تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام»
و مدرسهی تورک «اتحاد و ترقی اسلام» در شهر ساووجبولاق موکری – آزربایجان ١٩١٥
مئهران باهارلی
%20-%20s%C3%B6z%C3%BCm%C3%BCz.png)
.png)




در این مقاله، سه سند مرتبط با هم در ارتباط با تاسیس
حزب تورکگرای «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدرسهی
تورک آن حزب به نام «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» توسط رهبر ملی تورک اورمولو جمشید
خان سوباتایلی افشار – مجدالسلطنه و یاران او در سال ١٩١٥ در شهر ساووجبولاق
آزربایجان (امروز: مهاباد)، و تعامل مقامات وقت حکومت محلی اورمو با مقامات عوثمانلی
در سال پایانی جنگ جهانی اول کمابیش به مثابهی ولایتی از امپراتوری عوثمانلی را
تقدیم و تحلیل کردهام. این اسناد از جنبهی روشنگری در بارهی روند تشکیل نخستین
و تنها حزب تورکگرا و تورکیست سراسری معتقد به هویت ملی تورک در تاریخ معاصر
آزربایجان، تورکایلی و ایران؛ موسسین و اهداف و برنامهها و ایدئولوژی «اتحاد
تورک» آن حزب؛ اعتقاد رهبر حزب جمشید خان سوباتایلی افشار اورمولو – مجدالسلطنه به
ناسیونالیسم افراطی تورک و آرمان «اتحاد تورک» در
سال ١٩١٥؛ تاریخ و روند تاسیس مدرسهی تورک اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق در
بستر تاریخ نظام تحصیلی تورک و مدارس مودرن تورکزبان در آزربایجان، تورکایلی و
ایران؛ روابط غرب آزربایجان و اورمو با امپراتوری عوثمانلی - تورکیه و تاریخ تمایلات
الحاقگرایانهی این منطقه بدان دولت؛ .... حائز اهمیت فوقالعاده هستند.
سند
نخست تلگراف محمد راغب (مههمهت راغیبMehmet Râgıb ) بهی شهبندر
عوثمانلی در اورمو و وکیل شهبندری (نائب سرکونسولگری) عوثمانلی در تبریز فرستاده
شده در تاریخ ٢ آوریل ١٩١٥ از ساووج بولاق؛ سند دوم نامهی مورخهی ٢٤ آوریل
١٩١٥ از ساووجبولاق به قلم بینباشی دوکتور احمد وجدانی (Ahmet
Vicdânî) موسس بیمارستان هلال احمر در ساووجبولاق، رئیس شعبهی ساووجبولاق
حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» و مدیر مدرسهی تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووجبولاق؛ و سند سوم تلگراف محمد راغب بهی به تاریخ ٢٨ آوریل ١٩١٥ از اورمو
است. در قسمت اول این مقاله تلخیص مضمون این سه سند به
همراه توضیحاتی در بارهی مسائل مذکور در آنها، و در قسمت دوم متن اصلی تورکی سه
سند با املای تورکی فونتیک امروزی را دادهام.
قسمت اول:
تاسیس حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام»،
ساووجبولاق، آزربایجان ١٩١٥
حزب جمعیت اتحاد و ترقی
اسلام که در سال ١٩١٥ در شهر ساووجبولاق آزربایجان توسط
رهبر ملی تورک اورمولو جمشید خان سوباتایلی افشار – مجدالسلطنه و یاران او تاسیس
شد، نخستین و تنها حزب سراسری تورکگرای تاسیس شده در تاریخ آزربایجان، تورکایلی و ایران است.
-«اسلام» در نام این حزب، لفظاً مطابق با ادبیات سیاسی
تورک به معنی مسلمانان، و در مورد این حزب عملا به معنی تورک قاجاری و عوثمانلی
است.
-نام حزب «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» از نام «حزب اتحاد
و ترقی» عوثمانلی اقتباس شده است. حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، چیزی نیست به جز
شعبهی قاجاری – تورکایلی حزب اتحاد و ترقی عوثمانلی در این منطقه. همانگونه که
«تورک اوجاغی قاجاری» تاسیس شده در همان سالها، شعبهی ایرانی «کومیتهی تورک اوجاغی»
عوثمانلی بود .
- بنا به تصریح این اسناد، حزب جمعیت اتحاد و ترقی
اسلام بر اساس ایدهی «اتحاد تورک» تاسیس شده بود. اعتقاد به «اتحاد تورک» امری
فراتر از تورکیست و تورکگرا بودن، و به معنی اعتقاد به یگانهگی قومی – تباری و
فرهنگی و زبانی – تورکهای قلمروهای قاجاری و امپراتوری عوثمانلی و یک ملت شمردن
این دو، و همانگونه در اسناد و منابع متعدد دیگر مربوط به آن دوره هم منعکس شده،
تمایل سیاسی بسیار رایج برای الحاق آزربایجان و تورکایلی و یا مناطقی
از آن به عوثمانلی – تورکیه است (به عنوان نمونه در بعضی منابع دیگر خواست حاجی
بیگ بلوری تبریزی از موسسین این حزب، مرتضی قلی خان بیات ماکو، حتی در مقطعی ستار
خان برای الحاق آزربایجان به عوثمانلی – تورکیه ذکر شده است).
- حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام که در
سال ١٩١٥ در ساووجبولاق آزربایجان تاسیس شد، سه سال پس از آن با تاسیس «حاکمیت تورک اتحاد» (تورک
بیرلیک دولتی) در سال ١٩١٨ در تبریز، به سبب تمایلات تورکگرایانهی
صدر آن جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی – مجدالسلطنه به حزب و یا «فرقهی
اتحاد تورک» (تورک بیرلییی فیرقهسی) مبدل شد. بعضی منابع عوثمانلی حزب را در این مقطع به
صورت یک «تشکیلات ملی» توصیف کردهاند که جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی –
مجدالسلطنه تاسیس کرد و فریت جلال بیگ یاور - آجودان مخصوص جمشید خان و افسر
ارتباط نظامی (Military Liaison Officer, Askeri İrtibat Zâbitliği) بین او و اوردو - دولت عوثمانلی (بعدها از نزدیکان
غازی مصطفی کمال آتاتورک) در تاسیس آن اشتراک و همکاری داشت.
- حزب تورکگرای جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در آغاز (١٩١٥)
معتقد به پروژهی اتحاد اسلام عوثمانلی (اتحاد ملل مسلمان به رهبری امپراتوری عوثمانلی
بر علیه دولتهای استعمارگر اوروپایی و متهاجم صلیبی) هم بود. اما این حزب سه سال
بعد در ١٩١٨ به دورهی «دولت تورک بیرلیک» توسط موسس هر دو، جمشید خان سوباتایلی
افشار اورمویی – مجدالسلطنه با تاکید و تمرکز بر هویت ملی مودرن تورک، تماما مبدل
به یک حزب ناسیونالیست تورکگرا با ایدئولوژی «اتحاد تورک» شد.
توضیح: «حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» که توسط رهبر ملی
تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه در شهر ساووجبولاق (مهاباد
بعدی) آزربایجان در سال ١٩١٥ تاسیس شد و «حاجی بیگ میرزه آقا بلوری تبریزی» نائب
رئیس و «حاجی پیشنماز سالماسی» از موسسین اولیهی آن بودند، غیر از «جمعیت اتحاد
اسلام» تاسیس شده سه سال بعد در ١٩١٨در تبریز است که «مینباشی یوسف ضیاء طالبزاده»
موسس و «میرزه علی هئیت» رئیس ایرانی آن بود. (این دو تشکیلات که در
نامهای خود ترکیب «اتحاد اسلام» را داشتند، دارای اورگانهای مطبوع و یا رسانهی
رسمی متفاوتی هم بودند. اورگان مطبوعاتی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام نشریهی
تورکی هفتهگی «آزربایجان» بود. نشریهی «آزربایجان» که توسط رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی
افشار اورمویی مجدالسلطنه تاسیس شده بود و با سرمایهی شخصی او در تبریز منتشر میشد، در آغاز اورگان حزب جمعیت اتحاد و
ترقی اسلام بود. اما پس از تاسیس دولت تورک بیرلیک – حاکمیت اتحاد، تعییناً به
اورگان رسمی آن دولت تورک و فرقهی اتحاد تورک تبدیل شد. در حالی که اورگان «جمعیت
اتحاد اسلام» که ریاست آن را یوسف ضیاء – علی هئیت بر عهده داشتند، نشریهی «اتحاد
اسلام قزئتی» بود.)
در
بارهی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام اطلاعاتی پراکنده در منابع دیگر هم وجود
دارد. اما در ادامهی این مقاله
صرفا خلاصهی مطالب مطرح شده در این سه منبع-سند را به
صورت طبقهبندی شده و موضوعی تقدیم کردهام. بنا به این اسناد:
از پروقرام و مرامنامهی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام:
-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام به عنوان یک «تشکیلات سیاسی و
اجتماعی» در سال ١٩١٥ در ساووجبولاق آزربایجان، تورکایلی تاسیس
شد. یعنی یک تشکیلات مسلح و یا شبهنظامی نهبود.
