Tuesday, February 18, 2025

«قز قلعه» در اصل «اوغوز قالا»، و «غرق آباد» در واقع «قوروق اوا» است

 

«قز قلعه» در اصل «اوغوز قالا»، و «غرق آباد» در واقع «قوروق اوا» است

 


«قوروق اووا» «غرق آباد» 

مئهران باهارلی


در استان مرکزی تورک‌ایلی، روستایی با نام رسمی «غرق آباد» وجود دارد. فورم صحیح و اولیه‌ی این اسم، همان‌گونه ‌که‌ محقق تورک ساوه‌ای عبداله‌ سالاری هم به‌ درستی تثبیت کرده[1]، اسم تورکی «قوروق اوواQoruqova » است.

١-قوروق در این نام به‌ معنی ١-محل و مکان محافظت و حراست شده، معادل «محروسه»[2] در زبان عربی، و «تالا» در زبان موغولی[3]؛ و یا ٢-مخفف «قوُرقان» – قورغان به ‌معنی قبر- تپه، مقبره، بقعه، تربه، و یا ٣- مخفف قوْرقان به ‌معنی استحکامات، دز-دژ و قالا-قلعه ‌‌است.[4]

یکی از دلائل تبدیل «قوروق» (قرق) تورکی به‌ «غرق» عربی - فارسی، نه‌بود صدای «ق» در زبان فارسی است که ‌باعث اشتباه ‌فارس‌ها و تلفظ و ثبت کلمات تورکی به ‌صورت‌های متفاوت «ق» و «غ» و حتی «خ» می‌شود. (دلیل دیگر، تغییر دادن توپونیم‌های جوغرافی تورکی و غیر فارسی، با اسامی فارسی و عربی توسط دولت ایران در راستای سیاست پاک‌سازی قومی تاریخ و جوغرافیای ایران از تورک و نسل‌کشی زبانی و ملی تورک است). در نتیجه‌ی این اشتباه، کلمه‌ی قوروق-قرق تورکی در بعضی از جای‌نام‌ها به‌ صورت «قرخ» هم نوشته‌ ‌و به‌ صورت اشتباه‌ چهل – ٤٠ (قیرخ: ٤٠) معنی شده ‌است. مانند بعضی از روستاهای «قرق بلاغ» که ‌قیرخ بولاق تصور می‌شوند، اما احتمالا در اصل «قوروق بولاق» بوده‌اند، و «قرق داغی» در جنوب خلخال که شاید در اصل «قوروق داغ» بوده ‌است. البته ‌در بعضی مناطق دیگر فورم اصلی تورکی «قوروق» (قرق) با قاف هم‌چنان حفظ شده ‌است. مانند نام روستای تورک «شمس آباد قرق» که ‌یک روستای قاراگؤزلو واقع در استان فارس، شهر بیضا (انشان) است.

٢-قسمت آباد در نام غرق آباد، فارسی شده‌ی فورم اولیه‌ی تورکی آن است. عموما آباد در نام‌های جوغرافیایی قدیمی منطقه، اغلب فارسی شده‌ی یکی از کلمات تورکی – موغولی، و یا سومری  آتی است:

 

آباد در نام‌های جوغرافیایی اغلب فارسی شده‌ی کلمات تورکی – موغولی، و یا سومری آتی است

 

تورکی - موغولی

آوا (آبا -آیا)   Ava

محل تجمع و مرکز جمعیتی، موطن و مسکن

آبا (آپا)  Aba

جد، اجداد و بزرگ خاندان

اوْوا Ova

جولگه، مرغ‌زار، دشت باز، مکان معتدل و گرم، خرّم و سرسبز

اوْبا Oba

١- ایل و قوم و تیره ‌و طایفه ٢-تلّ سنگ، تپّه‌ی مقدّس (شامانی)

اوْیا Oya

از مصدر اوْیماق (کَندن) و مترادف که‌ند - کَند سوغدی-ساکایی

اوُوا Uva

خانه‌ و کاشانه، لانه‌ و مامن

سومری

آوار Avar

مزرعه و سبزه‌زار

باد-پات Bad – Pat

حصار و دیوار قریه‌ و شهر

-آواAva  (آبا -آیا) به‌ معنای محل تجمع و مرکز جمعیتی، موطن و مسکن. از مصدر آوماق - آبماق به ‌معنی تجمع کردن، گرد هم آمدن و انبوه ‌شدن[5]

-آباAba  (آپا) به ‌معنی جد، اجداد و بزرگ خاندان

-اوْواOva  به ‌معنای جوولگه، مرغ‌زار، دشت باز، مکان معتدل و گرم، خرّم و سرسبز

-اوْباOba  به ‌معنای١- ایل، تیره، طایفه ٢-تل سنگ، تپه‌ی مقدس (شامانی)

-اوْیاOya  به ‌معنی روستا از مصدر اویماق (کندن) و مترادف که‌ند - کَند سوغدی از ریشه‌ی ساکایی

-اوُواUva  هم‌ریشه با یووا به ‌معنی خانه‌ و کاشانه، لانه‌ و مامن

در بعضی از توپونیم‌های باستانی منطقه نیز جزئی که امروز به صورت «آباد» تلفظ و یا ثبت می‌شود، ریشه‌ی سومری دارد:

-آوارAvar  به معنی مزرعه و سبزه‌زار؛

-باد-پاتBad – Pat  به ‌معنای حصار و دیوار قریه‌ و شهر[6].


«اوغوز قالا» «قز قلعه» 

مئهران باهارلی

یکی دیگر از نمونه‌های جالب خلط صداها و حروف «غ» و «ق» و «خ» در زبان فارسی، توپونیم جوغرافیایی «قز قلعه» است.

١-این نام در مواردی در فورم اولیه و معنای «قیز قالا» یعنی روستای مهم (قیز = معتبر، نفیس، قیمتی، گران‌بها، ...)، و شاید در مواردی استثنایی مخفف «قیز قالاسی» یعنی قلعه‌ی دختر (قیز= دختر، باکره)، مشابهMaiden's Tower  در دیگر نقاط جهان و قیز کؤپروسو در قوشاچای، قیز کوله‌سی در استانبول، ... است. اما بی شک در موارد دیگری، و شاید اغلب، قز قلعه‌ در واقع «غز قلعه»، و یا املای عربی -فارسی «اوغوز قالا» است.

نام اوغوز سابقاً در متون عربی و فارسی به ‌صورت‌های گوناگون غز، غوز، قز، قوز، اغز، اقز، حتی خز و خوز و ... نوشته ‌شده‌ است. در هزاره‌ی قبل در قرون ٨-١٠ میلادی که ‌سیل مهاجرت و اسکان طوائف و گروه‌های تورکیک از تورکستان قدیم به ‌اراضی ایران امروزی به ‌وقوع پیوست، بسیاری از مراکز جمعیتی جدید مسکن این گروهای تورکیک با نام قومیشان نامیده‌ شده‌اند. مانند روستاهای «قارلوق» از جمله ‌در همان استان مرکزی تورک‌ایلی و دیگر نقاط ایران که‌ محل طوائف قارلوق شاخه‌ای مهم از اقوام قدیمی تورکیک (اجداد زبانی اویغورها و اوزبیکهای مودرن، ...) بودند. به ‌همان سیاق روستاهایی که ‌اوغوزها شاخه‌ی مهم دیگری از اقوام قدیمی تورکیک بنا می‌نهادند هم «اوغوز قالا» نامیده ‌شد که ‌تاجیکها و اعراب آن را غوز - غز - قز قلعه ‌تلفظ می‌کردند.

در ایران و تورک‌ایلی هم جزء غز-قز-غوز-قوز در بعضی از توپونیم‌ها احتمالا همان اوغوز است: اغزلو (اوغوزلو)، قرخ قز (قیرخ اوغوز) شراء همدان؛ قرخ قزلار (قیرخ اوغوزلار) سراب؛ قوزلو (اوغوزلو) در ایجرود زنجان، ساوه، ساووج بولاق (مهاباد)، گرمی، سایین قالا، مراغه، هروآباد، و سقز و میشگین و خرقان آوج، قره‌قز -قراگز (قاراغوز و قارا اوغوز) در اورمو، بوکان، سایین قالا (آزربایجان غربی) و کلاله؛ قره‌گوز، قره‌قوز (قاراوغوز) در ملکان، سقز، ماهنشان، خلخال، قره‌قوزلو و یا قره‌گوزلو (قارااوغوزلو، مانند قاراتاتار، قارابایات، ....)، قوزان (اوغوزان) در ملایر، ...

غز-قز، اغزلو و ....  به‌ معنای اوغوز در نام اشخاص هم به ‌کار رفته ‌است. مانند ابومظفر یوسف بن قزاوغلی (اوغوز اوغلو) مشهور به‌ سبط بن جوزی، أغزلو (اوغوزلو) سیف الدین العادلی، شاه‌ ولی قوز (اوغوز) که ‌داروقای (داروغه‌ی) سلطان جهان‌شاه ‌تورکمان قاراقویون‌لو در قوم بود.

جزء غز -قز -غوز -قوز به معنی اوغوز در بسیاری از توپونیم‌های آسیا و شرق اوروپا ‌در طول زمان دست‌خوش تغییر شده ‌است. مانند «قوز اوردو» (نام دیگر بالاساقون)، «ربغوز» (در اصل رباط اوغوز) در تورکستان، روستاهای «تکله‌‌قوز» (تکله‌ اوغوز) و یک‌قوز (یئکه ‌اوغوز، مشابه قالین اوغوز در داستان‌های ده‌ده قورقوت) در تورکمن صحرا، بنا به ‌نظری «ایمره ‌قیز» (از نام طائفه‌ی «ائیمور اوغوز») و نام تورک‌های «گاگاووز» (در مولداوییا و شبه‌جزیره‌ی بالکان) که‌ عده‌ای آن را محرف نام «گؤک اوغوز» می‌دانند.

هم‌چنین در زبان تورکی قوْز به‌ معنی مغرور، و قوُز به‌ معانی منطقه‌ی غیر نورگیر، دور از آفتاب؛ در قازاقی، به‌ معنای صخره‌ی تند، دیواره‌ی کوه و در قیرقیزی به‌ معانی دره‌ی عمیق، شکاف تند در کوه‌ (یاریق، یارغان) است[7]. این معانی آخری در توپونیم‌هایی مانند قز دره‌ (قوز ده‌ره) یعنی درّه‌ی نور نه‌گیر، قوزلوق، قوزلوجا در عجب شیر (حاجب شیرا)، .... محتمل‌تر است.

قلعه: معرب کلمه‌ی تورکی «قالا» که ‌در این زبان به ‌دو معنای ١- روستا و قریه، ٢-دژ و دیزج (کلمه‌ای تورکی) است[8].


[1] مردم شناسی ساوه و زرندیه. تحقیق و تالیف عبداله سالاری. چاپ اول ١٣٩٤. ص ١٢٣

[2] مئهران باهارلی:  اصطلاح تورکی ممالک محروسه

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/03/blog-post_23.html

[3] تالا به ‌معنی قوروق: یکی از معانی تالا در زبان‌های تورکی و موغولی قوروق (قوروغ، قرق، قورُق، قورق، قُرُق، غروق، غرق)، از مصدر «قوْروُماق» (بستن، بلوک کردن، محافظت کردن، حفاظت نمودن)، مکان و جای مخصوص و منحصر به‌ عده‌ای معین، در گذشته خواقین و خواتین و خوانین که ‌ورود دیگران به ‌‌آن ممنوع شده، ‌است

مئهران باهارلی: ریشه‌شناسی و معنی «شاهو/شاها تالا»، نام تورکی-موغولی «اورمو گؤلو» (دریاچه‌ی اورمو)

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/blog-post_12.html

[4] قوروق، قوُرقان، قوْرقان: آیا قوروق در این جمله، مخفف یکی از کلمات تورکی قوُرقان (قوروقان، قرغان، قورغان، کورگان، ...) به‌ معنی قبر- تپه، مقبره، بقعه، تربه، و یا قوْرقان به‌ معنی استحکامات، دز-دژ و قالا-قلع ‌است؟

قوُرقان Qurqanکورقان Kurgan: به معنی تپه‌های خاک و سنگ‌هایی که ‌بر فراز قبر یا قبرها برافراشته ‌شده‌اند، نوعی تومول (گورپشته) که ‌بر روی قبر ساخته‌ می‌شود است. آرام‌گاه ‌زیر کورگان‌ها معمولاً از جنس چوب و اغلب حاوی یک بدن انسان به ‌هم‌راه‌ ظروف قبر، سلاح و اسب و ... است. دو ریشه‌شناسی برای کلمه‌ی تورکی قورقان – کورگان پیش‌نهاد شده‌ است. از مصدر «قوْروُماق» به‌ معنی بستن، بلوک کردن، محافظت کردن، حفاظت نمودن؛ و یا از مصدر «قوُرماق» به ‌معنی برافراشتن، ساختن، برپا کردن، ....

قوْرقان Qorqanقوْرغان Qorğan به‌ معنی استحکامات، دز-دژ و قالا-قلعه است. کلمه‌ی تورکی قورقان – قورغان (در فارسی گرگان) یک دوبلت و یا کلمه‌ی هم‌ریشه ‌با قورقان – کورقان فوق‌الذکر است

مئهران باهارلی: ریشه‌شناسی و معنی «شاهو/شاها تالا»، نام تورکی-موغولی «اورمو گؤلو» (دریاچه‌ی اورمو)

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/blog-post_12.html

[5] مئهران باهارلی:  فورم صحیح نام ایل بوجاق‌چی و ریشه‌شناسی آن

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_9.html

مئهران باهارلی: نام‌های تورکی افشارهای اورمو (اورمیه) در دیوان طرزی افشار (قرن ١٧ میلادی)، تصحیح و تشریح آن‌ها، و ریشه‌شناسی تورکی ناجاق، خنجر، چرکین، جان، دوندار، ...

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_25.html

[6]مئهران باهارلی:  آباد فارسی نیست؛ آوا، اووا، اوبا، اویا، آوار،... تورکی-آلتاییک و باد سومری است (منتشر خواهد شد)

مئهران باهارلی:  ریشه‌شناسی سومری نام شهر اورمو (اورمیه) و معانی آن (منتشر خواهد شد)

[7] قوزلوجه/قوزلوجا. نویسنده: محمد اردم. تاریخ: چهارشنبه 18 تیر 1399-06:53 ب.ظ

[8]مئهران باهارلی: در ریشه‌شناسی تورکی کلمات قلعه، قلعه‌دار، کلا، کلات، دز، دیزه، دیزج، دژ، دزدار، ....

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_10.html

Saturday, February 15, 2025

شخصیت ملی تورک «اورمولو عظیم‌السلطنه ‌‌سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)»

 

شخصیت ملی تورک «اورمولو عظیم‌السلطنه ‌‌سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)»

مئهران باهارلی

«عظیم‌السلطنه ‌‌سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» که ‌او هم بنا به ‌‌این خبر اعانه‌ای به‌‌ مریض‌خانه‌ی وست‌مینستر اورمو بخشیده ‌‌است، یک شخصیت ملی تورک در تاریخ معاصر تورک‌ایلی و سال‌های «مجادله‌ی ملی تورک» است. او در هنگ افشارها خدمت می‌کرد و در جنگ جهانی اول و فجایع «تورک قیرقینی» - جیلولوق از طرف مسیحیان به‌ عنوان حاکم اورمو ‌انتخاب شده‌‌ بود. عظیم‌السلطنه در هماهنگی با نیروهای ملی تورک بومی و ولی‌عهد تورک‌گرا محمدحسن میرزه قاجار و مقامات عوثمان‌لی حرکت می‌کرد، سعی‌ می‌‌نمود تهاجمات و تجاوزات قوای مسلحه‌ی مسیحی را خنثی و  دفع کند. به همین سبب در اوائل ژوئن ١٩١٨ در دارالحکومه‌ی خود به ‌‌همراه ‌میرزه‌‌ علی آقا موید الاسلام، هدف گلوله‌ی یک تروریست مسیحی (آسوری) به ‌‌نام فرهاد از قریه‌ی وزیرآباد ‌قرار گرفت و هر دو به ‌قتل رسیدند.

