گویند. این زبان برای مردم جنوب جیحون که‌ در آن جا فقط فارسی رواج دارد بیگانه ‌است و در واقع شباهت این دو زبان با هم بسیار کم است. و نیز خط مردمی که‌ در سرزمین سمرقند زنده‌گی می‌کنند برای مردمی که در جنوب رودخانه‌ی بزرگ مقر دارند بیگانه ‌است. تیمور در نزد خویش نویسنده‌گانی دارد که‌ این خط را می‌خوانند و می‌نویسند». با این‌همه کلاویخو از وجود «تورکمان‌ها» در تورک‌ایلی هم خبر می‌دهد. مانند مورد دهکده‌ی تونگ‌لار (بین تبریز- اوجان) که‌ همه‌ی مردم آن را تورکمان می‌شمارد. اما او بعضی از تورکمان‌ها مانند آق‌قویون‌لوها را باز هم – شاید به سبب داشتن نظام طایفه‌ای - تاتار می‌نامد (ترجمه‌ی رجب‌نیا): «این جمجمه‌ها [در دامغان] متعلق به‌ تاتاران آق‌قویون‌لو بود که ‌... از مردم سرزمین میان آسیای صغیر و مرز سوریه ‌بودند».

[2] محمد عمر میرزا (سلطنت ۱۴۰۵ تا ۱۴۰۶) نوه‌ی امیر تیمور کوره‌که‌ن و فرزند میرانشاه‌ تیموری، فرمانروای کل ایران غربی و قفقاز (تورک‌ایلی، جمهوری‌های آزربایجان و گورجستان و  ارمنستان و ...) بود و در تبریز مقر داشت. محمد عمر میرزا پس از مرگ تیمور یکی از مدعیان جانشینی او بود.

[3] 1-Biblioteca Nacional, Madrid (S. VX, no. Bb. 72-9218). The text of this early manuscript has been edited by Rodriguez Bravo and published on microfiche with the title Historia del Gran Tamerlán (Hispanic Seminary of Medieval Studies, Madison, Wis., 1986); it includes concordances and a word-frequency list but no notes or introduction.

2- Biblioteca Nacional, Madrid (no. 18050)

3-British Library (Add. 16613), has not been used in any edition.

[4] نشرهای اسپانیایی قدیم و مودرن:

1- by Gonzalo Argote de Molina, Historia del Gran Tamerlán e itinerario y enarración del viaje y relación de la embaxada que Ruy González de Clavijo le hizo, Seville 1582.

2- by Antonio de Sancha, 1782

3- by Eugenio Llaguno y Amírola, in volume III of Colección de crónicas de memorias de los reyes católicos, Madrid 1779.

4-by Ramón Alba, Embajada a Tamorlán (Madrid, 1984), as part of the series “Libros de los Malos Tiempos”, re-edited De Sancha’s edition with modern orthography; without annotation, and omitted some original commentaries.

5-The standard edition by Francisco López Estrada, Embajada a Tamorlán (Madrid, 1943), based on the de Molina edition and two manuscripts in the Biblioteca Nacional (nos. Bb. 72-9218 and 18050). The preface contains the most complete available description of extant manuscripts and of Clavijo’s biography.

ترجمه‌ها:

1-An English translation by Clements R. Markham, Narrative of the Embassy of Ruy Gonzalez de Clavijo to the Court of Timour at Samarcand A.D. 1403-6 (London, 1859), based on de Sancha’s edition, with variants from that of de Molina.

2-A Russian translation by I. I. Sreznevskiĭ, Ryuĭ Gonzales de Klavikho. Dnevnik puteshestviya ko dvoru Timura v Samarkand v 1403-­1406 gg. (Sbornik otdeleniya russkago yazyka i slovestnosti Imperatorskoĭ Akademii Nauk 22, St. Petersburg, 1881), based on the editions of de Sancha and de Molina.

3- English translation by Guy Le Strange, in the Narrative of the Spanish Embassy to the Court of Timur at Samarkand in the Years, 1403-1406 (New York, 1928), used the notes from the Russian edition.

4-A Persian translation, by Masʿūd Rajabnīa (Safar-nāma-ye Kelavīḵo, Tehran, 1337 Š./1958), is based on Le Strange’s translation.

5-A Turkish translation by Ömer Rıza Doğrul, Kadis’ten Semerkand’a Seyahet, Istanbul (n.d.).

6-A Russian translation by I. C. Mirokovoĭ, Dnevnik puteshestviya v Samarkand ko dvoru Timura (1403-1406) (Moscow, 1990), based on the edition of de Molina and preserves variant spellings of names and titles. 

[5] ترجمه‌ی فارسی غیر دقیق رجب‌نیا: «به‌ جای آن که‌ در خوی یک راست به‌ سوی ماکو رویم، به‌ سوی چپ راندیم و به‌ جانب جنوب (غربی) رفتیم. بدینگونه‌ ما از خوی روز سه‌شنبه ‌به ‌هنگام غروب به‌ راه‌ افتادیم. همه‌ی شب را راندیم و فردا که‌ چهارشنبه‌ بود در مرغزاری آرمیدیم. تنها آن مدت توقف کردیم که‌ به‌ توانیم چارپایان خویش را جو دهیم. آنگاه‌ آن بعد از ظهر و شب را راندیم و پنج‌شنبه‌ غروب به‌ دهی رسیدیم که‌ در آن جا دژی کوچک بود. مردم آنجا ارمنی بودند. چون که ‌هم اکنون به‌ ارمنستان رسیده‌ بودیم. اما این‌ها همه‌ رعیت عمر میرزا بودند. از آن سوی این ده‌ در جهت جنوب، مردمی مسلمان از نژاد تورک مسکن داشتند و مسکن آنان بنام تورکستان معروف است. این مردم بر آن نواحی پیرامون چیره‌ هستند. اما باز هم با ارمنیان در صلح و آشتی به‌ سر می‌برند و آن منطقه‌ از حیث گندم و مرغزار غنی و ثروتمند است».

No comments:

Post a Comment