- مقرر شده بود که حزب جمعیت
اتحاد و ترقی اسلام پس از گسترش به ماراغا (مراغه)، اورمو، و بعدا تبریز و دیگر
مناطق، تبریز را به عنوان مرکز عمومی خود انتخاب کند. (در عمل شعبههای حزب به غیر
از این شهرها در همان سال ١٩١٨ در سرتاسر تورکایلی از جمله سالماس، خوی، همدان،
اردبیل، ... هم تاسیس شد).
-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام اهداف و آرمانهای خود را
در یک پروقرام (برنامه، مرامنامه) و با امضای جمعیت در ساووجبولاق منتشر کرده بود.
محمد راغب شهبندر اورمو، نسخهای از پروگرام حزب را به
شهبندری عوثمانلی در تبریز فرستاده بود.
- بنا به محمد راغب شهبندر اورمو، حزب جمعیت
اتحاد و ترقی اسلام برای گذاشتن بنیان و اساس «اتحاد تورک» فعالیت و تلاش خواهد نمود.
-حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام برای اشاعه و تبلیغ مرام
و غایهی خود (اتحاد تورک) و تثبیت و استوار ساختن آن، در تبریز و اورمو به انتشار
روزنامه و رساله به تورکی عوثمانلی اقدام خواهد کرد.
-توضیح: زبانی که حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در
اورگان و مدارس خود بهکار میبرد، عوثمانلی بسیط -
تورکی مشترک و یا به تعبیر اسماعیل گاسپیرالی موسس نشریهی ترجمان که نقش بسیار مهمی در تشکل و رواج آن داشت، «آچیق تورکجه» بود. عوثمانلی بسیط - تورکی
مشترک و یا «آچیق تورکجه» که در میان محررین تورک و غیر تورک آن دوره در ایران،
عراق، قفقاز، قیریم-کریمه و .... هم بسیار رایج بود، در حقیقت ادامهی تورکی غربی
ادبی و مکتوب است که کلمات و عبارات عربی و فارسی ثقیل و مهجور را به کار نهمیبرد
و آنها را با کلمات بومی و محلی خاص لهجهی تورکمانی (لهجهی شرقی زبان تورکی)، و
کلمات تورکی موجود در متون ادبی و منابع و کتب قدیمی جایگزین میکند؛ در نتیجه آسانتر،
خالصتر (آری تورکجه)، فصیحتر و جامعتر است. شاعر گهنجهلی علی نظمی متخلص به کئفسیز
در شعری در نشریهی موللانصرالدین ١٩١٣، آچیق تورکجه را به صورت «چوخ اینجه،
ساده، اهلوئریشلی شرقه شمالا بیر دیل» (زبانی بسیار ظریف، ساده و مناسب برای همه)
توصیف کرده است. «آچیق تورکجه» و یا تورکی بسیط
و مشترک امروز هم اساس و بنیان زبان معیار ادبی - مکتوب تورکی در حال تشکل در تورکایلی
و ایران را تشکیل میدهد.
-تاسیس مدارس تورک با مفردات و کتب درسی تورکی، در پروگرام
و مرامنامهی حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام درج شده بود.
- به سبب وجود نهداشتن حکّاک (مُهرساز) در ساووجبولاق، حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام مُهر نهداشت. بینباشی دوکتور احمد وجدانی بهی
رئیس شعبهی ساووج بولاق حزب برای رفع ان نقیص و تهیهی یک مهر حکّاکی شده به نام حزب، با
استانبول مکاتبه کرده بود.
-به نظر و عقیدهی محمد راغب بهی
شهبندر عوثمانلی در اورمو و وکیل شهبندری عوثمانلی در تبریز، پروقرام حزب جمعیت
اتحاد و ترقی اسلام با سیاست عوثمانلی (پروژهی اتحاد اسلام سلطان عوثمانلی، تقویت
تورکهای شمال غرب ایران، اقدام به تاسیس یک دولت تورک برای آنها در سالهای
پایانی جنگ جهانی اول) موافق و دارای اهمیت فوقالعاده بود. به همین سبب محمد
راغب در تلگراف خود از سفیر عوثمانلی در تبریز تقاضا میکند نظرات و اوامر خود را
در بارهی حمایت معنوی از این جمعیت، و در مورد خواست این حزب برای انتشار روزنامه
و رسالههایی به تورکی مشترک و بسیط در اورمو و تبریز - مانند آنچه در آن موقع
در قفقاز رایج شده بود - و دیگر مسائل و موضوعات مربوط به حزب جمعیت اتحاد و ترقی
اسلام را مرقوم بهدارد.
موسسین حزب:
نقش محمد
راغب بهی: شهبندر اورمو و وکیل شهبندری عوثمانلی در تبریز
در چند جا نقش خود در تاسیس حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام (و همچنین در تاسیس مکتب
اتحاد و ترقی اسلام) را با تاکید و تکرار و احتمالاً بزرگنمایی، ذکر میکند. او خود را
الهامدهنده برای تاسیس جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق میداند، و حتی تاسیس
آن را موفقیت خود مینامد. او میگوید هنگامی که در ساووجبولاق (مهاباد امروزی) بود برای تاسیس یک جمعیت سیاسی و اجتماعی به نام اتحاد و ترقی اسلام، توصیهها
و تلقیناتی به بعضی از اشخاص معتبر ایرانی (تورکهای بومی) و عوثمانلی کرده و
بدین ترتیب سنگ بنای این جمعیت را گذاشته؛ و و خطوط اصلی پروقرام حزب را ترسیم کرده
است. وی ادعا میکند حزب جمعیت
اتحاد و ترقی اسلام آغاز به اجرای پروگرامی که او ترسیم کرده بود نموده است. او
در تائید این ادعای خود تاسیس مکتب تورک اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق را به
عنوان یک مثال ذکر میکند.
موسسین اصلی: بنا به این
اسناد، موسسین اصلی حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق
آزربایجان در سال ١٩١٥ عبارت بودند از: اورمولو جمشید خان سوباتایلی افشار–
مجدالسلطنه، حاجی پیشنماز آقا سالماسی، میرزه بلوری آقا تبریزی «تبریزلی حاجی بیگ»
(١٩٥٤-١٨٦٤)،
قاضی علی نائب حکومت ساووجبولاق، و بینباشی دوکتور احمد وجدانی بهی موسس و مدیر بیمارستان هلال
احمر ساووجبولاق که به عنوان رئیس شعبهی
ساووجبولاق حزب جمعیت اتحاد و ترقی اسلام هم انتخاب شده بود، و «غیره» که محمد
راغب نام آنها را نهبرده است. (ظاهرا پس از گسترش تشکیلات «حزب
اتحاد و ترقی اسلام » در دیگر شهرهای تورکایلی و انتقال مرکزیت آن به تبریز،
«جمشید خان افشار اورمویی» رئیس حزب، «حاجی بیگ میرزه بلوری» نائب رئیس، «میرزه
فضلالله ناصحی مجتهد اورمویی» رئیس شعبهی اورمو، «امین
الشرع» از رهبران شعبهی خوی، «شیخ علی ثقهالاسلام همدانی» از رهبران شعبهی
همدان، «حاج شعبانعلی زنجانی» از رهبران شعبهی اردبیل، ... حزب بودند).
در این اسناد، در بارهی موسسین حزب اطلاعات آتی داده شده است:
اردشیر جمشید خان مجدالسلطنه: بینباشی دوکتور احمد وجدانی از وی به صورت «جنابِ امجد مجدالسلطنه حضرتلهری»
یاد کرده و شهبندر محمد راغب بهی در بارهی او اطلاعات زیر را داده است: اردشیر
جمشید خان مجدالسلطنه از سرآمدان و اکابر اورمو، و حاکم اسبق اورمو و خوی، و از
ممتازترین، متفکرین و معروفترین سیماهای آزربایجان است. اعتقادات سیاسی
مجدالسلطنه، بیشتر از «اتحاد اسلام»، به «اتحاد قومی» [تورک]، یعنی «اتحاد تورک»
متمایل و متوجه و کوشنده در یک ناسیونالیست افراطی [تورک] است. مجدالسلطنه به
مدت نه سال به همراه خانوادهاش در تفلیس رحل اقامت گزیده بود. او در این مدت
برای روشن ساختن و آگاهی دادن به افکار مسلمانان اقدامات و همت؛ و برای پاره کردن
پردهی اعتقادات و بدگمانیهای باطله در میان اهالی مسلمان، آثار باارزشی به زبان
فارسی مانند «طوق لعنت» را که شایان مطالعه است تحریر و تالیف کرده است. مجدالسلطنه
علاوه بر قفقاز، در بعضی محافل رسمی و مهم استانبول هم شخصیتی شناخته شده بوده؛ و کتب «طوق
لعنت» و «عشق ارغوانی» او در «تورک یوردو» [اورگان جمعیت تورکیست تورک یوردو از
سال ١٩١١] و جمعیت [سکولار و غربگرای] «اجتهاد» با تقدیر و تحسین مواجه شده
است. وی چهار ماه قبل (دسامبر
١٩١٤) پس آن که معروض به تضییقات و فشار مقامات روس شد، به همراه خانوادهاش
تفلیس را ترک و به شیشوان (شاوان) جایی که شاهزاده امامقلی پدر زنش و صاحب دریاچهی
اورمو مقیم آن است آمد، پس از آن به اورمو رفت و بعد از مدتی اقامت در آنجا، به طور
موقت در ساووجبولاق اسکان گزید.