پدر عظیم‌السلطنه ‌‌«آقا خان سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» یکی از بزرگان شهر اورمو، و فرمانده‌ی سپاه ‌‌تبریز در زمان ولی‌عهدی مظفرالدین میرزا بود. به‌ هنگام حمله‌ی شیخ عبیدالله ‌‌نهرینی از یاغیان منطقه‌ی مرزی حکاری تورکیه‌ به ‌‌هدف اشغال آزربایجان، اقبال‌الدوله‌ حاکم اورمو ‌از شهر دفاع نمود. «آقا خان سردار افشار ایمانلو» هم در شهر بناب سد راه‌‌ شیخ عبیدالله ‌‌شد و با رسیدن قوای سپهسالار اعظم از تهران به‌ فرمان ناصرالدین شاه‌ از پیش‌روی قوای شیخ عبیدالله ‌به‌‌ سوی تبریز جلوگیری نمود. آقا خان بعد از این ماجرا حاکم خوی گردید و پس از مدتی به‌‌ حکومت اورمو رسید. در زمان حکم‌رانی آقا خان امنیت و آسایش در شهرها و سرحدات آزربایجان غربی برقرار و یاغیان به‌‌ سختی منکوب گردیدند.

جد عظیم‌السلطنه‌‌ «عبدالصمد خان سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» بانی دومین مسجد مشهور شهر اورمو با نام «عبدالصمد خان مه‌چیتی» در اول «غولام خان راستاسی» است. بعدها نوه‌ی او عظیم‌السلطنه ‌سردار این مسجد را تعمیر کرد و بدین سبب نام آن به ‌«‌سردار مه‌چیتی» تغییر یافت. این مسجد به ‌علت داشتن یک ساعت در سردر آن «ساعات‌لی مه‌چیت» هم نامیده‌‌ می‌شود. «عبدالصمد خان سردار» هم‌چنین سازنده‌ی آفشار قالاسی (قلعه‌ی افشار) در منطقه‌ی نازلو است که ‌‌بعد از کشته‌‌ شدن اسماعیل آقا به‌ نام او مشهور شده ‌است.

کومک مالی رهبر ملی تورک مجدالسلطنه ‌و شخصیت ملی تورک عظیم‌السلطنه ‌به ‌مریض‌خانه‌ی وست مینستر اورمو

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/10/blog-post_28.html

تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدرسه‌ی تورک «اتحاد و ترقی اسلام» ‌در شهر ساووج‌بولاق موکری – آزربایجان ١٩١٥

https://sozumuz1.blogspot.com/2025/02/blog-post_4.html



Thursday, February 13, 2025

تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدرسه‌ی تورک «اتحاد و ترقی اسلام» ‌در شهر ساووج‌بولاق موکری – آزربایجان ١٩١٥

 

تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدرسه‌ی تورک «اتحاد و ترقی اسلام» ‌در شهر ساووج‌بولاق موکری – آزربایجان ١٩١٥

مئهران باهارلی



در این مقاله، سه‌ سند مرتبط با هم در ارتباط با تاسیس حزب تورک‌گرای «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدرسه‌ی تورک آن حزب به ‌نام «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» توسط رهبر ملی تورک اورمولو جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه‌ و یاران او در سال ١٩١٥ در شهر ساووج‌بولاق آزربایجان (امروز: مهاباد)، و تعامل مقامات وقت حکومت محلی اورمو با مقامات عوثمان‌لی در سال پایانی جنگ جهانی اول کمابیش به‌ مثابه‌ی ولایتی از امپراتوری عوثمان‌لی را تقدیم و تحلیل کرده‌ام. این اسناد از جنبه‌ی روشن‌گری در باره‌ی روند تشکیل نخستین و تنها حزب تورک‌گرا و تورکیست سراسری معتقد به هویت ملی تورک در تاریخ معاصر آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران؛ موسسین و اهداف و برنامه‌ها و ایدئولوژی «اتحاد تورک» آن حزب؛ اعتقاد رهبر حزب جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمولو – مجدالسلطنه‌ به ‌ناسیونالیسم افراطی تورک[1] و آرمان «اتحاد تورک» در سال ١٩١٥؛ تاریخ و روند تاسیس مدرسه‌ی تورک اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق در بستر تاریخ نظام تحصیلی تورک و مدارس مودرن تورک‌زبان در آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران؛ روابط غرب آزربایجان و اورمو با امپراتوری عوثمان‌لی - تورکیه‌ و تاریخ تمایلات الحاق‌گرایانه‌ی این منطقه‌ بدان دولت؛ .... حائز اهمیت فوق‌العاده ‌هستند.

سند نخست تلگراف محمد راغب (مه‌همه‌ت راغیبMehmet Râgıb ) به‌ی شهبندر عوثمان‌لی در اورمو و وکیل شهبندری (نائب سرکونسول‌گری) عوثمان‌لی در تبریز فرستاده ‌شده ‌در تاریخ ٢ آوریل ١٩١٥ از ساووج بولاق؛ سند دوم نامه‌ی مورخه‌ی ٢٤ آوریل ١٩١٥ از ساووج‌بولاق به‌ قلم بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی (Ahmet Vicdânî) موسس بیمارستان هلال احمر در ساووج‌بولاق، رئیس شعبه‌ی ساووج‌بولاق حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدیر مدرسه‌ی تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووج‌بولاق؛ و سند سوم تلگراف محمد راغب به‌ی به ‌تاریخ ٢٨ آوریل ١٩١٥ از اورمو است. در قسمت اول این مقاله ‌تلخیص مضمون این سه‌ سند به همراه توضیحاتی در باره‌ی مسائل مذکور در آ‌ن‌ها، و در قسمت دوم متن اصلی تورکی سه ‌سند با املای تورکی فونتیک امروزی را داده‌ام.

قسمت اول:

تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام»، ساووج‌بولاق، آزربایجان ١٩١٥

حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام که‌ در سال ١٩١٥ در شهر ساووج‌بولاق آزربایجان توسط رهبر ملی تورک اورمولو جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه‌ و یاران او تاسیس شد، نخستین و تنها حزب سراسری تورک‌گرای تاسیس شده ‌در تاریخ آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران است.

-«اسلام» در نام این حزب، لفظاً مطابق با ادبیات سیاسی تورک به‌‌ معنی مسلمانان، و در مورد این حزب عملا به ‌معنی تورک‌ قاجاری و عوثمان‌لی است.

-نام حزب «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» از نام «حزب اتحاد و ترقی» عوثمان‌لی اقتباس شده است. حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، چیزی نیست به جز شعبه‌ی قاجاری – تورک‌ایلی حزب اتحاد و ترقی عوثمان‌لی در این منطقه. همان‌گونه که «تورک اوجاغی قاجاری» تاسیس شده در همان سال‌ها، شعبه‌ی ایرانی «کومیته‌ی تورک اوجاغی» عوثمان‌لی بود [2].

- بنا به ‌تصریح این اسناد، حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام بر اساس ایده‌ی «اتحاد تورک» تاسیس شده ‌بود. اعتقاد به‌ «اتحاد تورک» امری فراتر از تورکیست و تورک‌گرا بودن، و به ‌معنی اعتقاد به‌ یگانه‌گی قومی – تباری و فرهنگی و زبانی – تورک‌های قلمروهای قاجاری و امپراتوری عوثمان‌لی و یک ملت شمردن این دو، و همان‌گونه‌ در اسناد و منابع متعدد دیگر مربوط به ‌آن دوره‌ هم منعکس شده، تمایل سیاسی بسیار رایج برای الحاق آزربایجان و تورک‌ایلی و یا مناطقی از آن به ‌عوثمان‌لی – تورکیه است (به ‌عنوان نمونه‌ در بعضی منابع دیگر خواست حاجی بیگ بلوری تبریزی از موسسین این حزب، مرتضی قلی خان بیات ماکو، حتی در مقطعی ستار خان برای الحاق آزربایجان به ‌عوثمان‌لی – تورکیه ‌ذکر شده‌ است)[3].

- حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام که ‌در سال ١٩١٥ در ساووج‌بولاق آزربایجان تاسیس شد، سه‌ سال پس از آن با تاسیس «حاکمیت تورک اتحاد» (تورک بیرلیک دولتی) در سال ١٩١٨ در تبریز[4]، به‌ سبب تمایلات تورک‌گرایانه‌ی صدر آن جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه ‌به‌ حزب و یا «فرقه‌ی اتحاد تورک» (تورک بیرلییی فیرقه‌سی) مبدل شد. بعضی منابع عوثمان‌لی حزب را در این مقطع به ‌صورت یک «تشکیلات ملی» توصیف کرده‌اند که ‌جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه ‌تاسیس کرد و فریت جلال بیگ یاور - آجودان مخصوص جمشید خان و افسر ارتباط نظامی (Military Liaison Officer, Askeri İrtibat Zâbitliği) بین او و اوردو - دولت عوثمان‌لی (بعدها از نزدیکان غازی مصطفی کمال آتاتورک) در تاسیس آن اشتراک و هم‌کاری داشت[5].

- حزب تورک‌گرای جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در آغاز (١٩١٥) معتقد به‌ پروژه‌ی اتحاد اسلام عوثمان‌لی (اتحاد ملل مسلمان به‌ رهبری امپراتوری عوثمان‌لی بر علیه‌ دولت‌های استعمارگر اوروپایی و متهاجم صلیبی) هم بود. اما این حزب سه ‌سال بعد در ١٩١٨ به ‌دوره‌ی «دولت تورک بیرلیک» توسط موسس هر دو، جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه با تاکید و تمرکز بر هویت ملی مودرن تورک، ‌تماما مبدل به‌ یک حزب ناسیونالیست تورک‌گرا با ایدئولوژی «اتحاد تورک» شد.

توضیح: «حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» که‌ توسط رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مجدالسلطنه‌ در شهر ساووج‌بولاق (مهاباد بعدی) آزربایجان در سال ١٩١٥ تاسیس شد و «حاجی بیگ میرزه آقا بلوری تبریزی» نائب رئیس و «حاجی پیش‌نماز سالماسی» از موسسین اولیه‌ی آن بودند، غیر از «جمعیت اتحاد اسلام» تاسیس شده ‌سه‌ سال بعد در ١٩١٨در تبریز است که «‌مین‌باشی یوسف ضیاء طالب‌زاده‌» موسس و «میرزه علی هئیت» رئیس ایرانی آن بود[6]. (این دو تشکیلات که‌ در نام‌های خود ترکیب «اتحاد اسلام» را داشتند، دارای اورگان‌های مطبوع و یا رسانه‌ی رسمی متفاوتی هم بودند. اورگان مطبوعاتی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام نشریه‌ی تورکی هفته‌گی «آزربایجان» بود. نشریه‌ی «آزربایجان» که ‌توسط رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مجدالسلطنه ‌تاسیس شده بود ‌و با سرمایه‌ی شخصی او در تبریز منتشر می‌شد، در آغاز اورگان حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام بود. اما پس از تاسیس دولت تورک بیرلیک – حاکمیت اتحاد، تعییناً به‌ اورگان رسمی آن دولت تورک و فرقه‌ی اتحاد تورک تبدیل شد. در حالی که‌ اورگان «جمعیت اتحاد اسلام» که ‌ریاست آن را یوسف ضیاء – علی هئیت بر عهده‌ داشتند، نشریه‌ی «اتحاد اسلام قزئتی» بود.)

در باره‌ی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام اطلاعاتی پراکنده‌ در منابع دیگر هم وجود دارد[7]. اما در ادامه‌ی این مقاله‌ صرفا خلاصه‌ی مطالب مطرح شده‌ در این سه منبع-‌سند را به‌ صورت طبقه‌بندی شده‌ و موضوعی تقدیم کرده‌ام. بنا به ‌این اسناد:

از پروقرام و مرام‌نامه‌ی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام:

-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام به ‌عنوان یک «تشکیلات سیاسی و اجتماعی» در سال ١٩١٥ در ساووج‌بولاق آزربایجان، تورک‌ایلی تاسیس شد. یعنی یک تشکیلات مسلح و یا شبه‌نظامی نه‌بود.

- مقرر شده‌ بود که ‌حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام پس از گسترش به ‌ماراغا (مراغه)، اورمو، و بعدا تبریز و دیگر مناطق، تبریز را به ‌عنوان مرکز عمومی خود انتخاب کند. (در عمل شعبه‌های حزب به‌ غیر از این شهرها در همان سال ١٩١٨ در سرتاسر تورک‌ایلی از جمله ‌سالماس، خوی، همدان، اردبیل، ... هم تاسیس شد).

-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام اهداف و آرمان‌های خود را در یک پروقرام (برنامه‌، مرام‌نامه) و با امضای جمعیت در ساووج‌بولاق منتشر کرده ‌بود. محمد راغب شهبندر اورمو، نسخه‌ای از پروگرام حزب را به‌ شهبندری عوثمان‌لی در تبریز فرستاده‌ بود.

- بنا به محمد راغب شهبندر اورمو، حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام برای گذاشتن بنیان و اساس «اتحاد تورک» فعالیت و تلاش خواهد نمود.

-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام برای اشاعه ‌و تبلیغ مرام و غایه‌ی خود (اتحاد تورک) و تثبیت و استوار ساختن آن، در تبریز و اورمو به ‌انتشار روزنامه ‌و رساله‌ به ‌تورکی عوثمان‌لی اقدام خواهد کرد.

-توضیح: زبانی که ‌حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در اورگان و مدارس خود به‌کار می‌برد، عوثمان‌لی بسیط - تورکی مشترک و یا به ‌تعبیر اسماعیل گاسپیرالی موسس نشریه‌ی ترجمان که نقش بسیار مهمی در تشکل و رواج آن داشت، «آچیق تورک‌جه» بود. عوثمان‌لی بسیط - تورکی مشترک و یا «آچیق تورک‌جه» که در میان محررین تورک و غیر تورک آن دوره‌ در ایران، عراق، قفقاز، قیریم-کریمه ‌و .... هم بسیار رایج بود[8]، در حقیقت ادامه‌ی تورکی غربی ادبی و مکتوب است که‌ کلمات و عبارات عربی و فارسی ثقیل و مهجور را به ‌کار نه‌می‌برد و آن‌ها را با کلمات بومی و محلی خاص لهجه‌ی تورکمانی (لهجه‌ی شرقی زبان تورکی)، و کلمات تورکی موجود در متون ادبی و منابع و کتب قدیمی جای‌گزین می‌کند؛ در نتیجه ‌آسان‌تر، خالص‌تر (آری تورک‌جه)، فصیح‌تر و جامع‌تر است. شاعر گه‌نجه‌لی علی نظمی متخلص به کئف‌سیز در شعری در نشریه‌ی موللانصرالدین ١٩١٣، آچیق تورک‌جه‌ را به ‌صورت «چوخ اینجه، ساده، اه‌ل‌وئریش‌لی شرقه‌ شمالا بیر دیل» (زبانی بسیار ظریف، ساده ‌و مناسب برای همه) توصیف کرده ‌است[9]. «آچیق تورک‌جه» و یا تورکی بسیط و مشترک امروز هم اساس و بنیان زبان معیار ادبی - مکتوب تورکی در حال تشکل در تورک‌ایلی و ایران را تشکیل می‌دهد.

