کومیتههای بومی «تورک اوجاغی» در آستارا-آزربایجان و توصیههای
کارگزار وزات خارجهی ایران برای ریشهکن کردن زبان تورکی و مستعمرهسازی آزربایجان
مئهران باهارلی
Friday, January 14, 2011
در کتاب «پانترکیسم و ایران» تالیف کاوه بیات، در سه پاراگراف به گزارشی از کارگزار وزارت امور خارجهی ایران در آستارای تورکایلی به تاریخ ١٣٠٢ شمسی- ١٩٢٣ میلادی اشاره میشود. مولف که یک تاریخنگار دولتی با تمایلات پانایرانیستی و ضد تورک است و بدین سبب شعور ملی تورک و ناسیونالیسم تورک را «پانتورکی» مینامد، مانند دیگر اسنادی که پرده از روی دسیسههای ضد تورک و سیاست رسمی فارسسازی (فارسیسازی، تفریس) ملت تورک میافکنند و تاکنون مخفی ماندهاند، متن کامل گزارش فوق را در کتاب خود نیاورده است. با اینهمه از نقل قولهای بسیار کوتاهی که مولف از متن این گزارش میآورد، میتوان به اهمیت فوقالعادهی آن به ویژه در رابطه با تشکیلات «تورک اوجاغی» پیبرد. قابل ذکر است که کتاب پانترکیسم و ایران (کاوه بیات) از موضع قومیتگرائی افراطی فارسی و پانایرانیسم شرمگین و یا خجالتی تحریر شده است. با اینهمه، به سبب دسترسی مولف آن که یک تاریخنگار دولتی است، به اسناد دولتی محرمانهی ایران و انعکاس بخشی از آنها - هرچند ناقص و گزینشی - اثری مفید برای مهندسی معکوس، به ویژه در عرصهی تاریخ نژادپرستی ایرانی، استعمار فارسی و چگونهگی شکلگیری سیاستهای فارسسازی و تورکستیزی دولت ایران و مستندسازی آنها است.
برخی از نکات مهم این گزارش:
١-حرکت مردمی تورکگرا: گزارش کارگزار وزارت خارجه در آستارا وجود یک حرکت تودهای و پدیدهی خودآگاهی ملی تورک در سالهای ١٣٠٠ در شهر آستارای تورکایلی و تاسیس تشکلهای فرهنگی و سیاسی تورک مانند «تورک اوجاغی» (ترک اجاقی) برای مقابله با حاکمیت و استیلای عنصر ملی فارس و ناسیونالیسم فارسی بر ایران و احتمالاً گرایشات استقلالطلبانه در آن سالها در تورکایلی را به وضوح نشان میدهد. در سند حتی به مقبولیت برنامههای تورک اوجاغی در جهت گسترش خودآگاهی و غرور ملی تورک در میان اهالی اشاره میشود. این حرکت تودهای آن چنان قوی بوده که خوف کارگزار وزارت خارجه ایران در آستارا – همانگونه که خود در گزارشش ذکر کرده – را بر انگیخته و وی را به تهیهی همچو گزارش هشدار دهندهای وادار نموده است.
۲-شخصیتهای تورکگرای بومی: در گزارش کارگزار وزارت خارجه در آستارا از چهرهها و شخصیتهای محلی شهر آستارای تورکایلی مانند «میر فتاح»، «میر عباسقلی» و «غیره» نام برده میشود که در آن برهه در زمینهی هویت ملی تورک و حرکتهای سیاسی در راستای احقاق حقوق ملت تورک و مبارزه با سیاستهای استعماری فارسی فعال بودهاند. این امر نشان میدهد بر خلاف جریان ضد تورک مشروطه و عقبهی آن که در نهایت به صورت روندی برای ایجاد ملت مودرن ایران (فارس) و دولت ملت ایران (سلسلهی پهلوی)، فارسسازی ملت تورک و مستعمره نمودن تورکایلی عمل نمود، و بر خلاف رهبران تورک مانقورت و گؤزقامان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجانی از تبریز – اردبیل که عموماً و به شدت از خودبیگانه، فارسزده و ضد تورک بودند، حتی در آن سالها نیز جریانی خالص و از عمق برای حفظ هویت تورکی ملت تورک و مقاومت در برابر سیاست دولتی فارسسازی و استقلال تورکایلی در میان تودهی مردم و شخصیتهای بومی تورک وجود داشته است.