حاجی میرزه بلوری آقا: مجاهد شهیر، یک رئیس و سرکردهی بانفوذ مجاهدین [فرقهی مجاهدان تورک] در تبریز
است که به سبب مجاهداتش در راه جهاد سلطان عوثمانلی و دشمنیاش با روسیه معروف
است. هنگامی که در آغاز تجاوزات عشایر کورد در منطقهی اورمو، حاجی میرزه بلوری
آقا از استانبول وارد وان شد، موسیو وئدئنسکی (Wedensky) کونسول روسیه در اورمو خبر ورود این
شخص «مضر و مدهش [تروریست]» به وان را به محمد راغب بهی شهبندر اورمو اطلاع داده
بود.
حاجی پیشنماز سالماسی: از مجاهدین مشهور که مقامات سفارت عوثمانلی، توصیهنامههایی به وی برای
حمایت از او و تسهیل اموراتش داده بودند.
بینباشی دوکتور احمد وجدانی: تاسیس کننده و مدیر بیمارستان هلال احمر در ساووجبولاق بود. او تا ٢٠
مارس سال ١٩١٥ بیش از دویست عسکر عوثمانلی و مجاهدین بومی مریض و مجروح را معالجه
و سلامتیشان را به ایشان بازگردانده بود. بینباشی دوکتور احمد وجدانی به عنوان
رئیس شعبهی ساووج بولاق حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام انتخاب شده بود و نقش اساسی در ساخت بنا و آمادهکردن مدرسهی
مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووجبولاق برای فعالیت داشت. بنا به محمد
راغب بهی شهبندر اورمو، بینباشی دوکتور احمد وجدانی شخصی بهغایت فعال، خیرخواه و
کارگزار؛ و مستحق دریافت تقدیر و تشکر رسمی از طرف دولت و مقامات عوثمانلی بود.
تاسیس مدرسهی مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی
اسلام» ساووج بولاق ١٩١٥
-مدرسهی مودرن تورک «مکتب اتحاد و ترقی اسلام» ساووجبولاق
آزربایجان، تورکایلی آموزشگاهی تاسیس شده توسط
حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در آن شهر، متعلق به و تحت حمایت این حزب
بود.
-مفردات این مدرسه تماما تورکی و کتب درسی و
رسائل آن چاپ «معارف نظارتی» (وزارت فرهنگ) عوثمانلی بود، که قسمتی مستقیما توسط
محمد راغب بهی در سال ١٩١٠ تهیه شده و قسمت دیگر قرار بود من غیر مستقیم از طریق خلیل
پاشا قوت فرماندهی قولاوردوی مستقر در موصل از استانبول تهیه شود.
-محل ساختمان مکتب، طرف بالای خانهی «سردار مرحوم» (؟) و
دائرهی «حاکم» (؟) بود. این ساختمان ظاهرا همان بنایی است که محمد راغب بهی در
تلگراف خود میگوید او پنج سال پیش برای تاسیس یک مدرسهی تورک خریده بود و اکنون
شهبندر تحسین بهی آن را به عنوان خانهی خصوصی خود استفاده میکرد، اما قرار بود
مکتب اتحاد و ترقی اسلام در آنجا مستقر شود.
-بنا به این اسناد، بینباشی دوکتور احمد وجدانی (موسس
بیمارستان هلال احمر ساووجبولاق، رئیس شعبهی ساووجبولاق حزب تورکیست جمعیت
اتحاد و ترقی اسلام، و مدیر مدرسهی اتحاد و ترقی اسلام) و محمد راغب بهی شهبندر اورمو نقش مهمی در تاسیس و
فعالیت این نخستین مدرسهی مودرن تورک در ساووجبولاق داشتند.
-طبق این اسناد، مردم هم با کومکهای مالی و اعانات خود به تاسیس مدرسهی تورک در ساووجبولاق یاری رساندهاند. چنانچه با اعانات آنها
پنج سال قبل ساختمانی جهت مدرسهی مودرن تورک خریداری شده بود.
توضیح: «مدرسهی اتحاد و ترقی اسلام» در شهر
ساووجبولاق موکری آزربایجان ظاهرا دومین مدرسهی تماما تورک تاسیس شده به سبک
اوروپائی و با اصول مودرن در تورکایلی و غرب آزربایجان و ایران در سالهای مجادلهی
ملی تورک – دو دههی نخستین قرن بیستم است. قبلا در سال ١٩٠٩ مدرسهی مودرن تورک
بالاو - بالوو در قریهی بالاو - بالوو اورمو توسط پطروس ایلیا افندی بازی (میرزه
آقا پتروس) کونسول وقت عوثمانلی دایر شده بود که شاگردان آن فورم و لباس و فِس
عوثمانلی (کلاه قرمز، فینه) میپوشیدند. مدرسهی تورک بالاو - بالوو آموزگاری از استانبول داشت و برنامهی
تحصیلی آن به زبان تورکی بود و در آن ادبیات تورکی هم تدریس میشد. در سال ١٩١٨
نیز چند مدرسهی مودرن تورک دیگر، از جمله مدرسهی «خیر یوردو – صلاحیه» اورمو،
مدرسهی اتحاد اسلام خوی، .... تاسیس شده بود. زبان تدریس و تعلیم و تعلم
و همهی کتب و مفردات و دروس مدرسهی خیر یوردو – صلاحیه به زبان تورکی بودند.
زبان فارسی نیز هر روز به مدت یک ساعت به مثابهی یک زبان خارجی – یعنی همان گونه
که بود - به علاقهمندان تدریس میشد. در کلاسها به سبک مدارس اوروپائی میز و نیمکت
چیده شده بود و بر دیوار کلاسها نقشههای جوغرافیائی و تاریخ طبیعی آویزان بود.
مدرسین و معلمان مدرسه را روشنفکران تورک بومی اورمو و افسران جوان اوردوی عوثمانلی
تشکیل میدادند. مدیریت مدرسه را در آغاز «صادق افندی» از استخبارات عوثمانلی و
سپس شخصیت ملی تورک «حاجی میرزه فضلالله مجتهد اورمویی» صدر «جمعیت اتحاد اسلام»
در منطقه، بر عهده داشت.
اگر چه از دههها قبل در مدارس هیئتهای تبشیری مسیحی
کشورهای غربی (آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، روسیه، ...) و یا «مدارس میسیونری»
در اورمو، تبریز، همدان و چند شهر دیگر تورکایلی نیز زبان تورکی تدریس میشد. اما
این مدارس دینی، بر خلاف مدارس کاملا تورک تاسیس شده حین مجادلهی ملی تورک،
چندزبانه بودند و در آنها علاوه بر تورکی، زبانهای اوروپائی دول متبوعه و نیز
فارسی (بعضا به عنوان زبان اصلی) آموخته میشد. به این «مدارس میسیونری»، میبایست
«مکتبهای سنتی» در سرتاسر تورکایلی و آزربایجان، در مرکز و جنوب ایران – قاشقاییورت و خراسان – آفشاریورت را هم اضافه کرد که آموزش کودکان را با متون تورکی مانند
آنا دیلی و وطن دیلی آغاز میکردند و سپس به آموزش زبانهای فارسی و عربی با کتبی
چون گلستان سعدی و عمهجز و ... میپرداختند. اما اینها هم مدارس غیر مودرن و
چندزبانه بودند .با این
وصف نه مکتبهای سنتی و نه مدارس میسیونری که دروسی به زبان تورکی هم داشتند،
مدارس مودرن تماما تورک و تورکزبان نهبودند (موسسین آنها هم به هویت ملی مودرن
تورک اعتقاد نهداشتند).
نقش بینباشی دوکتور احمد وجدانی:
بنا به مکتوب نوشته شده توسط بینباشی دوکتور احمد
وجدانی، هدف وی آن بود که چنان مدرسهای بهسازد که مورد غبطهی اجانب باشد. (دولتهای اوروپایی در منطقه دهها
مدرسهی میسیونری به سبک جدید برای مسیحیان بومی و مهاجر تاسیس کرده بودند). او
در بارهی تمام احتیاجات مدرسه یک به یک اندیشیده بود. از جمله تهیه و ساخت نیمکتها،
میزهای دانشآموزان، کورسی معلم و دیگر ملزمهی چوبی مدرسه را به «اوستا آللاهوئردی»
سفارش داده بود. بینباشی دوکتور احمد وجدانی شخصا بر تعمیرات و رنگآمیزی مدرسه هم
نظارت و در آن شرکت میکرد.