-تاسیس مدارس تورک با مفردات و کتب درسی تورکی، در پروگرام و مرام‌نامه‌ی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام درج شده بود.

- به‌ سبب وجود نه‌داشتن حکّاک (مُهرساز) در ساووج‌بولاق، حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام مُهر نه‌داشت. بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی به‌ی رئیس شعبه‌ی ساووج بولاق حزب برای رفع ان نقیص و تهیه‌ی یک مهر حکّاکی شده به نام حزب، با استانبول مکاتبه‌ کرده ‌بود.

-به ‌نظر و عقیده‌ی محمد راغب به‌ی شهبندر عوثمان‌لی در اورمو و وکیل شهبندری عوثمان‌لی در تبریز، پروقرام حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام با سیاست عوثمان‌لی (پروژه‌ی اتحاد اسلام سلطان عوثمان‌لی، تقویت تورک‌های شمال غرب ایران، اقدام به ‌تاسیس یک دولت تورک برای آن‌ها در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول) موافق و دارای اهمیت فوق‌العاده ‌بود. به ‌همین سبب محمد راغب در تلگراف خود از سفیر عوثمان‌لی در تبریز تقاضا می‌کند نظرات و اوامر خود را در باره‌ی حمایت معنوی از این جمعیت، و در مورد خواست این حزب برای انتشار روزنامه‌ و رساله‌هایی به‌ تورکی مشترک و بسیط در اورمو و تبریز - مانند آنچه‌ در آن موقع در قفقاز رایج شده‌ بود - و دیگر مسائل و موضوعات مربوط به ‌حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام را مرقوم به‌دارد.

موسسین حزب:

نقش محمد راغب به‌ی: شهبندر اورمو و وکیل شهبندری عوثمان‌لی در تبریز در چند جا نقش خود در تاسیس حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام (و هم‌چنین در تاسیس مکتب اتحاد و ترقی اسلام) را با تاکید و تکرار و  احتمالاً بزرگ‌نمایی[10]‌، ذکر می‌کند. او خود را الهام‌دهنده ‌برای تاسیس جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق می‌داند، و حتی تاسیس آن را موفقیت خود می‌نامد. او می‌گوید هنگامی که‌ در ساووج‌بولاق (مهاباد امروزی) بود برای تاسیس یک جمعیت سیاسی و اجتماعی به‌ نام اتحاد و ترقی اسلام، توصیه‌ها و تلقیناتی به‌ بعضی از اشخاص معتبر ایرانی (تورک‌های بومی) و عوثمان‌لی کرده ‌و بدین ترتیب سنگ بنای این جمعیت را گذاشته؛ و و خطوط اصلی پروقرام حزب را ترسیم کرده ‌است. وی ادعا می‌کند حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام آغاز به ‌اجرای پروگرامی که ‌او ترسیم کرده ‌بود نموده است. او در تائید این ادعای خود تاسیس مکتب تورک اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق را به عنوان یک مثال ذکر می‌کند.

موسسین اصلی: بنا به ‌این اسناد، موسسین اصلی حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق آزربایجان در سال ١٩١٥ عبارت بودند از: اورمولو جمشید خان سوباتای‌لی افشار– مجدالسلطنه، حاجی پیشنماز آقا سالماسی، میرزه ‌بلوری آقا تبریزی «تبریزلی حاجی بیگ» (١٩٥٤-١٨٦٤)[11]، قاضی علی نائب حکومت ساووج‌بولاق، و بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی به‌ی موسس و مدیر بیمارستان هلال احمر ساووج‌بولاق که ‌به ‌عنوان رئیس شعبه‌ی ساووج‌بولاق حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام هم انتخاب شده ‌بود، و «غیره» که‌ محمد راغب نام آن‌ها را نه‌برده‌ است. (ظاهرا پس از گسترش تشکیلات «حزب اتحاد و ترقی اسلام » در دیگر شهرهای تورک‌ایلی و انتقال مرکزیت آن به ‌تبریز، «جمشید خان افشار اورمویی» رئیس حزب، «حاجی بیگ میرزه بلوری» نائب رئیس، «میرزه فضل‌الله‌ ناصحی مجتهد اورمویی» رئیس شعبه‌ی اورمو، «امین الشرع» از رهبران شعبه‌ی خوی، «شیخ علی ثقه‌الاسلام همدانی» از رهبران شعبه‌ی همدان، «حاج شعبان‌علی زنجانی» از رهبران شعبه‌ی اردبیل[12]، ... حزب بودند).

در این اسناد، در باره‌ی موسسین حزب اطلاعات آتی داده ‌شده ‌است:

اردشیر جمشید خان مجدالسلطنه: بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی از وی به‌ صورت «جنابِ امجد مجدالسلطنه‌ حضرت‌له‌ری» یاد کرده و شهبندر محمد راغب به‌ی در باره‌ی او اطلاعات زیر را داده ‌است: اردشیر جمشید خان مجدالسلطنه ‌از سرآمدان و اکابر اورمو، و حاکم اسبق اورمو و خوی، و از ممتازترین، متفکرین و معروف‌ترین سیماهای آزربایجان است. اعتقادات سیاسی مجدالسلطنه، بیش‌تر از «اتحاد اسلام»، به ‌«اتحاد قومی» [تورک]، یعنی «اتحاد تورک» متمایل و متوجه ‌و کوشنده ‌در یک ناسیونالیست افراطی [تورک] است. مجدالسلطنه ‌به ‌مدت نه ‌سال به‌ همراه ‌خانواده‌اش در تفلیس رحل اقامت گزیده ‌بود. او در این مدت برای روشن ساختن و آگاهی دادن به ‌افکار مسلمانان اقدامات و همت؛ و برای پاره ‌کردن پرده‌ی اعتقادات و بدگمانی‌های باطله‌ در میان اهالی مسلمان، آثار باارزشی به ‌زبان فارسی مانند «طوق لعنت» را که ‌شایان مطالعه ‌است تحریر و تالیف کرده ‌است. مجدالسلطنه‌ علاوه‌ بر قفقاز، در بعضی محافل رسمی و مهم استانبول هم شخصیتی شناخته شده بوده؛ و کتب «طوق لعنت» و «عشق ارغوانی» او در «تورک یوردو» [اورگان جمعیت تورکیست تورک یوردو از سال ١٩١١] و جمعیت [سکولار و غرب‌گرای] «اجتهاد»[13] با تقدیر و تحسین مواجه ‌شده‌ است. وی چهار ماه ‌قبل (دسامبر ١٩١٤) پس آن که‌ معروض به ‌تضییقات و فشار مقامات روس شد، به ‌هم‌راه‌ خانواده‌اش تفلیس را ترک و به ‌شیشوان (شاوان) جایی که‌ شاه‌زاده‌ امام‌قلی پدر زنش و صاحب دریاچه‌ی اورمو مقیم آن است آمد، پس از آن به ‌اورمو رفت و بعد از مدتی اقامت در آنجا، به‌ طور موقت در ساووج‌بولاق اسکان گزید.

حاجی میرزه ‌بلوری آقا: مجاهد شهیر، یک رئیس و سرکرده‌ی بانفوذ مجاهدین [فرقه‌ی مجاهدان تورک][14] در تبریز است که ‌به ‌سبب مجاهداتش در راه‌ جهاد سلطان عوثمان‌لی[15] و دشمنی‌اش با روسیه ‌معروف است. هنگامی که ‌در آغاز تجاوزات عشایر کورد در منطقه‌ی اورمو، حاجی میرزه ‌بلوری آقا از استانبول وارد وان شد، موسیو وئدئنسکی (Wedenskyکونسول روسیه‌ در اورمو خبر ورود این شخص «مضر و مدهش [تروریست]» به ‌وان را به ‌محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو اطلاع داده ‌بود.

حاجی پیش‌نماز سالماسی: از مجاهدین مشهور که‌ مقامات سفارت عوثمان‌لی، توصیه‌نامه‌هایی به‌ وی برای حمایت از او و تسهیل اموراتش داده‌ بودند.

بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی: تاسیس کننده‌ و مدیر بیمارستان هلال احمر در ساووج‌بولاق بود. او تا ٢٠ مارس سال ١٩١٥ بیش از دویست عسکر عوثمان‌لی و مجاهدین بومی مریض و مجروح را معالجه ‌و سلامتی‌شان را به‌ ایشان بازگردانده ‌بود. بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی به ‌عنوان رئیس شعبه‌ی ساووج بولاق حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام انتخاب شده ‌بود و نقش اساسی در ساخت بنا و آماده‌کردن مدرسه‌ی مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووج‌بولاق برای فعالیت داشت. بنا به‌ محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو، بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی شخصی به‌غایت فعال، خیرخواه‌ و کارگزار؛ و مستحق دریافت تقدیر و تشکر رسمی از طرف دولت و مقامات عوثمان‌لی بود.

تاسیس مدرسه‌ی مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووج بولاق ١٩١٥

-مدرسه‌ی مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووج‌بولاق آزربایجان، تورک‌ایلی آموزش‌گاهی تاسیس شده توسط حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در آن شهر، متعلق به و تحت حمایت این حزب بود.

-مفردات این مدرسه ‌تماما تورکی و کتب درسی و رسائل آن چاپ «معارف نظارتی» (وزارت فرهنگ) عوثمان‌لی بود، که قسمتی مستقیما توسط محمد راغب به‌ی در سال ١٩١٠ تهیه شده و قسمت دیگر قرار بود من غیر مستقیم از طریق خلیل پاشا قوت فرمانده‌ی قول‌اوردوی مستقر در موصل از استانبول تهیه‌ شود.

-محل ساختمان مکتب، طرف بالای خانه‌ی «سردار مرحوم» (؟) و دائره‌ی «حاکم» (؟) بود. این ساختمان ظاهرا همان بنایی است که ‌محمد راغب به‌ی در تلگراف خود می‌گوید او پنج سال پیش برای تاسیس یک مدرسه‌ی تورک خریده ‌بود و اکنون شهبندر تحسین به‌ی آن را به‌ عنوان خانه‌ی خصوصی خود استفاده ‌می‌کرد، اما قرار بود مکتب اتحاد و ترقی اسلام در آنجا مستقر شود.

-بنا به ‌این اسناد، بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی (موسس بیمارستان هلال احمر ساووج‌بولاق، رئیس شعبه‌ی ساووج‌بولاق حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، و مدیر مدرسه‌ی اتحاد و ترقی اسلام) و محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو نقش مهمی در تاسیس و فعالیت این نخستین مدرسه‌ی مودرن تورک در ساووج‌بولاق داشتند.

-طبق این اسناد، مردم هم با کومک‌های مالی و اعانات خود به تاسیس مدرسه‌ی تورک در ساووج‌بولاق یاری رسانده‌اند. چنانچه با اعانات آن‌ها پنج سال قبل ساختمانی جهت مدرسه‌ی مودرن تورک خریداری شده بود.

توضیح: «مدرسه‌ی اتحاد و ترقی اسلام» در شهر ساووج‌بولاق موکری آزربایجان ظاهرا دومین مدرسه‌ی تماما تورک تاسیس شده‌ به ‌سبک اوروپائی و با اصول مودرن در تورک‌ایلی و غرب آزربایجان و ایران در سال‌های مجادله‌ی ملی تورک – دو دهه‌ی نخستین قرن بیستم است. قبلا در سال ١٩٠٩ مدرسه‌ی مودرن تورک بالاو - بالوو در قریه‌ی بالاو - بالوو اورمو توسط پطروس ایلیا افندی بازی (میرزه آقا پتروس) کونسول وقت عوثمان‌لی دایر شده ‌بود که ‌شاگردان آن فورم و لباس و فِس عوثمان‌لی (کلاه ‌قرمز، فینه‌) می‌پوشیدند. مدرسه‌ی تورک بالاو  - بالوو آموزگاری از استانبول داشت و برنامه‌ی تحصیلی آن به‌ زبان تورکی بود و در آن ادبیات تورکی هم تدریس می‌شد. در سال ١٩١٨ نیز چند مدرسه‌ی مودرن تورک دیگر، از جمله مدرسه‌ی «خیر یوردو – صلاحیه» اورمو، مدرسه‌ی اتحاد اسلام خوی، .... تاسیس شده ‌بود. زبان تدریس و تعلیم و تعلم و همه‌ی کتب و مفردات و دروس مدرسه‌ی خیر یوردو – صلاحیه به زبان تورکی بودند. زبان فارسی نیز هر روز به مدت یک ساعت به مثابه‌ی یک زبان خارجی – یعنی همان گونه که بود - به علاقه‌مندان تدریس می‌شد. در کلاس‌ها به سبک مدارس اوروپائی میز و نیمکت چیده شده بود و بر دیوار کلاس‌ها نقشه‌های جوغرافیائی و تاریخ طبیعی آویزان بود. مدرسین و معلمان مدرسه را روشن‌فکران تورک بومی اورمو و افسران جوان اوردوی عوثمان‌لی تشکیل می‌دادند. مدیریت مدرسه را در آغاز «صادق افندی» از استخبارات عوثمان‌لی و سپس شخصیت ملی تورک «حاجی میرزه فضل‌الله مجتهد اورمویی» صدر «جمعیت اتحاد اسلام» در منطقه، بر عهده داشت.

اگر چه ‌از دهه‌ها قبل در مدارس هیئت‌های تبشیری مسیحی کشورهای غربی (آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، روسیه، ...) و یا «مدارس میسیونری» در اورمو، تبریز، همدان و چند شهر دیگر تورک‌ایلی نیز زبان تورکی تدریس می‌شد. اما این مدارس دینی، بر خلاف مدارس کاملا تورک تاسیس شده ‌حین مجادله‌ی ملی تورک، چندزبانه ‌بودند و در آن‌ها علاوه ‌بر تورکی، زبان‌های اوروپائی دول متبوعه ‌و نیز فارسی (بعضا به ‌عنوان زبان اصلی) آموخته‌ می‌شد. به ‌این «مدارس میسیونری»، می‌بایست «مکتب‌های سنتی» در سرتاسر تورک‌ایلی و آزربایجان، در مرکز و جنوب ایران – قاشقای‌یورت و خراسان – آفشاریورت را هم اضافه ‌کرد که ‌آموزش کودکان را با متون تورکی مانند آنا دیلی و وطن دیلی آغاز می‌کردند و سپس به ‌آموزش زبان‌های فارسی و عربی با کتبی چون گلستان سعدی و عمه‌جز و ... می‌پرداختند. اما این‌ها هم مدارس غیر مودرن و چندزبانه ‌بودند .[16]با این وصف نه مکتب‌های سنتی و نه مدارس میسیونری که دروسی به زبان تورکی هم داشتند، مدارس مودرن تماما تورک و تورک‌زبان نه‌بودند (موسسین آن‌ها هم به هویت ملی مودرن تورک اعتقاد نه‌داشتند).

