ضرب المثلهای تورکی از شهر بین (بن)
مئهران باهارلی
١-شهر تورکنشین «بین» (به فارسی بن) در استان چهارمحال و بختیاری و
در نزدیکی سد زاینده رود قرار دارد. بین شمالیترین شهر این استان است. هم اکنون بیش
از ٣٠٪ اهالی استان چهارمحال را تورکان تشکیل میدهند. این منطقه یکی از مهمترین
مناطق تورکنشین کشور و موطن شخصیتهای برجستهی تورک مانند شاعر «حسینقلیخان
امان بنی»، و «حبیب دستان بنی» معروف به «میرزا حبیب افندی» از مرتبطین به جنبش
«ژؤن تورکها» (تورکهای جوان) و نهضت مودرنیتهی تورک و مولف کتاب «تذکرهی خط و
خطاطان به تورکی» (۲۸۵ صفحه، ۱۳۰۶ قمری، استانبول) است. در حال حاضر شهرهای
بین و سامان و جونقان و کیان و ... در این استان به یکی از مراکز رونسانس فرهنگی و
ادبی زبان تورکی در ایران تبدیل شدهاند. شماری از تورکیشناسان (تورکولوقهای) معاصر
ایران از جمله «جعفر نادری بنی»، و شعرای معاصر تورک از جمله «بهنام رستمی جونقانی»،
«یزدان نیکبخت»، «جهانگیر زمانی»، «همایون علیدوستی» (مولف کتاب «یاشاسین شهر کیان»)،
... از این منطقه میباشند.
٢-یکی از فجایعی که هویت ضد تورک، استعمارساخته و نژادپرستانهی آزربایجانی ببار آورده است، در عرصهی فولکلور تورکی میباشد. به عنوان نمونه کتب موسوم به «ضربالمثلهای آزربایجانی»، که با رویکردی ضد ملی اساس را به جای زبان تورکی و ملت تورک، به محلیگرائی و جوغرافیا - تقسیمات اداری موسوم به آزربایجان قرار میدهند، به جای ضربالمثلهای زبان تورکی و ملت تورک، صرفاً به ضربالمثلهای سه استان آزربایجانی احیاناً به علاوهی استان زنجان میپردازند. این نیز باعث میشود که در آنها نه تنها به ضربالمثلهای مناطق تورکنشین در مرکز (استانهای اصفهان و یزد و چهار محال بختیاری و اطراف آنها)، در جنوب (استانهای فارس و کرمان و کهگیلویه بیر احمدی و هرمزگان و اطراف آنها) و در شمال شرق (استانهای خراسان شمالی و خراسان رضوی و گلستان و سمنان و اطراف آنها)، بلکه حتی به ضرب المثلهای مناطق تورکنشین و تورکزبان غیر آزربایجانی در شمال غرب ایران (تورکایلی) یعنی استانهای همدان، کوردستان، قزوین، کرمانشاه، تهران، البورز، قوم، گیلان و مرکزی جای داده نشود. این ذهنیت و رفتار و رویکرد ضد ملی، علاوه بر خیانت (تجزیهی ملت تورک) و وطنفروشی (تجزیهی وطن تورک)، تخریب میراث فرهنگی و معنوی ملت تورک و نزار ساختن زبان و ادبیات تورک هم است. در نتیجهی این خیرهسری، هزارها ضربالمثل بکر از تورکهای استانهای البورز، کوردستان، همدان، کرمانشاه، مرکزی در تورکایلی و استانهای چهارمحال بختیاری و اصفهان و فارس و کرمان و .... در دیگر نقاط ایران که دارای کلمات اصیل و محلی تورکی بیشمارند در کتب ضربالمثلهای آزربایجانی نیامده و شرح و نشر نمیشوند. باید، به موازات طرد هویتهای استعماری و نژادپرستانهی آزری و آزربایجانی و... در همهی عرصهها، در تالیفات جدید آثار فولکلور و ضربالمثلهای تورکی هم، اساس را زبان تورکی و ملت تورک ساکن در ایران و نه چند استان آزربایجانی قرار داد و همهی ضربالمثلهای تورکی را - با ذکر استان و یا شهرستان مربوطه- ثبت کرد.