قوماندان خلیل پاشا قوت (عموی انور پاشا) فرماندهی
قولاوردوی موصل هنگامی که در ساووجبولاق بود، به بینباشی دوکتور احمد وجدانی وعده
داده بود که در تهیه و تامین احتیاجات مدرسه کومک و معاونت کند. از جمله تمام
کتب درسی و رسائل لازم برای مدرسه را از در سعادت – استانبول تامین و توسط
فرماندهی قولاوردوی موصل و به نام دوکتور وجدانی به ساووجبولاق ارسال نماید. بینباشی دوکتور احمد وجدانی هم بر اساس وعدهی خلیل پاشا،
لیست کاملی از کتب درسی لازمه را تهیه و همراه با یک عریضه به خلیل پاشا
تسلیم کرده بود. او بعدا هم با فرستادن تلگرافی جداگانه به استانبول، ارسال کتب
لازمه به خود را تقاضا و موضوع را تعقیب کرده بود.
بینباشی دوکتور احمد وجدانی میگوید به سبب آن که در
ساووجبولاق حکّاک مُهر وجود نهداشت، جمعیت فاقد مُهر بود و او برای رفع این نقیصه
در نامهی خود در بارهی ارسال کتب درسی از استانبول به ساووجبولاق، همچنین
تقاضا کرده بود که در استانبول یک مهر به اسم حزب حکّ شده و همراه جواب نامهاش،
به ساووجبولاق فرستاده شود.
نقش محمد راغب بهی شهبندر اورمو:
محمد راغب بهی شهبندر اورمو در تلگراف از اورمو میگوید
او پنج سال قبل از تاسیس مکتب اتحاد و ترقی اسلام ساووجبولاق، راسا برای تاسیس یک
مکتب تورک در این شهر تلاش کرده و با جمعآوری اعانه بنایی را که در نظر داشت
محل مکتب باشد خریده بود. حتی در آن موقع وزارت معارف عوثمانلی کتب درسی و رسائل
تورکی مدرسه را به وی فرستاده بود. اما این کتب درسی و رسائل تورکی به سبب عقیم
ماندن تشبث وی برای تاسیس مدرسهی تورک توسط عدهای بدخواه (که وی در بارهی هویت
و اعمال آنها توضیحی نهمیدهد)، در پنج سال گذشته در گوشهی شهبندرخانهی ساووجبولاق
انبار شده و خاک میخوردند. محمد راغب بهی شهبندر اورمو اظهار اومیدواری میکند
اکنون که بالاخره مکتب اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق تاسیس شده، آن کتب و
رسائل تورکی مورد استفادهی کودکان قرار خواهند گرفت. وی میگوید بنایی که وی پنج سال پیش به عنوان مدرسهی تورک آینده خریده بود
و اکنون به عنوان خانهی خصوصی شهبندر ساووجبولاق حسن تحسین بهی بهکار میرود،
قرار است محل مکتب اتحاد و ترقی اسلام بهشود.
قاضی علی و ساووجبولاق:
قاضی علی (وفات ۱۹۳۴):
که نام او به عنوان یکی از موسسین حزب جمعیت اتحاد و
ترقی اسلام در ساووجبولاق برده شده، پدر قاضی محمد (١٨٩٣-١٩٤٧)، صدر جمهوری
مهاباد در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم که توسط ارتش شاهنشاهی اعدام شد است. قاضی
فتاح (۱۹۱۶-۱۸۳۲) که نام او هم در این اسناد و به
صورت یک دسیسهپرداز آمده، برادر قاضی علی است. ظاهرا قاضی علی در این مقطع (و
شاید هرگز) تمایلات ناسیونالیستی کوردی نهداشته، بلکه مانند اکثریت مطلق کوردها
در آن مقطع دارای تمایلات عوثمانلیدوستی و اتحاد اسلامی و شاید تورکگرایی بوده و
به همین سبب هم در تاسیس حزب آشکارا تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام در ساووجبولاق
که موسس و رهبر آن جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی – مجدالسلطنه یک «ناسیونالیست افراطی تورک» بود و حزبش هم آرمان «اتحاد تورک» را تعقیب میکرد اشتراک
داشته است.
توضیح: جد قاضی محمد از گورجستان به منطقهی ساووجبولاق
موکری در آزربایجان به دورهی بوداق (بداغ) سلطان فرزند شیر خان از نوادهگان صارم
بگ موکری یکی از سرداران دولت قیزیلباش و حکمران ساووجبولاق در آن زمان، مهاجرت
کرده است.
بر این
اساس عدهای ادعا نمودهاند که اصلیت این خاندان گورجی است. احتمال دیگر آن است که
این خاندان اصلا نه گورجی، بلکه از تورکهای گورجستان بودند. منطقهی جنوب دریاچهی
اورمو (شاهو تالا – اورمو گؤلو) - محل تراکم اقوام و گروههای موغولی و تاتار و
قیپچاق و چاغاتای - همواره مورد علاقهی طوائف تورک مهاجر از گورجستان که به شدت
آمیخته با تاتارها و قیپچاقها و ... بودند، بوده است. یکی از مشهورترین طوائف مهاجرت
کرده از گورجستان و اسکان یافته در جنوب شاهو تالا - دریاچهی اورمو، تهرهکهمه –
تَرَکَمَهی قاراپاپاق از بزچلوها (بوزجالی – بورچالی) است که هنوز هم تورک مانده
است.
ساووجبولاق آزربایجان، محل تاسیس نخستین حزب
تورکیست و دومین مدرسهی مودرن تورک در آزربایجان – تورکایلی:
ساووجبولاق: این نام تورکی
به معنی چشمهی آب شیرین و مطبوع و گوارا است. نام قدیمی و تورکی ساووجبولاق
- ساوجبلاغ همان گونه که مینورسکی نیز در مقالهی خود به نام «جاینامهای موغولی
در کوردستان موکری»- ص ٦٥ ذکر کرده «در تطابق با تمایلات ناسیونالیستی [فارسی -
آریایی] رژیم پهلوی، با نام جدید فارسی مهاباد، با ایماء محتمل به ماد (ماه)
باستانی عوض شد».
(جالب توجه است که جمهوری اسلامی ایران که نامهای اصلی تعدادی از مناطق که
در دورهی پهلوی به فارسی تغییر یافته
بودند را بازگرداند، نه تنها نامهای اصلی تورکی، از جمله ساووجبولاق موکری را
اعاده نهکرده است، بلکه در صدد تغییر نام تورکی ساووجبولاق کرج و دیگر توپونیمهای
تورکی به فارسی است).
شهر ساووجبولاق موکری مانند اکثریت مطلق مناطق کوردنشین امروزی استانهای آزربایجان
غربی و قسمتهای شمالی و شرقی استان کوردستان و شمال شرقی استان کرمانشاه، تا چند
قرن اخیر تورکنشین و موغولنشین و دارای اکثریت جمعیتی مطلق تورک و موغول تورک بود. در نتیجهی تغییر زبان دادن ایلات و
گروههای روستایی و شهری تورک و موغول آن مناطق در ابعادی فوقالعاده عظیم و حجیم
(در واکنشی داوطلبانه به تحمیل شیعهی امامی فارسی از طرف صفویان، بسیاری از تورکها-تورکمانهای
سنی منطقه در کوردهای سنی، تورکها-تورکمانهای علوی (غلات دوازدهامامی و یا علیاللهیهای
تورک) در میان لکها و گورانهای اهل حق، و تورکها-تورکمانهای عموما پیروی اسلام
تورک در میان لورها آسیمیله شدند، و اسکان بلاانقطاع گروههای جدید کورد از دیگر
نقاط ایران و عراق در آن)، ناحیهی کوردنشین - که در آغاز محدود به منطقهی شمال
شرقی عراق امروزی و نواحی مجاور آن در غرب ایران بود به لحاظ ارضی و در داخل مناطق
تورکنشین و تورکایلی گسترش بسیار یافت.
ساووجبولاق هم در قرون اخیر نخست تبدیل به یک شهر دو
قومی با اکثریت تورک - اقلیت کورد، و در آغاز قرن بیستم در زمان تاسیس حزب تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی
اسلام، مبدل به یک شهر دو قومی با اکثریت کورد - اقلیت تورک شد. ساووجبولاق اکنون نه تنها شهری کوردنشین است، بلکه در نتیجهی تورکیزدایی
از آن توسط دولت ایران، که نام تورکی ساووجبولاغ (به معنی چشمهی شیرین) را در سال
١٩٣٤-١٩٣٦ به نام فارسی – ایرانیک مهاباد
گویا در ارتباط با مادهای آریایی تغییر داد، هم چنین سیاستها و تبلیغات دولتها و
مراکز سیاسی و آکادمیک غربی – اوروپایی تورکستیز مانند فرانسه، و نهایتاً خیانت
حکومت ملی آزربایجان که به دستور روسیه - شوروی «جمهوری مهاباد» را به مرکزیت این
شهر در منطقهی موکری آزربایجان (و نه مناطق اصلا کوردنشین در استانهای کوردستان
و کرمانشاه در جوار مرزهای عراق) تاسیس کرد، تبدیل به سمبول دولتمداری کورد و یا
کوردستان شده است.