نقش بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی:

بنا به ‌مکتوب نوشته ‌شده‌ توسط بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی، هدف وی آن بود که‌ چنان مدرسه‌ای به‌سازد که ‌مورد غبطه‌ی اجانب باشد. (دولت‌های اوروپایی در منطقه‌ ده‌ها مدرسه‌ی میسیونری به‌ سبک جدید برای مسیحیان بومی و مهاجر تاسیس کرده ‌بودند). او در باره‌ی تمام احتیاجات مدرسه ‌یک به ‌یک اندیشیده بود. از جمله تهیه ‌و ساخت نیمکت‌ها، میزهای دانش‌آموزان، کورسی معلم و دیگر ملزمه‌ی چوبی مدرسه‌ را به ‌«اوستا آللاه‌وئردی» سفارش داده ‌بود. بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی شخصا بر تعمیرات و رنگ‌آمیزی مدرسه ‌هم نظارت و در آن شرکت می‌کرد.

قوماندان خلیل پاشا قوت[17] (عموی انور پاشا) فرمانده‌ی قول‌اوردوی موصل هنگامی که ‌در ساووج‌بولاق بود، به‌ بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی وعده‌ داده‌ بود که‌ در تهیه و تامین احتیاجات مدرسه‌ کومک و معاونت کند. از جمله‌ تمام کتب درسی و رسائل لازم برای مدرسه‌ را از در سعادت – استانبول تامین و توسط فرماندهی قول‌اوردوی موصل و به ‌نام دوکتور وجدانی به‌ ساووج‌بولاق ارسال نماید. بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی هم بر اساس وعده‌ی خلیل پاشا، لیست کاملی از کتب درسی لازمه‌ را تهیه‌ و همراه ‌با یک عریضه ‌به‌ خلیل پاشا تسلیم کرده ‌بود. او بعدا هم با فرستادن تلگرافی جداگانه ‌به‌ استانبول، ارسال کتب لازمه ‌به‌ خود را تقاضا و موضوع را تعقیب کرده ‌بود.

بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی می‌گوید به ‌سبب آن که ‌در ساووج‌بولاق حکّاک مُهر وجود نه‌داشت، جمعیت فاقد مُهر بود و او برای رفع این نقیصه ‌در نامه‌ی خود در باره‌ی ارسال کتب درسی از استانبول به ‌ساووج‌بولاق، هم‌چنین تقاضا کرده ‌بود که‌ در استانبول یک مهر به‌ اسم حزب حکّ شده ‌و همراه‌ جواب نامه‌اش، به ‌ساووج‌بولاق فرستاده ‌شود.

نقش محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو:

محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو در تلگراف از اورمو می‌گوید او پنج سال قبل از تاسیس مکتب اتحاد و ترقی اسلام ساووج‌بولاق، راسا برای تاسیس یک مکتب تورک در این شهر تلاش کرده ‌و با جمع‌آوری اعانه ‌بنایی را که‌ در نظر داشت محل مکتب باشد خریده ‌بود. حتی در آن موقع وزارت معارف عوثمان‌لی کتب درسی و رسائل تورکی مدرسه‌ را به ‌وی فرستاده‌ بود. اما این کتب درسی و رسائل تورکی به‌ سبب عقیم ماندن تشبث وی برای تاسیس مدرسه‌ی تورک توسط عده‌ای بدخواه ‌(که ‌وی در باره‌ی هویت و اعمال آن‌ها توضیحی نه‌می‌دهد)، در پنج سال گذشته ‌در گوشه‌ی شهبندرخانه‌ی ساووج‌بولاق انبار شده‌ و خاک می‌خوردند. محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو اظهار اومیدواری می‌کند اکنون که‌ بالاخره مکتب اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق تاسیس شده، آن کتب و رسائل تورکی مورد استفاده‌ی کودکان قرار خواهند گرفت. وی می‌گوید بنایی که‌ وی پنج سال پیش به‌ عنوان مدرسه‌ی تورک آینده ‌خریده ‌بود و اکنون به ‌عنوان خانه‌ی خصوصی شهبندر ساووج‌بولاق حسن تحسین به‌ی‌ به‌کار می‌رود، قرار است محل مکتب اتحاد و ترقی اسلام به‌شود.

قاضی علی و ساووج‌بولاق:

قاضی علی (وفات ۱۹۳۴): که ‌نام او به ‌عنوان یکی از موسسین حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق برده ‌شده، پدر قاضی محمد (١٨٩٣-١٩٤٧)، صدر جمهوری مهاباد در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم که‌ توسط ارتش شاهنشاهی اعدام شد است. قاضی فتاح (۱۹۱۶-۱۸۳۲) که‌ نام او هم در این اسناد و به صورت یک دسیسه‌پرداز آمده، برادر قاضی علی است. ظاهرا قاضی علی در این مقطع (و شاید هرگز) تمایلات ناسیونالیستی کوردی نه‌داشته، بلکه ‌مانند اکثریت مطلق کوردها در آن مقطع دارای تمایلات عوثمان‌لی‌دوستی و اتحاد اسلامی و شاید تورک‌گرایی بوده ‌و به‌ همین سبب هم در تاسیس حزب آشکارا تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووج‌بولاق که موسس و رهبر آن جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه یک «ناسیونالیست افراطی تورک» بود و حزبش هم آرمان «اتحاد تورک» را تعقیب می‌کرد اشتراک داشته ‌است.

توضیح: جد قاضی محمد از گورجستان به‌ منطقه‌ی ساووج‌بولاق موکری در آزربایجان به دوره‌ی بوداق (بداغ) سلطان فرزند شیر خان از نواده‌گان صارم بگ موکری یکی از سرداران دولت قیزیل‌باش و حکمران ساووج‌بولاق در آن زمان، مهاجرت کرده‌ است. بر این اساس عده‌ای ادعا نموده‌اند که اصلیت این خاندان گورجی است. احتمال دیگر آن است که این خاندان اصلا نه گورجی، بلکه از تورک‌های گورجستان بودند. منطقه‌ی جنوب دریاچه‌ی اورمو (شاهو تالا – اورمو گؤلو) - محل تراکم اقوام و گروه‌های موغولی و تاتار و قیپچاق و چاغاتای - همواره مورد علاقه‌ی طوائف تورک مهاجر از گورجستان که به شدت آمیخته با تاتارها و قیپچاق‌ها و ... بودند، بوده است. یکی از مشهورترین طوائف مهاجرت کرده از گورجستان و اسکان یافته در جنوب شاهو تالا - دریاچه‌ی اورمو، ته‌ره‌که‌مه – تَرَکَمَه‌ی قاراپاپاق از بزچلوها (بوزجالی – بورچالی) است که هنوز هم تورک مانده‌ است.

ساووج‌بولاق آزربایجان، محل تاسیس نخستین حزب تورکیست و دومین مدرسه‌ی مودرن تورک در آزربایجان – تورک‌ایلی:

ساووج‌بولاق: این نام تورکی به ‌معنی چشمه‌ی آب شیرین و مطبوع و گوارا ‌است[18]. نام قدیمی و تورکی ساووج‌بولاق - ساوجبلاغ همان گونه که مینورسکی نیز در مقاله‌ی خود به نام «‌جای‌نام‌های موغولی در کوردستان موکری»- ص ٦٥ ذکر کرده «در تطابق با تمایلات ناسیونالیستی [فارسی - آریایی] رژیم پهلوی، با نام جدید فارسی مهاباد، با ایماء محتمل به ‌ماد (ماه) باستانی عوض شد[19]». (جالب توجه است که جمهوری اسلامی ایران که نام‌های اصلی تعدادی از مناطق که در  دوره‌ی پهلوی به فارسی تغییر یافته بودند را بازگرداند، نه تنها نام‌های اصلی تورکی، از جمله ساووج‌بولاق موکری را اعاده نه‌کرده است، بلکه در صدد تغییر نام تورکی ساووج‌بولاق کرج و دیگر توپونیم‌های تورکی به فارسی است[20]).

شهر ساووجبولاق موکری مانند اکثریت مطلق مناطق کوردنشین امروزی استان‌های آزربایجان غربی و قسمت‌های شمالی و شرقی استان کوردستان و شمال شرقی استان کرمانشاه، تا چند قرن اخیر تورک‌نشین و موغول‌نشین و دارای اکثریت جمعیتی مطلق تورک و موغول  تورک بود. در نتیجه‌ی تغییر زبان دادن ایلات و گروه‌های روستایی و شهری تورک و موغول آن مناطق در ابعادی فوق‌العاده‌ عظیم و حجیم (در واکنشی داوطلبانه به تحمیل شیعه‌ی امامی فارسی از طرف صفویان، بسیاری از تورک‌ها-تورکمان‌های سنی منطقه در کوردهای سنی، تورک‌ها-تورکمان‌های علوی (غلات دوازده‌امامی و یا علی‌اللهی‌های تورک) در میان لک‌ها و گوران‌های اهل حق، و تورک‌ها-تورکمان‌های عموما پیروی اسلام تورک در میان لورها آسیمیله شدند، و اسکان بلاانقطاع گروه‌های جدید کورد از دیگر نقاط ایران و عراق در آن)، ناحیه‌ی کوردنشین - که‌ در آغاز محدود به منطقه‌ی شمال شرقی عراق امروزی و نواحی مجاور آن در غرب ایران بود به لحاظ ارضی و در داخل مناطق تورک‌نشین و تورک‌ایلی گسترش بسیار یافت.

ساووج‌بولاق هم در قرون اخیر نخست تبدیل به یک شهر دو قومی با اکثریت تورک - اقلیت کورد، و در آغاز قرن بیستم در  زمان تاسیس حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، مبدل به یک شهر دو قومی با اکثریت کورد - اقلیت تورک شد[21]. ساووج‌بولاق اکنون نه تنها شهری کوردنشین است، بلکه در نتیجه‌ی تورکی‌زدایی از آن توسط دولت ایران، که نام تورکی ساووج‌بولاغ (به‌ معنی چشمه‌ی شیرین) را در سال ١٩٣٤-١٩٣٦ به ‌نام فارسی – ایرانیک مهاباد گویا در ارتباط با مادهای آریایی تغییر داد، هم چنین سیاست‌ها و تبلیغات دولت‌ها و مراکز سیاسی و آکادمیک غربی – اوروپایی تورک‌ستیز مانند فرانسه، و نهایتاً خیانت حکومت ملی آزربایجان که ‌به ‌دستور روسیه - شوروی «جمهوری مهاباد» را به مرکزیت این شهر در منطقه‌ی موکری آزربایجان (و نه مناطق اصلا کوردنشین در استان‌های کوردستان و کرمانشاه در جوار مرزهای عراق) تاسیس کرد، تبدیل به‌ سمبول دولت‌مداری کورد و یا کوردستان شده ‌است[22].

علاوه‌ بر ساووج‌بولاق نام شهر مرکزی این ناحیه، اسم ایل «مُکری» - موکری که‌ این ناحیه‌ نام خود را از آن گرفته هم به ‌احتمال بسیار دارای منشاء تورکی - آلتاییک است مینورسکی هم نام موکری را از ریشه‌ی تورکیک - آلتاییک می‌داند. وی در ریشه‌شناسی آلتاییک نام موکری که بنا به وی در نام کوردی «دهبکری» - ده‌بوکری نیز موجود است احتمالات زیر را مطرح می‌کند: ١-از نام گروه تورکیک «موکری» که در همسایه‌گی تاپقاچ چین می‌زیستند. ٢-از نام گروه «موکی» و یا «مو هی» از تونقوزهای چینی ٣-مرتبط با نام طایفه‌ی موغولی «مورکیت – مرکیت - مارکات». این طائفه در اواخر حاکمیت موغول در شمال عراق امروزی (موصل) - محل ظهور طایفه‌ی مُکری در چند قرن بعد - قتل عام شد. ٤-از نام طوائفی بنام «بوکرین - موکرین» (بعدها قایاچی) که از اویغورستان به اربیل مهاجرت نموده‌اند [23]

خانواده‌‌ی قاضی علی از ملاکین ثروتمند و دارای چند روستا در منطقه‌ی بوکان آزربایجان بودند. بوکان نیز یک نام با ریشه‌ی آلتاییک است. بنا به مینورسکی: ١-بوکان و نام قبلی آن بَهی مرتبط با نام طائفه‌ی موغولی به‌یی است که به هم‌راه طایفه‌ی موغولی اوریاد در ناحیه‌ی موکری ساکن بود. ٢-بوکان و نام روستای بیرخان در شمال منطقه‌ی بوکان مرتبط با کلمه‌ی اویغوری بورقان به معنی بوت و مجسمه‌ی بودا است. گفته ‌شده ‌که ‌پدر قاضی علی، شیخ المشایخ در سال ١٨٣٠ جلسه‌ای با شرکت روسای اصلی عشایر منطقه‌ در روستای اوباتو (هَوَتو) تشکیل داده‌ است. نام اوباتو (هَوَتو) هم دارای ریشه‌ی موغولی – آلتاییک است: اوباتو = اوبالی، نامی موغولی به معنی منسوب به طایفه و ایل.

توضیح: علاوه بر منطقه‌ی موکری در استان آزربایجان غربی، در نواحی کوردنشین (و لک‌نشین و لورنشین و ...) استان‌های کوردستان و کرمانشاه‌ و ایلام و ... هم، توپونیم‌های متعدد تورکی - موغولی وجود دارد. به واقع به لحاظ آماری اکثریت مطلق توپونیم‌های تاریخی مناطق کوردنشین فعلی در شمال و غرب ایران دارای ریشه‌ی آلتاییک، و بیش از نیمی از این اسامی آلتاییک، دارای ریشه‌ی موغولی است. و این، به‌ جز مناطق تورک‌نشین در این استان‌ها است که‌ اسامی جوغرافی آن‌ها اساسا آلتاییک (تورکی، موغولی، تونگوزی، ....) است. ویژه‌گی اسامی تورکی - موغولی – آلتاییک در مناطق کورد‌نشین فعلی در غرب و شمال غربی ایران، قدمت تاریخی و کهنه‌گی زبانی آن‌ها است. چنان‌چه‌ بسیاری از کلمات تورکی موجود در نام‌های جوغرافیایی مناطق کوردنشین، مانند ساووج به معنی شیرین در نمونه‌ی ساووج‌بولاق، در تورکی معاصر متروک شده‌اند، و یا تلفظ بسیاری از توپونیم‌های موغولی مطابق تلفظ‌های آن‌ها در موغولی میانه و یا پیش از آن است.

آلتاییک – تورکی - موغولی بودن اکثریت مطلق توپونیم‌های مناطق کوردنشین فعلی، دلایل چندی دارد. بخش بزرگی از منطقه‌ی کوردنشین امروزی در استان‌های کوردستان و کرمانشاه، در طول تاریخ جزئی از واحد اداری - سیاسی و جوغرافیایی و ایالت آزربایجان بود[24]. اما دلیل مهم‌تر، تورک‌نشین - موغول‌نشین (مونقول تورک‌زبان شده) بودن آن مناطق در قرون گذشته ‌است. توپونیم‌های تورکی و موغولی در مناطق کوردنشین فعلی در غرب و شمال غرب ایران ‌یادگار دوره‌ای است که ‌اهالی آن مناطق تورک و موغول بودند. در ناحیه‌ی ساووج‌بولاق موکری هم همین وضعیت حاکم بود. این ناحیه‌ مانند بسیاری از مناطق فعلا کوردنشین در ایران (ایضا شمال عراق و شمال سوریه)، تا یکی دو قرن اخیر دارای اکثریت مطلق جمعیتی تورک بود. شهر ساووجبولاق هم تا چند قرن اخیر دارای اکثریت جمعیتی مطلق تورک و موغول، در دو قرن اخیر یک شهر دو قومی با اکثریت تورک و اقلیت کورد، و در زمان تاسیس حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، یک شهر دو قومی با اکثریت کورد و اقلیت تورک بود[25].