٣-در
زیر نوشتهای از تورکیشناس (تورکولوق) معاصر جعفر نادری بنی حاوی ٦٨ ضرب المثل
تورکی از ناحیهی بین را آوردهام. هر ضرب المثل را داخل پارانتز به تورکی معیار
نیز نوشتم.
٤-خصوصیات لهجهای تورکی بین، آن را در گروه لهجههای «-یی، –هن» (اهلیی-گهلیرهی) زبان تورکی، در مقابل گروه لهجههای «–ین، -سهن» (اهلین-گهلیرسهن) قرار میدهد: گهلهی: به جای گهلهن – گهلهسین (بیا). گهلهجهی: به جای گهلهجهن – گهلهجهکسین (خواهی آمد). ایتیرمییهی: به جای ایتیرمهیهن-ایتیرمهیهسین (گم نکنی). آلابیلمهی: به جای آلابیلمهزهن- آلابیلمهزسین (نمیتوانی بگیری). یرییه: به جای یئرینه. ....
زبان تورکی در ایران دارای دو گروه اساسی لهجهها است:
الف- لهجههای اهلیی-گهلیرهن: در این لهجهها پسوند مالکیت دوم شخص مفرد به صورت «–یی» (اهلیی، به جای اهلین، دستت) و پسوند دوم شخص مفرد زمان مضارع اِخباری به صورت «–هی» «-هن»، «-هین»، «-هنگ»، .. (-ان، -این، -ای، -انق، ...) (گهلیرهی به جای گهلیرسهن و یا گهلیرسین، میآیی) است: سهنهن، سهنهین، سهنهی، سهنهنگ (تو هستی)؛ اینسانان، اینسانآین، اینسانآی، اینسانآنگ (انسان هستی)؛ گهلیرهن، گهلیرهین، گهلیرهی، گهلیرهنگ (میآیی)؛ یازیران، یازیرآین، یازیرآی، یازیرآنگ (مینویسی). این فورم که لهجهی اکثریت است و در غرب و جنوب تورکایلی (استانهای آزربایجان غربی، زنجان، قزوین، همدان، مرکزی، البورز، ...)، مرکز و جنوب ایران و بیش از نیمی از لهجههای تورکی در خراسان رایج است، در تورکیه و عراق نیز لهجهی بسیاری از مردم را تشکیل میدهد. این پسوندها، فورم تحول یافتهی پسوند چهار شکلی –سین در زبان معیار تورکیه - لهجهی استانبولی است.
ب- لهجههای اهلین-گهلیرسهن: در این لهجهها پسوند دوم شخص مفرد به صورت «–ین» (اهلین، دستت) و پسوند دوم شخص مفرد زمان مضارع اِخباری به صورت «–سهن» (گهلیرسهن به جای گهلیرهن و یا گهلیرسین، میآیی) است. این گروه لهجه، لهجهی اقلیت در جوار مرزهای جمهوری آزربایجان است.
ج-لهجههای اهلین-گهلیرسین، لهجهی استانبولی و زبان معیار تورکی در تورکیه: در لهجهی استانبولی و زبان معیار تورکی در تورکیه پسوند دوم شخص مفرد زمان مضارع اِخباری، پسوند چهار فورمی «–سین (-سون)» است: آلیرسین، گهلیرسین، بولورسون، گؤرورسون. این فورم در متون ادبی تورکی تورکمانی (و یا شاخهی شرقی اوغوز غربی)، همچنین زبان ادبی تورکی در قفقاز تا قبل از سال ۱۹۳۷ هم بکار میرفت.
٥- مانند بسیاری از لهجههای جنوب تورکایلی و دیگر نقاط تورکنشین در مرکز و جنوب ایران، بین لهجهی بین و لهجههای استانبولی زبان تورکی به لحاظ تلفظ کلمات، دائرهی لغات و گرامر شباهتهایی مشاهده میشود. مانند کاربرد «آرد» (پشت)، «تیلکی» (به جای تولکو)؛ و مهمتر از آن کاربرد پسوند «-ی»، «-یی» به جای «–نی» (را): تیلکییه، تیلکییی (به جای تیلکینی؛ روباه را)، آبایِ-آبایه (عابایی، به جای عبانی؛ عبا را، عبایت را)، بابایِ-بابایه (بابایی، به جای بابانی؛ بابا را، بابایت را)، دنیاهِه (دونیایی، به جای دنیانی؛ دنیا را)، باشییه (باشییی، به جای باشینی؛ سرت را)، ....