علاوه بر ساووجبولاق نام شهر مرکزی این ناحیه، اسم ایل
«مُکری» - موکری که این ناحیه نام خود را از آن گرفته هم به احتمال
بسیار دارای منشاء تورکی - آلتاییک است مینورسکی هم نام موکری را از ریشهی تورکیک - آلتاییک میداند. وی در ریشهشناسی
آلتاییک نام موکری که بنا به وی در نام کوردی «دهبکری» - دهبوکری نیز موجود است
احتمالات زیر را مطرح میکند: ١-از نام گروه تورکیک «موکری» که در همسایهگی
تاپقاچ چین میزیستند. ٢-از نام گروه «موکی» و یا «مو هی» از تونقوزهای چینی
٣-مرتبط با نام طایفهی موغولی «مورکیت – مرکیت - مارکات». این طائفه در اواخر
حاکمیت موغول در شمال عراق امروزی (موصل) - محل ظهور طایفهی مُکری در چند قرن بعد
- قتل عام شد. ٤-از نام طوائفی بنام «بوکرین - موکرین» (بعدها قایاچی) که از اویغورستان
به اربیل مهاجرت نمودهاند .
خانوادهی قاضی علی از ملاکین ثروتمند و دارای چند
روستا در منطقهی بوکان آزربایجان بودند. بوکان نیز یک نام با ریشهی
آلتاییک است. بنا به مینورسکی: ١-بوکان و نام قبلی آن بَهی مرتبط با
نام طائفهی موغولی بهیی است که به همراه طایفهی موغولی اوریاد
در ناحیهی موکری ساکن بود. ٢-بوکان و نام روستای بیرخان در شمال
منطقهی بوکان مرتبط با کلمهی اویغوری بورقان به معنی بوت و مجسمهی بودا
است. گفته شده که پدر قاضی علی، شیخ المشایخ در سال ١٨٣٠ جلسهای با شرکت روسای
اصلی عشایر منطقه در روستای اوباتو (هَوَتو) تشکیل داده است. نام اوباتو
(هَوَتو) هم دارای ریشهی موغولی – آلتاییک است: اوباتو = اوبالی، نامی موغولی به
معنی منسوب به طایفه و ایل.
توضیح: علاوه بر منطقهی موکری در استان آزربایجان غربی،
در نواحی کوردنشین (و لکنشین و لورنشین و ...) استانهای کوردستان و کرمانشاه و
ایلام و ... هم، توپونیمهای متعدد تورکی - موغولی وجود دارد. به واقع به لحاظ
آماری اکثریت مطلق توپونیمهای تاریخی مناطق کوردنشین فعلی در شمال و غرب ایران دارای
ریشهی آلتاییک، و بیش از نیمی از این اسامی آلتاییک، دارای ریشهی موغولی است. و این،
به جز مناطق تورکنشین در این استانها است که اسامی جوغرافی آنها اساسا آلتاییک
(تورکی، موغولی، تونگوزی، ....) است. ویژهگی اسامی تورکی - موغولی –
آلتاییک در مناطق کوردنشین فعلی در غرب و شمال غربی ایران، قدمت تاریخی و کهنهگی
زبانی آنها است. چنانچه بسیاری از کلمات تورکی موجود در نامهای جوغرافیایی
مناطق کوردنشین، مانند ساووج به معنی شیرین در نمونهی ساووجبولاق، در تورکی
معاصر متروک شدهاند، و یا تلفظ بسیاری از توپونیمهای موغولی مطابق تلفظهای آنها
در موغولی میانه و یا پیش از آن است.
آلتاییک – تورکی - موغولی بودن اکثریت مطلق توپونیمهای
مناطق کوردنشین فعلی، دلایل چندی دارد. بخش بزرگی از منطقهی کوردنشین امروزی در
استانهای کوردستان و کرمانشاه، در طول تاریخ جزئی از واحد اداری - سیاسی و
جوغرافیایی و ایالت آزربایجان بود. اما دلیل مهمتر، تورکنشین
- موغولنشین (مونقول تورکزبان شده) بودن آن مناطق در قرون گذشته است. توپونیمهای
تورکی و موغولی در مناطق کوردنشین فعلی در غرب و شمال غرب ایران یادگار دورهای است
که اهالی آن مناطق تورک و موغول بودند. در ناحیهی ساووجبولاق موکری هم همین
وضعیت حاکم بود. این ناحیه مانند بسیاری از مناطق فعلا کوردنشین در ایران (ایضا
شمال عراق و شمال سوریه)، تا یکی دو قرن اخیر دارای اکثریت مطلق جمعیتی تورک بود.
شهر ساووجبولاق هم تا چند قرن اخیر دارای اکثریت جمعیتی مطلق تورک و موغول، در دو
قرن اخیر یک شهر دو قومی با اکثریت تورک و اقلیت کورد، و در زمان تاسیس حزب
تورکیست جمعیت اتحاد و ترقی اسلام، یک شهر دو قومی با اکثریت کورد و اقلیت تورک
بود.
تعامل و همکاری حکومت محلی اورمو با مقامات نظامی و دولتی عوثمانلی
به مثابهی ولایتی از آن امپراتوری
بنا
به محمد راغب بهی شهبندر اورمو؛ پس از عقب نشستن قوای عوثمانلی از تبریز و
حوالی آن و ورود محمدحسن میرزا ولیعهد قاجار به تبریز، شایعات کذبی
منتشر شده بود مبنی بر این که گویا دولت عوثمانلی مخالف ورود ولیعهد قاجار به
تبریز بوده و ورود او به تبریز صرفا در نتیجهی تدابیر سیاسی و نظامی روسیه ممکن
شده است [این شایعات دروغ توسط دموکراتهای آزربایجان در تبریز که آنگلوفیل، پانایرانیست
و ضد تورک بودند منتشر میشد. زیرا محمدحسن ولیعهد یک تورکگرا، عوثمانلیدوست و ضد انگلیس بود
و به این سبب دموکراتهای آزربایجان او را دشمن خود میشمردند]. بسیاری از عوام و
افراد سادهلوح هم به این دروغها و شایعات باور کرده بودند. در چنین وضعیتی محمد
راغب بهی شهبندر اورمو برای نشان دادن پوچی این شایعات و دروغها تدابیری را اخذ
و با همکاری مقامات محلی اورمو به اجرا گذارد. آنچه جالب توجه است این که در
این ماجرا مقامات محلی اورمو مانند مقامات ولایتی از عوثمانلی رفتار و شهبندری
عوثمانلی مانند واسطه بین مقامات محلی اورمو با تبریز عمل میکردند:
به
توصیهی شهبندر به مناسبت ورود ولیعهد به تبریز، در اورمو و ساووجبولاق مراسم
جشن و شادمانی برگزار شد. در ساووجبولاق اهالی کورد و مقامات نظامی عوثمانلی تبریکنامههایی
را با تلگراف به تبریز فرستادند. قبلا شهبندر به حاکم شهر اورمو «سردار عظیمالسلطنه»،
و (میرزه فضلالله ناصحی) «مجتهد (اورمویی)، و حسین لوطفو افندی وکیل
شهبندری عوثمانلی در اورومو، با پیک مخصوص تلگرافهایی ارسال کرده و در آنها با
تاکید توصیه نموده بود که در اورمو عموم اهالی تورک و مقامات محلی و مامورین
دولتی و نظامی عوثمانلی، مشترکاً جشنهایی برگزار کنند و با فرستادن تلگراف ورود
ولیعهد به تبریز را تبریک بهگویند. بنا به گزارش جوابنامهی وکیل شهبندری، مقامات
محلی اورمو توصیههای شهبندر در اورمو را حرفیا به اجرا گذاشتند. علاوه بر حکومت
محلی اورمو، در شهبندرخانهی عوثمانلی هم جشنهایی برگزار و ضیافت مفصلی داده شد
که در آن تمام مامورین دولتی و نظامی عوثمانلی و اعیان و بزرگان اورمو شرکت کرده
بودند. حاکم اورمو سردار عظیمالسلطنه شخصا یک نامهی جداگانه در این باب به شهبندر
عوثمانلی ارسال و با ضمیمه نمودن تبریکات تلگرافی خود و علما و اکابر و اهالی
اورمو از شهبندر خواهش کرد که آنها را از طریق تلگراف به تبریز بهرساند.
شهبندر هم فورا خواهش حاکم شهر سردار عظیمالسلطنه را بهجا آورد. شهبندر اصل نامهی
مذکور حاکم اورمو سردار عظیمالسلطنه و صورت تلگرافهای تبریکنامهای علما و
اکابر و خوانین و اهالی اورمو، و همچنین نامهای که خود به حاکم اورمو عظیمالسلطنه فرستاده
بود را، همراه با تلگراف خود به در سعادت استانبول ارسال کرد. شهبندر در پایان
این تلگراف خود اضافه کرده بود که تاکید علما و خوانین اورمو در تلگرافنامههایشان
به سعادت مسلمانان و ظلمهای روسیه [به سبب انطباق و همسویی صد در صد با گفتمان و سیاست
عوثمانلی] شایان دقت است.
پایان مقدمه و توضیحات مئهران باهارلی
قسمت دوم.