تعامل و هم‌کاری حکومت محلی اورمو با مقامات نظامی و دولتی عوثمان‌لی به‌ مثابه‌ی ولایتی از آن امپراتوری

بنا به‌ محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو؛ پس از عقب نشستن قوای عوثمان‌لی از تبریز و حوالی آن و ورود محمدحسن میرزا ولی‌عهد قاجار[26] به ‌تبریز، شایعات کذبی منتشر شده ‌بود مبنی بر این که‌ گویا دولت عوثمان‌لی مخالف ورود ولی‌عهد قاجار به‌ تبریز بوده‌ و ورود او به ‌تبریز صرفا در نتیجه‌ی تدابیر سیاسی و نظامی روسیه‌ ممکن شده‌ است [این شایعات دروغ توسط دموکرات‌های آزربایجان در تبریز که آنگلوفیل، پان‌ایرانیست و ضد تورک بودند منتشر می‌شد. زیرا محمدحسن ولی‌عهد یک تورک‌گرا، عوثمان‌لیدوست و ضد انگلیس بود و به این سبب دموکرات‌های آزربایجان او را دشمن خود می‌شمردند]. بسیاری از عوام و افراد ساده‌لوح هم به ‌این دروغ‌ها و شایعات باور کرده‌ بودند. در چنین وضعیتی محمد راغب به‌ی شهبندر اورمو برای نشان دادن پوچی این شایعات و دروغ‌ها تدابیری را اخذ و با هم‌کاری مقامات محلی اورمو به‌ اجرا گذارد. آن‌چه ‌جالب توجه ‌است این که‌ در این ماجرا مقامات محلی اورمو مانند مقامات ولایتی از عوثمان‌لی رفتار و شهبندری عوثمان‌لی مانند واسطه ‌بین مقامات محلی اورمو  با تبریز عمل می‌کردند:

به ‌توصیه‌ی شهبندر به‌ مناسبت ورود ولی‌عهد به ‌تبریز، در اورمو و ساووج‌بولاق مراسم جشن و شادمانی برگزار شد. در ساووج‌بولاق اهالی کورد و مقامات نظامی عوثمان‌لی تبریک‌نامه‌هایی را با تلگراف به ‌تبریز فرستادند. قبلا شهبندر به ‌حاکم شهر اورمو «سردار عظیم‌السلطنه»[28]، و (میرزه‌ فضل‌الله‌ ناصحی) «مجتهد (اورمویی) [27]، و حسین لوطفو افندی وکیل شهبندری عوثمان‌لی در اورومو، با پیک مخصوص تلگراف‌هایی ارسال کرده‌ و در آن‌ها با تاکید توصیه ‌نموده‌ بود که ‌در اورمو عموم اهالی تورک و مقامات محلی و مامورین دولتی و نظامی عوثمان‌لی، مشترکاً جشن‌هایی برگزار کنند و با فرستادن تلگراف ورود ولی‌عهد به ‌تبریز را تبریک به‌گویند. بنا به‌ گزارش جواب‌نامه‌ی وکیل شهبندری، مقامات محلی اورمو توصیه‌های شهبندر در اورمو را حرفیا به ‌اجرا گذاشتند. علاوه ‌بر حکومت محلی اورمو، در شهبندرخانه‌ی عوثمان‌لی هم جشن‌هایی برگزار ‌و ضیافت مفصلی داده ‌شد که ‌در آن تمام مامورین دولتی و نظامی عوثمان‌لی و اعیان و بزرگان اورمو شرکت کرده ‌بودند. حاکم اورمو سردار عظیم‌السلطنه شخصا یک نامه‌ی جداگانه‌ در این باب به ‌شهبندر عوثمان‌لی ارسال و با ضمیمه ‌نمودن تبریکات تلگرافی خود و علما و اکابر و اهالی اورمو از شهبندر خواهش کرد که ‌آن‌ها را از طریق تلگراف به ‌تبریز به‌رساند. شهبندر هم فورا خواهش حاکم شهر سردار عظیم‌السلطنه ‌را به‌جا آورد. شهبندر اصل نامه‌ی مذکور حاکم اورمو سردار عظیم‌السلطنه ‌و صورت تلگراف‌های تبریک‌نامه‌ای علما و اکابر و خوانین و اهالی اورمو، و هم‌چنین نامه‌ای که‌ خود به ‌حاکم اورمو عظیم‌السلطنه ‌فرستاده ‌بود را، هم‌راه‌ با تلگراف خود به‌ در سعادت استانبول ارسال کرد. شهبندر در پایان این تلگراف خود اضافه کرده بود که ‌تاکید علما و خوانین اورمو در تلگراف‌نامه‌هایشان به‌ سعادت مسلمانان و ظلم‌های روسیه [به سبب انطباق و هم‌سویی صد در صد با گفتمان و سیاست عوثمان‌لی] ‌شایان دقت است.  

پایان مقدمه و توضیحات مئهران باهارلی

قسمت دوم.

بیرینجی به‌لگه:

BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v.27,s.1-4

[٢ آوریل ١٩١٥]

نومارا: ٥، ملفوفات: ٤

خلاصه: «اتّحاد و تّرقی‌یِ اسلام جمعیّتی»‌نه، ‌و ولی‌عهده‌، شه‌ن‌لیک و تبریک‌له‌ری‌نه‌‌ دائر حضورِ سامی‌یِ حضرتِ سفارت‌پناهی‌یه‌ معروضِ به‌نده‌له‌ری‌دیر:

ساووج‌بولاق‌دا بولدوندوغوم اثنادا بورادا موجود بعضی ایرانی و عوثمانی ذواتِ معتبره‌یه‌‌ واقع اولان وصایا و تلقیناتِ عاجزانه‌م اوزه‌ری‌نه‌ «‌اتّحاد و ترقّی‌یِ اسلام» نامی آلتی‌ندا سیاسی و اجتماعی بیر جمعیّت تاسیس ائدیلمیش‌دیر. بو جمعیّت‌ین مقصد و غایه‌سی‌نی محتوی مُمْضا پروقرام‌دان بیر نسخه ‌‌لفّاً تقدیم قیلینمیش‌دیر. موسّس‌له‌ر میانی‌ندا رومیه ‌[اورمو] سرآمدانی‌ندان اسبق رومیه ‌[اورمو] و خوی حاکمی «مجدالسلطنه ‌‌اردشیر جمشید»، مجاهدینِ مشهوره‌ده‌ن سالماس‌لی «حاجی پیش‌نماز آقا» ایله‌ ته‌بریزلی «میرزه ‌بلوری آقا»، ساووج‌بولاق نائبِ حکومتی «قاضی علی» و ساووج‌بولاق‌دا هلالِ احمر خسته‌خاناسی موسّس و مدیری «بین‌باشی دوکتور احمد وجدانی به‌ی»، و سائره‌‌ بولونماق‌دادیر. 

مجدالسلطنه ‌جناب‌لاری آزه‌ربایجان‌ین اه‌ن ممتاز و متفکّر و معروف سیمالاری‌ندان اولوپ، دوقوز سنه‌ده‌ن به‌ری عائله‌سی‌یله ‌‌برابر تیفلیس‌ده ‌‌اختیارِ اقامت و بو مدّت ظرفی‌نده‌‌ اورادا افکارِ اسلامیه‌یی تنویر و تنبیهه‌ حصرِ اِقدام و همّت ائیله‌میش ایدی. مومی‌الیه‌ین ظنونِ اعتقاداتِ باطله ‌پرده‌سی‌نی اهالی‌یِ اسلامیه‌یه‌ ییرتتیرماق ایچین لسانِ فارسی اوزه‌ره ‌‌تحریر و تالیف ائیله‌دییی آثارِ قیمت‌دار میانی‌ندا «طوقِ لعنت» نام کتاب شایانِ مطالعه‌دیر. «جمشید اردشیر»ین قناعتِ سیاسه‌سی اتّحادِ اسلام‌دان داها زیاده ‌‌اتّحادِ قومی‌یه، «تورک اتّحاد‌ی»‌نا مائل، مفرط بیر ناسیونالیست‌لیییه‌‌ متوجّه‌و ساعی‌دیر. مشارالیه ‌بوندان دؤرت آی اوّل تیفلیس‌ده‌‌ روس‌لار طرفی‌نده‌ن گؤردویو جبر و تضییق اوزه‌ری‌نه‌‌ مع العائله‌‌ تیفلیس‌ی ترک ایله‌ رومیه ‌[اورمو] ‌گؤلونون صاحبی قایین‌پدری «شه‌زاده‌ ایمام‌قولو» حضرت‌له‌ری‌نین مقیم بولوندوغو شیشوان [شاوان] قصبه‌سی‌نه ‌‌گه‌لمیش و بعده ‌‌رومیه‌یه‌ [اورمویا] گئچه‌ره‌ک اورادا بیر مدّت قالدیق‌دان سونرا ساووج‌بولاق‌دا موقّتاً اسکان ائیله‌میش‌دیر. که‌ندی‌سی قافقاسیادا اولدوغو گیبی، ایستانبول‌دا داخی بعضی محافلِ رسمیّه‌‌ و مهمّه‌جه ‌‌تانینمیش و «طوقِ لعنت» و «عشقِ ارغوانی» نام اثرله‌ری «تورک یوردو» و «اجتهاد» جمعیّت‌له‌ری‌نین مظهرِ تقدیر و تحسینی اولموش‌دور.

سالماس‌لی حاجی پیش‌نماز آقادان اسامی‌یِ سفیرانه‌له‌ری طرفی‌نده‌ن که‌ندی‌سی‌نه ‌‌رسمی توصیه‌نامه‌له‌ر وئریله‌ن مجاهددیر. حاجی بلوری آقا ایسه‌ ته‌بریزده‌ مساعی‌یِ جهادیه‌سی‌یله‌ روس علیه‌دارلیغی‌یلا معروف بیر رئیسِ ذی‌نفوذ اولوپ، رومیه‌ [اورمو] ‌جهت‌له‌ری‌نده ‌عشایرِ کوردیه‌نین ابتدایِ تجاوزاتی‌ندا که‌ندی‌سی ایستانبول‌دان وان‌ا ورود ائدینجه‌ که‌ندی‌سی‌نین مضرّ و مدهش بیر آدام اولدوغو و وان‌ا گه‌لدییی خبر آلیندیغی رومیه‌ [اورمو] ‌روسیا کونسولوسو «موسیو وئیدئنسکی» طرفی‌نده‌ن او وقت عاجزله‌ری‌نه ‌‌بیلدیریلمیش ایدی.

ساووج‌بولاق‌دا تاسّس ائده‌ن «اتّحاد و ترقّی‌یِ اسلام جمعیّتی» ماراغا، رومیه ‌[اورمو]، و داها سونرا ته‌بریز و سایر محال‌لارا عکس و اتّساع ائدینجه، ته‌بریز شه‌هه‌ری مرکزِ عمومی اتّخاذ اولوناجاق‌دیر. بو صورت‌له ‌‌اصل «تورک اتّحادی» اساسی‌نی قورمایا چالیشاجاق اولان جمعیّتِ مذکوره‌نین، ته‌بریز و رومیه‌ده ‌[اورمودا]‌ تورکی العباره‌‌ قه‌زئته‌‌ و بیر رساله‌‌ نشر ایله‌‌ مقصد و غایه‌سی‌نی تعمیم و تسمیره‌ موفّق اولاجاغی اومید اولونماق‌دادیر. که‌ندی اعتقاد و اجتهادیما نظراً مذکور جمعیّت‌ین پروقرامی سیاستِ عوثمانیه‌میزه‌ موافق و فوق‌العاده‌ حائزِ اهمّیت‌دیر. بؤیله ‌‌بیر جمعیّت‌ین معناً حمایه‌سی و قافقاسیادا اولدوغو گیبی، نوعاً عوثمان‌لی‌لاشمیش بیر دیل اوزه‌ره ‌رومیه ‌[اورمو] ‌و ته‌بریزده ‌‌قه‌زئته‌له‌ر نشری و بونا متعلّق سائر خصوصات حاققی‌ندا نقطه‌یِ نظر و رأی و امرِ عالی‌یِ عاصفانه‌له‌ری‌نین اِشعار بویورولماسی‌نی خاصةً عرض و استرحام ائیله‌ریم. ایشته‌ عاجزله‌ری بو دفعه‌‌ ساووج‌بولاق‌دا قالدیغیم مدّت‌جه ‌بؤیله‌‌ بیر جمعیّت‌ین ته‌مه‌ل داشی‌نی وضع ائتدیرمه‌یه‌‌ موفّق اولدوم.

ته‌بریز و حوالی‌سی‌نده‌ن عساکرِ عوثمانیه‌میزین گئری‌یه‌ چه‌کیلمه‌سی‌نده‌ن سونرا ولی‌عهدِ ایران‌ین ته‌بریزه ‌ورودو آزه‌ربایجان‌دا په‌ک غریب و بیزیم بیر درجه ‌علیه‌یمیزده ‌بعضی جریان‌لار حصولونا بادی اولموش‌دور. ولی‌عهدِ مشارالیه‌ین ته‌بریزه ‌گه‌لمه‌سی آنجاق روس‌لارین همّتِ سیاسیه‌سی و عسکریه‌سی‌یله‌‌ قابل اولوپ، یوخسا عوثمان‌لی‌لار بونا شدّت‌له‌‌ مخالف و متعرّض بولوندوق‌لاری زمینی‌نده ‌‌عوثمان‌لی بدخواه‌لاری طرفی‌نده‌ن اِبدا ائدیله‌ن اشاعاتِ کاذبه ‌و اُرْجوفه‌یِ پردازانه ‌ساده‌دل افکارِ عمومیه‌یی خیلی تشویش و تغلیط ائیله‌میش‌دیر. عاجزله‌ری بو گیبی کاذب، مغفل، دسّاس و وطنِ ایرانی ایچین مضرّ و هلاک‌آور جریان‌لاری [و] اراجیفِ غرض‌کارانه‌یی تعقیم و تفلیج و ایکی امّتِ اسلامیه ‌‌آراسی‌نداکی رابطه‌یِ ائتلاف و اتّحادی تأیید و ترویج ایچین، ساووج‌بولاق و رومیه ‌[اورمو] ‌جهت‌له‌ری‌نده ‌[ولی‌عهدِ ایران‌ین ته‌بریزه‌] شرفِ وصولو مناسبتی‌یله ‌ساووج‌بولاق‌دا شه‌ن‌لیک‌له‌ر اجرا و اهالی‌یِ کوردیّه‌ و و هئیتِ عسکریّه‌میزجه‌‌ تئلگراف‌لا تبریکات ایفاء اولوندوغو گیبی رومیه‌ [اورمو] حاکیمی «سردار عظیم‌‌السلطنه» ‌ایله ‌«‌مجتهد» حضرت‌له‌ری‌نه‌‌ و شهبندر وکیلیمیز «حسین لوطفو اه‌فه‌ندی»یه‌‌ ساعی‌یِ مخصوص‌لا مکتوب‌لار گؤنده‌ره‌ره‌ک رومیه‌ده ‌[اورمودا] ‌بالعموم اهالی‌یِ اسلامیه، حکومتِ ایرانیه ‌‌و عسکری و مُلکی مامورینِ عثمانیه ‌‌ایله ‌‌مشترکاً شه‌ن‌لیک‌له‌ر اجراسی‌یلا ته‌بریزده‌ ولی‌عهد حضرت‌له‌ری‌نه ‌‌تئلگراف‌لا تبریکات ایفاءسی موکّداً توصیه ‌و اِشعار ائیله‌میش ایدیم. 