٦-در لهجهی بین، فورم منفی امر اول شخص مفرد، به شکل -مهن (معادل –مه در زبان تورکی معیار) است: گولمهن: گولمه (نخند). اورگهتمهن: اؤرگهتمه (یاد نده). وئرمهن: وئرمه (نده). باخمان: باخما (نگاه نکن). آتمان: آتما (نیانداز). یئمهن: یئمه (نخور). ساتمان: ساتما (نفروش)، ...
٧-در لهجهی بین، فورم «ییمهییپهم» هم دیده میشود. در زبان تورکی معیار و همچنین برخی لهجهها (از جمله در خراسان و در بین) دو تصریف مستقل گذشتهی «ایپلی»-«ایپدیرلی» و «میشلی»-«میشدیرلی» وجود دارند:
میشلی: اولموشام، اولموشان (اولموشسون)، اولموش؛ اولموشوق،
اولموشسونوز، اولموشلار
میشدیرلی: اولموشدورام، اولموشدوران (اولموشدورسون)، اولموشدور؛
اولموشدوروق، اولموشدورسونوز، اولموشدورلار
ایپلی: اولوپام، اولوپان (اولوپسون)، اولوپ؛ اولوپوق، اولوپسونوز،
اولوپلار.
ایپدیرلی: اولوپدورام، اولوپدوران (اولوپدورسون)، اولوپدور؛
اولوپدوروق، اولوپدورسونوز، اولوپدورلار
برخی از ضرب المثلهای تورکی شهر بین (بن)
جعفر نادری بنی
(نوت:
به هنگام نقل ضرب المثلها، املایی که جعفر نادری بنی بکار برده عینا رعایت شد. اما
معادل آنها در تورکی معیار در داخل پارانتئز با املای مودرن و فونتیک عربی –
تورکی نوشته شد)
۱- آشه داشانا گولمَن، که سنیی آشیی ده داشار (آشی داشانا گولمه، کیم سهنین
آشین دا داشار. مئهران باهارلی)
به کسی که آشش سر میرود نخند، که روزی آش تو هم سر میرود.
۲- قاپه بیر پاشنادا گزمز (قاپی بیر داباندا گهزمهز)
در روی یک پاشنه نمیگردد.
۳- اُوت قوییر قاپوما (اود قویور قاپیما)
آتش پشت درب خانهام میگذارد.
۴- بیز اُولدوک اُوقوره، گِجَه آپاییدون اولده (بیز اولدوق اوغرو، گئجه آپآیدین
اولدو)
ما دزد شدیم، شب مهتاب شد.
۵- یا ییرم اَتین یاقلوسونه، یا ییرم اورک آقروسونه (یا یییهرهم اهتین
یاغلیسینی، یا یییهرهم اورهک آغریسینی)
یا میخورم گوشت و دمه، یا می خورم درد شکم .
۶-تیلکه تیلکییه دییر، تیلکه قویروقونا (تیلکی تیلکییه دیییر، تیلکی
قویروغونا)
روباه به روباه میگه، روباه به دمش
۷- سن آقا من آقا، اینکلَره کیم ساقا (سهن آغا مهن آغا؛ اینهکلهری
کیم ساغا؟)
تو آقا من آقا، پس گاوا را کی بدوشه
۸-بیزهر یانه اَلَّدیک، خلخ کته بلَّده (بیز هر یانی اهللهدیک، خالق
گئتدی بهللهدی)
ما هر کجا را نشانه گذاشتیم، مردم رفتند گشتند.
۹- آروات اولره خاندور، بیلمیر داغدا نه بوراندور (آروات ائولهره خاندیر؛
بیلمیر داغدا نه بوراندیر)
زن در خانه خان است. نمیداند در کوه چه طوفان ست.
۱۰- بیز هر یانا میخ توخودوک، خلخ گِته طُویله میخ توخوده
(بیز هر یانا چیوی توخودوق، خالق گئتدی طهوله قازیغی توخودو)
ما هرکجا میخ کوبیدیم مردم رفتند میخ طویله کوبیدند.
۱۱-سازه اورگتمن خلخه که دول آتار بُینییا (سازی
اؤیرهتمه خالقا، کی داوول آتار بوینونا)
ساز را به کسی یاد نده که تنبک را میده دستت.