٣- مشروطیت و آغاز نسلکشی ملی و زبانی ملت تورک: این گزارش به آغاز و مراحل اولیهی شکلگیری سیاستهای رسمی دولت ایران برای نسلکشی ملت تورک، ریشهکن کردن زبان تورکی، مستعمرهسازی تورکایلی و سرکوب روند خودآگاهی ملی تورکی و جریانات سیاسی تورکگرای محصول آن که در آن سالها در حال ظهور، تودهای و متشکل شدن بود پرتوافکنی میکند.
سالهای بین اوایل ظهور مقدمات انقلاب مشروطه (١۸۹۰) و ساقط نمودن دولت تورکی قاجار (١٩٢٥) برههای از زمان است که در آن به جز شاه، دیگر ارکان و بوروکراسی این دولت در چند مرحله به تسلط عنصر قومی فارس در میآید. با این وصف، نقطهی آغاز سیاستهای ضد تورک نسلکشی، فارسسازی و یکسانسازی ملت تورک توسط دولت ایران، امحاء زبان تورکی، ریشهکن کردن هویت ملی تورک از ایران و مستعمرهسازی تورکایلی، بر خلاف وارونهنمائیهای تاریخنگاری آزربایجانی، نه سال به سلطنت رسیدن رضاخان، بلکه انقلاب مشروطیت که آزربایجانگرایان خود در آن دخیل بودند است. کودتای سوم اسفند رضاخان و تاسیس سلسلهی پهلوی، صرفا یک نتیجهی محتوم انقلاب مشروطیت فارسمحور و تورکستیز بود. همچنین میباید تاریخ آغاز روند خودآگاهی ملی مودرن تورک، ملتشوندهگی تودهی تورک و جنبش ملی دموکراتیک تورک در ایران و تورکایلی را به دهههای آخر دورهی قاجاری و ربع اول قرن بیستم به عقب کشید.
٤- نقش یگانهی زبان فارسی در سیاست دولتی فارسسازی، از بین بردن هویت تورکی و مستعمرهسازی تورکایلی: این سند - که علناً جایگزین کردن زبان فارسی به جای زبان تورکی در آزربایجان را تنها راه سد کردن و جلوگیری از انفکاک، تجزیه و استقلال تورکایلی و یا پیوستن و انضمام آن به تورکیه میداند - تائیدی است دوباره بر این واقعیت که نه امروز و نه در گذشته، گسترش و رایج ساختن زبان فارسی در آزربایجان و دیگر مناطق تورکایلی و کانتونهای تورک در مرکز و در جنوب و در شمال شرق ایران، کوچکترین ربطی به امر توسعه و معارف و سوادآموزی و ... مردم تورک نداشته، بلکه از همان آغاز و صرفاً ابزار دولت ایران برای از بین بردن و امحاء زبان و هویت تورکی و فارسسازی ملت تورک ساکن در ایران و تبدیل زبان تورکایلی از تورکی به فارسی بوده و است. ماهیت واقعی و هدف غائی از گسترش زبان فارسی در تورکایلی نیز، از بین بردن احتمال حاکمیت دوبارهی تورک بر ایران؛ و بسیار بیشتر از آن، جلوگیری از پیدایش هر گونه گرایشات استقلالطلبانه در تورکایلی بوده و است.
۵-اعتراف به تحمیلی و بیگانه بودن زبان فارسی در تورکایلی: این سند با تاکید بر لزوم ترویج و انتشار زبان فارسی، مدارس ابتدائی فارسیزبان و تاسیس قرائتخانهها و روزنامهجات فارسی و .... اعترافی است به نبود آنها در تورکایلی، و به عبارت دیگر تحمیلی و استعماری و وارداتی بودن زبان فارسی برای ملت تورک و تورکایلی.
۶-مملکتی خارجی، مستعمره و تحت اشغال نظامی: با پیدایش حرکت ضد تورک مشروطیت، ملت تورک در ایران به ملتی اسیر و سرزمین تورکایلی به سرزمین و مملکتی مستعمره و مستملکه تبدیل شد. گزارش کارگزار «وزارت خارجه» (و نه داخله) و سپرده شدن امر رسیدهگی به وضعیت آموزش زبان فارسی و گسترش آن در تورکایلی به «وزارت جنگ»، به قدر کافی افشاء کنندهی نگرش و موضع حاکمان جدید نسبت به ملت تورک و سرزمین تورکایلی است که آن را سرزمینی خارجی (موضوع وزارت خارجه)، تحت اشغال نظامی (موضوع وزارت جنگ) و مستعمره (موضوع وزارت معارف) میدید.