وصایایِ واقعه‌یِ عاجزانه‌م رومیه‌ده ‌[اورمودا] ‌تمامن ایفاء اولاراق حکومتِ محلّیه‌ده ‌اولدوغو گیبی، شهبندرخانه‌ده‌‌ داخی اه‌ل بیرلییی‌یله ‌شه‌ن‌لیک‌له‌ر یاپیلمیش، و شهبندرخانه‌میزده‌ مکلّف بیر ضیافت وئریله‌ره‌ک، بوندا بالجمله ‌مامورینِ عوثمانیه‌‌ و اعیانِ ایرانیه‌‌ موجود بولونموش اولدوغو وکیلِ مومی‌الیه‌ طرفی‌نده‌ن جواباً بیلدیریلمیش اولدوغو گیبی، حاکم «سردار عظیم‌السلطنه» ‌جانبی‌نده‌ن داخی اوْل باب‌دا عاجزله‌ری‌نه ‌‌آیری‌جا بیر مکتوبِ جوابی ارسالی‌یلا گه‌ره‌ک که‌ندی‌سی و گه‌ره‌ک اهالی طرفی‌نده‌ن تبریکاتی حاوی ترتیب ائدیله‌ن تئلگراف‌نامه‌له‌ر لفّ اولوناراق بونلارین ته‌بریزه ‌‌کشیده ‌ائتدیریلمه‌سی رجا ائدیلمیش‌دیر. عاجزله‌ری ده ‌ایفایِ ایجابی‌نا درحال توسّل ائیله‌دیم. «سردار عظیم‌السلطنه»‌نین مکتوبونون اصلی‌یله‌‌ رومیه ‌[اورمو] علما و اکابرینی‌نین تئلگراف‌نامه‌سی و که‌ندی نامی‌نا اوّل‌جه ‌ته‌بریزه‌‌ چه‌کدیییم تئلگراما گه‌له‌ن تئلگراف‌نامه‌یِ جوابی‌نین صورت‌له‌ری‌نی لفّاً تقدیم ائیلییوروم. رومیه ‌[اورمو] علما و خوانین‌ین تئلگراف‌نامه‌سی‌نده ‌‌سعادتِ اسلامیه‌ده‌ن و روس‌لارین مظالمی‌نده‌ن بحث اولونماسی، شایانِ دقّت‌دیر.

آزه‌ربایجانِ غربی و حدودِ خاقانی جهت‌له‌ری‌نده ‌‌ییرمی گون‌ده‌ن به‌ری متمادیاً یاغمور یاغماق‌دادیر. یول‌لارین عسرت و معانتی و نزولِ بارانین کثرتی بیر مدّت‌ده‌ن به‌ری رواندوزدا بولونان خلیل به‌ی فیرقه‌سی‌نین ایله‌ری حرکاتی‌نا ایراثِ موانع و مشکلات ائیله‌مه‌ک‌ده‌ اولدوغو گیبی، بو طرف اهالی‌سی ایچین ده ‌‌سیر و سفر و نقلیّات بویوک بیر مانعه ‌تشکیل ائیله‌میش‌دیر. ساووج‌بولاق‌دان رومیه‌یه ‌[اورمویا] عزیمت ائیله‌مه‌ک‌لیییمی آمر اولاراق سنّه ‌[سنندج] شهبندرلییی واسطه‌سی‌یله‌ کشیده ‌‌بویرولان ٥ مارت ٩١٥(١) تاریخ‌لی تئلگراف‌نامه‌یِ سامی‌له‌ری موجبی‌نجه ‌بوگونه ‌‌قه‌ده‌ر رومیه‌یه ‌[اورمویا]‌ گئده‌مه‌مه‌ک‌لیییمین سببی ده‌ عینی مانعه‌یه ‌متبیّن‌دیر.

رومیه‌نین [اورمونون] احوالِ حاضره‌سی ١٣ مارت ٣٣١(١) تاریخ‌لی راپوروم دائره‌سی‌نده ‌‌اولوپ، شیمدی‌یه ‌‌قه‌ده‌ر بیر تغیّر و تبدّلا اوغرامامیش‌دیر. ساووج‌بولاق قولونداکی عراق عساکرِ غیرِ منتظمه‌میز داخی میاندوآب‌دا [قوشاچای‌دا] حال و وضعِ تدافعی‌ده ‌‌بولونماق‌دادیر. خلیل به‌ی فیرقه‌سی خاکِ ایران‌ا گیرینجه، عساکرِ مرقومه‌نین مملکتِ عثمانیه‌یه ‌اعاده‌سی معمول‌دور. دون‌کو گون‌ده‌ن به‌ری هاوالار بیر آز تبدّل و انکشافا یوز توتدوغوندان عائله‌می ساووج‌بولاق‌دا بیراخیپ، یارین یاخود ائرته‌سی گون حدودِ خاقانی‌ده ‌کائن رایت قریه‌سی‌نه‌ اوغرایاراق اورادان احوالِ عمومیه‌یِ محلّیه ‌حاققی‌ندا خاکِ پایِ سامی‌یِ مؤمنانه‌له‌ری‌نه‌‌ تئلگراف‌لا معروضات‌دا بولوندوق‌دان و خلیل به‌ی‌ه‌‌ داخی اعطایِ معلومات ائیله‌دیک‌ده‌ن سونرا رومیه ‌[اورمو] ‌جهتی‌نه‌‌ حرکت ائده‌جه‌یه‌ییم.

سالف الذکر فیرقه‌‌ ایله ‌بیرلیک‌ده ‌ته‌بریزه‌‌ گئتدیییم حال‌دا اوّل‌کی یانلیش حرکت‌له‌ره‌‌ بو دفعه‌ میدان قالمایاجاغی و اکابر، مجاهدین و عشایرِ ایرانیّه ‌‌ایله ‌توثیقِ رابطه‌یِ اتّحاد و تشریکِ مساعی‌یِ جهاد[ین] داها زیاده ‌‌تأیُّد ائدیله‌جه‌یی حاققی‌نداکی اشاراتِ سابقه‌یِ صادقانه‌سی[نی] تقریر ایله‌‌ عرضِ تعظیماتِ بی نهایه‌یِ چاکریه[یه] ‌مسارعت ائیله‌ریم.

امر و فرمان حضرتِ ولی‌الامریندیر

ساووج‌بولاق، ٢٠ مارت ٣٣١(١)

ته‌بریز باش‌شهبندری وکیلی

و رومیه ‌[اورمو] ‌شهبندری

به‌نده

محمد راغب

پروقرام صورتی چیخاریلماق اوزه‌ره‌‌ راغب به‌ی‌ده‌دیر.

ایکینجی به‌لگه:

BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v. 23, s. 1-2.

[٢٤ نیسان ١٩١٥]

پیش‌گاه‌عالی‌یِ مؤمنانه‌له‌ری‌نه‌

ساووج‌بولاق، ١١ نیسان ٣٣١(١)

محترم اه‌فه‌ندیم

مفارقاتِ عالینیزده‌ن به‌ری جمعیّت‌یمیزین حمایه‌سی‌نده ‌بولونماق‌لا مباهی «اتّحاد و ترقّی‌یِ اسلام مکتبی»نین تاسیسی ایله ‌مشغولوم. سیرا، رَحْلَه، معلّم کورسوسو و مماثلی اقسام خَشَبیه‌سی‌نی «اوستا آللاه‌وئردی»‌یه ‌‌ایسمارلادیم. «سردارِ مرحوم»ون خانه‌سی‌نین اوست طرفی‌نی و «حاکم»‌ین دائره‌سی‌نی مکتب بناسی اتّخاذ ائیله‌دیییمیزده‌ن تعمیرات و تلوینات ایله ‌‌اوغراشییوروز. انشاء الله ‌‌عن قریب حُسنِ صورت‌له‌‌ خاتمه‌پذیر اولور اولماز اولادِ مسلمینی اورایا توپلایاراق دل‌خواه ‌[و] عالی وجه‌له ‌منتظم بیر مکتب وجودا گه‌تیره‌جه‌ییمی روحانیتِ پیغامبری‌یه‌‌ استناداً تامین ائده‌ریم. سالف العرض مکتب ایچین، هر نه ‌‌کی لازم ایسه‌‌ دوشوندوم. انشاء الله ‌‌اجانبین غبطه‌سی اولاجاق بیر صورت‌ده ‌اکمالی‌نا موفّق اولوروز دا دین و دولته‌‌ خیرلی دعالار ائتدیرمه‌یه ‌وسیله ‌‌اولوروز. جنابِ قوماندان [خلیل پاشا قوت] بورادا ایکه‌ن مکتب ایچین لازم اولاجاق بالجمله ‌‌کتاب‌لاری درِ سعادت‌ده‌ن موصل قول‌اوردو قوماندان‌لیغی واسطه[سی‌یله] ‌ساووج‌بولاق‌ا نامِ عاجزانه‌مه‌ جلب بویوراجاق‌لاری‌نی وعد بویورموش‌لاردی. او وعدِ عالی‌له‌ری‌نه‌‌ مقروراً بیر کتاب لیسته‌سی‌نی بالتنظیم با عریضه‌‌ حضورِ عالی‌له‌ری‌نه ‌تقدیم ائتدیم. تئلگرافیاً ایستانبول‌دان جلبی ایچین استرحامات‌دا بولوندوم. اومودواریم کی معروضاتیم جایِ قبول بولور دا آمالِ خالصانه‌میزه ‌بیر آن اوّل موفّق اولوروز. بورادا حکّاک اولمادیغیندان تقدیم ائیله‌دیییم مکتوب‌دا جمعیّت نامی‌نا بیر مؤهرون حکّی‌نی طلب و استرحام ائیله‌میش ایدیم. انشاء الله ‌[مؤهرو] بو عریضه‌مین جوابی‌یلا لطفاً گؤنده‌رسه‌نیز، منّت‌دارلیغیم حدودافزون اولاجاغی‌نی آیری‌جا عرض ائیله‌ریم. فرزندِ عالی‌له‌ری (...) مدیحه‌ خانیم‌ین، محترم همشیره‌م خانیم‌ین صحّت‌له‌ری بر کمال اولوپ، خدمت‌له‌ری‌نده ‌قصور ائتمییوروم.

قاضی فتّاح اورتالیغی قاریشدیرماق‌لا مشغول‌دور. میاندوآب‌دان بین‌باشی صالح اه‌فه‌ندی‌نین ساووج‌بولاق‌ا آلدیریلماسی اوزه‌ری‌نه ‌‌اورا[نین] آسایشی‌نی تامیناً تعیین و اعزام قیلینان علی پاشایِ ایلخانی‌نین پایه‌سی‌نی چه‌که‌مه‌یه‌ره‌ک عزلی‌نی – صورتِ حاق‌دان گؤرونمه‌ک و دولته‌ که‌ندی‌سی‌نی صادق گؤستره‌مه‌ک اوزه‌ره‌ – بین‌باشی صالح اه‌فه‌ندی‌ده‌ن لسانِ ابله‌فریبانه ‌طلب ائتدی. موفّق اولامایینجا اورالاردا بیر شورش چیخارماق اوزه‌ره ‌سه‌رسه‌ری‌له‌رده‌ن مرکّب بیر قافله ‌‌تشکیلی ایله‌‌ اوغراشییور. فقط بو سه‌رسه‌ری قافله‌سی غایت استادانه‌‌ اولاراق ترتیب ائدیلمه‌ک‌ده‌دیر. داوول و زورنا ایله ‌سوقاق‌لاری دولاشان او ساده‌دلان، تحقیقاتِ موشکافانه‌مه‌ نظراً ظاهراً جهادا گئتمه‌ک ایسه‌، حقیقتاً مومی‌الیه‌‌ قاضی فتّاح‌ین بیر زمره‌یِ بی‌اذعانی اولاراق میاندوآب‌ا روبه‌راه‌‌ اولاجاق‌لاری آنلاشیلییور. گه‌ره‌ک بو حریف و گه‌ره‌ک‌سه‌ خانه‌سی ملجاءِ مجرمین و جاسوسین اولان میسیونئر، متطبّب دوکتور رضا به‌ی‌ین سیاستاً ختامِ حربه‌ ده‌یین ساووج‌بولاق‌دان تبعیدله‌ری مناسب گؤروشونوزو قوماندان به‌ی اه‌فه‌ندی‌یه‌‌ عرض ائده‌رسه‌نیز، موافقِ وجدان و وطن‌پروری اولاجاغی‌نی وجدانیم‌لا تأمین ائیله‌ریم. بیزیم تحسین به‌ی زاوال‌لی‌سی بو گیبی سیاسی شئی‌له‌ر ایله ‌‌آز چوخ حصرِ اوقات ائده‌رسه ‌ظنّ ائده‌ریم اییی اولور. هر نه‌ ایسه، ذاتِ عالی‌نیزین بو باب‌داکی رأیِ جناب‌لاری نه ‌‌حکم ائده‌رسه، اولور. شیمدی‌لیک نشان اِشعار بیر شئی اولمادیغی‌ندان اه‌لینیزی سیخار و تقدیمِ احترامات ائده‌ریم، اه‌فه‌ندیم.

جنابِ امجد مجدالسلطنه‌ حضرت‌له‌ری‌نه، ‌شهبندرخانه‌ باش‌کاتبی حسین لوطفو خان‌ین پدرِ محترم‌له‌ری‌نه، که‌ندی‌سی‌نه ‌‌اهداءِ سلام اولونور، اه‌فه‌ندیم.

به‌نده‌ وجدانی

اوچونجو به‌لگه:

BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v. 22

[٢٨ آوریل ١٩١٥]

نومارا ٢٣، ملفوف ١

حضورِ سامی‌یِ حضرتِ سفارت‌پناهی‌یه‌ معروضِ چاکرله‌ری‌دیر. ٢٠ مارت ٣٣١(١) تاریخ‌لی و ٥ نومارالی تحریراتِ عاجزانه‌مه ‌‌ذیل‌دیر.

