از دلائل کاربرد زبان تاجیکی-دری در گذشته از سوی ادبا و حکام تورک به
عنوان زبان دیوانی و ادبی
مئهران باهارلی
در میان دولتهای تورک، غزنویان و سلجوقیان از دولتهایی هستند که بیشترین توجه را به زبان تاجیکی از خود نشان دادهاند. آنها با کاربرد تاجیکی در دربارهای خود نقشی تعیینکننده در تبدیل زبان تاجیکی به دری، و با کاربرد آن به عنوان زبان دیوانیی مکتوب و دولتی، نقشی اساسی در تبدیل دری به زبان فرهنگی در ایران و آناتولی؛ همچنین متزلزل کردن مقام زبان عربی به عنوان تنها زبان دیوانی و ادبیی سرزمینهای شرق جهان اسلام و خاورمیانهی غیر عربی داشتهاند.
ناسیونالیسم افراطیی فارسی - ایرانی، انتخاب زبان تاجیکی توسط سلجوقیان به عنوان زبان دیوانی را به این سبب میداند که گویا در قلمروی امپراتوریی سلجوقیان، عنصر تاجیکزبان اکثریت جمعیتی داشت؛ زبان تاجیکی حاکم بر ماوراء النهر بود؛ سلجوقیان به لحاظ فرهنگی موقعیت و جایگاه بالایی نداشتند؛ زبان تاجیکی از توانائیهای فوق العاده برخوردار بود؛ ....
در حالی که دلیل اصلیی انتخاب زبان تاجیکی از سوی سلجوقیان به عنوان زبان دیوانی (علاوه بر خودباختهگی – گؤزقامانیسم آنها به درجهی معینی در مقابل زبان و ادب دری) آن بود که تودهی تاجیکزبان موجود در قلمروی آنها به لحاظ عددی بسیار اندک (متمرکز در شمال افغانستان و تاجیکستان امروزی) بود و تاجیکی – بر خلاف تورکی و عربی- زبان قومیی هیچ گروه عمدهی باشنده و کائن در قلمروی آنها نبود. بنابراین کاربرد آن به عنوان زبان دیوانی باعث تحریک اختلافات و تعصبات قومی در میان اتباع امپراتوریی تورک سلجوقی نمیشد و بدون ایجاد هرگونه مسالهی امنیتی، میتوانست نقش یک زبان فراقومی و رابط را که نه زبان هئیت حاکمه و نه زبان قسمت قابل توجهی از اتباع امپراتوری بود ایفا کند. تقریبا مشابه وضعیت زبان اوردو در پاکستان که در آغاز صرفا یک زبان دیوان - اداری بود و هیچ گویشور بومی نداشت. بنابراین اتخاذ و کاربرد آن به عنوان زبان دیوانی و رسمی، باعث ایجاد هیچگونه واگراییی قومی نمیشد.
پس از سلجوقیان نیز کاربرد زبان تاجیکی - دری از سوی ادبا و حکام تورک به عنوان زبان مکتوب ادبی و دیوانی در بخش وسیعی از آسیا، از جمله در هندوستان و آسیای میانه و ایران امروزی و قفقاز و عثمانلی؛ ناشی از تبدیل شدن تاجیکی – دری (توسط خودشان) به زبان ادبی و زبان پرستیژ[1]، همچنین سعهی صدر، فرهنگدوستی، آزاداندیشی و نداشتن تعصبات تنگنظرانهی قومیی شعرا و حکام تورک، و یا صرفا از سر هوس و تفنن و فخرفروشی بود؛ نه به سبب توانائیهای ادعائیی خارق العادهی این زبان و یا لزوما وجود متکلمین عمدهی بومیی زبان تاجیکی- دری در آن مناطق.
(هر چند قبول زبان تاجیکی - دری به عنوان زبان دیوانی و از دست دادن اندازه در کاربرد آن توسط سلجوقیان و وارثانشان و افراط در کاربرد فارسی به عنوان یک زبان پرستیژ در نگارش کتب و اشعار و دواوین و مکتوبات و اسناد، از تبدیل شدن زبان تورکی به یک زبان مکتوب و ادبیی عمومی جلوگیری نمود.)
اما بر خلاف استفاده از دری به عنوان زبانی پرستیژ و دیوانی از سوی حکام و ادبای تورک، کاربرد زبان تورکی در همان زمان و در همان جوغرافیا به عنوان یک زبان رسمی دوفاکتو، بیشک ناشی از شعور ملیی تورک آن حکام و ادبای تورک، همچنین وجود متکلمین بومی به زبان تورکی در قلمروی ایشان بود. مواردی مانند نمونهی امیر کبیر علیشیر نوائی هم وجود دارند که تورکینویسی ایشان به سبب اعتقاد به توانائیهای فوق العادهی زبان تورکی بوده است. اعتقاد به برتریت زبانیی تورکی، اعتقادی رایج در میان بسیاری از اهل قلم و ادبای تورک، در گذشته - از جمله محمد بن منصور بن سعيد، معروف به فخر مدبّر و ملقب به مبارکشاه - و اکنون است[2].
[1] زبان پرستیژ زبانی است که به دلایل
گوناگون از موقعیت اجتماعیی بالاتری در مقایسه با دیگر زبانهای موجود در جامعه
برخوردار است و مردمان و احیانا مقامات نسبت به آن حس احترام و علاقهی بیشتری
نشان میدهند. به عنوان مثال در دورهی دولتهای تورکیی حاکم بر ایران از زمان
سلجوقیان تا قاجاریه، اغلب زبان تاجیکی - فارسی یک زبان پرستیژ ادبی، و زبان تورکی
بعضا یک زبان پرستیژ ادبی و همواره یک زبان پرستیژ سیاسی - اجتماعی بود و به طور
گسترده توسط دربار و مقامات لشکری و کشوری و اعیان و اشراف و زبان رابط گروههای غیر
تورک بکار میرفت.
[2] هيچ سخني و لغتي بهتر و با هيبتتر از زبان تورکي نيست. محمد بن
منصور بن سعيد، معروف به فخر مدبّر و ملقب به مبارکشاه
No comments:
Post a Comment