بیرینجی بهلگه:
BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v.27,s.1-4
[٢ آوریل ١٩١٥]
نومارا: ٥، ملفوفات: ٤
خلاصه: «اتّحاد
و تّرقییِ اسلام جمعیّتی»نه، و ولیعهده، شهنلیک و تبریکلهرینه دائر
حضورِ سامییِ حضرتِ سفارتپناهییه معروضِ بهندهلهریدیر:
ساووجبولاقدا بولدوندوغوم اثنادا بورادا موجود بعضی
ایرانی و عوثمانی ذواتِ معتبرهیه واقع اولان وصایا و تلقیناتِ عاجزانهم اوزهرینه
«اتّحاد و ترقّییِ اسلام» نامی آلتیندا سیاسی و اجتماعی بیر جمعیّت تاسیس ائدیلمیشدیر.
بو جمعیّتین مقصد و غایهسینی محتوی مُمْضا پروقرامدان بیر نسخه لفّاً تقدیم
قیلینمیشدیر. موسّسلهر میانیندا رومیه [اورمو] سرآمدانیندان اسبق رومیه [اورمو]
و خوی حاکمی «مجدالسلطنه اردشیر جمشید»، مجاهدینِ مشهورهدهن سالماسلی «حاجی
پیشنماز آقا» ایله تهبریزلی «میرزه بلوری آقا»، ساووجبولاق نائبِ حکومتی «قاضی
علی» و ساووجبولاقدا هلالِ احمر خستهخاناسی موسّس و مدیری «بینباشی دوکتور
احمد وجدانی بهی»، و سائره بولونماقدادیر.
مجدالسلطنه جنابلاری
آزهربایجانین اهن ممتاز و متفکّر و معروف سیمالاریندان اولوپ، دوقوز سنهدهن
بهری عائلهسییله برابر تیفلیسده اختیارِ اقامت و بو مدّت ظرفینده اورادا
افکارِ اسلامیهیی تنویر و تنبیهه حصرِ اِقدام و همّت ائیلهمیش ایدی. مومیالیهین
ظنونِ اعتقاداتِ باطله پردهسینی اهالییِ اسلامیهیه ییرتتیرماق ایچین لسانِ
فارسی اوزهره تحریر و تالیف ائیلهدییی آثارِ قیمتدار میانیندا «طوقِ لعنت»
نام کتاب شایانِ مطالعهدیر. «جمشید اردشیر»ین قناعتِ سیاسهسی اتّحادِ اسلامدان
داها زیاده اتّحادِ قومییه، «تورک اتّحادی»نا مائل، مفرط بیر ناسیونالیستلیییه
متوجّهو ساعیدیر. مشارالیه بوندان دؤرت آی اوّل تیفلیسده روسلار طرفیندهن
گؤردویو جبر و تضییق اوزهرینه مع العائله تیفلیسی ترک ایله رومیه [اورمو]
گؤلونون صاحبی قایینپدری «شهزاده ایمامقولو» حضرتلهرینین مقیم بولوندوغو
شیشوان [شاوان] قصبهسینه گهلمیش و بعده رومیهیه [اورمویا] گئچهرهک
اورادا بیر مدّت قالدیقدان سونرا ساووجبولاقدا موقّتاً اسکان ائیلهمیشدیر. کهندیسی
قافقاسیادا اولدوغو گیبی، ایستانبولدا داخی بعضی محافلِ رسمیّه و مهمّهجه تانینمیش
و «طوقِ لعنت» و «عشقِ ارغوانی» نام اثرلهری «تورک یوردو» و «اجتهاد» جمعیّتلهرینین
مظهرِ تقدیر و تحسینی اولموشدور.
سالماسلی حاجی پیشنماز آقادان اسامییِ سفیرانهلهری طرفیندهن کهندیسینه رسمی
توصیهنامهلهر وئریلهن مجاهددیر. حاجی بلوری آقا ایسه تهبریزده مساعییِ
جهادیهسییله روس علیهدارلیغییلا معروف بیر رئیسِ ذینفوذ اولوپ، رومیه [اورمو]
جهتلهرینده عشایرِ کوردیهنین ابتدایِ تجاوزاتیندا کهندیسی ایستانبولدان
وانا ورود ائدینجه کهندیسینین مضرّ و مدهش بیر آدام اولدوغو و وانا گهلدییی
خبر آلیندیغی رومیه [اورمو] روسیا کونسولوسو «موسیو وئیدئنسکی» طرفیندهن او وقت
عاجزلهرینه بیلدیریلمیش ایدی.
ساووجبولاقدا تاسّس ائدهن «اتّحاد و ترقّییِ اسلام
جمعیّتی» ماراغا، رومیه [اورمو]، و داها سونرا تهبریز و سایر محاللارا عکس و اتّساع
ائدینجه، تهبریز شهههری مرکزِ عمومی اتّخاذ اولوناجاقدیر. بو صورتله اصل
«تورک اتّحادی» اساسینی قورمایا چالیشاجاق اولان جمعیّتِ مذکورهنین، تهبریز و
رومیهده [اورمودا] تورکی العباره قهزئته و بیر رساله نشر ایله مقصد و
غایهسینی تعمیم و تسمیره موفّق اولاجاغی اومید اولونماقدادیر. کهندی
اعتقاد و اجتهادیما نظراً مذکور جمعیّتین پروقرامی سیاستِ عوثمانیهمیزه موافق و
فوقالعاده حائزِ اهمّیتدیر. بؤیله بیر جمعیّتین معناً حمایهسی و قافقاسیادا
اولدوغو گیبی، نوعاً عوثمانلیلاشمیش بیر دیل اوزهره رومیه [اورمو] و تهبریزده
قهزئتهلهر نشری و بونا متعلّق سائر خصوصات حاققیندا نقطهیِ نظر و رأی و امرِ
عالییِ عاصفانهلهرینین اِشعار بویورولماسینی خاصةً عرض و استرحام ائیلهریم.
ایشته عاجزلهری بو دفعه ساووجبولاقدا قالدیغیم مدّتجه بؤیله بیر جمعیّتین
تهمهل داشینی وضع ائتدیرمهیه موفّق اولدوم.
تهبریز و حوالیسیندهن عساکرِ عوثمانیهمیزین گئرییه
چهکیلمهسیندهن سونرا ولیعهدِ ایرانین تهبریزه ورودو آزهربایجاندا پهک
غریب و بیزیم بیر درجه علیهیمیزده بعضی جریانلار حصولونا بادی اولموشدور. ولیعهدِ
مشارالیهین تهبریزه گهلمهسی آنجاق روسلارین همّتِ سیاسیهسی و عسکریهسییله
قابل اولوپ، یوخسا عوثمانلیلار بونا شدّتله مخالف و متعرّض بولوندوقلاری
زمینینده عوثمانلی بدخواهلاری طرفیندهن اِبدا ائدیلهن اشاعاتِ کاذبه و اُرْجوفهیِ
پردازانه سادهدل افکارِ عمومیهیی خیلی تشویش و تغلیط ائیلهمیشدیر. عاجزلهری
بو گیبی کاذب، مغفل، دسّاس و وطنِ ایرانی ایچین مضرّ و هلاکآور جریانلاری [و] اراجیفِ
غرضکارانهیی تعقیم و تفلیج و ایکی امّتِ اسلامیه آراسینداکی رابطهیِ ائتلاف
و اتّحادی تأیید و ترویج ایچین، ساووجبولاق و رومیه [اورمو] جهتلهرینده [ولیعهدِ
ایرانین تهبریزه] شرفِ وصولو مناسبتییله ساووجبولاقدا شهنلیکلهر اجرا و
اهالییِ کوردیّه و و هئیتِ عسکریّهمیزجه تئلگرافلا تبریکات ایفاء اولوندوغو
گیبی رومیه [اورمو] حاکیمی «سردار عظیمالسلطنه» ایله «مجتهد» حضرتلهرینه
و شهبندر وکیلیمیز «حسین لوطفو اهفهندی»یه ساعییِ مخصوصلا مکتوبلار گؤندهرهرهک
رومیهده [اورمودا] بالعموم اهالییِ اسلامیه، حکومتِ ایرانیه و عسکری و مُلکی
مامورینِ عثمانیه ایله مشترکاً شهنلیکلهر اجراسییلا تهبریزده ولیعهد
حضرتلهرینه تئلگرافلا تبریکات ایفاءسی موکّداً توصیه و اِشعار ائیلهمیش
ایدیم.
وصایایِ واقعهیِ عاجزانهم رومیهده [اورمودا] تمامن ایفاء اولاراق حکومتِ
محلّیهده اولدوغو گیبی، شهبندرخانهده داخی اهل بیرلییییله شهنلیکلهر
یاپیلمیش، و شهبندرخانهمیزده مکلّف بیر ضیافت وئریلهرهک، بوندا بالجمله مامورینِ
عوثمانیه و اعیانِ ایرانیه موجود بولونموش اولدوغو وکیلِ مومیالیه طرفیندهن
جواباً بیلدیریلمیش اولدوغو گیبی، حاکم «سردار عظیمالسلطنه» جانبیندهن داخی اوْل
بابدا عاجزلهرینه آیریجا بیر مکتوبِ جوابی ارسالییلا گهرهک کهندیسی و گهرهک
اهالی طرفیندهن تبریکاتی حاوی ترتیب ائدیلهن تئلگرافنامهلهر لفّ اولوناراق
بونلارین تهبریزه کشیده ائتدیریلمهسی رجا ائدیلمیشدیر. عاجزلهری ده ایفایِ
ایجابینا درحال توسّل ائیلهدیم. «سردار عظیمالسلطنه»نین مکتوبونون اصلییله رومیه
[اورمو] علما و اکابرینینین تئلگرافنامهسی و کهندی نامینا اوّلجه تهبریزه
چهکدیییم تئلگراما گهلهن تئلگرافنامهیِ جوابینین صورتلهرینی لفّاً تقدیم
ائیلییوروم. رومیه [اورمو] علما و خوانینین تئلگرافنامهسینده سعادتِ اسلامیهدهن
و روسلارین مظالمیندهن بحث اولونماسی، شایانِ دقّتدیر.