۱۲-اونّا مونّا سُوزیی اولسون، هُورملیکده گوزیی اولسون
(اوندا بوندا سؤزون اولسون، هؤرمهلیکده گؤزون اولسون)
صحبتت پیش این و اون باشه اما چشمت به بافتنی من باشه
۱۳- هر یره گتّیی اوگونان عاقل، مشکلیی دوشنه اَلیی چاقل
(هر یئره گئتدین اولگونان؟ عاقیل، موشکولون دوشهنده اهلین آچقیل؟)
هرکجا رفتی عاقل باش که اگر مشکلی برات پیش آمد دستت باز باشه
۱۴- گت چورک یه، سوز اورگن (گئت چؤرهک یئ، سؤز اؤیرهن)
برو نون بخور، حرف یاد بگیر
۱۵- بیر یرییه گول قوی، بیر یرییه تورپاخ (بیر یئرینه
کول قوی، بیر یئرینه توپراق)
یه طرفت خاکستر بذار، یه طرفت خاک
۱۶- دریا قیراقونا گتیک، دریا قوروده (دهنیز قیراغینا
گئتدیک، دهنیز قورودو)
کنار دریا رفتیم، دریا خشکید
۱۷-هام کیمه اویشایا یول ورمن (هامی کیمی ائوشایینا؟
یول وئرمه)
همه کس را به خانه راه مده
۱۸- هام کیمه بیر گوزودن باخمان (هامی کیمی بیر گؤزدهن
باخما)
همه کس را با یک چشم نگاه مکن
۱۹- آروادون آخور رنگه آغلاماکدور
(آروادین سون بویاسی آغلاماقدیر)
زن رنگ آخرش گریه است
۲۰-خلخه قینادوم، باشوما گلده (خالقی قینادیم، باشیما
گهلدی)
مردم را مسخره کردم، سرم آمد.
۲۱- کوپَک اوزونه باخار، سوموک سویار (کؤپهک اوزونه
باخار، سوموک سویار)
سگ به خودش نکاه میکنه استخوان لیس می زنه
۲۲- آقلامییانا اَمجَک یوخ (آغلامایانا اهمجهک یوخ)
برای گریه نکرده پستان نیست.
۲۳- قیزیم سنه دییرم، گلینیم سن اشیت (قیزیم سهنه
دیییرهم، گهلینیم سهن ائشیت)
دخترم به تو میگم، عروسم تو بشنو.
۲۴-اُجور که اَکدیی، اُجور ده بیچَرَی (او جور کیم اهکدین،
او جور ده بیچهرهن - بیچهرسین)
آن جور که کاشتی، آن جور هم برداشت میکنی.
۲۵-گت پاییز گلی قوز آل (گئت گوز گهلهرسین، قوز آل)
برو پاییز بیا، گردو بگیر.
۲۶-تیلکییه گَرَک یوواسه دمینه قووای (تیلکییی گهرهک
یوواسی دیبینده قوواسین)
روباه را باید از جلوی لانهاش فراری بدی.
۲۷- وِر آجا، گِت حاجا (وئر آجا، گئت حاجا)
بده به گرسنه، برو حج
۲۸-آلجاقدا یاتانه سیل آپارور، اوجادا یاتانه یل آپارور
(آلچاقدا یاتانی سئل آپاریر، اوجادا یاتانی یئل آپاریر)
پایین خوابیده را سیل میبرد، بلندی خوابیده را باد.
۲۹-الله سَنه عقل ورسین، منه پول (تانری سهنه عاغیل
وئرسین، مهنه پول)
خدا به تو عقل دهد، به من پول
۳۰-نه طلوق تیکن بیز واروم، نه اره ورن قیز واروم (نه
تولوق تیکهن بیزیم وار، نه اهره وئرهن قیزیم وار)
نه برای مشک دوختن سوزن دارم، نه برای شوهر دادن دختر.
۳۱- خالام بیلده، عالام بیلده (خالام بیلدی، عالَم
بیلدی)
خاله ام فهمید، عالم فهمید
۳۲-خلخ بیزه آلمیر آت آردونا، بیز خلخه آلاک ایپ آردونا
(خالْق بیزی آلمیر آت آردینا، بیز خالقی آلاق ایپ آردینا)
مردم مارا کنار اسبش نمی گیره ما آنها را کنار طنابمان بگیریم.