ساووج‌بولاق‌دا تاسیسی‌نه ‌‌موفّق اولدوغوم آزه‌ربایجان‌دا «اتّحاد و ترقّی‌یِ اسلام جمعیّتی» شعبه ‌ریاستی‌نه‌‌ محلّی هلالِ احمر خسته‌خاناسی مدیری دوکتور بین‌باشی احمد وجدانی به‌ی اه‌فه‌ندی انتخاب و تعیین ائدیلمیش‌دیر. مومی‌الیه‌ده‌ن بو کَرَه ‌‌عاجزله‌ری‌نه‌ گؤنده‌ریله‌ن مکتوبو لفّاً تقدیم ائدییوروم. بو مکتوب‌دا ساووج‌بولاق‌دا جمعیّتِ مذکوره‌‌ ایله‌‌ مسمّا بیر مکتب تاسیس اولوندوغو و قوماندان خلیل به‌ی ساووج‌بولاق‌ا اوغرادیغی زمان مکتبِ مذکورا ‌کتب و رسائل گه‌تیرتمه‌ک گیبی بعضی معاونت‌له‌رده ‌بولوناجاغی وعد ائیله‌دییی بیلدیریلمه‌ک‌ده‌دیر. شو حال‌دا جمعیّتِ مذکوره ‌ساووج‌بولاق شعبه‌سی چیزدیردیییم پروقرامی تطبیق و اجرایا باش‌لامیش دئمه‌ک‌دیر. مذکور مکتب ایچین بوندان بئش سنه ‌‌اوّل تشبّث و غیرتِ به‌نده‌گانه‌م اوزه‌ری‌نه، مکتب بناسی اولاراق اعانتاً اشتراء ائدیلیپ شهبندر تحسین به‌ی طرفی‌نده‌ن خانه‌یِ خصوصی اولماق اوزه‌ره ‌اشغال ائدیله‌ن خانه ‌‌تخصیص اولوناجاق‌دیر. جنابِ حقّه ‌چوخ شوکورله‌ر اولسون کی بوندان بئش سنه ‌‌اوّل بعضی بدخواه‌لار طرفی‌نده‌ن عقیم ائدیله‌ن تشبّثِ معارف‌پرورانه‌م بوگون ساحه‌یِ حصولا گه‌لییور، مثمر اولویور. او وقت معارف نظارتِ جلیله‌سی‌نده‌ن گؤنده‌ریله‌ن کتب و رسائلِ کثیره ‌شهبندرخانه‌نین بیر گوشه‌سی‌نده ‌‌قالمایا محکوم اولموش ایکه‌ن، بوگون اطفالِ اسلامیه ‌اه‌ل‌له‌ری‌نده ‌‌دولاشاراق بوندان نونهالانِ استقبال مستفید و متفیّض اولاجاق‌لاردیر. دوکتور احمد وجدانی اه‌فه‌ندی‌نین سالف العرض مکتوبونون سون فقره‌له‌ری حاققی‌ندا نظرِ دقّتِ حضرتِ سفیرانه‌له‌ری‌نی اهمّیت‌له ‌‌جلب ایله ‌عرضِ تعظیماتِ بی نهایه‌یه ‌‌مسارعت ائیله‌ریم.

امر و فرمان حضرت ولی‌الامریندیر

رومیه ‌[اورمو]، ١٥ نیسان ٣٣١(١)

شهبندر

محمد راغب


[1] در تورک‌گرایی جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه

مجدالسلطنه ‌در سال ١٩١٠، شدیدا تورک‌گرا و سخت تورکیست بود.

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_2.html

فریت گووه‌ن آجودان مخصوص جمشید خان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه‌ افشار یک تورک بسیار فداکار، فوق‌العاده‌ اصیل و دانش‌مند بود که‌‌ خانواده ‌‌و ثروت خود را در راه ‌تورک‌چولوک – تورک‌گرایی فدا نمود

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_18.html

جمشید خان افشار اورمویی – مجدالسلطنه ‌بیشتر از «اتحاد اسلام»، متمایل به‌ «اتحاد تورک»، و متوجه ‌به‌ و ساعی در یک ناسیونالیسم افراط‌‌آمیز [تورک] است.

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_91.html

حسین جاوید: مجدالسلطنه ‌تنها شخصیت طرف‌دار تورک و ضد انگلیس؛ و خیانات فرقه‌ی دموکرات آزربایجان

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post.html

مجدالسلطنه ‌تنها شخصیت خالصاً طرف‌دار تورک و بر علیه ‌انگلیس در ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_26.html

انعکاس شعور ملی تورک در نام‌های اشخاص خانواده‌ی جمشید خان افشار اورمویی و نادر شاه ‌افشار، و نه‌بود آن در نام‌های اشخاص خانواده‌ی پیشه‌وری، خیابانی، ستار خان و شاه ‌اسماعیل اول

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html

در تورک‌گرایی دختران جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه

مستوره ‌افشار اورمویی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديله‌سی»، بر اساس عرض حال و شکايت وی به ‌مجلس شورای ملی

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html

جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به‌ روایت عارف قزوینی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html

امیر ناصر خلج در تورک اوجاغی استانبول: من تورکم؛ سرهنگ باقر خان خلج: ایرانی وجود نه‌دارد، من خلج و پدر بر پدر تورکم

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_11.html

مئهران باهارلی. تورکی‌نویسی دختران جمشید خان افشار سوباتای‌لی اورمویی مجدالسطنه: مستوره، هایده، .... (منتشر خواهد شد)

دوکتور اولجای افشار اورمویی، از نخستین زنان تورک‌گرای تاریخ معاصر تورک

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_4.html

[2] مارش‌های تورکی در خاطرات سردار شجاع داماد ناصرالدین شاه‌ و از موسسین تورک اوجاغی قاجاری

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/12/blog-post_24.html

تاسیس و اهداف تشکیلات «تورک اوجاغی قاجار» به ‌روایت علی‌محمد دولت‌آبادی

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_22.html

شعبه‌ی ایرانی کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی به ‌‌روایت عمارلو

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_14.html

تروئیکای مدافع استقلال آزربایجان ایران، اتّحاد با قفقاز و ایجاد دولتی تورک تحت‌الحمایه‌ی عوثمان‌لی در سال ۱۹۱۸ ویا «قاجار تورک اوجاغی» به‌ روایت ملک‌زاده‌ی تبریزی

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_27.html

جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به‌ روایت عارف قزوینی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html

امیر ناصر خلج در تورک اوجاغی استانبول: من تورکم. سرهنگ باقر خان خلج: من خلج و پدر بر پدر تورکم، ایرانی وجود نه‌دارد

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_11.html

[3] از تاریخ الحاق‌طلبی با عوثمان‌لی

پشت کردن خاندان صفوی به‌‌ تورک‌ها و قیزیل‌باشان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_28.html

نامه‌ی تورکی یکی از احفاد جهان‌شاه‌‌ قاراقویون‌لو به‌ سلطان سلیم عوثمان‌لی در شکایت از شاه ‌اسماعیل ظالم

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_18.html

تقاضای فضل الله‌‌ بن روزبهان خنجی اصفهانی از سلطان سلیم برای الحاق مُلْکِ فارس و خوراسان و عراق و ماوراء النّهر به‌ قلم‌روی عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_24.html

آزربایجان عوثمان‌لی، کوردستان عوثمان‌لی، لورستان عوثمان‌لی، الاحواز عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_24.html

ایرانِ عوثمان‌لی: پاتریک‌های غرب آزربایجان در قلم‌روی عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_27.html

تقاضای نادر شاه‌‌ برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری-ایران به ‌‌امپراتوری عوثمان‌لی و تحت‌الحمایه‌ی آن دولت شدن

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_24.html

تلاش معتبران و متنفذان اورمو ‌برای گرفتن تابعیت عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_17.html

خواست مردم تبریز، اهالی ولایات ایرانی مجاور عوثمان‌لی و کولونی ایرانیان استانبول برای قبول تابعیت عوثمان‌لی-١٩٠٨

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_9.html

اعلان التحاق سنندج و توابع آن به ‌‌دولت عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_16.html

تروئیکایی برای استقلال آزربایجان از ایران، اتحاد با قفقاز و ایجاد دولتی تورک تحت‌الحمایه‌ی عوثمان‌لی در سال ۱۹۱۸

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_27.html

از تاریخ معاصرمان: حکومت موقت ملی قفقاز جنوب غربی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_9.html

تصمیم احزاب سیاسی تبریز برای اتحاد و الحاق به‌‌ آزربایجان قفقاز

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_17.html

صمد خان شجاع‌الدوله، تلاش او برای ‌الحاق زنجان و ولایت خمسه به ‌‌ایالت آزربایجان و استقلال مجموع آن دو از ایران، و دروغ‌پردازی ‌در باره‌ی ‌قاجارها توسط تاریخ‌نگاری مشروطه‌خواه‌ و محمد سعید اوردوبادی‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/11/blog-post_14.html

صاحب جمع و توفیق همدانی: دولت قاجار تنها با کومک «تورانیان» و «تورک‌ها» می‌تواند نجات یابد

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post.html

طرح صولت‌الدوله ‌برای مهاجرت و کوچ جمعی ایل قشقایی به‌‌ عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_14.html

توصیه‌ی انور پاشا به ‌اعلان استقلال مسلمانان (تورک‌های) قفقاز جنوبی، عقد پیمان اخوت بین این دولت و دولت مستقل گورجی با امپراتوری عوثمان‌لی و جلوگیری از تشکیل قوای مسلح ارمنی

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_5.html

دو سند از شخصیت ملی تورک مرتضی‌قلی ‌خان بایات – اقبال‌السلطنه‌ ماکویی: جمع‌آوری قوشون برای آزادسازی روستاهای منطقه‌ی نخجوان اشغال شده ‌توسط ارمنیان و سرکوب اشقیای کورد اسماعیل آقا سیمیتقو

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_29.html

[4] قوت‌لو اولسون یوز(دؤرد)ونجو ایل‌دؤنومو: تورک اتّحاد حکومتی - بیرلیک یؤنه‌تیمی!

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_11.html

اعتراف رسمی به‌‌ وجود «دولت تورک اتحاد» به‌‌ صدارت جمشید خان سوباتای‌‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه‌‌ در ‌سال‌های آخر جنگ جهانی اول در تورک‌ایلی

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_8.html

نخستین پرچم ملی تورک و تورک‌ایلی: «بیرلیک بایراغی» (پرچم حاکمیت اتحاد) – ١٩١٨

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_6.html

سندی از بیرق دولت تورک بیرلیک (اتحاد) و پرچم ملی تورک – تورک‌ایلی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/08/blog-post_13.html

[5] فریت گووه‌ن آجودان مخصوص جمشید خان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه ‌افشار یک تورک بسیار فداکار، فوق‌العاده ‌اصیل و دانش‌مند بود که‌‌ خانواده‌‌ و ثروت خود را در راه ‌تورک‌چولوک – تورک‌گرایی فدا نمود

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_18.html

[6] در سال ١٩١٨ مین‌باشی یوسف ضیاء طالب‌زاده ‌رئیس هئیت مخصوصه ‌از اوردوی ششم عوثمان‌لی در تبریز «جمعیت اتحاد اسلام» را تاسیس و میرزه علی هئیت در مقام رهبر ایرانی آن جان‌فشانی‌ها کرد. دو برادر میرزه علی هئیت، به نام‌های ناصر خان لشکر و حسین‌ خان هم عضو آن شدند. از اعضای هئیت رئیسه‌ی جمعیت اتحاد اسلام - «انجمن مرکزی اتحاد اسلام ایران و عوثمان‌لی در تبریز ذیحجه ‌‌١٣٣٧: ١- حاج میرزه‌ ابوالقاسم اهرابی، ٢-لطف‌الله ‌صدق‌السلطنه، ٣-میرزه‌ علی هئیت رئیس تورک‌ایلی جمعیت، ٤-یوسف ضیاء بیگ مامور نظامی سیاسی دولت عوثمان‌لی، ٥- میرزه ‌اسحاق خان معززالدوله‌ کلانتری باغ‌میشه‌ای، ٦-حاجى حسین‌قولو خان دونبولى تبریزى نظام‌الدوله، ٧-حاج محمد عمی رئیس انجمن مجاهدین. یوسف ضیاء در گزارش خود استقبال مردم بومی از جمعیت اتحاد اسلام را تاکید کرده‌ است. در آثار تورک‌ستیز معروف احمد کسروی استقبال تورکان بومی از «جمعیت اتحاد اسلام» (و حزب اتحاد و ترقی اسلام، ...) ذکر شده ‌است. در اسناد سری وقت ارتش بریتانیا گفته ‌می‌شود که ‌جمعیت اتحاد اسلام در تبریز دارای ١٥ عضو رهبری از جمله‌ دو موللا، دو سید و چهار نظامی بومی قاجاری بود.

مین‌باشی یوسف ضیاء طالب‌زاده، و اقدامات او در ایجاد پایه‌های دولت ملی تورک‌ایلی ١٩١٨- ١٩١٩

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_27.html

ميرزه علی آقا هئيت تبريزی: يک شخصيت ملی تورک

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_15.html

شعبه‌ی حزب اتّحاد و ترقّی، و کومیته‌ی اتّحاد اسلام در تبریز، ١٩٢٢-١٩٢٣

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_21.html

[7] Rıdvan Ayaydın. Birinci Dünya Savaşı'nda Osmanlı Devleti'nin İran'da Cihad-ı Ekber Faaliyetleri

http://www.academia.edu/26463128/Birinci_Dünya_Savaşında_Osmanlı_Devletinin_İranda_Cihad-ı_Ekber_Faaliyetleri

İran’da Rus ve İngilizlerin müdahalesi, Demokratların milli hislerini tahrik etmiş ve 1907-1909 arasındaki ihtilalin kısmen sebebi olmuştu. Demokratlar Osmanlı’nın İttihad-ı İslam cereyanından faydalanmış ve Almanlardan yardım istemişlerdi. Jön Türkler de “İttihad-ı İslam” adındaki İran cemiyetini desteklemişlerdi. Ayrıca Jöntürkler, İran’daki ırkdaşlarıyla yakınlaşmayı da ihmal etmemişlerdi.86 Dolayısıyla İran, öncesinde olduğu gibi, Birinci Dünya Savaşı boyunca da İslamcılık ve Türkçülük fikriyatının aynı anda zemin bulduğu bir coğrafya olmuştu. Özellikle Enver Paşa’nın kurduğu Teşkilat-ı Mahsusa Osmanlı sınırındaki Türk guruplarıyla bu iki fikriyat temelinde ilişki kurmuştu. Türk İttihadı’na Tebriz başkonsolos vekili Mehmed Ragıb Bey’in, Savuçbulak’ta bulunduğu esnada, buradaki bazı İranlı ve Osmanlılı önemli kişilere verdiği telkin ve tavsiyeler üzerine “İttihad ve Terakki-i İslam” isimli, siyasi ve içtimai bir cemiyet tesis edilmişti. Kurucuları arasında, Rumiye serâmedanından eski Rumiye ve Hoy hâkimi Mecdussaltana Erdeşir Cemşid, mücahidlerden Selmaslı Hacı Pişnemaz Ağa, Tebrizli Mirza Billurî Ağa, Savuçbulak Hükümet Naibi Kadı Ali ve Savuçbulak’ta Hilal-i Ahmer hastanesi müdürü Binbaşı Doktor Ahmed Vicdanî bulunmaktaydı. Savuçbulak’ta kurulan “İttihad ve Terakk-i İslam Cemiyeti”, Merağa, Rumiye ve daha sonra Tebriz ve saire mahallere yayılınca, Tebriz’in genel merkez olması karalaştırılmıştı. Aslında “Türk İttihadı” kurmaya çalışacak olan bu cemiyetin, Tebriz ve Rumiye’de Türkçe gazete ve risale neşri ile amacını halka yayacağı ve meyve almaya muvaffak olacağı ümit edilmekteydi. Bu cemiyetin programı Osmanlı siyasetine uygun görülmekteydi.