آزهربایجانِ غربی و حدودِ خاقانی جهتلهرینده ییرمی
گوندهن بهری متمادیاً یاغمور یاغماقدادیر. یوللارین عسرت و معانتی و نزولِ
بارانین کثرتی بیر مدّتدهن بهری رواندوزدا بولونان خلیل بهی فیرقهسینین ایلهری
حرکاتینا ایراثِ موانع و مشکلات ائیلهمهکده اولدوغو گیبی، بو طرف اهالیسی
ایچین ده سیر و سفر و نقلیّات بویوک بیر مانعه تشکیل ائیلهمیشدیر. ساووجبولاقدان
رومیهیه [اورمویا] عزیمت ائیلهمهکلیییمی آمر اولاراق سنّه [سنندج] شهبندرلییی
واسطهسییله کشیده بویرولان ٥ مارت ٩١٥(١) تاریخلی تئلگرافنامهیِ سامیلهری
موجبینجه بوگونه قهدهر رومیهیه [اورمویا] گئدهمهمهکلیییمین سببی ده عینی
مانعهیه متبیّندیر.
رومیهنین [اورمونون] احوالِ حاضرهسی ١٣ مارت ٣٣١(١)
تاریخلی راپوروم دائرهسینده اولوپ، شیمدییه قهدهر بیر تغیّر و تبدّلا
اوغرامامیشدیر. ساووجبولاق قولونداکی عراق عساکرِ غیرِ منتظمهمیز داخی میاندوآبدا
[قوشاچایدا] حال و وضعِ تدافعیده بولونماقدادیر. خلیل بهی فیرقهسی خاکِ
ایرانا گیرینجه، عساکرِ مرقومهنین مملکتِ عثمانیهیه اعادهسی معمولدور. دونکو
گوندهن بهری هاوالار بیر آز تبدّل و انکشافا یوز توتدوغوندان عائلهمی ساووجبولاقدا
بیراخیپ، یارین یاخود ائرتهسی گون حدودِ خاقانیده کائن رایت قریهسینه اوغرایاراق
اورادان احوالِ عمومیهیِ محلّیه حاققیندا خاکِ پایِ سامییِ مؤمنانهلهرینه
تئلگرافلا معروضاتدا بولوندوقدان و خلیل بهیه داخی اعطایِ معلومات ائیلهدیکدهن
سونرا رومیه [اورمو] جهتینه حرکت ائدهجهیهییم.
سالف الذکر فیرقه ایله بیرلیکده تهبریزه گئتدیییم
حالدا اوّلکی یانلیش حرکتلهره بو دفعه میدان قالمایاجاغی و اکابر، مجاهدین
و عشایرِ ایرانیّه ایله توثیقِ رابطهیِ اتّحاد و تشریکِ مساعییِ جهاد[ین] داها
زیاده تأیُّد ائدیلهجهیی حاققینداکی اشاراتِ سابقهیِ صادقانهسی[نی] تقریر
ایله عرضِ تعظیماتِ بی نهایهیِ چاکریه[یه] مسارعت ائیلهریم.
امر و فرمان حضرتِ ولیالامریندیر
ساووجبولاق، ٢٠ مارت ٣٣١(١)
تهبریز باششهبندری وکیلی
و رومیه [اورمو] شهبندری
بهنده
محمد راغب
پروقرام صورتی چیخاریلماق اوزهره راغب بهیدهدیر.
ایکینجی بهلگه:
BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v. 23, s.
1-2.
[٢٤ نیسان ١٩١٥]
پیشگاهعالییِ مؤمنانهلهرینه
ساووجبولاق، ١١ نیسان ٣٣١(١)
محترم اهفهندیم
مفارقاتِ عالینیزدهن بهری جمعیّتیمیزین حمایهسینده بولونماقلا
مباهی «اتّحاد و ترقّییِ اسلام مکتبی»نین تاسیسی ایله مشغولوم. سیرا، رَحْلَه،
معلّم کورسوسو و مماثلی اقسام خَشَبیهسینی «اوستا آللاهوئردی»یه ایسمارلادیم.
«سردارِ مرحوم»ون خانهسینین اوست طرفینی و «حاکم»ین دائرهسینی مکتب بناسی اتّخاذ
ائیلهدیییمیزدهن تعمیرات و تلوینات ایله اوغراشییوروز. انشاء الله عن قریب حُسنِ
صورتله خاتمهپذیر اولور اولماز اولادِ مسلمینی اورایا توپلایاراق دلخواه [و]
عالی وجهله منتظم بیر مکتب وجودا گهتیرهجهییمی روحانیتِ پیغامبرییه استناداً
تامین ائدهریم. سالف العرض مکتب ایچین، هر نه کی لازم ایسه دوشوندوم. انشاء
الله اجانبین غبطهسی اولاجاق بیر صورتده اکمالینا موفّق اولوروز دا دین و
دولته خیرلی دعالار ائتدیرمهیه وسیله اولوروز. جنابِ قوماندان [خلیل پاشا
قوت] بورادا ایکهن مکتب ایچین لازم اولاجاق بالجمله کتابلاری درِ سعادتدهن
موصل قولاوردو قوماندانلیغی واسطه[سییله] ساووجبولاقا نامِ عاجزانهمه جلب
بویوراجاقلارینی وعد بویورموشلاردی. او وعدِ عالیلهرینه مقروراً بیر کتاب
لیستهسینی بالتنظیم با عریضه حضورِ عالیلهرینه تقدیم ائتدیم. تئلگرافیاً
ایستانبولدان جلبی ایچین استرحاماتدا بولوندوم. اومودواریم کی معروضاتیم جایِ
قبول بولور دا آمالِ خالصانهمیزه بیر آن اوّل موفّق اولوروز. بورادا حکّاک
اولمادیغیندان تقدیم ائیلهدیییم مکتوبدا جمعیّت نامینا بیر مؤهرون حکّینی طلب
و استرحام ائیلهمیش ایدیم. انشاء الله [مؤهرو] بو عریضهمین جوابییلا لطفاً
گؤندهرسهنیز، منّتدارلیغیم حدودافزون اولاجاغینی آیریجا عرض ائیلهریم. فرزندِ
عالیلهری (...) مدیحه خانیمین، محترم همشیرهم خانیمین صحّتلهری بر کمال
اولوپ، خدمتلهرینده قصور ائتمییوروم.
قاضی فتّاح اورتالیغی
قاریشدیرماقلا مشغولدور. میاندوآبدان بینباشی صالح اهفهندینین ساووجبولاقا
آلدیریلماسی اوزهرینه اورا[نین] آسایشینی تامیناً تعیین و اعزام قیلینان علی
پاشایِ ایلخانینین پایهسینی چهکهمهیهرهک عزلینی – صورتِ حاقدان گؤرونمهک
و دولته کهندیسینی صادق گؤسترهمهک اوزهره – بینباشی صالح اهفهندیدهن
لسانِ ابلهفریبانه طلب ائتدی. موفّق اولامایینجا اورالاردا بیر شورش چیخارماق
اوزهره سهرسهریلهردهن مرکّب بیر قافله تشکیلی ایله اوغراشییور. فقط بو
سهرسهری قافلهسی غایت استادانه اولاراق ترتیب ائدیلمهکدهدیر. داوول و
زورنا ایله سوقاقلاری دولاشان او سادهدلان، تحقیقاتِ موشکافانهمه نظراً ظاهراً
جهادا گئتمهک ایسه، حقیقتاً مومیالیه قاضی فتّاحین بیر زمرهیِ بیاذعانی
اولاراق میاندوآبا روبهراه اولاجاقلاری آنلاشیلییور. گهرهک بو حریف و گهرهکسه
خانهسی ملجاءِ مجرمین و جاسوسین اولان میسیونئر، متطبّب دوکتور رضا بهیین
سیاستاً ختامِ حربه دهیین ساووجبولاقدان تبعیدلهری مناسب گؤروشونوزو قوماندان
بهی اهفهندییه عرض ائدهرسهنیز، موافقِ وجدان و وطنپروری اولاجاغینی وجدانیملا
تأمین ائیلهریم. بیزیم تحسین بهی زاواللیسی بو گیبی سیاسی شئیلهر ایله
آز چوخ حصرِ اوقات ائدهرسه ظنّ ائدهریم اییی اولور. هر نه ایسه، ذاتِ عالینیزین
بو بابداکی رأیِ جنابلاری نه حکم ائدهرسه، اولور. شیمدیلیک نشان اِشعار بیر شئی
اولمادیغیندان اهلینیزی سیخار و تقدیمِ احترامات ائدهریم، اهفهندیم.