۳۳- گِچن گونَره گون چالماز (گئچهن گونلهره گونهش
چالماز)
برای روزهای گذشته آفتاب دیگر نمیتابد.
۳۴-گَلَجَی سوقان ساتماگا که (گهلهجهن - گهلهجهکسین
سوغان ساتماغا کی)
آمدنی برای پیاز فروشی که .
۳۵- آتمان آبای، تانه بابای (آتما عابانی، تانی بابانی)
عبا تا ننداز، پدرت را بشناس .
۳۶-قورقا چاشت اولماز، کورکن پشت اولماز (قاوورقا چاشت
اولماز، کورهکهن پُشت اولماز)
برشته گندم ناهار نمیشه، داماد پشت نمیشه
۳۷-آل دالیا آبایه، ایترمییَی بابایه (آل دالینا عابانی،
ایتیرمهیهسین بابانی)
بنداز پشتت عباتا، گم نکنی بابا تا
۳۸-کچَلَه دِدِلَر یودیی باشییه، دِدِه هوردوم آتوم دالوما
(کئچهله دئدیلهر یودون مو باشینی؟ دئدی هؤردوم آتدیم دالیما)
به کچل میگن سرتا شستی، میگه بافتم انداختم پشتم
۳۹-دوبیه دیلَّر نیه بوینیی اَگیریدیر، دیر هارام دوزدور
که بوینوم دوز اُولا (دهوهیه دییهرلهر نییه بوینون اهیریدیر؛ دییهر هارام
دوزدور کی بوینوم دوز اولا)
به شتر میگن چرا گردنت کجه، میگه کجام راسته که گردنم راست باشه
۴۰-بیچاق دسَّسَینه کسمَز (پیچاق بالچاغینی کهسمهز)
چاقو دستهی خود را نمیبرد.
۴۱-گولدَن قاخیر، تورپاختا اوتوریر (کولدهن قالخیر،
توپراقدا اوتورور)
از خاکستر بلند میشه، رو خاک میشینه.
۴۲-اَل اَله یویار، اَل دَه اوزه یویار (اهل اهلی
یویار، اهل ده اوزو یویار)
دست دستا می شوره، دستم صورتا می شوره.
۴۳- گیران چورک یمَن، مفت دانوشای (باهالی چؤرهک یئمه،
موفت دانیشان - دانیشاسین)
نان گران نخور، مفت حرف بزنی.
۴۴-دولان پالاسا، قال قارا یازا (دولان پالازا، قال
قارا یازا)
به پیچ به پالتو، بمون تا بهار.
۴۵-تووقی ساتمان، جوجه آلابیلمَی (تاووغو ساتما، جوجه
آلابیلمهزهن - آلابیلمهزسین)
مرغ را نفروش، جوجه نمیتونی بگیری.
۴۶-بیز هر یانا میخ توخودوک، خلخ کتِّه دبّه آشته (بیز
هر یانا چیوی توخودوق، خالق گئتدی دهبه آچدی)
ما هرکجا میخ کوبیدیم، دیگری رفت پوست انداخت .
۴۷- اَریشتنین ایچنه چاس، آستانادان گچنه چاس (اریشتهنین
ایچینه چاس، آستانادان گئچهنه چاس)
تا خوردن آش رشته، تا رد شدن از پل.
۴۸- آقاچ قورده اوزونن عَمله گلیر (آغاج قوردو اؤزوندهن
عمله گلیر)
کرم درخت از خودش به وجود می آید.
۴۹- بیر ایتیردیم، بیر تووان وردیم (بیر ایتیردیم، مین
تاوان وئردیم)
یکی گم کردم، یکی تاوان دادم.
۵۰-طالاقونه ورده، طولوغونه ورده (طلاقینی وئردی؛
تولوغونو وئردی)
طلاقش را داد، مشکشم داد.
۵۱-نه اوز ور، نه اوز آل (نه اوز وئر، نه اوز آل)
نه رو بده، نه رو بگیر.
۵۲-اوزوم الدیم اوزومه، دونیا گَلدِه گوزومه (اؤزوم ائیلهدیم
اؤزومه، دونیا گهلدی گؤزومه)
خودم به خودم کردم، دنیا پیش چشمم آمد.
۵۳- گیونده قوَّتینه، سیرکه دوشته موقتینه (گووهندی
قوّتینه، سیرکه دوشدو موقاتینا؟)
به
قدرت خود بالید، سرکه در جانش افتاد.