[8] عوثمان‌لی بسیط-تورکی مشترک در نیمه‌ی دوم قرن نوزده‌ و ربع اول قرن بیستم علاوه ‌بر قفقاز و قیریم-کریمه، در میان نسل نخستین تورکی‌نویسان تورک‌ایلی و قفقاز و عوثمان‌لی هم به‌کار می‌رفت. از جمله‌ از طرف سمع افشار اورمویی، جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی، صابر شیروانی، نشریه‌ی فیوضات، محمد امین رسول‌زاده، ابوالحسن قاجار تبریزی، شیخ حاجی اسدالله ‌افندی ممقانی، محمود غنی‌زاده‌ سلماسی، محمود خان اشرف‌زاده ‌تبریزی، میرزا تقی خان رفعت، صادق رضازاده ‌شفق، محمدعلی واعظ‌‌زاده، ایران‌لی احمد حمدی، جبار باغچه‌بان، حبیب ساهر، معجز شبستری، سید حسن تقی‌زاده، سعید سلماسی، ابراهیم حسین خویی، همدانی‌زاده ‌علی ناجی، معلم احمد فیضی، میرزه حسن تبریزی رشدیه، حاجی شیخ عبدالرحیم آغا خویی، حسن بیگ عبدالرزاق سلماسی، میر عماد نقیب‌زاده‌ تبریزی، حاجی سید اسماعیل تبریزی، سید محمد توفیق همدانی، حبیب افندی بینی، حسین دانش، علی اکبر دهخدا، حیدر خان عموغلو، عباس افندی عبدالبهاء غصن اعظم، .... آثار تورکی همه‌ی این افراد، به ‌منظور تحمیل آزربایجانجای ایجاد شده‌ توسط رژیم شوروی، از سوی تاریخ‌نگاری آزربایجان‌گرایانه‌ حذف، طرد و مخفی نگاه‌ داشته‌ شده ‌است.

[9] آلقام: فارس‌ین قاپازی تورک‌ون سَری‌نده ‌- سؤیله‌نمه‌ز ایدی سؤز تورک دیلی‌نده

https://sozumuz1.blogspot.com/2025/01/blog-post_22.html

‏ مقدمه‌ی میرزا حبیب افندی بنی (بین‌لی) بر کتاب تورکی‌اش خط و خطاطان

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_26.html

انتقاد گاسپیرالی از انتشار روزنامه‌ی ناصری در تبریز به ‌زبان فارسی، و آزربایجان تورکستان ایران است

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_22.html

 گه‌نجه‌لی علی نظمی: تورک‌جه‌یی گؤزه‌ته‌ک – ١٩٢٧Genceli Ali Nazmi: Türkçeyi Gözetek -1927

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/genceli-ali-nazmi-turkceyi-gozetek-1927.html

[10] در یک سند دیگر وزارت خارجه‌ی عوثمان‌لی گفته ‌می‌شود ‌راغب به‌ی شهبندر عوثمان‌لی در اورمو، عریضه‌ای نوشته ‌و به ‌سبب فعالیت‌هایش در جمع‌آوری اعانه ‌برای جمعیت‌های هلال احمر و نیروی دریایی عوثمان‌لی هنگام شهبندری‌اش در اورمو و ساووج‌بولاق، اعطای مدال به‌ خودش را تقاضا کرده ‌است.

(639, 195, 25, 3) - 06/09/1330. “Rumiye Şehbenderi Ragıp Bey'in, Savuçbulak ve Rumiye Şehbenderlikleri esnasında Hilal-i Ahmer ve Donanma-yı Osmânî Cemiyetleri için iâne toplama çalışmaları nedeniyle kendisine madalya verilmesi isteğini içeren yazısı”.

[11] شخصیت ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزه آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی)

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_9.html

[12] فرقه‌ی اتحاد اسلام در تورک‌ایلی و برافراشتن پرچم آن در اردبیل توسط حاجی شعبان‌علی زنجانی

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_6.html

[13] TÜRK YURDU: 1911 yılından itibaren İstanbul ve Ankara’da yayımlanan Türkçü dergi.

https://islamansiklopedisi.org.tr/turk-yurdu

İCTİHAD: Abdullah Cevdet’in (ö. 1932) idaresi altında yayımlanan ilmî, siyasî ve edebî muhtevalı dergi.

https://islamansiklopedisi.org.tr/ictihad--dergi

[14] شخصیت ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزه آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی)

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_9.html

[15] متون تورکی و تاتاری و فارسی و عربی و اوردوی اعلامیه‌های جهاد سلطان عوثمان‌لی در سال‌های جنگ جهانی اول

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/blog-post.html

[16] تدريس زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالفنون ناصرالدين شاه ‌قاجار ١٨٥١، نخستين دانشگاه ‌در تاريخ مودرن ايران

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_28.html

تحصیل تورکی در مدارس اصول جدید تهران - ١٨٩٦، ده-١٠ سال قبل از امضای فرمان مشروطیت به‌ گزارش ترجمان-قاسپیرالی

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_29.html

مدرسه‌ی تورک بالاو (بالوو، بالو) اورمو (اورمیه) - ١٩٠٩، از نخستین مدارس مودرن و ملی تورک در تورک‌ایلی و ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/07/blog-post_97.html

جشن افتتاح مدرسه‌ی تورک خیر یوردو – صلاحیه‌ در اورمو (اورمیه) - ١٩١٨، و یادی از حاجی میرزه فضل‌الله ‌مجتهد اورمولو

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html

مدرسه‌ی تورک مودرن اتحاد اسلام در خوی – ١٩١٨، مئهران باهارلی

https://sozumuz1.blogspot.com/2025/02/blog-post_13.html

مدرسه تورک "اتحاد اسلام" در خوی. رضا جنّتی Rıza Cenneti

https://www.facebook.com/rezaturkel/posts/pfbid02o7BwgqArp7emH9m1L68o2E9oZGt1vfcNT5GSUqwyaWMNgVhL3wLV4a5gjpNbcFKWl?__cft__[0]=AZWxfjAbpwMac2hiAvNFGciNb7pnFGI7k7pRmUH7rwgW27K3OqVssTgabqNTrJQbukiCZZ4O2DL2ynn7C6D7_71FrHqml0uuXMz3s2pmBaW_OCd1EXsudXGu19vW-eEicDo&__tn__=%2CO%2CP-R

[17] بیانیه‌ی تورکی خلیل پاشا پس از آزادسازی تبریز در سال ١٩١٥

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_15.html

[18]ریشه‌شناسی نام‌های تورکی ساوج‌بلاغ – ساووج بولاق و ساوجی (مریوان)، سوجه (نقده)، سوجه‌بلاغی (تیکان‌تپه-سایین‌قالا) و ساوج‌بلاغی (اردبیل)

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/06/blog-post_15.html

[19] جامعه‌ی علمی اکنون معتقد است که کوردها یکی از غیر متناجس‌ترین گروههای قومی به لحاظ تباری، و حاصل آمیخته‌گی ده‌ها گروه با منشاء مختلف بومی نامشخص و ایرانیک و سامی و تورکیک و مونقولیک و ... هستند و ادامه‌ی مدها و یا مادها - که منشاء و ترکیب قومی خودشان هم معلوم نیست – نیستند. علاوه بر تبارشناسی، علم زبان‌شناسی مودرن هم عینیت کوردها با مادها را به طور قطعی رد کرده است. یکی شمردن کوردها با مادها، حتی کوردها را ادامه‌ی مادها شمردن، یک افسانه‌ی حاصل پروژه‌های ملت‌سازی استعماری صلیبی، شرق‌شناسی اوروپایی، پان‌ایرانیسم است که (مانند توهم کورد شمردن گروه‌های غیر کوردی لور و گوران و زازا و ... ) به طور گسترده‌ای از طرف قومیت‌گرایان افراطی کورد هم پذیرفته شده است.

Kurdologists and Medes: The Kurdish people are believed to be of heterogeneous origins combining a number of earlier tribal or ethnic groups including Lullubi, Guti, Cyrtians, Carduchi. Some of them have also absorbed some elements from Semitic, Turkic and Armenian people. The Medes have often been believed to be a starting point for Kurdish (as well as Baloch) ethnogesis. This would leave about a millennium of separate development between the collapse of the Median Empire and the first historical mention of the Kurds as an identifiable ethnic group. The Median hypothesis was advanced by Vladimir Minorsky. … Median descent of the Kurds has found favour as a historical narrative among Kurds in the 20th century, so that identification of Kurds as Medes is now common in Kurdish nationalist sentiment, though some experts believe it is incorrect.

The hypothesis is not without its detractors, among them Martin van Bruinessen (2004). Contemporary linguistic evidence has challenged the previously suggested view that the Kurds are descendants of the Medes. Gernot Windfuhr (professor of Iranian Studies) identified Kurdish dialects as Parthian, albeit with a Median substratum. Even though Kurdish is a northwestern iranian language, David Neil MacKenzie, an authority of Kurdish language, thought that the Medes spoke a northwestern Iranian language, while the Kurdish people speak a southwestern Iranian language. He said Kurdish was closer to Persian and questioned the “traditional” view holding that Kurdish, because of its differences from Persian, should be regarded a Northwestern Iranian language. The Kurdologist Martin van Bruinessen, a Dutch scholar, argues against the attempt to take Medes as ancestors of the Kurds. "Though some Kurdish intellectuals claim that their people are descended from the Medes, there is no evidence to permit such a connection across the considerable gap in time between the political dominance of the Medes and the first attestation of the Kurds". Modern scholars who consider central Iranian dialects, mainly those of Kashan area, and Tati of Tehran area as the only direct offshoots of the Median language.

https://en.wikipedia.org/wiki/Medes#Kurds_and_Medes

[20] وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی. راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام موغولی ساوجبلاغ !

https://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post.html

[21]موطن اصلی کوردها جایی در شمال عراق و مناطق مرزی مجاور آن در غرب ایران است. جایی که گروه‌های متعدد قدیم و باستانی در ضمن ترکیب با هم به شدت با اعراب محلی در هم آمیختند و در این حین تغییر زبان داده هسته‌ی اصلی گروه قومی معاصر کورد را به‌وجود آوردند. اما قسمت اعظم کوردزبان‌های امروزی در مناطق غربی تورک‌ایلی مخصوصا در جنوب استان‌های آزربایجان غربی، شمال و شرق استان کوردستان و شرق استان کرمانشاه (ایضا شمال عراق و شمال سوریه)، تورک‌ها و تورکمان‌ها و موغول‌های تغییر زبان داده به کوردی از قرن ١٤ میلادی تا کنون هستند. روند مشابهی در شرق آن نواحی کوردی به وقوع پیوسته و گروه‌های متعدد موغول و تورکمان و تورک با تغییر زبانشان، گوران‌زبان، لک‌زبان و لورزبان شده‌اند. روند کوردزبان، گوران‌زبان، لک‌زبان، و لورزبان شدن تورک‌ها در غرب ایران امروز هم با شدت تمام ادامه دارد.

برای نوشته‌ای در باره‌ی روند استحاله‌ی شدید و سریع تورک‌های غرب ایران در اقوام کورد و لک و لور به این نوشته مراجعه کنید:

آیهان قیزیل آرسلان، محمد اردم. اوضاع جبهۀ زبان ترکی در غرب ایران

https://salariyan.blogfa.com/post/6296

[22] دیاربکر: نمونه‌ای از روند کوردستانیزه، ارمنستانیزه‌ و فارسستانیزه‌ شدن شهرهای تورک

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/10/blog-post_16.html

[23] ریشه‌شناسی نام‌های تورکی ساوج‌بلاغ – ساووج بولاق و ساوجی (مریوان)، سوجه (نقده)، سوجه‌بلاغی (تیکان‌تپه-سایین‌قالا) و ساوج‌بلاغی (اردبیل)

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/06/blog-post_15.html

[24]مئهران باهارلی. کوردستان و کرمانشاهان در جغرافیای تاریخی آزربایجان دوره اسلامی

https://kurd-yayilmasi.blogspot.com/2008/05/blog-post.html

https://sonqur-az.blogspot.com/2008/05/blog-post.html 

[25] شخصیت ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_3.html

ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار به‌روایت خلیل پاشا قوت

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post.html

[26]«عظیم‌السلطنه ‌‌سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» که ‌او هم بنا به ‌‌این خبر اعانه‌ای به‌‌ مریض‌خانه‌ی وست‌مینستر اورمو بخشیده ‌‌است، یک شخصیت ملی تورک در تاریخ معاصر تورک‌ایلی و سال‌های «مجادله‌ی ملی تورک» است. او در هنگ افشارها خدمت می‌کرد و در جنگ جهانی اول و فجایع «تورک قیرقینی» - جیلولوق از طرف مسیحیان به‌ عنوان حاکم اورمو ‌انتخاب شده‌‌ بود. عظیم‌السلطنه در هماهنگی با نیروهای ملی تورک بومی و ولی‌عهد تورک‌گرا محمدحسن میرزه قاجار و مقامات عوثمان‌لی حرکت می‌کرد، سعی‌ می‌‌نمود تهاجمات و تجاوزات قوای مسلحه‌ی مسیحی را خنثی و  دفع کند. به همین سبب در اوائل ژوئن ١٩١٨ در دارالحکومه‌ی خود به ‌‌همراه ‌میرزه‌‌ علی آقا موید الاسلام، هدف گلوله‌ی یک تروریست مسیحی (آسوری) به ‌‌نام فرهاد از قریه‌ی وزیرآباد ‌قرار گرفت و هر دو به ‌قتل رسیدند.

پدر عظیم‌السلطنه ‌‌«آقا خان سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» یکی از بزرگان شهر اورمو، و فرمانده‌ی سپاه ‌‌تبریز در زمان ولی‌عهدی مظفرالدین میرزا بود. به‌ هنگام حمله‌ی شیخ عبیدالله ‌‌نهرینی از یاغیان منطقه‌ی مرزی حکاری تورکیه‌ به ‌‌هدف اشغال آزربایجان، اقبال‌الدوله‌ حاکم اورمو ‌از شهر دفاع نمود. «آقا خان سردار افشار ایمانلو» هم در شهر بناب سد راه‌‌ شیخ عبیدالله ‌‌شد و با رسیدن قوای سپهسالار اعظم از تهران به‌ فرمان ناصرالدین شاه‌ از پیش‌روی قوای شیخ عبیدالله ‌به‌‌ سوی تبریز جلوگیری نمود. آقا خان بعد از این ماجرا حاکم خوی گردید و پس از مدتی به‌‌ حکومت اورمو رسید. در زمان حکم‌رانی آقا خان امنیت و آسایش در شهرها و سرحدات آزربایجان غربی برقرار و یاغیان به‌‌ سختی منکوب گردیدند.

جد عظیم‌السلطنه‌‌ «عبدالصمد خان سردار افشار ایمانلو (اینال‌لی – یینال‌لی)» بانی دومین مسجد مشهور شهر اورمو با نام «عبدالصمد خان مه‌چیتی» در اول «غولام خان راستاسی» است. بعدها نوه‌ی او عظیم‌السلطنه ‌سردار این مسجد را تعمیر کرد و بدین سبب نام آن به ‌«‌سردار مه‌چیتی» تغییر یافت. این مسجد به ‌علت داشتن یک ساعت در سردر آن «ساعات‌لی مه‌چیت» هم نامیده‌‌ می‌شود. «عبدالصمد خان سردار» هم‌چنین سازنده‌ی آفشار قالاسی (قلعه‌ی افشار) در منطقه‌ی نازلو است که ‌‌بعد از کشته‌‌ شدن اسماعیل آقا به‌ نام او مشهور شده ‌است.

کومک مالی رهبر ملی تورک مجدالسلطنه ‌و شخصیت ملی تورک عظیم‌السلطنه ‌به ‌مریض‌خانه‌ی وست مینستر اورمو

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/10/blog-post_28.html

[27] اعلان جهاد میرزه ‌فضل الله ‌ناصحی اورمویی و میرزه ‌مسیح افشار بر علیه ‌روسیه ‌و بریتانیا، پیوستن جمشید خان افشار اورمویی و پارتیزان‌های وی به ‌اوردوی خلیل پاشا

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_5.html