قابل ذکر است که در دورهی مشروطیت و بعد از آن تاکنون، در ترمینولوژی دولت فارسمحور، «بسط معارف» کودی بوده است برای نسلکشی ملت تورک و نسلکشی زبانی تورکی (منسوخ کردن زبان تورکی، جانشین کردن زبان فارسی به جای آن و فارسسازی تورکها). به عبارت دیگر «وزارت جلیلهی معارف» (و بعدها وزارتهای فرهنگ و آموزش و پرورش و ...)، نام دیگر «وزارت فارسسازی» بود.
۷- تاریخبافی آزربایجانگرایان استالینیست و پانایرانیست: همانگونه که در این سند نیز دیده میشود، بر خلاف تاریخنگاری و تاریخبافی ایرانی - فارسی، آزربایجانگرایان استالینیست و آزربایجانگرایان پانایرانیست، که کلاً وجود هر گونه روند خودآگاهی و شعور ملی تورک و حرکات سیاسی تورکگرا و تورکیست در میان تورکان در ایران و تورکایلی را انکار میکنند، حتی قبل از تاسیس سلسلهی پهلوی، روند خودآگاهی ملی تورک و حرکات سیاسی تورکگرا، در حد ایجاد تشکیلات بومی تورک اوجاغی موجود بوده است. امری که تاریخنگاران ایرانی - فارسی، آزربایجانگرایان ایرانگرا و پانایرانیست و استالینیست و فارسزدهگان همواره آن را مخفی نمودهاند. آنها به جای زندهیادان "میرفتاح"ها و "میر عباسقلی"ها و"غیرهها"، یعنی قهرمانان واقعی ملت تورک، از شخصیتهای فاقد شعور ملی تورک، ضد تورک و یا مانقورت – گؤزقامان خودفروختهای مانند کسروی تبریزی و ارانی تبریزی و ایرانشهر تبریزی و تقیزاده تبریزی و غنیزاده سلماسی و شفق تبریزی و ناصح ناطق تبریزی و فیوضات تبریزی و ... قهرمانسازی کردهاند.
توصیههای کارگزاری وزارت خارجهی ایران در آستارا برای قدغن کردن زبان تورکی، نسلکشی زبانی ملت تورک، سرکوب حرکات سیاسی تورکگرا و مستعمرهسازی آزربایجان در سال ۱۳۰۲ شمسی-۱۹۲۳ میلادی:
الف)-در عرصهی امحاء زبان تورکی، گزارشگر خواهان گسترش زبان فارسی در آزربایجان به عنوان زبانی جانشین است. به این منظور پیشنهادات زیر را میدهد:
-زبان فارسی در آزربایجان ترویج و برای انتشار آن جهد شود
-زبان
تورکی، حتی مکالمهی آن قدغن شود.
- معلمین
در آزربایجان از میان ملت فارس انتخاب شوند و از تهران اعزام شوند.
-معلمین تورک به خارج
آزربایجان در نواحی فارسنشین و فارسستان تبعید شوند.
- توسط دولت مدارس ابتدائی توسعه، قرائتخانهها و روزنامهجات فارسی زبان در آزربایجان گسترش یابند.
ب)- در عرصهی تصفیهی تورکان از دولت و نیروهای انتظامی و نظامی و انقیاد ملت تورک، گزارشگر پیشنهادات زیر را میدهد:
-همهی نیروهای مسلح و
انتظامی آزربایجان (قوشون، امنیه، آژان) از افراد غیر تورک انتخاب شوند.
-نظامیان تورک به خارج
از آزربایجان منتقل شوند.
-نظامیان تورک در خارج
آزربایجان از ردههای فرماندهی تصفیه و همه تحت فرماندهی فرماندهان و صاحبمنصبان فارس
قرار گیرند.
-همهی کارمندان و مستخدمین دولت جابجا شوند (تبعید تورکان به فارسستان و گماشتن فارسها به جای آنها در آزربایجان).
ج)-در عرصهی خودآگاهی ملی و تشکیلات و حرکتهای سیاسی تورکگرا، گزارشگر پیشنهادات زیر را میدهد:
-از تشکیل و فعالیت هر
گونه تشکیلات که در امر هویت و حقوق تورکان فعالند (تورک اوجاغی) جلوگیری شود.
-از ارتباط با نهادها و مسئولین دولت تورکیه ممانعت به عمل آید.