۵۴-کیم ییه، کیم باخا (کیم یییه، کیم باخا)
کی بخوره، کی نگاه کنه.
۵۵-آقاچ قابلامادا حالوا یمیبم آقزوم شیرین اولا (آغاج
قابلامادا حالوا یئمهییپهم، آغزیم شیرین اولا)
در قابلمه چوبی حلوا نخوردم، دهنم شیرین بشه
۵۶- دنیاهِه ییر و تیکیر (دونیایی ییییر و تیکیر)
دنیا را می خورد و می دوزد.
۵۷-اولده اَلیم سویه، اولماده خمیر سویه (اولدو اهلیم
سویو، اولمادی خمیر سویو)
شد آب دستم، نشد آب خمیر.
۵۸-یانوخ یرینه آچار (یانیق یئرینی آچار)
سوختنی جایش را باز میکنه .
۵۹- شاه گلده کندیمیزه، اول بیزه دوم سیزه (شاه گهلدی
کهندیمیزه؛ ایلک بیزه، ایکینجی سیزه)
شاه آمد به شهر ما، اول به ما، بعداً شما.
۶۰- سن وردیی، من اولدوم (سهن ووردون، مهن اؤلدوم)
تو زدی، من مردم.
۶۱- سوز ایکه، چای ایکه (سؤز ایکی، چای ایکی)
حرف دو تا، چایی دو تا.
۶۲-اینَگی ساتمان، تووق آلابیلمی (اینهیی ساتما، تاووق
آلابیلمهزسین)
گاو تا نفروش، مرغ نمیتونی بگیری.
۶۳-حلال حلاله کتِّه آسمانا (حالال حالالی گئتدی گؤکه)
حلال حلالش رسید به آسمان.
۶۴-یاقوشه خلخه گلیر، دامجوسه بیزه گلیر (یاغیشی خالقْا
گهلیر، دامجیسی بیزه گهلیر)
بارانش برای مردم میبارد، چکهاش برای ما.
۶۵-کورده اوه یول وِرمیلَر، تفنگینه آسیر گِره اووَه (کوردو
ائوه یول وئرمیرلهر، توفهنگینی آسیر گره ؟ ائوه)
کرد را به خانه راه نمیدهند، تفنگش را بالای اتاق میاندازد.
۶۶-قارون بوغازدان بیر قَریش آشاقودور (قارین بوغازدان
بیر قاریش آشاغیدیر)
معده از دهان یک وجب پایینه.
۶۷-تیکه که آغِزدان دوشته، دوشر اَتَگَه (تیکه کیم
آغیزدان دوشدو، دوشهر اهتهیه)
لقمه که از دهان افتاد، می افتد جلوی آدم.
۶۸-بورهسینده، آرواده اولده (بوراسیندا آروادی اؤلدو)
کسی
که در برداشت گندم نفر آخر باشد زنش میمیرد.
سؤزلوک:
-هیْ،
-َیْ: -هن، -هسین (گلَی، گهلهی: گهلهن،
گهلهسین)
اهللهمهک: دست زدن، با
دست ور رفتن
اویشایا
؟
بالچاق:
دستهی چاقو و کارد و ....
بهللهمهک: نشانهگذاری،
مارک زدن
بوره
- بورا: مراسمی در آخرین روز گندمچینی در فصل برداشت گندم. تا آن روز باید همه
گندمهایشان را میچیدند. اگر گندم کسی نچیده باقی میماند نحس شمرده میشد و مردم
ریخته آن را از بین میبردند.
چاس
؟
چاقیل
؟
چیوی: میخ
داوول:
طبل
دهبه
؟
قازیق: میخ بزرگ
گِره
؟
گوز:
پاییز
موقاتینا
؟
هامی
کیم: هر کس، هر که
هؤرمهلیک: بافتنی
برای مطالعهی بیشتر
جلوگیری
از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال و بختیاری
https://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html
مقدمهی میرزا حبیب افندی بِنی (بیٖنلی) بر کتاب تورکیاش خطّ و خطّاطان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_26.html
ادیب
و روشنفکر تورک «بینلی میرزا حبیب افندی» (میرزا حبیب دستان بنی اصفهانی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_23.html
ضرب
المثلهای تورکی از شهر بین (بن)
No comments:
Post a Comment