جنابِ امجد مجدالسلطنه حضرتلهرینه، شهبندرخانه
باشکاتبی حسین لوطفو خانین پدرِ محترملهرینه، کهندیسینه اهداءِ
سلام اولونور، اهفهندیم.
بهنده وجدانی
اوچونجو بهلگه:
BOA, HR.SFR (20), no. 123/17, v. 22
[٢٨ آوریل ١٩١٥]
نومارا ٢٣، ملفوف ١
حضورِ سامییِ حضرتِ سفارتپناهییه معروضِ
چاکرلهریدیر. ٢٠ مارت ٣٣١(١) تاریخلی و ٥ نومارالی تحریراتِ عاجزانهمه ذیلدیر.
ساووجبولاقدا تاسیسینه موفّق اولدوغوم آزهربایجاندا
«اتّحاد و ترقّییِ اسلام جمعیّتی» شعبه ریاستینه محلّی هلالِ احمر خستهخاناسی
مدیری دوکتور بینباشی احمد وجدانی بهی اهفهندی انتخاب و تعیین ائدیلمیشدیر.
مومیالیهدهن بو کَرَه عاجزلهرینه گؤندهریلهن مکتوبو لفّاً تقدیم
ائدییوروم. بو مکتوبدا ساووجبولاقدا جمعیّتِ مذکوره ایله مسمّا بیر مکتب
تاسیس اولوندوغو و قوماندان خلیل بهی ساووجبولاقا اوغرادیغی زمان مکتبِ مذکورا کتب
و رسائل گهتیرتمهک گیبی بعضی معاونتلهرده بولوناجاغی وعد ائیلهدییی
بیلدیریلمهکدهدیر. شو حالدا جمعیّتِ مذکوره ساووجبولاق شعبهسی چیزدیردیییم
پروقرامی تطبیق و اجرایا باشلامیش دئمهکدیر. مذکور مکتب ایچین بوندان بئش سنه اوّل
تشبّث و غیرتِ بهندهگانهم اوزهرینه، مکتب بناسی اولاراق اعانتاً اشتراء
ائدیلیپ شهبندر تحسین بهی طرفیندهن خانهیِ خصوصی اولماق اوزهره اشغال ائدیلهن
خانه تخصیص اولوناجاقدیر. جنابِ حقّه چوخ شوکورلهر اولسون کی بوندان بئش سنه اوّل
بعضی بدخواهلار طرفیندهن عقیم ائدیلهن تشبّثِ معارفپرورانهم بوگون ساحهیِ
حصولا گهلییور، مثمر اولویور. او وقت معارف نظارتِ جلیلهسیندهن گؤندهریلهن
کتب و رسائلِ کثیره شهبندرخانهنین بیر گوشهسینده قالمایا محکوم اولموش ایکهن،
بوگون اطفالِ اسلامیه اهللهرینده دولاشاراق بوندان نونهالانِ استقبال
مستفید و متفیّض اولاجاقلاردیر. دوکتور احمد وجدانی اهفهندینین سالف العرض
مکتوبونون سون فقرهلهری حاققیندا نظرِ دقّتِ حضرتِ سفیرانهلهرینی اهمّیتله جلب
ایله عرضِ تعظیماتِ بی نهایهیه مسارعت ائیلهریم.
امر و فرمان حضرت ولیالامریندیر
رومیه [اورمو]، ١٥ نیسان ٣٣١(١)
شهبندر
محمد راغب
شعبهی حزب اتّحاد
و ترقّی، و کومیتهی اتّحاد اسلام در تبریز، ١٩٢٢-١٩٢٣
Rıdvan Ayaydın. Birinci Dünya Savaşı'nda Osmanlı
Devleti'nin İran'da Cihad-ı Ekber Faaliyetleri
http://www.academia.edu/26463128/Birinci_Dünya_Savaşında_Osmanlı_Devletinin_İranda_Cihad-ı_Ekber_Faaliyetleri
İran’da Rus ve İngilizlerin müdahalesi, Demokratların milli hislerini
tahrik etmiş ve 1907-1909 arasındaki ihtilalin kısmen sebebi olmuştu.
Demokratlar Osmanlı’nın İttihad-ı İslam cereyanından faydalanmış ve Almanlardan
yardım istemişlerdi. Jön Türkler de “İttihad-ı İslam” adındaki İran cemiyetini
desteklemişlerdi. Ayrıca Jöntürkler, İran’daki ırkdaşlarıyla yakınlaşmayı da
ihmal etmemişlerdi.86 Dolayısıyla İran, öncesinde olduğu gibi, Birinci Dünya
Savaşı boyunca da İslamcılık ve Türkçülük fikriyatının aynı anda zemin bulduğu
bir coğrafya olmuştu. Özellikle Enver Paşa’nın kurduğu Teşkilat-ı Mahsusa
Osmanlı sınırındaki Türk guruplarıyla bu iki fikriyat temelinde ilişki
kurmuştu. Türk İttihadı’na Tebriz başkonsolos vekili Mehmed Ragıb Bey’in,
Savuçbulak’ta bulunduğu esnada, buradaki bazı İranlı ve Osmanlılı önemli
kişilere verdiği telkin ve tavsiyeler üzerine “İttihad ve Terakki-i İslam”
isimli, siyasi ve içtimai bir cemiyet tesis edilmişti. Kurucuları arasında,
Rumiye serâmedanından eski Rumiye ve Hoy hâkimi Mecdussaltana Erdeşir Cemşid,
mücahidlerden Selmaslı Hacı Pişnemaz Ağa, Tebrizli Mirza Billurî Ağa,
Savuçbulak Hükümet Naibi Kadı Ali ve Savuçbulak’ta Hilal-i Ahmer hastanesi
müdürü Binbaşı Doktor Ahmed Vicdanî bulunmaktaydı. Savuçbulak’ta kurulan
“İttihad ve Terakk-i İslam Cemiyeti”, Merağa, Rumiye ve daha sonra Tebriz ve
saire mahallere yayılınca, Tebriz’in genel merkez olması karalaştırılmıştı.
Aslında “Türk İttihadı” kurmaya çalışacak olan bu cemiyetin, Tebriz ve Rumiye’de
Türkçe gazete ve risale neşri ile amacını halka yayacağı ve meyve almaya
muvaffak olacağı ümit edilmekteydi. Bu cemiyetin programı Osmanlı siyasetine
uygun görülmekteydi.
در یک سند دیگر وزارت خارجهی عوثمانلی گفته میشود راغب
بهی شهبندر عوثمانلی در اورمو، عریضهای نوشته و به سبب فعالیتهایش در جمعآوری
اعانه برای جمعیتهای هلال احمر و نیروی دریایی عوثمانلی هنگام شهبندریاش در
اورمو و ساووجبولاق، اعطای مدال به خودش را تقاضا کرده است.
(639, 195, 25, 3) - 06/09/1330. “Rumiye Şehbenderi Ragıp Bey'in, Savuçbulak ve Rumiye Şehbenderlikleri esnasında
Hilal-i Ahmer ve Donanma-yı Osmânî Cemiyetleri için iâne toplama çalışmaları
nedeniyle kendisine madalya verilmesi isteğini içeren yazısı”.
پدر عظیمالسلطنه
«آقا خان سردار افشار ایمانلو (ایناللی – ییناللی)» یکی از بزرگان شهر
اورمو، و فرماندهی سپاه تبریز در زمان ولیعهدی مظفرالدین میرزا بود. به هنگام
حملهی شیخ عبیدالله نهرینی از یاغیان منطقهی مرزی حکاری تورکیه به هدف
اشغال آزربایجان، اقبالالدوله حاکم اورمو از شهر دفاع نمود. «آقا خان سردار
افشار ایمانلو» هم در شهر بناب سد راه شیخ عبیدالله شد و با رسیدن قوای سپهسالار
اعظم از تهران به فرمان ناصرالدین شاه از پیشروی قوای شیخ عبیدالله به سوی
تبریز جلوگیری نمود. آقا خان بعد از این ماجرا حاکم خوی گردید و پس از مدتی به
حکومت اورمو رسید. در زمان حکمرانی آقا خان امنیت و آسایش در شهرها و سرحدات
آزربایجان غربی برقرار و یاغیان به سختی منکوب گردیدند.
جد عظیمالسلطنه
«عبدالصمد خان سردار افشار ایمانلو (ایناللی – ییناللی)» بانی دومین مسجد
مشهور شهر اورمو با نام «عبدالصمد خان مهچیتی» در اول «غولام خان راستاسی» است.
بعدها نوهی او عظیمالسلطنه سردار این مسجد را تعمیر کرد و بدین سبب نام آن به «سردار
مهچیتی» تغییر یافت. این مسجد به علت داشتن یک ساعت در سردر آن «ساعاتلی مهچیت»
هم نامیده میشود. «عبدالصمد خان سردار» همچنین سازندهی آفشار قالاسی (قلعهی
افشار) در منطقهی نازلو است که بعد از کشته شدن اسماعیل آقا به نام او مشهور
شده است.