در زیر سه پاراگراف از کتاب «پانترکیسم و ایران» را که حاوی اشاراتی به گزارش مذکور کارگزاری وزارت خارجه در آستارا است نقل میکنم:
(پایان مقدمه از مئهران باهارلی)
کارگزاری وزارت خارجه در آستارا
وزارت امور خارجه، سواد گزارش کارگزاری آستارا، بی نمره، ١٤ ثور ١٣٠٢ (٣٥/١٥- ١٣٠٢) [پنجم ماه مه ۱۹۲۳].
١-..... در یکی از گزارشهای واصله به وزارت امور خارجه - گزارش کارگزار آستارا که این تحولات را به دقت دنبال میکرد - «علاوه بر تعدادی از چهرههای محلی در آستارا - میرفتاح و میرعباسقلی و غیره - که ظاهراً در این زمینه فعال بودند، سفیر جدید تورکیه در ایران نیز از جمله کسانی ذکر شده بود که معروف است به ترویج برنامههای تورک اوجاغی مشغول است» (ص ٨٤(
٢-..... در یکی از نخستین چارهجوئیهایی که در این دور از مقابله با تبلیغات پانتورکی به عمل آمد، کارگزار وزارت خارجه در آستارا، در اواسط اردیبهشت ١٣٠٢ ضمن ارسال گزارشی در این موضوع، صریحاً خاطرنشان ساخت که «اگر... اولیای امور برای انتشار زبان فارسی در آزربایجان جهدی وافی و جهدی کافی مبذول ندارند، هیچ وقت از انفکاک و تجزیهی این قطعه ایمن نبوده، و بالاخره این ایالت وسیع نیز مثل سایر قطعات در اثر لاقیدی و سهلانگاری مجزا یا به تملیک دیگر منضم خواهد شد....» (ص ٨٨(
این گزارش که در بحبوحهی حساسیتهای ناشی از بحث «روشنی بیگ» به تهران رسید، همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، «وزارت خارجه را بر آن داشت که ضمن ارسال رونوشتهایی از آن به وزارتخانههای جنگ، داخله و معارف از آنها بخواهد که.... نظر به اهمیت قضیه تصمیمات مقتضیه اتخاذ فرموده و از نتیجه وزارت امور خارجه را مستحضر ..... دارند» (وزارت امور خارجه به وزارتخانههای جنگ، معارف و داخله، نمره ١٢٠٢٤، ٢٨ میزان ١٣٠٢ (٣٦-١٥-١٣٠٢)). که در نهایت به تلاش بیحاصلی در جهت تشکیل یک کومیسیون ویژه در این زمینه منجر شد و وعدهی وزارت جنگ مبنی بر رسیدهگی به وضعیت آموزش زبان فارسی در آزربایجان. (وزارت جنگ، نمره ٣٢٧٦، ١ عقرب ١٣٠٢ (٣٦-١٥-١٣٠٢)).
٣-.....مجموعهای از چند توصیهی مشخص کارگزاری آستارا نیز که فقط به مسایل معارفی محدود نبود، از جمله پیشنهادات مهمی بودند که در این ایام مطرح شدند. کارگزار آستارا در گزارشی که در اردیبهشت ١٣٠٢ به وزارت خارجه ارسال داشت «علاوه بر تاکید معمول بر لزوم ترویج زبان فارسی به عنوان.... یگانه راه .... جلوگیری از این مقصودات.... ، نکات دیگری را نیز گوشزد کرد. او نیز همانند فیوضات بر جابهجائی کارمندان و مستخدمین دولت و به ویژه... اوردو و قسمتهای قوشونی این حدود از نظامی و امنیه و آژان و غیره ....، تاکید داشت که میبایست .... کلیتاً از خارج فرستاده شده و همین طور مکالمهی زبان تورکی قدغن شود ....... علاوه بر این میبایست.... قسمت قوشونی آزربایجان را در تحت فرماندهگی صاحبمنصبان فارسی به نقاط فارسیزبان ایران مامور کنند».
البته تاکید اصلی او بر امر معارف بود و این که «.... وزارت جلیلهی معارف،
مدارس ابتدائی این خطه را توسعه داده، مخصوصاً معلمین فارس از تهران اعزام و معلمین
تورک این حدود را در جای دیگر به خدمت بگمارند. در کنار این تمهیدات لازم بود که «....
از تشکیل کومیتههای تورک اوجاغی جداً ممانعت شود .... و.... وزارت جلیلهی معارف
در تبریز و بعضی شهرهای دیگر آزربایجان جهت تاسیس قرائتخانهها و روزنامهجات
مساعده نموده، تا شاید با این وسایل زبان فارسی در این مملکت رواج و مخاطراتی که
در فوق عرض شد مرتفع شود».
No comments:
Post a Comment